نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه فردوسی مشهد
2 دانشیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه فردوسی مشهد
3 دانشیار زبان و ادبیات انگلیسی، دانشگاه فردوسی مشهد
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Literature as a verbal medium containing human characters is full of non verbal signs such as body language. Use of this indicational language in the Shams's sonnets is considerable. Mowlavi in this work, mostly for preserving sanctum of character, specially Shams, has described his gestures in various position, utilizing of body language in symbolic way. So, taking care of them, one can understand the response of addresser into addressee and assess his place and sense into him on the basis of discourse approach.
This article consists of an introduction and three parts. Introduction and the part of problem statement involves defining the problem, questions, hypotheses and background of research. After introduction, the theoretical basis for research has been mentioned. In this section, we discussed non-verbal signs and body language, researchers’ ideas about the role of body language in literature and kinds of nonverbal signs. Then we spoke about methods of applying body language. For this purpose, non-verbal signs including a kind of visual, phonetic and symptoms related to the physical distance have been studied and then semantic range and frequency of repetition of each item have been determined. Main part of this article is dedicated to analyzing the data obtained from ghazals. At this stage of the research, studying the body language of Shams’s ghazals, different movements and the meaning of each, every effects related to the body language approach has been collected based on author’s linguistic talent. Then the list of gestures and their meanings, in terms of semiotics, has been prepared. It is to be said that due to the multiplicity of samples and the limitations of paper, just some examples of usage of body language in Mowlavi's verses has been analyzed. To learn more about that, readers can see final notes listed. In the next stage, by drawing a diagram, the frequencies of these signs used in the context and other research findings have been evaluated.
The data analysis showed that Mowlavi in his ghazals is not only an introvert poet, but has used external issues such as body language signs and reports in the context of Shams’s ghazals. Perhaps, it can be said that this itself is due to his concern and his desire to prefer inwards to outwards.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
ایجاد ارتباط همواره یکی از دغدغههای بشر بوده است. این مفهوم به کلیة فعالیتهای گفتاری، نوشتاری و حرکتی اطلاق میشود که توسط فرد برای انتقال معنی به فردی دیگر یا به تودة وسیعی از افراد به کار میرود. این انتقال پیام ممکن است فقط یک اطلاعرسانی ساده باشد یا اینکه هدف از انتقال پیام اثرگذاری یا نفوذ بر مخاطب باشد که در این صورت عامل ارتباطی را بر آن میدارد تا از این وسیلۀ بسیار کارساز در جهت اقناع یا بر انگیختن فرد یا گروه یا تودة وسیع مخاطبان استفاده کند (فرهنگی، 1375: 13).
«نظریة اشاره»[1]، که نخستین بار در قرن نوزدهم توسط ویلهلم ونت[2] معرفی شد، بیان میدارد که ابتداییترین شیوة ارتباط انسانها اشارات و نشانههایی است که با دست ایجاد میشود. چنین زبانی به طور ناخودآگاه و در مواردی همراه با کلام به کار میرود؛ چنانکه حتی امروزه هنگامی که کسی را به سوی خود فرامیخوانیم، افزون بر اینکه به طور لفظی کلمهای را بر زبان میآوریم، با حرکت دست نیز آن کلمه را همراهی میکنیم و در شرایطی که زبان مخاطب خود را ندانیم، تنها به اشاره متوسل میشویم (یول، 1985: 3 به نقل از پهلواننژاد، 1386: 15).
نگارنده در پژوهش حاضر، با استفاده از رویکرد زبان بدن[3] در ایجاد روابط اجتماعی، تلاش میکند تا با بررسی غزلهای مولوی، میزان کاربرد و تنوع حرکات اندامی را در میان شخصیتهای درون غزلیات شمس تبیین کند؛ بدین گونه که از یک سو اقسام و تنوع کاربرد «گفتارهای بیصدا» را در این اثر به تصویر کشد و از سوی دیگر، با استفاده از نشانهشناسی گفتمانی، کاربرد این مقوله را در بازیابی احساسات و طرز برخورد گوینده و مخاطب در بافت غزل تبیین کند.
1. پرسشهای تحقیق
این مقاله در پی پاسخگویی به پرسشهای زیر است:
1-1 چگونه میتوان از طریق ارتباط غیرکلامی کنش و واکنش شخصیتها را در موقعیتهای گوناگون در غزلیات شمس دریافت؟
2-1 علایم زبان بدن چه نقشی را در بافت غزل مولوی از منظر گفتمان اجتماعی ایفا میکند؟
3-1 آیا کارکرد هر یک از اجزای بدن در این اثر همواره به دلالتی ثابت و پایدار به یک مقوله محدود میشود یا در بافتهای گوناگون تفاوت دارد؟
2.پیشینة تحقیق
محققان جامعهشناسی و علوم اجتماعی به اهمیت «زبان بدن» در ایجاد روابط اجتماعی توجه داشتهاند. به همین جهت در این زمینه آثاری به زبان انگلیسی و فرانسوی مطابق فرهنگهای مختلف تألیف شده است. استوارت هال(1996) در نظریههای جامعهشناختی خود به مدل رمزگذاری و رمزگشایی[4] حرکات بدنی در ایجاد رابطه تأکید میکند. وی در این مدل فرایند پویای ارتباطی را به فرایندی تبادلی تشبیه میکند که در چارچوب پارامترهای تغییرپذیر و مشروط انجام میشود. بنابراین، این مدل میتواند طیفی از موقعیتهای بالقوه را به صورت اجمالی ارائه کند.
