زبانه‌ای از زبان نظامی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه زابل

چکیده

در اثری ادبی- هنری تا نوشته ساختار منطقی مستحکمی نداشته باشد، اجزای اثر جایگاه ویـژۀ خود را نیافته و چنان که باید به زیبایی و تأثیر دست نمی‌یابند و در نهایت به شکل ایده‌آل هنری راه پیدا نمی‌کند. اوج شگرف و شگفت آفرینش اثر هنری تلفیق و آمیختگی پیامها و ساختارهاست که شکل را می‌آفرینند. نظامی در خمسه از زبانی پخته، پیراسته و آراسته که خاصّ شاهکارهای بزرگ ادبی است، به نحو شایسته بهره برده است، هر هنرمندی چکیدۀ فکر و ذوق و نبوغ خود را با کیفیّتی خاصّ از ترکیب اجزای مواد متشکّل آن هنر عرضه می‌کند و خمیر مایۀ هنر شاعر واژگان زبان است. شیوایی و دلنشینی گفتار هر شاعر هنرمند به مهارت در گزینش و چینش واژه‌ها و چگونگی ترکیب و آرایش آنها بستگی دارد و در ورای ترکیب واژه‌هاست که هاله‌ای برای ایجاد معانی، تعبیرات و مضمون آفرینی پدید می‌آید. نظامی در مثنویهای خود ضمن استفاده از ذخائر زبان خاصّ شعر به کاربرد زبان رایج مردم­علاقمند بوده و از سوی دیگر در خلق و آفرینش تعبیرهای جدید و ترکیبات واژگان نظیر خنده‌ناک، ابرناک، آبناک، غم و شادی نگار، داوریگه، بختور، سگ زبانی، دهل زبانی، رایگان گرد، فکرت انگیز، گلاب‌انگیز که موجب گسترش دامنۀ معانی و مفاهیم گردیده، سهم ارزشمندی دارد. در این مقالت ویژگیهای برجستۀ زبانی نظامی از قبیل واژه گزینی، ترکیب سازی، وصف، تکرار، امثال و حکم و برخی ویژگیهای سبکی دستوری نظیر تبدیل، حذف، تأکید و ... مورد بررسی قرارگرفته است.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

A Flame of Nezami’s Language

نویسنده [English]

  • Heidarali Dahmardeh
Assistant professor of Persian Language and Literature, University of Zabol
چکیده [English]

Nezami’s Poem is in the front rank of poetry. He always attempted to choose the best words- fine words using beautiful words and expressions. His poetry is enriched by his power of imagination and awareness of the common knowledge and beliefs of the time. The common features of his speech includes a unique use of the words-word choice, creating new compounds, compounding- description, repetition, emphasis, transformation, omission, using Quranic verses, Islamic hadiths and Arabic compounds, expressions of astrology and medicine, adages, proverbs and idioms regularly used by ordinary people. He is a poet familiar with the language of ordinary people and their beliefs, customs and traditions. Since he rightfully attended to the spoken language and because of his particular style of speech, his works are full of street talks to the extent that this propery can be viewed as the prominent stylistic feature of his poems. He took advantage of the common sciences of the time and utilized the scientific, astrological and medical terms and also the technical meanings and themes of these sciences. His imagination and awareness of the sciences and beliefs made his poems productive. Some of the features of his poems are as follow:
1- Imagery: Imagery refers to producing pictures, paintings or shows in the mind of readers /listeners using words. That is, the poet or writer should have such mastery over using words, space, meanings and their relations that makes him able to effectively use the sentences and words to create paintings, pictures or shows in the mind of readers or listener, to enable the reader to imagine a real painting or picture when he is over with his reading.
2- Diction: Experts of language issues and grammar beliefs that word coining can strengthen the foundation of language. So, the first premise in creating fine text is to choose musical words appropriate for the given text and meaning. In the first step, melodic, expressive, rich words compatible with the spatial totality should be choosen. This powerful diction is one of the major reasons for the immortality of Nezami’s poems. 
3- Compounding:  In addition to words which need to be musical and melodic, literary compound should supplement the musical quality of the text. Since compounding is one the major features of Persian language, Nezami effectively utilized his power of compounding and its one of the prominent features of his poetry.
4- Description: In his poems, description of the nature is done through personifications, descriptions, similies and metaphors, and this description is indispensible feature of the theme that improves the manifestation of the heroes and events from the poetic perspective. Since His poems are full of personifications, all the manifestations of the nature simply represent characteristics, attitudes and thoughts of human beings. A plentiful supply of finest descriptions can be found in his Masnavi-e Khosro va Shirin
5- Repetition:Repetition of a morpheme, word or picture proves to be one of the main characteristics of his poems. Nezami uses a large variety of repetitions in his poems and this variety in repetition enriches his works. Reading the poems of Nezami, one can understand that the initial words determine the following morphs and words. In fact, words are chosen based on their melodic properties.
Conclusion:
Generally speaking, in a noble poem, imagination, melody and form should be consistent in order to reach the optimal goal. If they are not consistent with each other the poem may not be influential as well as possible. So, the music of the poem should be compatible with the imagination and the language of the poem. A successful poet attends both to the form and meaning of the poem and does not strengthen one at the expense of the other one. Nezami attends to both form and meaning.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Nezami
  • Language
  • image
  • Poetry and Literature
  • Keyword Selection and Composition

مقدمه

نظامی شاعریست صاحب سبک و مبتکر، دربارۀ سبک وی دو نکته بیشتر نیست: ابتکار در معنا و آرایش در لفظ. او به ابتکاری بودن اشعار خود اشاره می‌کند و می‌گوید:

عاریت کـس نپـذیـرفتـه­‌ام
شعبـدۀ تـازه بـرانـگیختـم

 

آنچه دلم گفت بگو گفته‌­ام
هیکلی از قالب نو دوختـم
                            (نظامی، 1313ج: 1و12)

در این باره در خسرو و شیرین نیز اشاراتی کرده است:

چو شد ­نقاش­این بتخانه­دستم

 

جز آرایش براو نقشی نبستم
                                 (همان، الف:31)

