نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار گروه زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه یاسوج، یاسوج، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Elegy in word is derived from Rasa-Yarso means weeping on dead people. It is also defined as enumerating deceased benefits and composing the poem about. Elegy is categorized into different parts as follows: 1. Courtier 2. Personal 3. Religious 4. Philosophical 5. Social 6. Fictional.
Not only did Khaghani prove himself at composing praise and commendation, lampoon and imprisoned poems, but also he proved himself at composing elegy. Commentators of khaghani’s poems know him as an exclusive poet regarding elegy- making. Also Khaghani composed some odes in loyalty mourning and the world transience as well as personal, courtier and religious elegies which are sub- categories of philosophical elegies. Khaghani’s “Ivane Madayen” ode is considered as a social elegy. In this article, one just analyzes the elegies that Khaghani composed about people. This type of elegies in Khaghani’s Divan are categorized in three parts: a) Personal and family elegies which are about Khaghani’s son, wives, girl, son-in-law, uncle and his cousin, b) Courtier or ceremonial elegies which are about Nosrat od-Din Espahbud Leyalvashir, Fakhr od-Din Manuchehr Shervanshah, Shervanshah’s children (Azed od-Din Fariborz and aljijak) and other courtier men, c) Religious elegies composed about Imam Mohammad Yahya, Sheikh ol-Islam Abu Mansoor Hafade, Azed od-Din bu Emran and other religious characters.
There have not been any comprehensive research projects conducted about Khaghani’s elegies. Nasrollah Imami had presented summarized explanations in “Composing elegy” book at Persian courtesy, in the part about Khaghani that were valuable, and he used them as the reference in this article. Two valuable articles were written about comparative literature: comparison of Khaghani’s and Hogo’s elegies about sorrow of their sons by Reza Irandust Tabrizi and “Elegy composing in Persian and Arabic courtesy with the help of comparing Khaghani Shervani and Abolhasan Tahami’s elegy by Naser Mohseniniya and Arezu Yazdanpanah Kermani. In Persian courtesy, elegy is often versified and it may have different genres, but the most frequently used genre up to the end of 8th century is the ode, and fragment genre, Refrain and compounding are next ranks. Among Khaghani’s elegies, twenty-one elegies are composed in ode genre, sixteen of which have row and five others do not have any row.
After ode, Fragment genre has more applicability in Khaghani’s Divan in elegies. Generally, he composed nineteen Fragments about the courtier and religious men. Khaghani also composed four composite-tie about his son mourning and government’s personnel. One thing to be noticed by poet about elegy is the proportion of verse with subject. Most of prosodic verses couldn’t be used in elegy. From the beginning of Persian poetry to the end of 8th century, Ramal poetical meter (faelaton foot) is the most usable and Gharib poetical metre (faoulon foot) is less usable one among others. In Khaghani’s Divan Ramal poetical meter with fifteen cases, the most usable poetical meter is elegy. After future, Mozare octagonal poetical meter (mafoulo faelato mafailo faelon) and khafif poetical meter (faelaton mafaelon faelon) are placed next with six cases. Mojtas poetical meter (mafaelon faalaton mafaelon faelon) monsareh poetical meter (moftaelon faelato moftaelon fa) and gharib poetical meter (faoulon faoulon faoulon faal) are less usable poetric matre in Khaghani’s Divan about composing elegy.
In Khaghani’s elegies like other poet’s elegies, imagination has been shown differently. Although Khaghani couldn’t hide his influence from the coming event, he also does not give up imagology. According to the conducted studies, one should say that Khaghani made nice images in elegy; images followed by formality, but its amount is less than Khaghani’s other odes. Simile is presented more than other imaginations in Khaghani’s elegies. Next step belongs to the metaphor. In addition to simile and metaphor among literary verses, hyperbole is of high frequency. This craft was so effective in making and activating marvelous tone. In courtier elegies, the poet tires to compensate lack of emotional burden by the help of exaggeration and where there is high emotional, aspect of exaggeration has no space or it is not suitable. After hyperbole, allegory is of high frequency among Khaghani’s elegies. Khaghani had basically used allegory in his uncle’s elegy and Imam Mohammad Yahya, Abu Mansoor hafade and Naser od-Din Ibrahim. In most of elegies, Khaghani starts his ode with an introduction on world transience and disloyalty of the day. Khaghani basically gives speech about universe transience and disloyalty at the beginning of men’s courtier and religious elegies.
Some of Khaghani’s elegies starts with poet’s mournful mood and the beaten poem. Khaghani started composing all his elegies about her wife’s mourning with description of his unpleasant mood. The beginning of Khaghani’s odes which he had composed, was followed by the addressee’s invitation to unanimity. All the factors are at the service of content in Khaghani’s elegies and they are used to activate the meaning of mourning and sorrowful space. One of these factors is row. Row is at the service of elegy content in accordance with the aspect of proportion in long vowel as well as semantic proportion. Of other factors used in relation with elegy one can name the adjectival proportion and similes for the deceased. For example, Khaghani used items like garden sight, cypress- figure and brilliant sun and in mourning of his wife, and in the morning of prophet’s names as well as religious men in making-image.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
مرثیه در لغت از مادة رثا - یرثو به معنای گریستن بر مرده است (شرطونی،1992م:2/74) در لسان العرب در معنی رثا آمده: رثا- یرثیه - مرثیه: مَدَحه بعد موته و بکاه (مدح پس از مرگ و گریه و زاری بر میّت) همچنین برشمردن محاسن متوّفی و سرودن شعر دربارة او (ابن منظور،1988م: ذیل رثا).
مرثیه را به گونه های مختلف تقسیم بندی کردهاند. نصر الله امامی در کتاب خود، ضمن ناقص دانستن تقسیم بندی مرثیه به" تشریفاتی، شخصی یا خانوادگی و رثای مذهبی"1، به دسته بندی زیر پرداخته است:
1- درباری 2- شخصی 3- مذهبی 4- فلسفی 5 - اجتماعی 6- داستانی (امامی، 1369: 35)
خاقانی اشعاری در رثای برخی از رجال و شخصیتهای دینی سروده که در ذیل هیچ کدام از گونه های رثا نمیگنجد. منصوررستگار در کتاب انواع شعر فارسی، مرثیه ای را که خاقانی در رثای امام محمد یحیی سروده، در ذیل مراثی تشریفاتی و رسمی آورده2 (رستگار فسایی،176:1380). حال ممکن است برخی از شخصیتهای دینی، اصلاً وابستگی به دربار نداشته باشند. به باور من بهترست در تعریف مرثیه های مذهبی توسّعی قایل شویم و آن را علاوه بر مرثیه در مورد ائمه دین و واقعه کربلا، مرثیهای در رثای شخصیتها و رجال دینی، اعم از درباری و غیر درباری بدانیم.
خاقانی علاوه بر اینکه در سرودن مدح و ستایش، هجو و حبسبه تبحّر فراوانی داشته، در سرودن مرثیه هم، توانایی خود را به اثبات رسانده است. شارحان اشعار خاقانی او را در مجال مرثیه سازی بیمانند میدانند و سوزناکی و دلنشینی سوگنامههای این شاعر بلند آوازه را در پهنه ادب فارسی کم نظیر میشناسند (ایران دوست تبریزی،1369: 3). مضمون مرثیه در دیوان خاقانی، جانی تازه یافته و شعر فارسی با تازه هایی از تصاویر بدیع مواجه شده است (فلاح رستگار،1357: 499-500).
