نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه قم
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
A sentence is the most complete syntactic unit of a language. The construction of a sentence is the most comprehensive, controversial and fascinating syntactic issue in the language grammar. The message or intention is usually conveyed through a sentence. In fact, the communicative function of a language is carried out via a sentence. A sentence can be classified in to different categories from different perspectives: semantically, constructively or performatively either with a verb or without a verb and also with regard to the construction.
With regard to the construction, a sentence is either simple or compound. A simple sentence is the one with a complete meaning which only has one verb. It must be born in mind that a sentence is a complete unit whit meaning and there can be a hesitation after that. There for units of speech that have a verb without a complete meaning and there can be no silence or hesitation after them cannot be regarded as a sentence. Since they are dependent upon another sentence to be completed. They are called phrases. Such phrases can be incorporated in compound sentences make main and subordinate clauses. Compound sentences are widely discussed whit in grammatical constructions, but their types and that how have been built their various constructions are less adequately discussed.
With regard to the manner of construction of compound sentences, the widest linguistic amenities can be observed in the sentences. There is not such complexity or disagreement over simple sentences but compound sentences have been less adequately investigated and there is room for more discussion and debate. Because, in some grammars, without considering the construction criteria, all sentences that are connected to one another, whit connectives are called compound sentences. This paper has precisely investigated compound sentences and has elaborated on the construction criteria of compound sentences.
The study has also pointed to the mistakes of some of the grammars. This research project has for the first time introduced constructive models of compound sentences in a comprehensive research taking in to account the tense of the verbs. The primary question in this research project is which kind of sentences can be considered as compound and what is the constructive of such a sentence? When defining a compound sentences, grammarians either shave the same beliefs or differ in their ideas. But all grammarians agree to the fact that a compound sentences has more than one verb. Different definitions are due to different criteria adapted in constructing a compound sentences. To construct a noun, and adjective, a verb and a sentence we should take similar and precise criteria to our consideration. In the grammatical units of noun, adjectives, and verbs construction means connecting two or more parts that can convey one similar meaning and its parts are dependent upon one another.
In the construction of compound sentences there must be the same criteria so that its applications can be truly recognized and identified just like the previously mentioned grammatical units. The first step to arrive at a criterion in defining and identifying compound sentences, is to separate this discussion from connective sentences that are relate to each other with connectives are called connective sentences. But sentences which are constructed with dependent making connectives and their parts are dependent upon one another are called compound sentences. Therefore the signs of compound sentences with regard to constructions and the meaning of criterion are as follows:
1) They have more than one verb.
2) The consistence of two or more dependent phrases.
3) Phrases construct a complete sentences all together and convey one similar message.
4) One of the phrases is the main clause and the other one is the subordinate one.
5) The phrases or subordinate clauses can be related to one of the major parts and they can take a syntactic role as for the subordinate clause.
6) In compound sentences there are dependent connectives sentences, such as until, however, if, that.
7) The sign of dependence or being subordinate clauses is the existence of connectives.
8) Phrases or clauses in the compound sentences have no authority or independence and there is a pause at the end of the sentence. Therefore, a compound sentences consist of two or more dependent clauses and conveys one similar meaning or message. Compound sentences are so wide and various in Persian. What we mean by wide is their multiplicity and what is meant by various is that there are too many variants construction of different verbs. That’s why they are called dangling. Contrary to the construction model of simple sentences that is few than 30. Construction models of compound sentences are too many.
This paper has investigated the constructions of modern Persia sentences and some sentences from ancient text that’s are similar to todays’ sentences. 193 models for the construction of compound sentences are extracted and introduced. They has been called floating because of their multiplicity and variety of the construction of models and verb tense use. The results indicate that there are different kinds of verb in the construction of compound sentences and the construction model for compound sentences is so fluid and flouting. These construction can be used according to purpose, use, message, semantic value variety and the tonality. In some compound sentences and the variety in the construction of such sentences indicated that Persian language enjoys great. Capacity and capability in the construction sentences. Such sentences are indicative of the flexibility, volatility, and wide amenity of Persian language in sentences construction.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
مهمترین مبحث نحوی در دستور زبان موضوع جمله است. جمله بزرگترین و کاملترین واحد نحوی زبان است. معمولاً ما مقصود و پیام خود را با جمله انتقال میدهیم و در واقع کار ارتباطی زبان با جمله صورت میگیرد.
جمله از دیدگاههای گوناگون تقسیمبندی میشود: از نظر معنی، خبری و انشایی، بافعل و بیفعل بودن و ساختار.
از نظر ساختار، جمله یا ساده است یا مرکب. جملۀ ساده جملهای با معنای کامل است که یک فعل دارد. باید توجه کرد که جمله، واحدی کامل و با معناست و پس از آن میتوان درنگ کرد. پس در اینجا واحدهایی از سخن را که یک فعل دارند ولی معنای کامل ندارند و نمیتوان پس از آن سکوت یا درنگ کرد جمله نمیشماریم؛ چون وابسته به جملهای دیگر هستند تا تکمیل بشوند و جملهای کامل را برسانند. اینها جمله واره هستند. چنین جملهوارههایی در دل جملههای مرکب هستند و پایه و پیرو میسازند. جملۀ مرکب گستردهترین موضوع در مباحث دستوری است که به انواع آن وچگونگی ساختار متنوع آن، کمتر پرداخته شده است. با توجه به چگونگی ساخت جملۀ مرکب، گستردهترین امکانات زبانی را در این نوع از جمله میبینیم. اساساً مبحث ترکیب در زبان فارسی چه در سطح واژهها و ترکیبها و چه در سطح جملهها بسیار فعال و نامحدود است. جملههای ساده در تعدادی معین و کمتر از سی الگو ساخته میشوند ولی جملههای مرکب با توجه به معنی، نوع کاربرد زمانی فعلها، نوع وجه فعلها و معیارهایی از این دست بسیار متنوع، پرکاربرد، با اهداف بلاغی گوناگون و بیان کنندۀ قدرت ترکیبی زبان فارسی است. در این مقاله به بررسی جمله مرکب میپردازیم و در آن، دیدگاههای برخی از زبانشناسان و دستورنویسان را که بیشتر با دیدگاههای زبانشناسی به جمله مرکب پرداختهاند، معیارهای ترکیب، الگوی جمله های مرکب در زبان فارسی و سرانجام نتایج آن را ذکر میکنیم.
هدف و ضرورت تحقیق
در این تحقیق با بررسی و ارزیابی آراء دستوریان فارسی بویژه آنان که با دیدگاههای زبانشناسی، دستور نوشتهاند و نقد آنها به معیارهایی برای شناخت و ساخت جمله مرکب میرسیم و نیز با ارائه الگوهای جمله مرکب، توانایی وامکانات فراوان و شگفتانگیز زبان فارسی رادر جملهسازی نشان میدهیم. شناخت این واحد دستوری و نحوی و نیز برطرف کردن اشتباهی که در تقسیمبندی جملۀ مرکب در برخی از دستورها وجود دارد، همچنین گسترش دانش دستور و زبانشناسی و نگاه تخصصی به تک تک موضوعات دستور ضرورت تحقیق را نشان میدهد.
پیشینه تحقیق
دربارۀ جملههای ساده بیشتر دستورنویسان بحث کرده و انواع آن را از نظر معنا و گاهی از نظر اجزای اصلی سازنده معرفی کردهاند. بویژه شادروان فرشیدورد در کتاب «جمله و تحوّل آن در زبان فارسی» به تفصیل در بارۀ جمله بسیط و انواع آن بحث کرده است. امّا در باره جملۀ مرکب، ساختمان، انواع و الگوهای آن کمتر تحقیق شده است. در کتابهای دستور خانلری، شریعت، فرشیدورد، مشکوةالدینی، باطنی و چند دستورآموزشی مقداری در اینباره بحث شده و تعدادی اندک از جملههای مرکب ارائه و رابطۀ بین جملۀ پایه و پیرو و ارزش جملهواره پیرو بیان شده است. در این کتابها در مبحث جملههای شرطی وضعیّت پایه و پیرو بیان شده و به دیگر مباحث و وضعیتهای جمله مرکب اشارهای نشده است. شاید بتوان بهترین و مفصّلترین پژوهش را در اینباره از ژیلبر لازار زبانشناس و ایرانشناس فرانسوی دانست که در کتاب خود یعنی دستور زبان فارسی معاصر که در سال 1957 میلادی در فرانسه و به زبان فرانسوی چاپ شده، در بخش نحو و بررسی جملههای ساده و مرکب به تفصیل، جملۀ مرکب را بررسی کرده است. ایشان نیز برخی از الگوهای جملۀ مرکب را بیشتر از نظر معنی و با توجه به حروف ربط بررسی و معرفی کرده است. در تعدادی اندک از مقالات نیز بیشتر، استادان و صاحب نظران زبانشناس به این موضوع پرداختهاند. در این تحقیق با ارج گذاشتن به سابقه، مقام علمی و زحمت استادان و نویسندگان دستور در گذشته و حال، برای نخستین بار پژوهشی مفصّل در بارۀ جمله های مرکب و الگوهای ساختاری آن انجام شده که حاصل آن تقدیم میشود.
جملۀ مرکب complex sentence))
در تعریف جملۀ مرکب، دستور نویسان، هم دیدگاههای مشترک و هم آراء متفاوت دارند؛ امّا همگی بر این متّفقند که جملۀ مرکب آن است که بیش از یک فعل دارد. علت تفاوت در تعریفها، تفاوت در معیار ترکیب است. به نظر میرسد که برخی از دستور نویسان گذشته و حتّی کنونی معیار دقیقی برای ترکیب ندارند یا نمیشناسند. برخی تجمیع یا عطف را با ترکیب یکسان میپندارند؛ یعنی جمع شدن یا عطف دو یا چند جمله را ترکیب میدانند. پیش از آنکه معیار معیّنی را برای ترکیب در جملههای مرکب معرفی کنیم، چند تعریف یا دیدگاه را از چند کتاب دستوری با دیدگاههای زبانشناسی مانند ساختارگرایی یا گشتاری و نیز نگاهی به این موضوع در چند مقاله و نیز چند دستور زبان فارسی که در سالهای گذشته و اکنون کاربرد بیشتری داشته یا دارند، بررسی میکنیم.
