نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دکتری تخصصی زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Haj Mirza Masoum Khavari Koze Kanani was a poet and religious scholar of the 13th century Hijri and one of the speakers of the period of ‘Literary Return’. His works of exquisite calligraphy have about 25000 verses, which were written in the styles of the poets of the mentioned period. This shows that Khavari considered poets, such as Abul Ala Ganjavi, Falki Sharvani, Khaqani, Jami, Nezami, and Mohtsham Kashani, in writing his poems and somehow revived their ways.
To explore linguistic coordinates in his poems and investigating them at the phonetic, lexical, and syntactical levels, it is first necessary to ask which period of Persian literature (Khorasani or Iraqi) Khavari's poetry has been related to in the era of ‘Literary Return’.
In this article, we showed that the poet's place of residence in Azerbaijan and Kashan had a tremendous impact on his language and expression. In fact, his speech was affected by the environment and conditions of his place of residence.
Our general inference was that Khavari had used poetry and literature as a means of conveying his favorite and emphasized concepts, while taking into account his religious personality.
Introduction:
‘Literary Return’ is a period in the history of Iranian literature from the second half of the 12th century to the emergence of constitutional literature in the early 14th century. There is a strong possibility that the expression of ‘return’ was used for the first time by Ustad Malek al-Shoara-ye Bahar.
The forms of poetry used in the period of ‘Literary Return’ lack any originality. Poems like Ghazal, Masnavi, Qet’e, and quatrain are among the most common forms that have attracted the attention of poets in this period. However, the rhythms (measures) of the poems do not indicate any particular transformation and freshness.
There were two groups of poets in this period. Some people like Saba, Majmar, and Yaghma were only poets. Some others, such as Mirza Habib Esfahani, Qa’em Maqam Farahani, and Neshat Esfahani, wrote poetry besides being engaged in other professions.
An increase in the volume of poems and number of poets compared to the previous periods strengthened most of the poems by returning to the basic principles of Khorasani style of poetry.
It goes without saying that the poets of Khorasani, Iraqi, and Azerbaijani styles have had a significant impact on the poetry of later periods. Their poetic themes with poetic music and their subtle literary arts have always been the focus of poets, especially during the period of ‘Literary Return’.
On the one hand, "Khaqan Association" was the inheritor of the experiences of the two Moshtagh and Neshat associations, while its members were experienced poets and writers, who were familiar with the details of ancient poetry. On the other hand, it was connected to the court of Fath Ali Shah, which was similar to those of Sultan Mahmud Ghaznavi and Sultan Sanjar. Saljuq had established a system for poets and gave them the title of ‘Salah’ (Goodness). He invited them in the hope of getting the mentioned title, while the center of all of the poets was Malik al-Shoara Sabai Kashani.
Research innovation:
In this article, while announcing the corrected work of Khavari Koze Kanani's Divan and introducing its existing version, we studied the linguistic coordinates of his works and measured the ratio of his poetry with those of the previous poets. We showed that changes in the poets’ places of residence had a significant impact on their poetic languages.
Method: Library and field
Research materials: descriptive
Conclusion:
Based on our study, the following results could be drawn:
Khavari Koze Kanani was one of the judges and commentators of Saba and Khaqan literary associations. The poet’s thought and language was the result of the consensus of the prominent poets of that time for returning to the styles of the past. Literary associations in those days were as institutions. For the first time in the history of Persian poetry, Dari Persian and its path-breaking direction were approved.
Like most of the poets of the ‘Return Period’, Khavari had a simple, mature, and fluent poetic language. Of course, it was influenced by the poetry of the 6th century and later.
Some (phonetic, lexical, and syntactic) coordinates of Khorasani style could be seen in the oriental poetry. Linguistically, the style of the oriental poetry was an imitation of Khorasani and Iraqi styles and an inspiration from Azerbaijani style, which was unique in its kind.
The main reason for the simple language of the poetry of the return period, which was not so prominent, could be the fact that all of them were in the valley of imitation. Thus, the poems of all the poets were almost the same. They were all written in the same way, except for their appearances, which were in different colors and compositions.
The religious nature of Khavari's poetry placed his Divan in a unique and memorable way.
Khavari's migration from Azerbaijan to Kashan at a young age indicated the existence of an independent literary school called Kashan Literary School, which was effective in forming his poetry.
Khavari had in his mind the migration plans of people like Kalim, Bashi, Talib, and Yaghma from Hamedan, Yazd, Amol, and Jandaq, respectively. They settled in Kashan and put a significant effect on his personal poetic style in terms of linguistic, intellectual, and literary coordinates.
8. Although Khavari's poems were far from ambiguity and complexity compared to those of his contemporaries, they had some special features, as well as beautiful and rare combinations of words based on Khorasani, Iraqi, and Azerbaijani styles. Since he was a community poet in Kashan, his poetry was different. All these cases not only showed his language characteristics, but also had great effects on his personal style.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
بازگشت ادبی دورهای در تاریخ ادبیات ایران از نیمة دوم قرن دوازدهم تا پیدایش ادبیات مشروطه در اوایل قرن چهاردهم است. به احتمال قوی، نخستینبار استاد ملکالشعرای بهار تعبیر بازگشت را به کار برده است.
قالب شعر در دورة بازگشت ادبی بدون هرگونه ابتکاری است. قصیده، غزل، مثنوی، قطعه و رباعی... از معمولیترین قالبهایی است که شاعران این دوره به آن توجه داشتهاند. همچنین وزن شعر نیز بیانگر تحول و تازگی خاصی نیست.
از ویژگیهای سببک دورة بازگشت ادبی عبارت است از: دو گروه شدن شاعران ـ عدهای (مانند صبا، مجمر، یغما) شغلشان شاعری بود و عدهای هم (مانند میرزا حبیب اصفهانی، قائممقام فراهانی و نشاط اصفهانی) افزونبر اشتغال به حرفههای دیگر، شعر نیز میسرودند؛ افزونی حجم شعرها و شمار شاعران نسبتبه دورة های پیشین؛ استحکامیافتن بیشتر اشعار با بازگشت به اصول اولیة شعر سبک خراسانی.
ناگفته پیداست شاعران صاحب سبک خراسانی و عراقی و آذربایجانی در شعر دورههای بعد تأثیر بسزایی داشتهاند؛ مضامین شعری آنان با موسیقی شعری یا صنعتهای ظریف ادبی همواره توجه شاعران بهویژه شاعران دورة بازگشت ادبی را به خود جلب کرده است.
«انجمن خاقان» از یکسو وارث تجربههای دو انجمن مشتاق و نشاط بود و اعضای آن شاعران و ادیبان کارآزمودة آشنا به دقایق شعر قدیم بودند؛ ازسوی دیگر بهسبب ارتباط آن با دربار فتحعلی شاه که بهشیوة دربار سلطان محمود غزنوی و سنجر سلجوقی نظام یافته بود و شاعران را مینواخت و بدانها صله میداد، شاعران بسیاری را به امید گرفتن صله و لقب، به خود خواند که محور همة آنها ملکالشعرا صبای کاشانی بود.
