معرفی و بررسی ویژگی‌های زبانی نسخة خطی مثنوی زینت‌الانجمن اثر میرزا حسن کفّاش اصفهانی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد دهاقان، دهاقان، ایران

2 دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد دهاقان، دهاقان، ایران

3 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران

چکیده

مثنوی زینت‌الانجمن در بحر متقارب با دوهزار بیت و در مدح و منقبت پیامبر(ص) و ائمة اطهار(ع) است که شامل مرثیة امام حسین(ع) نیز می‌شود. این اثر متعلق به میرزا حسن کفّاش اصفهانی از شاعران دورة بازگشت در قرن سیزدهم است که متأسفانه دربارۀ زندگی وی هیچ منبع مُتقَن و موثقی وجود ندارد. در هیچ‌یک از فهرست‌های نسخ و دست‌نوشته‌های فارسی، نامی از مثنوی زینت‌الانجمن نیست و تنها یکی از دو نسخة موجود دیوان کفّاش (نسخة کتابخانة آیت‌الله گلپایگانی) با این مثنوی آغاز شده است. مقالۀ حاضر با روش توصیفی‌تحلیلی و مطالعات کتابخانه‌ای ابتدا به ویژگی‌های نسخه‌شناسی این اثر پرداخته و آنگاه مختصات زبانی آن را تحلیل کرده است. کفّاش اصفهانی در سرودن این مثنوی به شاهنامة فردوسی نظر داشته است. شعر کفّاش ساده، روان و به دور از واژه‌های نامأنوس و دشوار است. لغات مهجور و ترکیبات عربی در دیوان او اندک است و تعبیرات و عبارات عامیانه، زبان شعر او را به زبان مردم کوچه و بازار نزدیک کرده است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Introduction and Analysis of the Linguistic Features of the Manuscript Version of Masnavi Zinat-ol-Anjoman by Mirza Hasan Kafash Isfahani

نویسندگان [English]

  • Hamid Assarzadegan 1
  • Maryam Mahmoodi 2
  • Hamid reza Ghanooni 3
1 Ph.D. Student of Persian Language and Literature, Islamic Azad University, Dehaghan, Iran
2 Associate Professor, Department of Persian Language and Literature, Islamic Azad University, Dehaghan, Iran
3 Assistant Professor, Department of Persian Language and Literature, Payam-e Noor University, Tehran, Iran
چکیده [English]

Zinat-ol-Anjoman is a Masnavi comprising two thousand verses that praise the Prophet and the Imams, along with elegies dedicated to Imam Hussain. This work is attributed to Mirza Hasan Kafash Isfahani, a poet from the 13th-century revival period. Regrettably, there is a lack of reliable biographical sources regarding his life and neither the lists of Persian manuscripts nor any known manuscripts have mentioned Zinat-ol-Anjoman. Only one of the two existing copies of Kafash’s Diwan—the version held in Ayatollah Golpayegani's library—begins with this Masnavi. This article first examined the bibliographic features of Zinat-ol-Anjoman using a descriptive-analytical method and library research and then analyzed the linguistic aspects of the work. Kafash Isfahani drew inspiration from Ferdowsi's Shahnameh in crafting this Masnavi. His poetry was characterized by simplicity and fluency, avoiding unfamiliar or complex vocabulary. Instances of archaic words and Arabic phrases were minimal in his Diwan and the vernacular interpretations and expressions he employed connected his poetry to the everyday language of ordinary people and those in the bazaar.
 
Keywords: Return Period, Manuscript, Zinat-ol-Anjoman, Masnavi, Mirza Hasan Kafash Isfahani.  
 
Introduction  
Mirza Hasan Kafash Isfahani is a notable poet from the 13th century Hijri, who resided in Isfahan. He was part of the literary revival period and lived during the reigns of two Qajar kings, Mohammad Shah and Naser al-Din Shah. Kafash is known for two surviving works: his Diwan of poetry and Masnavi Zinat-ol-Anjoman, neither of which has been corrected or published to date. The central theme of Zinat-ol-Anjoman revolves around the praise of the Prophet (PBUH) and the infallible Imams, alongside the lamentation of Imam Hussain. The significance of this Masnavi lies in the fact that the poet references narrations that align with reputable religious sources, indicating that he has drawn upon these texts during the composition of his work. Furthermore, this Masnavi holds particular value as it originates from a poet of Isfahan, a city with a rich Shiite heritage that has persisted since the Safavid era. Despite its importance, Zinat-ol-Anjoman is not mentioned in any lists of Persian manuscripts; only Kafash's Diwan is referenced. Notably, one of the two existing copies of Kafash's Diwan—the version held in Golpayegani's library—begins with this Masnavi. This research focused solely on the linguistic features of Kafash's poetry.
 
Materials and Methods
This research presented the manuscript version of Masnavi of Zinat-ol-Anjoman through a library and documentary research approach. Initially, the manuscript of the text was corrected followed by the extraction of its linguistic characteristics.
 
Research Findings
Lexical Features
Kafash's poetry was characterized by simplicity and fluency, avoiding unfamiliar or difficult vocabulary. He employed a language that was accessible to the general public. Overall, his poetic language was free from complexity and ambiguity, lacking philosophical, theological, astronomical, or scientific terms, and showed no signs of innovation.
Slang Words and Combinations
Many of the words and expressions used by Kafash Isfahani reflected everyday language and colloquial speech.
Arabic Words
The influence of Arabic on Persian was evident, with numerous Arabic words having entered the Persian lexicon over centuries. Persian poets have often incorporated Arabic words and expressions into their works. Kafash Isfahani similarly employed Arabic vocabulary, interpretations, and phrases in Zinat-ol-Anjoman. Given the religious themes and content of this Masnavi, many of the terms used were religious in nature, with a significant number being of Arabic origin.
Grammatical Features
In Zinat-ol-Anjoman, the combination of words and adherence to Persian grammar was generally consistent with only a few exceptions primarily due to the need for metrical balance. In this research, some examples were presented to illustrate the grammatical features found in this Masnavi.
 
Discussion of Results & Conclusion
Zinat-ol-Anjoman, a Masnavi composed by Mirza Hasan Kafash Isfahani in the 13th century, is a religious poem centered on the mourning of the Prophet and his family for Imam Hussain and his companions. In this work, Kafash presented various perspectives on the Prophet, Imam Ali, and Imam Hussain, with the epic of Karbala serving as the central theme. While this poem shared thematic elements with earlier and contemporary works—particularly in its references to the Prophet and the infallible Imams, especially Imam Hussain—it distinguished itself through its brevity and conciseness. Stylistically and linguistically, Kafash's poetry was marked by simplicity and fluency, avoiding unfamiliar or difficult vocabulary. He employed a language that was free from complexity and ambiguity and was largely devoid of philosophical, theological, astronomical, or scientific terms. Additionally, Zinat-ol-Anjoman reflected the influence of classical language, with Kafash occasionally adopting stylistic elements reminiscent of past poets. Overall, the Masnavi stood out for its accessible language and poignant thematic focus on mourning and reverence.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Return Period
  • Manuscript
  • Zinat-ol-Anjoman
  • Masnavi
  • Mirza Hasan Kafash Isfahani

مقدمه

میرزا حسن کفّاش اصفهانی یکی از شاعران قرن سیزدهم هجری است که در اصفـهـان زنـدگـی می‌کرده‌ است. دربارۀ زندگی وی متأسفانه هیچ منبع معتبر و محکمی وجود ندارد. نام وی حسن است و در شعرش کفّاش تخلّص گزیده و طبعاً کفّاش لقب شغلی وی بوده است. کفّاش اصفهانی شاعر دورة بازگشت ادبی و معاصر با دو پادشاه قاجار، یعنی محمد شاه و ناصرالدین شاه است. «میرزا حسن کفّاش اصفهانی، از شعرای اصفهان در قرن سیزدهم هجری است. در تذکره‌های عهد قاجاریه هیچ ذکری از او نشده است و جزئیات زندگی او معلوم نیست. اغلب اشعارش در مدح و مرثیۀ معصومین علیهم‌السّلام بوده است و برخی از اشعار او در ابنیة تاریخی و بقاع متبرکۀ اصفهان وجود دارد» (مهدوی، 1386، ص.582). در بقعة سید محمدباقر شفتی رشتی مشهور به سید حجت‌الاسلام واقع در مسجد سید اصفهان کتیبه‌ای است که شعری با مطلع زیر از میرزا حسن کفّاش بر آن گچ‌بُری شده است:

دلا به خُلد برین خواهی ار گذاری گام

 

قدم گذار به درگاه حجۀ‌الاسلام
                      (هنرفر، 1350، ص. 785)

 

از کفّاش اصفهانی دو اثر باقی مانده و هیچ‌کدام تاکنون تصحیح و چاپ نشده است. دیوان شعر و زینت‌الانجمن در قالب مثنوی و در بحر متقارب بالغ بر دوهزار بیت است. موضوع این مثنوی مدح و منقبت پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) و نیز مرثیة امام حسین(ع) است.

