نقد بلاغی؛ چیستی و روش‌ها

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و زبان‌های خارجی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران

2 استاد گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و زبان‌ها خارجی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران

3 دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و زبان‌های خارجی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران

چکیده

بلاغت یکی از دانش‌های مورد توجه شاعران، نویسندگان و کاتبان ایرانی و عرب بوده و برای تبیین مفهوم آن از گذشته تا عصر حاضر مقالات و کتاب‌های متعددی نوشته شده است. همچنین از بلاغت برای تحلیل متن استفاده کرده‌اند. در پژوهش حاضر با نگاه به آثار بلاغی و پژوهش‌های انجام‌شده دربارۀ آن سعی بر این است که نقد بلاغی به‌عنوان یکی از گونه‌های مهم در نقد ادبی تبیین شود. دانش بلاغت (سنتی و مدرن) یکی از مهم‌ترین ابزارها برای تولید معنا و تأثیرگذاری بر مخاطب است که با بهره‌گیری از آن در نقد بلاغی می‌توان به معنای نهفته در متن نزدیک شد و حتی کلیت یک اثر را نسبت به شرایط فرهنگی و اجتماعی روزگارش سنجید. در این پژوهش پس از بازتعریف نقد بلاغی، به دو روش این نقد که دربرگیرندة نقد توصیفی، نقد کاربردی‌تحلیلی است، پرداخته شده است. برای تبیین بهتر مطالب برای هر گونة نقد بلاغی چند نمونه معرفی شده است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Rhetorical Criticism: Definition and Methods

نویسندگان [English]

  • Narges Salehi 1
  • Yahya Talebian 2
  • Mohammad Reza Haji Aghababaei 3
1 Ph.‎‏ ‏D‏.‏‎ Student of Persian Language and Literature, Department of Persian Language and Literature, Faculty of Persian ‎Language and Foreign Languages, Allameh Tabataba’i University, Tehran, Iran ‎
2 Professor of Persian Language and Literature, Department of Persian Language and Literature, Faculty of Persian ‎Language and Foreign Languages, Allameh Tabataba’i University, Tehran, Iran‎
3 Associate Professor of Persian Language and Literature, Department of Persian Language and Literature, Faculty of ‎Persian Language and Foreign Languages, Allameh Tabataba’i University, Tehran, Iran‎
چکیده [English]

Extended Abstract
Rhetorical criticism, as an approach to literary criticism, gained attention as knowledge on rhetoric expanded and books and research pieces on rhetoric were authored. However, there has never been a precise definition and a clear methodology for this approach of criticism. Previous attempts at defining rhetorical criticism have provided merely the general principles of rhetoric, while rhetorical criticism is a practical approach to literary criticism that, instead of using literary theories that are external to the text, focuses on the literary devices and figures of speech used in the text itself (e.g. meter, prosody, and aesthetic features). Rhetorical criticism, as an approach to literary criticism, does not have a long history in Iran, and it was only during the mid-Qajar period that, following the development of literary criticism in Iran, rhetoric was also taken to serve as a useful tool for text analysis. Having examined the related research pieces written on this subject, the present study attempts to provide a definition for rhetorical criticism and elucidate the methods of rhetorical criticism for text analysis. The present study is historical-analytical. Accordingly, in the first place, historical information on rhetorical studies and its background is collected. Then, based on the collected information, rhetorical criticism is defined.
The definition of poetry criticism offered in some books on the stylistics of poetry is not unlike its definition in rhetorical criticism. In his book on poetry criticism, Truthful Poetry, Unmasked Poetry, Abdolhossein Zarrinkoob (1923-1999) maintains that “the poet himself” critiques his poetry “when he is weighing and assessing words and meanings in his poem, when he reviews and edits his work, when he talks about his method or his purpose and taste” (Zarrinkoob 1977, p. 9). In fact, poetry criticism is considered a method similar to rhetorical criticism where the poet seeks to explain his method and edit his work.
Considering the existing books on rhetoric and the points raised so far, it can be stated that there is no clear definition for rhetorical criticism, and the existing definitions usually repeat only the same common explanations about what rhetoric is, that is, a discourse that appeals to the audience and is appropriate to its time and place (Ahani, 1959, p. 12; Rajaie, 1974, p. 21; Tajlil, 1991, p. 1; Homaie, 1994, p. 88; Shamisa, 1995, p. 45). In some studies, certain definitions have been provided for rhetorical criticism that are worthy of consideration. In the first instance, rhetorical criticism is defined as “a [a type of] criticism that is produced by examining the literary devices and imagery, or, in other words, devices that exist in our rhetoric” (Soleimani and Mehravaran, 2019, p. 169). In another definition, rhetorical criticism is regarded as a type of criticism that examines the impact of words on the audience (Arab Baferani, 2011, p. 146). From another perspective, rhetorical criticism is taken to be “an inquiry into how rhetorical elements are utilized in poetry and literature. […] The rhetorical approach was in fact an exploration of how rhetorical devices (eloquence, stylistics, and semantics) were implemented in literary discourse” (Mohebbati, 2011, 463-4).
Considering the related studies on rhetorical criticism, it should be stated that the purpose of rhetorical criticism is to study how the knowledge of rhetoric is used in order to create meaning, establish themes, and influence the audience. It should also be noted that rhetorical criticism includes not only the traditional rhetoric, but also new rhetoric, and focuses on philosophical issues as well.
Based on the definition of rhetorical criticism, two methods can be considered for this type of criticism. The first method is descriptive criticism which deals only with the surface structure of the work and does not go beyond an analysis of the frequency of literary devices. The second method is applied-analytic criticism in which the relationship between a text's rhetorical features and its structure and how it impacts the audience are examined. In this method of criticism, the process of influencing the audience and how rhetoric takes shape in the author’s mind are examined.
Having examined the previous studies, the researchers came to this understanding that the topic of rhetorical criticism has somehow been neglected and considered to be self-evident (i.e. not requiring explanation) and its definition has usually been tied to rhetoric. It thus became clear for the researchers that insufficient care has been so far put into defining this type of literary criticism and the approach needs to be redefined on the basis of interdisciplinary studies. Accordingly, rhetorical criticism can be defined as the way rhetoric is used in order to create meaning in the text and shape the imagination of the audience. Such a definition of rhetoric encompasses both traditional rhetoric (prosody, rhyme, stylistics, eloquence, and semantics), and the new rhetoric (aesthetics, imagery, etc.).
 

کلیدواژه‌ها [English]

  • Textual Analysis
  • Literary Criticism
  • Rhetorical Criticism
  • Descriptive Method
  • Applied-analytic ‎Method‏.‏
  1. مقدمه

نقد بلاغی یکی از گونه‌های نقد ادبی است که همزمان با رشد دانش بلاغت و نگارش کتاب‌ها بلاغی مورد توجه بوده است؛ اما می‌توان گفت هیچ‌گاه تعریفی دقیق و روشی مشخص برای این نوع نقد در نظر گرفته نشده است و هنگام تعریف آن به بیان همان اصول کلی بلاغت بسنده می‌شود؛ حال آنکه نقد بلاغی یکی از گونه‌های کاربردی نقد ادبی است که در آن به‌جای بهره‌گیری از نظریه‌های ادبی بیرون از متن با نگاه به آرایه‌های ادبی، وزن شعر، معنا و موضوعات زیبایی‌شناسی به کاررفته در خود متن به بررسی و تحلیل آن می‌پردازیم.

در نگاه نخست گویی نقد بلاغی بیشتر برای بررسی اشعار مناسب به نظر می‌آید، اما با گسترش انواع گونه‌های شعر و نثر و ورود بلاغت به داستان‌ها و نوشتار آهنگین شاید بتوان گفت این نوع نقد برای بررسی متون داستانی نیز مناسب به شمار می‌آید که این نوع تغییر نگاه، حاصل رویکردهای مختلفی است که در بلاغت پدید آمده است. امروزه بلاغت در قالب رویکرد سنتی(معانی، بیان و بدیع) و رویکرد جدیدِ دربرگیرندۀ موضوعات زیبایی‌شناسانه و معنی‌شناسی شناخته می‌شود که هرکدام باتوجه به مخاطب، هدفی خاص برای خود متصوّر شده‌اند. در رویکرد سنتی هدف بررسی شگردهای بلاغی استفاده‌شده در متن است و توجه چندانی به تأثیرگذاری صنایع ادبی در آفرینش معنا و تحلیل متن نمی‌شود و نیز موضوعاتی همچون تصویرپردازی یا بهره‌گیری از شگردهای روایی تأثیرگذار در ایجاد زیبایی متن، بررسی نمی‌شوند.

