The morphology of Khwaju Kermani’s Gol and Nowruz in the lLight of Vladimir Propp’s method

Document Type : Original Article

Authors

1 Assistant Professor of Persian Language and Literature, Islamic Azad University, Tabriz Branch, Tabriz. Iran

2 Ph.D. Student of Persian Language and Literature, Islamic Azad University, Tabriz Branch, Tabriz. Iran

Abstract

Abstract
Vladimir Propp (1895-1970), the Russian scholar, analyzed a lot of the Russian folk tales and recognized common themes within. He broke down the stories into “morphemes” and documented 31 elements or narrative units that contained the structure of so many of the stories. Propp gave each element a symbol, thus allowing a story to be described by a series of those symbols. He broke up fairy tales into parts. Through these parts he could organize the tale into a series of sequences that took place within the Russian fairytale. Typically there is an initial situation, after which the tale usually takes the following thirty one functions. Propp concluded that all the characters could be set on into seven extensive character functions in the 100 tales he analyzed. This paper, explores “Gol and Nowruz” which is an adventurous and exciting tale of Persian literature; the tale is Nowruz’s quest to find his beloved “Gol”. For this purpose the paper, an introduction of morphology and “Gol and Nowruz” have been outlined then the tale has been analyzed in the light of Propp's patterns in order to determine to what extent this tale is in parallel with Vladimir Propp’s Morphology of the Folktale.
Considering the motion sequences in each of Propp’s the expansions, and comparing it with the interpretation of the tale, it is recognized that the sequence of functions are not in complete parallel. In the analysis of the tale, we come across with seven movements; a search begins, hero moves first to find his beloved (a), but before reaching to her, the second movement, type (H and M), the third movement (H), the fourth movement (H), the fifth movement (M), the sixth movement (H), and the seventh movement (M), occur. The hero solves the problems and moves from one stage to the next and finally achieves his purpose. It is revealed that the lines of the tale do not meet the Propp’s paterns and it is not in parallel with it completely, because, encountering the problems, the desires and motivations of the characters are different; and it is the most significant factor why there is a difference between the tale and Propp's pattern of movements. However it is significant that all extensions of Prop’s classifications can be traced in the tale.  Comparing the narrative line of the tale with Propp’s patterns we can find that the tale has the 28 functions, out of the 31 Propp's functions, in common with Propp's functions, and we can conclude that this tale is consistent with the patterns of Prop. Prop concludes that all the characters could be resolved into 7 broad character functions in the tales he analyzed and have done the the same here: The villain and The false hero (the Dragon of Roman Empire, Shebel Zangi, Farrukh Rooz with his army and the storm of magic). The dispatcher (Shervin), the helper and the donor (Mehran, Yagoot, Bakht Afrooz, the Old Priest), the princess or prize (Gol), the hero (Norooz). The paper explores the characters’ tendencies which can be interesting too.

Keywords


الف ) مقدمه

الف-1) روایت‌شناسی

تحلیل ساختاری آثار روایی در عصر حاضر یکی از مهم‌ترین روش‌های پژوهشی در باب روایت و داستان است که در جنبش فرمالیستی انقلابی پدید آورد‌. روایت را می‌توان متنی دانست که راوی‌‌، داستان و حوادث آن را در برهه‌ای از زمان بیان می‌کند‌. «روایت بازگویی اموری است که به لحاظ زمانی و مکانی از ما فاصله دارند‌. گوینده حاضر و ظاهراً به مخاطب و قصه نزدیک است اما رخدادها غایب و دورند» (تولان‌‌، 1383: 16) در واقع، داستانی است که مجموعه‌ای از رخدادها به طور زنجیره‌ای برای بازیگران و شخصیت‌های آن اتفاق می‌افتد‌. «این کنش‌ها در اغلب موارد روابط علت و معلولی برقرار می‌کنند‌» (تودوروف‌‌، 1377: 90). پراپ روایت را این‌گونه تعریف می‌کند که متنی از حالت پایدار به حالت ناپایدار می‌رسد و دوباره به حالت اولیه بازمی‌گردد (پراپ‌، 1386: 43). رخدادها در کنار هم‌، داستان ساخته و از آنجا که هر داستانی روایت است‌‌، به‌راحتی می‌توان گفت که از زمان پیدایش انسان‌‌، هیچ عصری خالی از روایت و داستان نبوده است‌. «عرصۀ روایت از یک طرف به ارسطو می‌رسد و از طرف دیگر به رمان مدرن‌. ضمن آنکه عرصه‌ای بسیار عالی برای بررسی ساختارگرایان است‌» (اسکولز‌‌، 1383: 91). روایت‌شناسی یکی از وسیع‌ترین مباحث ساختاری در چند دهة اخیر است و در پی آن است که واحدهای کمینة روایت و به اصطلاح «دستور پیرنگ» را مشخص کند‌ (سجودی‌، 1382: 72)، تا بتواند به الگوی روایتی خاص دست یافته و بر تمام آثار روایی دیگر تعمیم یابد‌. «یکی از مباحث مورد توجه محققان روایت‌شناس ساختارگرا‌‌ یافتن دستور زبان داستان است؛ یعنی قانونمندی‌ها و قواعدی که بر قصه‌ها و داستان‌ها حاکم است‌. به دلیل آنکه قصه‌های عامیانه ساختار نسبتاً ساده‌ای دارند‌، می‌توان قواعد حاکم بر آنها را شناسایی و طبقه‌بندی کرد» (اخوت‌، 1371: 33)‌. یکی از بهترین و مهم‌ترین شیوه‌‌های تحلیل و طبقه‌بندی ساختاری آثار روایی را ولادیمیر‌پراپ‌‌، فرمالیست روسی ابداع و عمده عقاید خود را دربارۀ روایت در سال 1938 در کتاب معروفش ریخت‌شناسی قصه‌های پریان بیان کرد‌. اگرچه حدود هشتاد سال از نگارش کتابش در باب تقسیم‌‌بندی ساختاری داستان‌ها می‌گذرد‌، هنوز روش وی معتبر و کارآمد است‌ (ذوالفقاری‌، 1389: 55)‌. در حقیقت، نگارش کتاب مذکور سرآغاز بررسی‌های ساختاری دیگر در باب داستان و روایت است‌. 

الف-2 ) ریخت‌شناسی

ریخت‌شناسی علمی است در حوزۀ مطالعات ادبی که نخسین بار ولادیمیر پراپ یکی از شکل‌گرایان معروف روس‌‌، آن را بنیان نهاد و الگوی خاص خود را در نخستین کتابش ریخت‌شناسی قصه‌های پریان تجزیه و تحلیل کرد‌. پراپ معتقد بود: ریخت‌شناسی علم گیاه‌شناسی است که ساختمان گیاه را بررسی می‌کند‌‌ (پراپ‌، 1386: 17). او با استفاده از این عنوان‌‌، ریخت‌شناسی قصه را‌‌ بررسی قصه‌ها براساس واحدهای کوچک‌‌، ارتباط واحدها با یکدیگر و با کل قصه‌‌ معنا کرد‌. این کتاب او که با انتقادات و تحسین‌هایی از طرف نظریه‌پردازان مواجه شد‌‌، تأثیر عظیمی بر فولکلور‌‌شناسان گذاشت‌‌، تا آنجا که لوی استراوس یکی از منتقدان الگوی پراپ‌‌، به گونه‌ای متفاوت از آن سود جسته است‌‌، بدین‌گونه که پراپ به صورت متن می‌پردازد‌‌، اما لوی استراوس ساختار متن را در معنای گسترده و از جنبه‌های دیگر بررسی می‌کند (اسکولز‌، 1383: 103). کار پراپ هرچند ساده‌تر است، تا به امروز برای نظریۀ ادبی بسیار مهم‌تر بوده است تا کار لوی استراوس (همان: 92). تأکید کار پراپ‌، بر روی اعمال شخصیت‌هاست‌‌. وی عقیده دارد که شخصیت‌های متنوع‌‌، اعمال یکسان دارند‌‌. او این اعمال را در سی و یک واحد خلاصه کرده است که در سایر قصه‌ها آزمون‌پذیر است‌‌؛ به عبارتی، اجزای سازندۀ قصه‎ها ‌انتقال‌پذیر به سایر قصه‌ها با مضمون‌های متفاوت است‌. پراپ با بررسی‌هایی که در 100 قصۀ روسی انجام داد، نتیجه گرفت که مبنای قصه‌ها بر اساس کارکردهای شخصیت‌هاست که از نظر تعداد محدود‌‌، از لحاظ ترتیب و توالی یکنواخت و از جنبۀ ساختاری همه از یک نوع و تیپ هستند که از تمام قصه‌های پریان روسی دریافتنی است (احمدی‌، 1384: 145).

