نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استاد گروه زبان و ادبیات عربی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
2 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات عربی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Stylistics can be defined as analysis and interpretation of the expression and different forms of speech, based on linguistic elements. German theorist, Buseman, devised his theses in statistical style based on the ratio of verbs to adjectives, generalizing a variety of literary and non-literary genera in German Language and Literature.
According to Buseman, increasing the number of verbs in verses, makes the text closer to literary style. Therefore, increasing the number of adjectives, makes the text closer to scientific or subjective style.
The most important achievement of statistical methodology of Buseman can be considered as: a) comparison of author’s style, literary periods and genres; b) studying the language system and variety of words; and, c) classification and grading differences or similarities of literary, periods and genres.
The purposeof this study: Stylistic analysis of Maqamat Hamadani and al-Hariri based on the statistical model of Buseman.
The questionproposedinthis study: a) How effective is the use of the statistical methods, in identifying and analyzing a variety of literature including Maqamat? b) How effective is the quantitative scope of verbs and adjectives, as two key parameters in determining the style of literary works? And c) Which element of fiction is most effective in enriching the literary approach?
Specific research method is statistical – analysis; We initially discovered and classified the number of verbs and adjectives in the Fifty-one of Hamadani Maqamehs and Fifty of Hariri Maqamehs; then the scope of verbs and adjectives usage is shown in the form of tables and graphs. After that, we will assess the style of the literary work, based on the use of verbs and adjectives.
The research findingsshow: All Hamadani and Hariri Maqamats quantitatively benefit from high-active approach, for the use of the verb. At 46 Maqameh Hamadani, and 48 Maqameh Hariri the verb scope is more than 80%; The highest volume of verbs in the Maqamat Hariri and Hamadani 95/97 and 60/95 respectively; while the highest volume of adjectives subjective approach, between these two Maghamats is respectively 15/49 and 09/24.
Dialogue between fictional elements is most effective in a literary approach, and increases the number of verbs in Maqamat. Because in conversation, interaction and movement happen; A reaction that takes place in result of talking between two people. So when reader interacts with the text which is the nature of any conversation, sees himself among the audiences of the story, then accepts the text’s effect, and ensures the continuity of story’s life.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
سبکشناسی ازجمله سبکشناسی آماری از میان گونههای کاربرد زبان، بیش از همه به زبان در ادبیات توجه نشان میدهد و بخش عمدة پژوهشها در این شاخة مطالعاتی بر شناسایی سبکهای ادبی، زبان شخصی و فردیت خلاق مؤلف متمرکز است؛ چرا که هنر در ماندگارترین صورتش قلمرو خلاقیت فردی و زمینة ظهور فردیت است. از این رو، طبیعی است که گوناگونی سبکهای شخصی و عمومی در هنر و بهویژه در ادبیات بیش از دیگر زمینههای زندگی آدمی باشد (فتوحی، 1391: 65).
در قرن چهارم به واسطة رشد و گسترش انواع ادبی، فراوانی کتاب و ازدحام نویسندگان و احترام امیران و حاکمان به اهل قلم، رقابتها و مسابقههای علمی و ادبی به اوج رسید. در نهایت انقلابی در نثر پدیدار گشت و شیوة آن تغییر کرد و: ترادف و اطناب، موازنه، قرینهسازی، سجع، تکلف و صنایع لفظی به شاخصهای عمدة نگارش تبدیل شد تا کار به مقامهنویسی(1) انجامید (بهار، 1370: 239-240) و مبتکرش بدیعالزمان همدانی (358-398)، نام مقامات(2) بر آن نهاد؛ حکایتهایی درامگونه از متفرعات فن داستان، با درونمایه و موضوعی واحد که با استمداد از واقعیتهای جامعه به ترسیم شخصیتهای خیالی، گفتوگوها و حرکات دراماتیک در قالب الفاظی پرطمطراق میپردازد (مبارک، 1931: 242) و قهرمان، اغلب گدایی است که ابزار کارش شیرین زبانی و سحر بیان است؛ چراکه مقامه مانند برخی دیگر از انواع ادبی همچون نمایشنامه و تئاتر، فعالیتی هنری است که اساس آن بر گفتوگو و شگردهای روایی بنا شده است (اسماعیل، لاتا: 26). به تقلید از همدانی، مقامات بسیاری پدید آمد که حریری (446-516) سرشناسترین آنهاست (خطیبی، 1366: 543). به نظر میرسد مهمترین دستاورد مقامهنویسی، تمرین انشا و آگاهی بر مذاهب نظم و نثر است (الفاخوری، 1378: 537). انزابینژاد نیز در باب برتری سویة لفظی و آرایش کلام [اهتمام نویسنده به سبک اثر] در مقامهنویسی معتقد است: سه بهره از چهار بهره و بلکه بیشتر از کوشش و خلاقیت مقامهنویس به بافت کلام معطوف و مصروف است (بلخی، 1372: 7)؛ چراکه وی سعی دارد قدرت هنری و ادبی خود را به نمایش بگذارد. در نتیجه بیش از موضوع، متوجه سبک است.
بهکارگیری مشخصهها و شاخصهای سبکی(3) جدید، در حوزة سبکشناسی(4) متنهای ادبی از جمله مقامات که پژوهش حاضر توجه خود را به آن معطوف داشته، میتواند به تحلیلها و تفسیرهای جدید و گاهی متفاوت، از متنها و سبک نویسندگان ختم شود. در سالیان اخیر، آثار بسیاری را میتوان یافت که به رابطه، تفاوت، یا تلفیق رویکردهای کیفی و کمّی در مسیر تحقیق پرداختهاند. رویکردهایی که بیش از آنکه رقیب یکدیگر باشند مکمل هم هستند (فلیک، 1391: 46). بریمن (1992) زمینههای پیوند شیوههای کیفی و کمّی پژوهش را چنین معرفی میکند: 1) منطق چند بُعدی کردن، یعنی تلاش برای یافتن نمونههای کیفی در برابر نتایج کمّی؛ 2) تحقیق کیفی میتواند تحقیق کمّی را تأیید یا رد کند؛ 3) هر دو به منظور دست یافتن به تصویری کلی و روشن از موضوع مورد مطالعه با یکدیگر تلفیق میشوند؛ 4) ویژگیهای ساختاری با روشهای کمّی و وجوه فرآیندی با رویکردهای کیفی مطالعه میشوند؛ 5) روش کمّی، بر دیدگاه محقق متکی است، در حالیکه تحقیق کیفی بر دیدگاههای افراد مورد بررسی تأکید دارد؛ 6) مشکل تعمیم تحقیق کیفی را میتوان از طریق یافتههای کمّی حل کرد؛ 7) یافتههای کیفی ممکن است تفسیر روابط میان متغیرها در مجموعة دادههای کمّی را تسهیل کند؛ 8) میتوان رابطة سطوح خرد و کلان را به میزان قابلتوجهی از طریق ترکیب تحقیق کیفی و کمّی، در مراحل مختلف فرآیند پژوهش روشن کرد و در پایان به صورتها و نتایج تلفیقی و مکمل دست یافت (Bryman, 1992: 61-69).
