نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان
2 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Vocative is a role that noun accepts it and usually used in Persian language with interjection letters i.e. "Ey", "Ya" and "Alef" that is attached to the end of the noun. By combining the definitions that have been mentioned for vocative in grammar books, it can be concluded that vocative is a noun that is addressed; whether it is a real address or figurative. The verbal symbol of vocative is "Ey" and its synonyms in sentence that sometimes these symbols are deleted from sentence and the change of word's song is replaced it. Vocative and more precisely the core of vocative may be deleted from the sentence. Vocative deletion in sentence is among problems that grammarians have paid less attention to it in vocative subject. In a general overview, vocative can be divided into two mentioned and deleted sectors.When vocative is mentioned in sentence it can be explicit or ironic name but deleted vocative includes following types:
1. Some cases that participle or interpretable phrase to participle is used after the interjection letter (Ey) that sometimes in this case the conjunction letter "Ke" is used after the interjection letter, for example:
Ey ke dar koshtan-e ma hich modara nakoni
Soud-o sarmaye besouzi-o mohaba nakoni (Hafez, 1990: 340)
And sometimes it has been used without "Ke", for example:
Ey az banafshe sakhte bar gol mesalha
Dar aftab karde ze anbar kolalha (Sanaei, 2001: 801)
2. Some cases that speaker pronouns of "I" and "We" are used after the interjection letter "Ey" and the phrase after the letter "Ey" can be totally considered as an adjective for the deleted core of vocative, for example:
Narges kereshme mibarad az had boroun khoram
Ey man faday-e shive-ye chashme siyah-e to (Hafez, 1990: 284)
In Persian texts, some evidences are also found that the letter "Ey" is not used for addressing in them.In the structure of these types, no vocative has been mentioned in the sentence and deleted vocative cannot be distinguished but interjection can be considered as some particles to express surprise or wish, for example:
Doush ba simin senobar dar nahan sar dashtam to express surprise:
Ey khosh an yadi ke ba simin senobar dashtam (Amir Moezi, 2006: 423)
Dar shahr-o dar biaban hamrah-e an mahimtowish:
Ey jan gholam-o bande-ye an mah-e khosh-legha (mawlavi, 1997: 66)
In rhetorical books under the semantics topics, exclamatory sentences are classified as composition seeking types that like other sentences, the secondary intentions and meanings have been mentioned for them. One of the topics that have been considered less in these sentences is the secondary meaning separation of interjection and vocative as a quasi–independent sentence of a written sentence after it. Meanings derived from sentences and phrases with interjection and vocative are something that is considered as secondary meanings for this type of sentence. However, its secondary meanings independent of sentences and phrases after it must be proposed and considered because interjection and vocative is sentence fragment. for example:
Hezar bar begoftim-o hich dar nagereft
Ke gerd-e eshgh nagard ey faghir-o gardidi (sa’di, 1987: 441)
If the addressee is called by the word "poor", it means his poverty and incapacity to enter the world of love and in other words it has a sense of humiliation. Although the secondary intention of the predicative sentence stated in this verse, chastise and rebuke are found; this problem is true in different types of vocative that has been mentioned in the first part of the study; For example, in the following verse, vocative is the word of someone who is deleted in the sentence:
Ey ke dar koshtan-e ma hich modara nakoni
Soud-o sarmaye besouzi-o mohaba nakoni (Hafez, 1990: 340)
This sentence vocative is justified as "Ey Kase dar koshtane ma'a hich modara nakonandeh", so it is the adjective followed by the vocative word and play the vocative role, it has the specific connotation of imploration for mercy, however, the later sentence has the secondary intention of rebuke and chastise. By considering vocatives made by the letter "Ey", according to the suggestive classification in the grammatical part of the present study, the deleted and mentioned types of vocatives in the secondary intentions can be considered. But in most evidences, the secondary intention that is found through the integration of interjection and vocative had coordinated with the secondary intention of its following sentence and both of them have been mentioned to express a total concept and their secondary intentions are conceptually close to each other.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
در بسیاری از کتابهای بلاغی، جملههای ندایی برای طلب اقبال و توجه مخاطب تعریف شده و مثالهایی برای ندا با حروف مختلف آمده است. در این کتابها ذکر شده است که گاهی ندا در غیر ندا استعمال میشود و گاه مقاصد بلاغی و اغراض خاصی دارد که در کتابهایی چون التلخیص، مطول، مختصر، هنجار گفتار، معالمالبلاغه، و دررالادب از این معانی ثانوی با تعبیرهای «تستعمل صیغه فی غیر معناه» (قزوینی، 1350 :172) یا «استعمال ندا در غیر ندا» (تقوی، 1363: 112) یاد شده است و در کتابهای جدیدتر چون طراز سخن، معانی و بیان علوی مقدم و اشرف زاده، معانی و بیان جلیل تجلیل و امثال آن، اینگونه آمده است: «در ندا گاه مقاصد بلاغی و اغراض خاصّی دیده میشود» (صادقیان، 1382: 114) و مانند سایر اقسام جمله برای آن معانی مجازی، مقاصد بلاغی یا اغراض خاصی ذکر شده است؛ مثل بیان تحسّر و اندوه، بیان تعجب، ملامت و ... که مباحث مربوط به آن بهتفصیل در کتابهای معانی آمده است.
در این میان، تنها در کتاب معانی شمیسا در ذیل بحث جملههای انشایی اینگونه آمده است: «با حرف ندا، طلب توجه مخاطب را به خود میکنیم و ندا در همة جملات دیده میشود ...، امّا معمولاً ندا در جملههای پرسشی و امری است» (شمیسا، 1379: 136). شمیسا سپس در خصوص مقاصد ثانوی که ممکن است از جملههای ندایی برداشت شود، آورده است: «ندا حکم مخصوصی ندارد و معانی مجازی هر سه نوع جمله را میتوان در مورد جملاتی که مشتمل بر حرف نداست ذکر کرد» (همان).