 شایان ذکر است که در بعضی متون بررسی‌شده‌‌، تعداد و توالی کارکردها متفاوت است اما تأکیدی که پراپ بر روی ترتیب و تعداد کارکردها دارد تأمل بیشتری را می‌طلبد. «ترتیب کارکردها، آن اندازه که پراپ ادعا می‌کند، ثابت نیست و این امر تا حدودی مفید بودن شیوۀ آنالیزی پراپ را کاهش می‌دهد‌. او نشان نمی‌دهد که کدام کارکردها همیشه یا تقریباً در قصه حضور دارند و کدام‌ها فقط بعضی مواقع دیده می‌شوند» (خدیش‌‌، 1387: 61،  به نقل از جیلت‌، 1998: 51). تطابق نداشتن تعداد و توالی کارکردهای قصه با الگوی پراپ شاید بیشتر به این دلیل است که هر قصه‌گویی بنا بر سلیقۀ تخیلی خود‌‌، کارکردها را چیده است‌‌. از این رو، در گذاردن یک قاعدۀ ثابت برای کارکردها راه پایانی وجود نداشته‌است‌‌. بر همین ‌اساس، بعدها پراپ در انتهای کتابش بر احتمال مطابق نبودن الگویش با بعضی قصه‌ها اعتراف کرده و اظهار داشته‌است که «ما به کمیت مواد علاقه‌ای نداریم بلکه به کیفیت تجزیه و تحلیل آن دل بسته‌ایم» (پراپ‌، 1386: 58)‌. وی الگوی خود را تنها یک کوشش می‌داند که احتمالاً در آینده تکامل یابد و نتیجه‌گیری‌های مؤثرتری حاصل گردد (پراپ‌‌، 1386: 210). در واقع، او یک داستان بنیادین و یکسانی برای قصه‌های عامیانه قائل شده است‌. «پراپ در بررسی ریخت‌شناسانۀ‌ خویش‌، فقط قصه‌های جادویی روسی را در نظر داشت‌‌، ولی نتایج حاصل از بررسی‌های وی را می‌توان به قصه‌های سایر ملل تعمیم داد‌. این امر در مورد قصه‌های ایرانی هم صادق است» (حق‌شناس و خدیش‌، 1387: 33) و کار ما که تحلیل داستان گل و نوروز است‌، مؤید سخن فوق است‌.

پراپ «قصه را آن گسترش و تطوری می‌داند که از شرارت (A) یا کمبود (a) شروع می‌شود و با گذشتن از خویشکاری‌های میانجی به ازدواج (W) یا به خویشکاری‌های دیگری می‌انجامد که به عنوان پایان قصه به کار گرفته شده است‌. وی این گونه بسط و تحول در قصه را اصطلاحاً «حرکت» می‌نامد و می‌گوید: هر قصه ممکن است‌، چندین حرکت داشته باشد‌، گاهی یک حرکت ممکن است مستقیماً به دنبال حرکت دیگر بیاید؛ اما ممکن است که حرکت‌ها در هم بافته شوند»(پراپ‌، 1386: 184-183)‌. تشخیص و تمییز اینکه اعمال شخصیت‌ها متناسب با الگوی پراپ‌‌، حرکت محسوب می‌شود یا قصۀ جدیدی است کار آسانی نیست، اما با شناخت ریزه‌کاری‌ها و دقت کامل امکان تطبیق و تشخیص وجود دارد‌.

الف-2-1 ) حرکت در قصه

پراپ صورت‌های ممکن ترکیب حرکت‌ها را به عبارت زیر بیان می‌کند:

1) یک حرکت مستقیما و بلافاصله بعد از حرکت اول اتفاق می‌افتد‌.

2) حرکت جدید پیش از پایان حرکت اول آغاز می‌شود‌. جریان عملیات قصه با حرکتی که داستان دربردارد‌، قطع می‌شود. پس از خاتمۀ داستان دنبالۀ حرکت اول ادامه می‌یابد‌.

3) ممکن است یک داستان به نوبه خود قطع شود که در این حال نمودگار نسبتاً پیچیده‌ای نتیجه می‌شود‌.

4) قصه ممکن است با دو شرارت همزمان آغاز شود و از این دو یکی پیش از دومی کاملاً فیصله یابد‌.

5) دو حرکت ممکن است پایان مشترکی داشته باشند‌.

6) گاهی قصه‌ای دو جست‌وجوگر دارد‌. قهرمانان در وسط حرکت اول قصه از هم جدا می‌شوند‌ (جلالی‌پور‌، 1391: 24)‌.

وی پس از تقسیم حرکت‌های قصه بر اساس نوع ترکیب ‌آنها‌، تقسیم‌بندی دیگری از حرکت‌های قصه ارائه می‌کند و آن تقسیم حرکت‌ها از نظر موضوع و محتوای ‌آنهاست‌.

الف-2-2 ) تقسیم حرکت از نظر موضوع و محتوا

پراپ در بررسی دیگرش‌، حرکت داستان‌ها را براساس بسط و گسترش آنها بر چهار رده تقسیم می‌کند و برای هر کدام نموداری به شرح زیر ترتیب می‌دهد:

1-          بسط از طریق خویشکاری H-I (جنگ و کشمکش).

                                                                      (A B C ­DE FG H J I K ¯ Pr RS LQ EX TuW*)

2-          بسط از طریق خویشکاری M-N (انجام دادن کار دشوار).

A B C ­DE FGLM JNK ¯ Pr Rs EX TuW*)                                                                             )

3-          بسط از طریق دو خویشکاری H-I و M-N ( کشمکش و کار دشوار).

                                                                                   (*A B C ­ FH - IK ¯ LM – NQ Ex UW)

4-          بسط بدون هیچ یک از اینها‌.

                                                                                 (A B C ­ D E F G K ¯ Pr RsQ Ex T U W*)

                                                                                                                (پراپ‌، 1386: 204-206)

الف-2-3 ) کارکردهای سی‌و‌یک‌گانۀ پراپ

«خویشکاری» یا کارکرد یعنی عمل شخصیتی از اشخاص قصه که از نظر اهمیتی که در جریان عملیات دارد تعریف می‌شود‌ (پراپ‌، 1386: 52). قبل از تجزیۀ متن‌‌، ضروری است  به روش تحلیل ساختاری و کارکردهای 31 گانۀ پراپ اشاره‌ای کنیم، سپس به تجزیۀ متن بپردازیم‌. به نظر پراپ کارکردهای قصه‌های بررسی‌شدۀ روسی عبارت‌اند از:

صحنۀ آغازین a:

1

غیبتb

12

اولین بخشندهD

23

رسیدن ‌به صورت ناشناسO

2

قدعنg

13

واکنش قهرمانE

24

ادعای قهرمان دروغین L

3

سرپیچیd

14

دست‌یابی به وسیلة سحر‌آمیزF

25

کار سختM

4

خبرگیریe

15

انتقال به سرزمین دیگرG

26

انجام کار سخت N

5

خبردهیz

16

مبارزهH

27

شناساییQ

6

نیرنگh

17

علامت گذاریJ

28

افشاگریEX

7

همکاری ناخواستهq

18

پیروزیI

29

تغییر شکلT

8

کمبودa  یا شرA

19

رفع شرK

30

مجازات U

9

میانجیگریB

20

بازگشت¯

31

عروسیW

10

مقابلة آغازینC

21

تعقیب Pr

 

انگیزه mot

11

عزیمت­

22

نجات S R

 

عناصر پیوند دهنده§

 

ب) پیشینۀ تحقیق

  در سال‌های اخیر‌، کتب و مقالاتی دربار‌ۀ ریخت‌شناسی نوشته شده و در آنها برخی از متون تجزیه و تحلیل شده است؛ از جمله، آذر و پورسید (1390) به ریخت‌شناسی داستان گنبد سرخ در هفت پیکر نظامی پرداخته‌اند‌‌، فرضی و فخیمی سام‌نامۀ خواجوی کرمانی(1391)‌‌، هفتخوان اسفندیار (1392) و هفتخوان رستم از شاهنامه فردوسی(1392) و ورقه و گلشاه عیوقی(1393) را از نظر ریخت‌شناسی بررسی کرده‌اند‌. خراسانی (1387) دربارۀ «ریخت‌شناسی داستان‌های هزار و یک شب» بحث کرده است. جلالی‌پور(1391) دربارۀ ریخت‌شناسی قصه‌های اساطیری و پهلوانی شاهنامه فردوسی بر اساس روش ولادیمیر پراپ تحقیق کرده است. روحانی و اسفندیار (1389) قصۀ قلعۀ ذات‌الصور در مثنوی را بررسی کرده‌اند‌‌، خدیش (1387) به ریخت‌شناسی افسانه‌های جادویی پرداخته است‌‌، خائفی و فیضی(1386) قصه سمک عیار را از این دیدگاه تجزیه و تحلیل کرده‌اند و ما در این مقاله قصد داریم داستان گل و نوروز خواجوی کرمانی را بر اساس این نظریه بررسی کنیم.

