بررسی نمودهای هنجارگریزی در «خوان هشتم» و راز ماندگاری این شعر

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی، تهران، ایران

چکیده

  هنجارگریزی یکی از روش­های برجسته­سازی و آشنایی زدایی است که ابتدا مورد توجه فرمالیست­های روسی واقع شد. نخستین بار این لفظ توسط شکلوفسکی مورد توجه قرار گرفت. فرمالیست­ها زبان شعر را با زبان نثر متفاوت دانسته و معتقد بودند، شاعر برای جلب توجه مخاطب باید به گونه­ای از زبان استفاده کند که تازگی داشته باشد. این تازگی از طریق هنجارگریزی می­تواند خود را نشان دهد و در مفهوم عدول از قوانین و مقررات زبان و درهم شکستن آنهاست. هنجارگریزی در واژگان، معنا، زمان مورد کاربرد، سبک، نوشتار و ... می­تواند نمود یابد. در این مقاله چگونگی هنجارگریزی­های اخوان در شعر «خوان هشتم» بررسی شده تا دلیل زیبایی و ماندگاری این اثر بیشتر بر مخاطبان مشخص گردد. بدین منظور با روش توصیفی- تحلیلی گونه­های مختلف هنجارگریزی در چهار بخش هنجارگریزی واژگانی، زمانی، نحوی و سبکی مشخص شد و در هر بخش اغلب موارد موجود به صورت نمونه بیان گردید. در بین انواع هنجارگریزی، هنجارگریزی واژگانی و سپس هنجارگریزی زمانی بیشترین بسامد را در این شعر اخوان دارند .

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

A study on the deviation aspects of the poem “The Eightieth Stage” and the secret of its perpetuity

نویسنده [English]

  • Soghra Salmaninejad Mehrabadi
Assistant Professor of Persian Language and Literature, Khaje Nasir ed-Din Toosi University, Tehran, Iran
چکیده [English]

One of the methods of literature review is addressing the literary forms that deeply attracted formalists’ attention. Formalists emphasizes certain shapes and forms and methods of literary language. In their view, the task of literature and art is not making known but representing the elements in the realm of art. So, for creating an outstanding work, novelty is not just important, but modes of expression can show a new dimension of the world to audience.
Shklovsky raised for the first time the term “defamiliarization”. In his opinion, art renews sensory perception and transforms the familiar rules and seemingly enduring structures of reality. He believes defamiliarization is seeing things out of their natural context. According to Leach, the two usual methods to distinguish the general language from the language of arts are rule-increasing and rule-decreasing.
In deviation occurs a resurrection of words and the author creates a double pleasure through language games in contact with the audience. Imagery, music and syntax can produce a kind of defamiliarization.
Akhavan in the poem “The Eightieth Stage” has used a variety of deviations. The first is in the name of poetry. In this paper, the norms of lexical, semantic and stylistic in the poem “Eightieth Stage” is checked.
 Lexical deviation
 Sartre says the poet does not use the words, but sometimes words would use the new syntax. Akhavan in the words sometimes making terms such as “mardestan (masculinity), faramoshzar (plains of oblivion), gandomand (Robust), golazin (inflorescence), parhib (deception) and ...” and sometimes new compounds alters magically the effect of poetry. His compounds like talaei makhmal avayan (golden voices and velvet), pak ayin (clean rituals), malmalin dastar (silver turban), marde mardestan (men of masculinity), rakhshe rakhshande (the brilliant horse) and…" makes illustration that in some of synergistic base has helped to the poet's innovation.  New expressions are also used in other parts of abnormality in “The Eightieth Stage”.
Stylistic deviation
Sometimes, Akhavan uses local and slang words, and words with different songs and music produces deviation as well.
This Application is one kind of abnormality. Words such as “han, hey, by the truth, pity, hoome, kope, meydanak and ...” are of this type of abnormality.
Ancient deviation
One way to break out of the habit of poetry, is attention to ancient words and actions. Archaism is one of the factors affecting the deviation. Archaism deviation helps to make the old sp. According to Leach, the ancient is the survival of the old language in the now. Syntactic factors, type of music and words, are effective in escape from the standard language. ”Sowrat (sharpness), hamgenan (counterparts), parine (last year), pour (son), pahlaw (champion)’’are Words that show Akhavan’s attention to archaism. The ancient pronunciation is another part of his work. Furthermore, use of mythology and allusion have created deviation of this type.
Cases such as anagram adjectival compounds, the use of two prepositions for a word, the use of the adjective and noun in the plural form, are signs of archaism in grammar and syntax. He is interested in grammatical elements of Khorasani Style. Most elements of this style used in “The Eightieth Stage” poetry.
Semantic deviation
Semantic deviation is caused by the imagery. The poet uses frequently literary figures. By this way, he produces new meaning and therefore highlights his poem. Simile, metaphor, personification and irony are the most important examples of this deviation.
Apparently the maximum deviation from the norm in this poem is of periodic deviation (ancient or archaism). The second row belongs to the semantic deviation in which metaphor is the most meaningful. The effect of metaphor in this poem is quite well. In general, Poet’s notice to the different deviations is one of his techniques and the key factor for perpetuity of this beautiful poem.
 

کلیدواژه‌ها [English]

  • Formalist criticism
  • Frahnjary
  • poetry
  • Akhavan
  • Juan eighth

مقدمه

یکی از روش­های نقد و بررسی آثار، پرداختن به شکل ادبی آنهاست، که توجه فرمالیست­ها را عمیقاً به خود جلب کرد. آنها به جای پرداختن به چگونگی پیدایش شکل ادبی، به ریخت، شکل و مجموعه شگردهای ایجاد شکل خاص و زبان ادبی اهمیت می­دهند. به نظر آنها وظیفه ادبیات و هنر نه شناساندن، بلکه به چشم آوردن عناصر در حیطه­ هنر است. بر همین اساس برای ایجاد یک اثر برجسته، تازگی مطلب مهم نیست؛ بلکه این شیوه­ بیان است که می­تواند بعد تازه­ای از جهان را به مخاطب بنمایاند. هرچه گریز از هنجارها و معیارها بیشتر باشد، مخاطب سریع­تر به سمت مطلب جلب می­شود و نویسنده «دارای سبک و روش خاصی در نوشته­های خود است» (ر.ک: انوشه، 1381: 145).