مرلوپونتی (1965) فیلسوف پدیدارشناس فرانسوی برای نخستین بار بحث پدیدارشناسی بدن را مطرح میکند و در مطالعات فلسفی خود بر دیالکتیک مبتنی بر مفهوم بدن ـ شناسنده تأکید میورزد.
ژاک فونتنی کتابی با عنوان بدن و معنا (2011) دارد که مدار موضوعی آن پیرامون مباحث معناشناسی میگردد. نویسنده در این اثر بدن انسان را در آفرینش معنا مؤثر میداند.
ویولی (2004) کتابی با عنوان بدن، زبان و ذهن دارد که در بخشی از آن به نقش فرهنگ و زندگی اجتماعی در استعارهسازی میپردازد و از بدن به عنوان ابزاری کاربردی برای استعارهسازی یاد میکند.
پهلواننژاد (1386) در مقالهای تحت عنوان «ارتباطات غیرکلامی و نشانهشناسی حرکات بدنی» از منظر زبانشناختی و علوم ارتباطات به تبیین کاربرد این زبان در زندگی روزمره پرداخته است.
اما از آنجا که به طور عام آثار ادبی به عنوان رسانة کلامی مکتوب، سرشار از نشانههای غیرکلامی از جمله علایم زبان بدن است، در حوزة زبان و ادبیات اثری مستقل در زبان انگلیسی با عنوان زبان بدن در ادبیات[5] () توسط باربارا کرت[6] در1997 نوشته شده است. نویسنده در این اثر تلاش کرده است با تمرکز بر آثار نویسندگان برجستهای از جمله دی. اچ. لارنس[7]، مارگرت اتوود[8] و ج. دی. سالینجر[9] جایگاه زبان بدن را در ادبیات مغرب زمین نشان دهد. شایان ذکر است با این رویکرد پیرامون آثار ادبی فارسی، By focusing major works of literature, including stories by DH Laurence, Margaret Atwood, and JD Salinger, Korte shows body language to be a vital, yet unexplored method of communication in literature.تا کنون پژوهش مستقلی صورت نگرفته است.
3. بنیان نظری پژوهش
گذشته از اهمیت نشانههای غیرکلامی در علوم اجتماعی و روانشناسی، بازتاب قابلتوجهی از این عناصر در حوزة زبانشناسی دیده میشود که مطالعة آنها به بررسی نقشی ارتباطات غیرکلامی[10] در جامعهشناسی زبان و دانش نشانهشناسی مربوط میشود.
فردینان دوسوسور معتقد است که نشانهشناسی دارای همة وسایل بهکاررفته در جامعة انسانی است که هدف آن ایجاد ارتباط است و عبارات زبانی و وسایل غیرزبانی از قبیل حرکات و اشارهها را دربردارد (سوسور، 1378: 36). بنابراین ارتباط غیرکلامی خود شاخهای از نشانهشناسی است و هرکجا زبان نیازمند آن باشد و ضرورت بافتی ایجاب کند حرکات اندامی استفاده میشود.
«زبان بدن» روشی ارتباطی است که گام، ریتم، کلمه و دستور زبان خاص خود را داراست و اگر این کلمات ناساخته از حروف با دستور و قواعد خاص خود، بهدرستی ادا شود و به یکدیگر بپیوندد، «عبارات غیرشفاهی» را تشکیل میدهند. این عبارتها بعد از متصل شدن به یکدیگر عبارات و جملاتی را خواهند ساخت تا پیامهای ما را به دیگران منتقل کنند (ریچموند، 1387:81). به این ترتیب، گفتار بیصدا «در اغلب برخوردهای اجتماعی میتواند نقشی تعیینکننده داشته باشد و حتی موفقیت یا شکست افراد را رقم بزند» (لوئیس،1380: 9).
در حقیقت میتوان گفت گفتار بیصدا شاخهای از زبان محسوب میشود که آگاهانه و گاه ناآگاهانه توسط فرد به کار گرفته میشود. میزان پیامهایی که روزانه از طریق اندامهای بدن ارسال میشود بسیار زیاد است، اما ما اغلب اهمیت آن را نادیده میگیریم و توجه چندانی به فراگیری و تقویت این زبان نداریم؛ حال آن که اهمیت استفادة مؤثر از زبان بدن در موفقیت اجتماعی انسان کمتر از توانایی بلیغ و فصیح سخن گفتن در عرصة زبان نیست.
پژوهشهای انجامشده نشان میدهد رفتارهای غیرکلامی در ایجاد روابط اجتماعی نقش مؤثری را ایفا میکند؛ مثلاً بیردوسیل[11]، از پیشتازان مطالعات غیرکلامی، از گذر شواهد تجربی ثابت کرده است که فقط 35 درصد از معنی در یک وضعیت خاص با کلام به دیگری منتقل میشود و65 درصد باقیمانده مرهون روابط غیرکلامی است (فرهنگی، 1374: 272).
