بررسی نقش قافیه در تحولات آوایی زبان فارسی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 ‌‌‌ استاد گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایران

2 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایران

چکیده

هدف این مقاله بررسی نقش انواع قافیه‌ در سیر دگرگونی‌های آوایی و تلفظ واژگان در زبان فارسی است. بدین منظور، به اشعار شاعران فارسی از قرن چهارم تا قرن هشتم و به‌بیانی دورۀ رشد و تکوین زبان فارسی پرداخته شده است. قافیه همواره از ارکان مهم و کلیدی شعر فارسی بوده است. شاعران نیز پیوسته به قافیه اندیشیده‌اند و چنانکه از برخی نقد و نظرها و آثار منتقدان بلاغت پیداست، سرودن شعر با قافیۀ دشوار را نشان مهارت در شاعری ‌دانسته‌اند. نویسندگان و صاحب‌نظران هم در باب آن بسیار سخن رانده‌، و مقفا بودن را علاوه بر موزون بودن از لوازم وجوبی شعر دانسته‌اند. از همین روست که از زمان‌های گذشته تا به امروز به قافیه توجه کرده و نقش‌هایی را برای آن ذکر کرده‌اند. بر اساس نتایج این پژوهش، قافیه باعث ماندگاری تلفظ‌های گوناگون از یک واژه می‌شود. دیگر اینکه قافیه، گویش‌ها و لهجه‌های گوناگون از زبان فارسی را در مناطق مختلف ایران به‌خوبی بیان می‌کند. همچنین رجوع شاعر به پاره‌ای از واژه‌های کهن‌تر به خاطر عنصر قافیه، دخل و تصرف‌های شاعر را در واژه‌هایی‌ که در مرکز قافیه قرار می‌گیرند نشان می‌دهد و از همه مهم‌تر اینکه قافیه می‌تواند نشانه‌ای باشد برای بررسی تحولات زبانی که در طول زمان صورت گرفته است. در نهایت، به دلیل اشتراک هجای یکسان قوافی ابیات، یعنی روی و حرکات و تبعات آن به‌راحتی می‌توان تلفظ کل واژه‌هایی را که در قافیه قرار می‌گیرند، مشخص کرد.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

The Role of phonetic rhyme developments in Persian language

نویسندگان [English]

  • Ali Mohammadi 1
  • tahereh Ghasemidoorabadi 2
1 Professor of Persian Language and Literature, Bu-Ali Sina University, Hamedan, Iran.
2 Ph.D. Student of Persian Language and Literature, Bu-Ali Sina University, Hamedan, Iran.
چکیده [English]

Rhyme has always been a key element of Persian poetry. Poets also contemplate to the rhyme and that some comments and thoughts and critics rhetoric suggests shows sing poetry with difficult rhyme is skill's poetry. Writers and scholars also spoke about it, and they believed that addition of harmonic, rhyme is essential for Persian poem. That is why from the earliest times to the present, according to the rhyme and cited roles for it.
Characteristics and roles that researchers have noted rhymes are numerous. Roles that can be used in classical poem, in addition to different roles that researchers have noted for rhyme are as follows:
1. Rhymes important role in the transformation language, because language is a phenomenon that is slowly and steadily evolved. Also, Farsi Dari to date has experienced a lot of changes for different reasons. Especially phonetic changes aimed in this article. Checking for Some phonetic changes that have occurred in the Persian language, is difficult, because there is no documentation to do, because, Persian-line unable to pronounce registration and another reason is the many dialects and the different dialects which have increased the difficulty of review.
Alternatively, in addition to the ways that the great masters of Persian language used, and this is addressed, is standing words in rhymes, which will record the pronunciation of words. If the rhymes, the same vowels and consonantal after it be in syllables rhyme, so all the words which stand in the center of rhyme are also in syllables rhyme (or consequences) have the same voice and the same spelling and pronunciation, and this equality help us to determine the true pronunciation of words that stand in center of the rhyme we used.
With the help of rhyme ring can be noticed phonetic changes Dari with Persian language was today, that is, if the pronunciation of words that are in the rhyme of poets of the past with their current pronunciation comparison we can comprehend these phonetic changes. By examining the changes in the periods of Persian poetry, we can check these changes and transitions how long have been. In this article, Persian poetry from the fourth century, at the same time with appearance of dominant poets, to the eighth century, the period of growth and development of Persian poetry, is discussed. Apart from the fundamental role of rhyme and main topic of this article, as well as other roles below is discussed.
2. The role of rhyme in the show of local and regional dialects:
Rhyme is one of the methods that can be trusted almost certainly for pronouncing the words. Through this knowledge we have poets’ dialect. Accents and dialects in the vast territories of Iran, there have been different. The Persian, the extent of the affected dialects, the thing is impossible. Since the beginning of the Persian Dari common in central and southern parts of Khorasan Persian spoken in Iran has been dialectical differences. Dari Persian that spoken in Khorasan most of the elements were affected Party, but the central and southern regions most affected by the Sassanid's Pahlavi.
 Persian language was based on Eastern languages ​​and other dialects species were dominant. Literary language beginning on the eastern species common in conversational language, particularly on the basis of common species in Transoxania formed. Can be used as evidence of this in the first Persian culture, the "Loghat fors asadi" noted that the words of the lyrics of the Samanids that was understandable to Western Iranians, explained. Dialects and accents are very obvious, Such as Baba Taher oryani, or poems of Hafez and Saadi Shirazi with shirazi accent. But in some cases, the dialect rhyme in poetry poets in particular, because the pronunciation and accent are unknown now, it is difficult to determine the accent and the need for further reflection that we can help these dialects understand rhymes. For example in recent and contemporary Persian, the infinitive "danestan" and its derivatives have been deducted pronunciation "n"... but in ancient poems of Attar and others, there are signs that he is the source and its derivatives to add "n" pronunciation. Then a lot of poets, such as Nezami, Iraqi Fakhreddin, Sanai, Nasser Khosrow, Attar and other poets mentioned.
3. Choose one form of words:
Sometimes words such as giah and gia/ Dybah and Diba/shenah and shena, etc which are both, poet allows himself that according to the rhyme selected, choose one of these forms, and that One of the reasons for survival both of these words. There are many words like these in the poets' poetries.
4. Rectification text:
Other role of rhyme is the rhyme role in emendating the texts. Editors have a great interest to use rhyme to emendation. In this article, the discussion will be about the great poets like Nasser Khosrow, Ferdowsi, etc that the editors by rhyme have sought to correct form of words.
5. Persistence old words:
Rhyme can effective to implementation and Persistence old words, for example, like the poet Nasser Khosrow that his exemplum rhyme which terminate to "n". he make the choice of the word "Padashtan" who older than "Padash" with rhyme words like: "man", "moazen", "roghan", etc.

کلیدواژه‌ها [English]

  • rhyme
  • poetry
  • Persian
  • change the language
  • spelling words

. مقدمه

تاکنون تعریف‌های مختلفی از قافیه در کتاب‌ها ذکر شده و قدیم‌ترین تعریفی که درباره قافیه آمده، در کتاب المعجم شمس قیس رازی است: «قافیت بعضی از کلمۀ آخرین بیت باشد به شرط آنکه کلمه بعینها و معنا‌ها در آخر ابیات دیگر متکرر نشود پس اگر متکرر شود آن را ردیف خوانند و قافیت در ماقبل آن باشد»1 (شمس قیس رازی، 1314: 147). قافیه از جمله عناصر مهم و کلیدی شعر در زبان فارسی است. استاد شفیعی کدکنی نیز به این مطلب اشاره کرده‌ است: «قافیه در هیچ زبانی اهمیتی به اندازۀ زبان فارسی ندارد» (1388، 1/ 116). قافیه علاوه بر داشتن اهمیت و کارکردهای مختلف در زیبایی شعر، سازمان فکری، موسیقایی و زبانی شعر را سامان می‌دهد. همچنین شعر سنتی برای خلق معانی و مضامین و صورخیال سهم عمده‌ای را به قافیه مدیون است. شاعران از دیرباز به قافیه توجه و از نقش پررنگ آن در شعر خود آگاهی داشته‌اند و یکی از نشانه‌های استادی خود را آوردن قافیه و ردیف‌های دشوار یا نادر دانسته‌اند. پژوهشگران قدیم هم از دیر‌باز که به تعریف شعر پرداخته‌اند، مقفا بودن را بعد از موزون بودن از لزوم وجوبی‌ شعر دانسته‌اند (المعجم، 1314: 147؛ معیار‌الاشعار، 1369: 22). به نظر پژوهشگران معاصر نیز «شعرسخنی است موزون و مقفا که دارای وزن و قافیه باشد» (همایی، ‌1363‌: 5؛ ناتل خانلری، ، 1373: 5). قافیه در شعر معاصر نیز اهمیت خود را حفظ کرده است. نیما که خود در تحول شعر از سنتی به نو نقش اساسی دارد، در ارزشمندی قافیه می‌گوید: «شعر بی‌قافیه مثل آدم بی‌استخوان است. هنر شاعری در قافیه‌سازی است و قافیه مال مطلب است، زنگ مطلب است» (طاهباز، 1368: 103). این سخنان بزرگان و محققان دست‌کم، بیانگر اهمیت قافیه در شعر فارسی بوده است.این را نیز باید در نظر گرفت که تقریباً تمام اشعار کهن ما قافیه‌دار هستند.2

 پژوهشگران نقش‌های گوناگونی را برای قافیه ذکر کرده‌اند. عمده این نقش‌ها را استاد شفیعی کدکنی در کتاب موسیقی شعر ذکر کرده است (1376: 56-161). همچنین او در این کتاب، تأثیر موسیقایی، تشخص دادن به کلمات هر بیت، و لذت برآورده شدن انتظار را از جمله خواص قافیه شمرده است (همان: ‌62). استاد یوسفی نیز معتقد است که «یکی از شیوه‌های تأکید و تکیه (واژه‌ها)، قرار دادن آن در قافیه است» (یوسفی، 1363: 107) و موارد دیگر را پژوهشگران در کتاب‌ها و مقالات ذکر کرده‌اند.

