نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد دهاقان، دانشگاه آزاد اسلامی، دهاقان، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Numeral adjectives include cardinal, ordinal, distributive and fractional ones, According to the type of the numeral adjective, the position of the numerals and the enumerated nouns are determined in a way that the numeral sometimes precedes the enumerated noun and sometimes follows it in using cardinal numbers, the numeral usually precedes the enumerated noun. But sometimes, for the sake of certain reasons, the enumerated noun precedes the numeral. Although, poetic necessity determines this transposition in some cases, it is not the main behind that because in prose works we can also find evidence of such transpositions.
When the enumerated noun precedes the numeral, it is sometimes accompanied by the indefinite or unity "ی" which implies approximation in this case the numeral is considered as a suspicious numeral, i.e. a numeral which does not show any certain or fixed number. The history of Beyhaqi is ample with this kind of numeral. The most famous vague numerals in this book include: suspicions numerals are used in the case of vagueness and uncertainty. One kind of these numerals is used in "the history of Beyhaqi" in which the indefinite enumerated noun precedes the numeral. In this book, this structure has been used more than eighty times. The precedence of the indefinite enumerated noun over the numeral occurs in different ways, including:
- Indefinite enumerated noun + numeral.
- Indefinite enumerated noun + numeral + adjective.
- Indefinite enumerated noun + numeral + numeral.
According to some of the authorities, in all these cases, suspicions numeral implies approximation and estimation, but sometimes text commentators did not attend to this concept. The high frequency of this kind of numeral in "the history of Beyhaqi" represents the fact that Beyhaqi did not transpose numerals and enumerated nouns for the sake of having fun or speech fineness. In most cases, his intention is to convey the approximation, estimation and sometimes humiliation. Anyway, one of the points relating to his precision, subtlety and description power on the one hold and to his honesty in recording and narrating events on the other, is using numbers and numerals in high frequency the is seeking to write in a careful manner and without any deficiencies. For this reason wherever there is no possibility for him to access precise and calculated statistics, he uses suspicions numerals investigating this kind of numeral in "The history of Beyhaqi" shows that:
Firstly: Although using this kind of numeral was precedent to Beyhaqis time, its high frequency in this book is outstanding and significant.
Secondary: The concept and meaning behind this numeral are hot attended to by all those who are concerned in duding the commentators.
Thirdly: The great application of this numeral in this book can be deemed as a factor used in verifying Beyhaqis speech and chronology power and his honesty.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
صفت شمارشی صفتی است که شماره و تعداد موصوف یا معدود خود را بیان میکند. اقسام این نوع صفت عبارت است از: صفت شمارشی اصلی، صفت شمارشی ترتیبی، صفت شمارشی کسری و صفت شمارشی توزیعی.
توضیح این نکته لازم است که در برخی از کتابهای دستور، عدد یکی از اقسام کلمه و نوع مستقلی بوده و داخل در مبحث صفت نیست (ر.ک: قریب، 1335: 27؛ یاسمی و دیگران، 1371: 152؛ فقیهی، 1354: 95؛ شفاهی، 1363: 60). البته به عقیدۀ برخی از این دستورنویسان وقتی عدد پس از معدود قرار میگیرد، در حکم صفت آن است (فقیهی، 1354: 98).
به کلمهای که عدد بر شمارۀ آن دلالت میکند معدود میگویند. عدد ترتیبی مرتبۀ معدود را مشخص میکند و معدود گاهی قبل از آن قرار میگیرد مانند:
- روز سیم که مهرهباز بیمهر سیاهدل کبودچهره آینۀ سخترویی را در وی کشید... (عطاملک جوینی، بیتا: 1/94).
و گاهی بعد از آن مانند:
- بدانک پادشاه را سه حالت است؛ اول حالت او با نفس خویش، دوم حالت او با رعایا، سیم حالت او با خدای خویش (نجم رازی، 1373: 32).
عدد کسری قسمتی از شمار و مقدار را میرساند و معدود پس از آن میآید مانند:
- مرید باید که هرروز به قدر یک سیپاره از این حدیث بگوید (همان: 13).