گرچه این دیدگاه نسبت به دیدگاه دیگران جدید و قابلتوجه است، پس از بررسی جملههای ندایی، در میان این جملهها انواعی دیده میشود که از دیدگاه دستور زبان و نیز گاهی از جهت مقاصد ثانوی کاملاً متفاوت است.
منادا در دستور زبان فارسی
«منادا» یکی از مباحث دستور زبان فارسی است که در کتابهای دستور، گاهی به عنوان یکی از نقشهایی که اسم میپذیرد (انوری- گیوی، 120:1375 و پنج استاد، 1378: 44) و گاه در بحث اصوات یا شبهجملهها (شریعت،331:1375 و خانلری،1382: 77) و گاه در مبحث حروف (خیامپور، 126:1384) مطرح شده است. آشکارترین نشانههای منادا حروف نداست؛ مانند «ای»، «یا» و الفی که به آخر اسم الحاق میشود. نشانة دیگر تشخیص آن نیز که البته نشانهای ش7نیداری است، تغییر آهنگ کلام است.
تعریف منادا نزد دستوریان بر چند محور زیر استوار است:
1- اسمی است که مورد خطاب قرار گرفته است: ای علی.
2- گاه غیرشخص را که قابلخطابکردن نیست، منادا قرار میدهند: ای گل.
3- معمولاً منادا یا جملۀ ندایی نشانه یا نقشنمای «ای، یا،...و الف» را به همراه دارد. این نشانه گاه حذف میشود و تغییر آهنگ کلام از آن نیابت میکند.
4- منادا ممکن است ساده یا مقید باشد : ای خدا – ای خدای مهربان.
5- گاهی منادا حذف میگردد.
جدول (1) وجوه مختلف تعریف منادا را در برخی کتابهای دستور بهاجمال مینمایاند:
نام کتاب و نویسنده |
تعریف منادا |
|||||||
|
نشانههای ای،یا،ایا،تکیه |
اسم بودن |
غیرشخص بودن |
حذف منادا (مثلاً آن که) |
ساده یا مقید بودن |
در حکم جمله بودن منادا |
حذف حرف ندا |
منادا قرار گرفتن ضمیر |
طالقانی |
* |
* |
* |
* |
* |
|
|
|
پنج استاد |
* |
* |
* |
* |
* |
|
|
|
وحیدیان |
* |
|
|
|
|
* |
|
|
مشکور |
* |
|
|
|
|
|
|
* |
خطیب رهبر |
* |
* |
|
|
|
|
|
|
انوری-گیوی |
* |
|
|
|
|
|
|
|
فرشیدورد |
* |
* |
|
* |
|
|
|
|
بصاری |
* |
|
* |
* |
* |
|
* |
|
خیامپور |
* |
* |
|
* |
|
|
|
|
عماد |
* |
* |
|
|
|
|
* |
|
جدول (1)
چنانکه در جدول (1) مشاهده میشود، مطلبی که همة دستوریان بدون استثنا دربارة منادا ذکر کردهاند، نشانههای منادا یا حروف نداست. پس از آن بیشتر نویسندگان به اسم بودن منادا اشاره کردهاند. مورد خطاب قرار گرفتن غیرشخص، ساده یا مقیّد بودن منادا، حذف منادا و در حکم جمله بودن منادا نیز از مواردی است که در برخی کتابها مطرح شده است.
به عبارت دیگر، هر یک از این وجوه در یک یا چند کتاب مطرح شده است و دیگران بدان نپرداختهاند و این نشان میدهد که دستورنویسان در این موضوع متفقالقول نیستند و همین مطلب تعاریف بیشتر کتابها را از جامعیت و مانعیت انداخته است.
تعریف پیشنهادی منادا
اگر بخواهیم تعریفی از تلفیق همة این تعاریف به دست آوریم میتوان گفت: «منادا اسمی است که مورد خطاب قرار میگیرد؛ خواه این خطاب، حقیقی (خطاب به انسان) باشد و خواه مجازی (خطاب به غیرانسان). نشانة لفظی منادا در جمله «ای» و مترادفهای آن است که گاه این نشانهها حذف میشود و تغییر آهنگ کلام جایگزین آن میگردد. منادا (و به عبارت دقیقتر هستة منادا) ممکن است محذوف باشد.»