خاقانی علاوه بر مراثی شخصی، درباری و مذهبی، قصایدی در رثای وفا و ناپایداری جهان سروده که جزء مرثیه های فلسفی به شمار میآید:
صبح کــرم و وفــــا فــرو شـــد |
|
خــاقــانی از این دو جنس کم گــوی |
شـــو تعــزیــت کــرم همـی دار |
|
رو مــرثیـــت وفـــا همی گــوی3 |
|
|
(خاقانی، 933:1368) |
قصیده ایوان مداین خاقانی هم جزء مرثیه های اجتماعی به شمار میآید (امامی، 70:1369).
در این مقاله، فقط مرثیه هایی که خاقانی در مورد اشخاص سروده، مورد بررسی قرار میگیرد.
پیشینه تحقیق
درباره سبک مرثیه های خاقانی تاکنون پژوهشی جامع صورت نگرفته است. نصرالله امامی در کتاب مرثیه سرایی در ادب فارسی در قسمت مربوط به خاقانی، توضیحاتی مختصر در مورد مرثیه های خاقانی ارائه داده که ارزشمند بوده و در این مقاله به عنوان مأخذ از آنها استفاده میشود. در حیطه ادبیات تطبیقی، دو مقاله ارزشمند به رشته تحریر درآمده: "مقایسه مراثی خاقانی و هوگو در سوگ فرزندانشان "از رضا ایران دوست تبریزی و" مرثیه سرایی در ادب فارسی و عربی با تکیه بر مقایسه مرثیه ابوالحسن تهامی و مرثیه خاقانی شروانی" از ناصر محسنی نیا و آرزو پور یزدان پناه کرمانی
لیلا حق پرست در مقاله سوگنامه های مغرور به بررسی رگه های فخر در مرثیه های خاقانی پرداخته است. نقی زرّین تره در مقالهای تحت عنوان "نگاهی گذرا بر قافیه و ردیف در سوگنامه های خاقانی"، مرثیه های خاقانی را از دید ردیف و قافیه مورد بررسی قرار داده است.
سبک مرثیه های خاقانی
قالب:
مرثیه در ادب فارسی، غالباً منظوم است و ممکن است به هر قالبی باشد؛ قصیده، قطعه، ترجیع بند، ترکیب بند و گاهی غزل، رباعی و مثنوی (شمیسا،236:1381) امّا پرکاربردترین قالب تا پایان قرن هشتم هجری، قالب قصیده است و قالبهای قطعه، ترجیع بند و ترکیب بند در ردیف های بعدی قرار میگیرد (امامی،80:1369).
از بین مرثیه های خاقانی، بیست و یک مرثیه در قالب قصیده سروده شده که شانزده قصیده، مردّف و پنج قصیده بدون ردیف است. با توجه به اینکه در مجموع قصاید دیوان خاقانی هم صد قصیده مردّف وجود دارد (شفیعی کدکنی،1379: 158). باید گفت که خاقانی توجه بسیاری به ردیف داشته است.
پس از قصیده، قالب قطعه در دیوان خاقانی کاربرد بیشتری در مرثیه دارد. در مجموع، نوزده قطعه در رثای آشنایان و رجال درباری و مذهبی سروده شده است.
خاقانی چهار ترکیب بند هم در رثای فرزند و رجال حکومت سروده است. ترکیب بند برای مرثیه میدان وسیع و مناسبی است. شاعر میتواند در هر یک از بندها، باب تازه ای را برای سخن بگشاید؛ بی آن که نیازمند مقدمه چینی های خاصی باشد (امامی،117:1369).
وزن و بحر مرثیه های خاقانی
از مسائلی که در مرثیه باید مورد توجه شاعر باشد، تناسب وزن با موضوع است. بسیاری از اوزان عروضی نمیتواند در مرثیه بکار رود. از آغاز شعر فارسی تا پایان قرن هشتم هجری، بحر رمل (وزن فاعلاتن) پرکاربردترین و بحر قریب (وزن فعولن) کم کاربرد ترین بحر در مرثیه است (همان:80).
در دیوان خاقانی هم بحر رمل با پانزده مورد، پر کاربردترین بحر مرثیه است. پس از آن بحرمضارع مثمن اخرب (مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن) و بحر خفیف (فاعلاتن مفاعلن فعلن) با شش مورد در ردیف بعدی واقع میشوند. بحر مجتث (مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن)- منسرح (مفتعلن فاعلات مفتعلن فع) و بحر قریب (فعولن فعولن فعولن فعل) بحر های کم کاربرد در دیوان خاقانی در مورد مرثیه سرایی هستند.
صور خیال و آرایه های ادبی در مرثیه های خاقانی
در مرثیه های خاقانی هم مثل مراثی اکثر شعرا، عنصر خیال به شیوه های مختلف نمایان است. هرچند خاقانی نمیتواند تأثّر خود را از واقعه پیش آمده پنهان سازد، امّا درعین حال از تصویر گری هم دست بر نمیدارد. بیشتر محققان دیوان خاقانی بر این باورند که تکلف و تصنّع همچنان در مرثیه ها ملازم سخن شاعراست. در اغلب قصاید مرثیه ای خاقانی، زبان دشوار نمای او حفظ شده و تشبیهات و استعارات به همراه تصویر ها و خیال پردازی های برجسته ای به چشم میخورد4 (دشتی،166:1355). برخی اعتقاد دارند که مراثی خاقانی با توجه به ترکیبات مهجور و استعارات غامض، تنها برای اهل فن قابل فهم و استفاده است (ایران دوست تبریزی، 16:1369). در عین حال کسانی هم هستند که اعتقاد دارند خاقانی در مرثیه های خود به آسانی زبان و تعبیرات میگراید؛ زیرا سخن از عواطف و احساسات است و شاعر میخواهد آتش درون خود را به خواننده منتقل کند5 (شمیسا،1373 :223).
با توجه به بررسی های صورت گرفته، باید گفت که خاقانی در مرثیه هم، تصاویر زیبایی آفریده است، تصاویری که همراه با تکلف است؛ اما میزان تکلف نسبت به قصاید دیگر خاقانی، بسیار کمترست6. به گونهای که خواننده با خواندن مراثی خاقانی متأثّر میشود. پس نباید به بهانه تصاویر و ترکیبات پیچیده7، درجه احساس را در این مرثیه ها ضعیف دانست، آن گونه که ابراهیم زاده گرجی در مقاله "محبوس دار الظلم شروان"، بر آن تأکید کرده است (ابراهیم زاده گرجی،1387: 66). در عین حال جدای از بحث تکلف، این اشکال بر خاقانی وارد است که شاعر نباید در مراثی، مانند سایر اشعار، این همه مطنطن گویی کند؛ زیرا این مضمون که بیشتر بر انگیزانندۀ عواطف واحساسات است، با این شیوه بیان سازگاری ندارد.
در مرثیه های خاقانی، تشبیه بیش از دیگر صورتهای خیال حضور دارد. استعاره در جایگاه بعدی قرار میگیرد. علاوه بر تشبیه و استعاره، در بین آرایه های ادبی، اغراق بسامد بالاتری دارد. این آرایه در ایجاد و تقویت لحن باشکوه خاقانی بسیار موثّر بوده است (کرمی و دهقانیان، 3:1389). در مرثیههای درباری، شاعر میکوشد به کمک اغراق، نقصان بار عاطفی را جبران کند و در مرثیه هایی که جنبه عاطفی قوی است، اغراق جایی ندارد و یا بی موردست (امامی، 42:1369).