   فرمالیست­ها معتقدند که باید «اثر ادبی را تنها از جنبه ادبی بودن آن مورد توجه قرار داد و در صددند با روشی علمی، ادبیّت اثر ادبی را کشف کنند و برای این کار به تجزیه و تحلیل عناصر موجود در اثر خود می­پردازند» (میرصادقی، 1371: 173) آنها زبان ادبی را «عدول از زبان معیار معرفی و سبک را بر همین اساس مطالعه می­کردند» (شمیسا، 1381: 157). در بین نکاتی که آنها راجع به اشکال ادبی می­گویند، مهم­ترین نکته «آشنایی­زدایی» است. شلکوفسکی نخستین بار در مقاله «هنر به مثابه فن»(Art as Thecnique) اصطلاح آشنایی­زدایی را مطرح کرد. به نظر وی، هنر، ادراک حسی را بازسازی کرده و قاعده­های آشنا و ساختارهای به ظاهر ماندگار واقعیت را دگرگون می­سازد. وی معتقد است آشنایی­زدایی عبارت از دیدن چیزها خارج از زمینه طبیعی آنهاست.

   در این مقاله «آشنایی­زدایی» در دو معنا به کار رفت. در یک معنا کاربرد عناصر مجاز به طور آگاهانه و یا غیرآگاهانه در یک اثر است که ذهن را متوجه معانی تازه می­کند و در معنای دوم تمام شگردهایی است که شاعر آگاهانه از آن بهره می­گیرد تا مطلب را جدید جلوه دهد (ر.ک: احمدی، 1370: 48). بر همین اساس است که گشتالت می­گوید: «کارکرد اصلی هنر این است که بیاموزیم تا هر شکل عادت را کنار بگذاریم» (همان: 49). حرکت در مسیر جاری و ساری، یک اصل است؛ اما آنچه تمام نگاه­ها را به سمت خود می­چرخاند، حرکت یک سیب برخلاف جهت آب است. کار یک عبارت یا ترکیب خارج از هنجار نیز به همین شکل سبب جلب توجه و برجسته­سازی پیام شعر می­گردد. با بحث­های فرمالیست­ها در باب آشنایی­زدایی، موکاروفسکی به این نتیجه رسید که «بدون سرپیچی از قاعده­های زبانی، شعر وجود نخواهد داشت» (همان: 125). شاعر و نویسنده با سرپیچی از قواعد معیار، می­کوشد عادت را کنار بگذارد و متن مورد نظر را برجسته سازد. از نظر لیچ تمایز زبان ارجاعی و خودکار از زبان هنری از دو طریق انجام می­گیرد:

«1- هنجارگریزی (یا قاعده کاهی) که شامل صناعات وابسته به بدیع معنوی است و باعث ایجاد شعر می­گردد.

2- قاعده­افزایی که اکثراً در بردارنده صنایع بدیع لفظی و عامل ایجاد نظم است» (موکاروفسکی، 1373: 129). همچنین لیچ هنجارگریزی را تا جایی مجاز می­داند که سبب ایجاد اختلال در ارتباط نشود (ر.ک: صفوی، 1373: 43) آشنایی­زدایی شامل تمهیدات، شگردها و فنونی­ست که زبان شعر را برای مخاطبان بیگانه می­سازد و با عادت­های زبانی مخاطبان مخالفت می­کند (علوی ­مقدم، 1377: 6 و 7).

2- هنجارگریزی:

عدول از معیارهای اصلی و متعارف زبان، هنجارگریزی نام دارد. در این حالت زبان خود موضوعیت می­یابد و دیگر گوینده از زبان تنها برای بیان مفهوم مورد نظرش بهره نمی­گیرد؛ بلکه به زبان به عنوان محور کلام دارد. شفیعی کدکنی برای آشنایی­زدایی از نوع هنجارگریزی از اصطلاح «رستاخیز کلمات» بهره می­گیرد و این فرایند را از دو طریق موسیقایی و زیبایی شناختی مطرح می‌سازد. در بخش موسیقایی از وزن، قافیه، ردیف و ... سخن می­گوید و در حیطه زیبایی شناختی به صور خیالی چون استعاره، مجاز، حس­آمیزی، کنایه و ... می­پردازد (ر.ک: شفیعی کدکنی، 1386: 7- 8). شعر از نظر سمبولیست­ها تلاش شاعر با به کارگیری تصاویر مجازی بود تا مفاهیم غریب و دور از دسترس را برای مخاطب آشنا سازد. فرمالیست­ها بر خلاف این دیدگاه سبمولیست‌ها، تلاش شاعر را در جهت ناآشنا کردن تعابیر و تصاویر عادی و مألوف، می­شمردند تا آنها را ناآشنا سازد و مخاطب را به تعمیق و تفکر واداشته و از این طریق لذت بیشتری حاصل شود. آنها شعر را «بازی با زبان» قلمداد می­کردند و منظورشان از این عبارت همان مفهوم آشنایی­زدایی است. آلارتوآنتونی معتقد است «هرگاه انحراف غایت­مند از هنجارها و قواعد حاکم بر زبان معیار صورت پذیرد، هنجارگریزی پدید می­آید» (ر.ک: آلارتو، 1373: 14). البته باید در نظر داشت که هنجارگریزی نباید سبب از بین­ رفتن مفهوم مورد نظر باشد. برخی از عادت­شکنی­ها اگر همراه با هوش و تفکر والای شاعر نباشد، سبب ایجاد عیوبی در زبان و ساختار می­گردد که در این صورت نه تنها عامل زیبایی و ارزشمندی اثر نیست؛ بلکه نوعی نقص قلمداد می­گردد. از نظر لیچ نخستین ویژگی هنجارگریزی ارائه­ مفهوم است (لیچ، 1969: 59) اگر شاعر در فرایند "غریب­سازی" و هنجارگریزی موفق باشد می­تواند توجه مخاطب را از معنا به زبان برگرداند» (ر.ک: حسینی­موخر، 1382: 79).

فرمالیست­ها عناصری از قبیل صور خیال، موسیقی و نحو را عامل "غریب­سازی" می­دانند (ایگلتون، 1383: 6- 7) و مواردی از آشنایی­زدایی را به این ترتیب بیان می­کنند:

«1- نظم و هم­نشینی واژگان در شعر ... شامل (کاربرد وزن، تعدد قافیه، دقت به موسیقی آوایی و ...)

