ذوالفقار علامی؛ محیا ستوده نیا
چکیده
فرمهای شعر فارسی ـ حداقل از زمان رودکی تاکنون ـ نقش عمدهای در شکلگیری موسیقی آوازی ایران ایفا کرده است. در اغلب آوازهای ایرانی، از روزگاری که بر روی صفحههای گرامافون ضبط میشده تا امروز، رد و ...
بیشتر
فرمهای شعر فارسی ـ حداقل از زمان رودکی تاکنون ـ نقش عمدهای در شکلگیری موسیقی آوازی ایران ایفا کرده است. در اغلب آوازهای ایرانی، از روزگاری که بر روی صفحههای گرامافون ضبط میشده تا امروز، رد و نشانی از غزلهای سعدی آشکار است. این نشان گاه چنان برجسته است که گویی برای روایت موسیقایی احوال درونی خواننده (و نوازنده)، بستری سازگارتر از غزل سعدی فراهم نبوده است. پرسش اینجاست که چرا تا این اندازه غزل سعدی با موسیقی ایرانی عجین شده است؟ یا کدام ویژگی در سخن سعدی است که غزل او را در روایت موسیقی ایرانی با چنین اقبالی مواجه کرده است؟ چنانکه گویی سعدی غزلهایش را جز به این هدف نسروده، یا با ردیف کنونی موسیقی ایرانی آشنا بوده است! برخلاف شعرایی مانند منوچهری، رودکی، فرخی و... که بهصراحت به نوازندگی و خوانندگی خود اشاره کردهاند، سعدی ادعایی در موسیقیدانی ندارد. پس کدام لطیفه نهانی شعر وی را بیشتر از شعرای مدعی با ردیف موسیقی ایران سازوار کرده است؟ مقالۀ حاضر، با تکیه بر روش تحلیل محتوا، تلاشی برای پاسخ به این چراهاست. نتیجۀ بررسیها نشان میدهد که غزل سعدی نمونهای بینقص از سهولت و روانی توأم با وحدت موضوع و اشتراک مضمون است. همچنین، سخن سعدی دارای وزن سیال و روان، مبتنی بر روایت یک واقعه است. از سوی دیگر، همنشینی سحرآمیز واجها اثرگذاری آهنگ غزل او را بیشتر کرده و رابطه متقابلی را میان ابیات غزل و نغمههای موسیقی پدید آورده است. چنین مشخصههایی سخن سعدی را در روایت موسیقی آوازی ایران با اقبالی بینظیر مواجه کرده است.