برهم‏ کنش استعاره و مجاز در برآیند معنایی افعال دارای جزء وام‏ واژه‏ای در زبان فارسی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیار گروه زبانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران

چکیده

تغییرات معنایی واژه‏ ها بر پایۀ استعاره و مجاز در زبان، امری همواره در جریان و البته مورد توجه است. ازآنجاکه وام‏ واژه ‏ها بستر مساعدتری برای تغییرات معنایی دارند، نوشتۀ حاضر با التفات به آن دسته از افعال غیربسیط فارسی که حاوی وام‏ واژه‏ هستند، به بررسی نحوۀ تغییرات معنایی مجازی و استعاری وام ‏واژه ‏ها به‌مثابۀ جزء غیرفعلی و همکرد هم‌نشین آنها پرداخته است. شواهد زبانی، اغلب از فرهنگ لغات مخفی زبان فارسی (1400) استخراج و بر مبنای الگوی شناختی روئیز و گالرا (2011) تحلیل شده است. نتایج نشان داد در زبان فارسی گرچه مجاز می‏ تواند مستقلاً عامل تغییر معنایی فعل غیربسیط باشد، استعاره استقلال عمل ندارد و همیشه همراه با مجاز است. همچنین، مشخص شد فرآیندهای دخیل در تغییرات معنایی در فارسی به‌مراتب پیچیده‏ تر است. مجموعاً دوازده الگو دسته ‏بندی شد که هشت مورد آن منحصر به شواهد زبان فارسی بود. از این میان، سه الگو تنها بر پایۀ مجاز و سایر الگوها از برهم‏ کنش استعاره و مجاز حاصل آمده بود که عبارت است از: 1. گسترش مجازی دامنۀ حوزه؛ 2. کاهش مجازی دامنۀ حوزه؛ زنجیرۀ متوالی گسترش و کاهش دامنۀ حوزه؛ 3. گسترش مجازی حوزۀ مبدأ استعاره و کاهش مجازی حوزۀ مقصد؛ 4. کاهش مجازی حوزۀ مبدأ استعاره و گسترش مجازی حوزۀ مقصد؛ کاهش مجازی هر دو حوزۀ مبدأ و مقصد استعاره؛ 5. تلفیق حوزۀ مقصد دو استعاره در یک حوزۀ مبدأ و در نهایت زنجیرۀ استعاری با کاهش مجازی حوزۀ مبدأ استعارۀ نخست. چهار الگوی دیگر منطبق با ساختارهای پیشنهادی روئیز و گالرا شامل گسترش مجازی حوزۀ مبدأ استعاره، کاهش مجازی حوزۀ مبدأ استعاره، کاهش مجازی حوزۀ مقصد استعاره و تلفیق یک استعاره در حوزۀ مبدأ-مقصد استعاره دیگر است. از مجموع مشاهدات روئیز و گالرا در انگلیسی و نگارنده در فارسی، مجموعاً نوزده الگوی تغییر معنایی حاصل آمد که نشان می‏ دهد زبان بشری در کاربرد تعاملی استعاره و مجاز ظرفیت بیشتری دارد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

The Interaction of Metaphor and Metonymy in the Interpretation of Persian Complex Verbs Containing Loanwords

نویسنده [English]

  • Fatemeh Bahrami
Assistant Professor of Linguistics, Department of Linguistics, Faculty of Letters and Human Sciences, Shahid Beheshti University, Tehran, Iran
چکیده [English]

Metaphor and metonymy are applied routinely as ongoing linguistic phenomena in meaning extension. The present study, paying attention to Persian complex verbs, i.e. compound and phrasal verbs containing loanwords, examined the metonymic and metaphoric meaning shifts of the loanwords in Persian light verbs. Evidence is mainly extracted from the Persian Dictionary of Secret Words and is analyzed based on the cognitive model proposed by Ruiz de Mendoza and Galera-Masegosa (2011). The results showed the independence of metonymic processes and the dependence of metaphors on the metonymic shifts. It was also found that the processes involved in Persian are far more complicated. A total of twelve patterns were categorized, eight of which were unique to Persian. Among these, three patterns were based solely on metonymy and others were obtained from the interaction of metaphor and metonymy, namely: metonymic expansion of the metaphoric domain, metonymic reduction of the metaphoric domain, a successive chain of expansion and reduction of the domain, metonymic expansion of the source domain and metonymic reduction of the target domain, metonymic reduction of source domain and metonymic expansion of target domain, double reduction of source and target domain, metaphoric amalgams of two target domains in a single source domain, and metaphoric chain with metonymic reduction of the first source domain. The other four patterns corresponded to ones proposed by de Mendoza and Galera-Masegosa (i.e. metaphoric expansion of source domain, metaphoric reduction of source domain, metaphoric reduction of target domain, and metaphoric amalgams). A total of nineteen patterns were obtained, which shows that human language has a high capability in the interaction of metaphor and metonymy.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Metaphor
  • Metonymy
  • Semantic Shift
  • Phrasal Verb
  • Compound Verbs
  • Loanword

- مقدمه

یکی از فرآیندهای رایج در زبان فارسی به‌ویژه هم‌راستا با گسترش ارتباطات میان‏ زبانی و پیشرفت فناوری، وام‏ گیری واژگانی است. افعال مرکب و عبارت‏ های فعلی فراوانی در فارسی امروز وجود دارند که با وام‏ گیری از زبان‌های دیگر، به‏ ویژه انگلیسی، وارد فارسی شده‏ اند. به بیان ابوالقاسمی (ابوالقاسمی، 1385، ص. 222) در فارسی، به‌خصوص از دورۀ جدید (فارسی دری) به‌جای ساختن فعل جعلی به‌صورت تصریفی از اسم و صفت[1] (مانند: توپیدن، خشکیدن)، این اجزاء را کنار فعل همکردی[2] قرار داده و فعل مرکب ساخته ‏اند؛ بنابراین گرایش فارسی به ساختن فعل مرکب به‌جای فعل بسیط از دورۀ میانه آغاز شده، ولی در دورۀ جدید شدت یافته است. این گرایش به نوبۀ خود موجب شده که علاوه‌بر ساخت فعل مرکب از مقولات وام ‏گیری‎‏شده اسم و صفت، حتی در وام‏ گیریِ مستقیم خود مقولۀ فعل هم، ساختار آن از فعل ساده به فعل مرکب تغییر کند. مواردی مانند «سرچ‌کردن»، «هنگ‌کردن»، «تلفن‌زدن»، «سِیو‌کردن» از این دست مواردند که به‌جای صورت‏ های فعلی سادۀ قیاسی «سرچیدن»، «هنگیدن»، «تلفنیدن» و «سیویدن» به ‌کار می ‏روند.

نوشتۀ حاضر با التفات به آن دسته از افعال (اعم از مرکب و عبارتی) که حاوی وام‏ واژه‏ هایی در بخش غیرفعلی خود هستند، به بررسی نحوه و نوع تغییرات معنایی وام ‏واژه ‏ها در زبان مقصد (فارسی) و تأثیر این تغییرات معنایی بر برآیند نهایی در ساختار فعلی می‏ پردازد. فرض بر این است که تأثیرگذاری معنایی وام ‏واژه بر سایر اجزای فعلی، ملازم با تأثیرپذیری آن از سایر اجزای هم‏نشین است و به بیانی، تأثیرگذاری وام‏ واژه و تأثیرپذیری آن از معنای اجزای هم‏نشین توأمان است؛ پس معنای نهایی «فعل» از برهم‏ کنش تمام اجزاء حاصل می ‏شود و تحلیل دقیق با توجه به تمام اجزای هم‏نشین و تأثیر دوسویۀ آنها ممکن و منطقی خواهد بود. چنان‏که در بخش تحلیل خواهیم دید در بعضی افعال مرکب، وام ‏واژۀ ثابتی در کنار همکردهای مختلف ظاهر شده و تغییرات معنایی متفاوتی حاصل کرده است. با توجه به مسئله مطرح‌شده، نوشتۀ حاضر درپی خواهد بود به نقش وام ‏واژه و نحوۀ تغییرات معنایی آن در فارسی بپردازد و به‌دنبال آن مشخص کند، همکرد و سایر اجزای هم‏نشین چه جنبه ‏هایی از مؤلفه ‏های معنایی خود را در ایجاد معنی نهایی به ساختار فعل تزریق می ‏کنند. بدین منظور تغییرات معنایی تمام اجزاء با التفات به دو با توجه اصلی «استعاره»[3] و «مجاز»[4] ارزیابی خواهد شد.

بی‌شک، بررسی‌نشدن تمام افعال غیربسیط زبان فارسی، محدودیتی برای پژوهش حاضر است؛ اما اینکه پژوهش را به دست ه‏ای که حاوی وام‏ واژه هستند، محدود کرده ‏ایم، ازآن‌رو است که انتظار می‏ رود وام ‏واژه‏ ها واژه ‏هایی نوظهور باشند که نسبت به واژه ‏های از پیش ‏موجود ظرفیت بیشتری در تغییر معنایی دارند. گاهی اهل زبان باوجود واژه ‏های بومی، وام ‏واژه مترادف آنها را در ساخت فعلی وارد می‏ کنند تا فضای مناسب‏ تری برای ایجاد معنی جدید از بخش وام ‏گیری‌شده در زبان فراهم شود؛ مثلاً کمتر شناخته‌بودن وام‏ واژه ‏ها عامل مهمی است که اجازه می ‏دهد از آنها برای اصطلاحات زبان مخفی در موقعیت ‏های خاص استفاده شود، کما اینکه جوانان فارسی‏ زبان در تقویت این وضعیت بسیار مؤثر عمل کرده ‏اند و بنا به اهداف کاربردشناختی خود، وام‏ واژه‏ ها را دستخوش تغییرات معنایی فاحشی می‏ کنند. چه بسا که واژۀ بومی و وام ‏واژۀ مترادف آن، فاصلۀ معنایی بسیاری از هم داشته باشند. نکتۀ دیگر آن است ‏که باوجود اینکه در فارسی وام‏ واژه ‏های فراوانی از زبان ‏های مختلف؛ ازجمله انگلیسی، فرانسوی، روسی، عربی و ترکی وجود دارد، ازآنجاکه مثال ‏های استنادشده، نوواژه ‏های متأخر مربوط به گفتار نوجوانان و جوانان است، سلیقۀ غالب ایشان متمایل به وام‏ گیری از‏ انگلیسی در وهلۀ اول و فرانسوی و روسی در مراتب بعدی است؛ بنابراین وام‏ واژه‏ های مربوط به سایر زبان ‏ها در بین داده ‏ها مشاهده نشد.

2- پیشینۀ پژوهش

مطالعات متعددی از جنبه ‏های مختلف دربارۀ «افعال مرکب» در فارسی صورت گرفته است؛ از آن جمله ‏اند: 1. دبیرمقدم (1376) نحوۀ تشکیل فعل مرکب و تمایز آن از افعال انضمامی؛ 2. محمد و کریمی (Mohammad & Karimi, 1992) و واحدی‌لنگرودی (Vahedi Langroudi, 1996) وضعیت اعطای نقش معنایی از منظر زایشی؛ 3. کریمی‏ دوستان (Kiarimi Doustan, 1997; 2001; 2005; 2008; 2011; 2016) نحوۀ حالت‏ دهی و میزان ترکیب‏(نا)پذیری اجزای فعل مرکب؛ 4. مگردومیان (Megerdoomian, 2001) و فولی و همکاران (Folli et al., 2004) ساخت رویدادی را بررسی کرده ‏اند که رویکردهایی صورت‌گرایانه ‏اند.