2- مجازهای بیان شاعرانه (استعاره و انواع مجاز، کنایه، تشبیه و آنچه به فارسی "حس­آمیزی" خوانده­اند)

3- ایجاز و خلاصه­گویی

4- کاربرد واژگان کهن (باستان­گرایی)

5- کاربرد ویژه ساختاری نحوی ناآشنا یا کهن

6- کاربرد صفت به جای موصوف

7- ترکیب­های معنایی جدید

8- بیان استوار به ناسازه­های منطقی

9- نوآوری واژگانی، ساختن واژگان ترکیبی جدید» (احمدی، 1370: 60).

برهمین اساس تقسیم بندی­های دقیق­تری از انواع هنجارگریزی و اشکال آن صورت گرفته است. در ادامه به هنجارگریزی­های اخوان در ذیل تقسیم­بندی انواع آن اشاره می­کنیم.

3- «خوان هشتم» اخوان

شعر «خوان هشتم» یکی از اشعار مجموعه«در حیاط کوچک پاییز در زندان » است که با زبانی روایی و بیانی حماسی از جذابیت بسیاری برخوردار است. این شعر حتی در نام نیز از نوعی هنجارگریزی استفاده کرده است. هفت خوان در ادبیات حماسی یا هفت مرحله در ادبیات عرفانی، واژه­هایی آشنا هستند؛ اما اخوان با آوردن مرحله­ای هشتم برای «خوان»های رستم، از واقعه­ای تازه سخن می­گوید. وی مرگ رستم را نیز یکی از موفقیت­های این پهلوان بزرگ قلمداد می­کند. داستان با لحن اندوهگین و پرعقده نقالی در یک قهوه­خانه آغاز می­شود که مردمانی از ترس سرما به­جا پناه آورده­اند و مثل همیشه می­خواهند داستان­های حماسی شاهنامه را از زبان نقال بشنوند. این داستان نمونه­ای از برادرکشی است که توسط شغاد دون مایه اتفاق می­افتد و رخش نماد نجابت و همراهی با رستم در این واقعه باز هم همراهی می­کند. چاه نیز در این شعر نماد سیاهی، تباهی و خیانت است و اخوان به زیبایی این چاه را به تصویر می­کشد. اخوان این حماسه را به خوبی می­شناسد و با زبانی تازه  و موفق به بیان این داستان پرداخته به گونه­ای که بسیار مورد توجه قرار گرفته است و به قول شفیعی کدکنی یاس و شکوه را به زیبایی روایت کرده است.

4- انواع هنجارگریزی در شعر اخوان:

وقتی می­خواهیم هنجارگریزی را در یک اثر یا متن بررسی کنیم، از چند نظرگاه می­توانیم به آن بپردازیم:

الف) هنجارگریزی واژگانی   ب) هنجارگریزی زمانی   پ) هنجارگریزی معنایی   ت) هنجارگریزی سبکی    ث) هنجارگریزی نوشتاری     ج) هنجارگریزی نحوی و... . در شعر "خوان هشتم" چهار نوع اول هنجارگریزی قابل مشاهده و بررسی است.

4-1 هنجارگریزی واژگانی  

4-1-1 در بخش واژه­ها:

کاربرد واژه­ها و ترکیبات به نحوی که خلاف عادت باشد، سبب نوعی هنجارگریزی است. سارتر معتقد است: «شعر واژگان را همچون نثر به کار نمی­گیرد. حتی باید گفت که آنها را اساساً به کار نمی­گیرد؛ یعنی از واژگان، استفاده نمی­کند. باید بگوییم که به آنها استفاده می­رساند. شاعران از آن کسانند که زیر بار استفاده از زبان نمی­روند، یعنی نمی­خواهند آن را چون ابزاری به کار گیرند» (سارتر، 1363: 18). شاعر گاه واژگانی را تولید می­کند و گاه واژه­های موجود را به شیوه­ای جدید به کار می­گیرد که سبب عادت­زدایی می­شود. در شعر "خوان هشتم" ساخت واژه­های جدید و کاربرد نو واژگان برجستگی خاصی به این شعر داده است. در اینجا به چند مورد از این واژه­ها اشاره می­شود:

-          باد برف: باد برف و سوز وحشتناک (ر.ک: در حیاط ... ، 1368: 71)

-          زاد سرو: هفت­خوان را زاد سرو مرو/ آنکه از پیشین نیاکان تا پسین فرزند رستم را به خاطر داشت (ر.ک: همان)

-          ماث: من روایت می­کنم اکنون/ من که نامم ماث (ر.ک: همان: 74)

-          گل­آذین: این گل­آذین باغ خواب­آلود قالی نیست (ر.ک: همان: 75)

-          فلانک: وز فلانک، یا فلان مردان (ر.ک: همان)

-          خمارآلود: از برای اطلسی زردِ خمارآلود (ر.ک: همان)

-          فرامشزار: مانده مدفون در فرامشزار ابری کهکشانی کور (ر.ک: همان)

-          کوری­آور: بوی گند شعله­های کر کننده و کوری­آور را، ... (ر.ک: همان)

-          خموشانه: و خموشانه فغان­های نیاز- طفلکی­ها ! – استوا و قطب را با هم (ر.ک: همان: 76)

-          کوکوسَرا: قمری کوکو سرای قصرهای رفته بر بادم (همان)

-          ناشکسته: ناشکسته می­نماید، در شکسته آینه، تصویر؟ (همان: 77)

-          اندوه اندوده: و شنیدن را دلی ­درد آشنا و اندوه اندوده (ر.ک: همان)

-          گنداومند: گرد گنداومند (همان)

-          مردستان: کوه کوهان، مرد مردستان (همان: 78)

-          تاریکژرف: در تگِ تاریکژرف چاه پهناور (همان)

-          پَرهیب: سایه­ای – پَرهیب محو سایه­ای – را دید (ر.ک: همان: 80)

-          دونک: دونک نامرد بس کوچکتر از آن بود (ر.ک: همان: 81)

-          رستگاه: کشتگاه و رستگاهش نیست رودابه (ر.ک: همان)

4-1-2 ترکیبات

علاوه بر واژه­های تازه و نو، ساخت ترکیبات نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. در یک شعر شاعر دست به ویرانی می­زند، واژه­هایی را دگرگون می­کند و ترکیباتی را می­سازد و از این راه «معنای جمله­ها با واژگان تبدیل به رابطه­ای می­شود، ناشناخته، دیریاب و حتی سحرآمیز» (احمدی، 1370: 127). درباره اهمیت ساخت ترکیبات و نقش آنها در شعر «به نظر یاکوبسن تأکید در شعر نه بر گزینش، بل بر ترکیب است» (همان: 76) این ترکیب هم در بخش موسیقی و هم معنایی نقش آفرین است.