1ـ1 جنبة نوآوری پژوهش
در مقالة حاضر، ضمن اعلام کار تصحیح دیوان خاوری کوزهکنانی و معرفی نسخ موجود آن، به بررسی ویژگیهای زبانی آثار وی پرداختهایم و نسبت شعر وی را با شعرای قبل از او سنجیدهایم و نشان دادهایم که تغییر جغرافیای سکونت شاعر بر زبان شعری او تأثیر بسزایی داشته است.
1ـ2پیشینة پژوهش
متأسفانه نسخة خطی آثار خاوری تاکنون به زینت طبع آراسته نشده است و هیچ مقاله یا پژوهش جامعی وجود ندارد که به همة جوانب مختلف سبکی و بلاغی این اثر بپردازد؛ اما برخی پژوهشگران در تحقیقات پراکنده تنها اشارهای به نام این شاعر و آثار وی داشتهاند؛ حتی گاهی دیده میشود آثار ایشان و نوة دختری او، حجتالاسلام و المسلمین سیّد احمد فخرالواعظین خاوری کاشانی جابهجا در برخی پژوهشها آمده است.
نکتة تأملبرانگیز اینکه استاد ملکالشعرای بهار ضمن خطابة خود دربارة سبک شعر و شعرا که در انجمن ادبی ایران بیان کرد، دربارة سبک شعری خاوری کوزهکنانی چنین گفته است: «سبک شعر خاوری کوزهکنانی را میگویند پخته و ساده است به سبک ابوالعلای گنجوی و فلکی شروانی شعر گفته است» (بهار، 1311: 749).
گفتنی است بیشتر تذکرهنویسان ـ از ثمر نائینی تذکرهنویس، معاصر خاوری کوزهکنانی تا امروز ـ به اشاراتی دربارة زندگی خاوری پرداختهاند و برخی ابیات وی را ذکر کردهاند.
مقالاتی دربارة خاوری کوزهکنانی به چاپ رسیده است که به برخی از آنها در ادامه اشاره میشود. البته هیچکدام از تذکرهنویسان و نویسندگان مقالات مذکور بهجز استاد بهار به سبک شعری وی اشاره نداشتهاند و نسبت وی را به شاعران قبل از او نسنجیدهاند.
از آثار متنوع و گوناگون خاوری تاکنون چیزی به چاپ نرسیده است؛ مگر کتاب احسنالقصص یا قصة یوسف و زلیخا که متأسفانه آقای عباس منظوریِ خطاط آن را بهاشتباه به نام خاوری شیرازی چاپ کرده است و چاپی ناقص است.
ازجمله مقالات دربارة خاوری کوزهکنانی عبارت است از:
1ـ3 بیان مسئله
1ـ3ـ1 آثار و احوال خاوری کوزهکنانی
حاج میرزامعصوم خاوری کوزهکنانی از دانشمندان، شاعران آیینی و مذهبی و «از عرفای برجستة قرن سیزدهم هجری و از مفسران، مفاخر، سخنوران و سخنسنجان برگزیدۀ آذربایجان است. وی از اعیان قریۀ کوزهکنان، از توابع تبریز است» (تربیت، 1235: 143).
«خاوری از عرفای روزگار و از سالکان طریقت بود که بر مسالک سلوک واقف و از مصاحبان اهل معارف میباشد» (هدایت: 1385: 259‑258). «سلسله نسبش منتهی به قدوه المحققین شمسالحق تبریزی» است (گرجینژاد، 1343: 63). او بهلحاظ اخلاقی از «نکوخلقان دوران و از مشاهیر سخنسنجان ایران است» (قاجار، 1346، ج 2: 694). وی از بزرگان شعرای عصر خود به شمار میرفت. او مردی بسیار سخنسنج بود که از «علوم رسمی استحضاری وافی و از رسوم سخنوری استبصاری کافی؛ در نظم و نثر قادر، و در این دو فنّ شریف ماهر؛ دراری منظومهاش، غیرت عقد پروین و لآلی منثورهاش رشک درّ ثمین» است (رک. گرجینژاد، 1343: 63).
خاوری در اوان جوانی، علوم ادبی و رسوم عربی را تحصیل کرد و پس از کسب معارف و کمالات خاکبوسی زیارت ثامنالائمّه، علی بن موسی الرضا (ع) را هوس کرد. پس از زیارت آن مرقد مطهّر به عزم تجارت و سیاحت به نواحی مرکزی ایران رفت؛ چنانکه «خاک دارالمؤمنین کاشان دامنش را در تصرف» میآورد (رک. قاجار، 1346، ج 2: 695).
خاوری کوزهکنانی در کاشان، دیار ادبا و فضلا، بهسبب ذوق ادبیاش به عضویت محفل ادبی صبا پذیرفته شد. «نظر به اشتراک صناعت و حسن احوال» و «نظر به رتبة کمال و سلامت حال» «مقبول خاطر استاد فن و یگانه زمن فتحعلی خان صبا ملکالشعرا» قرار میگیرد (رک. دنبلی، 1342، ج 1: 190‑191).
شاعر پرآوازة آن روزگار، فتحعلی خان صبای کاشانی بهسبب علاقة بسیارش به خاوری کوزهکنانی، یکی از برادرزادگان خود را به حبالة نکاح او درآورد؛ ثمرة این ازدواج دختری بود که بعدها همسر علامه سیّد هاشم واعظ شد که مادر سیّد احمد فخرالواعظین خاوری کاشانی است. سیّد احمد فخرالواعظین خاروی کاشانی نوة دختری خاوری کوزهکنانی است؛ بهطوری که بعدها خاوری کاشانی نیز تخلص خود را از جدّ بزرگوارش خاوری کوزهکنانی اقتباس کرده است. خاوری کوزهکنانی در اواسط عمر بنابر استطاعت مالی، توفیق طواف کعبه معظمه را مییابد و به قصد زیارت بیتاللهالحرام و مدینة منورّه از راه عراق به سرزمین عتبات عالیات و بعد به حجاز سفر میکند. آثار خاوری کوزهکنانی عبارت است از: مثنوی احسنالقصص (یوسف و زلیخا)؛ مثنوی تحفةالحرمین؛ مثنوی نصیحةالنظام؛ قصاید و غزلیات؛ ترکیببند؛ رباعیات.
آرامگاه خاوری کوزهکنانی در قبرستان قدیم پنجهشاه (گذر آقا رحیم کاشان) است که متأسفانه بهسبب تسطیح قبرستان تخریب شده است. آرامگاه خاوری کاشانی نیز در ایوان آیینهکاری زیارت حضرت هارون بن موسی بن جعفر (ع) (پنجهشاه کاشان) واقع شده است.
2ـ معرفی نسخ موجود از آثار خاوری کوزهکنانی
الف) معرفی نسخة نفیس منحصربهفرد برای تصحیح
میرزا معصوم خاوری کوزهکنانی، مجموعه نفیس خطی به شمارة 369-1، کتابخانة آستان قدس رضوی.
