نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی، تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
One of the methods of literature review is addressing the literary forms that deeply attracted formalists’ attention. Formalists emphasizes certain shapes and forms and methods of literary language. In their view, the task of literature and art is not making known but representing the elements in the realm of art. So, for creating an outstanding work, novelty is not just important, but modes of expression can show a new dimension of the world to audience.
Shklovsky raised for the first time the term “defamiliarization”. In his opinion, art renews sensory perception and transforms the familiar rules and seemingly enduring structures of reality. He believes defamiliarization is seeing things out of their natural context. According to Leach, the two usual methods to distinguish the general language from the language of arts are rule-increasing and rule-decreasing.
In deviation occurs a resurrection of words and the author creates a double pleasure through language games in contact with the audience. Imagery, music and syntax can produce a kind of defamiliarization.
Akhavan in the poem “The Eightieth Stage” has used a variety of deviations. The first is in the name of poetry. In this paper, the norms of lexical, semantic and stylistic in the poem “Eightieth Stage” is checked.
Lexical deviation
Sartre says the poet does not use the words, but sometimes words would use the new syntax. Akhavan in the words sometimes making terms such as “mardestan (masculinity), faramoshzar (plains of oblivion), gandomand (Robust), golazin (inflorescence), parhib (deception) and ...” and sometimes new compounds alters magically the effect of poetry. His compounds like talaei makhmal avayan (golden voices and velvet), pak ayin (clean rituals), malmalin dastar (silver turban), marde mardestan (men of masculinity), rakhshe rakhshande (the brilliant horse) and…" makes illustration that in some of synergistic base has helped to the poet's innovation. New expressions are also used in other parts of abnormality in “The Eightieth Stage”.
Stylistic deviation
Sometimes, Akhavan uses local and slang words, and words with different songs and music produces deviation as well.
This Application is one kind of abnormality. Words such as “han, hey, by the truth, pity, hoome, kope, meydanak and ...” are of this type of abnormality.
Ancient deviation
One way to break out of the habit of poetry, is attention to ancient words and actions. Archaism is one of the factors affecting the deviation. Archaism deviation helps to make the old sp. According to Leach, the ancient is the survival of the old language in the now. Syntactic factors, type of music and words, are effective in escape from the standard language. ”Sowrat (sharpness), hamgenan (counterparts), parine (last year), pour (son), pahlaw (champion)’’are Words that show Akhavan’s attention to archaism. The ancient pronunciation is another part of his work. Furthermore, use of mythology and allusion have created deviation of this type.
Cases such as anagram adjectival compounds, the use of two prepositions for a word, the use of the adjective and noun in the plural form, are signs of archaism in grammar and syntax. He is interested in grammatical elements of Khorasani Style. Most elements of this style used in “The Eightieth Stage” poetry.
Semantic deviation
Semantic deviation is caused by the imagery. The poet uses frequently literary figures. By this way, he produces new meaning and therefore highlights his poem. Simile, metaphor, personification and irony are the most important examples of this deviation.
Apparently the maximum deviation from the norm in this poem is of periodic deviation (ancient or archaism). The second row belongs to the semantic deviation in which metaphor is the most meaningful. The effect of metaphor in this poem is quite well. In general, Poet’s notice to the different deviations is one of his techniques and the key factor for perpetuity of this beautiful poem.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
یکی از روشهای نقد و بررسی آثار، پرداختن به شکل ادبی آنهاست، که توجه فرمالیستها را عمیقاً به خود جلب کرد. آنها به جای پرداختن به چگونگی پیدایش شکل ادبی، به ریخت، شکل و مجموعه شگردهای ایجاد شکل خاص و زبان ادبی اهمیت میدهند. به نظر آنها وظیفه ادبیات و هنر نه شناساندن، بلکه به چشم آوردن عناصر در حیطه هنر است. بر همین اساس برای ایجاد یک اثر برجسته، تازگی مطلب مهم نیست؛ بلکه این شیوه بیان است که میتواند بعد تازهای از جهان را به مخاطب بنمایاند. هرچه گریز از هنجارها و معیارها بیشتر باشد، مخاطب سریعتر به سمت مطلب جلب میشود و نویسنده «دارای سبک و روش خاصی در نوشتههای خود است» (ر.ک: انوشه، 1381: 145).
فرمالیستها معتقدند که باید «اثر ادبی را تنها از جنبه ادبی بودن آن مورد توجه قرار داد و در صددند با روشی علمی، ادبیّت اثر ادبی را کشف کنند و برای این کار به تجزیه و تحلیل عناصر موجود در اثر خود میپردازند» (میرصادقی، 1371: 173) آنها زبان ادبی را «عدول از زبان معیار معرفی و سبک را بر همین اساس مطالعه میکردند» (شمیسا، 1381: 157). در بین نکاتی که آنها راجع به اشکال ادبی میگویند، مهمترین نکته «آشناییزدایی» است. شلکوفسکی نخستین بار در مقاله «هنر به مثابه فن»(Art as Thecnique) اصطلاح آشناییزدایی را مطرح کرد. به نظر وی، هنر، ادراک حسی را بازسازی کرده و قاعدههای آشنا و ساختارهای به ظاهر ماندگار واقعیت را دگرگون میسازد. وی معتقد است آشناییزدایی عبارت از دیدن چیزها خارج از زمینه طبیعی آنهاست.