برخی از ترکیبات موجود در "خوان هشتم" بدین شرح است:

-          مستِ شور: مست شور و گرمِ گفتن بود (ر.ک: در حیاط کوچک: 1368: 73)

-          آبگین پرده: مانع از دیدار آنسوشان/ پرنیمانی آبگین پرده (همان: 72)

-          ململین دستار: بسته با زیباترین هنجار/ به سپیدی چون پَر قو، ململین دستار (همان: 72)

-          پاک آیین: آن هریوه­ خوب و پاک آیین روایت کرد (همان: 74)

-          گلیم تیره بختی­ها: این گلیم تیره بختی­هاست (همان: 77)

-          باغ خواب­آلود قالی: این گل­آذین باغ خواب­آلود قالی نیست (همان: 75)

-          طلایی مخمل آوایان: آن طلایی مخمل آوایان خونسردان (همان)

-          اختر خونمرده مهجور: در نهضت دره دریایی آن اختر خونمرده­ مهجور (همان)

-          فرامشزار ابری کهکشانی کور: مانده مدفون در فرامشزار ابرای کهکشانی کور (همان)

-          تجاویف عدم: چون حقیقت در تجاویف عدم مستور (همان)

-          بعدازظهر مخمل: جیغ سبز و سرخ، یا اغلب بنفش خواب بعدازظهر مخمل را (همان: 76)

-          رویای طاووس: و بلورین نغمه رویای طاووس حریر و شاخه گیلاس مومی (همان)

-          ویرانه تاریخ: جغد این ویرانه نفرین شده­ تاریخ (همان: 76)

-          قمری کوکو سرا: قمری کوکو سرای قصرهای رفته بر بادم (همان)

-          عماد تکیه: دیگر اکنون آن عماد تکیه و امید ایرانشهر/ شیر مرد عرصه­ ناوردهای هول (همان: 77)

-          مرد مردستان: کوه کوهان، مرد مردستان (همان: 78)

-          تگِ تاریکژرف ...: در تگِ تاریکژرف چاه پهناور (همان)

-          غدر چرکین: باز هم آن عذر نامردانه­ چرکین (همان: 79)

-          چاه غدر: چاه غدر ناجوانمردان، چاه پستان، چاه بیدردان (ر.ک: همان: 78)

-          تای بی­همتا: رخش، آن طاق عزیز، آن تای بی­همتا (ر.ک: همان: 80)

-          رخش رخشنده: رخش رخشنده/ با هزاران یادهای روشن و زنده (ر.ک: همان: 80)

-          صدای شوم: و صدای شوم و نامردانه­اش در چاهسار گوش می­پیچید. (همان: 81)

-          بَد برادَندر: این دغل، این بد برادَندر (همان: 81)

-          نبهره­ شوم: زاده او را یک نبهره­ شوم، یک ناخوب، دَندر (همان)

در این بخش مواردی چون، آبگین پرده، ململین دستار، تاریکژرف، ویرانه تاریخ، پاک آیین و ...شامل قاعده عدول هستند و مواردی نظیر مرد مردستان، رخش رخشنده، بدبرادندر با قاعده افزایی سبب ایجاد هنجارگریزی شده­اند.

4-1-3عبارات

گاه شاعر در کنار واژگان و یا ترکیبات تازه دست به ساخت برخی عبارات جدید می­زند که به نوعی فراتر از هنجارهای زبانی است. این عبارات به سرعت ذهن مخاطب را مورد خطاب قرار داده و نظر شاعر را القا می­کند. این گونه عبارات در «خوان هشتم» کم نیست.

-          سورت سرمای دی بیدادها می­کرد (در حیاط کوچک ...، 1368: 71)

-          این عیار مهر و کین مرد و نامرد است (همان: 74)

-          خیس خون داغ سهراب و سیاوش­ها (همان: 75)

-          در نهفت دره­ دریایی آن اختر خونمرده­ مهجور (همان)

-          وز شبستان وجود هور قلیایی (همان)

-          و صدای حسرت آلوده نگاه غیربومی کاج­های سردسیر و گرمسیر سدر بومی را (همان: 76)

-          چون طلایی نالش یک خوشه بیدار، از زنجیر خواب­آلود شبنم­ها (ر.ک: همان)

-          و بلورین نغمه رویای طاووس حریر و شاخه­ گیلاس مومی را (ر.ک: همان)

-          و خمو شانه فغان­های نیاز- طفلکی­ها! – استوا و قطب را با هم (ر.ک: همان)

-          چاه چونان ژرفی و پهناش، بی­شرمیش ناباور (ر.ک: همان: 78)

-          در بن این چاه آبش زهر شمشیر و سنان /گم بود (ر.ک: همان)

-          کان کمند شصت خم خویش بگشاید (ر.ک: همان: 83)

4-2  هنجارگریزی سبکی:

در انواع هنجارگریزی، استفاده از واژه­های عامیانه و محلّی توسط شاعر و نویسنده سبب نوعی آشنایی­زدایی می­شود که تحت عنوان هنجارگریزی سبکی از آن یاد می­شود. در «خوان هشتم» از عباراتی مانند: هان؛ راستی؛ می­پایید؛ طفلک؛ هی، چشم غرّاندن، فلانک و ... می­توان نام برد. اخوان­ گاه شکل اصلی واژه را نیز به اقتضای وزن و آهنگ شعر تغییر می­دهد؛ مثلاً به جای "غمزه" از واژه­ی "غمز" استفاده می­کند. در ذیل هر کدام از این موارد را در عبارت اصلی ذکر می­­کنیم:

-          یادم آمد هان ... (در حیاط کوچک ...، 1368: 73)

-          راستی کانون گرمی بود (همان: 72)

-           از سماور، از چراغ، از کپّه آتش (همان)

-          صحنه­ی میدانک خود را/ تند و گاه آرام می­پیمود (همان: 73)

-          و خموشانه فغان­های نیاز- طفلکی­ها! – استوا و قطب را با هم (همان: 76)

-          از تن خود  بس بتر از رخش-/ بی­خبر بود و نبودش اعتنا خویش (همان: 80)

-          رخش را می­دید و می­پایید (همان)

-          گفت در دل: «رخش، طفلک رخش» (همان)

-          یال و رویش را / هی نوازش کرد / هی بویید/ هی بوسید (همان: 82)

-          چاه سر پوشیده، هوم ! چه نفرت­آور! جنگ یعنی این؟ (همان: 79)

4-3 هنجارگریزی زمانی (باستان­گرایی یا آکارئیسم)

یکی از راه­های گریز از عادت در شعر، توجه به واژه­ها و افعال کهن است. این توجه یا آرکائیسم از عوامل مؤثر بر هنجارگریزی است و با ایجاد فضایی کهن به برجسته سازی اثر کمک می­کند.