اقسام منادا
بنابر تعریفی که از منادا ارائه شد، گاهی منادا در جمله حذف میشود. حذف منادا از جمله مباحثی است که دستوریان بدان کمتر توجه کردهاند. در این مقاله به دلیل اهمیت این بحث، در یک نگاه کلی ابتدا منادا به دو بخش مذکور و محذوف تقسیم میگردد؛ سپس اقسام فرعی دیگر در ذیل هر بخش مطرح میشود. البته در این نوشتار بیشتر نداهایی مورد نظر است که با حرف «ای» ساخته میشود؛ بنابراین اقسام منادا را میتوان به صورت زیر دسته بندی کرد:
1- منادای مذکور
هرگاه منادا در جمله ذکر شود، یکی از انواع زیر خواهد بود:
1-1- اسم صریح
منادا گاهی اسم صریح است که شامل اسم عام و خاص، ذات و معنی، جامد و مشتق، مصغّر، مفرد و جمع، بسیط و مرکب (رک. خیامپور، 1384: 34-37) میشود، مانند:
ای صاحب کرامت! شکرانۀ سلامت |
|
روزی تفقدی کن درویش بینوا را |
در اینگونه موارد، که حرف ندا با اسم خاص افراد یا اسم عام همراه میشود و به صورت اسم ممدوح، اسم خود شاعر یا خطابهای ای یار، ای دل و امثال اینها میآید، اشکالی در شناخت منادا وجود ندارد و حرف ندا و منادا در جمله کاملاً واضح است. مانند ابیات زیر:
ببخشا، ای پسر! برمن ببخشا |
|
مکش در عشق خیره چون منی را |
ای چراغ دل! نمیدانی که اندر وصل و هجر |
|
دوزخ بیمالک و فردوس بیرضوان تو راست |
ای نگار دلبر زیبای من! |
|
شمع شهرافروز شهرآرای من |
1- 2- اسم کنایه
منادا گاهی نیز اسم کنایه است. طبق نظر خیامپور اسم کنایه به سه قسم ضمیر، مبهمات و اسم استفهام منقسم میشود اما معمولاً تنها قسمی از اسماء کنایه که منادا قرار گرفته است، همان ضمیر است. مانند:
ای تو شیری در تک این چاه فرد |
|
نقش چون خرگوش خونت ریخت و خورد |
|
باغ چه بود؟ جان من آن شماست |
|
ای شما بوده مرا چون چشم راست |
|
در مثالهای مذکور، ضمیرهایی که در نقش منادا قرار گرفته است ضمیرهای مخاطب «تو» و «شما» است؛ اما شواهدی نیز وجود دارد که ضمیرهای متکلم «من» و «ما» پس از حرف ندا (ای) واقع میشود و به نظر میرسد در این قسم جمله ها منادا محذوف است (به این موضوع در بخش منادای محذوف پرداخته خواهد شد) مانند بیت زیر:
ای ما همه بندگان در بند |
|
کس را نه بجز تو کس خداوند |
نرگس کرشمه میبرد از حد برون خرام |
|
ای من فدای شیوة چشم سیاه تو |
اما این مطلب که منادا ممکن است شخص یا غیرشخص باشد در تعریف منادا اهمیتی ندارد؛ زیرا از نظر دستوری تفاوتی ایجاد نمیکند و جایگاه بررسی آن در علم بلاغت است.
2- منادای محذوف
یکی دیگر از وجوهی که برخی دستورنویسان در تعریف منادا به آن اشاره کردهاند، حذف مناداست. منظور از حذف منادا در اینجا حذف هستة مناداست؛ زیرا اگر منادا بهکلی حذف گردد، دیگر ندا و نقش منادایی وجود نخواهد داشت. این وجه یکی از اقسام بسیار مهم و پرکاربرد شعر فارسی است که بیشتر دستورنویسان به اشاره از آن گذر کردهاند؛ در حالی که بررسی جامعتر و دقیقتری را میطلبد.
ابیات زیر شواهدی را نشان میدهد که هستة منادا در آنها حذف شده است:
ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما |
|
آبروی خوبی از چاه زنخدان شما |
ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست |
|
گر امید وصل باشد آنچنان دشوار نیست |
ای جفای تو ز دولت خوبتر |
|
و انتقام تو ز جان محبوبتر |
ای هنر از مردی تو شرمسار |
|
از هنر بیوهزنی شرم دار |
غالبا در چنین جملاتی هستة محذوف منادا را «آن» پنداشتهاند:
ای آنکه فروغ ماه حسن از روی رخشان شما (است)
ای آنکه گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست
ای آنکه جفای تو از دولت خوبتر(است)
ای آنکه هنر از مردی تو شرمسار(است)
خیامپور دربارة این نوع منادا بر آن است که در این جملهها فعل یا رابطه به وجه وصفی تبدیل میشود و منادا قرار میگیرد و وجه وصفی میتواند حالت ندایی داشته باشد بدون آنکه به تقدیر موصول نیازی باشد؛ یعنی منادا در بیت زیر:
ای نام تو بهترین سر آغاز |
|
بی نام تو نامه کی کنم باز |
«نام تو بهترین سر آغاز باشنده» است (خیامپور، 126:1384و127).
توجه خیامپور به این قسم از منادا درخور تقدیر است؛ اما وی در مثالهایی که ذکر کرده به جمله هایی که با «ای که» آغاز میشود نپرداخته است. همچنین در برخی مثالهای او که منادا به وجه وصفی تبدیل شده است، معلوم نمیشود که چه کسی مورد خطاب است؛ مثلاً:
ای هر که سگ تو گوهرش پاک |
|
وی هر که نه با تو بر سرش خاک |
به این صورت تأویل شده است:
«ای گوهر هر که سگ تو است پاک باشنده و ای بر سر هر که با تو نیست خاک باشنده» (همان: 127)
به نظر میرسد مشکل چنین ابیاتی، علاوه بر اضافه کردن یا نکردن موصول، شناسایی منادا باشد و این که آیا ممکن است در برخی جملهها که اسلوب ندا دارد، در واقع منادایی وجود نداشته باشد؟ پاسخ این سؤال را در شواهد بیشتری از شعر فارسی باید جستجو کرد:
ای چنگ فروبرده به خون دل حافظ |
|
فکرت مگر از غیرت قرآن و خدا نیست |
