نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه سیستان و بلوچستان
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Nowadays technology has extended all over the human’s life and has affected even his language. It seems that a new language is propagated within people especially among youth which utilizes the words or compositions related to technology. Metaphor, metonymy and is used in these compositions. These words were first applied in ironies but later on it has been perceived in people conversations and even within the poems. The primary goal of this paper is to investigate the Today’s language structure and also the effects of technology on the language. Ahmad Azizi’s poems are chosen for this study. In this content the main question is how greatly the human and machine relation is affected the human conversation and specifically on the Ahmad Azizi’s poems. The theory in the current paper is that there should be a relation between the technology and language in Ahmad Azizi’s poems. The method here is to find and study the effect of words related to technology, such as automobile and its content, telephone and other means of communication devices and also urban lifestyle, within the Ahmad Azizi’s poems. Investigations related to stylistics often perform in three methods of language, music and literature studies. However, in this paper we focused on the words and literature points and do not investigate the grammar and music. This research is merely descriptive and is not looking for the reasons for using those specific words. Ahmad Azizi made a breakthrough in utilizing the Today’s language. There are several words in his poems related to urban lifestyle and its hardships such as metro trains, highways, buses, speeding and traffics. There are a numerous effects of technology on human lifestyle, eating habits, costumes and human manners. Words which are related to machine parts such as “sag dast” or “achar kalaghi” and etc can be seen in his poems. Even compositions like “rip zadan”, “cheragh dadan”, “aab va roghan ghati kardan” and etc is used. The products trademarks are also seen in some poems. Here technology not only interferes in creating words but psychologically changes the human ideas. The new words are generated by cutting the words into pieces and changing their meanings; or it can be generated by metaphor and metonymy which obtain a new intended meanings. From the moral point of view the new words and compositions are rather objections to the current society situations, called “argo”. The Ahmad Azizi’s method in using new words is somehow to continue predecessors’ method.
Finally, according to new word creations in Today’s language we propose to include the machine metaphor to Rhetoric.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
تکنولوژی و ماشینیزم در بخش عظیمی از زندگی انسان امروز بخصوص جوانان، حضوری پر رنگ یافته است. امروزه دیگر با صدای خروس از خواب بیدارشدن، بوی دود و نان داغ از تنور شنیدن، چهچة بلبل از باغ شنیدن، استشمام نسیم عطرآگین در کوچه باغ، آب تنی در جوی و نهر و... جای خود را به صدای گوش خراش زنگ ساعت، امواج صوتی مصنوعی، بوی دود وگازهای شهری، عطرهای شیمیایی و استخرهای لبریز از مواد ضدعفونی کننده داده است. آنها به رؤیای گذشته پیوسته و به یک نوستالژی شیرین بدل شده است.
ماشین و غلبة آن بر زندگی انسان در دهههای اخیر در بسیاری از محاورات روزمرة ما نیز دخیل شده است، به طوری که گویا زبانی با واژگان و تعابیری نو در میان مردم تکلّم میشود. این زبان نو بخصوص نزد جوانان رواج یافته و سرشار از استعارات و کنایات نو و حتی واژگان برساخته و نیز واژگان تغییر معنا داده است. این واژگان در ابتدا در متون نظم و نثر طنز به کار رفت و بعدها حتی در برخی متون جدی معاصر، نیز راه یافت. اگرچه این زبان برای نسل گذشته ناآشنا و غریب مینماید؛ ولی امروزه در رسانههای جمعی و سینما، بخصوص فیلمهای عامه پسند، فراگیر شده و با آن تکلّم میشود. شاعران از این جهت که زبان مردم زمانة خویشند و زبان ابزار آنها برای بیان هنری محسوب میگردد، میتوانند نقش مؤثّری در این سمت گیری داشته و به آن مشروعیت بخشند.
این زبان، هر چند با بیمهری استادان پیشکسوت زبان فارسی مواجه شده و آن را تابو شمرده، با هزار امّا و اگر به آن نظر میکنند، بیتردید با راه یافتن به محاوره و شعر، رفته رفته به نثر و زبان رسمی هم راه خواهد یافت. همچنانکه امروز در زبان برخی شاعران و در بسیاری از متون امروزی نثر و رسانههای تصویری که با استفاده از ساختار شکنی در پی جلب بیشتر مخاطب هستند، مشاهده میشود. نمیتوان چشمها را بست و حقایق را هر چند ناخوشایند باشد، نادیده گرفت. باید این حرکت را شناخت و برای کنترل و پیشگیری از عواقب خوش یا ناخوش احتمالی آن چارهای اندیشید. لذا لزوم بررسی همه جانبة این زبان بر کسی پوشیده نیست.
پژوهشهای سبک شناسی مربوط به زبان در سه سطح واژگانی، آوایی و نحوی انجام میپذیرد. در این مقال از بررسی سطح موسیقایی و نحوی آن چشم پوشی شده به زبان شناسان و پژوهشگران دستور واگذار میگردد. از آنجا که آرایههای ادبی مانند مجاز، استعاره و کنایه با ایجاد ترکیبات در خلق مفهوم تازه در زبان نقش مهمی ایفا میکنند، به آنها توجه شده است. این پژوهش توصیفی است و این مختصر در پی دلیل انتخاب این زبان از طرف کاربران نیست.
در این مقاله حوزة شواهد را از اشعار احمد عزیزی برگزیدهایم. انتخاب اشعار این شاعر گذشته از یادکرد این شاعر بیمار و ادای دِین به او، به دلیل سبک خاص و نو وی در رویکرد جسورانه برای استفاده از الفاظ محاوره و امروزی؛ بخصوص واژگان مربوط به زندگی شهری در شعر عرفانی نیز هست. توانایی احمد عزیزی در انتخاب واژگان و القای عاطفه چشمگیر است. «واج ها در شعر عزیزی از پیوند و هماهنگی خاصی برخوردارند و این در نوع خود شگردی زبانی به شمار میرود؛ آنها دارای نوعی وحدت درونی و یکپارچگی تصویری – زبانیاند و هماهنگی کامل با موضوع دارند. این هماهنگی به صورتهای مختلف در شعر ظاهر شده است. از جمله همخوانی ساخت- معنایی و همخوانی آوا- معنایی که عزیزی به واسطة عمق و گسترشی که به آنها داده، وسعت معنایی و تصویری آنها را نیز غنا بخشیده است» (آقاحسینی و زارع، 1389: 108).
بیا فکری برای طول ره کن |
|
به «کیلومتر» عمر خود نگه کن |
|
|
(عزیزی،1372: 129) |
تناسب معنایی بین راه و کیلومتر هماهنگی در معنا به وجود آورده است. در شعر زیر نیز ارتباط موسیقایی هو و آهو شایان توجه است.