الف- دیدگاههای زبانشناسی
1- کتابها
1-1- توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی؛ محمدرضا باطنی
در این کتاب در تعریف جمله آمده است: "جمله به آن واحد زبان فارسی گفته میشود که از یک بند یا بیشتر ساخته شده باشد. جملۀ فارسی بر دوگونه است: جملۀ هستهای و جملۀ خوشهای" (باطنی، 1385: 60). منظور از بند در این کتاب جملهواره یا جملههای وابسته در درون جملۀ مرکب است. در توضیح و توصیف جمله هسته، مینویسد که: "جملۀ هستهای از یک هستۀ مرکزی تشکیل شده که وجود آن اجباری است واز تعدادی وابسته که وجود آنها اختیاری است" (همان). در این تعریف، جملهای که از یک بند تشکیل شده همان جملۀ ساده است و جملهای که بیشتر از یک بند دارد، جملۀ مرکب. اما باید توجه کرد که این تعریف دربارۀ جملۀ ساده درست و بی خدشه است اما اگر آوردن وابسته ها (جمله واره ها/جمله ها یا بندهای پیرو)، اختیاری است پس جمله مرکب چگونه تشکیل میشود؟ چون ایشان ذکر کردهاند که هسته میتواند مستقل از وابسته وجود داشته باشد ولی وابستهها نمیتوانند مستقل از هسته وجود داشته باشند (همان: 61). در سطرهای آینده، در این باره توضیح میدهیم. در ادامه بحث این کتاب نویسنده محترم اصطلاح" بند آزاد"را برای جملۀ هسته/پایه/اصلی و اصطلاح "بند مقیّد" را برای جمله واره/ جملۀ پیرو/ وابسته معرفی میکنند. اصطلاح جملههای خوشهای هم دربارۀ جملههای معطوف صادق است.
1-2- دستور زبان فارسی بر پایۀ نظریۀ گشتاری؛ مهدی مشکوةالدینی
ایشان در فصل ششم کتاب خود به جملههای مرکب پرداخته و آنها رابه دو گروه تقسیم کرده است: جملههای مرکب همپایه و جملههای مرکب ناهمپایه که از دیدگاه ما قسمت دوم را میتوان جملههای مرکب نامید. در تعریف جملۀ مرکب نوشتهاند: «جملۀ مرکب از بیش از یک جملۀ اصلی پدید میآید» (مشکوةالدینی، 1379: 81). ایشان با توجه به مثالها، جملههای مرکب را به دو گروه تقسیم میکند که گروه دوم را میتوان مرکب نامید. معیار بیان شده برای ترکیب بسیار کلی و نامحدود است و نویسنده هم برای فرار از این نامحدودی، گفتهاند که «از لحاظ نظری جملۀ مرکب همپایه میتواند به هر میزانی طولانی باشد؛ با این حال در گفتار عادی معمولاً از تعداد محدودی پیوندهای همپایه تجاوز نمیکند» (همان: 82). این توجیه نیز خود دوباره میزان و معیار را کلی میکند؛ زیرا با این وصف کلِّ یک کتاب را میتوان یک جملۀ مرکب دانست و نیز اینکه در زبان گفتار عادی معمولاً از تعداد محدودی پیوندهای همپایه ساخته میشود، خود مشخص نیست. وی سپس این نوع از جملهها را براساس مبانی و انواع گشتار بررسی کرده و تأثیر گشتارها را در جملۀ مرکب و روابط بین اجزا و ملاحظات ژرفساختی را در چند مثال نشان داده است. ایشان در کتاب دستور زبان فارسی (واژگان و پیوندهای ساختی) در فصل شانزدهم باز با همین تقسیمبندی دوگانه در بارۀ پیوندهای ساختی جملۀ مرکب ناهمپایهای بحث کرده است (ر.ک: مشکوةالدینی،1387: 234-241).
1-3 - دستور زبان (ویژۀ دورههای کاردانی و کارشناسی آموزش زبان و ادبیات فارسی)
این کتاب تألیف چند نفر از جمله مرحوم دکتر علی محمد حق شناس است. در این کتاب دربارۀ جمله مرکب گفته شده: «جملۀ مرکب، جملهای است که دست کم دو فعل تصریف شده داشته باشد؛ فعل تصریف شده آن است که سه مقولۀ شخص، شمار و زمان را دربربگیرد» (حقشناس و دیگران، 185:1387). سپس همچون چند دستور دیگر جملۀ مرکب را به دو گونۀ همپایه و ناهمپایه تقسیم میکند. در مبحث جملههای مرکب ناهمپایه به بررسی جملۀ پیرو (درون جملۀ مرکب) میپردازد. دربارۀ جملۀ مرکب ناهمپایه که موضوع این مقاله است این کتاب مینویسد: «اینگونه جملهها دست کم از دو جمله ساخته میشود که یکی از آنها مستقل و دیگری وابستۀ آن است؛ مثلاً در جملۀ مرکبِ اگر فردا برف ببارد نمیتوانیم به سفر برویم، جملۀ اوّل غیر مستقل ولی جملۀ دوم مستقل است» (همان: 189). اشکال این کتاب نیز در تقسیمبندی جملههای مرکب است که همچون برخی دیگر از دستورها جملههای معطوف را مرکب میشمارد. در بارۀ اینکه یکی از جملهها (جملۀ پایه) میتواند مستقل باشد یا نه در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
1-4- ساخت زبان فارسی؛ خسرو غلامعلی زاده
نویسنده در این کتاب در مبحث همپایگی دربارۀ جملههای همپایه یا معطوف و در مبحث ناهمپایگی (151 -170) دربارۀ جمله هایی بحث کرده که ما در اینجا فقط آنها را مرکب میدانیم. ایشان این نوع جملهها را با نام جملۀ مرکب تعریف نکرده اما دربارۀ جملههای مورد نظر نوشتهاست: «گاه ملاحظه میشود که جملهای به عنوان یکی از سازههای جملۀ دیگر که آن را جملۀ فراگیرنده مینامیم، عمل میکند و در درون آن، نقش نحوی ایفا مینماید. ساخت حاصل از این طریق را ساخت ناهمپایه نامند» (غلامعلیزاده، 1386: 151). در ادامه در نامگذاری اجزای این نوع جملهها نوشتهاند: «جملۀ فراگیرنده ممکن است خود جملهوارۀ اصلی یا جملهوارۀ وابستۀ یک جملهوارۀ دیگر باشد. جملهوارۀ فراگرفته شده را جملهوارۀ وابسته، جملهوارۀ پیرو یا جملهوارۀ درونهای گویند: این که او به موقع در جلسه حاضر نشد مرا ناراحت کرد....» (همان). البته ایشان در پانویس برای رفع ابهام توضیحاتی داده و بین جملهوارههای اصلی و فراگیرنده و فراگرفته تفاوت قائل شدهاند که درست است اما در مجموع این تعریف یا توصیف مقداری موضوع را پیچانده و پر اصطلاح کرده است؛ وگرنه منظور از جملۀ ناهمپایه، همان مرکب و منظور از جملهوارۀ اصلی همان جملهوارۀ پایه و بقیه، جملهوارههای پیرو هستند که در ادامۀ مطلب به آنها خواهیم پرداخت. وی سپس به رابطۀ درون جملههای مرکب با عنوان وابستگی پرداخته و انواع جملهوارههای پیرو آن را با نام جملهوارههای موصولی، متممی و قیدی بررسی کرده است (همان: 155- 170).
1-5- دستور زبان فارسی از دیدگاه رده شناسی؛ شهرزاد ماهوتیان
این کتاب همانگونه که از نامش پیداست یکی از گرایشهای عمده در زبانشناسی را معیار خود قرار داده و در محدودۀ مطالعات همزمانی، سبک محاورهای فارسی تهرانیِ افراد تحصیلکرده را انتخاب و آن را توصیف کرده است. موضوع مورد بحث ما در صفحات 36 تا 50 و با عنوان پیرو سازی در این کتاب مطرح شده است. در این قسمت وی بدون نام بردن از جملۀ مرکب و یا تقسیم آن به همپایه و ناهمپایه، به بندهای درون این جملهها میپردازد. نویسنده عملاً جملۀ مرکب مورد بحث را جملهای میداند که یک پایه دارد و یک یا چند پیرو. البته ایشان در مثالها به بررسی جملههایی پرداخته که یک پیرو دارد و این بندهای پیرو به صورت بند اسمی (با چند نوع)، بندپرسشی غیر مستقیم، بند امری غیر مستقیم، بند اسمی نامحدود و ... ظاهر میشوند (ماهوتیان، 1383: 37-50). در این کتاب آنچه را در این نوشتار جملۀ مرکب میدانیم به درستی و البته با توجه به دیدگاه خاص کتاب و در سطحی محدود بررسی شده است.
2- مقالات
1-2- وحیدیان کامیار در مقالهای با نام «قواعد گشتار در جملههای مرکب» به بررسی اعمال چهار گشتار حذف، تبدیل، اضافه و جابهجایی بر جملۀ مرکب پرداخته و با مثالهایی چگونگی تبدیل جملۀ مرکب را به جملۀ ساده از طریق این گشتارها نشان داده است. ایشان در این مقاله مانند کتابشان جملۀ مرکب را متشکل از هسته و وابسته میدانند (وحیدیان کامیار، 1384: 45-37).