همچنین باربارا کورت در اهمیت بهکارگیری زبان بدن تأکید میکند که «انحراف سر، تغییر ناگهانی چهره، نوع خنده، تن صدا (بلندی و کوتاهی آن)، سرعت و آهنگ کلام در هنگام صحبت میتواند طیف وسیعی از احساسات را به تصویر بکشد» (کورت، 1997 :34).Body language is a critical component of everyday communication, yet the importance of body language, or non-verbal communication, in such a verbal medium as literature has not been fully st
از جمله برجستهترین نشانههای غیرکلامی و حرکات بدن میتوان به نشانههای مربوط به فاصله[12] ، نشانههای دیداری[13] و نشانههای آوایی[14] اشاره کرد. آرژیل (1378: 374-384) ده مشخصة ذیل را توصیفکنندة مسئلة فرازبان[15] میداند که به نوعی شکل تفصیلی سه مورد پیشگفته محسوب میشود:
این نشانهها در ارتباطات روزمره سه کارکرد ویژه دارند؛ نخست اینکه جایگزین پیامهای کلامی میشوند؛ مثلاً فرد به جای گفتن بله یا خیر سر را به پایین یا بالا حرکت میدهد و عقیدة خود را به مخاطب منتقل میکند. دوم اینکه این نشانهها پیامهای کلامی را تقویت میکنند؛ مثلاً همراه با خوشامدگویی به مهمان، چهرهای بشاش و لبخندی محبتآمیز هم بر لب داریم که در عرف عموم خود نشاندهندة مهماننوازی است. کارکرد سوم اینکه در جهت خلاف و رد پیامهای کلامی عمل میکنند؛ مثلاً در یک جمع پنج نفره پس از بیان یک جمله به طرف مقابل، با اشارة چشم به دیگران نادرستی آن جمله را اعلام میکنیم (فرهنگی،1374: 153).
بنابراین زبان بدن میتواند گاه یک مکمل معنایی باشد یا اینکه ورای ظاهر سخن گوینده، با توجه به مفهوم این حرکات حقیقت پنهان در پشت واژههایی را که گوینده برای انتقال پیام به مخاطب به کار میگیرد، آشکار کند (پیس، 1988: 28).
نشانههای غیرکلامی، گذشته از اینکه در روابط اجتماعی و ایجاد ارتباط در زندگی روزمره کاربرد دارد، در هنرهای گوناگون از جمله، تئاتر، سینما و ادبیات نیز به شکل متنوع قابلمشاهده است؛ مثلاً زبان بدن در ژانرهای گوناگون ادبی مثل نمایشنامه، شعر و بهویژه رمان به عنوان متنی روایی کاربرد دارد. نویسنده یا شاعر از این نظام رمزگانی یا نشانهای[26] بهمثابۀ وسیلهای مناسب برای انتقال پیام استفاده میکند. همین امر سبب میشود تا انتقال پیام به مخاطب با سهولت بیشتری صورت پذیرد (کورت،1997 :4).
رویکردی که نویسنده یا شاعر در گزارش از زبان بدن شخصیت در اثر خود دارد بسته به بافت و موقعیت دارای جلوههای متفاوتی است؛ از این رو، در میان انواع ادبی مختلف، تفاوتهایی از حیث معنایی وجود دارد؛ برای نمونه، توصیف زبان بدن در نظام رفتاری شخصیتهای داستانی ساختاری کاملاً نشانهشناختی دارد. «ممکن است این رفتار آگاهانه در قسمتی از داستان بیاید یا به طور ناآگاهانه نمود یابد؛ بدین معنا که نویسنده میتواند از آن با قصد قبلی و عمدی برای انتقال پیام استفاده کند یا ممکن است استفاده از آن بیهدف صورت پذیرد (همان:35). حرکات مختلف شخصیت به خواننده اجازه میدهد تا واکنش وی را در هنگام وقوع رخداد درک و ارزیابی کند. حتی گاه توصیفی که راوی از واکنشهای بدنی شخصیت بیان میکند تا حد بسیاری میتواند در درک و دریافت و تفسیر خواننده از موقعیت موجود مؤثر باشد.
در برخی از آثار ادبی پستمدرن که حضور نداشتن نویسنده در متن یکی از مؤلفههای اساسی آن تلقی میشود، نویسنده شخصیت را تنها میگذارد و مثلاً به جای توصیف لفظی اشک ریختن وی، با خیره شدن به نقطهای خاص، تأثر و افسوس وی را بیان میدارد و بر طبیعت دیداری زبان بدن تأکید میکند. بدین گونه این فرایند غیرکلامی میتواند در خلق چشمانداز روایی متفاوت تأثیرگذار باشد؛ مثلاً «در آثار هنری جیمز و یان مک ایوانز زبان بدن به شکل موتیف تکرارشونده مداوم در متن استفاده شده است و گونهای منزلت و تشخص متنی[27] به داستان داده است و میتوان از این امر به عنوان یک کیفیت نشانهشناختی بهره گرفت؛ مثلاً در یکی از آثار جیمز حدود پنجاه و نه صفحه از کلیت داستان به ارتباط شخصیتها با یکدیگر از طریق تماس چشمی مربوط میشود» (کورت، 1997: 84).