در این مقاله «آشناییزدایی» در دو معنا به کار رفت. در یک معنا کاربرد عناصر مجاز به طور آگاهانه و یا غیرآگاهانه در یک اثر است که ذهن را متوجه معانی تازه میکند و در معنای دوم تمام شگردهایی است که شاعر آگاهانه از آن بهره میگیرد تا مطلب را جدید جلوه دهد (ر.ک: احمدی، 1370: 48). بر همین اساس است که گشتالت میگوید: «کارکرد اصلی هنر این است که بیاموزیم تا هر شکل عادت را کنار بگذاریم» (همان: 49). حرکت در مسیر جاری و ساری، یک اصل است؛ اما آنچه تمام نگاهها را به سمت خود میچرخاند، حرکت یک سیب برخلاف جهت آب است. کار یک عبارت یا ترکیب خارج از هنجار نیز به همین شکل سبب جلب توجه و برجستهسازی پیام شعر میگردد. با بحثهای فرمالیستها در باب آشناییزدایی، موکاروفسکی به این نتیجه رسید که «بدون سرپیچی از قاعدههای زبانی، شعر وجود نخواهد داشت» (همان: 125). شاعر و نویسنده با سرپیچی از قواعد معیار، میکوشد عادت را کنار بگذارد و متن مورد نظر را برجسته سازد. از نظر لیچ تمایز زبان ارجاعی و خودکار از زبان هنری از دو طریق انجام میگیرد:
«1- هنجارگریزی (یا قاعده کاهی) که شامل صناعات وابسته به بدیع معنوی است و باعث ایجاد شعر میگردد.
2- قاعدهافزایی که اکثراً در بردارنده صنایع بدیع لفظی و عامل ایجاد نظم است» (موکاروفسکی، 1373: 129). همچنین لیچ هنجارگریزی را تا جایی مجاز میداند که سبب ایجاد اختلال در ارتباط نشود (ر.ک: صفوی، 1373: 43) آشناییزدایی شامل تمهیدات، شگردها و فنونیست که زبان شعر را برای مخاطبان بیگانه میسازد و با عادتهای زبانی مخاطبان مخالفت میکند (علوی مقدم، 1377: 6 و 7).
2- هنجارگریزی:
عدول از معیارهای اصلی و متعارف زبان، هنجارگریزی نام دارد. در این حالت زبان خود موضوعیت مییابد و دیگر گوینده از زبان تنها برای بیان مفهوم مورد نظرش بهره نمیگیرد؛ بلکه به زبان به عنوان محور کلام دارد. شفیعی کدکنی برای آشناییزدایی از نوع هنجارگریزی از اصطلاح «رستاخیز کلمات» بهره میگیرد و این فرایند را از دو طریق موسیقایی و زیبایی شناختی مطرح میسازد. در بخش موسیقایی از وزن، قافیه، ردیف و ... سخن میگوید و در حیطه زیبایی شناختی به صور خیالی چون استعاره، مجاز، حسآمیزی، کنایه و ... میپردازد (ر.ک: شفیعی کدکنی، 1386: 7- 8). شعر از نظر سمبولیستها تلاش شاعر با به کارگیری تصاویر مجازی بود تا مفاهیم غریب و دور از دسترس را برای مخاطب آشنا سازد. فرمالیستها بر خلاف این دیدگاه سبمولیستها، تلاش شاعر را در جهت ناآشنا کردن تعابیر و تصاویر عادی و مألوف، میشمردند تا آنها را ناآشنا سازد و مخاطب را به تعمیق و تفکر واداشته و از این طریق لذت بیشتری حاصل شود. آنها شعر را «بازی با زبان» قلمداد میکردند و منظورشان از این عبارت همان مفهوم آشناییزدایی است. آلارتوآنتونی معتقد است «هرگاه انحراف غایتمند از هنجارها و قواعد حاکم بر زبان معیار صورت پذیرد، هنجارگریزی پدید میآید» (ر.ک: آلارتو، 1373: 14). البته باید در نظر داشت که هنجارگریزی نباید سبب از بین رفتن مفهوم مورد نظر باشد. برخی از عادتشکنیها اگر همراه با هوش و تفکر والای شاعر نباشد، سبب ایجاد عیوبی در زبان و ساختار میگردد که در این صورت نه تنها عامل زیبایی و ارزشمندی اثر نیست؛ بلکه نوعی نقص قلمداد میگردد. از نظر لیچ نخستین ویژگی هنجارگریزی ارائه مفهوم است (لیچ، 1969: 59) اگر شاعر در فرایند "غریبسازی" و هنجارگریزی موفق باشد میتواند توجه مخاطب را از معنا به زبان برگرداند» (ر.ک: حسینیموخر، 1382: 79).
فرمالیستها عناصری از قبیل صور خیال، موسیقی و نحو را عامل "غریبسازی" میدانند (ایگلتون، 1383: 6- 7) و مواردی از آشناییزدایی را به این ترتیب بیان میکنند:
«1- نظم و همنشینی واژگان در شعر ... شامل (کاربرد وزن، تعدد قافیه، دقت به موسیقی آوایی و ...)
2- مجازهای بیان شاعرانه (استعاره و انواع مجاز، کنایه، تشبیه و آنچه به فارسی "حسآمیزی" خواندهاند)
3- ایجاز و خلاصهگویی
4- کاربرد واژگان کهن (باستانگرایی)
5- کاربرد ویژه ساختاری نحوی ناآشنا یا کهن
6- کاربرد صفت به جای موصوف
7- ترکیبهای معنایی جدید
8- بیان استوار به ناسازههای منطقی
9- نوآوری واژگانی، ساختن واژگان ترکیبی جدید» (احمدی، 1370: 60).
برهمین اساس تقسیم بندیهای دقیقتری از انواع هنجارگریزی و اشکال آن صورت گرفته است. در ادامه به هنجارگریزیهای اخوان در ذیل تقسیمبندی انواع آن اشاره میکنیم.