2-2- حسین وثوقی در مقالۀ «جملۀ مرکب و حذف معادلها در زبان فارسی» جمله را به دو گروه تکپایه و چند پایه تقسیم میکند. آنگاه جملههای چند پایه را نیز به جملههای مرکب (پیوندی) و جملههای ترکیبی (پیچیده) بخشپذیر میداند (وثوقی، 1363: 171). دربارۀ جملۀ ترکیبی نوشتهاند: «جملۀ ترکیبی از تداخل یک یا چند جملۀ دخیل در یک جملۀ مدخول حاصل میشود و یکی از انواع آن به این شکل است: بچههایی که در کوچه بازی میکنند، سر و صدا راه میاندازند» (همان: 172). صرف نظر از نارسایی و غیر فصیح بودن تعریف، آنچه ایشان جملۀ مرکب نامیده همان جملههای معطوف و آنچه را ترکیبی یا پیچیده گفتهاند، همان جملههای مرکب هستند. در واقع به نظر میرسد معیار ایشان تعداد پایه در جمله است که با فعل و چنانکه در مقاله نوشتهاند با ابلاغ پیام روشن میشود.
3-2- محمدرضا پهلوان نژاد و حسین رسول پور در مقالهای با عنوان «جملات مرکب در زبان فارسی؛ تحلیلی بر پایۀ نظریه نقش و ارجاع» جملههای مرکب را بر اساس نظریۀ دستوری گفته شده بررسی کردهاند. نویسندگان بدون تعریف مستقیم از جملۀ مرکب، آن را تحت دو رابطۀ کلی همپایگی و ناهمپایگی بررسی نموده و دو نوع رابطه را برای همپایگی و نُه رابطه را برای ناهمپایگی معتبر دانستهاند (1391: 10). با توجا به مثالها و سپس تقسیم بندی دیگرِ نویسندگان از رابطههای همپایگی و ناهمپایگی که رابطۀ همپایگی را به دو نوع کانونی و بندی تقسیم میکنند، یک نوع خلط و همپوشانی در این نوع جملهها دیده میشود و جملههای معطوف و مرکب هر دو را مرکب میگیرند و فقط نامهای جدیدی برمیگزینند. در حالی که در جملههای مرکب اصلاً همپایگی وجود ندارد بلکه وابستگی است. نویسندگان سپس به رابطههای نهگانه در جملههای ناهمپایه پرداختهاند. با توجه به توضیحات ما فقط این قسم را جملۀ مرکب خواهیم شمرد.
ب- دیدگاه دستور نویسان
در این قسمت دیدگاه صاحب نظرانی بررسی میشود که گرچه برخی از آنها زبانشناسی را نیز خوانده و میدانند ولی به دستوردانی و دستور نویسی شهرت بیشتری دارند و کتابهای آنها بیشتر در جامعۀ علمی مطرح و پذیرفته شده است.
1- دستور زبان خیّامپور؛ شادروان خیامپور جمله را با معیار ارتباط با جملههای دیگر تقسیم کرده و آنها را هفت قسم شمرده است: جملۀآزاد، جملههای به هم پیوسته، جملههای متداخل، جملههای متجانس، جملۀ تفسیری، جملۀ تأویلی و جملۀبدلی. در اینجا نیاز و فرصت پرداختن به نقد این تقسیمبندی نیست اما آنچه مربوط به این بحث است جمله مرکب است که ایشان با عنوان "جملههای به هم پیوسته" نامگذاری کرده و در تعریف آن گفته است: "مجموعۀ جملههایی است که یکی از آنها به منزلۀاصل و پایه است و دیگر جمله یا جملهها تابع و پیرو آن. از اینرو جملۀ پایه در تشکیل کلام، حائز مقام اوّل است و جملۀ پیرو وابسته به اوست وآن را از نظر معنی تکمیل میکند؛ چنانکه: من ندانستم از اوّل که تو بی مهر و وفایی" (خیامپور،139:1375). در این تعریف معیار ترکیب چند جمله بودن و وابستگی درونی جملههای پیرو به جملۀ پایه ذکر شده است.
2- دستور مفصّل امروز، فرشیدورد. آن مرحوم که بخش عمدهای از عمر خویش را در تحقیقات و مباحث دستوری گذراند در کتابهای خود بویژه در دستور مفصّل و در مبحث حروف ربط و نیز جملههای مرکب به این موضوع پرداخته است. ایشان در بارۀ تقسیم جمله گفته است: «جمله بر دو قسم است:1- بسیط 2- مرکب. جملۀ مرکب یا جملۀ بزرگ آن است که داخل آن جملهواره باشد و بیش از یک مسند یا فعل داشته باشد و در آن حروف ربط و گروههای ربطی و عناصر و ادوات دستوری دیگری به کار رفته باشد» (فرشیدورد، 119:1382). در این تعریف وجود جملهوارهها وعناصر ربطی در جمله، معیار ترکیب دانسته شده اما ذکر ادوات دستوری دیگر مبهم و زائد است. ایشان آنگاه جملههای مرکب را به دو گروه جملههای مرکب پیوسته یا همسانی و جملۀ مرکب همبسته یا وابستگی تقسیم میکند (همان). با توضیحات و مثالهایی که در کتاب ارائه شده قسم دوم همان جملههایی است که میتوان آنها را جمله مرکب دانست اما قسم اول جملههای معطوف یا پیوسته است بویژه آنکه خود ایشان در تعریف گفتهاند که در داخل جملۀ بزرگ باید جملهواره باشد؛ حال آنکه در درون جملههای معطوف میتواند جمله واره نباشد. از طرف دیگر در تعریف ایشان معیاری برای جدا کردن این دو گونه جمله نیست.
3- دستور زبان فارسی؛ محمد جواد شریعت. شادروان شریعت در کتاب خود جملۀ مرکب را تعریف نکرده بلکه چنین توصیف کرده است: «از اتصال وانضمام جملههای سادۀ کوتاه یا بلند، جملههای مرکب به وجود میآید». سپس این جملهها را اینگونه تقسیم میکند و آنها را «سه طریق» میشمارد:
«اوّل آنکه یک جملۀ سادۀ بلند یا کوتاه به جای یکی از ارکان جملۀ سادۀ اصلی آمده باشد: بارها در دلم آمد که به اقلیمی دیگر نقل کنم... . دوّم آنکه جملۀ سادۀ بلند یا کوتاه یکی از ارکان جملۀ ساده اصلی را تشریح کند و توضیح دهد: پسری که رفت برادر مرا زد... . سوم آنکه دو یا چند جملۀ سادۀ بلند یا کوتاه به وسیلۀ حرف ربط به هم مربوط یا معطوف شده باشند» (شریعت، 79:1375). در تعریف ایشان نیازی به ذکر کوتاه یا بلند بودن جملههای ساده نیست و از سوی دیگر ملاک ترکیب را، اتصال و انضمام جملهها دانسته که کلی است و چگونگی اتصال و انضمام را روشن نکرده است. قسم سوم، جمله معطوف است و مرکب نیست.
4- دستور زبان خانلری. مرحوم خانلری در کتاب دستور خود با دید دقیقتری به جملۀ مرکب پرداخته است. ازنظر وی «بسیاری از جملهها هستند که معنی آنها با یک فعل تمام نمیشود و برای آنکه معنی کاملی به ذهن القا کنند به چند فعل محتاجند. اینگونه جملهها که از چند قسمت تشکیل شدهاند، جملۀ مرکب خوانده میشود» (خانلری، 243:1382). در این تعریف به گونۀ روشن به این نکته اشاره شده که جملۀ مرکب بیش از یک فعل دارد؛ زیرا با یک فعل معنی آن تمام نیست. ایشان با شرحی مفصّل در بارۀ جملههای ساده به شرح جملههای مرکب نیز میپردازد و با تقسیمبندی جملۀ مرکب به دو قسمت فراکرد پایه و فراکرد پیرو، نمونههایی که نسبت و رابطۀ بین پایه وپیرو را مشخص میسازد، بیان میکند.از نظر ایشان جملۀ مرکب بیش از یک فعل دارد و فراکرد پیرو جزئی از جمله است و جای یکی از اجزا یا قسمتهای جمله را میگیرد (همان: 244). دراین توضیحات به جای اصطلاح جملهواره یا جملۀ پیرو اصطلاح فراکرد گفته شده که نامأنوس است و پذیرش عام نیافته است.
5- دستور زبان فارسی؛ انوری، احمدی گیوی. مؤلفان این کتاب مانند خانلری جملۀ مرکب را جملهای میدانند که در آن بیش از یک فعل به کار رفته باشد و آن را متشکل از یک جملۀ هسته و یک یا چند جملۀ وابسته میدانند (انوری و احمدی گیوی، 314:1385)
6- دستور زبان فارسی (1) وحیدیان کامیار. در این دستور که با نگاه ساختارگرایی نگاشته شده جملۀ مرکب «دارای یک جملۀ هسته و یک یا چند جملۀ وابسته است؛ پس جملۀ مرکب دست کم یک جملۀ وابسته دارد: به دوستم سفارش کردم که به دیدن شما بیاید» (وحیدیان کامیار، 116:1386). در ادامه ذکر میکند که در جملۀ مرکب جملۀ وابسته، جزئی از جملۀ هسته است؛ سپس به چند نمونه از این وابستگی یا تأویل پذیری جملۀ وابسته (پیرو) میپردازد. در این کتاب با نگاه ساختاری به جملۀ مرکب پرداخته شده و وابستگی جملهوارههای وابسته به هسته را ملاک ترکیب قرار داده است. البته با نگاه و معیار این کتاب در مورد هسته و وابسته که اصل، هسته است و وابسته را میتوان آورد یا نیاورد در بارۀ جملۀ مرکب ابهام پیدا میکند.
در برخی دیگر از دستورهای دیگر نیز کم و بیش مطالبی مانند آنچه گفته شد، بیان شده که نیازی به پرداختن به آنها نیست.