دستۀ دوم مطالعات رویکردی نقشی و شناختی دارند؛ ازجمله، فامیلی (Family, 2006; 2009) افعال مرکب فارسی را در چارچوب دستور ساختی بررسی کرده است که بیشتر بر نقش عناصر پیش‏ فعلی در زایایی ساخت ‏های فعل مرکب تمرکز دارد و عموماً نقش فعل سبک را نادیده می ‏گیرد. عموزاده و بهرامی (1391) چندمعنایی حاصل از عملکرد نیروی محرکه در سازۀ فعلی افعال مرکب حاصل از «کردن» و «داشتن» در الگوی بروگمان (Brugman, 2001) را بررسی کرده ‏اند؛ ولی عموماً نقش عنصر غیرفعلی در ایجاد معنای فعل مرکب را نادیده گرفته ‏اند. این الگوی نظری در مطالعه خانبازی (1392) برای «زدن» و «کشیدن» و سلطانی و همکاران (1396) در چندمعنایی «گرفتن» نیز اتخاذ شده است. چندمعنایی «زدن» نیز در مطالعات کریمی‏ دوستان و روحی‏ بایگی (1395) و بهرامی و شیخانیان‏ پور (1398) از منظر شناختی بررسی شده است. کریمی‏ دوستان و روحی ‏بایگی (1395) با بهره ‏گیری از مفاهیم طرح ‏واره سرنمون و استعاره ‏های مفهومی و بهرامی و شیخانیان‏ پور در چارچوب الگوی گسترش معنایی ریمر)Riemer, 2005) چندمعنایی این فعل را تحلیل کرده ‏اند. در اثر نخست تنها معنای همکرد «زدن» توجه شده و همچنان معنای سایر عناصر غیرفعلی در کنار همکرد «زدن» توجه نشده است؛ اما بهرامی و شیخانیان‏ پور (1398) به هر دو کارکرد اصلی و همکرد این فعل پرداخته ‏اند و تنها اثری است که تنوعات معنایی فعل فارسی را از دریچۀ استعاره و مجاز بررسی کرده؛ اما کماکان معانی مجازی و استعاری بخش غیرفعلی در حاشیه قرار گرفته و جز اندک اشاراتی از آن صرف‌نظر شده است. کاستی مهم دیگر مترتب بر این اثر و تمام مطالعات پیشین مربوط به تحلیل، تک ‏مرحله‏ ای انگاشتن تغییرات معنایی است، درحالی‌که گاهی تغییرات معنایی به‌صورت چندمرحله‏ ای رخ می‌دهد و تبیین آن با یک تغییر معنایی منطقی و موجه به نظر نمی‌آید. به‌این‌ترتیب نوشتۀ حاضر تلاش برای بررسی تغییرات استعاری و مجازی افعال مرکب و مراحل آن با التفات به تمام اجزای متشکل است.

3- معرفی داده ‏ها و روش انجام پژوهش

با اینکه منظور از عبارت‏ های فعلی کاملاً صریح و واضح به نظر می ‏رسد؛ اما در تعریف فعل مرکب و نوع همکردهایی که این ساخت را حاصل می‏ کنند، اتفاق‌نظر قطعی در فارسی وجود ندارد (ر. ک. منشی ‏زاده و همکاران، 1400؛ بهنام ‏فر و ابراهیم ‏زاده 1397). با این توصیف شاید بشود با استناد به برجسته ‏ترین و رایج ‏ترین دیدگاه ‏ها، افعال مرکب را افعالی دانست که «عموماً از ترکیب اسم، صفت، قید، حرف اضافه و یا گروه حرف‏ اضافه ‏ای با یک همکرد حاصل‌شده و مجموعاً معنی واحدی را برای دلالت بر یک رخداد می ‏رسانند» (Lambton, 1953, p. 85-93؛ ابوالقاسمی، 1385، ص. 183-4؛ دبیرمقدم، 1376 ص. 3). مهم ‏ترین همکردهای فارسی که همه اتفاق‌نظر دارند، شامل «کردن، انداختن، نمودن، دادن، گرفتن، خوردن، بردن، داشتن، آمدن، آوردن، رفتن، افتادن، گذاشتن» است؛ اما بر سر آنکه ساخت‏ های حاصل از هم ‏آیی صفت/ اسم در کنار افعال بودن/ شدن را دراساس ساخت اسنادی تلقی کنیم یا در زمرۀ فعل مرکب به‌ شمار ‏آوریم اختلاف است؛ مثلاً گرچه ابوالقاسمی «شدن» را در مجموعۀ همکردها قرار می‏ دهد، معتقد است که «فعل‏ های مرکب واقعی فعل‏ هایی هستند که صورت ترکیبی آنها معنایی داشته باشد که از معنی تک‏ تک آنها استنباط نشود» (ابوالقاسمی، 1385، ص. 224)؛ بنابراین از منظر او «گرسنه‌شدن» فعل مرکب واقعی نیست، ولی «زمین‏ خوردن و حرف ‏زدن» مصادیقی از افعال مرکب واقعی‏ اند. دبیرمقدم (1376)، لمبتون (Lambton, 1953)، طبیب ‏زاده (1391، ص. 88) نیز ساخت‏ های مذکور را ساخت اسنادی و نه فعل مرکب می‏ دانند. با التفات به نظر غالب زبان‏ شناسان، در نوشتۀ حاضر نیز مجاورت صفت/ اسم با افعال بودن/شدن در زمرۀ ساخت‏ های فعل مرکب تلقی ‌نشده و از داده ‏های پژوهش غربال می‏ شوند. در این بررسی، علاوه‌بر افعال مرکب، به تحلیل دست ه‏ای از عبارت‏ های فعلی نیز خواهیم پرداخت که حامل یک وام‏ واژه در بخش غیرفعلی خود هستند که در زبان مقصد دستخوش تغییرات معنایی شده است.

نزدیک به 300 ساخت فعلی غیربسیط اغلب از «فرهنگ لغات مخفی زبان فارسی» (سمائی، 1400) و معدود مواردی از شبکه ‏های اجتماعی و اینترنت استخراج شد که بخش غیرفعلی آنها وام ‏واژه‏ هایی از زبان انگلیسی در وهلۀ اول و زبان‏ های فرانسوی و روسی به‌ترتیب در مرتبه‏ های بعدی بود. ازآنجا‌که بسیاری از این وام‏ واژه ‏ها در همان معنی اصلی در زبان مقصد به‌ کار رفته بودند، در حیطۀ پژوهش حاضر قرار نمی ‏گرفتند. در بین آنها حتی مواردی مانند «هنگ‏ کردن»، «سرچ‏ کردن»، وجود داشتند که خود وام‏ واژه اساساً متعلق به مقولۀ فعل در زبان مبدأ بود که این موارد طبیعتاً، طبق آنچه پیشتر در مورد ساختار صرفی ترجیحی زبان فارسی مبنی بر اولویت فعل مرکب به‌جای مصدر جعلی اشاره شد، وام‏ واژه‏ ها بدون هیچ تغییر معنایی در کنار یک همکرد و در قالب فعل مرکب ظاهر شده بودند که آنها نیز بنا به‌دلیل پیش ‏گفته در زمرۀ ساخت‏ های اسنادی به‌ شمار آمد و از داده ‏ها حذف شد. به‌این‌ترتیب داده‏ های تحلیل‌شده در پژوهش حاضر مشتمل بر موارد مندرج در فهرست زیر است که عموماً از سمائی (1400) استخراج شده ‏اند.

جدول 1. فهرست افعال غیربسیط داری جزء وام ‏واژه‏ای در زبان فارسی

Table 1. list of persian complex verbs containing loanwords

ردیف

فعل مرکب

بخش وام‏ گیری ‏شده

ردیف

فعل مرکب

بخش وام ‏گیری ‏شده

1

آنتن‌دادن

antenna

14

سیو از کردن

save as

2

اتو(ل) زدن

auto

15

فرمت‌کردن

format

3

اسکی‌رفتن

ski

16

کلاس‎‌داشتن

class

4

واکس‌زدن

wax

17

کلاس‌گذاشتن

class

5

سرویس‌کردن

service

18

روی کسی کلیک‌کردن

click

6

مترکردن

meter

19

لاو تکاندن

love

7

تیپ‌زدن

type

20

رل‌زدن

rel(ation)

8

تیک‌زدن

tick

21

فازبرداشتن

phase

9

فرزدن

le fer

22

فاز‌دادن

phase

10

فرکردن

le fer

23

فاز مثبت/ منفی‌دادن

phase

11

فردادن

le fer

24

فازگرفتن

phase

12

فردادن ‌به‌ مخ

le fer

25

آمپرچسباندن

ampere

13

سیم بکسل‌دادن

bokserouka

 

 

 

 

طبق آنچه از عنوان مقاله برمی ‏آید، هدف این جستار بررسی تغییرات معنایی و روند آن در افعال غیر بسیط است. اغلب نمی‌شود تغییرات معنایی را محصول فرآیندی تک‏ مرحله‏ ای یا منوط به یک جزء فعل غیربسیط دانست، لذا یافتن گام‏ به‏ گام مسیر تحولات معنایی و برهم‏ کنش عناصر هم‌نشین هدفی است که دنبال خواهیم کرد. بدین منظور داده ‏های مستخرج طبق رویکرد شناختی و با اسلوب پیشنهادی روئیز دی مندوزا ایبانز و گالرا ماسگوسا (Ruiz de Mendoza Ibáñez & Galera-Masegosa, 2011) [از این پس، به‌اختصار روییز و گالرا] تحلیل خواهند شد. گزینش این الگو ازآن‌رو است که در وهلۀ اول روییز و گالرا به تحلیل عبارت‏ های فعلی و تغییرات معنایی آنها پرداخته ‏اند که ازحیث موضوع به نوشتۀ حاضر بسیار نزدیک است و در وهلۀ دوم، چنان‏ که خود نیز تأیید می‌کنند، الگوی پیشنهادی ایشان بر مجموعۀ محدودی از موارد معطوف به زبان انگلیسی ارائه ‌شده و احتمال آن می ‏رود ‏که تنوعات ساختاری انواع تغییرات معنایی در بین زبان‏ ها فراتر از آنچه ایشان مشاهده کرده ‏اند، باشد. نگارنده در پی توجه ویژه به‌دلیل دوم است که این چارچوب را برگزیده است.

پس‌از معرفی مبنای نظری در بخش بعدی، با تحلیل روند تغییرات معنایی شواهد فارسی، تنوعات و پیچیدگی‏ های منطبق با آنها را در قالب ‏های پیشنهادی روئیز و گالرا (2011) و در موارد بسیاری در الگوهای پیچیده ‏تری که نگارنده به آنها دست یافته‏ است، دسته‌بندی و معرفی خواهیم کرد. در بخش پایانی جمع‏ بندی و نتایج ارائه می‏ شود.