 «موقعیت دینی و مذهبی در عهد قاجار به‌گونۀ خاصی است، یعنی کشور رنگ کاملاً مذهبی دارد و شاهان قاجار چهرة مذهبی خود را روز‌به‌روز نمایان‌تر می‌کنند. نگاهی به فعالیت‌های پادشاهان قاجار نشان می‌دهد که آنان درمجموع گرایش‌های دینی داشته‌اند و با انجام فرایض دینی و ساخت و بازسازی مکان‌های مذهبی و احترام به مقامات روحانی، اظهار دین‌داری و خداشناسی می‌کرده‌اند» (طائفی، 1389، ص. 101).

 سُرایش حماسه‌های دینی سابقه‌ای طولانی در ایران دارد. ذبیح‌الله صفا می‌نویسد:

 «ممکن است موضوع حماسة تاریخی، زندگی یک یا چند تن از قهرمانان دینی باشد که بـا توجه به حقایق تاریخی یا با آمیزش وقایع تاریخی و مطالب داستانی به وجود آمده باشد؛ یعنی منظومه‌هایی که براثر استادی و همچنین اعتقاد شدید دینی گوینـدگان آن‌ها ممکـن است گاه بسیار دل‌انگیز و زیبا باشد نیز اغلب شامل بسیاری از خصـایص منظومه‌های حماسی است و ازاین‌جهت باید در شمار آثار حماسی ملی نام برده شود. من این‌گونه منظومه‌های حماسی را که اتفاقاً در زبان فارسی نمونه‌های بسـیاری ماننـد خـاورا‌ن‌نامـة ابن‌حسام حملة حیدری باذل، کتاب حملة راجی،  خداوندنامة صبا و اردیبهشـت‌نامـة سروش و جز اینها دارد، منظومة حماسی دینی می‌نامم» (صفا، 1369، ص. 71).

 تا پیش‌از دورة قاجار حماسه‌پردازی دینی، بیشتر ذکر حماسه‌هایی دربـارة جنگ‌ها و دلاوری‌های پیامبر اکرم(ص) و امام علی(ع) و مختار و حمزه عموی پیامبر بود؛ اما از دورة قاجار بیان رشادت‌ها و دلاوری‌های امـام حسـین(ع) و یارانش در این نوع حماسه‌ها بیشتر نمود می‌یابد. برخی از حماسه‌های دینی این دوره عبـارت است از: 1. شهنشاه‌نامه از حسینی خاموش یزدی؛ 2. روضةالاسرار و اردیبهشت‌نامة سـروش اصـفهانی؛ 3. خداوندنامة فتحعلی خان صبای کاشانی؛ 4.افتخارنامه از صهبای آشتیانی.

بی‌تردید کفّاش اصفهانی در نام‌گذاری مثنوی خود، به انجمن‌های ادبی اصفهان نظر داشته است. اصفهان کانون این انجمن‌ها بود و «از دورة زندیه در نیمة دوم قرن دوازدهم و با انجمن مشتاق شکل گرفته است و سنگ بنای نهضت بازگشت در همین انجمن‌ها نهاده شد» (ایرجپور، 1398، ص. 16). در دورۀ قاجار با ظهور و فعالیت انجمن‌های دوم و سوم، بازگشت ادبی شکل گرفت و شاعران با تشکیل انجمن‌های ادبی و با حمایت پادشاهان وقت سبب رستاخیز ادبی در ایران شدند. در قسمتی از مثنوی زینت‌الانجمن آمده است:

بیا تا بیایند اهل سخن
بگیرند گر نکته‌ای زین کتاب
وگرنه بنامندش اهل سخن

 

همه نکته‌سنجان هر انجمن
بشویند بی‌عذرش این دم در آب
به هر انجمن زینت‌الانجمن
                                            (گ82)

 

اهمیت این نسخه به این دلیل است که در آن، شاعر روایاتی را ذکر می‌کند که بیشتر آنها با منابع معتبر دینی مطابقت دارد و این نشان از استفادۀ شاعر از این منابع در سُرایش این منظومه است. در این منظومه نقل روایات و حوادث تاریخی با افسانه و تخیل در هم نیامیخته است. ازسوی‌دیگر این مثنوی ازآن‌جهت ارزشمند است که سرایندة آن از اهالی اصفهان است؛ شهری که یکی از خاستگاه‌های منظومه‌های شیعی از دوران صفویه تاکنون است و گویندة آن در میان شاعران سدة سیزده تا به امروز شناخته‌شده نیست. در این پژوهش تنها به ویژگی‌های زبانی شاعر در سخن‌سرایی پرداخته می‌شود.

 

ساختار محتوایی نسخه:

این مثنوی با تحمیدیه آغاز می‌شود:

نخستین به نام خداوند پاک
نگارندة آسمان کبود
رسانندة رزق وحش و طیور

 

که ما را برانگیخت از آب‌وخاک
علیم و عظیم و قدیم و ودود
فروزندة مشعل نار و نور ...
                                             (گ1)

 

و با توصیه‌های اخلاقی شاعر ادامه می‌یابد:

منیت ز سر ای پسر دور کن
همین کاسة سر که دارد غرور
سر قیصر ای خیره‌سر خاک شد

 

برو فکر تنهایی گور کن
شود عاقبت مسکن مار و مور
قبای قباد عاقبت چاک شد
                                             (گ3)

 

و با این ابیات تحمیدیه به پایان می‌رسد:

قبول اطاعت به مِهر علی است
عبادات خلق از خفی و جلیّ
به نزد خدا و به نزد نبی
در این رتبه از چرخ، گیری سبق

 

نجات قیامت به مِهر علی است
نیرزد به یک ذره مِهر علی
بُود شرط اعمال، مِهر علی
که با مِهر حیدر کنم ذکر حق
                                            (گ11)

 