عدد توزیعی معدود را به مقدار مساوی تقسیم میکند مانند:
- عورات را صد صد به شمار در صحبت مغولان به صحرا میراندند (عطاملک جوینی، بیتا: 1/94).
عدد اصلی بدون افزودن پیشوند یا پسوند به آن شمارۀ معدود را بیان میکند و به طور معمول قبل از معدود قرار میگیرد مانند:
صیت تو هفتاد کشور زان سوی عالم گرفت |
|
تو بدان منگر که عالم هفت یا شش کشور است |
|
|
(انوری، 1372: 2/540) |
اما در استعمال عدد اصلی گاهی به دلایلی، معدود بر عدد مقدم میشود. برخی معتقدند به ضرورت شعری معدود پیش از عدد میآید (ر.ک: مشکور 1368: 63؛ نشاط، 1368: 167). در حالی که علت اصلی مقدم شدن معدود بر عدد در اعداد اصلی صرفاً ضرورت شعری نیست؛ زیرا در متون منثور شواهد زیادی از این نوع تقدیم و تأخیر را میتوان یافت؛ مثلاً در سفرنامۀ ناصرخسرو آمده است:
- و از بیرون شهر طرابلس هیچ خانه نیست مگر مشهدی دو سه (ناصرخسرو، 1375: 21).
همچنین نمونههای دیگر:
- در بغداد کسی شناسی از مردمان شهر و بازار که به دیناری پانصد با من معامله کند (خواجه نظامالملک، 1373: 82).
- پس محمود را هجا کرد در دیباچه بیتی صد (نظامی عروضی، بیتا: 78).
- اگر خواهی تا او را بیاری بفرمای تا غلامی صد در سلاح شوند (طرسوسی، 1374: 1/5).
در متون منظوم هرگاه بنا به ضرورت شعری معدود بر عدد مقدم شود، معمولاً معدود ساکن است و به عدد اضافه نمیشود؛ مانند:
بزد بر سرش تازیانه دویست |
|
بدو گفت کاین جای گفتار نیست |
|
|
(فردوسی، 1967: 1/110) |
غلام و پرستار رومی هزار |
|
یکی طوق پر گوهر شاهوار |
ز دینار رومی شتروار پنج |
|
یکی فیلسوفی نگهبان گنج |
|
|
(همان: 6/137) |
اما در متون منظوم وقتی معدود بر عدد مقدم میشود، معمولاً گوینده قصد و منظور خاصی را دنبال میکند که در ادامه به آن اشاره میشود؛ برخی از نمونهها:
چو سالی ده بماند ستند نازان |
|
پس آنگه رام بردند زی خراسان |
|
|
(اسعد گرگانی، 1377: 49) |
تنی چار پنج از غلامان خاص |
|
چو زری که آید برون از خلاص |
|
|
(نظامی، 1370: 1031) |
برخی نیز معتقدند هر گاه در آخر معدود حرف «ی» در آید بر عدد مقدم میشود (ر.ک: یاسمی و دیگران، 1371: 158؛ ناتل خانلری، 1374، ج 3، 139؛ مشکور، 1368: 64؛ شریعت، 1373: 29). هرچند این نظر درست است، قطعیت ندارد؛ زیرا در مواردی مخصوصاً در نظم گاهی معدود بدون حرف «ی» نیز بر عدد مقدم میشود؛ نمونه:
سخن را چو بگذاشتم سال بیست |
|
بدان تا سزاوار این گنج کیست |
|
|
(فردوسی، 1967: 6/137) |
نشنیدهای که زیر چناری کدوبنی |
|
بر رست و بر دوید بر او بر به روز بیست |
|
|
(ناصرخسرو، 1365: 522) |
شیخ بود او در حرم پنجاه سال |
|
با مرید چارصد صاحب کمال |
|
|
(عطار، 1372: 67) |
این «ی» که به آخر معدود اضافه میشود یا ی نکره یا وحدت است. برخی آن را یای نکره گفتهاند (ر.ک: ناتل خانلری، 1374: 139؛ یاسمی و دیگران، 1371: 158؛ بهار، 1370: 2/77؛ شفاهی، 1363: 63) برخی نیز آن را یای وحدت میدانند (مشکور، 1368: 63). از آنجا که غالباً یای نکره بر یای وحدت منطبق است (شریعت، 1372: 221) اطلاق یای وحدت به یای نکره بدون اشکال است.