رد «هو» را در آن آهو ببینید |
|
خدا پوشان حیرت رو ببینید |
|
|
(همان،1372: 11) |
فرضیة این پژوهش بر این مبنا نهاده شده است که زبان شعر احمد عزیزی بر اساس واژگان متأثّر از تکنولوژی شکل گرفته است و نحوة عملکرد او با برای واژه سازی و مقابله با فنّاوری بررسی میگردد.
در این پژوهش ضمن معرفی استعارهها و کنایاتی که بر اساس واژگان مربوط به فنّاوری نوین ساخته شده است، به بررسی و تحلیل استعارات و کنایات مربوط به خودرو، کامپیوتر، تلفن و مظاهر زندگی شهری و... که احمد عزیزی در شعر خود بیان کرده است، خواهیم پرداخت و مشخص مینماییم که مراودة انسان با ماشین در شعر او چگونه نمود یافته است.
زبان امروز در شعر احمد عزیزی
احمد عزیزی با جسارت قابل ملاحظهای بسیاری از واژگان زبان امروز را برای بیان مضامین عرفانی که خود جای تأمل بسیار دارد، به کار برده است. در شعر او مضامین متعددی نظیر زندگی فلاکت بار در کلان شهری چون تهران و تباهیهایش، نظام آموزش و پرورش، تسلّط فناوری بر زندگی، اقتصاد، و... هرچه انسان امروز با آن دست به گریبان است حضور دارد. برای برخی از آنها شواهدی ارائه میگردد:
شهرنشینی و تکنولوژی: شهر با همة جلوهها و تباهیهایش در شعرعرفانی احمد عزیزی دیده میشود:
بیا با من که غیر از ما کسی نیست |
|
صدا کن «تاکسی» را تا کسی نیست |
|
|
(همان،1372 : 4) |
ایستگاه شرک مسجد می شود |
|
دین انسان «خطّ واحد» می شود |
|
|
(همان، 1369: 258) |
با «اتوبان» هایی از سرب سیاه |
|
با تب کمرنگی از هذیان ماه |
|
|
(همان، 1369: 193) |
بوی آزارندة بازار بورس |
|
بوی بنزین در «مسیر کورس کورس» |
|
|
(همان، 1369: 193) |
رو به سوی شهر اندوهم مکش |
|
دست «سیمانی» بر اندوهم مکش |
|
|
(همان، 1369: 443) |
نوستالژی مدرسه: یادکردمدرسه و خاطرات خوب و بد کودکی و حضور در مدرسه و نظام آموزش و پرورش متأثر از غرب و زندگی شهروندی امروز، از نشانه های زبان امروز است:
تنبلی کردی ولی در امتحان |
|
تا شدی «تجدیدی» آخر زمان |
|
|
(عزیزی، 1369: 312) |
ما همه «تجدیدی شهریور»یم |
|
ما پر از خرداد «ثلث آخر»یم |
|
|
(همان، 1369: 518) |
سبک زندگی: زندگی در جامعة امروز ویژگیها و ضرورتهای خود را دارد. شتابندگی ماشین به انسان نیز تسری یافته و او را ناچار کرده است که سبک زندگی خود را متناسب با کار و پیشة خود تغییر دهد. استفاده از غذاهای آماده، عطریات شیمیایی، آلودگی زیست محیطی نمودهای آن هستند. عزیزی بیزاری خود از مظاهر دنیوی امروز را چنین نشان داده است:
بوی «سس» بوی عفونت بوی «لاک» |
|
بوی عطر تند «کاپیتان بلاک» |
|
|
(عزیزی، 1369: 193) |
بوی پالان های پولیور شده |
|
بوی حیوانات «همبرگر» شده |
|
|
(همان، 1369: 194) |
شهر باران مگس از کوه قاف |
|
شهر وزوز در فراق «پیف پاف» |
|
|
(همان، 1369: 195) |
عصر پیر سخت جانان است این |
|
دورة «ماری جوانان» است این |
|
|
(همان، 1369: 395) |
دیده ام من شاعران را رنگ زرد |
|
زیر پل ها در پی «یک بسته گرد» |
|
|
(همان، 1369: 406) |
دو بیت اخیر رویکرد تأسف آور جوانان و شاعران به مواد مخدر، که از آسیبهای زندگی مادی و معنویت گریز است، را نشان میدهد.
فنّاوری: تکنولوژی با نامهای کالاها وارد کشور میگردد. معمولاً اهل زبان برای نامهای بیگانه معادلهایی مناسب با ساختار زبان خود میسازند. در ایران نیز این اتفاق روی داده است. شیوههای مختلف برابریابی و ترجمه دخیل، نیمه دخیل و...، دستاورد تلاش فارسی زبانان در این زمینه است. ایرانیان از گذشتههای دور نامهای مصنوعات بشری را بر اساس شباهت بین قطعات ماشین با پدیدههای طبیعی ساختهاند. مانند سگدست، آچار کلاغی، آچار خورشیدی و... . احمد عزیزی نیز از واژگانی که اینگونه وارد زبان شده اند بهره برده است که در موضوعات زیر ذکر شده است:
خودرو: یکی از نمادهای تکنولوژی، اتومبیل و چیرگی آن بر زندگی بشر است. عزیزی در شعر «پشت چراغ» انسان را به مثابة خودرویی فرض کرده که در خیابان زندگی به حرکت در آمده است. او تواناییها و ناتوانیهای انسان را در طیّ مسیر زندگی با عملکرد قطعات و دستگاه های ماشین مقایسه کرده است:
نرفتی سمت زیبای خدایت |
|
«پدالی» از پرستش زیر پایت |
|
|
(عزیزی،1372: 129) |
بیا فکری برای طول ره کن |
|
به «کیلومتر» عمر خود نگه کن |
|
|
(همان،1372: 129) |
مکش فیت اینقدر موی فیاتت |
|
