ضبط ارجح «ی» میانجی در حالت اضافه و هَمایی با «ها»‌یِ غیرِ ملفوظ

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه کردستان

چکیده

یکی از مشکلات نگارشی زبان فارسی، کتابت و اظهارِ نشانه‌ی اضافه‌ی اسمی یا وصفی در مورد واژه‌هایی است که در صورت نوشتاری آن‌ها «ـه/ه» غیر‌ملفوظ به کار رفته و به عبارتی، واج پایانی آن‌ها کسره (ـِ) یا مصوّت کوتاه «e» به شمار می‌آید. اختلاف در شیوه‌ی نگارش صامت میانجی «ی» (y) پس از واژه‌ی مختوم به «ها»ی ناملفوظ به صورت «ی» کامل پس از «ـه/ه» یا به شکل «یا»یِ ابتر (ء) بر روی «هـا»یِ ناملفوظ (ـهٔ/ هٔ) ناشی از دو تفاوت دو نگاه نو و سنّتی است. نوشتار حاضر در پی آن است که ضمن تشریح و نقد هر دو دیدگاه، به بررسی سیرِ تحوّلِ تاریخی میانجی «ی»، شناسایی ارزش آوایی آن، و نقش این همخوان میانجی در ساخت و افزایش هجای جدید و در نهایت گزینش نگارش شایسته‌تر آن بپردازد تا شاید با پذیرش نتیجه‌ی پژوهش حاضر، شاهد کتابت واحدی از آن در همه‌ی منابع مکتوب و رسانه‌های نوشتاری (کتاب، رساله، مقاله، روزنامه، مجلّه، نوشته‌های الکترونیکی و ...) باشیم.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

The Preference of Keeping the Intermediary /y/(ی) in Prepositional Construction and Its Attachment to the Silent» h«.

نویسنده [English]

  • Mohammad Irani
Assistant professorof Persian Language and Literature, Razi University
چکیده [English]

One of the problems of Persian writing is the question of  writing and including the noun or adjective "Prepositional" construction sign in words the written form of which end in a silent» h« which is in fact a short vowel equivalent to /e/ (kasra ـِـ ).The difference between the two ways of writing  the intermediary consonant /y/(ی) at the end of the word with a last silent» h«, completely as  « ی »or with the sign « ء» on the silent» h« is rooted in the controversy between the traditional and modern approaches of writing.
    The present study is about  to study into the following subjects: an analysis and criticism of both the above approaches, a survey of the history of the intermediary /y/(ی), recognizing its phonetic significance and its role  in making and adding new syllables, and finally a conclusion  about the more convenient way to write it. It is possible that the outcome of the present study will provide us with a unique form of writing of the case in different texts like books, articles, newspapers, journals and electronic texts.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Persian Writing
  • syllable
  • The Mediator Vowel
  • Voiceless
  • Addition
  • Silent He
  • The Mediator Ye
  • the Silent Ye

مقدمه

  «نبشتن ز گفتن مهم‌تر شناس» 1

زبان نوشتار، در عین استقلال از زبان گفتار، تابعی از آن نیز هست و کارکرد آن کتابت ملفوظ است به منظور حفظ و انتقال آن به آیندگان. به همین منظور تطابق کتابت و قرائت آن تا آن‌جا که مقدور است، می‌باید یکسان باشد و اتّفاقاً یکی از مشکلات زبان‌ها و از جمله زبان فارسی، ناهماهنگی صورت مکتوب با صورت ملفوظ در پاره‌ای موارد است.

    یکی از اشکالات خطّ فارسی آن است که این خط، مصوّت‌های بلند و مرکّب را آن گونه که هستند و تلفّظ می‌شوند، نشان نمی‌دهد. دیگر، آن که برای نمایش مصوّت‌های کوتاه، نشانه‌ی نوشتاری خاصّی ندارد و برای حصول این مقصود از اعراب و حرکات موجود در خطّ عربی بهره می‌گیرد؛ مثلاً واژه‌ی «فراست» به فتح «فَـ» یک مفهوم دارد (= سوارکاری) و به کسر «فِـ» مفهومی دیگر (= زیرکی یا فهم باطن چیزی از روی ظاهر آن)؛ نشان دادنِ حرکتِ حرفِ نخست، تعیین کننده‌ی مفهوم مورد نظر نویسنده و راهنمایِ خواننده است. این امر؛ بویژه درباره‌ی کلمات عربی‌ای که اسم فاعل و اسم مفعول به شمار می‌روند، مصداق دارد، زیرا تعداد قابل توجّهی از آن‌ها صورت املایی یکسانی دارند و تنها با نمایش حرکت زیر یا زبر یک حرف، زیر مقوله‌ی دستوری آن‌ها تغییر پیدا می‌کند: اسم فاعل (مُحدِّث، مُصدِّق، مُحقِّق، مُسبِّب، مُصنِّف، ...) ؛ اسم مفعول (مُحدَّث، مُصدَّق، مُحقَّق، مُسبَّب، مُصنَّف، ...)2

     این مسأله موجب می‌شود که تلفّظ دقیق برخی کلمه ها؛ بویژه برایِ غیرِ اهلِ فن یا زبان آموزان بیگانه و نوآموزان فارسی زبان، معلوم نباشد. در برخی موارد نیز تلفّظ واژه ‌هایی که شباهت املایی دارند؛ امّا از نظر مصوّت، حرکت و معنی مختلفند ـ بر نویسنده و خواننده، هر‌دو ـ دشوار می شود. به عنوان نمونه، واژه‌ی «تو» ممکن است به اَشکال زیر خوانده و فهمیده شود:

تو/ (to) = ضمیر شخصی گسسته‌، ضمیر دوم شخص (مخاطب) مفرد

تو/ (tu) = درون و داخل چیزی، ریختی دیگر از توت (واژه‌ی گویشی/ در زبان‌ کُردی)

تو/tow/tew = تب و دمایِ بالای بدن، ریختی دیگر از تب و تاب (واژه‌ی گویشی/ در کُردی، لکی و لُری)

   مشکل دیگری که پیش روی نویسندگان خطِّ فارسی است، وجودِ یک صورت نوشتاری (حرف) به جای دو و حتّی سه آوا یا واج است؛ برای نمونه دو حرف «و» و «ه» گاهی برای بیان حرکت به کار می‌روند. حرف «و» در صورتی که برایِ بیانِ حرکتِ قبل از خود به کار رود، سه نوع است: «1ـ مصوّت کوتاه، مانند: دو، تو، چو. 2ـ مصوّت مرکّب3، مانند: اوج، گوهر، روشن، نو (نوروز)4. 3ـ مصوّت بلند، مانند: مور، روز، موش، سبو، لیمو، تکاپو .

    حرف ـه/ ه نیز برای بیان حرکت (ـِ ) و ندرتاً (ـَـ ) به کار می‌رود: شماره، نامه، خانه، نه.» (فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1385: 14)

    از سوی دیگر کسره‌ی اضافه که یک عنصر دستوری شبیه «از، در، را، به، که و ...» است و جزو دستگاه خط نیست، نشانه‌ی الفبایی و ما‌به‌ازای نوشتاری ندارد5. این امر نیز گاهی موجبِ بدخوانیِ ترکیب‌هایِ فارسی و دشواری‌هایی در نحوه‌یِ خواندنِ آن‌ها می‌شود. درست خوانیِ متن هم موجبِ فهم درست خواننده از آن می‌شود و هم سببِ تعیینِ صحیح نقش دستوری کلمات؛ مثلاً جمله‌ی «دیشب باران زیادی بارید.» را می‌توان دو‌گونه خواند و بر مبنای هر خوانش از آن مقصودی جداگانه اراده کرد: دیشب بارانِ زیادی بارید. ( زیادی، صفتِ نهادِ جمله)؛ دیشب باران، زیادی بارید. ( زیادی، قیدِ فعل)

یا خوانشِ دوگانه‌ی جمله‌ی «مطالعه زیاد خسته‌اش می‌کند.» موجب دو برداشت متفاوت می‌گردد:

مطالعه، زیاد خسته‌اش می‌کند. ( زیاد، قیدِ مسندِ جمله) ؛ مطالعه‌یِ زیاد، خسته‌اش می‌کند. ( زیاد، صفتِ نهادِ جمله)

    فرهنگستان زبان فارسی که از سال‌ها پیش در پی یافتن راهی برای یکسان سازی رسم‌الخط یا املا و نگارش فارسی بود، سرانجام در سال 1381 موفّق شد، کتابچه‌ی راهنمایی با عنوان «دستور خطِّ فارسی» عرضه کند. هدفِ نویسندگانِ کتابِ «دستورِ خطِّ فارسی» از تهیّه‌یِ مجموعه‌ی بایدها و نبایدها و شایست و ناشایست‌های املایی ـ چنان‌که خود اظهار کرده‌اندـ نزدیک کردن صورت مکتوب به صورت ملفوظ است: «کوشش می‌شود که مکتوب، تا آن‌جا که خصوصیّات خطِّ فارسی راه دهد، با ملفوظ مطابقت داشته باشد» (فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1385: 9).

    امّا مشکل در این جاست که کارِ تطبیقِ صورت نوشتاری زبان با صورت گفتاریِ آن کارِ ساده‌ای نیست؛ بویژه در مورد واژه‌هایی که نگارش یکسان و همانندی دارند، امّا در اعرابِ حروف یا حرکات و معنی با هم تفاوتِ آشکار دارند. در این جاست که ضرورت ضبط مصوّت‌های کوتاهِ فارسی احساس می‌شود. فرهنگستان زبان نیز که این مشکل را دریافته است،  ضمن طرح مشکل، راه حلّ آن را نیز چنین پیشنهاد می‌کند: «مصوّت‌های [کوتاهِ] ـَـ ، ـِـ ، ـُـ معمولاً در خط منعکس نمی‌شود و به همین سبب، بسیاری از کلمات با املایِ مشابه، تلفّظ و معنای متفاوت دارند: برد   بَرَد، بُرْد، بَرد، بُرَد  ؛ در بیشتر موارد، از سیاقِ عبارت یا معنای جمله باید تلفّظِ مورد نظر را حدس زد ... در بعضی موارد، به کار نگرفتنِ نشانه‌ی این مصوّت‌ها در خط باعث ابهام یا اشتباه می‌شود... در چنین مواردی، صورت نوشتاری حتماً باید بسیار روشن و خوانا و با حرکت‌گذاری باشد»   (همان، 13-12).

    به همین دلیل مؤلّفان کتاب «دستورخطِّ فارسی» تأکید می‌کنند که «نشانه‌ی کسره‌ی اضافه در خط آورده نمی‌شود، مگر برای رفع ابهام در کلماتی که دشواری ایجاد می‌کند: اسبِ سواری/ اسبْ سواری.» (همان، 28) و بالاخره این که برای پرهیز از تکلّف و افراط در این کار تأکید می‌شود که: «حرکت گذاری تنها در حدّی لازم است که احتمال بدخوانی داده شود.» (همان، 38)

    سخن ما در این جستار درباره‌ی یکی از اَشکالِ حالتِ اضافه یعنی کاربردِ«ی» میانجی مکسور پس از موصوف یا مضافِ مختوم به «ها»‌یِ غیر‌ملفوظ است. از آن‌جا که یکی از اَشکالِ نگارشِ حالتِ اضافه، استفاده از «ی» میانجی پس از مصوّت‌هاست، پژوهش حاضر به شناسایی جایگاه آوایی ـ زبانی، و ارزش دستوری و نگارشی آن اختصاص یافته است.

    مشاهده‌ی دوگانگی‌وگاه بیش از دوگانگی، در نوشتن میانجی«ی» در حالت اضافه، و پدید آمدن دیدگاه‌ها و نظرات گوناگون در باب این موضوع نگارنده را به انتخاب عنوان جستار حاضر و پژوهش در این باب واداشت. کارِ جمع بندی دیدگاه‌های صاحبْ‌نظران و مطالعه‌ی کاربردهای گوناگون در متون قدیم و جدید به منظور تحلیل و بررسی و در نهایت یکسان سازی نگارش و اتّخاذ وحدت روش در امر نگارش فارسی، ضرورتی بود که نویسنده خود را ملزم به انجام آن نمود.

 

2ـ پیشینه‌ی مطالعه‌ی موضوع

     موضوع شناسایی و بررسی میانجی‌های فارسی و کارکرد و کاربرد آن‌ها یکی از مباحث مشترک بین دو رشته‌ی زبان شناسی و نگارش و دستور زبان فارسی است. در این زمینه جستارهایی کم و بیش مرتبط انجام گرفته و به چاپ رسیده است. از آن میان می توان به تحقیقات زیر اشاره کرد:

    غلامحسین کریمی دوستان در مقاله‌ای با عنوان: «گوناگونی نشانه‌های جمع ات و ان در فارسی» به کاربرد میانجی‌های «ج،گ، و، ی» بین پایه واژه‌ی اسم (مفرد) با این دو نشانه‌ی جمع (ٰات و ٰان) و اَشکالِ  «جات، یات، گان، وان، یان،... » پرداخته است. این پژوهش تنها محدود به همین تعداد از میانجی‌ها شده است و به مبحث اضافه و میانجی «ی» نپرداخته است ( کریمی دوستان، 1383: 41-29).

    مقاله‌ی دیگر از ویدا شقاقی با عنوان: « بررسی التقای مصوّت‌ها در زبان فارسی: تکواژ میانجی یا واج میانجی»،
(ر.ک. شقاقی،1380 :14- 1) است که بیشتر به ماهیّت میانجی‌های فارسی پرداخته و همانند مقاله‌ی پیشین تنها به میانجی‌هایی که با نشانه‌های جمع به کار می‌روند، نظر داشته است.

