نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه سیستان و بلوچستان
2 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه سیستان و بلوچستان
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Simile as the main element of imagination has a leading function in the creation of various types of poetic images. Seif Farghani is an image maker poet who, via the aid of this element, takes step in the field of innovative and fantastic image making. In this research, the similes of Seif Farghani’s odes, are investigated from different aspects like types of simile, materials of simile, new similes, simile instruments and their static and dynamic nature. Finally their statistical analysis has been presented so that, in addition to knowing how to employ expressive instruments to create poetry and their impact on the poet’s style and language, the basic criteria of Seif Farghani’s poetry aesthetics would be presented to the reader.
This study proves that, though Seif has made use of all forms of imagination, the similes of his odes are of a different type, concerning the frequency and innovation, so that, regarding 3019 similes found in 125 odes, it is claimed that Seif Farghani is an image maker poet who has employed this element more than other elements of imagination in making imagery. In order to achieve a specific speech and style and creating novelty in imagery, he generates novel similes and, with a commitment to difficult nominal rhymes and placing them as one of simile sides, innovates new images.
Variety of elements used in Seif's similes shows the breadth of the poet's scientific and intellectual scope in various fields. Comparing all parts of tenor and vehicle in respect to simile materials indicates that, in vehicle, the highest frequency has been dedicated to spiritualities and the lowest frequency to the historical and mythological elements. Similarly, in the investigation of vehicles of his odes, the highest frequency is devoted to objects and the lowest frequency to this world and hereafter.
High frequency of singular to singular simile denotes brevity and innovation as well as rich, smooth and delicate language of the poet. The frequency of bound simile is not infrequent. This may indicate the point that the poet, in order to reflect his own poetic images and also renew his trite and banal similes, has bounded the tenor or the vehicle to give emphasis to them. And, in fact, he makes his simile more prominent that is of special techniques of powerful poets especially those of Seif Farghani. Although the employment of compound simile in the poet's poems signals their high power of combining and simulating several images, its trivial use in Seif's poet is not the result of his inability.
However, it shows that he has a simple mind and prefers to utilize artistic similes and innovative images away from complexity and extreme ambiguity so as to achieve his mystic and social purposes. But this very low frequency of the poet's compound similes is also innovative, new and nice. Seif's extensive similes have a higher frequency than his intensive similes. Among the extensive similes, the detailed tenor has got the highest frequency.
Since Seif wants to convey eminent messages and concepts to the audience, he avoids what causes ambiguity and complexity in form and meaning, unless discourse requires it. The frequency of eloquent simile, particularly analogous simile (intensive simile), is enormous in Seif Farghani's odes, so that we sometimes encounter immense number of images which, in turn, requires us to name him as the most image maker among the poets.
Despite the fact that Seif Farghani lived in seventh and early eighth century, depending on the poetic template of the ode, the frequency of sensory to sensory similes is more than his other similes. Since his odes is composed of social, moral and mystic themes as well as advice, as a result, the frequency of rational similes exceed that of sensory similes compared with other two types. The similes of sensory to rational and rational to rational are of low frequency. Because receiving the point of resemblance is understood sooner than the sensory vehicle and occurs easier. In this regard, his poetry is like other poets following Araqi's style.
As to the formal structure, the poet has more tendencies towards reduced simile. This form of simile, because of the number and contention of the images, is considered as the most imaginative and artistic type of simile. The images in his poems are more static rather than dynamic. Due to the angle of simile and their novelty and obsolescence, the innovative and strange similes (the simile with open-angle) allocate around one-third of Seif Farghani's similes. And the rest are repeated similes, a sample of which is found in works of other poets before him.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
سیف فرغانی از شاعران کمتر شناختهشدة زبان و ادبیات فارسی است که در اواخر قرن هفتم هجری در فرغانه که در آن زمان جزء خراسان بزرگ بود، متولّد شد. بعد از فراگیری علوم متداول زمان خویش به سبب هجوم مغول به ایران و ناامنی در خطة مشرق، مانند بسیاری از بزرگان علم و ادب، شهر و دیار خود را ترک نمود و مدتی در تبریز و سپس در آقسرا که جزء ترکیه فعلی است، اقامت گزید. «وجود پناهگاههایی چون آسیای صغیر (روم)، برای فرهنگ ایرانی در دورة هجوم مغول و علاقهمندی برخی از سلاطین ایرانی که به شعر و ادب و شاعران و نویسندگان پارسیگوی توجهی میکردند، باعث شد که ادب پارسی از اواسط قرن هشتم به بعد تجدید حیاتی کند و سلسلة استادان پارسی گوی منقطع نگردد و حتی در بعضی از مراکز شاعران توانایی ظهور کنند» (صفا،1384: 18). اما سیف به دو علت عمده از شاعران گمنام تاریخ ادب فارسی محسوب میشود: «اول آنکه او به سبب انقطاع از عالم و گوشهگیری از دونـان و امتناع از مدح امرای ظالم و فـاسد زمان، در خانقاهی کوچک در زادگاهش میزیست؛ دیگر آنکه زمان درگذشت او مصادف بود با سیطرة ایلخانان و بیداد مغولان که موجب شده بود. آسیای صغیر جولانگاه فقر و پریشانی و بیسامانی شده و ارتباط آن با ایران بسیار ضعیف شود» (قضایی،1386: 199). تنها اثر بازمانده از سیف فرغانی، دیوان اوست که مجموعهای است از قصیده، قطعه غزل و رباعی. او در قصایدش شاعری حکیم، عارف، متفکّر و اندیشمند و فراتر از همه، مبارز و منتقدی اجتماعی است که درصدد است، کاستیها و نابسامانیهای جامعة زمان خود و به تبع آن همة ادوار تاریخ را اصلاح نموده و به راه درست و انسانی برگرداند. از آنجایی که سیف به سعدی ارادت خاصی داشته و به گونهیی از زبـان و شعر او تقـلید مـیکردهاست؛ بنابراین میتوان گفت قصایدش، از جهات اجتماعی و حکمی به قصاید سعدی و از جهت تصاویر و تشبیهات و ردیفهای ویژة اسمی، به قصاید خاقانی شباهت دارد. وی در شعرش به مدد نیروی خیال، درک لحظهها و ذهن و زبان شاعرانه، چندین نظام مختلف را در هم فشرده ساخته و در نتیجه موفق به کشف زبانی متفاوت شده که یکسره بر منش تشبیه و استعاره، استوار است.
بنابراین، خیال یکی از عناصر سازندة شعر و در واقع عنصر اصلی بیان شاعرانه است. بزرگترین شاعران مانند خورشیدی از افق خیال، طلوع کردهاند و از عنصر خیال در سرودن اشعار خویش بهره بردهاند. در واقع تمامی هنرمندان، برای به تصویر کشیدن اندیشة خویش، ناگزیر از کاربرد گونههای خیال میباشند و به مدد این نیروست که دست به آفرینش جهانی فرا واقع میزنند. آنها مخاطبان را به مدینة فاضلهای فرا میخوانند که جـز به یاری این صورتهای خیالی شاعرانه، تجسّم آن غیر ممکن است. بنابراین «خیال شاعرانه، با یاری گرفتن از عنصر تصویر، بسیاری از امور ذهنی را دیداری میکند و تصورات خود را از این راه به تماشا میگذارد» (حسنلی،1383: 282).
این باور را فتوحی در بلاغت تصویر، بسط و گسترش داده و خیـال پردازی را، میدانی برای تمرین آزادی انسانها و جایگاهی برای آفرینش و نوآوری آدمیان دانسته، تا با تصرّف در طبیعت و اشیا، احساسات و ناکامیهای خویش را ابراز دارند. او معتقد است که «تخیّل و تصویرپردازی عرصة تمرین آزادی و خلّاقیت است و این عرصه مجالی است برای آدمی تـا بـا قدرت سحرانگیـز خیال، در پدیدهها حلول کند و روح خود را در آنها بدمد و جهان را به دلخواه خویش بسازد و عالمی و آدمی از نو بیـافریند» (فتوحی،1386: 67). دانشمندان علم بلاغت وادیبان از دیرباز تاکنون بر نقش پراهمّیت تشبیه در تصویرآفرینیهای شاعران اتفاق نظر دارند و معتقدند که «تشبیه هستة اصلی و مرکزی اغلب خیالهای شاعرانه است. صورتهای گوناگون خیال و نیز انواع تشبیه، مایه گرفته از همان شباهتی است که نیروی تخیّل شاعر در میان اشیا کشف میکند و در صور مختلف به بیان درمیآورد» (پورنـامداریان،1381: 214).
میـزان حضور عنصر تخیّل در شعر شاعران متفاوت است. قصـاید سیف، در ردیف هنـریترین قصاید شعر فـارسی محسوب میشود و کمتر بیتی را در آنها میتوان یافت که از تشبیه و استعاره بیبهره باشد. او شعر و خیـال را در خدمت اهداف دینی و اجتماعی و عرفـانی قرار دادهاست، بهگونهای که برای الفـاظ و معـانی قـرآن، اندیشه و عقل، دنیا و تعلّقاتش، حاکمان و فرمانروایان ستمگر، عدل، حقیقت و ... تصاویری نو، هنری و ابتکاری آفریده که در نوع خود، نظیر و همتا ندارد. تشبیه برجستهترین صور خیال در شعر سیف فرغانی است. بنابراین در این مقاله سعی شدهاست، به بررسی انواع تشبیه در قصـاید سیف فرغـانی همـراه با ترسیم جداول و نمودارهای مرتبط با بحث، پرداختهشود. عمدهترین نکات مورد بـررسی در این پژوهش به شرح زیـراست: 1. بسامد انواع تشبیه در شعر سیف فرغانی 2. واکاوی پیوندهایی که شاعر میان عناصر و مواد تشبیه برقرار کرده 3. کشف نگاه نوین شاعر به جهان پیرامونش با توجه به عنصر خیال و تشبیه 4. بررسی زاویة تشبیه و ایستایی و پویایی آن در تشبیهات وی.
با اطمینان و قاطعیت میتوان ادعا نمود که در مورد زبان، تخیّل و عواطف شعر سیف فرغانی، پژوهشهای برجستهایی انجام نیافته، به طوری که هنوز این شاعر عارف و قصیدههای حکیمانه و هنری وی، به پژوهشگران و دوستداران ادب فارسی، شناسانده نشده است. بنابراین یکی از وجوه ضروری انجام این پژوهش، مورد مذکور است. شایان ذکر است که در بسیاری از موارد، برای پرهیز از اطالة کلام بناچار بسیاری از انواع تشبیه و شواهد مربوط به آنها حذف شده است و شیوة ارجاع شواهد چنین است که اعداد پایان ابیات به ترتیب از چپ به راست، شماره قصیده و شماره صفحه میباشد.