یای نکره علاوه بر معنی اصلی خود گاهی مفید معانی دیگری است، ازجمله تعظیم و بزرگی، تحقیر، تعجب و شگفتی و تفخیم. اما این «ی» در آخر معدود مقدم بر عدد به اعتقاد بیشتر دستورنویسان مفهوم تقریب را میرساند و عدد در این حالت جزء شمارهای تردید است. شمار تردیدی جزء شمارهای غیرصریح و «شماری است که شمار ثابت و قطعی را نمینمایاند و در واقع عملاً کاربرد آن در ردیف نوعی شمار مبهم (منتهی محدودتر) است» (نشاط، 1368: 368).
ساختار شمارهای تردیدی به گونههای زیر است:
1- در اعداد هم طبقه دو عدد اصلی از شمارهای مورد نیاز در پی یکدیگر ذکر میشود مانند:
- دو سه ماه برین منوال رمۀ گوسفند شکاری میراندند (عطاملک جوینی، بیتا: 1/20).
خانلری این ساختار عدد تردیدی را عدد تقریبی میداند و در تعریف آن مینویسد: «عدد تقریبی آن است که کمترین و بیشترین شماره را ذکر کند و منظور یکی از آن دو یا عددی میانۀ آن دو باشد» (ناتل خانلری، 1374: 3/141).
2- ساختار شمار تردیدی با کلمات مناسب مثل قریب، نزدیک، اوایل.
- و تا به کرمینیه برفتند و قرب ده هزار مرد کشته شد (عطاملک جوینی، بیتا: 1/86).
3- ساختن شمار تردیدی به کمک یای وحدت و نکره که در این حالت گاه معدود قبل و گاهی بعد از عدد میآید.
-از مفردان و پهلوانان مردی هزار تمسک به مسجد کردند (همان: 95).
شمار تردیدی در تاریخ بیهقی
در تاریخ بیهقی شمارهای تردیدی و مبهم کاربرد فراوان دارد. بیهقی آنجا که از مقادیر و اعداد اطلاع کافی نداشته گاهی از شمارهای مبهم یا مجهول استفاده کرده است. این شمارها میزان و مقدار و تعداد را به روشنی اظهار نمیکند؛ مانند نمونههای زیر:
- فضل ربیع روی پنهان کرد و سه سال و چیزی متواری بود (بیهقی، 2536: 32).
- هفتاد و اند تن را به بخارا آوردند که رسمی و خاندان و نعمتی داشتند (همان: 128).
- بیتی چند که مرا یاد بود در این وقت نبشتم (همان: 152).
مشهورترین کلمات عددی مبهم در تاریخ بیهقی عبارت است از: چند، بسیار، چندین، چندان، اندک، اندی، بعضی و... در شمارهای مبهم نیز گاهی از یای نکره استفاده میشود؛ مثلاً هر گاه «چند» شمار مبهم باشد، صفت مبهم عددی است و گاهی موصوف آن با یای نکره مقدم میشود، مانند تنی چند، روزی چند، بیتی چند. در این کاربرد قصد بیهقی نشان دادن عدد بیش از دو است ولی در عین حال زیاد هم نیست.
شمارهای تردیدی و غیرصریح نیز در موارد ابهام و نبود صراحت به کار میرود. بیهقی از روشهای سهگانه که پیشتر ذکر شد، در ساختن این شمار استفاده کرده است.
- اما چون شراب دریافت و بخفتند خماری منکر آرد که بیدار شوند و دو سه روز بدارد (همان: 5).
در جملۀ بالا از دو عدد به صورت پشت سر هم در معنای تقریبی آن استفاده شده است.
گاهی نیز الفاظ معنای تقریب را به ذهن متبادر میکند:
- و قریب پانزده سال این کارها میراند (همان: 156).
- وی بیرون آمد با کم از ده تن که نه از پیش وی در رمیدند (همان: 24).
اما در مواردی، معدود نکره بر عدد مقدم میشود و معنای تقریب را میرساند.