هدف از پژوهش حاضر تحلیل سبکی مقامات همدانی و حریری براساس نظریة سبکشناسی آماری بوزیمان(5) است که سعد مصلوح(6) آن را در چارچوب زبان عربی بومیسازی کرده است. همچنین در ادامه، عامل مؤثر بر رویکرد سبکی مقامات بررسی و به سؤالهای ذیل پاسخ داده میشود: 1) آیا بهکار گرفتن روشهای آماری کمکی به شناخت و تحلیل انواع ادبی از جمله مقامات میکند؟؛ 2) گستره کمّی فعلها و صفتها به عنوان دو شاخص تعیینکننده در تشخیص سبک مقامات، به چه میزان است؟ و 3) کدامیک از عناصر داستانی، بیشترین نقش را در افزایش و تعمیق رویکرد ادبی مقامات دارد؟
روش خاص پژوهش آماری- تحلیلی است. پس از کشف و طبقهبندی فعلها و صفتها در 51 مقامة همدانی و 50 مقامة حریری، دامنة کاربرد آنها در قالب جدولها و نمودارها نمایش داده میشود و بعد از آن با دستهبندی مقامات براساس درصد کاربرد فعلها و صفتها به ارزیابی سبکی آنها خواهیم پرداخت.
منابع اصلی دادههای پژوهش دو کتاب مقامات بدیعالزمان الهمذانی، تحقیق الشیخ محمد عبده و مقامات الحریری المُسمّی بالمقامات الأدبیه است و هر دو اثر به زبان عربی نگاشته شده است.
پیشینه: پژوهشهای بسیاری با موضوع و محوریت مقامات در قالب کتاب، رساله، پایاننامه و مقاله انجام شده است اما تاکنون در تحقیقی مستقل با رویکرد آماری و تطبیقی به سبکشناسی مقامات همدانی و حریری پرداخته نشده است.
1-1. ضرورت و نوآوری پژوهش
بیشک، پژوهشی که با تکیه بر شیوههای آماری در مسیر گسترش مرزهای ذهنی مخاطب و تعمیق اندیشة او با هدف پرسشگری و نواندیشی گام بردارد؛ میتواند راههای جدیدی فراروی محققان در نقد و تحلیل آثار ادبی بگشاید. این مطالعه را میتوان نمونهای از تلفیق و ترکیب روشها [و دادههای] کمّی و کیفی به حساب آورد که در آن، هر دو رهیافت به دنبال و تکمیل یکدیگر بهکار گرفته شدند.
2. چارچوب نظری پژوهش
2-1. سبکشناسی آماری
امروزه به روشهای بررسی سبک با کاربرد آمار در رایانه توجه شده است. اگر سؤال شود که آیا اطلاعات آماری ارتباطی با مطالعه سبک دارد؟ جواب کاملاً روشن است: «بلی». تقریباً تمام نقدها، حتی مبتدیترین آنها یعنی نقد تأثرگرا[1] روش آماری را هرچند بهطور ناقص و غیررسمی بهکار میگیرند؛ این امر به سه دلیل است: 1) جایی که متون به منزلة دادههایی برای شناسایی اصول و قواعد احتمالی زبان بهکار گرفته میشود؛ 2) آنجا که لازم باشد نوآوری و ابداع در تألیف و اصالت نویسندگی را از طریق تحلیلهای دقیق آماریِ یک الگو و توزیع مشخصههای متنوع سبکی شناسایی کنیم یا آنجا که تدوین یک راهنما برای تألیف اسنادِ حساس و متنوع ضرورت داشته باشد و 3) وقتی که تحلیلهای آماری و رایانهای متون بتواند مدلهای سبکشناسی را بهگونهای معرفی کند که از آنها به عنوان ابزار ارزیابی ویژگیها و امتیازات منحصر بهفرد یک متن یا نویسنده یا نوع ادبی استفاده شود. این هدف در پایان قرن بیستم در سطوح سادهای از مقایسة ضمنی آماری، اساس بیشتر تحلیلهای سبکشناسیک متون ادبی و غیرادبی بوده است (فتوحی، 1391: 167). اما باید توجه داشت که در گردآوری دقایق و جزئیات آماری سبک، باید سه دستور ساده را در کار آمارگیری با دقت در نظر داشت: 1) امر مورد شمارش را دقیقاً تعریف کرد؛ 2) از کسی کمک گرفت که بتواند درست و دقیق بشمارد یا از کامپیوتر و 3) مطمئن شد که آمارها موضوع بحث را حمایت میکند (Hough, 1969: 59).
2-2. معرفی سبکشناسی آماری بوزیمان
به عقیدة بوزیمان کمیت ادبیت متن یا جداسازی متن ادبی از دیگر انواع متن به میزان کاربرد واژگان نقشمند فعلی[2] و وصفی[3] و نسبت بین این دو بستگی دارد؛(7) وی تعداد فعلها را بر تعداد صفتها تقسیم کرد؛ خارج قسمت نمایانگر نسبت فعل به صفت است. هرچه تعداد فعلها بیشتر باشد، متن به اسلوب ادبی یا انفعالی نزدیکتر است و اگر تعداد یا درصد صفتها بیشتر بود، نمایانگر گرایش متن به اسلوب علمی یا ذهنی است.(8) براساس نظریة بوزیمان عواملی را که به تغییر نسبت فعل به صفت در متن میانجامد، میتوان در دو حوزة فرم و مضمون تقسیم کرد (مصلوح، 1992: 73-82).
جدول 1. دستاوردهای نظریة سبکشناسی بوزیمان
تغییر نسبت فعل (جنبة تأثری) به صفت (جنبة ذهنی) در دو حوزة فرم و مضمون متن |
||
فرم |
||
نسبت فعل به صفت
|
1 |
در کلام گفتاری نسبت فعل به صفت بیش از کلام نوشته شده(9) است |
2 |
نسبت فعل به صفت در نگارش متن با لهجه بیش از نگارش متن با زبان فصیح است |
|
3 |
نسبت فعل به صفت در متن شعری بیش از متن نثری است |
|
نسبت فعل به صفت در شعر و نثر
|
1 |
افزایش نسبت فعل در آفرینشهای ادبی همچون قصه، قصیده، روایت و نمایشنامه و کاهش آن در آفرینشهای علمی |
2 |
افزایش نسبت فعل در نثر ادبی و کاهش نسبت آن در نثر روزنامهای همچون خبر و مقاله |
|
3 |
افزایش نسبت فعل در قصههای تخیلی یا ترسناک و کاهش تدریجی آن در قصههای فولکلور و قصهها و روایتهای تألیفی |
|
4 |
افزایش نسبت فعلی در شعر غنایی و کاهش روند آن در شعر موضوعی همچون نمایشنامه شعری |
|
نسبت فعل به صفت با توجه به طریقة بیان اثر |
1 |
نسبت فعل به صفت در بخشهای داستان با رویکرد وصفی کمتر از خودگویی (حدیث نفس) است و در خودگویی کمتر از گفتوگو است |
2 |
سخنان پراکنده در داستان به لحاظ نسبت فعل به صفت بین گفتوگو و خودگویی هستند |
|
3 |
نسبت فعل به صفت در گفتوگو بیش از خودگویی است |
|
4 |
نسبت فعل به صفت در حالتی که داستان از زبان شخصیت داستانی بیان میشود بیش از حالتی است که داستان از زبان نویسندة داستان بیان میشود |
|
مضمون |
||
نسبت فعل به صفت با توجه به طریقة بیان اثر |
1 |
منحنی نسبت فعل به صفت با مراحل عمر نویسنده در ارتباط است. اگر آثار نویسندهای با توجه به ترتیب تاریخی پدید آمدنشان بررسی شود شاهد کاهش نسبت فعل به صفت به موازات افزایش سن نویسنده هستیم |
2 |
با فرض در نظر گرفتن تمامی عوامل وابسته به ادبیات زنان و مردان، شاهد افزایش محسوس نسبت فعل به صفت در آثار زنان هستیم |
البته بوزیمان در ادامة تحقیقاتش دریافت که شخصیت گوینده یا نویسنده، شرایط محیطی و روانی او و همچنین موضوع متن نیز در تغییر نسبت فعل به صفت مؤثر است(10) (مصلوح، 1992: 75).
