نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه زابل، زابل، ایران
2 دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه زابل، زابل، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Poet laureate Mirza Aboutaleb Kalim Kashani so called "Kalim's Talebaei" which has been nominated "the second means creator", is one of the famous poets of 11th century. His lineage has been revealed from Hamadan by Hisrorians and they have told that due to his inhabitancy in Kashan, he was known as Kashani. Kalim Kashani was so speech. His total poetry is written about 24000 verses; but, what is remained from him is not more than 6567 verses. He used of various rhetorical elements in his poetry and proverb and allegory are of these elements which are changed into stylistic feature because of many applications of them. The reason can be this that the Hindi style poet tries to reinforce his poetry by using proverb and allegory and apply this to make progress in his poetries which among them, Kalim Kashani has exhibited these literary devices for others in the best way.
In this research, we tried to investigate proverb and allegory in Kalim Kashani's Divan poetry (6567 verses) that is done by using descriptive-analytical method. At the first, all of proverbs and allegories were extracted and in the next step, we focused on classifying of these literary devices and showing some examples and their analysis. At the end, the obtained results were shown in a table according to the number of proverb and allegory devices and based on statistical samples. The final results of this research show clearly that Kalim Kashani used from proverb device more than the other one. According to this research, among all 9567 verses of whole Divan, there are 718 verses have proverb and allegory devices. Herein, there can be obtained some results including:
1- Kalim Kashani has applied proverb device in his Divan in the best way. He sometimes has used this device in hemistich and sometimes in the verse; so that, based on our investigation, there is 72.8% of all proverbs in the hemistich and 6.8% of which is in the verse.
2- The poet has applied both proverb and allegory devices in his Divan; so that, among all 718 verses contain these literary devices, there are 32 cases (4.5% of all verses) have both. There is just one case in this Divan that it is used literary device so called proverbs device.
3- The number of used allegory smile is 47 cases (6.5% of all). He also used from allegoric metaphor and this device appropriates 3.6% of all. The notable point is that some rhetoricians classified both allegoric metaphor and allusion in the same class and perhaps, there is a sentence that is mentioned as allegoric metaphor and that sentence be an allusion of verb too. This role caused some disagreement on allegoric metaphor and allusion.
4- Other device that has been applied by Kalim Kashani is the style of equation. According to our survey, this device appropriates 5.6% of all devices. In this work, we focused on this device separately because, although the style of equation is subset of allegory, it is classified in the distinct field from allegory in rhetoric topics.
As mentioned information, it can be found that as a famous poet in Hindi style, Kalim Kashani did not abstain using proverb and allegory in his Divan and put these literary devices in his poetries in the best way. The poet has used proverb in his Divan more than allegory and the allegory device has less appearance.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
سبک هندی به کاربرد گستردۀ تمثیل و ارسالالمثل مشهور است، این دو صنعت به دلیل کاربرد گسترده به صورت ویژگی سبکی در این دوره قرار گرفتهاند. بارزترین و مشهورترین شیوة مضمونسازی و به عبارت دیگر شگرد کار در سبک هندی، نقب زدن از ظاهر به باطن و برقرار کردن ارتباط بین محسوس و نامحسوس است. شاعر در سبک هندی توجهی خاصی به عناصر و پدیدههای طبیعی و اشیاء و آداب و رسوم و عادات و مصطلحات جامعة خویش دارد. این توجه خاص به شکلِ استخراج مضمون از مشاهدات انسانی در طبیعت و جامعه و اشیاء محیط شاعر، بروز میکند. در واقع در این سبک، شاعر همچون حضرت سلیمان و شاید بالاتر از او، زبان همة موجودات را میفهمد و همة موجودات نیز توانایی درک زبان او را دارند (حسینی، 1376: 18).
قالب شعر در سبک هندی تکبیت است نه غزل، منتها این ابیات با نخ قافیه و ردیف به هم وصل شدهاند و ظاهر غزل را یافتهاند. ساختار بیت سبک هندی چنین است که در مصراعی مطلب معقولی گفته شود، یعنی شعاری مطرح شود و در مصراع دیگر با تمثیل یا رابطه لف و نشری متناظر[1] با تشبیه مرکب، آن را محسوس کنند. همۀ هنر شاعر در این مصراع اخیر است؛ یعنی در مصراعی که باید معقول را محسوس کند و هر چه رابطۀ بین دو مصراع هنریتر و منسجمتر باشد، بیت دلنشینتر است (شمیسا، 1381: 189). یکی از عناصر پر کاربرد در این سبک ارسالالمثل و تمثیل است که نسبت به سبکهای پیشین کاربرد گستردهتری دارد و در این بین کلیم کاشانی هم از به کاربردن این صنایع ادبی در دیوان اشعار خویش خودداری نکرده است.
در این پژوهش که به شیوۀ توصیفی- تحلیلی انجام گردیده است، سعی بر آن شد تا دو صنعت ادبی ارسالالمثل و تمثیل در دیوان اشعار کلیم کاشانی (9567 بیت) مورد بررسی قرار گیرد. ابتدا کل ارسالالمثلها و تمثیلات دیوان شاعر استخراج گردید و در مرحلۀ بعد به تقسیمبندی این صنایع ادبی و ذکر شاهد مثالهایی و تحلیل چند نمونه در هر مورد پرداخته شد. در پایان براساس نمونههای آماری، نتایج بهدستآمده از لحاظ تعداد و بسامد دو صنعت ارسالالمثل و تمثیل در قالب جدول و نمودار نشان داده شد. بنابر نتایج پایانی این پژوهش، کلیم کاشانی در اشعار خویش بیشتر از صنعت ارسالالمثل بهره برده است.