3- «خوان هشتم» اخوان
شعر «خوان هشتم» یکی از اشعار مجموعه«در حیاط کوچک پاییز در زندان » است که با زبانی روایی و بیانی حماسی از جذابیت بسیاری برخوردار است. این شعر حتی در نام نیز از نوعی هنجارگریزی استفاده کرده است. هفت خوان در ادبیات حماسی یا هفت مرحله در ادبیات عرفانی، واژههایی آشنا هستند؛ اما اخوان با آوردن مرحلهای هشتم برای «خوان»های رستم، از واقعهای تازه سخن میگوید. وی مرگ رستم را نیز یکی از موفقیتهای این پهلوان بزرگ قلمداد میکند. داستان با لحن اندوهگین و پرعقده نقالی در یک قهوهخانه آغاز میشود که مردمانی از ترس سرما بهجا پناه آوردهاند و مثل همیشه میخواهند داستانهای حماسی شاهنامه را از زبان نقال بشنوند. این داستان نمونهای از برادرکشی است که توسط شغاد دون مایه اتفاق میافتد و رخش نماد نجابت و همراهی با رستم در این واقعه باز هم همراهی میکند. چاه نیز در این شعر نماد سیاهی، تباهی و خیانت است و اخوان به زیبایی این چاه را به تصویر میکشد. اخوان این حماسه را به خوبی میشناسد و با زبانی تازه و موفق به بیان این داستان پرداخته به گونهای که بسیار مورد توجه قرار گرفته است و به قول شفیعی کدکنی یاس و شکوه را به زیبایی روایت کرده است.
4- انواع هنجارگریزی در شعر اخوان:
وقتی میخواهیم هنجارگریزی را در یک اثر یا متن بررسی کنیم، از چند نظرگاه میتوانیم به آن بپردازیم:
الف) هنجارگریزی واژگانی ب) هنجارگریزی زمانی پ) هنجارگریزی معنایی ت) هنجارگریزی سبکی ث) هنجارگریزی نوشتاری ج) هنجارگریزی نحوی و... . در شعر "خوان هشتم" چهار نوع اول هنجارگریزی قابل مشاهده و بررسی است.
4-1 هنجارگریزی واژگانی
4-1-1 در بخش واژهها:
کاربرد واژهها و ترکیبات به نحوی که خلاف عادت باشد، سبب نوعی هنجارگریزی است. سارتر معتقد است: «شعر واژگان را همچون نثر به کار نمیگیرد. حتی باید گفت که آنها را اساساً به کار نمیگیرد؛ یعنی از واژگان، استفاده نمیکند. باید بگوییم که به آنها استفاده میرساند. شاعران از آن کسانند که زیر بار استفاده از زبان نمیروند، یعنی نمیخواهند آن را چون ابزاری به کار گیرند» (سارتر، 1363: 18). شاعر گاه واژگانی را تولید میکند و گاه واژههای موجود را به شیوهای جدید به کار میگیرد که سبب عادتزدایی میشود. در شعر "خوان هشتم" ساخت واژههای جدید و کاربرد نو واژگان برجستگی خاصی به این شعر داده است. در اینجا به چند مورد از این واژهها اشاره میشود:
- باد برف: باد برف و سوز وحشتناک (ر.ک: در حیاط ... ، 1368: 71)
- زاد سرو: هفتخوان را زاد سرو مرو/ آنکه از پیشین نیاکان تا پسین فرزند رستم را به خاطر داشت (ر.ک: همان)
- ماث: من روایت میکنم اکنون/ من که نامم ماث (ر.ک: همان: 74)
- گلآذین: این گلآذین باغ خوابآلود قالی نیست (ر.ک: همان: 75)
- فلانک: وز فلانک، یا فلان مردان (ر.ک: همان)
- خمارآلود: از برای اطلسی زردِ خمارآلود (ر.ک: همان)
- فرامشزار: مانده مدفون در فرامشزار ابری کهکشانی کور (ر.ک: همان)
- کوریآور: بوی گند شعلههای کر کننده و کوریآور را، ... (ر.ک: همان)
- خموشانه: و خموشانه فغانهای نیاز- طفلکیها ! – استوا و قطب را با هم (ر.ک: همان: 76)
- کوکوسَرا: قمری کوکو سرای قصرهای رفته بر بادم (همان)
- ناشکسته: ناشکسته مینماید، در شکسته آینه، تصویر؟ (همان: 77)
- اندوه اندوده: و شنیدن را دلی درد آشنا و اندوه اندوده (ر.ک: همان)
- گنداومند: گرد گنداومند (همان)
- مردستان: کوه کوهان، مرد مردستان (همان: 78)
- تاریکژرف: در تگِ تاریکژرف چاه پهناور (همان)
- پَرهیب: سایهای – پَرهیب محو سایهای – را دید (ر.ک: همان: 80)
- دونک: دونک نامرد بس کوچکتر از آن بود (ر.ک: همان: 81)
- رستگاه: کشتگاه و رستگاهش نیست رودابه (ر.ک: همان)
4-1-2 ترکیبات
علاوه بر واژههای تازه و نو، ساخت ترکیبات نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. در یک شعر شاعر دست به ویرانی میزند، واژههایی را دگرگون میکند و ترکیباتی را میسازد و از این راه «معنای جملهها با واژگان تبدیل به رابطهای میشود، ناشناخته، دیریاب و حتی سحرآمیز» (احمدی، 1370: 127). درباره اهمیت ساخت ترکیبات و نقش آنها در شعر «به نظر یاکوبسن تأکید در شعر نه بر گزینش، بل بر ترکیب است» (همان: 76) این ترکیب هم در بخش موسیقی و هم معنایی نقش آفرین است.