که جوش آورده دیگر «رادیاتت» |
|
|
(همان،1372: 129) |
مشو این عمر فانی را اسیرش |
|
بزن «جک» از دعا دیگر به زیرش |
|
|
(همان، 1372: 129) |
درینجا صد زتو استاتر هستند |
|
هگل با مولوی هم «پنچر» هستند |
|
|
(همان، 1372: 129) |
نگفتم اینقدر «فرمان» نکن شل |
|
به من خندیدی و گفتی برو جل |
|
|
(همان، 1372: 130) |
بیا دکتر خبر کردن چه حاصل |
|
به «یاتاقان» نظر کردن چه حاصل |
|
|
(همان،1372: 130) |
«موتور خاموش» و در چشمت نگاهی |
|
«اطاقت» هم نمیارزد به شاهی |
|
|
(همان، 1372: 130) |
تویی با صدهزاران «چرخ پنچر» |
|
وسط های بیابان های محشر |
|
|
(همان،1372: 131) |
تعابیر مناسب با فناوری: سازگاری قطعات ماشین با هم در بهرهوری از آن اهمیت ویژهای دارد. برای درست کار کردن ماشین باید روابط خاصی بین قطعات برقرار باشد. این مفاهیم به زبان نیز سرایت کرده ترکیبات خاصی را به وجود آورده است. ترکیباتی چون «جا انداختن»، «ریپ زدن» که در کار با ماشین روی میدهد، برای انسان به کار رفته است:
قرن «جا انداخت» در رؤیای ما |
|
ماه میدیدیم ما در آب چاه |
|
|
(عزیزی، 1369: 39) |
چرا اول به فکر ره نبودی |
|
چرا از «ریپ» دل آگه نبودی |
|
|
(همان، 1372: 130) |
زمانبندی دربهرهوری از ماشین بسیار مهم است؛ زیرا ماشین در مدت زمانی خاص با انرژی که مصرف میکند، توانایی انجام کارها را دارد:
باغ ها را نرده بانی کردهاند |
|
دیدنی ها را «زمانی» کردهاند |
|
|
(عزیزی، 1369: 44) |
اصطلاحات علمی: علوم و اصطلاحات علمی امروز نیز در شعر احمد عزیزی جای دارند. وی در گلایههایی که از روزگار و مردم و گرفتاریهای آنان دارد، به برخی از آنها اشاره میکند و از ادعای مقابله مادیات با معنویات سخن میراند:
جانیانی از نژاد شهر رم |
|
با کلاهک هایی از جنس «اتم» |
|
|
(عزیزی، 1369: 396) |
«مایه کوبی» می شود انسان به نور |
|
«قرص» هایی هست بر ضد غرور |
|
|
(همان، 1369: 255) |
خط سرخی زیر کوچ سارها |
|
«ریلی» از دروازة «رادار»ها |
|
|
(همان، 1369: 193) |
اقتصاد: زندگی ماشینی امروز با واژگان اقتصادی امروزین همراه است. اساس اقتصاد امروز بهرهگیری بهینه از ابزار با حداقل هزینه است. این تفکّر در زندگی انسان نیز جاری شده و مفهوم زندگی بشر را به سوی بهرهگیری و سودجویی سوق داده است و از حقیقت اصلی زندگی که کمال جویی است، باز داشته است:
«چک» تو «بی محل» ما را کشانده |
|
دوسیلی دیگرم عمرم نمانده |
|
|
(عزیزی، 62:1372) |
جدایی «یر به یر» شد آشنایی |
|
چرا نامرد دیگر بی وفایی |
|
|
(همان،1372: 235) |
رسید این «قبض» جان تو به نیمه |
|
توان داری بپردازی «جریمه» |
|
|
(همان، 1372: 130) |
بوی آزارنده ی «بازار بورس» |
|
بوی بنزین در مسیر کورس کورس |
|
|
(همان، 1369: 193) |
بوی عصر برق و بوی عهد بوق |
|
بوی «چک» در سیلی سرد «حقوق» |
|
|
(همان، 1369: 194) |
شهر «رهن» آب و شهر« پولِ پیش» |
|
شهر قتل هوش در پای حشیش |
|
|
(همان، 1369: 197) |
نهر راه سبزه را گم کرده است |
|
«نرخ» زیبایی «تورم» کرده است |
|
|
(همان، 1369: 209) |
دختران «قیمت مقطوع» تن |
|
دختران بردة شهر بدن |
|
|
(همان، 1369: 147) |
نام تجارتی کالا: در زندگی مصرفی امروزی نام جنس وارداتی یا کارخانة تولید کنندة آن نیز بر زبانها افتاده است:
بوی خنجر در سلام سیک ها |
|
بوی «جین» در مرتع بوتیک ها |
|
|
(عزیزی، 1369: 194) |
شهر باران مگس از کوه قاف |
|
شهر وزوز در فراق «پیف پاف» |
|
|
(همان، 1369: 195) |
بوی سس بوی عفونت بوی لاک |
|
بوی عطر تند «کاپیتان بلاک» |
|
|
(همان، 1369: 193) |
فناوری و واژه سازی
نیازهای جامعه و عوامل مختلف فرهنگی-اجتماعی و روانی موجب خلق واژگان و تعابیر تازه میگردد. این امر سابقة طولانی در ایران دارد. بیش از همه ضرورت آفرینش لغات علمی بوده است. «مشهور است که نخستین واضعان لغات علمی فارسی ابوریحان بیرونی و ابن سینا بودهاند... پیش از آنها ابوبکر ربیع بن احمد البخاری قدیمترین متن پزشکی فارسی به نام هدایة المتعلمین فی الطب را نگاشته است» (کافی، 1365: 219). از بررسی معادلهای برگزیده میتوان شیوة رایج در آن زمان را مبتنی بر اصول زیر دانست:
1-استفاده از واژگان متداول و تغییر معنی آنها و دادن بار معنایی نو به آنها؛
2- ترکیب و اشتقاق؛
3-ترجمه تحت اللفظ؛
4-برگزیدن معادل فارسی برای واژه عربی (کافی، 1365: 220).