    علی اشرف صادقی نیز ابتدا در مقاله‌ا‌ی با عنوان «التقای مصوّت‌ها و مسأله‌ی صامت‌های میانجی» (ر.ک. همان، 1365) و بعدها در کتاب «مسائل تاریخی زبان فارسی» (صادقی، 1380: 50- 25) همین مقاله را به چاپ رسانده است. این پژوهش نیز با وجود بحث مستوفا و مفصّلی که در باره‌ی انواع میانجی دارد و به موضوع اضافه و کاربرد میانجی «ی» ـ و صورت دیگر آن «ء» ـ در جایگاه‌های مختلف می‌پردازد، پیشنهادی برای استفاده یا ترجیح یک صورت واحد بر دیگر اَشکال ندارد.

    احمد بهمنیار نیز در مقاله‌ی «املای فارسی» ، (بهمنیار کرمانی، 1384: 126 - 45) بحث گسترده‌ای در باب املا و نگارش واژه ها؛ بویژه میانجی‌ها دارد. عملکرد نویسنده در این مقاله، با آنچه که اظهار داشته، دوگانه و در تضاد است؛ زیرا وی با آن که بر استفاده از صورت کامل«ی» تأکید می‌کند، عملاً از «همزه» (یای ملیّن، یای ابتر/ ـهٔ/ هٔ) استفاده می‌کند و آن را مخفّف «ی» می‌داند.

 

3ـ نشانه‌ی اضافه در زبان فارسی

برخی علاوه بر ارزش نوشتاریِ نشانه‌ی اضافه و تأکید بر ضرورت اظهار کسره‌ی اضافه ( ـِ )، برای آن ماهیّت دستوری قائلند: «کسره‌ی اضافه ( ـِ /e ) واژه‌بستی است که در ساخت های اضافی (مضاف+ مضافٌ الیه) یا وصفی (موصوف+صفت) به دنبال اسم می‌آید و آن را به «اسم/گروه اسمی» یا «صفت/ گروه صفتی» بعد ازخود مربوط می کند. این واژه بست در خطّ فارسی نشانه ای ندارد، مگر این که:

الف ـ مضاف/ موصوف به آنچه هایِ غیر ملفوظ نامیده می‌شود، پایان یافته باشد. در این صورت، نشانه‌ی خطّی «ء» یا «ی»

نشانه‌ی اضافه است: خانهٔ/ی علی  .

ب ـ مضاف/ موصوف به « ٰا » و «و» ختم شده باشد. در این حالت بعد از آن ها حرف ی ظاهر می شود: هوای سرد، توی  اتاق.» ( استاجی و جهانگیری، 1385 :70 )

    گروهی از دستور نویسان، کسره‌ی اضافه ( ـِ /e ) را نقش نمای اضافه و صفت شمرده‌اند ( ر.ک. وحیدیان کامیار و عمرانی، 1385: 112) و عدّه‌ای دیگر آن را واژه‌بست دانسته‌اند (ر.ک. مشکوة‌الدّینی، 1384: 18 ؛ استاجی و جهانگیری، 1385 :70 ).

 

4ـ درآمدی بر چیستیِ واج

4ـ1ـ واج (phoneme)

معین، مصحّحِ برهانِ قاطع، در حاشیه‌ای بر«واج»، سیرِ تحوّلِ اشتقاقی(Development Etymological) و مفهوم قاموسی این کلمه را چنین بازنموده‌است:  اوستایی ـ vâč (ریشه)،vâočat  (سخن گفتن)، پهلوی vâčak (آواز، صدا)، vâč (پازند vâz = دعا)؛ هندی باستان ـ  vâč (ریشه)، vīvâkti ، ـ vâč  (کلمه)؛ رک. وات، گواژه، گواژیدن، باج، باژ، واژ، واژه؛ لاتینی vox  ، فرانسوی  voix (آواز و صدا) ، انگلیسی voice (آواز و صدا) (برهان، 1362: ذیلِ واج)

    مفهوم اصطلاحی و تعریفی که دستور نویسان و زبان‌شناسان از «واج» به دست داده‌اند ـ صرف نظر از اختلافات جزئی در شیوه‌ی بیان ـ تقریباً یکی است. مثلاً غالب آن‌ها گفته‌اند که واج کوچکترین واحد آوایی «Phoneme» در هر زبان است که صورت نوشتاری دارد و با آن که فاقد معناست، واجی را در تقابل با واج‌های دیگر قرار می‌دهد و در نتیجه موجب تمایز معنایی دو تکواژ یا واژه‌ می‌گردد؛ چرا ‌که واحد واجی دارای نقش تقابلی و ارزش جانشینی است. به طور مثال دو کلمه‌ی «کار» و «یار»، تنها در آوایِ آغازی با یکدیگر تفاوت دارند و با آن که بخش پایانی هر دو کلمه یکی است، تفاوت تنها یک آوا موجب تغییر معنی کلمه می‌شود و آوایی (را) که موجب این تمایز می شود، واج می‌خوانند (ر.ک. مدرّسی، 1386: 410 ؛ نوبهار، 1372: 229 ؛ ر.ک. وحیدیان کامیار و عمرانی، 1385: 7 ؛ر.ک. نجفی، 1371: 52 ؛ و ر.ک.  شقاقی،1380: 3).

    با این وصف، نکته‌ی ‌مؤکّدی که برخی در تعریف خود از واج، آن را برجسته کرده‌اند، این است که هر صوتی واج محسوب نمی‌گردد، مگر به شرط ایفای نقش تقابلی و ایجاد تمایز معنایی. به همین سبب است که برگفته‌های پیشین در تعریف واج، این مطلب را افزوده‌اند که: « صوت، ذاتاً واج محسوب نمی‌شود؛ بلکه هنگامی واج است که تمایز معنایی ایجاد کند» (مدرّسی، 1386: 410؛ ر.ک. نوبهار، 1372: 229).

 

4ـ2ـ سابقه‌ی تحقیق در باره‌ی واج‌های فارسی

یکی از موضوعات مهمّ پژوهش در زمینه‌ی زبان‌شناسی، دستور زبان و نگارش فارسی، اهمّیّت شناخت واج‌ها و ویژگی‌های آوایی این زبان؛ بویژه شناسایی و معرّفی صامت‌های میانجی و ارزش‌ها و کارکردهای آن است. صادقی با اعتقاد به این اهمّیّت، در مورد لزوم مطالعه‌ی بیشتر در  این زمینه می گوید: «یکی از ویژگی های آوایی زبان فارسی که هنوز به طور جدّی بررسی نشده است، مسأله ی صامت های میانجی و شرایط کاربرد آن هاست.» (صادقی، 1380: 25 )

    سابقه‌ی مطالعه و بحث در باره‌ی واج‌شناسی در زبان فارسی به سده‌های پیشین برمی‌گردد و خاصّ دوران معاصر نیست؛ چنانکه گفته‌اند: نخستین مؤلّفی که به بعضی واج‌های فارسی اشاره کرده، سیبویه فارسی (متوفّی در اواخر قرن دوم) است. وی در کتاب معروف خود «الکتاب» در فصلِ «شیوع ابدال در کلمات فارسی»، سه واج از واج‌های فارسی را که در عربی نیست و هنگام تعریب به واج‌های مشابه بدل می‌شود، نام برده است (همان، 1357: 119-118).

    مؤلّف دیگری که از بعضی واج‌های فارسی بحث کرده، ابوحاتم رازی (متوفّی در 321) است. و جز این‌ها می توان به ابن درید (متوفّی در 321) در مقدّمه‌ی جمهرة اللّغة و حمزه‌ اصفهانی (متوفّی در حدود 350) در کتاب التّنبیه و ابن سینا نیز از جمله کسانی هستند که از واج‌های فارسی سخن گفته‌اند ( ر.ک. همان، 119-118).

شمس قیس رازی نیز در المعجم (حدود 635 ) ؛ بویژه در باب‌های دوم تا باب چهارم از قسم دوم: در فنّ معرفت قوافی و علم شعر، به بحث واج‌های موجود در زبان فارسی و ارزش‌های هر‌یک با نگاه به فرایندهای آوایی و با تأکید بر مسایل مربوط به عروض فارسی، پرداخته است (شمس‌ قیس رازی، 1373: 250- 195). 

 

5ـ همخوان‌ها یا صامت‌های میانجی

5 ـ1ـ صامت میانجی چیست؟

صادقی با اشاره به نظریه‌ی «تحلیل نوایی» (Prosodic phonology) صامت میانجی را عنصری ساختی یا «هموندی»6  (Prosodic unit) به شمار می‌آورد. وی همچنین معتقد است که در چارچوب نظریّه‌ی «واجشناسی واجی» (Phonemic phonology) می‌توان آن را عنصری «آوایی» (Phonetic) محسوب کرد که در ترکیب هجا به ضرورت شرایط خاصّی حضور پیدا می‌کند (ر.ک. صادقی، 1365: 22-3).

    مطلب قابل ذکری که صادقی به عنوان ممیّزه‌ی واج از صامت میانجی ـ با توجّه به تعریف واج و ویژگی‌های آن ـ بر اظهارات خود می‌افزاید، این است که واج میانجی فاقد تقابل است؛ یعنی تمایز معنایی ایجاد نمی‌کند و وابسته به محور همنشینی است و ماهیت آن وابسته به سه نوع بافتِ آوایی، صرفی و صرفی ـ آوایی است (ر.ک. همان، 1365: 22-3).

وی در تشریح بیشتر این موضوع و بیان دقیق‌تر ویژگی های صامت میانجی و تفاوت آن با واج ها می‌نویسد:

 «ویژگی صامت های میانجی در این است که در زبان تقریباً در تقابل با هیچ واج دیگری قرار نمی گیرند و در نتیجه، تمایز معنایی ایجاد نمی کنند. به بیان دیگر، صامت های میانجی وابسته به محور همنشینی (Syntagmatic axis) یعنی زنجیر گفتار هستند و شرایط آوایی و صرفی واحدهای حاضر در کلام، یعنی واج ها، به گونه‌ای است که حضور آن ها را به کلام تحمیل
 می کند و گوینده در انتخاب آن ها دخالتی ندارد، برعکس واج ها که با انتخاب و آگاهی گوینده انتخاب می شوند و به همین سبب موجب تمایز معنایی می گردند» (صادقی، 1380: 25).

    صامت میانجی را «واحدی هموندی» یا «صامتی زاید» گفته‌اند که در تقابل با هیچ واج دیگری قرار نمی‌گیرد. این صامت،  پدیده‌ای وابسته به محور همنشینی و ناشی از بافت آوایی ـ دستوری است که در مرز دو هجا و یا در میان دو واژه ظاهر می‌گردد و نقشی ساختی در امتداد زنجیره‌ی گفتار دارد ( ر.ک. حق‌شناس، 1370: 262 ؛ نجفی، 1358: 58).

    بنا‌بر این، می‌توان چنین استنباط کرد که کاربرد صامت میانجی به عنوان «واحدی هموندی» محدود به محور همنشینی است و همان‌طور که پیشتر گفتیم، این صامت بر خلاف واحدهای واجی در امتداد محور جانشینی و در تقابل با دیگر واج‌ها قرار نمی‌گیرد و موجب تمایز ساختی نمی‌شود.

    به نظر حق شناس، همخوان‌های میانجی از نظر ساختی و واجشناسی، دارای نقش مساوی هستند و برای جلوگیری از توالی واکه‌ها به کار می‌روند، منتها نمی‌توان هیچ یک از آن‌ها را به دلخواه به کار برد، زیرا توزیع آن‌ها با مقولات دستوری زبان فارسی رابطه‌ی مستقیم دارد. او از واژه‌ی «پایان» به عنوان مثال یاد می‌کند و واج (صامت) میانجی «ی/y» را در این کلمه، متعلّق به واژه‌ی «پا» و پسوند «ان» نمی‌داند، بلکه آن را مربوط به صورت ترکیبی یا هموندی این دو عنصر دستوری به شمار می‌آورد ( ر.ک. حق‌شناس، 1370: 262).

    وحیدیان نیز، صامت میانجی را چنین تعریف می‌کند: « اگر در زنجیره‌ی گفتار، دو مصوّت کنار هم قرار گیرند، برای آسان شدنِ تلفّظ، یک صامت میان آن دو می‌آید. میانجی یکی از واج‌(صامت)های زیر است:

1ـ ی (=y) مثل: خانهٔ‌ما، آن‌ها اهل روستایند، آقای محمّدی، دانایان، خدایا، نیفتد.

2ـ و (=w-v) مثل: ما وُ شما، آهوان

3ـ گ (=g) مثل: خانگی، همسایگی» (وحیدیان کامیار و عمرانی، 1385: 121).

 

5 ـ2ـ التقای مصوّت‌ها و ضرورت کاربرد صامت میانجی

کنار هم قرار گرفتن دو مصوّت یا برخورد دو مصوّت، در اصطلاح «التقایِ مصوّتین» نامیده می‌شود. مطابق با قواعد واجی در ساخت هجای فارسی، هر هجا با یک صامت آغاز می‌شود و پس از آن تنها یک مصوّتِ کوتاه یا بلند ( و یک یا دو صامت دیگر) قرار می‌گیرد. بنابر این با همآیی دو مصوّت (یکی در پایان هجا و دیگری در آغاز هجای بعد) سبب تلاقیِ دو مصوّت می‌گردد. برای رفع این مسأله‌ی خلاف قاعده، یک صامت میانجی بین دو مصوّت قرار می‌گیرد. تعیین نوع صامت، منطبق بر قوانین عرفی شده‌ی زبان صورت می‌گیرد و گوینده غالباً به صورت خودکار عمل گزینش نوع میانجی را انجام می‌دهد.

