محمد دانشگر؛ سید علی قاسم زاده؛ رضا چهرقانی
چکیده
اسطوره از سازههای فرهنگ بشری و راویتگر سرگذشتی حقیقی با سرشتی غیرعادی است که از کردههای شگفتآور در زمان نامشخصِ آغازین، همانند تجربیات ابرانسانی، بحث میکند. اسطوره فرایند ذهنی ـ تخیلی است که ...
بیشتر
اسطوره از سازههای فرهنگ بشری و راویتگر سرگذشتی حقیقی با سرشتی غیرعادی است که از کردههای شگفتآور در زمان نامشخصِ آغازین، همانند تجربیات ابرانسانی، بحث میکند. اسطوره فرایند ذهنی ـ تخیلی است که به یاری آثار هنری، بهویژه شعر، بازتولید میشود ـ که خود نیز فرایند ذهنی است ـ و به حیات خود ادامه میدهد. آثار هنری ـ ادبی به یاری این عنصر فرهنگیْ گسترده، ژرف و ماندگار میشوند و بُعد جهانی و جاودانگی مییابند. به همین دلیل عناصر اساطیری در ادوار مختلف شعر فارسی، همیشه با فراز و فرودهایی بازآفریی شدهاند. در هیچ دورهای، مضمونپردازی و تصویرآفرینی شاعران از اساطیر خالی نبوده؛ روح سیال اسطوره همواره در کالبد شعر فاخر فارسی جاری بوده است و شاعران این عنصر فرهنگی را با رویکردهای مختلف بازآفرینی کردهاند. این پژوهش با روش توصیفی ـ تحلیلی میکوشد تا سیر بازتولید مضامین و روایتهای اساطیری ـ حماسی را در شعر معاصر افغانستان (از مشروطه تا 1380 خورشیدی) بررسی کند. یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهد که بازتولید عناصر اساطیری در شعر امروز افغانستان، نه یک تقلید محض، بلکه آفرینشی هدفمند است که شاعران معاصر با استفاده از استعدادهای ادبی خود، به هنرمندانهترین شکل، روایتها و شخصیتهای اساطیری را با رویدادها و شخصیتهای روزگار خود وفق داده و از این طریق، با پیونددادن زمان حال و گذشته، اندیشههای سیاسی و عواطف انسانی خود را مطرح کردهاند.