بعداز تحمیدیه برخی از عنوان‌ها در این مثنوی عبارت است از: «در بیان مدح سید انبیا محمد مصطفی(ص)» (گ11)، «در بیان بیرون آوردن پیکان از پای مبارک امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام» (گ24)، «در بیان سر بخشیدن سروَر عالم» (گ25)، «در بیان آب کشیدن شیر ربّ ودود در کشتزار از برای مرد یهود» (گ27)، «در بیان مائده آمدن از فردوس اعلا برای فضه به امر حق‌تعالی» (گ32)، «در بیان فضائل و مناقب مولای متقیان علی علیه‌السلام» (گ39)، «در بیان ناقه خواستن امام حسین علیه‌السلام از جد بزرگوار خود در روز عید اضحی» (گ44)، «در بیان رفتن سلمان فارسی (رضی‌الله‌عنه) در قبر شمعون یهود و ظاهر شدن بر او مرتبة امیرالمؤمنین» (گ48)، «در بیان وضو ساختن اشرف کائنات محمد مصطفی(ص) و اسم مبارک علی(ع) را با وضو بردن» (گ59)، «کلام در بیان مدح مخدومة قدسیان و پارة تن خاتم پیغمبران حضرت فاطمۀ زهرا علیه‌السلام» (گ61)، «در بیان مدح دو گوشوارة عرش مجید و دو قرةالعین رسول وحید، حسن و حسین شهید علیهماالسلام» (گ62). کفّاش حوادث مربوط به زندگی پیامبر و اهل‌بیت(ع) او را از قول راویان معتبر آورده است و این شیوهای است که در حماسه‌های دینی رواج دارد؛ «اغلب حماسه‌های دینی براساس مأخذی ساخته شده است و سـرایندگان آنهـا بارها به این موضوع اشاره کرده‌اند و با آوردن لفظ «راوی» و اشاره به مـتن مأخـذ، مستند بودن اثر خود را ابراز داشته‌اند» (شهبازی، 1393، ص. 200). کفّاش هرجـا کـه سـخن و بافت آن را مناسب دیده، به نقل روایات‌ اهل‌بیت(ع) و آیات قرآنـی به‌صورت عینـی و ضمنی پرداخته است:

که پا را به دوش محمد نهاد؟
که را گفت فخر زمین و زمان

 

 

ز دست که بتخانه‌ها شد به باد؟
منم شهر علم و علی باب آن؟
                                          (گ19)

 

کفّاش در مثنوی خود از مضامین اجتماعی و انتقادی استفاده نکرده است و به نظر می‌رسد برخلاف بسیاری از شاعران دورة بازگشت، شخصیت وی غیرسیاسی و حاشیه‌نشین بوده و در خلال بیان رخدادها و وقایع، تنها برخی آموزه‌های حکمت‌آمیز مانند بی‌اساسی دنیـا و لـزوم بی‌توجهی به جهان مادی را متذکر شده است.

برو ترک دنیای غدار کن
دمی از گناهان خود یاد کن

 

 

حذر از شیاطین مکار کن
به دل‌های شب، گریه بنیاد کن
                                             (گ4)

 

بارزترین مشخصة شعر کفّاش پرداختن به مسئلة امامت اهل‌بیت(ع) و هدایتگری خاندان عصمت و طهارت(ع) و احیای یاد و نام و فضایل آنان و بازگو کردن مظلومیت خاندان پیامبر اکرم(ع) به‌ویژه امام حسین(ع) و یارانش و افشای جنایت‌های ظالمان به آنان است.

«شــعر مذهبی عصــر قاجار - ازجمله مثنوی‌های مذهبی این دوره - به‌دلیل نادیده انگاشــتن هرآنچه با سلیقه‌ای خاص مطابقت نداشته، مهجور مانده است. همچنین، انبوه این اشعار و نازل بودن سطح ادبی قسمتی از آن باعث شده است تا تمامی اشعار مذهبی این عهد مورد بی‌مهری واقع و با چوب تقلیدی بودن رانده شــوند؛ درحالی‌که در میان این اشــعار و در بین مثنوی‌های روایی شیعی آثار ارزشمندی هم ازنظر محتوا و هم ادبی وجود دارد که قابل شناساندن و معرفی به علاقه‌مندان به ادبیات به‌ویژه دوستدارن ادبیات مذهبی است» (نظری و سیف، 1398، ص. 83).

 ازاین‌جهت مثنوی زینت‌الانجمن نیز شایستة بررسی، تحلیل و معرفی است.

 میرزا حسن کفّاش در متن مثنوی به اثر خود و سال منظوم ساختن آن اشاره کرده است:

ز هجرت زمانی که دل شاد بود
به توفیق یزدان نگارم سخن

 

هزار و دوصد سال و هفتاد بود
به تاریخ این زینت‌الانجمن
                                          (گ102)

ساختار و شیوة پردازش کلیِ اثر نشان می‌دهد که شاعر به شاهنامۀ فردوسی توجه داشته است. کفّاش اصفهانی مثنوی خود را در وزن و بحر شاهنامه سروده و در قسمتی از آن نیز در مقام مفاخره برآمده است:

کتابی که در نعت پیغمبر است
کتابی که در ذکر آل‌ عباست
غرض ای زبان باز گوهر ببار
مگو حرف شهنامه و جام را

 

ز شهنامه‌ها جمله بالاتر است
ببوسند گر پادشاهان رواست
برو در سر مدح هشت و چهار
بگو مدح سلطان ایام را
                                            (گ82)

 

در تحمیدیه نیز از فردوسی با عنوان «عندلیب کهن» یاد و بیت زیر را از فردوسی تضمین کرده است:

نه با آن به مِهر و نه با این به کین

 

تو دانی و بس ای جهان‌آفرین
                                             (گ7)

 

حسن کفّاش می‌گوید: پس‌از آنکه مصمم شدم تا مثنوی بسرایم به درگاه خداوند التجا بردم و او درِ لطف خود را به رویم گشود و گلشن کربلا را به من نمود:

که مدح شه تشنه‌کامان کند
چه گلشن که بهتر ز باغ بهشت
چه گلشن که طوبی از آن یک نهال

 

جهان را پر از دُر و مرجان کند
چه گلشن که از رحمت حق سرشت
سر چشمة رحمت ذوالجلال
                                          (گ106)

 

«در منظومه‌های دینی معمولاً شــاعران به تقلید از نظامی در اســکندرنامه، ساقی‌نامه‌های فراوانی را برای کاســتن از یکنواختی متن و ایجاد تنوع در ابتدای حوادث می‌آورند» (جلالی پندری، 1389، ، ص. 14)، کفّاش نیز در ابتدای داستان‌ها و قبل‌از شرح وقایع و حتی گاه بین آنها به سرایش ساقی‌نامه پرداخته که برخی بدون عنوان و برخی با عنوان ساقی‌نامه و مطرب‌نامه و مغنی‌نامه آمده است.

 «تخلّص شعری در قالب‌های دیگر مثل مثنوی، قطعه، رباعی، دوبیتی، ترکیب‌بند، ترجیع‌بند، مستزاد و مسمّط جای خاصی ندارد و بندرت در شعر ذکر می‌شود. آوردن تخلّص در این قالب‌های شعری مرسوم نبوده و شاعر به‌دلخواه خود هرجا که لازم می‌دیده، از آن استفاده می‌کرده است» (خدایار و صالح عبید، 1391، ص. 64)، در مثنوی زینت‌الانجمن هم تخلّص در چند مورد دیده می‌شود:

ازآن‌رو که کفّاش، ناقابل است

به خون شهیدان کرب و بلا
که کن رحم ای خالق بحر و برّ

 

 

ز اعمال و خیرات بی‌حاصل است
                                            (گ39)

به آه دل و عزت مصطفی
به برزخ به کفّاش خونین‌جگر
                                            (گ59)

 

1-1- معرفی نسخۀ موجود اثر:

در هیچ‌یک از فهرست‌های نسخ و دست‌نوشته‌های فارسی، نامی از مثنوی زینت‌الانجمن نیست و تنها از دیوان میرزا حسن کفّاش نام برده شده است؛ درحالی‌که یکی از دو نسخة موجود دیوان کفّاش (نسخة گلپایگانی) با این مثنوی آغاز شده است و با خط شنگرف بر بالای صفحه نوشته شده است «هذا کتاب زینت‌الانجمن». بدین ترتیب تنها نسخة موجود از این مثنوی در کتابخانة آیت‌الله گلپایگانی قم به شمارۀ 5786-26/29 نگهداری می‌شود. آغاز نسخه چنین است:

نخستین به نام خداوند پاک

 

که ما را برانگیخت از آب‌وخاک

نسخه به خط نستعلیق، بدون ذکر کاتب است و تاریخ کتابت ندارد. طول کاغذهای نسخه 3/21 و عرض آن 3/14 است. این نسخه با 256 برگ و در هر برگ به‌طور متوسط 14 سطر کتابت شده است. برگه‌های نسخه، رکابه دارد و شمارۀ هر برگ در وسط آن نوشته شده است. کتابت همة متن با دوات مشکی، اما عنوان با خط شنگرف قرمز است. مثنوی زینت‌الانجمن 149 برگِ آغازین این نسخه است و به نظر می‌رسد ناقص است.