خاقانی هم در مرثیه های خود اغلب در مدح و توصیف رجال درباری از اغراق بهره بیشتری برده است:
بر خاکش از حواری و حوران ترحّم است |
|
خاکش بهشت هشتم و چرخ چهارم است |
|
|
(خاقانی،1368: 530) |
پس از اغراق، تمثیل بسامد بالایی در مرثیه های خاقانی دارد. خاقانی عمدتاً، در مرثیه عموی خود و امام محمد یحیی، ابو منصور حفده و ناصرالدین ابراهیم از تمثیل بیشترین بهره را برده است:
عــاقل کجا رود کــه جهان دار ظلم گشت |
|
نحل از کجا چرد که گیا زهر ناب شد |
|
|
(همان: 156) |
بی هم نفسی خوش نتوان زیست به گیتی |
|
بی دست شناور نتوان رست ز غرقاب |
|
|
(همان: 56) |
این مسأله هم تناسب با شخصیت علمی و مذهبی متوفّیان دارد. در علم کلام که از منطق بهره میبردند، یکی از شیوه های مناظره، استفاده از تمثیل برای اثبات حقیقت بوده است؛ طبیعی است که افرادی چون کافی الدین (عموی خاقانی) یا امام محمد یحیی و دیگران از این شیوه استفاده میکردند.
هدف خاقانی از کاربرد تمثیل، علاوه بر تمایز زبانی، القاء سخن بر دل مخاطب با براهین عقلی و ادبی است. آنچه باعث نزدیکی شعر خاقانی و سبک اصفهانی (هندی) میگردد، بسامد بالای تمثیل است که به صورتهای مختلف مثل اسلوب معادله، ارسال مثل و تمثیل تشبیه وجود دارد (کرمی و دهقانیان، 1389: 10).
با توجه به این که قصیده ترنّم المصاب از معروفترین مرثیه های ادبی است که در عین سوزناکی، تصویر سازی های شاعر هم در آن بسیارست، در این قسمت از مقاله به عنوان نمونه این قصیده مورد بررسی قرار میگیرد.
خاقانی در این قصیده، پانزده استعاره برای اشک آورده و "تصویری زنده میان اشک با عناصری از مذهب چون رشته تسبیح و چاه سقر برقرار کرده" (فلاح رستگار، 1357: 514):
دانـه دانـه گهـر اشک ببــارید چنــانک |
|
گــره رشتـه تسبیـح ز سر بگشـاییــد |
خاک لب تشنه خونست ز سر چشمه دل |
|
آب آتش زده چـون چـاه سقر بگشایید |
|
|
(خاقانی، 158:1368) |
همچنین در این قصیده نُه استعاره برای رشید (قمر، چشمه حیوان، یوسف احمد خوی و....) و بیش از سی تشبیه بکار رفته است.
در مقایسهای که بین این قصیده با قصیده ای از تهامی (شاعر عرب) صورت گرفته، مشخص شده که در مجموع، صور بیانی در قصیده خاقانی بیشتر از قصیده تهامی است (محسنی نیاو...،1387: 190).
بطور کلی در قصیده ترنّم المصاب از مجموع هشتاد و دو بیت، شصت و چهار بیت آن (یعنی هفتاد و هشت در صد ابیات قصیده) آراسته به صور خیال و آرایه های ادبی است که در برخی موارد فهم آن فقط برای اهل فن آسان است.
خاقانی در دو قصیده دیگر که در رثای فرزند خود سروده، باز هم به دنبال تصویر سازی است؛ به گونه ای که در قصیده اول8، از مجموع شصت و شش بیت، فقط هفده بیت آن (یعنی بیست و پنج در صد ابیات قصیده) تصویرسازی چندانی ندارد. در قصیده دوم9، از مجموع هفتاد و نُه بیت، در شصت بیت آن (یعنی هفتاد و پنج درصد ابیات قصیده) شاهد تصویر گریهای زیبای خاقانی هستیم. در ترکیب بندی هم که در رثای فرزند خود سروده، از مجموع صد و شش بیت، فقط بیست بیت (یعنی هجده در صد ابیات آن) ساده و بدون آرایه است. البته دلیل این امر آن است که شاعر کلاً در مراثی شخصی و خانوادگی، در محدوده ماجراها حضور دارد و خود ناظر بسیاری از جنبه های سوگ است. لذا دامنه تصویر سازی و صحنه پردازی قوی است (زرین کوب، 1346: 171).
پس برخلاف نظر برخی که معتقدند خاقانی در رثای عزیزان خود کمتر به تصویر سازی پرداخته، مشخص میشود که او حتی در رثای عزیزترین کس خود هم بر روی تک تک ابیات کار کرده است. با این حال باید توجه داشت که این صورتهای خیال از تأثیر عاطفی مرثیه های او چیزی کم نمیکند.
آغاز مرثیه های خاقانی
در بسیاری از مرثیه ها، خاقانی قصیده خود را با مقدمه ای در ناپایداری جهان و بی وفایی روزگار شروع میکند:
خرّمی در جوهر عالم نخواهی یافتن |
|
مردمی در گوهر آدم نخواهی یافتن |
|
|
(خاقانی، 1368: 360) |
از قرن ششم به بعد، بواسطه رواج افکار حکمی و فلسفی در شعر و نیز گسترش اندیشه های عارفانه و زاهدانه، در آغاز مراثی اعم از درباری و غیردرباری، به مقدار بسیار فراوان، مقدمه هایی در باب بی اعتباری دنیا و عاریت بودن زندگی این جهان آورده میشد (امامی،1369: 41).
خاقانی عمدتاً در شروع مرثیه های رجال درباری و مذهبی، از ناپایداری دنیا و بی وفایی سخن میگوید:
آسمــان را گسستـه شــد زنجیــر |
|
داد فــریــاد خـوان نخواهــد داد |
بــر زمین صد هزار خون ریــزست |
|
یک دیـت آسمــان نخـواهــد داد10 |
|
|
(خاقانی، 168:1368) |
بعضی از مراثی خاقانی با مقدمهای در احوال سوگوار و مصیبت دیده شاعر شروع میشود:
راه نفسم بسته شد از آه جگرتــاب |
|
کو هم نفسی تا نفسی رانم از این باب |
|
|
(همان: 56) |
رفـت روز من بــه پیشین ای دریغ |
|
کــار بــر نــامــد بــآیین ای دریغ11 |
|
|
(همان: 780) |
خاقانی در تمام مرثیه هایی که در رثای همسر خود سروده، شعر خود را با شرح احوال ناگوار خود شروع کرده:
بس وفـــا پرورد یـــاری داشتــم |
|
بس بــراحــت روزگاری داشتــــم12 |
|
|
(همان: 307) |
شروع قصایدی که خاقانی در رثای فرزند خود سروده، با دعوت از مخاطب به همدلی است:
صبحگــاهی سر خونــاب جگـر بگشـاییــد |
|
ژالـه صبحدم از نرگس تــر بگشــاییــد |
|
|
(همان: 158) |
ز آتش دل چـو رسد دود سوی روزن چشـم |
|
از سوی رخنه دل جان بـه شرر باز دهید |
|
|
(همان: 162) |
دلنــواز مـن بیمــار شمــاییــد همـــه |
|
بهر بیمــار نوازی بــه من آییــد همــه |
|
|
(همان: 406) |
خاقانی همه مخاطبان خود را همدرد و همدل خود دانسته:
همه هم حالت و هم غصه و هم درد منید |
|
پاسخ حـال من آراسته تـر بـاز دهیـد |
|
|
(همان: 163) |
همه هم خوابـه و هم درد دل تنگ منیـد |
|
مرکب خواب مرا تنگ سفر بگشایید |
|
|
(همان: 159) |
از این روست که آنها را دعوت به گریستن میکند. گریه محور موضوعات و مضامین مختلف و متعددی است که خاقانی در مراثی خود و بویژه در مرثیه فرزندش از آنها سخن میگوید. او گاه از دست گریه نیز به فغان میآید و از ناسازگاری و ناهماهنگی این پدیده شگرف یاد میکند (ایران دوست تبریزی، 1369: 12).
