نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور، کرج، ایران
2 دانشآموختة کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور، کرج، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Taskin is one of the authorities of poesy in which the poet can use a long syllable instead of two short syllables, but taskin inverse choice (the two short syllables instead of one long syllable) is not true, in terms of prosody researchers. However, in the poetry of the old and more recent periods, poetry is seen where taskin inverse choice have been used.
Taskin inverse, although apparently in imitation of Arabic poetry (transformation a Mafaeelon to Mafaelaton) but often are used in revolving meters (dawri) that specific for Persian poetry and through vav (o) e gheyr e dawri, with transformation a long syllable center hemistich into two short syllables, the meters of “ouble Mafoul o Faelaton” has changed to the “Mafoul Faelat o Mafaeel o Faelaton” that as history in the lyrics of Moezzi, Attar and Awhadi and especially Khaghani, and also this option of meters Hazaj e Akhrab”Double Mafoul o Faelaton” is evident in the poems of Khaghani & Ghavvami. Taskin inverse choice sometimes has applied to elements of Mafaylon and Mafolon and changed this elements to Mafaelaton and Moftaelon that is used in poetry of Molavi and Hazin Lahiji.
This paper, examining the various poetical works, concludes as follows:
For distinguishing whether or not the dawri of the poetries that has mixed meters with dawri and non-dawri is relying on the couplets dominant meter, First, we recognize original meter if the original meter was non ـ dawri should applied dawri for other couplets, and this is the result of Taskin choice usage. This blending in Mozare e Akhrab verb root meter, observed in the poems of Anvari, Khaghani, Athir and Seyf, that by use of Taskin in the middle of some non ـ dawri verses with meters “Mafoul o Faelat o Mafaeel o Faelaton” changed their meter to dawri “Double Mafoul o Faelaton”. This subject is more fancy than musical. But if the original meter was non-dawri, should be verses meter that are dawri the result of Taskin choice usage.
Sometimes, poets by using Taskin inverse choice in the middle of some dawri verses, and cause them to become non-dawri, and have been combining two meters in a poem. The musical fancy in Hazaj e Akhrab meter “Double Mafoul o Mafaeelon” is evident in Khaghani & Ghavvami’s lyrics and also has seen in the Mozar e Akhrab verb root meter “Double Mafoul o Faelaton” in poetry of Moezzi, Attar and Awhadi and above all in Khaghani’s poetry. Taskin inverse choice is more evident in Khorasani style poetry and in odes more yield from the non-dawri “vav” (o) that can be removed “vav” (o) which became a fancy and writing, changed the meter to dawri for more melodious. In that case, the reduced heavy meter and meters of both lines was dawri. In sonnets mostly the word of the middle verses connects the last syllable of the second pillar to the first syllable of the third pillar. Thus Manipulation hypothesis scribes, the “vav” (o) in the middle of the hemistich, is null at least in these sonnets. Taskin inverse choice or to follow the Arab prosody or unconsciously, are used in Mafaeelon element in Mawlawī poetry and in poetry Mafoulon pillar doleful and some contemporary poets. This choice in pillar is permissible under two conditions: first, that it does not become irregular pillar, but to become the same pillar. Such as: Mafaeelon to Mafaelaton or Mafoulon to Moftaelon. Second, it was not be in place rhyming because may change rhyme syllables. Taskin is also for the same reason, should not occur in the rhyme syllable and if does, he should be upheld in all verses couple.
By accepting the fact that “Mostafel o Mostafel o Mostafal o Fa” is the original meters of quatrain, the problem of Taskin inverse choice is canceled in quatrain meter.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
استفاده از عکس اختیار تسکین در شعر فارسی که ظاهراً از اختیارات خاص عروض عرب بوده است، بعضی خوانندگان متون منظوم و برخی عروضیان و مصححین را به این ذهنیت کشانده است که گویا اغتشاش وزنی، به خاطر دستکاری کاتبان یا ناسخان ایجاد شده است و نیز در این موارد مشاهده میشود که برخی در تقطیع دچار مشکل میشوند. در این مقاله نشان داده شده است که این اختیار در برخی اوزان بهویژه اوزان دوری به کار رفته است.
در مورد عکس اختیار تسکین، اکثر عروضیان سکوت کرده و برخی نیز در موارد برخورد با این اختیار، وزن را مختل و اغتشاش وزنی را حاصل مداخلة کاتبان و نسخهپردازان دانستهاند. برخی نیز این اختیار را در شعر فارسی صحیح و حتی ممکن نمیدانند؛ عقیدة پژوهندگان این تحقیق این است که شواهد شعری به حدی است که نمیتوان وجود «عکس اختیار تسکین» را در عروض فارسی نادیده گرفت؛ لذا در این مقاله سعی بر آن بوده است که با سیری در آثار شاعران بزرگ ادوار مختلف، پیرامون عکس اختیار تسکین، تحقیقی به عمل آورده و یافتهها و نتایج را در اختیار عروضپژوهان قرار دهند.
