علی اکبر احمدی دارانی؛ طناز کرامتیان فرد
چکیده
پس از رواج صنعت چاپ بهصورت مدرن از دهۀ سی شمسی به این سو، شیوهنامههای فراوان و گوناگونی برای نشاندادن کاربرد درست علائم نگارشی (نشانهگذاری) تدوین شده است؛ با گذشت زمان، هم تعداد علائم نگارشی ...
بیشتر
پس از رواج صنعت چاپ بهصورت مدرن از دهۀ سی شمسی به این سو، شیوهنامههای فراوان و گوناگونی برای نشاندادن کاربرد درست علائم نگارشی (نشانهگذاری) تدوین شده است؛ با گذشت زمان، هم تعداد علائم نگارشی فزونی یافته است و هم نویسندگان شیوهنامهها کوشیدهاند، مسائل گوناگونی برای کاربرد هریک از علائم نگارشی به مخاطبان پیشنهاد دهند تا چیزی از دایرۀ شمول قواعد آنها بیرون نماند. اکنون انبوهی از شیوهنامهها در دسترس همگان است، بیآنکه در بسیاری از آنها بتوان قاعدهای نو یا متفاوت با قواعد موجود قبلی یافت. این درحالی است که نقد و ارزیابی دقیقی دربارة پیشنهادهای نویسندگان این شیوهنامهها برای کاربرد علائم نگارشی منتشر نشده است. در پژوهش حاضر هجده شیوهنامۀ رایج که در آن به کاربرد علائم نگارشی پرداختهاند، بهروش تحلیلی و انتقادی بررسی شده است؛ در ضمن آن، تناقضهای درونی، اختلاف دیدگاههای نویسندگان و افراط و تفریطهای آنان با رعایت اصل اعتدال، در قالب شاهدها و مثالهای آنان نقد و ارزیابی میشود؛ در پایان هر بخش، دربارۀ اختلافها، پیشنهادهایی ارائه شد تا زمینهای برای بازنگری در تدوین شیوهنامهها فراهم آید و با کاستهشدن تشتّت شیوههای ویرایش، نارساییهای مفهومی ناشی از کاربرد نابجای علائم نگارشی نیز زدوده شود. گفتنی است در پژوهش حاضر سعی بر این است تا حدّ امکان از تعداد کاربردهای علائم نگارشی کاسته شود؛ زیرا افزایش پیشنهادهای نویسندگانِ شیوهنامهها تشخیص کاربردها را برای ویراستاران و دیگر کاربران دشوار میکند.