   اخوان از شاعرانی است که علاقه­ بسیاری به آثار بزرگان کهن دارد و به طور مداوم با این آثار در ارتباط است. وی با این آشنایی عمیق که از آثار گذشتگان به خصوص شاعران سبک خراسانی داشته است، به باستان­گرایی دست زده است (روحانی و عنایتی، 1388: 72) درباره­ ارتباط و یا گسستن از سنت و اثر آن در ایجاد آثار، هنری یاکوبسن می­گوید: «همراهی و همزمانی سنت و گسست از آن سازنده گوهر هر اثری است» (احمدی، 1370: 80) همچنین می­توان گفت «منش ویرانگر زبان شعری از منش چند سنت­گرای آن بر می­خیزد» (همان: 125).

   این باستان­گرایی گاه در واژه­ها نمود می­یابد و بعضی اوقات از طریق تفاوت­های نحوی نمودار می­گردد. از نظر لیچ، باستان­گرایی عبارتست از ادامه­ زبان گذشته در خلال زبان امروزی، البته لازم است بگوییم که علاوه بر واژه­ها و نحو، وزن خاص شعر نیز در ترسیم این فضا مؤثر است (ر.ک: علوی­مقدم، 1381: 11).

   خود اخوان می­گوید: در تلاش است تا از زبانی سالم و درست که تار و پودش از روزگار گذشته است، بهره گیرد و «نه تنها از واژه­ها تعبیرات و اسلوب­های جان­دار و سالم امروزین، بلکه حتی از پاره­ای واژه­ها و لغات بی­همتا و توانای عامیانه و محلی... مدد بگیرد» (اخوان، 1382: 202). در شعر «خوان هشتم» اخوان از واژگان کهن و تلفظ باستانی کلمات گرفته است؛ تا با نحو و شیوه قدما، فضای تازه ای را در برابر چشمان مخاطب مجسم سازد.

4-3-1 باستان­گرایی واژگانی:

این آرکائیسم یا باستان­گرایی در واژه­ها، افعال و اسامی قابل مشاهده است. باستان­گرایی واژگانی ممکن است به صورت کاربرد واژه­های کهن، تلفظ کهن واژه­ها و یا استفاده از نام شخصیت­های اساطیری  باشد که در ادامه به هر یک مستقلاً اشاره می­کنیم. «بن جانسون منتقد انگلیسی معتقد است که کلماتی که از اعصار کهن اقتباس می­شود، نوعی شکوه و جلال به سبک می­بخشد و احیاناً خالی از حظّ و لذت نیست؛ زیرا از قدرت سالیان برخوردار است و بر اثر مدتی فترت، نوعی تازگی شکوهمند احراز می‌کند» (دیچز، 1373: 257). باستان­گرایی واژگانی می­تواند به صورت کاربردواژه­های کهن، کاربرد تلفظ و شکل کهن واژگان و یا کاربرد اساطیر و شخصیت­های حماسی همراه با تلمیح باشد. در شعر اخوان باستان­گرایی واژگانی در هر سه شکل یاد شده به کار رفته است.

 *کاربرد واژه­های کهن:

-          سورت (شدت): سورت سرمای دی بیدادها می­کرد (در حیاط کوچک ...، 1368: 71)

-          همگنان (همه): همگنان را خون گرمی بود (همان: 72)

-          آبگین: پرنیانی آبگین پرده (همان)

-          هنجار: بسته با زیباترین هنجار/ به سپیدی چون پر قو، ململین دستار (همان: 72)

-          باستانگان: باستانگان یادگار، از روزهای خوب پاریته (همان)

-          پارینه: باستانگان یادگار، از روزهای خوب پارینه (همان)

-          تارک: یک سرش چون تاج بر تارک (همان)

-          شکّرآویز: شکّر آویزی حمایل کرده بر سینه (همان)

-          به کردار: گرد بر گردش به کردار صدف بر گرد مروارید (همان: 73)

-          نقل: من همیشه نقل خود را با سند همراه می­گویم (همان: 74)

-          هور قلیایی: وز شبستان وجود هور قلیایی (همان: 75)

-          می نیوشد: می نیوشد گوششان در خواب پیش از ظهر (همان: 76)

-          ناورد: شیر مرد عرصه­ ناوردهای هول (همان: 77)

-          گُند: گرد گنداو مند همان (همان)

-          پور: پورزال زر، جهان پهلو (همان)

-          پهلو: پورزال زر، جهان پهلو (همان)

-          خداوند: آن خداوند و سوار رخش بی­مانند (همان)

-          هماورد: آنکه نامش چون هماوردی طلب کرد ... (همان: 78)

-          تو گفتی (گویی): آنکه بر رخشش تو گفتی کوه بر کوه­ست در میدان (همان: 78)

-          غدر: چاه غدر ناجوانمردان (همان)

-          سنان: در بن این چاه آبش زهر شمشیر و سنان، گم بود (همان)

-          تزویر: بس که بی شرمانه و پست است این تزویر (همان)

-          دیرین: باز هم آن حیله­ دیرین (همان)

-          بنهره: زاده او را یک بنهره­ شوم، ناخوب مادَندَر (همان: 81)

-          فراز آید: و بیندازد به بالا بر درختی، گیره­ای، سنگی/ و فراز آید (همان: 83)

* کاربرد تلفظ و شکل کهن واژه­ها:

شفیعی معتقد است باستان­گرایی، انتخاب تلفظ قدیمی­تر یک کلمه است و در حقیقت در سطح واژه­ها و تلفظ لهجه­ها و نیم‌زبان‌های مرتبط با یک زبان رسمی­ست (شفیعی کدکنی، 1368: 25 و 442). اخوان در این موارد تلفظ کهن واژه­ها را به جای تلفظ امروزین به کار برده است:

-          استاد: گاه می­استادم (همان: 74) (اندکی استاد و خامش ماند).