2-3. محدویتهای سعد مصلوح در بومیسازی سبکشناسی آماری بوزیمان
ناقدان عرب معتقدند نظریة بوزیمان از صمیم زبان آلمانی برخاسته است و بر اهل فن پوشیده نیست که زبان عربی به جهت دستور زبان متفاوت از زبان آلمانی است؛ برای مثال، فعلهای ناقص، شروع و جامد به دلیل آنکه همزمان بر دو مؤلفه وقوع کار و زمان دلالت ندارند و همچنین جملههای وصفی مانند جملة فعلیه، اسمیه و شبه جملة متعلق به محذوف به دلیل آنکه حقیقت زبانی نیستند قابلدرج در حیطة افعال و صفات نیستند. لذا مصلوح این قواعد زبانی را حین بومیسازی نظریة بوزیمان کنار گذاشته و آنها را در جامعة آماری خود لحاظ نکرده است. اما صاحبنظران بر این نکته تأکید میورزند که مصلوح میبایست در اجرای نظریه، ابتکار یا راهکاری جهت تطبیق کامل آن بر زبان و ادبیات عربی ارائه میکرد (محمد، 2010: 43-45 و ناظم، 2002: 52). در مقابل، مصلوح به این حقیقت اعتراف میکند که عواملی گوناگون در ادبیت متن نقش دارد، اما اساس نظریة بوزیمان بر دو پدیدة حادث شدن و توصیف شدن بنا شده است و این قانون تا حد زیادی قابلیت اجرا بر زبان عربی را دارد و اشاره میکند که محدودیتهای ذکرشده جزئی از قواعد تغییرناپذیر زبان عربی است که میتواند قدری جامعة آماری را تحت الشعاع قرار میدهد، اما این تأثیر در حدی نیست که نتایج حاصل از پژوهش را با تردید مواجه کند یا پژوهشگران را در استفاده از این شیوه منصرف سازد (مصلوح، 1992: 76-77).
2-4. آفرینش ادبی
ادبیات، بیان جنبههای مختلف زندگی در قالب و ساختاری اثرگذار و احساس برانگیز در مخاطب است. برای آنکه اثر هنری و ادبی به ظهور برسد و از ذهنیت به عینیت تبدیل شود، باید مراحل چهارگانة ذیل را طی کند: 1) انفعال و تأثر درونی ادیب در برخورد با واقعیت خارجی (عنصر عاطفه)؛ 2) فعالیت اندیشة خلاق (عنصر عقل و معنا)؛ 3) ایجاد ارتباط بین دنیای ذهن و دنیای واقع (عنصر خیال)؛ و 4) درآمدن به بیان (اهمیت سبک و شیوة بیان)، که جلوة بیرونی و عرضة قابلدرک عناصر سهگانة پیشین است (پروینی، 1380: 167-173). از طیف عناصر زبانی، فعل بیان و خبری از رخداد یا حادثه در زمان است که مفاهیم جنبشی ذهن ادیب را در قالبی عینی و ملوس به دنیای خارج و همچنین ذهن خوانندة اثر منتقل میکند؛ لذا تأثربرانگیز است و معمولاً منجر به عکسالعملی قابلمشاهده میشود. اما صفت، تنها توضیحی دربارة اسم است و رنگ ذهنی بر آن غالب است.
3. تحلیل دادههای پژوهش
در این بخش، پس از کشف و شمارش فعلها و صفتها، دامنة کاربرد و نسبتشان در قالب جدولهای 2 و 3 به صورت جداگانه و در نمودار مقایسهای 1 به صورت تطبیقی، نمایش داده میشود. از این رهگذر، رویکرد انفعالی و ذهنی مقامات همدانی و حریری بررسی میشود و خواننده از دریچة سبکشناسی آماری با سبک ادبی مقامات آشنا میشود.
3-1. تحلیل کمّی گسترة عناصر نقشمند فعلی و وصفی و نسبت آنها در مقامات همدانی و حریری
جدولهای2 و 3 براساس 51 مقامة همدانی و 50 مقامة حریری پیریزی شده است، جامعة آماری بر زبان اصلی مقامات متکی است و درصد و نسبت بهدستآمده در هریک از موارد بر مبنای تعداد فعلها و صفتهایی است که در هر مقامه بهکار رفته است (الهمذانی، 2008 و حریری، لاتا).
جدول 2. تحلیل استقرایی مقامات همدانی، براساس سبکشناسی آماری بوزیمان
ر |
مقامه |
درصد فعل |
درصد صفت |
نسبت فعل به صفت |
رویکرد متن |
ر |
مقامه |
درصد فعل |
درصد صفت |
نسبت فعل به صفت |
رویکرد متن |
1 |
القَرِیضِیَّه |
19/88 |
80/11 |
47/7 |
انفعالی |
27 |
الأسوَدِیَّة |
34/87 |
65/12 |
9/6 |
انفعالی |
2 |
الأَزاذیَّه |
84 |
16 |
25/5 |
انفعالی |
28 |
العِرَاقِیَّة |
27/77 |
75/22 |
4/3 |
انفعالی |
3 |
البَلخِیَّه |
83/95 |
16/4 |
23 |
انفعالی |
29 |
الحَمدانِیَّة |
87/96 |
12/3 |
31 |
انفعالی |
4 |
السِّجِستانِیَّة |
5/87 |
5/12 |
7 |
انفعالی |
30 |
الرُّصَافِیَّة |
95/97 |
04/2 |
48 |
انفعالی |
5 |
الکُوفِیَّه |
88/80 |
11/19 |
23/4 |
انفعالی |
31 |
المِغزَلِیَّة |
60 |
40 |
5/1 |
انفعالی |
6 |
الأَسَدِیَّة |
70/92 |
29/7 |
70/12 |
انفعالی |
32 |
الشِّیرازِیَّة |
88 |
12 |
33/7 |
انفعالی |
7 |
الغَیلانِیَّة |
70/80 |
29/19 |
18/4 |
انفعالی |
33 |
الحُلوَانِیَّة |
52/94 |
47/5 |
25/17 |
انفعالی |
8 |
الأَذرَبِیجَانِیَّة |
15/92 |
84/7 |
75/11 |
انفعالی |
34 |
النَّهِیدِیَّة |
61/76 |
38/23 |
27/3 |
انفعالی |
9 |
الجُرجَانِیَّة |
88 |
12 |
33/7 |
انفعالی |
35 |
الأبلِیسِیَّة |
65/89 |
34/10 |
66/8 |
انفعالی |
10 |
الأصفَهانِیَّه |
91/93 |
08/6 |
42/15 |
انفعالی |
36 |
الأرمَنِیَّة |
27/97 |
72/2 |
66/35 |
انفعالی |
11 |
الأهوازِیَّة |
68/92 |
31/7 |
66/12 |
انفعالی |
37 |
النَّاجِمِیَّة |
07/91 |
92/8 |
2/10 |
انفعالی |
12 |
البَغدَاذِیَّة |
66/92 |
33/7 |
62/12 |
انفعالی |
38 |
الخَلَفِیَّة |
28/94 |
71/5 |
5/16 |
انفعالی |
13 |
البَصرِیَّة |
60/88 |
39/11 |
77/7 |
انفعالی |
39 |
النَّیسَابُورِیَّة |
15/92 |
84/7 |
75/11 |
انفعالی |
14 |
الفَزَارِیَّة |
38/94 |
61/5 |
8/16 |
انفعالی |
40 |
العِلمِیَّة |
29/97 |
70/2 |
36 |
انفعالی |
15 |
الجَاحِظیَّه |
90/90 |
9/9 |
10 |
انفعالی |
41 |
الوَصِیَّة |
64/94 |
35/5 |
66/17 |
انفعالی |
16 |
المَکفُوفِیَّة |
80 |
20 |
4 |
انفعالی |
42 |
الصَّیمَرِیَّة |
77/76 |
22/23 |
30/3 |
انفعالی |
17 |
البُخَارِیَّة |
53/89 |
46/10 |
55/8 |
انفعالی |
43 |
الدِّینارِیَّة |
86 |
14 |
14/6 |
انفعالی |
18 |
القَزوِینِیَّة |
69/83 |
30/16 |
13/5 |
انفعالی |
44 |
الشِّعرِیَّة |
83/95 |
16/4 |
23 |
انفعالی |
19 |
السَّاسانِیَّه |
18/85 |
81/14 |
