معرفی نسخه خطی خلاصه المقامات و وی‍‍ژگ‍ی های سبکی و زبانی آن

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانش آموخته کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه فردوسی مشهد

2 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه فردوسی مشهد

چکیده

خلاصه المقامات تألیفی است دربارۀ احوال شیخ احمد جام (ژنده پیل) مشتمل بر سه مقاله حاوی سی و  چهار باب و یک فصل. علاءالملک جامی- از نوادگان شیخ احمد جام- این تألیف را با الهام از اشاره جد خود در سال 840 هجری قمری و در روزگار شاهرخ بهادر تیموری(14 ربیع الثانی 776- ذی الحجه 850 هـ ق)، تألیف نموده و به وی تقدیم کرده است. علاءالملک در تألیف این کتاب علاوه بر مقامات محمّد غزنوی- که آن هم شرحی از مقامات احمد جام است- از چهار مقامات به نام های: مقامات امام رضی الدّین الیاس تایبادی، مقامات شیخ احمد ترخستانی، مقامات درویش علی بوزجانی و مقامات تاج الدّین محمود بوزجانی استفاده نموده؛ همچنین از تاریخ خواجه محمّد هیصم، جامع الاصول، بعضی از صحاح ستّه و مسانید اربعه و ظاهراً دیوان چند تن از شعرا از جمله عطار نیشابوری و همچنین برخی تألیفات شیخ جام (انس التّایبین، سراج السّایرین، روضه المذنبین، کنوز الحکمه، مفتاح النّجات و بحارالحقیقه و همچنین مجموعه اشعار شیخ جام) بهره برده است. به علاوه این کتاب دارای فواید عرفانی، جغرافیایی، تاریخی و ویژگی های خاص سبکی و زبانی است که در مقاله بدانها اشاره شده است. از خلاصه المقامات چند نسخۀ خطی موجود است، از جملۀ آن ها می توان به نسخه خطی کتابخانۀ گنج بخش لاهور، نسخه خطی دانشکده الهیات مشهد و نسخۀ مجلس شورای اسلامی اشاره کرد که مقاله در جای خود به معرفی آن ها پرداختـه است.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Introducing Kholasat ol-Maqamat and its stylistic and lingual characteristics

نویسندگان [English]

  • Zohreh Niksiyar 1
  • S.abbas Mohammad zade rezaee 2
1 M.A. Graduate of Persian Language and Literature, Ferdowsi University of Mashhad
2 Assistant Professor of Persian Language and Literature, Ferdowsi University of Mashhad
چکیده [English]

Kholasatol-Maqamat is a manuscript on spiritual stations of famous mystic and Sofi, Sheikh Ahmad Jam. This manuscript has been written by Ab ol-Makarem Ibn Ala’ ol-MolkJami, one of Sheikh Ahmad's descendants, in the time of Shahrokh Mirza’s reign (840) to whom that manuscript was presented.
The style of this book is similar to that of Asrar ot-Towhid and as it appears from its name, it is a concise of some books on maqamat written in Sheikh Jam's time. Therefore, maqamt is a name applied generally to papers written about spiritual stations of special characters. Historically, it so happened that this work probably belongs to Sheikh Ahmad's time, because at that time or afterwards some books have been written on his spiritual stations which wewill point out. Webelieve works of this kind which has been written afterwards, such as Asrar ot-Towhid on Abu Saeed'sspiritual stations are affected by the method of maqamat-writing in the time of Ahmad Jam, and Kholasatol-Maqamat is an anthology of early works on this subject.
To write this book, Ala’ ol-Molk, in addition to Mohammad Ghaznavi's Maqamat which is a description of the Ahmad Jam's Maqamat, has used four  Maqamats:  Imam razi od-Din Ilias Taybadi's Maqamat, Sheikh Ahmad Tarkhestani's Maqamat, Taj ed-Din Mahmoud buzjani's Maqamat and Darwish Ali Buzjani's Maqamat.
Moreover, he has benefited from Khaje Mohammad Heisam’s History, Jame’ ol-Osul, Some of Sihahe Sitte and Masanid Arba’e, apparently complete works of Several poets including Sheikh Attar Neishaburi and also some works of Sheikh Jam (Ons ot-Taebin, Seraj os-Sa’erin,  Rawzat ol-MoznebinKonuz ol-HekmeMiftah on-Nijat, Bihar ol-Haqiqe and a collection of  Sheikh Jam’s poems). Additionally, this book contains mystical, geographical, historical benefits and stylistic and lingual characteristics.
This manuscript is distinguishable for some reasons such as availability of some other manuscripts titled maqamat of which the author made used, all have been written in jam's time by his cohorts. Each of them has a great value, since that time is probably the beginning of writing maqamat. Because on the basis of notes remained, Ala’ol-Molk has used four maqamats named Imam Razi od-Din Ilias Taibadi, Sheikh Ahmad Tarkhestani, Darvish Ali Buzjani that now there is no information about. This point increases the value of Kholasatol-Maqamat.
 
He had also some of his ancestor's works that contain more accurate and detailed subjects as well as more complete information about family and descendents of Sheikh than Mohammad Ghaznavi's Maqamat.
Three manuscripts of Kholasatol-Maqamat are available with different mode of hand writing: Manuscript in Ganj Bakhsh library of Lahur, manuscript in theology faculty of University of Mashhad and digital library of parliament.
Finally, necessary to say, this manuscript indicates Sheikh's spiritual stations happened to and written by his cohorts at that time. Since that papers except Mohammad Ghaznavi's Maqamat have been disappeared, Kholasatol-Maqamat which is the extract of those maqamats could be known as the most important and exquisite manuscript about Sheikh's spiritual stations and Keramat.
Actually, recognition, introduction and emendation of this manuscript will be an effective and fruitful step to know more about Sheikh Ahmad Jam and his spiritual stations and tunes and the style of writing maqamat which is of high importance for researchers in getting information about Sheikh's dignity and styles of writing maqamat. There is a hope that this book has the success of unveiling.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Edition
  • kholasat al-Maghamat
  • Sheykh Ahmad Jam- Alao Al-MolK

مقدمه

یکی از رسالت­های مهمی که بر دوش اهل فرهنگ و ادب است، شناخت و معرّفی آثار پیشینیان می­باشد. متون ادبی از مهم‌ترین این آثار و در حقیقت ذخایر زبان و ادبیات فارسی هستند که توجّه همه‌جانبه بدانها به این شناخت کمک شایانی می‌کند.

   با وجود معرفی، تصحیح و نشر بسیاری از نسخه­های خطی­ و رساله­ها، هنوز بسیارند آثار ارزشمندی که همچنان در پردة گمنامی  مانده­اند و بدیهی است که معرّفی و شناساندن آنها جز از طریق تصحیح و عرضه به خوانندگان، صورت نمی­­پذیرد.

   از جملة این کتاب­ها، خلاصة­المقامات شیخ احمد جام است که در کنج فراموشی قرار داشت و با این فرض به تصحیح این نسخه، با استفاده از منابع نسخه­شناسی و فهرست­های نسخ خطی اقدام گردید.

   بهترین سؤال تحقیق در این زمینه، این بود که آیا نسخه چنان ویژگی­ها و شرایطی را دارد که شایستۀ تصحیح باشد؟ که خوشبختانه هرچه بیشتر دربارة آن پژوهش شد، انگیزة تصحیح نسخه در ذهن پژوهندگان فزونی یافت تا آنجا که تمامی همّت خود را آن­چنان که شایستة این نسخة برجسته باشد، به کار گرفتیم تا هم از یک سو به وظیفة پژوهشگری خویش تا حد وسع عمل کرده باشیم و از دیگر سو به آرمان­ها و آرزو­های محقّقانی که در نوشته­های خویش به لازمة تصحیح این نسخه اشاره کرده بودند،1 جامة عمل پوشیده باشیم.