برخی از ترکیبات موجود در "خوان هشتم" بدین شرح است:
- مستِ شور: مست شور و گرمِ گفتن بود (ر.ک: در حیاط کوچک: 1368: 73)
- آبگین پرده: مانع از دیدار آنسوشان/ پرنیمانی آبگین پرده (همان: 72)
- ململین دستار: بسته با زیباترین هنجار/ به سپیدی چون پَر قو، ململین دستار (همان: 72)
- پاک آیین: آن هریوه خوب و پاک آیین روایت کرد (همان: 74)
- گلیم تیره بختیها: این گلیم تیره بختیهاست (همان: 77)
- باغ خوابآلود قالی: این گلآذین باغ خوابآلود قالی نیست (همان: 75)
- طلایی مخمل آوایان: آن طلایی مخمل آوایان خونسردان (همان)
- اختر خونمرده مهجور: در نهضت دره دریایی آن اختر خونمرده مهجور (همان)
- فرامشزار ابری کهکشانی کور: مانده مدفون در فرامشزار ابرای کهکشانی کور (همان)
- تجاویف عدم: چون حقیقت در تجاویف عدم مستور (همان)
- بعدازظهر مخمل: جیغ سبز و سرخ، یا اغلب بنفش خواب بعدازظهر مخمل را (همان: 76)
- رویای طاووس: و بلورین نغمه رویای طاووس حریر و شاخه گیلاس مومی (همان)
- ویرانه تاریخ: جغد این ویرانه نفرین شده تاریخ (همان: 76)
- قمری کوکو سرا: قمری کوکو سرای قصرهای رفته بر بادم (همان)
- عماد تکیه: دیگر اکنون آن عماد تکیه و امید ایرانشهر/ شیر مرد عرصه ناوردهای هول (همان: 77)
- مرد مردستان: کوه کوهان، مرد مردستان (همان: 78)
- تگِ تاریکژرف ...: در تگِ تاریکژرف چاه پهناور (همان)
- غدر چرکین: باز هم آن عذر نامردانه چرکین (همان: 79)
- چاه غدر: چاه غدر ناجوانمردان، چاه پستان، چاه بیدردان (ر.ک: همان: 78)
- تای بیهمتا: رخش، آن طاق عزیز، آن تای بیهمتا (ر.ک: همان: 80)
- رخش رخشنده: رخش رخشنده/ با هزاران یادهای روشن و زنده (ر.ک: همان: 80)
- صدای شوم: و صدای شوم و نامردانهاش در چاهسار گوش میپیچید. (همان: 81)
- بَد برادَندر: این دغل، این بد برادَندر (همان: 81)
- نبهره شوم: زاده او را یک نبهره شوم، یک ناخوب، دَندر (همان)
در این بخش مواردی چون، آبگین پرده، ململین دستار، تاریکژرف، ویرانه تاریخ، پاک آیین و ...شامل قاعده عدول هستند و مواردی نظیر مرد مردستان، رخش رخشنده، بدبرادندر با قاعده افزایی سبب ایجاد هنجارگریزی شدهاند.
4-1-3عبارات
گاه شاعر در کنار واژگان و یا ترکیبات تازه دست به ساخت برخی عبارات جدید میزند که به نوعی فراتر از هنجارهای زبانی است. این عبارات به سرعت ذهن مخاطب را مورد خطاب قرار داده و نظر شاعر را القا میکند. این گونه عبارات در «خوان هشتم» کم نیست.
- سورت سرمای دی بیدادها میکرد (در حیاط کوچک ...، 1368: 71)
- این عیار مهر و کین مرد و نامرد است (همان: 74)
- خیس خون داغ سهراب و سیاوشها (همان: 75)
- در نهفت دره دریایی آن اختر خونمرده مهجور (همان)
- وز شبستان وجود هور قلیایی (همان)
- و صدای حسرت آلوده نگاه غیربومی کاجهای سردسیر و گرمسیر سدر بومی را (همان: 76)
- چون طلایی نالش یک خوشه بیدار، از زنجیر خوابآلود شبنمها (ر.ک: همان)
- و بلورین نغمه رویای طاووس حریر و شاخه گیلاس مومی را (ر.ک: همان)
- و خمو شانه فغانهای نیاز- طفلکیها! – استوا و قطب را با هم (ر.ک: همان)
- چاه چونان ژرفی و پهناش، بیشرمیش ناباور (ر.ک: همان: 78)
- در بن این چاه آبش زهر شمشیر و سنان /گم بود (ر.ک: همان)
- کان کمند شصت خم خویش بگشاید (ر.ک: همان: 83)
4-2 هنجارگریزی سبکی:
در انواع هنجارگریزی، استفاده از واژههای عامیانه و محلّی توسط شاعر و نویسنده سبب نوعی آشناییزدایی میشود که تحت عنوان هنجارگریزی سبکی از آن یاد میشود. در «خوان هشتم» از عباراتی مانند: هان؛ راستی؛ میپایید؛ طفلک؛ هی، چشم غرّاندن، فلانک و ... میتوان نام برد. اخوان گاه شکل اصلی واژه را نیز به اقتضای وزن و آهنگ شعر تغییر میدهد؛ مثلاً به جای "غمزه" از واژهی "غمز" استفاده میکند. در ذیل هر کدام از این موارد را در عبارت اصلی ذکر میکنیم:
- یادم آمد هان ... (در حیاط کوچک ...، 1368: 73)
- راستی کانون گرمی بود (همان: 72)
- از سماور، از چراغ، از کپّه آتش (همان)
- صحنهی میدانک خود را/ تند و گاه آرام میپیمود (همان: 73)
- و خموشانه فغانهای نیاز- طفلکیها! – استوا و قطب را با هم (همان: 76)
- از تن خود بس بتر از رخش-/ بیخبر بود و نبودش اعتنا خویش (همان: 80)
- رخش را میدید و میپایید (همان)
- گفت در دل: «رخش، طفلک رخش» (همان)
- یال و رویش را / هی نوازش کرد / هی بویید/ هی بوسید (همان: 82)
- چاه سر پوشیده، هوم ! چه نفرتآور! جنگ یعنی این؟ (همان: 79)
4-3 هنجارگریزی زمانی (باستانگرایی یا آکارئیسم)
یکی از راههای گریز از عادت در شعر، توجه به واژهها و افعال کهن است. این توجه یا آرکائیسم از عوامل مؤثر بر هنجارگریزی است و با ایجاد فضایی کهن به برجسته سازی اثر کمک میکند.