به این ترتیب اهمّ روشهای گوناگون واژه سازی در زبان فارسی به صورت زیر است:
ترکیب و پیوند: مهمترین روش واژه سازی در زبان فارسی و زبانهای مشابه که پیوندی محسوب میگردند، استفاده از وندها و ترکیب است. این روش چنانچه با ساخت دستوری زبان هماهنگ باشد، یکی از قدیمیترین و کارآمدترین روش واژه سازی است. واژه سازی شاعران در شعرشان نمود مییابد. «شعر هنریست کلامی که منحصر به خیال و وزن نیست بلکه نیازمند منطقی است که بخش غالب آن ر ا زبان و ساختارهای خاص آن (ویژگیهای فرا زبانی) تشکیل میدهد و شاعران برای رسیدن به این فرا زبان و کشف چنین مکاشفهای به کمک واژهها باید به واسطة امکانات زبان از ترکیب عناصر، ساختارهای تازه بسازند و هنجارهای طبیعی کلام را دگرگون و استعدادهای پنهان آن را کشف کنند و آنها را در هیأت ترکیب های لغوی بازآفرینی کنند و به گنجینة قاموسی زبان بیفزایند و از این طریق با دنیای پیرامون خود ارتباط برقرار نمایند» (آقاحسینی و زارع، 1390 :316). استفاده از ترکیبها در زبان فارسی پیشینهای دراز دامن دارد که احمد عزیزی نیز آنها را از ترکیب های موجود در زبان امروز برگرفته است:
«مایه کوبی» می شود انسان به نور |
|
قرص هایی هست بر ضد غرور |
|
|
(عزیزی، 1369: 255) |
شهر رهن آب و شهر« پولِ پیش» |
|
شهر قتل هوش در پای حشیش |
|
|
(همان، 1369: 197) |
«پستچی» تا کوچه افسردگان |
|
نامه می برد از دیار مردگان |
|
|
(همان، 1369: 116) |
تغییر معنا: یکی دیگر از روشهای مهم آفریدن لغات تازه، تغییر معنای واژگان موجود است که با شرایطی خاص امکانپذیر میگردد. لئونارد بلومفیلد نوآوری هایی را که به تغییر معنایی واژگان بینجامد و نه به تغییر نقش دستوری یک صورت زبانی، «تغییر معنایی» نامیده است (بلومفیلد، 1379: 500).تغییر معناییفرآیندی است که در آن واژه معنای قبلی خود را از دست میدهد (اگرادی و همکاران،1380: 1/ 343 تا345). میتوان نمونههای تغییر معنایی را در ترکیبات مندرج در اشعار زیر یافت:
قرن دیگر قرن «نان خشکه» نیست |
|
قرن تعویض دلار و بشکه نیست |
|
|
(عزیزی، 1369: 253) |
چک تو «بی محل» ما را کشانده |
|
دو سیلی دیگرم عمرم نمانده |
|
|
(همان،1372: 62) |
دختران «قیمت مقطوع» تن |
|
دختران بَردة شهر بدن |
|
|
(همان، 1369: 147) |
چنان محو توام «میخ» صفاتت |
|
که « قفلم» بر لبان تو به ذاتت |
|
|
(همان،1372: 62) |
قانون تغییر معنای یک واژه دربارة پدید آمدن واژگان جدید مصداق کامل مییابد. در هنگام ساختن واژة نو، معنایی تازه بر واژه تحمیل میشود و از معنای قبلی خود خارج میگردد و در نزد کاربران خاص با معنای جدید به کار میرود. زبانشناسان صورت های تغییر معنا را به صورت زیر مطرح کردهاند:
1- بسط معنایی (توسع معنایی)؛ 2- تحدید معنایی؛
1-بسط (توسّع) معنایی: فرآیندی است که به موجب آن معنای یک واژه کلّیتر یا دایرة شمول آن فراگیرتر از معنای گذشتة آن میشود. در این روش در زبان امروز، گویندگان واژگان را از حوزههای آشنا میگیرند. نخستین و مهمترین مأخذ آنان حوزههای مشابه با موضوع جدید است. هر گوینده یا مترجمی میکوشد تا آن واژه را در ارتباط با سایر واژگان مشابه دقیقتر شرح کند. آن واژگان با واژگان و مفاهیم دیگر پیوند میخورد و از صورت تک واژهای خارج میشد. از این طریق واژه در یک طیف معنایی وسیع، معنایی گسترده مییافت و بسط داده میشد. شعر زیر نمونهای از بسط معنایی است:
قرن دیگر قرن «نان خشکه» نیست |
|
قرن تعویض دلار و بشکه نیست |
|
|
(عزیزی، 1369: 253) |
صفت مرکب نان خشکه برای قرن، توصیف روزگاری با معاملات اقتصادی ابتدایی و ساده و پایاپای است و رفتار اقتصادی یک دورة زمانی خاص را نشان میدهد. یادآور دوران کودکی شاعر هم هست که در قبال اندکی نان خشکه ما به ازای آن دریافت میگردید و دو طرف معامله به اندک کسب خود خشنود بودند.
2-تحدید معنایی: فرآیندی است که به موجب آن معنای یک واژه جزئیتر یا شمول معنایی آن محدودتر میشود (اگرادی و همکاران، 1380: 1/ 343 تا 345). در شعر زیر نمونه ای از آن مشاهده میگردد:
ایستگاه شرک، مسجد میشود |
|
دین انسان «خطّ واحد» میشود |
|
|
(عزیزی، 1369: 258) |
که در شاهد فوق خط واحد در حد نام یک شرکت اتوبوسرانی تنزل معنی داده است.
شهر رهن آب و شهر «پولِ پیش» |
|
شهر قتل هوش در پای حشیش |
|
|
(همان، 1369: 197) |
در شعر فوق ترکیب پول پیش معادل رهن خانه هنگام اجاره است.
اقبال و رویکرد کاربران عاملی است که روند تغییر معنایی را امکان پذیر میسازد. هر سه مورد فوق یعنی پیوند، تغییر معنا و قرارداد، در زبان اتفاق افتاده است، تا زبان امروز شکل گیرد. عزیزی نیز به مثابه آینة بازتاب دهندة زبان آن را در شعر خود به کارداشته است.
تأثیر فنّاوری بر زبان امروز
فناوری بر زبان امروز از دو جنبه تأثیرگذاشته است: الف) تأثیر ساختاری؛ ب) تأثیر معرفتی و روانی؛
الف) تأثیر ساختاری فناوری: در مقایسه با دستگاه نحوی زبان، دستگاه واژگان بیشتر دستخوش تغییر میگردد. زیرا «واژگان زبان آینة فرهنگ (Culture) مردمی است که به آن تکلّم میکنند... از آنجا که عناصر فرهنگی (مادی و معنوی) پیوسته در تغییرند، طبیعی است که واژههای زبان نیز که در حقیقت نام آن عناصر فرهنگی هستند، تغییر میکند. چنانچه تحوّلی در ساختمان و نحوة کارکرد پدیدههای مادی جامعه به وجود آید، دیر یا زود در ساختمان و کارکرد پدیدههای غیر مادی نیز مؤثر میافتد و آنها را دستخوش تغییر میکند و این هر دو نوع تغییر در واژگان آن جامعه منعکس میگردد بدین طریق که واژهای خلق میشود، میمیرد و تغییر میکند» (باطنی، 1363: 76). لذا ما در این مقال به واژگان و عبارتها میپردازیم و تحولات جمله و ساختار نحوی را به مجالی دیگر وا میگذاریم.
شکستن واژگان: سرعت و شتاب که دستاورد فناوری امروز است زبان و جملات را نیز متأثر کرده و گویندگان با شکستن واژگان و حذف بسیاری از افعال شتاب و ناشکیبایی خود را نشان میدهند و واژگان مستعمل را شکسته تلفظ میکنند. البته آن را نمیتوان واژة جدید به حساب آورد و بیشتر سبک زبانی محسوب میگردد ولی این سبک امروزه نزد گروهی از مردم کوچه و بازار معمولتر از گذشته شده است که تأثیر غیر مستقیم شتابندگی دوران ماست. سمیعی شکستن واژگان را منحصر به زبان محاوره نمیداند و در زبان رسمی نیز روی داده است (سمیعی، 1386: 55). احمد عزیزی این گونه از زبان شکسته استفاده کرده است:
مپندار این کواکب را ولی نیست |
|
مکن «اشتب» فلک را «اشکلی» نیست |
|
|
(عزیزی،1372: 60) |
اشتب مخفف اشتباه و اشکل تخیف یافتة اِشکال است. این سبک سخن گفتن در گذشته تنها نزد طبقات خاصی از مردم رواج داشته است. ولی جوانان نیز به تازگی به آن توجه نشان دادهاند.