- حسن سلیمان را اینجا خواهم ماند با سواری پانصد دلانگیز (همان: 20).
گفته شده هر گاه دو عدد مورد تردید ذکر شود، عطف آنها به یکدیگر جایز نیست (مشکور، 1368: 63). اما در تاریخ بیهقی موارد بسیاری از این نوع شمار را با عطف دو عدد به یکدیگر میتوان دید:
- ما غایب بودیم از تخت ملک ششصد و هفتصد فرسنگ (همان: 90).
- بیست و سی قبای دیگر راست کرده به جامه خانه دادندی (همان: 191).
در مواردی نیز سه عدد مورد تردید به صورت معطوف در کنار هم میآید:
- به چند دفعت مجمزان رسیدند، از قصدار سه و چهار و پنج (همان: 326).
گاهی نیز در ساخت این نوع شمار از ترکیب روش اول و دوم استفاده شده است:
- و سوی وی دو سه روز قریب پنجاه و شصت پیغام رفت (همان: 184).
گاه نیز روش اول و سوم در ساخت این نوع شمار به کار رفته است:
- پس اعیان وی را پیش آورند تنی پنجاه و شصت از محتشمتر (همان: 2).
آنچه در این مقاله بیشتر مورد نظر است ساخت شمار تردیدی با روش سوم، یعنی مقدم شدن معدود نکره بر عدد است که در تاریخ بیهقی کاربرد فراوان دارد. در این کتاب بیش از هشتاد بار این نوع ساخت استفاده شده است. بهار در کتاب سبکشناسی خود در ضمن بر شمردن خصایص و ویژگیهای نثر دوره غزنوی و سلجوقی به مقدم شدن معدود نکره بر عدد اشاره میکند (ر.ک: بهار، 1370: 2/77). در حالیکه بررسی آثار این دوره نشان میدهد بسامد این ویژگی در تاریخ بیهقی به نحو چشمگیری برجستهتر است. در تاریخ گردیزی که معاصر با تاریخ بیهقی است، با آنکه نویسندة آن ابوسعید عبدالحی گردیزی همچون بیهقی بسیاری از وقایع را خود شخصاً دیده یا از افراد ثقه شنیده است، نمونهای از این نوع شمار دیده نمیشود. در سفرنامه ناصرخسرو، سیاستنامه، قابوسنامه، دارابنامه، سمک عیار و... نیز موارد اندکی از کاربرد این شمار وجود دارد. تنها کتاب قابلمقایسه با تاریخ بیهقی در این ویژگی شاهنامة فردوسی است. در این کتاب نیز بسامد شماری تردیدی بالاست.
مواردی مانند:
از او سرکشان آگهی یافتند |
|
سواری صد از قلب بشتافتند |
|
|
(فردوسی، 1967: 4/104) |
پس پشت خاقان چینی بایست |
|
که داند تو را با سواری دویست |
|
|
(همان: 238) |
بدو گفت بگزین ز لشکر سوار |
|
ز ترکان شایسته مردی هزار |
|
|
(همان: 6/138) |
البته الزام وزن و قافیه تا حدی در جابهجایی عدد و معدود مؤثر است، اما در همة موارد عامل این جابهجایی به حساب نمیآید. بهدرستی مشخص نیست آیا منطقۀ جغرافیایی مشترک باعث این تشابه است؟! آنچه موجب تردید در این مورد میشود بررسی آثار دیگر شاعران و نویسندگان این سرزمین است که بسامد این نوع شمارتردیدی در آنها بالا نیست.
تقدیم معدود نکره بر عدد در تاریخ بیهقی به روشهای گوناگون صورت میگیرد:
1- معدود نکره + عدد
- بر اثر ایشان غلامان سرایی فوجی پنجاه و سرهنگی بیست پیشرو ایشان (بیهقی، 2536: 889).
2- معدود نکره + عدد + صفت
در این نمونه عدد بین موصوف و صفت قرار میگیرد:
- ارتگین را بر ساقه فرمود با سواری پانصد سرایی (همان: 760).
3- معدود نکره + عدد + عدد
- سپری پنجاه و شصت به در بداشتند (همان: 382).