در بیت فوق «چنگ فروبرده» صفت مرکب است که جانشین موصوف شده است و میتوان به جای آن، کلمهای مانند دوست، یار، ... گذاشت و گفت: «ای یار چنگ فروبرده به خون دل حافظ». در این صورت، بدون نیاز به موصول هستة محذوف منادا را بیان کردهایم؛ حال آنکه در تأویل خیّامپور شخص مورد خطاب، معلوم نیست. حتی در برخی جملهها که ناگزیر از تأویل به وجه وصفی هستیم، یافتن هستة منادا ضروری به نظر میرسد:
ای لقای تو جواب هر سؤال |
|
مشکل از تو حل شود بی قیل و قال |
«ای یار لقای تو جواب هر سؤال بوده»
ای مهر تو در دلها وی مهر تو بر لبها |
|
وی شور تو در سرها وی سرّ تو در جانها |
«ای یارِ (خدای) مهر تو در دلها بوده»
بنابراین، میتوان گفت در چنین جملههایی هستة منادا حذف و صفت جانشین آن شده است؛ خواه این صفت مفرد باشد خواه به صورت وجه وصفی قابل تأویل به صفت:
ای که گفتی هیچ مشکل جز فراق یار نیست |
|
گر امید وصل باشد آنچنان دشوار نیست |
«ای کسِ (شخصِ) گوینده هیچ مشکل چون فراق یار نیست»
مواردی که منادا در جمله حذف میشود شامل اقسام زیر است:
2- 1- مواردی که وجه وصفی یا عبارت تأویل پذیر به وجه وصفی پس از حرف ندا (ای) قرار
میگیرد؛ که این قسم خود دارای دو نوع است:
2-1- الف- ای + که + وجه وصفی یا عبارت تأویلپذیر به وجه وصفی
گاه در برخی شواهد بین «ای» به عنوان حرف ندا و وجه وصفی حرف ربط «که» نیز میآید:
ای که دریا جام کرده شربت عام تورا |
|
رخش را رستم بس و گور بری پرویز را |
«ای» حرف ندا و «دریا شربت عام تو را جام کرده» وجه وصفی است. به نظر میرسد در چنین مواردی باید منادا را محذوف و وجه وصفی را صفت منادای محذوف دانست و جمله را به این صورت تأویل کرد: «ای کس دریا شربت عام ترا جام کرده».
در برخی ابیات نیز پس از حرف ندای «ای» و «که» جملهای میآید که میتوان آن را به وجه وصفی تأویل کرد؛ مانند بیت زیر:
ای که در بند صورت و نقشی |
|
بستة استوی علیالعرشی |
«ای» حرف ندا و جملة مؤول به وجه وصفی «دربند صورت و نقش بوده» است. البته به سبب وجود حرف «که» در عبارت، به نظر میرسد بهتر است «کس» یا «کسی» منادای محذوف در نظر گرفته شود و نقش منادایی به این کلمه داده شود: «ای کس در بند صورت و نقش بوده»
همچنین در بیت زیر:
ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی |
|
سود و سرمایه بسوزیّ و محابا نکنی |
جملة پس از «که» قابلیت تأویل به وجه وصفی را دارد اما به دلیل ذکر «که» در جمله بهتر است منادا محذوف در نظر گرفته شود.
«ای کسی که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی» و در صورت تأویل به وجه وصفی: «ای کس در کشتن ما مدارا نکننده».
2-1- ب- ای + وجه وصفی یا عبارت قابل تأویل به وجه وصفی
در برخی جملهها «ای» در نقش حرف ندا آمده و پس از آن عبارتی ذکر شده که از نظر دستوری حالت وجه وصفی دارد؛ مانند ابیات زیر:
ای دریده دل من از غم عشق |
|
زان لب چون عقیق کی دوزی |
«ای» حرف ندا و «دل من از غم عشق دریده» وجه وصفی است؛ یا در بیت زیر:
ای یتیمی دیده اکنون با یتیمان لطف کن |
|
وی غریبی کرده اکنون با غریبان کن وفا |
در مصرع اول «یتیمی دیده» و در مصرع دوم «غریبی کرده» هر دو وجه وصفی است، و نیز در بیت زیر:
ای از بنفشه ساخته بر گل مثالها |
|
در آفتاب کرده ز عنبر کلالها |
«از بنفشه بر گل مثالها ساخته» و «در آفتاب ز عنبر کلالها کرده» هر دو وجه وصفی است.
در برخی از شواهد نیز حرف ندای «ای» در جملههایی میآید که قابلتأویل به وجه وصفی است.
ای لب و دندان تو لعل و گهر |
|
راحت جان آن لب و دندان توست |
«ای» حرف ندا و «لب و دندان تو لعل و گهر بوده» وجه وصفی است.
همانگونه که ملاحظه میشود در همة این شواهد و شواهدی نظیر آن، عبارت پس از حرف ندا قابل تأویل به وجه وصفی است؛ اما به نظر میرسد حتی در چنین مواردی نیز بهتر است هستۀ منادا را در آن محذوف دانست؛ هرچند عبارت مؤوّل به وجه وصفی بار معنایی خاصی در جمله ایجاد می کند که در صورت ذکر نام مخاطب به صورت صریح این تأثیر را بر مخاطب ندارد (به این موضوع در بخش بعدی مقاله پرداخته خواهد شد).
2-2- مواردی که ضمیرهای متکلم «من» و «ما» پس از حرف ندا قرار میگیرد (ای+ ضمیرهای متکلم «من» و «ما»).
چنانکه اشاره شد در شعر فارسی به ابیات بسیاری بر میخوریم که در آنها «ای» پیش از ضمیر قرار گرفته است. در این اسلوب، گاهی عبارت پس از «ای» را میتوان صفتی برای هستة محذوف منادا در نظر گرفت؛ مانند:
ای من فدای شیوة چشم سیاه تو = ای شخصِ من فدای شیوة چشم سیاه تو بوده
ای ما به روح تیر تو با ما سنان مباش = ای کسِ ما به روح تیر تو بوده
با دقت در این قسم از شواهد به نظر میرسد میتوان «شخص»، «کس» یا «کسی که» را به عنوان منادای محذوف در نظر گرفت:
ای من غریب کوی تو از کوی تو بر من عسس |
|
حیلت چه سازم تا مگر با تو بر آرم یک نفس |
ای کسی که من غریب کوی تو هستم یا ای شخصِ من غریب کوی تو بوده.