 

2-1- ویژگی‌های رسم‌الخطی:

بیشتر برگه‌های نسخه به‌جز چند صفحة معدود، مخدوش نیست و اثری از پاک‌شدگی جوهر یا نم‌زدگی ندارد. برخی از ویژگی‌های رسم‌الخط نسخه به شرح زیر است:

  • کتابت حرف «گ» به‌شکل «ک»:

خدایی که درکاه آن بی‌نیاز

 

بُود بر رخ شاه و درویش باز
                                             (گ1)

  • پیوسته‌نویسی و جدانویسی واژگان:

 حرف «ب» در اغلب موارد به واژة بعداز خود، پیوسته نوشته می‌شود: بدل (گ7)، بلیل (گ8)، بذکر (گ9)، بزیر (گ10)، بمظلوم (گ11) بایین (گ12)؛ «می» نشانة استمراری اغلب پیوسته و گاهی جدا نوشته می‌شود: میروی (گ3)، میکردی (گ5)، می‌برد (گ6)، میزند (گ8)، می‌مکید، میداد (گ33)، میزد (گ36).

  • سرهم‌نویسی: بنام، بپا (گ1)، برفتن، بخورشید (گ2).

- در مواردی حذف مد «آ»: افتاب، انکه، افرید (گ1)، اتش (گ2)، اخرت (گ3).

- «است» اغلب بدون همزه و متصل به کلمة قبل تحریر شده است: بریست (گ2).

- کاربرد «چه» به‌جای چو:

چه می‌کردی ای بنده با ذوالجلال زبانت چه سوسن اگر بود لال؟ (گ5).

  • ذکر همزه به‌جای «ی» در کلمات فارسی: خدائی (گ1)، تنهائی (گ2)، رهائی (گ3).

- اشتباه‌های سهوی کاتب:

آتش قهر حق شود خواموش

چو گشتند اهل حرم دستگیر

اساس حرم را به یغما برند

 

ز آبروی تو در صف محشر
                                          (گ150)

کشید از جگر، ناله چرخ اسیر
                                         (گ112)

به زنجیر، زین‌العبا را کِشند
                                          (گ133)

3-1- پیشینة پژوهش

نسخة خطی آثار کفّاش اصفهانی تاکنون به زینت طبع آراسته نشده است و هیچ مقاله یا پژوهشی در ارتباط با آن وجود ندارد.

 

4-1- روش پژوهش:

پژوهش حاضر به روش کتابخانه‌ای و سندپژوهی، نسخة خطی مثنوی زینت‌الانجمن را معرفی می‌کند. بدین منظور، ابتدا دست‌نویس این متن تصحیح و سپس مشخصات و ویژگی‌های زبانی آن استخراج شد.

 

2- بحث

1-2- ویژگی‌های لغوی

شعر کفّاش ساده، روان و به دور از واژه‌های نامأنوس و دشوار است. شاعر از زبانی ساده برای عموم مردم استفاده کرده است. به‌طور کلی زبان شعری او به دور از پیچیدگی و ابهام و تقریباً خالی از اصطلاحات فلسفی، کلامی، نجومی یا علمی است و نوآوری در آن دیده نمی‌شود. مثنوی زینت‌الانجمن متأثر از لغات کهن است و کفّاش گاه در شعرش خود را به سبک و سیاق شاعران گذشته نزدیک کرده است.

 

1-1-2- کهن‌گرایی

کفّاش اصفهانی از کلمات و لغات قدیمی در شعر خود بهره برده است. این امر دربارۀ شاعران دورة بازگشت ادبی که به‌دنبال تقلید از سبک شاعران سبک خراسانی و عراقی هستند، چندان غیرمعمول نیست. در ادامه، برخی از این کاربردهای آوایی و واژگانی در مثنوی زینت‌الانجمن ذکر می‌شود.

 

1-1-1-2- کاربرد واژه‌های کهنه:

وجودات چون حُقه در مشت اوست

ز بس آب بهر یهودان کشید

خدایی که نیکو، نه زشت آفرید

بده باده‌ای کآتش افشان بُود

به نزدیک سالار دین چون رسید

دلش شد ز اندیشه در اضطراب

نیست با صدهزار کوه گناه

جهاد آن‌قدر بهر یزدان کنی

چنان وحشتی در دلم دست یافت

 

فلک خاتمی اندر انگشت اوست
                                            (گ23)

ز بس رنج ایام بر تن خرید
                                            (گ29)

نه‌تنها جهنم بهشت آفرید
                                             (گ1)

چو رخسار خوبان فروزان بُود
                                            (گ15)

رسول خدا پا ز رفتن کشید
                                            (گ34)

که بیدار اینک منم یا به خواب
                                            (گ52)

سر مویی مرا ز محشر باک
                                        (گ192)

که صد لک ز کافر مسلمان کنی
                                           (گ9)

که گفتی جگربندم از نو شکافت
                                          (گ56)

 

موارد دیگر: ستور در معنای چهارپا، باره در معنای اسب (گ4)، هامون در معنای دشت (گ6)، همگنان در معنای همه (گ9)، پرستش در معنای مراقبت (گ10)، شهربند در معنای زندان (گ21).

 

2-1-1-2- کاهش مصوت بلند «ای» به مصوت کوتاه «-ِ»:

دگر در احد جز تو ای شهریار

 

که استاد مردانه در کارزار؟
                                            (گ19)

 

3-1-1-1- حذف صامت همزه از آغاز کلمه:

امامی که از ظلم اعدای دین

 

فتادند یارانش از پشت زین
                                            (گ64)

 

4-1-1-2- کاهش مصوت بلند «آ» به مصوت کوتاه «-ِ»:

گهی گریه سر کن ز خوف خدا

ز اعجاز، در دم امام زمن

یکی در عزایش مدینه به جوش

 

گهی در عزای شه کربلا
                                            (گ98)

رسانیدش آنجا که بودش وطن
                                            (گ26)

یکی در عزایش حریمش خموش
                                            (گ47)

 

5-1-1-2- کاهش مصوت بلند «او» به مصوت کوتاه «ُ-»:

پس آن راز گفتا به خیرالبشر

 

اگرچه بد آن شاه خود باخبر
                                            (گ38)

 

6-1-1-2- مشدد کردن واج‌های مخفف:

به خودش چنان تیغ زد بی‌درنگ

بزد بر زمینش که بُرّد سرش

محمد نظر کرد از چپ و راست

 

که از روی بهرام پرّید رنگ
                                            (گ23)

نظر کرد بر دیده‌های تَرش
                                            (گ25)

بگفتا بگو شوهرت در کجاست؟
                                            (گ60)

 

7-1-1-2- کاربرد یکی در معنای یک:

یکی ضرب تیغ تو در راه دین
بُود بهتر از طاعت کائنات

ز تختش یکی پایه عرش برین

 

به فرمودة سیدالمرسلین
شوندت فدا جملة ممکنات
                                           (گ17)

ز بامش یکی مرغ روح‌الامین
                                            (گ41)

 

8-1-1-2- کاربرد یکی در معنای یک نفر:

یکی گفت آن شب که فخر حرم

 

علی را سرافراز کرد از کرم
                                            (گ35)

 

9-1-1-2- کاربرد فعل‌های کهن

که افراخت بازوی دین‌پروری؟

شبی خفته بودم به سوزوگداز

دگر کوه بربر ز تیغش بُرید

جهان را بگیرم به جِیش سخن

ولی خود به قرص جویی ساخته

 

