هاشم کرمی؛ نسرین علی اکبری؛ زانیار نقشبندی
چکیده
استعاره هرچند در نگاه بعضی از صاحبنظران، نوعی انحراف از هنجارهای متعارف زبان خودکار به شمار میرود، شیوهای از فرایند گریزناپذیر در شکلگیری استدلال و اندیشه است؛ به این معنا که نظام اندیشگانی بشر ...
بیشتر
استعاره هرچند در نگاه بعضی از صاحبنظران، نوعی انحراف از هنجارهای متعارف زبان خودکار به شمار میرود، شیوهای از فرایند گریزناپذیر در شکلگیری استدلال و اندیشه است؛ به این معنا که نظام اندیشگانی بشر ماهیتی اساساً استعاری دارد؛ زیرا انسانها در قالب مفاهیم، استعاری میاندیشند و شبیهسازی میکنند. برپایة این باور، پژوهش حاضر به بررسی حوزههای استعارة زمان در اشعار یدالله بهزاد پرداخته است؛ روش این پژوهش توصیفی ـ تحلیلی است و هدف از آن، شناسایی حوزههای مبدأ بهکاررفته در آثار شاعر مذکور است تا بتوان با تحلیل شناختی آنها، لایههای پنهان معانی اشعار وی را شناخت و به جهانبینی و عمق تفکرش پی برد. برپایة یافتههای این پژوهش، یدالله بهزاد برای عینیسازی مفهوم زمان، از حوزههای مبدأ متنوعی بهره برده است که پرکاربردترین آنها اشیا، انسان، مکان و عاملیّت و کمکاربردترین آنها خوراک، حیوان، دیرش و مفاهیم انتزاعی است. در حوزة مفاهیم فراحسی نیز زمان مانند دیو و اهریمن مفهومسازی شده است. یافتههای این جستار مؤید این مطلب است که یدالله بهزاد نسبتبه زمان، دیدی کاملاً منفی و بدببنانه دارد. این نوع نگرش به زمان میتواند بازتاب زندگی پر از رنج او باشد که در ذهنش رسوخ کرده و در زبانش نمود یافته است.