نیز در بیت زیر:
ای من غلام عشق تو روزی هزار بار |
|
بر من نهد ز عشق بتی صد هزار بار |
ای کسی که من روزی هزار بار غلام عشق تو هستم، یا ای کسِ من غلام عشق تو بوده
میتوان «کسی که» را به عنوان منادا در این بیت محذوف دانست.
در این راستا موضوع مهم قابل ملاحظه ای که در بررسی متون با آن مواجه می شویم مواردی است که حرف «ای» در جمله با ساختاری مشابه ساختار های سابق الذکر به کار رفته است؛ اما از نظر معنایی حرف «ای» در این جملهها حرف ندا به شمار نمیآید. بنابراین، به نظر میرسد ضروری است که به صورت جداگانه مطرح و بررسی شود.
مواردی که «ای» حرف ندا به شمار نمیآید:
گاهی در زبان فارسی شواهدی نیز یافت می شود که «ای» در آنها برای خطاب به کار نمیرود؛ بلکه معنی کثرت، تعجّب و حیرت یا آرزو را میتوان از آن فهمید:
از که بگریزیم از خود ای محال |
|
از که برباییم از حق ای وبال |
در بیت فوق «محال» و «وبال» را نمیتوان منادا در نظر گرفت؛ زیرا این دو تنها از نظر ظاهری اسلوب ندا دارد؛ اما در معنی، «ای محال» و «ای وبال» را میتوان به «چقدر محال» و «چه وبالی» تعبیر کرد. این نوع «ای» در ترکیباتی چون ای بسا، ای خوشا، ای دریغ، ای مبارک و . . . هم دیده میشود و شایسته است دستورنویسان در آن تأمل بیشتری بکنند.
به طور کلی میتوان مواردی را که «ای» حرف ندا نیست به دو قسم دستهبندی کرد:
الف: شواهدی که «ای» معنی «چه» میدهد و برای بیان کثرت یا تعجب است:
ای بسا شرما که برد از چشمها |
|
دیدة شوخ خوش جادوی تو |
یعنی: دیدة شوخ خوش جادوی تو از چشمها چه بسیار شرم برده است.
ای بسا سر همچنین جنبان شده |
|
با دهان خشک و با چشمان تر |
یعنی چه بسیار سر که با دهان خشک و با چشمان تر همچنان جنبان شده است.
ای راحت آن باد که از نزد تو آید |
|
پیغام تو آرد بر ما وقت بزیدن |
«ای» در بیت میتواند در معنی «چه» باشد، چه راحت است آن بادی که از نزد تو آید. همچنین در بیت زیر:
دوش با سیمین صنوبر در نهان سِر داشتم |
|
ای خوش آن عیشی که با سیمین صنوبر داشتم |
در تعبیر «ای خوش» در مصرع دوم «ای» در معنی «چه» آمده است.
یا بعضی از شواهد دارای ساختاری است که هیچ کدام از حالات منادای محذوف یا وجه وصفی در نقش منادا را نمیتوان در آنها توجیه کرد، مثلاً در بیت زیر:
ای من آن روباه صحرا کز کمین |
|
سر بریدندش برای پوستین |
در چنین جملههایی منادای آشکار وجود ندارد و ساختار جمله نیز به گونهای است که نه پس از «ای» وجه وصفی میتواند منادای جمله باشد و نه جمله را میتوان تأویل به وجه وصفی کرد تا به جای اسم، پذیرای نقش منادا باشد. علاوه بر این، واژههایی چون «کسی که» یا «آن که» را نیز نمیتوان منادای محذوف آن دانست. اگر در خواندن این بیت پس از «ای» مکثی انجام شود:
ای، من آن روباه صحرا کز کمین |
|
سر بریدندش برای پوستین |
در این صورت میتوان «ای» را اداتی برای بیان تعجب دانست. همچنین در بیت زیر:
شاهد معنی عیان و ما به صورت ملتفت |
|
ای درون جهل خون ای روی نادانی سیاه |
«ای» میتواند برای دعا و نفرین باشد.
ب: شواهدی که «ای» معنی «ای کاش» میدهد و برای بیان آرزو است:
در برخی نمونهها نیز «ای» همراه ضمیر آمده است؛ اما نمیتوان منادایی محذوف مثل «کسی که» بین «ای» و «من» در نظر گرفت؛ مانند بیت زیر:
گر دوست را به غربت من خوش بود همی |
|
ای من رهی غربت و ای من غلام دوست |
در هر دو عبارت در مصرع دوم نمیتوان « کسی که» را محذوف دانست و به نظر میرسد جمله حرف ندا دارد اما منادا ندارد و شاید بتوان در چنین مواردی «ای» را مخفف «ای کاش» یا «الهی» تصور کرد که با توجه به مضمون مصراع اول توجیهپذیر نیز هست؛ یعنی اگر دوست به غربت من خوش بود، پس ای کاش من رهی غربت دوست شوم یا باشم. همچنین در این بیت:
در شهر و در بیابان همراه آن مهیم |
|
ای جان غلام و بندة آن ماه خوشلقا |
که «ای» را در آغاز مصرع دوم میتوان مخفف «ای کاش» دانست و حرف ندا دانستن آن وجهی ندارد؛ بلکه حرف ندا بودن «ای» مستلزم این است که حرف ندا بدون منادا باشد؛ زیرا منادای محذوفی نمیتوان برای آن در نظر گرفت.