1- نظری اجمالی به شرح حال و سبک کلیم کاشانی
ملکالشعرا میرزا ابوطالب کلیم کاشانی مشهور به «طالبای کلیم» که او را «خلاقالمعانی ثانی» خواندهاند، از شاعران معروف سدۀ یازدهم هجری است. اصل او را بیشتر تذکرهنویسان از همدان دانسته و گفتهاند که چون در کاشان اقامت داشت، به کاشانی معروف شد. وی دانشهای زمان را در کاشان و شیراز آموخت و هم در آغاز جوانی در عهد پادشاهی جهانگیر (1037-1014) به هند رفت و ملازمت شاهنواز خان اختیار کرد که در خدمت ابراهیم شاه ثانی عادلشاهی، والی بیجاپور به سر میبرد و بنابراین نخستین مأمنی که ابوطالب در هند یافت بیجاپور دکن بود (صفا، 1364: 5/1171).
کلیم کاشانی شاعر پر سخن بود. مجموع اشعار او را تا 24000 بیت نوشتهاند، ولی آنچه از آن باقی مانده است، در حدود 9567 بیت بیشتر نیست. اگر آن را با ظفرنامه شاهجهانی او که پانزده هزار بیت است یک جا نهیم، همان یا اندکی بیشتر از آن میشود، که گفتهاند. نظری به کلیات آثار کلیم نشان میدهد که او در همۀ انواع شعر طبع آزمایی کرده است ولی مهارت و شهرت او در غزلسرایی است (همان: 1175). همانگونه که شبلی نعمانی در این باره میگوید: «شیوۀ خاص او در غزل مضمونبندی یا معنیآفرینی و خیالبافی است» (نعمانی، 1368: 181). کلیم در مثنویها زبانی ساده و گاه دور از انسجام و استواری دارد و واژههای هندی را هر جا که ذکر حرفهها، صنعتها، منظرهها، گیاهان، گلها و درختان لازم بود به کاربرده و در این راه بسی بیشتر از دیگر شاعران پارسیگوی که به هند رفتهاند اثرپذیری خود را از آن سرزمین و زندگی کردن در آنجا نشان داده است.
وی همین زبان ساده را در قصیدههای خود نیز به کار داشته لیکن در این مورد سر و کارش با آفرینش مضمونها و تعبیرات خیالی و استعاری در بیانی نزدیک به زبان گفت و گوست، خواه در مدح و خواه در بیان حالات روحی خود و خواه در وصفهای طبیعی. مبالغههای کلیم در قصیدهها خاصه آنجا که سخن از ستایش پادشاه باشد کمسابقه است. اما همچنان که گفتیم مهارت و شهرت عالمگیر کلیم در غزلهای اوست که در آنها زبان ساده و گفتاری روان و سخنی استوار را با مضمونهای غالباً تازه و معنیهای بدیع و ناگفته که از اندیشههای غنایی و حکمی و اجتماعی برخاسته است، همراه کرد. اما این زبان ساده و روان او در غزلهایش بیشتر از انواع دیگر شعرهایش واژههای برگزیده و محکم و خوشتراش دارد.
وی در ارسالالمثل یا آوردن مصراعها و بیتهایی که حکم «مثل» داشته باشد، بسیار تواناست و اگرچه این هنر در عهد وی ویژۀ او نبود اما کلیم و چند تن دیگر در این هنرنمایی مهارت خاص دارند (صفا، 1364: 5/1176). او در شعر خود از انواع عناصر بلاغی استفاده کرده است که از جملۀ این عناصر، تمثیل و ارسالالمثل است که به علت کاربرد زیاد به یک ویژگی سبکی مبدل شده است. علت آن هم میتواند این باشد که شاعر سبک هندی با آوردن تمثیل و ارسالالمثل سعی دارد به کلام خود قوّت و استحکام ببخشد و از آن برای پیشبرد اهداف خود در اشعارش استفاده کند که در این میان کلیم کاشانی این صنایع ادبی را به بهترین نحو در دیوان اشعار خود در معرض دید همگان قرار داده است. در زیر به بررسی تک تک این صنایع ادبی پرداخته میشود.
2- تمثیل
تمثیل یکی از خصیصههای برجسته در سبک هندی به شمار میرود که بسامد استفاده از این صنعت در شعر شاعران سبک هندی بیشتر از دیگر سبکهاست. شاعر سبک هندی با آوردن تمثیل سعی دارد به کلام خود قوّت و استحکام ببخشد که در این میان کلیم کاشانی این صنعت ادبی را در لابهلای ابیات خویش گنجانده است. تمثیل در معنای اخص آن شامل تشبیه تمثیل، استعاره تمثیلیه و داستان تمثیلی است که کلیم کاشانی فقط از دو صنعت تشبیه تمثیل و استعارۀ تمثیلیه بهره برده است و داستان تمثیلی در اشعار او یافت نشد.