پیشینةپژوهش
بحث پیرامون آوردن عکس اختیار تسکین در شعر فارسی، که در مباحث عروضی قدیم و نیز بین برخی عروضیان معاصر مطرح بوده است، پیشینهاش به نقد ادبی حوزة هند در مباحث سراجالدین علی خانآرزو در تنبیه الغافلین فی الاعتراض علی اشعار حزین و نظرات صهبایی دهلوی در قول فیصل، ردّیه بر اعتراضات خانآرزو، در قرن سیزدهم برمیگردد و نیز در اینباره، استاد مسعود فرزاد در مجموعه اوزان شعر فارسی در مجلة خرد و کوشش (1349: 585-651) و نیز دکتر خانلری در کتاب وزن شعر فارسی نظرهایی ارائه کردهاند. اشارة کوتاهی هم احمد سمیعی در اثنای مقالهاش با عنوان تبصرهای بر تصحیحات قیاسی محدث اُرموی در چاپ دیوان قوامی رازی دارد (1377: 9-10) آمده است. دکتر زرینکوب نیز در ترجمه و تعلیقات بر مقالة خاقانی و اندرونیکوس کومننوس، ولادیمیر مینورسکی، در فرهنگ ایران زمین (1385: 2/ 173- 188) حین شرح قصیدهای از خاقانی، بحثی دربارة عکس اختیار تسکین دارد که در خلال همین مقاله اشاره و بررسی شده است.
این موضوع کم و بیش در عروض عرب نیز مورد بحث واقع شده است؛ در مشکلات عروضیه و حلولها (محجوب موسی، 1998) و در الجامع فی العروض العربی (خلیفه شوشتری، 1387) که در این نوشتار به بررسی اجمالی آنها نیز پرداختهایم.
1. مروری بر اختیار تسکین
1.1. تعریف اختیار تسکین
عروضیان معتقدند: «تسکین از اختیارات شاعری است که با استفاده از آن شاعر مختار است به جای دو هجای کوتاه (سبب ثقیل) یک هجای بلند (سبب خفیف) بیاورد» (شمیسا، 1386 الف: 55). تسکین در سه موضع از رکن رخ میدهد:
در دو هجای اولِ رکن: بهجای «فعلاتن»، مفعولن (= فعلاتن)؛
در دو هجای وسطِ رکن: بهجای «مفتـَـعـِلن»، مفعولن (= مف تع لن)؛
در دو هجای آخرِ رکن: بهجای «مستفعـِل ُ»، مفعولن (= مس تف عل) میآید.
مثال:
مردم نشود زنده / زنده به ستودان شد |
|
آیین جهان چونین / تا گردون، گردان شد |
«هرجا این قاعده [تسکین] موجب شود که وزن از صورت اصلی بگردد و به صورت وزنی دیگر در آید، احتراز از این عمل ضروری است» (خانلری، 1386: 270)؛ مثلاً در فعلات فاعلاتن، تسکین آن را به مفعولُ (= فع لاتُ) فاعلاتن تبدیل میکند، یا در فاعلاتمفتعلن آن را به فاعلاتمفعولن (مفتعلن) بدل میکند؛ پس تسکین در اینگونه موارد که بحرِ وزن را تغییر میدهد، جایز نیست.
1.1.1. اشارهای مبهم
دکتر محمدحسین کرمی در کتاب عروض و قافیه در شعر فارسی اشارتی به عکس اختیار تسکین دارد که آن را ناتمام گذاشته است. وی در فصل اختیارات شاعری، آورده است: «شاعر مختار است برابر دو هجای کوتاه یک هجای بلند بیاورد یا برعکس» اما در ادامه، مثالهایی که ذیل این بحث آوردهاند (1389: 35-36) فقط اختیار تسکین دارند و نه عکس آن، از حافظ:
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن |
|
که خواجه خود روش بنده پروری داند |
مصراع دوم بر وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن است، از سعدی:
زر بده مرد سپاهی را تا سر بنَهد |
|
وگرش زر ندهی سر بنهد در عالم |
و از مولوی:
گفتم: ای سرّ خدا روی نهان کن! |
|
شکر خدا کرد و ثنا، گفت دعاها |
که وزن مفتعلن مفتعلن مفتعلن فع، در مصراع اول تبدیل شده است به مفعولن مفتعلن مفتعلن فع و در مصراع سوم بدل شده است به مفعولن مفتعلن مفعولن فع.
نیز بیت زیر از مولوی که بر وزن مفعول مفاعلن مفاعیلن است و در مصراع اول، مفعولن فاعلن مفاعیلن آمده است.
کی باشد کین قفص چمن گردد |
|
واندر خور گام و کام من گردد |
خلاصه اینکه اوزان اصلی این شواهد، وزنهای مشهوری هستند و در آنها فقط اختیار تسکین مشهود است؛ و اگر هم ایشان به عکس اختیار تسکین معتقدند، هرگز شاهدی برای آن نیاوردهاند.
1.2. آوردن وزن دوری در شعر غیردوری بهواسطة تسکین
نکتهۀ قابل توجه این است که شعرا گاه با تسکین در برخی اوزان، آنها را به وزن دوری بدل کرده و باعث درآمیختگی دو نوعِ دوری و غیردوری از یک وزن در شعر میشدهاند؛ این درآمیزی در ابتدا توسط انوری و سپس خاقانی صورت گرفته است. این موضوع که بیشتر جنبة ذوقی و تفننی داشته است تا موسیقایی، محل اظهار نظرهای متعددی از سوی عروضیان شده است، که در خلال شواهد، به بررسی آنها میپردازیم.
1.2.1. در شعر انوری (قرن ششم)
دکترخانلری در کتاب وزن شعر فارسی ذیل وزن غیردوریِ «مفعول فاعلاتُ مَفاعیل فاعلاتن» (مضارع اخرب مکفوف) نوشته است: معمولاً در وزن فوق دو هجای کوتاه پایة چهارم [یعنی: تُ مَ] را به یک هجای بلند تبدیل میکنند و مصراع به دو پارة متشابه و متساوی تقسیم میشود: مفعول فاعلاتن، دوبار (مضارع اخرب). سپس اشاره میکند که این دو وزن را میتوان با هم آمیخت و مثالی از انوری میآورد:
در اژدهای رایتِ تو باد حملة تو |
|
روح الله است گویی / در آستین مریم |
در اینگونه موارد که «مفعول فاعلات مفاعیل فاعلاتن» وزن اصلی است و تنها در برخی مصراعها به «مفعول فاعلاتن/ مفعول فاعلاتن» تبدیل و دو وزن با هم درآمیخته میشود، کاملاً مشخص است که اختیار تسکین در وسط مصراع باعث این درآمیختگی است [و نه عکس اختیار تسکین].
