نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد واحد دهاقان
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Mir Mohammad Mom'en with Arshi pseudonym and name of Nader ol-Asr was mystic and calligrapher of 16th century AD in India SubContinent. His father Mir Abd ol-Lah Meshkin Ghalam with Vasfi Pseudonym was poet and Calligrapher of Kerman who was son of Shah Ne'mat ol-Lah. Shah Ne'mat ol-Lah immigrated to India during Jalal ed-Din Akbar Gurkani. Jalal ed-Din named Shah Ne'mat ol-Lah as Meshkin Ghalam. In addition to Complete Poetical Works consisting of ghazals, refrains, stanzas, quatrains and singles, there are many works of Arshi in verse and prose. He is versifier of a Mathnavi in imitation of Mathnavi Ma'navi in 3000 stichos which is composed in 1069 AH and remained unknown up to now. He had also another Mathnavi with the name of Mehr and Vafa in imitation of Khosrow and Shirin. In addition to his verse works, it has remained a work by the name of Shekarestan which he has composed in imitation of Saadi's Golestan and Jami's Baharestan. Contemporaneous with him, another poet with a short interval was living. He was one of Isma'eel Mirza's daughter's children, the son of Shah Tahmasb Safavi, with the name of Tahmasb Gholi Beigi. Tahmas Gholi Beigi has Pseudonym of Arshi too. Arshi Yazdi had a Poetical worksconsisting of odes, refrains and stanzas. This Poetical workswas written in 16th century AD and had been available in Malek National Library with number of 5568. Poetical works of mentioned poets including Mehr and Vafa has been misrecognized in many resources and attributed to each other.
مقدمه
نسخهها و دستنوشتههایی که از روزگاران گذشته در نواحی گوناگون دنیا باقی مانده، کارنامة علما، شعرا و دانشمندان جهان است که بازیابی، احیا و شناسایی آن، نقش بزرگی در اعتلای فرهنگ جوامع بشری دارد. رسالت و وظیفة اساسی پژوهشگران نسلهای امروزی آن است تا با یافتن این گنجینهها، که در بردارندة بهترین آثار شعرا، نویسندگان، دانشمندان دورههای گذشته و مملو از فرهنگ پرمایة اسلامی - ایرانی است، به تصحیح و تدوین این آثار گران سنگ اهتمام ورزند. در بین این آثار خطی و دستنوشتهها، شاعران و نویسندگان بسیاری یافت میشود که دارای یک تخلّص شعری بودهاند. یکی از این تخلّصها «عرشی» است که دو شاعر سدة یازدهم هجری، با این نام شعری به سرایش شعر میپرداختهاندکه در ذیل به شرح آن پرداخته میشود.
طهماسب قلیبیگ یزدی از شاعران عهد شاهطهماسب صفوی است. متأسفانه دربارة زندگانی و اوضاع و احوال این شاعر، اطلاع چندانی در کتب تراجم احوال یافت نمیشود و در بسیاری از آثار نیز بهاشتباه او را تبریزی و اصل او را ترک دانستهاند (رک. گلچین معانی، 1369: 865). در تذکرة شمع انجمن دربارة او چنین آمده است: «طهماسب قلیبیگ، اوّل عهدی تخلّص میکرد، بعد از طی عهد جوانی، نظر به بلندی طبع، عرشی تخلّص گرفت و در خدمت شاهطهماسب صفوی به سر میبرد. دوازده هزار بیت از قصاید و غیره انشا نمود» (حسنخان بهادر، 1386: 483). در تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی دربارة او چنین میخوانیم: «ساکن شهر یزد و از کارگزاران دستگاه شاه خلیلالله پسر میر میران کاکلتاش نوادة شاه نعمتالله ولی در یزد بود و مردی شاعرپیشه و خوشگذران به شمار میرفت و غزل را نیکو میسرود» (نفیسی، 1363: 500). در تذکرة نصرآبادی نیز بهاشتباه محل نشر و نمای او قندهار دانسته شده و دربارة او چنین آمده است: «اصلش از اکراد است. لیکن چون در قندهار نشو و نما یافته، به قندهاری مشهور است. وقتی در بند سورت دیوان بوده، خالی از کمالی نبوده، خصوصاً در فن شعر وهمی تخلّص داشته» (نصرآبادی، 1378: 91).