1-2- تشبیه تمثیل
یکی از قدیمیترین مواردی که از مفهوم تمثیل بیآنکه به این اشارت شود، یاد شده، نقدالشعر قدامۀبن جعفر است که آن را از جملۀ اوصاف «ائتلاف لفظ و معنی» قرار داده و گفته است و آن عبارت از این است که شاعر خواسته باشد به معنایی اشارت کند و سخنی بگوید که بر معنایی دیگر دلالت کند، اما آن معنای دیگر و سخن او، مقصود و منظور اصلی او را نشان دهد (شفیعی کدکنی، 1378: 78). عبدالقاهر جرجانی بر این عقیده است که تمثیل آن است که وجهشبه با نوعی تأویل و توضیح بدست آید (جرجانی، 1370: 50). تفتازانی در مفتاحالعلوم خود در باب تعریف تشبیه تمثیل چنین بیان میکند: «تشبیهالذی وجهه وصف منتزع من متعدد ای: أمرین أو امور» (تفتازانی، 1422: 553). که تأکید او بر این است که وجه شبه در تشبیه تمثیل از امور متعدد انتزاع شده باشد. خواجه نصیرالدین طوسی «تمثیل را با نام استدلال میخوانند و استدلال را چنان میدانند که از حال یک شبیه به حال دیگر شبیه دلیل سازند» (طوسی، 1326: 594). شایان ذکر است که بعضی از نویسندگان بلاغت تمثیل را از جمله استعاره میدانند که از آن جمله (کاشفی سبزواری، 1369: 105) و (شمس قیس، 1373: 319) هستند.
ولی آنچه بیشتر بلاغیون در باب تشبیه تمثیل بدان معتقدند، این است که وجه شبه در آن برداشت شده از چند چیز باشد.1 با توجه به مطالبی که گفته شد میتوان دریافت که تشبیه تمثیل آن است که در آن وجه شبه برداشت شده از چند چیز باشد و همچنین در آن، مشبه مرکب عقلی و مشبهٌبه مرکب حسی باشد و ادات تشبیه در آن گاه ذکر شود و گاه نه. کلیم کاشانی از این صنعت در اشعار خویش بهره برده است به گونهای که بسامد این صنعت در دیوان شاعر 5/6 درصد است (ر.ک: جدول شمارۀ1). برای آشکار شدن بهتر موضوع به مثال زیر توجه نمایید:
هر که خودبین و خودآرا، ز هنر محروم است |
|
همچو طاووس که پُر زینت و کم پرواز است |
در این بیت شاعر شخص خودبین و خود آراء را که یک امر مرکب و معقول است به طاووسی که پر زینت و کم پرواز باشد که یک امر مرکب و حسی است، تشبیه نموده است و ادات تشبیه «همچون» را ذکر کرده است. وجه شبه برداشت شده از این تشبیه، محروم بودن و به گونهای عیب و نقص داشتن است که یک امر معقول است. شاعر در این بیت به زیبایی یک هیأت مرکب و معقول را به یک هیأت مرکب و حسی تشبیه نموده است و بیت جنبه ضربالمثل دارد. در جای دیگر کلیم کاشانی چنین آورده است:
دنــی را پـــایــــه بـــالاتـــر نــهـــادن |
|
بـــه دیـــوانـــه بـــود شـمـشـیــر دادن |
شاعر در این بیت، درجه و مقام بالا دادن به انسان پست را به شمشیر دادن به دست فرد دیوانه تشبیه نموده است که تشبیه ما تمثیل بوده و بیت جنبۀ ارسالالمثل به خود گرفته است و از طرف دیگر وجه شبه نهفته در این تشبیه، مرتکب کار خطرناک و زیان آور شدن، است که خود یک امر مرکب و معقول است.
نمونههای فراوانی از این مورد یافت شد که در زیر به ذکر چند مورد بسنده شده است: (کلیم کاشانی،1387: 3/9) - (19/21) - (7/35) - (14/39) - (8/45) - (2/113) - (5/124) - (2/157) - (4/234) –(2/357) - (23/360) –(9/368) - (13/370) - (4/374) - (21/376) - (11/427) –(10/431) - (15/431) - (16/431) - (6/436) - (7/444) - (1/458) - (22/460) - (21/469) - (11/471) - (23/487) - (26/490) - (8/505) - (6/508) - (14/541) - (2/543) - (12/573) - (8/576) - (9/576) - (1/578) - (11/581).
2-2- استعارۀ تمثیلیه
یکی از عناصر بلاغی که به نحوی زیر مجموعۀ تشبیه تمثیل قرار میگیرد، استعارۀ تمثیلیه است. استعاره را به اعتبار آنکه وجه جامع بسیط یا مرکب باشد، به استعارۀ تمثیلیه و غیر تمثیلیه تقسیم میکنند (تقوی، 1363: 191). استعارۀ تمثیلیه بدین گونه است که دو موضوع یا دو حالت را که از امور متعدد گرفته شده، در نظر میآورند و یکی از آن دو را به دیگری تشبیه میکنند آن گاه کلامی که بر مشبهٌبه دلالت دارد بر زبان میآورند و مقصودشان از آن همان مشبه است. چون این نوع استعاره حالت ترکیبی دارد آن را مرکب میگویند و از آنجا که به عنوان تمثیل و «مثل» از آن استفاده میشود آن را تمثیلیه میخوانند (صادقیان، 1371: 189).