    صادقی ضمن طرح بحث کاربرد صامت میانجی به هنگام التقای مصوّت‌ها، موارد سه‌گانه‌ای را برمی‌شمارد که بناچار در آن‌ها التقای مصوّتین روی می‌دهد. این موارد و دلایل سه‌گانه به تعبیر ایشان به قرار زیر است:

الف ـ به دلیل کاربرد پسوندها و تکواژهای صرفی و اشتقاقی فارسی مثل: ی (ī) نکره ، ان (ân) جمع، کسره‌ی اضافه (e) ، ی (ī) نسبت، مشتقّات فعل «است» یا مصدر «بودن» به صورت «أم، إی، أست، إیم، إید، أند» و ضمایر شخصی پیوسته ای چون: _َ م، _َ ت، _َ ش ... (... am,at,aš) که به خاطر عدم استقلال و وابسته بودنشان به کلمات پیش از خود، همیشه با مصوّت شروع می شوند.

ب ـ در ترکیباتی که همزه ی آغازی جزء دوم ترکیب ـ در صورتی که با مصوّت آغاز شده باشدـ حذف می گردد و موجب رویارویی دو مصوّت می شود.

پ ـ در نتیجه‌ی تحوّل زبان، در برخی موارد یک صامت از میان یک تکواژ حذف می‌شود و موجب التقای مصوّت ها
 می‌شود، در همه‌ی این موارد، زبان با استفاده از یک صامت میانجی، التقای مصوّت‌ها را از بین می‌برد ( صادقی، 1380: 27- 25).

 

5ـ3ـ صامت‌های میانجی در زبان فارسی

کهن‌ترین و پرکاربردترین میانجی در زبان فارسی، صامت «ی» است که در موارد متعدّد و مختلفی برای جلوگیری از التقای مصوّت‌ها از آن استفاده می‌شود. علاوه بر صامت «ی»، میانجی‌های دیگری چون: «گ، و، همزه، ج، ت، د و هـ ملفوظ» نیز در زبان فارسی مورد استفاده قرار می‌گیرند:

 y: xâne-y-e , pâ-y-e, mu-y-e, pârsâ-y-ân, xubru-y-ân

’:sâve-’-ī , noqre-’-ī

g: bande-g-ân, setare-g-ân,bande-g-ī, bačče-g-âne

 šīrīnī-ĵ-ât, toršī-ĵ-ât, sabzī-ĵ-ât:ĵ

t:qâ’eda-t-an, aqīda-t-ī

d:be-d-ân, be-d-īn, be-d-u

v/w:sev-v-om, mosav-v-ar, gīsu-w-ân, bâzu-w-ân

h:be-h-et,be-h-eš

 

در مورد اسامی مختوم به مصوّت‌های ـِـ e  (به صورت ـه/ ه پایانی)، ٰا  â ، ای   īو او u   ـ همچنین اسم‌های مختوم به یکی از دو مصوّت کوتاه ـَـ a یا ـُـ o و یا مصوّت مرکّب اَی/اِی ay/ ey  ـ باید گفت که هنگام مضاف واقع شدن این دسته اسم‌ها و گرفتن کسره‌ی اضافه، همخوان یا صامت میانجی «ی»/«y» (یِ/ye) به آن‌ها افزوده می شود:

اسم مختوم به های غیر ملفوظ مصوّتِ کوتاه ـِـ یا e (a) نامه‌یِ رسا (nâ-me-ye ra-sâ) ، خانه‌یِ امید (xâ-ne-ye omid)

اسم مختوم به مصوّت کوتاه o تویِ نادان (to-ye nâ-dân)   

اسم مختوم به مصوّت بلند ٰا â دریایِ طوفانی (īdar-yâ-ye tu-fâ-n) ، دنیایِ فانی (don-yâ-ye fâ-nī)

اسم مختوم به مصوّت بلند ای ī سینیِ مس (sī-nī-ye mes) ، ماهیِ سرخ  (mâ-hī-ye sorx)7

اسم مختوم به مصوّت بلندِ اُو u   آهویِ صحرا (â-hu-ye sah-râ  ’)  لیمویِ شیرازی (īlī-mu-ye šī-râ-z)

اسم مختوم به مصوّت مرکّبِ اَی/اِی ay/ ey    میِ باقی (mey-ye bâ-qī)    پیِ نیکان (pey-ye nī-kân)7

      لازم به ذکر است که حرف «ـه/ ه» صرفاً یک نشانه‌ی قراردادی است، برای نمایش حرکت زیر یا کسره و به همین خاطر دستوریان آن را های غیر ملفوظ، های بیان حرکت (دستور خطّ فارسی، 1385: 5 ؛ سمیعی، 1383: 212)، های بدل از کسره و های ملیّن (بهمنیار کرمانی، 1384: 113)  نامیده‌اند. انتساب صفت غیر ملفوظ به این نشانه‌ی قراردادی دلیل بر این است که ماهیت متناقض نمایی (paradoxical) دارد؛ زیرا از لحاظ نوشتار با های ملفوظ یکی است؛ امّا از سوی دیگر همانند واج یا همخوان‌های فارسی دارای آوا نیست، بلکه نماینده‌ی آوای e یا a به شمار آمده است.8

    صادقی صامت های میانجی را به دو دسته تقسیم کرده و هر گروه را جداگانه بررسی و تحلیل آوایی کرده است. این دو دسته تحت عنوان صامت‌های میانجی آوایی زبان فارسی معاصر: « ,h,w(v),y-,- »  و : صامت های میانجی صرفی ـ آوایی زبان فارسی معاصر: «y, g, t, d,v, ĵ »، در بافت‌های مختلف و با ذکر شواهد متعدّد شرح شده‌اند ( ر.ک. صادقی، 1380: 37-28).

 

6 ـ هایِ (ـه/ه) غیرِ ملفوظ و املای آن

6 ـ1ـ «ها»ی غیر ملفوظ چیست؟

های غیر ملفوظ به اعتبار خط و نوشتار، حرف است؛ امّا به اعتبار زبان، واج نیست. ویژگیِِ «غیرِ ملفوظ بودن» که به آن نسبت داده ‌شده، آن را به صورت«هایِ مختفی»9 درآورده؛ یعنی، هایی که آوای آن پنهان است و صرفاً نشانه‌ای قراردادی است که به هیچ روی نماینده‌ و معرّفِ آوای خود نیست. بنابر این آنچه به تلفّظ درنیاید، واج به شمار نمی‌آید. به بیان ساده‌تر به اعتبار خط و نوشتار فارسی چهار نشانه‌ی «ذ/ز/ض/ظ» هرکدام یک حرفِ الفبایی مستقلّ‌اند، امّا همین چهار حرف به اعتبار زبان، نُمادِ یک واج (z) به شمار می‌‌آیند.

شمس قیس پس از دسته‌بندی «ه» به دو نوعِ اصلی و وصلی (زاید) در تشریح آن‌ها می‌گوید:

«... هاءِ اصلی آن است که در کلّ احوال ملفوظ باشد، علی‌الخصوص در اضافت و جمع و تصغیر و نسبت؛ چنان که: «زِرِهِ من» و «زِرِه‌ها» و «زِرِهک». و هایِ وصلی آن است که جز ضرورت قافیت را در لفظ نیاید و در تقطیع به حرفی محسوب نباشد و در اضافت به همزه‌ی ملیّنه‌ای بدل شود و در جمع نیز از کتابت ساقط شود و در تصغیر و نسبت، به کافی اعجمی بدل شود» (شمس قیس رازی، 1373: 223).

وی در مورد هایِ سَکْت10یا وصلی (زاید) و کلماتی که در پایان آن‌ها این نوع «ها» (ـه/ه) به کار رفته، اضافه می‌کند که:

« بناءِ این کلمات بر فتح است و این «هاآت» در کلّ احوال از لفظ ساقط‌اند و جز دلالت حرکت ماقبل، در معنی کلمه هیچ مدخل ندارند» (همان‌).

    برهان، ضمن برشمردن چهار نوع «ه»، نوع چهارم آن را «هایِ بیان فتحه» می‌نامد و می‌گوید: «غیر از دلالت بر فتحه‌ی ما‌قبل هیچ مدخل دیگر ندارد، همچو: «خانه» و«کاشانه» و«بنده»؛ و این در جمع البتّه ساقط می‌شود، همچو: «خانها» و«جامها» و«بندها» و در اضافت به همزه‌ی ملیّنه تبدیل می‌یابد، همچو: «خانة من» و «جامة من» و«بندة خدا». و در تصغیر به کاف عجمی [کاف عجمی=گ] تبدیل می‌یابد، همچو: «خانگک» و «جامگک»11 (برهان، 1362: 1/ دیباچه‌ی مؤلّف «م» ) . و افزون بر این در چند جا میانجی «ی» را همزه‌ی ملیّنه نامیده است (همان،1/ دیباچه‌ی ‌مؤلّف «م، لا، لب»).

    پژمان بختیاری با اشاره به ریخت نوشتاری یا حروفیِ عددِ 3  (سه)، در باره‌ی«ها»‌ی غیر‌ملفوظ این عدد به نکته‌ی قابل تأمّلی اشاره می‌کند و می‌نویسد: «عدد سه مختوم به «ها»ی خفیفی است که در اصل «یاء» بوده‌است12؛ همان حرفی که در اعداد
« سیزده » و « سی » خود را نشان می‌دهد» (حافظ، 1362: چهل و نهم مقدّمه).

    بهمنیار معتقد است که «ی» میانجی در قدیم کوچکتر از صورت امروزین آن و بدون نقطه کتابت می‌شده تا مشخّص شود که جزء اصل کلمه نیست، امّا به خاطر شباهتش به همزه، بتدریج کوتاه‌تر و کوچکتر شده تا به صورت همزه «ء» درآمده است: « اگر حرف آواز (مصوّت)، الف یا واو ممدود و یا های ملیّن باشد، یایی به آن ملحق و آن یاء را به عوض آخر کلمه‌، مکسور می‌کنند؛ مانند: خدای جهان، دریای بزرگ، آهوی ختن، ابروی باریک، خانة من،زیبا. و در شعر گاهی کسره‌ی یاء بعد از های ملیّن (های غیر ملفوظ) به طور صریح تلفّظ نمی‌شود؛ لیکن یاء را باید رسم کرد؛ مانند عقدة سخت است بر کیسة تهی. یایی که در این حال به آخر این کلمات ملحق می‌شود در رسم الخطّ قدیم، کوچک و بی نقطه نوشته می‌شد تا معلوم شود که از اصل کلمه نیست و بضرورت به آخر کلمه ملحق شده است، لیکن به سبب مشابهتی که به همزه داشته، رفته رفته به تصرّف کاتبان و ناسخان بی اطّلاع به صورت همزه درآمد13و همزه‌ای که در برخی رسم الخط‌ها در ترکیبات خداء جهان، دریاء بزرگ، گرماء تابستان، لشکرهاء گران و نظایر آن مشاهده می‌کنیم، و همچنین همزه‌ای که در بالای هاء ملیّن (های غیر ملفوظ) در حال اضافه و وصف رسم می‌کنند: خانة من، پروانة زیبا، از این جا پیدا شده است» (بهمنیار کرمانی، 1384: 81 ـ 80).

 

6 ـ2ـ املای «ی» میانجی پس از های (ـه/ه) غیر ملفوظ

یکی از مشکلات خطّ فارسی ضبط و املای میانجی‌هاست که با دو دیدگاه متفاوت و دو شیوه‌ی مختلف روبه رو شده است. این امر در مورد نگارش میانجی «ی» پس از مصوّت‌هایِ فارسی؛ بویژه،«ها»یِ غیر ملفوظ، با تناقض و اختلاف نظر بیشتری همراه است. گروهی برآنند که در این موردِ خاص باید «ی» میانجی را به همین صورت، پس از «ها»یِ غیر ملفوظ نوشت؛ برخی دیگر معتقدند که به تبعیّت از متون کهن و شیوه‌ی نگارش آن نزد متقدّمان، آن را باید به صورت «ـهء/ هء» نوشت. بایدهای هر دو گروه در مورد املای «ی» میانجی، منطبق با ضبطی که مقبول آن‌هاست، یا اصولاً  سنّتی و تجویزی است یا آمیزه‌ای از دستور توصیفی (ساختاری) و زبان‌شناسی است. دیدگاه‌های دسته‌ی دوم به دلیل مستند‌بودن وآیین‌مندیِ روش کار پذیرفتنی‌تر است؛ امّا ایراد اساسی این جاست که هیچ‌کدام توضیحات مستند و مستدلّ خود را ـ چه سنّتی و قُدمایی و چه نو و علمی ـ به کار نمی برند. زمانی فرهنگستان زبان و ادب فارسی رأی به کتابت «ی» میانجی به صورت کامل داد، امّا پس از گذشت مدّت کوتاهی دستور العمل پیشین خود را تغییر داد و بدون ذکر دلیل اعلام کرد که «یا»ی میانجی را باید به صورت «ـهء/ هء» نوشت. این در حالی است که در نظام آموزشی دوره‌ی ابتدایی ـ که اتّفاقاً آغاز و اساس نوشتن و درست نویسی از آن‌جا بنیان نهاده می‌شودـ به نو‌آموزان تعلیم داده می‌شود که«ی» میانجی را به همین صورت، کامل بنویسند.