4- مبنای نظری

از منظر زبان‏ شناسان شناختی بخش عمده ‏ای از نظام مفهوم ‏سازی انسان، ساختاری استعاری دارد و ادعا می ‏شود در اصل هیچ مفهومی نیست که مستقیم یا غیرمستقیم از بستر استعاره نگذرد؛ بنابراین شناخت عام انسان ماهیت استعاری دارد که پیش‌از ورود به ساحت زبان، استعاره ‏های مفهومی[5] را در ذهن ایجاد می ‏کند و این استعاره ‏های مفهومی ازطریق زبان و در قالب واژه ‏هاست که مجال ظهور و بازتاب بیرونی می‏ یابند و به‌مثابۀ استعاره ‏های زبانی[6] شناخته‌شده یا به‌اختصار استعاره، متجلی می ‏شوند. به‌این‌ترتیب برخلاف دیدگاه قدما که استعاره را نوعی صنعت ادبی قلمداد می‏ کردند، زبان‏ شناسان شناختی آن را امری طبیعی و همواره جاری در کلّیت شناخت انسان و در ساختاربندی زبان می ‏دانند. اصطلاحات رایجی مانند «آنتن» به‌جای جاسوس که در زبان روزمرۀ اهل زبان فراوان به ‌کار می ‏رود، مؤید چنین دیدگاهی است (ر. ک. Lakoff & Johnson, 1980, p. 8-60).

طبق نظر اکثر زبان‏ شناسان شناختی، استعاره و مجاز در اصل مربوط به قلمروهای مفهومی یکسانی تلقی می‏ شوند و تنها تفاوت در آن است که استعاره، دو حوزۀ مفهومی مختلف را به هم ربط می‌دهد و مفهوم ‏سازی یک حوزۀ انتزاعی (مستعارله) را براساس یک حوزۀ عینی (مستعارمنه) رقم می ‏زند؛ اما مجاز در یک حوزۀ مفهومی عمل می‌کند و عنصر موجود در یک حوزه را جایگزین عنصر دیگری در همان حوزه مفهومی می‌کند. به‌این‌ترتیب، هر دو پدیدۀ استعاره و مجاز بر مبنای «مقایسه»[7] حاصل می ‏شوند و تنها تفاوت در آن است که این قیاس در استعاره بر مبنای «مشابهتِ»[8] (دو عنصر در دو حوزۀ مختلف) و در مجاز بر پایه «مجاورتِ»[9] (دو عنصر در حوزۀ واحد) است. مشابهت در استعاره هم می ‏تواند عینی ‏تر (براساس حواس[10]) و یا شهودی‏ تر (بر پایۀ ادراک[11]) باشد[12]. ایوانز و گرین شباهت نوع نخست را «شباهت فیزیکی»[13] و نوع دوم را «شباهت ادراکی»[14] می‏ نامند. منظور از مجاورت، وجود رابطۀ نزدیک یا مستقیم میان دو هستان[15] است (Evans & Green, 2006, p. 293, 311).

گوسنز (Goossens, 1990) نخستین فردی است که به تعامل استعاره و مجاز اشاره کرده و همین نگرش بر لزوم معرفی فرآیندهای ذاتاً ترکیبی، ذیل عنوان کلی «استعجاز»[16] صحه می ‏گذارد؛ اما ریمر بر این عقیده است که برخی انواع تغییرات معنایی را نمی‏ شود ترکیبی از دو فرآیند مجاز و استعاره تلقی کرد، بلکه حقیقتاً دیگر نه استعاره ‏اند و نه مجاز و به‌این‌ترتیب، اصطلاح «فرامجاز»[17] و «فرا استعاره»[18] را پیش می‏ نهد که البته این دومی کمتر شایع است (Riemer, 2005, p. 187). روابطی که این دو نوع جدید تغییرات معنا بیان می‎کنند، نه تنها از نوع ترکیبی نیستند، بیشتر از نوع «کلیشه‌ای/ تعمیم‌یافته»[19] و «پسامقوله‎ای»[20] محسوب می ‏شوند.

الگوی دیگر در تعامل استعاره و مجاز توسط روئیز و گالرا (Ruiz & Galera-Masegosa, 2011, p. 9) پیشنهاد شده و مبتنی بر سایر مطالعات روئیز (2007 2000,) و تعمیم آنها است. روئیز و گالرا (2011) نیز منظر گوسنز (1995) را به چالش می‏ کشند و ضمن اذعان به ایده مبتکرانه و اصالت دیدگاه او، معتقدند مواردی که گوسنز از استعاره‏ های برخاسته از مجاز در نظر می‏ گیرد، اساساً استعاره ‏هایی است که حوزۀ مبدأ در آنها دستخوش تکامل مجازی شده و تغییر معنایی یافته‏ اند؛ بنابراین به باور ایشان (Ruiz & Galera-Masegosa, 2011, p. 9) الگوهای پیشنهادی گوسنز گاه پدیدۀ واحدی هستند. همین‏طور در مواردی مجاز بخشی از حوزۀ مبدأ یک استعاره است؛ بنابراین درون آن واقع می‏ شود. به‌این‌ترتیب در همۀ فرآیندها، مجاز تابعی از استعاره و جزئی از آن است. روئیز و گالرا در پی این نقد، الگوی پیشنهادی خود را پیش رو می‏ نهند و تعامل استعاره و مجاز گوسنز را در قالب یکی از وجوه زیر برمی‏ شمرند: الف. گسترش مجازیِ حوزۀ مبدأ یک استعاره؛ ب. گسترش مجازی حوزۀ مقصد یک استعاره؛ ج. کاهش مجازی حوزۀ مبدأ یک استعاره؛ د. کاهش مجازی حوزۀ مقصد یک استعاره (Ruiz & Galera-Masegosa, 2011, p. 14). ایشان همچنین از ترکیب دو فرآیند نام می ‏برند که گوسنز از آنها حرفی به میان نیاورده است. در جدول زیر به‌اختصار طبقه ‏بندی ایشان از انواع گسترش معنایی ارائه می‏ شود که در ادامه با جزئیات بیشتر ازنظر خواهد گذشت.

 

جدول 2. الگوهای گسترش معنایی در عبارت‏ های فعلی زبان انگلیسی

Table 2. models of semantic extension in English phrasal verbs

ردیف

نوع تغییر معنایی

مثال

معنی مجازی/ استعاری

 

1

مجاز در استعاره

 

گسترش مجازی حوزۀ مبدأ استعاره

To beat one’s breast

بر سینه کوفتن

 

شکوه و فغان از روی انزجار

 

2

 

گسترش مجازی حوزۀ مقصد استعاره

To knit one’s brow

ابرو در هم بافتن

 

اخم‌کردن

 

3

 

کاهش مجازی حوزۀ مبدأ استعاره

The life and soul of the party

زندگی (جان) و روح مهمانی

 

(شخص) رونق‏بخش مهمانی

 

4

 

کاهش مجازی حوزۀ مقصد استعاره

Win someone’s heart

قلب (دل) کسی را بردن

 

کسی را شیفته و عاشق خود کردن

 

5

ترکیب مجازی

 

کاهش دوگانۀ دامنۀ حوزه

Wall street is in panic

وال استریت در وحشت است

تاجران و سهامداران بورس وحشت‏ زده هستند

 

6

 

گسترش دوگانۀ دامنۀ حوزه

His sister heads the policy unit

خواهرش راس واحد سیاست‏گذاری است.

خواهرش همه ‏کاره و صدر سیاست‏گذاری است

 

7

 

کاهش و سپس گسترش دامنۀ حوزه

Shakespeare is on the top shelf

شکسپیر صدر قفسه است

 

آثار ادبی کلاسیک پرفروش است

 

8

 

گسترش و سپس کاهش دامنۀ حوزه

He has too much lip

او زیادی لب دارد

 

او خیلی پرحرف است

 

9

ترکیب استعاری

 

تلفیق استعاری

 

تلفیق دو استعاره در حوزۀ مبدأ-مقصد هم

She got the idea across to me

او این ایده را به من رساند

 

او الهام ‏بخش من در این ایده بود

 

10

تلفیق حوزۀ مبدأ دو استعاره در یک حوزۀ مقصد

 

He burst into tears

(اشک‏هایش) گریه‏ اش منفجر شد

 

های‏ های (به‏ شدت) گریست

 

11

 

زنجیره‏ های‏ استعاری

They broke away from our church

آنها از کلیسای ما جدا شدند

 

آنها به فرقه دیگر گرویدند

 

مراد از «گسترش مجازی حوزۀ مبدأ استعاره» آن است که مجاز ازنظر شناختی یک نقطۀ دسترسی سهل ‏الوصول و مقتصدانه (ازنظر پردازش ذهنی) برای موقعیتی[21] پیچیده‏ فراهم می‏ کند. چنان‏که «بر سینه کوفتن» در حوزۀ مبدأ استعاره، مجازاً به موقعیتی گسترش می‏ یابد که شخص برای بیان انزجار از اعمال خود، بر سینه می‏ کوبد.

اما در «گسترش مجازی حوزۀ مقصد استعاره» معنای حوزۀ مقصد استعاره از جنبۀ گزیده و خاصی مجازاً تقویت می ‏شود و مجاز دربردارندۀ محدودۀ کاملی از تضمنات معنایی مشتق از استعاره خواهد بود. چنان‏که پس‌از نگاشت استعاری بین «شخصی که لباس می ‏بافد» به‌مثابۀ حوزۀ مبدأ و «شخصی که ابرو درهم‌کشیده» به‌مثابۀ حوزۀ مقصد استعاره، این نگاشت مجازاً به موقعیتی گسترش می‏ یابد که شخص به نشانۀ عصبانیت اخم می‏ کند.

در «کاهش مجازی حوزۀ مبدأ استعاره» مرتبط ‏ترین عنصر در حوزۀ مبدأ استعاره برجسته می‏ شود که به نوبۀ خود توجه را به مرتبط ‏ترین جنبه ‏های حوزۀ مقصد معطوف می‏ دارد. همچون وقتی که ویژگی‏ های رفتاری شخص، یعنی سرزنده و خوش‏ مشرب ‌بودن از درون حوزۀ مبدأ، مستقیماً بر حوزۀ مقصد (مهمانی) نگاشت می‏ شود. در «کاهش مجازی حوزۀ مقصد استعاره» قطعاً معنا از نگاشت میان حوزه‏ های مبدأ و مقصد دریافت‌شدنی است؛ اما گسترۀ حوزۀ مقصد مجازاً تنها به جنبۀ خاصی محدودشده و زاویه توجه را تنها به یک سوی حوزه مقصد جلب می ‏کند. در «دل کسی را بردن» تغییر معنایی محصول مفهوم ‏سازی موقعیت «عشق» به موقعیت «بُردن» (در مقابل باختن) است؛ بنابراین در وهلۀ نخست، «برنده»، «بردن» و «جایزه» از حوزۀ مبدأ به‌ترتیب به «عاشق»، «به‌دست‌آوردن» و «دل معشوق» در حوزۀ مقصد نگاشت می ‏شود؛ اما در نگاشتِ «جایزه» به «دل معشوق» کاهش مجازی (ظرف به‌جای مظروف) رخ می‏ دهد و «دل معشوق» مجاز از «عشق او» می‏ شود.