شمارهای تردیدی که به هر یک از اشکال بالا ساخته میشود به زعم برخی از صاحبنظران بر مفهوم تقریب و تخمین دلالت دارد (ر.ک: ناتل خانلری، 1374: 139؛ فرشیدورد، 1387: 112؛ ارژنگ، 1374: 71). در شرح خطیب رهبر بر تاریخ بیهقی در مواردی به این مفهوم توجه شده است؛ مثلاً در معنای «روزی ده» در جملة «و چنان سازد که روزی ده از همه شغلها فارغ شود» آمده است: «به تقریب ده روز، یای وحدت در اینجا مفید تخمین و تقریب است» (بیهقی، 1368: 2/527). اما گاهی نیز بدون توجه به این مفهوم صرفاً به مقدم شدن معدود بر عدد اشاره شده است؛ مثلاً در معنای «رکعتی پنجاه» در جملة «و در نماز ایستادم و تا رکعتی پنجاه کرده آمد» گفته شده است: «تا پنجاه رکعت» (همان: 1/368)، نیز «جنیبتی دو» «دو اسب یدک» معنی شده است (همان: 3/1009).
برخی نیز اصلاً به این مفهوم توجهی نداشتهاند؛ مثلاً در کتاب «شاهنامه و دستور» بدون توجه به مفهوم تقدم معدود نکره بر عدد به مواردی از آن اشاره شده و در توضیح بیت معروف فردوسی:
بسی رنج بردم در این سال سی |
|
عجم زنده کردم بدین پارسی |
گفته شده «معدودی که بدون یای نکره باشد گاهی مقدم بر عدد است؛ چنانکه گویی عدد به منزلة بدل یا عطف بیان یا توضیح معدود است» (شفیعی، 1377: 90)؛ در حالی که خطیب رهبر تصریح میکند که صفت عددی بیشتر، پیش از موصوف که به صورت مفرد آوردند قرار میگیرد و اگر پس از موصوف آید با کسرة اضافه به موصوف میپیوندد (خطیب رهبر، 1381: 127).
وجود انواع شمار و عدد و کاربردهای متفاوت آن در بسامد بالا نشان از آن دارد که بیهقی در کاربرد این نوع شمار به دنبال مقصودی خاص است و تنها از سر تفنن به دنبال جابهجایی عدد و معدود نیست؛ چنانکه در موارد بسیاری آمار و ارقام دقیقی ارائه میکند؛ مثلاً در جملۀ زیر تعداد سواران را به طور دقیق مشخص میکند:
- هزار و پانصد سوار سلطانی بود با مقدمان لشکر چون قلباق و دیگران... (بیهقی، 2536: 926).
در جای دیگر هم از نرخ زمین به قطع و یقین سخن میگوید:
- زمین ساده به هزار درم بخریدندی و چون با درخت و کشت و زری بودی به سه هزار درم (همان: 810).
بنابراین، چنانکه مشخص است، یکی از مفاهیم مورد نظر بیهقی در کاربرد این شمارگان تقریب است؛ مثلاً آنجا که از تعداد سواران و غلامان بهدرستی آگاه نیست از ترکیب سواری سیصد (همان) و غلامی پانصد (همان: 83) استفاده میکند.
به نظر میرسد جنبۀ تردیدی این نوع شمار وقتی دو عدد در کنار هم به کار میرود افزایش مییابد:
- و ماهی دو سه به نشابور بماند که مهمی است (همان: 346).
- پس اعیان ری را پیش آوردند تنی پنجاه و شصت از محتشمتر (همان: 20).
این نوع شمار گاهی نیز مفید مفهوم تحقیر است. این مفهوم بیشتر وقتی مورد نظر است که عدد کوچکتر از ده باشد؛ مانند نمونههای زیر:
- بر نیم فرسنگ از شهر ابراهیم پیدا آمد با سواری دویست و سه صد و یک علامت و جنبتی دو و تجملی دریده و افسرده (همان: 730).
- امیر گفت: چنین میخواستم و حاضران استحسان داشتند متابعه لقول الملک هر چند تنی دو را ناخوش آمد (همان: 864).