تشبیه در قصـاید سیف فرغانی
1. عنـاصر تشبیه
عناصری که به عنوان ابزاری در ساخت تشبیه در اختیار شاعر قرار گرفتهاند؛ به سبب تنوّع به پانزده بخش کلّی تقسیم شدهاند که عبارتند از:
1-1 انسـانو متعلّقات وی: بخش اول مربوط به انسان و متعلّقات مادی وی مانند حسن، جمـال، سخن و ... است. که بیشترین بسامد یعنی حدود 82/23 درصد از تشبیهات قصاید سیف را در مشبّه بعد از معنویات و در مشبّهبه بعد از اشیا به خود اختصاص دادهاست و این نشان از تفکّر اجتماعی سیف و توجـه وی به مردم جامعه و روزگار خویش است که بیشترین مضامین قصـاید وی را در برمیگیرد. او در قصایدش همواره پادشاهان، امـرا، حاکمان و زیردستان آنها را مورد نقد و انتقـاد قرار میدهد و از مدح حاکمـان روزگار خویش پرهیز میکند.
مشبّه: عوانان به کوران (54/7)، من (سیف فرغانی) به امام حسین (ع) (20/8)، یار به اندیشه (159/71)، مردم تشنه جگر به سگان گرسنه (181/81)، نایبان به سگ (185/82)، مرد بیبهره از عشق به گاو برزگر (130/85)، سائل به گل در چمن (245/119)، عاشق سرگشته به نعل (46/23)، توانگر به زر (236/112)، سپاه پادشاه به اختران (185/82)، شاعر به مرّیخ (195/84)، انسان به صبح (157/70)، رقیب به سایه (83/38)، جانان به نقطه (160/71)، معشوق به رضوان (116/53).
مشبّهبه: چشم به مست مردم آزار (70/34)، قضا به مشّاطه (36/17)، امام حسین (ع) به شاه (215/98)، گرگ به شبان (144/65)، گل به رعیت (131/59)، آینه به عروس (45/23)، آفتاب به زرگر (81/37)، بهار به سلطان (92/71).
بر ره نشست رهزن دنیا و آخرت |
|
تا هر که او نبود طلبکار بازماند (100/43) |
تقدیر منع شیر کند از لبان نور |
|
اطفال ذرّه را که بود مادر آفتاب (81/37) |
راست گویم چو کدو جمله گلو و شکمند |
|
این جماعت که ز پالیز زمانند خیار (67/33) |
شب ار چون شمع برخیزی و سوزی در میان خودرا |
|
بسان صبح روشن دل، نشینی بر کران روشن (157/70) |
1-2 اعضـا و جوارح انسانی: سیف فرغانی از اعضـا و جـوارح انسانی، به عنوان مشبّه استفاده کردهاست که با 292 مورد، 51/11 درصد از کل مشبّهها را شامل میشود که این بسامد فراوان، نسبت به دیگر موضوعات، بیانگر توجه ویژهی شاعر به این عناصر است.
مشبّه: دندان به خضر (40/90)، انگشت به سوار (169/74)، جسد به قاف (57/32)، شکم به چشم مگس (244/117)، رخ به ارغوان (159/71)، پا به هیزم (220/102)، موی سپید به آینه (57/31)، دهان به درّه (33/16)، تن به جهان (244/104).
مشبّهبه: جان به چشم (51/26)، شعر به دندان (91/40)، نامه به دست عروس (244/118).
سیه گریست که بر پشت زردهی قلمست |
|
ز بهر روی سپید ورق، سوار انگشت(169/74) |
چو خضر چشمة حیوان شدست مورد او |
|
چو از دهان تو کردست آبخور دندان (90/40) |
1-3 معنویات و مفاهیم مجرّد و انتزاعی: این بخش شامل حالات درونی انسان و متعلّقات معنوی او و در واقع، امـور غیبی و نـاملموس مانند عشق، غـم و اندوه، لطف، فطرت، نفس، هستی و وجود، اندیشه، مرگ، عمـر و ... میشود. این گفتار که به نوعی تشبیهات عقلی به حسی شاعر را دربر گرفته، بیانگر این نکته است که شاعر برای درک بهتر مشبّه معقول، آن را به امـری محسوس تشبیه میکند. این نـوع تشبیه را میتوان یکی از برجستهترین جنبههای هنری تشبیه شمرد،که در قصاید سیف، بیشترین نوع تشبیهـات را از لحاظ مشبّه با 02/38 درصد، به خود اختصاص دادهاست که این امر ناشی از تفکّر عرفـانی شاعر است؛ زیرا او بیشتر از آنکه به طبیعت بیرون توجه داشته باشد به طبیعت درون و مفاهیم مجرّد و انتزاعی تمایل دارد. در حالی که از لحاظ مشبّهبه (01/2 درصد) بسامد اندکی را به خود اختصاص داده است.
مشبّه: حقیقت به کوتوال (35/73)، عشق به یزید (33/16)، عدل به افریدون (202/88)، کفر به ایمان (64/33)، همت به براق (58/32)، جان به سنبل (73/35)، دل مسکین به سیماب (161/72)، توبه به ماه (223/104)، عشق به زمستان (94/41)، وعدهی معشوق به برنج (91/40)، رزق به اجل (178/80).
مشبّهبه: زلف به کفر (144/64)، یار به اندیشه (159/71)، دل به جان (34/16)، علم به روح (109/47)
برون رود خر شهوت ز آخُر نفست |
|
چو گاو هستی تو گوسپند قربان شد (224/104) |
چو میر مجلس غم حکم کرد تا در دل |
|
نهاد بزم طرب پادشای اندیشه (34/16) |
خطّ معما شوی و نقطه زند عشق |
|
صورت حال تو را به خال حقیقت (73/35) |
1-4. عناصر و شخصیتهای دینی، مذهبی: شاعر به اقتضای دین و مذهب خویش، از عناصر و شخصیتهای دینی و مذهبی در ساخت انواع تشبیه، به عنوان ابزار بهره میجوید؛. اما این بخش، از میان انواع مواد تشبیه در قصاید سیف، بسامدی اندک؛ یعنی حدود 10/1 از تشبیهات وی را از لحاظ مشبّه در برمیگیرد که این بسامد کم برخلاف نظر، عقیده و مسلک شاعر و عارف خانقاه نشین ما است.این بخش شامل عناصر دینی و مذهبی مانند قرآن، اسامی سورههای قرآنی، کعبه، عصای موسی، گاو سـامری و ... همچنین شخصیتهای مذهبی مانند اسامی پیـامبران و امامان و یـاران پیـامبر و ائمه و عرفـا میباشد که غالب اشارههای سیف ناظر به اشخاص است و از نظر بسامد حدود 54/6 درصد از کل مشبّهبههای سیف فرغانی را شامل میشود.
مشبّه: قرآن به امام (20/9)، مازاغ به شاهین (59/32)، حق الیقین به مشرق (26/13)، کن فکان به کان (171/75)، ارجعی به صولجان (150/69)، قرآن به بهشت (22/10)، قلم به عصای کلیم (ع) (169/74)
مشبّهبه: قرآن به عزیز (20/9)، قضا به هارون (66/33)، سیف فرغانی به یوسف (ع) (243/116)، زلف معشوق به بلال (34/16)، سیم و زر به عزیز مصر (228/107)، دنیا به کنعان (228/107).
چو روحالله به انفاس مطهر |
|
جهانی کور دل را توتیایم (27/14) |
به یمن خاک درت شد دل چو زمزم من |
|
چو آب عکس پذیر از صفای اندیشه (35/16) |
نماز نیست مرا تا بلال زلفت گفت |
|
ز قامت تو دلم را صلای اندیشه (34/16) |
شمر تو چون یزید، سَمَر شد به فعل بد |
|
ای تو حسین و آقسرا کربلای تو (106/46) |
1-5 عناصر و شخصیتهای تاریخی و اساطیری: تاریخ و اساطیر ملّی ایرانی، مخصوصاً اساطیر موجود در شاهنامه، از دیرباز تاکنون مورد توجّه ایرانیان و شاعران بودهاست. بهگونهای که «در شعر فارسی یک سوی صورخیال آنها را تشکیل میدهد و از عنـاصر پر اهمّیتی است که خیـال، در ترکیب و تصرّف آن زیبـاییها و هنرهـایی را به وجود آوردهاست» (شفیعی کدکنی،1366: 236). سیف فرغانی نیز از جمله شاعرانی است که از اساطیر و شخصیتهای تاریخی در تشبیهات خویش بهره بردهاست. هر چند که 87/2 درصد از مشبّهبه و 07/0 درصد از مشبّه تشبیهات سیف فرغانی را این عناصر در برمیگیرند؛ اما همین درصـد اندک نیز بهگونهای بکر و خیـال انگیز، در اشعار سیف به کار رفتهاست.
مشبّه: گرگین به بیژن (56/30)، سام به روبه (56/30)، جمشید به خورشید (141/63).
مشبّهبه: لب تشنه به سکندر (38/18)، جسد به قاف (57/32)، حروف به اژدها (20/9).
بیژن عقل با من اندر بند |
|
یوسف روح با من اندر چاه (5/3) |
ازین تیره قفس بر پر که مر سیمرغ جانت را |
|
نماند بال طاووسی درین زاغ آشیان روشن(157/70) |
جان چو کار عشق نکند بار تن خواهد کشید |
|
گاوآخر شد چو رخش از پوردستان بازماند(242/116) |
مال شیرین و تویی خسرو و فرهاد فقیر |
|
سوی شیرین، ره آمد شد فرهاد مگیر (208/93) |
1-6 حیوانات، جانوران، پرندگان و اعضای آنها: حیوانات و پرندگان در تصویر آفرینی شاعر بسیار مؤثّر بودهاند. بهطوری که حدود 14/1 درصد از تشبیهات فرغانی را به عنوان مشبّه و 8 درصد از مشبّهبههای وی را شامل میشوند. این بخش درواقع شامل انواع حیوانات، پرندگان و همچنین اعضا و متعلّقات آنها چون: استخوان، مغز استخوان، پر و بال و ... میشود و بندرت از حشرات و خزندگان، نام برده است.
مشبّه: گرگ به شبان (144/65)، بلبل به خروس بی هنگام (222/103)، پیل به خر (25/12)، مرغ به درخت (203/89)، پر طاووس به بادبزن (134/62)، سم به آهن (46/23)، شهپر به قوس قزح (82/37).
مشبّهبه: من (شاعر) به مگس (151/69)، زبان به مار (24/12)، طلب به براق (148/67)، خروس تاجور (انسان) به ماکیان (231/107)، شکوفه به سمندر (93/41)، زمین به خار پشت (92/41)، قلم به زرده (169/74)، تیغ به ثعبان (195/84)، کوه به شتر (191/84)، نان خشک به استخوان (200/78).