نقد بلاغی به‌عنوان یکی از ابزارهای بررسی متن و شناسایی آرایه‌های ادبی موجود در متن به نخستین کتاب بلاغی فارسی، ترجمان‌البلاغه برمی‌گردد که در قرن پنجم نگاشته شده است. این نوع از نقد در تذکره‌ها نیز زیاد به چشم می‌خورد و تذکره‌نویسان در بیان ویژگی‌های شعری یک شاعر، بسته به نوع نگاهشان به بررسی کلی شعر وی می‌پرداختند؛ برای مثال در لباب‌الباب دربارة شعر ابوالفتح بستی آورده است که «صاحب تحسین و بلاغت و والی هنر و براعت، نور حدیقة کفایت و نور حدقة درایت، نظم خوب او ذوق آب حیات داشت و نثر روان او محبوب روان بود» (عوفی، 1335: 63) یا در تذکرة‌الشعرا در ذکر امیرخسرو دهلوی چنین آورده است که «کلمات او از شرح مستغنی است، ذات ملک صفات او به غنایم عالم معنی غنی، .... حقایق را در شیوة مجاز پرداخته، جراحات عاشقان مستهام را اشعار ملیح او نمک می‌باشد» (سمرقندی، 1382: 238) یا سام‌میرزا در تحفة سامی در ذکر اشعار رازی شوشتری آورده است که «طبعش در غزل خوب بود، اشعار او شترگربه واقع شده در سایر اقسام هم شعر می‌گفت، اما به کار نمی‌آمد» (سام‌میرزا، 1314: 129). لطفعلی‌بیگ بیگدلی در آتشکدة آذر دربارة شعر بابافغانی آورده است که «دیوانش ملاحظه شد، قصاید صاف دارد، اما به فن غزل‌سرایی مایل» (بیگدلی، 1337: 268). دیوان‌بیگی شیرازی دربارة شعر ادیب صفوی آورده است که: «بیشتر به زور علم، شعر درست می‌کرده؛ ازاین‌روی در اشعارش ملاحت و آنیّت کم است و بسیار جاها هم قوافی و ردیف‌ها را که نادراً استادان به ضرورت و لزوم در یک قصیده یکی دو تا را شایگان می‌آورده‌اند او مکرر آورده» (دیوان بیگی، 1364: 113-112) یا «[زین‌الدین سکزی] از اهل سیستان است و فاضل ذی‌شأن در سخنوری و سخنرانی طبعش متین است و سخنش رنگین در صنایع و بدایع ماهر و اشعار نیکو ازو ظاهر ...» (هدایت، 1382، ج 2: 892). عمدة توضیحات به عباراتی چون «طبعش خوب بوده» یا «در فن غزل بهتر بوده» و عباراتی این‌چنینی خلاصه می‌شود که همین عبارات نیز برگرفته از نگاه بلاغی به متن است.

نقد بلاغی به‌عنوان یکی از رویکردهای نقد ادبی در ایران چندان زیاد نیست و شاید بتوان گفت از میانة دورة قاجار با گسترش دانش نقد ادبی در ایران به دانش بلاغت به‌مثابۀ یکی از ابزارهای مفید نقد و تحلیل متن نگاه شد.

در پژوهش حاضر، تلاش شده است باتوجه به بررسی‌ها، تعریفی از نقد بلاغی در نقش یکی از گونه‌های نقد، ارائه شود و روش‌های بررسی متن بر اساس این‌گونه از نقد تببین شود.

  • پیشینة پژوهش

باتوجه به بررسی‌ها، دربارۀ مباحث نظری نقد بلاغی در زبان فارسی، پژوهشی یافت نشد؛ البته آثار گوناگونی پدید آمده است که از این گونة نقد برای تحلیل متون بهره گرفته‌اند که به معرفی بخشی از آنها پرداخته می‌شود:

«نقد زیبایی‌شناسی هنری در متون ادبی» در این پژوهش نویسنده با تکیه بر زبان‌شناسی ساختارگرا و نقش‌گرا سعی دارد تا اصولی را جهت بررسی متون ادبی و هنری معرفی کند که البته این تلاش‌ را می‌توان به عنوان یکی از زیرمجموعه‌های نقد بلاغی به صورت ناقص به شمار آورد (جبری، 1391: 62-31). «نقد بلاغی هدایة‌المتعلمین فی‌الطب» در این پژوهش، نویسندگان با تکیه بر فن خطابه و نقد ریتوریکی سعی در تحلیل متن هدایه‌المتعلمین داشته‌اند (رحیمی و همکاران، 1399: 218-191). «نقد بلاغی شعر مشروطه با تأکید بر اشعار میرزاده عشقی و ابوالقاسم لاهوتی» در این پژوهش نیز با بهره‌گیری از آرایه‌های ادبی سعی بر تحلیل اشعار مشروطه شده است (سلیمانی و مهرآوران، 1398: 205-167). «روش نقد بلاغی فروزانفر در سخن و سخنوران» در این پژوهش نویسنده سعی داشته است تا روش انتقادی فروزانفر را که با تکیه بر نقد بلاغی و دانش انتقادی در کتاب سخن و سخنوران آمده است، بررسی کند (خاتمی و همکاران، 1397: 97-79). «نقد بلاغی داستان زال و رودابه شاهنامة فردوسی و داستان جمشید و دختر شاه زابل گرشاسب‌نامة اسدی» در این پژوهش، با بهره‌گیری از نقد بلاغی سعی نویسنده بر آن بوده است تا وجه تمایز و برتری شاهنامة فردوسی را براساس علوم بلاغی نشان دهد (عرب بافرانی، 1390: 168-145) «نقد بلاغی بیت معروفی از شاهنامه» در این پژوهش نویسندگان با تکیه علوم بلاغی سعی بر نشان‌دادن برتری بیتی در یکی از ضبط‌های شاهنامه داشتند (ذوالفقاری و محمدی‌بدر، 1389: 143-186) با مرور پیشنه، پژوهشی یافت نشد که در آن به ماهیت و چیستی نقد بلاغی خاصه از دورة قاجار به بعد پرداخته باشد.

  • روش پژوهش

روش این پژوهش تاریخی- تحلیلی است. بر این اساس ابتدا گزاره‌ها و اطلاعات تاریخی دربارة علوم بلاغی و پیشینة آن جمع‌آوری و با استناد به این اطلاعات نقد بلاغی و ماهیت آن تعریف می‌شود و سپس با تأکید بر نمونه‌های عملی شیوة نقد بلاغی به‌خصوص از میانة دورة قاجار تا عصر حاضر تبیین و نقاط اشتراک این گونة نقد ادبی با دیگر حوزه‌های نقد مشخص می‌شود.

 

  1. پیشینة مطالعات بلاغی

بلاغت در معنای سنتی آن تا قرن‌ها یکی از مشخصه‌های مهم ادبیّت متن به شمار می‌آمد و وضع قوانین بلاغی آرام‌آرام در عنوان‌های دانش معانی و بیان و بدیع رخ نموده و در زمان‌های گوناگون و بسته به نظر عالم بلاغی با عنوان‌های علوم بدیعی (ابن معتز)، علوم بلاغی (عبدالقاهر جرجانی)، علوم بیانی (زمخشری) و معانی و بیان و بدیع (سکاکی) از آن یاد می‌شده است. با گسترش مطالعات ادبی شاخص‌های دیگری نیز در مطالعة ادبیّت متن به کار گرفته شد و موجب گسترش این شیوه شد.

در دورة اسلامی، قرآن مهم‌ترین انگیزه برای رشد و گسترش علوم بلاغی بود و آثار متعددی نیز در این زمینه تألیف شد که برخی از این آثار عبارت‌اند از: مجاز القرآن از ابوعبیده، تأویل مشکل القرآن از ابن قتیبه دینوری، جامع البیان عن تأویل القرآن از محمد بن جریر طبری و .... را می‌توان نام برد.

