مقایسه واژه‌های مشتق و مرکب زبان فارسی به لحاظ نوع فرآیند واجی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار گروه زبان شناسی همگانی، دانشگاه تربیت مدرس

2 دانشجوی کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی، دانشگاه تربیت مدرس

چکیده

هدف پژوهش حاضر بررسی فرآیندهای رایج در دو نوع واژه­های مشتق و مرکب است. بدین منظور، با مراجعه به یک فرهنگ 40,000 واژه­ای (مشیری، 1388) داده­های مورد نیاز برای این پژوهش، جمع­آوری و پس از تفکیک حدود 4034 واژه­ مشتق و 1464 واژه­ مرکب، فرآیندهای واجی رایج، در این دو گروه بررسی شده است. در این پژوهش با استفاده از نرم­افزار excel و به کمک رایانه، درصد و بسامد وقوع این فرآیندها محاسبه گردیده است. برخی دستاوردهای این پژوهش عبارتند از: 1- معمول­ترین فرآیندهای واجی در واژه­های مشتق، درج همخوان است. 2- معمول‌ترین فرآیندهای واجی در واژه­های مرکب، حذف همخوان است. 3- در واژه­های مشتق، حذف همخوان در جهت کاهش وزن هجا و حذف واکه در جهت افزایش وزن هجا عمل می‌نماید. 4- درج واکه در هر دو گروه مشتق و مرکب قابل مشاهده است.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Phonological Processes in Complex and Compound Words

نویسندگان [English]

  • Alieh Kord Zaferanlu Kambuziya 1
  • Arsalan Golfam 1
  • Fathemeh Shaverdi Shahraki 2
1 Associate Professor of General Linguistics, Tarbiat Modares University, Tehran, Iran
2 Ph.D. Student of General Linguistics, Tarbiat Modares University, Tehran, Iran
چکیده [English]

This research at making a comparison between phonological processes in complex and compound Persian words. Data are gathered from a 40,000-word Persian dictionary. To catch some results, 4,034 complex words and 1,464 compound ones are chosen. To count the data, "excel" software is used. Some results of the research are: 1- "Insertion" is the usual phonological process in complex words. More than half of different insertions belongs to the consonant /g/. Then /y/ and // are in the second and the third order. The consonant /v/ has the least percentage of all. The most percentage of vowel insertion belongs to /e/. The vowels /a/ and /o/ are in the second and third order. Deletion in complex words can only be seen in consonant /t/ and vowel /e/. 2- The most frequent phonological processes in compounds is consonant deletion. In this process, seven different consonants including /t/, //, /m/, /r/, / ǰ/, /d, and /c/. The only deleted vowel is /e/. In both groups of complex and compound, /t/ deletion can be observed. A sequence of three consonants paves the way for the deletion of one of the consonants, if one of the sequences is a sonorant one like /n/, the deletion process rarely happens. 3- In complex words, consonant deletion causes a lighter syllable weight, whereas vowel deletion causes a heavier syllable weight. So, both of the processes lead to bi-moraic weight. 4- The production of bi-moraic syllable in Persian is preferable to Syllable Contact Law. So, Specific Rules have precedence to Universals. 5- Vowel insertion can be seen in both groups of complex and compound words. In complex words, /e/ insertion has the most fundamental part. The vowels /a/ and /o/ are in the second and third place. Whenever there are two sequences of ultra-heavy syllables. By vowel insertion, the first syllable is broken into two light syllables. The compounds that are influenced by vowel insertion, can be and are pronounced without any insertion processes. Therefore, the vowel insertion in compounds is optional. Long vowels are not inserted in complex or compound words.

کلیدواژه‌ها [English]

  • insertion
  • Deletion
  • complex
  • Compound

مقدمه

در میان فرآیندهای واجی موجود در زبان فارسی، دو فرآیند حذف و درج در واژه­های مشتق و مرکب، پدیده­هایی رایج­ترند. فرآیندهای واجی دلالت بر نوعی تغییر ساختاری در مشخصه­ها و عناصر زبان داشته و گاه به هجابندی مجدد منجر می­شوند. در هنگام تولید گفتار، معمولاً خوشه­های همخوانی با حذف یک همخوان ساده می­شوند و با حذف یک واکه از تعداد هجاهای یک واژه می­کاهند. فرآیند «درج» دلالت بر فرآیندی دارد که در آن بنابر ملاحظات ساختاری، یک واحد واجی به عناصر زبان افزوده می­شود. در فرآیند «حذف»، یک واحد واجی از یک جایگاه مشخص حذف می­شود. با دقت در واژه­های مشتق و مرکب می­توان دریافت که تفاوت­هایی در واج­آرایی واژه­های مشتق و مرکب دیده ­می­شود. نمونه­های ارائه‌شده در جدول1، نشان­دهندۀ تفاوت واج­آرایی در واژه­های مشتق و مرکب است:

 

جدول1. مقایسه واژه­های مشتق و مرکب به لحاظ فرآیند درج واکه

الف

ب

مشتق

نمود آوایی

زیرساخت

مرکب

نمود آوایی

زیرساخت

ساختمان

[sāx.te.mān]

/sāxt.mān/

ساختواژه

[ sāxt.vā.že ]

/ sāxt.vā.že /

کارگر

[ cā.re.gar ]

/cār.gar/

کاردان

[cār.dān ]

/cār.dān/

 