75/5 |
انفعالی |
45 |
المُلُوکِیَّة |
94/81 |
05/18 |
53/4 |
انفعالی |
20 |
القِردِیَّة |
23/88 |
76/11 |
5/7 |
انفعالی |
46 |
الصُّفرِیَّة |
88/88 |
11/11 |
8 |
انفعالی |
21 |
المَوصِلیَّة |
38/94 |
61/5 |
8/16 |
انفعالی |
47 |
السَّارِیَّة |
65/95 |
34/4 |
22 |
انفعالی |
22 |
المَضِیرِیَّة |
64/93 |
35/6 |
73/14 |
انفعالی |
48 |
التَّمِیمِیَّة |
88/88 |
11/11 |
8 |
انفعالی |
23 |
الحِرزِیَّة |
05/97 |
94/2 |
33 |
انفعالی |
49 |
الخَمرِیَّة |
23/88 |
76/11 |
5/7 |
انفعالی |
24 |
المارِستَانِیَّة |
6/97 |
4/2 |
66/40 |
انفعالی |
50 |
المَطلَبِیَّة |
23/87 |
76/12 |
83/6 |
انفعالی |
25 |
المَجَاعِیَّة |
84/50 |
15/49 |
03/1 |
انفعالی |
51 |
البِشرِیَّة |
89/91 |
10/8 |
33/11 |
انفعالی |
26 |
الوَعظِیَّة |
81/92 |
18/7 |
92/12 |
انفعالی |
|
--- |
--- |
--- |
--- |
--- |
تحلیل جدول
1) کمترین فاصلة بین فعل و صفت به مقامةالمجَاعِیَّة و بیشترین فاصلة بین فعل و صفت به مقامةالرُّصَافِیَّة اختصاص دارد. لذا نسبت فعل به صفت در مقامات همدانی بین %30/1 تا %48 متغیر است؛ 2) سبک هر 51 مقامه ادبی است و به نسبت درصد فعل در هر مقامه، رویکرد انفعالی نیز متغیر است؛ 3) با توجه به یکنواختی ارقام و نسبتهای بهدستآمده، به نظر میرسد مقامات مذکور را میتوان به همدانی منتسب دانست و 4) براساس جدول 1 دو عامل سن و جنس در افزایش یا کاهش نسبت فعل به صفت در متون مؤثر است؛ گسترة چشمگیر فعلها در مقامات همدانی تا حدودی ناقض این دو مؤلفه است، هرچند که همدانی در 40 سالگی از دنیا رفت.
جدول 3. تحلیل استقرایی مقامات حریری، براساس سبکشناسی آماری بوزیمان
ر |
مقامه |
درصد فعل |
درصد صفت |
نسبت فعل به صفت |
رویکرد متن |
ر |
مقامه |
درصد فعل |
درصد صفت |
نسبت فعل به صفت |
رویکرد متن |
1 |
الصَّنعانیَّة |
71/90 |
28/9 |
76/9 |
انفعالی |
26 |
الرَقطاء |
20/81 |
79/18 |
32/4 |
انفعالی |
2 |
الحُلوانیَّة |
52/86 |
47/13 |
42/6 |
انفعالی |
27 |
الوَبَریَّة |
67/87 |
32/12 |
11/7 |
انفعالی |
3 |
الدِّیناریَّة |
56/84 |
43/15 |
48/5 |
انفعالی |
28 |
السَّمَرقَندیَة |
81 |
99/18 |
26/4 |
انفعالی |
4 |
الدّمیاطیَّة |
03/94 |
96/5 |
76/15 |
انفعالی |
29 |
الواسِطیَّة |
90/75 |
09/24 |
15/3 |
انفعالی |
5 |
الکُوفیَّة |
90/86 |
09/13 |
63/6 |
انفعالی |
30 |
الصُّوریَّة |
73/76 |
26/23 |
29/3 |
انفعالی |
6 |
المَراغیَّة |
57/90 |
42/9 |
60/9 |
انفعالی |
31 |
الرَملیَّة |
78/92 |
21/7 |
85/12 |
انفعالی |
7 |
البَرقَعیدیّة |
67/89 |
32/10 |
68/8 |
انفعالی |
32 |
الطَّیبیَّة |
60/95 |
39/4 |
76/21 |
انفعالی |
8 |
المعریَّة |
42/83 |
57/16 |
03/5 |
انفعالی |
33 |
التَفلیسیَّة |
42/87 |
57/12 |
95/6 |
انفعالی |
9 |
الأسکندرانیَّة |
31/89 |
68/10 |
36/8 |
انفعالی |
34 |
الزَبیدیَّة |
06/91 |
93/8 |
18/10 |
انفعالی |
10 |
الرَحَبیَّة |
80/90 |
19/9 |
87/9 |
انفعالی |
35 |
الشَیرازیَّة |
60/83 |
39/16 |
1/5 |
انفعالی |
11 |
السّاویَّة |
89/92 |
10/7 |
07/13 |
انفعالی |
36 |
الملطیّة |
51/89 |
48/10 |
53/8 |
انفعالی |
12 |
الدِّمَشقیة |
81/89 |
18/10 |
82/8 |
انفعالی |
37 |
الصَّعدیَّة |
46/88 |
53/11 |
66/7 |
انفعالی |
13 |
البَغدادیَّة |
06/82 |
93/17 |
57/4 |
انفعالی |
38 |
المرویَّة |
15/88 |
84/11 |
44/7 |
انفعالی |
14 |
المکّیَّة |
88 |
12 |
33/7 |
انفعالی |
39 |
العُمّانیَّة |
97/85 |
02/14 |
12/6 |
انفعالی |
15 |
الفَرَضیَّة |
87/85 |
12/14 |
08/6 |
انفعالی |
40 |
التَبریزیَّة |
67/90 |
32/9 |
72/9 |
انفعالی |
16 |
المغرِبیَّة |
47/89 |
52/10 |
5/8 |
انفعالی |
41 |
التِّنیسیَّة |
89/91 |
10/8 |
33/11 |
انفعالی |
17 |
القَهقَریَّة |
44/94 |
55/5 |
17 |
انفعالی |
42 |
النَجرانیَّة |
22/87 |
77/12 |
82/6 |
انفعالی |
18 |
السِنجاریَّة |
44/85 |
55/14 |
86/5 |
انفعالی |
43 |
البَکریَّة |
81/83 |
18/16 |
17/5 |
انفعالی |
19 |
النَّصیبیَّة |
52/89 |
47/10 |
55/8 |
انفعالی |
44 |
الشَتَویَّة |
86/85 |
13/14 |
07/6 |
انفعالی |
20 |
الفاروقیَّة |
84/83 |
15/16 |
19/5 |
انفعالی |
45 |
الرَملیَّة |
98/92 |
01/7 |
25/13 |
انفعالی |
21 |
الرّازیَّة |
21/92 |
78/7 |
85/11 |
انفعالی |
46 |
الحَلَبیَّة |
40/88 |
59/11 |
62/7 |
انفعالی |
22 |
الفُراتیَّة |
79/80 |
20/19 |
20/4 |
انفعالی |
47 |
الحَجریَّة |
53/86 |
46/13 |
42/6 |
انفعالی |
23 |
الشِّعریَّة |
02/92 |
97/7 |
53/11 |
انفعالی |
48 |
الحَرامیّة |
28/84 |
71/15 |
36/5 |
انفعالی |
24 |
القَطیعیَّة |
90/82 |
09/17 |
84/4 |
انفعالی |
49 |
السّاسانیَّة |
46/80 |
53/19 |
11/4 |
انفعالی |
25 |
الکَرجیَّة |
47/89 |
52/10 |
5/8 |
انفعالی |
50 |
البَصریَّة |
87/82 |
12/17 |
83/4 |
انفعالی |
تحلیل جدول
1) کمترین فاصلة بین فعل و صفت به مقامةالواسِطیَّة و بیشترین فاصلة بین فعل و صفت به مقامةالطَّیبیة اختصاص دارد و به همین ترتیب کمترین و بیشترین نسبت فعل به صفت در مقامات حریری بین %15/3 تا %76/21 متغیر است. همانطور که ملاحظه میکنید، نسبت فعل به صفت مقامات همدانی در قیاس با مقامات حریری اختلاف چشمگیری دارد؛ بهگونهای که مقامات همدانی با توجه به نظریة بوزیمان ادبیتر است؛ 2) 50 مقامه حریری سبکی ادبی دارد و رویکرد انفعالی آن متغیر است؛ 3) با توجه به ضربآهنگ ارقام و نسبتهای بهدستآمده میتوان گفت، نگارندة این مقامات شخص واحدی است و 4) مقامات حریری نیز با توجه به آمار بهدستآمده ناقض دو مؤلفه سن و جنسیت در تعیین سبک است.