همچنین ذیل وزن «مفعول مفاعیل مفاعیل مفاعیلن» (هزج اخرب مکفوف) نوشته است: «دو هجای کوتاه میانی را به یک هجای بلند تبدیل میکنند و مصراع دوپاره میگردد: مفعول مفاعیلن دوبار (هزج اخرب)... و پیداست که این دو وزن را نیز با هم میتوان آمیخت» (همان: 226). در این مورد هم عامل درآمیختگی دو نوع دوری و غیردوریِ هزج، تسکین است.
استاد مسعود فرزاد دربارة وزن «مفعول فاعلات مفاعیل فاعلاتن» نوشته است: «باید این وزن را (که چندان مطلوب هم نیست) از ابتکارات عروضی انوری دانست؛ انوری شش غزل به این وزن دارد.» (فرزاد، 1349: 626). در تکمیل سخن استاد فرزاد باید گفت انوری پس از ابتکار این وزن، با استفاده از اختیار تسکین در 1 قصیده (انوری، 1376: 334) و 3 غزل (همان: 852، 929، 916) بر همین وزن «مفعول فاعلات مفاعیل فاعلاتن» در مصراعها یا ابیات معدودی، وزن را به دوری: «مفعول فاعلاتن / مفعول فاعلاتن» تبدیل کرده است؛ برای نمونه، در همان یک قصیده با مطلع:
ای خنجر مظفّرِ تو پشت ملک عالم |
|
وی گوهر مطهّرِ تو روی نسل آدم |
هشت بیت دوری دارد مانند بیت پنجم:
خال جمال دولت/ بر نامههات نقطه |
|
زلف عروس نصرت / بر نیزههات پرچم |
1.2.2. در شعر خاقانی (قرن ششم)
در اشعاری از خاقانی نیز تسکین در غیردوری، باعث تبدیل وزن برخی مصراعها به دوری و نتیجتاً درآمیختگی دو وزن شده است. خاقانی هم مانند انوری این تفنن را فقط در همان وزن مضارع اخرب، در یک قصیده (خاقانی، 1375: 279) و سه غزل (همان: 674، 633، 587) به کار برده است؛ برای نمونه در همان یک قصیده با مطلع:
روزم فرو شد از غم و هم غمخوری ندارم |
|
رازم برآمد از دل و هم دلبری ندارم |
مصراعهای معدودی از شعر، وزن دوری دارد مثلاً در بیت دوم:
هر مجلسی و شمعی/ من تابشی نبینم |
|
هر منزلی و ماهی/ من اختری ندارم |
دکتر زرینکوب دربارة قصیدة فوق نوشته است: «بعضی از ابیات ناموزون هستند و بر اثر همین اضطرابی که در وزن مشهود است در برخی موارد، ابیات معنی روشن و درستی ندارد. اختلالهایی که در وزن این قصیده است شاید این نکته را به ذهن القاء کند که بر اثر سهو و غفلت نساخ و کاتبان ممکن است دو قصیدة مختلف که هر دو دارای یک وزن و یک قافیه بودهاند با یکدیگر خلط و مزج شده باشند، اما با ملاحظة این [نکته] که در سراسر قصیده، هیچجا در قافیه، تکراری حاصل نشده چنین فرضی را نمیتوان مناسب دید» (زرینکوب، 1383: 53)
نیز معتقد است بعضی از ابیات آن ذوبحرین است؛ یعنی هم آنها را به شکل «مفعول فاعلاتن/ مفعول فاعلاتن» میتوان تقطیع کرد و هم به شکل «مفعول فاعلات مفاعیل فاعلاتن»... اختیارِ (انتخاب) این وزن که در دیوان انوری و بعضی شعرای دیگر نیز دیده شده است، یک نوع تفنن و اعنات، جهت نمایاندن قدرت طبع و استقامت قریحة شاعر است (زرینکوب، 1385: 187).
گویا منظور ایشان از ذوبحرین شدن برخی ابیات -نه آن تعریف معروف از ذوبحرین در علم بدیع، بلکه- این است که ممکن است در این قصیده (و اشعاری بر این وزن) برخی ابیات، یا مصراعها دوری و برخی غیردوری باشند.
دکتر کزازی در توضیح این ویژگی سبکی در قصاید اینچنینی خاقانی نوشته است: از آنجا که خاقانی «خنیاشناس سخن» و عروضی بوده است چنان مینماید که این ناسازی وزنی چونان هنجاری پذیرفته و روا، برتافته میشده و بهکار میرفته است (1378 :443).
