محمود عباسی؛ یعقوب فولادی
چکیده
وقتی به ساختار نامة نامورِ قوم ایرانی، شاهنامة فردوسی، ژرف مینگریم؛ علاوه بر محتوی و بُنمایههای سخت و سُتوارش، قالب داستانها و روند روایت آنها هم به جای خود بسیار هوشمندانه و عالمانه هستند. ...
بیشتر
وقتی به ساختار نامة نامورِ قوم ایرانی، شاهنامة فردوسی، ژرف مینگریم؛ علاوه بر محتوی و بُنمایههای سخت و سُتوارش، قالب داستانها و روند روایت آنها هم به جای خود بسیار هوشمندانه و عالمانه هستند. یکی از شگردهایی که سهم افزونی در این داستانها دارد، براعت استهلالهای آنها میباشد. از شُمار فراوان مقدمههای داستانهای شاهنامه ده مقدمه براعت استهلال کامل هست؛ که از این ده براعت استهلال، سه مقدمة آن از نظر ساختار بیشتر به یکدیگر شباهت دارند و با هفت مقدمة دیگر دارای تفاوتهایی میباشند. این سه دیباچه، براعت استهلال داستانهای «کیخسرو»، «رستم و اسفندیار» و «پادشاهی هرمزد» هستند؛ که ساختاری شبیه تغزّلهای قصیده دارند. یعنی از نظر: الف) تعداد بیتها، ب) موضوع، فضا، روایت و شخصیت آنها و ج) بیت تخلّص(گریز) همخوانیهای بارزی با تغزّل دارند، به گونهای که تغزّل قصاید را به ذهن تداعی میکنند. در این پژوهش به روش تطبیقی- تحلیلی با نگاهی بر تغزّل در قصیدة پارسی و براعت استهلال در ادب پارسی و کاربردِ آن در شاهنامه؛ ساختار سه براعت استهلال مذکور و قیاس و سنجش آنها با دیگر براعت استهلالهای شاهنامه و تغزّل قصاید بررسی شده است. در آخر نیز به چرایی و چگونگی به وجود آمدن این پدیده پرداختهایم.