همچنین، به چهار شیوه ترکیب مجازی[22] حاصل می‌شود: الف «کاهش دوگانۀ دامنۀ معنایی حوزه»، مانند وقتی‌که در زنجیرۀ مجازی، ابتدا «مکان» (نام خیابان) به‌جای «مؤسسه» (بازارها و مؤسسات مالی ایالات متحده آمریکا) و سپس «مؤسسه» به‌جای «افراد آن مؤسسه» جایگزین می‏ شود و به‌این‌ترتیب جملۀ «وال استریت در وحشت است.» با معنی مدّنظر گوینده پیوند می‏ خورد؛ ب. «افزایش دوگانۀ دامنۀ معنایی حوزه» که زنجیرۀ مجاز موجب گسترش حوزۀ معنایی می ‏شود؛ مثلاً در عبارت فعلی «رأس واحد سیاست‏گذاری بودن»، به‌دلیل اهمیت مغز در استدلال، هدایت و رهبری در وهله نخست (کاسۀ) سر، مجاز از رهبر و سپس مجاز از خود عمل رهبری شده و دامنۀ معنا را گسترش می ‏دهد؛ ج. «کاهش دامنۀ حوزۀ معنایی و سپس افزایش آن»، مانند جملۀ «شکسپیر صدر قفسه است» که دامنۀ معنایی «نویسندۀ کلاسیک» را به «آثارِ» او کاهش و پس‌از آن، دامنۀ معنایی «آثار یک نویسنده» را به «تمام آثار ادبی کلاسیک» (سایر نویسندگان) گسترش داده است؛ د. «افزایش دامنۀ حوزه معنایی و سپس کاهش آن»، مانند عبارت فعلی «لب زیاد داشتن» که «ابزار» برای «عمل» و «عمل» برای «توانایی انجام آن عمل» می‌رود؛ یعنی ابتدا دلالت حوزۀ معنایی افزایش و پس‌از آن کاهش یافته است[23].

گاه نیز تغییرات معنایی، وابسته به ترکیب‏ های استعاری[24] است که بر دو قسم است و ازطریق تلفیق استعاری[25] یا زنجیره‏ های استعاری[26] ایجاد می ‏شود. در تلفیق جنبه ‏های گزیده ‏ای از استعاره ‏ها درهم‌تنیده می‏ شود و چنان‏که جدول (2) نشان می ‏دهد خود مشتمل بر دو نوع است؛ گاه استعاره اول بخشی از حوزۀ مبدأ-مقصد دیگری را تشکیل می‏ دهد؛ مانند «رساندن ایده ‏ای به کسی» که دو استعاره «ایده‏ به‌مثابۀ شیء متحرک» و «فهم یک ایده به‌مثابۀ جستجوی (ادراکی) یک شیء» یکدیگر را تغذیه می ‏کنند:

 

جدول 3. نگاشت استعاری «رساندن ایده به کسی» برگرفته از روئیز و گالرا (Ruize & Galera, 2011, p. 18)

Table 3. metaphoric mapping of “to get the idea across to someone” according to de Mendoza & Galera (2011, p.18)

حوزه مبدأ

حوزه مقصد

مسبب حرکت

تفهیم ‏کننده

ایجاد حرکت

تفهیم‌کردن

شیء واداشته به حرکت (شیء متحرک)

ایده

مسافت حرکت (دریافت‏ کننده شیء متحرک)

مخاطب

دریافت شیء متحرک

دسترسی به ایده

جستجوی (ادراکی) شیء

فهم ایده

 

در برخی موارد نیز، حوزۀ مقصد دو استعاره درهم تلفیق می ‏شود؛ مانند «از اشک (گریه) منفجرشدن» که حوزۀ مقصد دو استعاره «آسیب روانی، به‌منزلۀ آسیب جسمی» و «آسیب روانی، به‌منزلۀ حرکت» درهم ادغام می ‏شود.

 

جدول 4. نگاشت استعاری «منفجرشدن اشک‏ های کسی» برگرفته از روئیز و گالرا (Ruize & Galera, 2011, p. 20)

Table 4. metaphoric mapping of “to burst into tears” according to de Mendoza & Galera (2011, p. 20)

مبدأ (انفجار)

مقصد (تغییر وضعیت)

مبدأ (تغییر مکان)

فرآیند آسیب فیزیکی (انفجار)

فرآیند تجربه آسیب روانی

حرکت

 

وضعیت آغازی (فقدان آسیب روانی)

مبدأ حرکت

 

 

وضعیت پایانی (آسیب روانی)

مقصد حرکت

قطعات شکسته و متلاشی شیء

نشانه‏ های آسیب روانی (اشک)

 

 

در زنجیره ‏های استعاری حوزۀ مقصد یک استعاره، حوزۀ مبدأ استعاره بعدی می‏ شود و این زنجیره تداوم می‌یابد. در استعاره «جدایی از کلیسا» حوزۀ مبدأ اولین نگاشت استعاری را عبارت فعلی «جداشدن» ایجاد می ‏کند که شیء تقطیع‌شده به دو یا چند قطعه را به افراد منفک از مؤسسه یا سازمان نگاشت می ‏کند.

5- تحلیل داده‏ ها

بررسی شواهد فارسی نشان می ‏دهد، گرچه تنوعات گسترش معنایی از ساختار کلی الگوی روئیز و گالرا (2011) تبعیت می‏ کند، لزوماً با آن منطبق نیست و چه بسا پیچیدگی‏ های روابط استعاری و مجازی بیشتر است، مضاف بر این، مواردی که روئیز و گالرا (2011) مستقلاً ذیل بخش‏ های ترکیب مجازی و ترکیب استعاری قرار می‏ دهند، در فارسی منفک از هم عمل نمی ‏کنند و گاهی ترکیب مجازی و استعاری با هم رخ می‏ دهد. پیش‌از تحلیل، یادآور می‏ شود فعل «فرزدن» با سه معنای متفاوت در فرهنگ لغات مخفی فارسی مدخل‌شده که با شماره ‏های 3-1 تفکیک‌ خواهند شد. همچنین، در هر تحلیل، ابتدا به معنای فعل مدّنظر ذیل مدخل فرهنگ لغات مخفی زبان فارسی اشاره می ‏شود و سپس روند تغییرات معنایی ازنظر می ‏گذرد.

 

5-1 گسترش مجازی دامنۀ حوزه

* مترکردن: اندازه‏ گیری طول اشیاء و اجسام

واحد اندازه‏ گیری مجازاً برای عمل اندازه ‏گیری به‌ کار می‏ رود و در واقع، واحد اندازه ‏گیری به‌جای ابزار اندازه‏ گیری نشسته و در هم‏نشینی با «کردن» به‌جای خود عمل به‌ کار می ‏رود.

 

5-2 کاهش مجازی دامنۀ حوزه

* کلاس‌داشتن: متعلق به طبقۀ ممتاز اجتماع‎بودن، (خاص اشیاء) سبب فخر و مباهات‌بودن

«کلاس» با کاهش مجازی فقط بر طبقۀ مرفه جامعه دلالت دارد؛ بنابراین «کلاس‌داشتن» در معنای «عضویت یا ویژگی طبقۀ مرفه را داشتن» است. این مفهوم متعاقب هم‌نشینی دو جزء فعل مرکب و تلفیق معنایی آنها در حوزۀ معنایی مجازی رخ می‏ دهد.

 

5-3 زنجیرۀ متوالی چند گسترش و کاهش مجازی در دامنۀ حوزه

* فرزدن (1): مو را مجعد و تاب‏دارکردن

جزء غیرفعلی مقتبس از واژۀ le fer فرانسوی به معنی «آهن» و مجازاً به معنای «اتو» و «اتوزدن» است؛ یعنی جنس/ ویژگی ابزار (آهنی) به‌جای خود ابزار (اتو) و ابزار به‌جای خود عمل مربوط به ابزار به‌ کار می‏ رود؛ اما تغییرات مجازی آن در فارسی مسیر دیگری داشته. ابتدا با مقولۀ اسم در معنای «جعد و پیچش مو» و سپس به‌شکل صفت برای «ویژگی موی مجعد و تاب‏دار» به‌ کار رفته است. وجوه شباهت میان «اتو» و «ابزارهای مجعدکنندۀ مو»، یعنی جنس فلزی و حرارتی‏ بودن‏ آنها اساس مجاز است. فارسی‏ زبانان واژۀ le fer را به‌جای وسیلۀ فلزی حرارتی دیگری به‌ کار برده‏ و سپس بر نتیجۀ حاصل از عمل (مجعدشدن مو) تأکید کرده ‏اند‏. این معنای اخیر با تلفیق معنای مجازی هر دو جزء هم‌نشین در فعل مرکب حاصل می‏ شود و حضور همکرد «زدن» به تفسیر مدّنظر کمک می‏ کند؛ زیرا یکی از معانی استعاری «زدن» در فارسی که بر پایۀ مجاز تأثیر و نتیجۀ رخداد «زدن» حاصل می ‏شود، آن است که «تغییر وضعیت به‌وسیلۀ زدن/ برخوردکردن ایجاد می‌شود» (ر. ک. بهرامی و شیخانیان‏ پور، 1398، ص. 202). وضعیت مذکور فرآیندی پیچیده ‏تر از الگوهای روئیز و گالرا (2011) طی می‏ کند و در چهار مرحلۀ پیاپی، گسترش و کاهش معنایی مجازی محقق می‏ شود. نوع خاص فلز به‌جای نوع عام فلز (گسترش حوزۀ معنایی) به‌جای ابزار فلزی حرارتی (کاهش حوزۀ معنایی) به‌جای ابزار فلزی حرارتی دیگری (افزایش حوزۀ معنایی) به‌جای نتیجۀ حاصل از عمل ابزار (وضعیت موی مجعد یا ویژگی مجعد و فرداربودن مو). در نهایت برآیند این زنجیره افزایش و کاهش معنای مجازی در ادغام با همکرد «زدن»، حوزۀ مبدأ استعاره «دادن حالت مجعد به مو به منزلۀ زدن» را حاصل می‏ آورد. این نخستین معنایی است که از فعل «فرزدن» در فارسی حاصل‌شده؛ اما روند تغییرات معنایی این فعل تداوم یافته و معانی دیگری را در بین نسل جوان فارسی ‏زبان ایجاد کرده است که در جای خود بحث خواهیم کرد.

 

4-5 گسترش مجازی در حوزۀ مبدأ استعاره

* اُتو(ل) زدن (auto): اتومبیل عبوری را برای رفتن مجانی به مقصد متوقف‌کردن

موقعیت «متوقف‌کردن» با موقعیت «زدن» مفهوم ‏سازی می‏ شود (ر. ک. بهرامی و شیخانیان ‏پور، 1398، ص. 202). «ضربه» در حوزۀ مبدأ، مجازاً از ضربه فیزیکی به ضربۀ کلامی و غیرفیزیکی گسترده شده و گوینده با کلامش به‌مثابۀ ضربه موجب توقف اتومبیل می‏ شود.

 

جدول 5. نگاشت استعاری «اتو(ل) زدن»

Table 5. metaphoric mapping of “lit. to hit the auto(mobile)” (= to stop the passing car to go to the destination for free)

حوزۀ مبدأ

حوزۀ مقصد

زدن

توقف‌دادن، متوقف‌کردن

ضربه (کلامی)

عامل توقف

ضربه ‏زننده (با کلام)

متوقف ‏کننده

اثر یا نتیجۀ ضربه

توقف

 

5-5 کاهش مجازی در حوزۀ مبدأ استعاره

* اسکی‌رفتن: تکرار چیزی که قبلاً شخص دیگری گفته یا انجام داده است. تقلید در سطح مقبول ‏تر و بالاتر از انجام اولیه آن به‌نوعی که مقلد تلاش کند اصل عمل را به خود نسبت دهد.