کتاب الکتاب سیبویه را نخستین اثر مدوّن بلاغی می‌دانند که در قرن دوم هجری تألیف شده است. از این پس آثار فراوانی در زمینة بلاغت در ادب عرب نوشته شد که در ادامه به نام آنها اشاره خواهد شد: کتاب صحیفه از بشر بن معتمر رساله‌ای معتزلی زمینة بدیع است که جاحظ در البیان و التبیین از آن بسیار بهره برده است (شوقی ضیف، 1398: 55-54). الشعر و الشعرا از ابن ‌قتیبه دینوری اثری دیگر در زمینة بلاغت در قرن سوم هجری است که یکی از قدیمی‌ترین آثار در زمینة نقد شعر به شمار می‌آید. الکامل از ابوالعباس مبرد نحوی از دیگر آثار بلاغی قرن سوم هجری است. قواعد الشعر از ابوالعباس ثعلب کوفی، البدیع از ابن معتز، عیار الشعر ابن طباطبا، نقد الشعر از قدامه ابن جعفر، الموازنه بین ابی‌تمام و البحتری از ابوالقاسم حسن آمدی، الموشح ابوعبدالله محمد مرزبانی، الصناعتین از ابوهلال عسکری، العمده فی صناعه الشعر و نقد از ابن رشیق قیروانی، سرّ الفصاحه از ابن سنان خفاجی، دلایل الاعجاز و اسرار البلاغه از عبدالقاهر جرجانی، المفصل از زمخشری، نهایه الایجاز فی درایه الاعجاز از فخرالدین رازی، مفتاح العلوم سکاکی، تلخیص المفتاح از محمد بن عبدالرحمن قزوینی، مطول سعدالدین تفتازانی ازجمله آثار مهم بلاغی عربی است. پس از این آثار دیگر کتاب‌های بلاغی بیشتر شرح تلخیص المفتاح و اسرار البلاغه و مطوّل بوده است.

پیشینة مطالعات بلاغی در ایران، به دوران پیش از اسلام بازمی‌گردد و در برخی از کتاب‌های عربی سده‌های نخستین بر آگاهی ایرانیان از این دانش تأکید شده است (تفضلی، 1386: 314). متأسفانه هیچ کتابی از آن دوران بر جای نمانده است؛ البته پژوهشگران از کتابی به نام کاروند ایرانیان یاد می‌کنند که به موضوع چگونگی سخن گفتن و شیوایی و رسایی کلام پرداخته است. قدیمی‌ترین منبعی که از این کتاب یاد کرده است، کتاب البیان و التبیین جاحظ است که آن را کتابی می‌داند که به شیوه‌های سخنوری پرداخته است؛ «هرکه می‌خواهد در صناعت بلاغت به کمال رسد و کلمات غریب دور از ذهن را بشناسد و در دانش لغت پرمایه شود، باید کتاب کاروند را بخواند» (مهدوی دامغانی، 1375: 18).

ترجمان البلاغه اثر رادویانی نخستین اثر مکتوب بلاغی فارسی در قرن پنجم هجری است. رادویانی در مقدمة کتاب نیز اذعان می‌کند که پیش از او ابویوسف و ابوالعلا شوشتری به فارسی کتابی در زمینة عروض نوشته‌اند، اما این کتاب‌ها در دست نیست: «چون عروض و معرفت القاب و قوافی همه به تازی دیدم و به فایدة وی یک گروه مردم را مخصوص دیدم، مگر عروضی کی ابویوسف و ابوالعلا شوشتری به پارسی کرده‌اند» (رادویانی، 1362: 2)

در سدة پنجم نیز با استناد به سخن نظامی عروضی، دو کتاب به نام‌های غایةالعروضین و کنزالقافیه در علم عروض و قافیه نوشتة بهرامی سرخسی است که البته نسخه‌ای از آنها در دست نیست. «هرکه را طبع در نظم شعر راسخ شد و سخنش هموار گشت، روی به علم شعر آرد و عروض بخواند و گرد تصانیف استاد ابوالحسن السرخسی البهرامی گردد، چون غایه العروضین و کنز القافیه و نقد معانی و نقد الفاظ و سرقات و تراجم» (نظامی عروضی، 1388: 144). در المعجم در کنار نام بهرامی سرخسی، نامی نیز از بزرجمهر قسیمی برده می‌شود که گویا او نیز از عروضیان بوده است و تألیفی در این زمینه داشته است: «شرح بحور یک دایره از دوایر مجهول و بحور مستحدث کی عروضیان عجم چون بهرامی سرخسی و بزرجمهر قسیمی و امثال ایشان احداث کرده‌اند» (رازی، 1314: 135).

در قرن ششم کتاب حدائق السحر رشید وطواط نوشته شد و توجه به نگارش کتاب‌های بلاغی بیش از پیش شد. در همین سده، ابومحمد محمد بن رشیدی سمرقندی کتابی به نام زینت‌نامه دربارة شعر نوشته است. در قرن هفتم، کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم از شمس قیس رازی نوشته شد که اثری قابل توجه دربارة علوم بلاغی است. در همین دوره خواجه نصیرالدین توسی کتاب معیار الاشعار را دربارة ماهیت شعر و صناعت ادبی نوشت. کنز الفواید از حسین محمدشاه بن مبارکشاه انصاری نیز از دیگر کتب بلاغی سدة هفتم است.

از قرن هشتم به بعد بر حجم کتاب‌های بلاغی افزوده شد. در همین قرن سه کتاب معیار جمالی از شمس فخری اصفهانی، دقائق الشعر از تاج‌الحاوی، حقایق الحدائق از شرف‌الدین رامی، الکافیه از محمود بن عمر نجاتی نیشابوری و عراضه العروضین از ابوالفضل محمد بن خالدالقرشی نوشته شد. همچنین کتاب جامع‌الصنایع و الاوزان از سیف جام هروی در جمع میان بلاغت و نقد ادبی در قرن هشتم نوشته شده است.

در قرن نهم آثاری چون بدایع الافکار فی صنایع الاشعار از ملاحسین واعظ کاشفی در زمینة صناعات ادبی در شعر نوشته شد. «اغلب این کتاب‌ها بازنویسی و نقل مطالب المعجم و حدایق السحر است و نوآوری چندانی در آنها به چشم نمی‌خورد.» (فتوحی، 1385: 134) در کنار این آثار، کتاب‌هایی چون عروض سیفی از سیفی بخاری، رسالة موسیقی از جامی و رسالة تحفه الشعرا از صفی‌الدین علاء و بدایع الافکار فی صنایع الاشعار از ملاحسین واعظ کاشفی نیز نوشته شد.

در سدة دهم نیز نگارش کتاب‌های بلاغی بیشتر به صورت تقلیدی بوده است و می‌توان به کتاب‌های بدایع الصنایع از امیربرهان‌الدین عطاءالله‌بن محمود الحسینی، جمع مختصر از وحیدی تبریزی، لعل قطبی از نصیرای همدانی اشاره کرد. در سدة یازدهم دو اثر به نام‌های دستور الشعرا از امانی مازندرانی و انوارالبلاغه از محمدصالح مازندرانی نگاشته شد.

در سدة دوازدهم کتاب سُبحه المرجان از غلامعلی آزاد بلگرامی «اثری تطبیقی در زیبایی‌شناسی شعر هندی ـ فارسی و عربی است.» (همان: 178) غَزلان الهند، دیگر اثر بلگرامی است که برخلاف کتاب پیشین که شواهد مثالش عربی بوده است، شاهد مثال‌های این کتاب فارسی است.

در سدة سیزدهم چند اثر به نام‌های مدارج البلاغه از رضاقلی‌خان هدایت، ابدع‌البدایع از میرزاحسین شمس‌العما گرگانی، درة نجفی از میرزاآقا سردار و درر الادب از عبدالحسین آق‌اولی در زمینة مطالعات بلاغی نوشته که بیشتر تقلید از آثار عربی چون المطول و تلخیص المفتاح بود.

در سدة چهاردهم به سبب گسترش مطبوعات و تأسیس دانشگاه روند مطالعات بلاغی متفاوت شد و آثار مختلفی در حوزه‌های مختلف تألیف و ترجمه شد که به برخی از مهم‌ترین این آثار در ادامه اشاره خواهد شد. هنجار گفتار از سیدنصرالله تقوی، معالم البلاغه از محمدخلیل رجایی، فنون بلاغت و صناعات ادبی از جلال‌الدین همایی، اصول علم بلاغت در زبان فارسی از غلامحسین رضانژاد، زیب سخن از سیدمحمود نشاط، آیین سخن از ذبیح‌الله صفا، بدیع، بیان، معنای از سیروس شمیسا، زیبایی‌شناسی سخن پارسی (3 جلد) از میرجلال‌الدین کزازی، صور خیال در شعر شاعران سبک خراسانی از یحیی طالبیان، صور خیال در شعر فارسی و موسیقی شعر از محمدرضا شفیعی کدکنی، بلاغت تصویر از محمود فتوحی، از زبان‌شناسی به ادبیات از کورش صفوی، صور خیال در سحر سیال از علی محمد سیف، صور خیال در شعر مقاومت از حسن قاسمی، صور خیال در خمسة نظامی از برات زنجانی، فن بیان در آفرینش خیال از بهروز ثروتیان و .... از مهم‌ترین آثار بلاغی در یک صد سال اخیر است.