ج) معرفی خواجوی کرمانی و گل و نوروز

  کمال‌الدین ابوالعطاء محمودبن علی معروف به «خواجوی کرمانی» (689 تا750ه.ق) از شاعران بزرگ ایران در سدة هشتم هجری است. وی «از بزرگ‌زادگان کرمان بوده و سخن او را فاضلان و بزرگان در فصاحت و بلاغت بی‌نظیر می‌دانند و او را نخل‌بند شعرا می‌نامند» (دولتشاه سمرقندی‌، 1345: 187). وی سرودن شعر را از اوان جوانی آغاز کرد و تا پایان حیاتش به سرودن آثار منظوم و منثور سرگرم بود‌. او در غزل از سعدی‌‌، در حماسه از فردوسی و در داستان غنایی از نظامی پیروی کرده است‌.

آثار خواجو متعدد و کلیات او مفصل و از هر حیث سزاوار دقت و شایان اهمیت است. داستان مورد بررسی ما‌‌، گل و نوروز‌‌، منظومه‌ای است به بحر هزج مسدس محذوف یا مقصور که داستان عشق شاهزاده‌ای به نام «نوروز» با «گل»‌‌، دختر پادشاه روم است و خواجو این مثنوی را در ۵۳۰۶ بیت سروده‌ است‌. «گل و نوروز بی‌تردید از افسانه‌های عامیانه به ادبیات رسمی راه یافته و خواجوی کرمانی آن را به پیروی از خسرو و شیرین نظامی در سال 742 هجری به پایان برده است‌» (قاسم‌زاده‌، 1391: 233)‌.

 

د) تحلیل ریخت‌شناختی گل و نوروز

حرکت اول: آغاز نیاز

در زمان‌های قدیم در سرزمین خراسان‌‌، پادشاهی عادل و مردم دوست به نام پیروزشاه بر ملت‌های گوناگون فرمانروایی می‌کرد1. پادشاه خراسان با تمام عظمتش‌‌، غم فرزند داشت و در آرزوی فرزندی بود تا بتواند پس از مرگش‌‌، نام و حکومت او را برقرار سازد2. سرانجام در عید نوروز‌‌، پادشاه صاحب پسری می‌گردد و نام او را نوروز می‎نهد.3 پیروزشاه پسرش را صاحب همۀ فنون می‌کند تا اینکه در 14 سالگی در تمام دنیا مشهور می‌گردد‌.4

روزینوروز برای رهایی از زندگی یکنواخت عزم شکار و اسب سواری می‌کند5 و به دشت و صحرا می‌تازد.6 در صحرا با مرد جهاندیده‌ای به نام جهان‌افروز کشمیری برخورد می‌کند7 و از او می‌خواهد تا از سرزمین‌های دیگر و چیزهای شگفت‌انگیز حکایت کند.8 جهان‌افروز از جهانگردی‌هایش و سفر به روم برای نوروز حکایت می‌کند و از دختر زیبای قیصر روم‌‌، گل‌، تعریف می‌کند و تنها شرط او و پدرش را برای ازدواج‌‌، کشتن اژدهای بزرگ سرزمین روم بیان می‌کند.9 نوروز با شنیدن اوصاف زیبایی گل بی‌تاب می‌گردد و هوای رسیدن به گل او را به جوش و خروش می‌آورد. 10 نوروز مدتی پس از بی‌قراری به خواب می‌رود و در خواب دو پرندۀ سبزرنگ بر بالای سرش می‌بیند که با هم در مورد رنج‌های نوروز در رسیدن به گل گفت‌وگو می‌کنند11 و در نهایت از وصال شاهزاده به گل خبر می‌دهند.12 نوروز بلند می‌شود و به بارگاه پادشاه می‌رود و می‌گوید: من از ماندن در شبستان دلم گرفته و دوست دارم که مانند جهانگردان به چین و روم سفر کنم.13 پیروزشاه می‌گوید: پسرم تو هنوز جوانی و زود است که برای دیدن روم وطن خود را ترک کنی.14 نوروز که از پدر جواب رد می‌شنود آشفته‌تر می‌شود اما عاقبت راز عشق او به گل فاش می‌گردد.15 پیروزشاه کمی به فکر فرو می‌رود و از حکیم بزرگی به اسم مهرسپ می‌خواهد که به نزد شاهزاده برود و با پند و حرف‌های شیرین عشق گل را از سر او بیرون کند 16 مهرسپ نزد شاهزاده می‌رود و به او می‌گوید: نباید با حرف‌های فریبنده از راه به در رفت‌‌، حرف آدم‌های نادان را گوش نکن و به خیالهای باطل دل نبند17 شاهزاده تا حرف‌های حکیم را می‌شنود به او می‌گوید: اگر تمام علم دنیا را در گوش من بخوانی‌‌، اصلا در من اثر نمی‌کند‌، من راه عشق را انتخاب کرده‌ام18 پیروزشاه که می‌بیند نصیحت هیچ‌کس مؤثر نمی‌افتد، از مهران‌، پسر مهرسپ می‌خواهد که او هم شاهزاده را پند دهد19 مهران به نزد نوروز می‌رود اما او را شوریده‌حال می‌یابد‌. شاهزاده به او می‌گوید: سرزنش و پند در من اثری ندارد، من به محبت و مهربانی تو نیاز دارم‌‌، فریادرسی ندارم‌‌، تو فریادرس من باش.20 دل مهران به حال دوستش می‌سوزد‌‌، از نصیحت صرف‌نظر می‌کند و به او می‌گوید: من بعد از این در راهی که انتخاب کرده‌ای‌‌، یار و یاور توام.21 نوروز خوشحالمی‌شود و پس از مدتی تظاهر به بیماری می‌کند.22 پیروزشاه برای درمان‌‌، نوروز را با گروهی به عبادتگاه نزد پیر عارفی می‌فرستد.23 نوروز همراهانش را مست می‌کند و به‌سرعت به سوی روم می‌تازد 24

1. وضعیت آغازین (α) این صحنه در داستان مطابق با نظر پراپ اتفاق افتاده است. داستان‌گو در آغاز داستان این کارکرد را ابتدا با معرفی پادشاه و سرزمینش بیان می‌کند

2 (6a) نیاز به داشتن فرزند

3 (6K) کمبود پادشاه با تحقق آرزویش (به دنیا آمدن فرزندش) رفع می‌گردد.

4. وضعیت آغازین (α) معرفی کامل پسر پادشاه

5 (6a) نیاز

6 غیبت (3β) این خویشکاری در داستان برخلاف افرادی که پراپ برمی‌شمارد‌، توسط خود قهرمان صورت می‌گیرد.