شعر نظامی ­هم از نظر صورت و هم از نظر معنا در اوج هنر شعریست. او همواره در پی انتخاب بهترین ­سخن می­باشد. سخن نیکو در قالب واژه‌ها و تعبیرات زیبا. نیروی خیال قوی و آگاهی او از دانشها و باورهای رایج، شعرش را غنی ساخته است. از ویژگیهای برجستۀ زبانی نظامی، کاربرد خاصّ واژه -واژه گزینی- و ابداع ترکیبهای تازه- ترکیب سازی - وصف، تکرار، تأکید، تبدیل، حذف، استفاده از آیات قرآنی و احادیث اسلامی و ترکیبهای عربی، طب و نجوم، امثال و حکم، تعبیرات و ضرب المثلهای رایج در بین مردم کوچه و بازار را می‌توان نام برد. در بحث مربوط به ویژگیهای زبانی او- سبکی و دستوری- آنچه بیش از هر چیز دیگری در خور اهمیّت و توجّه است و شعرش را غنا بخشیده است، قدرت فوق العاده او در حسن انتخاب واژه‌ها و ترکیب سازی است. واژه‌ها در شعر او هدفدار و براساس توانایی آنها در آراستگی ساختار زبان انتخاب شده است. البته این بدان معنا نیست که دیگر خصوصیّات صرفی و نحوی در کلام شاعر از نظر دور مانده باشد. از بین انواع موسیقی بیرونی- کناری- درونی- معنوی، آنچه نقش قابل توجهی در موسیقایی کردن سخن شاعر دارد، موسیقی درونی است که از طریق تکرار صامتهای واحد و یا مشابه و نیز مصوتهای بلند و کوتاه ایجاد شده است. البته نقش موسیقی معنوی که از طریق بهره‌گیری از انواع صنایع معنوی بدیعی به وجود می‌آید بسیار چشمگیر است. موسیقی کناری که به قافیه و ردیف مربوط می‌شود و نیز موسیقی بیرونی که مربوط به وزن شعر است در اشعار او از اهمیّت کمتری برخوردار است. آنچه سبب گسترش و انتشار کلام نظامی در بین مردم شده، سادگی و روانی آن است و این سادگی و روانی در بین تمام منظومه‌های او به چشم می‌خورد. مفاهیم قرآنی در شعر نظامی موج می‌زند. او در هر جا که امکان می‌یابد، مضامین وحی را در قالب پرده‌های شعری زیبا متجلّی می‌کند. ناپایداری و فناپذیری انسان، دعوت به زهد و اصلاح، مردم دوستی و ستم ستیزی، پیام آشکاری است که از پنج گنج او مستفاد می‌شود. آنچه حکیم نظامی را به زمان ما می‌رساند زبان قدرتمند شاعرانه، صور زیبا و ظرف خیال و قالب گیرا و مناسب بیان اوست.

زبان نظامی

   قرن ششم از نظر تحوّل شعر اهمّیت خاصّی دارد. در این قرن شاعران بسیاری ظهور کرده‌اند که منشاء اثرات شگرفی بر افکار و سبک شعرای پس از خود شدند. خود این شاعران نیز تحت تأثیر شعرای قبل از خود بودند، تغییراتی که پیش از آنان شروع شده بود در آنان نمایش کامل یافت. شعر این دوره به خاطر داشتن مضامین متنوّع قابل اعتنا است. هر چند از نیمۀ دوم قرن پنجم آغاز تغییراتی را در سبک خراسانی شاهدیم و هر یک از شعرا تغییر خاصّی را در شعر این دوره بوجود آوردند. ولی حدّ اعلای این تکامل را در قرن ششم شاهدیم (صفا،34:1367).

   از جمله خصوصیّات سبکی شاعران این دوره آوردن معانی و مضامین دقیق شعری است، خواه در مدح و خواه در سایر موارد و این خود باعث ایجاد ابهاماتی در شعر شاعران این دوره گشته است. نکتة مورد توجه دیگر افراط شعرا در آوردن اصطلاحات و مطالب علوم مختلف است و گاه استدلالات عقلی، شعر این دوره را به کتابهای علمی شبیه می‌کند و موجب دشواری آن می‌گردد. هر چند که شعر نظامی پر از اصطلاحات ادبی و علمی است؛ ولی در ترکیب سازی و لطافت شعر چنان زیبایی و شیرینی به کار برده است که این نقص جزئی از یاد خواننده می‌رود.

   غزل نیز در این دوره راه تکامل خود را می‌پیماید و با رفتن به سمت و سوی روانی و لطافت به کمال نسبی خود می­رسد، از جمله شاعران این دوره، نظامی است که دارای افکار و اندیشه‌های بسیار دقیق و باریک می‌باشد و در آوردن مضامین جدید و معانی، ترکیبات بدیع و بی سابقه و ایراد لغات و ترکیبات عربی بسیار اصرار می‌ورزد. وی از ارکان شعر فارسی است و سبک جدیدی را در داستان سرایی ایجاد کرده است. نظامی در ساخت ترکیبات و تلفیقات تازه که پیش از او معمول نبوده است بسیار بی باک بوده تا جایی که از اصول لغت سازی و اشتقاق زبان فارسی عدول کرده است (نفیسی، بی تا:136).

   او شاعری است که با زبان مردم آشنا و از معتقدات و آداب و رسوم آنان آگاه است. شاعری که در محدودۀ الفاظ و عبارات کتب و نوشته‌های محدود گذشته و معاصر خود قناعت کند، بی تردید کلامش آن حلاوت و تازگی و ابتکاری را که باید، دارا نخواهد بود. زیرا در گفتگوهای عامیانه نیز  بسیاری از صنایع و زیبایی‌های کلامی را می‌توان دید و در شعر و نثر به گونه‌ای هنرمندانه به کار گرفت.

    با توجه به عنایتی که نظامی به زبان محاوره داشته و نیز به خاطر شیوۀ بیانی خاصّ که شاعر بدان پایبند بوده است آثارش پر از لغات و اصطلاحات کوچه و بازاریست. به طوری که این امر را می‌توان برجسته‌ترین خصوصیّات سبکی شاعر دانست. زبان محاوره زبانی است، کوتاه و فشرده و اصطلاحات رایج در بین مردم یک قوم، بیانگر سالها تجربیّات دراز آنان در وقایع تلخ و شیرین زندگی است (طاهری مبارکه،384:1372).

   شبلی نعمانی شاعر و نویسندة کتاب شعر العجم چند مزیت و خصوصّیت برای شعر نظامی ذکر کرده است: جامعیت، بلاغت، نیروی سخن، استعارات و تشبیهات نغز و مرغوب، تقدم، ابتکار و ایجاد و قوۀ تخیّل.

    انعکاس هنری حقایق زندگی، توانایی تفسیر و تعبیر حوادث، استفادۀ ماهرانه از حقایق تاریخی و قانونمندی‌های طبیعی و اجتماعی، پیوند دادن تجسّم ادبی آرزوهای بشری و تمایلات انسانی، کامیابی‌های علمی- ادبی بیانگر قدرت هنری نظامی است. نظامی نکات ظریف شعر کلاسیک از قبیل ظرافت، بلاغت، فصاحت و قوانین شعری را نیز در جای خود به کار برد و چون هنرمندی استاد وزن، ردیف و قافیه را تلفیق کرد، به گونه‌ای که می‌توان گفت بسختی در کلام او سخن بیجا و غیرهماهنگ یافت می‌شود. 

   ادب غنایی در شعر کوششی است که شاعر برای سامان دهی و نظم خیالات و احساسات خود انجام می‌دهد تا بتواند با تجارب پیچیدۀ زندگی روبه رو شود و آنها را درک نماید. زبان غنایی، زبانی آهنگین و لطیف است، الفاظ چه از لحاظ آوایی، چه از لحاظ معنایی در پیوند با یکدیگر قرار دارند و آهنگ آنها در القاء، حس مورد نظر شاعر نسبت به سایر اشعار نقش بیشتری دارد (پارساپور،19:1383).

   نظامی از علوم متداول زمان خود بهره‌ای وافر جسته و از اصطلاحات علمی، نجومی، طبی، معانی و مضامین خاصّ این علوم استفاده کرده است. امثال و حکم، آیات قرآنی و احادیث بر افکار و اندیشه‌های او پرتو افکنده است. نیروی تخیل قوی او و آگاهی او از علوم و باورهای رایج در باروری شعر وی تأثیر فراوان داشته است.

   خواجه نصیرالدین طوسی اموری را که اقتضا بر تخییل می‌کنند چهار چیز دانسته است: وزن، لفظ، معنی و اموری که متعلق بود به لفظ و معنی با هم (نصیر الدین طوسی،588:1361).