اخوان از شاعرانی است که علاقه بسیاری به آثار بزرگان کهن دارد و به طور مداوم با این آثار در ارتباط است. وی با این آشنایی عمیق که از آثار گذشتگان به خصوص شاعران سبک خراسانی داشته است، به باستانگرایی دست زده است (روحانی و عنایتی، 1388: 72) درباره ارتباط و یا گسستن از سنت و اثر آن در ایجاد آثار، هنری یاکوبسن میگوید: «همراهی و همزمانی سنت و گسست از آن سازنده گوهر هر اثری است» (احمدی، 1370: 80) همچنین میتوان گفت «منش ویرانگر زبان شعری از منش چند سنتگرای آن بر میخیزد» (همان: 125).
این باستانگرایی گاه در واژهها نمود مییابد و بعضی اوقات از طریق تفاوتهای نحوی نمودار میگردد. از نظر لیچ، باستانگرایی عبارتست از ادامه زبان گذشته در خلال زبان امروزی، البته لازم است بگوییم که علاوه بر واژهها و نحو، وزن خاص شعر نیز در ترسیم این فضا مؤثر است (ر.ک: علویمقدم، 1381: 11).
خود اخوان میگوید: در تلاش است تا از زبانی سالم و درست که تار و پودش از روزگار گذشته است، بهره گیرد و «نه تنها از واژهها تعبیرات و اسلوبهای جاندار و سالم امروزین، بلکه حتی از پارهای واژهها و لغات بیهمتا و توانای عامیانه و محلی... مدد بگیرد» (اخوان، 1382: 202). در شعر «خوان هشتم» اخوان از واژگان کهن و تلفظ باستانی کلمات گرفته است؛ تا با نحو و شیوه قدما، فضای تازه ای را در برابر چشمان مخاطب مجسم سازد.
4-3-1 باستانگرایی واژگانی:
این آرکائیسم یا باستانگرایی در واژهها، افعال و اسامی قابل مشاهده است. باستانگرایی واژگانی ممکن است به صورت کاربرد واژههای کهن، تلفظ کهن واژهها و یا استفاده از نام شخصیتهای اساطیری باشد که در ادامه به هر یک مستقلاً اشاره میکنیم. «بن جانسون منتقد انگلیسی معتقد است که کلماتی که از اعصار کهن اقتباس میشود، نوعی شکوه و جلال به سبک میبخشد و احیاناً خالی از حظّ و لذت نیست؛ زیرا از قدرت سالیان برخوردار است و بر اثر مدتی فترت، نوعی تازگی شکوهمند احراز میکند» (دیچز، 1373: 257). باستانگرایی واژگانی میتواند به صورت کاربردواژههای کهن، کاربرد تلفظ و شکل کهن واژگان و یا کاربرد اساطیر و شخصیتهای حماسی همراه با تلمیح باشد. در شعر اخوان باستانگرایی واژگانی در هر سه شکل یاد شده به کار رفته است.
*کاربرد واژههای کهن:
- سورت (شدت): سورت سرمای دی بیدادها میکرد (در حیاط کوچک ...، 1368: 71)
- همگنان (همه): همگنان را خون گرمی بود (همان: 72)
- آبگین: پرنیانی آبگین پرده (همان)
- هنجار: بسته با زیباترین هنجار/ به سپیدی چون پر قو، ململین دستار (همان: 72)
- باستانگان: باستانگان یادگار، از روزهای خوب پاریته (همان)
- پارینه: باستانگان یادگار، از روزهای خوب پارینه (همان)
- تارک: یک سرش چون تاج بر تارک (همان)
- شکّرآویز: شکّر آویزی حمایل کرده بر سینه (همان)
- به کردار: گرد بر گردش به کردار صدف بر گرد مروارید (همان: 73)
- نقل: من همیشه نقل خود را با سند همراه میگویم (همان: 74)
- هور قلیایی: وز شبستان وجود هور قلیایی (همان: 75)
- می نیوشد: می نیوشد گوششان در خواب پیش از ظهر (همان: 76)
- ناورد: شیر مرد عرصه ناوردهای هول (همان: 77)
- گُند: گرد گنداو مند همان (همان)
- پور: پورزال زر، جهان پهلو (همان)
- پهلو: پورزال زر، جهان پهلو (همان)
- خداوند: آن خداوند و سوار رخش بیمانند (همان)
- هماورد: آنکه نامش چون هماوردی طلب کرد ... (همان: 78)
- تو گفتی (گویی): آنکه بر رخشش تو گفتی کوه بر کوهست در میدان (همان: 78)
- غدر: چاه غدر ناجوانمردان (همان)
- سنان: در بن این چاه آبش زهر شمشیر و سنان، گم بود (همان)
- تزویر: بس که بی شرمانه و پست است این تزویر (همان)
- دیرین: باز هم آن حیله دیرین (همان)
- بنهره: زاده او را یک بنهره شوم، ناخوب مادَندَر (همان: 81)
- فراز آید: و بیندازد به بالا بر درختی، گیرهای، سنگی/ و فراز آید (همان: 83)
* کاربرد تلفظ و شکل کهن واژهها:
شفیعی معتقد است باستانگرایی، انتخاب تلفظ قدیمیتر یک کلمه است و در حقیقت در سطح واژهها و تلفظ لهجهها و نیمزبانهای مرتبط با یک زبان رسمیست (شفیعی کدکنی، 1368: 25 و 442). اخوان در این موارد تلفظ کهن واژهها را به جای تلفظ امروزین به کار برده است:
- استاد: گاه میاستادم (همان: 74) (اندکی استاد و خامش ماند).