همچو مُنج انگبین در کُنج بودم منزوی |
|
چون گلی دیدم بر افراز شجر باز آمدم(151/69) |
باز را کوته شود از بال او منقار قهر |
|
گر بگیرد کبک را شاهین عدلت زیر پر(180/81) |
چو اسبان کُرّهی تند فلک را |
|
سر اندر زیر پای آورد و زین کرد (248/125) |
شترگربة بار امر تو را |
|
به گردن کشد بُختی روزگار (59/32) |
1-7 درختان، گلها، گیاهان و اجزای آنها و ... : درختان و گلها و گیاهان، همواره مورد توجّه شاعران تصویرگرای ما بودهاند، چنانکه سیف فرغـانی نیـز از زیبـاییهای طبیعت، در تشبیهات خویش بهره بردهاست. این عنصر، در میـان قصـاید سیف حدود 14/4 درصد از تشبیهـات وی را از لحـاظ مشبّه و حدود 25/10 درصد از مشبّهبهها را در برمیگیرد که این امر دالّ بر طبیعتگرایی شاعر میباشد.
مشبّه: شکوفه به لشکر (92/41)، شاخ به جیب کلیم (ع) (61/33)، شکوفه به سمندر (93/41)، لاله به آتش (61/33)، خار به گلشکر (174/77)، شکوفه به مَصدر (95/41)، ریاحین به حور (61/33).
مشبّهبه: انسان به نخل بارور (10/4)، قامت و بالا به عرعر (128/57)، جان معشوق به سنبل (73/35)، شکوفه به عبهر (94/41)، آفتاب به گل احمر (82/37)، زمان به پالیز (67/33)، دُخان به گل (97/42)، شعر شاعر به باغ پر از شکوفه (94/41).
ناگهان چون بگشادی در دکان جمال |
|
گل فروشان چمن را بشکستی بازار (62/33) |
تو مینشنوی ورنه در گوش عارف |
|
چو طوطیست دایم سخنور شکوفه (95/41) |
پیش رخ تو در عرق روی خویشتن |
|
غرق آمده در آب چو نیلوفر آفتاب (79/37) |
از عشق چهرهی تو چو زر، زرد گشت گل |
|
وز شرم عارض تو چو گل سرخ شد بهار(75/36) |
1-8 اشیا، ابزارآلات، مکانها و ...: اشیا و عناصر بیجان، ابزارآلات، مکانها و بناها، خواه ناخواه در شعر همة شاعران در ساخت تشبیه کاربرد فراوانی دارند. زیرا همة انسانها در زندگی روزمرة خویش به نوعی با آنها در ارتباطند. این عناصر در تشبیهات سیف فرغانی، نقشی چشمگیر دارند به طوری که این عنصر از میان مشبّهات قصاید سیف، 11/3 درصد را شامل میشود و بیشترین و بالاترین درصد؛ یعنی حدود 14/24 درصد از مشبّهبههای تشبیهات سیف را در برمیگیرد و در مقـایسه بـا دیگر مشبّهبهها در ردیف اول جای میگیرد که شامل انواع ابـزار آلات مـوسیقی مانند: ارغنـون، بربـط، چنگ و نی و ...، ابزار جنگی چون: دُهُل، تیر و شمشیر و ...، ابـزارآلات بازی مثل: پیل شطرنج، پیادگان شطرنج، بسـاط و ...، اسامی شهرها و کشورهـا، و تمام بنـاها و ساختمانها، کتاب، قلم و ... میشود.
مشبّه: مال و ملک به عروس بکر (55/30)، مال به شیرین (208/93)، تیغ به ثعبان (195/84)، شهرها به خانة شطرنج (173/76)، تیغ به مگس ران (193/84)، آینه به آهن (46/23)، کتب به ستاره (23/10)، دلق به سیر و پیاز (177/80)، قلم به حرف ندا (32/15)، آسمانه به بهشت (116/52).
مشبّهبه: من (شاعر) به شمعدان (164/73)، موی سپید به آینه (57/31)، دهان به یاقوت (62/33)، دهان به دُرج(91/40)، اندیشه به انا (34/16)، سم رخش معشوق به آهن (46/23)، شهرها به خانه شطرنج (173/76)، سنگ به مجمر (89/39)، عرفان به جواهر (74/35)، غم به شمشیر (31/15)، شاخ به کمان (97/42)، دُرّ و گهر به جرس (145/65)، چرخ به رَحا (137/63)، نان به سراب (14/5)، شعر شاعر به دام (116/52).
به بام قصر معانی برآیی ای درویش |
|
اگر توانی بر نردبان اسما رفت (52/27) |
صولجان ارجعی زد در قفای من چو گوی |
|
رو نهادم سوی این میدان به سر باز آمدم(150/69) |
فرش سرایت اطلس چرخست چون سزد |
|
اینجا سریر قدر تو بر بوریای خاک(137/63) |
درین مرکز که هستی همچو پرگار |
|
به سر بیرون به پای اندر میان باش(231/108) |
1-9 جواهرات، فلزات و سنگهای قیمتی و ...: این عناصر بسامد اندکی از تصاویر سیف فرغانی را از لحاظ مشبّه (94/0 درصد) و مشبّهبه (07/6 درصد) در برمیگیرد. این امر مؤیّد این نکته است که وی شاعری خانقهنشین و عارف و رویگردان از هرگونه تجمّل و مال و منال دنیوی بوده و این امر بروشنی در اشعارش منعکس شدهاست.
مشبّه: سیم و زر به عزیز (مصر) (228/107)، زر و درم به مگس (145/65)، دانه دُر به گلنار (62/33)، زر سلطان به سفال رنگین (116/52)، درم به نگین (227/106)، لعل (لب) به شهد مستی انگیز (70/34)، مس تو (وجود) به کیمیا (220/102)
مشبّهبه: اعیان به مس (28/14)، عدل به لؤلؤ مکنون (205/90)، شکوفه به زر (92/41)، زر سرخ به درم قلب (197/85)، ابر به خفتان (194/84)، عرفان به جواهر (74/35)
بر زمین گر ز سر کوی تو بادی بوزد |
|
خاک دیگر نکند بی تو چو سیماب قرار (64/33) |
شعر که نقد روان معدن طبعست |
|
بر دل این ممسکان به نسیه گران بود (145/65) |
بجوشی تا چو زر گردد سراسر خام تو پخته |
|
بکوشی تا خبـرگردد تو را همچون عیان روشن(157/70) |
عالم چو خاتمست در انگشت قبض و بسط |
|
اشیا نقوش خاتم و زیشان نگین تویی (26/13) |
1-10 افلاک، اجرام آسمانی و ...: سیف فرغانی به یاری خورشید و ماه و ستارگان، این اجرام آسمانی و قندیلهای افلاکی، آسمان خیال خویش را روشن ساختهاست. این عناصر با بسامد 26/4 درصد از انواع مشبّه و27/6 درصد از انواع مشبّهبه را شامل میشود.
مشبّه: مه به رنگرز (80/37)، اجرام به عنصری (شاعر) (222/103)، چرخ به چوگانی (242/116)، اجرام به مرکّب (143/64)، انجم به دانه (40/19)، آفتاب به نیلوفر (79/37)، آفتاب به شاه شطرنج (79/37)، گردون به نردبان (27/14)، آفتاب به سیماب (81/37)، مهر و ماه به ذرّه (82/38)، مه به نقطه (36/17).
مشبّهبه: شاعر به مرّیخ (195/84)، ابرو به هلال (133/61)، اندیشه به سُها (34/16)، شکوفه به اختر (94/14)، ذرّه به خورشید (63/33)، معانی به ستارگان (20/9).
ز تو طلوع بود آفتاب طاعت را |
|
چو در شب دل تو ماه توبه تابان شد(223/104) |
بر افراز اغصان شهابیست ثاقب |
|
مشعشع به روی منوّر، شکوفه (95/41) |
بر لوح که از خلق نهان در شب غیب است |
|
آن جمله کتب همچو ستاره تو(قرآن) چو ماهی(23/10) |
مدبّرات امورند در مصالح خلق |
|
ستارگان معانیش بر سمای حروف (20/9) |
1-11 زمـان، اوقات و سـایر فصـول: تصـاویر زمان در پهنة بیکران خیال سیف فرغانی متنوع و گوناگون است. اما بسامد اندکی حدود 55/ درصد، از مشبّهات و 51/0 درصد از مشبّهبههای قصاید وی را شامل میشود. در این قسمت مشبّه یا مشبّهبههایی که دلالت بر زمان و وقت دارند از جمله: روز و شب، صبح و تمام فصول سال و ... ذکر میشود.
مشبّه: بهار به سلطان (92/71)، وقت به بارگی (213/97)، شب تار به پود (62/33)، سال به عقد (133/61)، شب به خورشید (154/70)، روز وصال به شب قدر (19/8)، روز و شب به مثنوی (50/26).
مشبّهبه: معشوق به بهار(151/69)، رخ معشوق به غرّه روز (46/23)، عشق به زمستان (94/41)، کواکب به صبح (115/51)
علم ارچه صادقست در اخبار خود چو صبح |
|
لیک آفتاب مشرق حقالیقین تویی (26/13) |
سپید مهرهی روز و سیاه دانهی شب |
|
مه من ارخوهد ازعقد، سال بگشاید(133/61) |
1-12 عنـاصر طبیعی: طبیعت زیباست و برای درک این زیباییها باید چشمی بینا، ذوقی سلیم و دلی بیدار داشت تا این زیبـاییها را در عرصة خیال دید، دریـافت و حس کرد. سیف فرغـانی این شـاعر تصویرگرا نیز، در عرصة پهنـاور طبیعت به آفریدن تصـاویری بکر و خیالانگیز دستزدهاست. این عنصر از میان تشبیهات موجود در قصاید سیف، حدود5/11 درصد از مشبّهبه و 51/3 درصد از مشبّه را به خود اختصاص دادهاست.
مشبّه: خاک تیره دل به آب دیدگان (153/70)، ذرّه به اطفال (81/37)، سایه به من (سیف) (83/38)، کاینات به حلّاج (51/26)، زمین به خارپشت (92/41)، ابر به عقابـان (82/38)، سنگ به ناف آهوی چینی (86/39)، اخگر به شکوفه (93/41)، خاک به فلک (29/15)، موج دریا به ابر (151/69)، ماء و طین (انسان) به صدف (26/13)، زمین به انبار موران (175/78)، ابر به خفتان (194/84)، خاک به وعا (137/63)، نور به خط (95/41)، کوه به فرشته (26/13).
مشبّهبه: سیف فرغانی به ابر (152/69)، غم به طوفان (84/38)، جفا به کلوخ (88/39)، شکوفه به آب بهاری (93/41)، مال و جاه به آب ایستاده (218/100)، ذره به ابر (163/73)، کن فکان به کان (171/75)، شهپر به قوس قزح (82/37).
