تیمور مالمیر؛ چنور زاهدی
چکیده
این مقاله به واکاوی ساختار روایی و شیوۀ خاص روایتگری در رمان بعد از پایان فریبا وفی پرداخته است. وی از داستاننویسان پرکار عصر ماست که از اولین رمان وی پرندة من تا کنون دغدغۀ او کاستن از گرفتاریهای ...
بیشتر
این مقاله به واکاوی ساختار روایی و شیوۀ خاص روایتگری در رمان بعد از پایان فریبا وفی پرداخته است. وی از داستاننویسان پرکار عصر ماست که از اولین رمان وی پرندة من تا کنون دغدغۀ او کاستن از گرفتاریهای زنان در اجتماع بوده است. رمان بعد از پایان، آخرین رمان اوست که همچنان به مسائل زنان میپردازد، اما برای تأثیر بیشتر داستان در جامعه و متناسب با اوضاع زمان، علاوه بر انتخاب موضوع از روش، طرح، نشانه و نحوة روایتگری خاصی استفاده کرده است. در این مقاله، بر اساس روایتشناسی تودوروف به تحلیل پیوند درونمایه، طرح و نحوة روایتگری این رمان پرداختهایم. کنش و واکنش شخصیّتها تلاش برای بازیابی و از نو ساختن هویّت زنان است. طرح داستان مبتنی بر تناظر است که به مشکلات اجتماعی و خانوادگی زنان میپردازد. ژرفساخت داستان نیز این است که تناظر، مبنا و لازمة تداوم زندگی است. مشخصة اصلی سبک نویسنده پیوند خاصِ زمان و روایت است. به همین سبب، گزارههای بسیاری از رمان به تکرار و مرور گذشتهها و خاطرههای راوی تعلق دارد. نام و درونمایة رمان مبتنی بر این آرزو است که زندگی واقعی بر مداری از عشق استوار شود؛ عشقی که در دورة جدید و متناسب با وضعیت زندگی عصر حاضر باشد. وضعیت زنان در زمان حال بهتر از وضعیت آنها در عهد قدیم است. با وصف این وضعیت، فرهنگ زنانه لازمة بهبود روابط انسانی معرفی شده است.