ب) دیگر نسخ موجود برای مقابله و نقد و بررسی
1ـ احسن القصص (یوسف و زلیخا): خاوری کوزهکنانی، شمارة 87918، شمارة قفسه 14186، کتابخانة مجلس شورای اسلامی.
2ـ احسن القصص (یوسف و زلیخا): خاوری کوزهکنانی، شمارة 4825، کتابخانة ملی ملک.
3ـ نسخة خطی خاوری کوزهکنانی متعلق به آقای عباس بهنیا که به کتابخانة کاشانشناسی واگذار کرده است و یکی از مهمترین اسناد موجود در اثبات احسن القصص (مثنوی یوسف و زلیخا) میرزا معصوم خاوری کوزهکنانی است. 1
3ـ ویژگیهای زبانی شعر دورة بازگشت ادبی
درمجموع نمیتوان برای زبان شاعرانه در دورة بازگشت ویژگیهایی ارائه داد که نشان دهد دارای نوعی کمال و فرهیختگی است. شاید این سادگی زبان هم واکنشی برای گریز از زبان پرمضمون شیوة شاعران عصر صفوی باشد؛ وگرنه کسانی مانند آذر و هاتف و... آن مقدار هم از دانش و آگاهی به دور نیستند.
دلیل عمدة زبان ساده و نهچندان برجستة شعر دورة بازگشت شاید این باشد که همة آنان در وادی تقلید قرار دارند (مدرسزاده، 1397: 342). گفتنی است زبان شعر دورة یادشده پیروی و تقلید از شعر دورة عراقی و سبک خراسانی است.
4ـ ویژگیهای سبکی شعر خاوری
میرزا معصوم خاوری شاعری تواناست که در انواع فنون سخن طبعآزمایی کرده است. اشعار وی ازنظر زبانی طبق قواعد نحوی و زبانی سدة سیزده (دورة بازگشت ادبی) بوده است؛ ولی مانند همة شاعران این دورة که به تقلید از قدما پرداختهاند، اشارات سبکی او نیز گاهی به همین شکل است.
آثارش ازنظر زبانی از ویژگیهای سبک خراسانی و ازنظر معنایی و فکری از ویژگیهای سبک عراقی و شیوة آذربایجانی تأثیر پذیرفته است.
در اشعار او پیروی از شعرای عرب و عجم دیده میشود. لحن شعری او عربی با کاربرد الفاظ دری است و انواع صنایع ادبی و آرایهها و صور خیال در شعر او بهزیبایی به کار رفته است.
خاوری را میتوان پل ارتباطی میان شاعران خراسانی و آذربایجانی و کاشانی دانست؛ بنابراین چنانکه میدانیم حتی «شعر آذربایجانی» نیز برپایة شعر خراسانی قرن ششم است؛ اما ارزشهای ادبی فکری آن به مقدار زیادی با آنچه در خراسان بود، متفاوت و دیگرگون است؛ بهگونهای که برخی را تشویق کرده است شعر آذربایجانی را سبکی مستقل به شمار آورند (مدرسزاده، 1397: 94).
شعر خاوری نسبتبه همعصران خود پختهتر و سنجیدهتر است. وی در سرودن مثنویهایش به تقلید از نظامی و به تقابل با جامی برآمده است. در قصاید نیز به تقلید از خاقانی و در قطعهسرایی به پیروی از انوری قطعاتی بسیار پندآموز و حکیمانه و اخلاقی سروده است. همچنین در سرودن حکایات به تقلید از بوستان سعدی، اشعاری تقلیدی سروده است.
خاوری در سرودن ترکیببند عاشورایی به تبعیت از محتشم کاشانی و صباحی بیدگلی ترکیببندی هجدهبندی سروده است.
میرمعصوم خاوری قصیدهای طولانی لامیه را به پیروی از امیر معزی سروده است که در نوع خود کمنظیر است. 2
همچنین در سرودن مادهتاریخ یگانة روزگار خود بوده است؛ آثار میراث فرهنگی و تاریخی کاشان که مادهتاریخهایی از او بر کتیبه دارند، گواه بر این مدعاست.
گفتنی است با انس با اثر مخطوط خاوری، این شاعر سخنسنج سخنپرداز، توانستهایم با بررسی ویژگیهای زبانی دیوان او در سه شاخة سبکشناسی (آوایی، لغوی، نحوی) نتایج مطلوب آن را در این مقاله ذکر کنیم. 3
5ـ ویژگیهای سبکی زبانی دیوان خطی حاج میرزا معصوم خاوری کوزهکنانی
در ادامه به نمونههایی از ویژگیهای زبانی شعر خاوری، از نامآوران دورة بازگشت ادبی، اشاره میشود تا تصویری روشن بهصورت اجمالی از زبان شعر او در قالب مثنوی، قصیده، غزل، قطعه، رباعی نشان داده شود.
5ـ1 ویژگیهای آوایی
ـ تفخیم
سلیمان چاکرا یوسف غلاما ملک چاکرا خسروا ای که قهرت |
|
مسیحا سیرتا احمد مقاما عدو گاه مهرت ولی پرور آمد
|
ـ ابدال
ابدال یعنی بدلشدن و جایگزینشدن حرفی به حرف دیگر. در بیت زیر تبدیل حرف ش به ژ (کشکول = کژکول) دیده میشود.
ز کژکول چوبین خود صبر و حنظل |
|
به از ساع سیمین دون، شهد و شکّر
|
ـ تخفیف واژه
سر اندر زن چو روبه پیش و پس بین |
|
رسیدم هسته هسته تا به بالین |
(هسته هسته بهجای آهسته آهسته)
کاظمه را فخر به چرخ برین |
|
زان که در آن خفته دو سلطان دین |
(کاظمه بهجای کاظمین)
ـ آوردن دو حرف اضافه برای یک متمم
یکی کز اهل کشور برتری داشت |
|
به سیما در نشان سروری داشت |
(به سیما در)
(برای نمونههای دیگر رک. اح، ص 130 «به مژگان در»)
ـ تخفیف مشدّد
ز سوز دل به تن بدرید جامه |
|
فکند از بر ردا از سر عمامه |
(عمامه بهجای عمّامه)
سگی آهونژاد و شیرزاده |
|
به گردن جمله را زرین قلاده |
(قلاده بهجای قلّاده)
ـ تخفیف واژه
بلی چون میوه بیند گسنه بر شاخ |
|
شود بر چیدن آن میوه گستاخ |
(گسنه بهجای گرسنه)
البته این واژه ابدال نیز دارد؛ در زبان عامیانه گشنه نیز کاربرد دارد. در کاشان نیز گشنه را بهجای گرسنه بسیار به کار میبرند.
(برای نمونههای دیگر رک. «ستاده بهجای استاده»؛ (اح، ص 207) «فلاطون بهجای افلاطون» (آ، ص 207).)
ـ تشدید مخفّف
هوا از پرّ مرغان باغ نسرین نشانده حاجیان بر در غرورش |
|
زمین از خون رنگان راغ رنگین که بر شکّر نیابد راه مورش |
شکر مشدد خوانده میشود.