طبق استعاره ‏ای که تقلید‌کردن را به‌مثابۀ اسکی‌کردن می ‏داند، «سهولت» و «سرعت» در حرکت، به‌مثابۀ برجسته‏ ترین پیامد «اسکی‌کردن» در مفهوم ‏سازی وارد شده و به «تقلیدکردن» نگاشت می‏ شود. همان‏ گونه که «اسکی کردن» نسبت به «راه رفتن»، سریع و کم اصطکاک است، شخص مقلد نیز بدون تلاش ذهنی خاصی، طبق الگو یا نظر دیگران عمل می ‏کند؛ بنابراین سهولت «اسکی‌کردن» در حوزۀ مبدأ استعاره ازطریق کاهش مجازی برجسته‌شده و بستر مناسب برای نگاشت این مفهوم به حوزۀ مقصد را فراهم می ‏آورد.

* سِیو اَز کردن: ذخیره‌کردن برای روز مبادا

مهم‏ترین انگیزۀ ذخیره ‏سازی دسترسی به وقت ضرورت است. پس «سیو اَز کردن» مجازاً در معنای حفظ رابطۀ دوستی با فرض امکان مراجعه در وقت نیاز است؛ بنابراین استعارۀ «حفظ دوستی به‌مثابۀ ذخیره‌کردن» منوط به آن‏ است که دامنۀ معنایی «ذخیره‌کردن» در حوزۀ مبدأ به نتیجه آنکه «دسترسی در وقت لزوم است»، مجازاً کاهش یابد.

* فرمت‌کردن: آماده استفاده مجددکردن (خونه رو فرمتش کردم)

اثر و نتیجۀ «فرمت‌کردن» در معنای فنی آن یعنی «خالی‏کردن و آماده ‏سازی فضای دیسک برای ذخیره اطلاعات»، در حوزه مبدأ برجسته‌شده و ازطریق استعارۀ مفهومی «مرمت‌کردن به‌مثابۀ فرمت‌کردن» برای هر نوع تغییری به‌ کار می‏ رود که فضای فیزیکی قدیمی را بازطراحی و بازسازی کند.

* روی کسی کلیک‌کردن: پاپیچ کسی‌شدن، موی دماغ‌شدن

«کلیک‌کردن» مستلزم ایجاد فشار فیزیکی بر روی موس است که به‌منظور انتخاب در رایانه انجام می ‏شود. دقیقاً همین دو وجه معنایی رخداد، در معنای مجازی برجسته می‏ شود؛ یعنی نحوۀ عمل (ایجاد فشار فیزیکی) و هدف عمل (انتخاب چیزی) در هم ادغام می ‏شوند. برجستگی نحوۀ عمل که با اعمال فشار همراه است، با همراهی حرف اضافۀ «روی» کاملاً مشهود و بارز است. پس معنای کلی فعل ازطریق مجاز به دو مؤلفۀ «نحوه» و «دلیلِ» فعل تقلیل می ‏یابد. سپس این معنای مجازی کاهیده در حوزۀ مبدأ زمینه را برای ایجاد استعاره «توجه آزاردهنده، کلیک‏ کردن است» فراهم می‏ کند. هر نوع توجه و التفات ناخوشایندی که موجب آزار و فشار روانی بر فرد توجه ‏شونده شود، کلیک‏ کردن تلقی می ‏شود. نکتۀ حائز اهمیت آن است که برخلاف غالب موارد کاهش مجازی معنا، در این مورد، حوزۀ مبدأ استعاره به دو مؤلفۀ آن تقلیل می ‏یابد و با ادغام این دو مؤلفه، «موی دماغ‌شدن» به کلیک‌کردن نگاشت می‏ شود.

* رل‌زدن: ارتباط برقرار‌کردن (با جنس مخالف)

«رل» به‌مثابۀ جزء غیرفعلی صورت کوتاه ‏شده relation، طی کاهش مجازی، از معنای عامِ هر نوع رابطه، تنها به رابطه با جنس مخالف تقلیل می‏یابد. همکرد «زدن» به پشتوانۀ رابطۀ استعاری «ایجاد تماس» را به‌مثابۀ «زدن» مفهوم ‏سازی می‏ کند (ر. ک. بهرامی و شیخانیان‏ پور، 1398، ص. 207). پس برقراری رابطۀ عاطفی به‎مثابه ارتباط و تماس فیزیکی تلقی شده است.

 

5-6 کاهش مجازی در حوزۀ مقصد استعاره

* تیپ‌زدن: (تلفظ فرانسوی) آراستن ظاهر خود و شیک‌پوشیدن

مجاورت «زدن» با جزء غیرفعلی «تیپ»، معنای اولیۀ «متمایل‌بودن به تیپ» را حاصل می ‏کند (ر. ک: بهرامی و شیخانیان‏ پور، 1398، ص. 200)؛ ولی هم ‏زمان با این نگاشت استعاری، حوزۀ معنایی مقصد از مفهوم عامِ تیپ که دال بر اعضای هر نوع و گونه‏ ای است، به صرفاً «نوع شیک و آراسته» محدود می‏ شود.

* فرزدن (2): کسی را با استدلالِ دروغ ‌فریفتن

معنای «فریفتن» از تداوم زنجیرۀ مجازی «فرزدن» به‌این‌ترتیب حاصل می ‏آید که نتیجۀ «فرزدن» یعنی پیچش مو، مجازاً برای منحرف‌کردن ذهن مخاطب به‌ کار می‏ رود. پس دامنۀ معنایی پیچیدن از حوزۀ فیزیکی به حوزۀ ذهنیت در استعاره «فریفتن به‌مثابۀ فرزدن» منتقل شده است.

 

5-7 گسترش مجازی در حوزۀ مبدأ و کاهش مجازی در حوزۀ مقصد استعاره

* آنتن‌دادن: با سخن یا رفتار یا ایماء و اشاره رضایت خود را برای دوستی با جنس مخالف نشان‌دادن

طبق جدول زیر، رفتار (عاشقانه) پیام و ابراز عواطف (عاشقانه) ارسال پیام تلقی می‏ شود.

 

جدول 6. نگاشت استعاری «آنتن‌دادن»

Table 6. metaphoric mapping of “lit. to give the antenna” (= signaling your consent to be friends with the opposite sex verbally or by behavior)

حوزۀ مبدأ

حوزۀ مقصد

پیام‌دادن

عشق ‏ورزیدن

فرستندۀ پیام

عاشق

گیرندۀ پیام

معشوق

پیام

عشق

 

«آنتن» به‌مانند ابزار ارسال پیام، مجازاً به‌جای خود عمل انتقال پیام در حوزۀ مبدأ زمینه و نقطۀ دسترسی مناسب ازنظر شناختی را برای ایجاد موقعیت منطبق با استعاره «رفتار عاشقانه پیام است» فراهم می ‏آورد. همکرد «دادن» معنای انتقال را تقویت می‏ کند و به نوبۀ خود اجازه می‏ دهد استعارۀ دیگری در امتداد استعارۀ اولیه به‌صورت زنجیری فعال شود. «بروز عواطف عاشقانه، پیام‌دادن است». پس در آن تلفیق استعاری منبع واحد رخ می‏ دهد. ازطرف‌دیگر در حوزۀ مقصد با کاهش دامنۀ معنایی مواجهیم؛ زیرا فقط به ارتباط با جنس مخالف محدود شده است.

* سیم بکسل‌دادن: نشان‌دادن تمایل زیاد برای ایجاد ارتباط (خصوصاً با جنس مخالف)

«سیم بکسل‌دادن» از واژۀ روسی “bokserouka” در قیاس با «نخ‌دادن» ساخته شده است. «نخ» به‌مانند ابزار پیوند مجازاً مفهوم «بیان تمایل در ایجاد ارتباط و پیوند عاطفی» را حاصل می‏ کند که در زیربنایش استعاره «ارتباط/ پیوند به‌مثابۀ دوختن» نهفته است؛ بنابراین در حوزۀ مبدأ استعاره، «نخ» به‌مانند ابزار دوختن ازطریق گسترش مجازی بر خود عمل «دوختن» دلالت می‏ کند. سپس پیوند از بعد فیزیکی به بعد روانی گسترش می ‏یابد. در ادامه با جایگزینی «سیم بکسل»، به‌دلیل ضخامت معنای مجازی پیونددهندگی تقویت می ‏شود. این تغییر معنایی نسبت به الگوی روئیز و گالرا (2011) از آن جهت منحصربه ‏فرد است که حوزۀ مبدأ استعاره مجازاً گسترش معنایی می ‏یابد و در همان مبدأ مجدداً تقویت می‏ شود.

 

5-8 کاهش مجازی حوزۀ مبدأ و گسترش مجازی حوزۀ مقصد استعاره

* سرویس‌کردن: بیچاره‌کردن، داغان‌کردن، منهدم‌کردن، اذیت‌کردن زیاد

منفک و دمونتاژ‌کردن قطعات برای بررسی عیوب و رفع آنها به‌مثابۀ مهم ‏ترین ویژگی عملِ سرویس‌کردن در حوزۀ مبدأ برجسته ‌شده و بستر مناسب برای مفهوم‏ سازی استعاری «داغان‌کردن به‌منزلۀ سرویس‌کردن» در اختیار قرار می ‏گیرد. درواقع، بارزترین نشانۀ داغان‌کردن، متلاشی‌شدن و جدایی قطعات وسیله از یکدیگر است. سپس در حوزۀ مقصد، دامنۀ معنایی داغان‌شدن گسترش‌یافته و اعم از داغان‌شدن فیزیکی یا روانی (بیچارگی و اذیت‌شدن) را پوشش می‏ دهد. پس کاهش مجازی در حوزۀ مبدأ و گسترش مجازی در حوزۀ مقصد استعاره محقق شده است. این تغییر معنایی نیز در زمرۀ موارد خاص مشاهده شده در فارسی است، به این معنا که کاهش مجازی در حوزۀ مبدأ و سپس گسترش مجازی در حوزۀ مقصد رخ می‏ دهد.

 

5-9 کاهش مجازی در هر دو حوزۀ مبدأ و مقصد استعاره

* تیک‌زدن: با کلام و رفتار، تمایل و علاقۀ خود را برای ایجاد ارتباط با جنس مخالف نشان‌دادن

«تیک» به معنای نشان‏ گذاری (✔) مبنی بر موافقت، تایید یا تصدیق است که در مجاورت «زدن» به مؤلفه ‏های معنایی «تماس و فشار» تقلیل می‏ یابد. در استعاره «نشان‏ گذاری به‌مثابۀ تیک‌زدن»، «نشان‏ گذاری» در معنای «انتخاب» وارد می‏شود و در حوزۀ مبدأ با مفهوم «پسندیدن» در حوزۀ مقصد نگاشت می ‏شود. سپس دامنۀ معنایی فقط به پسندیدن جنس مخالف محدود می‏ شود. این وجه نیز در فارسی به نحوی ممتاز است و کاهش مجازی در هر دو حوزۀ مبدأ و مقصد استعاره را در پی دارد.

5-10 تلفیق یک استعاره در حوزۀ مبدأ-مقصد استعاره دیگر

* لاو ترکاندن: شیفته و بی‏قرار هم‌بودن، زیاده‎‏روی در عشق ‏ورزی

تلفیق دو استعارۀ «عشق به‌منزله بادکنک» و «افراط در عشق‏ ورزی به‌منزله ترکاندن بادکنک» ساخت درونی آنها را در هم می ‏آمیزد؛ به این معنا که اغراق در عشق‏ورزی همچون دمیدن افراطی در بادکنک و ترکاندنِ آن است.