 

  1. نقد بلاغی (ماهیت و روش)

3-1- ماهیت:

در برخی از کتاب‌های نقد شعر یا سبک‌شناسی شعر، تعریفی از نقد شعر ارائه شده است که بی‌شباهت با نقد بلاغی نیست. زرین‌کوب در کتاب شعر بی‌دروغ شعر بی‌نقاب دربارة نقد شعر عقیده دارد که «خود شاعر وقتی در شعر خویش الفاظ و معانی را سبک سنگین می‌کند، وقتی کار خود را مرور و اصلاح می‌کند، وقتی در باب شیوة کار یا هدف و ذوق خویش سخن می‌گوید» در حال نقد شعر است (زرین‌کوب، 1356: 9). در حقیقت نقد شعر، روشی مشابه با نقد بلاغی تلقی ‌شده که در آن شاعر در پی تبیین روش و تصحیح کار خود است. زرین‌کوب در این کتاب برای بررسی شعر یا به‌تعبیر او نقد شعر، توجه به موضوعاتی چون معنی و لفظ، معانی و اقتضای حال، عروض و قافیه، صنعت و بدیع، قالب و ردیف، معنی و مقصود را ضروری می‌داند. فتوحی نیز در تبیین ماهیت علم بلاغت عقیده دارد که «بلاغت بنابه ماهیت خود در پی تبیین عناصر ادبیات و به‌ویژه عناصر زیبایی‌شناختی صوری است و از طریق تئوریزه کردن و شناسایی و تعریف آن‌ها، ابزاری برای شناخت بهتر و ارزیابی دقیق‌تر سخن ادبی در اختیار منتقد قرار می‌دهد» (فتوحی، 1385: 135). وی بلاغت را ابزاری مناسب برای تحلیل متن ادبی در نظر گرفته است که مواد خام را در اختیار منتقد قرار می‌دهد تا سخن ادبی را درک کند.

باتوجه به نکات مطرح‌شده و با نگاه به کتاب‌های بلاغی باید گفت تعریفی خاص از نقد بلاغی ارائه نشده است و معمولاً تعریف حول محور همان توضیحات رایج دربارة چیستی بلاغت است که سخن‌گفتن به اقتضای حال و مقام مخاطب بوده است (نک: آهنی، 1338: 12؛ رجایی، 1353: 21؛ تجلیل، 1370: 1؛ همایی، 1373: 88 و شمیسا، 1374: 45). برمبنای این تعاریف باید گفت در «خلق آثار ادبی چه گفتن مطرح است و چگونه گفتن» (سلیمی، 1399: 38). در برخی از پژوهش‌ها تعاریفی از نقد بلاغی ارائه شده که تأمل‌برانگیز است. در تعریف نخست، منظور از نقد بلاغی «نقدی است که با بررسی صنایع ادبی و تصاویر خیالی یا به بیانی صنایعی که در بلاغت ما وجود دارد، صورت می‌گیرد» (سلیمانی و مهرآوران، 1398: 169). در تعریف دیگر، نقد بلاغی را نقدی می‌دانند که تأثیر در مخاطب را بررسی می‌کند (عرب بافرانی، 1390: 146). از نگاهی دیگر می‌توان گفت که نقد بلاغی «جست‌وجو در نحوة به کارگیری ارکان بلاغی در شعر و ادب است. رویکرد بلاغی در واقع کنکاش و کاوش در شیوة کاربرد صنایع بلاغی (بیان، بدیع و معانی) در کلام ادبی بود که گاه به‌خاطر عدم تفکیک دقیق و منطقی مباحث، با حوزه‌های دیگر مختلط و ملتبس می‌شد» (محبتی، 1390، ج 1: 464-463) «از نظر احمد مطلوب نقد بلاغی نقدی است که اصول و موارد بلاغی قدیم و هر آنچه با گذر زمان بدان اضافه می‌شود، دربرمی‌گیرد و ناقد باید براساس و اصولی وقوف داشته باشد. اصولی که ایشان در نقد بلاغی مفید دانسته‌اند، چهار دسته است: لفظ، نظم، تصویر و تحسین.» (سلیمانی و مهرآوران، 1398: 169). منظور از لفظ همان لغاتی است که شاعر یا نویسنده اثر تولید می‌کند، نظم چگونگی کنار هم قرارگرفتن الفاظ است، تصویر نیز براساس صنایع بدیعی شکل می‌گیرد و محسنات لفظی و معنوی کلام است (همان: 170).

باتوجه به پژوهش‌های مرتبط با نقد بلاغی باید گفت منظور از نقد بلاغی بررسی چگونگی بهره‌گیری از دانش بلاغت در راستای تولید معنی و مضامین و تأثیرگذاری بر مخاطب است. باید دقت داشت که نقد بلاغی فقط دربرگیرندة بلاغت سنتی نیست، بلکه در این نوع نقد، بلاغت جدید و مباحث فلسفی نیز مورد توجه است.

شایستة یادآوری است که نقد بلاغی را نباید با نقد رتوریکی اشتباه گرفت. در نقد رتوریکی، سخن مخیّل اقناعی بررسی می‌شود (احمدی، 1396: 76) «نظریه‌های رتوریکی به‌طور کلی (سنتی و جدید) نظریه‌هایی هستند که دربارة عملکرد زبان به‌عنوان ابزار ارتباط مباحثی مطرح می‌کنند و بدین‌سان درک انسان را از ارتباطات افزایش می‌دهند» (احمدی، 1397: 18-17).درواقع «این نوع نقد به‌منظور بررسی و تحلیل ارتباط‌های انسانی پدید آمده است» (همان: 18). نقد رتوریکی در نگاه سنتی بر موضوع اقناع مخاطب توجه دارد (گرین و همکاران، 1385: 265).

اگرچه نقد رتوریکی و نقد بلاغی همانندی‌های دارند، باید توجه داشت که در نقد رتوریکی هدف اصلی اقناع مخاطب برمبنای بهره‌گیری از زبان و استفاده از شگردهای منطقی و خطابی است، اما در نقد بلاغی هدف اصلی ایجاد تخیل شاعرانه و تأثیرگذاری بر مخاطب با بهره‌گیری از شگردهای ادبی و بلاغی است و شاعر یا نویسنده در پی اقناع مخاطب نیست، بلکه در پی تأثیرگذاری عاطفی و احساسی بر مخاطب است که ممکن است به اقناع منجر شود یا نشود.

3-2- روش‌ها

باتوجه به تعریف نقد بلاغی می‌توان دو روش برای این نقد در نظر گرفت. روش نخست، نقد توصیفی است که صرفاً با روساخت اثر سروکار دارد و بررسی آن از سطح بسامدگیری آرایه‌ها فراتر نمی‌رود. روش دوم نقد کاربردی ـ تحلیلی است که نسبت میان بلاغت متن با ساختار اثر و چگونگی تأثیرگذاری بر مخاطب در این گونه بررسی می‌شود و طی آن فرایند تأثیرگذاری بر مخاطب و چگونگی شکل‌گیری بلاغت در ذهن مؤلف بررسی می‌شود.

نقد توصیفی که نخستین روش در نقد بلاغی متون، بررسی تأثیر آرایه‌های ادبی برای درک بهتر متن است که یکی از روش‌های رایج در نگارش کتب بلاغی و بررسی اشعار شاعران مختلف نیز به شمار می‌آید و البته شیوة رایج در نگارش تذکره‌های دورة صفوی و قاجار بوده است. بررسی بلاغی متون به این شیوه کمک زیادی به نشان‌دادن نقش بلاغت در شکل‌گیری معنا یا تکمیل معنا می‌کند.