ـ آوردن دو ساکن کنار هم
چو اخوان را از این معنی خبر شد ز حق هر زمان روحشان شاد باد |
|
ز جانْشْان آتش کین شعلهور شد روانْشْان ز قید غم آزاد باد
|
اماله 4
نبوت را همیون فر همایی در آخور داشت یوسف بادپایی به نام همیونْتْ در خطبه دایم |
|
به سدره به که بال و پر گشایی جهان پیما همیون فر همایی خطیبان انجم در این هفت منبر
|
همچنین واژه «همیونْتْ» بهجز اماله ویژگی دو ساکن کنار هم را نیز داراست.
هم بقایی بس همیون هم نژادی بس بزرگ |
|
هم نهادی بس مبارک هم کلامی بس وجیز
|
اشباع
وگرنه در زمان بینی هلاکم |
|
چو گل از نوک خنجر سینه چاکم
|
(نیز نک. اح، صص 57، 286، 359)
ـ آوردن «ت» بهجای «ه»
اجازت ده که همچون ناپسندان |
|
پسندی گر به من بر خویش مپسند
|
اصل واژه اجازت است که در حالت وقف «ه» میشود.
(نیز اجازت: ص 213، صص 266، 265، 350، 354؛ اشارت: اح، صص 267، 295، 322، 344، 353، 383)
5ـ2 ویژگیهای لغوی
ـ «بنامیزد» ادات تحسین و شگفتی
بنامیزد عجب خرم بهشتی است بنامیزد همه رعنا جوانان |
|
در آن فرمانروا غلمان سرشتی است تعالی الله همه روشنروانان
|
(برای نمونههای دیگر رک. اح، صص 326، 347، 338)
ـ کثرت پسوند کاف
بود به زانو شبکی روی من به هر افسوس که در لب مایه بودش |
|
و آیینه رویــی سر زانــوی مـن از آن افزونترک لختی ستودش
|
(نمونههای دیگر: محصلکی: آ، ص 156؛ رعدکی، مورکی، ابرکی: آ، ص 159؛ نالان ترک: اح، ص 276)
ـ کاربرد لغات فارسی قدیمی
انگله: تکمه، دکمه (دکمههایی که با نخ درست میشود) 5
انگله و گوی چو مغز است و پوست |
|
هر دو برآورده سر از جیب اوست
|
نیوشنده: شنونده
نیوشنده را خاوری گر کس است |
|
پی عبرت آن داستانها بس است
|
رنگ: گوزن
زده سر پنجه هر تازی به رنگی |
|
ز خوی او شده رنگین پلنگی
|
فگار: محزون
مرا امروز خاطر بس فگار است |
|
دلم چون زلف یوسف بیقرار است
|
(نمونههای دیگر: خداوند : صاحب: اح، ص 26؛ کژدم: عقرب: اح، ص 118؛ پشت دوتا: کمر خم کردن: اح، ص 148؛ دورباشان: حامیان: اح، ص 334)
ـ کاربرد لغات عربی قدیمی
خیشوم: اندرون بینی، بیخ بینی
کن حلقه ز اژدهای خیشوم |
|
این دیو رجیم را به حلقوم
|
کلفت: رنج
دلش با هیچکس الفت نگیرد |
|
ز الفت خاطرش کلفت پذیرد
|
مرغوله: موی پیشانی اسب
همه مرغوله موی و خیزران دم |
|
همه زرینه نعل و آهنین سم |
(نمونههای دیگر: غنوده: خوابیده: اح، ص 132؛ بار: اجازه: اح، ص 154؛ برثن: چنگال: آ، ص 176؛ دستور: وزیر: اح، ص 262؛ اح، ص 407؛ شوخ ، گستاخ: اح، ص 232)
ـ کاربرد لغات پهلوی
اندر:
به روز اندرت جا بر و دوش من پر اندر پر عقابان شکاری چو بر خرگاه آن خرگهنشین دید |
|
به شب خوابگه مهد آغوش من بساطش را همه در پردهداری هزاران آسمان اندر زمین دید
|
5ـ3 ویژگیهای نحوی
ـ فراوانی کاربرد «به» سوگند
قسمخوردن در شعر بهگونهای متأثر از شخصیت مذهبی شاعر است.
به آیات کبری به اسماء اعظم به رزاقی که از خون ذمیمه |
|
به تبلیغ احمد به تنزیل داور دهد روزی به طفلان در مشیمه
|
ـ کاربرد افعال کهن
اقبال کردند:
چو اهل شهرش استقبال کردند |
|
به دنبالش به شهر اقبال کردند
|
شد: رفت:
حواسش شد شبی از دل عنان تاب |
|
به غارت برد هوشش رهزن خواب
|
خست: مجروحکردن:
مویه خواهم کرد و مو خواهم درید |
|
چهره خواهم خست و خون خواهم گریست
|
پرداخت:
ز نظم ملک چون پرداخت یوسف |
|
به خلوتگاه خود جا ساخت یوسف
|
نسپرید:
که آن به که زین داوری بگذرید ره کیش آبای خود درنوَشَت |
|
طریق خصومت اگر نسپرید به آن داوری زیست تا درگذشت
|
(نمونههای دیگر: شنفتند: شنیدند: اح، ص 262؛ کم از آن گرفتم: بیتوجهی کردم: اح، ص 197؛ خستند: آزردند: اح، ص 299)
ـ مصدر
آمدشدن:
ز نازش پاسبان بر در نشستند |
|
ره آمد شدن بر خلق بستند |
ـ فعل در وجه مصدری
خورد:
شکستهخاطر و محزون نشسته |
|
لب از حرف و دهان از خورد بسته
|
جابهجایی اجرای فعل:
شد آمد:
ز ایران فلک به حضرت تو |
|
روز و شب از شد آمد بسیار
|
رخت باید:
که سوی مصر ما را رفت باید |
|
گر آید ابن یامین نیز شاید
|
ـ مقدمداشتن «می» بر نون «نفی»
ز خاین جز خیانت مینیاید |
|
خیانت کز غلامی را نشاید
|
ـ کاربرد« می» در آخر فعل
خواستمی:
از بزرگی به بزرگان عراق |
|
استری در سفری خواستمی
|
دیدیمی، گرفتیمی:
ز هر چشمی که دیدیمی به راغی |
|
از آن گریان گرفتیمی سراغی
|
(نمونههای دیگر: ساختندی/ پرداختندی: اح، ص 136؛ داشتندی: اح، ص 288؛ انباشتندی/ برداشتندی: اح، ص 133، اح، ص 299؛ افروختندی/ سوختندی: اح، ص 340)
ـ کاربرد افعال نیشابوری
ید بیضای او شنیدستی |
|
ناسخ سحر سامری آمد
|
شنیدستم:
شنیدستم که فصّاد یهودش |
|
به دفع زحمتی چون رگ گشودش
|
(نمونههای دیگر: ندیدستی: آ، ص 141؛ دیدستم: اح، ص 334)
ـ کاربرد واژة ترکی
خاوری، این شاعر آذریزبان، بنابر خاستگاه و موطن اصلی خود (منطقة آذربایجان) پس از مهاجرت به کاشان نیز بهطور خودآگاه یا ناخودآگاه گاهی واژه و بیشتر ابیات ترکی را در لابهلای اشعار فارسی میآورد و زبان آذری را چاشنی زبان پارسی دری میکند. از همه مهمتر، او در دستگاه شاهان قاجار میزیسته است که همگی ترکزبان بودهاند و زبانش تلفیقی از شیوة آذربایجانی و مکتب ادبی کاشان است که در نوع خود کمنظیر است.