شمیسا در تعریف استعارة تمثیلیه چنین آورده است که «مشبهٌبه مرکبی است که حکم مثل را داشته باشد» (شمیسا، 1386: 201). شایان ذکر است که هرگاه استعاره تمثیلیه مشهور و در بین عامه مردم شهرت داشته باشد به صورت «مثل» ذکر میشود؛ به عبارت سادهتر استعارۀ تمثیلیه آن است که مشبه از جمله حذف و مشبهٌبه ذکر میشود که این مشبهٌبه ذکر شده جنبۀ «مثل» به خود گرفته است. بلاغیون در بعضی موارد استعاره تمثیلیه با کنایه را ذیل یک عنوان آوردهاند و چه بسا جملهای که تحت عنوان استعاره تمثیلیه ذکر گردیده است، کنایه هم است. بسامد این صنعت در شعر کلیم کاشانی6/3 درصد است. برای مثال کلیم کاشانی میسراید:
بیاختیار میبردم اشک، چون کنم؟ |
|
خاشاک سیـل را نـتـوانـد عـنـان گرفت
|
در این بیت در مصرع دوم «عنان گرفتن خاشاک از سیل» استعاره تمثیلیه از «نگه داشتن» است. چون اولاً عنان گرفتن خاشاک از سیل در معنی اصلی خود به کار گرفته نشده است و ثانیاً در عالم واقع هم چنین امری امکانپذیر نیست و از سوی دیگر مشبهٌبه ذکر شده جنبه «مثل» دارد. نمونه دیگر از این نوع:
ای خداوندی که از نیروی اقبـال بلند |
|
چرخ را از کهکشان، قدرِ تو خط بر سر کشید
|
در این بیت «خط بر سر کشیدن» استعارة تمثیلیه است از «نادیده گرفتن». چون این امر برای قدر در نظر گرفته شده است و در عالم واقع امکان پذیر نیست. نمونه دیگر از این نوع در دیوان شاعر:
ز بـس بــر رفـتـه ایــن ایـوان والا |
|
بـــه گِــل خـورشـیـد انــدود است بـنـا |
در این بیت «خورشید به گل اندودن» استعارۀ تمثیلیه است از «عمل بیهوده و عبث انجام دادن» و این جمله جنبة مثلی هم به خود گرفته است.
نمونههای دیگر از استعارۀ تمثیلیه در دیوان کلیم کاشانی: (کلیم کاشانی،1387: 7/13) - (2/15) - (11/226) - (6/256) - (22/359) - (1/379) - (7/428) - (10/469) - (15/470) - (10/472) - (19/472) - (8/487) - (9/488) - (3/489) - (1/509).
3-2- اسلوب معادله
اسلوب معادله یکی از دیگر صنایعی است که بعضیها به دلیل شباهت نزدیک با تمثیل، آن را تمثیل مینامند، ولی آنچه مسلم است، این است که اسلوب معادله اصطلاحی است که دکتر شفیعی کدکنی ساخته است؛ چون با ارسالالمثل و یا هر نوع مصراع حکمتآمیزی که بتواند جای «مثل» را بگیرد، اشتباه نشود، و استعمال آن در شعر شاعران سبک هندی به گونهای است که به عنوان یک ویژگی سبکی درآمده است. اسلوب معادله این است که دو مصراع کاملاً از لحاظ نحوی مستقل باشند و هیچ حرف ربط یا شرط یا چیزی دیگری آنها را حتی معناً هم مرتبط نکند. در صورتی که در اغلب مواردی که به عنوان تمثیل ذکر شده است، این استقلال نحوی مورد بحث و توجه قرار نگرفته است (شفیعی کدکنی، 1376: 63). شایان ذکر است چون تعریف خاص و جدا برای اسلوب معادله ذکر گردیده است، این مبحث جدا و تحت عنوان موضوع خاص از تمثیل آمده، اگرچه اسلوب شاخهای از تمثیل است.
اسلوب معادله به صورت یک معادله در دو طرف بیت نمایان است و حالتی چون لف و نشر در دو سوی بیت اجرا میکند. کلیم کاشانی به عنوان شاعر برجسته در سبک هندی از این صنعت در دیوان اشعار خویش بهره برده است، به گونهای که از مجموع 718 بیت آرایهدار در صنعت ارسالالمثل و تمثیل، 40 مورد مطابق با 6/5 درصد را به خود اختصاص داده است (ر.ک: جدول شمارۀ1). برای مثال کلیم کاشانی آورده:
پای بیکفش از سری کآید به سامان بهتر است |
|
زخـم مــرهمگیـر از چاک گــریبـان بـهتر است |
شاعر بیت را به صورت یک معادله آورده است و به گونهای مصرع اول در مصرع دوم نمایان است ولی هیچ ارتباط نحوی بین دو مصرع وجود ندارد و هر مصرع به گونهای مستقل ذکر شده است. در این بیت پای بی کفش و زخم مرهمگیر در یک طرف معادله و سامان آمدن سر با چاک گریبان در طرف دیگر معادله قرار میگیرند. بیت حالت لف و نشری به خود گرفته است. نمونه دیگر از این نوع:
گر به قسمت قانعی بیش و کـم دنیـا یکیست |
|
تشنه چون یک جرعه خواهد کوزه و دریا یکیست |
در این بیت قسمت و تشنه در روبروی هم و بیش و کم دنیا با کوزه و دریا در طرف دیگر در مقابل هم قرار میگیرند و دو بیت از لحاظ نحوی کاملاً مستقل از هم هستند و هر مصرع به صورت جداگانه معنی و مفهوم خود را میرساند. نمونه دیگر در دیوان شاعر:
یک شهرِ سنگدل را یک سخت جان بس است |
|
جایی که صد خدنگ2 بـود یک نشـان بـس است |
شاعر در اینجا به زیبایی منظور و مفهوم خود را به صورت جداگانه در هر مصرع ذکر کرده است و هر مصرع مستقل از مصرع دیگر است.