بزد تیغ بر مرحب خیبری
                                            (گ19)

که سقف سرایم دهن کرد باز
                                            (گ54)

ز تکبیر او قاف در هم تپید
                                            (گ41)

زنم سکه در مدحت بوالحسن
                                            (گ24)

دل از راحت دهر پرداخته
                                            (گ29)

 

10-1-1-2- استفاده از «ب» در ابتدای فعل:

بکن از پی صبح پیش از سحر

بگفتند کای سرور انبیا

 

به رخ جاری از دیده، خون‌جگر
                                             (گ5)

بُود عید اطفال در کوچه‌ها
                                            (گ44)

 

11-1-1-2- استفاده از «ی» شرط در فعل:

وگر سیل اشکم نبودی روان

 

زدی آهم آتش به هفت‌آسمان
                                          (گ111)

 

2-1-2- واژه‌ها و ترکیبات عامیانه

بسیاری از واژه‌ها و ترکیباتی که کفّاش اصفهانی استفاده می‌کند، زبان عامّه یا همان زبان گفتار است. «زبان عامیانه نه بر مفهومی سیاسی‌اجتماعی، بلکه بر مفهومی اجتماعی‌فرهنگی دلالت می‌کند و آن عبارت است از کلمات و ترکیبات زبان محاورة مردم نیمه‌فرهیخته که بی‌قیدوبند سخن میگویند و الفاظی بر زبان می‌آورند که مردم فرهیخته از ادای آنان خاصه در محافل رسمی به‌شدت احتراز می‌کنند» (نجفی، 1378، ص. 7).

هلاک کسی بودن:

فدای تو ای نور جان‌آفرین

 

هلاک تو ای شرط اسلام و دین
                                            (گ17)

 

مشکل گشودن:

علی دست پروردگار ودود

 

که هر مشکلی را به عالم گشود
                                            (گ21)

 

پشت کسی بودن:

علی گر نمی‌بود پشت رسول

 

نمی‌کرد کس دین حق را قبول
                                            (گ21)

 

در امان آمدن:

ز شمشیر شه در امان آمدند

 

به نزد شه انس و جان آمدند
                                            (گ26)

از بال افتادن:

ولی من کجا و کجا این خیال

 

مقامی که افتد ملائک ز بال
                                            (گ14)

جان در بردن:

مشرف شدی بر فراش رسول

 

که جان را برَد در ز قوم جهول
                                           (گ18)

 

احترام کردن:

دوم چون رسد بر تو ماه صیام

 

به امساک کن روزه را احترام
                                            (گ31)

پا زدن:

به باغی که بیگانه باشد صبا

 

چه‌سان می‌توان زد در آن باغ پا؟
                                            (گ42)

 

صدا کردن:

شترهای اطفال چون می‌دوند

 

همه در دویدن صدا می‌کنند
                                            (گ45)

به عرض رساندن:

به عرض شهنشاه رفرف‌سوار

 

رسانید سلمان که ای شهریار
                                            (گ49)

 

نکته گرفتن:

ولی جود آن شه چو بی‌منتهاست

 

نگیرد اگر نکته بر من رواست
                                            (گ69)

 

طول در معنای طولانی شدن:

ز طول سخن بود منظور این

 

که از جود شاهنشه مؤمنین...
                                            (گ27)

 

بی‌وجود:

بفرمود با آن سگ بی‌وجود

 

بزن تا که از خشم آیی فرود
                                            (گ28)

 

غرض:

غرض رفت چون روزوشب شد عیان

 

دگرباره سلطان هندوستان...
                                            (گ35)

 

ناز شست:

گروهی همه جام مینا به دست

 

بگویند بر حرمله ناز شست
                                          (گ144)

 

وجودات:

وجودات چون حُقه در مشت اوست

 

فلک خاتمی اندر انگشت اوست
                                            (گ23)

 

دهن:

زبان مرا در دهن دوختند

 

درخت امید مرا سوختند
                                            (گ54)

حنجر:

بده زود از آن آب یاقوت گون

 

که ریزم ز حنجر به دریای خون
                                            (گ24)

 

کجا تا کجا:

من و مدحت او کجا تا کجا

 

بُود قصة پادشاه و گدا
                                            (گ62)

 

لب در معنای کنار:

امامی که لب تشنه در خون تپید

 

لب آب از ظلم قوم یزید
                                            (گ64)

کُند:

به‌جز کُند و زنجیر یاری نداشت

 

به هنگام غم، غمگساری نداشت
                                            (گ73)

 

رضا در معنی راضی:

تو از بنده‌ای گر نباشی رضا

 

نباشد رضا هم از او مصطفی
                                            (گ92)

رازهای مگو:

به معراج آن شب که کردی تو رو

 

تو را گفت حق رازهای مگو
                                            (گ49)

 

برخی از واژه‌ها و ترکیبات عامیانه هم در مثنوی زینت‌الانجمن دیده می‌شود که تااندازه‌ای جدید است:

خیابان:

خیابان آن باغ، ریگش گهر

 

همه خشت دیوارش از سیم و زر
                                            (گ52)

 

اخذ مسئله کردن:

که خود از تو اخذ مسائل کنم

 

ندانم که چون حل مشکل کنم
                                           (گ30)

 

لذت بردن:

ز مهمانی شاه کرب و بلا

 

چنان لذتی برد آن مقتدا
                                            (گ34)

فرنگی:

امامی که او کام آهو دهد

 

مراد فرنگی و هندو دهد
                                            (گ75)

3-1-2- واژه‌های عربی:

تأثیر زبان عربی بر زبان فارسی، امری آشکار و بدیهی است. در طی قرن‌های متمادی واژه‌های بسیاری از زبان عربی وارد زبان فارسی شده است. در این بین شاعران فارسی‌زبان از واژه‌ها و تعابیر عربی در اشعار خود بهره برده‌اند. «استفاده از واژه‌های عربی در شعر بازگشت، حاصل ممارست شعرا برای توانمندی در پیروی و تقلید از شعر دوره‌های گذشته، به‌ویژه اشعار دورة غزنوی و شعرایی چون منوچهری دامغانی است» (شاملو و دزفولیان، 1387، ص. 97). کفّاش اصفهانی نیز در جای‌جای مثنوی زینت‌الانجمن از کلمات، تعابیر و جملات عربی استفاده کرده است؛ ازجملۀ این واژه‌ها: ثوب، عور، شجر، خضرا، انفعال، تعیش، مذلت، موقف، ارحام، سبق، منجلی، ذبیح، جهول، خاتم، سائل، مائده، ماسوا، کرام، عظام، خفی، جلی، عدم، واقف، جیش، احتراز، لایعقل، مقفل، سکان، شمس، قمر.

 موضوع و محتوای مثنوی زینت‌الانجمن سبب شده است که بسیاری از اصطلاحات و کلمات دینی و اعتقادی در آن استفاده شود که بیشتر آنها نیز عربی است؛ مانند ذوالجلال، محشر، غفور، حمد، رحمت، دیان، کروبیان، کوثر، قیامت، رب، شهید، حج، امر معروف، وقف، مسجد، زیارت، حیدر، شافع مذنبین، حبیب خدا، حشر، قرآن، حی قدیر، جنت، قدسیان، سابقان، ودود، نعیم، جحیم، نماز، روزه، آل ‌عبا، خلد، سقر. خیرالانام، اکرم‌الاکرمین، خیرالبشر، خیرالنسا، سیدالمرسلین.