* فاز مثبت/ منفی‌دادن: باعث شور و لذت/ از بین ‌رفتن شور و لذت‌شدن

«فاز» هر یک از مراحل تحول یا تکامل است که حوزۀ معنایی آن در فارسی به «مرحلۀ نهایی» یا «آخرین مرحله» در پیشرفت و تکامل تقلیل یافته است. در مفهوم ‏سازی هیجانات به فاز، در واقع «فاز» به‌مانند آخرین مرحلۀ تکامل در حوزۀ مبدأ، به آخرین مرحلۀ هیجان روانی در حوزۀ مقصد نگاشت خواهد شد و در مجاورت صفت ‏های مثبت/منفی می‏ تواند به‌ترتیب بر مفاهیم «بهترین حال روانی» یعنی «هیجان مثبت/ شور و لذت» و «بدترین حالت روانی» یعنی «هیجان منفی/ نبودن وجود شور و لذت» دلالت کند. این استعاره به نوبۀ خود استعارۀ بعدی، یعنی ایجاد هیجانات را به‌منزله فازدادن تغذیه و تقویت می‏ کند تا مجموعۀ این تلفیق استعاری، برآیند نهایی را مفهوم ‏سازی کند. تزریقِ معنای «ایجاد» در استعاره منوط به همکرد «دادن» است. فعل اصلی «دادن» ساختار موضوعی سه ظرفیتی دارد و بر کنشی دلالت دارد که کسی در مقام کنشگر[27]، چیزی را در مقام کنش‎پذیر[28] به کسی در مقام هدفِ[29] فعل انتقال می‏ دهد. در «فازدادن»، بخش غیرفعلی «فاز» به‎مثابه چیز منتقل ‏شونده (هیجانات) ظرفیت مفعولی را اشغال کرده است و چون چیز انتقالی ماهیت فیزیکی ندارد، بلکه حالات روانی و درونی فرد است، از میزان کنشی‌بودن فعل و به تبعِ آن کنشگری فاعل نیز کاسته می‏ شود؛ بنابراین فاعل بیش‌از آنکه کنشگر به حساب آید، منبع یا سبب انتقال هیجانات تلقی می‏ شود که در مرتبه پایین ‏تری از کنشگری قرار دارد و چه بسا حتی بی ‏جان باشد؛ مانند مواد مخدر، تماشای فیلم و تنها سبب یا منبع تلقی شود. پس شخص یا چیزی به‌مثابۀ سبب یا منبعِ این حالات روانی و هیجانات، آن را به شخص دریافت‏ کننده (پذیرا/ هدف) انتقال می ‏دهد و طبیعتاً در پی این انتقال، آن خلقیات توسط موضوع هدف کسب می ‏شوند؛ اما همچنان کانون توجه و تمرکز در استعاره بر موضوع سبب یا منبع ایجاد خلقیات به‌مثابۀ فاعل ساختاریِ فعل «دادن» است. در ادامه، در تحلیل فعل «فازبرداشتن» خواهیم دید که با تغییر همکرد می‏شود همچنان بر کنشی‌بودن فعل و نقش کنشگری فاعل تأکید داشت که معنی دیگری را حاصل خواهد کرد.

* فازدادن: باعث شور و لذت‌شدن

اگر «فاز» فقط در معنای «بهترین و ایده ‏آل‏ترین مرحله» به‌مثابۀ مرحلۀ نهایی در تکامل به‌ کار رود و پس‌از آن به‌صورت حوزۀ مبدأ در استعاره «ایجاد لذت و هیجان فازدادن است» نگاشت شود، تنها معنیِ معادل «فاز مثبت‌دادن» از آن استنباط می‏ شود.

* فازگرفتن: به شور و شعف‌آمدن

در «فازگرفتن» با جایگزینی همکرد، در نگاشت استعاری تأکید از سبب یا منبعِ ایجاد حالات روانی، بر دریافت‏ کننده یا گیرنده این حالات منتقل می ‏شود که در جایگاه فاعلِ ساختاری می‏ نشیند. در واقع «دادن» و «گرفتن» در معنای اصلی، یعنی دلالت بر «انتقال»، با هم مشترک‌اند؛ اما در «دادن» جهت انتقال ازسوی انتقال ‏دهنده است و در «گرفتن» ازسوی «انتقال ‏گیرنده»، بنابراین آنچه به‌مثابۀ فاعلِ ساختاری در فعل «گرفتن» تعریف می ‏شود، مراتب پایین ‏تری از کنشگری بوده و به ‏واقع بیشتر دارای نقش معنایی پذیرنده[30] یا هدف رخداد زیربناییِ انتقال است. پس شخص گیرنده در مقام فاعل، گرچه درگیر یک کنش رخدادی می ‏شود، بیش‌از آنکه کنشگر و رقم‏ زنندۀ رخداد باشد، پذیرای آن است. همچنین، «فاز» در محدودترین معنای خود، یعنی معادل با «فاز مثبت» وارد عمل می‏ شود. به‌این‌ترتیب، استعاره «کسبِ لذت و هیجان فازگرفتن است» مفهوم ‏سازی می‏ شود.

* فازبرداشتن: تحت‌تأثیر محیط قرارگرفتن، جوگیرشدن

اگر معنای «فاز» طی کاهش مجازی بر «هیجانات بالا» و همچنین «تأثیر آن در بروز رفتارهای هیجانی» دلالت کند، در مجاورت با همکرد «برداشتن» معنی استعاری «بروز رفتارهای هیجانی توسط کسی تحت‌تأثیر محیط بیرونی و شرایط» استنباط خواهد شد. با توجه به آنکه فعل اصلی «برداشتن»، فعلی کنشی است و فاعل آن نقش معنایی «کنشگر» دارد که کاملاً فعالانه چیزی را در محور عمودی و رو به بالا جابه‌جا می‏ کند، در ذات معنایی فعل، بر نقش فعالِ کنشگر (در مقام فاعل) و بر جابه‌جایی چیزی به سمت بالا (در مقام مفعول) تأکید می ‏شود. قطعاً این وجه معنایی در همکرد متناظر نیز محفوظ می‏ ماند؛ بدین معنا که کنشگر به‌صورت فعالانه چیزی انتزاعی (هیجانات) را در محور عمودی بالا می ‏برد و براساس استعاره «بیشتر بالا است»، چنین معنایی حاصل می‏ شود که هیجانات شدت یافته و به اوج خود رسیده است. پس، جهت حرکت رو به بالا دال بر افزایش میزان هیجانات است. اینکه چیز جابه‌جاشونده انتزاعی است و انتقال فیزیکی رخ نمی‏ دهد، طبق آنچه در تحلیل «فازدادن» بیان شد، ممکن است موجب کاهش میزان کنشی‌بودن فعل شود؛ اما چون در استعارۀ اصلی «هیجان فاز است»، حوزۀ مبدأ دستخوش کاهش معنایی شده و مجازاً بر اثر و نتیجۀ هیجانات بالا که همانا بروز رفتارهای هیجانی است، دلالت دارد، معنای نهایی فعل همچنان کنشی باقی‌مانده و فاعل نقش معنایی کنشگر را حفظ می‏ کند. نکتۀ‏ مؤکد دربارۀ ترکیبات فعلی همراه با «فاز»، آن است که با جایگزینی همکرد، نقش‏ های معنایی متفاوتی در جایگاه فاعل قرار می‏ گیرد و زاویۀ برجستگی موضوع تغییر می‏ کند: برای «دادن» نقش سبب/ منبع، برای «گرفتن» نقش پذیرنده/ هدف و برای برداشتن نیز نقش کنشگر برجسته می‏ شوند.

* آمپرچسباندن: به‌شدت عصبانی‌شدن و تندمزاجی‌کردن

«آمپر» برگرفته از نام فیزیک‏دان فرانسوی و مجازاً به‌مثابۀ «واحد اندازه‏ گیری شدت جریان الکتریکی» در همین معنای اولیه اخذ‌شده؛ ولی مجدداً گسترش مجازی یافته و بر «ابزار اندازه‏ گیری شدت جریان الکتریکی» دلالت می‏ کند و اکنون فارسی‏زبانان «آمپر/ آمپرسنج» را به هر نوع نشانگر کمیت، اطلاق می‏ کنند. بر همین اساس، به «نشانگر دمای آب رادیاتور خودرو» نیز آمپر/ آمپر آب[31] گفته می‏ شود. هرگاه آب رادیاتور جوش بیاید، عقربۀ نشانگر بر روی بالاترین وضعیت قرار‌گرفته و ثابت می ‏ماند. این تثبیت، چنان مفهوم ‏سازی می‏ شود که عقربۀ نشانگر (آمپر) به محل چسبیده است و امکان جابه‌جایی ندارد. این مفهوم‏ سازی به استناد استعاره «تثبیت‌شدن به‌منزلۀ چسبیدن» شکل می‏ گیرد. پس اثرِ جوش‌آوردن که چسبیدن آمپر است، مجازاً به‌جای خود «جوش‌آوردن» به‌ کار می‏ رود. این معنا به‌نوبۀ خود بستری را برای استعاره‏ های «انسان به‌مثابۀ خودرو» و «انسان عصبانی به‌مثابۀ خودروی جوش ‏آورده» و تلفیق آنها را مهیا می‏ کند؛ زیرا نگاشت انسان خشمگین به خودروی جوش ‏آورده با استعارۀ مفهومی پایه‏ و جهانی «خشم، گرما/ حرارت است» پیوند دارد. فرآیندهای متعدد تغییر معنایی در این فعل، به‌صورت زیر خلاصه شده است:

 

جدول 7. تغییرات مجازی و نگاشت استعاری «آمپرچسباندن»

Table 7. metonymic shift and metaphoric mapping of “lit. to paste ampere” (= getting very angry and having a temper)

واژه(ها)

تغییر(ات) معنایی

آمپر

افزایش مجازی/افزایش مجازی/ کاهش مجازی

چسبیدن

کاهش مجازی (تثبیت‌شدن)

آمپر + چسبیدن

تلفیق مجازی به پشتوانۀ استعاره «تثبیت‌شدن به منزله چسبیدن»

 

انسان + آمپرچسباندن

تلفیق استعاری «انسان به‌مثابۀ خودرو» و «انسان عصبانی به‌مثابۀ خودروی آمپرچسبانده»

و انسان آمپرچسبانده گسترش مجازی به انسان عصبانی

 

5-11 تلفیق دو حوزۀ مقصد در یک حوزۀ مبدأ استعاره

* فرزدن (3): مخفیانه‌گریختن

نتیجه و اثر «فرزدن» که همان پیچش مو است، می‏تواند در حوزۀ مبدأ یک رابطۀ تلفیق استعاری نیز دنبال شود؛ یعنی حوزۀ مقصد دو استعارۀ «مخفی ‏شدن به‌مثابۀ فرزدن» و «گریختن برای مخفی‏ شدن به‌منزلۀ فرزدن» با هم تلفیق شوند و «مخفیانه‌گریختن» به «پیچیدن در یک مسیر انحرافی» نگاشت شود؛ زیرا پیچیدن در مسیر و خارج‌شدن از مسیر مستقیم، موجب مخفی‌شدن از چشم سایرین شده و به فرد اجازه می‏ دهد بگریزد؛ به بیان دیگر، گریختن، مستلزم مخفی‌شدن و سپس اقدام به فرار است که به‌واسطۀ پیچیدن در مسیر فراهم می‌شود. به‌طور خلاصه، در پی تمام تغییرات مذکور در فرزدن (1) و (2)، در فرزدن (3) با کاهش مجازی حوزۀ مبدأ، حوزۀ مقصد هر دو استعاره تلفیق شده است.