گریه گه گه نکند یاری از آن گریم خون |
|
که چو خواهم مددی ساخته تر می نرسد |
|
|
(خاقانی، 1368: 542) |
در روان شناسی، غم منفی ترین و آزار دهنده ترین هیجان هاست (حسن زاده، 1388: 44) یکی از علل ایجاد این هیجان در انسان، مرگ دوست، هم نشین، نزدیکان و عزیزان است (امیر حسینی، 1387: 56) یکی از مهارتهایی که در مقابله با غم وجود دارد، همدلی است که در برخی از مرثیه های خاقانی دیده میشود. همدلی به این معناست که فرد با همزاد پنداری و درک موقعیت، تصمیم به یاری و مرتفع کردن وضعیت نابهنجار هم نوع خود بگیرد و تلاش برای حسی کردن تجارب ذهنی فرد مقابل خود داشته باشد (ذکایی، 1376 : 281). در واقع خاقانی هم برای مقابله با غم از دست دادن فرزند خود، ضمن هم درد دانستن مخاطبان، از آنها دعوت به گریستن میکند. پس این دعوت به همدلی در مرثیه های خاقانی بیشتر به این صورت نمود یافته است:
اشک داوود ببارید پس از نوحه نوح |
|
تــا ز طوفان مژه خون هــدر بگشاییــد |
|
|
(خاقانی، 1368: 160) |
با تأمّل در مرثیه های خاقانی مشخص شد که این دعوت به گریستن (همدلی)، بصورت گسترده، فقط در مورد فرزندش وجود دارد. خاقانی حتی در رثای اسپهبد لیالواشیر هم که علاقهای وافر به او داشته، اینگونه مخاطبان را دعوت به گریستن نمیکند.13
تناسبات:
در مرثیههای خاقانی همه عوامل در خدمت مضمون هستند و در جهت تقویت معنای رثا و فضای حزن آلود بکار رفتهاند. از جمله این عوامل ردیف است. شعر خاقانی اوج بازی با ردیف است و خاقانی به تناسب ردیف ها با موضوع شعر، توجه بیشتری داشته است (شفیعی کدکنی،1379: 153). در مرثیه های خاقانی، ردیف از دو جهت با موضوع تناسب دارد:
1- مصوّت بلند: در شعر خاقانی تمایل زیادی به استفاده از کلمات با مصوّت بلند دیده میشود (کرمی و دهقانیان، 1389: 3). در بیشتر مرثیه های خاقانی که قصیده مردّف است، متناسب با غم و اندوه، ردیف قصیده هم مصوّت بلند است:
صبحگاهی سر خوناب جگر بگشایید |
|
ژاله صبحدم از نرگس تر بگشایید |
|
|
(خاقانی، 1368: 158) |
در مجموع، از بین بیست و دو قصیده بلند و کوتاه خاقانی که در رثای افراد مختلف سروه شده، چهل در صد از ردیف های آن مصوّت بلند است (همانند مبینام، باد، خاک و...) در قطعات هم از مجموع نوزده قطعه، بیست و شش در صد از ردیف ها، مصوّت بلند میباشد (همچون بار، نماند، کرده بود و...)
خاقانی این تناسب را در مورد قافیه هم اعمال کرده؛ بگونهای که در محل قافیه، بیشتر از ردیف، مصوّت بلند دیده میشود. در قصاید، شصت و هشت در صد و در قطعات، هفتاد و هشت در صد از قوافی، مصوّت بلندست.
2- تناسب معنایی: بیشتر ردیف های مرثیه های خاقانی، واژهها یا افعالی است که دلالت بر مرگ و فقدان دارد یا شاعر حالت کسی را دارد که به دنبال گمشدهای میگردد:
ای قبلــه جــان کجــات جـویـم |
|
جـانی و بــه جان هوات جویـم |
|
|
(همان: 304) |
در قصیده ترنّم المصاب، تکرار بگشایید در پایان ابیات، گرفتگی خاطر و عقده بسته در گلوی شاعر را که در هر لحظه در فشار و اضطرابش قرار داده، نشان میدهد و از خواننده طلب گشایش این گره زندگی و این عقده بسته را میکند (شفیعی کدکنی،1379: 161).
از موارد تناسب معنایی مرثیه های خاقانی که بیشتر پژوهشگران بر آن تأکید کرده اند14، قصیده ای است که شاعر در رثای امام محمد یحیی سروده و کلمه "خاک" را ردیف قرارداده که از دو جهت متناسب است: 1- نحوه کشته شدن امام محمد یحیی که او را با خاک خفه کردند15 (امامی، 1369: 281) 2- شاعر در این قصیده، کلمه خاک را به صورت مجاز به علاقه جزء وکل به معنی دنیا گرفته و سپس از ناپایداری دنیا سخن گفته و از آن با عناوینی همچون ناورد محنت، جزیره وحشت فزا، سایه ظلمت افزا و... یاد کرده است.
خاقانی در قصیدهای که از زبان فرزند خود در رثای او سروده، کلمه "همه" را ردیف قرار داده که اگر حروف پایانی قافیه را در نظر بگیریم،" آیید همه" در پایان هر بیت تکرار میشود و درخواست فرزند بیمار و متوفی از مخاطب را برای عیادت یا بر سر قبر آمدن تداعی میکند:
دلنــواز من بیمــار شمایید همــه |
|
بهر بیمــار نوازی به من آیید همه |
|
|
(خاقانی، 1368: 406) |
ردیفهای متناسب دیگر: گم شد- بدرود باد- ای دریغ- بگریستی
در مجموع، از شانزده قصیده مردّف، تنها شش قصیده (یعنی سی و هفت در صد) ردیفش متناسب با مضمون مرثیه نیست. این تناسب معنایی ردیف، در قطعات (ردیف های نماند- شد) و ترکیب بندها (بربندیم که یادآور بار بستن و سفر ابدی است)16 هم دیده میشود.
خاقانی در قصایدی هم که در رثای وفا سروده، این تناسب معنایی را رعایت کرده: ردیف های نیافتم- جستیم نیست- نیابی و.....
تناسب وزن
دربارة وزن مرثیه های خاقانی در سطور پیشین بحث شد. تمامی این اوزان، جزء وزنهای پرکاربرد مرثیه است که نصرالله امامی در کتاب خود آنها را برشمرده است (امامی، 1369: 80).
تناسب صفات و تشبیهات برای متوفی
در مرثیه های خاقانی، متناسب با شخص متوفّی از صفات و تشبیهات مناسب او استفاده شده است. مثلاً با توجه به اینکه خاقانی در کنف حمایت پسر عم خود (وحید الدین) بوده و از او بهره های علمی بسیار برده، از او با عنوان عطارد یاد میکند:
جوزا گریست خون که عطارد ببست نطق |
|
عنقا بریخت پر که سلیمان گذاشت تخت17 |
|
|
(خاقانی، 1368: 834) |
خاقانی در رثای همسر خود، ترکیبات باغ رخ، سروقد (صص 306 – 307) خورشید انده گسار (ص 789) را بکار برده که متناسب اوست.