از جمله نقش‌هایی که این مقاله بدان پرداخته، نقشی است که قافیه در نشان دادن تحولات آوایی زبان دارد. یکی از مشکلات خط و نوشتار فارسی این ‌است که خط فارسی در ثبت مصوت‌ها ناتوان است. از این رو، ما در نوشته‌هایی که از قدیم به جامانده و تلفظ آنها به دلیل تغییر و تحولات طبیعی زبان تغییر کرده است، نمی‌توانیم به تلفظ درست واژه‌ها ‌پی‌ببریم؛ این‌جا قافیه به کمک ما می‌آید. چون قافیه در ثبت تلفظ واژه‌ها نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. می‌توان تغییر و تحولات زبان را به یاری قافیه و هجای روی و تبعات آن و حرکات قافیه نشان داد. بدین صورت که با مشخص شدن تلفظ هجای آخر یکی از قوافی، چون تلفظ هجای آخر تمامی واژه‌هایی که در قافیه قرار می‌گیرند، یکسان است، به تلفظ راستین واژه‌ها پی‌برد. بنا بر این، روش مطمئنی برای پی بردن به تلفظ دقیق واژه‌هاست؛ برای نمونه، در بیتی از یک شعرسنتی فارسی، که واژه‌های یک (yak) و شک (shak) واژه‌های قافیه هستند، در وهلۀ اول بیان‌گر این‌است که، تلفظ واژۀ (yak) با تلفظ فارسی معیار امروز متفاوت است. امروز این‌واژه، به صورت (yek) تلفظ می‌شود.1 زمانی که صورت‌های مختلف یک زبان را در طی زمان می‌سنجیم، هم متوجه تحول واک‌ها می‌شویم، و هم به طرز تلفظ واژه‌ها پی‌می‌بریم. به این ترتیب، می‌توانیم نشان ‌دهیم که در تلفظ واژه‌هایی که در قافیه قرار گرفته‌اند، چه تغییراتی با گذشت زمان روی داده است. هدف اصلی این پژوهش پاسخ به این پرسش است که آیا می‌توان تحولات آوایی زبان را با کمک قافیه نشان داد؟

1-1. پیشینۀ تحقیق

پژوهشگران علم قافیه، درباره قافیه به خاطر اهمیتی که دارد، از گذشته تا به حال مطالب زیادی نوشته‌اند. این مطالب اغلب در کنار مطالبی است که دربارۀ عروض نوشته‌ شده است: «قافیه و عروض با اینکه از نظر موضوع به ظاهر ارتباطی با هم ندارند، اغلب همراه یک دیگر نام برده می‌شوند و ادیبان ایرانی و عرب از دیرباز مسئله قافیه را در کتاب‌های عروض، البته به عنوان علمی جداگانه مطرح می‌کرده‌اند و تقریباً همۀ کتاب‌های قافیه تتمه و ذیل کتاب‌های عروض است، مگر در موارد استثنایی (مصاحب و دیگران، 1365: 1989).

کهن‌ترین کتابی که به قافیه پرداخته است، کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم نوشته شمس قیس رازی است که در قرن هفتم و به زبان فارسی نوشته شده است. این کتاب اولین بار به همت ادوارد براون و به تصحیح محمد قزوینی و مدرس رضوی در بیروت چاپ شد. کتاب به سه بخش عروض و قافیه و فنون ادبی اختصاص دارد و بخش قافیه را به شش باب تقسیم شده است و از آن زمان تاکنون، مرجع معتبری برای تمام ادیبانی که در شناخت شعر و قافیه مطلب نوشته‌اند، بوده است.

- رساله‌ای مهم به زبان فارسی به نام معیار‌الاشعار وجود دارد، به قلم خواجه‌نصیرالدین طوسی (597- 672) تألیف این رساله در سال 649 هجری به ‌انجام رسیده و در آن به موضوع وزن و قافیه در هر دو زبان عربی و فارسی توجه شده و نویسنده این کتاب بیش‌تر به مبحث قافیه شعر فارسی پرداخته است.

- رساله‌ای به نام اعمال‌القوافی، از وحید تبریزی در قرن هشتم نوشته شده است وحدود پنجاه صفحه دارد، به تصحیح علی‌رضا قوجه‌زاده، که کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی آن را چاپ کرده است.

- معیار جمالی و مفتاح ابواسحاقی، کتابی است نوشتۀ شمس فخری اصفهانی از ادبای قرن هشتم، که تصحیح بخش قافیه آن را پروین تاج‌بخش در 1358، در دانشگاه اصفهان زیر نظر جمشید مظاهری انجام داده است.

-‌ نفایس‌الفنون فی عرایس‌العیون، تألیف شمس‌الدین آملی، از علمای قرن هشتم هجری، کتابی است در موضوعات مختلف که بخشی از آن به قافیه اختصاص دارد.

-‌ براهین‌العجم، اثر محمدتقی سپهر، به حواشی و تعلیقات سیدجعفر شهیدی، در دانشگاه تهران، در 1351 چاپ شده است. این کتاب در قرن 13 نوشته شده است.

- از معاصران، دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در کتاب موسیقی شعر، پژوهش مفصلی را در باب قافیه انجام داده است. او در این کتاب همۀ تعاریفی را که قدما و غربیان برای قافیه آورده‌اند، یک‌جا ذکر کرده و پانزده نقش را برای قافیه متذکر شده است.

کتاب‌های دیگر عبارت‌اند از: وزن و قافیه شعر فارسی، تقی وحیدیان کامیار؛ آشنایی با عروض و قافیه، سیروس شمیسا؛ مختصری در شناخت علم عروض و قافیه، جلیل مسگرنژاد؛ آهنگ شعر فارسی، محمود فضیلت3.

به هر حال، تاکنون دربارۀ نقشی که قافیه در نشان دادن تحولات زبانی دارد، تحقیقی صورت نگرفته است و هدف این پژوهش پرداختن به این مقوله است. این پژوهش به این تحولات در دیوان شاعران زبان فارسی از قرن چهارم تا قرن هشتم هجری می‌پردازد، چون این دوره، دورۀ رشد و تکوین زبان فارسی است. ابتدا به سیر دگرگونی زبان فارسی اشاره‌ای گذرا می‌شود، سپس به نقش قافیه در نشان دادن تحولات آوایی زبان پرداخته خواهد شد.

2. تحولات زبان فارسی

زبان پدیده‌ای است که آهسته و پیوسته در حال تحول و تکامل است. همچنین، زبان فارسی دری تا به امروز، به دلایل گوناگون تغییر و تحولات زیادی را از سرگذرانده است، به‌ویژه تحولات آوایی که در این مقاله مورد‌‌ نظر ماست (ر.ک: خانلری، 1382: 70 -106؛ هوبشمان، 1383: 330 -334). بررسی برخی از تحولات آوایی که در زبان فارسی روی داده کار سختی است، چون اسناد و مدارک کافی برای این کار وجود ندارد. به دلیل اینکه، خط فارسی در ثبت تلفظ‌ها ناتوان است و دیگر اینکه گویش‌های فراوانی و متفاوتی وجود داشته که آن‌ هم بر دشواری کار بررسی افزوده است: «در سرزمین پهناوری که از هزار و چند صد سال پیش فارسی دری مقام رسمی و اداری و ادبی یافته است، گویش‌های فراوانی وجود داشته که هر یک در زمانی برحسب وضع سیاسی و اجتماعی کشور بیش یا کم در زبان رسمی از جهات گوناگون طرز ادای واک‌ها، ساختمان کلمات، ساختمان جمله و عبارت، واژگان تأثیر گذاشته است» (خانلری، 1378: 27‌).