 

احمد جام (ژنده پیل)

شیخ­الاسلام احمد­بن­ابو­الحسن جامی نامقی ترشیزی، معروف به شیخ احمد جام، صوفی بزرگ و عارف مشتاقی بود  که در محرّم سال 440 هجری، در روزگار سلجوقیان، در روستای نامق (ترشیز) خراسان در خاندانی اصیل که از نژاد عرب بودند پا به عرصۀ هستی نهاد. سلسلۀ نسبش به جریربن عبد­الله بجلی، صحابی معروف پیامبر، می­رسد.

   نامش احمد و «کنیت وی ابو­نصر است، چه فرزند عزیز وی را برهان­الدّین نصر نام بوده است و لقب مبارک وی معین‌الدّین است. لقب دیگر [ که] از غیب بدان ملقب شده ژنده­فیل است» (روضة­الرّیاحین، 1345 : 25).

    لفظ ژنده به معنای بزرگ و مهیب و کلان است که اشارتی است به بلند‌بالایی و زورمندی و درشت‌اندامی شیخ جام یا روحیۀ کین­کشی و انتقام­جویی و سختگیرانۀ وی در مقابل مخالفان.

    در باب لقب ژنده­پیل: «چنین گویند که شیخ­الاسلام می­فرموده­اند که شبی در مقام انس وقتی بر آن داشت که در مناجات گفتم: خداوندا هر بنده از بندگان خاصّ خود را به‌نام خواندی، لقب بایزید بسطامی را «باز» خواندی، ابوسعید ابو­الخیر را «مرغ» خود خواندی، خدایا احمد را به درگاه تو چه نام است؟ هاتفی آواز داد که یا احمد تو زنده­فیل مایی!

 

آنی [ تو ] که از نام تو می­بارد عشق

 

وز نامۀ پیغام تو می­بارد عشق

                                                                                                                                          (همان: 26)

   در باب تخلّص به جامی: «وی را احمد جامی گویند به­ واسطۀ آن­که مسکن وی در ولایت جام بوده و به­ جهت آنکه [می] در جام وی عسل مصفّی شده بود به فرمان حق­تعالی، یا آ­نکه وی مست از جام عشق بود و چنانکه فرموده­اند:

 

احمدا مست باش در ره عشق

 

تا بگــویند احمد جامی است

   تخلّص به نامقی نیز از آن جهت است که: ولادت وی در نامق بوده. احمد عربی نیز گویند، زیرا که وی عربی­الاصل بود، هم از طرف پدر و هم از طرف مادر» (همان: 26).

   از آثار احمد جام در حال حاضر یک رساله به نام رسالۀ سمرقندیه و شش کتاب به نام­های انس التائبین، مفتاح­النجات،بحار­الحقیقة، کنوز­الحکمة، روضة­المذنبین، سراج السائرین و یک دیوان شعر موجود است.

   درگذشت شیخ جام: احمد جام پس از بازگشت از زیارت کعبه، در دهم محرّم سال 536 هـ ق. در خانقاه خود، دیده از جهان فروبست. پیکرش را نزدیک دروازۀ «معدآباد» جام به خاک سپردند. معد­آباد پس از وفات شیخ، جهت زیارت مرقد وی، محلّ رفت‌وآمد مسافران و زائران شد و به قدری مشهور شد که رفته رفته، جای و نام جام را که در کنارش بود گرفت و امروزه به یمن وجود مرقد  شیخ جام، به «تربت­جام» مشهور است.2

شهاب­الدّین ابوالمکارم علاء­الملک جامی

وی یکی از بزرگان خاندان شیخ احمد جام است. گویند نسبش به شش واسطه به شیخ احمد جام می‌رسد، امّا از سلسلۀ نسب او و چگونگی پیوندش با دودمان شیخ جام اطّلاع دقیقی در دست نیست. وی مردی فاضل، آداب­دان و کتاب­خوانده بوده و خواند­میر فضایل او را چنین برمی­شمارد: «... خواجه ابو­المکارم با وجود علوّ نسب به وفور فضل و ادب از سایر «مشایخ جام» بلکه از اکثر اکابر و صنادید آن ایّام امتیاز تمام داشت و به ­جودت طبع نقّاد و حدّت ذهن وقّاد موصوف بوده به قلم بلاغت رقم ابیات و منشآت فصاحت آیات بر اوراق روزگار می­نگاشت. به­ جود و سخاوت مشهور بود و به محاسن اخلاق و کرایم اطوار بر السنه و افواه مذکور ...» (حبیب­السّیر 4 / 1333: 11 ، 12).

   و به گفتۀ بوزجانی: «... در زمانۀ خود سر­­آمد اولاد شیخ­الاسلام بوده و به ­خانقاه قائم­مقام بوده ... و از اولاد امجاد هر­کدام که کامل‌تر و فاضل­تر می­­بوده­اند سلسله به­ وی می­رسیده و قائم ­مقام بوده و همان طریقۀ شیخ­الاسلام را در میان مریدان مسلوک می‌داشته­اند ...»  (روضة­الرّیاحین، 1345: 110).

   مؤلّف روضة­الرّیاحین در ادامه به داستان در واقعه دیدن خواجه شمس­الدّین محمّد کوسوی، شیخ الاسلام را به صورت خواجه ابوالمکارم، اشاره می­کند و آن را نشان‌دهندۀ التفات شیخ­الاسلام به ابوالمکارم و نیز کمال مرتبۀ وی می­داند. و این داستان را نور­الدّین عبد­الرّحمن جامی، از زبان  خواجه شمس­الدّین محمّد کوسوی- که از اولاد بزرگوار شیخ ­جام و وارث خرقۀ او بوده- چنین نقل کرده است: «... حضرت شیخ­الاسلام احمد- قدّس­سرّه- در صورت خواجه ابو­المکارم ـ که از اولاد بزرگوار وی بود ـ  بر من ظاهر شد و نفس مبارک خود در من دمید. فی­­الحال به هوش باز آمدم و از وقت نماز پرسیدم و به قضای فوایت مشغول شدم» (نفحات­الانس، 1370: 497).

   در کتاب فرائد غیاثی چند مکتوب به قلم علاء­الملک ثبت شده و همچنین چند نامه که صادره از دیوان شاهرخ­شاه است که ضمن یکی از نامه­ها، علاء­الملک را به تولیت اوقاف جام منصوب کرده و به وی لقب شیخ­الاسلامی عطا نموده و در ضمن سه مکتوب دیگر در باب رسالت وی به هندوستان شرح داده و به حکّام و امیران و مأموران سفارش اکید کرده که در کمال احترام با شیخ برخورد نموده نصایح او را به ­کار گیرند.

   مضامین نامه­ها و فرمان­هایی که از جانب حاکمان و فرمانروایان وقت در مورد علاء­الملک صادر شده و در آن­ها مأموریت و رسالتی به وی داده ­شده است، نشان از این دارد که وی علاوه بر محبوبیت و نفوذی که در بین اقشار مختلف مردم و خصوصاً مشایخ جام داشته، نزد شاهرخ­شاه نیز دارای اعتبار و احترامی درخور توجّه بوده است (رک. کارنامة احمد جام، 1383: 79- 81).

   از تاریخ توّلد و وفات علاء­الملک اطّلاع دقیق و موثّقی در دست نیست. در مجمل فصیحی در باب تولّد او  فقط این عبارات ذکر شده: «ولادت شیخ­الاسلام­الاعظم سلالة­الاکابر خواجه شهاب­الدّین ابو­المکارم اسماعیل­بن­الشیخ­الاسلام خواجه علاء­الدّین ابوالمعالی علاء­الملک­بن ­شیخ­الاسلام خواجه قطب­الدّین محمد از فرزندان شیخ­الاسلام احمد، ولادته فی غرة جمادی‌الاولی سنة­المذکوره». (مجمل فصیحی 1/ 1339 -  41 / 138). البته سال وفات علاء­الملک را باید با توجّه به اینکه تاریخ صدور نامه­های شاهرخ­شاه در باب علاءالملک- که در فرائد غیاثی موجود است- رمضان 845 هجری، و اینکه درویش علی بوزجانی در روضة­الرّیاحین، 1345: 111، مدّت سفر و اقامت وی در هندوستان را دو سال ذکر نموده است، در حدود سال 847 هجری دانست.