3-2. تحلیل مقایسهای گسترة عناصر نقشمند فعلی و وصفی در مقامات همدانی و حریری
همانطور که ملاحظه کردید، در مجموعه جدولهای 2 و 3 درصد تعداد فعل و صفت و به تبع آن رویکرد انفعالی مقامات متفاوت و متغیر است. در نمودار مقایسهای 1، کمیت جنبشی و ذهنی مقامات را به پنج حوزة بیش از 95%، بین 90% تا 95%، بین 85% تا 90%، بین 80% تا 85% و کمتر از 80% تقسیم کردیم. 9 مقامة همدانی و یک مقامة حریری در بالاترین سطح انفعال قرار دارند، و به ترتیب 16 و 13 مقامه در سطح دوم، 15 و 21 مقامه در سطح سوم، 6 و 13 مقامه در سطح چهارم و 5 و 2 مقامة همدانی و حریری در سطح پنجم آمار به لحاظ کمیت انفعالی جای میگیرند.
شکل1. نمودار مقایسهای
3-3. میانگین دادهها در کل مقامات همدانی و حریری
در بخش قبل با تحلیل موردی به صورت جداگانه به تعیین سبک مقامات پرداختیم و اکنون با طرح جدول 4 برآنیم نمایی روشن از سبک و مقایسهای جامع از دو کمیت فعل و صفت و نسبت آنها در دو اثر ارائه کنیم.
جدول 4. تحلیل و مقایسة میانگین دادهها در مقامات همدانی و حریری
مقایسة میانگین آماری در دو اثر |
|||||
ردیف |
مقامات |
درصد فعل در تمام اثر |
درصد صفت در تمام اثر |
نسبت فعل به صفت در تمام اثر |
فاصلة کمترین و بیشترین نسبت فعل به صفت |
1 |
همدانی |
03/89 |
96/10 |
11/8 |
97/46 |
2 |
حریری |
35/87 |
64/12 |
90/6 |
61/18 |
تحلیل جدول
گسترة فعلی در مقامات همدانی 68/1 بیش از مقامات حریری است؛ میزان کاربرد صفت در مقامات حریری 68/1 بیشتر از مقامات همدانی است؛ به این ترتیب نسبت فعل به صفت در کل مقامات همدانی 21/1 بیش از تمام مقامات حریری است و این همه، یعنی سبک همدانی ادبیتر از حریری است.(11) فاصلة آشکار در کمترین و بیشترین نسبت فعل به صفت در مقامات همدانی که در شرح آن در جدول 2 آمد، نمایانگر شدت جابهجایی اثر بین دو رویکرد انفعالی و ذهنی است. به نظر میرسد شرایط روحی و شخصیتی مؤلف در این امر دخیل باشد.(12)
4. تحلیل کیفی مقامات همدانی و حریری براساس آمار کشفشده
در بخش معرفی نظریة سبکشناسی آماری بوزیمان نقل کردیم معدل فعل در متنهایی از قبیل مقامات که سبک محاورهای (Style dialog) دارند در مقایسه با دیگر اجزای تشکیل دهندة زبان، بیشتر است؛ زیرا فعل و انواع آن و پیاپی آمدنش در متن میتواند تعلیق و کشش، تمرکز بر کردارها و وجوه شخصیتی، بزرگ یا کوچکنمایی پدیدههای جهان متن و برجستهسازی مضمون را موجب شود (صافی پیرلوجه، 1388: 90) و رویکرد ادبی (انفعالی) متن را تقویت میکند. به بیان دیگر، آمیختن اسلوب داستانی و عرضة مطالب با شیوة محاورهای بر رونق مقامات میافزاید و مطالب را هرچه زندهتر ارائه میکند (الفاخوری، 1378: 342).
4-1. گفتوگو در مقامات همدانی و حریری
در این قسمت، با هدف تکمیل و پشتیبانی از دادههای آماری مقاله، به تحلیل انواع گفتوگو در مقامات میپردازیم؛ چراکه بیشترین حجم فعل و صفت در بخش گفتوگو متمرکز شده است.
گفتوگو در آثار ادبی ازجمله مقامات صحبتی است که میان دو شخص یا بیشتر برقرار میشود و در سطحی دیگر، بازتابی از محتوای ذهنی شخصیتهاست که آزادانه و بدون دخل و تصرف نویسنده شکل میگیرد (میرصادقی، 1376: 305). این عنصر، بنیاد مقامه را پی میریزد، پیرنگ آن را گسترش میدهد، درونمایهاش را به نمایش میگذارد، شخصیتهایش را معرفی میکند و عمل داستانی را به پیش میبرد (الحکیم، 1973: 148). همدانی در علاقهاش به گفتوگو چنین میگوید: روزی نشسته بودیم و با هم گفتوگو میکردیم تا آنگاه که سخن بر ما چیره آمد و سخنستیزی در میان ما دامن به درازا کشانید (همدانی، 1387: 19). حریری نیز در فواید گفتوگو و وزن آن میگوید: سروجی گفت: سخن گفتن با شما، مایة حیات جان و سبب جذب انس من است. به گفتوگو روی آوردیم، در حالیکه برگزیدة کلام را بیان میکردیم (حریری، 1389: 203). گفتوگو در مقامات انواع و شگردهایی دارد که به طور اجمال به آنها میپردازیم و در عین حال، با فراوانی فعل در این مضامین آشنا میشویم.