داده­های جدول 1 نشان می­دهد که در واژه­های مشتق، در مرز دو تکواژ، واکه میانی و پیشین /e/ درج ­می­گردد. درج واکه در گروه (ا- الف) موجب سهولت تلفظ می‌شود؛ یعنی واژه­های مشتق تمایل به داشتن خوشۀ همخوانی در هجای غیرپایانی ندارند؛ از سوی دیگر، درج در واژه­های (1- ب) اتفاق نیفتاده است. پرسش­هایی که­ در این پژوهش بررسی می‌شوند عبارت‌اند از: 1- در واژه­های مشتق و مرکب درصد فرآیندهای حذف و درج نسبت به یکدیگر چگونه است؟ 2- آیا درج همخوان و واکه، اختصاص به واژه­های مشتق دارد؟ 3- بسامد و درصد هر یک از واج­های میانجی چقدر است؟ 4- کدام همخوان­ها و واکه­ها بیشتر در معرض حذف یا درج قرار دارند؟ پژوهش حاضر با بررسی جداگانۀ هر یک از فرآیندهای موجود در دو گروه واژه­های مشتق و مرکب، به تفکیک نوع واج حذف یا درج شده پرداخته، بسامد و درصد آنها را در قالب شکل و جدول نشان داده است.

 

روش پژوهش

این تحقیق به روش آماری و توصیفی- تحلیلی انجام گرفته ­است؛ بدین­ترتیب که در ابتدا از یک فرهنگ40,000 واژه­ای زبان فارسی (مشیری، 1388) واژه­های مشتق و مرکب، جمع­آوری گردیده ­است. با تفکیک حدود 4034 واژۀ مشتق و 1464 واژۀ مرکب، فرآیندهای واجی در یک ستون جداگانه و در محیط نرم‌افزاری excel درج و با استفاده از رایانه، بسامد فرآیندهای واجی در واژه­های مشتق و مرکب محاسبه و در قالب جدول و شکل ارائه شده است. این تحقیق واج­آرایی را به صورت واژ- واجی[1] بررسی می‌کند. واژه­های مشتق، با دو نوع «وند اشتقاقی»[2] و «وند تصریفی»[3] سروکار دارند که با یکدیگر متفاوت‌اند. «وند اشتقاقی»، واژۀ جدیدی می­سازد که مدخل[4] واژگانی فرهنگ­های لغت را تشکیل می­دهد. این وند معمولاً مقوله و معنای واژه را تغییر می‌دهد. «وند تصریفی» با مفاهیم دستوری سروکار دارد و مفاهیمی مانند جمع[5] (در اسم­ها)، زمان[6]، وجه[7]، نمود[8]، جهت[9]، شخص[10] و شمار[11] در فعل­ها و مقایسه[12] در صفت­ها به کمک وند تصریفی به پایه[13] افزوده می­شود (شقاقی، 1386: 70). با توجه به اینکه داده­های موجود در این پژوهش از مدخل­های واژگانی فرهنگ زبان فارسی جمع­آوری شده­اند، تنها وندهای اشتقاقی را شامل می‌شود و وندهای تصریفی را در بر نمی­گیرند.

پیشینه تحقیق

دربارۀ آواشناسی و واج‌شناسی زبان فارسی پژوهش­های متفاوت و متنوعی صورت پذیرفته است که ازجمله می­توان به موارد زیر اشاره کرد:

   باقری (1383)ضمن بیان مبانی زبان­شناسی و اصول کلی آن، به بررسی اجمالی موضوعات اصلی زبان­شناسی از جمله آواشناسی، صوت‌شناسی، صرف، نحو و معناشناسی می­پردازد. برخی فرآیندهای واجی مانند همگونی، ناهمگونی، قلب، ادغام و حذف نیز با ارائه مثال­هایی توضیح داده شده است.

   علی­نژاد و اصلانی (1388) سیر تحول فرآیند واجی حذف از زبان فارسی باستان تا فارسی نو را در چارچوب نظریه بهینگی بررسی کرده و نتیجه گرفته­اند که زبان فارسی با اعمال محدودیت داشتن واکۀ اجباری در هجا، داشتن آغازۀ ساده و تک‌هجایی شدن در راستای فرآیندهای بی­نشان و همگانی‌های زبانی حرکت کرده است و با رعایت‌نکردن محدودیت مرکب نبودن پایانه در خلاف جهت محدودیت­های جهانی تغییر کرده و از این حیث نشان­دار شده است.

   جم (1388)فرآیندهای واجی فارسی معیار و چند لهجه و گویش فارسی را در چارچوب نظریه بهینگی تبیین می‌کند و نتیجه می‌گیرد که به دلیل قابلیت نظریه بهینگی در بهره­گیری از تحلیل­های واج‌شناسی نقش­گرا و آواشناسی تولیدی و همچنین به علت در نظرگرفته نشدن لایه‌های میانی بازنمایی زیرساختی و بازنمایی آوایی در این نظریه، برخی از فرآیندهای واجی زبان فارسی که تحلیل آنها در رویکردهای دیگر چالش‌برانگیز است در چارچوب بهینگی به‌خوبی تبیین می­شود.