چنانکه در بیشتر تذکرهها مسطور است، پس از فوت ملاعرشی، زنی زیبارو که در کمال حسن و ملاحت و در نهایت شوخی و بلاغت بوده، نزد میرزا عبدالله فرزند عرشی آمد و بر او که جوانی کریهمنظر بود، این بیت مشهور پدر (که به استقبال غزل حافظ با مطلع مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو... رفته بود)، خواند:
تخم دیگر به کف آریم و بکاریم ز نو |
|
کآنچه کشتیم ز خجلت نتوان کرد درو |
آن زن میخواست با خواندن این بیت، نازیبایی آن پسر را به او بفهماند و بگوید که پدر، این شعر را به خاطر زشترویی او در زادروزش سروده است. در جامع مفیدی میخوانیم که «میرزا عبدالله را از شنیدن این سخن، حال متغیر شده، در همان چند روز از گلشن یزد، روانة هندوستان شد و کسی از وی نشان نداد تا در سنة 1083 که مسوّد این اوراق به برهانپور، که از جملة بلدان هندوستان است، رسید. شخصی مذکور ساخت که میرزاعبدالله در قید حیات و ملبّس به لباس فقراست و او را حالتی دست داده که با اهل دنیا آمیزش نمیکند» (مستوفی بافقی، 1342: 446). در تذکرة ریاضالعارفین نیز چنین داستانی با کمی اختلاف آمده و چنین نقل شده است که طهماسب قلیبیگ، شعر مذکور را در زمان حیات، در مشاعرهای که با یکی از شاعران داشته، میخواند: «همین که از خواندن فارغ میشود، طریقی حاضر بود، گفت مولانا، شعرا اشعار در حق پسران دیگران میگویند و تو این مطلع برای پسر خودت خوب گفتهای جزاکالله خیرا» (آفتاب رای لکهنوی، 1361: 2/24).
از عرشی مذکور دیوانی مشتمل بر قصاید، مقطعات و ترجیعبند باقی مانده است. این دیوان به خط نستعلیق خوش، در سدة یازدهم هجری کتابت شده و با شمارة 5568 در کتابخانة ملی ملک موجود است. در برخی از منابع نیز منظومة مهر و وفا که از آثار عرشی اکبرآبادی است، بهاشتباه به طهماسب قلیبیگ نسبت داده شده است (رک. صفا، 1375: 5/1311).
دومین شاعری که با تخلّص عرشی در همین دوران میبینیم، عرشی دهلوی (اکبرآبادی) است. میرمحمد مؤمن عرشی از شاعران پارسیگوی و از صوفیان و خوشنویسان سدة یازدهم هجری و از معاصران و نزدیکان شاهجهان (1069- 1037)است که از او خطاب نادرالعصری دریافت کرده است. در منظومة مهر و وفا میخوانیم:
منم عرش سخن در دور آدم |
|
به عرشالله شده مشهور عالم |
به عهد ثانی صاحبقرانم |
|
به شعر و خط در این عالم عیانم |
کسی کو صدر آمد اندر این قصر |
|
خطاب من نوشته نادرالعصر |
خطابم نادرالعصر است امروز |
|
شده کلکم، سخن را جلوهافروز |
|
|
(عرشی، نسخة خطی منظومة مهر و وفا) |
عرشی خود را میراثدار پدرش، عبدالله وصفی، میداند و میگوید:
پدر چون رفت آن عالم گشاید |
|
به فرزند خلف میراث آید |
|
|
(عرشی، همانجا) |
میرعبدالله وصفی (ترمذی) کرمانی، فرزند میرمظفر، خوشنویس و شاعر معروف روزگار خود بود. وی در زمان جلالالدین اکبر گورکانی (1014 - 963 هجری قمری) به هند کوچ کرد و از این پادشاه خطاب مشکینقلم گرفت. «این میر عبدالله مشکینقلم متخلص به وصفی، فرزند سید مظفر و از نبیرگان شاه برهانالدین خلیلاللهبن شاه نورالدین نعمتالله ولی بود. چنانکه میدانیم، شاه خلیلالله در دوران پادشاهی شاهرخ، بر اثر نقاری که میان او و دولت تیموری پدید آمده بود، یک فرزند خود میرشاه شمسالدین را در ماهان گذارد و با دو پسر خود، شاه محبالدین حبیبالله و میرحبیبالدین محبالله، به دکن رفت و در آنجا به پسر دیگرش شاهنورالله که چند سال پیشتر از او، به دکن رفته و بساط ارشاد گسترده بود، ملحق گردید و از آن پس اخلاف شاهنعمتالله ولی، در هند پراکندند و این میرعبداللهبن میرسیدمظفر، یکی از آنان بود که به سال 1000 هجری در دهلی ولادت یافت و او را به اعتبار اینکه منشأ خاندانش کرمان بود، کرمانی مینویسند» (صفا، 1375: 5/1311).