4-1-1. حاضرجوابی
گفتوگوی بین دو شخصیت، الزاماً مبادلهای متعادل نیست و گاهی به منظور پیش آوردن حاضرجوابی فوق العاده یکی از شخصیتها بهکار میرود (نصیری، 1390: 63):
از من بپرسید تا به شما پاسخ دهم، و گوش فرادهید تا شما را به شگفتی درآورم (همدانی، 1387: 20) با چه چیزی دانش را دریافتی؟ پاسخ داد: به جستن دانش پرداختم و آن را دوریاب یافتم. با پیکانها شکار نشود. در خواب دیده نشود. از عموها به ارث نرسد. از بخشندگان به عاریه گرفته نشود. برای نزدیکشده به دانش کلوخ را بستر ساختم و سنگ را تکیهگاهم قرار دادم. پیوسته شبزندهداری کردم. کوچ کردن را یار خود ساختم. بینش را بسیار گردانیدم. اندیشه را بهکار گرفتم. تا اینکه دریافتم دانش تنها برای کاشتن است و تنها در جان کشت میشود. دانش را بر دوش جان میکشم و از پیش چشم دور نمیسازم. از اندیشه و بینش به پژوهش و از پژوهش به نگارش، آسایش یافتم (همان: 297-298).
نحوة سیرت و رفتارت با یاران و همسایگانت چگونه است؟ گفت: حق همسایه را رعایت میکنم، اگرچه ستم کند. وصالم را بذل آن میکنم که به سویم هجوم میآورد. بار دوستم را میکشم، اگرچه در حقم تباهی را پدیدار کند. دوست مخلص را دوست میدارم. دوست شفیق را بر برادر تنیام برتری میدهم. به دوست معاشر خود وفا میکنم. عطای فراوان را برای مهمانم اندک میشمرم. به اندکی از وفا راضی هستم. به کمترین بهرهای از پاداش خرسندم. اگر بر من ستم شود، از ظلم شکایت نمیکنم و انتقام نمیگیرم، حتی اگر ماری سیاه مرا بگزد (حریری، 1389: 88).
4-1-2. پرسش و پاسخ
این نوع گفتوگو، آهنگی سریع دارد و پاسخ شخصیت در قبال سؤالهای مطرحشده، بسیار کوتاه است (نصیری، 1390: 63):
آیا میخواهی کوچ کنی؟ آری به خدا. کی آهنگ رفتن داری؟ پگاه فردا. به کجا خواهی رفت؟ به میهن خود. بازگشت کی است؟ سال آینده. از بخشندگی در کجایی؟ در آنجا که بخواهی (همدانی، 1387: 32).
آیا رُطب را در قبال سخن میفروشند؟ به خدا سوگند، نه! آیا [حتی] خرمانی نیمپخت را هم در قبال سخنان خوب نمیفروشند؟ به خدا سوگند، نه! آیا میوه را هم در ازای داستانهای شبانه نمیفروشند؟ به خدا سوگند بعید است. آیا حلوا را هم در قبال قصیدهها نمیفروشند؟ ساکت باش که امیدوارم خداوند به تو سلامت و تندرستی بدهد! آیا تَریدها را هم در ازای سخنان عالی نمیفروشند؟ هیچ نمیفهمی، امیدوارم خداوند تو را راهنمایی کند (حریری، 1389: 404).
4-1-3. گفتوگوی چندنفره
در این نوع گفتوگو چند نفر به هم پاسخ میدهند[4] و صدای آنها در هم میآمیزد (نصیری، 1390: 63).
کدام یک از شما در گدایی سمجتر، مداحتر و بیشرمتر است؟ تا این دینار نصیبش شود. اسکندری گفت: من. یکی دیگر گفت: نه! من (همدانی، 1387: 320).
درِ پاسخ بر دیگران بسته شد و داد و فریاد و آمیخته شدن صدا، میانشان شعلهور گردید (حریری، 1389: 404). به او گفتند: تو پس از غروب آفتاب آمدهای و جز تهماندة شام چیزی نمانده است (همان: 178).
4-1-4. درازگویی
درازگویی نوعی تکگویی[5] در ضمن گفتوگوست و آن وقتی است که پاسخ یکی از شخصیتهای مقامه آنقدر بلند و بامعنی باشد که احساس کنیم با تکگویی مواجه هستیم. درازگویی بهخودی خود کامل است؛ یعنی میتوان آن را از گفتوگو جدا کرد، بدون آنکه قدرت یا استقلال خود را از دست بدهد (نصیری، 1390: 64).
تو کیستی؟ من به ناجم شناخته شدهام. [و چنین ادامه داد] با روزگار درآمیختم تا آنرا بیازمایم. شیرة برهههایش را کشیدم. مردم را آزمایش کردم. نیک و بد آنان را شناختم. دوری از میهن را آزمودم. روزگار مرا در هر دو برهة آسان و دشوار خود آزمایش کرد (همدانی، 1387: 283).
شگفتا از تو ای پسرکم! همانا نسبت به فرد بخیل باید بخل ورزید و به چیز گرانبها باید رغبت نشان داد [و چنین ادامه میدهد] دوستیام را با کسیکه حقم را ندهد خالص نمیگردانم. به کسیکه امیدهایم را به یأس بدل کند یاری نمیرسانم (حریری، 1389: 88).
4-1-5. بیارتباطی در گفتوگو
بیانگر دیدی غمانگیز و پریشان از شرایط است. این نوع گفتوگوها، تکگویی دونفره است. هر شخص تنها سخن میگوید و تصور میکند روی سخنش با مخاطبی است که سخنان او را گوش نمیکند (نصیری، 1390: 64).
چند به آن بوزینک گفتم: من ابو عبیدم، او میگوید تو ابو زیدی! و من چنین سرودم: برای بهدست آوردن روزی خود هر ابزاری را بهکار گیر و در حالتی هرگز منشین (همدانی، 1387: 98).
4-1-6. روایت ضمن گفتوگو
آنچه نویسنده نمیتواند روی صحنه نشان دهد، از طریق روایت از زبان یکی از شخصیتها قابلنقل است. بنابراین، روایت، واقعهای را که در خارج از صحنه و نیز خارج از زمان مقامه است به ما نشان میدهد (نصیری، 1390: 64).
از برادرانم چیزی بر من فرود آمد که در آن پند و اندرز و دانشی است برای کسیکه پند میگیرد و اندرز میپذیرد و دانش میجوید و آن اینکه از صیمره به بغداد آمدم کیسهای دینار همراه داشتم و همواره در پگاه و شامگاه باده مینوشیدم.. (همدانی، 1387: 311).
به نقل از حارثبن همّام: با او خداحافظی کردم، در حالیکه لباس خجالت و اندوه را پوشیده بودم و دو دامن زیانکاری در آن معامله و تباهی در اندیشه را میکشیدم. به همین خاطر، به کنارهگیری و دوریجستن از خانه و منزل ابوزید و اجتناب از دیدارش آغاز کردم (حریری، 1389: 325).
4-1-7. تکگویی درونی
تکگویی درونی[6] انعکاس ذهن شخصیتها در سطح پیش از گفتار[7] است؛ بخشی که در آن ترتیب زمانی، نظم منطقی و سانسور مطرح نیست. تصویرها و ذهنیتها در این مرحله معرف احساسات و عواطفی هستند که بر زبان جاری نشدهاند (Humphrey, 1962: 24-28) و شخصیت بیآنکه در قید قضاوت دیگران باشد، خود را بیان میکند (هنرمند، 1376: 34).
سوگند به پروردگار کعبه [این] گدایی باجستان است. در پیشة خود زبردستی دارد، بلکه استاد است، ناگزیر باید برای او بخشش تراوش کنی (همدانی، 1387: 311).
شاید درخت آرزویم میوه داده و شبِ بختم روشن و مهتابی شده باشد. شتابان به سویش برخاستم (حریری، 1389: 167).