تسریع در ساخت واژگان جدید: هیچ زبانی نمیتواند ادعا کند که از ورود واژگان بیگانه جلوگیری کرده است. در ایران نیز از سالهای دور واژگان بیگانه گاه با شتاب و گاه آهسته وارد شده است. تاریخچة ورود واژگان علمی را میتوان در آثار دورة مشروطیت و شاعرانی که با تمدن و فرهنگ اروپا و تکنولوژی جدید آشنا گشتهاند، مشاهده کرد. بهار در قصیدة معروف دماوندیه از تعبیر «ولکان» استفاده کرده است و ایرج میرزا و نسیم شمال و... از واژگان اروپایی برای مقاصد خود بهره گرفتهاند:
چونان که به شارسان پمپی |
|
« ولکان» اجل معلق افکند |
|
|
(بهار، 1380: ج1/354) |
به تازگی سخن از «تلگراف» و «بی سیم» است |
|
بلی ز قوة بی سیم وحشت و بیم است |
|
|
(نسیم شمال، 1371: 247) |
این همه نقش که بر صحنة گیتی پیداست |
|
«سینمایی» است که از دیدة اختر گذرد |
|
|
(ایرج میرزا، 1386: 83) |
سیل ورود واژگان جدید فرهیختگان را وا میدارد که چاره اندیشی کنند. فناوری و فرهنگِ نام های همراهِ آن میتواند به عنوان عامل تحوّل زای جامعه و عادت ها تلقی گردد. اگر فناوری در سرزمینی بومی شده باشد، صاحبان آن دانش برای ابداعات خود نامی تازه بر میگزینند؛ ولی وقتی دانش و فن با نام خود وارد سرزمینی دیگر گردد و باصطلاح وارداتی باشد، در آن صورت مردم آن سرزمین برای حفظ زبان خود با واژگان وارداتی دوگونه برخورد میکنند. 1-برابریابی و ترجمه؛ 2- ساخت ترکیبات نو با استعاره ها و کنایات جدید مرتبط با دانش؛
1- سیل ورود نامها و اصطلاحات علمی بیگانه میتواند زبان مردم را تحت تأثیر قرار دهد؛ ولی مشکل ورود این واژگان را میتوان با برابرگزینی مرتفع کرد. پویایی زبان گویشگران را وامیدارد تا با تحولات جدید فکری و عملی منطبق گردند و علیرغم شتاب ورود واژگان علمی، واژهها و تعابیر مناسب برای رفع نیازهای روزمره بسازند و یا از میان واژگان و تعبیرات موجود با تغییر مفهوم، واژه یا تعبیری را برگزینند. باورِ برخی از متخصصانِ زبان آن است که در دهکدة جهانی امروز، واژگان علمی زبانِ مشترک جهانی است و برای این دسته واژگان بهتر است معادل یابی صورت نپذیرد. نگارنده این مسأله را نمیپذیرد؛ ولی پاسخ به این مهم را به مجالی دیگر وا میگذارد.
2-مورد دوم که از اهمّیّت خاصی برخوردار است و موضوع این مقاله نیز هست، ساختن کنایات و تعابیر متناسب با علوم و فنون است که در سالهای اخیر شتاب فراوان یافته است. تعابیری چون: جا انداختن، مثل ساعت کار کردن، پنچر شدن، استارت زدن، آب و روغن قاطی کردن، و... که در مورد انسان به کار میرود. زیرساخت این تعابیر تشبیه و استعاره و کنایه و مجاز است. انسان به مثابه ماشینی انگاشته شده که رفتاری ماشین گونه از او سر میزند.وجود برخی واژگان با معنای استعاری تازه مانند میخ شدن یا قفل شدن به معنی گرفتار شدن در شعر عزیزی از این گونه است و نیز تعبیر کنایی خاموشی که ایام جنگ و قطع برق و خاموشیهای شبانه را به یاد میآورد. بسامد این گونه واژگان در زبان امروز فراوان تر است و نشان از رویکرد بیشتر به این سبک واژه سازی دارد.
چنان محو توام «میخ» صفاتت |
|
که «قفلم» بر لبان تو به ذاتت |
|
|
(عزیزی،1372: 62) |
بیا امشب که «خاموشی» است ای عشق |
|
قرار ما فراموشی است ای عشق |
|
|
(همان، 1372: 141) |
معنای کنایی از برخی ترکیبات مستفاد میگردد:
هنوز از این عوارض گیج و منگم |
|
مکن همشهری خوش ذوق« رنگم» |
|
|
(همان،1372: 138) |
از بررسی ابیات فوق مشاهده میگردد، واژگان و ترکیبات خاصی که در موضوع های متنوع ذکر شده است، چند ویژگی مشخص دارند. برخی واژگانی هستند که ما بهازای آنها در جهان مادی وجود دارد؛ ولی در معنی جدید قبلاً به کار نرفته بود. مانند قفل کسی شدن، میخ کسی بودن؛ کسی را رنگ کردن؛ کاربرد این ترکیبات در معنی متعجب شدن و گرفتار بودن و فریب دادن قبلاً وجود نداشته است.