1.2.3. در شعر اثیرالدین اخسیکتی (قرن ششم)
پس از خاقانی، اثیر اخسیکتی درآمیختگی دو گونۀ دوری و غیردوری وزن مضارع را در یک قصیده دارد (اخسیکتی،1337: 321)؛ قصیدهای دارای 20 بیت در متن (و ابیاتی اضافی از نسخهبدلها در پاورقی) به مطلع:
خه خه تبارک الله/ای ماه تو به جایی |
|
کم زآنکه هر مه آخر/ رویی به ما نمایی |
هرچند وزن مطلع، دوری است، وزن اصلی که اکثریت ابیات، آن را تعیین میکند غیردوری است؛ مانند بیت هشت:
دست و می از سحاب کجا اصطناع فیضش |
|
در خلقت جماد نهد قوّتِ نمــایی |
مصحح دیوان اثیر، استاد همایونفرخ معتقد است: این قصیده در نسخة «م» و «مج» ثبت است؛ ابیاتی اضافه دارد لیکن قصیده مخدوش است و ابیات آن در صدر قصیده با وزن دیگر [خلط شده] و در میان قصیده وزن آن تغییر میکند و در مقطع قصیده، در بحرِ نامطبوع میشود؛ به هرحال پیداست که این قصیده بسیار درهم شده و شاید دو قصیده بوده و به هم مخلوط گردیده است (همانجا). در هر صورت، ابیات دوری قصیده بسیار کم است و این تعداد معدود هم مانند آنچه انوری و خاقانی آوردهاند بهواسطة اختیار تسکین در وسط مصراع، دوری شدهاند.
1.2.4. در شعر سیف فرغانی (قرن هفتم و هشتم)
وی در غزلی قصیدهگونه و سیزده بیتی بر همان وزن غیردوری فوق (مضارع اخرب مکفوف)، به مطلع:
عشقم دلیل شد به سوی دوست راه دیدم |
|
از خویشتن بهدر شدم آن بارگاه دیدم |
در مصراع اولِ بیت دوم با استفاده از تسکین، وزن آن را دوری آورده است: (فرغانی، 1364: 552)
علمی و عالمی را/ کآوازه میشنودم |
|
ناخوانده درس گفتم و نارفته راه دیدم |
همانطور که از مثالهای فوق پیداست، در مواردی که در میانة مصراع، «واو غیردوری» آمده است - یعنی اگر حذف شود، شعر دوری میشود (شمیسا، 1386ب: 210) - میتوان با حذف آن «واو» که جنبة تفننی و نگارشی دارد، وزن را به دوری تبدیل و خوشآهنگتر کرد. در این صورت، سنگینی وزن نیز کاهش یافته و وزن هر دو مصراع دوری میشود.
2. مسئلة عکس اختیار تسکین
نظر غالب عروضیان این است که عکس اختیار تسکین در شعر فارسی صحیح نیست، اما در عروض عربی جایز است (ر.ک: شمیسا: 1386الف: 55، 1386ب: 36 و 1385: 136، خانلری، 1386: 270 و نجفی، 1378: 47). لکن صحت و سقم این نظر، قابل تأمل است؛ زیرا با نگاهی به زحافات بحور عربی متوجه میشویم که در عروض عرب «اختیارات شاعری در اوزان مختلف، متفاوت است» (وحیدیان،1370: 116) و همین نکته ثابت میکند که نمیتوان تعیین کرد در یک مصراع، دقیقاً چه اختیاری به کار رفته است.
عکس اختیار تسکین در شعر فارسی، هم در میانة مصراع دوری مشاهده میشود و هم در اجزای ارکان؛ ابتدا مورد اول را بررسی میکنیم که باعث درآمیختگی دو وزن دوری و غیردوری در مصراع میشود:
1.3. آوردن وزن غیردوری در میانة مصراع وزن دوری
1.3.1. در بحر مضارع اخرب (مفعول فاعلاتن)
1.3.1.1. در شعر معزی (قرن ششم)
در دیوان معزی، در قصیدهای مصرّع در 12 بیت، که وزنش «مفعول فاعلاتن» است، وزن مصراع اولِ بیت سوم بهواسطة «واو» غیردوری و بهعبارتی عکس اختیار تسکین، غیردوری است: (معزی، 1385: 488)
پیلان شدند خسته و خصمان شدند غمگین |
|
خصمان ز درد و حسرت/ پیلان به تیغ و زوبین |
1.3.1.2. در شعر خاقانی (قرن ششم)
وی عکس اختیار تسکین را در اشعارِ بر وزن دوری «مفعول فاعلاتن دوبار» استفاده کرده و چند بیت از همان اشعار را بر وزن مضارع غیردوری «مفعول فاعلات مفاعیل فاعلاتن» آورده است؛ او اولین شاعری است که از عکس اختیار تسکین به کثرت استفاده و این اختیار را وارد عروض فارسی کرده است. ابیات غیردوری زیر از آن دسته از اشعار خاقانی است که وزن اصلی آنها دوری است: (خاقانی، 1375: 186، 190، 227، 432، 579، 600، 610، 660، 667، 674، 805 و 937)
چرخ سیاهکاسه / خوان ساخت شبروان را |
|
نان سپید او مه و نانریزههاش اختر |
بهطور مثال، مورد سوم، از قصیدهای است که 66 بیت دارد، لکن فقط 12 مصراع پراکندة آن، غیردوری است (ر.ک: خاقانی، همان: 227-231)
1.3.1.3. در شعر عطار (قرن هفتم)
عطار یک بیت غیردوری بهواسطة عکس اختیار تسکین در خلال یک قصیدة دوری آورده است:
تو آمده به قُدرت و قَدرت به فعل پیدا |
|
فعلت به گشت گشته و چندین صور نموده |
1.3.1.4. در شعر اوحدی مراغهای (قرن هشتم)
اوحدی نیز در یک قصیدة دوری، یک بیت دارد که نتیجه اعمال عکس اختیار تسکین است:
ای داده روی خوب تو از حُسن، دادِ دیده |
|
ایـزد ز آفریـن ِفَراوانـت آفــریده |
1.3.1.5. نقد نظر دکتر شمیسا ذیل این بحث
شمیسا معتقد است از ویژگیهای شعر قرن ششم توجه شعرا به وزن دوری است اما به مکث وسط آن گاهی توجه ندارند و مخصوصاً وزن «مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن» را با «مفعول فاعلات مفاعیل فاعلاتن» مخلوط میکنند (1382: 182). وی در تعیین وزن اصلی اینگونه اوزان نوشته است: باید یکی از دو وزن را اصل گرفت. اگر وزن «مفعول فاعلاتن» را اصل بدانیم باید برخلاف قوانین عروض بگوییم شاعر بهجای یک هجای بلند دو هجای کوتاه آورده است ... ناچار باید در اینگونه مواقع وزن «مفعول فاعلات مفاعیل فاعلاتن» را اصل دانست که در آن غالباً بهجای دو هجای کوتاه یک هجای بلند میآید (شمیسا، 1386ب: 209).