 

2-2- ویژگی‌های نحوی

در مثنوی زینت‌الانجمن روند همنشینی کلمات و رعایت دستور زبان فارسی به‌جز موارد انگشت‌شمار - که بیشتر بنا به‌ضرورت وزن - عادی است. در ادامه، برخی از موارد مربوط به ویژگی‌های دستوری در این مثنوی آمده است:

 

 

1-2-2- ترکیب وصفی و اضافی

پربسامدترین نوع ترکیب در شعر کفّاش، از ترکیب اسم با اسم یا اسم با صفت است که در بیشتر موارد، مقارنت آنها با کنایه از موصوف باعث کارکرد بلاغی این ترکیبات شده است. کفّاش از علی(ع) با عنوان شیر خداوندگار، شهنشاه دُلدُل‌سوار (گ26)، شیر یزدان (گ53)، شاه دُلدُل‌سوار (گ54)، شاه مُلکِ وجود، امیر عرب (گ57)، امیر حجاز (گ58)، شهنشاه اقلیم جود، زوج بتول (گ29) ضارب ذوالفقار (گ48) شیرِ ودود (گ49)، سلطان خیبرشکن و شیر ربّ ودود (گ27) یاد می‌کند و زهرا(س) را خیرالنسا (گ35)، سپهر حیا (گ38) و خورشید برج حیا (گ47) و امام حسین(ع) را شاه کربلا (گ33)، شاه گل‌پیرهن (گ36)، شاهنشه کم‌سپاه (گ39)، شهنشاه گلگون‌کفن (گ117)، شاه اسلام، رهبر انس‌وجان (گ128)، شاه بطحا (گ143)، شاه شهیدان، شاه لب‌تشنگان (گ146) می‌نامد.

 برخی دیگر از ترکیبات در مثنوی زینت‌الانجمن با به‌کارگیری عناصری مانند شخصیت‌ها، جانوران و پدیده‌های مختلف ساخته شده است. اضافه‌های تشبیهی یکی از این نوع ترکیبات است: دریای کبر و منی (گ2)، تخت تقوا (گ4)، ملک بدن (گ5)، چتر اقبال (گ9)، خانة دل (گ11)، مداد خیال (گ13)، همای خرد (گ14)، رخش فرار (گ19)، صحرای عشق، دریای فضل (گ20)، اقلیم دین، دریای جود، شهربند وجود، معدن فضل، بحر سخا (گ21)، کمند رضا (گ22)، بحر جود (گ23)، تیغ طبع، سمند سعادت، جیش سخن (گ24)، گلزار مهر، انهار جود (گ41).

 ترکیباتی با کلمۀ رشک برای برتری موصوف و همراه با نوعی اغراق نیز در این مثنوی به کار رفته است.

بیاور از آن آب رشک چراغ

در این شهر ای روی تو رشک خور

 

که خشکیدم از آتش غم دماغ
                                            (گ34)

بگو از چه رو نیست ما را شتر
                                            (گ44)

 

در شعر کفّاش ترکیبات بسیاری وجود دارد که در دستور زبان سنتی به آنها صفت فاعلی مرکب مرخم گفته می‌شود. این نوع ترکیبات در این مثنوی کاربرد فراوان دارد. کفّاش در بیشتر موارد، این ترکیبات را به‌عنوان کنایه از موصوف به کار برده است؛ مثلاً پیامبر(ص) را شه تاجدار (گ44) و علی(ع) را میر خیبرشکن (گ25) و شه جرم‌بخش (گ28) و زهرا(س) را مه حق‌پرست (گ37) می‌نامد. برخی دیگر از صفت‌های فاعلی مرکب مرخم در این مثنوی عبارت است از: 1. عصادار (گ14)؛ 2. حق‌پرست، سرخ‌پوش، آتش‌افشان (گ15)؛ 3. دین‌پرور (گ85)؛ 4. اقلیم‌گیر (گ102).

 صفات مرکب که از ترکیب دو اسم ساخته شده و در این مثنوی فراوان استفاده شده است؛ مانند انجم‌حشم (گ53)، شقاوت‌شعار (گ64)، جعفرآثار (گ79)، جم‌اقتدار (گ82)، عرش‌اقتدار (گ84)، رستم‌تن (گ86)، قیامت‌قرین (گ87)، دین‌پناه (گ88)، جم‌خدم، فلک‌بارگاه، ملائک‌حشم (گ102)، سخاوت‌شعار، شریعت‌مدار (گ103)، فلک‌آستان، ملَک‌باغبان، بهشت‌آستان (گ107)، رسالت‌پناه (گ98)، محنت‌قرین (گ133).

 در بین صفات مرکب، صفات ساخته‌شده از واژة صاحب + اسم در زینت‌الانجمن بسامد بیشتری دارد؛ مانند صاحب‌کرم (گ22)، صاحب‌سخن (گ23)، صاحب‌الامر (گ40)، صاحب‌نظر (گ41)، صاحب‌عیال (گ48)، صاحب‌نگاه (گ98)، صاحب‌گناه (گ106)، صاحب‌علَم (گ114)، صاحب‌عزا (گ126).

 

2-2-2- تنسیق‌الصفات:

 تنسیق‌الصفات از آرایش‌های معنوی کلام است که در حوزة بلاغت بررسی می‌شود؛ اما ازنظر زبانی هم شایستة تأمل است.

علیم و عظیم و قدیم و ودود

گل باغ ایمان و سرو جنان
به افلاک دین ماه برج حیا

مه مکه و آفتاب حرم

منِ بی‌کس ناتوانِ غریب

 

 

نگارندة آسمان کبود
                                             (گ1)

جگرگوشة ختم پیغمبران
انیس نبی مونس مرتضی
                                            (گ61)

شکافندة کفر و ایمان ز هم
                                           (گ73)

ز دنیا و از آخرت بی‌نصیب
                                            (گ56)

 

3-2-2- جهش ضمیر:

ضمایر متصل شخصی بسته به نقش خود، گاهی به فعل یا اسم یا صفت و یا حرف متصل می‌شود؛ اما «در شعر فارسی گاه به‌ضرورت حفظ وزن، این ضمایر از کلمه‌ای که معمولاً در نثر به آن می‌پیوندد، جدا می‌ماند و به رکنی دیگر در همان جمله می‌پیوندند» (خطیب رهبر، 1381، ص. 141). به این جابه‌جایی ضمیر، جهش ضمیر گفته می‌شود که بسامد آن در این مثنوی چشمگیر است؛ مانند:

بیاور از آن آب رشک چراغ

ندانم چه عذر آورم زین سخن

به دندان سرانگشت حیرت گزید

 

که خشکیدم از آتش غم دماغ
                                            (گ34)

که در غفلتم شد برون از دهن
                                           (17گ)

از این رشک، اشکش ز مژگان چکید
                                            (گ20)

 

4-2-2- فعل

1-4-2-2- کاربرد فعل شرط با «ی»:

اگر گفته بودی تو العفو دگر

چو در نامة من نبودی ثواب

 

نمی‌ماند اصلاً ز دوزخ اثر
                                            (گ46)

به‌ناچار دادم تن اندر عذاب
                                            (گ57)

2-4-2-2- کاربرد «ی» استمرار:

دوماهی که هر دم ز روی وفا

دو شهزاده‌ای کز ره افتخار

 

زدی بوسه بر لعلشان مصطفی
                                            (گ63)

به دوش محمد شدندی سوار
                                            (گ63)

3-4-2-2- کاربرد «همین» به‌جای «همی» در ماضی استمراری:

به سُمّ سمند امام کبار

همین نه به اسلامیان داد زر

همین گفت و زد بر سر خویشتن

همین گفت خندان و خرم رسول

 

همین کرد زر با جواهر نثار
                                            (گ27)

که بر کافران از عطا داد سر
                                            (گ27)

همین چاک زد بر بدن پیرهن
                                            (گ28)

گهی با علی راز و گه با بتول
                                            (گ36)

4-4-2-2- کاربرد «هست» به‌جای «است»:

خدایی که این خیمة نیلگون

بیا تا درِ آشتی باز هست

 

به پا هست از امر او بی‌ستون
                                             (گ1)

تو را تا دمی مهلت راز هست
                                             (گ4)

 