 به نظر استاد خانلری، یکی از روش‌های پی‌بردن به تلفظ واژه‌ها «از روی نکته‌های پراکنده‌ای است که در بعضی کتاب‌های صرف و نحو و لغت عربی غالباً در مقایسۀ دو زبان فارسی و تازی ذکر شده، یا در علوم بلاغی فارسی به مناسبت بحث در وزن و قافیه آمده است. دیگر از روی حرکات و نشانه‌های خاصی که در بعضی نسخه‌های کهن فارسی برای تصریح چگونگی تلفظ یا پرهیز از اشتباه آمده است» (خانلری، 1378: 28). روش دیگر، که این مقاله بدان پرداخته، در قافیه قرار گرفتن واژه‌هاست، که باعث ثبت تلفظ واژه‌ها می‌شود. اگر قافیه به قول شمیسا، «همسانی مصوت و صامت‌های بعد از آن در هجای قافیه» (شمیسا، 1369: 101) باشد، پس همۀ واژه‌هایی که در مرکز قافیه قرار می‌گیرند، نیز در هجای قافیه (یا روی و تبعات‌) تلفظ و آوای یکسانی دارند و این یک‌سانی تلفظ به ما یاری می‌دهد، این شیوه را برای پی‌بردن به تلفظ راستین واژه‌هایی که در مرکز قافیه قرار گرفته‌اند، به ‌کار ببریم. با این حال، باید در نظر گرفت که اگر شاعر نخواسته باشد قافیه را هم‌ساز کند.

 1-2.‌ تغییر و نوآوری در واژۀ قافیه

یک شاعر ممکن است که از همان قافیه‌هایی که شاعران دیگر در اشعارشان به کار می‌برند، استفاده کند یا دست به خلق قافیه‌هایی زیبا بزند. اگر نگاهی اجمالی به قافیه‌هایی که شاعران در دیوان‌هایشان به کار برده‌اند، بیندازیم، متوجه این تکراری بودن قوافی می‌شویم. ولی برخی از شاعران توانمند هستند که قافیه‌های نو و بدیعی می‌آفرینند. برای نمونه مولوی در غزلی:

خنـــک جانی که او یاری پسنــــدد

کزو درویــــش خود صـــورت نبنـــدد

 (مولوی، 1389: 249)

نخندد را با واژه‌های خنبد، شنبد، بتندد، رندد و ... قافیه قرار داده است، که همۀ آنها برساختۀ خود اوست. یا در غزلی دیگر، ساختار واژه‌ها را تغییر داده است؛برای نمونه: «خوریدن» را به جای خوردن، و «نگریدن» را به‌ جای نگریستن می‌آورد.

 مرغ دلـــــم باز پریـــدن گــــرفت

طوطی جـــــان قند چـــریدن گرفت...

 شیــــر نظر با ســـگ اصحاب کهف

خـــون را باز خـــوریـــدن گرفت...

 رانـــد مرا رحمتــــش آمد بخــواند

جانب ما خـــوش نگـریدن گرفت

(همان: 232)

یا ممکن است، شاعری صورتی از واژه را به کار برد، که با قافیه یا قافیه‌های مورد نظرش منطبق شود؛ مانند:

آب انگـــــور و آب نیلـــــــوفل

مر مرا از عبـــــیر و مشـــک بدل

(بوشکور بلخی، به نقل از دهخدا)

مولوی واژۀ «مباد» را تغییر داده، و «مبا» آورده است و در بیت دوم واژۀ «زو» را به جای «زود» آورده، در بیت سوم از ابیات زیر، واژۀ «باد» را به جای «با» آورده است.

مولوی هم در قافیۀ اشعارش، از این دست تغییرات دارد.

در میـــــــان عاشـــــقان عاقل مـبا

خاصه در عشــق چنــین شیــرین‌لقا

(مولوی، 1389: 1/114)

ای آرزوی آرزو، آن پرده را بــــردار زو

من کس نمی‌دانم جز او، مستان سلامت می‌کنند

(همان: 349)

مهمان شـــــاهم هرشبـــی بر خوان احــسان و وفا

مهمان صاحــب دولتن که دولتـش پاینده با

(همان: 56)

در همۀ این موارد، شاعران به خاطر قافیه، واژه‌ها را تغییر داده‌اند.

3-‌ نقش‌های قافیه

ویژ‌گی‌ها و نقش‌هایی که پژوهشگران برای قافیه ذکر کرده‌اند، فراوان است. عمده این نقش‌ها را استاد شفیعی کدکنی در کتاب موسیقی شعر ذکر کرده است (56- 161).یا دیگران در کتاب‌ها و مقالات آورده‌اند، ولی به برخی از نقش‌های زیر نپرداخته‌اند.

3-1. تصحیح متون

از دیگر نقش‌های قافیه، نقشی است که قافیه در تصحیح متون دارد. مصححان از قافیه برای تصحیح، بهره فراوان برده‌اند. ما به ذکر مواردی اندک بسنده می‌کنیم؛ برای نمونه استاد جلال خالقی مطلق در تصحیح یکی از ابیات جنجال برانگیز شاه‌نامه، در بحث روی این مسئله، آیا تلفظ «حذو» در واژه‌های «کنج» و «ترنج» در بیت زیر با فتحه است یا با ضمه؟

اگر تنــــدبادی برآید ز کنــج

 به خاک افکــــند نارسیده ترنج

می‌نویسد: «واژۀ کنج، دست کم هفت بار دیگر در شاهنامه به کار رفته و جز در این بیت، در جای دیگر نیز با ترنج پساوند شده است. شاعر کنج را به زبر یکم و ترنج را به زبر دوم به کار نبرده است، وگرنه آنها را در جایی با واژه‌هایی چون رنج، گنج، سپنج، پنج، شکنج، و مانند آنها پساوند می‌ساخت» (یادداشت‌‌‌های شاهنامه، 1389: 492).

نمونه دیگر، در تصحیح ابیاتی از ناصرخسرو است که نویسنده ضبط صحیح را به کمک قافیه برگزیده و نمونه‌های فراوانی را ذکر کرده است. ما هم یک نمونه را این جا می‌آوریم:

بر عـــالم دین عالی آسمان شد

 بر خانۀ حق محکم آســــتانه

نویسنده می‌گوید: «آستانه» در این بیت نمی‌تواند قافیه باشد، زیرا در بیت بعدی قافیه شده است. و بعد بیت را ذکر می کند:

در خانۀ دیــــن چون که می‌نیایی

اســـتاده چه ماندی بر آســــــتانه

و می‌گوید آنچه باید جایگزین ضبط «آستانه» شود، «آسمانه» است به معنای سقف (عیدگاه، 1392: 134- 144).

 3-2. ماندگاری واژگان کهن‌تر

قافیه می‌تواند در به‌کارگیری و ماندگاری‌ واژه‌های کهن‌تر مؤثر باشد؛ برای نمونه، شاعری مانند ناصر‌خسرو که قافیه قصیده‌اش به (ن) ختم شده است، همین انتخاب او باعث می‌شود واژۀ «پاداشن» را که کهنه‌تر از پاداش است، با کلمات قافیه‌ای، مثل من، مؤذن، روغن، ....به کار برد.

حاکم به میـــــان خصـــم و آن من

 پیـــغمبر تســـت روز پاداشــــن

 (ناصرخسرو، 1380: 424)

 

 یا سنایی، از آنجا که حروف مشترک قافیه (نگ) است، با واژه‌های هنگ، تنگ، خدنگ، زنگ، چنگ، و... قافیه شده است. همین انتخاب قافیه، باعث شده که شاعر واژۀ «نارنگ» را که از واژۀ «نارنج» اصیل‌تر و کهنه‌تر است، به کار برد.

دور از آن مجلس از حــــرارت دل

 آنچــنانم کــه نـــار با نـــارنگ

(سنایی، 1366: 188)

 در دیوان رودکی، واژۀ سخن به صورت قدیمی‌تر خود آمده است:

بودنی بود، می اکنون بیــــار

 رطل پر کن، مگوی بیش سخون

(رودکی، 1382: 92)

 

3-3. گزینش یکی از دو صورت واژه

گاهی در واژه‌هایی مانند: گیاه و گیا/ دیباه و دیبا/ شناه و شنا و... که دو صورت دارند، شاعر این اجازه را به خودش می‌دهد با توجه به قافیه‌ای که انتخاب کرده است، یکی از این صورت‌ها را برگزیند و همین موضوع، یکی از دلایل کاربرد و ماندگاری‌ هر دو صورت این واژه‌هاست. از این دست واژه‌ها در دیوان شاعران فراوان است که آوردن همۀ آنها در این مقاله نمی‌گنجد و ما چند نمونه را ذکر می‌کنیم.

