لیلا مدیری؛ محمدابراهیم مالمیر
چکیده
جری و تطبیق، اصطلاحی است برگرفته از روایات که از اصل «وحدت معنایی و تکثر مصداقی» مایه میگیرد و در حقیقت یکی از معانی اصطلاحی تأویل و عبارت است از انطباق و حمل الفاظ و آیات بر مصادیقی غیر از آنچه ...
بیشتر
جری و تطبیق، اصطلاحی است برگرفته از روایات که از اصل «وحدت معنایی و تکثر مصداقی» مایه میگیرد و در حقیقت یکی از معانی اصطلاحی تأویل و عبارت است از انطباق و حمل الفاظ و آیات بر مصادیقی غیر از آنچه آیات آنها نازل شده و قضایای خارجیه غیرمحضی که میتواند بر مصادیق، افراد، شرایط و مقتضیات هر زمان قابلتطبیق باشد. دلالت روایات نیز بر جری و تطبیق تمام است و اصل آن را ادله نقلی امضا کرده و عقل و عرف نیز بر آن صحه میگذارد. برای اظهارات اسرار معرفت و انشای درر مکنون دریای محبت، غالباً از استعاره و مجاز استفاده میشود و این دو سبک محور همه روشهای مختلفی هستند که در تأویل قرآن میروند. بنابراین، موضوع مورد بررسی در این مقاله که برای اولینبار صورت میگیرد پاسخ تحلیلی این پرسش است که سبک مولوی در استخدام جری و تطبیق در استعارههای تأویلی قرآنی چگونه است تا از این رهگذر شگردهای تأویلی مولوی در خصوص تأویلات مبتنی بر وحدت معنایی و تکثر مصداقی در خلق استعارههای تأویلی مورد بحث قرار گیرد. لذا در این رهگذر از شواهد دیوان شمس و مثنوی استفاده شده و در موارد ممکن به بیان جنبههای تشبیه روایی، تشبیه، استعاره یا تمثیل قرآنی، تأویل تطبیقی و استعاره ادبی آنها پرداخته شده است.