* فرکردن: مخفیانه‌گریختن

«فرکردن» نیز در همان معنی «فرزدن 3» به‌ کار می‌رود و فرآیندهای استعاری و مجاز دخیل در ایجاد این معنی دقیقاً مشابه فرآیندهای پیش‏ گفته است، با این تفاوت که همکرد «کردن» مفهوم سببیت دارد (ر. ک. طبیب‏زاده، 1391، ص. 81) و بر نقش فاعل به‌مثابۀ مسبب عمل تأکید می‏ شود.

* فردادن: پیچیدن، منحرف‌شدن در مسیر

فعل اصلی «دادن»، سه ظرفیتی است و در ساختار موضوعی آن «کسی چیزی را به کسی می‏ دهد»؛ بنابراین استنباط آن است که طی رخداد، چیزی (مفعول صریح) به‌سوی هدف (مفعول غیرصریح) منتقل می ‏شود. با گزینش همکرد «دادن» همچنان این ساختار موضوعی پایه، فعال می‏ ماند. چنانچه در این ساخت موضوعی، مفعول صریح به‌مثابۀ شیء دارایِ انتقال فیزیکی برجسته شود، اجازه می‏ دهد که «فردادن» مجازاً برای منحرف‌کردن اتومبیل (هدف) توسط راننده و پیچاندن آن در یک مسیر (هدف) به‌ کار رود.

* فردادن به مغز: حشیش‌کشیدن

حال اگر در ساختار موضوعی فعل «دادن» تمرکز بر موضوع هدفِ رخداد (مفعول غیرصریح) باشد، می ‏شود اثر ناشی از فردادن را هدف (در اینجا مغز) برجسته کرد و به‌این‌ترتیب، عبارت فعلی مجازاً برای منحرف‌شدن مغز و ذهن از افکار روزمره و نوعی آزادی فکر و روان که بر اثر مصرف حشیش ایجاد می ‏شود، به‌ کار می‏ رود. چنان‏که مشهود است در تمامی افعال مرکب دارای جزء واژگانی «فر» تغییر فعل همکرد موجب تغییرات معنایی خاصی می‏ شود و این تأثیرات ازطریق تلفیق معنای مجازی واژۀ «فر» با معنای کاهیده هر کدام از افعال همکرد مربوطه در حوزۀ مبدأ استعاره ‏ها رخ می ‏دهد.

 

5-12 زنجیرۀ استعاری با کاهش مجازی حوزۀ مبدأ استعاره نخست

* واکس‌زدن: تقلید در سطح مقبول‏ تر و بالاتر از انجام اولیه آن به‌نوعی که مقلد تلاش کند اصل عمل را به خود نسبت دهد.

همکرد «زدن» به مؤلفه ‏های معنایی خود، یعنی «حرکت همراه با سرعت و تماس با سطحی» تقلیل معنا می ‏یابد (ر. ک. بهرامی و شیخانیان‏پور، 1398، ص. 209، 207) و اجازه می‏ دهد این وجوه معناییِ برجسته در مجاورت «واکس» معنی فعل مرکب را حاصل کند؛ اما در کاربرد معنایی نوین استعاری آن، دو استعارۀ زیربنایی «نوکردن، واکس‌زدن است» و «تقلیدکردن، نوکردن است» ایجاد یک زنجیره می‏ کنند به نحوی که حوزۀ مقصد استعارۀ نخست، حوزۀ مبدأ استعارۀ دوم می ‏شود و به‌این‌ترتیب، استعارۀ نهایی از برآیند این زنجیره به‌صورت «تقلید‌کردن، واکس‌زدن است.» حاصل می ‏شود:

 

جدول 8. زنجیرۀ استعاری «واکس‌زدن»

Table 8. metaphoric chain of “lit. to polish/to wax” (= imitation at a more acceptable and higher level than its original performance in such a way that the imitator tries to attribute the original act to her/himself.)

حوزۀ مبدأ استعارۀ نخست:

واکس‌زدن شیء

حوزه مقصد استعاره اول و حوزه مبدأ استعاره دوم:

نوکردن فیزیکی شیء

حوزه مقصد استعاره دوم:

نوکردن رفتارها و ایده‏ ها که همان تقلیدکردن است

 

یکی از پیامدهای واکس‌زدن آن است که به‌واسطۀ تغییر ظاهری شیء و نونوارشدن آن که کهنگی و قدیمی‌بودن را از آن دور می‏ کند، می‌توان آن را به‌مثابۀ شیء جدیدی جا زد و وانمود کرد که کالای نو و تازه‏ای وجود دارد و همان قبلی نیست؛ بنابراین در تقلیدکردن رفتار یا ایده دیگران هم، فرد مقلد می‏ تواند چنان تغییراتی در ظاهر ایده ایجاد کند که وانمود شود ابتکار جدیدی است و از آن خود اوست، به‌ویژه که با این تغییرات ظاهری و به‌اصطلاح «واکس‌زدن» کیفیت اجرا یا تقلید را ارتقا داده است.

* کلاس‌گذاشتن: تقلید از رفتار افراد متجدد یا فرهیخته برای تظاهر

در فرهنگ سخن (1384، ص. 6087) در معنی سوم «گذاشتن» آمده است: «مجازاً ایجادکردن موقعیتی برای کسی یا چیزی که بتواند کاری را انجام دهد». از تلفیق این معنا با مفهوم مجازی «کلاس» که پیشتر در بخش 5-2 از نظر گذشت، برآیند معنایی به‌صورت «ایجاد موقعیتی برای فرد که بتواند عضویت/ تعلق به طبقۀ مرفه اجتماع را نشان دهد» حاصل می‏ شود؛ اما اینکه معنای مجازی فعل «گذاشتن» چگونه شکل می‏ گیرد، نیازمند توضیح است. در واقع یک زنجیرۀ استعاری، دو استعارۀ پایۀ «ثبات، به‌مثابۀ گذاشتن» و «ایجاد موقعیت، به‌مثابۀ ثبات» را به هم پیوند می ‏دهد. در زنجیرۀ استعاری، حوزۀ مقصد استعارۀ نخست به‌مثابۀ حوزۀ مبدأ استعارۀ دوم عمل می‏ کند و معنای نهایی به‌صورت «ایجاد موقعیت، گذاشتن است» حاصل می‏ شود و بستر لازم برای معنای «کلاس‌گذاشتن» را در هم‏جواری با «کلاس» فراهم می ‏کند. به‌این‌ترتیب، تزریق یک کاهش مجازی در کاهش مجازی دیگر در هم‏نشینی دو جزء فعل مرکب و متعاقب آن تشکیل زنجیرۀ استعاری که در آن حوزۀ مقصد استعارۀ نخست، به‌صورت حوزۀ مبدأ استعارۀ دوم عمل می‏ کند، برآیند معنایی «کلاس‌داشتن» را حاصل می ‏کند.

با مرور تمام تغییرات معنایی فوق، تنوعات زیر حاصل شد که در جدول (9) آمده است. ردیف‏ های 1، 2، 3، 7، 8، 9، 11 و 12 فرآیندهایی خاص شواهد زبان فارسی است که در الگویی متفاوت از وضعیت ‏های مطرح‌شدۀ روئیز و گالرا (2011) مشاهده شدند. همچنین، در اثنای تحلیل مشخص شد که برخی از الگوهای پیشنهادی ایشان در زبان انگلیسی که عبارت است از ردیف ‏های 2، 5، 6، 7، 8 و 10 در جدول (3) منطبق با هیچ ‏کدام از داده‏ های پژوهش حاضر نیست که لزوماً امکان بالقوۀ وجود چنین الگوهایی در فارسی را رد نمی‏ کند. دربارۀ جزئیات مشاهدات و ارزیابی مقایسه ‏ای تغییرات معنایی افعال غیربسیط در دو زبان در بخش پایانی، بیشتر سخن خواهیم گفت.

 

جدول 9. الگوهای تغییرات معنایی در افعال غیربسیط دارای جزء غیرفعلی وام‏ واژه‏ای در زبان فارسی

Table 9. models of semantic shifts in Persian complex verbs containing loanwords

ردیف

 

فرآیند تغییر معنایی

مثال

1

 

مجاز

گسترش مجازی دامنۀ حوزه

مترکردن

2

کاهش مجازی دامنۀ حوزه

کلاس‌داشتن

3

ترکیب مجازی

زنجیرۀ متوالی گسترش و کاهش دامنۀ حوزه

فرزدن (1)

4

 

 

 

مجاز در استعاره

گسترش مجازی حوزۀ مبدأ استعاره

اتو(ل) زدن

5

کاهش مجازی حوزۀ مبدأ استعاره

اسکی‌رفتن، سیو از‌کردن، فرمت‌کردن، کلیک‌کردن، رِل‌زدن

6

کاهش مجازی حوزۀ مقصد استعاره

تیپ‌زدن، فرزدن (2)

7

گسترش مجازی حوزۀ مبدأ استعاره و کاهش مجازی حوزۀ مقصد آن

آنتن‌دادن، سیم بکسل‌دادن

8

کاهش مجازی حوزۀ مبدأ استعاره و گسترش مجازی حوزۀ مقصد آن

سرویس‌کردن

9

کاهش مجازی هر دو حوزۀ مبدأ و مقصد استعاره

تیک‌زدن

 

10

 

ترکیب استعاری

 

تلفیق یک استعاره در حوزۀ مبدأ-مقصد استعاره دیگر

لاو ترکاندن، فاز (مثبت/ منفی) دادن/ گرفتن/ برداشتن، فنت کسی با افنات دیگری خوردن، آمپرچسباندن

11

تلفیق حوزۀ مقصد دو استعاره در یک حوزۀ مبدأ

فرزدن (3)، فرکردن، فردادن، فردادن به مخ

12

زنجیره استعاری

زنجیرۀ استعاری با کاهش مجازی حوزۀ مبدأ استعاره نخست

واکس‌زدن، کلاس‌گذاشتن

 

6- نتیجه‏

نوشتۀ حاضر به بررسی تغییرات معنایی برخی افعال غیربسیط فارسی پرداخت که حاوی وام‏ واژه‏ هایی در بخش غیرفعلی خود بودند و چگونگی روند و نوع تغییرات معنایی وام‏ واژه ‏ها در زبان مقصد (فارسی) و تأثیر این تغییرات معنایی بر برآیند نهایی در ساختار فعلی را با توجه به دو فرآیند استعاره و مجاز و برهم ‏کنش آنها در الگوی پیشنهادی روئیز و گالرا (2011) تحلیل کرد. بررسی شواهد فارسی حاکی از آن بود که تأثیرگذاری معنایی وام ‏واژه بر سایر اجزای فعلی، ملازم با تأثیرپذیری آن همکرد هم‏نشین است و به بیانی تأثیرگذاری و تأثیرپذیری هم‌زمان میان اجزای سازنده فعل غیربسیط برقرار است. در جمع‏ بندی نتایج، به‌منظور دسته ‏بندی دقیق‏ تر تنوعات، الگوهای تغییر معنایی مشهود در فارسی را ذیل دو دستۀ کلی مجاز و استعاره خلاصه می‏ کنیم.