در رثای فرزند خود از قلم و دفتر یاد کرده که متناسب فرزندی در آن سن و سال است. در اکثر مواردی که از بازماندگان خواسته متعلقات فرزند را از بین ببرند، بیش از همه به قلم، دفتر، لوح، دوات و... توجه دارد:
صورت از دفتر و حلیت ز قلم محو کنید |
|
حلی از خنجر و کوکب ز سپر بگشایید18 |
|
|
(همان: 160) |
خاقانی در مرثیه هایی که دربارة رجال و شخصیتهای دینی سروده، بیشتر از نام پیامبران در تصویرسازی بهره برده:
دل از هش رفت چون موسی و جان پیچید چون ثعبان |
|
که مُرد آن موسوی دستی که کلکش کرد ثعبانی19 |
|
|
(همان: 415) |
در رثای رجال حکومتی از ابزارهای قدرت همچون کلاه، کمر و نیزه بیشتر سخن گفته است:
گــر زخم زنی سنــانت بـوســم |
|
ور خشـم آری رضــات جــویــم |
|
|
(همان: 304) |
آه دردا کـــه شبیخــون اجــل |
|
در زد آتش بـــه شبستــان اســد20 |
|
|
(همان: 868) |
این مسأله را میتوان با ویژه زبان هم توضیح داد. زبان گونه هایی را که با مشاغل، تخصص ها یا موضوعات مربوط میشوند، ویژه زبان مینامند. معمولاً ویژه زبان ها، صرفاً به تفاوتهای واژگانی یعنی استفاده از واژه های خاصی یا معانی خاصی از واژه ها متمایز میگردند (ترادگیل، 1376: 132).
خاقانی در هجو هم از ویژه زبان استفاده کرده و در قطعهای که در هجو پدر خود سروده، گویی خواسته با بکار گیری اصطلاحات نجّاری، تناسبی بین این واژه ها با صفات خلقی پدر خود ایجاد کند (پارسا، 1385: 61 ) خاقانی در رثای اسپهبد لیالواشیر، متناسب با متوفی از شمشیر سخن میگوید:
گرم دست رفتی بــه شمشیر صبح |
|
اجل را بــه دست زمن کشتمــی |
|
|
(خاقانی، 1368: 930) |
گونه های مرثیه دردیوان خاقانی (بر اساس شخصیت ها)
الف ) مرثیه های شخصی و خانواگی:
1- مهم ترین فرد در رثاهای خانوادگی، رشید، فرزند خاقانی است که در سن بیست سالگی به مرض سل مبتلا گشت و پس از مدتی بستری شدن، چشم از جهان فرو بست. درگذشت او مصادف با بازگشت خاقانی از سفر دوم حج بود.
مهم ترین و سوزناک ترین مراثی شخصی خاقانی اشعاری است که او در رثای فرزندش رشیدالدین سروده است (امامی، 1369: 250).
خاقانی در رثای رشید، سه قصیده (صص 158-162- 408) سه قطعه (صص 834- 872 -902) و یک ترکیب بند (ص 541) سروده است. در قطعات سوز و گداز قصاید و ترکیب بند دیده نمیشود؛ بلکه بیشتر از مرگ دختر خود که پس از مرگ رشید اتفاق افتاده، اظهار شادی میکند.
از مضامینی که خاقانی در رثای رشید تکرار میکند، شکوه از پزشکان ناتوان و صوفیان کرامت فروش است:
ای طبیبان غلط گوی چه گویم که شما |
|
نـامبـارک دم و نـاساز دواییـد همـه |
ای کرامـات فروشـان دم افسـون شمـا |
|
علت افزود کــه معلول ریاییـد همـه |
|
|
(خاقانی، 1368: 409-410) |
همچنین برخی از اطلاعات پزشکی آن عصر را هم میتوان مشاهده کرد:
اثـر عود صلیب و خط ترسـاست خطا |
|
ور مسیحید کـه در عین خطاییـد همه |
|
|
(همان: 409) |
خاقانی در قصاید از بازماندگان میخواهد که هرآنچه تعلق به رشید دارد، از بین ببرند:
صورت از دفتر و حلیت ز قلم محو کنید |
|
حلی از خنجر و کوکب ز سپر بگشایید |
|
|
(همان: 160) |
این توصیه خاقانی اشاره به رسمی کهن دارد. اگر متوفّی در جوانی میمُرد و یا درد او برای بازماندگان جانکاه بود، آنچه بدو تعلق داشت، ویران میشد (امامی، 1369: 33).
خاقانی در رثای فرزند خود به صورت روایتگری صادق که داستانی را روایت میکند، ظاهر شده؛ قهرمان این داستان فرزند او و کاراکتر های اصلی آن پزشکان عاجز، صوفیان ریاکار و مویش گران21 هستند.
2- همسر: در دیوان خاقانی شش قصیده (صص 306-307-770- 778- 789- 806) در رثای همسر دیده میشود. خاقانی در طول عمر خود، سه زن اختیار کرده که زن اولی با وجود مشقاتی که در وصال او میبیند،22 برایش محبوب تر از آن دوی دیگر بوده و در زمان بیماریش، خدمتکار و تیماردار او بوده است.23
مراثیی که خاقانی بر مرگ زن وفادارش سروده، دو قسم میباشد: قسم اول مراثیی است که او در حالت ناخوشی و نزع و وفات زنش سروده و قسم دوم اشعاری است که بعد از وفات به دوران مختلف در یاد کردن زنش و در غم حسرت و فراق او به قلم آورده (کندلی، 1346: 285).
قصایدی که خاقانی در رثای زن نخستین خود سروده، به مطلع های زیر است:
بس وفـــا پــرورد یــــاری داشتــم |
|
بس بــراحـت روزگــــاری داشتـــــم |
|
|
(امامی،1369: 264) |
- بر درد دل دوا چه بــود تــا من آن کنـم |
|
گوینــد صبــر کـن نــه همــانــا من آن کنــم- |
- چشمه خون ز دلم شیفته تـر کس را نی |
|
خون شو ای چشمه که این سوز جگر کس را نی- |
|
|
(کندلی، 1346: 272) |
در رثای همسر دوم خود هم این قصاید را سروده:
- بی بـــاغ رخــت جهـــان مبینـــام |
|
بــی داغ غمـــت روان مبینـــام- |
- دیــر خبر یافتی که یــار تـو گم شد |
|
جــام جم از دست اختیار تو گم شد- |
|
|
(امامی، 1369: 266-267) |
با توجه به این فرض که واقعاً مشخص باشد کدام قصیده در رثای کدام همسرست، میتوان نتیجه گرفت که مرثیه های خاقانی در رثای همسر اوّل سوزناک تر و جان گداز ترست؛ هر چند که لحن خاقانی در اغلب مراثی همسر، بیشتر یادآور فضای تغزل قصایدست وآن سوز و گدازی که در مرثیه فرزند یا عموی خود دارد، در این مراثی دیده نمیشود. در هیچکدام از این مراثی، شاعر دعوت به گریستن نمیکند؛ چرا که در این اشعار از یار خود سخن میگوید. پس گریستن و عزاداری برای او را هم مختص خود میداند:
- خون خـور خـاقــانیا مخور غم روزی |
|
روز به شب کن که روزگــار تــو گم شد- |
|
|
(خاقانی، 1368: 771) |
خاقانی در اشعارش، صریحاً اسم زنش را به قلم نیاورده و گویا این امر، ناشی از رسم دیرینه مردم آذربایجان است که شوهر اگر زنش را در نزد دیگران صدا کند، به اسم فرزند ارشدش میخواند. از این روی شاعر در این ابیات هم زیباروی یادگار عمرش را به خورشید تشبیه میکند:
خورشید من به زیر گل آنجا چه می کند |
|
غرقه میان خون دل اینجــا من آن کنم |
غلطم من که چراغی همه کس را میـرد |
|
لیک خورشید مرا مُرد و دگر کس را نی |
پس، از این اشعار به نظر میرسد که نام زن نخستین خاقانی، خورشید بوده باشد24 (امامی، 1369: 272).
3- در رثای دختر: در دیوان خاقانی دو قطعه (ص835) در مرثیه دختر دیده میشود که بیشتر گزارش فوت دخترست. شاعر در این دو قطعه نمیتواند خوشحالی خود را از این بابت پنهان سازد.