خلاصة­المقامات

خلاصة­المقامات نسخه­ای است خطی در مقامات و احوال عارف معروف و صوفی نامی شیخ احمد جامی ملقّب به «ژنده­پیل» که ابوالمکارم ­بن­ علاء­الملک جامی که از نوادگان شیخ احمد جام بوده، در زمان سلطنت شاهرخ در سال 840 آن را تألیف کرده است. این کتاب به سبک اسرار­التّوحید نوشته ­شده و سبک و سیاق آن را به یاد می­آورد و همان­گونه که از نامش پیداست، تلخیصی است از چند کتاب مقامات که در عهد شیخ جام نگارش یافته است.

   بنابراین مقامات بیشتر به نوشته­هایی گفته می­شده است یا می­شود، که در بیان حالات و کرامات و بزرگواری­های شخصیّت­های خاص، به نگارش در می­آمده است و از قضا پیشینة این کار، به احتمال زیاد به زمان شیخ احمد جام برمی­گردد؛ چراکه در زمان این شخصیّت یا بعداً در حالات او چند کتاب مقامات نوشته شده است که به آن اشاره خواهد شد و ما بر این باوریم که آثاری از این دست که بعد­ها به نگارش در آمده، از جمله اسرار­التّوحید در حالات ابوسعید، باید تحت تأثیر مقامات­نویسی عصر احمد جام باشد و خلاصة‌المقامات حاصل یا برگزیده­ای از تألیفات پیشین با این موضوع است.

   علاء­الملک در تألیف خود، علاوه بر مقامات امام رضی­الدّین الیاس تایبادی، مقامات شیخ احمد ترخستانی، مقامات درویش­علی بوزجانی و مقامات تاج­الدّین محمود بوزجانی، از تاریخ خواجه محمّد هیصم، جامع­الاصول، بعضی از صحاح ستّه و مسانید اربعه و ظاهراً دیوان چند تن از شعرا از جمله عطار نیشابوری و همچنین برخی تألیفات شیخ جام (انس­التّائبین، سراج السّائرین، روضة المذنبین، کنوز­الحکمه، مفتاح­النّجات و بحارالحقیقة و همچنین مجموعه اشعار شیخ جام) استفاده کرده است.

   اساس مطالب کتاب بر سه مقاله بنا نهاده شده است و هر یک از مقاله­ها باب­هایی را به قرار ذیل شامل می­شود:

   مقالۀ اول: در انساب شیخ است و در پنج باب نوشته شده است: باب اول: نسب شیخ؛ باب دوم: خرقه و ذکر پیران؛ باب سوم: ذکر اولاد و ازواج ایشان؛ باب چهارم: ذکر تصانیف؛ باب پنجم: تاریخ ولادت و وفات و توبة شیخ.

   مقالۀ دوم: در کرامات شیخ و در پنج باب و یک فصل است: باب اول: در کرامات و توبه؛ باب دوم: در کراماتی که از شیخ در سرخس ظاهر شده؛ باب سوم: در واقعات جام و نیشابور؛ باب چهارم: در کرامات بلدة هرات؛ باب پنجم: در کراماتی از شیخ که پس از وفات وی مشاهده شده است. و همچنین یک فصل در کرامات فرزند وی، شمس­الدّین مطهر- که بنا بر اظهار درویش علی بوزجانی (روضة­الرّیاحین، 1345: 72) اشرف اولاد شیخ­الاسلام احمد جام است-  نوشته­ شده ­است.

   مقالة سوم: به سخنان شیخ اختصاص یافته، که نکات بسیار مهّم و قابل استفاده­ای را در ­برگرفته ­است. این فصل شامل بیست­ وچهار باب به­ قرار ذیل است:

   باب اول: در توحید و معرفت؛ باب دوم: در سنّت و جماعت؛ باب سوم: در توبه و انابت؛ باب چهارم: در فضیلت نماز؛ باب پنجم: در صفت عقل؛ باب ششم: در مطلق علم؛ باب هفتم: در علم لدنّی؛ باب هشتم: در بیداری دل و طلب طالبان؛ باب نهم: در فضیلت گناهکاران مخلص؛ باب دهم: در فقر؛ باب یازدهم: در اسرار محققّان؛ باب دوازدهم: در عشق و محبّت؛ باب سیزدهم: در اخلاص؛ باب چهاردهم: در توکّل و رضا؛ باب پانزدهم: در قناعت؛ باب شانزدهم: در صفت زهد؛ باب هفدهم: در ذمّ دنیا؛ باب هجدهم: در ذمّ سؤال؛ باب نوزدهم: در ذمّ حسد؛ باب بیستم: در شرح روح و نفس؛ باب بیست و یکم: در سیرت پیران و اولیا؛ باب بیست و دوم: در زاویه‌داری و سماع؛ باب بیست و سوم: در تفسیر بعضی آیات؛ باب بیست و چهارم: در فضایل پیامبر (ص).

   شایان ­ذکر است که در مقالة سوم، مطالب با سلیقه و نظر شخصی مؤلّف انتخاب شده و گویا باب بیست ­و ­چهارم را که به نقل فضایل پیامبر (ص) اختصاص دارد از جایی نقل نکرده و سخنان خود اوست و آن را به عنوان حسن ختام دلنشینی برای کتاب قرار داده است.

ارزش خلاصة­المقامات و رجحان آن بر مقامات محمد غزنوی3

از امتیازات این نسخه می­توان این موضوع را مطرح کرد که علاء­الملک علاوه بر مقامات محمّد غزنوی، به نسخه‌های دیگری با عنوان مقامات دسترسی داشته که همه در زمان احمد جام و به وسیلة طرفداران او نوشته شده و هر کدام از ارزش خاصّی برخوردار است و می­توان این احتمال را داد که شروع مقامات‌نویسی از این زمان باشد؛ چرا که بر اساس یادداشت­های به‌جامانده، علاء­الملک از چهار مقامات به نام­های مقامات امام رضی­الدّین الیاس تایبادی، مقامات شیخ احمد ترخستانی، مقامات درویش علی بوزجانی و مقامات تاج‌الدّین محمود بوزجانی، که امروزه اطّلاعی از آنها در دست نیست، استفاده کرده و این نکته بر ارزشخلاصة­المقامات (نسخة تصحیح‌شده) بیش از پیش می­افزاید (رک. مقدمة مقامات ژنده­پیل، 1340 :5).

   همچنین به بعضی از آثار جدّ خویش دسترسی داشته و در مقایسه با مقامات محمد غزنوی حاوی مطالب دقیق­تر و مفصّل­تری می‌باشد و روایات و اطّلاعاتی که در مورد خاندان و اعقاب شیخ می­باشد، کامل­تر است.

 

فواید کتاب خلاصة­المقامات

1- فواید عرفانی: از ارزش‌های این تألیف ذکر نام مردانی است که در هر یک از داستان­ها نقشی بر­عهده داشته­اند و با شیخ به طریقی در ارتباط بود­ه و هر­یک در زمان خود صاحب نام و مقام داشته‌اند؛ به طوری که اگر فهرستی مشروح از آن­ها گرد­آوری شود، می­تواند حکم تذکره­ای مفید از عرفای آن دیار را داشته و باز­نمودی باشد از فواید ارزشمند این کتاب. مختصات عرفانی از قبیل آداب و تعالیم شیخ و اصطلاحات صوفیانة موجود، ذکر مصنّفات و نمونه­هایی از سخنان پرمغز شیخ که مقاله­ای را به خود اختصاص داده، بر ارزش آن افزوده ­است.