-          پای: پای تا سر گوش (همان: 73)

-          فزون­تر زان دگرها: و فزون­تر زان دگرها، مثل نقطه­ مرکز جنجال (همان: 72)

-          چونان: بسته چونان روستایان خراسانی (همان) و دمش چونان حدیث آشنایش گرم (همان)

-          فرامش: مانده مدفون در فرامشزار ابری کهکشانی کور (همان: 75)

-          خموش: و خموشانه فغان­های نیاز – طفلکی­ها- استوا و قطب را با هم (همان: 76)

-          نالش: چون طلایی نالش یک خوشه بیدار، از زنجیر خواب­آلود شبنم­ها (همان)

-          اندُه: شنیدن را دلی درد آشنا و انده اندوه (همان: 77)

-          چه: و درون چه نگه می­کرد و می­خندید (همان: 81)

-          نگه: مدتی ساکت نگه می­کرد (همان)

* کاربرد نماد و شخصیت­های اساطیری- حماسی یا تاریخی همراه با تلمیح:

با توجه به اینکه خوان هشتم خود یک شعر روایی است و به بیان حکایتی می­پردازد که بخشی از آن در اساطیر واقع شده است و قهرمان آن رستم، پهوان شاهنامه است، بالطبع نام اشخاص اساطیری و حماسی در آن ذکر شده است. یاکوبسن معتقد است «اسطوره­ها و حماسه­های قهرمانی، استوار به مجاز مرسل هستند» (احمدی، 1370: 83) و با یک اشاره گذرا مفاهیم بسیاری را منتقل می­سازند. اخوان نیز با استفاده از مجاز مرسل به نوعی آرکائیسم دست یازیده است.

-          خیس خون داغ شهراب و سیاوش­ها/ روکش تابوت تختی­هاست (در حیاط کوچک پاییز ... ، 1368: 75)

-          پول زال زر/ جهان­پهلو (همان: 77)

-          آن خداوند و سوار رخش بی­مانند (همان: 77)

-          تهمتن گرد شبستانی/ .../ رستم­دستان (همان: 78)

-          آری اکنون تهمتن با رخش غیرتمند (همان)

-          پهلوان هفت­خوان، اکنون/ طعمه­ دام و دهان خوان هشتم بود (همان: 79)

-          نطفه شاید نطفه زال زراست؛ اما/ کشتگاه و رستگاهش نیست رودابه ... (همان: 81)

4-3-2 باستان­گرایی نحوی:

مسائلی چون ترکیبات وصفی مقلوب، به کار نبردن ضمیر در جای غیراصلی، استفاده از دو حرف اضافه برای یک متمم و به کاربردن صفت و موصوف به صورت جمع از مواردی است که نشان­دهنده­ باستان­گرایی در بخش نحو و دستوری است. کاربرد عناصر دستوری سبک خراسانی از موارد مورد علاقه اخوان است و او از بیشتر این موارد در شعر "خوان هشتم" استفاده کرده است.

* کاربرد ترکیب وصفی مقلوب:

-          آتشین پیغام: قهوه خانه­ گرم و روشن مرد نقّال آتشین پیغام (در حیاط کوچک ...، 1368: 72)

-          ململین دستار: به سپیدی چون پَر قو، ململین دستار (همان: 72)

-          باستانگان یادگار: باستانگان یادگار، از روزهای خوب پارینه (همان)

-          گرامی مرد: یا به قولی ماخ سالار، آن گرامی مرد (همان: 73)

-          پاک­آیین: آن هریوه­ی خوب و پاک­آیین- روایت کرد (همان: 74)

-          گل­آذین باغ: آن گل­آذین باغ خواب­آلود قالی نیست (همان: 75)

-          نوآئینان بیداران: باید امروز از نوآئینان بیداران/ خواست (همان: 75)

-          طلایی مخمل­آوا: آن طلایی مخمل آوایان خونسردان (همان: 75)

-          خموشانه فغان: وخموشانه فغان­های نیاز- طفلکی­ها! استوا و قطب را با هم (همان: 76)

-    بلورین نغمه: آن بلورین نغمه­ رویای طاووس حریر و شاخه­ گیلاس مومی را (ر.ک: همان: 77)

-          طلایی نالش: چون طلایی نالش یک خوشه بیدار، از زنجیر خواب­آلود شبنم­ها (ر.ک: همان)

-          جادویی تدبیر: با کدامین جادویی تدبیر/ با کدامین حیله و تزویر (همان)

-          گمگشته­ فرزندی: مثل اینکه سال­ها گمگشته­ فرزندی/ از سفر برگشته و دیدار مادر بود (همان: 82)

-          بد برادندَر: این دغل این بد برادَنْدر (همان: 81)

-          ناخوب مادر: ناخوب مادَندر (همان)

* کاربرد ضمیر در جای غیراصلی:

-          بعد چندی که گشودش چشم/ رخش خود را دید (در حیاط کوچک ...، 1368: 79)

-          بس که خونش رفته بود از تن/ بس که زهر زخمها کاریش (همان)

-          بی­خبر بود و نبودش اعتنا با خویش (همان: 80)

* استفاده از دو حرف اضافه برای یک متمم:

-          و بر آن بر تکیه داده بود (همان: 83)

* آوردن صفت جمع برای موصوف جمع:

-          باید امروز از نوآئینانِ بیداران/ خواست (همان: 75)

-          آن طلایی مخمل آوایان خونسردان (همان)

* کاربرد صفت به جای موصوف:

-          چاه غدر ناجوانمردان/ چاه پستان، چاه بیدردان

4-4 هنجارگریزی معنایی

گاه شاعر برای آشنایی­زدایی و جلب توجه مخاطب دست به هنجارگریزی معنایی می­زند. هنجارگریزی معنایی عبارتست از «شکستن یا فرارفتن از رمزگان معنایی، [که] مخاطب را متوجه­ محتوای جدید معنایی می­کند (احمدی، 1370:77) شاعر در تار و پود ادبیّت متن درصدد انتقال معنایی به مخاطب است و موضوع اصلی زبان شاعرانه ایجاد واحد معنایی تازه است. شعر برای ساختن معنا باید از مشخصه­هایی سود جوید که به گونه­ای مستقیم از نشانه­های زبان شناسیک محسوب نمی­شوند. بل با آنها مرتبط هستند (همان: 125) هنجارگریزی معنایی اغلب از طریق کاربرد صور خیال توسط شاعر ایجاد می­شود. اخوان در شعر "خوان هشتم" از صنایع لفظی و معنوی به کرات استفاده کرده است و سبب تولید معانی تازه و برجسته­سازی شعر خود شده است. در ادامه این صور جداگانه بررسی می­شوند. البته کاربرد تمهیدات ادبی به تنهایی کارساز نیست. شلکوفسکی تمهیدات ادبی را عامل آشنایی­زدایی می­دانست؛ اما یاگوبسن و تیتانوف معتقد بودند که خود تمهیدات ادبی هم با گذر زمان عادی می­شوند. بنابراین لازم است «تمهیدی خاص، عملکردی جدید بیاید تا قادر به القای تأثیر اولیه باشد» (مقدادی، 1378: 26).