نخستین نقد بلاغی توصیفی را که چندان هم روشمند نیست، می‌توان نقد آخوندزاده (قریتقا/ قریتکا/ کریتکا) بر اشعار سروش اصفهانی دانست که در سال 1254 شمسی خطاب به منشی روزنامة ملت سنیة ایران نوشته است. آخوندزاده در نقد شعر سروش اصفهانی نخست بر این موضوع تأکید دارد که حُسن مضمون و حُسن الفاظ از شرایط عمدة شعر به شمار می‌آید و تأکید دارد که قصیدة سروش نه حسن مضمون و نه حسن الفاظ دارد و تأکید دارد که «وزن پاره‌ای از افرادش هم خالی از خلل نیست، پس آن را شعر نمی‌توان نامید» (آخوندزاده، 1274: 30-29).

پس از ایرادهایی که بر وزن قصاید سروش وارد می‌کند، به سراغ الفاظ می‌رود و معتقد است نسبت چندانی با متن ندارد و به گمان آخوندزاده موجب سستی متن شده است. «الفاظی که در قصیدة آفتاب شعرا اتفاق افتاده کمال رکاکت را دارد، این‌هاست: ترّهات، عقارب و حیات، خیرات، تحرک، حشرات، معترف و .... استعمال این الفاظ در نثر جایز است، اما در شعر مقبول نیست» (همان: 31-30) به عقیدة آخوندزاده هر واژه‌ای مناسب بافت شعری نیست.

پس از بیان این مباحث و اشکالاتی که از وزن شعر او می‌گیرد، به مضمون نیز توجه می‌کند و عقیده دارد که مضمون شعر او نیز نامناسب است. «آفتاب شعرا می‌خواهد رسول خدا را نیز فریب بدهد که در صلة همین پرولوچات[1] سیئات او را ببخشند، خیر! مخدوم عفو کن. عقل رسول خدا مثل عقل منشی روزنامه نیست» (همان: 34).

در مجموع می‌توان گفت نوع نگاه آخوندزاده در این مقاله باتوجه به پیشینة ادبی که تأکید فراوانی بر موضوع بلاغت در اشعار داشته، از نوع نقدهای بلاغی نخستین است که نیازمند دقت نظری بیشتر است. منشی روزنامة ملت سنیّه، مرتضی‌قلی‌‌خان نیز پاسخی به میرزافتحعلی آخوندزاده می‌دهد که می‌توان آن را نقد بلاغی روشمند در دورة قاجار به شمار آورد. روش مرتضی‌قلی‌خان در این مقاله به این صورت است که پیش از ورود به بحث و پاسخ به اشکالات آخوندزاده، با استناد بهو ادب دربارة موضوعات مورد انتقاد او، مباحثی را مطرح می‌کند و سپس باتوجه به متون ادبی پاسخ آخوندزاده را می‌دهد.

مرتضی‌قلی خان موضوع حسن الفاظ و کلمات صحیح و قبیح در شعر را با ارائة مثال‌هایی مختلف از اشعار شاعران بزرگ نقد می‌کند. به گمان او کلماتی که سروش در شعر خود استفاده کرده قبیح نیستند، بلکه در اشعار شاعران بزرگ نیز به کار رفته و راه سنجش اینکه کلامی قبیح است یا خیر از چند طریق می‌توان فهمید: نخست آنکه به قاموس‌ها مراجعه کنیم که آن چندان کارساز نیست؛ زیرا در قاموس‌ها معمولاً معنای لغوی نوشته شده است؛ دوم آنکه تفاوت نظر میان شاعر و ناقد است که کلمات را نادرست دانسته است و آن کلمات خودش پانزده واژه بیشتر نیست و مرتضی‌قلی خان با تکیه بر کلام بزرگان سعی می‌کند تا درستی استفاده از این کلام را نشان بدهد.

اول غلط مرجوع به جواهر الفاظ لغویه و تشخیص آن از کتب مقررۀ رسمیّه در علم لغت مقرر است [....] دوم غلط راجع به سوق کلام که عبارت از خلل در تألیف و استعمال مرکبات نظام و اشتباه در انضمام پاره از آن به دیگری به حسب اقتضای مقام است و این اول مرحله از مراحل تنازع در قصد و مرام بوده. الفاظی که معترض در تلفیقات شعریه استعمالش را برحسب شبهه تخییلیه غلط پنداشته و خط بطلان به زعم باطل بر نظمش نگاشته و «کم من عایب قولاً صحیحاً و آفته من الفهم السقیم» پانزده است و من از شعر استادان که معیار سخن‌سنجان بالاتفاق نظم ایشان است آنچه به خاطر فاتر با تراکم اشغال و اختلال‌بال حاضر دارم خواندگان را در معرض اظهار به جهت تذکره و یادآوری اینجا آشکار می‌نمایم (مرتضی‌قلی خان، 1285ق.: 12-11).

و به همین ترتیب برای پانزده واژة «عزوجل، لات و عزی، مرآت، هدیه، ده و دو، ترّهات، عقارب، خیرات، تحرّک، حشرات، معترف، مابقی، علیهم الصلوات و بضاعت»، نمونه‌هایی از اشعار ناصرخسرو و انوری و عنصری تا مولوی را می‌آورد. دربارة برخی از واژه‌ها چون حیات نیز نظر جالب توجهی دارد. به نظر او واژة «حیات از هیچ ذی حیات عدم فصاحت این لفظ در کلمات مسموع نیفتاده و اعاظم ادبا پیوسته به نظمش زیب نظام خود داده‌اند (همان: 16) و البته نمونه‌ای ذکر نمی‌کند.

مرتضی‌قلی با تکیه بر دانش عروضی موضوع اشکالات وزنی که آخوندزاده بر شعر سروش وارد می‌کند و آن را ناشی از بحث از ناتوانی و ناآگاهی شاعر نسبت به وزن شعری می‌داند، توضیح می‌دهد. مرتضی‌قلی خان با تکیه بر آرای خواجه نصیرالدین طوسی که عقیده داشته است «تمیز در اوزان متقاربه برحسب ذوق بدون سنجیدن به میزان عروض بسیار افتد که سخت مشکل گردد؛ چه بعضی از اوزان باشد که به ازدیاد حرف یا نقصان حرفی یا اسکان متحرک یا تحرک ساکنی خارج از قواعد مقرره منتقل به بحری دیگر گردد» (همان: 22) ایرادات آخوندزاده را رد می‌کند. او با تقطیع ارکان شعری دوازده بیت از اشعار سروش که مورد نظر آخوندزاده بود، نشان می‌دهد که جابه‌جایی ارکان عروضی در بحر مجتث که سیزده وزن دارد، امری غریب نیست و جزو اختیارات شاعری به شمار می‌رود. نکتة دیگر آنکه او بر نظر دیگر آخوندزاده که خط بطلانی بر موضوع سکتة وزنی در شعر می‌کشد و این را ایرادی در کار شاعران می‌داند، نقدی مستند وارد می‌کند.

اما حکایت انکار سکته و اسناد غلط به تمام ادبا از صدر اول شعرا الی یومنا هذا امری غریب و به غایت عجیب است؛ چه تمامت شعرا از جاهلی و مخضرم و متأخر و معاصر از عرب و عجم و ترک و دیلم را استعمال سکته در کار است و کثیرالورود در نظم اشعار و تخصیص به بحری دون دیگری از بحور در مرور اعوام و دهور نداشته و خط بطلان بر قسمی از اقسامش احدی ننگاشته. هرگاه تمثال آن را از شعر متقدمین و متأخرین عرب و عجم که امری لازم الاتباع اهل دفتر و قلم می‌باشند تفصیلی بخواهند، به پایان آید این دفتر حکایت همچنان باقی؛ چو هیچ دیوان، بلکه قصیده خالی از نوع سکته، احدی نشنیده و عاقلی که معرفت جزیی به سیاق نظمش بوده، انکارش در قوة خود ندیده (همان: 30)

مرتضی‌قلی بر آن است که اغراق از لازمه‌های شعری است و موردی نیست که موجب رنجش خاطر دیگران شود. او تأکید دارد که «اطراء و غلو و اغراق سه باب از محسنات بدیعه بالاتفاقند» (همان« 33) و تعجب می‌کند که چرا آخوندزاده این مورد را فراموش کرده و چنین بر شعر سروش تاخته است و برای تأیید سخنش چند بیتی از شاعران فارسی و عربی نمونه می‌آورد.