کاربرد حرکات غیرکلامی و درک آن در قلمرو ادبیات فرهنگهای مختلف متفاوت است. این امر به عللی بستگی دارد از جمله: پشتوانة ایدئولوژیک افراد و نیز بافتی که حرکت در آن انجام میپذیرد و بر بنیاد شم زبانی تجزیه و تحلیل میشود. همین مسئله سبب میشود یک نشانه و حرکت غیرکلامی در جوامع گوناگون معانی مختلفی را به ذهن خواننده منتقل کند. یکی از تفاوتهای بنیادینی که میان علایم زبان بدن در زندگی روزمره و در آثار ادبی وجود دارد این است که بر خلاف آنچه در ارتباطات انسانها در زندگی واقعی رخ میدهد و زبان بدن میتواند «تقویتکنندة رفتارهای کلامی و زبانی گوینده باشد» (آرژیل، 1387: 160)، رفتار غیرکلامی در ادبیات بیشتر به عنوان یک نشانه یا دال، مدلولهای بسیاری را دربردارد و در مواردی این امکان وجود دارد که حرکت اندامی گفتار شخصیت را در شرایطی خاص نقض کند. در هر صورت، در بافت هنر نشانهها هرگز حشو نیستند و نمیتوان آنها را نادیده گرفت. حال آنکه در زندگی اجتماعی ممکن است بسیاری از ساختهای زبان بدن زاید محسوب شوند. به هرحال، پیشنهاد میشود که در قلمرو هنر و ادبیات به اهمیت نقش این زبان در وضوح معنایی متن از حیث نشانهشناسی توجه شود؛ ساختهای زبان بدن حامل معنا و بهویژه نمایشدهندۀ عواطف شخصیت هستند که گاه با نشانهها و علایم جهانی همسویی دارند. همچنین، خاطرنشان میسازد که میان موفقیت انسان در ارتباطات روزمره با گفتار بیصدا ارتباط تنگاتنگی وجود دارد.
4. کاربرد زبان بدن در غزلیات شمس
غزل به دلیل محتوای عاطفی و شخصی خود از علایم و نشانههای متعددی برای بروز و نمایش هیجانات فردی و حالات روحی گوینده بهره میبرد. این عوامل در آفرینش شخصیتها توسط شاعر از یک سو و درک و شناخت حالات شخصیت از سوی خواننده بسیار مؤثر است. میان این علایم و هیجانات با احساسات مخاطب ارتباط دوسویه وجود دارد که به شکل علایم و نشانههایی حاوی پیام به خواننده منتقل میشود. این علایم در بسیاری موارد از طریق اشارات بدنی و غیرکلامی شخصیتهای درون غزل عامل پیامرسانی به خواننده میشوند.
وقتی با رویکرد زبان بدن به غزلیات شمس مینگریم، چنین به نظر میرسد مولوی در این اثر، در بسیاری موارد از باب حفظ حریم و قداست مخاطب درون متنی، بهویژه شمس تبریزی، حرکات وی را در موقعیتهای مختلف با استفاده از زبان بدن به نحوی رمزگونه به تصویر کشیده است که با تأمل در آن میتوان واکنش گوینده را در قبال سخنان مخاطب دریافت و با رویکردی گفتمانی جایگاه، موضع و احساس و واکنش وی را در بافت مورد نظر تجزیه و تحلیل کرد.
کارکرد زبان بدن در غزلیات شمس به شکلی گسترده و در وجوه معنایی متفاوت نمود یافته است. در این مقاله، نشانههای زبان بدن را به سه دستة نشانههای دیداری، نشانههای آوایی و نشانههای مربوط به فاصلة بدنی تقسیم میکنیم. بر این اساس، نشانههای دیداری که از طریق تماس چشمی قابل دریافت هستند، دربردارندة دو نوع حرکتاند: حرکات صورت و حالت بدن. همچنین نشانههای آوایی که به مقولات مرتبط با لحن و بلندی و کوتاهی صداها مربوط است شامل دو دسته میشود: یکی زبان اشارات[28] و دیگری حالت عاطفی گفتار[29] ، و نیز نشانههای مربوط به میزان فاصله و قلمرو بدنی[30] مقصود از قلمرو میزان دوری و نزدیکی افراد به یکدیگر است که خود به چهار بخش تقسیم میشود و از دورترین تا نزدیکترین آنها عبارتاند از: منطقۀ عمومی (بیش از ۳۶۶ سانتیمتر)1 ، منطقۀ اجتماعی (۱۲۲تا ۳۶۶ سانتیمتر)، منطقۀ شخصی (حدود ۴۶ تا ۱۲۲ سانتیمتر) و منطقۀ صمیمی (کمتر از ۴۶ سانتیمتر)2.