7 (§) عنصر پیونددهنده بین دو خویشکاری غیبت و کسب خبر

8 (2e) خبرگیری قهرمان

 

9‌ (2ζ) خبردهی به قهرمان

 

10‌ (1a) نیاز

 

11.(2(Bمیانجیگری و رویداد پیونددهنده برای گسیل داشتن

 

12. mot انگیزش برای جست‌وجو

 

13‌ (C) مقابله‌ و تصمیم‌گیری قهرمان

 

14 (1γ) نهی

15 (4( Bاعلان مصیبت

 

16 (7D* ) درخواست شخصِ در وضعیت اضطرار

 

17 (γ) نهی

 

18‌ (1δ) نقض نهی

 

19 (7D* ) درخواست شخصِ در وضعیت اضطرار

 

20 (5D ) درخواست ترحم و دلسوزی

21 (5E ) ترحم

22 (3h  ) فریفتن و نیرنگ

23 (2( B گسیل داشتن

24‌ (↑) عزیمت قهرمان

این حرکت از نظر محتوا از نوع چهار نمودار پراپ، یعنی بسط حرکت بدون هیچ یک از خویشکاری‌های H-I و M-N است که از نیاز شروع شده و با عزیمت قهرمان ناتمام مانده است. «در افسانه‌هایی که قهرمان مذکر است معمولاً با شنیدن وصفی یا دیدن تصویری‌، عاشق دختر می‌شود. عاشق شدن را باید نوعی فقدان به حساب آورد که موجب حرکت‌آفرینی در داستان می‌شود» (خدیش‌، 1387: 87-86). نمودار این حرکت به عبارت زیر است:

  ↑ 2B 3h  5E 5D 7D* 1δ γ 7D* 4B 1γ C 2B 1a 2ζ 2e 3β 6a 6K 6a

آنچه از مقایسۀ این نمودار با نمودار پراپ به دست می‌آید‌، تکرار‌، عدم‌توالی و حذف برخی کارکردهاست «اینها فقط نوسانات هستند نه نظام ترکیبی و ساختمانی جدیدی و یا محورهای جدید» (پراپ‌، 1386: 212)‌.

حرکت دوم: ماجرای نوروز با شروین

نوروز چند ساعتی حرکت می‌کند تا به چمنزاری می‌رسد‌‌، نزدیک‌تر می‌رود‌‌، خوب نگاه می‌کند و می‌بیند که جوانی گوزنی شکار کرده است و آن را کباب می‌کند1 آن جوان تا نوروز را می‌بیند به او حمله می‌کند 2 خنجر تیزی در دست می‌گیرد و با شاهزاده درگیر می‌شود‌‌، نوروز و آن جوان مدتی با هم می‌جنگند‌.3 نوروز عاقبت آن جوان را از روی زین برمی‌دارد‌‌، بر زمین زده و روی سینۀ او می‌نشیند.4 شاهزاده می‌خواهد سرش را از تن جدا کند که جوان می‌گوید: اگر بمیرم جانم فدای یار و محبوبم که به آرزو نرسیدم‌، امیدوارم در قیامت او را ببینم‌.5 نوروز تا حرف‌های او را می‌شنود‌‌، دلش به حال او می‌سوزد.6 از او می‌پرسد که تو کی هستی و چه کار می‌کنی؟7 جوان می‌گوید: من شروین پسر شروانم.8 در این حوالی قلعۀ محکمی برای سلم از نژاد منوچهرشاه است که سپاهش بی‌حد است و دختر زیبایی به نام سلمی دارد که در میان زیبارویان بی‌همتاست و مرا عاشق و شیدای خود کرده است، اما مال و توانایی رودررویی با او را ندارم.9 نوروز از سرگذشت او ناراحت می‌شود. از سینۀ او بلند شده او را می‌بخشد10 و به او می‌گوید: ای دوست دل شکسته ! به تو قول می‌دهم سلم را شکست می‌دهم یا تو را به محبوبت می‌رسانم یا جانم را در این راه فدا می‌کنم.11 شروین می‌گوید: ای دوست اگر تو در این راه یار و یاور من باشی، دیگر هیچ غمی ندارم.12 صبح هنگام طلوع خورشید، نوروز به طرف قلعۀ سلم حرکت می‌کند.13 وقتی به نزدیکی آن قلعه می‌رسد خود را برای مردم آن منطقه تاجری معرفی می‌کند که اشیای گرانبها می‌فروشد.14 اتفاقاً یاقوت‌‌، یکی از خدمتکاران مخصوص سلم یک گردنبند از او می‌گیرد.15 نوروز به او می‌گوید: من غریبم و اتفاق‌های زیاد مرا به اینجا انداخته است‌‌، بزرگان غریب‌نوازند.16 خلاصه نوروز آن‌قدر زبان می‌ریزد که یاقوت به او علاقه‌مند می‌شود17 و زود به خدمت سلم می‌رود و ماجرای بازرگان را می‌گوید.18 سلم دستور می‌دهد که جوان را به خدمت او آورند‌. سلم به نوروز خوشامد می‌گوید اما نیتش آن بود که آرام هرچه دارد بگیرد و او را بکشد.19 سلم با خود می‌گوید که این جوان‌‌، عظمت پادشاهان را دارد و شبیه بازرگانان نیست.20 یاقوت به نیت بد سلم پی می‌برد و نوروز را باخبر می‌کند که سلم قصد جان او را کرده است.21 نوروز به مجلس شراب سلم می‌رود اما قبل از مستی‌‌، داروی بی‌هوشی در شراب می‌ریزد‌‌. اهل مجلس تا شراب را می‌خورند بی‌هوش می‌شوند.22 نوروز سر سلم را از تن جدا می‌کند و تمام طرفدارانش را می‌کشد.23 سلمی پیش شاهزاده می‌آید‌. نوروز منجمان را می‌خواهد و در ساعتی خوش‌یمن سلمی را به عقد شروین در می‌آورد.24 نوروز کار شروین را روبه‌راه می‌کند و او را به جای سلم در تخت می‌نشاند25 و خودش آمادۀ رفتن می‌شود‌.26

1. وضعیت آغازین (α)

 

2.(A *)شرارت با حمله کردن

3 (1H ) جنگ در فضای باز

 

4 (1 I) پیروزی در جنگ

 

5 (mot) انگیزش برای ترحم

6 (5E) واکنش ترحم‌انگیز قهرمان

7‌ (3e) خبرگیری قهرمان

8 (2ζ) خبردهی به قهرمان

 

9‌ (§ ) عنصر پیونددهندۀ آگاهانیدن

 

10‌ (U neg) بخشش شریر

 

11 (8D ) عزم نابود کردن

12 (M ) کار سخت

13 (­) عزیمت

 

14 (3T) تغییر هویت

15 (96F ) دیدار با یاریگر که خدمت خود را عرضه خواهد کرد.

 

16 (mot) انگیزش برای کمک

17 (1h) اغواهای فریبکارانه توسط قهرمان

18 (3q)تسلیم در برابر اغواهای فریبکارانه

19 (1h) اغواهای فریبکارانه توسط شریر

20 (Q ) شناختن قهرمان

21 (1( B یاریگری به قهرمان

 

22 (8E) دفع اقدام برای نابود کردن

23 (K)رفع شر و (U ) مجازات شریر

24 (N ) انجام کار سخت و (*W) ازدواج

25 (*W) نشستن بر تخت پادشاهی

26 (­ ) عزیمت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

این حرکت از نظر محتوا از نوع چهار نمودار پراپ، یعنی بسط حرکت با هر دو خویشکاری H-I و M-N است که از شرارت شروع شده و با ازدواج اتمام یافته است‌. نمودار این حرکت به عبارت زیر است:                                 

  ­ *W* N U K 8E 1B Q 1h 96F 3T ­ M 8D Uneg 2ζ3e 5E 1 I1H A *

در مقایسۀ این نمودار با نمودار پراپ‌‌، تکرار‌‌، عدم‌توالی و حذف برخی کارکردها کاملاً مشهود است که امری طبیعی است‌.