- پای: پای تا سر گوش (همان: 73)
- فزونتر زان دگرها: و فزونتر زان دگرها، مثل نقطه مرکز جنجال (همان: 72)
- چونان: بسته چونان روستایان خراسانی (همان) و دمش چونان حدیث آشنایش گرم (همان)
- فرامش: مانده مدفون در فرامشزار ابری کهکشانی کور (همان: 75)
- خموش: و خموشانه فغانهای نیاز – طفلکیها- استوا و قطب را با هم (همان: 76)
- نالش: چون طلایی نالش یک خوشه بیدار، از زنجیر خوابآلود شبنمها (همان)
- اندُه: شنیدن را دلی درد آشنا و انده اندوه (همان: 77)
- چه: و درون چه نگه میکرد و میخندید (همان: 81)
- نگه: مدتی ساکت نگه میکرد (همان)
* کاربرد نماد و شخصیتهای اساطیری- حماسی یا تاریخی همراه با تلمیح:
با توجه به اینکه خوان هشتم خود یک شعر روایی است و به بیان حکایتی میپردازد که بخشی از آن در اساطیر واقع شده است و قهرمان آن رستم، پهوان شاهنامه است، بالطبع نام اشخاص اساطیری و حماسی در آن ذکر شده است. یاکوبسن معتقد است «اسطورهها و حماسههای قهرمانی، استوار به مجاز مرسل هستند» (احمدی، 1370: 83) و با یک اشاره گذرا مفاهیم بسیاری را منتقل میسازند. اخوان نیز با استفاده از مجاز مرسل به نوعی آرکائیسم دست یازیده است.
- خیس خون داغ شهراب و سیاوشها/ روکش تابوت تختیهاست (در حیاط کوچک پاییز ... ، 1368: 75)
- پول زال زر/ جهانپهلو (همان: 77)
- آن خداوند و سوار رخش بیمانند (همان: 77)
- تهمتن گرد شبستانی/ .../ رستمدستان (همان: 78)
- آری اکنون تهمتن با رخش غیرتمند (همان)
- پهلوان هفتخوان، اکنون/ طعمه دام و دهان خوان هشتم بود (همان: 79)
- نطفه شاید نطفه زال زراست؛ اما/ کشتگاه و رستگاهش نیست رودابه ... (همان: 81)
4-3-2 باستانگرایی نحوی:
مسائلی چون ترکیبات وصفی مقلوب، به کار نبردن ضمیر در جای غیراصلی، استفاده از دو حرف اضافه برای یک متمم و به کاربردن صفت و موصوف به صورت جمع از مواردی است که نشاندهنده باستانگرایی در بخش نحو و دستوری است. کاربرد عناصر دستوری سبک خراسانی از موارد مورد علاقه اخوان است و او از بیشتر این موارد در شعر "خوان هشتم" استفاده کرده است.
* کاربرد ترکیب وصفی مقلوب:
- آتشین پیغام: قهوه خانه گرم و روشن مرد نقّال آتشین پیغام (در حیاط کوچک ...، 1368: 72)
- ململین دستار: به سپیدی چون پَر قو، ململین دستار (همان: 72)
- باستانگان یادگار: باستانگان یادگار، از روزهای خوب پارینه (همان)
- گرامی مرد: یا به قولی ماخ سالار، آن گرامی مرد (همان: 73)
- پاکآیین: آن هریوهی خوب و پاکآیین- روایت کرد (همان: 74)
- گلآذین باغ: آن گلآذین باغ خوابآلود قالی نیست (همان: 75)
- نوآئینان بیداران: باید امروز از نوآئینان بیداران/ خواست (همان: 75)
- طلایی مخملآوا: آن طلایی مخمل آوایان خونسردان (همان: 75)
- خموشانه فغان: وخموشانه فغانهای نیاز- طفلکیها! استوا و قطب را با هم (همان: 76)
- بلورین نغمه: آن بلورین نغمه رویای طاووس حریر و شاخه گیلاس مومی را (ر.ک: همان: 77)
- طلایی نالش: چون طلایی نالش یک خوشه بیدار، از زنجیر خوابآلود شبنمها (ر.ک: همان)
- جادویی تدبیر: با کدامین جادویی تدبیر/ با کدامین حیله و تزویر (همان)
- گمگشته فرزندی: مثل اینکه سالها گمگشته فرزندی/ از سفر برگشته و دیدار مادر بود (همان: 82)
- بد برادندَر: این دغل این بد برادَنْدر (همان: 81)
- ناخوب مادر: ناخوب مادَندر (همان)
* کاربرد ضمیر در جای غیراصلی:
- بعد چندی که گشودش چشم/ رخش خود را دید (در حیاط کوچک ...، 1368: 79)
- بس که خونش رفته بود از تن/ بس که زهر زخمها کاریش (همان)
- بیخبر بود و نبودش اعتنا با خویش (همان: 80)
* استفاده از دو حرف اضافه برای یک متمم:
- و بر آن بر تکیه داده بود (همان: 83)
* آوردن صفت جمع برای موصوف جمع:
- باید امروز از نوآئینانِ بیداران/ خواست (همان: 75)
- آن طلایی مخمل آوایان خونسردان (همان)