5-4-2-2- کاربرد فعل مفرد به‌جای جمع:

ولی من کجا و کجا این خیال

کسی را که کروبیان سربه‌سر

 

مقامی که افتد ملائک ز بال
                                            (گ14)

به چشمش بُودکم ز یک مشت پَر
                                            (گ23)

6-4-2-2- کاربرد پربسامد فعل وجهی توانستن:

به مدحش کسی چون توان دم زند

کسی چون توان گوهر آرَد به کف

 

مگر آن‌که خود، پردة خود درَد
                                            (گ24)

مدد گر نخواهد ز شاه نجف
                                            (گ42)

7-4-2-2- جدا شدن نشانة نفی جدا از فعل:

کسی چون توان گوهر آرَد به کف

زبان گر نه در ذکر داور بُود

شما را نه جای سخن گفتن است

 

مدد گر نخواهد ز شاه نجف
                                            (گ42)

اگر لال باشد نکوتر بُود
                                             (گ8)

حسابش تمام است چون با من است
                                            (گ57)

اما گاهی فعل نمی‌آید و مراد از نه «نیست» است:

نه با آن به مِهر و نه با این به کین

زبان بود ما را و گفتار نه

 

 

تو دانی و بس ای جهان‌آفرین
                                             (گ7)

به تن بود پا لیک رفتار نه
                                            (گ93)

8-4-2-2- فعل مرکب

در مثنوی زینت‌الانجمن گاه برخی از فعل‌های مرکب به کار می‌رود؛ ولی معنایی که از آنها برداشت می‌شود با معنای متداول تفاوت دارد؛ مثلاً در بیت زیر شاعر مژده دادن را در معنای مژدگانی دادن به کار برده است:

خبر آردم هرکه از ابن عمّ

 

به او مژده خود هرچه خواهد دهم
                                            (گ48)

در ادامه، موارد دیگری آورده می‌شود:

«خبر گردیدن» در معنای «با خبر شدن»:

–که را حد آن باشد ای دادگر

 

که خواهد ز اسرار گردد خبر
                                             (گ7)

عزت کردن:

پی احترام خدا و رسول

 

کنی عزت دودمان بتول
                                            (گ10)

«تطهیر دادن» در معنای «پاکیزه کردن»:

شب و روز مادر به ما شیر داد

 

همین کرد تیمار و تطهیر داد
                                            (گ93)

9-4-2-2- فراوانی افعال پیشوندی:

 تکواژهای بر، در، باز، فرو، فرا، پس، ورا، ور «اگر پیش‌از فعل ساده بیایند و معنی آن را تغییر دهند، فعل پیشوندی می‌سازند، گاهی این پیشوندها در معنای فعل ساده تأثیر می‌گذارند و فعلی با معنای جدید می‌سازند» (وحیدیان کامیار، 1399، ص. 57). در مثنوی زینت‌الانجمن برخی از این فعل‌ها عبارت است از: فروآمدن، فروبردن، بازشدن، فرودآمدن، درآمدن، بازگشتن، برگشتن، بازرفتن، بازکردن، فرورفتن، فروریختن، برآمدن، درآوردن، بازگرفتن، برافتادن. در مواردی نیز کفّاش اصفهانی از فعل‌های پیشوندی استفاده کرده است که به نظر می‌رسد، سابقه‌ای ندارد؛ مانند:

فروبودن:

بد آن پیر در بحر حیرت فرو

 

که شمعون گرفت از وفا دست او
                                           (گ51)

«فروآوردن» در معنی «فروبردن»:

پس آن صورت آورد با خشم و کین

 

به حلقم فرو چنگک آتشین
                                            (گ55)

 

5-2-2- حرف

1-5-2-2- «به» سوگند:

به خورشید برج حیا فاطمه
به نور دل ‌دیدة عالمین
به لعلی که نوشید زهر جفا
به شاهی که تختش به تاراج رفت

 

به اعزاز خوبان عالم همه
شفیعان محشر، حسن با حسین
به حلقی که شد چاک در کربلا
به افسر که بر نیزه بی‌تاج رفت
                                            (گ47)

 

2-5-2-2- «را» ی فک اضافه:

که این راه را باره در کار نیست

گهی برکش از دل نوای حجاز

خداوند را ای شه محترم

 

 

ستورش به‌جز لطف غفار نیست
                                            (گ4)

که آرَد مرا مرغ جان در گداز
                                            (گ14)

که مولود شد غیر تو در حرم؟
                                            (گ18)

3-5-2-2- «را» در معنی حرف اضافه:

کسی را که ذکر خدا هست یار

خدا را بُود انبیای کرام

 

بُود صحبت هرکسش ناگوار
                                             (گ9)

خدا را بُود قدسیان عظام
                                            (گ20)

4-5-2-2- حرف اضافه:

 حروف اضافه کلماتی هستند که معنی مستقل ندارند؛ اما کلمه یا عبارتی را به یکی از اجزای جمله پیوند می‌دهند و عبارت یا کلمه‌ای را که اسم یا ضمیر است، متمم اسم یا صفت یا فعل قرار می‌دهند (ر.ک. ناتل خانلری، 1395، ص. 78). متمّم، اسم یا گروه اسمی است که پس‌از حرف اضافه می‌آید. به متمّم‌هایی که فعل به آنها نیاز دارد، متمم فعل گفته می‌شود. متمم فعل با حرف اضافة خاص همراه است؛ مثلاً متمم فعل «ترسیدن» با حرف اضافة «از» می‌آید؛ اما در مثنوی زینت‌الانجمن متمم‌های فعلی گاه با حروف اضافة متفاوت ذکر شده است؛ مثلاً به‌جای فروبردن در زمین، گفته شده است فروبردن بر زمین:

یکی را برَد بر ز عرش برین

 

یکی را فرومی‌برد بر زمین
                                             (گ6)

یا «در جنگ رفتن» به‌جای «به جنگ رفت» به کار رفته است:

یکی رفت بر منبر مصطفی

 

یکی رفت در جنگ شیر خدا
                                          (گ126)

«مباهات کردن از کسی» به‌جای «مباهات کردن به کسی»:

از آن جان‌نثاری، خداوند فرد

 

ز تو بر ملائک مباهات کرد
                                            (گ18)

حرف اضافه «از» در معنای «با»:

که کند از دو انگشت ای شهریار

که حیدر به مَهد اژدها را درید

شکستند بت‌های زرین ز سنگ

 

به غیر از تو در از دل آن حصار
                                            (گ19)

ز تیغش سر عمرو از تن برید
                                            (گ23)

نمودند مسجد بنا بی‌درنگ
                                           (گ26)

در عبارت‌های فعلی نیز که یک جزء آن حرف اضافه است گاهی به‌جای حرف اختصاصی آن عبارت، از حرف اضافة دیگری استفاده شده است؛ مثلاً به‌جای «در خروش آوردن» گفته شده است «بر خروش آوردن»:

زمین را نماید گهی سبزپوش

 

گهی بحر را آورَد بر خروش
                                             (گ6)

به‌جای «بر سر مدح رفتن» آمده است «در سر مدح رفتن»:

غرض ای زبان باز گوهر ببار

 

برو در سر مدح هشت و چهار
                                           (گ82)

5-5-2-2- کاربرد اضافۀ حرف اضافه:

 در این مثنوی گاهی حرف اضافة زائد استفاده شده است:

به منبر برآمد ز بعد از نماز

بگفتا به خیرالبشر فاطمه

 

به اصحاب فرمود آن سرفراز
                                            (گ48)

که ای از طفیل تو عالم همه
                                            (گ60)

6-2-2- قید:

برخی از قیدها، مانند دربه‌در، سربه‌سر، دم‌به‌دم در این مثنوی بارها آمده است:

ز بیداد، فرزند خیرالبشر

ستمکار کوفی ز کین، سربه‌سر

بگو ای زبان ذکر حق، بی‌حساب

 