2- فواید جغرافیایی، تاریخی و سیاسی: نام ده­ها و آبادی­های بسیاری که ماجراها و فعّالیّت­های معنوی شیخ جام در آن رخ می­داده و قلمرو فعّالیّت­های عارفانة وی بوده­ و ضمن شرح حال وی بیان شده است، برای کسانی که علاقه­مند به شناخت اوضاع جغرافیایی بخش­هایی از خراسان بزرگ که بسیاری هنوز ناشناخته مانده‌اند، حکم دایرة­المعارف جغرافیایی بسیار مفیدی دارد. سناتور ثابتی در مقالة خود (مجلۀ سخن، ش 6، دورة دهم، 1338ش) بعضی اعلام جغرافیایی خلاصة­المقامات را که در حوزة جام و باخرز بوده، با نام کنونی آن­ها مقایسه کرده است. اطّلاعات تاریخی و سیاسی که در این کتاب نهفته است نیز از بسیاری رازهای تاریخ آن زمان پرده برمی­دارد. برای مثال داستان آمدن مرد اسماعیلی از قُهستان به مرو و کارد نهادن در زیر بالین سلطان سنجر توسط اسماعیلیان که در ادامه می­بینیم چطور شیخ دست آنان را از خراسان کوتاه می­کند و چه بسیار نکته­های تاریخی که در این داستان مشهود است و از­آن جمله مخالفت شیخ جام با اسماعیلیان و همچنین خیانت بیک بارق (برکیارق)4 به­ ­برادرش و ارتبـاط وی بـا اسماعیـلیان را نتیجـه مـی­گیریـم (رک. مقـالة تقی بینش، مجلـة آستـان قـدس رضـوی، ش اول، تیـرماه 1339ش).

3- فواید دستوری و زبانی: فواید لغوی و ادبی و همچنین داستان­های دلکش و خواندنی  این نسخه بسیار چشمگیر بوده و سبک ساده و روان آن یاد­آور ساده­نویسی در قرن­های 5 و 6 است (به استثنای دیباچه که نثری متکلّف و مصنوع دارد).

 

برخی از ویژگی­های دستوری خلاصة­المقامات

1- فاصله افتادن یک یا چند کلمه میان حرف نفی «نه» و فعل: هر­که نه عارف است، از معرفت چه خبر دارد؟

هر­کس که نه چنین گوید و داند کافر ­شود. نه در هر عبادتی نیز بدعت افتد.      

2-                 کاربرد حرف تأکید و تفصیل «امّا»: 

 امّا دانستی که آن در بر تو گشاده­است یا بسته؟

امّا هیچ توبه، آسان­تر از توبة مفسدان نیست.

3- «مگر» جهت افادة معنی استثنا، شک و تردید و استفهام:

مگر ولایت قلب جنس از احمد بازستانیده­اند؟ (استفهام)

همه از الحاد رجوع­ کردند مگر هجده تن که توبه ­نکردند. (استثناء)

ما رکوع و سجود می­کنیم... تا مگر از رستگاران باشیم. (شک و تردید)

4- قید کیفیت و تأکید: سخت، عظیم، عجب، نیک، بو­العجب، بس:

 چون نیک بنگری همه جویندگان و نیازمندان‌اند که هلاک می­شود.

درازگوش را سخت می­رنجانیدم.

ایشان عظیم متحیّر شدند.

باران سخت در­گرفت.

بو­العجب قومی­اند و بو­العجب کاری است!

5- کاربرد «را» در معنای «برای»:

امام را و همة اهل درس را معلوم شد که...

پیش از توبة ­من، مرا دو واقعه افتاد.

6- تخفیف و حذف یکی از دو حرف مکرّر یا قریب­المخرج، افتادن یک یا دو حرف از کلمه و نزدیک شدن به زبان محاوره:

تائب حقیقی به نزدیک حق سبحانه ­و ­تعالی از جملة خلایق دوستر است.

گفتم یا رسول­الله! دست بر سینة ­من فرود آر.

پس گفت: رضا ندهم تا او را از خانقاه بیرون نیاری.

رسول - صلی­الله ­علیه ­و ­سلّم- گفت: ازین سختر امّت چه پیش آید؟

آن مرد از من و از تو بتر است.

7- کاربرد مصدر مرخّم به­جای مصدر تام:

همه از این نواخت و از این کرامت و از این شربت نصیب دارند. 

 نه به گفت و کرد ما، بلکه به­فضل و عنایت خویش دهد.

8- اسم­های مصدر شینی و ساختن اسم­های مصدر با الحاق پسوند «ش» به بن زمان مضارع و غالباً به دوم شخص حاضر:

هر­چه نه این باشد نمایش باشد و.. و نام دانش او را مجاز باشد نه تحقیق.

آمرزش خواهید از من تا شما را بیامرزم.         

9- کاربرد بازان، بازو، بازین در معنای با آن، با او، با این:

چون خشوع بازان یار گردد.  

هرچه می­پرستی فردا بازان برخواهی خاست.

و من بازین همه نیاز از جمله مخلوقات بیزار گشتم.

10- تتابع اضافات/ توالی صفات:

اسرافِ ­اشرافِ ­اوقات.                                            اعنی حضرتِ ­سلطانِ ­سلاطینِ ­جهان.

خداوندِ عالم­گیرِ کشور­گشای.                                    خسروِ دین­پرورِ شرع­آرایِ شرایعِ­اسلام و دین.

محلِ فنایِ اعدایِ ­دین و دولت.                                  و از واقعاتِ عزیزانِ معتمدِ صاحبِ کشف.

11- الحاق «می» به فعل امر برای افادة معنی تأکید:

بر پی این می­رو.

امّا تو هر ­چه می­دانی، می­خوان و هر ­چه ندانی از سر آن فرا می­گذر

اکنون می­نگر...

12- کاربرد ضمایر خاص جاندار برای غیر­جاندار:

همة اسبان دهان از علف باز­داشتند و... آب از چشمان ایشان می­رفت.

و او از ولایت ترخستانه بود که حالا او را بلوک شیب ­جام گویند.

و هر­کس که کتابی کند او را از کتاب­های دیگر بر­گیرد.

و هر کتابی که چنین باشد او را رنگ ­و ­بویی باشد که کتاب­های دیگر را نباشد.

13- کاربرد ضمایر خاصّ بی­جان برای جاندار (ذوی­العقول) یا پروردگار:

توکّل بر کرم حق کن تا آن صاحب‌فرضان تو را از خزانة فضل و کرم خود روزی دهد.

چون پاره­ای برفت در دل شیخ آمد که آن را باز­خوان.

اگر بگویم که چه خواب دیدی و تعبیر او چیست انکار از دل بیرون کنی؟

تو درخت انار کشتی بر سر آن چشمه تا در سایة او عبادت کنی.

14- استفاده از «با» به جای «به»:

چون با خود آمد.

هر دو پای مبارک با هم کشید.

هر­کس با جای خویش شد.

چون حواله با قول او کرد.

15- الحاق یاء مجهول به افعال به جای «می» و «همی» برای افادة معنی استمرار:

صاحب‌فرضان مرا، چون بامداد برخاستندی...        

و به هیچ­ وجه حرکت نتوانستی کرد.

پیوسته با هم صحبت داشتی و به شرب خمر مشغول بودی.

16- استفاده از علامت جمع «ها» برای تأکید و افادة معنی کثرت:

مرا بیرون آورد و از من عذرها خواست.

شیخ در کوه ریاضت­ها کشیدند.