* کاربرد صفت به جای موصوف:
- چاه غدر ناجوانمردان/ چاه پستان، چاه بیدردان
4-4 هنجارگریزی معنایی
گاه شاعر برای آشناییزدایی و جلب توجه مخاطب دست به هنجارگریزی معنایی میزند. هنجارگریزی معنایی عبارتست از «شکستن یا فرارفتن از رمزگان معنایی، [که] مخاطب را متوجه محتوای جدید معنایی میکند (احمدی، 1370:77) شاعر در تار و پود ادبیّت متن درصدد انتقال معنایی به مخاطب است و موضوع اصلی زبان شاعرانه ایجاد واحد معنایی تازه است. شعر برای ساختن معنا باید از مشخصههایی سود جوید که به گونهای مستقیم از نشانههای زبان شناسیک محسوب نمیشوند. بل با آنها مرتبط هستند (همان: 125) هنجارگریزی معنایی اغلب از طریق کاربرد صور خیال توسط شاعر ایجاد میشود. اخوان در شعر "خوان هشتم" از صنایع لفظی و معنوی به کرات استفاده کرده است و سبب تولید معانی تازه و برجستهسازی شعر خود شده است. در ادامه این صور جداگانه بررسی میشوند. البته کاربرد تمهیدات ادبی به تنهایی کارساز نیست. شلکوفسکی تمهیدات ادبی را عامل آشناییزدایی میدانست؛ اما یاگوبسن و تیتانوف معتقد بودند که خود تمهیدات ادبی هم با گذر زمان عادی میشوند. بنابراین لازم است «تمهیدی خاص، عملکردی جدید بیاید تا قادر به القای تأثیر اولیه باشد» (مقدادی، 1378: 26).
4-4-1 تشبیه:
شاعر میتواند با بیان شباهتهایی ذهنی بین اجزای کلمات به آفزینش معنایی تازه دست زند و مخاطب را به طور ناگهانی به اثر خود جلب کند. در شعر "خوان هشتم" تعداد تشبیههای بسیار است و انواع محسوس به محسوس و محسوس به غیرمحسوس و نیز تشبیههای مفرد و مرکب و نیز بلیغ یا غیربلیغ فراوان دیده میشود.
- گرچه بیرون تیره بود و سرد همچون ترس (ر.ک: در حیاط کوچک ...، 1368: 71)
- قهوهخانه گرم و روشن بود همچون شرم (ر.ک: همان)
- به سپیدی چون پر قو، ململین دستار (همان: 72)
- و دمش چونان حدیث آشنایش گرم (ر.ک: همان: 73)
- چوبدستی منتشا مانند در دستش (همان: 73)
- این، گلیم تیره بختیهاست (همان: 74)
- این گلآذین باغ خوابآلود قالی نیست (همان: 75)
- چون حقیقت در تجاویف عدم مستور (همان)
- وز شبستان وجود هور قلیایی (همان)
- گیسوانش را - چو شیری یالهاش- افشاند (همان: 77)
- با صدایی مرتعش،لحنی رجز مانند و دردآلود (همان)
- آنکه بر رخشش تو گفتی کوه بر کوه است در میدان/ بیشهای شیر است در جوشن (همان: 78)
- آنکه هرگز چون کلید گنج مروارید/ گم نمیشد از لبش لبخند (همان)
- چاه چونان ژرفی و پهناش، بیشرمیش ناباور (همان)
- پهلوان کشتن دیو سپید، آنگاه/ دید چون دیو سیاهی، غم/ ... پنجه افکندهست در جانش (همان: 80)
- و صدای شوم و نامردانهاش در چاهسار گوش میپیچید (همان: 81)
- از تماشایش نمیشد سیر/ ... مثل اینکه سالها گمگشته فرزندی/ از سفر برگشته و دیدار مادر بود (همان: 82)
- و نگاهش مثل خنجر بود (همان: 82)
- چاهسار گوش: و صدای شوم و نامردانهاش در چاهسار گوش میپیچید (همان: 81)
4-4-2 استعاره:
قدیمیترین تعریف استعاره به مفهوم رایج را جاحظ بیان کرده، که در کتاب «البیان و التبیین» آوردهاست: «استعاره نامیدن چیزی است به نامی جز نام اصلیاش، هنگامی که جای آن چیز را گرفته باشد». همچنین صاحب جواهر البلاغه (ص315) استعاره را نوعی مجاز میداند که علاقه آن شباهت باشد. استعارهها ذهن مخاطب را برای دریافت معنا به شدت درگیر میکنند. شلی میگوید: «زبان بالضروره استعاری است؛ یعنی روابط قبلاً ناشناخته اشیا را نشان میدهد و شناخت آنها را تداوم میبخشد. اگر شاعران نو به خلق مجدد تداعیهایی که از هم پاشیدهاند، اقدام نکنند، زبان کارایی خود نسبت به اهداف اصیلترش، گفتگو و معاشرت انسانها، را از دست میدهد» (ریچاردز، 1382: 100- 101).
در شعر "خوان هشتم" اخوان به نسبت تشبیه از استعارههای کمتری استفاده کرده است؛ اما شعرش عاری از استعاره نیست.