این معنی واضح و عالمیان را لایح است که بنای شعر و شاعری بر اغراق است و قرارش از غلو و املاق هر چند پایه دروغش بیشتر مایة رونق و فروغش بیشتر و نص اعذبه اکذبه برین دعوی گواهی مشتهر و به همین علت خداوند جهان خاتم رسل پیمبر آخر زمان را از وصمت شاعری معرا و کلام مجید خود را به شعر مبرا داشته (همان: 31)

در انتهای نامه نیز مرتضی‌قلی خان جدولی در 49 مورد تنظیم کرده است و در آن غلط‌های نوشتاری و دستوری آخوندزاده را به او گوشزد می‌کند. در مجموع باید گفت این نقد سرآغازی برای نقدهای بلاغی روشمند است. نویسنده برای بیان مطالبش و پاسخ به اشکالاتی که آخوندزاده مطرح کرده، به جای آنکه تکیه بر احساسات و حالات روحی یا حتی حب و بغضی که نسبت به شاعر دارد، کند با مستندات و ارائة نمونه‌های مختلف از شعر شاعران و سخنوران فارسی‌زبان سعی در پاسخ‌گویی داشته است.

از نمونه‌های دیگر نقد توصیفی می‌توان به مقالة «اثر الفاظ» از رشید یاسمی اشاره کرد که در سال 1300 در نشریة شفق سرخ منتشر شده است که طی آن یاسمی با بررسی چند بیت از عنصری و دقیقی به این نتیجه می‌رسد که «در شعر بعد از یافتن فکر و تشخیص اثرات جمال دو چیز لازم است یکی یافتن پارچة زیبا یکی بریدن و دوختن آن به تناسب اندام خیال». منظور وی از بریدن و دوختن آن همان چگونگی بهره‌گیری از کلام برای خیال‌آفرینی است. به نظر یاسمی برای صرف یافتن پارچة زیبا (تفکر مناسب) به خیال‌انگیزی کمک نمی‌کند (یاسمی، 1300: 4).

از نمونه‌های دیگر این نوع نقد می‌توان به مقالة «سخنی چند دربارة سعدی» نوشتة محمود افشار اشاره کرد که در سال 1338 در نشریة آینده منتشر شده و به بررسی شعر سعدی از جنبة نکات بلاغی آن پرداخته است، اشاره کرد. بررسی وی بیشتر به همان روش تذکره‌نویسی رایج است که صرفا با عباراتی چون «نمکین»، «عذب» و .... اشعار را مدح می‌کردند یا برای نشان برتری شاعر نسبت به دیگران سعی در مقایسۀ میان سعدی با دیگر شاعران دارد. بخش قابل توجه این پژوهش بحث دربارة جنبه‌های سیاسی و اجتماعی آثار سعدی است که البته به‌صورت مختصر و کلی بیان شده است (افشار، 1338: 335-320)

 از نمونه‌های قابل توجه این روش از نقد بلاغی در دورة معاصر می‌توان به کتاب نقد ادبی در سبک هندی اشاره کرد که در این کتاب نویسنده به موضوع اهمیت بلاغت در راستای تحلیل متن اشاره می‌کند و عقیده دارد که «دانش‌هایی همچون بدیع، معانی و بیان، عروض و قافیه و ... از دیرباز به عنوان معیارهایی برای زیبایی‌شناسی عناصر ادبی و نقد و ارزشیابی شعر و نثر فارسی و عربی به کار می‌رفته است» (فتوحی، 1385: 133) و بر همین مبنا نتیجه می‌گیرد که در ادبیات ما نوعی نقد روشمند و معتبر بوده است که مبتنی بر بلاغت است (همان). البته فتوحی نام خاصی برای این نوع نقد در نظر نمی‌گیرد و فقط از نسبتی که میان نقد ادبی و بلاغت برقرار بوده است، سخن می‌گوید. پژوهشگر در این کتاب برای تبیین بهتر مباحث، پس از بیان مقدمات ضروری، کتاب‌های بدایع‌الافکار، تحفه‌الهند، دستورالشعراء، انوارالبلاغه و جامع‌الصنایع و الاوزان را که از مهم‌ترین آثار بلاغی سدة دهم و یازدهم هستند، بررسی می‌کند. هدف او در این بررسی‌ها تبیین موضوع «ابزاری بودن بلاغت در راستای تحلیل متن» است.

نقد کاربردی- تحلیلی که روش دوم نقد بلاغی، به بررسی نسبت میان بلاغت و ساختار متن ادبی می‌پردازد. در این روش هدف بررسی ماهیت زیبایی اثر در راستای درک مخاطب است که جزو روش‌های جدید و مشترک میان نقد ادبی و فلسفه به شمار می‌آید. در بررسی زیبایی‌شناسانه به سبب محدودیت‌های بلاغت سنتی، بلاغت جدید یا مدرن جایگزین آن می‌شود. در این گونه از نقد بلاغی ابتدا آرایه‌های ادبی موجود در متن شناسایی می‌شود و سپس براساس آن نسبت میان بلاغت و ساختار متن ادبی بررسی می‌شود. با این نگاه بخشی از نقد ساختارگرا کمک‌کننده به نقد کاربردی است. هنگامی که نسبت گونة ادبی با بلاغت آن بررسی می‌شود یا نسبت وزن عروضی اثر ادبی با گونة آن بررسی می‌شود. تقریباً می‌توان گفت تمامی پژوهش‌های مبتنی بر این نوع نقد در شمار نقد بلاغی می‌گنجند.

در این نوع نقد چگونگی بیان اثر ادبی ارزش پیدا می‌کند؛ ازاین‌رو مؤلفه‌های خاصی نیز برای آن در نظر گرفته شده است. بلاغت سنتی در پی یافتن معنای قطعی و حتمی بوده است و با تجزیه کلام به اجزای کوچک‌تر درک مخاطب را هدایت می‌کرد، اما روش‌های نوین در بلاغت و ترکیب آن با مباحث زیبایی‌شناسی فلسفی کمک کرد تا به جای پرداختن به اجزای‌سازندة کلام، به بافت کلام و تصاویر حاصل از عناصر بلاغی توجه کند. در این نوع نقد تناسب، تقارن، ابهام، پویایی و وحدت اثر دارای اهمیت است که به واسطة بلاغت جدید می‌توان به کلیتی منسجم در اثر رسید. بلاغت دیگر در حد پیداکردن استعاره‌ها و تشبیهات اثر ادبی خلاصه نمی‌شود، بلکه تصویرآفرینی‌ها به‌واسطة تشبیهات، استعاره‌ها، کنایه‌ها و .... سنجیده می‌شود یا عروض در سطح بررسی موسیقی اثر اهمیت پیدا می‌کند. برای مثال، در نقد بلاغی که نسبت میان وزن و موسیقی اثر با ساختار آن پرداخته می‌شود، می‌توان با بهره‌گیری از مباحث‌ زیبایی‌شناسی، به بررسی چگونگی تأثیرگذاری موسیقی اثر ادبی بر مخاطب و نسبت آن با ساختار متن پرداخت. یکی دیگر از جنبه‌ها زیبایی‌شناسی، بررسی نسبت بلاغت در تصویرسازی است. در مجموع باید گفت در این روش بیشتر هدف سنجش زیبایی و چیستی آن است و به سبب آنکه بخشی از زیبایی شعر یا متن ادبی به خیال و عناصر خیال‌انگیز بستگی دارد؛ ازاین‌رو نقد زیبایی‌شناسی را نیز یکی از روش‌های نقد بلاغی به شمار می‌آوریم.

از نخستین تلاش‌های این نوع نقد می‌توان به مقالة «منوچهری شاعر طبیعت» از عبدالحسین زرین‌کوب اشاره کرد که در سال 1331 در نشریة یغما منتشر شده که به بررسی جایگاه طبیعت و چگونگی نمود آن در اشعار منوچهری پرداخته است. به عقیدة زرین‌کوب رنگ‌ها و آهنگ‌هایی که در شعر منوچهری جلوه‌گری می‌کنند حکایت از ذوق موسیقیایی و نقاشی او دارند. منوچهری شاعری است که با دقت هرچه تمام‌تر به طبیعت و محیط اطراف نگریسته و آنها را در قالب الفاظ آورده است (زرین‌کوب، 1331: 353-349). در مقالة دوم با همین عنوان زرین‌کوب توضیح می‌دهد که منوچهری یادآور کسانی چون هوراس و آناکرئون است، اما با این تفاوت که بیان او شورانگیزتر از ایشان است و البته در زمینة اندیشه از آنها خالی‌تر و پوچ‌تر است. اشعار منوچهری به نظر زرین‌کوب اشعاری است که بخوانی و در طبیعت زیبا و رنگارنگ آن غرق شوی. (همان: 508-503).