میرعبدالله وصفی از پیشوایان سلسلة نعمتاللهی در هند بوده و عرشی در منظومة مهر و وفا، او را تالی شاهنعمتالله ولی میداند:
به عالم گر ولی بوده علی بود |
|
ظهورش نعمتالله ولی بود |
پس از وی چون ولایت جلوه دادند |
|
به فرق میرعبدالله نهادند |
|
|
(مهر و وفا، نسخة خطی) |
و نیز در مثنوی شاهد عرشی، از او با لقب قطب یاد میکند و میگوید:
هست عبدالله نام قطب ما |
|
خاک پایش آبروی کیمیا... |
عبد رب عبدالملک آمد وزیر |
|
دو وزیر آمد به آن صاحبسریر |
هرچه اندر ارض پیدا آمده |
|
در نظر او را هویدا آمده |
بر فلک قطب است روشن همچو ماه |
|
بر زمین هم قطب آمد خضر راه |
بر فلک عیسی است، مهدی بر زمین |
|
میشود عیسی به مهدی همنشین |
|
|
(عرشی اکبرآبادی، 1391: 145) |
از دیگر اوصافی که عرشی دربارة پدر خویش، در مثنوی شاهد عرشی عنوان میکند، صفاتی است از قبیل: گوهر بحر لطیف مصطفی، جوهر کان مرتضی، نوبهار گلشن تحقیق، شهنشاه جهان معنوی، آفتاب آسمان معنوی، عالم علم خدا، عامل علم طریقت، گلشن باغ حقیقت. در کنار این اوصاف از او با عنوان استاد خط و خوشنویسی نام برده و معتقد است خط نستعلیق به واسطة او تمامی یافت:
مو به مویش مست جام ذوق و حال |
|
جلوهگر بوده است بر تخت کمال... |
هفت خط را داد اگرچه انتظام |
|
لیک نستعلیق شد از وی تمام |
نقطهای کز کلک او پیدا شده |
|
چشم جان را مردم بینا شده... |
دست گوهرریز او گاه رقم |
|
ریختی بر صفحه گوهر از قلم... |
بس که شیرین خط ز کلکش شد پدید |
|
کلک او چون نیشکر شیرین رسید |
ملک خط را بود او صاحبقران |
|
خوشنویسان دگر محکوم آن |
|
|
(همان: 200) |
برادر عرشی، میرمحمد صالح کشفی نیز در خوشنویسی ید طولانی داشته و از منظور نظران شاهجهان بوده است. «عرشی مانند برادرش کشفی، شاعری و خوشنویسی را هم از پدر به ارث برده بود و چنانکه از منظومة مهر و وفای او برمیآید، گذشته از صاحبقران ثانی (شاهجهان)، به پسر و ولیعهدش، محمد داراشکوه (مقتول به سال 1069) ارادت میورزیده است؛ زیرا آن شاهزادة فاضل، خود پای در عالم وارستگی نهاده و در طریقت قادریه، به مقاماتی رسیده و تألیفاتی در تصوف داشته است» (صفا، 1375: 5/1313).
در تذکرة روز روشن میخوانیم: «میرمحمد صالح دهلوی فرزند میرعبدالله وصفی بود. در خوشنویسی ید طولانی داشت. مدتی به فقر و فلاکت مبتلا بود. زمانی که منظور نظر التفات شاهجهان پادشاه گردید، به رتبة امارت رسید. روزی شاه از سنین عمرش پرسید. جواب داد که پنج سال است. شاه گفت چگونه؟ جواب داد که عمر همان است که در خدمت حضور گذرد، دیگر هیچ. پادشاه را این لطیفهاش خوش آمد. در منزلتش افزود» (صبا، 1343: 678). چنانکه در برخی از تذکرهها آمده است، این میرصالح همچون برادرش عرشی، در موسیقی هندی نیز مهارت داشته است. در تذکرۀ عمل صالح دربارة این دو میخوانیم: «هر دو را با نغمة هندی، گوشة خاطری است. نغمهسرایان هند، پیششان گوشه میگیرند و در دایرة مجلسشان چون دف، حلقه در گوش میکنند و چون دوستی اهل بیت را بیت القصیدة اعتقاد خود ساختهاند، چندین شعر شعرای طراز در منقبت دوازده اختر برج ولایت پرداخته و اعیان صوفیه با ایشان آموزش دارند» (کنبوه، 1972: 3/345 ).