با دقت در عبارت ایشان میتوان نتیجه گرفت: مثلاً خاقانی در آن قصیدة 66 بیتی (دیوان: 227)، که فقط 12 مصراع دارد که وزن آنها، «مفعول فاعلات مفاعیل فاعلاتن»، و باقی ابیات «مفعول فاعلاتن دوبار» است، ناچاریم بگوییم شاعر در 60 بیت دیگر از اختیار تسکین استفاده کرده است! از آنجا که هریک از شاعران فوق با عکس اختیار تسکین فقط در یک یا چند مصراع، وزن را غیردوری کردهاند و این یک یا چند مصراع را در قصاید و غزلهایی آوردهاند که وزن اصلیشان دوری است، و اصلاً این درآمیزی وزنی یک ویژگی سبکی (بیشتر در سبک شاعران آذربایجان) به شمار میآید، آیا بهتر نیست وزن را در این موارد «مفعول فاعلاتن، دو بار» بگیریم و قایل به عکس اختیار تسکین در آن یک یا چند مصراعی باشیم که وزنش «مفعول فاعلات مفاعیل فاعلاتن» است؟
1.3.2. در بحر هزج اخرب (مفعول مفاعیلن)
عکس اختیار تسکین در وسط مصراع دوریِ بحر هزج، در وزن «مفعول مفاعیلن دوبار» در شعر خاقانی مشاهده میشود، که طی آن وزن به «مفعول مفاعیل مفاعیل مفاعیلن» بدل شده است:
1.3.2.1. در شعر خاقانی
در همة نمونههای زیر از خاقانی که از هر شعری یک بیت یا مصراع غیردوری آوردهایم، وزن اصلی «مفعول مفاعیلن دوبار» و در نتیجه، عامل درآمیختگی، عکس اختیار تسکین است: (خاقانی، همان: 358، 577، 583، 645، 668، 688، همانجا، 768، 778، 499)
گر دجله درآموزد/ باد لب و سوزِ دل |
|
نیمی شود افسرده و نیمی شود آتشدان |
1.3.2.2. نقش «واو» غیردوری در تصحیح نسخ خظی شاعران
با توجه به میانة مصراعهای فوق میبینیم که عامل درآمیختگی وزنی، صرفاً «واو» غیردوری نیست، لذا فرضیة دستکاری کاتبان و ناسخان حداقل در آن موارد مردود است؛ اما میتوان دربارة آوردن «واو» در وسط مصراع دوری، ناسخان را دخیل دانست، که این فرضیه، نیازمند بررسی است.
در نسخ خطی شاعرانِ قبل از خاقانی، مانند لامعی گرگانی، فرخی و قوامی رازی، نیز موارد کمی از آمیختگی دوری و غیردوری حاصل از تسکین و عکس اختیار تسکین مشهود است، لکن چون تکیة این مقاله بر نسخ تصحیح شده است و نه نسخ خطی -که نقش «واو» غیردوری در نسخ دیوان، خود بحث مقالة مفصلی است- فقط به یک مورد، اشارة کوتاهی میشود:
احمد سمیعی در مقالة خود با عنوان تبصرهای بر تصحیحات قیاسی محدث اُرموی در چاپ دیوان قوامی رازی، اشارهای دارد به «واو» غیردوری که عامل عکس اختیار تسکین و درنتیجه باعث درآمیزی دوری و غیردوری است. امیر بدرالدین قوامی رازی (م. 560 ه.ق؟) قصیدهای دوری در 10 بیت دارد که در چاپ ارموی (قوامی، 1334: 32)، بیت زیر از آن قصیده، بدون «واو» غیردوری آمده است:
با جان نکورویان/ واندر تن بدخواهان |
|
چون آب همیسازی / چون نار همیسوزی |
لکن در باب مصراع دوم، سمیعی معتقد است پس از کلمة «سازی» در نسخه، «و» آمده است (یعنی: چون آب همیسازی و چون نار همیسوزی) و نوشته است: ضبط نص: «و چون» اشکالی ندارد؛ «سازیُ» یک هجای بلند و دو کوتاه (سا+ز+یُ)، [است] یعنی دو هجای کوتاه بهجای یک هجای بلند [و زی به ز+ی و در نتیجه، مفعول مفاعیلن دوبار، به مفعول مفاعیل مفاعیل مفاعیلن بدل شده است]، که شواهد متعدد در اشعار قرن ششم و هفتم از جمله در سرودههای خاقانی و مولانا دارد (سمیعی،1377: 9-10).