 

6 ـ2ـ1ـ  نظر علّامه دهخدا درباره‌ی کاربرد‌ها و املای«ی» میانجی

 «هر کلمه‌ای که در آخر آن «واو» یا «الف مدّه» از حروف اصلی بود، در حالت اضافت و توصیف، «یایی» بر آن زیاده کنند و آن را در حالت تقطیع در شمار حروف درآرند؛ چون: «پایِ کلنگ» و «مینایِ گلاب» و «بویِ شراب» و «صهبایِ ناب» ... و عندالاضافه و توصیف اکثر آن است که در آخر مضاف «یایی» زیاده می‌کنند، برای احتمال کسره‌ی موصوف و مضاف و اگر احتمال کسره‌ای داشته باشد، همان حروف مدّه را کسره دهند و این «یاء» نیارند؛ چنانکه در این مصراع: در پهلوِ من نشسته آن شوخ. این «یاء» هنگام الحاق «الفِ ندا» و علامت جمع (ها و ان) و علامت فاعلی (نده، ان، الف) به آخر کلمات مختوم به «واو» و «الف»  نیز افزوده می‌شود: خدایان، دانایان، سخنگویان، جوی‌ها، جای‌ها، گوینده، گویا، گویان. این«یاء» هنگامی که برای ظهور کسره‌ی مضاف یا موصوف آورده شود، مکسور است و اگر از افزودن آن، قصد اضافه و توصیف نباشد، ساکن بود و هنگام اتّصال به روابط (ام، ات، اند) و ضمایر (م، ت، ش) مفتوح شود؛ چون: دوایَم، دواَت، دوایَش (دهخدا، 1373: ذیل «ی» به نقل از فرهنگ آنندراج).

پس از «ـه» یا «ه» غیر‌ملفوظ در گفتار، صامت میانجی«ی» /y/ و در نوشتار «همزه» در بالای «ـه» یا «ه» می‌آید: جمعة سیاه، رانندة ماهر، نامة خصوصی (سنجری و کاظمی، 1379: 30).

 

6 ـ2ـ2ـ سه صورت از کاربرد و املای «ی» میانجی

  میان مضاف و مضافٌ‌الیه «ـِ» آورده می‌شود که در خط نشانه‌ای ندارد. در موارد زیر در خط نشانه هست:

الف ـ پس از مضافی که به «ها»‌یِ غیر ملفوظ پایان می‌یابد، «ی» و صورت کوتاه شده‌ی آن «ء» آورده می‌شود (تلفّظ هر دو یکی است). و کسره پس از «ی» [«ء»] تلفّظ می‌شود: خانة/ خانه‌ی من  xâ-ne-ye man .

ب ـ پس از مضافی که به مصوّت بلند « ٰا» و «و» ( اُو) پایان می‌یابد، «ی» میانجی می‌آید و کسره، پس از «ی» آورده می‌شود: دانا+ ی + ـِ + ایران= دانایِ ایران؛ دارو+ ی+ ـِ + چشم= دارویِ چشم.

پ ـ پس از مضافی که به «ای» (ī) پایان یافته، «ی» می‌آید و کسره (ـِ) بعد از آن قرار می‌گیرد. این «ی» در خط نشان داده نمی‌شود: باقیِ آب bâ-qī-ye-’âb :

مـرا ای پسـر، عمـر کـوتـاه کـرد                              فـراخی‌[یِ] امیــد و درازی‌[یِ] امل 

                                                                                          (ناصر خسرو)

در صورتی که میان مضاف و مضافٌ‌‌الیه «ی» [یای میانجی کوتاه «ء»] آمده باشد، «ی» [«ء»] باقی می‌ماند؛ در دو بیت زیر دهانة و وظیفة به صورت «دهانه‌یْ» (dahâney) و«وظیفه‌یْ»(wazīfey) خوانده می‌شود.:

             ای دهـان تو خود، دهانه‌ٔ دوزخی                            وی جهــان تـو بر مثـال برزخی  

                                                                    ( مولوی،1370: 2/12)

       سگ وظیفة خـود به جـا می‌آورد                         مـه وظیفة خود به رخ می‌گسترد‌  

                                                   ( همان ،417) ( ر.ک. ابوالقاسمی، 1375: 48-47)

ابوالقاسمی همین توضیحات را در باره‌ی موصوف و صفت تکرار کرده و اضافه نموده است که « ei» [مصوّت مرکّبِ]  پایانیِ موصوف به «ey» بدل می‌شود و کسره پس از آن می‌آ‌ید: میِ سرخ   mey-e-sorx  ؛ کسره ممکن است حذف شود، در صورتی که میان موصوف و صفت، «ی» آمده باشد، «ی» باقی می‌ماند» (ر.ک. همان: 68-67).

    مقصود ابوالقاسمی این صورت است: باقی[‌یِ] آب؛ «ی» دوم میانجی است و در نوشتار ظاهر نمی‌شود و تنها نمود آوایی دارد؛ بر این اساس می‌توان آن را یای مختفی یا نهانجی (میانجی نهان) نامید. در مورد ترکیب «می سرخ» نیز درست آن است که بگوییم صورت آوایی آن بدین گونه است: می‌[یِ] سرخ (mey-ye-sorx)، و باقی ماندن «ی» فقط در سطح آواست و نمود نوشتاری ندارد.

    پس از کلمه‌های مختوم به مصوّت‌های / â/ ،/ o/ ،/ u/ ، و / ow/ صامت میانجی«ی» /y/ می‌آید: بنای بلند، پالتوی پشمی، خدای بزرگ، جلوی دانشگاه، دوی صد متر، نیروی جوان.14 (سنجری و کاظمی، 1379: 30).

    پس از مصوّت «ی» /ī/ کسره‌ی اضافه در گفتار به صورت صامت میانجی «ی» /y/ می‌آید، امّا در نوشتار هیچ علامتی ندارد:15

آبی آسمانی، شیمی آلی، شیمی معدنی، کشتی بزرگ (همان‌)

    سمیعی دلایل ترجیح اختیار صورت نوشتاری «ی» به جای «ء» بر روی های بیان حرکت را چنین بیان می‌کند:

الف ـ اطّراد قاعده؛ چون در کلمات مختوم به مصوّت‌های «ٰا» (â) و «و» (u) اختیار صورت نوشتاری «ء» برای نقش نمای اضافه منتفی است.

ب ـ سهولت آموزش؛ چون مضاف در اضافه به همان صورت معمول نوشته می شود (نامه/نامه‌ی).

پ ـ اگر واژه‌ی مختوم به های غیر ملفوظ، درون نشانه‌ی نقل قول نوشته شود یا با نوع حروف چاپی متمایز گردد، «ی» را می‌توان از آن جدا و مستقل نوشت: «سرمایه»‌ی/ سرمایه‌ی.

ت ـ «ء» صورت نوشتاری همزه است نه آن گونه که برخی تصوّر کرده‌اند، یای کوتاه شده.

ث ـ در رسم الخطّ قدیم، کاربرد صورت نوشتاری «ی» در این حالت ، سابقه دارد (خانلری،1366 3/ 213ـ212).

 

6 ـ2ـ3ـ یای میانجی/ یای ملیّنه

یایِ ملیّنه، چنانکه از نامش پیداست، برای لینت و نرمی تلفّظ به کار برده می‌شود. این نوع «یـ» در اصل صامت جایگزین برای همزه است. از آن‌جا که در زبان فارسی، همزه جز در آغاز واژه به کار نمی‌رود، هنگامی که همزه‌ی آغازین فعل‌‌هایِ فارسی بنابه شرایطی (مثل آوردن «بـ»،«مـ»،«نـ» بر سرِ آن‌ها) در میان واژه‌ قرار بگیرد، برای آسانی و همواری بیان آن، همخوانِ همزه به صورت خودکار جایِ خود را به همخوانِ «ی» می‌دهد. بنابر این یک صامتِ خشن (ء) جای خود را به صامت نرم‌ِ (ی) می‌دهد و به جای عملِ حذف و اضافه، تبدیل روی می‌دهد. به بیان دیگر، «ی» ملیّنه پس از جزء پیشین بـ ، نـ ، مـ ، بر سر آن دسته از افعالی می‌آید که در هجای آغازین آن‌ها مصوّت کوتاه ـَـ a ، ـِـ e ، همزه «ء» و مصوّت بلند « ٰا/ â » وجود داشته باشد. این «ی» در واقع جایگزین همزه‌ی آغازی است:

اَنداختن بـِ + اَنداز= بِاَنداز بِیَنداز               ’andâxtan→  be +’andâz = be-’an-dâz → be-yan-dâz

اَندوختن مَـ + اَندوز = مَاَندوز مَیَندوز    ma-yan-duz→ ’anduxtan→ ma + ’anduz = ma-’an-duz

اَفروختن نَـ + اَفروز = نَاَفروز نَیَفروز               ’afruxtan→ na +’afruz = na-’af-ruz → na-yaf-ruz

اُفتادن نَـ + اُفت = نَاُفت   نَیُفت16                                   ’oftâdan→ na + ’oft = na-’oft→ na-yoft     

از سخن شمس قیس رازی در باره‌ی صورت ابتدایی و اصلی دو واژه‌ی «شایگان» و«رایگان» چنین برمی‌آید که صامت «ی» را همزه‌ی ملیّنه می نامیده‌اند: «... و رایگان در اصل راه‌گان بوده است؛ حرف «ها» به همزه‌ی ملیّنه بدل کرده‌اند و به صورت «یا» می‌نویسند»17 (شمس قیس رازی، 1373: 216).

 

6 ـ2ـ4ـ صامت میانجی بین مضاف و کسره‌اضافه

«اگر مضاف به مصوّت ختم شود، پیش از این که کسره‌ی اضافه به آن ملحق شود، یک صامت میانجی بین مضاف و کسره‌ی اضافه افزوده می‌شود. صامت یاد شده غالباً «ی» (y) می‌باشد. مثال: نامه‌ی تو، عموی من، دانای راز» (نوبهار، 1372: 92).

 

6 ـ2ـ 5 ـ دوگانگی در املای «ی» میانجی

«اگر مضاف به «ها»یِ بیان حرکت مختوم باشد، به جای کسره‌ی اضافه روی «ها»، همزه مانندی (ء) می‌گذارند که مخفّف و بخش اوّل حرف «ی» است، می‌گذارند و آن را با صدای «یا»یِ مکسور (یِ) تلفّظ می‌کنند: کارخانة ارج، حومة شهر، لانة مرغ. برخی از نویسندگان به جای این علامت، خود حرف «ی» را می‌افزایند: کارخانه‌ی ارج، حومه‌ی شهر، لانه‌ی مرغ» (انوری و احمدی گیوی، 1368: 126).

 

6 ـ2ـ6 ـ نگارش «ی» میانجی به صورت «گ»

در دستورهای سنّتی، با توجّه به فرم مکتوب اغلب گفته می‌شود: «هاءِ غیر ملفوظ در جمع با «ان» و اتّصال به«ی» مصدری بدل به «گ» می‌گردد.»   (خیّامپور،1372: 22)

    تبدیلِ«ها»یِ غیر‌ملفوظ به «گ» طبق قاعده ی بالا، نکته‌ای است که برخی را به تأمّل واداشته و باز به شکلِ سنّتی و کهن‌گرایانه پاسخی ظاهراً موجّه بدان داده‌اند: « موضوع تبدیل ها به گاف، ظاهری است و واقعیّتی ندارد، زیرا در واقع تبدیلی در میان نیست و گاف همان گافی است که در زبان پهلوی موجود بوده است، یعنی مثلاً کلمه‌ی تشنگان همان تشنگ است که با الف و نون جمع بسته شده و یا همان تشنگان است که از پهلوی عیناً وارد زبان فارسی شده است» (همان‌).

 

7 ـ ملاحظات و مطالعات تاریخی:بررسی کاربرد «ی» میانجی در متون کهن

7ـ1ـ تحوّل کسره ی اضافه ـِـ  (واژه بست)

نزدیکی تلفّظ کسره‌ی اضافه به «ی» نکره /ī/، ارتباط آن را با ī/i فارسی میانه نشان می دهد. بنابر این، می‌توان این تحوّل را به شکل زیر نشان داد: (استاجی و جهانگیری، 1385: 79)

فارسی معاصر

e

فارسی دری

i

فارسی میانه

ī/i

فارسی باستان

(h)ya

 

واژه بست: عنصری است حدّ فاصل‌وند و واژه که به تنهایی ظاهر نمی‌شود و به پایه‌ای نیاز دارد که به آن متّصل شود.