هُمتُلی: پرخوری
همتلی گر چو رهی طی کند |
|
رنج مراق آورد و قی کند
|
(نمونة دیگر: اَخچه: آ، ص 55)
همچنین واژة «ترک و تازی» از واژههای خاص دیوان او به شمار میرود که به گونههای مختلف در دیوان او دیده میشود:
ناوک ترکان که خجل زان سحاب |
|
شبپره را کرده به پر چون عقاب
|
(نیز رک. صص 24، 37، 45، 55، 71، 199 و...)
ـ کاربرد لغات عربی
ذکر کلمات عربی در دیوان خاوری بیانگر چند نکتة تأملبرانگیز است:
1) نشانة حفظ آیات و روایات و احادیث و ضربالمثلهای عربی است و اینکه از علما و مفسران دورة قاجار و بازگشت ادبی بوده است؛ بهطوریکه دلش مخزن امالکتاب و لبش معجز فصلالخطاب است.
2) نشاندهندة عرصة مطالعات وی در دیوانهای شعری عرب و عجم و کسب رسوم عربی در اول جوانی و قبل از مهاجرت وی به کاشان است.
3) مأنوسبودن و نشستوبرخاست با عربزبانان در طول سفرهایی که به سرزمینهای شام و حجاز و عراق داشته است، این تأثیر را در اشعار وی نشان میدهد.
4) چنانکه در هر دورهای دانستن زبان عربی از هنرها بوده است و پایة آموزش مکتبخانهای به شمار میرفته است، خاوری نیز از آن برکنار نیست.
5) میتوان بهنوعی شعر او را فقیهانه دانست.
امالکتاب، فصل الخطاب:چ
در دل او مخزن امالکتاب به سقفش کان مشیّد شد به کافور |
|
در لب او معجز فصلالخطاب فروغ شمع شد نورٌ علی نور
|
(نمونههای دیگر: معالقصّه: آ، ص 43؛ مالایطاق، علیالاتفاق: آ، ص 55؛ اولی اجنحه: آ، ص 76؛ کالبشاره، کالرساله: آ، ص 152؛ مغتسل، ماحصل: آ، ص 182؛ عفاکالله: اح، ص 319؛ تعالیالله: اح، ص342؛ عینالکلمات: اح، ص 388)
همچنین در دیوان خاوری کلمات «اهلاً» و «ویحک» 6 نیز در جایجای آثار او به کار رفته است.
اهلاً:
گفتمش اهلاً چه کسی از کجا |
|
گفت که پیکی ز دیار وفا
|
ویحک:
گفت که ویحک چه کسی از کجا گفت که ویحک چه حکایت کنی |
|
گفتم یاری ز دیار وفا چند حکایت به کنایت کنی
|
ـ کاربرد لغت و اصطلاحات کاشانی
خاوری کوزهکنانی (کاشانی) چنان دلبسته و شیفتة کاشان، دیار ادبا و فضلا، بوده است که در اشعارش نیز این دلبستگی را نشان میدهد و تحت تأثیر محیط کاشان قرار میگیرد. او در لابهلا و گوشة اشعارش چاشنیهای زیبایی از لهجة شیرین کاشانی را یادآور میشود و این میتواند بیانگر سه نکته باشد:
1) ماندگارشدن لغات کاشانی در اشعار او؛
2) انس با محیط ادبی و فضای فرهنگی کاشان و مأنوسشدن با لهجة کاشانی؛
3) درصد لغات و اصطلاحات کاشانی در شعر او بیش از کلمات آذری، خود را نشان میدهد. این امر بیانگر آن است که شاعر این شهر را همانند وطن دوم پذیرفته است و او را الحق میتوان شاعری کاشانی به شمار آورد. به یاد داشته باشیم که شاعر پس از اقامت در کاشان به آذربایجان بازنگشته است؛ درنتیجه، لهجة کاشی را فراموش نکرده است. او تا آخر عمر در کاشان ماند و هر روز بیش از قبل، از لهجه و فرهنگ بومی کاشان تأثیر پذیرفت.
پاکار:
هر پاکاری 7 به دستگاهی |
|
نازان چو به ملک خویش شاهی
|
(پاکار از اصطلاحات شغلی شعربافی در کاشان است.)
شعربافی:
صنفی به شعار شعربافی |
|
شعرای هنر به موشکافی
|
تقاص:
به خود گفتیم گرگی بر کف آریم |
|
به کف بهر تقاص او را سپاریم |
(تقاص: نوعی عقوبت پس دادن)
حالیبهحالی:
دل از دردش شدی حالیبهحالی |
|
به حسبحال خود گفتی مقالی
|
(دل از درد حالیبهحالی شدن: اصطلاح کاشانی است.)
اُشتلم:
به او حیرت بدان سان اُشتلم کرد |
|
که خود را در میان چون ذره گم کرد |
(اشتلم: زور)
گوش بر آیه بودن:
رسید آخر ز هر یک پایه پایه |
|
حدیث رنج او بر گوش و آیه
|
(گوش بر آیه بودن: در کاشان میگویند "فلانی گوشش به آیه هست": یعنی 1) حواسش جمع حرفزدن ما هست؛ 2) میفهمد و خودش را به آن راه میزند؛ 3) دو نفر که گفتوگو میکنند ازعمد بهگونهای حرف میزنند که نفر سوم بفهمد و گوشزدی به طرف بشود.)
جوابی یا ثوابی:
خموشی تا به کی آخر جوابی |
|
خدا را یا جوابی یا ثوابی
|
جوابی یا ثوابی: یا جوابم را بده یا خیالم را راحت کن و جزایم کن؛ ثواب اینجا معنی منفی دارد.
غیظ و غضب:
گره زد بر جبین و چین بر ابرو |
|
به صد غیظ و غضب پیچد از او رو
|
در کاشان غیظ و نغضب و غیظ و غضب بسیار کاربرد دارد و به هر دو شکل میآید؛ یعنی خشم به همراه چهره درهم کشیدن و اوج عصبانیت.
گیسوبریده: زن بیحیا
که ای تردامن گیسوبریده |
|
به زشتی دامن عصمت دریده
|
رونما: هدیه
نه لایق بود جز جان رونمایش |
|
از آن کردند جمعی جان فدایش
|
پاانداز:
به پاانداز در هر رهگذارش |
|
بر آن شد هرکه سازد جاننثارش
|
(پاانداز: هدیهای که داماد برای عروس هنگام ورود به خانة بخت میدهد.)