من می‌گویم ای معنی بیا، چون روح در صورت درآ

 تا خرقه‌ها و کهــــنه‌ها از فرّ جان دیـباه شد

 (مولوی، 1390: 246)

دیباه با واژه‌های چاه، ماه، آگاه، شاه، ... هم‌قافیه شده است.

چون عکس جمـــــال او بتابـــد

کهسار و زمین حریر و دیــــــباست

 (همان، 364)

 این جا شاعر همین واژۀ «دیبا» را با واژه‌های تماشا، صحرا، خرما، ثریا، .... قافیه کرده است.

-‌ واژۀ «سُخَن» که به صورت «سَخُن» هم در دیوان شاعران ثبت شده است، تا قرن هشتم هر دو صورت تلفظ وجود دارد. ما این دوگانگی تلفظ واژه‌ها و رایج بودن هر دو صورت آن را با کمک گرفتن از قافیه می‌فهمیم. قافیه هر دو صورت تلفظ واژه را برای ما ثبت می‌کند. در ضمن، این واژه در پهلوی (saxvan)(مکنزی، 1390: 260) بوده است.

چــو حق بی‌واسطه با او سُخَن گفت

 برای آن همه از خویشـــتن گفت

 (عطار، 1378: 215)

گوش پیــــچیدگان مکتب کن

چـــون درآموختند لوح سَخُن

 (نظامی، 1386: 111)

یا واژۀ «کُهَن» هم به همین صورت است. این واژه به صورت « کَهُن” هم در قافیه‌ها آمده است. در پهلوی به صورت (kahwan) و (kahun)(فره‌وشی، 1346: 270) نیز آمده است.

چنین گفت با من وزیر کهــن

 تو نیز آنچه دانی بگوی و بکن

(سعدی، 1377: 24)

تن رها کن که در جهان کهن

جان شود زنده چون بمیــرد تن

(سنایی، 1366: 846)

واژۀ نو (now)، هم به صورت (n) و (now) هر دو آمده است. در پهلوی به صورت (ng) تلفظ می‌شده است.

ظاهر نقره، گر اســپید است و نو

 دســـت و جامه می سیه گردد از او

 (مولوی، 1379: 451)

چو از نوروز گردد این جهان نـــو

 هوا خوش‌تر شود آن‌گه همـی‌رو

 (گرگانی، 1349: 15)

از این دست واژه‌ها، در دیوان‌ شاعران، به‌وفور دیده می‌شود.

3-4. نقش قافیه در نشان‌دادن گویش‌های محلی و منطقه‌ای

گفتیم که قافیه، یکی از روش‌هایی است که می‌توان با اطمینانی تقریباً نزدیک به یقین، تلفظ واژه‌ها را به‌دست دهد. از خلال این آگاهی ما به گویش‌هایی که شاعران داشته‌اند نیز پی‌می‌بریم. لهجه‌ها و گویش‌های متفاوتی در سرزمین پهناور ایران وجود داشته است. تحقیق این ‌که زبان فارسی، تا چه اندازه از گویش‌ها تأثیر‌پذیر شده، کاری ناممکن است. چون «از همان آغاز فارسی دری متداول در خراسان با فارسی رایج در مناطق مرکزی و جنوبی ایران دارای تفاوت‌های لهجه‌ای بوده است. فارسی دری خراسان بیشتر از عناصر پارتی متأثر بوده، ولی فارسی دری مناطق مرکزی و جنوبی بیشتر تحت تأثیر پهلوی ساسانی قرار داشته است» (فرشیدورد، 1387: 49).

 همچنین زبان فارسی بر پایۀ گونه‌های زبانی شرقی قرار گرفته و بر دیگر گویش‌ها مسلط بوده است؛ «زبان ادبی در آغاز بر پایۀ گونه‌های شرقی زبان محاوره‌ای مشترک، خصوصا بر پایۀ گونه‌های رایج در ماوراء‌النهر شکل گرفته است. می‌توان به عنوان شاهدی بر این مسئله به نخستین فرهنگ فارسی، یعنی لغت فرس اسدی اشاره کرد، که در آن واژه‌هایی از اشعار دوران سامانیان که برای ایرانیان غربی قابل‌فهم نبوده، توضیح داده شده است» (رودی‌گر، 1383: 2/473) این گویش‌ها و لهجه‌ها ممکن است بسیار آشکار باشد. مانند: دوبیتی‌های باباطاهر، یا اشعاری که حافظ و سعدی با لهجۀ شیرازی سروده‌اند. ولی در مواردی، قافیه‌ها در اشعار شاعران تابع لهجۀ خاصی هستند، و چون آن تلفظ و لهجه اکنون در دست نیست، پی‌بردن به آن لهجه سخت می‌شود و نیاز به تأمل بیشتری دارد که ما با کمک قافیه می‌توانیم به این لهجه‌ها و گویش‌ها پی ببریم.

ناصرخسرو می‌گوید:

هر آنک او نیست از تو به دانِش

به صحبت همدم و محرم مدانِش

 (عراقی، 1380: 538)

 مبُر از صحبــت دانا که دانِش

کنـــــــد تأثیــــر بر تو از زبانِش

 (همان: 571)

از قافیه کردن «زبانش» با «دانش»، مشخص می‌شود که ناصر خسرو حروف ماقبل ضمیر شین را به کسر تلفظ می‌کرده ‌است. استاد شفیعی همین مطلب را در مقدمه‌ای که بر کلیات شمس نوشته است ذکر می‌کند (1388: ‌848) و در همان کتاب گفته است: «شاید تمام قدما حرف ماقبل ضمیر شین را به کسر تلفظ می‌کرده‌اند.(همان: 647). شایان ذکر است که این ضمیر در پهلوی  ~است (مکنزی، 1390: 266) که دچار تحولات آوایی شده است.

چند نمونه دیگر:

آن مرغک من که بود زرّین بالش

 آیا کجا بود و چون شد حالش

از دست زمانه خاک بر سر باشم

 تا خاک چــرا نکرد در دنبالش

 

(نجم دایه، 1352: 84)

به جایی که من پای بفشــاردُم

عنان سواران شــــــدی پاردُم

(فردوسی، 1386: 2/331)

- واژۀ «جیب» را که شاعران دیگر «jayb»تلفظ کرده‌اند، تلفظ مولوی و ناصرخسرو و سنایی «Jib» بوده است. به احتمال زیاد این به گویش یکسان آنها مربوط می‌شود.

سنایی در غزلی با مطلع:

فریاد از آن دو چشمک جادوی دل‌فریب

فریاد از آن دو کافــر غازی با نهیب...

غم‌خانه برگزید و ره عشق و گم‌رهی

 هر روز می‌برآرد نوعــــــی دگر ز جیب

 (سنایی، 1366: 374)

با واژه‌های نهیب، سیب، رکیب، فریب، زیب، و... قافیه کرده است.

دامن و جیب، مکن جهد که زربفت کنی

جهد آن کن که مگر پاک کنی دامن و جیب

(ناصر خسرو، 1380: 149)

با واژه‌های نشیب، کتیب، حسیب، زیب، رکیب، ادیب، و .... قافیه کرده است.

 مولوی در مثنوی هر دو تلفظ را آورده است. از شواهد شعر او می‌توان دانست که هر دو تلفظ رایج بوده است.

جان کل با جان جزو آسیب کرد

جان ازو درّی ستد در جیب کرد

 (مولوی، 1379: 229)

صورت بی‌صورت بی‌حدّ غیب

ز آینه دل دارد آن موسی به جَیب

 (همان، 156)

هم چنین، در مثنوی «ویس و رامین» تأثیر لهجه محلی هست. او به جای واژۀ «گریستی»، واژۀ «گِرُستی» را آورده است.

همیشه جای بی‌انبوه جســتی

به یاد روی او بر گل گِرُستی

(گرگانی، 1349: 113)

به باغ اندر گل صد برگ جستی

به یاد روی او بر گل گِرُستی

(همانجا)

 نظامی هم واژۀ «بریشُم» را در ابیات زیر به کار برده است، ممکن است از لهجه محلی خود استفاده کرده باشد. شایان ذکر است که این واژه، در پهلوی«» تلفظ می‌شده است (مکنزی، 1390: 31) که به مرور زمان دچار تغییر و تحول شده است.

کری بنده کو بار مردُم کشـد

گهی شم کشد، گه بریشُم کشد

 (نظامی، 1376: 37)

بسا مرغ را کز چمن گُم کنند

قفس عاج و دام از بریشُم کنند

(همان: 68)

یا عطار «گرُفت» را به ضم راء، در دیوان و در مثنوی‌هایش آورده است. و« شگِفت” را «شگُفت» به ضم گاف، آورده است.

...پاک رو داند که در اسرار عشق

 بهتـــــــر از ما راهـــــــبر نتوان گرُفت..

صورت جان اســــــت شعرت لاجرم

عقل را نظم تو می‌آید شـــــــــگُفت..