   اگر شعر را حاصل گره خوردگی عاطفه و تخیّل بدانیم که در زبان آهنگین شکل گرفته است می‌توان در تحلیل و ‌بررسی آن چهار عنصر اساسی، عاطفه، خیال، زبان و موسیقی را لحاظ کرد (شفیعی کدکنی،86:1380).

    در شعر گفتن نوعی حالت عارفانه وجود دارد و نوعی از خود بی خود شدن در پهنۀ بی کرانگی، شاعر عارفی است که به جای معبود می‌خواهد با اشیاء پیوند یابد، شعر جاودانگی یافتن استنباط احساس انسان است، از یک لحظۀ زمان گذرا، در جامعۀ واژه‌ها و شعر در واقع طبیعتی است، ثانی در مقابل طبیعت نخستین و طبیعت ثانی عکس العمل شاعر است، در مقابل ابدیت تهدید کننده طبیعت نخستین (براهنی، 19:1371).

   شعر خوب آن است که معنای دقیق و بلند را در قالب رسا و مناسب جا داده باشد. شعر به وجود نمی‌آید، مگر آنکه بر پایۀ طرح منظم ذهنی استوار باشد. این بدان معنا نیست که شعر اول باید در ذهن شکل کاملی بگیرد و سپس بر روی کاغذ منتقل بشود؛ زیرا گاه کلمات هزیان آلود شاعری خیال پرداز نیز می‌تواند نام شعر بر خود بگیرد. رسا به این معنی است که کلمات هر چه بیشتر بتواند معنای منظور و مقصود را به شنونده و خواننده منتقل ­کنند. برای کمک به این منظور همۀ مباحث معانی و بیان مورد استفاده قرار می‌گیرد و بیان شاعرانه؛ یعنی این که شاعر خود را از قید و بند بیان معمول و عامیانه برهاند و از الفاظ، معنی غیر معمولی را اراده می‌کند و با نیروی تخیّل و بیان شاعرانه تجربیات خود را به دیگران انتقال می‌دهد. وقتی ما در یک اثر ادبی غرق مطالعه می‌شویم، یک سلسله تأثرات گوناگون ذوقی را دریافته و احساس می‌کنیم که هر یک از آن تأثرات در آن تأثّر کلّی که شاعر می‌خواهد پس از خواندن تمام آن شعر یا داستان و وقتی قالب کلّی را دریافتیم در ما ایجاد شود، سهمی دارند. ساده‌تر آنکه «ما در یک سلسله آزمایش‌های ذوقی وارد می‌شویم که می‌دانیم با همۀ تنوع و رنگارنگی که دارند عاقبت با یکدیگر آمیخته، یک آزمایش تمام و جامعی تشکیل خواهند داد» (صورتگر ،47:1345).

در این جا به پاره‌ای از جلوه‌های زبانی نظامی پرداخته می‌شود:

تصویرسازی

   مراد از تصویر سازی، نقاشی و نمایش و فیلم سازی با کلمات است. بدین صورت که شاعر و نویسنده به قدری بر کلمات، فضا، معنا و ارتباط این سه با هم چیره و مسلّط باشند که می‌توان با روشهای گوناگون کاربرد جملات و کلمات تابلوی زیبا، نمایش یا فیلمی زنده در برابر دیدگان و ذهن خواننده تصویر کند و خواننده وقتی به پایان نوشته رسید آن را درست مانند نقاشی در حافظۀ خود مجسّم سازد. بزرگان گذشته در تصویر سازی و وصف- که خود­گونه­ای تصویر سازی است- بسیار چیره و توانا بوده‌اند و گاه شعر و نثرشان چندان قوی و زنده است که گویی منظره‌ای پیش چشم را توصیف می کند (محبتی،154:1380).

   صورت خیالی نقشی است که در ذهن و ضمیر شاعر شکل می‌بندد و گویای معنی، احساس و عاطفه اوست که در قالب کلمات نمی‌گنجد و شاعر گزارش آن را به صورت تصاویر خیالی به مخاطب عرضه می‌دارد.

عاطفه در تصویر

    تخیّل ­و تصویرپردازی عرصۀ­ تمرین آزادی و خلاقیت است. این عرصه مجالی­است برای آدمی تا با قدرت سحرانگیز خیال، در پدیده‌ها حلول کند و روح خود را در آن بدمد و جهان را به دلخواه خویش بسازد و عالمی و آدمی از نو بیافریند. هر هنرمندی به طرز خاصّ خویش به جهان می‌نگرد و نگاهش متأثّر از حالات عاطفی و روحی اوست. تصویرپردازی امکان تصّرف در اشیاء و جهان را برای آدمی فراهم می‌آورد و به او فرصت می‌دهد تا با دستکاری در عناصر طبیعت، مطلب و مقصود خود را بیافریند، ناکامی­ها را جبران کند، احساس خود را در اشیاء بریزد و با پدیده‌های بیرون از قلمرو زبان خود سخن بگوید. این‌گونه است که میان هنرمند و دنیای خارج همدلی و همزادی پیدا می‌آید و تصویر، ظرف عواطف و احساسات شاعر می‌شود (فتوحی،67:1386).

    هنرمندان از آن رو که عاطفی­اند، با تخیل رابطۀ عمیق­تری دارند، آفرینش ­صورت خیالی متعلّق به عرصۀ­ هنر ­است، هنر؛ یعنی اندیشیدن با صور ­خیالی. شاعران بیش از هر کسی مستغرق در خیالند و با خیال می­اندیشند و به مدد آن جهان‌های تازه می‌سازند (همان، 54).

وزن مثنوی‌ها

    یکی از دلایل معرفی نظامی در ردیف شعرای طراز اول این است که وی مثنوی­هایی در پنج وزن سروده است که هر کدام ویژگی­های خاصّ خود را دارند. هر آهنگ و ریتمی ­مناسب یک نوع­ بیان است. شاعر وقتی­ می­خواهد موضوعات شاد و هیجان­انگیز را بیان کند، برای اینکه بهتر و زودتر فکر خود را به دیگران القاء کند، از هجاهای کوتاه کمک می­گیرد و چون مطلب تند و سریع خوانده می‌‌شود، سبب شور و شوق می‌گردد. وزن خسرو و شیرین در بحر هزج مسدّس مقصور یا محذوف است این وزن قبل از نظامی سابقه داشته است و ابوشکور بلخی و رودکی مثنوی‌هایی در این وزن داشته‌اند. فخر الدین اسعدی گرگانی ویس و رامین خود را در این بحر سروده است.

    مقلّدان نظامی در سرودن خمسه همان وزنهای نظامی را به کار می‌بردند به گونه‌ای که می‌توان گفت در مدّت هشت قرن گذشته سرودن لیلی و مجنون در وزن خسرو و شیرین که براحتی توانایی بیان احساسات لطیف عاشقانه را دارد امکان پذیر نبوده است.

    انتخاب وزن از اصلی ترین کارهای شاعر است و هر وزن قابلیت پذیرش موضوع خاصّ را دارد.