ـ لغات در معانی خاص
چه به معنی چو، وقتیکه:
چه گوهر پا به آن منزل گذارد |
|
امید بازگشت از وی ندارد
|
تماشایی به معنی تماشاچیان:
چو شه در پیش یوسف فارغالبال |
|
سپاهی از تماشایی به دنبال
|
کجا به معنی کی:
اگر این جذبه زین پیشم رسیدی ز دیدارش نگردی تا تو خرسند |
|
کجا دل از توأم در خون تپیدی کجا یعقوب بیند روی فرزند
|
ضمناً بیت فوق فعل نشاید کرد نیز از ویژگیهای سبکی خراسانی است (نشاید کرد خصمی با ستاره/ شود خصم ار ستاره چیست کاره).
ـ آوردن «ت» بر سر فعل و اسم
فکرت:
هنوزم نی ز دل فکرت عنان تاب |
|
هنوزم نی به دیده جسته ره خواب
|
ـ کاربرد افعال دعایی
در دیوان خاوری افعال دعایی بسیاری دیده میشود؛ زیرا شاعر خود از عارفان روزگار است و پیوسته درحال ذکر اوراد و ثناگویی است و همیشه دست به دعا برمیداشته است (تأثیرگذاری شخصیت مذهبی شاعر).
مرساد:
مرا به جور هنر و از جفای دور قمر |
|
رسیده آنچه به عالم به هیچکس مرساد
|
مبیناد:
در آن ویرانه از افغان و فریاد |
|
به جایی شد که چشم کس مبیناد
|
مبادت/ دهادت:
نوان گفتند زین پس غم مبادت |
|
در این ماتم خدا صبری دهادت
|
ـ لغات خاص شاعر
در دیوان خاوری کوزهکنانی چندین واژه بهتکرار، چشمنوازی میکند که از واژههای خاص آثار اوست و هیچکدام از این لغات بیدلیل نیامده است که به ذکر آنها میپردازیم:
1) خاور
خاوری ترکیبات بسیار زیبایی را با این کلمه ساخته است؛ به اعتبار اینکه خود اهل آذربایجان است و خود را از خاوران معرفی میکند و تخلص وی نیز در شعر «خاوری» است.
تا خاوری از خاوران با مدح سلطان آمده |
|
جبریل گویی زآسمان با نصّ قرآن آمده
|
ازجمله ترکیباتی که با خاور آمده است:
مهر خاور:
شبی چون چهر مهرویان منوّر |
|
شبی آرامگاه مهر خاور
|
اتفاقاً خاوری کتابی نیز به نام مهر خاور دارد که نگارنده 8 آن را تصحیح کرده است.
(نیز رک. آ، ص 245؛ اح، صص 93‑406)
خسرو خاور:
بیند چو خصمش در وغا دولت کند بر وی رها |
|
سرپنجه آری کی سها با خسرو خاور کند
|
خورشید خاور:
پریپیکر بتان هر دو کشور |
|
همه در چهره چون خورشید خاور
|
(نیز رک. همان: اح، صص 162، 168، 399)
زندان خاور:
چو از زندان خاور لالهگون چهر |
|
برون آمد سحرگه یوسف مهر
|
2) معصوم
این واژه در دیوان خاوری بسامد دارد و این به دو دلیل است: الف) ارادت خاوری به خاندان چهارده معصوم علیهمالسلام؛ ب) نام خاوری میرزا معصوم است و علاقه به این واژه ممکن است در ضمیر ناخودآگاه شاعر باشد که این لغت بهتکرار آمده است و البته تأملبرانگیز است.
اشارت کرد تا در روضة معصوم اندر قم آن که معصوم دانیاش ز گناه هرکس به دری روی ز راه آورده نیاید جفت از آن طفل معصوم |
|
برافروزند در وی شمع بهر محفلآرایی من گرفتم گناهکار آمد امید به هر امیدگاه آورده که کردی طعمة گرگش در این بوم
|
نیز در این بیت، طفل معصوم یکی از ترکیباتی است که در لهجة کاشانی بسیار به کار میرود و از ویژگیهای سبک شخصی شاعر و تأثیر محیط کاشان بر شعر وی است.
به جاه چارده سلطان معصوم به هر نفس از آن پنج معصوم اقدس |
|
که در لوح است نام جمله مرقوم به هر فرد از آن هفت مظلوم اطهر
|
(نمونههای دیگر: آ، صص 31، 165، 233)
3) ماحضر
خاوری پیوسته در سفر و حضر بوده است و از گیتینوردان روزگار خود به شمار میرود؛ بنابراین همیشه غذای ماحضری (حاضری) داشته است و این واژه از لغات خاص او به شمار میآید؛ درنتیجه این کلمه در دیوان وی بسیار است.
باز خوانت که ز عنقا مثلی جز غم نبود مائدة آل بوتراب چو وقت ماحضر شد خوان نهادیم به وقت ماحضر چون خوان نهادش به وقت ماحضر مهمان چو بنشست |
|
قوت را ماحضری خواستمی جز خون نبود ماحضر خوان کربلا صلا بر خویش و بر بیگانه دادیم به خوان صد نعمت الوان نهادش برون شد ز آستین میزبان دست
|
(نیز رک. همان: صص 115، 251 و...)
4) زنبورک؛ زنبوره؛ زنبورهخیز؛ زنبورهریز
دورة زندگی شاعر در زمان جنگ ایران و روس بوده است و شاهان قاجار از زنبورهها و شترهای جنگی استفاده میکردند؛ توپها را بر کوهان شتران میبستند و این شتران را قطارقطار برای رزمایش آماده میکردند؛ خاوری نیز با دیدن این صحنهها این لغات خاص را در دیوان بهشکل زیبایی میآورد که در نوع خود کمنظیر است:
اژدر زنبورک زنبورخیز از غو زنبوره و آوای کوس |
|
بر سر گیتی شده زنبورریز زلزله انداخته بر روم و روس
|
ضربالمثل نادر «شتر زمبولک خونه» 9 در کاشان یادداشتبرداری شده است که به افراد موذی و پر سروصدا میگویند.
5) بذله
خاوری با توجه به اینکه از بذلهگویان و بذلهسنجان و نادرهطبعان روزگار خود بوده است؛ بنابراین با این واژه ترکیباتی بسیار زیبا و جالب میسازد که تأملبرانگیز است و شعر او را به گونة دیگر کرده است.
همه در بذلة شیرین سخنسنجان گلزاری |
|
همه در نغمة دلکش غزلخوانان بتانی
|
بذلهگوش:
به هنگام جواب و بذلهگوشی |
|
ببینم بر لبت غیر از خموشی
|
بذلهگویان:
عنان اندر عنان خورشید رویان |
|
شدندی سوی یوسف بذلهگویان
|
(نیز بذله: ص 211؛ بذله: صص 129، 132، 135، 187، 272، 345، 367، 403 و...)