حرکت سوم: نبرد نوروز با گروه دزدها

نوروز از شروین خداحافظی می‌کند و به راهش ادامه می‌دهد. بعد از دو هفته به محلی می‌رسد که کاروان‌ها بار انداخته بودند‌‌، متوجه می‌شود که آنها ترسیده و افسرده‌اند.1 خبردار می‌شود که رئیس کاروان فردی است به نام بخت‌افروز.می‌رود و از او می‌پرسد که چه اتفاقی برای شما افتاده است.2 بخت‌افروز می‌گوید من ندیم قیصر روم هستم‌‌، دزدها می‌خواهند ما را غارت کنند و برای حمله و کشتن صف کشیده‌اند.3 حالا می‌ترسیم چون نمی‌توانیم با آنها بجنگیم.4 نوروز بخت‌افروز را دلداری می‌دهد 5 و بی‌درنگ بر اسب می‌نشیند و به گروه دزدها حمله می‌کند.6 در حملۀ اول، برق توسن را می‌اندازد و سر دسته دزدان را می‌کشد و پس از آن به دزدهای دیگر حمله می‌کند.7 خیلی زود جمعی از آنها را می‌کشد و بقیه هم تسلیم می‌شوند.8 راه برای کاروان امن می‌گردد و آنها به راه خود ادامه می‌دهند.9 نوروز هم حرکت می‌کند10 تا به مرز قیصریه می‌رسد.11

1 (§) عنصر پیونددهنده

2 (2e) قهرمان خبر می‌گیرد

3 (19 A) اعلان جنگ

4 (1 B) یاری طلبیدن

5‌ (2E ) واکنش دوستانه

6 (8 D) عزم نابود کردن

7 (1H ) درگیری در فضای باز

8‌ (1I ) پیروزی

9 (4K) مصیبت با اقدامات لازم فیصله می‌یابد

10 (­) عزیمت

11 (2G) انتقال به سرزمین دیگر

 

این حرکتاز نظر محتوا از نوع چهار نمودار پراپ، یعنی بسط حرکت با خویشکاری H-I است که از شرارت شروع شده و با پیروزی و عزیمت اتمام یافته است. در این حرکت نیز عدم توالی و تعداد کارکردها ملاحظه می‌شود. نمودار این حرکت به عبارت زیر است:  

2 4K 1I 1H 8 D 2E 1 B 19 A2e

حرکت چهارم: جنگ نوروز با اژدها

در آن حوالی برجی می‌بیند که بالای آن نگهبانی ایستاده است. نگهبان تا نوروز را می‌بیند فریاد می‌زند: از این جا دور شو که اینجا محل اژدهاست.1 نوروز می‌گوید: محل اژدها کجاست؟2 نگهبان می‌گوید: دو فرسخ از اینجا فاصله دارد3 به آن نزدیک نشو‌، چون زندگی‌ات را از دست می‌دهی.4 نوروز گفت: نه‌، ناراحت نباش5 من با تیغ تیزِ خود دمار از روزگار این اژدهای زشت در می‌آورم،6 کسی که نوش بخواهد‌، از نیش نمی‌ترسد.7 نوروز این را می‌گوید و به خدا توکل کرده و به اسبش تازیانه می‌زند و می‌رود.8 ناگهان در میانۀ کوه اژدهای کوه‌پیکر را می‌بیند و با دل پاک به درگاه خدا رو کرده، از او درخواست کمک می‌کند.9 نوروز از اسب پیاده می‌شود و تیر خدنگی را به چشمان اژدها پرتاب می‌کند‌، اژدها قصد جان او را می‌کند که نوروز به‌موقع نیزه‌ای به جگر او می‌زند.10 نوروز که خود را در خطر می‌بیند، با گرزی به شکل سر گاو بر سر اژدها می‌زند.11 مغز اژدها بیرون ریخته و کشته می‌شود.12 خبر کشته شدن اژدها در شهر می‌پیچد و قیصر روم از موضوع آگاه می‌گردد،13 نوروز را به نزد خود خوانده و به او پاداش می‌دهد‌.14

1.(§ ) آگاهانیدن مستقیم

2 (2e) خبرگیری قهرمان از احوال شریر

3 (2z) خبردهی به قهرمان

4 (1g) نهی

5.(1d) سرپیچی

6 (19 A) اعلان جنگ

7 (C ) تصمیم‌گیری قهرمان

8‌ (­) عزیمت

9 (96F ) یاریگری

10 (1H ) نبرد در فضای باز

11 (U ) مجازات شریر

12 (1I ) پیروزی

13 (§) آگاه شدن

14‌ ( W ) پاداش نقدی

این حرکتاز نظر محتوا از نوع چهار نمودار پراپ، یعنی بسط حرکت با خویشکاری H-I است که از شرارت شروع شده و با پیروزی و پاداش اتمام یافته است‌. در این حرکت هم‌‌، عدم توالی و تعداد کارکردهابه چشم می‌خورد و نمودار آن به شرح زیر است:

W 1I U 1H 96F ­ C 19 A1d1g 2z 2e

حرکت پنجم: زورآمایی با شبل زنگی

نوروز قیصر را ستایش می‌کند و پس از معرفی خود‌، هدفش یعنی ازدواج با گل را به قیصر روم مطرح می‌کند.1 قیصر ناراحت شده اما به روی خود نمی‌آورد2 و می‌گوید: ما کار بزرگی در پیش داریم که اگر آن را به جا بیاوری، من به دامادیت افتخار می‌کنم.3 من غلامی دارم که در کشتی کسی حریف او نیست‌‌، اگر بتوانی پشت او را به خاک بمالی‌‌، خواسته‌ات برآورده می‌شود.4 نوروز بی‌درنگ برای کشتی با شبل زنگی آماده می‌شود.5 قیصر می‌گوید: تو تازه وارد این شهر شده‌ای. بهتر است کمی استراحت کنی و شراب بنوشی.6 بخت‌افروز نوروز را از این کار منع می‌کند و می‌گوید: شاه می‌خواهد با این کار تو را از بین ببرد‌. خودش را به راه دیگری زده تا تو را آرام بکشد.7 نوروز می‌گوید: تو نترس. سپس به استراحت می‌پردازد.8 روز بعد هر دو در میدان به زورآزمایی می‌پردازند‌.9 مدتی با هم درگیر می‌شوند تا اینکه شاهزاده‌‌، غلام را بر زمین زده و بلافاصله جان می‌دهد.10 نوروز، بعد از پیروزی در خلوتگاه خود، در فکر وصال گل بود که دایۀ گل برای مژده دادن وارد می‌شود و نوروز را از عاشق شدن گل به او آگاه می‌کند.11 نوروز به درگاه قیصر می‌رود و پس از یادآوری خدماتش از قیصر می‌خواهد تا به وعدۀ خود عمل کند‌. اما قیصر به او می‌گوید: شرط عقل نیست که با بوی می ‌مستی کنی‌‌، به زور بازوی خود فریفته نشو‌‌، باید صبور باشی.12

1 (§) آگاهانیدن

2.( mot) انگیزه برای شرارت

3 (8A) درخواست برای امری

 

4 (M) کار سخت از نوع زور و زیرکی

5 (C) تصمیم‌گیری قهرمان

6 (1h) اغواهای فریبکارانه شریر

 

7 (96F) یاریگر قهرمان را آگاه می‌کند

8‌ (1d) نقض نهی

9 (1H) درگیری

10 (N) انجام کار سخت و (1I) پیروزی

 

11 (96F) یاریگر مژده می‌دهد

 

12 (1W ) وعدۀ ازدواج

 

این حرکت از نظر محتوا از نوع چهار نمودار پراپ، بسط حرکت با خویشکاری M – N، است که از خویشکاری جنگ و پیروزی تشکیل یافته است و از یک درخواست آغاز شده و با انجام و وعدۀ ازدواج پایان پذیرفته‌است. در این حرکت نیز عدم توالی و تعداد کارکردها مشخص است و نموداری به ترتیب زیر حاصل ‌می‌شود:

1W 96F 1IN 1H 1d96F1g 1hCM 8A


حرکت ششم: نبرد با فرخ‌روز و سپاهش

قیصر و شاهزاده سرگرم گفت‌وگو می‌شوند که ناگهان یکی شتاب‌زده وارد دربار می‌شود و می‌گوید: فرخ‌روز شامی با سپاه انبوهی برای گرفتن انتقام آمده و خیلی زود به اینجا می‌رسد.1 قیصر رو به نوروز می‌کند و می‌گوید: اگر واقعا گل را می‌خواهی، باید فتنۀ فرخ‌روز را از بین ببری.2 او هم گل را می‌خواست اما چون نتوانست اژدها را از بین ببرد‌‌، گل را به او ندادم‌. حالا می‌خواهد مرا از بین ببرد.3 نوروز می‌گوید: هرگز زیر بار نمی‌روم که چیزی را که من می‌خواهم‌، دیگری هم بخواهد‌‌، اگر خورشید هم خواستگار گل باشد، من او را با گرز گران از بین خواهم برد.4‌ شب می‌رسد‌‌، شاهزاده از شدت بی‌قراری جامۀ سیاه می‌پوشد و