نمونههای دیگر از این مورد: (کلیم کاشانی، 1387: 8/34) - (2/70) - (19/77) - (19/79) - (1/112) - (6/130) - (12/147) - (16/154) - (17/157) - (6/183) - (11/194) - (13/196) - (4/210) - (7/289) - (12/315) - (6/358) - (5/361) - (14/375) - (1/414) - (10/437) - (27/472) - (11/475) - (7/486) - (20/492) - (17/504) - (16/507).
3- ارسالالمثل
یکی از صنایع برجسته در سبک هندی، ارسالالمثل است، این مدعا از آن جا نشئت میگیرد که بسامد این صنعت در شعر کلیم کاشانی و اکثر شاعران سبک هندی بسیار است و همین کاربرد گسترده سبب شده است که به صورت یک ویژگی سبکی در آید. محمدبن عمر رادویانی در تعریف ارسالالمثل چنین گفته است: «و یکی از جملة بلاغت آن است کی شاعر اندر بیت حکمتی گوید که آن به راه مثل بود» (رادویانی، 1362: 83). در جای دیگر در تعریف ارسالالمثل چنین بازگو کردهاند که «ارسالالمثل آن است که متکلم در سخن خویش مثل مشهوری درج کند یا عبارتی از حکمت و غیر آن آورد که تمثیل به آن نیکو نماید» (گرگانی، 1377: 40).
همچنین در تعریف «مثل» آورده شده است که جملهای که به عنوان مجاز مرکب بالاستعاره میآید، هر گاه کثرت استعمال نداشته باشد، به همین نام و هرگاه کثرت استعمال داشته باشد، به گونهای که عوام و خواص آن را شناخته و به کار برند «مَثَل» نامیده میشود (شیرازی، 1373: 3/397). در مفصل شرح مطول در تعریف «مثل» ذکر شده است که «مثل عبارت است از کلام مشهور و معروف و مستقل در افاده و برای او یکی موردی است و یکی مضربی، مراد از مورد آن حالت اولیه است که کلام در آن مورد آمده است و مضرب آن حالتی است که با حالت اول شباهت دارد» (هاشمی خراسانی، 1372: 8/144).
شایان ذکر است که شمس قیس رازی در کتاب المعجم فی معاییر اشعارالعجم ارسالالمثل را زیرشاخه تضمین آورده است (رازی، 1373: 262). همچنین بعضی از نویسندگان از الفاظ دیگری در باب ارسالالمثل استفاده کردهاند؛ مثلاً، راستگو از لفظ «مثلآرایی» و «مثلواره» استفاده کرده است (راستگو، 1376: 298). کزازی هم از لفظ دستانزنی استفاده کرده است (کزازی، 1381: 112). با توجه به تعاریفی که گفته شد میتوان دریافت که ارسالالمثل سخن مشهور و کوتاهی است که در بین عامة مردم رواج دارد و از طرف دیگر جنبه تشبیهی دارد که در آن ادات تشبیه ذکر نمیشود.
دراین پژوهش سعی شده است برای فهم بهتر مطلب به تقسیمبندی این صنعت پرداخته شود که از چند دیدگاه مورد بحث قرار میگیرد:
1- شاعر «مثل» خود را در یک مصرع میآورد و از ذکر کردن «مثل» در کل بیت خودداری مینماید. کلیم کاشانی از این صنعت به بهترین نحو در اثر خویش بهره برده است؛ به گونهای که با آوردن 8/72 درصد بیشترین بسامد را در دیوان او دارد(رک. جدول شمارۀ 1). برای مثال او میگوید:
اشک کـواکب نگـر، چرخ غـم انــدود را |
|
گــریـه فــراوان بــود خانۀ پــر دود را |
مصرع دوم این بیت جنبه ارسالالمثل دارد که در بین عامه شهرت یافته است. شاعر به زیبایی «مثل» خود را در یک مصرع نمایان کرده است و همچنین این ارسالالمثل مشبهٌبه مرکب حسی است که مشبه آن در مصرع اول ذکر شده است. نمونه دیگر از این نوع:
دستـگاه ما کـجـا شـایستــه تـاراج اوست؟ |
|
غـیـر زانو نـیـست سـامـانی سر شوریده را |
در این بیت هم مِثل بیت قبل شاعر مَثل خود را در یک مصرع ذکر کرده است به گونهای که مصرع دوم این بیت جنبه ارسالالمثلی به خود گرفته است. در اینجا شاعر قدرت و شوکت شخص را که شایستگی تاراج ندارد، به انسان شوریدهای که غیر زانو سامان و همدردی ندارد، تشبیه کرده است. شاعر در جای دیگر چنین آورده است:
در صحبت افسرده دلان شـعر نـخــوانـیــم |
|
کـس مـروحه3 در فـصل زمـستـان نفروشد |
شاعر به زیبایی مصرع دوم این بیت را به صورت «مثل» ذکر کرده است، به گونهای که همچون قول مشهور در بین عامه مردم رواج دارد. شاعر شعر نخواندن در همنشینی با افسرده دلان را به مروحه(باد زن) فروختن در فصل زمستان تشبیه کرده است که وجه شبه آن کار بیهود و دور از انتظار کردن است که خود یک امر عقلی و مرکب است و با تمام ویژگیهای مَثل مطابقت دارد.