شیخ را به­ اعزاز تمام در شهر بردند و او را ارادت­ها نمودند.

با من در خلوت محبّت می­داشت و از او فایده­ها می­گرفتم.

17- استفاده از افعال پیشاوندی:

همه با او در مناظره به عجز و قصور تن در­­دادند.

امّت محمّد (ص) را از حضرت حق در­می­خواستم.

خواجه مودود و یاران او برخاستند.

 اکنون باز­گردید؛ من سه روز این­جا مقام خواهم کرد.

18- کاربرد فعل «گرفتن» در معنای افعال شروع:

خم­ها شکستن گرفتم.

آن مرد و زن خود را در میان خانقاه بر زمین زدن گرفتند.

... طبل و دمامه فرو­کوفتند و نعره­زدن گرفتند.

19- جمع­های مطابق با اوزان جمع در زبان­ عربی:

 اقربای بد و ابلیس با حشم خود گرد او در­آمدند.

اگر همة نعیم بهشت بیارند و حور و قصور و انهار و اشجار...

هر چه شما را می­باید، خزاین من پر است.

20- پیشوند «فرا»، از مختصّات زبان ­دری و ساختن اسم، ضمیر، فعل، ترکیب­ قیدی:

اگر گوید بگوی فرا گفتن می­آیی.  

چون با زهد محبّت باشد از راز فرا پرواز آید.

فردا فرا شما نمایم که کار ولایت چون است.

فرا گذارد از کسی که بر وی ظلم کند.

21- کاربرد پیشوند «فرو»:

دیگران فرو شوند و آن بر­ جای خواهد بود.

هر ساعت نور زیادت می­شد و گردا­گرد او فرو کوفته ­بودند.

22- کاربرد پیشوند «فرود»:

اعتذار نمود و به جای فرود­ بنشست.

 چشمۀ آبی بود که از بالای کوه فرود می­آمد.

چون مجلس گفت، او را فرود می­آرند.

23- آوردن «ب» بر سر افعال برای افادة تأکید:

امام تنگ  بستد و ببوسید.

دختر بند ازار پای ببافت و به خدمت شیخ فرستاد.            

چون خواهم که کاری بباشد، گویم بباش، بباشد.

24- «به» مفید معنای اندازه و مقدار:

به لفظ و معنی، برابر.                به بالا، بلند.

25- «به» بر سر افعال منفی (از مختصّات نثر کهن):

اگر ما شکر نعمت­های او بندانیم...          

... هرگز بنگذارد که مرد از سر پی بیفتد.   

26- «به» در معنی استعانت و یاری رسانی:

حق را - جلّ ­جلاله- به هدایت حق توان شناخت.

هر­که حق را به تعلیم غیر شناسد، بت­پرست است.

حق را جز به هدایت او نتوان شناخت.

27- استفاده از اوزان ثلاثی مزید در عربی:

و بو­الحسن پارسی را بسیار استخفاف کردند.

در هر دلی که ...  و تکاثر و تفاخر و ریا و نفاق و طمع و عجب باشد...

28- به کار بردن لفظ «مر»:       

  بشارت باد مر تو را و ایشان را.

 

ویژگی­های سبکیخلاصة­المقامات

در سبک خلاصة­المقامات ما دو شیوه مشاهده می­کنیم: «خطبة آغازی کتاب انشایی بالنّسبه مصنوع و منشیانه دارد و در ضمن احاطه و تسلّط ابوالمکارم علاء­الملک جامی را بر دقایق و نکات اسلوبی که ابزار کار مترسّلان کار آمد و ورزیدة قرن نهم هجری بوده، به‌خوبی روشن می­سازد» (کارنامة احمد جام، 1383: 85).

   «می­توان گفت دیباچة کتاب را ابو­المکارم به ­پیروی از سبک روز و زمان خود نگاشته و در دیگر قسمت­ها تحت تأثیر شیوة پیشینیان واقع شده است یا اینکه همان­طور که در دیباچة کتاب به تعمیه اشارتی کرده است، ابتدا کتاب را فراهم آورده و بعد آن را به نام شاهرخ درآورده و به مقدمه­ای مصدّر کرده است. هرچه هست آثار سبک قدیم در آن به‌خوبی آشکار است» (مقالة تقی بینش، مجلة آستان قدس، شماره اول، تیرماه 1339).

   به هر­حال جدا از دیباچة مصنوع آن، می­توان گفت سبک نویسنده ساده و روشن است، بی­آنکه از لغات عربی فراوان استفاده کند یا در پی صنایع لفظی و آراستن جملات به سجع و قافیه باشد و لغات مترادف و زاید را در پی هم آورد. گرچه علاء­الملک سخنان و مقامات شیخ را نقل و جانب امانت را رعایت می­‌کرده است، ولی در قسمت­هایی که از خود چیزی افزوده، مانند باب سوم که در ذکر اولاد و ازواج شیخ است، پایبندی او را به ساده­نویسی مشاهده می­کنیم. حکایات کتاب هم در کمال سادگی و روانی نوشته شده است و به‌ندرت کلمه یا عبارتی زاید و بی­فایده در آن یافت می­شود، ضمن اینکه جملات کوتاه و زیبا، خواندن کتاب را بسیار لذّت­بخش کرده ­است. به نظر مؤید ثابتی، همة خلاصة­المقامات یک­جور نیست و پاره­ای از قسمت­های آن که منقول از نوشته­های پیشینیان است، قدیم­تر و به­ سبک نثر قرن 6 و 7 مانند است (رک. همان).

 

ویژگی­های ادبی خلاصة­المقامات

در این تألیف، علاوه بر ویژگی­های سبکی و رسم­الخطی- که ذکر آن گذشت- نویسنده از عناصر خیال‌انگیز در جمله‌پردازی­ها استفاده کرده، خصوصاً تضمین و تلمیح که به اقتضای نوع اثر، بارزترین جلوه را دارد.

اینک نمونه­هایی از این آرایه­ها را از نظر می­گذرانیم:

جناس: «به گوشِ هوش...»

«درود نامعدود و صلوات نامحدود»

«مبشّرِ مستبشران؛ اسرافِ اشراف»

«در کنج محنت پای بر سر گنج محبّت»

«مرکب هوا از میدان خطا راند و سودا زده چون نافة ختا ماند»

«سلیمان‌حشمت سکندر‌حشم»

سجع: «آل او که راهنمای شاه­راه عاقبت و مآل­اند و اصحاب اخیار او که راویان کتاب و اخبارند»

«آن­که هفت آسمان معلّق علامتی است از بخار بحار کمال او و هفت زمین مطبّق کفی است از دریای جلال او؛ آدم به حمایت صفای او مغفور، خلیل به رعایت ولای او مسرور»

تکرار و عکس: «تو گناه می­کنی و می­کنی و من گناه می­آمرزم و می­آمرزم»

«ملک، ملکِ من و خزینه، خزینة من.

«رقص نباید کرد و می­کنند و در پیش شیخ می­کنند»

«منشور کمال آفرینش و آفرینش کمال»

 

مراعات نظیر: «دست فیّاض او در بحار لطف و کرم گوهربار و انامل وهّاب او در معادن جود و سخا جوهر­نثار، مرافق عدل او دستگیر مستغیثان و لواحق فضل او کارساز مستعینان»

«کس باشد که دانه­ای از دست او بیفتد، چندان شاخ و بال کند که جهان در سایة او بنشیند و از میوة او برخورد و کار خدا را اخلاص باید و تخم به جایگاه کاشتن تا به زیان نیاید»

 

واج‌آرایی: «آن لایزال که چهرة کمال او از غبار زوال مصونست و پایة جلال او از مراتب اهل کمال، افزون»

«اگر در بند خلاص درویشی نباشند، نمک بر ریش دلریش نپاشند»

توصیف: «صورت سیاه کبود، جامه و چادر کهنه و خون­آلود و پشت خمیده و سبلت سفید دمیده و دندان‌های زرد از دهان او بیرون آمده و در یک دست عصای و در دیگر دست، کارد خون­چکان...»