 

شود با حرم از حرم دربه‌در
                                          (گ137)

مهیای قتل امام بشر
                                          (130گ)

مگو دم‌به‌دم گفتة ناصواب
                                             (گ8)

7-2-2- حذف بخش یا جزئی از جمله:

یکی از شگردهای ایجاز حذف اجزای کلام است. «حذف کلمه در جمله معمولاً یا بنا بر عرف زبان است و یا به قرینة لفظی یا معنوی» (احمدی گیوی و انوری، 1390، ص. 211). در مثنوی زینت‌الانجمن علاوه‌بر حذف به قرینة لفظی، بسامد حذف به قرینة معنوی هم چشمگیر است. بسیاری از این حذف‌ها مربوط به عرف تکلم و گاهی تنگنای وزن و در مواردی ضعف سخنوری شاعر است:

کجا شهسواران لشکرشکن [رفتند]

یکی آتش از خوف یزدان به جان [اوست]

نوایی که شرمنده بلبل شود [از شنیدنش]

غلط گفتم ای فخر هردو جهان

که حیدر به مَهد اژدها را درید

اگر نیست حبّ علی در دلت

اجابت بفرمود خیرالبشر

 

کجا شیرگیران شمشیرزن [رفتند]
                                             (گ3)

یکی خفته بر تخت، [در] امن‌وامان [است]
                                             (گ7)

نوایی که گل بی‌تحمل شود [از شنیدنش]
                                            (گ13)

که سنگم به دندان و چاکم زبان [باد]
                                           (گ17)

ز تیغش سر عمرو [را] از تن برید
                                            (گ23)

[همانا] که در قعر آتش بُود منزلت
                                            (گ31)

که [چون] شب آمد آید ز در چون قمر
                                            (گ32)

حذف حرف اضافه از جمله، زبان نوشتار را به زبان عامیانه یا زبان گفتار نزدیک می‌کند (ر.ک: نجفی، 1366). در این مثنوی موارد فراوانی از حذف حرف اضافه دیده می‌شود که به نظر می‌رسد مربوط به زبان عامیانة شاعر است؛ ازجمله:

ز حمدش منور بُود مهر و ماه

اگر امر [به] معروف، بی‌حد کنی

محمد که مرکب بر افلاک تاخت

ولیکن در این مدعا چون کنم؟

 

ز حمدش [بر] زمین‌ها بروید گیاه
                                             (گ6)

و گر اقتدا بر محمد کنی
                                           (گ10)

محمد که [با] انگشت مه را شکافت
                                            (گ12)

تمرد چه‌سان [از] امر بی‌چون کنم؟
                                            (گ49)

3- نتیجه‌

مثنوی زینت‌الانجمن اثر میرزا حسن کفّاش اصفهانی، منظومه‌ای دینی با موضوع مناقب حضرت نبی اکرم(ص) و خاندان وی، رثای امام حسین(ع) و یارانش است که در قرن سیزدهم به نظم در آمده است. کفّاش اصفهانی در این اثر شاخصه­های مختلفی از پیامبر(ص)، ائمة اطهار(ع)، به‌ویژه حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) به تصویر کشیده است؛ اما حماسة کربلا رکن اصلی آن است. این مثنوی دینی به سبک و سیاق شاهنامه در بحر متقارب سروده شده است. این اثر تاکنون تصحیح و چاپ نشده است و به‌صورت نسخۀ خطی در کتابخانۀ آیت‌الله گلپایگانی نگهداری می‌شود. تَوغُل در این نسخة خطی، نشان از اهمیت و ارزش آن از چند جنبه دارد: اول آنکه هرچند این منظومه ازنظر محتوایی، مانند منظومه‌های متقدم و هم‌عصر خود، دربردارندة مناقب پیامبر(ص) و ائمة معصومین به‌ویژه امام حسین(ع) است؛ اما ایجاز و اختصار، آن را از دیگر آثار ممتاز کرده است. ازسوی‌دیگر، ازنظر ویژگی‌های سبکی و زبانی، شعر کفّاش ساده، روان و به دور از واژه‌های نامأنوس و دشوار است. او در شعر خود از زبانی به دور از پیچیدگی و ابهام و تقریباً خالی از اصطلاحات فلسفی، کلامی، نجومی یا علمی استفاده کرده است. مثنوی زینت‌الانجمن متأثر از لغات کهن است و کفّاش گاه در شعرش خود را به سبک و سیاق شاعران گذشته نزدیک کرده است. برخی از ویژگی‌های زبانی این مثنوی عبارت است از: 1. کهن‌گرایی؛ 2. فراوانی واژگان و ترکیبات عامیانه و اصطلاحات و کلمات دینی و اعتقادی؛ 3. بسامد زیاد ترکیبات وصفی و اضافی و صفات فاعلی مرکب مرخم؛ 4. فراوانی جهش ضمیر، کاربرد حرف اضافه در معانی مختلف؛ 5. افعال پیشوندی فراوان و در مواردی بی‌سابقه؛ 6. کاربرد فعل‌های مرکب در معنای غیرمتداول؛ 7. حذف اجزای مختلف جمله مانند فعل، حرف و قید.

احمدی گیوی، حسن، و انوری، حسن (1390). دستور زبان. فاطمی.
ایرج‌پور، محمدابراهیم (1398). ویژگی‌های ناگفتة شعر و فضای ادبی عصر قاجار. فنون ادبی، 11(3)، 15-30.
جلالی پندری، یدالله (1389). حملة حیدری، در دانشــنامة جهان اســلام (زیر نظر غلامعلی حداد عادل؛ صص. 209-213). بنیاد دایرةالمعارف اسلامی.
خدایار، ابراهیم، و صالح عبید، یحیی عبید (1391). تخلّص در شعر فارسی و عربی (بررسی تطبیقی نام‌های شعری در نزد شاعران فارسی‌زبان و عرب). فنون ادبی، 4(1)، 61-78. https://journals.ui.ac.ir/article_19667_0.html
خطیب رهبر، خلیل (1381). دستور زبان فارسی. مهتاب.
دزفولیان، کاظم، و شاملو، اکبر (1387). بازگشت ادبی و مختصات زبانی شعر آن. مجله تاریخ ادبیات فارسی، (59)، 90-102.
شهبازی، اصغر (1393). حماسه‌سرایی دینی در ادب فارسی. آینه میراث، (2)، 183- 210.
صفا، ذبیح‌الله (1369). حماسه‌سرایی در ایران. امیرکبیر.
طائفی، شیرزاد (1389). بررسی نمودهای مذهبی در شعر قاجار. مجلة ادیان و عرفان، 43(2)، 99- 115.
کفّاش اصفهانی، میرزا حسن (بی­تا). زینت‌الانجمن [نسخۀ خطی]، کتابخانة آیت‌الله گلپایگانی، 5786-26/29، بدون نام کاتب و تاریخ کتابت.
مهدوی، مصلح‌الدین (1386). اعلام اصفهان (ج.2). سازمان فرهنگی‌تربیتی شهرداری اصفهان.
ناتل خانلری، پروی (1395). دستور زبان فارسی. توس.
 نجفی، اب‍وال‍ح‍س‍ن‌ (1378). فرهنگ فارسی عامیانه. نیلوفر.
نجفی، اب‍وال‍ح‍س‍ن‌ (1366). حذف حرف اضافه. نشر دانش، (40)، 2-5. http://noo.rs/nhuh6
نظری، زهرا، و سیف، عبدالرضا (1398). تحلیل ساختاری و محتوایی مثنوی‌های روایی شیعی در عصر قاجار. مجله سبک‌شناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، 12(4)، 91-81. https://B2n.ir/p19622
وحیدیان کامیار، تقی (1399). دستور زبان فارسی. سمت.
هنرفر، لطف‌الله (1350). گنجینة آثار تاریخی اصفهان. کتاب‌فروشی ثقفی.