با توجه به تعریفها و توصیفهای ذکر شده روشن میشود که در بین دستور نویسان ما (آنهایی که آراء و کتابهایشان تدریس میشود یا مورد توجه جامعۀ علمی است) معیار یکسان و دقیقی وجود ندارد. البته تعدادی، معیار ترکیب را روشن کردهاند امّا برخی در ارائۀ معیار ترکیب دقّت نکردهاند؛ بهگونهای که جملههای معطوف را با جملههای مرکب یکسان شمردهاند. نقطۀ مشترک در بین دستورهای ذکر شده در بارۀ جملۀ مرکب، «وجود بیش از یک فعل» در چنین جملههایی است. چند نفر از نویسندگان نیز با دقّت بیشتر و با جدا کردن جملههای معطوف و وابسته، وجود وابستگی را نیز نکتهای در درون جملۀ مرکب ذکر کردهاند (خانلری، باطنی، وحیدیان کامیار).
نکتهای که به نظر میرسد باعث اشتباه یا دقیق نبودن تعریف و توصیف جملۀ مرکب در برخی از دستورها شده، یکسان دانستن عطف با ترکیب است؛ چنانکه دیدیم برخی، جملههایی را که با حروف عطف- بویژه حروف «و» و «یا»- به هم پیوستهاند، جملۀ مرکب شمردهاند؛ (مشکوةالدینی، فرشیدورد، شریعت، حقشناس و دیگران). در حالی که چنین جملههایی مرکب نیست؛ زیرا هیچگونه وابستگی در بین آنها نیست و فقط به هم عطف شده و پیوستهاند. این نکته بیشتر در مبحث حروف و تقسیم آن به حروف ربط و اضافه و سپس تقسیم حروف ربط به دو گروه همپایه ساز و وابسته ساز مطرح میشود. اگر به درستی به تعریف و مفهوم جمله بازگردیم متوجه میشویم که جمله، واحدی کامل و مستقل از زبان است که پیامی را میرساند؛ اگر این جملۀ کامل همراه با یک فعل بود، جملۀ ساده و اگر بیش از یک فعل داشت جملۀ مرکب است. جملههای ساده و مرکب را میتوان با حروف عطف به هم پیوست. در اصطلاح دستور نویسان، چنین جملههایی همپایه هستند. پس همپایگی با ترکیب تفاوت دارد. در واحدهای دستوری دیگر مانند اسم، صفت و فعل نیز همپایگی وجود دارد. همپایهها چه در گروههای اسمی و وصفی و چه در جملهها، جدا و مستقل هستند و ما با حروف ربط و به بیان دقیقتر حروف عطف آنها را به هم میپیوندیم؛ در حالی که هیچگونه وابستگی ساختاری و دستوری در بین آنها نیست، هرچند ارتباط معنایی ممکن است داشته باشند؛ اما جملۀ مرکب از دو یا چند قسمت ترکیب شده که حاصل آن یک جملۀ کامل و رسانندۀ پیام است. از سوی دیگر اگر جملههای معطوف را مرکب بشماریم پایان جملۀ مرکب معلوم نمیشود چون میتوان جملههای همپایۀ متعددی را به هم پیوست؛ ولی جملههای مرکب با پایان وابستگیهای درونی که محدود است کامل و تمام میشود. بنابراین مهمترین اشتباه در تعریف برخی از دستورها از جملۀ مرکب، یکی دانستن عطف و ترکیب و تمایز قائل نشدن بین آن دو است.
معیار ترکیب
برای ترکیب در ساخت اسم، صفت، فعل و جمله باید معیاری دقیق و یکسان را در نظر بگیریم. چنانکه در واحدهای دستوریِ اسم، صفت و فعل، ترکیب یعنی پیوستگی دو یا چند جزء که برروی هم معنی واحد بدهند و اجزای آن به هم وابسته شوند. مثلاً واژههای «سالگرد، زمینگیر، پدیدآورد» به ترتیب اسم مرکب، صفت مرکب و فعل مرکب هستند و اجزای آن به هم وابستهاند و با هم معنی واحدی میدهند و اگر اجزای آن را از هم جدا کنیم دیگر آن واژههای قبل نیستند و معنی قبلی را نمیدهند. در جملۀ مرکب نیز باید معیاری یکسان وجود داشته باشد تا همچون واحدهای ذکر شده بتوانیم به درستی مصداقهای آن را تشخیص دهیم. نخستین گام در رسیدن به معیار در تعریف و شناسایی جملۀ مرکب، جدا کردن این بحث از جملههای معطوف است. جملههایی را که با حروف عطف به هم میپیوندند باید جملههای معطوف یا پیوسته بنامیم؛ چنانکه برخی از دستور نویسان از جمله خیّامپور، خانلری، فرشیدورد و انوری هم چنین کردهاند. اما جملههایی که با حروف ربط وابسته ساز ساخته میشوند و اجزای آن به هم وابستهاند جملههای مرکب هستند. بنابراین، معیارها و نشانههای ترکیب با توجه به ساختار و معنی در جملۀ مرکب چنین است:
- بیش از یک فعل دارد؛
- از دو یا چند جملهوارۀ وابسته به هم تشکیل میشود؛
- مجموع جملهوارهها با هم یک جملۀ کامل میسازند و یک پیام را میرسانند؛
- از جملهوارهها یکی هسته (پایه) ودیگر جملهواره یا جملهوارهها وابسته (پیرو) آن هستند؛
- جملهواره یا جملهوارههای پیرو میتوانند به یکی از اجزاء اصلی جمله تأویل شوند و در قبال جملۀ پایه نقش نحوی بگیرند؛
- در جملۀ مرکب حروف ربط وابستگی/پیونده وجود دارد؛ مانند «که، تا، اگر، اگرچه، درصورتیکه،...»؛
- نشانۀ وابستگی یا پیرو بودن جملهواره/ ها وجود حرفهای ربط وابستگی است؛
- در درون جملۀ مرکب هیچ یک از جملهوارهها استقلال ندارند و مکث در پایان جمله صورت میگیرد.
در برخی از دستورها گفته شده که جملۀ هسته/پایه در جملۀ مرکب مستقل است (باطنی، حقشناس و دیگران) اما باید دانست که این جمله برای تکمیل پیام اصلی در جملۀ مرکب میآید. مثلاً در جملۀ مرکب: «درسم که تمام شد استراحت میکنم»؛ جملهوارۀ استراحت میکنم هسته/پایه است و پیام اصلی را می رساند اما این پیام، وابسته به عملی دیگر است که باید انجام شود. نکتۀ مهم اینکه ساختار جملههای مرکب به نحوی است که اجباراً بخشی از آن (جملهوارۀ پایه/هسته) باید به صورت ظاهر مستقل باشد تا بتواند جمله را تمام و کامل کند. در جملۀ مرکب: اگر دوست قدیمی ما را دیدی، سلام مارا به او برسان؛ جملهوارۀ سلام مارا به او برسان پایه و از نظر ساختاری مستقل است امّا به تنهایی کاربرد ندارد و در تکمیل قسمت قبل آورده میشود و کلّ جمله با هم معنی کامل میدهد. گاهی جملهوارۀ پایه/هسته نمیتواند مستقل باشد؛ چون فعل آن متعدی است و جملهوارۀ پیرو/وابسته در حقیقت مفعول فعل جملۀ پایه است: از او خواسته بودم تا این کتاب را برای من بخرد. از او خواسته بودم به تنهایی ناقص و غیر کاربردی است. بنابراین نمیتوان گفت که در جملۀ مرکب جملۀ مستقل وجود دارد بلکه همۀ اجزا با هم جملۀ مرکب را می سازند و معنی را میرسانند.
پس ترکیب یعنی امتزاج دو یا چند قسمت با هم که نمیتوان یک قسم آن را حذف کرد؛ اما در شکل عطفی، از دو یا چند قسمت معطوف به هم میتوان یکی یا بیشتر را حذف کرد یا در بین آنها مکث پایان جمله آورد. ترکیب یعنی امتزاج اجزائی که حاصل آن یکی است؛ همچنانکه در اسم، صفت و فعل نیز چنین است. در جملۀ مرکب، دو یا چند جملهواره با هم التزام دارند؛ یعنی به همراه هم پیام و معنی مورد نظر را میرسانند؛ اگر آنها را از هم جدا کنیم دیگر آن معنی را نمیرسانند و چون ناقص هستند، نمیتوانند جمله باشند و منظوری را برسانند. درحالی که در جملههای معطوف (پیوسته/همسان) چنین نیست و هر جمله پیام و منظور خود را میرساند. مثلاً در دو جملۀ معطوف «هواسرد شد و مردم لباس گرم پوشیدند.» هر یک از این دو جمله از نظر ساختار و پیام مستقل هستند و حرف عطف «و» فقط آنها را به هم پیوند زده و معطوف کرده است و هیچ ترکیبی در آنها صورت نگرفته است. برخی از دستور نویسان هم این موضوع را در بحث جملههای مرکب گفتهاند که «هیچ یک از دو جملۀ اصلی [در جملههای معطوف] بر دیگری احاطۀ دستوری ندارد، یعنی هیچ یک از آنها رابطۀ دستوری خاصی با دیگری دارا نیست از همین رو میتواند به صورت جملهای مستقل به کار رود" (مشکوةالدینی، 78:1377). با وجود اینکه این دو جمله، مستقل هستند و خود به ناوابستگی آنها اشاره کردهاند باز هم آنها را مرکّب شمردهاند. عطف در جملهها برای تسلسل در کلام، روان بودن و سرعت در خواندن جملههاست؛ گرچه ارتباط معنایی هم دارند اما در ترکیب، پیوستگی و التیام اجزا باید صورت بگیرد تا یک جملۀ کامل تشکیل شود.
آهنگ جملههای مرکب نیز با جملههای ساده و معطوف تفاوت دارد. در جملههای: احمد آمد. احمد آمد و حسن رفت. هر یک از جملهها آهنگ خبری دارند؛ امّا در جملۀ: «وقتی احمد آمد حسن رفت» آهنگ قسمت اول به نحوی است که شنونده درمییابد جمله تمام نشده و باید منتظر ادامۀ آن بود. پس یکی دیگر از تفاوتهای جملۀ مرکب تفاوت آهنگ آن با دیگر جملههاست.