نمونههایی فراوان دیگر از این نوع در دیوان اشعار شاعر یافت شد که در زیر به ذکر نمونههایی چند بسنده شده است: (کلیم کاشانی، 1387: 9/3) - (14/3) - (4/4) - (5/4) - (9/4) - (12/4) - (1/5) - (8/5) - (17/5) - (2/6) - (4/6) - (10/7) - (12/7) - (14/7) - (5/9) - (9/10) - (13/11) - (2/12) - (15/12) - (2/13) - (2/15)- (5/15) - (9/15) - (1/16) - (2/16) - (8/16) - (10/16) - (12/16) - (4/17) - (12/17) - (9/18) - (14/18) - (2/20) - (5/20) - (18/21) - (9/23) - (11/23) - (14/23) - (1/24)- (9/24) - (5/26) - (7/26) - (2/27) - (4/27) - (3/28) - (6/28) - (9/28) - (1/29) - (12/29) - (1/30) - (2/30) - (2/31) - (2/32) - (4/33) - (20/34) - (7/36) - (15/37) - (19/38) - (6/40) - (7/40) - (11/40) - (2/41) - (4/41) - (9/41) - (15/41) - (16/42) - (1/43) - (8/43) - (10/43) - (9/44) - (10/44) - (2/45) - (6/46) - (1/51) - (7/51) - (20/51) -(2/52)- (7/52) - (17/56).
2- تقسیمبندی دیگر از ارسالالمثل بدینگونه است که شاعر «مثل» مشهور خود را در کل بیت میآورد، به گونهای که خواننده با خواندن کل بیت متوجه منظور نویسنده میشود. بسامد این صنعت در دیوان شاعر 8/6 درصد است (ر.ک: جدول شمارۀ 1). برای نمونه کلیم کاشانی چنین میگوید:
مـا ز آغـاز و ز انجـام جهـان بیخبریم |
|
اول و آخـر ایـن کهنـه کتـاب افتاده است |
شاعر در این بیت به زیبایی مطلب و سخن مشهور خود را در کل بیت به عرصۀ نمایش گذاشته است به گونهای که با خواندن مصرعی از این بیت، متوجه «مثل» نهفته شده در آن نمیشویم و این امر زمانی میسر است که کل بیت را بخوانیم. شاعر در جای دیگر چنین آورده است:
گـر روزگـار خواهی از تو حساب گیرد |
|
آسـان شمــار بــر خـود کـاری که مشکل افتد
|
کلیم کاشانی در این بیت نیز مَثل خود را در کل بیت نمایان کرده است که بدین صورت است، اگر میخواهی که روزگار از تو حساب گیرد کارهای دشوار و مشکل را بر خود آسان بگیر. نمونه دیگر از این نوع:
چـو شــد تقـدیــر کس، میافتد از بام |
|
اگـــر گــیــــرد درون چـاه، آرام |
این بیت هم اشاره دارد به سخن مشهور که از تقدیر گزیر و گریزی نیست و خداوند آنچه را برای بشر اقتضا نموده است، اجرا میکند که این جمله و سخن به گونۀ ارسالالمثل در کل این بیت نمایان است.
نمونههای دیگر از این مورد: (کلیم کاشانی، 1387: 9/26) - (12/31) - (1/32) - (5/35) - (15/38) – (9/52) - (17/59) - (4/60) - (7/69) - (5/75) – (11/134) - (6/143) - (12/158) - (2/173) - (7/345) - (7/352) - (12/372) - (5/414) - (2/421) - (25/423) - (12/431)-(12/433) - (7/460) - (18/467) - (15/482) - (14/487) - (11/489) - (18/492) - (23/492) - (14/496) - (11/516) - (11/532) - (14/576) - (18/576) - (9/577) - (6/578) - (2/579).
تقسیمبندی دیگر از ارسالالمثل
1- شاعر عین «مثل» رایج را در شعر خود درج میکند؛ یعنی «مثل» را همانگونه که در بین عوام شهرت دارد، به کار میبرد. برای آشکار شدن بهتر موضوع به مثالی که در زیر آمده است، توجه نمایید:
دیدۀ بینا بهای خاک راهت چون دمد؟ |
|
آب دریـا دیـده کـمقیمـت بـود کـالای مـا |
کلیم کاشانی در مصرع دوم این بیت به زیبایی عین «مثل» رایج در بین عامه را بازگو نموده است که اشاره دارد به این که «جنس آب خورده کم بهاتر است از جنس نو». شاعر در جای دیگر چنین آورده است:
بر سـیـه بــخـتــان بــود داغ وفـا زیبندهتر |
|
شب چو تاریک است از بهر چراغان بهتر است |
شاعر مصرع دوم این بیت را نیز به گونه مثل ذکر نموده است به گونهای که هنوز هم در بین مردم رواج دارد و کاربرد آن منسوخ نگردیده است. نمونه دیگر از این نوع:
هـمـنـشـیـن مـیدهـیام پــنـد، ولـی معذوری |
|
خوی دیـوانه گـرفت آنکـه بـه دیـوانه نشست |
شاعر به زیبایی مثل خود را در مصرع دوم ذکر کرده است.