- به گفتار درماندهای سه و چهار که غرور ایشان را بخورد لشکری در بر کلاغ نهاد (همان: 872).
چنانکه روشن است معانی این نوع شمار از سیاق عبارت و مفهوم جمله مشخص میشود و دقت و امانتداری بیهقی و آشنایی با گسترة زبانی و معنایی واژگان و جملات فارسی باعث شده است در کاربرد هر نوع از این شمار قصد و منظوری خاص را دنبال کند.
دربارة «هنر نویسندگی بیهقی»، توان داستانپردازی، قدرت توصیف، صحنهپردازیهای دقیق، کاربرد کلام بر مقتضای حال مخاطب، ترکیبسازیها، دقت در کاربرد کلمات و ترکیبات و آهنگ کلام او بسیار گفته و نوشتهاند، اما یکی از نکاتی که به دقت و باریکبینی و قدرت توصیف او از سویی و به امانتداری او در ضبط و نقل وقایع از سوی دیگر ارتباط مییابد، کاربرد اعداد و ارقام با بسامد بالا در این کتاب است. مقایسهای بین این کتاب با سایر کتابهای تاریخی میتواند این ادعا را ثابت کند. بیهقی که سالها وقایع روزانه را ثبت و ضبط کرده همواره تلاش میکند قاعدۀ امانتداری، در حد وسواس و شرط تاریخنگاری علمی را رعایت کند و آنچه را مینویسد بیکم و کاست و با دقت باشد. به همین دلیل، هر جا امکان دستیابی او به آمار دقیق و حساب شده نباشد، از شمارهای تردیدی استفاده میکند. او معتقد است «محال است چیزی نبشتن که به ناراست ماند». نیز در مقایسۀ کتاب خود با دیگر کتب تاریخی مینویسد: «در دیگر تواریخ چنین طول و عرض نیست که احوال را آسانتر گرفتهاند و شمهای بیش یاد نکردهاند، اما من چون این کار پیش گرفتم میخواهم که داد این تاریخ به تمامی بدهم و گرد زوایا و خبایا برگردم تا هیچ چیز از احوال پوشیده نماند» (همان: 11). میتوان گفت یکی از مصادیق زوایا و خبایا آمار و ارقامی است که در جای جای تاریخ بیهقی ارائه میشود و دیگر کتابهای تاریخی از آن بینصیب هستند.
با سورث در کتاب خود، تاریخ غزنویان، وقتی از شمار سپاه غزنویان مینویسد معتقد است «از آنجا که بیهقی و گردیزی در نبردها همراه ارتش بودند برآوردهای آنان از شمار سپاه موثقتر است» (با سورث، 1385: 126) و البته ارقام تاریخ بیهقی را از نفرهای سپاه در سفرهای جنگی غالباً معتدلتر میداند. احتمالاً یکی از دلایلی که این نویسنده را متوجه اعتدال بیهقی کرده، دقت او در چگونگی به کارگیری اعداد و ارقام است.
نتیجه
چنانکه نموده آمد، شمارهای تردیدی از پرکاربردترین شمارها در تاریخ بیهقی است. بیهقی در ساخت این شمار از روشهای مختلف استفاده کرده است. یکی از این روشها تقدم معدود نکره بر عدد است. به اعتقاد اکثر دستورنویسان، در این حالت عدد مفهوم تقریب و تخمین را میسازد. در تاریخ بیهقی، علاوه بر این مفهوم، گاه نیز مفهوم تحقیر از این یای نکره به دست میآید. هرچند کاربرد این نوع شمار تردیدی در تاریخ بیهقی بدون سابقه نیست و شاعران و نویسندگان متقدم و متأخر نیز از این شمار استفاده کردهاند، بسامد بالای آن در تاریخ بیهقی قابلتوجه است. از یافتههای این مقاله که کمتر بدان توجه شده آن است که اولاً معنا و مفهوم این شمار برای همگان شناختهشده نیست و ثانیاً کاربرد فراوان این نوع شمار در تاریخ بیهقی میتواند عاملی در جهت اثبات قدرت سخنوری و تاریخنگاری علمی و امانتداری بیهقی باشد.