4- خاقانی در رثای عموی خود کافی الدین عمر بن عثمان که در واقع استاد او در علم الشعر بوده، (کندلی،1346: 270) سه قصیده (صص 56-360-441) و دو قطعه (صص 872-873) سروده است. علاوه بر اینها، در قصیده ای که در ستایش پیامبر (ص) سروده، در دو بیت پایانیش به مرگ عموی خود اشاره دارد. (ص 316) همچنین در قصیده ای که در جواب قصیده رشید وطواط سروده، در چهار بیت اواخر آن از مرگ عموی خود به تحسّر یاد کرده است (ص30).
در این مرثیه ها هم دعوت به گریستن دیده نمیشود. شروع دو قصیده با توصیف احوال جان گداز شاعرست و بطور کلی فضای یأس و ناامیدی بر آن قصاید حاکم است.
بهترین قصیده ای که خاقانی در رثای عموی خود گفته و صداقت شاعر در آن پذیرفتنی ترست، (امامی، 1369: 271) با مطلع زیر شروع میشود:
گر به قدر سوزش دل چشم من بگریستی |
|
بر دل من مرغ و ماهی تن به تن بگریستی |
|
|
(خاقانی، 1368: 441) |
5- در رثای پسر عمّ خود وحید الدین یک قصیده (ص 442) و چهار قطعه (صص 834-886-892-903 ) در دیوان خاقانی دیده میشود. شروع قصیده با توصیف احوال ناگوار شاعرست. زبان شاعر در مراثی پسر عم خود ساده است. لحن قصیده شباهت بسیار به قصیدهای دارد که خاقانی در رثای عموی خود گفته:
جان سگ دارم به سختی ورنه سگ جان بودمی |
|
از فغان زار چون سگ هم فرو آسودمی |
|
|
(همان: 442) |
خاقانی همچنین در پایان قصیدهای که در رثای امام ناصر الدین ابراهیم (ص 410) سروده، در دو بیت از مرگ پسر عم خود یاد میکند:
دلم مرگ پسر عم سوخت و در جانم زدآن آتش |
|
که هیمه اش عرق شریان گشت و دودش روح حیوانی |
وحیـد ادریس عالم بــود و لقمان جهان امــا |
|
چــو مرگ آمــد چه سودش داشت ادریسی و لقمانی |
|
|
(همان: 415) |
1- شهاب الدین شروانی: این شخص داماد خاقانی و از علمای بنام و جوان عصر خود بوده و در علم کلام تبحّر فوق العاده داشته است25 (کندلی،1346: 274).
خاقانی در رثای او یک قصیده (ص 168) به زبان ساده سروده و در توصیف یا تمجید متوفی سخنی نگفته است.26
ب): مراثی درباری یا تشریفاتی:
1- نصره الدین اسپهبد لیالواشیر: دو قصیده (صص 304-770) و یک قطعه (930) در رثای او دیده میشود. خاقانی نسبت به بقیه رجال حکومتی علاقه بیشتری به او دارد؛ اما با این حال، در این قصاید سوز و گداز چندانی دیده نمیشود.
در قصیدهای که با مطلع:
عهــد عشق نیکــوان بــدرود بـــاد |
|
وصل و هجران هر دوان بـدرود بــاد |
شروع میشود، اگر سه بیت پایانی آن نبود، خواننده متوجه مرثیه نمیشد و با قصیده ای روبرو میشد که شاعر در یاد ایام وصالی سروده که اکنون بسر آمده است.
اما قطعه ای که در رثای این پادشاه سروده شده، پر احساس تر میباشد:
چراغ کیــان کشتــه شد کـاش من |
|
بــه مـرگش چراغ سخن کشتمی |
2- فخرالدین منوچهر شروانشاه: یک قطعه (ص 835) و یک ترکیب بند (527) در رثای او دیده شد.
شاعر در ترکیب بند، فقط خاصگیان را دعوت به عزاداری میکند:
ای خاصگان خروش سحرگه برآورید |
|
آوازه وفــات شهنشه بــرآوریــد |
در ترکیب بند، اکثر ردیف ها متناسب با مرثیه است.
3- فرزندان شروانشاه (عضد الدین فریبرز و الجیجک) یک ترکیب بند (ص 532) سروده که در مقایسه با اشعار دیگر که در رثای رجال درباری است، سوزناک تر میباشد. این امر به دلیل جوان مرگ شدن این دو شاه زاده است.
در مرثیه این دو، خاقانی همه را دعوت به گریستن و همدلی میکند؛ اما نه به گونه گسترده که در رثای فرزندش دیدیم:
تشنه است خـاک او ز سرچشمه جگر |
|
خون سوی حوض دیده به کاریز می برید |
|
|
(خاقانی، 1368: 532) |
در این شعر سخنی از نابود کردن متعلقات متوفّی نیست؛ اما چون فرد در گذشته شاهزاده است، خاقانی از مخاطبان میخواهد که اسب آسمان را در رثای او پی ببرند:
شبدیز و نقره خنگ فلک را به مرگ او |
|
پـی بـرکشید و دم ببرید ار وفــا گریــد |
|
|
(همان: 533) |
خاقانی در توصیف الجیجک، از واژه ها و ترکیبات متناسب او استفاده کرده: ستاره رعنا، شکوفه زیبا، یوسف دلها، غنچه عذار، گوشه جگر و....
4- خواجه ابوالفارس: یک ترکیب بند (ص 537)
زبان شاعر در این مرثیه ساده بوده و ناراحتی شاعر عمق چندانی ندارد. (به استثنای سه بند) بند پایانی این ترکیب بند به صورت گفتگو با متوفی است:
ای بــه صورت نــدیم خاک شده |
|
بــه صفت ســاکن سمــاک شده |
5- امیر اسدالدین شروانی: یک قطعه (ص 868)
خاقانی در این قطعه، کلمه اسد (کنیه متوفی) را ردیف قرار داده؛ با توجه به اینکه اسد از برجهای دوازده گانه است، شاعر بیش از مرثیه های دیگر در این مرثیه، ازافلاک و ستارگان در تصویر سازی بهره برده است:
مشتــری ســاختی از برج زحـل |
|
مسـن خنجــر بـــرّان اسد |
|
|
(همان: 868) |
همچنین او را اسدالله عجم خوانده و به همین مناسبت از ذوالفقار و دلدل نام برده:
لاجرم ز ابلــق چـرب آخور چرخ |
|
دلــدلی داشــت خم ران اسد |
|
|
(همان جا) |
از محتوای این قطعه بر میآید که خاقانی این مرثیه را بخاطر رفع اتهامی که حاسدان بر او بسته و او را دشمن اسد خواندهاند، سروده:
دشمـن نیـک اسـد خواننــدم |
|
دوستــان بــد نــادان اسد |
|
|
(همان: 869) |
2- جمال الدین اصفهانی وزیر صاحب موصل: دو قطعه (صص 891- 903)
هر دو قطعه بدون ردیف و به زبان ساده است.
خاقانی در قطعه دوم، در ضمن مرثیه وحید، از مرگ جمال الدین هم یاد میکند:
جمال شــاه سخا بـود و بـود تاج سرم |
|
وحیــد گنج هنر بــود و بــود عم پسرم |
بسوی این دو یگانه به موصل و شروان |
|
دلی ست معتکف و همتی است بر حذرم |
|
|
(همان: 903) |
3- ملک الشرق: در یک قطعه (ص 930) با زبان و بیانی ساده در رثای او سخن گفته است.
4- عماد الدین: یک قطعه به زبان ساده (ص 902) در رثای او دیده شد. خاقانی در این قطعه کلمه چشم را در هر بیت التزام کرده است.