تحوّل کسره‌ی اضافه:

فارسی باستان: (h)ya

فارسی میانه: ī,i

فارسی دری: i

فارسی امروز:  e(ر.ک. استاجی و جهانگیری، 1385: 81- 69 ؛ و ناتل خانلری، 1366: 3/161)                                                          

خانلری می‌گوید: «لفظی که کسره‌ی اضافه خوانده می‌شود، کلمه‌ی مستقلّی است که در پارسی باستان به صورت hyâ/hya وجود داشته و شبیه موصول در زبان عربی است (الّذی/ الّتی). این کلمه که از لحاظ ساختمان صرفی مانند نام بوده، حرف ربطی است که مفهوم اشاره را نیز در بر دارد (آنکه) و متمّم اسم را با اسم، یا صفت را به موصوف پیوند می‌دهد:

سپاه [مردم] ـ ای که ـ مراست = آن سپاه [مردم] که من دارم.                                            Kârahyâ18 manâ                                                                 

این کلمه در فارسی میانه به صورت ī درآمده که جدا از کلمات پیش و پس آن، یعنی مانند کلمه‌ی مستقلّی نوشته می‌شده است:   کردارـ نیک ـ تو = kunišn ī nēk ī to  » (خانلری، 1366: 3/161)                                                           

در زبان پارتی ( از زبان های ایرانی میانه‌ی غربی) رابطه‌ی مضاف و مضافٌ الیهی یا حالت انتساب صفت به موصوف را صورتِ e č برقرار می‌سازد که در حُکم کسره‌ی اضافه یا نسبت فارسی است:

سرودِ شادی      Srod če šâdīft  ؛  شبِ شنبهŠab če šambat           ( همان،73  به نقل از رضایی باغ بیدی، 1381: 56)

 

7ـ2ـ واژه بست ī در نقش کسره‌ی اضافه

 در فارسی میانه‌ی زرتشتی حرف نشانه‌ یا رابطه‌ی موصوف و صفت و مضاف و مضافٌ الیه، ī و در فارسی میانه‌ی ترفانی، gī است.

دخترِ زیبا    Kanīg ī hučihr ؛  گنبدِ آتشانِ بهرام wahrâm Gumbad ī âtaxšân ī ( ر.ک. همان، 75-74  به نقل از مزداپور، 1369: 21)        

فریبندگان روح (جان) من   wībâgân ī-m gyân ؛ فرّه‌ی بزرگ و باشکوه تو frrah wuzurg ī-t brâzâg   ( ر.ک. برونر،1376: 242)

در کارنامه‌ی اردشیر پاپکان نیز کسره‌ی اضافه به صورت آوای «ī » ( یی) نشان داده شده است: پاپک را هیچ فرزند نامبردار نبود.       

Pâpak râs hēč frazand ī nâmburtâr nē but.     ( مزداپور، 1369: 218 ، به نقل از کارنامه، ص4)

 

7ـ 3ـ نگارش کسره‌ی اضافه و میانجی «ی» در فارسی دری   

7ـ3ـ 1ـ نوشتن کسره‌ی اضافه (ـِ) به صورت «ی»

پیشینه‌ی کتابت کسره‌ی اضافه (ـِ) به صورت «ی» (ī) در فارسی دری، می‌تواند زمینه را برای پذیرش «ی» کامل در عوض «یایِ ابتر» (ء) آماده کند؛ زیرا چنان‌که می‌دانیم کسره‌ی میان اسم و صفت و اسم و متمّم اسم (مضافٌ الیه) در بعضی از نسخه‌های کهن به صورت «ی» نوشته می‌شده است. دهخدا در این باره می‌گوید که: « در رسم الخط و املای قدیم برخی از کتاب‌ها، «ی» عوضِ کسره‌ی اضافه آورده‌اند: دری شارستان بگشادند (تاریخ سیستان، ص284). یعنی درِ شارستان. و نگاهبان به سری قلعه برآمد (همان، ص299) به جای به سر قلعه. و هر‌کسی سری خویش همی‌گرفت. (تاریخ سیستان، ص279) به جایِ سرِ خویش» (دهخدا، 1373: ذیل «ی» به نقل از فرهنگ آنندراج).

    خانلری بر این عقیده است که کتابت «ی» به عوض کسره‌ی اضافه، نشانه‌ی آن است که تلفّظ آن به یای نکره بسیار نزدیک بوده است، چنانکه در بعضی از شهرستان‌ها ـ مانند اصفهان ـ هنوز نیز این جزء کلام بیشتر متمایل به «ای»/ ī  ادا می شود19بیارید سورتی همچون محمّدی امینی راستگوی = محمّد امین راستگوی. (طبری، 22) ؛ ای گروهی من جواب دهید مرا = گروه من (قصص، 163) ؛ ماهی نهم بذی القعده اندر فتح بود مسلمانان را = ماه نهم ( بلعمی، 19 ) ؛ خونبهایِ شما گروهی مردان(= گروهِ مردان)  (تفسیر مفردات قرآن، 29 ) ؛ دل بر تو بسوزد و در کاری ما ( = کارِ ما) نظر کند.  (قصص قرآن سور آبادی،179) ؛ «بیارید سورتی همچون محمّدی امینی راستگوی.»؛ یعنی، محمّدِ امینِ راستگو. (طبری، 22 ) (ر.ک. خانلری، 1366 : 3/ 163)

 

7ـ3 ـ2ـ نوشتن «ی» میانجی به صورت کامل

بهمنیار نیز برآن است که: « رسم همزه [ی ابتر یا ی ملیّنه یا صامت میانجی] در کلمات منتهی به الف و واو ممدود در این زمان متروک و موقوف است و به جایش همان یاء [ی] را که مطابق با تلفّظ است بنویسند؛ لیکن رسم همزه در بالای هاء [ـة/ ۀ] رایج و معمول مانده و بنا به آن چه گفته شد، باید موقوف و متروک گردد و به جای آن هم یاء [ی] بنویسند (خانه‌ی من، خواجه‌ی بزرگ) تا هم قاعده مطرد و هم مکتوب مطابق ملفوظ باشد و این رسم الخط که پیشنهاد می شود، وقتی معمول بوده و رسم تازه و مخترعی نیست» (بهمنیار کرمانی،1384: 81 ). 

در نامه‌ی ختن20، میانجیِ «ی» به صورت کامل و بدون اتّصال به حرف ماقبل آمده است: جامگ‌ی من، زیان‌ی من، شمار‌ی خوش، تن‌ی شما، نامه‌ی شما و .... ( ر.ک. صادقی، 1357: 134).

    ابوالقاسمی یادآور می ‌شود که «ی» در پایان اسم‌های بسیاری چون «موی» و «روی» اصلی است و هنگام مضاف یا موصوف قرار گرفتن، در پایان اسم می‌ماند، امّا در غیر این مورد، «ی» ممکن است بماند یا حذف شود ( ر.ک. ابوالقاسمی، 1375: 47).

    سورآبادی نیز پس از کلمات مختوم به «ها»‌ی غیر‌ملفوظ، «یا»‌ی میانجی و نکره را به یک صورت و با «ی» کامل نشان می‌دهد:

«به دروازه‌ی شهر، گرده‌ای بستد» ( سورآبادی، 1365: 388).

 

7ـ3ـ3ـ نمایش میانجی«ی» به صورت «.ء

مصحّحِ تفسیرِ قرآن پاک به شیوة شگفتی ار کتابت «ی» میانجی و نشانه‌ی اضافه در این تفسیر اشاره می‌کند‌ و می‌نویسد: « برای نشان دادن حالت اضافت اسم‌های مختوم به الفی ( مصوّت بلند آ/ â) که در جایگاه مضاف واقع شده اند، پس از الف(مصوّت بلند آ/ â) علامتی مرکّب از همزه با دو نقطه در زیر آن (.ء.) قرار گرفته است: شهرها.ء. ایشان (ص 59)؛ انبیا.ء. خود را (ص 63)؛ آیتها.ء. دیگر (ص 63) ؛ درها.ء. آن مسجد (ص 3)» ( ر.ک. رواقی، 1383: 21 مقدّمه).

    مولّف تفسیر مذکور، همین شیوه را درباره‌ی حالت اضافه پس از کلمات مختوم به «ـه/ ه» ناملفوظ هم به کار گرفته است: «... در صورت اضافت، پس از حرف هاء، همزه‌ای یا بهتر است بگوییم، یاء بریده‌ای (بدون دائره) نوشته شده و زیر آن دو نقطه گذارده شده است؛ بدین گونه: .ء. با توجّه به این نقطه‌گذاری، بهتر است که این علامت را به جای همزه، یاء بخوانیم. نمونه: خانه .ء. تو (ص 40) هر درنده.ء. ما (ص 42) نمونه.ء. (ص 2) صبغه.ء. جهودی (ص 81) قبله.ء. خود (ص 84) خواجه.ء. امام (ص 28) هدیه.ء. خدای ( ص 35)» (همان‌).

 

 7 ـ3 ـ 4 ـ کاربرد «ء» به جای «ی»

صادقی برای مجاز شمردن استعمال «یا»ی ابتر(ء) به جای «ی» میانجی و آوردن کسره‌ی اضافه به صورت همزه‌ای پس از مصوّت بلند «ٰا» (â)ـ به جای «ی» میانجی و کسره‌ی اضافه ـ ما را به شیوه‌ی نگارش آن در متون کهن ارجاع می‌دهد و می‌گوید: « دلیل این که قبل از کسره‌ی اضافه، همزه به کار می‌رفته، ضبط صریح یک نسخه از لغت فرس اسدی (ذیل کلمه‌ی «لوچ») است که شاهد آن چنین ضبط شده: آن توء کور و [توء لوچ] و توء کوچ و بلوچ» (صادقی،1380: 46  به نقل از  اسدی، 1365: 59).

    بنابراین احتمال می‌رود که املای همزه بر بالای های غیر‌ملفوظ، یعنی «ـهٔ/ هٔ» ـ که امروز غالباً آن را یاء ابتر می‌دانندـ در دوره‌های قدیم‌تر زبان نشانه‌ی همان تلفّظ همزه بوده نه /y/ و کلمه‌ای مانند «گوشهٔ» به صورت /gōš-’-e/  (در قدیم /gōš-’-i/) تلفّظ می‌شده است.

    و دریاء ساوه خشک شد...؛ کرسی‌هاء زر نهاده بود. (فارس‌نامه‌ی ابن بلخی، ص96)؛ و غنیمت‌هاء بی‌اندازه نزدیک هرمز فرستاد. (همان، ص99) ؛ و شرح آیین‌ها و ترتیب‌هاء او دراز است. (همان، ص93)» ( دهخدا، 1373: ذیل «ی» به نقل از فرهنگ آنندراج).

غلهاء گران (لسان التّنزیل،1344 : 44 ) ؛ گردنهاء کافران (همان، 78) ؛ ریشتهاء تاب باز داده (همان،147).

 

7 ـ3ـ5 ـ املای« ی» میانجی به هردو صورت(ی/ء)

در متون کهن فارسی، «ی» میانجی پس از مصوّت کوتاه «ـِ» (e)، هم به صورت «یِ» و هم به شکل «ء» نشان داده شده است.

 شمیسا در مقدّمه‌ی المعجم، در توضیحی که بر رسم الخطِّ نسخه‌ی اساس این کتاب آورده، به این دوگانه نویسی اشاره کرده و می‌گوید: غالباً در اضافه به جای «ی» همزه می‌آورد؛ بناءِ علمها. امّا گاهی هم «ی» می‌آورد:                  

طمع از وفایِ او ببریم             که غم جفایِ او نخوریم

و حتّی در یک خط، هم «ی» آورده است و هم همزه: جوی‌هاءِ بزرگ و رودهایِ عمیق. قول‌های بدیع و ترانه‌هاءِ لطیف. یا یک کلمه را (مثلاً اجزا) در اضافه هم با همزه نوشته شده است و هم با «ی» ( شمس قیس، 1373: 11 پیشگفتار).

    بعضی هم برای دوگانه نویسی قائل به این نظرند که: « صامت میانجی همزه، مختصّ کلمه‌های مأخوذ از عربی است [املاءِ درست، انشاءِ جالب، علماءِ مبارز]. در زبان فارسی بهتر است، همزه‌ای که پس از حرف «ٰا» /â/ می‌آید به صورت «ی» /y/ نوشته و خوانده شود: املای درست، انشای جالب، علمای مبارز» (سنجری و کاظمی، 1379: 30).

 

7ـ3ـ6ـ کاربرد صورتِ «یء» به جای «یِ»

« راوئ خبر می‌گوید که از بشاشت استماع این خبر شادان شده به حضرت مولانا آمدم تا وصف حال دمشق را بگویم» (افلاکی، 1362: 1/95)؛ «نقل است از خدمت صاحب اصفهانی که روزی از بندگئ سیّد استدعا کردند تا جامه‌های مبارکش بشویند» (همان، 71  ؛ همان، 72)؛ «صدقات دریغ نمی‌دارم، امّا سبب زیانمندئ خود را نمی‌دانم که از کجاست!» (همان، 97)؛ از یارفروشی و بنده‌نوازی و مریدپرورئ خداوندگار این ها بعید و بدیع نیست» (همان، 101).

« چون محقّق است که هستئ مطلق بجز ذات حق هیچ چیز را نیست و هستئ اشیا ظلّی است، هر‌گاه متکلّم گفت که من اشارت به هستئ مطلق است...» (شبستری، 1372: 32)؛ «چون قدم تجرید در وادئ حقیقت نهاد...» (همان،34)؛ « تعیّن اعتبارئ خویش و فانی شدن در حق» (همان‌).

 

7ـ3ـ7ـ  کاربرد نویسه‌ی «یـﻲ» به جای «یا»‌ی مکسور میانجی (یِ)

محمّد‌زاده در مقدّمه‌ی تصحیح قصص الأنبیاء ابوالحسن بوشنجی اشاره می‌کند که یکی از ویژگی‌های نسخه‌ی مورد استفاده‌اش، که کاتب در نسخه بر آن تأکید داشته، نگارش «ی» به صورت «ی» بوده است. به عقیده‌ی وی استعمال این نویسه گاهی برای ایجاد تمایز بین صدای کشیده‌ی «ی» از الف مقصوره (یٰ ) بوده است: « زیر این زمین دریایـﻲ باشد و میان هر زمینی پانصد ساله راه است و در این دریا ماهیـﻲ است» (بوشنجی، 1384: 87).

