نرگس گنجی؛ فاطمه اشراقی
چکیده
یکی از زمینهها در پژوهشهای ادبی بررسی پیوند هنر و ادبیات و دادوستدهایی است که از دیرباز میان این دو در جریان بوده است. از جلوههای آمیختگی ادبیات و هنر که به درستی توجه پژوهشهای پیشین را جلب نکرده ...
بیشتر
یکی از زمینهها در پژوهشهای ادبی بررسی پیوند هنر و ادبیات و دادوستدهایی است که از دیرباز میان این دو در جریان بوده است. از جلوههای آمیختگی ادبیات و هنر که به درستی توجه پژوهشهای پیشین را جلب نکرده آن است که عارفان ایرانی و عرب، در تألیفات منظوم و منثور خود، توسلات شگفتانگیزی به هنرهای نمایشی عروسکی داشتهاند. این پژوهش با دقت نظر در رویکرد هنرمندانة عارفان به نمایش عروسکی، بهویژه نمایش سایه، و با تکیه بر روش اسنادیـ تحلیلی این نکته را تببین میکند که چگونه متون عرفانی عربی و فارسی، تصویر رمزی نمایش عروسکی را به مثابۀ ابزاری برای بیان دریافتهای شهودی به کار بستهاند. سپس با بررسی کهنترین یافتههای پژوهش در زمینه کاربرد تصویر رمزی نمایش عروسکی، به ترتیب تاریخی، به بیان اسناد و آثار کاربست این هنر در متون عربی و فارسی میپردازد تا روشن شود از چه زمانی و چگونه اندیشمندان و ادیبان عارف برای بیان اندیشههای هستیشناسانه و عارفانه خود به این هنر نمایشی تمسک جستهاند. یافتههای پژوهش بیانگر آن است که بهرهجستن ابنحزم اندلسی (384 ـ 456هـ.ق) از نمایش عروسکی، در تبیین اوضاع ناپایدار دنیا، از دیرینهترین توسلاتِ هستیشناسانه به این هنر است. پس از وی، ابنعربی (560 ـ640ق) و گروهی از ادیبان صوفیه در تبیین اندیشههای خود بهویژه مباحث «وحدت وجود» و «توحید افعالی» با تمسک به این هنر سنتی توانستهاند پیچیدهترین مفاهیم هستیشناسانه را به مخاطبان منتقل سازند.