مرغان اوج قرب که اندر هوای او |
|
بیبال همچو بـاد به هرجا پریدهاند (51/26) |
ز شرم آن دُرّ دندان سزد که حل گردد |
|
چو مغز در صدف همچو استخوان گوهر(171/75) |
آتش خورم بسان شتر مرغ که آب و نان |
|
مسموم حادثات شد اندر وعای خاک (137/63) |
1-13 خـوردنیها و آشـامیدنیها و ... این بخش حدود58/3 درصد از مشبّهبهها و 55/0 درصد از مشبّههای قصاید سیف را دربرمیگیرد.
مشبّه: بادام به چشم (221/103)، نان به آب حیات (224/104)، گندم به یوسف (172/76)، میوه به مرغ (130/58)، می به ارغوان (155/70)، می به آفتاب (81/37)، نان به آتش (13/5)، مزوّر به کشکاب (7/4).
مشبّهبه: آدمی تلخ عیش به شیرینی (203/89)، امید به نان (91/40)، خار به گلشکر (174/77)، شکر به غوره (171/75)، دلق به سیر و پیاز (177/80)، لعل (لب) معشوق به شهد شفا (142/64).
ز خوان وصل تو نان امید خشک آمد |
|
مرا که در لب تو نیست کارگر دندان (91/40) |
صافی درون چو شیشه و روشن شود چو می |
|
هر کو شراب عشق درآمد به ساغرش (38/18) |
بِرنج وعدهی تو سنگ عشوهها دارد |
|
خورم برنج و نگه دارم از حجر، دندان (91/40) |
ور آب لفظ نباشد کجا برون آید |
|
دقیق معنی از زیر آسیای حروف (21/9) |
1-14 دانشهـای ادبی و سـایر علوم: این بخش که بیشتـر شـامل دانشهـای ادبی، شعر و سخن و متعلّقـات آنهـا میشود، با بسـامد 14/4 درصد از مشبّه و 68/2 درصد از مشبّهبههای قصاید سیف را در برمیگیرد که نشان از علاقه و تبحّر خاص شاعر در زمینة شعر و ادب و مهارت وی در آشنـایی بـا دیگر علوم زمان خویش است و شـامل دانشهای ادبی چون، بیت، قصیده، دیوان و ...، اصطلاحات مربوط به علم موسیقی مانند زیر، نشید و ...، همچنین حروف الفبا، خط معمّا، اصطلاحات صرف و نحو عربی، اعراب، اسم، فعل، مصدر و ... میشوند.
مشبّه: شعر به دندان (91/40)، عرفان به مصر (49/24)، حروف به اژدها (20/9)، لفظ به کلیم (21/9)، دانش به آب بقا (27/14)، علم به روح (109/47)، فلسفه به سرگین (149/68)، دیوان شاعر (سیف) به باغ (96/41)، علم به درخت (229/107)، حروف به آسیا (21/9)، شعر به نقد روان (145/65)، شعر به بادیه (35/16)، معنی بکر به انار (75/36)، حرف به طلسم (22/10).
مشبّهبه: معشوق به خط معمّا (73/35)، دهان به دال (134/61)، اندیشه به غنا (موسیقی) (35/16)، مُلک به اِعراب (182/81)، ریحان به خط (75/36)، مهر و مه به ورق (147/67)، حرف به طلسم (22/10).
اگر درس معنی بخوانی بدانی |
|
که فعلی دگر راست مصدر شکوفه (95/41) |
مسّتو(وجود) را حُکم کیمیـاست ازین پس |
|
سکّه اگر از قبول ماست زرت را (220/102) |
چون ساق لکلکست دراز این قصیده سیف |
|
همچون عقاب جمع کن اندر مطار پای (165/73) |
گر تو شرح کتاب حسن کنی |
|
مهر و مه چون ورق در آن برود (147/67) |
1-15. دنیا و آخرت و متعلّقات آنها: این بخش با 11/3 درصد از بسامد نسبتاً بالایی برخوردار است و شامل دنیا و آخرت، دهر و روزگار، خُلد و عدن و فرشتگان و ... میشود که نشان از بیاعتنـایی شاعر به دنیـا و متعلّقات آن و نمـایاندن بیوفـاییهای روزگـار و در مقـابل توجه وی به آخرت و معرفی نعمتهای بهشتی و فرشتگان میباشد. در مقابل کمترین بسامد و کمرنگترین نوع مشبّهبه یعنی حـدود 34/1 درصد را از میان تشبیهات سیف به خود اختصاص داده است.
مشبّه: ایام به مادر (145/65)، دنیا به کنعان (243/116)، دنیی دون به گوسپند (219/101)، خُلد به بوستان (164/73)، دنیا به علفزار (18/7)، جهان به چراگاه (230/107)، دهر به نگارستان (151/69)، دنیا به نمگین خاکدان (157/70)، عالم به خاتم (26/13)، جهان به صدف (171/75)، دنیا به گوشتی لاغر (240/115)، عالم به جنّت (141/64)
مشبّهبه: معشوق به رضوان (116/53)، عشق به مَلَک (22/4)، شکوفه به حور (92/41)، رزق به اجل (178/80)، کنار جوی به حوض کوثر (38/18)، کوه به فرشته (26/13)، عالم به جنّت (141/64)
بر ره نشست رهزن دنیا و آخرت |
|
تا هر که او نبود طلبکار بازماند (100/43) |
به اعتدال شود چون هوای فصل ربیع |
|
اگر بیفگنی از لطف بر سقر سایه (83/38) |
بهر ادراک معانی در نگارستان دهر |
|
یک به یک کردم تماشای صُور بازآمدم (151/69) |
حوریانند ریاحین و بساتین چو بهشت |
|
وقت آنست که جانان بنماید دیدار (61/33) |
گفتنی است تشبیهات مرکّب به دلیل اینکه مشبّه و مشبّهبه آنها هیـأتی ترکیبی از چند تصویـر میباشد، در این بخش ذکر نشدهاند.
2. تشبیـه بلیـغ: اگر هم ادات تشبیه و هم وجهشبه حذف شود، تشبیه، بلیغ است که رساترین و زیباترین شکل تشبیه میباشد؛ چرا که ادعای همانندی و اشتراک بین مشبّه و مشبّهبه در این نوع از تشبیه قویتر است تا آنجا که برخی این نوع از تشبیه را استعاره دانستهاند و چنین استدلال کردهاند که در این گونه تشبیهات، ادعـای یکسـانی و یگانگی مشبّه و مشبّهبه مطرح است نه ادعـای همـانندی و اشتراک بین مشبّه و مشبّهبه در یک یـا چند صفت (علـوی مقدّم و اشرفزاده،1388: 88). این تشبیه به دو صورت اضافی و غیر اضافی است. که در صورت نخست، مشبّه، به مشبّهبه و یا بالعکس اضافه میشود، که به آن اضافة تشبیهی میگویند که خود نیز انواعی دارد.
2-1. اضافة تلمیحی: تشبیه بلیغ اضافی است که در آن فهم وجهشبه در گرو آشنایی با داستان و اسطوره و به اصطلاح تلمیحی است (شمیسا،1381: 117).
یزید عشق تو هر روز تشنه خون ریزد |
|
حسین دل را در کربلای اندیشه (33/16) |
حبال دعوی برداشتند چون بفگند |
|
کلیم لفظ وی اندر میان عصای حروف(21/9) |
به بارگاه سلیمان روح، هدهد عقل |
|
خبر ز عرش عظیم آرد از سبای حروف(همان) |
چو دست صالح عشقت عمل کند در دل |
|
ز پای ناقهی طبعم عقال بگشاید (134/61) |
بلقیسِ حُسن، آصفِ عقل (35/16)، خسروِ عشق (64/33)، آزرِ نفس (110/48)، طورِ شوق (164/73)، بیژنِ عقل، یوسف روح (5/3)
2-2. اضافة سمبلیک: وقتی است که مشبّهبه (مضاف) سمبل (یا نشانه) مشبّه (مضافٌالیه) باشد. (همان، 119)
آمدی جمشید و مهدی تا شدی سرکوفته |
|
مار ضحّاکان ظلماز گرز افریدون عدل(202/88) |
با یوسف حُسن تو نرستم |
|
زین عشق چو گرگ آدمیخوار (69/34) |
بی جان حسن معنی، صورت به کار ناید |
|
گر تو جمال یوسف یا یوسف جمالی(109/47) |
کلاه عزّت اندر پای خواری |
|
ز سرهای عزیزان اوفتاده (119/54) |
در ابیات بالا «ضحّاک، فریدون، یوسف و کلاه» که مشبّهبه واقع شدهاند، به ترتیب سمبل «ظلم، عدل، حسن، جمال و عزّت» که مشبّه هستند، میباشند.
2-3. اضافة اسـاطیری: تشبیهی است که در آن عناصر و شخصیتهای اساطیری مانند کوه قـاف، عنقا، سیمرغ، خضر، سکندر، ضحّاک، فریدون، زال، رستم، بیژن، دیو، جمشید و ... به عنـوان مشبّهبه واقع مـیشوند.
آمدی جمشید و مهدی تا شدی سرکوفته |
|
مار ضحّاکان ظلم از گرز افریدون عدل(202/88) |
بیژن عقل با من اندر بند |
|
یوسف روح با من اندر چاه (5/3) |
زالکی دان به دست رستم عشق |
|
روبهی دان به دست گرگین در (149/68) |
رستم آن معرکه نبود از آنش |
|
پنجه بهم درشکست زال حقیقت (74/35) |
ماه با خورشید جمشید و سپاه اختران |
|
پیش روی خوب تو چون آسمان بوسد زمین(141/64) |
3. وجه شبه استخدام (دوگانه)
استخدام که یکی از زیر شاخههای علم بدیع محسوب میشود، در کتابهای بدیع، از جمله جواهر البلاغه اینگونه تعریف شدهاست: «استخدام ذکر لفظ مشترک میان دو معنی است که از آن لفظ یکی از دو معنی را، اراده کنند» (الهاشمی،1380: 204). همایی در «فنون بلاغت و صناعات ادبی» خویش آنرا روشنتر بیان میکند و میگوید: «استخدام آن است که لفظی دارای چند معنی باشد و آن را طوری در نظم یا نثـر بیاورند که با یک جمله یک معنی و با جملهی دیگر معنی دیگر ببخشد» (همـایی،1380: 275). و اما وجه شبه دوگانه یا صنعت استخدام بدینگونه است که «گاهی وجهشبه در ارتباط با مشبّه یک معنی و در ارتباط با مشبّهبه معنی دیگری دارد و یکبار حسی و بار دیگر عقلی است. در این صـورت کلام بسیار زیبا و هنری خواهد بود» (شمیسا،1381: 105).