واژه گزینی

    اهل فنّ در مسائل زبان شناسی و دستور زبان بر این باورند که تقویت بنیۀ زبان از طریق واژه‌سازی است. هر کلمه‌ای در زبان بار معنایی، عاطفی و موسیقایی خاصّ دارد که خواسته یا ناخواسته انگیزشهای ویژه‌ای در ذهن و روان ما ایجاد می‌کند و هر کلمه علاوه بر این که حامل و حاوی بار فرهنگی، تاریخی و زبانی ویژۀ خویش است، از آهنگ و آوای منحصری نیز بهره­مند است. بنابراین اصل اوّل زیبایی متن ادبی، انتخاب واژه‌هایی است با بار موسیقایی متناسب با متن و معنا. واژه در گام اول باید خوش آهنگ، رسا، سرشار و هماهنگ با کلّیّت فضایی نوشته باشد. یکی از علل اصلی ماندگاری و همه­گیری شعر نظامی، همین حسن انتخاب واژه هاست.

    گستردگی دامنۀ واژگان یک زبان، بر توان و کارآیی زبان می‌افزاید و هر چه واژگان زبانی محدودتر باشد، موجب نارسایی و ناتوانی آن در امر انتقال مفاهیم، مضامین و اندیشه‌ها خواهد گردید. ساختن لغت و کلمۀ جدید، کاری است بسیار ظریف و فنّی که بی شک تابع قواعد و اصولی است و یکی از این اصول آن است که واژه ساز خود باید بر زبان و ظرایف آن احاطه داشته و از ذوقی خاصّ نیز برخوردار باشد.

   همانطور که می‌دانیم نگرش خاصّ به جهان، سبک جدیدی از گفتار و نوشتار را به وجود می‌آورد و بناچار برای بازگو کردن تأثیرات و تجربیّات شخصی به کلمات تازه یا کاربردهای تازه از کلمات نیاز پیدا می‌شود. گزینش الفاظ با همۀ اهمّیتی که برای شعر و شاعر دارد تابع­ هیچ ضابطۀ خاصّ و قواعد معینی نیست و تنها ذوق زیباگزین شاعر است که از میان دستگاه­های گسترده و پیچیده لغات زبان و از دریای بیکران الفاظ آن را که بهتر و مناسب­تر و تراش خورده­تر است انتخاب می‌کند.

   واضح است که زیبایی­نسبی است و یک کلمه در شعر حماسی ممکن است، زیبا به نظر نرسد؛ ولی همان کلمه در شعر غنایی دارای زیبایی و موسیقی گوش­نواز باشد. دربارۀ زیبایی­گفته‌اند: «زیبایی امری­است که حداکثر تحریک را با حداقل­ خستگی برانگیزد» تعبیر دیگری از همین جمع بین آرامش و هیجان در نقش زیبایی است (زرین کوب: :723:1368).

   دربارۀ اهمیّت موسیقی کلمه و شعر همین بس که در اروپا مکتبی به وجود آمده است به نام مکتب حروفی (letterisme) که معتقد بود کلمات شعر باید طوری انتخاب شود که دارای موسیقی باشد و این موسیقی برای آنان کافی است و اگر معنی نداشته باشد، باکی نیست در ایران مولوی نیز کلمات را طوری به کار می‌برد که گویی لبریز از حرکت و سرشار از رقص‌اند (فرشیدورد،120:1371).

ترکیب سازی

   به جز واژه که در نفس و ذات خویش باید از بار موسیقایی لازم برخوردار باشد، ترکیباتی هم که در اثر ادبی به وجود می‌آید، باید متمّم و مکمّل بار موسیقایی و آهنگ آرای هم باشد. چون زبان فارسی جزء زبان های ترکیبی است.

   قدرت تعبیر نظامی تا حدّی از نیروی ترکیب آفرینی وی مدد می‌گیرد و این کیفّیت یکی از ویژگیهای بارز­ زبان شعر اوست. معمولاً ارزش صوری کار نظامی را در قدرت ترکیب سازی وی می‌دانند، شفیعی کدکنی معتقد است، سی درصد ترکیبات شعر خاقانی و نظامی از خودشان شروع شده است (شفیعی کدکنی،1380: 28).

   در شعر نظامی ترکیبات و اصطلاحات بسیاری وجود دارد که شعر او را ممتاز می‌کند، گاهی از دو یا چند کلمه کلمات مخصوصی می‌سازد و در نتیجه با ساختن کلمه­ای مرکّب بی نیاز از آوردن جمله­ای می‌شود و این کار تأثیر بسزایی در ایجاز و اختصار شعر او دارد. به همین سبب باید نظامی را که در ایجاد ترکیب‌های خاصّ تازه و اختراع معانی و مضامین نو و دلپسند بعد از خود نظیری نیافته است، شاعری مبدع و مبتکر در امر واژه سازی و ترکیب سازی به شمار آورد (صفا،ج2، 808:1367).

1-گاهی نیز کلمات مرکّب را بر خلاف استعمال دیگران می‌آورد: مثلاً در لیلی و مجنون به جای آمد و شد می‌گوید: شد و آمد:

دهلیـز فسانه چون بود تنگ

 

گردد سخن ­از شد آمدن لنگ
                             (نظامی، 313 ب: 27)

و یا سامان و سر به جای سروسامان:

سامان ­و سری ­نداشت کارش

 

کز وی خبری نداشت یارش
                                    (همان،146)

2- ترکیباتی دیده می‌شود که معادل ترکیبات عربی هستند که هر چند زیاد نیستند؛ ولی نشان دهندۀ علاقۀ نظامی به حفظ زبان فارسی از غلبۀ عنصر بیگانه بر آن می باشد:

چو من­ در گوش­ تو پرداختم ­راز

 

تو نیز ار نکته­ای ­داری­ درانداز
                               
(همان، الف: 68)

سخن های فسون آمیز گفتن

 

حکایت های باد انگیز گفتن
                                   
(همان، 331)

که در انداختن به جای طرح کردن و باد انگیز به جای غرور انگیز به کار برده شده است:

در این جا به عنوان نمونه واژه‌ها و ترکیباتی که آفریدۀ ذهن و ذوق خلّاق اوست بیان می‌شود: پیش وجود، بیش بقا، مرسله­ پیوند، لعل­طراز، حله‌گر، حلی‌بند، جگرگون، خلل ناک، خنده ناک، گریه ناک، سحرسخن، شیشۀ ­دل، رامش‌انگیز، حسدناک، گره­ناک، فروغناک، آبناک، ابرناک، فلک برپای دار، غم و شادی نگار، هفت عروس، نه عماری، چراغ افروز چشم، سرهنگ میدان وفا، چراغ آسمان گرد، بورگلرنگ، عنقای فرتوت، مارسیاه، فکرت­انگیز، گلاب­­انگیز، مشک انگیز، نمک انگیز، دل پرداز، غم پرداز، رایگان گرد، داوریگه، سیلگه، بختور، گناه شویی، دهل زبانی، سگ زبانی، قیمت‌مند، گزیردن، شگرفان (زیبایان)، سازیدن (ساختن)، گردنان، سلطان­سوار، مهریخ­زدن، گاو ریش، صاحب­ سنگ (سنگین و موقّر)، دریا درون (مجّرب)، سال کرده (کهنسال)، چشم آشنا (آشنا به دیدار)، زمین کوه کن (اسب)، شب خوش، سنگ بر دل زدن، نافرخ اختر، ریزیده (صورتی قدیمی تر از ریخته)، مادگان.