10- صدر الدین یک قطعه به زبان ساده (ص 886)
11- بهاءالدین احمد یک قطعه به زبان ساده (ص 167)
نصرالله امامی در کتاب خود، بهاءالدین را جزء اشخاص گمنام معاصر خاقانی معرفی می کند و مینویسد: خاقانی در یکی از منشآت خود از شخصی به نام بهاءالدین یاد میکند که از علما و دانشمندان دینی بوده است؛ اما دقیقاً معلوم نیست که این بهاءالدین همان باشد (امامی، 1369: 309). با توجه به این که خاقانی در این قصیده از زنجیر، خاقان و خان، تگین و طغان نام برده، بر اساس همان ویژه زبان که در سطور پیشین مطرح شد، میتوان گفت که این بهاء الدین از رجال درباری و لشکری بوده است.
12- در رثای شاهزاده ای یک قطعه مردّف (ص 869) سروده و بین تعزیت و تهنیت جمع کرده است.27
ج) مرثیه های مذهبی
1- امام محمد یحیی: این فرد رییس شافعیان نیشابور بود که در فتنه غزان به طرز فجیعی کشته شد. خاقانی در رثای او دو قصیده (صص 155- 237) و دو قطعه (ص 871) سروده که هم در قصاید و هم در قطعات، ردیف ها متناسب با موضوع هستند. تصویر سازی خاقانی در توصیف امام محمد یحیی، متناسب با شخصیت علمی و مذهبی اوست:
وی مشتری ردا بنه از سر که طیلسان |
|
در گردن محمد یحیی طنــاب شد |
|
|
(خاقانی، 1368: 157) |
همچنین ترکیبات "بوتراب علم، طوطی حاضر جواب، کوه علم، فرشته حق" و.....در توصیف او بکار رفته است.
در هر دو قصیده به بی وفایی دهر هم اشاره دارد. از بین صور خیال، تشبیه و از بین آرایه ها، تمثیل در قصاید بسامد بالایی دارد.
2- شیخ الاسلام ابومنصور حفده: خاقانی در رثای او یک قصیده بدون ردیف (ص 300) و دو قطعه (صص 901- 902) سروده است.
قصیده ای که در دیوان خاقانی در رثای حفده است، با بیت زیر شروع میشود:
آن پیر ما که صبح لقاییست خضر نام |
|
هر صبح بوی چشمه خضر آیدش ز کام |
تا بیت چهل و نهم این قصیده در توصیف فضایل و سجایای اخلاقی این "پیر خضر نام" است و مرثیه از بیت پنجاهم شروع میشود. با توجه به اینکه شروع مرثیه های خاقانی، عمدتاً با مقدمهای در نکوهش فلک یا شرح حال سوگوار خود بوده و یا اینکه مستقیماً با رثا شروع میشود، باید گفت ما با دو قصیده روبرو هستیم: یکی قصیدهای است که در مدح و ستایش ابومنصور حفده یا هر "پیر صبح لقایی" است که تا بیت چهل و نه یا چهل و هشت ادامه مییابد و دیگر قصیدهای که از بیت پنجاهم یا چهل و نهم شروع میشود و چه بسا قبل از آن هم ابیاتی بوده که اکنون در دست نیست:
خاقانیــا به سوگ پسر داشتی کبـود |
|
بر سوگ شاه شرع سیه پوش بر دوام |
|
|
(خاقانی، 1368: 302) |
خاقانی پس از بیت پنجاهم، دوباره به مدح و ستایش ابومنصورحفده میپردازد؛ حال آن که در ابیات قبلی این کار را کرده بود:
او کعبه علوم و کف و کلک و مجلسش |
|
بودند زمزم و حجرالاسود و مقــام |
او و همه جهــان مثل زمزم و خلاب |
|
او و همه سران حجرالاسود و مقام |
|
|
(همان جا) |
پس به عقیده نگارنده، خاقانی در رثای ابومنصور در دیوان فعلی (تصحیح مرحوم سجادی) قصیدهای در چهل و چهار بیت سروده نه نود و سه بیت.
در رثای ابومنصور، ابیاتی در نکوهش فلک دیده نشد. همچنین خاقانی چون همه را عزادار او میداند، کسی را به گریستن فرا نمیخواند. تشبیه و تمثیل در این قصیده بسامد بالایی دارد:
بی مقتدای ملت مه کلک و مه کتاب |
|
بی شهسوار زاول مه رخش و مه ستام |
|
|
(همان: 303) |
بیشترین مدح و ستایش از متوفّی در این قصیده دیده میشود؛ بگونهای که میتوان گفت هیچ بیتی نیست که به نوعی ستایش ابومنصور در آن نباشد. توصیفات خاقانی در این قصیده هم متناسب شخصیت متوفّی است:
زآن بــوحنیفه مرتبت شافعی بیــان |
|
چون مصر و کوفه بود نشابور از احترام |
|
|
(همان: 302) |
خاقانی در این قصیده ضمن مدح متوفّی به گونهای به مقام خودش هم فخر میکند.28
او سوره حقــایق و من کمتر آیتش |
|
زانم بــه نامه آیت حق کرده بود نــام |
|
|
(همان: 303) |
قطعاتی که در رثای حفده سروده شده، به زبان ساده است. یکی از آنها به صورت گفتگوی بین شاعر و بخت است که از این نظر با بقیه مراثی متفاوت است:
بـــا بخت سیه عتــاب کــردم |
|
کــز بس سیهیـت دل فگــارم |
بخت آمد و خون گریست پیشم |
|
کــز رنـگ سیــاه شرمســارم |
امّــا چــه کنم قبــول کن عذر |
|
کــز مــرگ امــام سـوگـوارم |
|
|
(همان: 901-902) |
3- امام ابو عمرو اسعد: یک قصیده (ص 166) و یک قطعه (ص 828)
در قصیده، خاقانی به زبان تمثیل از ناتوانی خود در سوگ این امام سخن گفته:
بیــدقی مدح شــاه می گــویــد |
|
کوکبی وصف مـــاه می گویــد |
خــاطرم وصف او ندانــد گفـت |
|
گرچه هر چند گــاه می گویــد |
|
|
(همان: 166) |
باز هم کسی را دعوت به گریستن نمیکند. زبان قصیده و قطعات ساده است.
4- عز الدین بو عمران
در دیوان خاقانی قصیدهای به مطلع زیرست که عنوان "در مرثیه امام عزالدین ابو عمرو اسعد"را بر خود دارد:
کـو دلی کـانده گسارم بــود بس |
|
در جهان زو بــوده ام خشنود بس |
|
|
(همان: 207) |
در حالی که این قصیده در رثای عز الدین بو عمران است: مدلول شعر دالّ بر صحّت این مدعاست. خاقانی در (زمان) وفات عمده الدین بو عمرو اسعد در شروان بود و در (زمان) مرگ عزالدین بوعمران در تبریز سکنی داشت:
بعد از این در خاک تبریزم چه کار |
|
کــآبروی کــار من او بــود بس |
چنین مینماید که عینیت لقب و پیشه هر دو ممدوح و حامیگری آنها از شاعر، برخی از کاتبان را به اشتباه انداخته، سرلوحه این شعر به اسم بوعمرو ثبت شده (کندلی، 1347: 409).
خاقانی در این قصیده به سادگی زبان گراییده است. مقدمهای در شرح احوال غم آلود و عزادار خود آورده، افلاک را هم مقصّر و هم عزادار دانسته است.