کتابیست عالم ز افعال و اسما |
|
وزآن جمله جزویست ابتر شکوفه (95/41) |
افعال و اسما با عالم (مشبّه) به معنی موجودات و آفریدهها است و با کتاب (مشبّهبه) به معنی فعـل و اسم میبـاشد.
درین باغ این سپیدارانِ بیبر (امیران) |
|
به بادی چون درختان اوفتاده (120/54) |
باد، در ارتباط با سپیداران بیبر (امیران: مشبّه) به معنی دشمنی امیران مخالف (عقلی) و در ارتباط با درختـان (مشبّهبه) به منظور همان باد طبیعی و جریان هوا (حسّی) است.
گو درین مصر که فرعون درو صد بیشست |
|
نان عزیزست که شد یوسف گندم چاهی(172/76) |
چـاه، با گندم (مشبّه) به معنی احتکار (عقلی) است و با یوسـف (مشبّهبه) اشارهایست به در چـاه افتادن یـوسف (حسی).
4. وجه شبه استخدام (چندگانه): که وجهشبه در تشبیه به گونهای است که شـامل چند لفظ میباشد که هر کدام از آنها با مشبّه یک معنی و با مشبّهبه نیز معنی دیگری دارند.
به زر پاشیدن اندر پای یـاران (انسان) |
|
چو دی گرچند بیبرگی، خزان باش(231/108) |
در این وجهشبه دو استخدام به کار رفته است: 1. زر پاشیدن: که منظور از زر با مشبّه (انسان) سکة طلا، با مشبّهبه (ماه دی) برگهای زرد درختان و همچنین 2. بیبرگی: با مشبّه (انسان) به معنی فقر و با مشبّهبه (ماه دی) ریزش برگ درختان در دی ماه میباشد.
پرت بخشند چون عنقا و در دام کسی نایی |
|
چو وصفت راستی باشد بسان تیر در طاعت(204/90) |
در وجهشبه تشبیه بالا دو استخدام به کار رفته است: 1. راستی: در ارتباط با انسان (مشبّه) به معنی صداقت و در ارتباط با تیر (مشبّهبه) راست بودن است. 2. طاعت: با انسان (مشبّه)، اطاعت و فرمـانبرداری و با تیر (مشبّهبه) در طاعت تیر انداز بودن، میباشد.
5. انواع تشبیه به اعتبار طرفین
5-1. حسی به حسی: تشبیهی که مشبّه و مشبّهبه آن هر دو از امور حسی و قابل درک باشند. در واقع حواس و صور خیال ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند، به طوری که اسکلتن در این زمینه میگوید: «تصویر در شعر، بیـانی است که به صور ذهنی حاصل از دریـافتهای حسی شاعر زندگی میبخشد. به عبارت دیگر سبب میشود تا خواننده احساس کند که چیـزی را به گونهای ممتـاز میبیند، لمس میکند، میبوید یا میشنود» (اسکلتن،1375: 105). این تشبیه در دیوان سیف بالاترین بسامد؛ یعنی 22/54 درصد را به خود اختصاص دادهاست. که این نشان دهندهی این مطلب است که وی، شاعر توصیف امور عینی است تا اهل تجربههای باطنی و امور متافیزکی.
نه دشمن را بریده سر چو خوشه تیغ چون داست |
|
نه خصمی را چو خرمن کوفت گرز گاوسار تو(8/4) |
ایادستور هامان وش که نمرودی شدی سرکش |
|
تو فرعونی و چون قارون به مالست افتخار تو(9/4) |
5-2. عقلی به حسی: یکی از جنبههای هنری تشبیه، پیوند دادن معقولات به محسوسات است. این نوع بعد از تشبیه حسی به حسی، بیشترین بسـامد یعنی 23/41 درصد از تشبیهات سیف را در برمیگیرد. کروچه در این باره میگوید: «گفتهاند که تصوّر آنگاه جنبه هنری پیدا میکند، که معقولی را با محسوسی پیوند دهد» (کروچه،1344: 79).
تو نخل بارور گشتی به مال و دسترس نبود |
|
به خرمای تو مردم را ز بُخل همچو خار تو(10/4) |
در اینجا، شاعر بُخل را که عقلی است به خار (حسی) تشبیه کرده است.
که پیش تخت سلیمان روح این ساعت |
|
رسید هدهد وهم از سبای اندیشه (35/16) |
در این بیت، «روح، وهم، اندیشه» مشبّه و عقلی و «سلیمان، هدهد، سبا» مشبّهبه و حسیاند. موارد دیگر: باز دل، دام عشق (207/92)، باد لطف، جیحون عدل (202/88)، سمند کامرانی، بستان مهر، میدان کین (143/64) صرّاف شرع، معدن جود، جبال حقیقت (74/35) شب دل، ماه توبه (223/104) آتش شهوت، آب صبر (232/108)
5-3. حسی به عقلی: یعنی مشبّه، حسی و مشبّهبه از امور عقلانی باشد. «از نظر تئوری این نوع تشبیه نباید وجود داشته باشد، چون غرض از تشبیه این است که به کمک مشبّهبه که در صفتی اَعرف و اَجلی و اَقوی از مشبّه است؛ حال و وضع مشبّه را در ذهن تقریر و توصیف کنیم و بدیهی است که عقلی همیشه نسبت به حسی اخفی است. از این رو در این تشبیهات، شاعر خود وجهشبهیی را که مورد نظر اوست ذکر میکند. بدین ترتیب اینگونه تشبیه همواره مُفصّل است» (شمیسا،1381: 72). بسامد این نوع تشبیه از میان تشبیهات سیف 74/2 درصد میباشد.
درختست طوبی صفت زآنکه بستان |
|
بهشتست از آن حور پیکر شکوفه (92/41) |
سیف فرغانی سناییوار ازین پس نزد ما |
|
"چون سخن زآن زلف و رخ گویی مگو از کفرودین" (144/64) |
تن زندهدلان چون جان وطن بر آسمان سازد |
|
ولیکن مردهدل را جان چو گور اندر زمین باشد(210/95) |
5-4. عقلی به عقلی: تشبیهی که هر دو طرف تشبیه از امور عقلانی و غیر قابل حس هستند. این تشبیه 68/1 درصد، یعنی کمترین بسامد را در تشبیهات سیف دارد. «از جهت بلاغی، این نوع تشبیه چندان بلاغتی ندارد؛ زیرا دریافت وجوه اشتراک بین دو امر معقول، کاری دشوار است و ثانیاً مشبّهبه بر طبق روال تشبیه، باید در وجهشبه قویتر باشد و چون در این نوع از تشبیه، مشبّه نیز از امور عقلانی است، هر ذهنی نمیتواند به کیفیت قویتر بودن وجهشبه در مشبّهبه نسبت به مشبّه پی ببرد» (علوی مقدّم و اشرف زاده،1388: 100).
اگرچه بر دل غمگین بنده نافذ شد |
|
ز حکم مبرم عشقت قضای اندیشه (35/16) |
چو جان خوشست از اندیشهی تو دل گرچه |
|
که خوش دلی نبود اقتضای اندیشه (34/16) |
به کام جان برو آب حیات معنی نوش |
|
ز عین چشمهی الفاظ وز انای حروف (20/9) |
تو سلیمانی و دین چون خاتم و دیوست نفس |
|
از کفت خواهد ربود انگشترین، غافل مباش (240/114) |
6. تشیبه تمثیل
تشبیه تمثیل تشبیهی است که مشبّه در آن امری است معقول و مرکّب که برای اثبات آن مشبّهبهی محسوس و مرکّب، که جنبه مثل داشته باشد، بیاورند. جرجانی اولین کسی است که بتفصیل از تمثیل سخن گفته و تقریباً مفهوم آن را روشن کردهاست. به نظر او «تشبیه اعم از تمثیل است. یعنی هر تمثیلی تشبیه است؛ اما هر تشبیهی، تمثیل نیست و تشبیـه تمثیـلی، در واقع تشبیه مرکّبی است که وجهشبه در آن آشکـار نیست و صفتی عقـلی و غیرحقیقـی برآمـده از امـور متعـدد است و درک آن نیاز به تأویل دارد» (جرجانی،1370: 57-55). تشبیه تمثیل آمار بسیار اندکی در قصاید سیف دارد که شاید یکی از دلایل آن درصد اندک تشبیهات مرکّب در اشعار وی، که از شاخصة اصلی تشبیه تمثیلی است، باشد. برای نمونه:
دل ناپاک و نور عشق؟ هیهات |
|
سریر شاه در گلخن نیاید (44/22) |
دل ناپاک و نور عشق، هر دو امری معقول و مرکّب میباشند (مشبّه) که شـاعر برای تقریر و اثبات آن مشبّهبهی مرکّب و محسوس آوردهاست (سریر شاه در گلخن). بنابراین شاعر قرار نگرفتن نور عشق در دلی ناپاک و بیارزش را مانند قرار نگرفتن سریر پادشـاه در گلخن و جـایی کثیف میداند. وجهشبه: قـرار نگرفتن چیزی بـا ارزش در چیـزی بیارزش و پست. همچنین موارد دیگر:
ازین دنیا به دست دل برآور پای جان از گل |
|
که آیینه برون ناید ز نمگین خاکدان روشن(157/70) |
بدین عمل نتواند رهید در محشر |
|
که در مصاف نشاید به تیغ چوبین رفت (55/30) |
حصن اقبال خود از همّت درویشان ساز |
|
چون تو در کشتی نوحی چه غم از طوفانش (118/54) |
7. زاویة تشبیه
نو و کهنه بودن تشبیهات به چگونگی زاویة تشبیه بستگی دارد؛ یعنی هر چه زاویة تشبیه بازتر و شباهت بین طرفین تشبیه دیریابتر باشد، تشبیه نوتر و هنریتر و شاعر آن مبدع تصاویر نو است و برعکس هر چه زاویه تشبیه بستهتر و شباهت بین طرفین تشبیه زودفهمتر باشد، تشبیهات، کهنه و تکراری خواهند بود؛ زیرا هرچه درک وجهشبه نیاز به جستجو و دقت بیشتری داشتهباشد، تشبیه زیباتر و شگفتانگیزتر میشود. زرینکوب در اینباره میگوید: «لطف تشبیه در غرابت و دوریش از ابتذال است؛ بویژه اینکه وجه شبه امری باشد که زود به خاطر نرسد و تا حدی پوشیده باشد و خاطر شنونده به کمک پویه و تقلایی ذهن، بکوشد تا آن را بدست بیاورد» (زرّینکوب، 1381: 56). این امر مبین سبک، زبان و نوع نگاه خاص شاعر به جهان پیرامونش است؛ اما ممکن است بسیاری از تشبیهات مبتذل، زمانی غریب و نو بودهاند؛ بنابراین زاویه تشبیه باید با توجه به عصر شاعر و مقایسة تصاویر شعری وی با همعصرانش بررسی گردد. برای نمونه تشبیهاتی نظیر: رخ به گلزار (69/34)، من (شاعر) به یوسف (27/14)، معشوق به آهو (48/24)، ظالمان به سگ (217/99)، آدمی به مور (175/78)، سخن به دُر (172/75)، چشم به مست مردمآزار (70/34)، انگشت به ید بیضا (169/74)، خال به دانه (222/103)، قد به صنوبر (153/70)، تن به زندان (3/1)، ابرو به کمان (141/64)، دهان به پسته (135/62)، کهنه و کلیشهای هستند و در شعر شاعران قبل از سیف نیز دیده میشوند اما تشبیهاتی که در جدول زیر ذکر شده است، تشبیهات بدیع و غریب و خاص خود شاعرند (تشبیه با زاویهی بـاز) که با توجه به بررسیهای انجام شده حدود 3/1 (896 مورد) از تشبیهات سیف فرغانی را به خود اختصاص دادهاند.