میرمحمد صالح کشفی (برادر عرشی) صاحب آثاری نیز بوده است. از جمله آثار وی عبارتاند از:
1- مناقبنامة مرتضوی:
این اثر که از آن با نام مناقب مرتضوی نیز یاد شده، از آثار کلامی و اعتقادی است و دربارة فضایل و مناقب حضرت علی (ع) به فارسی است. برخی همچون هدایت (مجمعالفصحا و ریاضالعارفین)و معصوم علیشاه (طرایق الحقایق) تألیف آن را به عرشی نسبت دادهاند. از مناقبنامه بیش از بیست نسخة خطی در ایران باقی مانده که قدیمترین آن مکتوب به سال 997 هجری قمری است. این نسخه به خط نستعلیق زیبا در 416 برگ کتابت شده و در کتابخانة آیتالله مرعشی در قم نگهداری میشود (رک. درایتی، 1389: 10/69).
2- اعجاز مصطفوی:
اعجاز مصطفوی اثری است به نثر آمیخته به نظم، در بیان حال و سیرت پیامبر اسلام (ص) و یاران او. میرمحمد صالح کشفی این اثر را بعد از مناقبنامة مرتضوی نوشته و عمرش به اتمام این اثر وفا نکرده است «تا آنکه یک قرن بعد، به وسیلة یکی از مؤلفان همین خاندان، یعنی میرعبداللهبن میرهاشم متخلّص به واصفی، به سال 1157 تکمیل شد» (صفا، 1375: 5/1581).
بخشهای گوناگون این اثر عبارتاند از:
1- مقدمة میرعبدالله (پسر میرهاشم متخلّص به واصفی) (به شعر)2 - خلقت پیامبر و زندگانیاش (به شعر)3 - تفسیر و توضیحی دربارة نظریة توحید نزد صوفیان (به نثر) 4- تاریخ جنگهای پیامبر از بدر تا حنین (به شعر) 5- معجزات پیامبر و علی (ع)(به نثر) 6- آخرین سفر حج و رحلت پیامبر (به نثر) 7- خلافت ابوبکر، عثمان و علی (ع)(به نثر) 8- ذکر منقبت فاطمة زهرا و علی و حسن و حسین و باقی دوازده امام (به نثر و نظم). از این اثر تا کنون در ایران، دستنوشتهای یافت نشده و تنها نسخة باقیمانده از آن نسخهای است که با شمارۀ Add.7088 در موزة بریتانیا موجود است.
3- الاربعون حدیثاً فی فضایل اهلالبیت:
این اثر نیز از آثار مجهولالقدر محمد صالحبن عبدالله کشفی به زبان عربی است که تنها دستنوشتة موجود از آن (در ایران) نسخهای است (در ضمن مجموعهای) با شمارة 15254 که به خط نسخ توسط کاتبی با عنوان سیدجعفر حسینی ترمذی تبریزی در سال 1009 هجری کتابت شده و صفحات 119 تا 155 مجموعۀ مذکور (بخش پنجم) را تشکیل میدهد (رک. درایتی، 1389: 1/635).
آثار عرشی اکبرآبادی:
1- کلیات دیوان:
از عرشی کلیات دیوانی مشتمل بر قصاید، غزلیات، ترجیعات، قطعات، رباعیات، ساقینامه و مفردات باقی مانده که تا کنون تصحیح و چاپ نشده است. از این اثر نسخهای در کتابخانة انجمن آسیایی بنگال ایشیاتک به شمارة 94 موجود است (رک. منزوی، 1351: 3/2436).
ذبیحالله صفا مینویسد: «غیر از کتاب مناقبنامة مرتضوی که بعضی تألیف آن را به عرشی و برخی به برادرش کشفی نسبت دادهاند، از عرشی دیوان قصیده و غزل و رباعی و منظومهای به نام مهر و وفا باز ماند. اسمعیل پاشا دیوان او را دیده و در شمار دیوانهایی که در ایضاح المکنون آورده، ذکر کرده است» (صفا، 1375: 5/1134). سراجالدین علیخان آرزو نیز این دیوان را دیده و دربارة سرودههایش مینویسد: «اکثر اشعارش ساده است. اما دعویهای بلند دارد. به هر طور، خوشفکر است» (مجمعالنفایس، ص 66 به نقل از انوشه، 1376: 5/1756).