   منصوری (1392) با تحلیل فرایند‏های واجی ستاک گذشته در زبان فارسی بر‏حسب میزان پیچیدگی و تعداد قاعده‌هایی که برای تبدیل به ستاک گذشته، بر ستاک حال آنها انجام می‏شود، این فعل‏ها را به انواع تک‏قاعده‌ای، دو‏قاعده‌ای، سه‏قاعده‌ای و چهار‏قاعده‌ای تقسیم کرده ‏است. در هر‏یک از این دسته‏ها، یک قاعده، از ‏نوع ساخت‏واژی ستاک گذشته و بقیه، قاعده‌های آوایی هستند. این پژوهش، بیانگر آن است که علاوه‏بر عناصر واج‏شناختی مانند محدودیت واجی، محدودیت واج‏آرایی در خوشۀ پایانی و محدودیت خوشه و هستۀ هجا، عنصر ساخت‏واژی نیز در شکل‏گیری ستاک گذشته، مؤثر است. این پژوهش، تعامل دو حوزۀ واج‏شناسی و ساخت‏واژه را نشان می­دهد و بیان می­دارد که تقسیم فعل‏های فارسی به دو دستۀ بی‌قاعده و با‏قاعده، نامعقول است.

حق­شناس(1356: 157) دو نوع فرآیند حذف را در زبان برمی­شمارد و تمایز آنها را از یکدیگر ضروری می­داند:

الف- حذف تاریخی که بر اثر آن به مرور زمان و طی مراحل تاریخی مختلف، یک واحد زنجیری به پیروی از قواعد تاریخی- زبانی خاصی، از زنجیره­های آوایی مشخصی حذف می­شود. فرآیند حذف تاریخی موجب شده است کهواژه­هایی از قبیل «زردک»، «نامک» و «سیاهک»، به مرور زمان همخوان کامی /c/ یا همخوان نرمکامی /k/ را از دست بدهند و با تغییر /a/ به [e] به صورت­های«زرده»، «نامه» و «سیاهه»درآیند.

ب- حذف ساختاری که تابع قواعد نظام صوتی زبان بوده و بر ترکیب آواها در زنجیره گفتار حاکم است؛ به این تعبیر که هر گاه در ترکیب آواها با هم نوعی همنشینی بین واحدهای زنجیری به وجود آید که خلاف نظام صوتی زبان باشد یا بر اساس طبیعت آوایی زبان، ثقیل به نظر برسد، برای رفع این اشکال، یک واحد آوایی از زنجیرۀ گفتار حذف می­شود (همان: 158). حق­شناس، حذف همخوان پایانی [r] را از واژه­هایی مانند «صبر» ناشی از ثقیل بودن آنها در مقایسه با طبیعت آوایی زبان فارسی می­داند و نه ناشی از نظام صوتی زبان فارسی. وی فرآیند «درج» را تحت عنوان «اضافه» توضیح داده و بیان می­کند که گاهی تحت شرایطی، یک واحد زنجیری به زنجیره گفتار اضافه می­شود. این فرآیند نیز تابع قواعد نظام صوتی زبان است، به طوری که یا بر اساس طبیعت آوایی زبان ثقیل باشد یا خلاف نظام صوتی زبان محسوب شود. وی افزودن واکه /e/ به ترکیب «یادگار» [yād- e -gār] و واکه /i/ به ترکیب «شهریار» /šahr- i- yār/ را به منظور رفع ثقیل بودن صورت­های ترکیبی می­شمارد (همان: 160).

   کامبوزیا (1385) با برشمردن انواع حذف در زبان فارسی از جمله حذف واکه، حذف همخوان­های /t/ و /d/، و حذف همخوان­های چاکنایی، حذف همخوان را فرآیندی در جهت ساده شدن خوشه­های همخوانی و حذف واکه را فرآیندی در جهت کاهش تعداد هجا در واژه­های چندهجایی می­داند. وی درج را مفهومی کلی می­داند که یک عنصر ساختاری جدید را در یک زنجیره می‌افزاید؛ مثلاً درج تکواژ منفی یا درج ضمیر در جایگاه فاعل. اما در واج­شناسی، یک عنصر واجی در یک واژه درج می‌شود که به آن «میان­هشت»[14] گفته می­شود. در این فرآیند، یک همخوان بین دو واکه درج می­شود تا مانع «التقای واکه­ها»[15] شود یا یک واکه بین دو همخوان درج می­شود تا خوشه همخوانی را بشکند (1388: 73- 267).

ماهوتیان (1997) پس از بررسی خوشه­های همخوانی در زبان فارسی نتیجه می­گیرد:

1- به دلیل غیرمجاز بودن وجود خوشۀ همخوانی در ابتدای واژه­های فارسی، با استفاده از فرآیند درج، این خوشه شکسته می‌گردد، مانند واژۀ قرضی «اسپورت» /sport/ که با درج واکۀ /e/ در ابتدای واژه، خوشۀ همخوانی آغازین آن شکسته می­شود.

2- در موضع میانی، توالی­های همخوانی تنها در واژه­های دارای یک تکواژ[16] دیده می­شود؛ مانند واژه‌های «پسته»/peste/ و «ممنون»/mamnun/.

3- خوشه­های همخوانی ممکن است ]با استفاده از فرآیند حذف[ کاهش یابند، مانند «دستمال» /dast-māl/ که در اثر فرآیند حذف، تبدیل به [dasmāl] می­شود (ماهوتیان، 1997: 297).