(عطار، 1392: 201)

با واژه‌های گفت، شکفت، نخفت، بسفت، نهفت، و...قافیه کرده است. همچنین سنایی، همین تلفظ را در الهی‌نامه آورده است.

عمر یک جزو از توریت بگرُفت

پیمبر چون چنان دیدش چنین گفُت

(عطار، 1388: 184)

مولوی «عُلُو» را که در زبان عربی(olow) تلفظ می‌شود، (olu) تلفظ ‌کرده است.

آن که سرها بشکند او از علو

 رحم حقّ و خلق نآید سوی او

(مولوی، 1379: 636)

و «غلو» را که در زبان عربی ((gholow تلفظ می‌شود، ((ghoulتلفظ کرده است.

ور حسد گیـــــرد ترا در ره گلو

در حسد ابلیس را باشـــــد غلو

(همان: 23)

شیــــر خود را دید در چه وز غلو

خویش را نشاخت آن دم از عـــدو

(همان: 62)

مرحوم فروزان‌فر در شرح این بیت از مثنوی شریف:

پس لبــــش ردّش کند پیش از گُلو

 گرچه نعره می‌زند شیطان کُلوا

می‌نویسد: «چنین است در نسخۀ موزۀ قونیه (به حرکت ضمّه بر روی اول) و مطابق است با بعضی لهجه‌های محلّی خراسان از جمله شهر مشهد و نیشابور ...» (1367: 1091- 1090).

عطار هم همین‌گونه آورده است.

به خود هرگز کجا داند رسیـــدن

 اگر عطّار را عزم علـــــــــــویست

 (عطّار، 1392: 192)

با گویست، سویست، آرزویست، رویست، کویست و... قافیه کرده است.

فخر‌الدّین عراقی و ناصرخسرو، عَفو afw))را (afu) تلفظ کرده‌اند.

دگر ره شاه رامین را عفو کرد

 دریـــــــده بخت رامین را رفو کرد

(گرگاتی، 1349: 279)

اگر سهوی بود در وی عفو کن

دریــــــــده پردۀ کارم رفو کن

(عراقی، 1380: 561)

در دیوان عطار «دانستن» به فتح نون آمده است. شفیعی کدکنی، در مقدمه‌ای که بر منطق‌الطیر عطار نوشته، گفته است: «در فارسی قرون متأخر و معاصر، مصدر «دانستن» و اشتقاقات آن به کسر نون تلفظ شده است... ولی در شعر عطار و بعضی دیگر از قدما نشانه‌هایی وجود دارد که ایشان این مصدر و اشتقاقات آن را به فتح نون تلفظ می‌کرده‌اند» (1384: 494).

یارب چه کســـــی که در دو عالم

کس قیمـت عشـــــق تو ندانست

(عطار، 1391: 76)

با واژه‌های کامرانست، نهانست، کرانست، شادمانست، و...

همۀ این گویش‌ها و تفاوت آن‌ها را با کمک قافیه، می‌توان مشاهده کرد.

3-5. نقش مهم قافیه در نشان دادن تغییر و تحولات زبانی

قدیم‌ترین آثاری که از زبان فارسی نو یا دری بر جا مانده، از میانۀ قرن چهارم هجری است. از آن زمان تا به امروز، در زبان فارسی تغییر و تحولات شگرفی رخ نداده است. چون بیشترین تحولات در دورۀ باستان و میانه، صورت گرفته است. برای همین است که ما آثار شاعران و نویسندگان آن دوره را می‌فهمیم؛ «نظام دستوری و آوایی فارسی معاصر با فارسی قدیم چندان تغییر نکرده است. باید یادآوری کرد که در نظام آواها، دستگاه هشت‌ مصوتی قدیم به  یک دستگاه شش ‌مصوت بدل می‌شود که در آن امتداد مصوت‌ها ارزش واجی خود را از دست داده است» (ارانسکی، 1386: 109). پس مصوت‌های مرکب  (ow) و(u)از بین رفته‌اند. ولی به هر حال، در این هزار ‌و‌ اند سال تغییراتی، هرچند اندک، در زبان فارسی رخ داده است. با کمک زنگ قافیه می‌توان، متوجه تغییرات آوایی زبان دری با زبان فارسی امروز شد. بدین صورت که، اگر تلفظ واژه‌هایی را در قافیه شاعران گذشته وجود دارند، با تلفظ امروزینشان مقایسه کنیم، متوجه این تغییرات آوایی می‌شویم.

 برای نمونه در بیت زیر:

اگرچه هر کسی از غم گریزد

مرا چون جان، غم تو در خورآید

(عراقی، 1372: 190)

چون واژۀ «خور» با واژه‌های در، زر، سر، ... قافیه شده است. باید توجه داشت که واژۀ «خور» دارای واو معدوله است خوانده و برای همین هم درگذشته این واژه‌ها با هم قافیه می‌شده است. ما از طریق قافیه متوجه می‌شویم که تلفظ این واژه «Xvar»بوده است.

یا خاقانی در قصیده‌ای با مطلع:

قلم بخت من شکســـــته‌سر است

 موی در ســـــر، ز طالع هنر است..

چون صفیرش زنی، کثــــــرت نگرد

 اسب کو را نظر بر آب‌خور است..

سبــــب آب‌روی، آب مژه است

 صیقل تیغ کوه، تیغ خـــــــور است..

(خاقانی، 1375: 106 - 107)

 واژۀ «خور» را با بصر، در، کمر، جگر، نظر، ... قافیه کرده است.

 تو را دل دادم ای دلبر، شبت خوش باد من رفتم

 تو دانی با دل غم‌خور، شبت خوش باد من رفتم

(سنایی، 1366: 925)

چـــــو بد کرد آنچ کــرد و نیک بد کرد

 چو نیـــــکو بنگری با جان خود کرد

(خواجوی کرمانی، 1370: 71)

این جهان بی‌وفا را برگزید و بد گزید

 لاجرم بر دست خویش ار بد گزیدی خود گزید

(ناصرخسرو، 1380، 191)

پادشــــــــاهان که کینــــه‌کش باشـــند

 خــــون کنند آن زمان که خوش باشند

(نظامی، 1386: 169)

 ز تشـــــت آبگون آتـــــش برآمـــد

گل مهوش ز خـــــواب خوش بــرآمد

(خواجوی کرمانی، 1370: 198)

-از بیت‌های بالا نتیجه می‌گیریم که تلفظ «خو» در واژه‌هایی که زیر آنها خط کشیده شده است، و در فارسی امروز به صورت «xo» تلفظ می‌شود، به صورت «Xva» بوده است. با کمک قافیه، این تحول نشان داده می‌شود.

-‌ «واو» در برخی واژه‌ها مانند «خوید»، «خوی»، «خویش»، «خواب»، «خوار»و... در متون فارسی دری ما، یعنی از دورۀ مورد بررسی، که قرن چهار تا هشت می‌شود، «واو معدوله» است؛ یعنی خوانده نمی‌شده، ولی در کتابت نوشته می‌شده‌اند. به سبب اینکه خط محافظه‌کارتر از زبان است و بسیار کند متحول می‌شود. این مسئله را هم به کمک قافیه می‌توان نشان داد. در ضمن این واژه‌ها برابر خوانش پهلوی به صورت (xw)xway) (xw) (xwb)، (xwr)بوده است که تغییر و تحول یافته‌اند. اینک برای هرکدام نمونه‌ای ذکر می شود:

وزان پس سوی روشـــــنایی رسید

زمیـــــــن پرنیان دید یک سر ز خوید

(فردوسی، 1386: 31)

آن سرو ســـــهی چون قدح مَی بگرفت

از آتش می برگ گلـــــش خَوی بگرفت

(خواجوی کرمانی، 1374: 515)

 به کوی میـــکده گریان و سرفکنده روم

چراکه شرم همی‌آیدم ز حاصــل خویش

(حافظ، 1377، 236)

با واژه‌های درویش، پیش، کیش، نیش، ... قافیه شده است.

دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت

ابر چشمم بر رُخ از سودای دل سیلاب داشت

نز تفکر عقل مســـــکین پایگاه صــبر دید

 نز پریشانی دل شوریده چَشم خواب داشت

کوس غارت زد فراقت گرد شهرستان دل

شحنۀ عشـــقت سرای عقل در طَبطاب داشت...

(سعدی، 1385: 243)

از پس عزّ خدمتــــش همـــــــه ذل

 وز پس فخر خدمـــــــــتش همه خوار

(دمسعود سعد، 1374: 190)

با واژه های نگار، انگار، کار، بسیار، تار، و .. قافیه شده است.

ـ تلفظ برخی از واژه‌ها مانند تلفظ اعداد، با فارسی امروز متفاوت است .

پیش‌حــــالی بین که در جهلست و شک

 صبح صادق، صبـــح کاذب هـــر دو یک

(مولوی، 1379: 629)

گفته بودی که شــوم مست و دو بوست بدهم

وعده از حد بشد و ما نه دو دیدیــم و نه یک

( حافظ، 1377: 243)

با واژه‌های، ملک، محک، شک، فلک، و .. هم‌قافیه شده است. در بیت اول، ما به قرینه shak))متوجه می‌شویم که قافیه مصراع دوم است.

