فریده وجدانی؛ مهدی کمالی
چکیده
جایگاه ویژۀ مَثَل در فرهنگ ایرانی سبب توجه شاعران و نویسندگان بسیاری به این عنصر بلاغی شده است. حکیم ابوالقاسم فردوسی نیز همچون دیگر شاعران با آگاهی از قدرت اقناعی نهفته در مَثَل، در نامورنامۀ خویش ...
بیشتر
جایگاه ویژۀ مَثَل در فرهنگ ایرانی سبب توجه شاعران و نویسندگان بسیاری به این عنصر بلاغی شده است. حکیم ابوالقاسم فردوسی نیز همچون دیگر شاعران با آگاهی از قدرت اقناعی نهفته در مَثَل، در نامورنامۀ خویش به مناسبتهای گوناگون به داستانزنی (بیان مَثَل) روی میکند؛ اما مقام و موقع داستانزنیهای وی خاص است. در تحقیق حاضر کوشش شده است تا با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی نشان داده شود که فردوسی غالباً هنگام ناسازگاری و ناهمسوییِ آشکار یا پنهان حوادث داستان، قول، فعل یا رأی شخصیتها با رأیِ گویندۀ مَثَل از این شگرد بلاغی بهره گرفته و ظهور مَثَل بیشتر برای این است که سخنی، رویدادی، ماجرایی، تصمیمی، شرایطی یا نظر، باور و شیوۀ رفتاری تغییر یابد، و گویندۀ آن چنین تشخیص میدهد که اگر صلاحدیدِ وی در قالب مَثَل که حاصلِ خرد جمعی پیشینیان است بیان شود، تأثیر بیشتری خواهد داشت. فرزانۀ توس همچنین از نقل این امثال اهداف گوناگونی نظیر تنبیه و تحذیر، بزرگداشت، خوارداشت و ... را دنبال میکند. مقالۀ حاضر با بررسی تکتک داستانزنیها در شاهنامۀ فردوسی نتایج یادشده را به دست داده است؛ نتایجی که کمترین سابقهای در حوزۀ پژوهشهای بلاغی شاهنامه ندارد و میتواند در شناسایی هرچه بیشتر هنر این شاعر بلندآوازه و سبک شاعری او مؤثر واقع شود.