راهی قصر می‌شود.5 وقتی به نزدیکی عمارت گل می‌رسد‌‌، می‌بیند که تمام نگهبانان خوابیده‌اند و چراغ شبستان خاموش است.6 شاهزاده کمند می‌اندازد و از بالای بام راهی خوابگاه گل می‌شود و برای اولین بار گل را می‌بیند.7 مدتی فکر کرده و زود انگشتر لعلی خود را در انگشت گل می‌کند و جای شمعدان‌ها را جابه‌جا می‌کند8. نوروز برمی‌گردد و برای فردا آماده می‌شود. گل صبح بیدار می‌شود و از تغییرات اتاقش و انگشتری در انگشتش پی می‌برد که نوروز به خوابگاهش آمده است.9‌ سپاه شام‌، روم را محاصره می‌کنند و قیصر لشکر خود را آماده می‌کند‌‌، سپس از نوروز کمک می‌خواهد تا سپاه شام را دور کند.10 نوروز لباس رزم می‌پوشد و خیلی زود درگیری بین دو سپاه در می‌گیرد.11 نوروز با اسب به میدان تاخته پادشاه شام را از فیل به زمین می‌اندازد و می‌کشد.12 سپاه شام تا می‌بیند که فرماندهشان کشته شده‌‌، پراکنده و آشفته می‌شوند.13 قیصر از این پیروزی خوشحال می‌شود و با نوروز به کاخ برمی‌گردد‌. نوروز از قیصر می‌خواهد تا به وعده‌اش عمل کند اما قیصر در پاسخ به او می‌گوید: حالا کمی صبر کن تا یکی دو ماه دیگر به آرزویت می‌رسی.14

 

 

1 (§) آگاهانیدن

 

2 (M) کار سخت (آزمون قدرت‌‌، زیرکی و بردباری)

 

3 (mot) انگیزه برای اقدام

 

4 (C) تصمیم‌گیری قهرمان برای مقابله

 

5 (§) عنصر پیونددهنده

6 (mot) انگیزه برای دیدار یار

 

7 (4K) کمبود آغاز قصه برای لحظاتی با دیدار یار التیام می‌پذیرد

 

8 (2J ) قهرمان نشانه‌گذاری می‌کند

 

 

9 (Q) شناخته شدن قهرمان

 

10 (1B ) قهرمان به کمک فراخوانده می‌شود.

 

11 (1H) جنگ در فضای باز

 

12 (1 I) پیروزی و (U) مجازات شریر و (N) انجام کار دشوار

13 (EX) رسوایی شریر

 

14 (1W) وعدۀ ازدواج

 

این حرکتاز نظر محتوا از نوع چهار نمودار پراپ، بسط حرکت با خویشکاری H - I است که از شرارت شروع شده و با وعدۀ ازدواج اتمام یافته است‌. در مقایسۀ این حرکت با نمودار پیشنهادی پراپ به عدم توالی و تعداد کارکردها برمی‌خوریم که چنین نموداری از آن به دست می‌آید:

1W EX( N U 1( I1H 1B Q 2J 4K C M

حرکت هفتم: ماجرای نوروز و توفان جادو

 

نوروز به خواب می‌رود و در خواب می‌بیند که دو بلبل در حال گفت‌وگو هستند. یکی از بلبل‌ها به دیگری می‌گوید: شنیده‌ای که توفان جادو‌‌، گل را ربوده و به ارمنستان برده است؟ اگر شاهزاده نوروز‌، وصال گل را بخواهد، باید او را از بند توفان جادو نجات دهد.1 نوروز وحشت‌زده از خواب می‌پرد و شتابان به دربار قیصر می‌رود‌‌، می‌بیند که همه از ربوده شدن گل توسط جادو غرق ماتم و غصه‌اند.2 قیصر هم تأیید می‌کند که چه اتفاقی افتاده است‌. بعد رو به نوروز می‌کند و می‌گوید: حالا زمان آن است که معشوقت را از دست دشمن نجات بدهی.3 اگر بتوانی گل را آزاد کنی‌، با ازدواج شما موافقت می‌کنم و هرچه مال دارم به پایت می‌ریزم.4 نوروز برای رفتن آماده می‌شود.5 بی‌درنگ به راه می‌افتد و راهی ارمنستان می‌شود.6 می‌رود تا به چشمه‌ساری می‌رسد. گورخری می‌بیند7 و با اسب به دنبال او می‌تازد که ناگهان از اسب به زمین می‌افتد و بی‌هوش می‌شود.وقتی چشم باز می‌کند، جوانی بالای سر خود می‌بیند‌‌، آن جوان می‌گوید: ناراحت نباش که جست‌وجوی خوشبختی بدون افت‌وخیز میسر نیست. برای رسیدن به گنج باید رنج کشید و گل هم بدون خار نیست.8 نوروز‌‌، خوشحال و امیدوار بر اسب سوار می‌نشیند و راهی ارمنستان می‌گردد‌. وقتی به آن سرزمین می‌رسد9 با کشیش پیری روبه‌رو می‌شود و از او راهنمایی می‌خواهد.10 کشیش راه را برای نوروز نشان می‌دهد و او را از اقدامات لازم برای از بین بردن طلسم آگاه می‌کند‌.11 خورشید که طلوع می‌کند به حرکتش ادامه می‌دهد و به نزدیکی مکان طلسم می‌رسد.12 گنبد سنگی می‌بیند که قفلی به اندازة پای فیل به درش زده‌اند و خروسی از زبرجد در بالای آن است. شاهزاده تیر برمی‌دارد و به طرف خروس می‌زند. خروس می‌افتد و در باز می‌شود.13 پا به گنبد می‌نهد و گل را می‌بیند که روی تختی نشسته و چهره‌اش افسرده است. به طرف او می‌رود و او را از بند آزاد می‌کند.14 در جایی تاریک و دلگیر می‌بیند که مهران را به زنجیر کشیده‌اند‌‌، به طرف او می‌رود و او را نیز رها می‌سازد‌.15 هر سه به طرف روم حرکت می‌کنند.16 مردم به جشن می‌پردازند و قیصر روم به نوروز آفرین می‌گوید. شب‌‌، مهران راز نوروز و شجاعت او را به پادشاه و درباریان آشکار می‌کند.17 قیصر با شنیدن حرف‌های مهران خوشحال می‌شود‌. بی‌درنگ موبدان را می‌خواهد و در ساعتی خوش‌یمن گل را به عقد نوروز درمی‌آورد.18 نوروز بعد از وصال گل و درخواست اجازه از قیصر به طرف خراسان بازمی‌گردد19 و پیروزشاه نیز، به دلیل سالخوردگی‌اش‌‌، نوروز را به جای خود بر تخت پادشاهی می‌نشیند.20

 

 

 

1.( §) آگاهانیدن با گفت‌وگو

 

 

2.(11 1A) ربوده شدن و طلسم گل

 

3 (M) کار دشوار

4.(3B) عزیمت برای آزاد ساختن گل و (1W) وعدۀ ازدواج

5.(C) تصمیم‌گیری قهرمان برای مقابله

6 (­) عزیمت

7 (§) عنصر پیونددهنده

 

 

 

8‌ (mot) ایجاد انگیزه

 

9 (2G) انتقال مکانی

 

10 (96F) دیدار با یاریگر راهنما

11 (3G) قهرمان راهنمایی می‌شود

 

12 (2G) انتقال مکانی

 

 

13 (1K) شکستن طلسم

 

14 (N) انجام کار سخت

15 (4E) آزاد ساختن یک اسیر

 

16 () بازگشت

 

17 (96F) خدمت یاریگر

 

18 (*W) ازدواج

 

19 () بازگشت

20 (*W) پادشاهی

حرکت هفتم داستان‌‌، از نظر محتوا از نوع چهار نمودار پراپ، بسط حرکت با خویشکاری M-N است که از شرارت شروع شده و با ازدواج و پادشاهی اتمام یافته است‌. با پایان این حرکت‌‌، داستان نیز تمام می‌شود و قهرمان به هدف خود می‌رسد‌. با مقایسۀ نمودار این حرکت با نمودار پیشنهادی پراپ می‌توان به عدم توالی و تعداد کارکردها و تکرار پی برد‌. نمودار این حرکت به شرح زیر است:

*W *W 96F 4E N 1K 2G 3G 96F 2G ­ C (1W 3B) M 11 1A

در تجزیۀ داستان گل و نوروز با نکاتی در بارۀ حرکت‌های داستان مواجه می‌گردیم که به بررسی این نکات می‌پردازیم:

  چنان­که دیدیم، در تجزیة داستان با هفت حرکت مواجه شدیم؛ حرکت اول که قهرمان برای یافتن معشوقش‌، جست‌وجویی را آغاز می‌کند (a) اما قبل از وصال با او‌، حرکت دوم از نوع ( HوM)‌، حرکت سوم (H)‌، حرکت چهارم (H)‌، حرکت پنجم (M)‌، حرکت ششم (H)‌، حرکت هفتم (M)‌، برای او به وجود می‌آید که قهرمان با چاره‌سازی از مرحله‌ای به مرحلۀ بعدی می‌رسد و در نهایت به هدف خود نایل می‌شود‌. قهرمان در بعضی مواقع با میل درونی و در برخی مواقع به اجبار و با حمایت یاریگران و راهنمایی‌کنندگان با مشکلات روبه‌رو می‌شود.