فرهنگ عامه

   یکی ­از جنبه­های کاربرد زبان توسط نظامی، استفادۀ فراوان­ شاعر از زبان و اصطلاحات ­عامیانه تعبیرات و ضرب‌المثلهای رایج در بین مردم کوچه و بازار می‌باشد، به طوری که می‌توان این امر را یکی از برجسته‌ترین خصوصیات سبکی شاعر دانست. زبان محاوره زبانی است کوتاه و فشرده و اصطلاحاتی که در میان مردم یک قوم رواج یافته، بیانگر سالها تجربیات دراز آنان در وقایع تلخ و شیرین زندگی بوده است. نظامی مخاطبان خود را بخوبی می‌شناسد، با انتخاب کلمات و جمله هایی از زبان گفتار به صمیمیّتی خاصّ دست یافته که باعث دلنشین تر شدن کلام او و رواج این قصّه به طور همه­گیر در میان مردم شده است. زبان شعری او صاف و زلال است. براستی چه کسی می‌تواند با چیدن کلمات ساده و معمولی زبان در کنار هم این چنین زیبا بسراید.

ز شیرین گفتن و گفتار شیرین
سخنها را شنیدن می­توانست

 

شده هوش ­از سر فرهاد مسکین
ولیکن فهم کردن ­می­ندانست
                         (نظامی، 1313 الف: 219)

کنون ­وقت ­شکیبائیست­ مشتاب

 

    که ­بر بالا به ­­دشواری­ رود آب
                                        (همان،174)

 

           

گویی شاعر داستان زندگی خود، شادی‌ها و غم‌هایی را که با تمام وجود لمس و تجربه کرده است، بیان می‌کند، سخن کز دل برون آید لاجرم بر دل نشیند.

امثال و حکم

در کتب بلاغی قدیم با دو اصطلاح رو به رو هستیم: یکی ارسال المثل و دیگری تمثیل که گاه تمثیل به ارسال المثل نیز اطلاق می‌شود، حقیقت این است که این دو مقولة قابل تفکیک هستند و امروزه از دیدگاه بلاغی دو مبحث مجزّا محسوب می‌شود، هر چند که اساس و پایۀ هر دو بر تشبیه و استعاره است.

    ارسال المثل همان کاربرد مثل در کلام است و "مثل" عبارات کوتاه و مفیدی است که در میان عوام مردم شایع است و شکل داستانی ندارد، هر چند ممکن است، صورت خلاصۀ یک داستان کوتاه باشد.

    تمثیل بیان حکایت و داستانی است که هر چند خود دارای معانی ظاهری است؛ امّا مراد گوینده معانی کلّی دیگریست که به طور غیر مستقیم بیان می‌شود.

در آثار نظامی جایی برای حکایت‌های طولانی نیست، آنچه در منظومه‌های وی می‌توان یافت ضرب المثلهای رایج در زمان اوست؛ بنابراین می‌توان گفت اندیشۀ غنایی به فکر و احساس عامیانه نزدیک‌تر می‌باشد.

نمونه‌ای از ضرب المثلهای موجود در خسرو و شیرین:

هوایی ­معتدل­ چون­ خوش ­نخندیم

 

تنوری­ گرم­ نان­ چون­ درنبندیم
                            (نظامی، 1313 الف: 133)

هر آنچه ­از عمر پیشین ­رفت­ گو رو

 

کنون ­روز ­از نوست­ و روزی ­از نو
                                         
(همان، 142)

گرم دورافکنی ­در بوسم از دورو گـر

 

بنوازیم نور علـی نور
                                           
(همان، 24)

نمی­شد موش­در سوراخ­ کژدم

 

به یاری ­جای ­روبی ­بست بردم
                                         
(همان، 169)

مجو بالاتر از دوران­ خود جای

 

مکش­ بیش ­از گلیم­ خویشتن ­پای
                                         
(همان، 187)

حساب آرزوی خویش کردن

 

به روی دیگران­ در پیش­­کردن
                                         
(همان، 322)

سیه را سرخ ­چون ­کرد آذرنگی

 

چو بالای سیاهی نیست رنگی
                                         
(همان، 96)

تو آن گندم نمای جو فروشی

 

که در گندم جو پوسیده پوشی
                                         
(همان، 110)

غم روزی مخور تا روز ماند

 

که ­خود روزی­رسان­ روزی ­رساند
                                         
(همان، 179)

ز خر برگیرم و بر خود نهم بار

 

خران­ را خنده می­آید بدین­کار
                                         
(همان، 169)

چو ­ما­ را نیست­ پشمی­ در ­کلاهش

 

کشیدم­ پشم در خیل و سپاهش
                                         
(همان، 203)

ضرب المثلهای شرف نامه

 

کلاغی ­تک­ کبک ­در گوش­ کرد

 

تک خویشتن فراموش کرد
                              (نظامی، 1313 ت: 187)

 

درختی که او سـر برآرد بلند

 

 

به دیگر درختان رساند گـزند
                                         
(همان، 142)

 

دد و دام ­را شیر از آن ­است ­شاه

 

که مهمان­نواز است در صیدگاه
                                         
(همان، 148)

 

             

وصف

   در حالت وصف، شاعر هم سویی کمرنگ و ناچیزی با شیء دارد. ضعیف‌ترین پیوند میان ذات شاعر و شیء در این حالت است. من شاعر و شیء، جدا از یکدیگرند. در این وضعیت ذهن در حالت انفعالی مثل آئینه، صورت شیء را بدون تصرف خیال منعکس می‌کند؛ یعنی با تصرف در شیء بیرونی امری تازه یا شکل بدیعی ابداع نمی‌کند، بلکه همان چیزی را تصور می‌کند که در بیرون است (فتوحی، 70:1386).

   ابو هلال عسکری گفته است «بهترین وصف آن است که بیشترین خصایل موصوف را بیان کند، چنان که گویی موصوف را پیش چشم می‌بینی» (فروخ 1984: 1/81).

   ابن رشیق قیروانی از یکی از معاصرانش نقل کرده: «بهترین وصف آن است که گوش را به چشم بدل کند، مبنای توصیف بر کشف و اظهار استوار است».

وی می­گوید: «وصف ­بیان حقیقت شیء است و تشبیه و استعاره بیان ­مجازی ­و تمثیلی­ آن» (ابن رشیق قیروانی، 1988: 2/1059).

   در شعر نظامی ­وصف طبیعت با تشخیصات، توصیفات، تشبیهات و استعارات همراه­ است و نیز به جزء لاینفک مضمون تبدیل می‌شود و روحیّات حوادث و قهرمانان را از دیدگاه شعر تکمیل می‌نماید. شعر نظامی از حیث قدرت تشخیص هنری سرشار است و از این رو همۀ مظاهر طبیعت بسادگی در تصویر او تجلیگاه صفات، حالات و اندیشه‌های انسان قرار می‌گیرد. طبیعت در تلقّـی نظامی یک وحدت زنده، متحّرک و پویاست و تشخیص به گونۀ گسترده­ای همۀ مظاهر و جلوه­گاههای طبیعت را از دید او فرا می‌گیرد.

   مثنوی خسرو و شیرین دارای زیباترین وصف هاست. مناظر طبیعی و حتی مجالس جشن و سرود به بهترین وجهی توصیف شده‌اند، به کار بردن تشبیهات و استعارات زیبا شعر نظامی را بسان تابلو خیره کننده و اعجاب برانگیز کرده است. استعارات مکنیه بخصوص تشخیص به وصفهای وی جان می‌بخشد. توصیف شب و آمدن آن در خسرو و شیرین از زیبایی‌های خاصّی برخوردار است:

شبا هنگام­ کین­ عنقای فرتوت

 

شکم ­پر کرد از این­ یک­ دانه ­یاقوت
                              (نظامی، 1313 الف: 62)

شبی ­تیره­ چو کوهی زاغ بر سر

 

گران جنبش­ چو زاغی ­کوه بر پر
                                         
(همان، 290)

عنقای فرتوت و دانۀ یاقوت استعاره از فلک و خورشید است.