مغز من خفتــــه شد درین چه شکی است

مرده و خفــته بلکه هر دو یکی اسـت

(نظامی، 1386: 225)

دو به صورت(d) نیز تلفظ می‌شده است، که در پهلوی هم همین تلفظ را دارد.

مرا هجران آن آهوی آمــو

همی دارد چو بچه مرده آهو...

 

که ما را تن دو آمد باز جان یک

 که ما را دل یک آمد باز جان دو...

(قطران، 1333: 356)

قافیه‌های دیگر این قصیده، زانو، سو، گیسو، ... است.

این نمط، وین نوع ده دفتر و دو برنوشت آن دین عیسی را عدو

(مولوی، 1379: 131)

قافیه نشان می‌دهد که شش به صورت (‌ تلفظ می‌شده است.

کجــــا ســــالیان اندر آمد به شش

که نگذشـــــت بر ما یکی روز خوش

(فردوسی، 1386: 410)

 عقل گـــــردون نورد گـــردن‌کـش

 جمع کـــرده دل از چــــهار وز شــش

(عراقی، 1372: 394)

تلفظ هزار به صورت (hazar) بوده است.

بفـــــرمود کآرند میشــــی هـــــزار

 نبینند کان فربه‌ســــت این نـــــزار

(نظامی، 1385: 159)

ـ برخی از واژه‌ها صورت کهنه‌تری نسبت به تلفظ امروزی دارند؛ یعنی به اصل پهلوی نزدیک‌ترند. مانند:

«آزُردن» که به صورت «آزَردن» تلفظ می‌شده است. ضمن اینکه تلفظ پهلوی این واژه zardan)) بوده است.

خصـــــــم را نیز چـــون ادب کردی

 ده بکشــــــتی یــــکی نیــــــــــــازردی

(همان، 1386: 161)

از دوســـــت به هر چیز چرا بایدت آزرد

لیکن عشــق، چنـــین باشد گه شادی و گه درد

(رودکی، 1382: 18)

 

واژه‌های مِی به صورت (may)، رِی به صورت ray))، پِی (pay)تلفظ می‌شده است و در پهلوی هم به همین صورت تلفظ می‌شده‌اند.

 ای به تو زنده نام حاتـــــم طی

 صاحب صــد هزار صـــاحب رَی ....

 خاک را بر فلــــک مفاخرت است

 تا تو بــروی همـــــی‌گذاری پَی ...

چـــــون گل از نم همی ‌بخندد مــلک

 تا بگریــد همی به دســت تو مَی ...

گشت زر از نهیــــب جود تو زرد

 رفت گل را ز شرم خوی تو خَوی

(مسعود سعد، 1390: 570)

 

ز پیش دهســـتان ســــوی ری کشید

ز اســـپان به رنج و به تگ خـوی کشــــــــــید

(فردوسی، 1386: 316)

قدح کام روان از مَـــــی گردد

 روان از خــجلت می خَوی برآرد

(خواجوی کرمانی، 1370، 130)

گل دل تازه گــــردد از نــم مَی

دل گل زنــده گـــــــردد از دم فَی

(همانجا)

در تمام دیوان‌های بررسی‌شده، «چادر» با زبر دال، نیز تلفظ می‌شده است.

ترک خرگاه جـهانی و برآرد شـب و روز

مه و خورشـید سر از خیمۀ چون چــادر تو

(سیف فرغانی، 1364: 349)

با واژه‌های سر، در، لشکر، خنجر، پیکر، و... هم‌قافیه شده است.

گر ایوان ما ســـــر به کیوان برســـت

ازین بهره ی ما یـــــــکی چادرســـــت

(فردوسی، 1386: 256)

 -‌ یک نکته دیگر که ما از طریق قافیه متوجه می‌شویم، تلفظ پایانی واژه‌های مختوم به «های بیان حرکت» است، که به زبر(فتحه) بوده است.

ایا غرّه گشـــــته به مکــر زمانه

 ز مکــرش به دل گشــــتی آگاه یا نه؟

یــــگانۀ زمانـه شده‌ســـتی ولیـکن

نشـــــد هیـــچ کس را زمانه یگانه

(ناصرخسرو، 1380: 441)

با واژه‌های فلانه، جاودانه، دانه، رسانه، بهانه، .... قافیه شده است.

شاهد دیگر از دیوان عطار:

دلی کز عشق تو دیــــوانه گردد

وجودش با عدم هم‌خانه گردد..

درین دریـــا دل پردرد عطار

ندانم مـــــرد گـــردد یا نه‌گردد

(عطار، 1392: 228)

خانه، دیوانه، شکرانه، فرزانه، ویرانه، و... هستند.

ای دل به کــجایــــی تو، آگاه هیی یا نه؟

 از ســر تو برون کن، هی سودای گدایانه

در بزم چنان شاهی، در نور چنان ماهی

خط در دو جهان درکش، چه جای یکی خانه...

(مولوی، 1391: 1345)

دیگر قافیه‌های این غزل زیبا، جانانه، افسانه، خانه، بیگانه، لانه است.

یا واژه‌هایی مانند «بلقیس»، «ویس» زمانی که در مرکز قافیه قرار دارند، ما را متوجه این نکته می‌کنند که تلفظ آنها با تلفظ امروزینشان، متفاوت شده است. مانند:

نه مرا بر ســــر کوی تو ســـایه جلــــیس

نه مرا در غم عــشق تو به جز ناله انیس

نزد خـــــسرو نبود هیچ شــــکر

جز شیرین پیـــش رامین نبود هیچ گل الا رخ ویس

 

گر نـــه هدهد ز سبـــا مژدۀ وصــل آرد باز

که رســاند به سلیــمان خبـری از بلقیس...

(خواجوی کرمانی، 1367: 688)

قافیه‌های دیگر، برجیس، نفیس، خسیس، ... است.

بچه‌ای دارم در ناف چو برجیـــسی

با رخ یوســـف و بوی خــوش بلقیسی

(منوچهری ، 1347: 201)

تو گفتی که عــفریت بلقیــس بود

 به زشـتی نمــودار ابلیـس بود

(سعدی، 1377: 180)

-‍ تلفظ «لؤلؤ» که در تمام دیوان‌ها، تا قرن هشتم به صورت (ll)بوده است، این واژه، در فارسی امروز به صورت (lowlow) و (lawlaw) تلفظ می‌شود.

لبت بدیدم و لعـلم بیوفتاد از چشم

 سخـــــن بگفتی و قیمـــت برفــت لؤلؤ را

(همان، 1385: 198)

با واژه‌های ابرو، مو، هندو، رو، گیسو، جادو، بازو، نیکو، .. هم‌قافیه است.

ای بزرگی که حــــسن رای ترا

 هر زمان بر من اصطناعی نوســـت

ابر کف تو تند و پرگهــــرست

 بحر فضل تو ژرف و پرلؤلؤســـت

 

(مسعودسعد، 1374: 479)

دیگر قافیه های این قصیده، آهوست، دوست، نکوست، پوست، و....هستند.

-‌ ما از طریق قافیه می‌توانیم تشخیص دهیم که واژۀ «تهی» که تلفظ امروزین آن (toh)است. در قافیه شاعران گذشته تا قرن هشتم به صورت (tah) بوده است. ضمن این که تلفظ این واژه به صورت پهلویش که(tuhg) بوده ، نزدیک است. هرچند این‌جا قافیه موصوله است و به ضم «ت» هم می‌تواند خوانده شود، شاعران بزرگ، همواره تناسب و یکسانی حرکت قبل از روی را به خاطر موسیقی رعایت کرده‌اند.

به فـــــــرمان یزدان کنیــــد این تــــهی

 که اینســـت فرمـــان شاهنـــــــشهی

 (فردوسی، 1386: بیت634/ 465)

اگر روی بر خـــــاک پایش نهــــی

جوابـــت نگوید به دســـت تهــی

(سعدی، 1377: 73)

کـــــوش تا جـــمله وام باز دهی

تو بـــــمانی و یک ستـــــــور تهی

(نظامی، 1386: 109)

واژۀ «کیسه‌بُر» را که ما با ضمه تلفظ می‌کنیم، در دیوان خاقانی به فتحه، یعنی «کیسه‌بَر» نیز تلفظ ‌شده است.

ناامیــــــدان غصــه‌خـور ماییم

عــــبرت کار یکــدگر ماییم

 ماهی‌آســـا میـــان دام بـلا

همه ســرگوش و بی‌خبر ماییم...