در حوزۀ مجاز گرچه هیچ‏کدام از تغییرات مجازی موجود در شواهد فارسی عیناً منطبق با موارد مذکور روئیز و گالرا (ردیف‏های 8-5 جدول 3) نبود، سه نوع خاص تغییرات مجازی مشاهده شد که دو الگوی آن شامل تنها یک افزایش مجازی در دامنۀ حوزه (مترکردن) و یک کاهش مجازی در دامنۀ حوزه (کلاس‌داشتن) بود و علاوه‌بر آن یک الگوی ترکیبی، مشتمل بر چهار تغییر مجازی متوالی افزایش و کاهش دامنۀ حوزه (فرزدن 1) در فارسی مشاهده شد که نشان می‏ دهد به‌صورت بالقوه پیچیدگی ‏های بیشتر‏ی ورای الگوی مندوزا و همکار، در زبان بشری، از‏جمله فارسی قابلیت تحقق دارد.

در حوزۀ استعاره هیچ تغییرِ معنایی ‏ای به‏ انفراد براساس استعارۀ صرف حاصل نشده بود، بلکه در یکی از حوزه ‏های مبدأ و مقصد آن یا هر دو حوزۀ استعاره، تغییر معنای مجازی وجود داشت، به‌نحوی که نه‌تنها تنوعات مطرح‌شدۀ روئیز و گالرا از نوع گسترش مجازی حوزۀ مبدأ استعاره (اتول‌زدن)، کاهش مجازی حوزۀ مبدأ استعاره (اسکی‌رفتن) و کاهش مجازی حوزۀ مقصد استعاره (تیپ‌زدن، فرزدن 2) در تغییرات استعاری مشاهده شد، در تغییر معنای مجازیِ توأمان هر دو حوزۀ مبدأ و مقصد استعاره شاهد سه الگو بودیم که فقط از شواهد زبان فارسی به ‌دست آمد و عبارت است از: 1. گسترش مجازی حوزۀ مبدأ استعاره و کاهش مجازی حوزۀ مقصد آن (آنتن‌دادن)؛ 2. کاهش مجازی حوزۀ مبدأ استعاره؛ 3. گسترش مجازی حوزۀ مقصد آن (سرویس‌کردن)؛ 4. کاهش مجازی هر دو حوزۀ مبدأ و مقصد استعاره (تیک‌زدن). در ترکیب استعاری یکی از الگوهای روئیز و گالرا، یعنی تلفیق یک استعاره در حوزۀ مبدأ-مقصد استعارۀ دیگر (لاو ترکاندن) وجود داشت؛ اما نوع دیگری خاص شواهد زبان فارسی نیز مشاهده شد که ازطریق تلفیق حوزۀ مقصد دو استعاره در یک حوزۀ مبدأ (فرزدن 3) حاصل آمده بود. همچنین، زنجیرۀ‏ استعاری در دو فعل (واکس‌زدن، کلاس‌گذاشتن) مشاهده شد که زنجیرۀ استعاری آن با کاهش مجازی حوزۀ مبدأ استعارۀ نخست همراه بود. به‌این‌ترتیب، نشان می ‏دهد که در هیچ فرآیند تغییر معنایی، استعاره مستقلاً عمل نمی ‏کند، گرچه امکان عملکرد مستقل مجاز (ولو در اندک شواهدی) وجود دارد. از دیگر یافته ‏های بررسی شواهد زبان فارسی این بود که فعلی واحد همچون «فرزدن» می‏تواند با دنبال‌کردن مسیر تغییرات معنایی ازطریق برهم‏ کنش استعاره و مجاز به سه معنای مستقل دست یابد که به‌واقع از قابلیت زبان بشر در مفهوم ‏سازی ‏های استعاری و مجازی نشان دارد و البته این امر بارها در پدیدۀ چندمعنایی واژه‏ ها در تمام زبان‏ ها به اثبات رسیده و یافته ‏های این جستار صحه ‏ای دوباره بر آن است. در پایان، گرچه هدف از جستار حاضر مقایسۀ فرآیندهای تغییر معنایی دو زبان فارسی و انگلیسی نبود، از رهگذر تحلیل، جدول زیر حاصل آمد که نشان می ‏دهد زبان بشر در ترتیب ‏بندی‏ برهم‏ کنش استعاره و مجاز قابلیت بسیاری دارد و الگوهای متنوعی را حاصل می‏ کند، چنانچه جدول (10) نشان می‏ دهد برخی از آنها در دو زبان مشترک و برخی دیگر منحصر به یکی از آنهاست و به‌یقین تحلیل شواهد بیشتر در این دو زبان و سایر زبان‏ ها می‏ تواند بر فهرست الگوهای تغییر معنایی زیر بیفزاید.

 

جدول 10. مقایسه الگوهای تغییرات معنایی در افعال غیربسیط در دو زبان فارسی و انگلیسی

Table 10. the comparison of semantic shift models in Persian and English

ردیف

فرآیند تغییر معنایی

فارسی

انگلیسی

1

 

مجاز و ترکیب مجازی

گسترش دامنۀ حوزه

2

کاهش دامنۀ حوزه

3

کاهش دوگانۀ دامنۀ حوزه

4

گسترش دوگانۀ دامنۀ حوزه

5

کاهش و سپس گسترش دامنۀ حوزه

6

گسترش و سپس کاهش دامنۀ حوزه

7

زنجیرۀ متوالی گسترش و کاهش دامنۀ حوزه

8

 

مجاز در استعاره

گسترش مجازی حوزۀ مبدأ استعاره

9

گسترش مجازی حوزۀ مقصد استعاره

10

کاهش مجازی حوزۀ مبدأ استعاره

11

کاهش مجازی حوزۀ مقصد استعاره

12

گسترش مجازی حوزۀ مبدأ استعاره و کاهش مجازی حوزۀ مقصد آن

13

کاهش مجازی حوزه مبدأ استعاره و گسترش مجازی حوزۀ مقصد آن

14

کاهش مجازی هر دو حوزۀ مبدأ و مقصد استعاره

15

 

ترکیب استعاری

تلفیق یک استعاره در حوزۀ مبدأ-مقصد استعاره دیگر

16

تلفیق حوزۀ مبدأ دو استعاره در یک حوزۀ مقصد

17

تلفیق حوزۀ مقصد دو استعاره در یک حوزۀ مبدأ

18

زنجیره ‏های استعاری

 

19

مجاز در زنجیره استعاری

 

زنجیرۀ استعاری با کاهش مجازی حوزۀ مبدأ استعاره نخست

 

 

 

 

[1] . adjectival/nominal verbs

[2] . light verb

[3] . metaphor

[4] . metonymy

[5] . conceptual metaphors

[6] . linguistic metaphors

[7] . comparison

[8] . resemblance

[9] . contiguity

[10] . sensation

[11] . perception

[12] . تفاوت شناخت حسی و ادراکی در آن است که شناخت حسی وابسته به حواس پنج ‏گانه و در نوع بشر کاملاً یکسان است. این دسته شناخت، مبنای استعاره‏ های نخستین/ اولیه (primary) هستند؛ اما شناخت ادراکی وابسته به مجموعه استدلال‎های ذهنی و شهودی است که برخاسته از تجربیات فرهنگی و عوامل وابسته به محیط اعم از سنن، نگرش ‏ها، اقلیم، مذهب و نظایر آن است و به‌صورت بطئی ‏تر و تدریجی حاصل می‏ شود و مبنای ایجاد استعاره‏ های ثانویه (secondary) است که ‏برخلاف اشتراکات بین ‏زبانی، لزوماً در همۀ جوامع زبانی و بشری دست‏ کم از تمام جوانب یکسان نیستند و فرهنگ‏ـ بنیاد تلقی می‏ شوند (برای اطلاعات بیشتر ر. ک. Evans & Green, 2006, p. 79).

[13] . physical resemblance

[14] . perceived resemblance

[15] . entity

[16] . metaphtonymy

[17] . post-metonymy

[18] . post-metaphor

[19] . conventionalized/generalized

[20] . post-categorial

[21] . scenario

[22] . metonymic complexes

[23] . این عبارت فعلی انگلیسی ازنظر مفهومی نزدیک به «زبان دراز داشتن» در زبان فارسی است.

[24] . metaphoric complexes

[25] . metaphoric amalgams

[26] . metaphoric chains

[27] . agent

[28] . theme

[29] . goal

[30] . recipient

[31] . همین اصطلاح «آمپر آب» نشان می ‏دهد که دامنۀ معنایی واژۀ «آمپر» در فارسی بسیار گسترده شده و در صورت لزوم برای تعیین نوع دستگاه شمارنده، به‌صورت توصیفی آن را تعیین می‏ کنند؛ کما اینکه در «آمپر آب» برای اشاره به نشانگر دمای آب رایاتور خودرو چنین است.

ابوالقاسمی، محسن (1385). دستور تاریخی زبان فارسی (چاپ پنجم). سمت.
انوری، حسن (1384). فرهنگ بزرگ سخن (چاپ اول). سخن.
بهرامی، فاطمه، و بهناز، شیخانیان ‏پور (1398). گسترش معنایی فعل «زدن»، محصول مجاز یا استعاره؟ تحلیلی در چهارچوب الگوی چندمعنایی چهارمقوله‏ ای. پژوهش ‏های زبان‏ شناسی، 11(2)، 187-214.
بهنام‏ فر، محمد، و محمدکاظم، ابراهیم ‏زاده (1397). آسیب ‏شناسی فعل مرکب در کتاب ‏های دستور زبان فارسی (تعریف و اصطلاحات)، فنون ادبی، 10(2)، 1-20. https://doi.org/10.22108/liar.2017.94190.0
خانبازی، شقایق (1392). بررسی چندمعنایی افعال سبک‌زدن و کشیدن در افعال مرکب زبان فارسی براساس چارچوب شناختی بروگمن [پایان ‏نامه کارشناسی ‏ارشد، دانشگاه شیراز]. گنج. https://B2n.ir/z95306
دبیرمقدم، محمد (1376). فعل مرکب در زبان فارسی. زبان‌شناسی، 12(1و2)، 31ـ46. https://sid.ir/paper/473204/fa
سلطانی، رضا، عموزاده، محمد، و رضایی، حدائق (1396)، پویایی نیرو و چندمعنایی در ساخت‏های فعل سبک متشکل از فعل گرفتن. پژوهش‌های زبانی، 8(2)، 59-78. https://doi.org/10.22059/jolr.2018.65515
سمائی، مهدی (1400). فرهنگ لغات زبان مخفی (چاپ اول). مرکز.
طبیب ‏زاده، امید (1391). دستور زبان فارسی بر پایه دستور وابستگی (چاپ اول). مرکز.
عموزاده، محمد، بهرامی، فاطمه (1391). بررسی ساخت افعال سبک براساس زبان ‏شناسی شناختی. پژوه ش‏های زبان و ادبیات تطبیقی، 3(4)، 169-191. http://lrr.modares.ac.ir/article-14-3157-fa.html
کریمی‏ دوستان، غلامحسین، و روحی ‏بایگی، زهرا (1395). بررسی چندمعنایی فعل سبک‌زدن از دیدگاه شناختی. جستارهای زبانی، 7(3)، 148-129. http://lrr.modares.ac.ir/article-14-9502-fa.html
منشی‏ زاده، مجتبی، چنگیزی، احسان، و شریف، بابک (1400). ماجرای پایان‏ ناپذیر فعل مرکب: درآمدی به مفهوم‏ شناسی و اصطلاح ‏شناسی فعل غیربسیط در زبان فارسی. پژوهش ‏های زبان‏ شناسی، 13(2)، 217-236.