    گاهی هم این « ی » به صورت نیمه تمام است که قوس یا نیم‌دایره‌ی پایانی آن ناقص مانده است و چنان که از متن کتاب و نمونه‌های کاربرد آن بر‌می‌آید این نویسه در حکم کسره‌ی اضافه (-ِ / e) است که در آخر مضاف یا موصوف مختوم به همخوان «ی» یا میانجی«ی»، ظاهر می‌شده و صورت نوشتاری«یـﻲ» (= یِ) را پدید می‌آورده است؛ همانند «سویـﻲ»،«نامهایـﻲ» و «ابتدایـﻲ»: «جهنّم چون طبقی شود بر سویـﻲ دیگر» (همان، 88).«آدم را گفت: نامهایـﻲ هر‌یک و هر‌چیز بگو» (همان، 99). «بیشتر اهل اخبار برآنند که ابتدایـﻲ خلق روز یک‌شنبه بوده است» (همان، 75).

 

7 ـ 3 ـ 8 ـ کاربرد «ی» میانجی به صورت «یا»یِ ساکن (یْ)

کاربرد «ی» اشباع شده‌ی ساکن به جای کسره‌ی اضافه «ـِـ» پس از کلماتِ مختوم به «های» غیر ملفوظ (ـه/ ه) یا تبدیل مصوّت کوتاه «ــِـ» (e) به مصوّت مرکّب «ـِـ ی/ ـَـ ی» (ay/ey)، از ویژگی‌‌های سبک خراسانی و شاعران قرن چهار، پنج و شش است. این «ی» در گذشته به جای کسره‌ی اضافه به کار گرفته می‌شد و معمولاً به همراه کلمه‌ی مختوم به «های» غیر ملفوظ (ـه/ ه) به کار می‌رفته است:

نتیجه‌ی دختر طبعم چو عیساست/ که بر پاکیِ مادر هست گویا (خاقانی، 1378 :24 )

ظاهر است آثار و میوه‌ی رحمتش/ لیک کی داند جز او ماهیّتش (مولوی، 1370 : 487 )

من پیاده‌ی ناتوان/ تو دور و دیگر وقت بیگاه است. (اخوان ثالث، 1379 : 8 )

بر بخار بی بخاران/ روی شیشه‌ی در (اخوان ثالث، 1370 :87)

در زبان کردی نیز صامت میانجی «ی» پس از «ه» غیر ملفوظ ساکن است؛ نظیر: نامه‌یْ‏‏‎ْ حبیب، ناله‌یْ شَوانَه(ناله‌یْ شبانه)، خانه‌یْ شما21

 

7ـ3ـ9ـ حذف یا اختفای «ی» میانجی

چشمه روان.   (لسان التّنزیل، 1344: 21) ؛ ستاره صبح . (همان،22 ) ؛ سینه ما. ( همان،23)

استخوان ها سینه.    (قرآن ری، 1364 : 23) ؛ بوستان ها پیوسته. ) همان،12(

درختان خرما بلند، کارها نیکو، چشمها بینا، جزا نیکوکاران، دیبا سبز ( قرآن کریم با ترجمه‌ی ابوالفتوح رازی،1380: 9)

خایه‌ها آهن (میبدی، 1371 : 5/732).

 

7ـ3ـ10ـ استفاده از صورت «ـهٔ‌ی/ هٔ‌ی» به جای «ـه‌یِ/ ه‌یِ»

در تراجم الأعاجم، ترکیباتِ «پاره‌یِ آتش، ستاره‌یِ روشن، خدایِ ... و پاکیِ زنان» به شکل «پارهٔ‌ی آتش، ستارهٔ‌ی روشن، خدایٔ ... و پاکیٔ زنان » نوشته شده‌اند؛ همچنان که کلمات «پاره‌ای» و «تخته‌ای» به صورت «پارهٔ‌ی» و «تختهٔ‌ی» ضبط شده‌اند. (صادقی، 1380: 47-46  به نقل از تراجم، 1366: هفت «مقدّمه»)

    همچنین در کهن‌ترین نسخه‌ی نقض شیخ عبدالجلیل [بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الرّوافض]، کلمات «کینه‌یِ، قضایِ و ترسایِ» به صورت « کینهٔ‌ی، قضایٔ و ترسایٔ» نوشته شده‌اند. (صادقی، 1380: 47  به نقل از رازی، 1358: چهل و دو مقدّمه)

 

8 ـ نقد سخن

8 ـ1ـ دیدگاه فرهنگستان زبان فارسی

در «دستورِ خطِّ فارسیِ» فرهنگستان زبان و ادب فارسی، نشانه‌های اصلی خطِّ فارسی در جدولی نمایانده شده است. در ردیف 32 این جدول، برای «ها»‌یِ آخر (ـه)  دو واژه‌ی نامه و فقیه به عنوان نمونه ذکر شده و برای «ها»‌یِ تنها (ه) نیز دو کلمه‌ی روزه و کوه مثال آورده شده است. ( دستور خط فارسی، 1385: 19) در این که نشانه‌ی (ـه/ه)  در دو واژه‌ی فقیه و کوه اصلی است، بحثی نیست؛ امّا درباره‌ی دو واژه‌ی دیگر (نامه و روزه) به نظر می‌رسد که آن ماهیت دو‌گانه و پارادوکسیکال در این‌جا موجب تناقض شده است. در واقع، این «نیستِ هست نما» چون ملفوظ نیست و طبعاً آوایی ندارد، نمی‌تواندـ همانندِ هایِ ملفوظ ـ نشانه‌ی نوشتاری آوای خود باشد و واج محسوب گردد؛ بلکه یک نشانه‌ی قراردادی برای اشاره به آوا یا صوت دیگری است که خود آن مصوّت نشانه‌ی نوشتاری (حرفی) ندارد و های غیر ملفوظ که از خود آوایی ندارد، نمی‌تواند ادا کننده‌ی آوای کسره (ـِ) یا فتحه‌یِ (ـَ) پیش از خود باشد. در ردیف 7 جدول دیگری با نام « جدول نشانه‌های ثانوی» در همان کتاب، نماد «ء» به عنوان یای کوتاه روی هایِ غیر ملفوظ (نامة من)‍‍ معرفی شده است. (ر.ک. همان، 20 و 28)‍ اگر یای کوتاه«ء» یا همان علامت (اصلی) همزه‌ی عربی، در شمار نشانه‌های ثانوی زبان فارسی آمده و نقش دیگری غیر از آنچه که وظیفه‌ی اوست (صدای همزه)، بدو سپرده شده است، پس دلیلی ندارد که «ـه/ه» غیر ملفوظ را هم از نشانه‌های ثانوی نشماریم؛ زیرا این نماد قراردادی معرّفِ تلفّظ اصل خود (h) نیست. در نتیجه هیچ‌کدام از این دو واج و نشانه‌ی اصلی نیستند و زاید بر نویسه‌های اصلی زبان (الفبا) به حساب می‌آیند.

    پس همان گونه که صامت میانجی ی در بند ب  ظاهر شده، در بند الف نیز از همین قاعده تبعیّت شود و در هر دو مورد از  ی کامل استفاده شود. دیگر این که « ـه/ ه» غیر ملفوظ تنها یک نشانه‌ی قراردادی است که فقط نوشته می شود و هیچ آوایی ندارد، بلکه نماینده‌ی آوای (واکه‌ی) «e» به عنوانِ واجِ پایانیِ هجایِ آخرِ کلمه است و به همین خاطر «های بدل از کسره» خوانده شده و به تعبیری هیچ محلی از اعراب ندارد و اصولاً  واج نیست و نمی‌تواند باشد. پس حرکت ماقبل آن یعنی کسره‌ی حرف ماقبل« ـه/ه »، ملاکِ شمارش واج‌های کلمه و حرف آخر آن است. کسره یا واکه‌ی «e» به هنگام اضافه، با  کسره‌ی اضافه  یا واژه بست« ـِ » تلاقی پیدا می‌کند و در این جا لازم است که از صامت میانجی استفاده شود. و این میانجی صامت «ی» است که در موارد مشابه نیز کاربرد دارد.

8 ـ2ـ نظر علّامه دهخدا

این که دهخدا می‌نویسد:« این شکل [«ء»] که نزدیک به شکل همزه‌ی عرب است، نیمه‌ی اوّل حرف «ی» یا سرِ «ی» است و اختصار را به کار بوده‌است.» (دهخدا، 1373: ذیل «ی» پاورقی) مشخّص نیست که چرا «ء» کوتاه شده‌ی حرف«ی» (شبیه به آغاز یا انجام صورت خطّی این حرف) دانسته شده است؛ آیا این نوعی حرف‌گرایی توجیهی و ادیبانه نیست؟ در آن صورت می‌توان «آ» و « ا» را به ترتیب آیِ باکلاه و آیِ بی‌کلاه (یا رمز احدیّت و نماد قامت یار ) گرفت و بدین ترتیب هر حرفی را نشانه‌ی ثانوی چیزی دیگر گرفت.

    اگر می‌پذیریم که صامت میانجی «ی» به همان صورت اصلی خود (y) تلفّظ می‌شود، دلیلی برای استخدام یای ابتر و یای کوتاه وجود ندارد. ممکن است، برخی اظهار کنند که نشانه‌ی«ء» بر روی «ـه/ه» غیر ملفوظ بیانگر تلفّظ گویشی خاصّی از «ی» بوده است، در آن صورت اثبات این عقیده نیازمند صرف وقت بسیاری خواهد بود که در پایان بی نتیجه خواهد بود؛ زیرا ملاک تطبیق خط با لفظ، فارسی معیار و امروزی است نه گویش‌ها و لهجه‌های فراموش شده و این اتّفاقاً از جمله قوانینِ زبانی‌ای است که عطف به ماسبق نمی‌شود. حاصل سخن آن که «ی» میانجی همان صامت «ی» است که با پیوستن به مصوّت کوتاه «ـِ / e» یک هجایِ جدید پدید می‌آورد.

    یک تصوّر دیگر هم امکان دارد و آن این که میانجی «ی» ـ و شکل دیگر آن «ء» ـ به هنگامِ گرفتنِ نقش‌نمایِ اضافه «ـِ» برای اسم‌های مختوم به «ـه/ه» غیرِ ملفوظ، آوایِ خاصّی غیر از «ـه‌یِ» (ye) و «ءِ» (e) داشته‌اند. به نظر می‌رسد که این آوا به صورتِ «ـَ ی» (ay) یا«ـِ ی» (ey) بوده و در نتیجه موقعِ اضافه، بی نیاز از نقش نمای «ـِ» بوده است22:

خانه‌ی شما (xâ-nay-šo-mâ /  xâ-ney-šo-mâ ) ؛ نامه‌ی حبیب (nâ-mey ha-bīb/nâ-may ha-bīb)

در واقع آوردن «ی» میانجی پس از«ـه» غیر ملفوظ، حرکت کسره ـِ را به فتحه ـَ تبدیل می‌کند و مجموعاً مصوّت مرکّب پدید می آورد: ay → a → e ؛ مثل: خانهٔ خدا ( xâne-ye- xodâ )  که با افزودن «ی» میانجی به صورت «خانه‌یِ خدا» و «خانَه‌یْ خدا»  (xânay xodâ  ) در‌می‌آید و به کار می‌رود.

8 ـ3ـ دیدگاه دیگران

خیّامپور در توجیهِ کاربرد نشانه‌ی «ء» با های غیر‌ملفوظ (ـهٔ) به جایِ استفاده از «ی» و صورت نوشتاریِ «ـه‌ی» می‌نویسد: « این همزه در حقیقت یایِ کوچکی است دم‌بُریده که بتدریج شکل همزه به خود گرفته است» (خیّامپور،1372: 22 پاورقی).

    باقری با دیدی نقدگونه نظر خیّامپور و دیگران را رد می‌کند:« ... با توجّه به فرم گفتاری زبان، این قبیل کلمات که مختوم به مصوّت هستند و «ه» نیز نشانه‌ی همان مصوّت پایانی است. مصوّت آخر آن‌ها نه حذف می‌شود و نه بدل به صورت دیگری می‌شود؛ بلکه به جهت ساخت آوایی زبان فارسی و روا نبودن «التقای مصوّت‌ها» که هر‌گاه دو مصوّت کنار هم قرار بگیرند در میان آن‌ها یکی از اصوات «گ»، «ی» و یا «و» به صورت وقایه ظاهر می‌شود. در این گونه کلمات نیز میان مصوّت پایانی کلمه و مصوّت آغازیِ پساوندهایِ«ان» و «ی» صوتِ «گ» ظاهر می‌شود که همان صورت قدیمی کلمه است» (باقری، 1371: 29-28).

    سوالی که مطرح می‌شود، این است که اگر چنین است ـ که البتّه چنین نیست ـ تکلیف کلمات غیر پهلوی و دخیل عربی چیست؟ گوینده و نویسنده‌ی فارسی زبان امروز چگونه می‌تواند بدون اطّلاع از زبان پهلوی و قواعد صرفی مربوط به آن واژه‌های پهلوی و دستور زبان آن را به کار برد؟ در مورد واژه‌های فارسی نوساخته‌ای که ریشه‌ی پهلوی ندارند و در سال‌های اخیر ساخته شده و به کار رفته‌اند، چطور؟

    بهتر آن است که انتخاب میانجی‌ها را به توانش زبانی و گزینش خودکار فارسی گویان نسبت دهیم تا ملزم به نسب سازی برای واژه‌های موجود در زبان نشویم.

8ـ4ـ قاعده‌ی واجی در ساختار هجاها

1ـ واج اوّل هر هجا همخوان است؛ زیرا واژه‌های موجود در زبان فارسی امروز با واکه آغاز نمی‌شوند.