طبیعت یکی از موضوعات مکرّر وصف است که بخوبی به واسطۀ تناسب با فضای داستانهای عاشقانه درخشندگی بیشتری در منظومه­های نظامی دارد. گیاهان و گلها جای ویژه­ای درتوصیفات وی دارد، ذهن پویا و خیال‌پردازش طبیعت را به تکاپو و جنبش وادار می‌کند.

   نظامی از هنرنمایی در تصویر طبیعت و توصیف زیباییها، رموز و اسرار آن غافل نیست، در هر فرصتی با خوانندۀ خود به تماشای محیط زیست، سیر آفاق می‌پردازد و می‌خواهد با چشم تیزبین و عبرت­نگر وی به دور و بر خود، به زمین و آسمان نگاه کنیم. تصویر طبیعت در منظومۀ «خسرو و شیرین» زیبا­ترین نقشها را در متن داستان آفریده است. توانایی کم نظیر شاعر در این مورد تا جایی پیش رفته است و دقّت و ایجاز کلام را به ویژه با تشبیهات، کنایات و ایهام بکر و نو تا آنجا رسانده است که خواننده را تماشاگر آگاه طبیعت زنده و فسونگر می‌سازد:

بساطی­ سبز چون جان ­خردمند
نسیمی خوشتـر از باد بهشتی
مسلسل­گشته بر گلهای­حمری
پرنده مرغکان گستاخ گستاخ

 

هوایی معتدل چون مهر فرزند
زمین ­را در به دریا گل به­ کشتی
نـوای بـلبـل و آواز قـمـری
شمایل بر شمایل شاخ بر شاخ
                             
(نظامی، 1313 الف: 62)

انعکاس تصاویر گوناگون طبیعت با تمام زیباییها و ریزه­کاریهایش در شعر نظامی، افزون بر چیره­دستی استاد سخن در افادۀ کلام و صحنه سازی، عشق عمیق او را در محیط زیست و به زاد و بوم خرّم و زیبای خود آشکارا نشان می‌دهد.

   طبیعتی که نظامی وصف می‌کند، آفریدة ذهن و متأثر از تصاویر خیال متداول زمان است. امّا رنگ محلی نیز در آن کاملاً آشکار است.

در ابیات زیر او گلها و گیاهان را در حال جنگ با یکدیگر تصویر کرده است:

غنچه کمر استـوار می کرد
گل یافـت ستبـرق حـریـری

 

پیکان کشـی زخـار می کرد
شد باد به گـوشـواره گیـری
                             
(نظامی، 1313 ب: 96)

سوسـن نه زبان که تیغ دربـر

 

نی نی غلطم که تیغ بـر سـر
                                            
(همان،97)

شقایـق سنگ را بتخانه کـرده

 

صبا جعد چمن را شانه کرده
                                     
(همان، الف: 62)

در وصف زغال

به باغ شعله در دهقان انگشت

 

بنفشه­ می­درود و لاله ­می­گشت
                                       (همان، الف: 96)

سیه­ پوشیده­ چون زاغان کهسار
عقابی­ تیز خود کرده پر خویش

 

گرفته­خون خود در نای منقار
سیه­ ماری فکنده ­­مهره در پیش
                                             (همان، 97)

که یکی از زیباترین اوصافی است که درباره زغال آورده شده است.

   وصف عاشق و معشوق یکی از مهّم‌ترین اوصافی است که نظامی در خسرو و شیرین آورده است؛ ولی با وجود زیبایی باید گفت که این گونه توصیفات وی معمولاً تکراری و کلیشه‌ای هستند.

در وصف خسرو

 

همایی دیـد بر پشت تذروی
ز شرم­ چشم ­او در چشمة ­آب

 

به بالای خدنگی رسته­سروی
همی ­لرزید ­چون ­در چشمه ­مهتاب
                                              (همان، 82)

در وصف شیرین

 

 

 

 

به­ مروارید دندانهای­ چون ­نور

 

صدف­ را آب­ دندان­ داده ­از دور
                                            
(همان، 50)

 

توگویی ­بینی­اش ­تیغیست ­از­ سیم

 

که ­کرد آن ­تیغ ­سیبی­ را به ­دو نیم
                                            
(همان، 51)

             

در وصف لیلی

زلفش­ چو شبی ­رخش ­چو باغی

 

یا مشعلـه‌ای به چنگ زاغی
                                (نظامی، 1313 ب: 61)

در کل قدرت تصویرسازی او انسان را به شگفتی وا می‌دارد چنان زیبا عناصر طبییعت را کنار هم می‌چیند و قهرمان خود را مانند نگین میان آن می‌نشاند که خواننده حیرت زده می‌شود.

نظامی در وصف حالات عشاق مهارت زیادی از خود نشان داده است. حالات خسرو و شیرین را به زیباترین صورت نقاشی ­کشیده است و از زبان شیرین اینگونه با خداوند راز و نیاز می‌کند:

خداوندا شبم را روز گردان

 

چو روزم ­بر جهان­ پیروز گردان
                                     (همان، الف: 294)

یا در شکوۀ شیرین از خسرو:

کدامین ­ساعت ­از من­ یاد کردی

 

کدامین­ روزم­ از خود شاد کردی
                                            (همان، 311)

    او که شاعری بزمی است، در بعضی موارد سعی کرده است از مسایل رزمی نیز سخن بگوید. با توجه به اینکه او شاعری اهل جشن و سرود و زیبایی هاست در مورد مسائل رزمی نیز از تشبیهاتی که شایستۀ شعر غنایی است استفاده می‌کند:

اگر خواهد به آب تیغ ­گلرنگ

 

برآرد رود روس ­از چشمه ­زنگ
                                             (همان، 26)

به­ هندی­ تیغ ­هر کس ­را که­ دیدند

 

سرش­ چون­ طرّة هندو بریدند
                                         
(همان، 164)

تکرار

   تکرار اصلی‌ترین مشخصۀ شعر نظامی است، چه تکرار واج و کلمات چه تکرار تصاویر. تکرار اغلب نشان دهندۀ تکیه و تأکید و یا توجه و علاقۀ شاعر بر موضوع و معنی مکرّر است (پورنامداریان،1381: 378).

    در هر نوع تکرار به شرط خوش آهنگی و هماهنگی می‌تواند با ایجاد موسیقی خاصّ بر دل بنشیند و لذّت بخش و تأثیرگذار باشد. امّا در مورد تکرار ایماژ در شعر نظامی گاهی این تکرارها بسیار چشم گیراست.

   شعر نظامی از حیث تنوّع در صنعت تکرار قوی و غنی است، علّت این است که در شعر او تنوّع  تکرار بیشتر است، به طوری که در کنار تکرار واژه چه به شکل همگونی ناقص و چه همگونی کامل، تکرار واج را نیز با بسامد بالا مشاهده می‌کنیم، در حالی که تکیۀ دیگر شاعران بر یکی از انواع تکرار؛ یعنی تکرار کلمه یا تکرار واج است. زبان شعر نظامی آمیخته با تکرار است، گویی تکرار نه به عنوان یک صنعت؛ بلکه به عنوان یک خصیصۀ زبانی در جوهر شعر او وجود دارد. به طور کلی دو صنعت عمده‌ای که بر ذهن و زبان نظامی حاکم است صنعت تناسب یا مراعات النظیر و صنعت تکرار است که به شکل جادویی بر تمام آثار نظامی سایه افکنده (پارسا پور،1383: 226).