دستة دوم واژگان و تعابیری که جدید است و در متون و کلام گذشتگان بی سابقه است. مانند بی شیله پیله، آس و پاس، در معنای سادگی و فقیر که پیشینه نداشته است:
مباش ای دوست اهل «شیله پیله» |
|
کلید فضل کم کن این کلیله |
|
|
(عزیزی،1372: 135) |
دستة سوم ترکیبات اضافی و استعارات و کنایاتی است که امروزه بسامد فراوانی یافته است و زیرساخت آن شباهت انسان به ماشین، تلفن و... است که نظیر آن وجود نداشته است. البته کاربرد ترکیباتی که رابطة انسان با ابزار را بیان میکرد و بر اساس نوعی تشبیه یا استعاره ساخته میشد، بی سابقه نیست. همانطور که در گذشته برای مزاحمت، تعبیر «چوب لای چرخ گذاشتن» که یادآور تکنولوژی عصر چرخ و گاری است، ساخته شده است. یا از اصطلاحات مربوط به زندگی روستایی و ابزار کشاورزی و سوارکاری استفاده میشد. به فقیر خوشه چین و به فرد ناتوان «خر در گل مانده» و نظایر آن اطلاق میشد. عزیزی در کنار ترکیبات متأثّر از تکنولوژی جدید که قبلاً ذکر کردهایم از تعبیرات کهنه نیز استفاده کرده است:
به مولا «میخ بر نعل» تو هستم |
|
نمک گیر لب لعل تو هستم |
|
|
(عزیزی، 1372: 140) |
همچنانکه متذکّر گشتهایم برجستهترین نوع تغییر معنایی ناشی از استعاره است که یکی از صنایع ادبی مبتنی بر ادراک شباهت میان پدیدههای متفاوت به شمار میرود. تغییر استعاری معمولاً به این صورت است که واژه با معنای ملموس، مفهومی انتزاعی به خود بگیرد (اگرادی و همکاران، 1380: ج1/343 تا 345). بلومفیلد نیز در مفهوم تغییر معنایی همین عقیده را دارد و روند تغییر معنایی را در تخصیص معنایی، توسّع معنایی، معنای عام، استعاره (مجاز مرسل، مجاز جزء به کل، مبالغه)، تخفیف، تنزیل معنایی، ترفیع معنایی، طبقه بندی میکند (بلومفیلد، 1379: 502 و503). مانند ترکیبات میخ و قفل شدن در شعر زیر:
چنان محو توام «میخ» صفاتت |
|
که «قفلم» بر لبان تو به ذاتت |
|
|
(عزیزی،1372: 62) |
Metaphor یا استعاره در لغت به معنی عاریت گرفتن است. ارسطو نخستین بار به معرفی این اصطلاح پرداخت از نظر او: «استعاره انتقال دادن اسمی بیگانه است» (واینریش، 1386: 291؛ هاوکس، 1377: 19). شفیعی کدکنی ضمن بیان تاریخچهای از تعریف استعاره قدیمترین تعریف را از آنِ جاحظ دانسته است که گفته بود استعاره «نامیدنِ چیزی است به نامی جز نامِ اصلیش» (شفیعی کدکنی، 1370: 109). عبدالقاهر جرجانی تشبیه را چون ریشه و استعاره را شاخه یا شکل اقتباس شدهای از آن میداند (جرجانی، 1366: 17). وی استعاره را کاربرد واژه در غیر معنی اصلی آن میداند (جرجانی، 1366: 17). باید توجه داشت تعبیر استعاره نزد زبانشناسان به معنی عاریت گرفتن است که معنی اصلی استعاره نیز همین است. «ج. ویکو معتقد بود که تقریباً کل واژگان زبانها بر استعاره بنا یافتهاند. ... ژان پل نیز تحت تأثیر ویکو استعاره را شکل اولیة ساخت واحدهای زبان میداند که بتدریج به واژههای واقعی رنگ باختهاند» (واینریش، 1386: 295). به نظر زبانشناسان استعاره را میتوان بسط یک معنا یا طیفی از معانی دانست. «کاربرد اصلی استعاره توسّع زبان است و چون زبان واقعیت است استعاره گسترش واقعیت است» (هاوکس، 1377: 95). «آنچه در استعاره رخ میدهد، این است که از سطح حقیقی یا لغتنامهای که معمولاً کلمات در آن عمل میکنند، منظماً اجتناب یا حتی عدول میشود. استعاره رابطة بین دو چیز را با استفاده از کلمه یا کلماتی به گونة مجازی و نه حقیقی بیان میکند» (هاوکس، 1377: 107). ذهن سازندة استعاره با استفاده از بسط معنایی واژگان که در حقیقت نامهایی برای پدیدهها و اشیاء مادی و معنوی پیرامون اوست، معانی آنها را تغییر میدهد یا نامهایی تازه را برای پدیدهها و اشیاء بر میگزیند. به این ترتیب موفق میشود جهان اطراف خود را به گونهای دیگر تصور کند و حاصل تجربیات خود را برای دیگران توصیف نماید یا به تصویر درآورد. مخاطب او با رمز گشایی مضمون استعاره میتواند در این فرایندِ آفرینندگی مشارکت جوید و سهیم شود و یا آن را نپذیرد و باور نکند. به این ترتیب میتوان گفت که تفکر آدمی بنیادی استعاری دارد. بشر میتواند تجربیات مادی و بسیاری از تجربیات معنوی خود را در قالب استعاره بیان کند.
تنها شعرا نیستند که استعاره میسازند؛ بلکه از افراد عامی گرفته تا نخبگان هریک به سبک خود استعاره میسازند یا از استعارههای رایج در زبان بهره میجویند. حتی کودکان نیز در سطحی از زبان از استعاره استفاده میکنند. کودکی که در لباس آبی خود را چون ماهی در دریا یا کبوتر در آسمان توصیف میکند و یا سخن نیک و بد را شیرین و تلخ توصیف میکند هم استعاره به کار برده است.
در کنایه نیز همین وضع رخ میدهد، جز این که در کنایه شباهت بین دو رکن وجود ندارد. ترکیبی برای بیان معنیی به کار گرفته میشود که خود مستقلاً معنیی خاص دارد. ولی اهل زبان با قرارداد برای آن واژه یا عبارت معنیی خارج و حتی بی ارتباط با معنی اصلی و ظاهری کلام قائل میشوند. در کنایه قراردادِ اهل زبان و مخاطبان نقش ویژه دارد. همان روندی که امروز برای خلق زبان رمزی به کار رفته میرود. احمد عزیزی در این روش که از گذشتگان به میراث رسیده است، طبع آزمایی میکند. هرچند واژگان و تعابیر نو به کار میبندد.
در مجاز نیز چنین حالتی روی میدهد. در بیت زیر خاموشی مجاز از قطع برق و خاموشی است که در ایام خاص به وجود میآید. با درک مفهوم خاموشی آن مفاهیم به ذهن متبادر میگردد:
بیا امشب که «خاموشی» است ای عشق |
|
قرار ما فراموشی است ای عشق |
|
|
(عزیزی، 1372: 141) |
دو صورتِ ساختِ تعابیر نو و قراردادِ آن در زبان امروز که زبان جوانان است، اتفاق افتاده است. ابتدا فرد یا گروهی به هر دلیل حتی تصادفی واژهای را برای مفهومی برگزیده و با کثرت استعمال نزد گروهِ کاربران صورتِ قراردادی به خود گرفته و آن نام و واژه برای آن مفهوم تثبیت میگردد. با گسترش حوزة کاربران، آن واژه یا عبارت همهگیر میگردد؛ زیرا «یکی از ویژگیهای مهم زبان قراردادی بودن آن است. به این مفهوم که بین صورت و معنا رابطهای ذاتی وجود ندارد. رابطهای که بین کلمات و معنی آنها وجود دارد، رابطهای است اتفاقی یا قراردادی» (باطنی، 1371: 13). قفل بودن، خاموشی، میخ شدن در اشعار مزبور معنایی فراتر از شکل ظاهری خود یافتهاند و قراردادی زبانی نزد اهل زبان به شمار می روند.