- و همین امروز یا فرداست/ کادمیّت را فرو میبلعد و میشوید از رخساره پر آبله عالم (همان: 76)
- این نخستین بار شاید بود/ کان کلید گنج مروارید او گم شد (همان: 80)
4-4-3 تشخیص:
در استعارهها اگر مشبهبه انسان باشد، تصویر تازهای ابداع میگردد که انسان نمایی، شخصیت بخشی و یا Persanification نامیده میشود. شعر «خوان هشتم» سرشار از تصاویری این چنین است.
- سورت سرمای دی بیدادها میکرد (در حیاط کوچک ...، 1368: 71)
- و خموشانه فغانهای نیاز- طفلکیها! – استوا و قطب را با هم (همان: 76)
- بیخ گوش زندگیشان غرش طوفان آتش، نعرهی داغ جهنمها (همان)
- چون طلایی نالش یک خوشه بیدار، از زنجیر خوابآلود شبنمها (همان)
- آری اکنون تهمتن بارخش غیرتمند/ در بن این چاه آبش زهر شمشیر و سنان، گم بود (همان: 78)
- پهلوان هفتخوان اکنون/ طعمهی دام و دهان خوان هشتم بود (همان: 79)
- و دلش را میفشارد درد (همان: 80)
- ور بپرسی راست، گویم راست/ قصه بیشک راست میگوید (همان: 83)
- قصه میگوید که آنگه تهمتن او را/ مدتی ساکت نگه میکرد (همان: 81)
4-4-4 کنایه:
کنایه عبارتی است که دارای دو معناست و مخاطب را دچار تردید میسازد. «کنایه زبان خبر را بدل به پدیدهای شگفت و ناآشنا میکند» (وحیدیان، 1375: 166) اخوان در شعر «خوان هشتم» از یک عبارت کنایی نیز استفاده میکند:
- همگمان خاموش / ... پای تا سرگوش (همان: 73)
4-4-5 حسآمیزی:
- مرد نقال آن صدایش گرم، نایش گرم (در حیاط ... 1368: 73)
- و دمش چونان حدیث آشنایش گرم (همان)
- آن طلایی مخمل آوایان خونسردان (همان: 75)
- جیغ سبز و سرخ یا اغلب بنفش خواب بعد از ظهر مخمل را (همان: 76)
- و بلورین نغمه رویای طاووس حریر و شاخه گیلاس مومی را / چون طلایی نالش یک خوشه بیدار از زنجیر خوابآلود شبنمها (همان)
- بیخ گوش زندگیشان غرش طوفان آتش، نعره داغ جهنمها (همان)
- رخش رخشنده/ با هزاران یادهای روشن و زنده (همان: 80)
نتیجه
شاعران بزرگ با استفاده از موقعیتهای مختلف به برجستهسازی در شعر و زبان دست میزنند. اخوان، شاعری آشنا با آثار کهن است و برای «آشناییزدایی» و «برجستهسازی» در اشعارش از دو قاعده هنجارگریزی و نیز قاعدهافزایی بهره جسته است. در این مقاله روشهای هنجارگریزی اخوان در راستای هنجارگریزی واژگانی، زمانی، معنایی و سبکی بررسی شده است. «خوان هشتم» از اشعار برجسته و ماندگار اخوان است و راز این ماندگاری را باید در همین فرایندها جستجو کرد. ترکیبات بدیع و بینظیر، ساخت واژگان نو، ابداع عبارات زیبا و دلنشین و... از هنجارگریزیهای زبانی شاعر خراسانی در این شعر حکایت میکند. علاقه او به ایران کهن و آشنایی جدی با شاعران خراسانی وطن، به شدت او را باستان گرا کرده است و آرکائیسم را در تمام لحظات شعرش به تصویر کشیده است. کاربرد واژههای کهن و نمود فره و شکوه این واژگان در شعر، تلفظ باستانی واژهها به جای تلفظ امروزی و اساس روایی شعر که یک روایت حماسی با قهرمانی اسطورهای است، شعر «خوان هشتم» را بر فراز قله هنجارگریزی زمانی قرار داده است. علاوه براین در نحو عبارات نیز به شدت باستانگراست. کاربرد ترکیبات وصفی مقلوب، کاربرد ضمیر در غیر جای اصلی خود، استفاده از دو حرف اضافه برای یک متمم، آوردن صفت جمع برای موصوف جمع، که از ویژگیهای بارز تاریخ بیهقی است، استفاده از صفتهای جانشین اسم، همه نشان از گرایش شاعر به دوران کهن و استفاده از این فرایند برای آشناییزدایی و جلب مخاطب دارد.
علاوه براین کاربرد شگردها و فنون ادبی خاص اعم از تشبیه در انواع مختلف، استعاره، تشخیص، حسآمیزی و کنایه نیز سبب غریبسازی و جذب مخاطب گردیده است. همچنین هنجارگریزی سبکی ناشی از استفاده از واژههای عامیانه و محلی توسط شاعر در این شعر جایگاه خاصی دارد. همین عوامل در تأثیرگذاری شعر و توجه مخاطبان، تأثیر به سزایی داشته است.
به نظر میرسد بیشترین هنجار شکنی در این شعر از نوع هنجارگریزی زمانی (باستانی یا آرکائیسم) است و در رده دوم هنجارگریزی معنایی است که در آن بیش از همه از کاربرد تشبیه میتوان سخن گفت و تأثیر آن را در زیبایی این شعر نمیتوان نادیده گرفت. البته سایر آرایههای معنوی نیز به نحوی خود را در این شعر نشان دادهاند؛ لکن در بسامد غلبه با تشبیه است. توجه شاعر به هنجارگریزی در انواع مختلف، یکی از شگردهای مهم او و راز ماندگاری این شعر زیباست.
منابع