در فهرست مشترک نسخههای خطی فارسی پاکستان، علاوه بر نسخة مذکور، نسخة زیر از دیوان عرشی معرفی شده است:
«نسخة موزة ملی کراچی 9/202-1985.M.N ؛ نستعلیق سدة سیزدهم هجری. دارای غزل، رباعی و مثنوی» (منزوی، 1365: 7/938).
گفتنی است منزوی در این فهرست، از نسخههایی از دیوان عرشی در شهر دوشنبه تاجیکستان، موزة سالار و ایوانف نیز خبر داده است (رک. پیشین، همانجا).
1- مثنوی مهر و وفا
مهر و وفا منظومهای است عرفانی در بحر هزج مسدس محذوف (مقصور) که حدود 2200 بیت دارد. شاعر مدعی است که داستان آن را خود ابداع کرده و به خواهش دوستان به نظم درآورده و یقیناً مقصود او در این کار، نظیرهگویی بر خسرو و شیرین نظامی بوده و با همان سیاق در بیان عشق مهر با وفا، با بیانی نه چندان استوار، سخن گفته است:
به عالم در غزلگویی تویی طاق |
|
گرفته صیت نظمت صوب آفاق |
شدی در شعر گفتن بس که ساعی |
|
بسی گفتی قصیده هم رباعی |
کنون وقت است کز روشنضمیری |
|
به نظم مثنوی آفاق گیری |
به بحر خسرو و شیرین سخن گو |
|
سخن چون بلبل مست چمن گو
|
سخن از قصة مهر و وفایست |
|
به گوش عشق، حرف آشنایست |
بیارا صورت این قصة بکر |
|
به رنگافروزی مشاطة فکر... |
من این قصه که بستم از ره فکر |
|
به لفظ و معنی آمد مریم بکر... |
ز بس این قصة نو، دلگشا شد |
|
به عالم نام این مهر و وفا شد» |
|
|
(صفا، 1375: 5/1314) |
از این اثر نسخهای به شمارة 1100.supp در کتابخانة ملی پارس موجود است و صفا مینویسد که بلوشه آن را بهاشتباه به طهماسب قلیبیگ یزدی نسبت داده است (رک. پیشین، همانجا).
2- شکرستان:
شکرستان از آثار منثور آمیخته به نظم عرشی است. این اثر به تقلید از گلستان سعدی و بهارستان جامی تألیف شده است. تاریخ تألیف اثر 1031 هجری است و از آثار دوران جوانی عرشی است. در متن نسخة شکرستان موجود در ایندیا آفیس (کتابخانة دیوان هند به شمارة فهرست 823) عنوان باب پنجم، اختلافی با فهرست دارد و چنین است: در آداب صحبت با عزیزان از ایام شباب تا شیب که شاید نتیجة تصرف بعدی مؤلف کتاب باشد» (صفا، 1375: 5/1779).
نسخهای دیگر از این اثر در موزة ملی پاکستان به شمارة N.M.1969 -273 با تاریخ کتابت 1156 هجری قمری موجود است. «فصلبندی کتاب در این نسخه به گونهای دیگر است:
1- حکایات امامان
2- حکایت مرشدان و پیشوایان دین
3- سیرت پادشاهان و وزیران
4- آداب صحبت
5- عارفان حق و عاشقان شاهد مطلق
6- لطایف و ظرایف و خاتمه» (انوشه، 1380: 5/1757).
3- شاهد عرشی:
این منظومه، مثنویای است عرفانی که در سال 1069 هجری قمری سروده شده است. از شاهد عرشی نام و یادی در بیشتر کتب تراجم احوال و کتابهای تاریخ ادبیات (از جمله تاریخ ادبیات ذبیحالله صفا) نیامده و این اثر مجهولالقدر و گمنام باقی مانده است.