این دستهبندی سهرکنی میتواند به شاخههای بیشتری تقسیم شود؛ اما به دلیل گستردگی قلمرو تحقیق و فراوانی دادههای موجود، تلاش کردیم در این مقاله متغیرها را به این سه شاخص تقلیل دهیم. از آنجا که حرکات متفاوت این اندامها در انتقال پیام و ایجاد ارتباط با مخاطب نقش بهسزایی دارند و بسامد کاربرد آنها در این اثر بالاست، به طور خاص تمرکز ما بر توصیف معنایی علایمی است که از ناحیة چشم، لب و دست، چهره و ابرو از علایم دیداری، حالت عاطفی گفتار شامل بلند یا آهسته سخن گفتن، سکوت کردن و خندیدن از نشانههای آوایی و نشانههای مربوط به قلمرو بدنی شامل دوری و نزدیکی و زیرشاخههای آنها منتقل میشود.
5. دادههای آماری تحقیق
در این مرحله از پژوهش، با مطالعه و بررسی زبان بدن در غزلیات شمس، حرکات مختلف و معنی هر حرکت از آثار مرتبط با رویکرد زبان بدن و همچنین بر پایة شم زبانی نویسنده جمعآوری شده است. سپس فهرستی از حرکات و مفاهیم آنها به حیث نشانهشناختی تهیه شده است که به تفکیک معنا و میزان استفاده در ذیل خواهد آمد. شایان ذکر است به دلیل تعدد نمونهها و محدودیت مقاله، نمونههایی از ابیات مولوی که از منظر زبان بدن بررسی شده است، برای آشنایی بیشتر خواننده در یادداشتهای پایانی میآید. در مرحلة بعد با استفاده از رسم نمودار، بسامد کاربرد این نشانهها در متن و سایر یافتههای تحقیق ارزیابی میشود.
5.1. نشانههای دیداری
5.1.1. چشم: از میان حرکات غیرکلامی نشانههای دیداری از اهمیت خاصی برخوردار است. چشم و دستگاه بینایی نسبت به سایر اندامهای حسی نقش مهمتری را در انتقال پیام ایفا میکند. مطابق بررسی انجام شده در این اثر کارکرد حس بینایی با توجه به اهمیت آن در ایجاد ارتباط در زندگی روزمره در مقایسه با دیگر حواس ظاهری، بسیار چشم گیر است. بر این اساس حرکات چشم در غزلیات شمس در طیف معنایی زیر دارای نوسان است:
- پشت چشم نازک کردن= ادا و اطوار از سر غرور و احساس برتری
- زیر نظر داشتن= چشم چرانی و مراقب اوضاع کسی بودن2
- پریدن چشم= رسیدن خبر خوش4
- کژ نگریستن= عصبانیت و بدخلقی2
- چشم بد= چشم زخم و آسیب دیدن4
گذشته از نشانههای عمومی که به طور معنادار در روابط روزمره استفاده میشود، برخی از اشارات با تجربههای دیداری خود مولوی رابطه دارد و البته غالباً چنین به نظر میرسد که مولوی به شکل هدفمند از آنها بهره گرفته و تعمدی در به تصویر کشیدن این تجربه داشته است. تکرار این مقوله میتواند بر اهمیت هرچه بیشتر نشانههای غیرکلامی در نگاه مولوی به عنوان گوینده تأکید کند؛ برای مثال شخصیت مست که در غزلهای مولوی نقش مهمی دارد، از حیث ظاهری ویژگیهایی دارد که در غزلهای مختلف مکرر گشته است. مثلاً چپ و راست افتادن شخص از غایت مستی و حالتهای چشم او به نوعی موتیف تصویری در غزل تبدیل شده است که کاملاً جنبة توصیفی دارد و حالات یک شخصیت را از روی زبان بدن وی میتوان در یافت:
پدید باشد مستی میان صد هشیار |
|
ز بوی رنگ و ز چشم و فتادن از چپ و راست |
(مولوی، 1384: 489)
همین مسئله سبب میشود خواننده صحنه را در ذهن خود مجسم کند و بدین گونه موجبات موفقیت مولوی در قلمرو شاعری و ایجاد ارتباط با خواننده و ارسال پیام به مخاطب فراهم شود. گذشته از این، در بعضی از نمونهها مولوی از چشم مست سخن میگوید و مستی رمزی از زیبایی و دلبری یار است که میتواند بسته به بافت غزل وجههای نشانهشناختی داشته باشد؛ توضیح اینکه مقصود از نشانهها در حقیقت قراردادها و استعارههایی است که میان عرفا رواج یافته و برگرفته از قلمرو واقعیت و جهان اطراف ایشان است. به بیان دیگر، عارف سعی دارد از فیزیک برای توصیف متافیزیک استفاده کند؛ از این میان آنچه با زبان بدن ارتباط مییابد عبارت است از اشارههایی که با زلف، رخ، خال و خد، ابرو و چشم صادر میشود.