 

4-4-1 تشبیه:

شاعر می­تواند با بیان شباهت­هایی ذهنی بین اجزای کلمات به آفزینش معنایی تازه دست زند و مخاطب را به طور ناگهانی به اثر خود جلب کند. در شعر "خوان هشتم" تعداد تشبیه­های بسیار است و انواع محسوس به محسوس و محسوس به غیرمحسوس و نیز تشبیه­های مفرد و مرکب و نیز بلیغ یا غیربلیغ فراوان دیده می­شود.

-   گرچه بیرون تیره بود و سرد همچون ترس (ر.ک: در حیاط کوچک ...، 1368: 71)

-          قهوه­خانه­ گرم و روشن بود همچون شرم (ر.ک: همان)

-          به سپیدی چون پر قو، ململین دستار (همان: 72)

-          و دمش چونان حدیث آشنایش گرم (ر.ک: همان: 73)

-          چوبدستی منتشا مانند در دستش (همان: 73)

-          این، گلیم تیره بختی­هاست (همان: 74)

-          این گل­آذین باغ خواب­آلود قالی نیست (همان: 75)

-          چون حقیقت در تجاویف عدم مستور (همان)

-          وز شبستان وجود هور قلیایی (همان)

-          گیسوانش را - چو شیری یال­هاش- افشاند (همان: 77)

-          با صدایی مرتعش،لحنی رجز مانند و دردآلود (همان)

-          آنکه بر رخشش تو گفتی کوه بر کوه است در میدان/ بیشه­ای شیر است در جوشن (همان: 78)

-          آنکه هرگز چون کلید گنج مروارید/ گم نمی­شد از لبش لبخند (همان)

- چاه چونان ژرفی و پهناش، بی­شرمیش ناباور (همان)

-          پهلوان کشتن دیو سپید، آنگاه/ دید چون دیو سیاهی، غم/ ... پنجه افکنده­ست در جانش (همان: 80)

-          و صدای شوم و نامردانه­اش در چاهسار گوش می­پیچید (همان: 81)

-          از تماشایش نمی­شد سیر/ ... مثل اینکه سال­ها گمگشته فرزندی/ از سفر برگشته و دیدار مادر بود (همان: 82)

-          و نگاهش مثل خنجر بود (همان: 82)

-          چاهسار گوش: و صدای شوم و نامردانه­اش در چاهسار گوش می­پیچید (همان: 81)

4-4-2 استعاره:

قدیمی‌ترین تعریف استعاره به مفهوم رایج را جاحظ بیان کرده‌، که در کتاب «البیان و التبیین» آورده‌است: «استعاره نامیدن چیزی است به نامی جز نام اصلی‌اش، هنگامی که جای آن چیز را گرفته باشد». همچنین صاحب جواهر البلاغه (ص315) استعاره را نوعی مجاز می­داند که علاقه­ آن شباهت باشد. استعاره­ها ذهن مخاطب را برای دریافت معنا به شدت درگیر می­کنند. شلی می‌گوید: «زبان بالضروره استعاری است؛ یعنی روابط قبلاً ناشناخته اشیا را نشان می­دهد و شناخت آنها را تداوم می­بخشد. اگر شاعران نو به خلق مجدد تداعی­هایی که از هم پاشیده­اند، اقدام نکنند، زبان کارایی خود نسبت به اهداف اصیل­ترش، گفتگو و معاشرت انسان­ها، را از دست می­دهد» (ریچاردز، 1382: 100- 101).

در شعر "خوان هشتم" اخوان به نسبت تشبیه از استعاره­های کمتری استفاده کرده است؛ اما شعرش عاری از استعاره نیست.

-          و همین امروز یا فرداست/ کادمیّت را فرو می­بلعد و می­شوید از رخساره پر آبله­ عالم (همان: 76)

-          این نخستین بار شاید بود/ کان کلید گنج مروارید او گم شد (همان: 80)

4-4-3      تشخیص:

در استعاره­ها اگر مشبه­به انسان باشد، تصویر تازه­ای ابداع می­گردد که انسان نمایی، شخصیت بخشی و یا Persanification نامیده می­شود. شعر «خوان هشتم» سرشار از تصاویری این چنین است.

-          سورت سرمای دی بیدادها می­کرد (در حیاط کوچک ...، 1368: 71)

-          و خموشانه فغان­های نیاز- طفلکی­ها! – استوا و قطب را با هم (همان: 76)

-          بیخ گوش زندگیشان غرش طوفان آتش، نعره­ی داغ جهنم­ها (همان)

-          چون طلایی نالش یک خوشه بیدار، از زنجیر خواب­آلود شبنم­ها (همان)

-          آری اکنون تهمتن بارخش غیرتمند/ در بن این چاه آبش زهر شمشیر و سنان، گم بود (همان: 78)

-          پهلوان هفت­خوان اکنون/ طعمه­ی دام و دهان خوان هشتم بود (همان: 79)

-          و دلش را می­فشارد درد (همان: 80)

-          ور بپرسی راست، گویم راست/ قصه بی­شک راست می­گوید (همان: 83)

-          قصه می­گوید که آنگه تهمتن او را/ مدتی ساکت نگه می­کرد (همان: 81)

4-4-4  کنایه:

کنایه عبارتی است که دارای دو معناست و مخاطب را دچار تردید می­سازد. «کنایه زبان خبر را بدل به پدیده­ای شگفت و ناآشنا می­کند» (وحیدیان، 1375: 166) اخوان در شعر «خوان هشتم» از یک عبارت کنایی نیز استفاده می­کند:

-          همگمان خاموش / ... پای تا سرگوش (همان: 73)

4-4-5  حس­آمیزی:

-   مرد نقال آن صدایش گرم، نایش گرم (در حیاط ... 1368: 73)

-          و دمش چونان حدیث آشنایش گرم (همان)