   در پژوهش­های ذکر شده، در مورد واژه­های مشتق و مرکب از نظر فرآیندهای حذف و درج، پژوهش جامعی صورت نگرفته و به واژه­های بسیط بیشتر توجه شده است. پژوهش حاضر با بررسی حدود 4034 واژۀ مشتق و 1464 واژۀ مرکب، کلیۀ فرآیندهای حذف و درج همخوان­ها و واکه­ها را در این دو گروه استخراج و تحلیل کرده است.

4- فرآیند­های واجی در واژه­های مشتق

از آنجا که در میان فرآیندهای واجی زبان فارسی، دو فرآیند درج و حذف در واژه­های مشتق و مرکب نسبت به سایر فرآیندها پدیده­هایی رایج­ترند، در پژوهش حاضر، رفتار واژه­های مشتق و مرکب در قبال این دو فرآیند و محاسبۀ بسامد هر یک از آنها در دو گروه مشتق و مرکب بررسی و نتایج حاصل ارائه شده است.

1-4- درج در واژه­های مشتق

از 4034 واژۀ مشتق بررسی ‌شده در زبان فارسی، 182 مورد انواع درج همخوان­های میانجی مانند درج /g/، /y/، /v/،/?/ و نیز 20 مورد درج واکه صورت پذیرفته است. جدول 2 بسامد انواع درج همخوان را در واژه­های مشتق زبان فارسی به ترتیب از پربسامد به کم­بسامد نشان می­دهد. در این پژوهش، درج انسدادی چاکنایی/?/ یا همزه تنها در مواردی شمارش شده که به عنوان یک واج میانجی به ­کار رفته و بنابراین درج همزۀ آغازین در این شمارش لحاظ نشده ­است. محاسبۀ درصد درج همخوان­ها و واکه­ها مستقل از یکدیگر انجام گرفته است:

 

جدول2. بسامد و درصد انواع درج همخوان میانجی در واژه‌های مشتق

مثال

درصد

بسامد

نوع  همخوان میانجی

سادگی /sāde-g-i/

5/56 

103

g

دارایی/dārā-y-i/

5/36 

66

y

مدرسه­ای/madrese-?-i/

6

11

?

حلقوی/halqa-v-i /

2

v

 

100  %

182

جمع کل

 

طبق جدول 2، بالاترین بسامد درج واج میانجی مربوط به همخوان /g/ و حدود 5/56 درصد است. البته در بسیاری از موارد، درج واج میانجی برگرفته از واج­هایی است که در دوره­های پیشین، بخشی از واژه بوده است. در فارسی میانه، خانه به صورت «خانگ» وجود داشته که اکنون همخوان پایانی خود را از دست داده و /g/ تنها در مواردی که نیاز به درج هست، خود را به شکل واج میانجی نشان می­دهد؛ به گونه­ای که از 4034 واژۀ مشتق بررسی‌شده، در 73 مورد، واج شناور /g/ احیا گردیده و در واقع درجی صورت نگرفته است. آنچه در جدول 2 مشاهده می­گردد، بسامد درج همخوان /g/ حاصل از احیای واج­های شناور نبوده و در مواردی درج به شمار آمده که واژه در فارسی میانه فاقد همخوان /g/ بوده است. در موارد درج همزه و غلت /y/ می­توان گفت هنگامی که یک اسم مختوم به کسره /e/ با پسوند «- ی» /i/ نسبت ترکیب شده و یک صفت نسبی می­سازد، واج میانجی می­تواند یک غلت یا همزه باشد که در گفتار رسمی این تمایل به سمت درج همزه است. مانند واژه­های «فیروزه­ای» /firuze-?-i/، «نشاسته­ای» /nešāste-?-i/، «نقره­ای» /noqre-?-i/ و «قهوه­ای» /qahve-?-i/ در واژه­ای مانند «استثنایی» ?estesnā-y-i/ التقای دو واکۀ /ā/ و/i/ سبب درج غلت /y/ شده که در این مورد نیز گاه به جای غلت، همزه درج و حتی در نوشتار منعکس می‌شود. کمترین بسامد درج، مربوط به درج همخوان سایشی و لب و دندانی /v/ با یک درصد است. در برخی موارد ممکن است در اثر فرآیند اشتقاق، یک واج به واج دیگر تبدیل شود. در این موارد نوعی فرآیند تضعیف[17] یا تقویت[18] روی داده است که نباید با فرآیند درج اشتباه کرد. از نظر کنستویچ[19]، «تضعیف» تبدیل یک صدا به صدایی است که درجه گرفتگی یا دیرش آن کمتر بوده و تغییر از چپ به راست در محور ناسوده- سایشی- انسدادی است (1994: 35). عکس این عمل یعنی تغییر از ناسوده به سایشی و سایشی به انسدادی «تقویت» نامیده می­شود. نمونه­های الف تا ج فرآیند درج نبوده و نمونه‌هایی از فرآیندهای تضعیف و تقویت است:

الف- تبدیل /?/ به /y/ مثال: حناء + ی= حنایی (تضعیف)

ب- تبدیل /?/ به /v/ مثال: صفراء + ی = صفراوی (تضعیف)

ج- تبدیل/y/ به /?/مثال: زای + و = زائو (تقویت)

   علاوه بر درج همخوان میانجی، نوع دیگری از درج نیز در واژه­های مشتق وجود دارد که در آن یکی از واکه­های کوتاه /a/، /e/ یا /o/ در مرز بین تکواژ و وند قرار می­گیرند تا از تشکیل خوشه­های همخوانی­سنگین در مرز دو هجای متوالی پیشگیری نمایند. جدول شماره (3) انواع درج واکه را در واژه­های مشتق زبان فارسی به ترتیب از پربسامد به کم­بسامد نشان می­دهد:

 

جدول3. بسامد و درصد انواع درج واکه در واژه­های مشتق

مثال

درصد

بسامد

نوع واکه

کارگر/cār-e-gar/

85

17

e

مهربان/mehr-a-bān/

10

2

a

ارجمند/?arǰ-o- mand/

5

1

o

 

100 %

20

جمع کل

 

   با در نظر گرفتن درج همخوان و واکه در واژه­های مشتق، به طور کلی، واکه­ها 10% و همخوان­ها 90% موارد درج را به خود اختصاص داده­اند. یکی از تفاوت­های آشکار درج واکه با درج همخوان میانجی در آن است که در 95 درصد از موارد درج واکه، واژه­ها را می­توان بدون اعمال درج نیز تلفظ کرد؛ مثلاً واژه­های «مهربان» و «یادگار» را می­توان به دو شکل تلفظ کرد:

«مهربان» [ mehr-a-bān ] و [ mehr-bān ]

«یادگار» [ yād-e-gār ] و [ yād-gār ]

   نکتۀ شایان توجه دیگری که در مورد درج واکه در مرز تکواژ و وند در واژه­های مشتق وجود دارد آن است که در موارد اعمال درج واکه، توالی دو هجای فوق سنگین یعنی سه و چهار مورایی به چشم می­خورد که در اثر درج واکه، هجای اول به دو هجای سبک­تر تبدیل می­شود. یکی از راه­های ایجاد تمایز بین هجای سنگین و سبک، واحد زمانمندی است که مورا[20] نام دارد. به طوری که هجای سبک، از نظر واحد زمانی، یک «مورا» و هجای سنگین دارای دو واحد مورایی قلمداد می­شود (کنستوویچ، 1994: 293)؛ برای نمونه واژۀ «یادگار»/yād-gār/ با ساخت C[21]⊽C.C⊽C دارای دو هجای سه‌مورایی است که پس از اعمال فرآیند درج واکه، به سه هجای دو، یک و سه‌مورایی تبدیل شده و به ساخت C⊽.CV.C⊽C و تلفظ [ yād-e-gār ] تغییر می­یابد و بدین ترتیب دارای ساخت سه هجایی می­گردد.

2-4- حذف در واژه­های مشتق

از میان 4034 واژۀ مشتق، در 12 مورد فرآیند حذف واج مشاهده می‌شود که هشت مورد مربوط به حذف همخوان و چهار مورد نیز مربوط به حذف واکه است. در فرآیندهای حذف همخوان، در شش مورد، هجایی که تحت تأثیر این فرآیند قرار می­گیرد دارای ساختCVCC و در دو مورد دیگر دارای ساخت CC ⊽ Cاست. عضو دوم خوشۀ پایانی در این دو نوع هجا، همخوان /t/ بوده و پس از افزودن پسوندهای مشتق­ساز مانند «-گاه»، «-گه»، «- چی»، «- وانه» به آنها همخوان /t/ حذف می­گردد، مانند واژه­های «دستگاه» /dast-gāh/، «پستچی» /post-či/ و «پشتوانه» /pošt-vāne/ که در اثر فرآیند حذف، در هنگام تلفظ به [dasgāh ]، [posči] و [pošvāne] تبدیل می­گردند. در هر هشت مورد حذف در این دو ساخت هجایی، عضو اول خوشۀ همخوانی پایانه، یک همخوان سایشی بیواک یعنی/s/ یا /š/ است و عضو سوم این توالی، یکی از همخوان­های /g/، /č/ و /v/ بوده که «قانون مجاورت هجا»[22] را نقض کرده و موجب حذف انسدادی بیواک /t/ از میان این توالی سه­همخوانی شده است. قانون مجاورت هجا (SCL) که اولین­بار موری و ونمان[23] در سال 1983 مطرح کردند بیان می‌کند که «قدرت همخوانی[24] یک جفت آوای مجاور α و β [α در پایانۀ هجای اول و β در آغازۀ هجای دوم ] تمایل دارد از پایانۀ α به سمت آغازۀ β افزایش یابد». به عبارت دیگر، هنگام تولید همخوان پایانه، هوا تا حد ممکن آزادانه جریان یابد و در آغازۀ هجای بعد، تا حد ممکن با مانع برخورد کند. از آنجا که قدرت همحوانی از /t/ به سمت /č/ و /v/ کاهش می­یابد، توالی­های /t.č/ و /t.v/ این قانون را نقض کرده­اند که با حذف /t/ از توالی، این قانون رعایت می­شود. جدول 4 بسامد و درصد حذف همخوان و واکه را در واژه­های مشتق نشان می­دهد

جدول4. بسامد و درصد انواع حذف در واژه­های مشتق

مثال

درصد

بسامد

نوع واج

پستچی/pos(t)-či/

5/66

8

t

بخرد/bex(e)-rad/

5/33

4

e

 

100 %

12

جمع کل

 