پایه، پیرو
معمولاً در دستورها این دو اصطلاح را با عنوان جمله میآورند اما درستتر آن است که بگوییم جملهواره؛ زیرا با وجود داشتن فعل، هیچ یک در جملۀ مرکب معنی و پیام کاملی را نمیرسانند. هر جملۀ مرکب در درون خود یک جملهوارۀ پایه یا هسته و یک یا چند جملهوارۀ پیرو دارد. جملهوارۀ پایه (main clause) آن است که میتوانیم به طور مستقل آن را بیان کنیم و ساختار ظاهری آن ناوابسته است. جملهوارۀ پیرو یا وابسته subordinate clause)) آن است که با حروف ربط وابسته ساز به جملهوارۀ پایه میپیوندد و وابستۀ آن است. معمولاً پیام و منظور اصلی در قسمت پایه/هسته است اما این قاعدهای همیشگی نیست. مثلاً در جملۀ: «روزها فکر من این است و همه شب سخنم / که چرا غافل از احوال دل خویشتنم» به نظر میرسد که پیام و مقصود اصلی، بیان غفلت است که در جملۀ پیرو قرار دارد. به هر حال این معیار، معنایی و ذوقی است و میتواند متفاوت باشد. وابسته بودن جملهوارههای پیرو، بیشتر با حروف ربط وابسته ساز صورت میگیرد. حروفی مانند: اگر، در صورتی که، چنانچه، همانطور که، به محض اینکه، ...... .اما گاهی در زبان، بویژه در زبان گفتار و در نوشتههای ساده و داستانی، پیوندهای وابسته ساز حذف میشوند؛ در چنین مواردی، «رابطۀ وابستگی، از بافت کلام و از آهنگ و ضرباهنگ جمله مستفاد میشود. ماهیّت وابستگی (زمان، هدف و قصد، شرط و جز آنها...) منحصراً با توجه به بافت جمله، یعنی با توجه به رابطۀ معنایی میان تک جملۀ پایه و تک جملۀ پیرو آشکار میگردد. مثال: دید حسن اومد؛ دید که ....» (لازار،252:1384).
الگوی ساختاری جملههای مرکب
جملههای مرکب در زبان فارسی بسیار گسترده و متنوع است. منظور از گستردگی، کثرت انواع آن و منظور از تنوع، فراوانی ترکیب آن از انواع فعلهاست. از این رو آن را «شناور» نامیدهایم. بر خلاف الگوی ساختاری جملههای ساده که کمتر از سیتاست الگوی جملههای مرکب بسیار فراوان است. جملهوارههای پایه و پیرو هر یک به شکلهای گوناگون در جمله ظاهر میشوند. تفاوت اساسی در معنای بسیاری از این جملهها وجود ندارد اما در هر الگویی یکی از عناصر مانند شرط، زمان، التزام و تأکید اهمیّت بیشتری دارد یا در موقعیّتهای مختلف یکی از این جملهها کاربرد بیشتری دارد. در ادامه، الگوهای جملۀ مرکب را با توجه به زمان افعال جملهوارههای پایه و پیرو نشان میدهیم. در این الگوها فعل اول مربوط به جملۀ پایه و فعل دوم مربوط به جملهوارۀ پیرو است. در این تحقیق جملههایی آوردهایم که فقط از دو قسمت، یعنی پایه و یک پیرو تشکیل شده است. همچنین برای خارج نشدن از الگوی خود جملهها را به ترتیب ابتدا پایه و سپس پیرو ذکر کردهایم. در ارائۀ مثالها علاوه بر استفاده از شواهد در متنهای فارسی- بویژه فارسی امروز- از شمّ زبانی هم استفاده شده است.
1- فعل اول ماضی ساده فعل دوم ماضی ساده
من خودم شنیدم که علی چه گفت.
2- فعل اول ماضی ساده فعل دوم ماضی نقلی
استاد گفت که هفتۀ پیش به زیارت کربلا و نجف رفته است.
3- فعل اول ماضی ساده فعل دوم ماضی استمراری
من به شما گفتم که دیروز باران میبارید.
4- فعل اول ماضی ساده فعل دوم ماضی مستمر
زمانی به خود آمدم که اتوبوس داشت میرفت.
5- فعل اول ماضی ساده فعل دوم ماضی بعید
وقتی که من به مدرسه رسیدم، زنگ کلاس خورده بود.
6- فعل اول ماضی ساده فعل دوم ماضی التزامی
رضا گفت که شاید کتابم را گم کرده باشم.
7- فعل اول ماضی ساده فعل دوم ماضی استمراری نقلی
او ادّعا کرد که در گذشته برای محرومان کمکهای مالی میبرده است.
8- فعل اول ماضی ساده فعل دوم مضارع اخباری
اگر شما به وعدۀ خود عمل کردید من هم عمل میکنم.
9- فعل اول ماضی ساده فعل دوم مضارع التزامی
معلّم خود عمل کرد تا ما هم بیاموزیم.
10- فعل اول ماضی ساده فعل دوم مضارع مستمر
ما خود دیدیم که آنها دارند صادقانه تلاش میکنند.
11- فعل اول ماضی ساده فعل دوم آینده
وقتی که شما به آنجا رسیدید، او هم خودش را به آنجا خواهد رساند.
12 - فعل اول ماضی ساده فعل دوم امر
به زیارت که رفتید، ما را هم دعا کنید.
13- فعل اول ماضی ساده فعل دوم غیرشخصی
با راهی که آنها در پیش گرفتند نمیتوان به چیزی امید داشت.
14- فعل اول ماضی استمراری فعل دوم ماضی ساده
جوانی که دیروز خانه میخواست به اینجا آمد.
15- فعل اول ماضی استمراری فعل دوم ماضی استمراری
وقتی که دلم تنگ میشد به دیدار دوستانم میرفتم.
16- فعل اول ماضی استمراری فعل دوم ماضی نقلی
من میدانستم که او درس نخوانده است.
17- فعل اول ماضی استمراری فعل دوم ماضی بعید
شما میدانستید که او چهکار کرده بود؟
18- فعل اول ماضی استمراری فعل دوم ماضی التزامی
برخی شواهد نشان میداد که شاید سارق او را کشته باشد.
19- فعل اول ماضی استمراری فعل دوم ماضی مستمر
من میدیدم که او داشت سخت تلاش میکرد.
20- فعل اول ماضی استمراری فعل دوم ماضی بعید نقلی
گذشتگان ما تعریف میکردند که نسلهای قبل از آنها چه سختیهایی کشیده بودهاند.
21- فعل اول ماضی استمراری فعل دوم ماضی استمراری نقلی
دوستم میگفت که گاه گاهی در گذشته، به درون غارها میرفته است.
22- فعل اول ماضی استمراری فعل دوم مضارع اخباری
حسن از قبل میدانست که ما به خانهاش میرویم.
23- فعل اول ماضی استمراری فعل دوم مضارع التزامی
او برای این بدرفتاری میکرد که چند زمانی بیشتر بر مسند بماند.
24- فعل اول ماضی استمراری فعل دوم مضارع مستمر
مردم میدیدند که آنها به جدّ دارند فعالیت میکنند
25- فعل اول ماضی استمراری فعل دوم آینده
روزنامهها مینوشتند که این کارخانه چه کالاهایی خواهد ساخت.
26- فعل اول ماضی استمراری فعل دوم امر
استاد بارها میگفت که این کتابها را حتماً بخوانید.
27- فعل اول ماضی استمراری فعل دوم غیرشخصی
سهراب در اشعارش تأکیدمیکرد که چشمها را باید شست.
28- فعل اول ماضی استمراری نقلی فعل دوم ماضی نقلی
حالت زیان و ضرر تا زمانی دوام مییافته (است) که آنان بر غفلت خود واقف نبودهاند.
29- فعل اول ماضی استمراری نقلی فعل دوم ماضی استمراری نقلی
در گذشته، چون مردم کمتر به سفر میرفتهاند، دروغ جهانگردان را نیز باور میکردهاند.
30- فعل اول ماضی استمراری نقلی فعل دوم مضارع اخباری
مردم قدیم غذاهایی میخوردهاند که امروز همه بر سلامت آن تأکید میکنند.
31- فعل اول ماضی استمراری نقلی فعل دوم مضارع التزامی
او به گونهای رفتار میکرده است که مردم به او گمان نیک ببرند.
32- فعل اول ماضی استمراری نقلی فعل دوم امر
با زور به مردم میگفتهاند که از خانههایتان خارج شوید.
33- فعل اول ماضی مستمر فعل دوم ماضی ساده
داشتم درس میخواندم که برق رفت.
34- فعل اول ماضی مستمر فعل دوم ماضی نقلی
داشتی تعریف میکردی که کجاها رفتهای.
35- فعل اول ماضی مستمر فعل دوم ماضی بعید
داشتیم میگفتیم که آنها چه بنایی ساخته بودند.
36- فعل اول ماضی مستمر فعل دوم غیرشخصی
با حرفهایی که پزشکان داشتند به هم میگفتند نمیتوان به زندگی او امید داشت.
37- فعل اول ماضی مستمر نقلی فعل دوم ماضی نقلی
سربازان داشتهاند به مأموریت میرفتهاند که با دشمن مواجه شدهاند.
38- فعل اول ماضی مستمر نقلی فعل دوم مضارع اخباری
او داشته از کنار خیابان میگذشته که ماشینی او را زیر میگیرد.
39- فعل اول ماضی مستمر نقلی فعل دوم مضارع التزامی
داشته میرفته که به رفیقش برسد.
40- فعل اول ماضی مستمر نقلی فعل دوم امر
پیرمرد لحظههای آخر داشته فریادمی زده (است) که به دادم برسید.
41- فعل اول ماضی التزامی فعل دوم ماضی نقلی
اگر ماشین به موقع آمده باشد، استاد هم به موقع رسیده است.
42- فعل اول ماضی التزامی فعل دوم مضارع اخباری
اگر او رفته باشد، ما هم میرویم.
43- فعل اول ماضی التزامی فعل دوم مضارع التزامی
شاید او به این قصد گفته باشد که شما بترسید.