6) سنج
با توجه به اینکه خاوری در ابتدای پذیرفتهشدن در دربار خاقان شعرشناس (فتحعلی شاه) اشعارش سنجیده شد و خود نیز از سخنسنجان و قافیهسنجان و داوران آن دورة بوده است، لغت «سنج» مانند نظامی 10 همواره در ترکیبات زیبای او خودنمایی میکند و از واژههای خاص دیوان او به شمار میرود که فراوانی بسیاری دارد:
قافیهسنج:
قافیهسنجان ز غم افسردهاند |
|
سر به گریبان عدم بردهاند
|
نواسنج:
رها کردند مشتاقان وطنها |
|
تهی شد از نواسنجان چمنها
|
سخنسنج:
به هر دیار که چون من بود سخنسنجی |
|
چه عیشها که ز دارای آن دیار کند
|
گهرسنج:
قلم کاو پای دارد بر سر گنج |
|
چنین در گنج معنی شد گهرسنج
|
نغمهسنج:
طیور نغمهسنج خوشترانه |
|
غزلخوان گشته در هر آشیانه
|
بذلهسنج:
لبش را بذلهسنجی شد فراموش |
|
دلش را شمع عشرت گشت خاموش
|
افسانهسنج:
کهن افسانهسنج این حکایت |
|
چنین کرد از سخنسنجان روایت
|
این واژه برآمده از روحیة نقّادی و سخنسنجی شاعر در دورة بازگشت است که بهگونهای شعر این دوره با شعر ادوار پیش سنجیده میشود.
ـ ترکیبات و لغات تازه در شعر خاوری
خمپاره:
نعرة خمپارة تندر خروش خمپارة پر تف شرربار |
|
سامعه را ریخته زیبق به گوش ای طنین شکل آدمی خوار
|
دفترخانه:
اشارت کرد تا دانا دبیران |
|
به دفترخانه با روشنضمیران
|
ـ کاربرد واژههای عربی کمکاربرد
استفاده از واژههای عربی در شعر دورة بازگشت نتیجة تمرین شاعران برای توانمندی در پیروی و تقلید از شعر دورههای گذشته بهویژه اشعار دورة غزنوی و شاعرانی مانند منوچهری دامغانی است.
خاوری نیز کاربرد واژهها و ترکیبات عربی را نوعی هنر و مفاخره میداند و مهارتی خاص در کاربرد این واژهها دارد؛ حتی بیشتر اوقات میکوشد قافیههای عربی از نوع مهجور و متروک استفاده کند که کلامش را فاخرتر نشان دهد.
اصطناعات:
زهّاد و ائمه جماعات |
|
محروم رسوم اصطناعات
|
اضغاث و احلام:
که خواب شه بود ز آغاز و انجام |
|
فراهمکردة اضغاث و احلام
|
ضبّاط حجال:
زلیخا را چو زان غمخانه بردند |
|
به ضبّاط حجال شه سپردند
|
(نیز: معقل: آ، ص 27؛ رمی حجار: آ، ص 77؛ میزاب طلا: آ، ص 79؛ حرّاسی: آ، ص 150؛ غلاظ و شداد: آ، ص 169؛ اشهب: آ، ص 157؛ معلم: آ، ص 162؛ مدغم: آ، ص 163؛ منضم: آ، ص 163؛ حسّاد: آ، ص 167؛ مضیف: اح، ص 34؛ تسویلات: اح، ص 351؛ ارامل: اح، ص 426 و...)
ـ پربسامدترین واژههای دیوان خاوری
1) عیسی و مریم
خاوری با توجه به شعر شاعران آذربایجان (خاقانی و مجیرالدین بیلقانی) بسیار از لغاتی استفاده کرده است که تلمیح به آیین مسیحیت و ترسایان دارد؛ چنانکه میدانیم این واژهها در شعر شاعران منطقة اران جایگاه ویژه و منحصربهفردی دارد و از دلایل عمدهای که میتوان برای این مسئله بیان کرد، چنین است:
1ـ موقعیت جغرافیایی اران (آذربایجان) و همسایگی با مناطق مسیحینشین؛
2ـ غیرمسلمان بودن مادر خاقانی و مجیرالدین بیلقانی؛
3ـ سفر به مناطق مسیحینشین.
از دم روحالقدس یعنی کز انفاس ربیع |
|
مریم گلبن شود بر عیسی گل باردار
|
خاقانی شاعر تناقضهای هنری است. او در زندگی شخصی هم با همین مسئله روبهرو بوده است؛ بنابراین در اوج اعتقاد به اسلام و پیامبراسلام (ص) از آیین مسیح سخن می گوید (مدرسزاده، 1397: 100).
2) برخاستن و نشستن
در دیوان خاوری بسان سعدی دو کلمة «نشستن و برخاستن» 11 جایگاه ویژهای دارد و این دو گاهی بهشکل مصدری و گاه بهشکل فعل به کار میرود. کاربرد آن چند دلیل عمده میتواند داشته باشد:
الف) نشستوبرخاست در مجالس علما، فضلا، شعرا، انجمنهای ادبی و در دربار خاقان؛
ب) نشستوبرخاست با قومیتهای مختلف مانند اعراب بادیهنشین در سفرهای شام و حجاز و عراق و...؛
ج) نشستوبرخاست کاروانیان و شتران با شنیدن آوای جَرَس.
به دل هر دم خیال تازه بستی گهی برخاستی گاهی نشستی |
|
گهی برخاستی گاهی نشستی نگه را رشته بر سجاده بستی
|
3) فرزانه
خاوری نیز به سبک شعرای دورة سبک عراقی مانند نظامی 12 از این واژه بسیار استفاده کرده است؛ بهویژه برای سه شخصیت گرامی «مادر»، «همسر (بانو)» و «فرزند».
فرزانه مادر:
زلیخا گفت ای فرزانه مادر |
|
ز اندرزم مزن بر دیده نشتر
|
فرزانه بانو:
بگفت ای دهر را فرزانه بانو |
|
مبادت هرگز از غم سر به زانو
|
فرزانه فرزند:
پس آنکه گفت کای فرزانه فرزند |
|
به فرزندان کند شادت خداوند
|
(نیز: فرزانه فرزند: اح، صص 344، 355، 420 و...)
4) افسون و افسانه
خاوری این شاعر افسانهخوان و افسانهسنج و حکایتپرداز که توانسته است با افسانههایش افسونگری کند، پیوسته در سرتاسر آثارش بهویژه مثنوی احسنالقصص و حکایتهای دلپذیرش، این دو واژه را بسیار به کار برده است و از پرپسامدترین واژههای دیوان اوست.
ناگفته نماند یکی از رقابتهای همیشگی شاعران پرداختن به داستان یوسف و زلیخاست؛ برخی شاعران در این داستان قرآنی طبعآزمایی کردهاند و خاوری کوزهکنانی در این میان گوی سبقت را ربوده و توانسته است این مثنوی را با اشاره به نکاتی ظریف و دقیق بهطور احسن در تقابل با جامی (خاتمالشعرا) برآید و روایت کند.