2ـ واج دوم هر هجا، واکه است؛ از این رو هیچ‌یک از هجاهای فارسی با دو همخوان آغاز نمی‌شود. به بیان دیگر ابتدا به ساکن در زبان فارسی وجود ندارد.

3ـ سومین واج هر هجا همخوان است؛ به همین خاطر در کلمات فارسی دو واکه‌ی پیاپی وجود ندارد.

4ـ در هجاهای زبان فارسی، پس از واکه، بیش از دو همخوان در کنار هم نمی‌آیند. (ر.ک. باقری، 1371: 207- 206)

باقری قائل به وجود شش هجا در زبان فارسی است:

1ـ یک همخوان ویک واکه‌ی کوتاه (cv): که، نه، به

2ـ یک همخوان ویک واکه‌ی بلند (cv) ، پا، مو، سی

3ـ  یک همخوان ویک واکه‌ی کوتاه و یک همخوان (cvc) : گل، دل، سر         

4ـ یک همخوان ویک واکه‌ی بلند و یک همخوان (ccv): مار، مور، پیر

5 ـ یک همخوان ویک واکه‌ی کوتاه و دو همخوان (cvcc): گَرد، پشت، زشت

6 ـ یک همخوان ویک واکه‌ی بلند و دو همخوان (cccv): باخت، دوخت، ریخت (همان: 206)

 

8 ـ 5 ـ نقش صامت میانجی «ی» در ساخت و افزایش هجا

8 ـ 5 ـ 1ـ هجا در زبان فارسی

الف ـ در زبان فارسی هجا به بخشی از زنجیر گفتار اطلاق می‌شود که از ترکیب یک واکه با یک یا دو و یا سه همخوان تشکیل شده باشد.

ب ـ در اکثر زبان‌ها لازمه‌ی هر هجا وجود واکه است و در برخی از زبان‌ها تعداد هجاهای کلمه از روی تعداد واکه‌های آن بازشناخته می‌‌شود (باقری، 1371: 207- 204).

 

8 ـ 5 ـ 2ـ نقش «ی» میانجی در افزودن هجایِ جدید به اسمِ مضاف

پس از الحاق کسره‌ی اضافه به «ی» میانجی، به صورت خودکار یک هجا به تعداد هجاهایِ واژه‌ای که مضاف یا موصوف است، افزوده می‌شود. در توضیح این فرایند باید گفت که مطابق قواعد واجی زبان فارسی، هیچ هجایی با مصوّت آغاز نمی‌شود؛ بنابراین همخوان «ی»/y (= c) در نقش یک صامت میانجی، پذیرای کسره‌ی اضافه «ـِـ/e» (=v) می‌گردد و این دو با هم یک هجای کوتاه (cv) می‌سازند:

ـِـ (e) (v)  جامه‌یِ فاخر (جامِ + ی + ـِـ + فاخر) (jâ-me-ye fâ-xer) (cv)

این تغییر و تبدیل‌های هجایی ممکن است در مورد اسم‌های مضافی که مختوم به صامت باشند هم اتّفاق بیفتد؛ مثلاً ممکن است در این فرایند، هجای cvcc تبدیل به هجای cvc گردد:

مرد (mard) (cvcc)  مردِ تنها (مر+ دِ + تَن + ها) (mar-de tan-hâ) (cvc) و یا هجای cvc تبدیل به هجای cv شود: یار (yâr) (cvc)  یارِ وفادار (یا + رِ + وَ + فا + دار) (-re va-fa-dâr) (cv)

    کریمی دوستان نیز معتقد است که افزایش همخوان‌ها بر اساس شرایط آوایی و واجی صورت می‌گیرد. وی در جُستاری با عنوان «تکواژهای جمع در زبان فارسی...»، به بایدها و محدودیت‌های واجی و آوایی اشاره می‌کند و خاطر نشان می‌کند که رعایت سه محدودیت واجی و آوایی زیر، در ساختِ هجایِ برافزوده الزامی است:

الف ـ هجا باید دارای آغازه‌ای متشکّل از یک همخوان باشد.

ب ـ آغازه باید از رساترین همخوان‌ها باشد.

ج ـ آغازه‌ ... باید با واکه‌ی پیش از خود، همانندی آوایی داشته باشد. (ر.ک. کریمی دوستان، بهار 83: 37)

 

نتیجه

بررسی و مطالعه‌ی متون کهن و معاصر به ما نشان ‌داد که نگارش صامت میانجی «ی»؛ بویژه پس از مصوّت کوتاه ـِ یا واکه‌ی «e» ـ صورت‌های گوناگونی داشته و این تنوّع کتابت، ناشی از نظرگاه‌های مختلف و احتمالاً گویش‌های متعدّد و تلفّظ‌های چندگانه‌ی آن بوده است. آنچه امروز مهم به نظر می‌رسد، برخورد عالمانه و به دور از تعصّبات باستان‌گرایانه یا تحمیل سلیقه‌های شخصی و حتّی ذوقی با قواعد مربوط به زبان است. از منظر علم، راه‌های رسیدن به حقیقت، ممکن است متعدّد و یا  مختلف باشد، امّا نفسِ حقیقت، واحد و یگانه است.

    نتیجه‌ی تحلیل داده‌های به دست آمده بیانگر این حقیقت است که در هر عصر یا ناحیه‌ای دخالت عنصر گویش یا تلفّظ و تلاش نویسنده (مولّف) برای ضبط مقرون به صحّت تلفّظ نشانه‌ی اضافه پس از واژه‌های مختوم به  «ها»‌ی ناملفوظ، موجب اعمال صورت‌ها و نویسه‌های مختلفی شده که ذوقی و ابداعی هستند؛ چون در خطّ فارسی، این نشانه‌ها وجود نداشته و کاتبان و نویسندگان آن‌ها را به وجود آورده‌اند. از این سبب است که نشانه‌ی اضافه یا میانجی «ی» به اشکال مختلفی نگاشته شده است. مطالعه و مقایسه‌ی این صورت‌های چندگانه و مطابقت آن با نحوه‌ی تلفّظ هجایِ دربردارنده‌ی میانجی مکسور«یِ» و تعیین ارزش آوایی آن به همراه دیدگاه‌های صاحب نظران متقدّم و معاصر به این نتیجه انجامید که:

الف ـ ارزش آوایی نویسه‌ی «ـه/ه» (های غیر‌ملفوظ) برابر با صفر یا تهی (Ø) است. این نویسه به صورت قراردادی معرّف واکه‌ی «e» در هجای پایانی برخی واژه‌هاست و به همین دلیل نمی‌تواند نماد نوشتاری همخوان «h» به شمار آید.

 ب ـ صورت نوشتاری همخوان میانجی‌ای که به سبب التقای دو واکه‌ی «e» بین آن‌ دو حایل می‌شود، تنها با نویسه‌ی «ی» ( y ) قابل نمایش است.

پ ـ تلفّظ معیاری که ملاک کتابت «ی» میانجی قرار می‌گیرد، طرز ادای آن در زبان فارسی معاصر است، نه فارسی کهن و گویش‌های پراکنده‌ و نگارش‌های متعدّد آن (مثل: ـهٔ/ هٔ ، .ء.، ئ ، ﯤ ، ی ، یـﻲ).

 ت ـ در صورتی که نشانه‌ی اضافه (-ِ/ e) از میانجی«ی» ساقط گردد یا ادا نشود ـ به ضرورت رعایتِ وزن، در شعر یا به سبب اختصاصات گویشی ـ تنها صورت نوشتاری «ـه‌ی/ ه‌ی» ظرفیت نمایش این مقصود را دارد: بنده‌یْ خدا، پرده‌یْ عفاف.

ث ـ کارکرد اصلی همخوان میانجی «ی/ y» قرار گرفتن در آغاز هجای جدید است تا مطابق قواعد ساختاری هجاهای فارسی، هجایِ میانجیِ «یِ» (ye) با صامت (Consonant) آغاز گردد. ساخت این هجای برافزوده که کوتاه‌ترین هجای فارسی هم هست، با «cv» نمایش داده می‌شود؛ و این بدان معناست که هجا همیشه با صامت آغاز می‌شود و جزءِ دوم آن نیز حتماً مصوّت است.

 

پی نوشتها

1ـ مصراعی است از یکی از قطعات مسعود سعد (قطعه‌ی شماره‌ی74) که زبدة ابیات آن بدین قرار است:              

نبشتن ز گفتن مهم‌تر شنـاس          به گاه نوشتن به جای آر هـوش

      به گفتن تو را گر خطایی فتد         ز بربـط فـزونـت بمالـند گـوش

و‌گر در نوشتن خطـایی کنی        سرت چون قلم دور ماند ز دوش                                                     (مسعود سعد، 1364 :2/873)

2ـ فرهنگستان زبان فارسی، نشانه‌هایِ خطِّ فارسی را که مازادِ بر حروفِ الفبایِ زبان هستند به شش دسته تقسیم کرده‌است:

الف ـ حرکات یا مصوّت‌های کوتاه (ـَـ ، ـِـ ، ـُـ)

ب ـ علامتِ مدّ حرفِ (ﺁ)‍‍

پ ـ تشدید (ـّـ)

ت ـ سکون (ـْـ)

ث ـ یایِ کوتاه (ء)

ج ـ تنوین (ـً ، ـٍ ، ـٌ ) (فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1385: 14)

3- برای بحث در بارة مصوّت‌های مرکّب در زبان فارسی، بنگرید به: خانلری، 1366: 1/ 42- 40 و 183 و 339 و 344- 343 ؛ نجفی، 1371: 62- 61 ؛ مشکوة‌الدّینی، 1370: 45- 44 و 91 ؛ اُرانسکی، 1378: 53 ؛ غلامحسین‌زاده، 1385: 19- 18.

4- لازار، واکه‌های فارسی را به دو دسته‌ی واکه‌های پایدار (واکه‌های بلند) و واکه‌های ناپایدار (واکه‌های کوتاه) تقسیم کرده و از واکه‌ی مرکّب نامی نبرده‌است (لازار، 1384 : 18)  با این حال مثال هایی که برای دو واج W و Y در جایگاه پایانی هجا- پس از O و پیش  از همخوان آغازی در هجای بعدی- ذکر کرده و آن ها را «نیم واکه» خوانده، از نوع همان نمونه هایی است که برخی دیگر آن ها را «مصوّت مرکّب» نامیده اند: جلو: jelow، روشن: rowšan، دور: dowr، نو: now. ( همان:8).

5- شمس قیس رازی، «هایِ غیر ملفوظ از کتابت» را بر دو نوع تقسیم می‌کند:

الف ـ هایِ سَکْت، که در اواخر کلمات می‌آید و جز دلالت [بر] حرکت ما‌قبل هیچ فایده ندهد، مثل: شانه، بهانه، جامه، نامه، خامه، سینه، سرکه و ... .

ب ـ هایی که جز دلالت بر حرکت ماقبل معنی‌ای خاص را مستلزم باشد، زاید بر اصل آن کلمه.(شمس قیس، 1373: 224)

6- آواهای میانجی از آن جا که در مرز میان دو هجا ظاهر می شوند و در نتیجه به واحدهای بزرگتر از واج تعلّق دارند، نوا یا عنصر هموندی شمرده می شوند. (صادقی، 1380: 26)

7- همان طور که ملاحظه می‌شود در نوشتار و کتابت کلمه، یای میانجی ضبط نشده است بلکه در گفتار و تلفّظ است که این میانجی افزوده می‌شود. املای دیگر این صورت چنین است: می‌یِ باقی، پی‌یِ نیکان. البتّه  با توجّه به تلفّظ متداول واژه‌های «می» و «پی»، می‌توان آن دو را با تخفیفِ مصوّت مرکّب یا واکه‌ی پایانی (ey ← e) چنین آوا‌نگاری کرد:  میِ باقی (me-ye bā-qī) پیِ نیکان (pe-ye nī-kān)

8- آن عدّه که «ها»یِ غیر ملفوظ را نشانه‌ی حرکت فتحه‌ی حرف ماقبل آن می‌دانند، معیارشان در این مورد، تلفّظ کهن یا گویشی این قبیل کلمات است.

9- اصطلاح «های مختفی»، «های بیان حرکت» و«های غیر ملفوظ» را غالب دستورنویسان سنّتی به کار برده‌اند.  ( خیّامپور، 1372: 22 ؛ باقری، 1371: 28)

10- واژه‌هایی مانند«گیاه، پادشاه» و امثال آن که مختوم به مصوّت بلند «ٰا» و های ملفوظ هستند، گاهی به صورت مطلق ویا متّصل به «ی» (نسبت، نکره، حاصل مصدر و ...) به شکل «گیایی» و «پادشایی» نوشته می‌شدند.

11- همانند این قول را، شمس قیس رازی در المعجم آورده است.  (شمس قیس، 1373  : 226-224)

12- این اظهار نظر را می‌توان به تلفّظی ویژه‌ از برخی کلمات مختوم به «ها»‌ی غیر ملفوظ در زبان کردی تسرّی داد. «ها»‌ی عدد «سه» به صورت «ﯤ» مجهول (سـﻲ/ sē) تلفّظ می‌شود؛ در پاره‌ای از واژه‌هایِ دارایِ «ها»‌ی ناملفوظ پایانی، مثل: «خانه/ خانـﻲ » (xânē) نیز وضع چنین است. این تحوّل واکه‌ای را می‌توان در  واژه‌های «کی» (kī) ، «چی» ( ī ĉ)  به صورت «که»  و «چه» دید. عدد «سه» در فارسی میانه «sē»، در فارسی قدیم «sī»، در تاتی «sä» و در برخی زبان‌های ایرانی «ŝī» تلفّظ می‌شده است.
( اُرانسکی، 1378: 125 و 138).