شواهـدی از انـواع تشبیهـات نـو در قصـاید سیف فرغـانی براسـاس مشبّهبه |
|
انسان و متعلّقات مادی او |
عقل به بیژن (5/2)، عمر به لشکر (6/3)، هوا به دزد (14/5)، معنی به عروس (20/9)، قرآن به امام (همان)، شادی به سپاه (33/16)، غم به چنگی (70/34)، ذرّه به اطفال (81/37)، احزان به سپاه (192/84)، ظلم به ضحاک، عدل به افریدون (202/88)، منطق انسان به مشّاطه (232/109)، نفس به ساسان (234/110)، جان به اردشیر (همان). |
عناصر دینی و معنوی |
مصر به دین (14/5)، قرآن به عزیز مصر (20/9)، معنی به آب حیات (همان )، روح به سلیمان (21/9)، لفظ به کلیم (همان )، جان به خضر (111/48)، جان به مریم بکر حریم مقدس (126/56)، من (شاعر) به بشیر (152/69)، آستان خانه دل به دست موسی (155/70)، عشق به حرز امان (160/71)، قلم به عصای کلیم، انگشت به ید بیضا (168/74)، گندم به یوسف (172/76)، قناعت به ملک مصر، جهان به کنعان (176/78). |
گیاهان |
معانی به گل (22/9)، مشاهده به گلشن (51/26)، دنیا به دانه (52/27)، جان به سنبل (73/35)، مذهب به میوه (104/45)، هستی به برگ (163/73)، احسان به عود (201/88)، غفلت به می (206/91)، روح به چمن (212/96). |
حیوانات |
عفو به ماهی (4/2)، طبع به گرگ (5/3)، عقل به هدهد (21/9)، سخن بیهوده به زهر، زبان به مار (24/14)، هستی به کَبش (35/16)، عمر به اولاغ (85/39)، ابر به عقاب (82/37)، غم به گربه (90/40)، زمین به خارپشت (92/41)، شکوفه به سمندر (93/41)، ظلم به خطّاف (144/65)، عدل به عنقا (همان)، من (سیف) به بچه عنقا، به مگس، به مُنج انگبین (151/69)، عشق به ملخ (163/73)، قصیده به ساق لکلک (165/73)، اندوه به عقرب (166/74)، ظلم به مار (202/88)، وقت به بارگی (213/97)، محنت به بوم (217/100)، دنیی دون به گوسپند (219/101)، طبع شاعر به نحل (222/103)، دل سیاه به غاز بر رسن بسته (226/105)، یزید به سگ (235/110). |
عناصر طبیعی |
چشم به آبگیر (4/2)، نخوت به نیل (5/3)، الفاظ به چشمه، معانی به ستارگان، حروف به سما (20/9)، غیب به شب، کتب به ستاره (22/9)، نفس به اخگر (110/48)، اضطرار به سنگ (167/74)، عدل به ماه روزافزون (201/88)، دولت ظالمان به هلال (همان)، غم جانان به سحاب (212/96)، دل درویش به یخ (217/99)، توبه به ماه (223/104). |
اشیــاء |
زبان به زخمه، قرآن به خوان (21/9)، حکمت به درّ (22/9)، ندامت به سنگ، ملاهی به جام (23/14)، نقطه به بالش، ابر به لحاف (29/15)، هوس به دیگ، اندیشه به سهپای (34/16)، تقدیر به حجله (36/17)، همت به مردان به جوشن، غیرت به شمشیر (38/19)، موی سپید به آینه (57/31)، کفایت به دکان (64/33)، جمال به دکان (62/33)، عشق به خنجر (65/33)، زمان به پالیز (67/33)، دین به درم (همان)، ارجعی به صولجان (150/69)، طبع به قندیل (158/70)، شعر به دُخان (160/71)، زمین به انبار موران (175/78)، عدل به صابون (201/88)، عدل به کانون (همان)، عدل به اکسون (202/88)، عدل به جیحون، عدل به لؤلؤ مکنون (همان)، ندامت به تنور (225/104)، ادب به زنجیر (237/113). |
خوردنیها |
معنی به دقیق (آرد)، شفا به شهد (21/9)، غم به نوشدارو (65/33)، امید به پستة کور، امید به جوز (91/40)، عافیت به شوربا، صبر به آب (200/87)، جود به فقاع، اجل به آب (217/100). |
8. تشبیهـات نـو
تصاویر و تشبیهات نو و ابتکاری که مخاطبان و خوانندگان شعر سیف فرغانی از آنها لذّت میبرند؛ در قصایدش فراوان است که در اینجا برای جلوگیری از اطالة کلام به ذکر چند مورد، بسنده میشود.
8-1. در قصیدة نهم با ردیف «حروف»، قصیدهای سی و سه بیتی سروده و به تبیین و توصیف قرآن پرداختهاست. شاعر در این قصیده، برای معانی و الفاظ قرآن، تشبیهات و تصاویری، نو و ابتکاری آفریده که در شعر دیگر شاعران، نمیتوان برای آنها همتا و نظیری یافت:
عزیز قرآن در مصر جامع مصحف |
|
فراز مسند الفاظ و مُتّکای حروف |
به کام جان برو آب حیات معنی نوش |
|
ز عین چشمهی الفاظ وز انای حروف (20/9) |
چو نای بلبل خواننده گشت تیز آهنگ |
|
تو ره به پردهی معنی بر از نوای حروف (21/9) |
دیگر تشبیهات زیبـا و نو در این قصیده عبـارتند از: آب لفظ، دقیق(آرد) معنی، آسیای حروف، ستارگان معانی، عروس معنی، شراب معنی، گنج معانی، ذرّههای معانی، شاهِ معانی، سمای حروف، پردههای حروف، کسای حروف، قبای حروف، جام جهان نمای حروف، قطرههای حروف، کاسههای حروف، عطای حروف، غطای حروف، عصای حروف، سبای حروف، سرای حروف، چهارتای حروف، وعای حروف، امام قرآن، خوان قرآن، بحر قرآن، آب لفظ، معرّفان نُقَط، شاهد اسرار، شهد شفا و ... شاعر در آفرینش تصاویر زیبای این قصیده، از اطلاعات و دانشهای دینی، مذهبی، نجومی، موسیقی، فرهنگ و باورهای مردم و ... بهره برجسته است.
8-2. یکی دیگر از قصاید هنری سیف فرغانی، قصیدة شانزدهم است که در صفحات 33 تا 36 دیوان آمده، این قصیده هر چند دارای ردیف اسمی «اندیشه» است که بظاهر، ردیفی دشوار مینماید و شاعران، در سرودن قصیده و غزل با ردیفهای غیر فعلی کمتر موفّق میشوند؛ ولی سیف در سرودن چنین قصایدی به خاقانی شروانی توجه داشته و با شایستگی در پیروی از خاقانی موفّق بودهاست. این قصیده دارای تشبیهات فشردة هنری زیبا و ابتکاری است:
یزید عشق تو هر روز تشنه خون ریزد |
|
حسین دل را در کربلای اندیشه (33/16) |
چو سعی کردم و همّت نکرد قربانی |
|
ز کَبشِ هستی من در مِنای اندیشه |
من از نظارهی بلقیس حُسن تو حیران |
|
شنود آصفِ عقلم ندای اندیشه (35/16) |
در این قصیده تشبیهات نو و کم کاربرد بسیارند؛ از جمله سبای اندیشه، اِبای اندیشه، غنای اندیشه، همای اندیشه، مادر اندوهزای اندیشه، لوای اندیشه، اژدهای اندیشه، آسیای اندیشه، قبای اندیشه، گیای اندیشه، درای اندیشه، صبای اندیشه، مبتدای اندیشه، جامِ گیتی نمای اندیشه، پردههای اندیشه، سمای اندیشه، سُهای اندیشه، پادشاه اندیشه، سهتای اندیشه، نای اندیشه، کوه صفای اندیشه، حُدای اندیشه، بلبل نغمت سرای اندیشه، جلای اندیشه. در آفرینش تصاویر و تشبیهات یاد شده، شاعر از باورهای اساطیری، اشارات و تلمیحات قرآنی، دینی و مذهبی، تاریخی، طبیعی، عامیانه، موسیقی و ... بهرهگرفتهاست.
8-3. قصیدة سی و پنجم با ردیف «حقیقت» نیز تشبیهات فشرده و بلیغ ساختة ذوق و فکر شاعر، فراوان دارد که در شعر شاعران پیش از سیف فرغانی به ندرت دیده میشود و بیشترین آنها حاصل ذوق و طبع سیف است.
گر نَفََسی از امام شرع مطهر |
|
اِذن اذان یابدی بلال حقیقت |
شاخ درخت هوا چو گشت شکسته |
|
بیخ کُند در دلت نهال حقیقت |
آهوی مشکین شوی، نکُند بوی |
|
سنبل جان ترا غزال حقیقت |
دیگر تشبیهات نو و دلپسند در این قصیده عبارتند از: طوطی خوش مقال حقیقت،کوتوال حقیقت، زال حقیقت، هلالِ حقیقت، زلالِ حقیقت، شمالِ (باد) حقیقت، سفالِ حقیقت و ... .
8-4. سیف فرغانی در قصیدة چهل و هشتم، صفحات 110 و 111 با ردیف اسمی «نَفس» درون مایهها و مضامین عرفانی، حکمی و اخلاقی را گنجانده است که برخی از تشبیهات فشرده، تکراری و کهنه و برخی دیگر غریب و ابتکاری است.
