مصطفی دشتی آهنگر
چکیده
این پژوهش به نقد علم معانی سنتی و کارکرد آن از دیدگاهی نو میپردازد. از گذشته تا کنون، در کتب بلاغی برای جملات پرسشی، اغراضی را برشمردهاند مانند امر، نهی، بیان تحسر، ترغیب و ... این موارد تقریباً معانی ...
بیشتر
این پژوهش به نقد علم معانی سنتی و کارکرد آن از دیدگاهی نو میپردازد. از گذشته تا کنون، در کتب بلاغی برای جملات پرسشی، اغراضی را برشمردهاند مانند امر، نهی، بیان تحسر، ترغیب و ... این موارد تقریباً معانی ثانوی بیشتر جملات پرسشی موجود در متون کهن را شامل میشود. در دورة معاصر، به دلیل رویکرد خوانندهمدار به متن، به پرسشهایی برمیخوریم که علم معانی سنتی دربارة آنها سکوت کرده است؛ زیرا در ادبیات قدیم نمونههای آنها بهندرت دیده میشود. این جملات پرسشی که در اشعار، بهویژه در داستانهای دورة معاصر دیده میشود، به دلیل متکثر کردن معنای متن ادبی اهمیت دارد. تکثیر معنا با سهیم کردن خواننده در آفرینش متن صورت میگیرد؛ به این ترتیب که متن از خواننده چیزی میپرسد و با این شگرد، به صورت غیرمستقیم از او میخواهد متن را معنا کند. این نوع پرسشها در این مقاله، پرسشهای بلاغی تشریکی نامیده شدهاند. این مقاله بعد از آنکه دربارة ضعف علم معانی سنتی در تبیین این شگرد بحث میکند، از مباحث زبانشناسان و منتقدان ادبی در تبیین نظری جایگاه این نوع پرسش یاری میگیرد و در پایان، نمونههایی از جملات پرسشی در شعر و داستان معاصر را ذکر میکند.