دســــت غیری مبُر که در هـــمه شهر

قلــــب کاران کیــــسه‌بَر ماییم

(خاقانی، 1375: 735)

با قدر، خطر، پدر، پسر، جگر، مختصر، و ...قافیه‌های دیگر این قصیده‌اند. البته غیر از این، شاهد دیگری نیافتیم. همۀ شواهد «کیسه بُر» است.

- در متون منظوم قدیم، کلماتی که به مختوم به تنوین بوده‌اند، با واژه‌های مختوم به «الف» هم گاهی قافیه شده‌اند، معلوم است که تلفظ این واژه‌ها در گذشته با «آ» بوده، یا حداقل این تلفظ را هم داشته‌اند.

گردون نقاب صبح به عمـــدا برافکند

راز دل زمـــانه به صــحرا برافکند

(همان: 21)

با واژه‌های بالا، رعنا، پیدا، دیبا، یکتا، و ... قافیه شده است.

شاهد مثال دیگر:

من از تو پیش که نالم که در شریعت عشق

معاف دوســـت بدارند قتل عــمدا را

(سعدی، 1385: 102)

واژۀ عمدا، با واژه‌های دیبا، تنها، زلیخا، جا، ثریا، و ... قافیه شده است.

ـ در متون منظوم قدیم، واژه‌های مختوم به «الف مقصور» را با واژه‌های مختوم به «ی» هم قافیه کرده‌اند؛ مثل صغری، مانی، کبری، لیلی و ... معلوم است که این تلفظ از الف مقصور نیز در زبان فارسی رایج بوده است.

هر دمی یعقوب‌وار از یوســـفی

می‌رسد اندر مشـــام تو شفـــــی

(مولوی، 1379: 634)

چه چیز بهتر و نکوتر هست در دنیی؟

سپــاه نه، ملکی نه، ضیاع نه، رمه نی

(ناصر خسرو، 1380: 387)

از این موارد در متون کهن ما فراوان یافت می‌شود و ما به نمونه‌هایی اندک بسنده کردیم.

-‌ نکتۀ دیگر: عیبی که به عنوان «اقواء» در علم قافیه آمده است و سبب این عیب، عدم یکسانی حرکات قافیه است. این مسئله از نظر آوایی و تاریخی درخور تأمل است. چون مبنای قافیه، گفتار است نه نوشتار، در چنین عیبی صورت نوشتاری واژه‌ها تغییری نکرده است، ولی اغلب در تلفظ امروزین یکی از قوافی تغییر رخ داده است. استاد کزازی هم در مقاله‌ای که دربارۀ عیوب قافیه در شاهنامه نوشته است، این مطلب را ذکر کرده است؛ «تنگنا‌ها و آیین‌هایی که قافیه‌سنجان و ادب‌دانان در کتاب‌هایشان نوشته‌اند، و بر پایۀ آن قافیه را سنجیده‌اند اندک‌اندک در روزگاران سپسین پدید آمده است» (کزازی، 1384: 51). پس دلیل اصلی‌ این عیب قافیه، همان تغییرات آوایی است که در گذر زمان به وجود آمده است. این موارد در دیوان شاعران گذشته کم نیست، ما به ذکر چند نمونه بسنده می‌کنیم.

پس پرده بیند عمل‌های بد

همو پرده پوشد به آلای خود

(سعدی، 1382: 2)

چـو کشور ز ضحاک بودی تهی

یکی مایه‌ور بد به‌ســان رهی

 (فردوسی، 1386: بیت 34/78)

تب داشتــه‌ام دو هفته‌ای ماه دو هفت

تبخال دمید و تـب نهایت پذرفت

چون نتوانم لبانت بوسید به تفــت

تب‌خال مرا بدتر از آن تب که برفت

(خاقانی، 1375: 763)

4. نتیجه‌‌گیری

-‌ قافیه از ارکان مهم شعر فارسی است و شاعران همواره به آن اهمیت داده‌اند. سرودن اشعار با قوافی مشکل، و ذکر کردن انواع نقش‌ها برای قافیه، از توجه آن‌ها به قافیه حکایت می‌کند.

ـ با همۀ اهمیتی که قافیه دارد، گاهی ابیات بی‌قافیه در دیوان برخی از شاعران پیدا می‌شود. ولی حتما آن ابیات دارای ردیف هستند و ردیف کمبود قافیه را در موسیقی جبران می‌کند.

ـ ساخت قافیه‌های بدیع و نو، منحصر به برخی از شاعران، مانند مولوی است و در دیوان همۀ شاعران بسامد قافیه‌های نو و بدیع یکسان نیست.

ـ گاهی شاعران، به خاطر ضرورت، واژه‌های مخفف را در قافیه به ‌کار می‌برند یا در قوافی اشعار تغییراتی می‌دهند.

ـ قافیه می‌تواند در تصحیح متون کهن به ما کمک کند. همچنین موجب ماندگاری صورت‌های مختلف از یک واژه شود.

ـ ما با کمک قافیه، به گویش‌ها و لهجه‌های خاصی که در دیوان شاعران، وجود دارد و در مرکز قافیه قرار گرفته‌اند پی‌می‌بریم. در دیوان برخی از شاعران بزرگ مانند: فخرالدین اسعد گرگانی، نظامی، ناصرخسرو، عطّار و دیگر شاعران، قافیه‌هایی وجود دارد، که تابع لهجه و گویش خاص شاعراست، ما با کمک قافیه به این موضوع پی‌می‌بریم.

ـ دیگر، نقش بسیار مهمی است که قافیه در نشان دادن تحولات زبانی دارد، به علت نارسایی خط فارسی، ما از تلفظ صحیح واژه‌ها در زمان‌های مختلف آگاهی نداریم، و قافیه به ما در این زمینه کمک شایانی می‌کند. چون قافیه‌‌ها باید با هم همسانی و هم‌آوایی داشته باشند، هر‌چند این هم‌آوایی کامل نیست و در حروف پایانی است، باز هم ما را از تلفظ واژه‌ها در دوره‌های مختلف آگاه می‌کند.

ـ همچنین، عیبی که به عنوان « اقواء» در علم قافیه آمده است، اغلب ناشی از تغییری است که در تلفظ واژه‌ها رخ داده و از نظر آوایی و تاریخی درخور تأمل است.

پی‌نوشت‌ها

1-‌ البته در برخی از مناطق فارسی زبان، بسیاری از واژه‌هایی را که با کسره آغاز می‌کنیم، هنوز با فتحه تلفظ می‌کنند. مانند (payda, janab, narar) و تلفظ درست نیز همین است.

2- قافیه از نظر زبان‌شناسان هم تعریف شده است، وحیدیان کامیار در تعریف قافیه می‌نویسد: «قافیه حرف یا حروف مشترک معینی است در پایان کلمات قاموسی نامکرر مصراع‌های یک شعر» (وحیدیان‌ کامیار، 1372: 92). محمد‌علی حق‌شناس نیز تعریف جامع و مانعی از قافیه دارد: «قافیه هم‌آوایی ناتمامی است که از تکرار یک یا چند صورت با توالی ی‌سان در پایان آخرین واژه‌های نامکرر مصاریع یا ابیات یک شعر و گاه پیش از ردیف، پدید می‌آید.» (حق‌شناس، 1390: 44).

3- در شعر شاعران گذشتۀ ما، ابیات همواره با قافیه همراه بوده و مقفا بودن از لزوم وجوبی‌ شعر به حساب می‌آمده است. ولی گاهی ابیاتی در دیوان شاعران هست که بدون قافیه‌، ولی همراه با ردیف است. این عدم تقید به قافیه، از آن روست که تکرار و آهنگ ردیف، نبود قافیه را نامحسوس و جای خالی آن را پر کرده است. حتا شاعران بزرگ هم ابیات بدون قافیه دارند.

آن‌ کــه تا بود یار و جفــت نداشـــت

 وان که تا هست خورد و جفت نداشت

(جام جم اوحدی، 1362: 467)

ز دل هر لحــــظه آهی سر کشیدی

به یاد یار آهـی ســــر کشیـــــدی

(کلیات سلمان ساوجی، بی تا: 514)

به حق آن‌ که تو کــــس را نمـــانی

که آن ساعــت که تو کــس را نمانی

(عطار، 1378: 407)

4- مقالاتی که دربارۀ قافیه نوشته شده‌اند:

-‌ از مقالات مهم در باب قافیه، با دید زبان‌شناختی: پرداختن به قافیه باختن، محمد‌علی حق‌شناس، نشر دانش، 1360.

- پژوهش در فن قافیه شعر فارسی، ریکاردو زیپولی، نامه فرهنگستان، 1383.

- موسیقی قافیه و پیوند آن با وزن، محمود کیانوش، نگین، 1353.

- قافیه و نقد آن، محمود کیانوش، نگین، 1353.

-‌ قافیه در شاهنامه، میرجلال الدین کزازی، زبان و ادبیات فارسی(دانشگاه آزاد اسلامی اراک)1382.