با توجه به مطالب مذکور و تجزیۀ حرکت‌ها‌، از میان نمودارهای حرکتی پراپ‌، نمودار شماره 2 با حرکت‌های این داستان مطابقت می‌کند و چنین نموداری به دست می‌آید:

  1. ________________a                      w________________

     2. N I _____________ HM

3. I _______________H

4. I _______________ H

 5. N_______________M

 6. I _______________ H

 7. N_______________M

حرکت جدیدی پیش از پایان حرکت اول آغاز می‌شود. حرکت اولی که قهرمان آغاز می‌کند، بدون موفقیت‌، قطع شده و حرکت دومی از امتداد آن شروع شده و چهار حرکت دیگر نیز به همین ترتیب در پی هم اتفاق می‌افتد‌، سپس دنبالۀ حرکت اول که برای وصال با معشوقش است‌، با تلاش فراوان اتفاق می‌افتد‌‌، نکتۀ مهم و درخورتوجه در این داستان این است که هر چهار نوع بسط و تطور در این داستان یافت می‌شود‌.

قصه‌گو در حرکت اول‌‌، اراده قهرمان را به نمایش می‌گذارد که با یک احساس نیاز آغاز می‌گردد. سپس برای به رخ کشیدن قدرت و توانایی قهرمان‌، چند حرکت دیگر برای او رقم می‌زند که ناشی از خلف وعدۀ پدر شاهزاده‌خانم است‌.

عدم توالی‌‌، تعداد و تکرار کارکردها از جمله نکات بارزی بود که در تجزیۀ حرکت‌ها با آن روبه‌رو شدیم که به سبب انگیزه‌ها و خواست‌های مختلف شخصیت‌ها در موقعیت‌های متفاوت به وجود آمد‌.

و ) شخصیت‌های قصه براساس نظریۀ پراپ

  پراپ وجود هفت شخصیت را در قصه‌ها اثبات می‌کند: شریر‌‌، بخشنده‌‌، یاریگر‌‌، شاهزاده خانم‌‌، گسیل‌دارنده‌‌، قهرمان‌‌، قهرمان دروغین‌. در بررسی شخصیت‌ها نکتۀ درخورتوجه و کاملاً مشهود این است که در بعضی مواقع خواست‌ها و نیت­های شخصیت‌ها در روند عملیات تأثیر ندارد‌‌، بلکه کردار و رفتار آنان ارزیابی و تعریف می­شود‌‌، چه بسا شخصیت‌هایی با انگیزۀ شرارت به صورت ناخودآگاه در حوزۀ عملیات یک یاریگر یا بخشنده شرکت می‌کنند یا بالعکس؛ به همین دلیل، پراپ حوزۀ عملیات توزیع­شده در میان شخصیت‌ها را در سه رابطه خلاصه می‌کند: 1- حوزۀ عملکردها متناسب با خود شخصیت و خواست اوست‌.2- یک شخصیت خواه­ناخواه در حوزۀ عملکرد دیگری شرکت می‌کند.3- چند شخصیت در یک حوزۀ عملیات فعالیت می‌کنند (خدیش‌، 53: 1387)‌. این شخصیت‌ها بر اساس الگوی ذکرشده‌‌، در داستان گل و نوروز به ترتیب زیر هستند:

شریر و قهرمان دروغین (اژدهای سرزمین روم‌‌، شبل زنگی‌‌، فرخ­روز با سپاهش و توفان جادو): نوروز در هر کدام از حرکت‌هایش در داستان با موانعی از طرف شریرها مواجه می‌شود و هر یک از آنها را طی عملیاتی شکست می‌دهد. برخی از این شریرها به دستور خود پادشاه سد راه نوروز می‌گردند؛ در واقع، این شریرها قهرمان را می­آزمایند. حضور همۀ شریرهای یادشده در حرکت قهرمان (نوروز) و رسیدن او به هدف تأخیر ایجاد می‌کند‌.

یاریگر و بخشنده (مهران‌، یاقوت‌، بخت­افروز‌، کشیش پیر): قهرمان از آغاز حرکتش تا به هدف رسیدنش با یاریگران متفاوتی روبه­رو می‌شود اما مهران مهم­ترین یاریگری بود که هم در حرکت اول‌‌، در رفتن نوروز به روم کمک کرد و در پایان نیز با تمجید شایستگی‌های نوروز به قیصر‌‌، نظر پادشاه را جلب نمود. یاریگران دیگر نیز با راهنمایی نوروز‌، در وصال او به گل کمک شایانی کردند‌.

شاهزاده خانم (گل): در قصه‌های عامیانه‌، شاهزاده خانم شخصیت جست­وجوشونده است که قهرمان برای رسیدن به او‌، سختی‌ها و مصائب را کنار می‌زند‌. قهرمان همیشه خواستار و طالب شخصیت شاهزاده خانم است که در نهایت نیز با او ازدواج می‌کند. قهرمان تمام مرارت­ها را به خاطر این شخصیت متحمل می‌گردد و هدفی جز وصال او ندارد‌. با توجه به اینکه قهرمان داستان‌، نوروز است و در پی گل حرکت می‌کند و تمام مشکلات و خطرات را به خاطر او تحمل می­کند‌‌، شاهزاده خانم داستان‌، گل محسوب می‌شود‌.

گسیل­دارنده: این شخصیت‌‌، قهرمان را دنبال انجام کاری یا دفع شرارتی می‌فرستد‌. در این داستان‌‌، گاه مستقیم و گاه غیرمستقیم چنین عملی از شخصیت‌ها دیده می‌‌شود‌. می‌توان شروین‌، رئیس کاروان و قیصر روم را معادل با این شخصیت دانست‌.

قهرمان (نوروز): شخصیتی که بیش از هر شخصیت دیگری در کل داستان فعالیت کرد و همواره طالب و خواستار بود‌، نقش نوروز بود؛ زیرا در طلب معشوقش با اعمال قهرمانانة خود در رسیدن به هدف‌، قهرمانی خود را ثابت نمود؛ قهرمانی که سبب حرکتش‌، جست­وجو و یافتن گل بود و به هیچ روی دست از تلاش برنداشت و رنج­ها و سختی‌ها را تحمل کرد‌. با فداکاری‌هایی که از خود نشان داد و یاریگری­هایی که به دیگر شخصیت‌ها کرد‌‌، می‌توان او را بهترین یاریگر داستان نیز دانست. قبل از اینکه خود به هدفش برسد‌‌، برای نجات دیگران جان خود را فدا کرد و موفق شد‌.

ه) صفات شخصیت‌ها

پراپ صفات شخصیت‌ها را مجموعۀ خصایص ظاهری شخصیت‌ها می‌داند که در اکثر مواقع به صورت کلی بیان می‌شوند، مانند شجاعت‌‌، زیبایی‌‌، زشتی‌‌، بدذاتی و‌... همچنین بر این عقیده است که بررسی صفات شخصیت‌ها تفسیر و تعبیر علمی قصه را ممکن می‌سازد‌. دلیل ما بر این عقیدۀ پراپ این است که، در برخی مواقع، یک شخصیت‌، آگاهانه یا ناآگاهانه‌، حوزۀ عملیات شخص دیگری را نیز انجام می‌دهد؛ برای مثال‌‌، یک شاهزاده خانم ممکن است هم یاریگر باشد و هم بخشنده‌. به همین دلیل، صفات نیز به موازات حوزة عملیات تغییر می‌کند و تفسیر قصه به گونه‌ای متفاوت انجام می‌پذیرد‌. بنابراین، «صفات و ویژگی‌های شخصیت‌های افسانه را باید جزو عناصر متغیر و ناپایدار دانست» (خدیش‌، 1387: 121) که می‌توانند در تعبیر قصه‌ها دخالت داشته باشند‌. به دلیل اهمیتی که پراپ برای این مورد قائل است، ما را بر آن داشت که در این قسمت به بررسی صفات برخی شخصیت‌ها بپردازیم که شاعر در لابه­لای داستان به شرح زیر به آنها اشاره کرده است:

شریر و قهرمان دروغین:                   

 (اژدهای سرزمین روم): قوی­هیکل‌‌، ترسناک‌‌، سیاه       ( شبل زنگی): کشتی­گیر‌‌، قوی هیکل

 (فرخ­روز با سپاهش): با هیبت و عظمت و انتقام‌جو      (توفان جادو): ساحر

شاهزاده خانم (گل): زیباروی‌‌، شاهزاده‌‌، عاشق

قهرمان (نوروز): جنگجو‌‌، سوارکار‌‌، عاشق‌‌، فداکار و‌...                 