- عشوهگری و جادوگری چشم= تأثیرگذاری بر مخاطب5
- چشم هاروت و ماروت= عشوهگری و جادوگری
- چشم مست و خمار 2
- چشم مستکننده11
- چشم آهوفکن3
- آهوچشمی6
- چشم تیرانداز1
- چشم بیمار 2
- تند نگاه کردن2
- چشم مریخ 4
- چشم خونآشام2
- چشم آتشین 2
- چشم غیور
- خشم چشمی 2
- سفید شدن چشم = درشت کردن چشم از شدت خشم
- چشم چون طشت خون2
- چشم چون طشت خون 2
- چشم تر 2
- چشم عشاق ز چشم خوش تو تردامن1
- چشم آهو را چون روباه کردن
- هزار چشم بگریاند و فروخندد
- چشمک زدن پنهانی 3
- گفتن چشم 4
- دو چشم تو بیان حال من بس1
- چشم چنین و چنان کردن1
گذشته از موارد یادشده، نمونههایی مانند حیرانی چشم با سه نمونه، ترکیب چشم دزدیدن یک بار به کار رفته و به معنی پنهان نگریستن از روی شرم و حیاست و چشم تیز کردن به معنای هشیار بودن، در غزلیات شمس به چشم میخورد که هر یک معنایی متفاوت را به ذهن خواننده میآورد و در طبقهبندی بالا نیز جای نمیگیرد.
5.1.2. اشارات ابرو: حرکات ابرو از دیرباز در فرهنگهای مختلف، کارکردها و معانی بسیاری داشته است. این تنوع معانی بخصوص به لحاظ نشانهشناختی در ادب عاشقانة فارسی جایگاه خاصی دارد. طیف معنایی زیر از گذر بررسی غزلهای مولوی به دست آمده است:
- ابرو گره کردن 6
- ابرو و سیما ترش2
- ابرو کژ کردن=ایما و اشاره5
- ابرو شیوه کردن= اشاره و رمز2
- ابرو چنین کردن2
- ابروی کمان= مظهر 6
- ابروی غماز2
- توشه دادن از خوشة ابروی ظریف1
- تکبیر گفتن ابرو 2
5.1.3. اشارات لب: یکی از متفاوتترین و زیباترین علایم زبان بدن در غزلیات شمس، اشارات لب و دهان است. معانی زیر با توجه به بافت درون متنی غزل مولوی قابلتأمل است:
- با لب بسته حرف زدن4
- بوسه پیاپی شد و لب ناپدید1
- با لب بسته شراب نوشیدن3
- ساقی لبگز1
- لب جویدن2
5.1.4. اشارات دست: دستها در زبان اشاره به عنوان ابزاری کارآمد جایگاه ویژهای دارد. به طور معمول، ناشنوایان از دستهای خود برای انتقال پیام به مخاطب بهره میگیرند. در اثر مورد نظر حرکات دست کارکردها و معانی متفاوتی دارد که عبارت است از:
5.1.5. اشارات چهره: با اینکه نمیتوان کلیت چهره و رخسارة فرد را چیزی فارغ از چشم و ابرو و... دانست، اما در غزل مولوی شاهد مواردی هستیم که انتقال معنا در آن توسط رنگ و خطوط چهره صورت میگیرد. ترکیبات و معانی زیر از این دست است:
5.2. نشانههای آوایی
مجموع علایمی که با نشانههای آوایی سر و کار دارند از جمله بلندی و کوتاهی صدا، سرعت ادای کلام، زیر و بمی و لحن سخن به غیر از کلمات مورد نظری که ادا میشود ذیل عنوان فرازبان جای میگیرند و به حیث رمزشناسی و چگونگی انتقال پیام مؤثر هستند. این نوع از زبان بدن در غزلهای مولوی بررسی میشود و معانی حاضر از نحوة ادای کلام توسط شخصیتهای درون غزل به دست آمده است:
5.2.1. بلند گفتن
5.2.2. آرام سخن گفتن= به رمز8
5.2.3. خندیدن
5.3. نشانههای مربوط به فاصلة بدنی: همان گونه که پیش از این ذکر شد، نحوة قرار گرفتن شخصیت به مخاطب، ایجاد رابطه با وی و فاصلهای که میزان صمیمیت، آشنایی، دوستی یا حتی دشمنی با شخصی را تعیین میکند، از علایم و رفتارهای زبان بدن محسوب میشود. در غزلیات شمس به بررسی موردی آنها پرداختهایم. موارد زیر حاصل این مطالعه است:
- نعره کم زن زانک نزدیک است3
- نزدیکتر از دم3
- دور و نزدیک3
- نزدیکتر4
- اکسیر نزدیکی= صفتی برای یار1
- نزدیکتر از افغان به جان2
- نزدیکتر از رگ گردن3
- نزدیکتر از خود1
- پیشتر13
- پیشترک2
- دور از لب بیگانگان2
- چشم بد دور12
- دورباش 31
- دور از نظر3
- سایه از سر ما دور مکن2
- مرغ پابسته دور مینپرد، پیش میا پس به مرو دور نیست1
- هم دور و هم نزدیک1
- دور ز گوش و جان1
- دور از لب زشتان2
- دور از تو4
- دور دور3
- دوری از ناکسان4
- من از خود خویشتن را دور خواهم1
- دور از لب و دندان تو2
- دوری و هم خویشی1
- دور از سایة شهنشاهی1
- سیلی زدن= دور کردن2
6. تجزیه و تحلیل دادهها
آنچه از بررسی غزلهای مولوی با رویکرد زبان بدن حاصل نگارنده شده، بدین ترتیب است:
طیف معنایی کاربرد زبان بدن در غزلیات شمس بسیار متنوع است. در مجموع، نشانههای دیداری با چهل و شش معنی بیشترین کاربرد را در انتقال پیام به مخاطب بر عهده داشتهاند. پس از آن، نشانههای مربوط به فاصلة بدنی با بیستوهشت معنی و نشانههای مرتبط با علایم آوایی با شانزده معنی قرار میگیرند. بدین گونه تنوع معنایی علایم دیداری به مراتب بیش از علایم مربوط به فاصلة بدنی و علایم آوایی است. در سه الگوی زیر به تفکیک آمار معنایی هر بخش قابلملاحظه است:
با توجه به آمار بهدستآمده از میزان کاربرد زبان بدن در غزلیات شمس، از میان علایم دیداری گوناگون بسامد معنایی حرکات چشم با سیزده نمونه و اشارات دست با چهارده معنی بیش از سایر نمونههای دیداری است. همچنین از میان طیف معنایی نشانههای آوایی خندیدن با یازده معنی بسامد بیشتری دارد. نیز در نشانههای درپیوسته با فاصلة بدنی یعنی دوری و نزدیکی که در این اثر بررسی شد، دوری با هفده معنی کاربرد افزونتری داشته است.