بسی گفت و گفتار آن حق نیوش به هر افسانه و افسون که دانی چون این افسانه زان بیدل شنودند سپهرش تا چه افسون خواند بر گوش |
|
چو طفلانم افسانه آمد به گوش دلش را نرم کن ز افسانهخوانی به دیگرگونه افسون لب گشودند که گشت افسانهاش از لب فراموش
|
(نیز: افسانه: آ، ص 51، 162، 202، 147، 247، 248، 251، 282، 358، 351 و... ؛ فسون، افسون و افسانه: آ، ص 57، 215، 208، 216، 238، 428 و...)
5) سالخورد و خردسال
از دیگر کلمات پربسامد دیوان خاوری، دو واژة سالخورد و خردسال است. شاعر بیشتر عمر گرانبهایش را در سفر گذرانده و در کاروان همواره سالخوردگان فرتوت و خردسالگان نازنین میدیده است؛ پیوسته این دو گروه سنی نیازمند مراقبت و همراهی هستند و به قولی ناتواناند و زودتر در معرض آسیب و خطر و بیماری و یا حتی جاماندن از قافله قرار میگیرند؛ بنابراین خاوری هر لحظه این دو واژه در ذهنش تداعی میشود و آنها را در شعر منعکس میکند:
زان سالخوردگان و از آن خردسالگان |
|
یک تن نمانده نه اکبر، نه اصغرش
|
بیت فوق بیتی از ترکیببند عاشورایی شاعر است که به یاران سالخورده حضرت اباعبداله الحسین (ع) و فرزند خردسال و نوجوان ایشان در دشت کربلا اشاره دارد.
چو آهو برّگان مشکین غزالان به هر ره سالخورد و خردسالی است |
|
بلای سالخوردان خردسالان به هر جا نوجوان و پیر زالی است
|
(نیز: اح، صص 191، 145 و...)
6) اعظم
خاوری نیز به پیروی از شاعران قبل از خود، ازجمله خاقانی 13 از واژة «اعظم» استفاده میکند و ترکیباتی فاخر با آن میسازد. او از عارفان روزگار خود بوده است و همواره تاریخ انبیا و اولیاءالله را در خاطر دارد؛ نیز پیوسته به اسماء اعظم و اذکاری اشاره دارد که پیامبران الهی به آنها قسم یاد میکنند و این داستانهای عبرتآموز قرآنی را چاشنی اشعارش قرار میدهد؛ بنابراین کلمة «اعظم» واژة پرکاربرد دیوان او شده و ترکیبهای جالبی با آن درست کرده است که به یکی دو نمونه بسنده میکنیم:
اسم اعظم:
نه هر زنبور دارد در درون نوش چو اسم اعظم او را بود در یاد |
|
نه هر دستور دارد اسم اعظم گهربار از مژه بر سجده افتاد
|
(نمونههای دیگر: خاقان اعظم: آ، ص 142؛ وزیر اعظم: آ، ص 162؛ نیّر اعظم: آ، ص 184؛ سلطان اعظم: آ، ص 187؛ اسماء اعظم: آ، ص 178؛ دستور اعظم: آ، ص 176، آ، ص 261؛ داور اعظم: آ، صص 185، 214؛ دریای اعظم: آ، ص 206؛ رود اعظم: آ، ص 208)
6ـ نتیجه
بررسی گذرا و محدود پژوهشگران در این مقاله نشان میدهد:
1) خاوری کوزهکنانی از داوران و سخنسنجان انجمن ادبی صبا و انجمن ادبی خاقان بوده است. زبان و فکر شاعر محصول همصدایی شاعران مطرح آن زمان در بازگشت به سبکهای گذشته بود؛ نیز انجمن ادبی در آن روزگار نهادی است که برای اولینبار در تاریخ شعر فارسی دری خود را مؤثر و راهگشا نشان میدهد.
2) زبان شعر خاوری مثل بیشتر شاعران عصر بازگشت، ساده و پخته و روان و البته متأثر از شعر قرن ششم به بعد است.
3) در شعر خاوری برخی ویژگیهای آوایی، لغوی، نحوی سبک خراسانی دیده میشود و ازنظر زبانی، سبک شعر خاوری تقلید از سبک خراسانی و سبک عراقی است؛ نیز الهاماتی از سبک آذربایجانی دارد که در نوع خود کمنظیر است.
4) دلیل اصلی زبان ساده و نهچندان برجستة شعر دورة بازگشت میتواند این باشد که همة آنان در وادی تقلید قرار دارند و به این سبب شعر همه یکسان و نزدیک به هم است. گویی شعرها همه یکسان تحریر یافتهاند؛ مگر در شکل ظاهریشان که با رنگ و مرکب متفاوتی نوشته شدهاند.
5) مذهبیبودن شعر خاوری، دیوان او را بهگونهای منحصربهفرد و شایانِ یادکرد قرار داده است.
6) مهاجرت خاوری در اوان جوانی از آذربایجان به کاشان بیانگر وجود مکتب ادبی مستقل به نام مکتب ادبی کاشان است که او را به خود جذب کرده و در شکلگیری شعر او اثربخش بوده است.
7) خاوری مهاجرت کسانی مانند کلیم از همدان، وحشی از یزد، طالب از آمل و یغما از جندق را در ذهن خود داشته که کاشان را برای اقامت برگزیده است و این امر در سبک شخصی و سبک شعری او ازنظر ویژگیهای زبانی و فکری و ادبی تأثیر بسزایی داشته است.
8) اشعار خاوری نسبتبه همعصرانش از ابهام و پیچیدگی به دور است؛ ولی داشتن برخی ویژگیهای خاص و ترکیبات زیبا و نادر و کاربرد لغات به سبک خراسانی و عراقی و شیوة آذربایجانی و اینکه شاعری انجمنی بوده، شعر او را در کاشان از گونهای دیگر کرده است. همة اینها نهتنها ویژگیهای زبانی او را نشان میدهد، بلکه در سبک شخصی وی نیز تأثیرهای بسزایی داشته است. همین امر توانسته شعر خاوری کوزهکنانی را در بین همنوعان خود بهشیوهای خاص و برجسته نشان دهد.
پینوشت
ای ساربان منزل مکن جز در دیار یار من |
|
تا یک زمان زاری کنم بر ربع و اطلال و دمن
|
خاوری کوزهکنانی:
لمّا نَزلنا فِی الغری زُرنا حبیبا فیه حَل |
|
نادٍ منادٍ دوننا مَن حلّ فیه مَا ارتَحل
|
عرانی السحر ویحک ما عرانی |
|
رعاها الصبر ویلی ما رعاها
|
خاقانی:
از محنت خاقانی بس بی خبری ویحک |
|
دانم نشوی در خط گر بی خبرت خوانم
|
قافیهسنجان که سخن برکشند |
|
گنج دو عالم به سخن درکشند
|
دی زمانی به تکلّف بر سعدی بنشست |
|
فتنه بنشست چو برخاست قیامت برخاست
|
به شیرین گفت کای فرزانه فرزند |
|
نه بر من بر همه خوبان خداوند
|
سلطان اعظم آن به تیغ بنفشه فام در ازل بر جان خاقانی نهادی مُهر مِهر |
|
اندر دل مخالف دین شد بنفشه کار تا ابد بی رخصت خاقان اعظم برمکن
|