44- فعل اول ماضی التزامی فعل دوم آینده
خوانندگان دیوان اشعار من انتظار نداشته باشند که من عالمی به فراخنای جهان حافظ شیرازی پیش چشم آنها خواهم گسترد.
45- فعل اول ماضی نقلی فعل دوم ماضی ساده
فرهاد خوشحال از اینکه قبول شده است، همۀ شب را بیدار ماند.
46- فعل اول ماضی نقلی فعل دوم ماضی نقلی
شعر در زمان مشروطه بیشتر بدان گونه بوده است که فرانسویان شعر مقتضیات نامیدهاند.
47- فعل اول ماضی نقلی فعل دوم ماضی استمراری
گاهی کسانی در تاریخ زبان و شعر فارسی بودهاند که رزانت و جزالت را شرط اصلی شعر میدانستند.
48- فعل اول ماضی نقلی فعل دوم ماضی بعید نقلی
زمانی پزشک رسیده (است) که بیمار فوت کرده بوده است.
49- فعل اول ماضی نقلی فعل دوم ماضی التزامی
کاری هم مانده است که شما نکرده باشید؟
50- فعل اول ماضی نقلی فعل دوم مضارع اخباری
وقتی که خدا این همه نعمت به شما داده (است) چرا به خوبی از آنها استفاده نمیکنید؟
51- فعل اول ماضی نقلی فعل دوم مضارع التزامی
آیا به ما نیاموختهاند که چگونه به دیگران احترام بگذاریم؟
52- فعل اول ماضی نقلی فعل دوم مضارع مستمر
چه اتفاقی افتاده که همه دارند میدوند؟
53- فعل اول ماضی نقلی فعل دوم آینده
کسی که زحمت کشیده است، نتیجهاش را خواهد دید
54- فعل اول ماضی نقلی فعل دوم امر
تا آنها نیامدهاند، از اینجا بروید.
55- فعل اول ماضی نقلی فعل دوم غیرشخصی
با این همه مشغله که برای خود به وجود آوردهایم چه میتوان کرد؟
56- فعل اول ماضی بعید فعل دوم ماضی ساده
اگر خوب فکر کرده بودم حالا وضعم بهتر از این بود.
57- فعل اول ماضی بعید فعل دوم ماضی استمراری
اگر تو هم آمده بودی از آن بازی لذت میبردی.
58- فعل اول ماضی بعید فعل دوم ماضی بعید
اگر زودتر گفته بودید،این کار را کرده بودم.
59 - فعل اول ماضی بعید فعل دوم ماضی التزامی
خیلی ساده آمده بود تا با دو تا مرد حرفی زده باشد.
60- فعل اول ماضی بعید فعل دوم ماضی مستمر
امیر وقتی به فرودگاه رسیده بود که هواپیما داشت پرواز میکرد.
61- فعل اول ماضی بعید فعل دوم ماضی نقلی
نویسنده در مقدمه توضیح داده بود که چگونه اطلاعاتش را به دست آورده است.
62- فعل اول ماضی بعید فعل دوم ماضی استمراری نقلی
او در اعترافاتش گفته بود که در روزهای اول ازدواج گاهی به همسرش دروغ میگفته است.
63- فعل اول ماضی بعید فعل دوم ماضی بعید نقلی
سارا پیش از مرگش تعریف کرده بود که در کودکی مادرش را از دست داده بوده است.
64- فعل اول ماضی بعید فعل دوم مضارع اخباری
بارها به شما گفته بودم که شما موفق میشوید.
65- فعل اول ماضی بعید فعل دوم مضارع التزامی
گاندی به این نتیجه رسیده بود که در مقابل زور پایداری بکند.
66- فعل اول ماضی بعید فعل دوم مضارع مستمر
او خیال کرده بود که ما داریم مسخرهاش میکنیم.
67- فعل اول ماضی بعید فعل دوم امر
پدربزرگ پیش از وفاتش به فرزندان سفارش کرده بود که قدر یکدیگر را بدانید.
68- فعل اول ماضی بعید فعل دوم غیرشخصی
ایشان فرموده بودند که نمیتوان این موضوع را پذیرفت.
69- فعل اول ماضی بعید نقلی فعل دوم ماضی نقلی
آنها چنان به ناامیدی رسیده بودهاند که بعد از آن هیچ کاری نکردهاند.
70- فعل اول ماضی بعید نقلی فعل دوم مضارع التزامی
شاید به ذهنش هم خطور نکرده بوده که روزی به این مقام برسد.
71- فعل اول ماضی مستمر فعل دوم ماضی استمراری
داشتم میدیدم که چطور میدویدی
72- فعل اول ماضی مستمر فعل دوم مضارع التزامی
تو داشتی تلاش میکردی که به مقامات بالا برسی.
73- فعل اول مضارع اخباری فعل دوم ماضی ساده
شما در تاریخ میخوانید که مسلمانان در آغاز بسیار اندک بودند.
74- فعل اول مضارع اخباری فعل دوم ماضی نقلی
پروانه اغلب فراموش میکند که روزی کِرم بوده است.
75- فعل اول مضارع اخباری فعل دوم ماضی التزامی
آفتاب به گیاهی حرارت میدهد که سر از خاک بیرون آورده باشد.
76- فعل اول مضارع اخباری فعل دوم ماضی مستمر
حالا محمد میگویدکه من ساعت پیش داشتم چه میگفتم.
77- فعل اول مضارع اخباری فعل دوم ماضی استمراری نقلی
با دیدن کوچههای ویران فضایی احساس میکنم که مردم هر روز از آن میگذشتهاند.
78- فعل اول مضارع اخباری فعل دوم ماضی بعید
آثار باقی مانده نشان میدهد که مردم در این مکان برای استراحت، بنایی را ساخته بودند.
79- فعل اول مضارع اخباری فعل دوم مضارع اخباری
قرآن میفرماید که ما همه به سوی خدا بازمیگردیم.
80- فعل اول مضارع اخباری فعل دوم مضارع مستمر
ما به چشم خود میبینیم که نسل جوان دارد به طرف رشد و آگاهی میرود.
81- فعل اول مضارع اخباری فعل دوم مضارع التزامی
ما میرویم تا شما هم بیایید.
82- فعل اول مضارع اخباری فعل دوم آینده
ما یقین داریم که او خواهد آمد.
83- فعل اول مضارع اخباری فعل دوم امر
وقتی قرآن میخوانند ساکت باشید.
84- فعل اول مضارع اخباری فعل دوم غیرشخصی
این امکان وجود دارد که بتوان در آینده سرطان را درمان کرد.
85- فعل اول مضارع التزامی فعل دوم ماضی ساده
پیش از آن که خورشید غروب کند، مسافران به مقصد رسیدند.
86- فعل اول مضارع التزامی فعل دوم ماضی نقلی
اگر برای یک اشتباه هزار دلیل بیاورید، در واقع هزار و یک اشتباه مرتکب شدهاید.
87- فعل اول مضارع التزامی فعل دوم ماضی التزامی
باید به دانستههای خود عمل کنیم تا زندگی سالمی داشته باشیم.
88- فعل اول مضارع التزامی فعل دوم مضارع اخباری
اگر تو بیایی من هم میآیم.
89- فعل اول مضارع التزامی فعل دوم مضارع التزامی
درست رفتار کنیم تا فرزندان هم درست رفتار کنند.
90- فعل اول مضارع التزامی فعل دوم آینده
در صورتی که قدر لحظهها را بدانید در زندگی موفق خواهید شد.
91- فعل اول مضارع التزامی فعل دوم امر
برای اینکه کوششتان نتیجه بدهد در کارها نظم داشته باشید.
92- فعل اول مضارع التزامی فعل دوم غیرشخصی
گر راهزن تو باشی، صد کاروان توان زد.
93- فعل اول مضارع مستمر فعل دوم مضارع اخباری
وقتی که دارم تلویزیون میبینم چشمم تار میبیند.
94- فعل اول مضارع مستمر فعل دوم مضارع التزامی
کسانی که دارند میروند وسایلشان را نیز با خود ببرند.
95- فعل اول مضارع مستمر فعل دوم آینده
اینگونه که شما دارید تلاش میکنید به موفقیتهای بزرگی خواهید رسید.
96- فعل اول مضارع مستمر فعل دوم امر
هنگامی که استاد دارند درس میدهند شما از کلاس خارج نشوید.
97- فعل اول مضارع مستمر فعل دوم ماضی ساده
دارم می نویسم که آنها چقدر به مردم ستم کردند.
98- فعل اول مضارع مستمر فعل دوم ماضی نقلی
تو داری ادعا می کنی که من این مقاله را زودتر نوشتهام.
99- فعل اول مضارع مستمر فعل دوم غیرشخصی
واقعیات تلخ دارد به ما میگوید که نباید به دنیا دل بست.
100- فعل اول آینده فعل دوم مضارع اخباری
تو هم به این نتیجه خواهی رسید که من درست میگویم.
101- فعل اول آینده فعل دوم مضارع التزامی
به شما خواهم گفت که چه کتابی را بخرید.
102- فعل اول آینده فعل دوم آینده
ما خواهیم دید که بشر چه قلّههایی را فتح خواهد کرد.
103- فعل اول آینده فعل دوم امر
رئیس دستور خواهد داد که شما این طرح را اجرا کنید.
104- فعل اول آینده فعل دوم ماضی نقلی
ما به این نتیجه خواهیم رسید که چه سرّی در آن کار بوده است.
105- فعل اول آینده فعل دوم ماضی استمراری
در کتابها خواهند نوشت که پدران ما چگونه زندگی میکردند.
106- فعل اول آینده فعل دوم ماضی استمراری نقلی
این فیلم نشان خواهد داد که رزمندگان چگونه میجنگیدهاند.
107- فعل اول امر فعل دوم ماضی ساده
فرار کنید که آنها آمدند.