نمونههای دیگر از این نوع: (کلیم کاشانی، 14:1387/57) - (16/60) - (12/61) - (10/63) - (13/63) - (11/64)- (18/64) - (6/65) - (11/65) - (2/67) - (3/67) - (7/67) - (5/68) - (10/68) - (14/68) - (10/69) - (11/69) - (6/70) - (11/70) - (9/71) - (12/71) - (1/73) - (14/73) - (2/75) - (6/75) - (12/76) - (6/77) - (7/78) - (8/79) - (11/79) - (12/79) - (10/80) –(14/80) - (5/81) - (6/81) - (16/81) - (1/82) - (6/82) - (14/82) - (16/82) - (6/83) - (1/87) - (9/88) - (17/89) - (2/90) - (7/90) –(8/91) - (16/91) - (18/91) - (5/92) - (7/92) - (10/92) - (10/92) - (14/92) - (4/93) - (9/94) - (10/99) - (13/99) - (1/100) - (17/100) - (14/102) - (5/103) - (7/103) - (10/104) - (2/105) - (17/105) - (8/106) - (8/107) - (3/109) - (1/110) - (4/110) - (5/110) - (7/110) - (8/110) - (13/110).
2- تقسیمبندی دیگر از ارسالالمثل بدین صورت است که شاعر به مضمون «مثل» اشاره میکند و از آوردن عین «مثل» خودداری مینماید. برای مثال کلیم کاشانی میگوید:
صبر، گوارا کند هر چه تو را ناخوش است |
|
سـاعتـی از کـف بـنه آب گلآلود را |
شاعر در مصرع اول این بیت «مثل» خود را به زیبایی نهفته است، به گونهای که اشاره به این «مثل» مشهور دارد «گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی». در جای دیگر چنین آورده است:
به کوی هر که درآیی به رنـگ او میبـاش |
|
دلا مـخـنـد کـه در خانة زمـانـه عزاست |
مصرع اول این بیت اشاره دارد به ضربالمثل مشهور «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت باش» که تقریباً عوام مردم از این مثل آگاه هستند و در صحبتهای روزمرۀ بسیاری از افراد این مثل به کار میرود که شاعر به گونهای زیبا با آوردن جزئی از این مثل خواننده خود را به سوی اصل مثل راهنمایی می کند. نمونه دیگر از این نوع:
وفـور عـیـش پدیــد اسـت از درآمـد کار |
|
از این بــهــار نـمـایـان بود نکویی سال |
شاعر باز هم در مصرع دوم این بیت اشارهای دارد به مثل رایج «سالی که نکوست از بهارش پیداست» و با آوردن جزئی از این مثل مخاطب خود را به سوی اصل مثل راهنمایی می کند.
1-3- ارسالالمثلین
یکی دیگر از زیر شاخههای ارسالالمثل، ارسالالمثلین است. ارسالالمثلین از صنایع بدیعیه و عبارت از این است که دو مثل را در بیتی بگنجانند (بهمنیار، 1369: مقدمه). کلیم کاشانی از این صنعت در اشعار خود بهره برده است به نحوی که با آوردن 32 بیت، 5/4 درصد را به خود اختصاص داده است (ر.ک: جدل شمارۀ 1). برای مثال:
سربلنـدی هـر کجـا کمتر، سلامت بیشتر |
|
بـاد نتـوانـد ستـم بــر سبـزۀ نـوخـیـز کـرد |
کلیم در این بیت دو «مثل» را به زیبایی در کنار هم آورده است؛ به نحوی که یک «مثل» در مصرع اول و «مثل» دیگر در مصرع دوم ذکر شده است. شاعردر جای دیگر چنین آورده است:
هر کجا سامان فزونتر بهرهمندی کمـتـر است |
|
تشنه زآب جـوی بیش از سیل، کام دل گرفت |
شاعر در این بیت صنعت ارسالالمثلین را به زیبایی در سخن خود گنجانده است به نحوی که یک مثل را در مصرع اول و مثل دیگر را در مصرع دوم ذکر کرده است.
در نظـرهـا اعتبـار کس بـه قـدر نفـع اوست |
|
عـزت هـر نـخل در بستان بـه مقدار بر است |
در این بیت هم به زیبایی دو مثل یکی در مصرع اول و دیگری در مصرع دوم به کار برده شده است.
نمونههای دیگر از این مورد: (کلیم کاشانی، 3:1387/4) - (18/11) - (12/14) - (1/74) - (11/84) - (2/137) - (4/149) - (7/186) - (5/315) - (4/324) - (4/327) - (2/354) - (3/374) - (7/434) - (10/434) - ( 8/436) - (9/436) - (22/472) - (27/490) - (12/572) - (9/578).
2-3- ارسالالامثال
یکی دیگر از صنعتهایی که در اینجا مورد بحث قرار میگیرد، ارسالالامثال است. ارسالالامثال این است که شاعر بیش از دو مثل در بیتی بگنجاند (کاشفی سبزواری، 1369: 121). نمونه کاربرد این صنعت در دیوان کلیم کاشانی کم بود به گونهای که فقط یک مورد یافت شد که در ذیل به ذکر آن پرداخته شده است:
در محبت بیکسی، در عشق تنهایی خوشست |
|
شادمانی بهتر از آن غم که بیغمخوار نیست |
شاعر در این بیت سه «مثل» را در کنار هم ذکر کرده است که به این صورت است: در محبت بی کسی خوشست، در عشق تنهایی خوشست و در مصرع دوم هم کل مصرع دارای صنعت ارسالالمثل است.