 

تلمیح:  

جبرئیلت گر بپرسد حاجتی داری به ما

 

رو جواب جبرئیل از لای مطلق بازده

            

«و آن ذی­القرنین که به طلب آب حیوان رفت هم از این نوع چیزی بود»

 

تضمین: (استناد به آیات و احادیث)

گر خروش غیرت مردان نبودی در ازل

 

«لن ترانی» کی جواب پور عمران آمدی

                                                                                                              (سوره اعراف، آیة 143)

عقـــل کل وامانده در معــــراج او

 

از «لعمرک» داده یزدان تاج او

                                                                                                                 (سورة حجر، آیه 72)

به­کار بردن ترکیبات و واژگان نامأنوس: اسکیل (نوعی خار)؛ خُلوله؛ تشویر خوردن؛ درباقی کردن؛ هراس خوردن.

 

معرّفی نسخه­ها

از خلاصة­المقامات چند نسخۀ خطی موجود است که به معرفی اجمالی برخی از آنها می­پردازیم:

1- نسخة چاپ سنگی لاهور (دانشکده ادبیات مشهد)

این تألیف، کتابی است به خط نستعلیق خوش در 184 صفحة 19 سطری به ابعاد 12× 7/17. در پایان کتاب نوشته شده است: «کتب هذه ­الرسالة­المبارکة عبد­الواحد­بن مقری محمّد چرنگی، اللّهم اغفر له و لوالدیه آمین- تمّت خاتمة­الطّبع- شکر و سپاس آن خدای را که پروردگار عالم است که کتاب هذا بار اول به ­صرف زر و کوشش طبع گردید، به ­تاریخ یوم پنج شنبه، شهر رجب المرجّب، سنة1335»

پاره­ای از ویژگی­های رسم­الخطّی این نسخه- که بر برخی از آنان اشکالات املایی وارد است-  بدین شرح است:

1-                  سرهم‌­نویسی-  که مختصّ این نسخه نیست و نسخه­های دیگر را هم شامل می­شود-  در سراسر متن به چشم می خورد:

بواسطۀ ←  به­ واسطۀ           بدرستیکه ← به ­درستی­که        رفیعمقدار ← رفیع­مقدار

     

2-   استفاده از «همزه»، به­ صورتی که امروزه معمول نیست:

ثنائی ← ثنای            ارتقائی ← ارتقای          نتائج ← نتایج              پائمال ← پایمال

3-   کاربرد «همزه» به ­جای «ای» نکره:

قبیلۀ ← قبیله­ای            شمّۀ ← شمّه­ای              معشوقۀ ← معشوقه­ای                                                                                                                  

4-   کتابت کلمۀ «هوی» در معنی هوس، به ­صورت «هوا» و «اعلی» به ­صورت «اعلا».

5-   کتابت «خا» به ­شکل «خوا»،  که در نسخه­های دیگر هم به ­چشم می­خورد:

«خواطر» در معنی مفرد ← خاطر        نشست ­و­ خواست ← نشست­ و­ خاست

6-   حفظ «و» به ­شیوۀ قدیم-  در هر­ سه نسخه-  در کتابت لغاتی چون :

«خورد» به معنی کوچک ← خُرد        خوشنودی ← خشنودی          خورسند ← خرسند

7-   کاربرد «ک» به­ جای «گ» در­ اکثر موارد در همۀ نسخه­ها:

رنک ← رنگ                              سنکی ← سنگی                        بانک ← بانگ

8-   گاه، جدا نوشتن «به» و همچنین «نه» از فعل پس از خود:

نه ­مانده باشد ← نمانده باشد     نه ­کشند ← نکشند       نه ­دهد ← ندهد                  نه­آید ← نیاید                                          

9-    کاربرد «ج» به ­جای «چ» در چند مورد و در هر­سه نسخه:     هیج ← هیچ   هیج­کس ← هیچ­کس

10-  ضبط اعداد به ­گونۀ قدیمی آن­ها، که در سه نسخه به­ همین صورت است: هژده← هجده    دویم← دوم

11-  در برخی موارد، نوشتن حرف «س» همراه با «3»:  تفسیر؛  سر؛ خسران؛ راسخ؛ سه

12- در بسیاری موارد، پیشوند «بی» به ­صورت «پی» نوشته ­شده و این مورد در نسخه­های دیگر نیز مشاهده شد:  پی­علم ← بی­علم        پی­تقوا ← بی­تقوا               پی­هدایت ← بی­هدایت

13- کتابت کلمات «تقوا» و «فتوا» به صورت: تقوای  و  فتوای

14-  حفظ «ه» در کلماتی چون: روزه­گار؛  جوینده­گان ؛ نظاره­گیان

15-  تخفیف، که در همۀ نسخ کاربرد داشته:  هفصد ← هفتصد        بتر ← بد­تر     دوستر← دوست­تر

16-  حذف «های غیر­ملفوظ» در اتّصال به «های جمع» و در هر­سه نسخه بدین صورت است:

خزانها ← خزانه­ها     نشانها ← نشانه­­ها       تراشها ← تراشه­ها        گنجینها ← گنجینه­ها

17- در مواردی، حذف همزۀ  «است»:

سلطانیست ← سلطانی ­است                      کجاست ← کجا ­است           آنست ← آن ­است

18-  کتابت کلماتی چون: «در ­این» ، «در ­آن» و «از­ آن» ، به­ صورت: درین، دران و ازان

19- کاربرد «ی نکره» همراه با «همزه» به شیوه­ای منسوخ به ­جای «کسرۀ اضافه»:

دوائی ← دوای     ارتقائی ← ارتقای

 

2. نسخة خطی دانشکدة الهیّات مشهد

در فهرست نسخ خطی دانشکدة الهیات مشهد در باب معرّفی این نسخه چنین می­خوانیم: «نستعلیق سیزده سطری 2 / 16 × 1/ 10 دارای 153 برگ 22 × 18، کاتب خواجه عصمت­الله ولد مرحوم ملا خواجه رحمت­الله در یوم پنج­شنبه پانزدهم جمادی­الثانی 1328 هـ ق. کاتب آن را برای میرزا سلیمان خان­بن میرزا محمد ابراهیم خان نوشته، خط با  مرکب آبی و مشکی نوشته شده، نسخه قبلاً در اختیار فکری سلجوقی بوده و در صفحة عنوان این کتاب یادداشتی به خط و امضاء او هست. کاغذ فرنگی. جلد مقوا» (ج 1، فهرست نسخ خطی دانشکدة الهیات مشهد، 1376 :107، ش نسخه 205). 

   در صفحۀ عنوان کتاب این عبارت نوشته ­شده است: «اهدا به ­حضور حضرت استاد معظّم، جناب آقای محترم مولوی بزرگوار نمود. احقر­العباد فکری­السلجوقی غفر­الله له» و بعد: «هدیۀ عبد­الحمید مولوی به ­دانشکدۀ الهیات مشهد».

   از نسخه­های خطی این کتاب در بسیاری از کتابخانه­های بزرگ مانند: فهرست چاپی ریو- ضمیمه- فهرست کتابخانۀ سپهسالار-  کتابخانۀ تربیت- کتابخانۀ آستان قدس رضوی و فهرست دست­نویس کتابخانۀ ملک،  نشانی نیست (رک. مقالة تقی بینش، مجلة آستان قدس، شماره اول، تیرماه 1339). این نسخه در مقایسه با نسخ دیگر، کهنه­تر بوده و حفظ صورت اصیل و کهن واژه ­ها در آن بیشتر رعایت شده­است. داشتن رکابه نیز یکی دیگر از ویژگی­های این نسخه است. رسم­الخط کاتب و همچنین شیوۀ نگارش برخی از کلمات، نشان از کم­سوادی کاتب دارد. گویا وی نسخۀ کهنه­تری در اختیار داشته و هر­گاه که در خواندن و فهم عبارتی دچار مشکل می­شده، متأسّفانه سلیقه و پنداشت خود را در آن وارد می­ساخته است. گاهی اغلاط به گونه­ای است که این گمان را به­وجود می­آورد که فردی متن را برای وی می­خوانده و او بدون دقّّت هر آنچه به اشتباه می­شنیده، ضبط می­کرده ­است.