108- فعل اول امر فعل دوم ماضی نقلی
در نظر داشته باشید که نظر او چه تأثیری بر دیگران گذاشته است
109- فعل اول امر فعل دوم ماضی التزامی
خود را بشناس تا خدا را شناخته باشی
110- فعل اول امر فعل دوم ماضی استمراری
ببینید که ما در گذشته چگونه کار می کردیم.
111- فعل اول امر فعل دوم ماضی مستمر
فقط همین را بدان که او داشت به زندگی خود میرسید.
112- فعل اول امر فعل دوم ماضی استمراری نقلی
بنویس که ما آن زمان بیشتر از امروز به همدیگر کمک میکرده ایم.
113- فعل اول امر فعل دوم مضارع اخباری
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست.
114- فعل اول امر فعل دوم مضارع التزامی
با خلوص عبادت کنید تا خداوند آن را بپذیرد.
115- فعل اول امر فعل دوم مضارع مستمر
دستم را بگیر که دارم میافتم.
116- فعل اول امر فعل دوم آینده
مطمئن باش که خواهد آمد.
117- فعل اول امر فعل دوم غیرشخصی
راهی بزن که آهی برساز آن توان زد.
118- - فعل اول امر منادا
راز بگشا ای علیّ مرتضی!
119- شبه جملۀ امید و آرزو فعل دوم ماضی ساده
کاش که من هم با شما بودم!
120- شبه جملۀامید و آرزو فعل دوم ماضی استمراری
کاش که من هم با شما می آمدم!
121- شبه جملۀ امید و آرزو فعل دوم ماضی بعید
کاش که از اول به او اجازه نداده بودیم!
122- شبه جملۀ امید و آرزو فعل دوم ماضی نقلی
ان شاءا... که چنین منظوری نداشته است!
123- شبه جملۀ امید و آرزو فعل دوم ماضی التزامی
امید که سالم رسیده باشد!
124- شبه جملۀ امید و آرزو فعل دوم مضارع اخباری
ان شاءا... که حالتان خوب میشود!
125- شبه جملۀ امید و آرزو فعل دوم مضارع التزامی
ای کاش که بتوانم به شما کمک کنم!
126- شبه جملۀ سپاس فعل دوم ماضی ساده
الحمدلله که همۀ شما موفق شدید!
127- شبه جملۀ سپاس فعل دوم ماضی نقلی
خدا را شکر که از این خطر جان به در برده است!
128- شبه جملۀ سپاس فعل دوم ماضی استمراری
خدا را شکر که فقط شما این را می گفتید!
129- شبه جملۀ سپاس فعل دوم مضارع اخباری
خدا را شکر که این را درک می کنی!
130- شبه جملۀ سپاس فعل دوم مضارع مستمر (ملموس)
الحمدلله که دارد کار می کند!
131- شبه جملۀ تأسف و درد فعل دوم ماضی ساده
افسوس که افسانه سرایان همه خفتند! اندوه که اندوه گساران همه رفتند!
132-شبه جملۀ تأسف و درد فعل دوم ماضی نقلی
آه از فضیلت هایی که فراموش شدهاند!
133- شبه جملۀ تأسف و درد فعل دوم ماضی استمراری
افسوس که آنها عمق فاجعه را نمی دانستند!
134- شبه جملۀ تأسف و درد فعل دوم ماضی بعید
افسوس که شماره ات را گم کرده بودم!
135- شبه جملۀ تأسف و درد فعل دوم مضارع اخباری
حیف که کسی قدر خوبی ها را نمی داند!
136- شبه جملۀ تأسف و درد فعل دوم مضارع مستمر
حیف که دارید از کنار ما می روید!
137- شبه جملۀ تأسف و درد فعل دوم مضارع التزامی
هیهات اگر کسی این را بفهمد!
138- شبه جملۀ تحذیر و تنبیه فعل دوم ماضی التزامی
مبادا که شما حرفی زده باشید.
139- شبه جملۀ تحذیر و تنبیه فعل دوم مضارع اخباری
امان از زبان هایی که غیبت می کنند.
140- شبه جملۀ تحذیر و تنبیه فعل دوم مضارع التزامی
مبادا که این حرف را فراموش بکنی.
141- شبه جملۀ تحذیر و تنبیه فعل دوم مضارع مستمر (ملموس)
وای به حال شمایی که دارید شلوغ میکنید!
142- شبه جملۀ امر فعل دوم ماضی ساده
یالّا (یا اللّه) که دیر شد!
143- شبه جملۀ امر فعل دوم مضارع اخباری
بسم ا... اگر حریف مایی
144- شبه جملۀ امر فعل دوم مضارع مستمر
زودتر که دارد دیر میشود!
145- شبه جملۀ ایجاب و تصدیق فعل دوم ماضی ساده
البته که قبول کردم!
146- شبه جملۀ ایجاب و تصدیق فعل دوم ماضی استمراری
ای واللّه که خوب شعر میخواندی!
147- شبه جملۀ ایجاب و تصدیق فعل دوم ماضی مستمر
ای واللّه که خوب داشتی میدویدی!
148- شبه جملۀ ایجاب و تصدیق فعل دوم مضارع اخباری
بله که می آیم.
149- شبه جملۀ ایجاب و تصدیق فعل دوم مضارع التزامی
البتّه که باید امتحان بدهید!
150- شبه جملۀ ایجاب و تصدیق فعل دوم غیرشخصی
البتّه که باید صبور بود!
151- شبه جملۀ مخالفت و انکار فعل دوم ماضی التزامی
حاشا و کلا که او چنین کاری کرده باشد!
152- شبه جملۀ مخالفت و انکار فعل دوم مضارع التزامی
استغفرالله اگر من چنین سخنی بگویم!
153- شبه جملۀ شادی فعل دوم ماضی ساده
خوشا روزی که با هم دوست بودیم!
154- شبه جملۀ شادی فعل دوم ماضی استمراری
خوشا روزهایی که با بچه های کوچه بازی می کردیم!
155- شبه جملۀ شادی فعل دوم مضارع اخباری
خوشا به حال کسانی که با حوصله تصمیم می گیرند!
156- شبه جملۀ شادی فعل دوم مضارع مستمر
خوشا آنان که اکنون دارند طواف می کنند!
157- شبه جملۀ شادی فعل دوم مضارع التزامی
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا برِ دوست !
158- شبه جملۀ شگفتی فعل دوم ماضی ساده
شگفتا از تویی که خود را به خواب زدی!
159- شبه جملۀشگفتی فعل دوم ماضی نقلی
شگفتا از مردمی که گذشته خود را فراموش کردهاند!
160- شبه جملۀشگفتی فعل دوم ماضی استمراری
عجب از شمایی که اینقدر اصرار می کردید!
161- شبه جملۀشگفتی فعل دوم مضارع اخباری
عجب از مردمی که قانون را رعایت نمی کنند!
162- شبه جملۀشگفتی فعل دوم مضارع مستمر
چه عجب از تو که داری فیلم می بینی!
163- شبه جملۀشگفتی فعل دوم مضارع التزامی
یاللعجب از من اگر چنین بگویم!
164- شبه جملۀ سرزنش و نفرین فعل دوم ماضی ساده
مرگ بر ظالمانی که به مردم رحم نکردند!
165- شبه جملۀ سرزنش و نفرین فعل دوم ماضی نقلی
تف بر کسی که چنین دروغی گفته است!
166- شبه جملۀ سرزنش و نفرین فعل دوم مضارع اخباری
اُف بر کسی که پدر و مادرش را آزار میدهد!
167- شبه جملۀ سرزنش و نفرین فعل دوم مضارع التزامی
نفرین بر کسی که اینجا آشغال بریزد!
168- شبه جملۀ تحسین و تشویق فعل دوم ماضی ساده
آفرین بر شمایی که موفّق شدید!
169- شبه جملۀ تحسین و تشویق فعل دوم ماضی استمراری
احسنت به شمایی که خوب خدمت میکردید!
170- شبه جملۀ تحسین و تشویق فعل دوم ماضی نقلی
ماشاءالله به مردمی که اینجا جمع شدهاند!
171- شبه جملۀ تحسین و تشویق فعل دوم ماضی مستمر
بارک اللّه به آن جوانی که داشت به مردم کمک میکرد!
172- شبه جملۀ تحسین و تشویق فعل دوم مضارع اخباری
آفرین بر کسانی که قدر وقت خود را میدانند!
173- شبه جملۀ تحسین و تشویق فعل دوم مضارع مستمر
بهبه به شما که دارید تلاش میکنید!
174- شبه جملۀ تحسین و تشویق فعل دوم مضارع التزامی
درود بر کسی که اینجا را آباد کند!
175- منادا فعل دوم ماضی ساده
آقا! دیروز کلاس تشکیل شد؟
176- منادا فعل دوم ماضی نقلی
ای دل چه اندیشیده ای در عذر آن تقصیرها؟
177- منادا فعل دوم ماضی بعید
مجتبی! کجا رفته بودی؟
178- منادا فعل دوم ماضی استمراری
مادرجان! در کودکی چه قصه هایی برایم می خواندی؟
179- منادا فعل دوم ماضی مستمر
جواد! داشتی چه می دیدی؟
180- منادا فعل دوم مضارع اخباری
پدرجان! اینجا کجاست؟
181- منادا فعل دوم مضارع مستمر
محمود! تو داری نقاشی می کنی؟
182- منادا فعل دوم مضارع التزامی
مردم ! من به شما چه بگویم؟
183- منادا فعل دوم فعل امر
ای مؤمنان! برپیامبر درود بفرستید
184- فعل غیر شخصی فعل غیر شخصی
می بایست سخت تلاش کرد تا به قله های پیشرفت رسید.
185- فعل غیرشخصی فعل دوم مضارع اخباری
این پیشنهاد که خانه ها را باید ضد زلزله ساخت، بسیار خردمندانه است.
186- فعل غیر شخصی فعل دوم مضارع مستمر
باید صادقانه گفت که ما داریم راه راگم می کنیم.
187- فعل غیرشخصی فعل دوم مضارع التزامی
باید طرحی نو در انداخت تا از عهدۀ زندگی امروز برآییم.