از دیگر مقالات در این حوزه می‌توان به «دربارة قافیه» از محمدرضا شفیعی کدکنی اشاره کرد که در سال 1344 در نشریة سخن منتشر شده، که به نقش قافیه در موسیقی‌سازی کلام پرداخته است. به نظر شفیعی اگر دو غزل یا دو قصیدة هم‌وزن را با دو قافیة مختلف بیاوریم، تأثیر این دو شعر متفاوت خواهد شد و برای اثبات نظر خود سه غزل از حافظ را می‌آورد که وزن یکسان دارند، ولی قافیة آنها متفاوت است. او دلیل تفاوت را در کشش گفتاری هر صوت می‌داند که با هم متفاوت است و همین موضوع موجب اختلاف در موسیقی کلام و البته تأثیر بر مخاطب خواهد شد. شفیعی همچنین توضیح می‌دهد که در میان شاعران مولانا با درک درست از قدرت موسیقی‌آفرینی قافیه‌ها، بیشتر از دیگران به واژه‌ها و صوت‌های قافیه توجه نشان داده است. او همچنین تأکید دارد که عیب‌هایی که قدما از آن با عنوان عیوب قافیه یاد می‌کنند به سبب خللی است که در موسیقی کلام به وجود می‌آورد (شفیعی کدکنی، 1344: 130-123). در مقالة دوم با عنوان «دربارة قافیه» به موضوع جایگاه قافیه و تشخص‌بخشی به شعر می‌پردازد. به عقیدة شفیعی اگر کلمات مهم در جایگاه قافیه قرار بگیرند، موجب افزایش بیش از پیش موسیقی کلام خواهد شد (شفیعی، 1345: 232-223).

یکی از نمونه‌های موفق این نوع روش بلاغی را می‌توان در کتاب صور خیال در شعر فارسی دید. در این پژوهش در بخش نخست با نگاهی تاریخی به موضوع بلاغت در ایران به بررسی چیستی صور خیال پرداخته شده است و در بخش دوم با تأکید بر صور خیال اشعار شاعران از رودکی تا ازرقی هروی بررسی شده است. در بخش نخست کتاب که به بلاغت اختصاص دارد، نویسنده به موضوع علم بیان و نقش آن در معناآفرینی اشاره می‌کند و عقیده دارد که «علم بیان شیوة ادای موضوع و معنی به اسلوب‌های مختلف است، و تشبیه بی‌گمان در رأس این اسالیب قرار می‌گیرد» (شفیعی کدکنی، 1366: 55) و در ادامه به نقش مهم تشبیه در خلق معنا و تصویرآفرینی نیز می‌پردازد. از دیگر نمونه‌های این نوع بررسی‌های بلاغی می‌توان به صور خیال در شعر شاعران سبک خراسانی اشاره کرد که در بخشی از این کتاب نیز به موضوع تصویرآفرینی براساس صور خیال نیز اشاره شده است و به عقیدة نویسنده «آنچه را که در بلاغت اسلامی در علم بیان مطرح می‌کنند با تصرفاتی می‌توان موضوع و زمینة اصطلاح فرهنگی ایماژ دانست؛ زیرا مجاز و صور خیال گوناگون آن و تشبیه، ارکان اصلی خیال شعری هستند» (طالبیان، 1378: 27).

کتاب بلاغت تصویر یکی از آثار پژوهشی که مباحث زیبایی‌شناسی و بلاغت را در کنار همدیگر جمع کرده است. در این کتاب به موضوع بلاغت سنتی و بلاغت جدید در راستای درک و دریافت تصاویر توجه شده است. به عقیدة نویسنده «تصویر پرکاربردترین اصطلاح نقد ادبی است که از دیرباز در بلاغت اسلامی مطرح بوده است» (فتوحی، 1398: 37)

عکس مه‌رویان، خیال عارفان: مفهوم‌شناسی خیال در آرای مولانا نوشتة حسن بلخاری قهی به بررسی مفهوم خیال در آثار مولانا اختصاص دارد. در این کتاب، نویسنده از بخش نخست نقد بلاغی که یافتن آرایه‌های ادبی و بسامدگیری است، عبور کرده و به بخش سوم، تحلیل ماهیت خیال که به واسطة بلاغت و بهره‌گیری از شیوه‌های بلاغی مختلف بوده، پرداخته است. نویسنده خیال را در دو وجه معرفت‌شناختی و کیهان‌شناختی بررسی کرده است (بلخاری، 1387)

در مقالة «نقد زیبایی‌شناسی هنری در متن ادبی» با نگاه به نسبت میان بلاغت و کلیت و موضوع اثر ادبی به بررسی یک غزل از حافظ پرداخته است. در این پژوهش بلاغت غزل حافظ در سطح آرایه مورد نظر نیست، بلکه فرایند تصویرسازی، موسیقی‌آفرینی و معناآفرینی به واسطة بهره‌گیری از آرایه‌ها و عروض و قافیه مورد بررسی قرار گرفته است (جبری، 1391: 61-31).

در مجموع با نگاه به این دو روش و مفهوم نقد بلاغی، می‌توان گفت در این نقد پایة اولیه بر روی آرایه‌های ادبی متن است که دربرگیرندة آرایه‌های بدیعی و بیانی و عروض می‌شود و لازم است از متن گرفته و دسته‌بندی شود (نقد توصیفی)؛ سپس نسبت میان آرایه‌های ادبی و ساختار کلی متن تعیین می‌شود. در این مرحله معنا و مفهومی که آرایه‌های ادبی بر اساس ساختار نخست به متن و سپس به مخاطب القا می‌کند، بررسی می‌شود و همچنین موضوع تخیل‌آفرینی و شگرهای آن مورد بحث قرار می‌گیرد (نقد کاربردی ـ تحلیلی). باید دقت داشت که هریک از روش‌های یادشده خود گونه‌ای از نقد بلاغی به شمار می‌آید که به‌تناسب روش، هدف خاصی را دنبال می‌کنند.

هدف نقد بلاغی باتوجه به روش‌های آن، تعیین نسبت بهره‌گیری از آرایه‌های ادبی در راستای بیان معانی و تأثیرگذاری بر مخاطب است؛ بر همین اساس باید گفت هدف در روش نخست نقد بلاغی (نقد توصیفی) صرفاً شناسایی آرایه‌ها و توصیف آرایه‌مندی اثر ادبی است. در روش دوم (نقد کاربردی- تحلیلی) بحث کاربردشناسی آرایه‌ها در راستای درک بهتر مخاطب مطرح است و همچنین تبیین چگونگی بهره‌گیری شاعر یا نویسنده از عناصر زیبایی‌آفرین متن است و همچنین چگونگی جهت‌دهی هنرمند به درک مخاطب با بهره‌گیری از آرایه‌های بلاغی (خواه سنتی، خواه مدرن) به‌سبب آنکه صحبت از تعیین نسبت آرایه‌ها در فهم متن است، به نقد ادبی مربوط می‌شود و به‌سبب آنکه به موضوع حال مخاطب و درک او توجه دارد، به بلاغت مربوط می‌شود که جمع آن را با عنوان نقد بلاغی می‌شناسیم.

 

  1. نتیجه‌

دانش بلاغت یکی از مباحث درازدامن در ادبیات فارسی به شمار می‌آید که از نخستین سده‌های اسلامی تا امروز همواره مورد توجه بوده است و همین امر موجب گسترش کتاب‌های بلاغی شد و رفته‌رفته گونه‌ای در نقد ادبی موسوم به نقد بلاغی شکل گرفت که تا مدت‌ها نام خاصی برای آن در نظر گرفته نمی‌شد یا نهایتاً با عنوان نقدالشعر یا نقد شعر شناخته می‌شد، امروزه با ورود مباحث میان‌رشته‌ای به ادبیات و تغییر ماهیت بلاغت، لازم است تا بازنگری در تعاریف و نام‌گذاری‌های نیز صورت بگیرد؛ ازاین‌رو پژوهش حاضر به بررسی ماهیت نقد بلاغی اختصاص دارد.