چنانکه میدانیم مثنوی معنوی مولانا در هند شهرتی عظیم داشته و سخنوران فارسیگوی در شبه قاره، آثار متعددی در برابر (یا بر وزن آن) سرودهاند. از جمله این آثار، اسرار معنوی (فیوضات عجمی و اسرار معنوی) از میرزا مبارکالله واضح ساوجی، معروف به ارادتخان، سرایندة اواخر قرن یازدهم هجری است. از دیگر آثار، مثنوی گل و بلبل از بوعلی قلندر پانیپتی (قرن هشتم)؛ افتخار حسینی از حسین بلخی (شاعر قرن نهم هجری)؛ تحفة احمدیه از حسن کشمیری (شاعر قرن سیزدهم)؛ مثنوی بیغم از سوامی کهتری متخلص به بیغم (سرایندة قرن دوازدهم هجری) ؛ مثنوی ولیرام از ولی دهلوی (قرن یازدهم)؛ مثنوی مرقع از عاقلخان رازی (قرن دوازدهم هجری)؛ حرزالایمان از عبدالحکیم عطای تتوی (اواخر قرن یازدهم هجری)؛ جنتالعارفین و خردنامة خراباتی و نیز شمعالعارفین و سجنالکافرین، هر سه از سناءالله خراباتی کشمیری (قرن سیزدهم هجری) است. شاهد عرشی از جمله این آثار است که به پیروی از مثنوی مولوی و در حدود 3000 بیت سروده شده است. عرشی در پایان این منظومه میگوید:
عرشیا صد آفرین بر جان تو |
|
تازه بادا همچو گل ایمان تو |
دامن طبعت ز لطف مولوی |
|
پر شد از لولوی بحر معنوی |
مولوی خورشید عرفان آمده |
|
لفظ چشم و معنیش جان آمده... |
مولوی باد بهار معنوی است |
|
زیب بخش گلشن این مثنوی است |
مثنویام یافت زیب از لطف او |
|
همچو گل ز ابر بهاری آبرو |
|
|
(عرشی اکبرآبادی، 1391: 227) |
و در ادامه به نام اثر، این چنین اشاره میکند:
شاهد عرشی است نام این کتاب |
|
میشود از بابهایش فتح باب |
معنی این مثنوی فهمد دلی |
|
کز محبت کرده باشد حاصلی |
|
|
(پیشین: همانجا) |
و نیز در جای دیگری این چنین به نام اثر اشاره دارد:
شاهد عرشی است در آغوش من |
|
مست گشت از عطر زلفش هوش من... |
شاهد عرشی ندارد هیچ عیب |
|
یافته آرایش از تزیین غیب |
خال رویش مردم حوران بود |
|
چشم معنی بر رخش حیران بود |
|
|
(همان: 224) |
عرشی در بخش دیگری از این اثر، نام اثر را آفتاب معنوی میداند و در توصیف آن میگوید:
شاهد تو پاک و بیعیب آمده |
|
سر فرو کن چونکه در جیب آمده |
آفتاب معنوی نامش بود |
|
بر سر عرش برین نامش بود |
یوسف حسن است و بر سر تاج ماه |
|
چشم یعقوبی کند سویش نگاه |
|
|
(همان: 22 – 121) |
نتیجه
از مجموع آنچه گفته شد میتوان چنین نتیجه گرفت:
1- در طول تاریخ ادب فارسی، شاعران و سرایندگان فراوانی میتوان یافت که دارای تخلّص و نام شعری یکسان بودهاند و این همسانی و اشتراک در لقب شعری، باعث خلط و به هم آمیختن آثار بسیاری از سرایندگان گردیده است.
2- طهماسب قلیبیگ عرشی یزدی، از شاعران نیمه دوم سدة دهم هجری است که در قصیده و غزل دست داشته و برخی از آثار میرمحمد مؤمن عرشی اکبرآبادی با او آمیخته شده است.
3- میرمحمد مؤمن عرشی اکبرآبادی از جمله شاعران ناشناخته و گمنام ایرانیتبار است که به هند سفر کرده و آثار متعدد نظم و نثر فارسی دارد.
4- با جستوجوهای دقیق در مجموعههای خطی باقیمانده، میتوان به دیگر آثار ناشناخته و بهجامانده از عرشی اکبرآبادی و پدر وی وصفی و برادرش میرمحمد صالح کشفی (و نیز فرزند عرشی میرمحمد هاشم و میرعبدالله واصفی پسر محمدهاشم، هر دو از سرایندگان و صوفیان مجهولالقدر) دست یافت که به دلیل تشابه نام شعری این شاعر با طهماسب قلیبیگ عرشی یزدی، تشخیص اینکه دقیقاً هر یک از این آثار، متعلق به کدام یک از دو عرشی مذکور است، به درستی معلوم نیست.