محمّد ایرانی؛ مریم ترکاشوند
چکیده
جُستار حاضر در پی آن است تا به بررسی گروهی از کلمات بپردازد که در جمله، مرجع ضمیری مذکور (پیوسته یا گسسته) هستند و در صورت حذف ضمیر میتوانند جایگزین آن شوند و نقش آن را برعهده گیرند؛ ازاینرو، ...
بیشتر
جُستار حاضر در پی آن است تا به بررسی گروهی از کلمات بپردازد که در جمله، مرجع ضمیری مذکور (پیوسته یا گسسته) هستند و در صورت حذف ضمیر میتوانند جایگزین آن شوند و نقش آن را برعهده گیرند؛ ازاینرو، ما این دسته واژهها و گروههای اسمی را «همنقشِ ضمیر» نامیدهایم. ضمایری که این گروهواژهها مرجع آنها هستند بعد از اسم، حرف اضافه و فعل به کارمیروند و غالباً در سه نقش مضافٌالیهی، متمّمی و مفعولی ظاهر میشوند؛ با این توضیح که نقش مفعولی آنها، بهویژه در سوم شخص مفرد، دارای تفاوتهایی با دو نقش دیگر است. به باور ما، همین تفاوتها سبب شده است که برخی دستورنویسان آن را با یک کاربرد ویژه و امروزی در گویش فارسی تهرانی مقایسه کنند و بهاشتباه آن را «ضمیر فاعلی» بنامند. همچنین، کوشیدهایم تا در این مقاله نشان دهیم که نقش دستوری ضمایر پیوسته در جملههای بیانگر حالت انفعالی و احساسی، چیزی جز مفعول، متمّم یا مضافٌالیه نیست و نقش دستوری اسم یا ضمیر گسسته در ابتدای این جملهها نیز «همنقش ضمیر» است؛ امّا قراردادن اسم یا ضمیر گسسته به جای ضمایر پیوسته در این گونه جملهها در اغلب موارد باعث «نادستورمندی» جمله میشود. در این مقاله همچنین نشان داده شده که نقش دستوری ضمایر پیوسته در جملههای بیانگر حالت انفعالی و احساسی، چیزی جز مفعول، متمّم یا مضافٌالیه نیست و نقش دستوری اسم یا ضمیر گسسته در ابتدای این جملهها نیز "همنقش ضمیر" است؛ امّا قرار دادن اسم یا ضمیر گسسته به جای ضمایر پیوسته در این گونه جملهها در اغلب موارد باعث « نادستوری شدن» جمله میگردد.