   نمونه­هایی از حذف واکه را می­توان در واژه­هایی مانند «بخرد» /be-xerad/ و«علاقه‌مند» /?alāqe-mand/ یافت. در این دو واژه، واکۀ /e/ که جزئی از واژه است حذف شده و در نتیجه، توالی هجایی و تعداد مورا تغییر می­یابد؛ به طوری که در اولی توالی سه­هجایی CV.CV.CVC به توالی دو­هجایی CVC.CVC و در دومی، توالی چهار­هجایی CV.C⊽.CV.CVCC به توالی سه‌هجایی C.CVCC⊽CV.C یعنی به‌ترتیب به [bexrad] و [?alāqmand] تبدیل می­شوند. در این توالی­ها نیز با حذف واکۀ کوتاه هجای دوم، قانون مجاورت هجا نقض می­گردد. اما تولید هجای دو مورایی در زبان فارسی در مقایسه با قانون مجاورت هجا در اولویت قرار دارد. به عبارت دیگر، هجای مطلوب در زبان فارسی، هجای دو مورایی است و در گزینش میان دو قاعده که یکی خاص زبان (دو مورایی بودن هجاها) و دیگری قاعدۀ جهانی (SCL) محسوب می­شود، قاعدۀ خاص زبان اولویت عملکرد دارد. بنابراین، یکی از تفاوت­هایی که فرآیند حذف همخوان با فرآیند حذف واکه دارد آن است که حذف همخوان در جهت کاهش وزن هجا از هجاهای فوق سنگین سه یا چهار مورایی به سمت هجای متوسط دو مورایی عمل می­کند، درحالی که فرآیند حذف واکه عکس این عمل را انجام می‌دهد؛ بدین معنی که در جهت افزایش وزن هجای کوتاه به سمت هجای متوسط دومورایی عمل می‌کند. از این رو، می­توان گفت هجای غالب در زبان فارسی، هجای دو مورایی است که به ندرت تحت تأثیر فرآیندهایی مانند حذف یا درج قرار می­گیرد. در شکل 1 بسامد درج و حذف همخوان­ها و واکه­ها با یکدیگر مقایسه شده ­است.

 

شکل1. بسامد فرآیندهای درج و حذف در واژه­های مشتق

 

   توجه به شکل 1 دو نکته را خاطرنشان می­کند: الف- در واژه­های مشتق زبان فارسی، فرآیند درج، بسامد قابل‌ملاحظه­ای را نسبت به فرآیند حذف داراست. ب- درج همخوان نسبت به درج واکه از بسامد بسیار بالاتری برخوردار است. پس طبق موارد الف و ب، در واژه­های مشتق زبان فارسی، درج همخوان­ها فرآیندی رایج است.

5- فرآیندهای واجی در واژه­های مرکب

در کلیه واژه­های مرکب بررسی‌شده در این پژوهش، بسامد هر یک از فرآیندهای حذف و درج به کمک رایانه محاسبه و نوع حذف یا درج در هر مورد به همراه نمونه­های واژگانی ارائه شده است که در ادامه به طور مفصل بیان می‌شود.

1-5- حذف در واژه­های مرکب

از حدود 1464 واژۀ مرکب بررسی‌شده در زبان فارسی، در 60 مورد فرآیند حذف مشاهده می­شود. حذف انواع واج در جدول 5 به‌ترتیب از پربسامد به کم‌بسامد مرتب شده ­است:

 

جدول5. حذف انواع واج در واژه­های مرکب

مثال

درصد

بسامد

واج

دست­بوس/das(t)-bus/

75

45

t

قطعنامه /qat(?)-nāme/

6/6

4

?

تخم مرغ /tox(m)-morq/

6/6

4

m

بزرگداشت /bozo(r)g-dāšt/ ،  سرسیلندر /sar-siland(r)/

5

3

r

پنج شنبه /pan(ǰ)-šambe/

7/1

1

ǰ

بلندگو /bolan(d)-gu/

7/1 

1

d

خشک کن /xoš(c)-con/

7/1 

1

c

سرکنگبین /serc(e)-angabin/

7/1 

1

e

 

100%

60

جمع کل

   از میان این 60 مورد، در 44 مورد، هجایی که همخوان پایانی آن در معرض حذف قرار می­گیرد دارای ساخت CVCC است که در اثر فرآیند حذف تبدیل به هجای CVC می­شود؛ مانند واژۀ «دست بوس»/dast-bus/ که هجای اول آن پیش از حذف دارای ساخت CVCC (سه مورایی) و پس از حذف، دارای ساخت CVC (دو مورایی) می­گردد. در چهار مورد نیز ساخت هجایی، CC ⊽ C (چهار مورایی) است که تبدیل بهC ⊽ C(سه مورایی) می­شود؛ مانند هجای اول در واژۀ «راست روده» /rāst-rude/ که پیش از حذف دارای ساختCC ⊽ Cو پس از حذف، دارای هجایC ⊽ C است. بنابراین، فرآیند حذف در جهت تبدیل هجای فوق سنگین به هجای سنگین اعمال شده­ است. پرسشی که در این میان مطرح می­شود آن است که آیا همۀ هجاهای سه و چهارمورایی با ساخت­های CVCC وCC ⊽ Cدر موضع پیش از هجای پایانی دچار فرآیند حذف می­شوند؟ برای پاسخ به این پرسش از میان 1464 واژۀ مرکب دو تا پنج‌هجایی، در 87 مورد از هجاهای غیرپایانی CVCC وCC ⊽C، حذفی صورت نگرفته است. از این نمونه، می­توان به واژه­هایی مانند «گردباد» /gerd-bād/، «بخشنامه» /baxš-nāme/ و «شلنگ­تخته» /šelang-taxte/ اشاره کرد.