ورود این گونه واژگان هر چند با مخالفت فرهیختگان روبه رو گردد، سرانجام اهل زبان چنانچه آن را با روح زبان ناساز نیابند، برخی واژههای برساخته را در متون رسمی و زبان رسمی به کارخواهند برد و به مثابة واژهای رسمی پذیرفته میشود و همان سرنوشتی را خواهد یافت که واژگان قبل از آن داشتهاند. ولی اگر با روح زبان همخوانی نداشته باشد از چرخة واژگان حذف خواهد شد. نظیر کاربرد واژة «ماهواره» برای بیان مفهوم «حقوق ماهیانه» که امروز در این معنی فراموش شده و معنی دیگری جایگزین آن شده است:
اینک آنجا اداره ای دارم |
|
مختصر «ماهواره» ای دارم |
|
|
(فراهانی، 1355: 41) |
تعابیر نو با گذر زمان و پیشرفت تکنولوژی هم تغییر میکند. اگر در گذشته به دزدی که چیزهای حقیر میدزدید، «آفتابه دزد» گفته میشد، امروزه تعبیر «قالپاق دزد» به کار میرود.
ب)تأثیر معرفتی- روانی فناوری: فناوری و انقلابهای صنعتی از سوی دیگر نیز زبان را متأثّر ساخته است و موجب آفرینش زبانی دیگر هم گشته است، زبانی که با انواع ساختارشکنیها متضمن نوعی اعتراض و نفی سنتهای گذشتگان و رویکرد به واژگانی برساخته و تغییر معنا داده هم هست که آن را زبان مخفی خواندهاند. ولی چه ضرورتی مردم امروز را به اتخاذ این روشها برای تکلم بین خود واداشته است. میتوان دلایل این امر را نوعی نوآوری و خلاقیت و نیز ستیزه جویی با سنتهای کهن دانست. مجموعه عوامل روانی در شکل گیریِ این نحوة مقابله مؤثّر است که این مجال محل بررسی عوامل معنوی انتخاب این نوع زبان نیست.
امروزه تعابیری به کار میرود که ناشی از این باور است که گویا ماشین برتر از آدمی است و یا حداقل مانند اوست. رابطة انسان و ماشین و نگرانی از سلطة احتمالی این ابزارها که روزی برای رفاه بشر ساخته شدهاند، دغدغة اصلی بشرِ امروز است. بازتاب این نگرانیها را بوضوح در رمانهای تخیلی و فیلمهای سینمایی که در آن از آیندة تلخ احتمالی بشر پس از سلطة ماشین و کامپیوتر بر او حکایت میکند، میتوان دید. شبیه سازی ماشینها به انسان و برتری آنها در اغلب موارد نگرانیها را دامن میزند. بخصوص که در بسیاری موارد این مقایسه در مقام طنز و مزاح صورت میپذیرد و تلویحاً به اذعان به برتری ماشین بر انسان میانجامد. جملات و تعبیراتی مانند فلانی پنچر شد، آب و روغن قاطی کرد، مطلب در ذهنش جا افتاد، دوزاریش کجه! فلانی داغ کرده! جوش آورده! و... نشانی از مقایسة انسان با ماشین و تکنولوژی عصر جدید و توقع عملکرد ماشین گونه از انسان است. از انسان انتظار میرود که چون ماشین، سریع، دقیق، منظم، نیرومند و... باشد. در اکثر ترکیبات فوق انسانی ضعیف و درمانده با دستگاه و ماشینی خراب و ازکارافتاده مقایسه می شود. زیرا فردِ وابسته به ماشین پس از خرابیِ خودرو از انجام وظیفة خود ناتوان میگردد.
گونة دیگر این تعمیم در جملات و تعبیرات عامیانه و محبت آمیزی که بر روی بعضی کامیون ها و ماشینهایی که وسیلة امرار معاش و و کسب روزی گروهی از مردم هم هست، دیده میشود. تعابیر و ماشین نوشتههایی چون: «سالار»، «تنهای شب»، «رهگذر جاده»، «میراث پدر» «فرغون کوچولوی بابا»، «زرد قناری»، «کوچولو کجا میری»؟، «من هم بزرگ میشم»، «جان به قربان تو مزدا که بنز فقرایی»، «موتوری بزن کنار که پیکان خوراک من است»، «ناز نگات، قشنگه»، «در چاله چولههای عشقت شافنرم شکست»، «این سالار به عشق ابوالفضل میتازد»، «همه از ما میترسند ما از نیسان» و...(mazandnume.com.www وbata.ir و dared.mihanblog.com) نشاندهندة مهر صاحب ماشین به خودروی خود است. روی باک بنزین بعضی ماشین ها نوشته شده «نوش جان »که آن هم نمونهای دیگر از علاقة راننده به ماشین خود و جاندارپنداری اوست. گویا همان رابطهای که قبلاً بین سوارکار و مرکبش وجود داشت و نظایر آن را میتوان در اشعار جاهلیت نزد اعراب مشاهده کرد، اینک بین راننده و ماشین (بی جان) نیز برقرار گشته است.
زیر ساخت ترکیباتی چون پنچر شدن فلانی، جوش آوردن او و... که مفهوم ناتوانی یا خشم و غضب از آن برداشت میشود، نوعی استعارة مرکب است که براساس تشبیه انسانی ناتوان به ماشینی از کارافتاده ساخته شده است. معمولاً در تشبیه قاعده بر آن است که ناشناخته را با تشبیه به مشبهٌ بهِ شناخته شده توصیف کنند. آنچه اینجا رخ داده است انسانی با هیأتی خاص (مثلاً ناتوانی یا خشم) به اتومبیلی با ویژگی خاص(مثلاً پنچر یا جوش آورده) مانند شده است. گویا این ویژگی ماشین ملموس تر و آشناتر بوده که مشبهٌ به واقع شده است و انسان ناتوان و خشمگین به او مانند شده است.
در ترکیبات قدیمی که در گذشتههای دورتر ساخته شده و فناوری آن روز را نشان میدهد، شیوة تعبیر متفاوت است. در ترکیباتی چون «خرش در گل مانده» یا «چوب لای چرخ کسی گذاشتن»، معمولاً انسان، صاحب و مالکِ ابزاری است که ویژگی خاصی در آن رخ داده است. انسان برتر فرض میشد و ابزار مددکار او محسوب میگشت. ولی نحوة کاربرد اصطلاحات و استعارات جدید متفاوت است. در این نوع کاربرد، انسان همردیف و مانند خودرو و تلفن یا ابزار به حساب آورده میشود. مانند این اشعار احمد عزیزی:
بیا فکری برای طول ره کن |
|
به «کیلومتر» عمر خود نگه کن |
|
|
(عزیزی،1372: 129) |
چرا اول به فکر ره نبودی |
|
چرا از «ریپ» دل آگه نبودی |
|
|
(همان، 1372: 130) |
گویا انسان ماشینی است که کیلومترشمار، پدال یا فرمان دارد این نوع استعارهها بسیار جدید است. در استعاره که بر پایه تشبیه ساخته میشود مستعارٌمنه نسبت به مستعارٌٍله از تفوّق بیشتری برخوردار است. تا مخاطب با کشف وجه شبه (جامع) و یافتن مشبه یا مشبهٌ به محذوف و درک وجه شبه (جامع) آن دو برتری مستعارٌمنه را دریابد. مثلاً در مقام توهین در استعارة مکنیة «علی غرّید» علی به حیوانی مانند شده است که غرّش ویژگی ذاتی اوست. اینجا غرضِ گوینده حیوان گونگیِ مستعارله است. در استعارة مصرحة «شیری را در کلاس دیدم»، جوان به شیر مانند شده است که ویژگی ذاتی او شجاعت و دلاوری است و غرض گوینده تفخیم مستعارٌله میباشد. اگر شیر به انسان مانند شود، دیگر جنبة حیوانی او غلبه ندارد؛ بلکه جنبة انسانی مییابد. مانند «شیر خندید». خندیدن یا گریستن یا اندوه ویژگی بارز انسان است و اینجا به حیوان نسبت داده شده است و استعارة مکنیة از نوع تشخیص روی داده است.