اقسام ندا از لحاظ ساختار در جمله
در بررسی اجمالی که بر منتخبی از متون نظم ادب فارسی تا سدة هشتم انجام شد، مشخص گردید جملههایی که حاوی حرف ندای «ای» و مناداست حکم یکسانی ندارد بلکه از لحاظ ساختار جمله اقسامی دارد که در بحث مقاصد ثانوی آنها نیز تأثیر میگذارد.
در این پژوهش بر اساس شواهد بهدستآمده از متون، تقسیم بندیی برای اقسام منادا پیشنهاد شد و دربارۀ موارد قابلتأمل بحث شد. نمودار زیر خلاصۀ این تقسیمبندی را نشان میدهد:
بررسی مقاصد ثانوی در انواع ندا بر اساس دستهبندی پیشنهادی
چون جملههای ندایی جزء اقسام انشای طلبی به شمار میآید، در کتابهای بلاغی مانند سایر جملهها برای آن مقاصد و معانی ثانوی ذکر شده است و در بیشتر موارد به این نکته توجهی نشده است که آیا مقاصد ثانویی که برای اینگونه جملهها مطرح میگردد از خود لفظ ندا و منادا برداشت میشود یا مجموع جمله یا عبارت چنین مفهومی را در بر دارد. به نظر میرسد بحث مقاصد ثانوی جملههای ندایی در میان بلاغیون نیز با نوعی تشکیک همراه است؛ زیرا غالباً بحث ندا در کتابهای بلاغی یا مختصرتر از سایر مباحث مطرح شده است (که در اکثر کتابها این وضعیت وجود دارد) یا در برخی از کتابها چون معانی و بیان آهنی در بیان اقسام انشای طلبی تنها استفهام، امر و نهی ذکر شده و ندا جزء اقسام انشا نیامده است (رک: آهنی،1357: 96-92). حتی در بحث از انواع استفهام، برای پرسش از حال و چگونگی شیء، بیت زیر از سعدی مثال آورده شده که قابل تأمل است:
چون است حال بستان ای باد نوبهاری |
|
کز بلبلان بر آمد فریاد بیقراری |
این بیت سعدی که به نظر سایر بلاغیون ممکن بود جزء جملههای ندا به شمار آید، در این کتاب جزء اقسام پرسش ذکر شده است؛ چون در حقیقت، اصل جمله پرسش است و ندا و منادا برای جلب توجه یا مخاطب قرار دادن آمده است. استاد همایی نیز در بحث از معانی حقیقی و مجازی ندا (منظور از معانی مجازی همان مقاصد ثانوی است) ذیل بیت:
ایا قبرَ مَعنٍ کیفَ وَاَرَیتَ جودَهُ |
|
فقد کان منهالبّر والبحر مُترعا |
میگوید: «مقصود از حرف ندا، ندای حقیقی نیست؛ بلکه ترکیب، افادة معنی تحسّر و اندوهناکی میکند» (همایی:109،1373) و همچنین شمیسا در کتاب معانی خود در باب جملههای ندایی بیان میکند: «این که ندا را جزء انشای طلبی قرار دادهاند جهت این است که با حرف ندا طلب توجه مخاطب را به خود میکنیم. ندا در همة جملات دیده میشود. ندا حکم مخصوصی ندارد و معانی مجازی هر سه نوع جمله را میتوان در مورد جملاتی که مشتمل بر حرف نداست ذکر کرد» (شمیسا، 1386: 160و161) و در ادامه با ذکر یک مثال اندیشة خود را اینگونه تبیین میکند: «در عبارت «ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی» حکم آن همان حکم جملة امری «بکوش که صاحب خبر شوی» است (تشویق)» (همانجا).
در واقع، پایۀ نظریة مطرح شده در این مقاله همان اندیشهای است که استاد همایی و شمیسا بیان کردهاند. بر اساس این دیدگاه مقاصد ثانویی که بلاغیون برای جمله های ندایی مطرح میکنند در واقع مقاصدی است که از کل عبارت یا جمله، اعم از خبری یا انشایی، میتوان فهمید و ندا و منادا جز جلب توجه مخاطب تأثیر چندانی در مقاصد ثانوی کل جمله ندارد؛ اما به نظر میرسد از این مطلب تا کنون غفلت شده است.
در این بخش سعی میشود با توجه به دسته بندی ارائه شده در این مقاله برای انواع جمله های ندایی، این اقسام از لحاظ مقاصد ثانوی بررسی شود.
تذکر: در این قسمت فقط جملههایی مورد بحث است که «ای» در آن حرف ندا به شمار میآید.
مقاصد ثانوی ندا و منادا
گاهی بجز قصدی ثانوی که از کل جملة حاوی ندا و منادا برداشت میشود، وضعیت یا کیفیت منادا نیز میتواند در مقاصد ثانوی مؤثر باشد و میتوان حرف ندا و منادا را جملهای مستقل دانست که مقاصد ثانوی آن اغلب برای تأکید بیشتر بر مقاصد ثانوی جمله یا جملههای پس از آن است؛ مثلاً اینکه منادا در جمله مذکور باشد یا هستۀ منادا محذوف و عبارتی به ظاهر جانشین آن شده باشد، هر یک میتواند در جمله حاوی پیام یا بار معنایی خاصی باشد. اینکه چه عبارتی به ظاهر جایگزین اسم مخاطب یا همان هستۀ محذوف منادا شده یا این مسئله که لفظی که با آن مخاطب مورد خطاب قرار گرفته است چقدر میتواند با محتوای کلام یا جملههای بعدی مرتبط باشد، همه از مقولاتی است که کمتر به آن توجه شده است. به طورکلی میتوان ترکیب ندا و منادا را یک شبهجمله فرض کرد و به عنوان یک جملة مستقل، جدای از جمله یا جملههایی که پس از آن میآید، دارای مقاصد ثانوی دانست و مسئلة ندا و منادا را از جمله هایی که به دنبال آنها میآید تفکیک کرد؛ زیرا آن جملهها به جهت خبر یا امر و نهی یا استفهام بودنشان می توانند مقاصد ثانوی خاص خود را داشته باشد.