 مثال:  کرم امین ← کرم عمیم       امهام ← الهام        ازین ← عظیم      زر ← زهر

از دیگر ایراداتی که بر ­این نسخه وارد است، آشفتگی و جابه­جایی قسمت­های مختلف متن است. به طوری که گاه مطلبی در میانه رها شده و پس از چند سطر، درون مطلب دیگر تکمیل می­‌شود.

اغلاط املایی نیز در سراسر متن به ­وفور دیده می­شود. مثال:

اغلاط ناشی از ضبط­ یک حرف:   فطّوت ← فتوّت      قده ← قدح       انظار ← انذار     حاظر ← حاضر

اغلاط ناشی از جابه­جایی حروف:   انصاف ← اصناف          درو ← ورد

اغلاط ناشی از اشتباه شنیدن کاتب:  جاه ← جام      زر ← زهر      ماه ← مار     متحرّک ← متبرّک

همچنین در مواردی، آن­گونه که از ظاهر لغات بر­می­آید، کاتب هر­جا که راهی به ­سوی خواندن درست کلمات نمی­یافته، آن را به­ همان شکل ناخوانا وارد متن نموده و در اصل آن را نقّاشی کرده است. از دیگر موارد قابل‌توجّه در این نسخه این است که در خط کتابت نسخه، دو­گانگی به چشم می­خورد (قسمتی از برگ 11 و کل برگ 22) و خط آن درشت و ریز شده که مشخّص نیست نتیجۀ عوض شدن کاتب است یا خیر! در ضمن برگ 36 و 115 این نسخه افتاده است. همچنین در ترقیمة نسخه عباراتی نوشته شده که قسمت­هایی از آن ناخواناست. عبارات بدین شرح است: «این کتاب را پنج‌شنبه میرزا سلیمان‌خان‌بن میرزا محمّد ابراهیم‌خان...

 

پیش ارباب خرد نامة ایمان خرد اســـت

 

لاجرم پیشة مردان ســخن­دان ادب است

بـی­ادب را به ســماوات لقا منزل نیسـت

 

در سماوات لقا منزل مـــردان ادب اســت

آدمی­زاده اگر بی­ادب اســت آدم نیســت

 

فرق در جنس بنی­آدم و حیـوان ادب است

کـردم از عقل سؤال که بگو ایمان چیست

 

عقل در گوش دلم گفت که ایمان ادب است

دو سه روز کرده در غالب تن مهمانی

 

.......................................................................................

کتابت آیات شریف قرآنی و اخبار و احادیث در این نسخه به ­هیچ­‌وجه قابل‌اعتماد نبوده و اغلب با املای نادرست و افتادگی کلمه و گاه کلمات یا جمله­ای همراه است.

اکنون تعدادی از فاحش­ترین اغلاط نسخه (با چشم­پوشی از اغلاط املایی) برای مثال ذکر می­شود:

اهتزاز ← اعتذار   زرّات ← رزّاق    زر ← زهر    افغان ←  امغان      طلا ← اطّلاع    غزی ← عرش    خیر ← خبر        تلخ ← ملخ     متحرّک ← متبرّک     فتح ← فسخ    گفت ← کتب    بیگانه ← یگانه    جاه ← جام      نهد ← نمد          تمام ← مقام

 

رسم­الخط نسخۀ الهیات

اکنون علاوه بر ویژگی­های رسم­الخطی که ذیل معرفی نسخۀ چاپ سنگی مربوط به هر­سه نسخه ذکر شد، مواردی دیگری که مختص نسخۀ الهیات می­باشد، بیان می­گردد:

1- کتابت «خا» به ­جای «خوا»:  و تو از ما چه «خاستی» که ندادیم ← خواستی

2- کتابت «ب» به­ صورت «پ» در چند مورد : اسپ ← اسب    اوپاش ← اوباش    پی­ادب ← بی­ادب   

  در­نیاپی ← در­­نیابی                پی­نصیب ← بی­نصیب             پی­اختیار ← بی­اختیار

3- بدل ­شدن «ی»  نکره به کسرۀ اضافه:  مرد جلد و ... بود. ← مردی جلد و ... بود.   

دانستم که تو رسول خدای ← دانستم که تو رسول خدایی

4- کتابت «دست» و «دوست» به­ صورتی که زیر «سین» یک الف کوچک (1) قرار داده شده است

5- کتابت «ذ» به ­جای «د» در کلمۀ «خذمت» ← خدمت

6- گاهی موارد، جدا نویسی لغاتی به­ جز فعل:    پی­شانی ← پیشانی      چه­گونه ← چگونه

7- در مواردی، خذف علامت «مد» روی مصوّت بلند «ا»: ان­که ← آن­که     انجا ← آنجا     ابا ← آبا

8- کتابت «ت» به جای «ث» در کلمۀ:     وتاق ← وثاق

9- در چند مورد، حذف «د» از پایان افعال:    بنشان ← بنشاند        نتوانستن­گرفت ← نتوانستند­گرفت

 نکتۀ قابل توجّه این است که در پاره­ای موارد، میان جملاتی که «و» ربط دارند- با توجّه به وجود آن در نسخه­های دیگر- این «و» به چشم نمی­خورد؛ به­ طوری که می­توان نتیجه گرفت «و» ربط،  به صورت گفتاری، به ضمّه در بین جملات بدل شده­ است.

 

3. نسخه مجلس شورای اسلامی

این نسخه که به خط «نسخ» نوشته شده است، کاتب و تاریخ کتابت آن مشخّص نیست. عکس این نسخه در کتابخانه دیجیتال مجلس به­شماره نسخة 10067 موجود است. بر روی صفحة اول آن نوشته شده است: «جعفر سلطان­القرایی، تبریز 1365 قمری». متن کتاب که فاقد مقدمه است با عبارت «هذا کتاب گنجینة حکمت» آغاز می­شود. همچنین از برگ 145 تا پایان نسخه افتادگی دارد.

   این نسخه نسبت به دو نسخه دیگر اضافاتی مشهود دارد که جهت تکمیل و تصریح متن بسیار مفید بوده و به­ متن افزوده شده است. نسخه دارای رکابه بوده و قسمت­هایی از متن که پاک یا ساقط شده است و قابل‌خواندن نیست، در حاشیة صفحه آورده شده است. در حواشی نسخه، گاه یادداشت‌ها یا بیت شعری به چشم می­خورد که گویا مربوط به خود کاتب است. سرفصل باب­ها و الفاظ «دگر» و «گفت» که مباحث و داستان­ها را از هم جدا می­سازد، همچنین مشخصه­های شعر، مثل نقطه یا واژة بیت، نظم یا شعر با شنگرف کتابت شده است. متأسفانه همان طور که بیان شد پایان نسخه موجود نیست و در نتیجه ما از دسترسی به ترقیمه که حکم شناسنامة نسخه را داشته و می­توانست در باب تاریخ کتابت و کاتب آن اطّلاعاتی را در اختیار ما قرار دهد، محروم ماندیم. در خصوص ضبط آیات و احادیث می­توان گفت که نسبت به نسخة الهیات بسیار دقیق­تر و مستند­تر بوده و اعراب­گذاری در بیشتر موارد فهم و درک آن را سهولت می‌بخشید.