5- امام ناصرالدین ابراهیم: یک قصیده (ص410) و دو قطعه (صص780 -872)
قصیده خاقانی که با مطلع ذیل شروع میشود، تنها قصیدهای است که خاقانی فقط در ابیات پایانیاش در رثای متوفی سخن میگوید و ابیات آغازین در تحقیق، موعظه و حکمت است. این قصیده در هشتاد و نُه بیت سروده شده:
نثار اشک من هر دم شکرریزیست پنهانی |
|
که همّت را زناشویی ست از زانو و پیشانی |
|
|
(خاقانی،1368: 410) |
با توجه به شخصیت مذهبی متوفّی، خاقانی در این قصیده از نام پیامبران در تصویر سازی سود برده است:
سخن در ماتم است اکنون که من چون مریم از اول |
|
در گفتن فروبستم بــه مـرگ عیسی ثانی |
|
|
(همان: 415) |
زبان خاقانی در قطعه ساده است.
6- امام مویّد الدین محمود تفلیسی: یک قطعه (ص871) به زبان ساده در بیان فضل و هنر متوفّی دردیوان خاقانی وجود دارد.
د) در رثای شاعران هم عصر
تنها یک قطعه به زبان ساده در رثای فلکی شروانی سروده که بیشتر سعی داشته بر شاگرد بودن فلکی تأکید کند.
علاوه بر موارد مطرح شده، خاقانی در قطعهای (ص 906) از ماندن خود در این دنیا و رفتن یاران خود که از آنها با عناوینی چون قطب، شمس، نجم، بوالبدر، شهاب یاد میکند، با تحسّر سخن میگوید. زبان این قطعه ساده است.
نتیجه
از مطالب گفته شده، چنین میتوان نتیجه گرفت که خاقانی در سرودن مرثیه، از بین قالب های شعری، از قالب قصیده (21 مورد) و از بین بحور عروضی از بحر رمل (15 مورد) بیشتر بهره برده است. خاقانی در مرثیه سرایی هم تصویر سازی را رها نمیکند؛ به گونهای که در قصیده ترنّم المصاب، هفتاد و هشت در صد ابیات، آراسته به صورتهای خیال و آرایههای ادبی است. در کل، خاقانی علاقه بسیاری به بکار بردن تشبیه و استعاره در مرثیه ها دارد. اغراق و تمثیل هم از بین آرایه ها بیشتر دیده شد. خاقانی به تناسب وزن و ردیف در مرثیهها توجه زیادی دارد؛ به گونهای که چهل در صد از ردیفهای قصاید خاقانی مصوّت بلندست که متناسب با مرثیه است. سبک خاقانی در مرثیه به تناسب فرد متوفّی تغییر میکند. در رثای فرزندش بواسطه علاقه وافری که به او داشته، سعی دارد اوج هنر خود را در قالب ارائه تصاویر شعری به نمایش بگذارد؛ در حالی که در رثای برخی از رجال درباری و دینی، به سادگی زبان روی میآورد که این البته بخاطر تأثر خاقانی نیست؛ چرا که بطور طبیعی در مرگ فرزندش بیش از همه متأثرست. خاقانی برای هر فرد صفات و تشبیهات متناسب با شخصیت او بکار میبرد. همچنین شروع قصاید خاقانی متناسب با متوفی است؛ در مرثیه شخصیتهای درباری و مذهبی، عمدتاً از ناپایداری جهان و بی وفایی سخن گفته و در رثای همسر خود از احوال ناگوار خویش میگوید. در حالی که در رثای پسر خود، همگان را دعوت به همدلی و سوگواری میکند.
پی نوشتها
1- این تقسیم بندی از زین العابدین موتمن است (امامی، 1369: 35).
2- رستگار فقط یک قسم تحت عنوان "رثای شعرا درباره دوستان و شاعران دیگر" به تقسیم بندی امامی اضافه کرده (رستگار فسایی، 179:1380).
3- نیز بنگرید: خاقانی، 1368: 155،773،745،778،807.
4- نیز بنگرید: زرین کوب، 1363: 144.
5- نیز بنگرید: (محسنی نیا و...، 1387: 191) .
6- بنگرید: امامی، 1369: 54 .
7- در مورد ترکیبات دیوان خاقانی، بنگرید: فلاح رستگار، 1357 :510 .
8- به مطلع:
حاصل عمر چه دارید خبر باز دهید |
|
مــایه جانیست از او وام نظر باز دهید |
|
|
(خاقانی، 1368: 162) |
9- به مطلع:
دلنواز من بیمـار شمــایید همـه |
|
بهر بیمـار نوازی بــه من آیید همــه |
|
|
(همان: 406) |
10- نیز بنگرید: همان: 237- 360 .
11- نیز بنگرید: همان: 1368 -207 .
12- نیز بنگرید: همان: 306- 770- 778 – 789 – 806 .
13- نیز بنگرید: همان: 1368- 207 .
14- خاقانی بصورت محدود، در رثای فرزندان لیالواشیر این دعوت به گریستن را تکرار کرده:
چشم ار زگریه ناخنه آرد به ناخنان |
|
پلپل در اوکنید و به خونش بپرورید |
|
|
(همان: 532) |
15- بنگرید: امامی، 1369 :281؛ سجادی، 1386: 55 .
16- خاقانی در قطعهای هم که در رثای امام محمد یحیی سروده، فعل "آکنده اند" را ردیف قرار داده که تداعی کننده "به خاک آکندن دهان امام محمد یحیی" است:
هــای خاقانی ترا جــای شکرریزست و شکر |
|
گر دهانت را به آب زهرناک آکنده اند |
محیی الدین کـو دهـان دین بـه دّر آکنده بود |
|
کافران غز دهانش را به خاک آکنده اند |
|
|
(خاقانی، 1368: 781) |
17- نیز بنگرید: همان: 892 .
18- نیز بنگرید: همان، 1368: 161- 544- 545.
19- نیز بنگرید: همان: 441.
20- نیز بنگرید: همان: 530- 835- 930.
21- در کنار خویشان و آشنایان متوفی، کسانی به نام مُشگران (مویش گران) بودهاند که مجلس عزا را رونق میدادند (امامی، 1369: 32)
اشک اگر مایه گران کرد بر مویه گران |
|
وام اشک از صدف جان به گهر باز دهید[1] |
|||
|
|
(خاقانی، 1368: 165) |
|
||
22- در این مورد بنگرید: امامی، 1369: 264؛ کندلی، 1346: 277.
23- در این مورد بنگرید: امامی، 1369: 264؛ کندلی، 1346: 277.
24- از اشعار دیگر خاقانی این نکته به دست میآید که او از سالهای دراز بعد از وفات زنش در فکر و خیال او بوده و به یاد او نغمه های سوزناک سروده. ابیات ذیل نشان میدهد که او سالهای سال به خاطر همسرش گریان و نالان بوده و دارد احساسات و خیالات خود را روی کاغذ میآورد:
الف) بر سینه داغ واقعه نقش الحجر بماند |
|
وز دل برای نقش حجر لاجورد خــاست |
ب) دل یــادکـرد یــار فرامش نمی کنــد |
|
وین خون نشستن مـن از آن یادکرد مـاند |
پ) دردا که دل نماند و بر او نـام درد ماند |
|
وز یــار یادگــار دلم یــادکرد مــانـــد |
و اشعار دیگر (ر.ک: کندلی، 1346: 285 -286).
25- درباره شهاب الدین همچنین بنگرید: امامی، 1369: 290 .
26- شاید علت آن را بتوان در رفتار نامناسب شهاب الدین با همسر خود (دختر خاقانی) جستجو کرد. در این مورد بنگرید: کندلی، 1346 : 275- 276؛ امامی، 1369: 290 .
27- در مورد جمع بین تعزیت و تهنیت در مراثی درباری، بنگرید: امامی، 1369: 43 .
28- در مورد فخر در مرثیه های خاقانی، بنگرید: لیلا حق پرست، 1391: 34 تا 40.
منابع