بررسی مقاصد ثانوی در «منادای مذکور»
همانگونه که در اقسام پیشنهادی منادا بیان شد، در «منادای مذکور» منادا یا اسم صریح است یا اسم کنایه و در موارد اسم صریح میتوان مخاطب را با اسم خاص یا یک اسم عام، مانند «ای دوست»، «ای یار» و امثال آن مخاطب قرار داد. در برخی از شواهد نیز لفظ منادا با صفاتی همراه میشود، که هر یک میتواند دارای مقاصد زیر باشد.
1- بیان عظمت و بزرگی مخاطب
گاهی برای بیان عظمت و بزرگی مخاطب یا بزرگداشت او، به جای اینکه اسم خاص مورد ندا قرار گیرد مخاطب با یک اسم عام مورد ندا واقع میشود؛ مانند بیت زیر:
هم دیده داری هم قدم، هم نور داری هم ظلم |
|
در هزل و جد ای محتشم هم کعبه گردی هم منات |
مخاطب را با لفظ «ای محتشم» مورد خطاب قرار میدهد؛ گرچه در تقسیمبندی اقسام منادا این نوع منادا اسم صریح به شمار میآید، اینکه مخاطب را محتشم خطاب میکند، بار معنایی خاصی دارد که در صورت آمدن اسم خاص به جای آن، نمیشود چنین قصدی از آن برداشت کرد.
2- بیان ضعف و عجز و ناتوانی مخاطب
در بیت زیر برای گوشزد کردن ناتوانی مخاطب در عالم عشق او را با لفظ «فقیر» مورد خطاب قرار
میدهد:
هزار بار بگفتیم و هیچ در نگرفت |
|
که گرد عشق نگرد ای فقیر و، گردیدی |
خواندن مخاطب با لفظ «فقیر» نشاندهندة فقر و بیچیزی و بیانگر نبودن صلاحیت و ظرفیت در مخاطب برای ورود به عالم عشق است و به نوعی تحقیر مخاطب به شمار میآید. در صورتی که جملة خبری که در کل این بیت مطرح شده است قصد ثانوی توبیخ و ملامت را همراه دارد.
3- برای بیان استمداد از مخاطب
در خطاب با خداوند، به مناسبت خواست و منظور خود یکی از صفات او را مورد خطاب قرار داده است که البته کاملاً با محتوای جملة تالی آن هماهنگی دارد، مثلاً در بیت زیر:
سر گشته شد سنایی یارب تو ره نمای |
|
ای رهنمای خلق و خدای علیم ما |
در مصرع دوم برای تأکید بر درخواست «یارب ره نمای» که در مصراع اول آمده، خداوند را با صفت «ای رهنمای خلق و خدای علیم» مخاطب قرار داده است.
یا در بیت زیر برای برانگیختن صفت کرم در مخاطب او را با لفظ «ای کریم» مورد خطاب قرار میدهد که جدای از قصد ثانوی جمله، به کار بردن خود این لفظ میتواند قصد و منظور خاصی داشته باشد:
با تو در فقر و یتیمی ما چه کردیم از کرم |
|
تو همان کن ای کریم از خلق خود با خلقها |
4- برای هشدار دادن به مخاطب
گاه شاعر به قصد سرزنش مخاطب و هشدار دادن به او صفات خاصی را به او نسبت میدهد و او را با آن صفات میخواند:
ای رهی و بندة آز و نیاز |
|
بوده به نادانی هفتاد سال |
شاعر در بیت اول، مخاطب را با صفات «رهی و بندة آز و نیاز» و «هفتاد سال به نادانی بوده» و در بیت دوم با تعبیر «خر بدبخت» مورد خطاب قرار داده است که قصد ثانوی خاصی از کاربرد این مناداها وجود دارد. شاعر در بیت نخست مخاطب را با الفاظ مختلف منادا قرار میدهد تا در مصرع اول بیت دوم در قالب یک جملة امری که خود دارای قصد ثانوی است، او را پند و اندرز دهد، یا در مصرع دوم با لفظ «خر بدبخت» مورد خطاب قرار میدهد تا به او امر کند: «برآی از جوال» که خود به عنوان یک جملة امری ممکن است قصد ثانوی داشته باشد.
چنانکه ملاحظه میشود گاهی مقاصد ثانوی الفاظ منادا، غیر از مقاصد ثانوی جملههای پس از آنهاست هر یک می تواند جداگانه دارای منظور خاصی باشد. البته برخی از این جملههای ندایی می تواند مکمل و مؤکِّد مقاصد ثانوی جملههای پس از آن باشد و در این مقاصد تأثیر بگذارد.