چو سالها به جو و کاه ناز فربه شد |
|
چرا همی ننهی بار زهد بر خر نفس |
تو شیر بیشهی معنی شوی اگر بزنی |
|
به زور بازوی دین پنجه با غضنفر نفس |
تو را از آتش دوزخ هم احتراق بود |
|
چو در وبال عقوبت بماند اختر نفس |
به معصیت چه زند ره تو را که گر خواهد |
|
ز طاعت تو، تو را بت تراشد آزر نفس(110/48) |
نصیحت آب حیاتستو اهل دل گویند |
|
که خضر جان خورد این آب بی سکندر نفس (111/48) |
8-5. در قصیدة کوتاه هشتاد و هشتم که نوزده بیت دارد و در صفحات 201 و 202 دیوان شاعر آمده، ردیف «عدل» در خدمت درونمایههای اجتماعی شعر قرار گرفته است. تشبیهات اختراعی و ابتکاری شاعر، کم نظیر و زیباست. شاعر از ستمِ فرمانروایان ظالم، نالان است و از کم رونق شدن عدل و داد شکایت دارد:
زآن همیترسم که ناگه سقف بر فرش اوفتد |
|
خانة دین را که بس تاریک شد استون عدل |
ظالمان سرگشته چون چرخند تا سرگین جور |
|
گاو جهل این خران انداخت بر گردون عدل |
آب عدل و دست احسان شوید از روی زمین |
|
چرک ظلم این عوانان را به یک صابون عدل (201/88) |
دیگر تصاویر هنری و دلنشین در این قصیده: ضحاکان ظلم، افریدون عدل،خلط ظلم، افتیمون عدل، قانون عدل، میدان بیداد، اطلس دولت، اکسون عدل، لؤلؤی مکنون عدل، بوم شوم ظلم، طایر میمون عدل و ... .
9. پیـوند تشبیه با دیگر گونههای خیـال
یکی از نوآوریهای سیف فرغانی در تصویرآفرینی، پیوند دادن تشبیه با دیگر عناصر سازندة خیال است. آنچنانکه وی، با مهارت و استادی در این امر، تصویرهای نو و شگرفی آفریده که نمونههای آن در شعر دیگر شاعران، کمتر مشاهده میشود. این برجستگی هنری در کنـار دیگر ویژگیهای شعر سیف، باعث میشود که او را در زمینة تصویرآفرینیهای نوین، زیبا و شگفت انگیز، شاعری توانا و استادی بینظیر بنامیم
9-1. تشبیه در تشبیه: گاهی مشبّه یا مشبّهبه خود تشبیه یا اضافة تشبیهی محسوب میشوند، به بیان دیگر، دو تشبیه با هم پیوند میخورند. این امر باعث طراوتی خاص در شعر میشود و تبحّر و استادی شاعر را در این عرصه به نمایش میگذارد؛ زیرا چنین امری از عهدهی هر هنرمنـدی ساخته نیست که چندین لایه تشبیه را در یک تصویر بگنجاند و مبدع تصاویری نو شود. هر چند این مورد در شعر سیف فرغانی بندرت دیده میشود؛ اما همین موارد اندک نیز منجر به آفرینش تشبیهاتی نو و غریب شده است که خاص زبان و شعر او میباشد.
ز اشکِ پنهان الف، تر چو لحاف ابرست |
|
بالش نقطه که افتاده به زیر سر بیست (29/15) |
موج اسرار زند بحر دل من چو شود |
|
خنجرِ عشقز خونم چو صدف گوهردار(65/33) |
جای آنست که فخر آری و گویی کامروز |
|
خسرو مُلکِ کلامم من شیرین گفتار (68/33) |
شمسهی حقّالیقین چو چشمهی خورشید |
|
شعلهزنانست در ظلال حقیقت (73/35) |
9-2. استعاره در تشبیه: این شگرد نیز یکی دیگر از نوآوریهای شاعر میباشد که وی در ضمـن مشبّه، مشبّهبه و یا وجهشبه، استعارهیی نهفته که باعث خلق تصـاویری بکر و هنری در اشعارش شدهاست. برخی از آنها در واقع تشبیهات تکراری، کهنه و کم ارزش هستند که شاعر برای آنکه آنها را از ابتذال دور کند، با ذهن خیالانگیز و تصویرآفرین خویش ابتدا آنها را تبدیل به استعاره نموده و سپس به عنوان مشبّه، بهکار گرفته است. همچنانکه شاعران برجسته و بینظیر، مثل سعدی و حافظ نیز تشبیهات کلامشان را با بکارگیری چنین ابزاری نو و زیبا ساختهاند.
اندرین دور که رفت از پی نان، دین را آب |
|
شاهبازان چو شترمرغ شدند آتشخوار(67/33) |
ای لعلتو شهد مستی انگیز |
|
وی چشم تو مست مردم آزار (70/34) |
درین باغ این سپیداران بیبر (امیران) |
|
به بادی چون درختان اوفتاده (120/54) |
گفت ای زاغ زغن شیوه که در وقت سخن |
|
طوطی طبع تو دارد شکر اندر منقار (50/25) |
گوشتی لاغر است(دنیا) و چندین سگ |
|
زده چون گربه، ناخنان در وی (240/115) |
در این ابیات «شاهبازان، لعل، سپیداران بیبر، زاغ، سگ» همگی به ترتیب استعاره از «انسانهای کامل، لب، امیـران و فرمانروایان، شاعر، دنیاپرستان» هستند. موارد دیگر: کوکب آتشچهره به مه (معشوق)، لالة رنگینرخسار به گل (معشوق) (50/25)، کشتی سُنت احمدی به بحری پر از لؤلؤ شاهوار (دستورات و احکام دین) (60/32)، چمن کهنه شعار (مکنیه) به مردة مبعوث (61/33)، پستـة چرب زبان (مکنیه) به دهان یار و شکرِ شیرینکار (مکنیه) به لب یار(62/33)، تازیـانه (قلم) به عصای کلیم (116/52)، سگان (عوانان) به دندانِ افتاده (118/54)، سگان (عوانان) به گرگ (119/54)، لؤلؤِ پروین مثال (لؤلؤ: دندان) (134/61)، چراغ آسمان (خورشید) به روی یار، چراغ آسمان (خورشید) به شمع رخسار یار (152/70)، لعل میگون (لب) به می چون ارغوان (155/70)، مس (وجود) به کیمیا (220/102)، پسر (شعر) به عیسی انجیل خوان (221/102).
9-3. مجاز در تشبیه: از دیگر شگردهای شاعر در صور خیال، کاربرد تشبیهی است که یکی از ارکان آن تشبیه، مجاز میباشد. کاربرد آماری این مورد در قصاید سیف، بسیار کمرنگ است؛ اما نکته جالب توجه در این نمونه تشبیهات این است که در آنها مشبّهبه، مجاز واقع میشود و این همان چند لایه بودن تصاویر است و از آنجا که وجهشبه از مشبّهبه دریافت میشود و مشبّهبه باید روشنتر از مشبّه باشد، بنابراین ابتدا خواننده باید به واکاوی بپردازد و چندین مرحله را طی کند، آنگه به وجهشبه پیببرد. این نمونه تشبیهات از بهترین انواع تشبیه بهشمار میروند و به نوعی تشبیهات هنری، ابداعی و غریبی هستند که تنها از عهدة شاعران آشنا به فن بیان و متخصص برمیآید.
مست غفلت شدم از جام امانی و مرا |
|
زین چنین سُکر کند خَمرِ محبّت، هُشیار (65/33) |
در این بیت، «جـام امــانی» اضافة تشبیهی است که «جـام» (مشبّهبه) به علاقـة ظـرف و مظروف، مجـاز از «شـراب» میباشد.
بحریست نعت تو و درو خوض مشکل است |
|
زیرا که گوهر صدف ماء و طین تویی (26/13) |
ماء و طین (مشبّهبه) به معنای آب و گل است و منظور انسان میباشد به این اعتبار که خلقت او از آب و گل بودهاست. مجاز به علاقه ماکان.
دهانت دیدم و بر عِقد دُرّ زدم خنده |
|
که هست دُرج دهان تو را گهر دندان |
اطلاق صبح به خورشید، به این قرینه که صبح بر جهان نمیخندد؛ بلکه خورشید به واسطة اشعههای خویش جهان را روشن میکند، گویی که بر آن لبخند میزند.مجاز به علاقه مجـاورت.
9-4. کنایه در تشبیه: گاهی وجهشبه در تشبیه، کنایه است. این شگرد هنگامی که وجه شبه دو معنایی شود بهگونهای که با مشبّه یک معنا و با مشبّهبه معنای دیگر داشته باشد، نوعی نوآوری است. همچون نمونههای زیر:
اگرچو بادیه شعرم نداشت آب چنان |
|
که میرمید شتر از حُدای اندیشه (35/16) |
این نَفَسسردان دل درویش چون یخ بشکنند |
|
ما فقاعِ جود ازین افسردگان تا کی خوهیم (217/99) |
همچو پسته ز نسبت چشمت |
|
خنده در پوست میزند بادام (221/103) |
در ابیات بالا «آب نداشتن، دل شکستن، خنده در پوست زدن» وجهشبه میباشند که به ترتیب کنایه هستند از: «تازگی و طراوت، ناامید ساختن و نابود کردن، خندة ملیح و تبسّم».
10. ایستایی و پویایی تشبیه
هر یک از انواع صورخیال، از رهگذر بیان شاعر، بهگونة تصویری گاه روشن و زمانی پیچیده ارائه میشود. مجموعه این تصویرها در شعر هر شاعری، گزارشگر لحظههایی است که با جهان درونی او سرکار دارد. آنکه نهانی پویا و متحرّک دارد و آنکه درونی ایستاده و آرام دارد، شعرشان یکسان نیست (شفیعیکدکنی،1366: 250) و این پویایی و ایستایی درون هنرمند به طبع در شعر وی نیز منعکس میشود. برای مثال اگر وی روحیهای مادی و محسوسگرا و عجین شده با طبیعت پیرامونش داشتهباشد؛ تحرک و پویایی در اشعارش موج میزند و برعکس، اگر در شعر وی عناصر معنوی و انتزاعی و همچنین تشبیهات فشرده بسیاری یافت شود، در نتیجه تصاویر شعریش ایستا و آرامند و تحرّکی در آنها دیده نمیشود. شفیعی کدکنی مواردی را که باعث پویایی و ایستایی تصاویر شعری میشود، چنین بیان میکند: «1. استعاره ایستا و تشبیه پویا است. به این دلیل که استعاره آوردن اسمی به جای اسمی دیگر به اعتبار همانندی و شباهت آنهاست و در اینگونه موارد استفاده از فعل کمتر مورد نظر میباشد. اما در تشبیه بیشتر فعل بهکار میرود و همین فعل است که سهم عمدهای در حرکت و جنبش تصویرها دارد. بنابراین میتوان پویایی و ایستایی تشبیهات را براساس فعل موجود در کلام، که کم وبیش در ساختمان تصویر سهمی عمده دارد، بررسی کرد و دریافت که هر فعل در نمایش ایستایی و پویایی تصویری که همراه دارد، چگونه تأثیری بهجای مینهد. 2. انتخاب ردیفهایی که جنبه اسمی دارند، از قبیل "تیغ، صبح و ..." که بیشتر برای نمایش دادن قدرت شاعری گویندگان بودهاست و نیز ردیفهای فعلی دیگری از قبیل "خواهمافشاند" سبب شده که بهطور کلی تصویرهای شعری، در شعر دورههای بعد، خلاصه و کوتاه شود و استعارهها و اضافههای تشبیهی جای تشبیهات دقیق و کامل دورة قبل را که گاه در چند بیت فقط یک تشبیه بیان میشد، بگیرد و آن حرکت و جنبش تصویرها را به سکون و ایستایی تبدیل کند (همان، 255-225). 3. بیان تصاویر مادی و محسوس از طبیعت و به دور از هرگونه جنبة انتزاعی و تجریدی، باعث آفرینش تشبیهاتی همراه با حرکت و حیاتی خاص میشود. 4. عنصر رنگ در پویایی تصاویر نقش بارزی دارد. 5. ترکیبات اضافی، که اغلب از ترکیب دو کلمه به وجود آمده، معمولاً قدرت القایی و حرکت ندارد و همچنین فشردگی و تزاحم تصاویر باعث ایستایی تشبیه میشوند. 6. تسلّط نظام فن و صنعت در شعر نیز باعث کمی حرکت و حیات میشود (همان، 579-508).