-          آن طلایی مخمل آوایان خونسردان (همان: 75)

-          جیغ سبز و سرخ یا اغلب بنفش خواب بعد از ظهر مخمل را (همان: 76)

-          و بلورین نغمه­ رویای طاووس حریر و شاخه گیلاس مومی را / چون طلایی نالش یک خوشه بیدار از زنجیر خواب­آلود شبنم­ها (همان)

-          بیخ گوش زندگیشان غرش طوفان آتش، نعره­ داغ جهنم­ها (همان)

-          رخش رخشنده/ با هزاران یادهای روشن و زنده (همان: 80)

نتیجه­

شاعران بزرگ با استفاده از موقعیت­های مختلف به برجسته­سازی در شعر و زبان دست می­زنند. اخوان، شاعری آشنا با آثار کهن است و برای «آشنایی­زدایی» و «برجسته­سازی» در اشعارش از دو قاعده هنجارگریزی و نیز قاعده­افزایی بهره جسته است. در این مقاله روش­های هنجارگریزی اخوان در راستای هنجارگریزی واژگانی، زمانی، معنایی و سبکی بررسی شده است. «خوان هشتم» از اشعار برجسته و ماندگار اخوان است و راز این ماندگاری را باید در همین فرایندها جستجو کرد. ترکیبات بدیع و بی­نظیر، ساخت واژگان نو، ابداع عبارات زیبا و دل­نشین و... از هنجارگریزی­های زبانی شاعر خراسانی در این شعر حکایت می­کند. علاقه­ او به ایران کهن و آشنایی جدی با شاعران خراسانی وطن، به شدت او را باستان گرا کرده است و آرکائیسم را در تمام لحظات شعرش به تصویر کشیده است. کاربرد واژه­های کهن و نمود فره و شکوه این واژگان در شعر، تلفظ باستانی واژه­ها به جای تلفظ امروزی و اساس روایی شعر که یک روایت حماسی با قهرمانی اسطوره­ای است، شعر «خوان هشتم» را بر فراز قله­ هنجارگریزی زمانی قرار داده است. علاوه براین در نحو عبارات نیز به شدت باستان­گراست. کاربرد ترکیبات وصفی مقلوب، کاربرد ضمیر در غیر جای اصلی خود، استفاده از دو حرف اضافه برای یک متمم، آوردن صفت جمع برای موصوف جمع، که از ویژگی­های بارز تاریخ بیهقی است، استفاده از صفت­های جانشین اسم، همه نشان از گرایش شاعر به دوران کهن و استفاده از این فرایند برای آشنایی­زدایی و جلب مخاطب دارد.

   علاوه براین کاربرد شگردها و فنون ادبی خاص اعم از تشبیه در انواع مختلف، استعاره، تشخیص، حس­آمیزی و کنایه نیز سبب غریب­سازی و جذب مخاطب گردیده است. همچنین هنجارگریزی سبکی ناشی از استفاده از واژه­های عامیانه و محلی توسط شاعر در این شعر جایگاه خاصی دارد. همین عوامل در تأثیرگذاری شعر و توجه مخاطبان، تأثیر به سزایی داشته است.

   به نظر می­رسد بیشترین هنجار شکنی در این شعر از نوع هنجارگریزی زمانی (باستانی یا آرکائیسم) است و در رده دوم هنجارگریزی معنایی است که در آن بیش از همه از کاربرد تشبیه می­توان سخن گفت و تأثیر آن را در زیبایی این شعر نمی­توان نادیده گرفت. البته سایر آرایه­های معنوی نیز به نحوی خود را در این شعر نشان داده­اند؛ لکن در بسامد غلبه با تشبیه است. توجه شاعر به هنجارگریزی در انواع مختلف، یکی از شگردهای مهم او و راز ماندگاری این شعر زیباست.

  1. منابع

    1. آرلاتو، آنتونی (1373). درآمدی بر زبان­شناسی، ترجمه یحیی مدرسی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
    2. احمدی، بابک (1370). ساختار و تأویل متن، تهران: مرکز.
    3. اخوان ثالث، مهدی (1382). از این اوستا، چ12، تهران: مروارید.
    4. ـــــــــــــــــ  (1368). در حیاط کوچک پاییز در زندان، چ 4، تهران: بزرگمهر.
    5. انوشه، حسن (1381). فرهنگ­نامه­ ادبی فارسی، چ 2، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
    6. ایگلتون، تری (1383). پیش درآمدی بر نظریه­ ادبی، ترجمه عباس مخبر، تهران: مرکز.
    7. روحانی، مسعود؛ عنایتی قادیکلانی، محمد (1388). بررسی هنجارگریزی در شعر شفیعی کدکنی (م. سرشک)، پژوهشنامه زبان و ادب فارسی (گوهر گویا). پاییز 1388. 3 (3پیاپی11): 63تا90.
    8. ریچاردز، آی، اِ (1382). فلسفه بلاغت، علی­محمدی آسیابادی، تهران: قطره.
    9. سارتر، ژان­یل (1363). ادبیات چیست؟ترجمه ابوالحسن نجفی و مصطفی رحیمی، تهران: کتاب زمان.
    10. شفیعی کدکنی، محمدرضا (1383). ادوار شعر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت، تهران: سخن.
    11. ـــــــــــــــــــــــــ  (1368). موسیقی شعر، تهران: آگاه.
    12. شمیسا، سیروس (1381). نقد ادبی، تهران: فردوس.
    13. صفوی، کوروش (1373). از زبان شناسی به ادبیات، ج 1. تهران: چشمه.
    14. ـــــــــــــــ  (1383). از زبان شناسی به ادبیات، ج2 . تهران: سوره مهر.
    15. علی­شور، مصطفی (1378). ساختار و زبان شعر امروز، ج 1. تهران: فردوس.
    16. علوی­مقدم، مهیار (1377). نظریه­های نقد ادبی معاصر، تهران: سمت.
    17. موکاروفسکی، رمان (1373). زبان معیار و زبان شعر، ترجمه احمد اخوت، محمود نیک­بخت، اصفهان: کتاب شعر.
    18. وحیدیان کامیار، تقی (1369). وزن و قافیه­ شعر فارسی، ج 2، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
    19. ـــــــــــــــــــ (1381). کنایه، نقاشی زبان، نامه فرهنگستان، سال دوم، شماره چهارم (پیاپی 8).
    20. میرصادقی، میمنت (1373). واژه­نامه هنر شاعری، تهران: کتاب مهناز.