4-1-8. گفتوگوی نمایشی
گفتوگوی نمایشی[8] نوعی از تکگویی است که در آن شخصی مخاطب قرار میگیرد و گوینده با صدای بلند با شخص دیگری سخن میگوید و دلیل خاصی برای گفتن موضوعی خاص به مخاطبی مشخص دارد که در داستان حضور دارد؛ اما پاسخی نمیدهد یا وارد گفتوگوی رودررو نمیشود (میرصادقی، 1368: 338-339).
شما بیهوده رها نشدهاید. با امروز، فردایی است و شما به گور درآیندهاید، پس برای آن آماده باشید. پس از زندگی رستاخیزی است، پس برای آن توشهای فراهم آورید (همدانی، 1387: 201).
جوان پیشدستی کرد [خطاب به قاضی گفت]: [این پیرمرد] سوزنی را به من عاریت داده بود تا لباسهای کهنه را رفو کنم. زمانیکه شکسته شدن سوزن را دید، صلاح ندید که در عوض آن با من کنار بیاید (حریری، 1389: 117).
4-1-9. دانای کل
دانای کل[9] این شگرد ضمن گفتوگوی شخصیتهای مقامات، توسط نویسنده استفاده میشود. راوی از ذهن شخصیت و از هر آنچه بین او و دیگران میگذرد خبر دارد؛ خاطرات او را مرور میکند و با قطعیت از افکار دیگران صحبت میکند؛ بنابراین در کنار فرآیندهای ذهنی، حافظة شخصیت هم مورد توجه راوی قرار میگیرد (حری، 1390: 38).
از چکامه سخن میراندیم، جوانی بالای سر ما ایستاده بود. گوش میداد چنانکه گویی نمیفهمد و خاموش بود، چنانکه گویی افسوس میخورد. گفتم: ای جوان!.. (همدانی، 1387: 327).
پیرمرد از نگاه جماعت دریافت که [تخم] دوستی را کاشته است نه دشمنی را، و گروهی را خشنود ساخته و گروهی دیگر را خشمگین کرده است (حریری، 1389: 223).
نتیجه
در پاسخ به سؤال اوّل پژوهش باید گفت: 1) غالباً تحلیل رایانهای [بهویژه در دستهبندی و تجزیة مواد] به منظور اعتلای تفسیرها و ارتقای داوریهای ارزشگذارانه دربارة سبک ادبی و غیرادبی نتیجهبخش بوده است؛ 2) گاهی تحلیل آماری متن براساس عناصر نقشمند زبانی یک شناخت واقعی از سبک اثر به ارمغان میآورد و گاهی هم با اجرای اینگونه بررسیها بیاساس بودن نظریههای موجود دربارة سبک ادبی یک دوره یا یک نویسندة خاص برملا میشود و 3) نظریة بوزیمان با استفاده از روش آماری و اندازهگیری متغیرهای موجود در متن میتواند در بازشناسی متون، شناخت و تحلیل سبک فردی نویسنده، یکدستی اثر و انتساب آن به شخص پدیدآور مؤثر باشد. در مقابل، از این واقعیت نمیتوان صرفنظر کرد که سبک عمیقاً با درونمایهها، تصاویر، ساختار کلی اثر، اندیشه و محتوای کلی آن، ویژگیهای بیانی و احساسی پدیدآور و حتی جایگاه متن در سیر تکاملی تاریخ ادبیات سروکار دارد. بنابراین، سبکشناسی آماری [بوزیمان]، زمانی به توفیق دست مییابد که میان صورت و محتوا پیوندی معنادار و منطقی برقرار کند. حال آنکه نظریهپرداز آلمانی و سعد مصلوح در قبال پرسشهایی که در ذیل میآید سکوت کردهاند: 1) فعل و صفت چگونه و بر چه اساس در متن استفاده میشود؟؛ 2) نویسنده از این عناصر زبانی چه بهرهای برده است؟ و 3) نقش و تأثیر فعل و صفت در شیوة بیان نگارنده و رویکرد انفعالی متن چیست؟ و 4) چرا تنها به دو عنصر فعل و صفت توجه شده است؟
در سؤال دوم پژوهش گستره کمّی فعلها و صفتها در مقامات بررسی شد، یافتهها نشان میدهد: تمامی مقامات همدانی و حریری به لحاظ کمّی، رویکرد انفعالی بالایی دارند بهگونهای که گسترة فعلی در 46 مقامة همدانی و 48 مقامة حریری بیش از 80% است؛ بالاترین کمیت فعلی در میان مقامات همدانی و حریری به ترتیب 95/97 و 60/95 است در حالیکه بالاترین کمیت صفت [رویکرد ذهنی] در میان مقامات این دو به ترتیب 15/49 و 09/24 است.
در پاسخ به سؤال سوم پژوهش باید گفت: گفتوگو بیشترین سهم را در رویکرد ادبی و افزایش کمّی فعلها در مقامات دارد؛ چراکه یکی از ویژگیهای مهم داستانی مقامات توجه به گفتوشنودهای میان افراد است؛ یعنی دو یا چند شخصیت برای بحث دربارة نکتهای گرد هم میآیند و در پایان کار پراکنده میشوند. مقامهنویس کوشیده است تا بهگونهای زمینه و فضای موردنیاز برای گرد آمدن شخصیتها را فراهم سازد و اغلب پس از گفتوگو و رسیدن شخصیتها به نتیجة مطلوب، شخصیت اصلی را به شکلی از صحنه خارج میکند. به این ترتیب، گفتوگو در حکم عمل داستانی است؛ زیرا در گفتوگو همواکنشی [حرکت] اتفاق میافتد، واکنشی که بر اثر صحبت دو نفر با هم صورت میگیرد. از این نظر، گفتوگو حالت ایستایی ندارد و پویایی آن به مقامه تحرک میبخشد. همدانی و حریری این جنبش را در پرتو استفادة گسترده از فعل و پیاپی آمدنش در جریان گفتوگو محقق کردهاند؛ زیرا صفت توضیحی دربارة اسم میدهد؛ دربردارندة دیدگاه مطلق گوینده دربارة موضوع بر پایة برابرانگاری، برترانگاری و ابرانگاری است؛ پس صفت و توصیف، امری ذهنی و نمایی از اندیشة پدیدآور است، در مقابل فعل تعلیق و کشش ایجاد میکند، موقعیت، عمل و حرکت میآفریند، لذا وقتی خواننده با متن گفتوگو میکند که این طبیعت و ذات هر گفتوگویی است، خود را در زمرة گروه مخاطبان مقامه میپندارد. پس از متن، اثر میپذیرد و تداوم زندگی مقامات را تضمین میکند.
پی نوشتها
(1) مواردی که در پی میآید از جمله مهمترین زمینههای شکلگیری مقامات و سبک خاص آن هستند: 1) میراث فرهنگی عربی و غیر عربی [بهویژه فارسی]؛ 2) وضعیت و واقعیت اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی قرن چهارم که همراه با افزایش فساد حاکمان، عدم توانایی آنها در کنترل امور، فراگیر شدن تباهی، افزایش فاصلة طبقاتی، ظلم و ستم بر مردم و شدت یافتن فقر عمومی بود؛ در نتیجه رنگ تکدی بر هنر و ادب چیره شد، عصری که مقامه شکل امروزی به خود گرفت؛ 3) وضعیت و ویژگیهای روحی و روانی مؤلف (حمودی، 1985: 92 و کرمر، 1375: 92)؛ 4) نثر فنی و متکلف رسائل اخوانی (فروخ، 1992: 413) و داستانهای عامیانه و غیر عامیانة کلیله و دمنه و هزار و یکشب؛ و 5) شیوة بیان گدایان [سخنوران سجعپرداز] عصر عباسی (الکعبی، 2005: 106).