مولانا عکس اختیار تسکین را بدین قسم نیاورده بلکه در رکن آورده است (ر.ک: 1.1.2.) و نیز دربارة بیت زیر از همان قصیده:
هر روز که نو گردد / بادی به تو شادی در |
|
بنشانده ز دل، انده / بنشسته به نوروزی |
معتقد است بعد از «انده»، «و» آمده است و متن نسخه را صحیح دانسته است (همان: 10).
در مثالهای این بخش هم، در مواردی که در میانة مصراع «واو» آمده است با حذف «واو»، میتوان وزن را به دوری تبدیل و آهنگینتر کرد.
1.4. عکس اختیار تسکین در رکن
عکس اختیار تسکین در شعر مولوی و حزین و برخی شاعران معاصر نیز بهکار رفته است اما نه در وسط مصراع دوری بلکه به شیوة کاربرد در عروضعرب یعنی در رکن. همانطور که در اختیار شاعری «تسکین» در رکن که به موجب آن ارکان فعلاتن، مستفعل و مفتعلن به «مفعولن» تبدیل میشوند، بالعکس در عکس اختیار تسکین، مفعولن به سه حالت فعلاتن، مستفعل و مفتعلن بدل میگردد و نیز مفاعیلن به مفاعلتن (عکس عصب) یا مستفعلن به متفاعلن تبدل میشود (عکس اضمار).
1.4.1. در شعر مولوی (قرن هفتم)
مولوی در پنج غزل، عبارت «سلامٌ علیک = س لا مُ نَ لیک» را که بر وزن مفاعلتن است بهجای مفاعیلن آورده است: (مولوی، 1385: 81، 513، 560، 704، 959)
گفتی که سلامٌ علیک، بگرفت همه عالم |
|
دل سجده درافتاده جان بسته کمر جانا |
1.4.2. در شعر حزین لاهیجی (قرن دوازدهم)
دکتر شمیسا عقیدة خود را مبنی بر عدم صحت عکس اختیار تسکین، بر حوزة نقد ادبی هند محکم کرده و نوشته است: «از بحثهایی که صهبایی و [سراج الدین علی] خانآرزو [در تنبیه الغافلین فی الاعتراض علی اشعار حزین] کردهاند معلوم است ایشان به این مطلب که عکس اختیار تسکین ممکن نیست، وقوف داشتهاند» (شمیسا، 1385: 136). حزین غزلی بلند دارد با ابیات آغازین زیر: (لاهیجی، 1378: 549)
شب که با هزار افغان / در فراق یوسفِ خویش |
|
داشتم به سینه دلی / رشک پیر کنعانی |
در این ابیات شاعر حرف متحرک را بهجای ساکن آورده و وزن اصلی را که فاعلاتمفعولن است به فاعلات مفتعلن بدل کرده است. خانآرزو نوشته است: «هر چند در کلام اساتذه، حرف ساکن را بهجای حرف متحرک آوردهاند (منظور اختیار تسکین است)، این مرد بزرگوار [حزین] برعکس آورده؛ هرچه باشد بر گوشها گرانی میکند» (شفیعی کدکنی، 1385: 356، به نقل از تنبیهالغافلین: 142).
در توضیح این مسئله باید گفت: غزل مورد بحث دارای 25 بیت است و 3 بیت دیگر هم دارد که در آن بهجای مفعولن، رکن مفتعلن آورده است:
خضر پی خجستة من/ وقت دستگیریهاست دوری اختیاری نیست / عشق و دل گواه منند |
|
هر طرف دد و دامی/ هر طرف مغیلانی ماطویت کشح القلب/ عنـّـکم بسلوانی |
از آنجا که فقط در 7 بیت از این غزل آن هم در برخی از نیممصراعها، وزن «فاعلات مفتعلن» است، اگر به انکارِ کفة سنگین ترازو نکوشیم و وزن اصلی را بر اساس اکثریت ابیات تعیین کنیم، باید وزن این شعر را «فاعلات مفعولن» دانسته و حق را به خانآرزو داده و قائل به عکس اختیار تسکین در برخی ارکان باشیم (که چندان هم بر گوشها سنگینی نمیکند).
لازم به توضیح است عبارت «خضر پیخجستةِ من» را میتوان بهصورت سکون «ی» یعنی «خضر پیخجستة من» تلفظ کرد؛ در این صورت وزن هر دو مصراع یکی میشود (مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن) در این حالت بحث عکس تسکین در این بیت منتفی است.
در این ابیات، شاعر حرف متحرک را بهجای ساکن آورده و وزن اصلی را که فاعلاتمفعولن است به فاعلات مفتعلن بدل کرده است. خانآرزو نوشته است: «هر چند در کلام اساتذه، حرف ساکن را بهجای حرف متحرک آوردهاند (منظور اختیار تسکین است)، این مرد بزرگوار [حزین] برعکس آورده؛ هرچه باشد بر گوشها گرانی میکند» (شفیعی کدکنی، 1385: 356، به نقل از تنبیهالغافلین: 142).