بسامد و فراوانی تکرار نشانههای دیداری، آوایی و فاصلة بدنی بدین صورت است: از میان علایم و حرکات دیداری زبان بدن، اشارات حرکتی که توسط چشم ایجاد شده با هشتاد و نه بار تکرار بیشترین میزان را به خود اختصاص داده است. پس از آن به ترتیب، ابرو با چهل بار استفاده، دست با سی و سه بار، چهره و حالات مرتبط با آن با بیست و پنج بار و لبها با بیست مورد تکرار قرار میگیرند.
در میان نشانههای آوایی سکوت و خاموشی با بسامد تکرار بالا، صد و ده مورد، بیشترین میزان و بلند سخن گفتن با چهار بار تکرار کمترین میزان استفاده را داشتهاند. خندیدن با بیست و نه مورد و آهسته سخن گفتن با هشت مورد به ترتیب در این میانه جای میگیرند.
بسامد کاربرد نشانههای مربوط به قلمرو بدنی نیز بدین شکل از بیشترین میزان تا کمترین میزان در غزلیات شمس استفاده شدهاند: دوری و فاصله: هفتاد مورد؛ نزدیکی: شانزده مورد؛ پیشتر: سیزده مورد؛ نوازش: شش مورد؛ دور دور: سه مورد؛ پیشترک: دو مورد.
نمودار بسامدی هر یک از موارد پیشگفته بدین گونه ترسیم میشود:
بنابر آمار موجود میتوان گفت در فضای گفتمانی شعر مولوی ارتباط غیرکلامی در مبادلة اطلاعات و معانی نقش مؤثری را ایفا میکند. با توصیف مولوی از زبان بدن، میتوان تقابل و تعامل شخصیتها را در موقعیتهای مختلف دریافت. خواننده از این طریق جایگاه گوینده و مخاطب و نحوة نگرش هر یک را به دیگری و نوع عاطفة در جریان درون فضای شعر را کشف میکند. آنچه در این میان اهمیت دارد این است که حرکات بدنی تنها در یک مورد برخاسته از خواست و القای گوینده است و آن بحث تأثیرگذاری نشانههای دیداری از اقسام زبان بدن است؛ در حالی که در سایر موارد نشانههای مرتبط با این زبان به مقولهای استنباطی از جانب مخاطب تبدیل شده است که با برداشتهای وی از نشانههای حرکتی گوینده سر و کار دارد.
همچنین گذشته از نشانههای عمومی زبان بدن که در میان مردم همروزگار وی و حتی در برخی موارد همین امروز به کار میرود، سایر نشانههای زبانی سرشار از خلاقیت شعری خود مولوی است که با تصویرهایی بدیع و نو همراه شده است. در حقیقت نحوة عرض اندام این زبان غیرکلامی در غزلیات شمس به عنوان یک اثر ادبی متفاوت از ذهنیت عمومی در قبال زبان بدن است. بسیاری از علایم و اشارات بهویژه آنها که از ناحیة صورت ارسال میشود به حیث نشانهشناختی خود دارای بنیانی زیباشناختی است.
همچنین برآیند آماری زبان بدن در این اثر نشان میدهد که دیدن و مشاهدة شخصیت حتی از جایگاهی دور بیش از سخن گفتن با وی اهمیت دارد. کاربرد حرکات چشمی از میان علایم دیداری با هشتاد و نه مورد تکرار و کاربرد در غزلیات شمس، در برابر سکوت و خاموشی از اشارات کلامی با صد و ده مورد تکرار مؤید این مسئله است.