 یاریگر و بخشنده: (مهران): خیرخواه‌‌، ناصح‌.       (کشیش پیر): غیب‌گو و کاردان

(یاقوت): دلسوز و زیرک         ( بخت افروز): جهانگرد

 

ی) نتیجه‌گیری

یکی از معروف‌ترین روش‌های طبقه‌بندی ساختاری داستان‌های عامیانه‌‌، ریخت‌شناسی است که نخستین بار‌‌، ولادیمیر پراپ روسی آن شیوه را ابداع کرد‌. اگرچه از طرف نظریه‌پردازان تغییرات و اصلاحاتی برای دقیق‌تر و جامع‌تر شدن روش پراپ ارائه شد، الگوی او مهم­ترین و بنیادی‌ترین شیوه برای بررسی قصه‌های روایی محسوب می‌شود‌. در این پژوهش، سعی شد به الگوی پراپ و روش ریخت‌شناسانۀ او در این داستان بلند توجه شود تا مشخص شود که این‌گونه داستان­ها تا چه اندازه با ریخت‌شناسی پراپ مطابقت دارند‌. با در نظر گرفتن توالی حرکت­ها در هر یک از بسط‌‌های مورد نظر پراپ‌‌ و مقایسۀ ‌آن با تحلیل داستان مشخص می‌شود که در تمام حرکت‌ها با عدم توالی و تعداد خویشکاری مواجه شدیم. در حرکت اول که بدون بسط روی داده است و حرکت‌های دوم‌، سوم‌، چهارم‌، پنجم‌، ششم و هفتم به ترتیب با خویشکاری‌های (H-I وM-N)‌، (H-I)‌، (H-I)‌، (M-N)‌‌، (H-I)‌، (M-N) پایان پذیرفته است‌. در مقایسۀ این موارد به­دست­آمده با ترتیب ریخت‌شناسانۀ پراپ که در مقدمه ذکر شد‌‌، عدم توالی و حذف برخی کارکردها در تمام حرکت­ها به چشم می‌خورد. به عبارتی، ترکیبی که پراپ در الگویش مطرح کرده است‌، به طور کامل در حرکت‌های داستان رعایت نشده است‌‌. بدین ‌دلیل که خواسته‌ها و انگیزه‌های شخصیت‌ها در مواجهه با مشکلات و رویدادها متفاوت است و این مهم­ترین عامل در تفاوت بین حرکت­های داستان و الگوی پراپ است‌.

 اما نکتۀ اشتراک و مهم داستان این است که تمام بسط‌های مذکور پراپ در داستان مورد نظر ما اتفاق افتاده و تنوع حرکت­ها کاملا محسوس است‌. با مقایسۀ الگوی پراپ و در نظر گرفتن نکات اختلاف و اشتراک‌‌، با به دست آمدن 28 کارکرد از 31 کارکرد پراپ به این نتیجه می‌رسیم که این داستان با الگوی پراپ همخوانی داشته است‌. همان­طور که ملاحظه شد، تلاش و جست­وجوی قهرمان برای نیل به مقصود بوده است‌. این هدف با شروع حس نیاز در درون قهرمان به آغاز حرکتی منجر می­شود؛ حرکتی که قبل از موفق شدن و وصال‌‌، عملیات و آزمون‌هایی را پشت سر می‌گذارد و پس از موفقیت در آزمون‌ها به هدف خود می‌رسد‌. عدم توالی‌‌، تعداد و تکرار عملکردها از مواردی بود که در تجزیه و تحلیل داستان به دست آمد‌‌، اما با رخ دادن 28 کارکرد از عملکردهای پراپ در داستان گل و نوروز‌‌، می‌توان گفت که تطبیق الگوی پراپ با داستان­های ایرانی امکانپذیر است‌.

 

  References
- Ahmadi, Babak (1380). The structure and interpretation of the text. 5th ed., Tehran: Markaz.
- Akhovvat, Ahmad (1371). The grammar of story,. 1st ed., Isfahan: Farda .
- Azar, Abbas & Poor Seyyed, Seyyede, Masoume (1390). Gonbade Sorkh in Nezami,s  Haft  Peikar morphology, Journal of literary and stylistic research, No 4.
- Farzi, Hamid Reza and Fakhimi Faryabi, Farnaz (1391). Morphology of Sam Nameh by Khwoju Kermani Based on Vladimir Propp. Journal of Persian Language and Literature, Islamic Azad University of Fasa. No.1.
- ------------------------------------------------------------- (1392). Morphology of Rostam's Haftkhan of Shahnameh based on the theory of Vladimir Propp, Journal of Epic Literature Research Branch of Islamic Azad University.  No. 16, Winter.
- ------------------------------------------------------------ (1392). Morphology of Esfandiar's Haftkhan of the Shahnameh based on Vladimir Propp, Literary Aesthetics quarterly, Islamic Azad University ofArak. No. 15, Spring.
- ------------------------------------------------------------ (1393). Morphology of Ayyuqi's Varageh and Golshah based on Vladimir Propp, Proceedings of the Ninth International Conference on Persian Language and Literature Association. Bojnoord PNU.
- Ghasem Zadeh, Mohammad (1391). Romances of Persian literature. 2nd ed., Tehran: Hirmand.
- Haghshenas, Ali Mohammad and Khadysh, Pegah (1387). New findings in morphology, magical legends, Journal of the Faculty of Literature and Humanities, Tehran University, No. 186.
- Jalalypor, Bahram (1391). Morphology and mythological stories of Shahnameh of Ferdowsi. First ed., Afraz.
- Khadysh, Pegah (1387). Morphology of magical legends. 1st ed., Tehran: Elmi and Farhangi.
- Khaefi, Abbas, Feyzi Ganjyn, Jafar (1386). The analysis of Samak Ayyar  based on the theory of Vladimir Propp's. Literary research Quarterly. Year 5, No. 18.
- Khorasani, Mahbobeh (1387). An Introduction to morphology of Thousand and One Nights. 1st ed., Isfahan: Isfahan theoretical research publishing.
- Khwaju Kermani (1370). Gol and Nowruz. Ed. Kamal Eyni. 2nd ed., Tehran: Elmi and Farhangi.
- Propp, Vladimir (1386). The morphology of fairy tales. Feridoon Badrei (trans.), Tehran: Toos.
- Roohani, Masoud and Esfandiar, Sabykeh (1389). Morphological Study of the story of Galeye Zatossor in Masnavi based on Vladimir Propp's theory. Journal of Faculty of Literature and Humanities University of Tabriz. No. 220.
- Samargandi, Dolatshah (1345). Biographies of poet. Tehran: Ketab.
- Scholes, Robert (1383). Introduction to structuralism in literature. Farzaneh Taheri (trans.), Tehran: Agah.
- Sojoodi, Farzan (1382).Applied semiotics. 1st ed., Tehran: Ghesse.
- Todorov, Tzvetan (1377). Two principles of narrative, Omid Nikfarjam (trans.), Apendix of Narrative or Aanti-narrative, Tehran, Farabi Foundation, pp. 89-97.
- Toolan, Michael J (1383). Narrative: A Critical Linguistic Introduction, Abolfazl Horri (trans.), 1st ed., Farabi Foundation.
- Zolfaghari, Hasan (1389). Morphology of romantic myth of Bkavly Flower. Journal of Literary arts of the University of Isfahan. No. 1, row 2, pp. 49-62.