نقش باورها در ساختن استعاره ها و کنایات نو: اعتقادات، اندیشهها و باورها در ساخت استعاره مؤثّرند. نظام تفکر ما ماهیتی استعاری دارد. ما برای درک مسائل به عاریه و یا باورهای پیش ساخته متوسّل میشویم. از تشبیه مدد میگیریم و با یافتن وجوه شباهت بین آن معنی و مفهوم جدید، رابطه برقرار میکنیم. پس از درک رابطه، معنی جدید را بهتر تحلیل مینماییم. گاهی نیز برخی امور را مسلّم فرض کرده و امور دیگر را با تعمیم آن امرِ فهمیده و پذیرفته شدة قبلی درک میکنیم. در ساخت جملات یا جملات تازه براساس زیرساختهای فکری پذیرفته شده و ثابت شدة خود یا جامعة خود یا ناخودآگاه جمعی عمل میکنیم. بسیاری از عبارات و جملاتی که به کار میبریم، زیر ساخت فکری مشخصی دارند. وقتی گفته میشود: او سگ هار شده است. ای کلاغ خبرکش! چقدر خری؟ ای مارمولک موذی! این دو کبوتر عاشق را به خانه بخت میروند! و... زیر ساخت این جملات، مفهوم تعمیم یافتة گزارة «انسان حیوان ناطق است»، میباشد.
وقتی اسامی و واژگان مربوط به ماشین یا تلفن همراه یا اصطلاحات شهری به زبان راه مییابد و گویندگان بین انسان و مظاهر تمدن جدید رابطه برقرار میکنند، بی تردید ترکیباتی چون دست های سیمانی، کج بودن دو زاری کسی! تخته گاز رفتن! آب و روغن قاطی کردن، چراغ خاموش آمدن، اتو کشیده بودن، آمار کسی را داشتن، بی بی سی بودن! پاستوریزه بودن، پیچاندن کسی، تایتانیک بودن، اسکلت برقی بودن، سِیو اَز کردن، آنتن بودن، گیر سه پیچ دادن و... (سمائی،1382: 33،40، و...) هم به زبان راه مییابد. مشابه این تعابیر در ناسزاها نیز به کار میرود: در مقام ساکت شو ممکن است گفته شود: زیپ دهنتو بکش! در گاراژ رو ببند! (همان، 55، و...).
مبنای فکری مثالهای فوق سنجش رفتار و عملکرد افراد با ماشین و کاملتر فرض کردن ماشین نسبت به انسان است. این امر نشان میدهد که پیشرفت علوم و فنون در باورهای ذهنی بشر دگرگونی ایجاد کرده است و استعارهها و کنایات سازگار با این تغییر باورها ساخته شده است تا جایی که با شبیه سازی انسان به ماشین، کارکرد ماشینی از او توقع میرود.
در زبان امروز معمولاً استعارههایی چون «ماشین گریست یا خندید یا شاد شد» به کار نمیرود. عموماً در ژرف ساخت این گونه استعارهها ماشین به انسان تشبیه نمیشود، بلکه ماشین مشبهٌ به برای انسان واقع شده است. گویا تلویحا ًاین باور القا میگردد که ماشین و انسان یکسان هستند و غایت کمالِ انسان، مانند شدن به ماشین است؛ بخصوص در استعارههای مکنیه که تناسی تشبیه استوارتر است، این قضیه بیشتر صدق میکند. این نوع استعارهها متأثّر از فنّاوری امروز است و از خودباختگی انسان در برابر ماشین خبر میدهد. در معدود مواردی که تعابیری چون: «رنو تحصیل کرده»، «اپل عقب افتاده»، «دوو منگول» (سمائی، 1382:ذیل مدخلها)، برای عنوان اتومبیلها ارائه میشود و صفت های انسانی چون تحصیل و بیماریهای روانی به خودرو نسبت داده میشود، تنها برای مزاح به کار گرفته شده (غیر از مورد اول بقیه حاوی نوعی استهزا است) و خودرو کم توان (ماتیز) با انسان ناتوان (عقب افتاده یا منگل) مقایسه میگردد.
پیشنهاد
اگر قبلاً عنوان تشخیص برای برخی از استعارههای مکنیه که با ذکر مشبه و حذف مشبهٌ به ویژگیهای انسانی برای آن موجود غیرانسانی اطلاق میشد، اینک استعارههای جدیدی که انسان مشبه است و مشبهٌ به حذف شده ماشین یا مظاهر تکنولوژی است، ساخته میشود. اگر برای سهولت آموزش، قرار بر نامگذاری باشد، ما نام «ماشینوارگی» را برای این نوع استعارههای مکنیه پیشنهاد میکنیم.
نتیجه
در این مقاله پس از معرفی برخی واژگان تغییر معنا یافته و یا جدید که براساس واژگان مربوط به فنّاوری نوین ساخته شده است، به بررسی و تحلیل استعارات و کنایات مربوط به خودرو، تلفن و مظاهر زندگی شهری و... که احمد عزیزی در شعر خود بیان کرده است، پرداخته و مشخص شده که نحوة مراودة انسان با ماشین و چگونگی تعامل این دو با هم در شعر او چگونه نمود یافته است. در نهایت این نتیجه حاصل شده است که استعارههای جدیدی که ماشین در یک سوی تشبیه واقع شده است، نقش مهمی در آفرینش عبارات و ارائة مفاهیم نو در شعراو دارد. بهرغم نوآوریهای احمد عزیزی، در زمینة کاربرد زبان نو در شعر، روش وی ساخت واژگان تازه نیست؛ بلکه ادامة سنت گذشته است. در شعر او در کنار ساخت واژگان نو و بی سابقه و تغییر معنای واژگان قدیمی استفاده از آرایههای ادبی مانند استعاره و کنایه، نقش مهمی در آفرینش عبارات و ارائة مفاهیم دارند.
نظر به کاربرد نوعی استعارة جدید در زبان امروز، عنوان «استعارة ماشینوارگی» برای این نوع از استعاره پیشنهاد شد.