وجه وصفی در نقش منادا
مطالب بیانشده در مواردی که در ترکیب ندا و منادا هستة منادا حذف میشود و عبارتی به صورت وجه وصفی نقش منادا میپذیرد نیز صدق می کند:
ای جور گرفته مذهب و کیش |
|
این کبر فرو نه از سر خویش |
در مصرع اول هستة منادا «کس یا کسیکه» حذف شده است و به نظر میرسد وجه وصفی جانشین اسم و منادا واقع شده باشد. منادا به صرف نقش مناداییاش تنها برای طلب اقبال و توجه مخاطب ذکر شده و منظور گوینده بیان مطالب جملة مصرع دوم بوده است که مضمونش نهی مخاطب از کبر و غرور است و میتواند قصد ثانوی از ادای این جملة نهی، توبیخ و ملامت مخاطب باشد؛ البته محتوای عبارتی که با حذف منادا در ظاهر جمله، منادا واقع شده و اینکه مخاطب را با چه صفتی مورد ندا قرار داده است خود مسئلة جداگانهای است. وجه وصفی «ای مذهب و کیش جور گرفته» در واقع معادل همان خطاب ای ستمگر یا ای جورپیشه است که خود به عنوان یک شبه جملۀ مستقل از جملۀ امری پس از آن میتواند قصد ثانوی داشته باشد. نیز در این بیت:
ای ز ما سیر آمده بدرود باش |
|
ما نه خوشنودیم تو خوشنود باش |
در ترکیب «ای ز ما سیر آمده» حرف ندا و وجه وصفی پس از آن در نقش منادا، قصد ثانوی گله و شکایت را دربردارد که شاید در بیان مفهوم مورد نظر بسیار گویاتر و در انتقال احساس گوینده قویتر از جملههای بعدی در بیت باشد. ابتدا به مخاطب گله میکند که تو از ما سیر شدهای؛ سپس خداحافظی میکند و نوعی گله و شکایت را با خداحافظی نشان میدهد.
حتی اگر منادا جملة قابل تأویل به وجه وصفی باشد نیز این مطلب توجیهپذیر است؛ مثلاً در بیت زیر به نظر میرسد قصد ثانوی شبهجملة ندا و منادا با جملة امری پس از آن متفاوت است:
ای به خواب غفلت اندر هان و هان بیدار شو |
|
در ره معنی قدم مردانه و هشیار زن |
در این بیت نیز وجه وصفی «به خواب غفلت اندر بوده» به جای هستة محذوف منادا در ظاهر جمله جانشین نقش منادایی است و حرف ندا و وجه وصفی بازمانده از منادای محذوف، دارای قصد ثانوی توبیخ و ملامت همراه با نوعی هشدار است؛ اما قصد ثانوی جملة امری «بیدار شو» فقط هشدار دادن است.
این مسئله در اقسام مختلف منادا که در بخش قبلی ذکر شد، مصداق دارد؛ مثلاً در بیت زیر منادا لفظ «کسی که» است که در جمله محذوف است:
ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی |
|
سود و سرمایه بسوزیّ و محابا نکنی |
منادای این جمله این گونه توجیه میشود:
«ای کسی که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی». البته جملة پس از «که» تأویل به صفت و به منادا نسبت داده میشود: «ای کس در کشتن ما هیچ مدارا نکننده»
در این صورت، صفتی که با لفظ منادا همراه میشود و نقش منادا را در جمله می پذیرد، دارای بار معنایی خاص خود یعنی استرحام است، که کاملاً از جملة خبری مصرع دوم مجزا و متفاوت است و جملة خبری مصرع دوم نیز به تنهایی، حاوی قصد ثانوی توبیخ و ملامت است.
البته در بیشتر موارد قصد ثانویی که از مجموع حرف ندا و منادا فهمیده میشود با قصد ثانوی جملة تالی آن در یک راستا بوده و هر دو به منظور بیان یک مفهوم کلی ذکر شده است و مقاصد ثانوی آنها از نظر مفهومی به هم نزدیک است.
نتیجه
منادا از مباحثی است که در دستور زبان فارسی و همچنین علم معانی مطرح شده اما ویژگی های آن کامل و دقیق بررسی نشده است. در این مقاله ابتدا با بررسی منادا در دستور زبان فارسی، دسته بندی جدیدی برای اقسام آن پیشنهاد شده است. بر اساس این تقسیم بندی در همة جملههایی که «ای» در آن حرف ندا به شمار میآید، منادای پس از آن به دو گونة مذکور و محذوف قابل بررسی است؛ یعنی ممکن است پس از حرف «ای»، منادا ذکر یا حذف شود. منادای مذکور شامل دو بخش اسم صریح و اسم کنایه است. اسلوب منادای محذوف نیز به گونهای است که پس از «ای» یا وجه وصفی و یا ضمیرهای متکلم (من و ما) قرار میگیرد. همچنین حرف «ای» در برخی شواهد حرف ندا به شمار نمیآید بلکه افادة کثرت و تعجب یا بیان آرزو میکند. در ادامه، بر اساس تقسیم بندی پیشنهادی، وضعیت اینگونه جمله ها از لحاظ مقاصد ثانوی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. در نهایت به نظر میرسد با تفکیک اقسام ندا و بررسی مناداهای محذوف، حرف ندا و منادا در قالب یک شبهجمله، جملة مستقلی به شمار می آید و بحث مقاصد ثانوی آن جدای از جملههایی که به دنبال آنها ذکر میشود باید مدنظر قرار گیرد، در حالی که همة مواردی که در کتب بلاغی به عنوان قصد ثانوی ندا بیان شده است مقاصدی است که از جملههای پس از حرف ندا و منادا برداشت میشود و به مقاصد ثانوی خود حرف ندا و منادا توجهی نشده است. با توجه به این مطالب روشن میشود که گاهی از مجموع حرف ندا و منادای پس از آن، قصد ثانویی برداشت میشود که با مقاصد ثانوی جملهای که در ادامة آن میآید متفاوت است اما هر دو برای یک منظور و رسیدن به یک هدف اصلی بیان میشود. در برخی شواهد نیز مقاصد ثانوی حرف ندا و منادا و مقاصد ثانویی که از جملة پس از آن فهمیده میشود یکسان و مکمل و مؤکّد یکدیگرند؛ اما باید به این نکته توجه داشت که شبهجملة حرف ندا و منادا و جملة پس از آن دو جملة مستقل است و باید بحث مقاصد ثانوی به صورت جداگانه در هر یک بررسی شود.
منابع