   وقتی با شعر نظامی مأنوس می‌شویم، گویی که کلمات آغازین بیت تعیین کنندۀ واج ها و کلمات بعدی خود هستند و در حقیقت انتخاب و گزینش کلمات بر اساس صورت آوایی آنهاست. امّا این انتخاب را نظامی به گونه‌ای کاملاً طبیعی انجام می‌دهد، به طوری که هیچ تکلّف و تصنّعی را در بیت احساس نمی‌کنیم. در کلام نظامی قیدهای مرکّبی است که از تکرار برخی کلمات حاصل می‌شود، این گونه قیدها در فارسی امروز نیز متداول است، با این تفاوت که امروزه کلمات جا افتاده و قراردادی این ساختها را تشکیل می‌دهند؛ ولی در کلام نظامی، ظاهراً هر کجا لازم می‌شده، از راه تکرار کلمات، امر واژه سازی جدید صورت گرفته است و این روش ابداع واژه است که غالب شعرا و بزرگان ادب در کلام خود به آن دست یازیده اند. به عنوان نمونه:

سخنگویان ­سخنگویان ­همه ­راه

 

به سر بردند ره­ را تا وطن­گاه
                              (نظامی، 1313 الف: 72)

نفس ­یک­یک ­به­ شادی­ می­شمارد

 

جهان ­خوش­خوش ­به­ بازی­ می­گذارد
                                           
(همان، 50)

ز گیسو نافه ­نافه ­مشک ­می­بیخت

 

ز خنده ­خانه­خانه ­قند می­ریخت
                                         
(همان، 280)

مرا گر نقره و زر نیست ­در بار

 

که­­ در پایت­کشم­ خروارخروار
                                         
(همان، 245)

رضا ­دادش ­که­ در میدان و در کاخ

 

نشیند با ملک­گستاخ­ گستاخ
                                         
(همان، 121)

چو گوی ­زمین شاه ما را سپرد

 

بدین­ گوی­ خواهم­ ازو گوی­ برد
                                     
(همان، ت: 160)

به ­مروارید دندانهای ­چون ­نور

 

فلک­ را آب­ دندان ­داده­ از دور
                                     
(همان، الف: 50)

آن میل­ کشیـده میل بر میل

 

می­رفت چو نیل­ جامه­ در نیل
                                     
(همان، ب: 128)

بر سرمویی سـر مویی مگیر

 

ور نه ­برون ­آی ­چو موی ­از خمیر
                                     
(همان، پ: 124)

برخی ویژگیهای سبکی

1- تبدیل

 تبدیل صفت به شبه جملۀ مبالغه و هستۀ جملۀ مرکّب

کاربرد خاصّی از ترکیب وصفی است که نظامی با افزودن دو «الف» به صفت و موصوف آنها را به شبه جملۀ پایه برای جملۀ پیرو بعدی تبدیل می‌کند. ساخت حاصل مستلزم افزایش یک «که» ربط است و در نتیجه پیام مرکّبی حاصل می‌شود که در آن شبه جمله مبالغه (بسا) در حکم جمله پایه و مازاد بر آن، جملۀ وابسته قرار می‌گیرد:

خوشا ملکا که ­ملک ­زندگانیست

 

بها روزا که ­آن­ روز جوانی­است
                            (نظامی، 1313 الف: 102)

بسا کارا که ­شد روشن­تر از ماه

 

به ­همت­ خاصّه ­همت­همت­ شاه
                                      
(همان، 15)

بسا رعنا ­زنا کو شیرمرد است

 

بسا دیبا که ­شیرش ­درنورد است
                                         
(همان، 424)

بساخوناکه شدبر خاک ­این­ دشت

 

سیاووشی­ نرست ­از زیر این ­طشت
                                         
(همان، 259)

در ساختن حاصل از کاربرد الف مبالغه، چنانچه حرف ربط «که» حذف شود، به پیام و اندیشۀ شاعر لطمه وارد می‌شود و نامأنوس و نازیبا می‌شود.        

2- حذف

حذف فعل به قرینۀ معنوی:

به ­تیشه ­صورت ­شیرین­ برآن­ سنگ

 

چنان ­بر زد که ­مانی ­نقش ­ارژنگ
                                      (همان، الف 237)

به­ هشیاری ­رهان ­خود را  از این ­غار

 

چو موش­ آن گربه­ را  از دام­ تیمار
                                         
(همان، 409)

به حیلت ­مال ­مردم خورد نتوان

 

چـو بازرگان دانا مـال نادان
                                         
(همان، 407)

گرفته ­در حریرش ­دایه­ چون­ مشک

 

چو مروارید تردر پنبة خشک
                                           
(همان، 40)

ز فتنه­ در وفا کن­ روی درروی

 

چنان ­کز بیم­ دزد آن ­زن­ در  آنشوی
                                         
(همان، 408)

3- تأکید

   یکی از عناصر زیبایی کلام نظامی که بار موسیقایی شعر او را افزایش می‌دهد، کاربرد ویژۀ تأکیدی است.

به عرض بندگی دیر آمدم دیر

 

و گر دیر آمدم شیر آمدم شیر
                                            (همان، 408)

نصیحت ­بین ­که ­آن­ هندو چه ­فرمود

 

که­ چون ­مالی ­بیابی ­زود خور  زود
                                           
(همان، 87)

غزل بـرداشتـه رامشگـر رود

 

که ­بدرودای ­نشاط­ وعیش ­بدرود
                                           
(همان، 98)

قدح ­بر باده­ کرد و لعل ­پر نوش

 

به ­خسرو  داد کاین ­را نوش­ کن ­نوش
                                         
(همان، 137)

قـرار کارها دیـر اوفتد دیـر

 

که من آئینه بردارم تو شمشیـر
                                         
(همان، 332)

4- فعل دعا

   در فارسی معمولاًٌ از مصدر «بودن» و عموماً برای سوّم شخص مفرد به کار می‌رود، مانند، باد و مباد از مصدر بودن. ولی نظامی از افعال دیگر هم فعل دعایی ساخته است، نظیر:

مبّراد این فروغ ­از روی ­این ­ماه

 

میفتاد این کلاه از فرق این­شاه
                                             (همان، 22)

به روز من ستـاره بـر میایاد

 

به بخت ­من کس­ از مادر مزایاد
                                         
(همان، 241)

اگر فرهاد شد شیـرین بماناد

 

چه­ باک از زرد­ گل ­نسرین­ بماناد
                                         
(همان، 265)

گهی ­با من­ به ­صلح­ و گه به­ جنگی

 

خدا توبه دهادت زین دو رنگی
                                         
(همان، 338)

آوردن صفت به جای موصوف

بـر جامـه ز دیده نیل پاشـم

 

تا کـور و کبـود هـر دو باشم
                                        (همان، ب:164)

تن­ شیرین ­گرفت از رنج سستی

 

کزان­ صورت­ ندادش­ کس­ درستی
                                     
(همان، الف: 64)

به کار بردن امر به جای صفت

مجنون­ زگزاف­ آن­ سیه گوش (پوش)

 

بر زد ز دل آتشی جگر جوش
                                        (همان، ب:144)

5-  فعل مستقبل

   با توجه به این که معمولاً در ساخت مستقبل از فعل معین خواه + فعل اصلی استفاده می‌شود؛ امّا نظامی گویی در این طرز ساخت یک قلب و وارونگی انجام می‌دهد به عنوان مثال «خواهم آورد» به صورت «آورد خواهم» یک ساخت پایدار برای فعل مستقبل در کلام نظامی است.