با توجه به مطالب ذکر شده که انعکاسی از تصاویر شعری سیف فرغانی هستند و از آنجا که اضافة تشبیهی درصد بالایی از تشبیهات سیف را شامل میشود و میزان تشبیهات مرکّب و نو که عنصر اصلی تصاویر متحرّک و پویا میباشند، در شعر وی اندک است؛ بنابراین میتوان گفت که تصاویر در شعر وی بیشتر ایستا میباشند تا پویا و متحرّک.
سیف فرغانی برآن است که اندیشههای حکمی ـ عرفانی خود را به مخاطب القا کند، بنابراین تشبیهات زیر با وجود نو بودن، تصاویرشان، فاقد حرکت و پویایی است.
دینست مصر ملک و عزیز اندروست علم |
|
ای نیل را به قطرة باران فروخته(15/5) |
دل صدف صفتت بر امید دُرّ ثواب |
|
ز بحر قرآن قانع به قطرههای حروف (20/9) |
نمونهای از تصاویر پویا و متحرّک سیف فرغانی:
ز روی روشنت ار پرتوی فتد بر خاک |
|
در آب تیره چو ماهی شود شناگر سنگ(86/39) |
|
چون سایة درخت بلرزد ز فرط مهر |
|
بر عاشقان روی تو در محشر آفتاب (82/37) |
|
به آفتاب هدایت مگر توانی دید |
|
که ذرّههای معانیست در هوای حروف (21/9) |
|
بر زمین گر ز سر کوی تو بادی بوزد |
|
خاک دیگر نکند بی تو چو سیماب قرار (64/33) |
|
روزگاری بر سر این کوه بودم ابروار |
|
رفتم و بر بحر و بر کردم گذر باز آمدم (152/69) |
|
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
جدول شماره 5. موضوعات مشبّه ومشبّهبه، بسامد و درصد آن در قصاید سیففرغانی |
|
|||||
مــوضــوع |
مشبّه |
مشبّهبه |
|
|||
بسامد |
درصد |
بسامد |
درصد |
|
||
انسان و متعلّقات مادی وی |
604 |
82/23 |
334 |
17/13 |
|
|
اعضا و جوارح انسان |
292 |
51/11 |
ـــــ |
ـــــ |
|
|
عناصر و شخصیتهای دینی و مذهبی |
28 |
10/1 |
166 |
54/6 |
|
|
عناصر و شخصیتهای تاریخی و اساطیری |
2 |
07/0 |
73 |
87/2 |
|
|
معنویات و مفاهیم مجرّد و انتزاعی |
964 |
02/38 |
51 |
01/2 |
|
|
حیوانات، جانوران، پرندگان و اجزای آنها |
29 |
14/1 |
203 |
8 |
|
|
درختان، گلها، گیاهان و اجزای آنها |
105 |
14/4 |
260 |
25/10 |
|
|
افلاک، اجرام آسمانی و... |
108 |
26/4 |
159 |
27/6 |
|
|
عناصر طبیعی |
89 |
51/3 |
293 |
55/11 |
|
|
فصول و سایر زمانها |
13 |
51/0 |
37 |
45/1 |
|
|
ابزار آلات، اشیا و ... |
79 |
11/3 |
612 |
14/24 |
|
|
جواهرات، فلزات، سنگهای قیمتی و... |
24 |
94/0 |
154 |
07/6 |
|
|
دانشهای ادبی و سایر علوم |
105 |
14/4 |
68 |
68/2 |
|
|
خوردنیها، آشامیدنیها و... |
14 |
55/0 |
91 |
58/3 |
|
|
دنیا و آخرت و متعلّقات آنها |
79 |
11/3 |
34 |
34/1 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
مجمــوع |
2535 |
100 |
2535 |
100 |
|
|
|
|
|||||
نتیجـه
سیف فرغانی بر اثر نگرش دقیق احساس عمیق و خلاّقیت شعری، تشبیهات، استعارات، کنایات و مجازهایی در قصایدش به کار گرفته که در نوع خود کم نظیر است. با آنکه او از همه صورتهای خیال بهره یافته؛ ولی تشبیهات قصایدش هم از جهت بسامد و هم از جهت ابتکار از لونی دیگر است، بهگونهای که با توجه به 3019 مورد تشبیه یافت شده در 125 قصیده، میتوان ادعا کرد که سیف فرغانی در قصایدش شاعری تشبیهگراست که از این عنصر بیش از دیگر عناصر خیال، در تصویرآفرینیهایش بهرهگرفتهاست.
او در جهت دستیابی به سبک و زبانی خاص و ایجاد نوعی ابداع و نوآوری در تصویرآفرینی، دست به آفریدن تشبیهاتی نوین میزند و با التزام به ردیفهای اسمی دشوار و قرار دادن آنها به عنوان یکی از طرفین تشبیه، تصاویری نو ابداع میکند.
تنوّع عناصر به کار رفته در تشبیهات سیف نشاندهندة وسعت قلمرو علمی و معرفتی شاعر در زمینههای گوناگون است و از مقایسة تمام بخشهای مشبّه و مشبّهبه از لحاظ مواد تشبیه چنین برمیآید که در مشبّه، معنویات بالاترین بسامد و عناصر تاریخی و اساطیری کمترین بسامد را به خود اختصاص دادهاند. همچنین در بررسی مشبّهبههای قصاید وی، بالاترین بسامد مربوط به اشیاء و پایینترین بسامد متعلّق به دنیـا و آخرت میباشد.
بسامد بالای تشبیهات مفرد به مفرد نشانة ایجاز، ابتکار و نوآوری و همچنین زبان فاخر و روان و لطیف شاعر است. بسامد تشبیهات مقیّد اندک نیست. این امر شاید بیانگر این نکته باشد که شاعر برای به تصویر کشیدن بهتر تصاویر شعری خویش و همچنین نو کردن تشبیهات مبتذل و پیش پا افتاده، مشبّه یا مشبّهبه را مقید ساخته تا بیشتر بر آنها تأکید شود و در واقع تشبیه خود را برجستهتر سازد که این از شگردهای ویژة شاعران توانمند و مخصوصاً سیف فرغانی است. هر چند که کاربرد تشبیه مرکّب در اشعار شاعران، نشان از توانایی بالای آنها در پیوند دادن چند تصویر و مانند کردن آنها به یکدیگر است؛ اما کـاربرد اندک آن در شعر سیف، نـاشی از عدم توانـایی وی نمیباشد؛ بلکه وی دارای ذهنی سادهگـراست و ترجیح میدهد، تشبیهات هنری و تصاویر ابتکاری را به دور از پیچیدگی و ابهام افراطی در جهت اهداف عرفانی و اجتماعی خویش بکار گیرد. اما همین بسامد اندک تشبیهات مرکّب شاعر نیز ابداعی، نو و زیباست که ویژة سیف است. تشبیهـات گستردة سیف، بسامد بالایی نسبت به تشبیهات فشردة وی دارد. که از میان تشبیهات گسترده، تشبیه مُفصّل، بالاترین بسامد را به خود اختصاص دادهاست. زیرا سیف درصدد انتقال پیامها و مفاهیم والا به مخاطب است، بنابراین از عواملی که موجب ابهام و پیچیدگی در لفظ و معنا شود، دوری میجوید مگر آنکه کلام، آن را اقتضا نماید. بسامد تشبیه بلیغ بخصوص اضافة تشبیهی (تشبیه فشرده) نیز، در قصاید سیف فرغانی بیشمار است، بهگونهای که گاهی در یک بیت با ازدحام تصاویر روبه رو میشویم که این امر گاهی ایجاب میکند که او را در زمرة تصویرسازترین شاعران بنامیم.
هر چند سیف فرغانی در قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری میزیسته؛ ولی به اقتضای قالب شعری قصیده بسامد تشبیهات حسی به حسی از دیگر تشبیهات وی بیشتر است و از آنجا که قصاید وی، شامل مضامین اجتماعی، اخلاقی، عرفانی و پند و اندرز میباشد؛ در نتیجه تشبیهات عقلی به حسی نسبت به دو نوع دیگر تشبیه، از بسامد بالایی برخوردارند. در صورتی که تشبیهات حسی به عقلی و عقلی به عقلی، بسامد اندکی دارند؛. چرا که دریـافت وجه شبه از مشبّهبه حسی، زود فهمتر است و آسـانتر صورت میگیرد که در این ویژگی، شعر او، همچون شعر دیگر شاعران سبک عراقی است.
از لحاظ ساختار شکلی، شاعر به تشبیه مفروق گرایش بیشتری دارد. این شکل از تشبیه، به دلیل تعدّد و تزاحم تصاویر، در زمرة خیالانگیزترین و هنریترین نوع تشبیه بهشمار میرود.
تصاویر در شعر وی بیشتر ایستا میباشند تا پویا و متحرّک و از لحاظ زاویة تشبیه و نو و کهنگی آنها، تشبیهات بدیع و غریب (تشبیه با زاویة بـاز) حدود 3/1 از تشبیهات سیف فرغانی را به خود اختصاص دادهاند و بقیه، تشبیهاتی تکراری میباشند که در آثار شاعران قبل از او نیز، نمونهای از آنها یافت میشود.