فردین حسین پناهی؛ سید اسعد شیخ احمدی
چکیده
پساساختارگرایان، بهویژه دریدا، با تکیه بر فرآیندها و سازوکارهایی چون تعویق، فاصله، ردّ (trace) و غیریت، به نقد تقابلهای دوگانه و رویکردهای مبتنی بر متافیزیک پرداختهاند. با وجود تأکید پساساختارگرایی ...
بیشتر
پساساختارگرایان، بهویژه دریدا، با تکیه بر فرآیندها و سازوکارهایی چون تعویق، فاصله، ردّ (trace) و غیریت، به نقد تقابلهای دوگانه و رویکردهای مبتنی بر متافیزیک پرداختهاند. با وجود تأکید پساساختارگرایی بر سازوکارها و رهیافتهای خاصّ خود، با تبیین ژرفساختهای نظریِ پساساختارگرایی (و بهویژه آرای دریدا) میتوان به نقش بنیادین استعاره و کارکردهای استعاری در تکوین مبانی نظریِ آن پیبرد. در این مقاله، به دنبال اثبات این مسئله هستیم که پساساختارگرایی در اصل بر مبنای سرشت استعاری زبان شکل گرفته است و مبانی نظری و روششناختی آن نیز ملهم از سازوکارهای «استعاره» و «کارکرد استعاری» است. از سوی دیگر، این مسئله مبنایی برای نقد پساساختارگرایی است. نتایج این پژوهش، کارکردهای دیگری از «استعاره» در تکوین نظام فکری و شناختی بشر را نشان میدهد؛ چنانکه استعاره (و کارکرد استعاری) نقش تعیینکنندهای در تکوین مبانی نظری پساساختارگرایی ـ بهویژه آرای دریدا ـ داشته است. دریدا با تکیه بر سرشت استعاری زبان، به دنبال گسستن ریشههای متافیزیکیِ نشانه بود، امّا با توجه به هیمنة گسترده و عمیق معارف و مفاهیم متافیزیک، رویکرد دریدا، بهرغم خواست او، در نهایت به عرصة متافیزیک بازگشته است؛ همچنانکه نتایج این تحقیق تأثیرپذیری دریدا از آرای ابنمیمون، متکلم معروف یهودی، را نشان میدهد.