13- احتمال دارد که پسندِ کتابتِ «ء» به جای «ی» نتیجه‌ی گزینش ذوقی کاتبان خوش‌خط و زیبا‌نویسی ناسخان خطّاط بوده باشد که ضبط آن را بر این یک ترجیح داده‌اند.

14- مردم امروزه در گفتار روزانه‌ی خود، مصوّت مرکّب / ow/ را ـ در فرایندی کاهشی ـ به صورت «ـُ» / o/ به کار می‌برند (پالتو / pālto/ ، مانتو/ mānto/ ، جلو / jelo/ ، دو / do/)؛ در نتیجه کاربرد پالتوِ پشمی، جلوِ دانشگاه، دوِ صد متر و یا مانتوِ مشکی (یعنی استفاده از صامت میانجی «و» پس از مصوّت کوتاه «ـُ» / o/ ) رواج بیشتری دارد.

15- اشتباه فاحشی است زیرا علاوه بر «ی» میانجی، کسره‌ی اضافه نیز وجود دارد (آبی‌یِ آسمانی /ā-bī-ye ’āsemānī  ’ ) ؛ چرا که نقش و کارکردی مستقل دارد.

16- بر اساس قواعد واجی در زبان فارسی، هجا با مصوّت (vowel) آغاز نمی‌شود؛ بنابراین، همه‌ی فعل‌های نمونه‌ی بالا، با صامتِ (consonant) همزه‌ی آغازی شروع شده‌اند.

17- قدما بجز«ها»ی بیان حرکت به «واو» بیان ضمّه هم اشاره کرده‌اند. مؤلّف برهان قاطع، ِ«واوِ» بیانِ ضمّه را چنین تعریف کرده‌است: «... چون الفاظ فارسی کم از دو حرفی نبود، اوّل متحرّک و دویم ساکن و آخر جمیع کلمات فارسی ساکن می‌باشد، بعد از حرف «تا»‌یِ قرشت و «دالِ» ابجد و «جیمِ» فارسی مضموم، «واوِ» بیان ضمّه آورند، همچو «تو» و«چو» و«دو» تا کلمه را بدان وقف توان نمود و از این «واو» بغیر از بیان ضمّه‌ی حرف ما‌قبل، فایده‌ای یافته نشد»   (برهان، 1362: 1/مقدّمه «کز»).

پیشتر از برهان، شمس قیس رازی به این نکته اشاره کرده: « واوِ بیان ضمّه ــ و آن واوِ «دو» و «تو» است که در صحیح لغت دری ملفوظ نگردد و در کتابت برای دلالت ضمّه‌ی ماقبلِ آن نویسند» (شمس قیس رازی، 1373: 182).

18- ارانسکی ( 1378: 60) آن را شکل قدیمی حالت مفعول با واسطه می‌داند که نقش خود را به حالت اضافه واگذار کرده است: پسر وشتاسپ (گشتاسپ) .viŝtâspahyâ puça

19- گاهی نیز در برخی از این نسخه های کهن، «ی» نکره را به صورت کسره‌ی اضافه نوشته‌اند و گاهی نیز نشانه ی کسره را حذف کرده‌‌اند. این نشانه‌ی آن است که تلفّظ این دو، بسیار به هم نزدیک بوده است:  او را شیر داد و در قماطِ پیچید و در آن غار بنهاد. (قصص، 72 )  ؛ به ماهِ چندان ببالید که کودکی در یک سال ببالد. (قصص، 72 ) (خانلری، 1366: 3/173).

« بسم الله الرّحمن الرّحیم: به نام خدای مهربانی رحمت کنار(دانش پژوه، 1379: 35 به نقل از قرآن مترجم قدس، ص237).

20- برای مشخّصات این نامة کهن ( صادقی، 1357: 81-74).

21- خانه‌یْ شما (xā-ney šo-mā) به جای خانه‌یِ شما (xā-ne-ye šo-mā).

22- این قاعده در گویش فارسی کرمانشاهی متداول است و تمامیِ اضافه‌هایی که مضاف یا موصوفشان «ـه/ه» غیر‌ملفوظ دارد، به همین صورت به کار می‌روند.

1- ابوالقاسمی، محسن. (1375). دستور تاریخی زبان فارسی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت)، چاپ اوّل.
2- اخوان ثالث، مهدی. (1370). در حیاط کوچک پاییز در زندان، تهران: بزرگمهر، چاپ سوم.
3- ـــــــــــــــ .(1379). از این اوستا، تهران: مروارید، چاپ یازدهم.
4- ارانسکی، یوسیف م. (1378). زبان‌های ایرانی، ترجمه‌ی علی اشرف صادقی، تهران: انتشارات سخن، چاپ اول.
5- استاجی، اعظم و نادر جهانگیری. (زمستان 1385). «منشاء کسره‌ی اضافه در زبان فارسی»؛ مجلّه‌ی مطالعات و پژوهش‌های دانشکده‌ی ادبیّات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، شماره چهل و هفتم، ص 81- 69.
6- اسدی طوسی. (1365).  لغت فرس، به کوشش علی اشرف صادقی و فتح الله مجتبایی، تهران: خوارزمی.
7- انوری، حسن و حسن احمدی گیوی. (1368). دستور زبان فارسی 2، تهران: انتشارات فاطمی، چاپ اول.
8- باقری، مهری (1371). مقدّمات زبان‌شناسی، تبریز: انتشارات دانشگاه تبریز، چاپ دوم.
9- حافظ، خواجه شمس الدّین محمّد. (1362). لسان الغیب، با مقدّمه و تصحیح پژمان بختیاری، تهران: مؤسّسه‌ی انتشارات امیر‌کبیر، چاپ نهم.
10- برونر، کریستوفر ج. (1376). نحو زبان‌های ایرانی میانه‌ی غربی، ترجمه‌ی سعید عریان، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی.
11- برهان، محمّد حسین‌بن خلف تبریزی. (1362). برهانِ قاطع، به اهتمام محمّد معین، تهران: موسّسه‌ی انتشارات امیر‌کبیر، چاپ پنجم.
12- بوشنجی (نابی)، شیخ ابوالحسن‌بن الهیصم. (1384). قصص الأنبیاء، ترجمه‌ی محمّد‌بن اسعد‌بن عبد‌الله الحنفی التستری؛ تصحیح و تحقیق سیّد عبّاس محمّدزاده؛ مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد.
13- بهمنیار کرمانی، احمد. (1384). زندگی نامه و خدمات علمی و فرهنگی مرحوم استاد احمد بهمنیار کرمانی، ویراستار امید قنبری، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی. 
14- تراجم الأعاجم. (1366). به کوشش مسعود قاسمی و محمود مدبّری، تهران: انتشارات اطّلاعات.
 15- ترجمه‌ی قرآن: نسخه‌ی مورّخ 556 هـ .ق. معروف به قرآن ری. (1364). به کوشش محمّد جعفر یاحقّی، تهران: مؤسّسه‌ی فرهنگی شهید محمّد رواقی.
16- تفسیر قرآن پاک. (1383). به کوشش علی رواقی: همراه با تعلیقات ایشان، با مقدّمه‌ی حافظ محمود خان شیرانی: ترجمه‌ی مقدّمه از عارف نوشاهی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت): پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
17- حق شناس، علی محمّد. (1370) نقش‌هایِ دوگانه‌ی همزه در ساخت آوایی زبان فارسی: مقالات ادبی ـ زبان شناختی، تهران: انتشارات نیلوفر.
18- خاقانی، بدیل بن علی. (1378). دیوان اشعار خاقانی، تصحیح ضیاء الدّین سجّادی، تهران: زوّار، چاپ ششم.
19- خانلری، پرویز. (1366). تاریخ زبان فارسی، 3ج، تهران: نشر نو، چاپ سوم.
20- خیّامپور، عبدالرّسول. (1372). دستور زبان فارسی، تهران: کتاب فروشی تهران، چاپ هشتم.
21- دانش پژوه، منوچهر. (1379). گزیده‌ی متون تفسیری فارسی، تهران: انتشارات دانشگاه علّامه طباطبایی.
22- دستور خطّ فارسی. (1385). فرهنگستان زبان و ادب فارسی، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، چاپ پنجم.
23- دهخدا، علی‌اکبر. (1373). لغت نامه، 15ج، تهران: موسّسه‌ی چاپ و انتشارات دهخدا.
24- رازی، عبدالجلیل. (1358). بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الرّوافض، به کوشش میرجلال الدّین حسینی ارموی «محدّث»، تهران: انجمن آثار ملّی.
25- رضایی باغ بیدی، حسن. (1381). دستور زبان پارتی (پهلوی اشکانی)، تهران: نشر آثار فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
26- سمیعی(گیلانی)، احمد. (1383). نگارش و ویرایش، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت)، چاپ ششم.
27- سنجری، آذرمه و فروغ کاظمی. (1379). راهنمای ویرایش (شیوه‌نامه‌ی انتشارات دانشگاه شهید بهشتی). تهران: دانشگاه شهید بهشتی.
28- سورآبادی، ابوبکر عتیق نیشابوری. (1365). قصص قرآن مجید: برگرفته از تفسیر ابوبکر عتیق نیشابوری مشهور به سورآبادی، به اهتمام یحیی مهدوی، تهران: انتشارات خوارزمی، چاپ دوم.
29- شرح گلشن راز شیخ محمود ‌بن عبدالکریم شبستری. (1372). به قلم یکی از عرفا، به تصحیح و مقدّمه و تعلیقات عسکر حقوقی، تهران: انتشارات هیرمند، چاپ سوم.
30- شقاقی، ویدا. (1380). «بررسی التقای مصوّت‌ها در زبان فارسی: تکواژ میانجی یا واج میانجی؟»، فصلنامه‌ی زبان وادب، شماره 15، ص 14- 1 .
31- شمس ‌قیس. (1373). المعجم فی معاییر اشعار العجم، به کوشش سیروس شمیسا، تهران: انتشارات فردوس، چاپ اول.
32- صادقی، علی اشرف. (پاییز و زمستان 1365). «التقای مصوّت‌ها و مسأله‌ی صامت میانجی»، مجلّه‌ی زبانشناسی، سال3، ش2، ص 22-3 .
33-ــــــــــــ . (1357). تکوین زبان فارسی، تهران: دانشگاه آزاد ایران، چاپ اول.
34-ـــــــــــ . (1380). مسائل تاریخی زبان فارسی، تهران: انتشارات سخن.
35- طبری، محمّد‌بن جریر.(1339). ترجمه‌ی تفسیر طبری، به تصحیح و اهتمام حبیب یغمایی، 7جلد، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
36- غلامحسین‌زاده، غلامحسین. (1385). راهنمای ویرایش، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت)، چاپ چهارم.
37- قرآن کریم : ترجمه‌ی ابوالفتوح رازی. (1380). به کوشش محمّد مهیار، قم: نشر مطبوعات دینی.
38- کریمی دوستان، غلامحسین. (بهار 83). «گوناگونی نشانه‌های جمع ات و ان در فارسی»، مجلّه‌ی علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، دوره 21، ش1 (پیاپی 40)، ص41-29.
39- کلباسی، ایران. (دی 1358). «آواهای میانجی در فارسی نوشتاری/ ادبی»؛  مجلّه‌ی دانشکده ادبیّات و علوم انسانی دانشگاه تربیت معلّم، ش 6 ، ص 100- 92.
40- لسان التّنزیل: به انضمام فرهنگ لغات. (1344). به اهتمام مهدی محقّق، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
41- مدرّسی، فاطمه. (1386). از واج تا جمله: فرهنگ زبان‌شناسی ـ دستوری، تهران: نشر چاپار، چاپ اول.
42- مزداپور، کتایون. (1369). شایست ناشایست، تهران: موسّسه‌ی مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
43- مسعود سعد سلمان. (1364). دیوان، به تصحیح و اهتمام  مهدی نوریان، 2ج ، اصفهان: انتشارات کمال، چاپ اول.
44- مشکوة‌الدّینی، مهدی. (1384). دستور زبان فارسی (واژگان و پیوندهای ساختی)، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت)، چاپ اول.
45-ـــــــــــــــ . (1370). ساخت آوایی زبان، بحثی درباره‌ی صداهای زبان و نظام آن، (با تجدید نظر)، مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی، چاپ دوم.
46- مولوی بلخی، جلال الدّین محمّد. (1370). مثنوی معنوی، تصحیح رینولد الین نیکلسن، تهران: نشر سهیل و نشر علم، چاپ اول.
47- میبدی، ابوالفضل رشید الدّین. (1371). کشف الأسرار و عُدّه الأبرار، به اهتمام علی اصغر حکمت،10 جلد، تهران: امیر کبیر، چاپ پنجم. 
48- نجفی، ابوالحسن. (1358). مبانی زبانشناسی، تهران: انتشارات دانشگاه آزاد ایران .
49-ـــــــــــــــ . (1371). مبانی زبان شناسی و کاربرد آن در زبان فارسی، تهران: انتشارات نیلوفر، چاپ دوم.
50- نوبهار، مهرانگیز. (1372). دستور کاربردی زبان فارسی، تهران: رهنما، چاپ اول.
51- وحیدیان کامیار، تقی و غلامرضا عمرانی. (1385). دستور زبان فارسی (1)؛ تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت)، چاپ هشتم.