نتیجه
با توجه به بررسیهای به عمل آمده در دیوان اشعار کلیم کاشانی، از مجموع 9567 بیت در کل دیوان، 718 بیت آن دارای صنعت ارسالالمثل و تمثیل است. بر این اساس این نتایج را میتوان عنوان داشت:
1- کلیم کاشانی از صنعت ارسالالمثل در اثر خویش به بهترین نحو بهره برده است. او این صنعت را گاه در یک مصراع و گاهی در کل بیت نمایان کرده است، به نحوی که با بررسیهای انجامشده، 8/72 درصد ارسالالمثلها در یک مصراع و 8/6 درصد ارسالالمثلها در کل بیت گنجانده شده است.
2- شاعر صنعت ارسالالمثلین را هم در دیوان خویش مورد استفاده قرار داده است، به نحوی که از مجموع 718 بیت آرایهدار در صنعت ارسالالمثل و تمثیل، 32 مورد مطابق با 5/4 درصد را به این صنعت اختصاص داده است. در دیوان کلیم آرایه دیگری به نام ارسالالامثال هم به کار رفته است که این صنعت فقط یک بار مورد استفاده قرار گرفته است.
3- تشبیه تمثیل به کار گرفته شده در دیوان کلیم کاشانی 47 مورد برابر با 5/6درصد است. همچنین کلیم از آرایۀ استعارۀ تمثیلیه در دیوان خویش بهره برده است که این آرایه 6/3 درصد را به خود اختصاص داده است. نکته شایان ذکر این است که بعضی بلاغیون استعاره تمثیلیه و کنایه را ذیل یک عنوان ذکر کردهاند و چه بسا جملهای تحت عنوان استعاره تمثیلیه ذکر گردد و همان جمله کنایه از فعل هم باشد که همین امر سبب بروز بعضی اختلاف ها بر سر کنایه و استعاره تمثیلیه شده است.
4- آرایه دیگری که کلیم کاشانی در اثر خود به کار گرفته است، اسلوب معادله است که مطابق با بررسیهای بهعملآمده، این صنعت 6/5 درصد را به خود اختصاص داده است. چون اسلوب معادله را بحثی جداگانه از تمثیل در بلاغت آوردهاند، در این تحقیق هم مبحث جدا از تمثیل ذکر گردیده است، اگرچه اسلوب معادله از زیر شاخههای تمثیل است.
با توجه به موارد گفتهشده، میتوان دریافت که کلیم کاشانی به عنوان شاعر مشهور در سبک هندی از به کاربردن ارسالالمثل و تمثیل در دیوان اشعار خویش امتناع نکرده است و این صنایع ادبی را به بهترین نحو در لابهلای ابیات خویش گنجانده است، اما شاعر در دیوان خویش بیشتر از صنعت ارسالالمثل بهره برده است و تمثیل در جای خود نسبت به ارسالالمثل نمود کمتری دارد.
جدول1. بسامد ارسالالمثل و تمثیل با توجه به مجموع ابیات آرایهدار در این صنعت در دیوان اشعار کلیم کاشانی
درصد |
بسامد |
موضوع |
8/72 |
523 |
ارسالالمثل در یک مصرع |
8/6 |
49 |
ارسالالمثل در کل بیت |
5/4 |
32 |
ارسالالمثلین |
1/0 |
1 |
ارسالالامثال |
5/6 |
47 |
تمثیل |
6/3 |
26 |
استعارۀ تمثیلیه |
6/5 |
40 |
اسلوب معادله |
100 |
718 |
مجموع |
نمودار1. بسامد ارسالالمثل و تمثیل با توجه به مجموع ابیات آرایهدار در این صنعت در دیوان اشعار کلیم کاشانی
جدول2. بسامد ارسالالمثل و تمثیل با توجه به کل ابیات در دیوان اشعار کلیم کاشانی
درصد |
بسامد |
موضوع |
47/5 |
523 |
ارسالالمثل در یک مصرع |
51/0 |
49 |
ارسالالمثل در کل بیت |
33/0 |
32 |
ارسالالمثلین |
01/0 |
1 |
ارسالالامثال |
49/0 |
47 |
تمثیل |
27/0 |
26 |
استعارۀ تمثیلیه |
42/0 |
40 |
اسلوب معادله |
5/7 |
9567 |
مجموع |
نمودار2. بسامد ارسالالمثل و تمثیل با توجه به کل ابیات در دیوان اشعار کلیم کاشانی
پی نوشتها
1-(ضیف، 1383: 263)، (فتوحی رودمعجنی، 1389: 255)، (صادقیان، 1371: 157)، (جارم و مصطفی امین، 1390: 31)، (فضلی، 1380: 276)، (طبیبیان، 1388: 333)، (کزازی، 1381: 48)، (علوی مقدم و رضا اشرف زاده، 1386: 91)، (تجلیل، 1376: 54)، (طالبیان، 1378: 48)، (فندرسکی، 1381: 42)، (محبتی، 1380: 95)، (هاشمی خراسانی، 1372، ج7: 174).
2- خدنگ: درختی است بسیار سخت که از چوب آن نیزه و تیر و زین اسب سازند و تیر خدنگ و زین خدنگ بدین اعتبار است. در جای دیگر چنین گفته شده است: درختی است که چوب آن نهایت محکم و صاف و راست باشند، چون اکثر از چوب آن تیر میسازند؛ لهذا مجازاً اسم تیر شده است (دهخدا، 1373: 6/8432).
3- مروحه: مروح، بادکش، بادبزن، وسیله و ابزاری صفحهمانند که هنگام شدت یافتن گرما آن را به حرکت درآورند و سبب خنک شدن هوا میشود (دهخدا، 1373: 12/18296)