 

رسم­الخط نسخة مجلس شورای اسلامی

برخی از ویژگی­های رسم­الخطی که مختص این نسخه می­باشد و در نسخه­های دیگر دیده ­نشد، بدین قرار است:

1-      حذف «ـه» از آخر کلمات:‌ آنک ← آنکه؛ چنانک ← چنانکه؛ زیراک ← زیراکه

2-      حذف «و» گاهی: ترا  (تو­ را) ؛ تست (توست)

3-      کتابت «ت» به صورت «ة»:  زکاة؛ نجاة؛ صلاة

4-      جدا نویسی حرف نهی «نه» و «مه» از فعل: نه ­اندیشی ← نیندیشی؛   نه ­بیند ← نبیند؛  نه ­آییم ← نیاییم؛  مه­آر ← میار

5-      کتابت همزه به ­جای «ی»:‌ دعاء او ← دعای او؛  نامهاء ایشان ← نام­های ایشان؛ اولیاء خدا ← اولیای­خدا

 

نتیجه

بدون تردید پرداختن به نسخ خطی و چشم چرخاندن در لابه­لای فهرست­ها و گنجینه­های بعضاً ازیادرفته، این مزیت را دارد که به نسخه یا نسخه­های نفیس دست پیدا کنیم؛ نسخه یا نسخه­هایی که سال­ها در انزوایی غریب، چشم به راه پژوهشگری کهنه­کار یا جوانی با­ذوق و با­حوصله­‌اند تا بتوانند با آرایشی نو، در پیش چشم و ذهن دیگران قرار گیرند. به هر حال، یکی ار ویژگی­های تصحیح همین است و دلخوشی مصحح نیز همین.

   خلاصة­المقامات از بی­شمار نسخه­های نفیسی است که به‌رغم اهمیت آن تاکنون فرصت خود­نمایی نیافته بود و همانگونه که یاد شد از ویژگی­های مهم این نسخه، یاد­آوری پیشینۀ تحریر مقامات‌نویسی است. سبک و سیاقی که در زمان شیخ احمد جام پیش گرفته شد و همزمان با شیخ یا بعد از او، نمونه­هایی از مقامات­نویسی تجربه شد و بعد­­ها دیگران از این شیوه بهره بردند، که برجستگی اسرار­التوحید خود گواه بر این مطلب است.

   نکتۀ مهم دیگری که این نسخه گویای آن است حالات و مقاماتی است که بر شیخ گذشته و مریدان شیخ در زمان او نگاشته­اند و چون آن نگاشته­ها به جز «مقامات محمد غزنوی» همه از بین رفته، خلاصةالمقامات که به واقع عصارۀ آن مقامات است، به عنوان یک نسخۀ نفیس و قابل‌توجه می­تواند مهمترین تألیف در بیان حالات و کرامات شیخ جام به حساب آید.

   در واقع شناسایی، معرفی و تصحیح این نسخه گامی مؤثر و مفید در شناخت بیشتر شیخ احمد جام و اوضاع و احوال و کرامات وی و شیوۀ مقامات­نویسی خواهد بود، که برای آگاهی پژوهشگران از مقام و مرتبۀ شیخ و شیوه­های مقامات­نویسی بسیار اهمیت دارد و امید است در آینده­ای نه چندان دور، توفیق رونمایی نیز پیدا کند.

 

پی‌نوشت‌ها

[1]- از جمله مرحوم دکتر فاضل که تمامی سعی خود را صرف پژوهش دربارة شیخ جام کرده است، رک. شرح احوال و نقد و تحلیل آثار  احمد جام، 1373: 181-  182.

2- در باب احوال شیخ جام نیز ر­ک. دانش­نامۀ ایران و اسلام 10/ 1360/  مقالۀ فریتز مایر: 1262 ؛ تاریخ گزیده،  1336: 673؛ نفحات­الانس، 1370: 363 – 371؛ روضات­الجنّات فی اوصاف مدینة­الهرات، 1343 :173– 177؛ مقامات ژنده­پیل، 1340/ مقدّمۀ مصحّح؛ شرح احوال و نقد و تحلیل آثار احمد جام، 1373؛  و نیز کارنامۀ احمد جام نامقی (ژنده­­­پیل)، 1383.

3- مقامات محمد غزنوی (مقامات ژنده­پیل) تنها مقامات به‌جامانده در احوال شیخ احمد جام است که در سال 1340 به همّت حشمت مؤید سنندجی، تصحیح و چاپ شده است.

4- در خلاصۀ­المقامات همه­جا به صورت بیگ‌بارق آمده که صحیح آن برکیارق است. رک. مقالۀ علی مؤید ثابتی در مجلۀ سخن، ش6، دورۀ دهم، 1338ش: 669. نیز: مجمع­الانساب شبانکاره­ای، 1363: 105- 107.

  1. ا­بن‌منوّر میهنی، محمّد (1366). اسرار­التوحید فی مقامات شیخ ابو­سعید، تصحیح محمّد­رضا شفیعی کدکنی، چ1، تهران: آگاه.
  2. الزمجی‌الاسفزازی، معین­الدّین محمّد (1380 هـ ق). روضات­الجنّات فی اوصاف مدینة­­الهرات، ج1، به کوشش محمّد اسحاق.
  3. بهار، محمدتقی (1376). سبک­شناسی (تاریخ تطور نثر فارسی)،چ 9، تهران: چاپخانۀ رامین.
  4. بوزجانی، درویش‌علی (1345). روضة­الریاحین، به کوشش حشمت مؤیّد، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
  5. بینش، تقی (1339). خلاصۀ­المقامات، مجلۀ آستان قدس رضوی، شماره اول.
  6. جامی، نور­الدّین عبد­الرحمان (1370).نفحات­الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران: اطلاعات.
  7. خواندمیر (1333). حبیب­السّیر، ج 4، با مقدمۀ جلال­الدین همایی، تهران: کتابفروشی خیام.
  8. شبانکاره­ای، محمد­بن علی­بن محمد (1363). مجمع­الأنساب، به تصحیح میر­هاشم محدث، چ1، تهران: امیر کبیر.
  9. غزنوی، سدید­الدّین محمّد (1340). مقامات ژنده­پیل، به اهتمام حشمت مؤیّد سنندجی، چ1، تهران: علمی و فرهنگی.
  10. فاضل، علی (1373). شرح احوال و نقد و تحلیل آثار احمد جام،چ1، تهران: توس.
  11. ــــــــــــ  (1383). کارنامة احمد جام نامقی (ژنده­پیل)،چ1، تهران: توس.
  12. فاضل، محمود (1376). فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی،مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد.
  13. ـــــــــــــــــ  (1376). فهرست نسخه­های خطی دانشکدۀ الهیات و معارف اسلامی دانشگاه فردوسی، ج 1، مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد.
  14. فروزانفر، بدیع­الزمان (1346). شرح مثنوی شریف، تهران: زوار.
  15. فصیحی خوافی، احمد­بن محمد (1339-41).مجمل فصیحی، به اهتمام محمود فرّخ، مشهد: باستان.
  16. کاشانی، عز­الدّین محمود­­بن علی (1325). مصباح­الهدایة و مفتاح­الکفایة، با تصحیح جلال­الدّین همایی، تهران: چاپخانۀ مجلس.
  17. مایر، فریتز (1360). (مقاله فریتز مایر دربارة احمد جام و آثارش)، دانش­نامۀ ایران و اسلام، شماره دهم، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
  18. مؤید ثابتی، علی (1338). خلاصة­المقامات، مجلۀ سخن ادبی، شمارة 6، دورۀ دهم.
  19. مستوفی قزوینی، حمدالله­بن ابی بکر­بن احمد­بن نصر (1336). تاریخ گزیده، به کوشش عبد­الحسین نوایی، تهران: امیر کبیر.