(2) در شناسایی نخستین نگارنده مقامه به زبان عربی اختلاف است؛ به نظر میرسد برای نخستین مرتبه با همدانی در زبان عربی به عنوان نوع مستقل ادبی پذیرفته شده است (قلقشندی، 1407: 110).
(3) واژة سبک عربی است، از ریشة «سَبَکَ» به معنی «ذوب کردن و در قالب ریختن» (فراهیدی، 1409 و إبن منظور إفریقی، 1988: ذیل سبک). سابقة کاربرد اصطلاح سبکشناسی در زبان عربی به قرن سوم هجری در آثار جاحظ [سبک را بارها با صفتهای نیک و زیبا همراه آورده است] و أبوهلال عسکری میرسد (فتوحی، 1391: 33) و سابقة آن در ایران به قرن سیزدهم هجری برمیگردد (محجوب، 1372: 53-59). در ادب عربی و فارسی تعبیرهای «طرز، اسلوب، روش، سیاق و نمط» مترادف سبک (style) بهکار رفتهاند. Style خود از ستیلوس یونانی گرفته شده است؛ به معنای آلتی فلزی یا چوبین که توسط آن حروف و واژگان را بر روی لوحهای مومی، نقش میکردهاند (مهربان، 1389: 111). اصطلاح سبک در زبانشناسی و ادبیات بر شیوة رفتارهای زبانی افراد در یک بافت معین و برای هدفی مشخص اطلاق میشود که بنا به موقعیت اجتماعی، سن و جنسیت سخنگو، جلوههای مختلفی پیدا میکند (Leech and M. Short, 1981: 10). یا میتوان گفت: سبک، روح یا ویژگی مشترک و متکرر در آفرینشهای پدیدآور است و توجه خوانندة دقیق را جلب میکند (شمیسا، 1378: 13).
(4) سبکشناسی به عنوان یک نظام مطالعاتی و دانش مستقل قدمت چندانی ندارد. خاستگاه اصلی این علم، آلمان قرن بیستم است. سبکشناس، برآن است تا نقبی به درون متن و کارکردهای زبانی آن بزند و اعتبار الگوهای زبانی را در تدارک بینش و بصیرتی برای تفسیر متن فراهم آورد و براساس ماهیت و موقعیت میان رشتهای در چهار قلمرو سنتی، زبانشناسی، آماری و فرهنگی اجتماعی ظاهر میشود (فتوحی، 1391: 92-125).
(5) مطالعات نشان داده ادیب آلمانی أ. بوزیمان (A. Busemann)، نخستین فردی است که در سال (1925) با طرح و ارائه سبکشناسی آماری امکان مطالعه و تحلیل زبان ادبی را به صورت کمّی فراهم آورد (Antosch, 1969: 57).
(6) دکتر سعد عبدالعزیز مصلوح، زبانشناس، سبکشناس و آواشناس، متولد (1943) در مصر است و از سال (1996) تا هماکنون در دانشکدة ادبیات دانشگاه کویت مشغول به تدریس است (saadmaslouh.com).
(7) واژهها ایستا و منجمد نیستند. بلکه جاندار و پویایند، تاریخ و زندگینامه دارند، حتی شخصیت، شناسنامه، بار عاطفی و فرهنگی دارند و جدال و انگیزشی مداوم برای تخیل نویسنده ایجاد میکنند. تراکم هریک از طیفهای واژگانی در متنهای ادبی و کاربردهای زبانی، زمینة تنوع سبکها را پدید میآورد. از این رو برای سبکشناس کاربردهای برجسته، معنادار و نقشمند یک نوع واژه یا یک طبقة واژگانی در متن اهمیت دارد (فتوحی، 1391: 249-250).
(8) سبکشناسی پیکرهای (corpus stylistics) به عنوان یکی از رویکردهای آماری، در پی تحلیل متنهای بزرگ ادبی و استخدام دادههای دقیق زبانی در خدمت سبک است. استفاده از نرمافزارهای آمارگیری در این رویکرد توجه منتقدان ادبیات را به خود جلب کرده است. بیتردید رویکرد سبکشناسی پیکرهای بر شک آن دسته از منتقدانی خواهد افزود که معتقدند ماشینی کردن تحلیل ادبی، سرشت هنری و ارزش خلاقیت ادبی متن را نادیده میگیرد. پیکرة متنی مجموعهای از کل سازههای زبانی متن است که با پشتوانة آماری به دریافتهای شهودی و شمّی سبکشناس در باب متن اعتبار میبخشد و حتی او را از وجود برخی مشخصهها و الگوهای زبانی متن آگاه میسازد که ممکن است بدون این روشها هرگز به چشم سبکشناس یا منتقد نیاید. سبکشناسی پیکرهای میتواند در خدمت همة شاخههای سبکشناسی و نقد و تفسیر متن ادبی باشد؛ چراکه تمامیت مصالح و دادههای متن و سرشت آنها را در قالب صدها و هزارها دادة دقیق پیش روی محقق قرار میدهد. این پیکره برای رویکرد شناختی بسیار کارگشاست (فتوحی، 1391: 172).
(9) بوزیمان دلیل این تفاوت را در سرعت بیان هنگام سخن گفتن و کاهش آن به هنگام نوشتن و فراهم آمدن مجال اندیشیدن میداند (مصلوح، 1992: 75).
(10) جفری لیچ (Leech G) نیز در کتاب سبک داستان (1981) طرح جالبی برای مقایسه آماری سبکها طراحی کرده است. طرح وی مشتمل بر جدولی است از عناصر زبانی نقشمند که آمارهای مربوط به نوشتار دو یا سه نویسنده را با هم مقایسه میکند. با مقایسة آماری فعلها، صفتها، اسمها، قیدها، استعارهها و کنایهها، تفاوتهای معناداری میان سبک سه نویسنده آشکار میشود؛ حتی نسبت تقریبی کاربرد انواع فعل، اسم، صفت، آرایههای معنایی و لفظی را نیز روشن میکند (فتوحی، 1391: 171).
(11) در مقام مقایسة مقامات همدانی و حریری، دوساسی در مقدمهای که بر مقامات حریری نوشته است؛ تصریح میکند که اسلوب همدانی هم از جنبة داستانی و هم از نظر زیبایی و تناسب بر سبک حریری رجحان دارد (خطیبی، 1366: 565) و عبدالجلیل در کتاب خود نگاشته است: «حریری، هرگز به اصالت و تازگی [جنبش و انفعال] بدیعالزمان نمیرسد و آثارش بسیار بیشتر از آثار او ملال میانگیزد» (عبدالجلیل، 1376: 204).
(12) در زندگینامهاش میخوانیم: در سال (380) به قصد دیدار صاحب بن عباد، همدان را به طرف ری ترک گفت اما خیلی زود رابطة ایشان به سردی گرایید (کرمر، 1375: 365) و همدانی رو به سوی گرگان، نیشابور، سیستان، غزنه و در پایان هرات نهاد و در آنجا چشم از جهان فرو بست (الحموی، 1988: 162-163). به نظر میرسد وی زادگاهش را به قصد پیدا کردن مدینة فاضله ترک گفته است. همواره از نقطهای به نقطة دیگر رهسپار میگردید تا گمشدة خود را بیابد؛ فراوانی سفرهایش و برخورد با گدایان و طراران نیرنگباز میتواند دلیلی بر نابسامانی و تباهی شهرهای آن دوره باشد، لذا مقاماتش را براساس شرایط محیطی آن دوره پیریزی کرد (کرمر، 1375: 92).
منابع