مثالهای دیگر:

خلاف ­آن  شد که­ در  هرکارگاهی

 

مخالف دید خـواهی بارگاهی
                            (نظامی، 1313: الف 427)

چو مخلوقی ­نه ­آخر مرد خواهی

 

ز دست­ مرگ­ جان­ چون  برد  خواهی
                                         
(همان، 435)

کلید گنجها دارش که برگیـر

 

که پیشت مرد خواهد مادر پیر
                                         
(همان، 176)

6-ساخت مصدر

   وارونگی و قلب ترتیب طبیعی ساخت فعل در ساختهای مصدری نیز از رایج‌ترین پدیده‌ها در کلام نظامی است. به عنوان مثال «باید رفت» به صورت «رفت باید» یک فرم ثابت در ساختهای مصدری است. نظیر:

به حیلت­ مال­ مردم­ خورد نتوان

 

چـو بازرگان دانا مـال نادان
                                            (همان، 407)

نه ازجان ­بی­جسد پرسید شاید

 

نه بی پرگار جنبش دید شاید
                                        
(همان، 401)

بگوئیم آنچـه ما را گفت باید

 

چو گفتیم­ آن­ کنیم ­آنگه­ که­ شاید
                                         
(همان، 304)

7-ساخت ماضی نقلی 

   ماضی نقلی در زبان فارسی از صفت مفعولی فعل اصلی و صورت صرفی فعل معین «استن» ساخته می‌شود و در فعل معین به استثنای سوّم شخص مفرد، جزء «ست» حذف می‌شود مانند «شنیده‌ام». در کلام نظامی فعل معین «استن» با حذف الف و کسرۀ پایانی صفت مفعولی، هم در صورت خطّی و هم در صورت گفتاری (صوتی) به کار می‌رود. به عنوان نمونه:

شنیدستم که در زنجیر ماهان

 

یکی ­بوداست ­ازاین ­آشفته ­نامان
                                            (همان، 188)

شدم دلشاد روزی ­با دل­افروز

 

از آن روز اوفتادستم­ بدین ­روز
                                         
(همان، 208)

نتیجه

   شعر را می‌توان آمیزه­ای از سه عنصر موسیقی، نقاشی و زبان دانست که این سه عامل از هم جدا­ناپذیر است و هر یک از این عوامل بر روی دیگری مؤثّر است. هر شاعر بنا به سبک شخصی یا مطابق با سبک دوره­ای خود به یک یا چند عامل توجّه بیشتری دارد، به طور کلّی ­باید گفت در یک نمونۀ شعر ناب، صورخیال، موسیقی و زبان باید با یکدیگر هماهنگی داشته باشند تا بتوانند رسالت خود را به گونه­ای صحیح به انجام برسانند، در صورت عدم تناسب یکی با دیگری شعر تأثیر لازم را بر خواننده نخواهد گذاشت. بنابراین موسیقی که برای شعر برگزیده می‌شود، باید کاملاً متناسب با صور خیال و زبان شعر باشد. یک شاعر توانا کسی است که شعرش هم از نظر صورت و هم از نظر معنا در اوج باشد و شاعر موفّق کسی است که تنها به یک جنبه از شعر خود نپردازد؛ بلکه صورت و معنا را در کنار هم در نظر بگیرد و نظامی توانا در جرگه این قبیل شاعران است.

او همواره در پی انتخاب بهترین سخن است. سخن نیکو در قالب کلمات و تعبیرات زیبا.

کاربرد خاصّ کلمه یکی از بزرگترین ویژگیهای زبانی شعر اوست. آنچه بیشتر ازهر چیز دیگر چشمگیر و دارای اهمّیت است، کثرت ترکیبات تازه‌ایست که خود او ساخته و وارد زبان فارسی کرده است. شاعر با درک این معنا که زبان فارسی از خاصّیت ترکیب پذیری خاصّی برخورداراست، دست به ایجاد این ترکیبات زده است و از این نظر باید او را شاعری بی نظیر دانست، البته این بدین معنا نیست که دیگر خصوصّیات صرفی و نحوی در کلام شاعر از نظر دور مانده است. بهره­گیری­ شاعر از عناصر طبیعی ­نظیر ­­انواع­ گلها، درختان، اجرام­ فلکی­ و کوه و دشت، ابر، باد و باران، تشخیص، تکرار، وصف، تبدیل، حذف و تأکید در آثار نظامی بسامد بالایی دارد.

 

1-ابن رشیق قیروانی. (1998). العمدةِ فی محاسن الشعر و آدابه، تحقیق محمد قرقزان، دارالمعرفة.
2- براهنی، رضا. (1371). طلا در مس، تهران: انتشارات لیتوگرافی فردوسی.
3- پارساپور، زهرا. (1383). مقایسة زبان حماسی و غنایی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
4- پورنامداریان، تقی. (1381). سفر در مه، تهران: موسسة انتشارات نگاه.
5- ثروت، منصور. (1372). مجموعة مقالات، تبریز: انتشارات دانشگاه تبریز، چاپ اوّل.
6- زرین کوب، عبدالحسین. (1368). نقش بر آب، تهران: انتشارات معین.
7- شفیعی کدکنی، محمّدرضا. (1380). ادوار شعر فارسی، تهران: انتشارات سخن
8-شفیعی کدکنی، محمدرضا. (1384). موسیقی شعر، تهران: موسسة انتشارات آگاه، چاپ هشتم.
9- صفا، ذبیح الله. (1367). تاریخ ادبیات در ایران، تهران: انتشارات فردوس، چاپ هشتم.
10- صورتگر، لطفعلی. (1345). منظومه‌های غنایی ایران، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
11- طوسی، خواجه نصیرالدین. (1361). اساس الاقتباس، تصحیح مدرّس­ رضوی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
12- علوی مقدم، محمد. (1385). بیست مقاله، سبزوار: انتشارات ابن یمین.
13- فتوحی، محمود. (1386). بلاغت تصویر، تهران: انتشارات سخن.
14- فرشیدورد، خسرو. (1371). دربارة ادبیات و نقد ادبی، تهران: انتشارات امیر کبیر.
15- فروخ، عمر. (1984). تاریخ الادب العربی، بیروت: دارالعلم للملایین.
16- محبتی، مهدی. (1380). بدیع نو، تهران: انتشارات سخن.
17- نظامی، الیاس بن یوسف. (1313 الف). خسرو و شیرین، به تصحیح وحید، تهران: مطبعه ارمغان.
18- ــــــــــــــــــــ. (1313ب). لیلی و مجنون، به تصحیح وحید، تهران: مطبعه ارمغان.
19-ـــــــــــــــــــــ. (1313پ). مخزن الاسرار، به تصحیح وحید، تهران: مطبعه ارمغان.
20- ــــــــــــــــــــ. (1313ت). ش فروخ، عمر. (1984). تاریخ الادب العربی، بیروت: دارالعلم للملایین.رفنامه، به تصحیح وحید، تهران: مطبعه ارمغان.
21- نفیسی، سعید. (بی تا). دیوان قصاید و غزلیات نظامی گنجوی، تهران: کتاب فروشی فروغ.