در توضیح این مسئله باید گفت: غزل مورد بحث دارای 25 بیت است و 3 بیت دیگر هم دارد که در آن بهجای مفعولن، رکن مفتعلن آورده است:
دوری اختیاری نیست / عشق و دل گواه منند ماطویت کشح القلب/ عنـّـکم بسلوانی
ساکنــــی ربا نجـــد / این رکب ربّعــکم کان شوق حضرتکم/ سائقا لاضغانی
حزین در دو غزل دیگر هم این درآمیختگی را که حاصل عکس اختیار تسکین است، دارد:
چنگ عاشقان سازست / نغمة عبث چهزنی |
|
بس کن این خراشیدن / سینهام خروشان است |
1.4.3. نیز در برخی غزل های معاصرتر شاهد این اختیار هستیم؛ برای نمونه:
چون سفال میخندم / بر شکست خوردنِ خویش |
|
روزگارِ ما را باش / واقعاً تماشاییست |
1.4.4. وضعیت عکس اختیار تسکین در محل قافیه
در عروض عربی عکس اختیار تسکین فقط در تبدیل مفاعیلن به مفاعلتن مشهود است، لکن عروضیان عرب این اختیار را نمیپذیرند و اگر حتی تمام ارکان یک شعر، مفاعیلن و فقط یک رکن مفاعلتن باشد، باز هم، وزن اصلی را مفاعلتن میگیرند و قائل به اختیار تسکین در تمام ارکان میشوند! (ر.ک: شوشتری، 1387: 298) و معتقدند وزن مفاعیلن، معصوبِ مفاعلتن است؛ (تسکین را در مفاعلتن که به «مفاعیلن= مفاعلتن» تبدیل میشود، عصب و در متفاعلن که به «مستفعلن = متفاعلن» بدل میگردد، اضمار گویند؛ همان: 56) فلذا: «لا وجود لبحر اسمه هزج!» (همان: 301).
شمس قیس هم علاوه بر اینکه بحر مفاعیلن مفاعیلن فعولن را هزج مسدس محذوف نامیده (ن.ک: شمس قیس، 1314: 77) آن را وافر معصوب مقطوف نیز دانسته و گفته است: این وزن مانند هزج محذوف است ... [اما] چون هیچ جزو از [این] وزن، مفاعلتن نمیتواند بود و اگر بیارند مستثقل و از طبع، دور باشد، مانند: نگارینا بکن نِگَرِش به کارم... پس آن [وزن] را [از] هزج محذوف نهادن اولیتر از آن که از وافر (رک: شمس قیس، همان: 60).
منظور وی به زبان عروض امروز یعنی مفاعیلن را نمیتوان با عکس اختیار تسکین، به شکل مفاعلتن آورد. اما اگر معتقد باشیم که وزن غالب را وزن اکثریت ابیات معین میکند، باید در اینصورت عکس اختیار تسکین را روا دانست. ذکر مثالی این نکته را روشنتر میکند؛ در دو بیت زیر که بر وزن مفاعیلن است، در ضرب (رکن آخر مصراع زوج؛ شوشتری، همان: 87)، عکس اختیار تسکین آمده و مفاعیلن را به مفاعلَتُن، تبدیل کرده است:
حبیب الروح لا احیا |
|
بغیر الحبّ یا عُمری |
در مورد آوردن مفاعلتن بهجای مفاعیلن (بهواسطة عکس اختیار تسکین) در این بیت که در مشکلات عروضیه و حلولها آمده است (و اشعارِ بر این وزن)، مؤلف کتاب، محجوب موسی معتقد است چون در رکن آخر (که محل قافیه است) این مسئله (عکس اختیار تسکین) رخ داده است صحیح نیست (بهدلیل تغییر در هجای قافیه، یعنی قافیه شدن هجای کشیدة عمر با هجای بلند مَر) و اگر در حشو (میانة مصراع؛ ر.ک: شوشتری، همانجا) باشد اشکالی ندارد [یعنی در «و یطلَعُ دا» = «مفاعلتن»، عکس اختیار تسکین صحیح است اما در «یماً قَمَری» صحیح نیست] (ر.ک: محجوب موسی: 59)، در بیت زیر هم بر وزن مفاعیلن چون عکس اختیار تسکین در وسط بیت آمده است، بلا اشکال است:
انا ادری الذی تأتین |
|
و اغمُسُ لُقــمتی فی الطین |
در کتب مهم عروضی عرب، از جمله؛ العروض الواضح اثر ممدوح حقی و تحفه الادب فی میزان اشعار العرب از محمد بن ابی سنب، مسئلة عکس تسکین چندان هم قابلتوجه نیست و شاید آوردن مفاعیلن و مفاعلتن را بهجای هم، امری بدیهی میدانند؛ چنانکه صالحمنّاع در کتاب خود الشافی بحثی دارد با عنوان «تشابه البحور» که ذیل آن، بحر وافر (مفاعلتن) و هزج (مفاعیلن) را مشابه هم دانسته است (رک: صالح مناع، 1988: 219). این نکته، بیانگر بدیهی و کماهمیت بودن عکس اختیار تسکین در عروض عرب است.
با اینحالف با توجه به اشارة محجوب موسی، باید گفت عکس اختیار تسکین در شعر عربی تابع شرایطی است که یکی از آنها این است که محل این اختیار در رکن آخر- و بهعبارت دقیقتر در «ضرب» (بخش آخر مصراعهای زوج)- نباشد. این نکته در کلام وی چنین آمده است: «فالضربُ الاول لایتّسق مع الضرب الثانی (=مفاعلتن) فمجال الاتّساق هو (الحشو و العروضه) حیث یتمّ التعاون بینهما الّا فی الضرب» (محجوب موسی، همان: 59)؛ یعنی [اگر در وزنِ مفاعیلن، مفاعلتن در انتهای بیت بیاید، بهدلیل تغییر هجای قافیه] ضرب اول (رکن آخر بیت اول) با ضرب دوم (رکن آخر بیت دوم) هماهنگ نمیشود؛ لذا فقط در حشو (میانه مصراع) و عروض (جزو آخر مصراع فرد؛ شوشتری: 87) میتوان مفاعلتن آورد و اصولاً آوردن آن در ضرب (آخرِ مصراع) بهدلیل تأثیر آن در تغییر کمیت هجای قافیه، صحیح نیست.