   از آنچه بیان شد می­توان نتیجه گرفت که همۀ فرآیندهای حذف، در واژه­های مرکب بر روی دو نوع ساخت CVCC و CC⊽C اعمال شده ­است، اما عکس آن صحیح نیست؛ یعنی وجود این دو نوع ساخت، لزوماً موجب حذف نمی­شود. بنابراین، نمی­توان آن را قاعده­ای کلی در واژه­های مرکب در نظر گرفت، بلکه می­توان گفت نوع همخوان­ها در توالی­های سه­همخوانی نقش تعیین‌کننده­ای در فرآیند حذف در واژه­های مرکب دارد؛ به طوری که وجود یک همخوان [+رسا] در این توالی، فرآیند حذف را کاهش می­دهد. همچنین حضور دو همخوان «هم­محل تولید» در مجاورت هم با عدد رسایی یکسان، موجب حذف یکی از آنها می­شود. مانند واژه­های «تخم­مرغ» /tox(m)-morq/، «خشک­کن» /xoš(c)-con/ و «بلندگو» /bolan(d)-gu/.

2-5- درج در واژه­های مرکب

از میان 1464 واژۀ مرکب، در شش مورد درج واکه صورت گرفته است که در هر شش مورد نیز واکۀ /e/ درج شده است. مانند واژه­های «پیرمرد» و /pir -e- mard/، «سرایدار» /sarāy-e-dār/ و «پایمال» /pāy -e- māl/. البته در این شش مورد می­توان بدون درج واکه نیز واژه را تلفظ کرد. فرآیند درج همخوان در واژه­های مرکب وجود ندارد. شکل 2 بسامد فرآیندهای درج و حذف را در واژه­های مرکب با یکدیگر مقایسه کرده ­است

 

شکل2. بسامد فرآیندهای حذف و درج در واژه­های مرکب

   با مقایسۀ شکل­های 1 و 2 می­توان نتیجه گرفت که فرآیند درج همخوان در واژه­های مشتق و فرآیند حذف همخوان در واژه‌های مرکب، پدیده­ای رایج است اما در هر دو گروه مشتق و مرکب، درج واکه پدیده­ای مشترک است.

   به طور کلی، فرآیندهای واجی و از جمله درج، زمانی رخ می­دهند که ترکیب تکواژها با یکدیگر بر خلاف قواعد واج­آرایی آن زبان باشد. در واژۀ مشتق «چیرگی»/čire-g-i/ که از ترکیب تکواژ آزاد «چیره» و وند «-ی» ساخته می­شود، به دلیل آنکه هجابندی ⊽C⊽.CV. در زبان فارسی موجود نیست و در روساخت، هیچ هجایی با واکه آغاز نمی­گردد، پیش از آنکه این ساخت هجایی به روساخت برسد، با درج واج میانجی/g/، واج­آرایی خود را بازیافته است. از آنچه بیان شد می­توان نتیجه گرفت که در واژه­های مشتق و مرکب، بیشترین میزان فرآیند حذف، در واژه­های مرکب اتفاق افتاده و بیشترین درصد حذف واج، مربوط به همخوان انسدادی تیغه­ای /t/ است. در زبان فارسی، انسدادی‌های تیغه­ای در خوشه­های سه همخوانی در مرز دو تکواژ حذف می­شوند. مانند واژه‌های «سختگیر» /saxt-gir/ و «بلندگو» /boland-gu/ که در اثر اعمال فرآیند حذف، به‌ترتیب تبدیل به [saxgir] و [bolangu] می­شوند. اسپنسر (148:1996) و کنستوویچ (72:1994) به این نوع حذف در زبان­های انگلیسی و روسی اشاره کرده­اند. در قواعد حذف، ملاحظات ساخت‌واژی نیز نقش دارند؛ زیرا ساده­شدگی خوشۀ همخوانی در واژه­های مشتق با حذف همخوان همراه نبوده، بلکه با درج واکه همراه بوده است. در واژه­های مشتقی مانند «ریخته­گر» /rixt-e-gar/ و «ساختمان» /sāxt-e-mān/، با درج واکۀ /e/ در مرز ستاک، از ایجاد خوشۀ سه­همخوانی پیشگیری شده است.

نتیجه

پس از بررسی فرآیندهای موجود در واژه­های مشتق و مرکب زبان فارسی نتایج ارائه‌شده در 6-1 و 6-2 به دست آمد:

1-6- واژه­های مشتق: از میان 4034 واژۀ مشتق، 182 مورد انواع درج همخوان­های میانجی مانند درج /g/، /y/، /v/، درج انسدادی چاکنایی/?/ و 20 مورد درج واکه صورت پذیرفته است. بیش از 50% درج همخوان‌ها مربوط به همخوان­ /g/، 5/36 % مربوط به درج/y/، 6% درج /?/ و یک درصد درج /v/ است. علاوه بر درج همخوان میانجی، نوع دیگری از درج نیز در واژه­های مشتق وجود دارد که در آن یکی از سه واکۀ کوتاه /a/، /e/ یا /o/ در مرز بین تکواژ و وند قرار می­گیرند تا از التقای همخوان­ها در مرز دو هجای متوالی پیشگیری کنند. از 20 مورد درج واکه در مشتق­ها، در 85% موارد درج /e/، 10% درج /a/ و 5% نیز درج /o/ به وقوع پیوسته است. به طور کلی، در واژه­های مشتق، واکه­ها 10% درج و همخوان­ها 90% موارد درج را به خود اختصاص داده‌اند. در موارد اعمال درج واکه، توالی دو هجای فوق سنگین (سه و چهارمورایی) به چشم می­خورد که در اثر درج واکه، هجای اول به دو هجای سبک­تر تبدیل می­شود. از میان 4034 واژۀ مشتق، تنها در 12 مورد فرآیند حذف واج مشاهده می­گردد که هشت مورد مربوط به حذف همخوان /t/ و چهار مورد نیز مربوط به حذف واکه /e/ است. در فرآیندهای حذف همخوان، هجاهایی که تحت تأثیر این فرآیند قرار می­گیرند دارای ساختCVCC و CC⊽C هستند. حذف همخوان در جهت کاهش وزن هجا و تعداد مورا عمل می‌کند؛ در حالی که فرآیند حذف واکه عکس این عمل را انجام می­دهد؛ بدین معنی که با کاهش تعداد هجا در جهت افزایش وزن هجایی و تعداد مورا عمل می­کند. از میان دو فرآیند حذف و درج، بسامد قابل‌ملاحظۀ درج نسبت به حذف، یعنی 182 در مقابل 12 نشان می­دهد که در واژه­های مشتق، درج فرآیندی رایج است.

2-6- واژه­های مرکب: از حدود 1464 واژۀ مرکب بررسی ‌شده در زبان فارسی، در 60 مورد فرآیند حذف مشاهده می­گردد. از میان این 60 مورد، در 44 مورد، یعنی 3/73 %، هجایی که همخوان پایانی آن در معرض حذف قرار می­گیرد دارای ساخت CVCC است که در اثر فرآیند حذف تبدیل به هجای CVC می­شود. بنابراین، فرآیند حذف در جهت تبدیل هجای فوق سنگین به هجای سنگین اعمال شده ­است. بیشترین درصد حذف در مرکب­ها یعنی 75% مربوط به حذف همخوان /t/ است. همچنین در واژه­های مرکب، تنها در شش مورد درج واکه /e/ صورت گرفته است که البته در همۀ این شش مورد می­توان بدون درج واکه نیز واژه را تلفظ کرد. از آنجا که در واژه­های مرکب زبان فارسی، فرآیند درج واکه تنها در شش مورد اتفاق افتاده و درج همخوان نیز در این واژه­ها دیده نمی­شود، می‌توان نتیجه گرفت که در واژه­های مرکب، «حذف» فرآیندی رایج و درج واکه فرآیندی مشترک بین واژه‌های مشتق و مرکب زبان فارسی است.



[1] morphophonemic

[2] derivational affix

[3] inflectional affix

[4] entry

[5] plural

[6] tense

[7] mood

[8] aspect

[9] voice

[10] person

[11] number

[12] comparison

[13] base

[14] epenthesis

[15] hiatus

[16] monomorphemic words

[17] lenition

[18] fortition

[19] Kenstowics 

[20] mora

[21]. منظور از نماد ⊽ یکی از واکه­های /ā، i، u/ است.

[22] syllable contact law

[23] Murray and Wennemann

[24] consonantal strength

  1. منابع

    1. باقری، مهری (1383). مقدمات زبان­شناسی، چ7، تهران: قطره.
    2. ثمره، یداله (1385). آواشناسی زبان فارسی، چ 10، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
    3. جم، بشیر (1388). «نظریه بهینگی و کاربرد آن در تبیین فرآیندهای واجی زبان فارسی»، رساله دوره دکتری زبان شناسی، دانشگاه تربیت مدرس.
    4. حق شناس، علی محمد (1356). آواشناسی (فونتیک)، چ 1، تهران: آگه.
    5. شقاقی، ویدا (1386). مبانی صرف واژه، چ 1، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی(سمت).
    6. علی نژاد و محمدرضا اصلانی (1388). «سیرتحول فرآیند واجی حذف از زبان فارسی باستان تا فارسی نو»، مجله تخصصی زبان­شناسی و گویش­های خراسان، شماره 1، (144-158).
    7. کرد زعفرانلو کامبوزیا، عالیه (1385). واج­شناسی رویکردهای قاعده­ بنیاد، چ1، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی(سمت).
    8. مشیری، مهشید (1388). فرهنگ زبان فارسی، چ 5، تهران: سروش.
    9. منصوری، مهرزاد (1391). «تحلیل فرآیندهای واجی فعل در زبان فارسی»، دوفصلنامه علمی- پژوهشی زبان­پژوهی دانشگاه الزهرا، دوره هفتم، شماره چهارم، (212-237).
    10. Crystal, I. (2008). A Dictionary of Linguistics and Phonetics .second edition. Oxford: Clarendon Press.
    1. Kenstowics, M. (1994). Phonology in Generative Grammar .first edition. Cambridge: Blackwell publishers
    2. Mahootian, S. (1997). Persian. London: Routledge. 
    3. Spencer, A. (1996). Phono logy. UK: Blackwell Publishing. Oxford.
    4. Vennemann, T. (1988). Preference Laws for Syllable Structure and the explanation of Sound Change, with special reference to German, Germanic, Italian and Latin. Berlin: Mouton de Gruiter.