با بررسی پژوهش‌های صورت‌گرفته مشخص شد که موضوع نقد بلاغی به نوعی امری بدیهی در نظر گرفته شده است که نیازی به تعریف چندان ندارد و تعریف آن معمولاً با بلاغت گره خورده است، اما از خلال همان چند تعریف مشخص شد که دقت کافی برای تعریف این گونة نقد ادبی انجام نگرفته است و نیاز به بازتعریف مستند به مطالعات میان‌رشته‌ای دارد. بر همین اساس نقد بلاغی را می‌توان چگونگی بهره‌گیری از دانش بلاغت در راستای تولید معانی و تخییل در مخاطب در متن تعریف کرد. در این تعریف منظور از بلاغت هم بلاغت سنتی (عروض، قافیه، بدیع، بیان و معانی) است و هم بلاغت جدید (مباحث زیبایی‌شناسی، تصویرگری و ...) است.

براساس این تعریف می‌توان دو روش برای نقد بلاغی در نظر گرفت: روش نخست که نقد توصیفی نام‌گذاری شده‌است، به بررسی صنایع بلاغی به کار رفته در متن اختصاص دارد و روشدوم که از آن با عنوان نقد کاربردی- تحلیلی یادشده، به بررسی چگونگی استفاده از آرایه‌‌های ادبی و شگردهای بلاغی و زیبایی‌شناختی در خلق معنا و تقویت گفتمان‌های موجود در متن پرداخته می‌شود. البته باتوجه به نوع متن می‌توان یک‌ بار آن را بنابر روش توصیفی و سپس براساس روش کاربردی- تحلیلی بررسی کرد.

 

.[1] درازگویی، برگرفته از واژه prolangate انگلیسی است.

  1.  

    1. احمدی، محمد (1396). «ماهیت نقد رتوریکی و اهمیت آن در مطالعات ادبی». بلاغت کاربردی و نقد بلاغی. سال 2. شمارة 3: 87-73.
    2. احمدی، محمد (1397). رتوریک از نظریه تا نقد. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
    3. آخوندزاده، میرزافتحعلی (1274). مکتوب آخوندزاده. کاتب ملاحسین غایب‌زاده. نسخة خطی. شماره مدرک 145. دانشگاه تهران.
    4. افشار، محمود (1338). «سخنی چند دربارة سعدی». آینده، سال چهارم: 340-335.
    5. آهنی، غلامحسین (1338). نقد المعانی. اصفهان: کتابفروشی تایید.
    6. بلخاری قهی، حسن (1387). عکس مه‌رویان، خیال عارفان (مفهوم‌شناسی خیال در آرای مولانا). تهران: انتشارات فرهنگستان هنر.
    7. تجلیل، جلیل (1370). معانی و بیان. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
    8. تفضلی، احمد (1386). تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. به کوشش ژاله آموزگار. چاپ پنجم. تهران: سخن.
    9. خاتمی، احمد؛ مشرف‌الملک، مریم؛ سعادت، مریم (1397). «روش نقد بلاغی فروزانفر در سخن و سخنوران.». ادبیات پارسی معاصر. دورة 8. شمارة 2: 60-41.
    10. جبری، سوسن (1391). «نقد زیبایی‌شناسی هنری در متن ادبی». مطالعات بلاغی و زبانی. سال 3. شمارة 5: 61-31.
    11. دولتشاه سمرقندی (1382). تذکرةالشعرا. به تصحیح ادوارد براون. تهران: انتشارات اساطیر.
    12. دیوان‌بیگی شیرازی، سیداحمد (1364). حدیقةالشعرا. تصحیح عبدالحسین نوایی. تهران: زرین.
    13. ذوالفقاری، داریوش و نرگس محمدی بدر (1389). «نقد بلاغی بیت معروفی از شاهنامه». کهن‌نامة ادب پارسی. سال 1. شمارة 2: 27-15.
    14. رادویانی، محمد بن عمر (1362). ترجمان البلاغه. تصحیح احمد آتش. انتقاد ملک‌الشعرای بهار. چاپ دوم. تهران: اساطیر.
    15. رازی، شمس‌الدین محمد بن قیس (1314). المعجم فی معاییر اشعار العجم. تصحیح عبدالوهاب قزوینی، با مقدمة مدرس رضوی. تهران: مؤسسة خاور.
    16. رحیمی، سیدمهدی؛ جلیلی جشن‌آبادی، حسن؛ شایان سرشت، اکبر و نوروزی، زینب (1399). «نقد بلاغی هدایت‌المتعلمین فی الطب». مطالعات زبانی و بلاغی. دورة 11. شمارة 22: 218-191.
    17. رشید یاسمی، غلامرضا (1300). «اثر الفاظ». شفق سرخ. سال 1. شمارة 5: 4
    18. زرین‌کوب، عبدالحسین (1331). «منوچهری شاعر طبیعت». یغما. سال 5. شمارة 8: 353-349.
    19. زرین‌کوب، عبدالحسین (1331). «منوچهری شاعر طبیعت». یغما. سال 5. شمارة 9: 508-503.
    20. رجایی، محمدخلیل (1353). معالم البلاغه. شیراز: انتشارات دانشگاه شیراز.
    21. زرین‌کوب، عبدالحسین (1356). شعر بی‌دروغ شعر بی‌نقاب. چاپ سوم. تهران: جاویدان.
    22. سام‌میرزا صفوی (1314). تحفة سامی. تصحیح وحید دستگردی. تهران: ارمغان.
    23. سلیمانی، علی و محمود مهرآوران (1398). «نقد بلاغی شعر مشروطه با تأکید بر اشعار میرزادة عشقی و ابوالقاسم لاهوتی». علوم ادبی. سال 9. شمارة 16: 205-167.
    24. سلیمی، حسین (1399). « درنگی بر پیوندهای معنایی و بلاغی واژگان در ابیاتی از حافظ؛ نگاهی به کتاب مهندسی‌‌ سخن در سروده‌های حافظ از محمد راستگو». فنون ادبی. دورة 12. شمارة‌32: 52-35.
    25. شفیعی کدکنی، محمدرضا (1344). «دربارة قافیه». سخن. سال 15: 130-120.
    26. شفیعی کدکنی، محمدرضا (1345). «دربارة قافیه». سخن. سال 15: 232-223.
    27. شفیعی کدکنی، محمدرضا (1366). صور خیال در شعر فارسی. تهران: آگه.
    28. شمیسا، سیروس (1374). معانی. تهران: میترا.
    29. شوقی ضیف (1398). تاریخ و تطور علم بلاغت. ترجمة محمدرضا ترکی. تهران: سمت.
    30. طالیبان، یحیی (1378). صور خیال در شعر شاعران سبک خراسانی. کرمان: نشر عماد کرمانی.
    31. عرب بافرانی ،علیرضا (1390). «نقد بلاغی داستان زال و رودابه شاهنامة فردوسی و داستان جمشید و دختر شاه زابل گرشاسب‌نامة اسدی». مطالعات و تحقیقات ادبی. شمارة 16: 168-145.
    32. عوفی، محمد (1335). لباب الباب. به تصحیح سعید نفیسی. تهران: کتابخانة ابن سینا.
    33. فتوحی رودمعجنی، محمود (1385). نقد ادبی در سبک هندی. چاپ نخست. تهران: سخن.
    34. فتوحی رودمعجنی، محمود (1398). بلاغت تصویر. چاپ چهارم. تهران: سخن.
    35. گرین، ویلفرد؛ لیبر، ارل؛ ویلینگهام، جان؛ مورگان، لی (1385). مبانی نقد ادبی. ترجمة فرزانه طاهری. تهران: نیلوفر.
    36. محبّتی، مهدی (1390). از صورت تا معنا (جلد اول). تهران: سخن.
    37. مرتضی‌قلی خان (1285). مکتوب مرتضی‌قلی خان. کتابخانه مدرسة سپهسالار. شماره مدرک: 2780.
    38. مهدوی دامغانی، احمد (1375). «در باب بلاغت». نامة فرهنگستان. شماره 7: 53-15
    39. نظامی عروضی، احمد بن عمر (1388). چهار مقاله. تصحیح محمد قزوینی، به کوشش محمد معین. تهران: زوار.
    40. هدایت، رضاقلی‌خان (1382). مجمع الفصحا. تصحیح مظاهر مصفا. تهران: امیرکبیر.
    41. همایی، جلال‌الدین (1373). معانی و بیان. چاپ دوم. تهران: نشر هما.