-‌ قافیه از دید شمس قیس رازی، علی بابک، ادبیات فارسی(دانشگاه آزاد مشهد) 1384.

- اندیشیدن در قافیه، تقی وحیدیان کامیار، نشر دانش، 1360.

-‌ در تنگنای قافیه، مصطفی ذاکری، اطلاع رسانی و کتاب‌داری، نشر دانش، 1382.

- رابطۀ طولی وزن و قافیه، عبدالظیم یمینی، ارمغان، 1353.

  1. منابع

    1. ابوالقاسمی، محسن. (1372). تاریخ زبان فارسی، آشنا، شماره یازده، دوازده، خرداد و تیر، مرداد و شهریور.
    2. ـــــــــــــــــ . (1380). تاریخ زبان فارسی، تهران: سمت.
    3. اسعد گرگانی، فخر‌الدین. (1349). ویس و رامین، تصحیح ماگالی تودوا – الکساندر گواخایا، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
    4.  اوحدی مراغه‌ای. (رکن‌الدین ابوالحسن مراغی) (1362). دیوان اشعار، تصحیح امیراحمد اشرفی، چ 1، تهران: پیشرو.
    5. بختیاری، آرمان و دیگران. (1382). ریشه‌های بزرگ سخن، نقد ریشه‌شناسی بر فرهنگ بزرگ سخن، بهار نشر دانش، سال بیستم، شماره یک (42- 46).
    6. حق‌شناس، علی‌محمد. (1390). مقالات ادبی، زبان‌شناسی، چ 2، تهران: نیلوفر.
    7. خاقانی شروانی، افضل‌الدّین بدیل‌بن علی. (1375). دیوان اشعار، ویراسته میر‌جلال‌الدین کزازی، تهران: مرکز.
    8. خالقی‌مطلق، جلال. (1389). یادداشت‌های شاهنامه (با اصطلاحات و افزوده‌)، مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی (مرکز پژوهش های ایرانی و اسلامی)، بخش یکم.
    9. خواجوی کرمانی (کمال‌الدین ابوالعطاء محمودبن علی‌بن محمود).(1370). گل و نوروز، به اهتمام و کوشش کمال عینی، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
    10. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .(1367). دیوان اشعار، با مقدمه مهدی افشار، تهران.
    11. دهخدا، علی‌اکبر. (1377). لغت‌نامه، به کوشش محمد معین، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
    12. رودکی سمرقندی، ابوعبدالله جعفربن محمدبن حکیم‌بن عبدالرحمن‌بن آدم. (1382). دیوان اشعار، پژوهش، تصحیح و شرح جعفر شعار، چ 3، تهران: قطره.
    13. رودی‌گر، اشمیت. (1382 -1383). راهنمای زبان‌های ایرانی (زبان‌های ایرانی نو)، مترجمان آرمان بختیاری و دیگران؛ ترجمه فارسی زیر نظر حسن رضایی باغ بیدی،  ج 2، تهران: ققنوس.
    14. سعدی، مصلح‌الدین. (1385). غزلیات سعدی، به تصحیح و توضیح غلام‌حسین یوسفی، تهران: سخن.
    15. سلمان ساوجی. (بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ تا). کلیات، با مقدمه و تصحیح اوستا، شرح حال و تحقیق از رشید یاسمی، تهران: زوار.
    16. سنایی، ابوالمجد مجدودبن آدم. (1366). دیوان اشعار، به کوشش مدرس رضوی، تهران، انتشارات سنایی، چاپ اول.
    17. شفیعی کدکنی، محمدرضا. (1376). موسیقی شعر، چ 5، تهران: آگه.
    18. شمس قیس رازی. (1382). المعجم، به کوشش محمد رمضانی، مؤسسۀ خاور، مطبعۀ مجلس، 1314.
    19. شمیسا، سیروس. (1382). آشنایی با عروض و قافیه، تهران: فردوس.
    20. صادقی، علی‌اشرف. (1368). منشأ واژگان معیار ادبی معاصر فارسی، زمستان، آیینۀ میراث، دورۀ جدید، سال پنجم، شماره چهارم، پیاپی 39
    21. شیرازی، خواجه شمس‌الدین محمد. (حافظ) (1377). دیوان اشعار، به تصحیح محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران: شقایق.
    22. طاهباز، سیروس. (1368). دربارۀ شعر و شاعری از مجموعه آثار نیما یوشیج، چ 1، تهران: دفترهای زمانه.
    23. طوسی، خواجه نصیرالدین. (1369). معیارالاشعار، تصحیح دکتر جلیل تجلیل، نشر جامی.
    24. عراقی، فخرالدین. (1372). دیوان اشعار، تصحیح و توضیح نسرین محتشم (خزاعی)، تهران: زوار.
    25. عطار، فریدالدین. (1384). منطق‌الطیر، مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی، چ 2، تهران: سخن.
    26. ـــــــــــــــ . (1388). الهی‌نامه، مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی، چ 4، تهران: سخن.
    27. ـــــــــــــــ . (1392). دیوان قصاید و غزلیات، با سعی و تصحیح مهدی مداینی و مهران افشاری، چ 1، تهران: چرخ.
    28. عیدگاه طبرقه‌ای، وحید. (1392). تصحیح بیت‌هایی از دیوان ناصرخسرو، ادبیات و زبان‌ها، فرهنگ‌نویسی، اردی‌بهشت، شماره 5 و6.
    29. فردوسی. (1386). شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، دفترهای 1.2.3، چ 2، تهران: مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی.
    30. فرشیدورد، خسرو. (1378). تاریخ زبان فارسی از آغاز تاکنون، تهران: زوّار.
    31. فرغانی، سیف. (سیف‌الدین ابوالمحامد محمد الفرغانی) (1364). دیوان اشعار، تصحیح ذبیح الله صفا، تهران: توس.
    32. فروزان‌فر، بدیع‌الزمان. (1367). شرح مثنوی شریف، جزء سوم از دفتر اول، تهران: زوّار.
    33. فره‌وشی، بهرام. (1346). فرهنگ پهلوی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
    34. قطران تبریزی. (1333). دیوان اشعار، به سعی و اهتمام محمد نخجوانی، شفق، تبریز.
    35.  کزازی، میر‌جلال‌الدین. (1384). قافیه در شاهنامه، زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه آزاد اسلامی اراک)، بهار شماره یک (51 - 62).
    36.  مسعود سعد سلمان. (1374). دیوان اشعار، با مقدمه رشید یاسمی، با اهتمام پرویز بابایی، چ 1، تهران: نگاه.
    37. ـــــــــــــــــــ . (1390). دیوان اشعار، تصحیح محمد مهیار، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
    38. مصاحب، غلام‌حسین. (1365). دایره‌المعارف فارسی، فرانکلین.
    39. معین، محمد (1380). فرهنگ فارسی (یک جلدی)، چ 2، تهران: سرایش.
    40. مکنزی، دیوید نیل. (1390). فرهنگ کوچک زبان پهلوی، مترجم مهشید میر‌فخرایی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
    41. منوچهری دامغانی. (1347). دیوان اشعار، به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران، زوّار، چاپ سوم.
    42. مولوی، جلال‌الدین محمد. (1379). مثنوی معنوی، مطابق نسخۀ تصحیح رینولد نیکلسون، تهران: آذر.
    43. ــــــــــــــــــــــــ . (1388). غزلیات شمس، گزینش و تفسیر محمدرضا شفیعی‌کدکنی، ج 1، تهران: سخن.
    44. ــــــــــــــــــــــــ . (1389). کلیات شمس تبریزی، تصحیح استاد بدیع‌الزمان فروزان‌فر، تهران: پیام عدالت.
    45. ناتل خانلری، پرویز. (1378). دستور تاریخی زبان فارسی، به کوشش عفت مستشارنیا، چ 4، تهران: توس.
    46. ــــــــــــــــــ . (1382). تاریخ زبان فارسی، تهران: نشر نو.
    47. ناصرخسرو قبادیانی. (1380). دیوان اشعار، با مقدمه و شرح حال سید حسن تقی زاده، تصحیح استاد مجتبی مینوی، تعلیقات علی اکبر دهخدا، تهران: معین.
    48. نجم دایه. (1352). رساله عقل و عشق، به کوشش تقی تفضلی، چ 2، تهران: نشر بنگاه و ترجمه کتاب.
    49. نظامی، ابومحمد الیاس‌بن یوسف‌بن زکی‌ابن مؤید. (1385). اقبال‌نامه یا خرد‌نامه، تصحیح حسن وحید‌دستگردی، تهران: زوار.
    50. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . (1386). هفت‌پیکر، تصحیح بهروز ثروتیان، تهران: امیرکبیر.
    51. همایی، جلال‌الدین. (1363). فنون بلاغت و صناعات ادبی، چ 2، تهران: توس.
    52. یوسفی، غلام‌حسین. (1365). کاغذ زر، چ 1، تهران: یزدان.