با توجه به دستهبندی چهار قسمتیای که حریم شخصی افراد را تعریف میکند و پیشتر به آن اشاره شد، اگر در نشانههای مربوط به فاصلة بدنی در غزلیات شمس تأمل کنیم میتوان موارد ذکرشده را به این ترتیب تقسیمبندی کرد: دور دور= منطقة عمومی، دور= منطقة اجتماعی، نزدیک= منطقة شخصی و نزدیکتر= منطقة صمیمی. با در نظر داشتن این مسئله، طیف آماری متغیرهای بهدستآمده در غزل مولوی گویای این است که میل گوینده به دوری از مخاطب بیشتر از تمایل وی به نزدیکی است؛ زیرا نشانههای دیداری، آوایی و فاصلة بدنی در درجة دوری و نزدیکی افراد به یکدیگر، ارتباط صمیمی، دوستانه یا آشنایی و بیگانگی، علاقه یا نفرت و سایر درجات شناخت فردی اهمیت دارد. افزون بر این، با توجه به نوع و میزان کاربرد حرکات بدن از منظر مولوی به عنوان شاعر و سرایندة غزلیات شمس نیز میتوان چنین نتیجه گرفت که شخص مورد خطاب در جایگاهی است که نزدیک شدن به وی چندان ساده نیست و نمیتوان به سادگی به ملاقات وی رفت و با او سخن گفت و نفس مشاهده از دور هم میتواند بسیار مغتنم باشد و البته حفظ حریم وی به عنوان نوعی تابوی فرهنگی در بنمایههای ذهنی مولوی قابللمس است.
نیز بررسی دادههای پژوهش تأکید میکند، همان گونه که زبان بدن اغلب در زندگی روزمره میتواند همراه و مکمل ارتباطات کلامی محسوب شود، در غزلیات شمس نیز برخی رفتارها همراه با گفتار و برخی بدون کلام برای ایجاد ارتباط به کار میرود. مانند دورباش گفتن که در بسیاری موارد هم با حرکت دست همراه است و هم با کلامی که حاوی مقادیری از درخواست فاصله باشد.
تنوع معنایی خندیدن به عنوان یکی از مقولاتی که ذاتی انسان است، در این اثر قابلتوجه است. نوع، نحوه و سبک خندة شخصیت با یازده نشانة معنایی میتواند احساس وی را نسبت به مخاطب و واکنش او را به محیط و بافت پیرامونی آشکار کند. عبارتی چون سستخنده و نیمهخنده از این نمونه است.
با توجه به اهمیت و کاربرد زبان بدن در فرایند استعارهسازی در فرهنگ فارسیزبانان، که خود عنوان مقالة مستقلی خواهد بود، میتوان این کاربرد تصویری زبان را به شکل گسترده در قلمرو سایر آثار ادبی نیز مشاهده کرد.
برآیند تجزیه و تحلیل از دادههای پژوهش مؤید این مطلب است که مولوی در شعر نشان داده که تنها شاعری درونگرا نیست و از مقولات بیرونی از جمله علایم زبان بدن و گزارش آنها در متن غزلیات شمس نیز غافل نمانده است؛ و البته شاید بتوان همین توجه مولوی را هم معلول دلمشغولی و دروننگری وی یا ترجیح حکم باطن بر ظاهر دانست که همچنان میل و علاقة شدید به دیدار یار و توصیف این مسئله از دغدغههای فکری مولوی چه در قلمرو امور باطنی و ایجاد ارتباط بین مسائل دیداری با امور انتزاعی، چه در علایم زبان بدن محسوب میشود.
پینوشتها
1. دستهبندی نشانههای مربوط به میزان فاصله و قلمرو بدنی از فرهنگ زبان بدن (آلن پیس، ۲۰۰۲) گرفته شده است. هر اینچ: 2-54 سانتیمتر؛ هر فوت : 30-48 سانتیمتر.
2. این دستهبندی برگرفته از فرهنگهای مصور و غیرمصور زبان بدن است که فاصلة میان افراد در جوامع اروپایی را ملاک قرار داده است. شاید بهتر باشد برای هر فرهنگی این فاصله بسته به نظام ارتباطی خاص آن تعریف شود.
[1]. Theory of Sign
[2]. Wilhelm Wundt
[3]. Body Language
[4] . encoding-decoding model
[5] . Body Language in Literature
[6] . Barbara Korte
[7]. D.H.Larence
[8]. Margaret Atwood
[9]. J.D. Salinger
[10]. NVC: Non Verbal Communication
[11]. Bierdusil
[12]. proxemics spatial cue
[13]. eye contact visual cue
[14]. vocal cue
[15]. paralanguage
[16]. bodily contact
[17]. proximity
[18] . posture
[19]. physical appearance
[20] . facial & gestural movement
[21] . direction of gaze
[22] . timing of speech
[23]. emotional tone of speech
[24] . speech errors
[25] . accent
[26]. signifying system
[27]. textual status
[28] . sign language
[29]. emotional tone of speech
[30]. body territory& Proximity
10-Korte, Barbara (1997). Body Language in Literature. University of Toronto Press.
11-Merlaeau Ponty, M. (1965). The Structure of Behaviour, A. L. Fisher(trans.). London: Methuen.
13-Pease, Allan (1988). Body Language: How to read other's thoughts by their gestures. London: Sheldon press.
14-Violi, Patrizia (2004). Body, Language and Mind: Sociocultural situatedness. V.2, p 53.