188- فعل غیرشخصی فعل دوم ماضی نقلی
مگر می توان دل کند از کسی که عمری با تو سپری کرده است.
189- فعل غیر شخصی فعل دوم ماضی استمراری
نمیشود بیان کرد آنچه را او به تصویر می کشید.
190- فعل غیر شخصی فعل دوم ماضی استمراری نقلی
باید پی برد که او تا کجا قضیه را دنبال می کرده است.
191- فعل غیرشخصی فعل دوم ماضی مستمر نقلی
نمی توان ثابت کرد که او در آن لحظه داشته چه کار میکرده است.
192- فعل غیرشخصی فعل دوم آینده
همان سان که با ماهیچه ای منقبض نمی توان شنا کرد، با ذهن محتاط و محافظه کار نیز نوشتن دشوار خواهد بود.
193- فعل غیرشخصی منادا
غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل!
همانگونه که میبینیم ساختارهای گوناگونی برای جملههای مرکب وجود دارد. برخی ساختارهای ممکن و مشابه دیگر را هم میتوان به این آمار افزود اما آنها کاربردی نیستند. کوشیدهایم در این تحقیق فقط ساختارهای کاربردی را بیاوریم؛ گرچه کاربرد همۀ این الگوها نیز یکسان نیست؛ برخی کاربرد کمتر و تعداد بسیاری از این الگوها کاربرد فراوان دارند. همچنین میتوان گروهی از این ساختارها را وارونه کرد؛ یعنی با جابهجایی فعل اول و دوم الگوی دیگری ساخت که البته ساختاری جدید نخواهد بود و ما نیز آنها را در این مقاله نیاوردهایم.
از مجموع فعلهای به کاررفته در الگوها، فعل ماضی بیشترین کاربرد را دارد؛ به این صورت که در 38 الگو در دو طرف جمله فعل ماضی است. در 93 الگو نیز یک طرف آن فعل ماضی و طرف دیگر فعلی دیگر است. این آمار نشان میدهد که در همۀ جملهها این فعل الزاماً مربوط به زمان گذشته نیست بلکه در بسیاری از آنها کاربرد ماضی برای بیان امری در حال یا آینده (مثلاً الگوی شمارۀ 11) یا برای اتفاق تازه و ادامه دار است. شماره های 52 تا 55 این مطلب را نشان میدهد. با استفاده از همین امر میتوان گفت که تعریف این فعل به ماضی، یک اصطلاح و قرارداد رایج و صوری دستوری و البته ناظر به وجه غالب دلالتِ این فعل است نه به معنی مطلق گذشته. بنابراین معنای این فعلها بیش از ساختارشان در جمله اهمیت دارد. پس از ماضی، فعل مضارع کاربرد فراوان دارد. در7 مورد از الگوها در هر دو سو فعل مضارع و در 76 الگو در یک سوی جملهها مضارع است. با توجه به اینکه معمولاً فعل مضارع را برای گذشته به کار نمیبریم و از سویی برخی از ماضیها نیز برای حال (محقق الوقوع) به کارگرفته میشوند میتوان نتیجه گرفت که در زبان، بیشتر امور را به شکل جاری و در زمان حال، بیان یا روایت میکنیم. بسیاری از شبهجملهها و نیز فعل امرهم این موضوع را تقویت میکنند.
کاربرد فعل آینده بسیار کم است؛ به گونهای که در یک الگو (شماره 102) دو سوی جمله و در 9 الگو یک سوی جملهها فعل آینده است. به نظر میرسد که این کمیِ کاربرد دو علت دارد: یکی نحوۀ ساخت فعل آینده که بیشتر در زبان ادبی و رسمی- اداری کاربرد دارد و دیگر اینکه ما معمولاً امور مربوط به آینده راهم با فعل مضارع بیان میکنیم.
فعل امر نیز کمکاربرد است و این هم به سبب آن است که معمولاً این فعل برای دستور دادن به کار میرود مگر اینکه مقصودی بلاغی در نظر باشد. همچنین برخی از «امرها» را غیر مستقیم و بویژه با فعل مضارع التزامی بیان میکنیم.
بسیاری از جملههای مرکب با کمک شبه جملهها ساخته میشود. در 65 الگو، یک سوی جملۀ مرکب، شبه جمله است و البته نمیتواند در دو سو شبهجمله باشد. به نظر میرسد که شبهجملهها بیشتر در زبان محاوره و برای بیان و ابراز عواطف به کار میروند. این آمار نشان میدهد که زبان ما متأثر از روحیات مردم ما، زبانی عاطفی است. همچنین شبه جملهها بیشتر به زمان حال و فعل مضارع تأویل و تفسیر میشوند یا معنی امری دارند و اگر بخواهیم که حتماً بر گذشته دلالت کنند در جملۀ مرکب به کار میبریم. باید توجه کرد که شبه جمله را با قید اشتباه نگیریم. متاسفانه در دستورهای زبان تفاوت و تمایز این دو مقوله بیان نشده است. قید، همراه و وابستۀ جمله است و به تنهایی نمیآید اما شبه جمله خود به تنهایی میآید و جای یک جمله است. پس اگر قید را حذف کنیم ساختار جمله آسیب نمیبیند اما با حذف شبه جمله یا هیچ جمله و کلام دیگری- درجملۀ ساده- نداریم یا معنا ناقص میشود. قید را نمیتوان با حرف ربط به بخشی از جمله وصل یا وابسته کرد ولی شبه جمله را میتوان؛ چنانکه در الگوها میبینیم. برخی از کلمهها نیز همیشه صوت یا شبه جمله هستند و نمیتوانند قید باشند؛ مانند هان، زینهار و مناداها.
فعلهای غیر شخصی هم در ساخت جمله های مرکب، کاربردی در خور توجه دارند. در20 الگو، از این افعال استفاده شده که به نظر میرسد این الگوها بیشتر کاربردی کلاسیک یا ادبی دارند و هنگامی به کار میروند که بخواهیم کنشگر آن را به گونۀ نامشخص نشان دهیم یا ضرورت و امکان عملی را برسانیم. همچنین برخی از شبه جملهها مانند افسوس و درد و مناداها و نیز ساخت آینده بیشتر جملههایی ادبی میسازند.
در 9 الگو در بین دو سوی جمله، همگونی (تجانس) کامل برقراراست (شمارههای 1، 15، 29، 46، 58، 79، 89، 102، 184). اینگونه الگوها روانترین جملهها هستند. اما در الگوهایی که یک سوی آن افعالی مانند ماضی التزامی، ماضی بعید و بویژه ماضی استمراری نقلی و ماضی بعید نقلی هست، «ناهمواری» وجود دارد. منظور از ناهمواری، روان نبودن جملهها و آهنگ نامتوازان آنهاست. این الگوها کاربرد کمتری دارند. الگوی شمارههای" 6، 7، 11، 18، 20، 28، 32، 35، 37، 44، 48، 51، 53، 58، 60، 61، 63، 69، 95، 104، 106، 109، 112، 138، 147 و 163 "را میتوان در این گروه جای داد.
پس یا پیش آوردن هر یک از جملهوارهها تابع اهداف و اغراض بلاغی، اقتضای حال و اهمیّت کلام است و ارزش بلاغی جملههای مرکب، متفاوت و در حالت شناوری و نوسان قرار دارد.
شمار فراوان الگوی جملههای مرکب را میتوان تأکیدی بر ترکیبی بودن زبان فارسی دانست که این ترکیبی بودن، هم در حوزۀ واژگان است و هم در حوزۀ جمله ها.
آنچه تا اینجا گفتیم دربارۀ جملههای مرکبی است که با دوجملهواره ساخته شدهاند؛ امّا در زبان فارسی جملههای مرکبی وجود دارد که با سه و چهار جمله واره و گاهی بیشتر ساخته شدهاند. الگوی آن جملهها طبعاً متفاوت و شناورتر است. البته هر چه تعداد جملهوارهها بیشتر باشد، پیچیدگی جملهها بیشتر میشود و چون اطناب ایجاد میکند، خستگی و بریدن و دور شدن از پیام اصلی بیشترمحسوس میشود. نمونههایی از چنین جملههایی را در پی میآوریم:
- آیا شاهد و گواهی داری که معلوم کند رفیقت آن سکّهها را برده است؟
- اگر میخواهی که به شهر بروی، الاغت را نبر.
- چه کسی به تو گفته که ببینی من چه مینویسم؟
- دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد.
- چون فکر می کردم که همه مثل خودم ساده هستند دلیلی نمیدیدم که به او بدبین باشم.
- همانطور که یادآوری کردیم، با همۀ تلاشهایی که در بارۀ اسلوبهای بلاغی اعتراض در میان مباحث قرآنی انجام گرفته است، هنوز موضوعات گوناگونی مطرح است که نیاز به تحقیق و تلاش علمی و فنی دارد.
نتیجه
جملۀ مرکب یکی از ساختارهای بسیار فعال در زبان فارسی است. اما از گذشته برخی از دستور نویسان به اشتباه جملههای معطوف یا پیوسته را نیز مرکب شمردهاند که با معیارهایی که برای جمله مرکب برشمردیم نشان دادیم که آنها مرکب نیستند. جملۀ مرکب از دو یا چند جملهوارۀ وابسته به هم تشکیل میشود و مجموعاً یک معنا و پیام را میرساند. در ساخت این گونه جملهها انواع فعلها وجود دارد و الگوی ساختاری آنها بسیار متحرک و شناور است. هر یک از این ساختارها متناسب با هدف، کارکرد، پیام و ارزش معنایی و تنوع و تفاوت لحن خود به خدمت گرفته میشود. در مجموع، جملههای مرکب و تنوع در ساختهای دستوری آن، نشان میدهد زبان فارسی برای جملهسازی بسیار توانا و پرظرفیّت است. این جملهها نشان دهندۀ آزادی عمل، نرمی، انعطافپذیری، جابجایی و امکانات گستردۀ زبان فارسی در جملهسازی است.
منابع