همانطور که دیدیم برخی عروضیان و شاعران، این اختیار را جایز میدانند، اما به شرطی که در هجای قافیه رخ ندهد. این شرط دریارة اختیار تسکین هم صدق میکند؛ مثلاً در شعری که بر وزن فعلاتن فعلاتن فعلن باشد، نمیتوان در برخی مصراعهای زوج، با تسکین در ضرب، فعلاتن فعلاتن فع لن آورد؛ زیرا به دلیل یکسانی کمیت هجای قافیه یا باید در مصراعهای زوج، تسکین را کلاً آورد یا باید اصلاً نیاورد. اما در مصراعهای فرد شاعر مختار است.
1.4.5. مسئلة عکس اختیار تسکین در رباعی
در این باره دو دیدگاه وجود دارد:
دکتر خانلری هنگام بحث از رباعی در مورد وزن مصراع: «هنگام سپیدهدم خروس سحری» با املای عروضیِ: - U U - -U– U – U U - - نوشته است: این تغییر (عکس اختیار تسکین) جز در وزن ترانه (رباعی) مورد استعمال قرار نمیگیرد (خانلری، همان: 270). این عقیده ریشه در این دارد که وزن اصلی رباعی را «مفعول مفاعیل مفاعیلن فع»- - - - U U - - U U - -گرفته است؛ یعنی همان که متداولاً «لا حول و لا قوه الا بالله» خوانده شده است.
اگر مانند دکترخانلری این وزن را اصل بگیریم، باید در وزن مصراع «هنگام سپیدهدم خروس سحری»: (مفعول مفاعلن مفاعیل فعل) استثنائآٌ قائل به عکس اختیار تسکین باشیم. این نظر دکتر خانلری وارد برخی کتب عروضی پس از وی نیز شده است: مثلاً در فرهنگ توصیفی اصطلاحات عروض ذیل همین مصراع آمده است: «سومین هجای بلند و نیز هجای بلند ماقبل آخر، هرکدام به دو هجای کوتاه بدل شده است» (مدرسی، 1380: 33)
اما اگر معتقد باشیم: «وزن اصلی رباعی مفعول مفاعیل مفاعیل فعل = مستفعل مستفعل مستفعل فع میباشد» (شمیسا، 1374: 272)، یعنی: (- U U- - U U - - U U - -) و وزنِ «این عبارت [ِدعایی] که در کتب متأخر عروضی بهعنوان وزن رباعی ذکر شده است، درحقیقت یکی از اوزان تقطیعی (فرعی) رباعی است، [باید بگوییم] در آن، نسبت به وزن اصلی رباعی (مفعول مفاعیل مفاعیل فعل) اختیار تسکین بهکار رفته است» (شمیسا، 1386 ب: 116).
با اصل گرفتن وزن فوق که به زبان عروض علمی «لن مفتعلن مفتعلن مفتعلن» است، تمام اوزان فرعی رباعی با ملاحظۀ اختیار قلب (ابدال مفتعلن به مفاعلن) و تسکین (ابدال مفتعلن به مفعولن) قابل توجیه است. در این صورت باید گفت، وزن مصراع «هنگام سپیدهدم خروس سحری»: هزج مثمن اخرب مقبوض مکفوف مجبوب یعنی سومین شاخۀ رباعی از شجرة اخرب است و نسبت به وزن اصلی رباعی: «مستفعل مستفعل مستفعل فع» مشمول اختیار قلب در هجای آخر رکن دو یعنی تبدیل مفاعیل به مفاعلن است و ربطی به اختیار عکس تسکین ندارد.
نتیجه
1- برای تشخیص دوری بودن یا نبودن اشعاری که وزن آنها درآمیخته از دوری و غیردوری است با تکیه بر وزن غالب ابیات، ابتدا وزن اصلی را تشخیص میدهیم؛ اگر وزن اصلی غیردوری باشد باید وزن سایر ابیات را دوری گرفت و این را نتیجۀ اِعمال اختیار تسکین دانست. این درآمیختگی در وزن مضارع اخرب، در شعر انوری، خاقانی و اثیر و سیف مشاهده میشود، که با استفاده از تسکین در میانۀ برخی مصراعهای غیردوری بر وزن «مفعول فاعلات مفاعیل فاعلاتن» وزن آنها را به دوری: «مفعول فاعلاتن دوبار» بدل کردهاند. این موضوع بیشتر جنبة ذوقی و تفننی داشته است تا موسیقایی. اما اگر وزن اصلی غیردوری باشد، باید وزن ابیاتی را که دوری است، حاصل اعمال اختیار تسکین دانست.
2- شعرا گاه با آوردن عکس اختیار تسکین در میانۀ برخی از مصراعهای دوری، آنها را به غیردوری بدل کرده و باعث درآمیزی دو وزن در یک شعر میشدهاند. این تفنن موسیقایی در وزن هزج اخرب «مفعول مفاعیلن دوبار» در شعر خاقانی و قوامی مشهود است و نیز در وزن مضارع اخرب «مفعول فاعلاتن دوبار» در شعر معزی، عطار و اوحدی و بیش از همه در شعر خاقانی، دیده میشود. عکس اختیار تسکین بیش از همه در شعر سبک خراسانی پیداست و در قصاید نیز بیشتر حاصل استفاده از «واو» غیردوری است که میتوان با حذف «واو» که جنبة تفننی و نگارشی دارد، وزن را به دوری تبدیل و خوشآهنگتر کرد. در این صورت از سنگینی وزن نیز کاسته شده و وزن هر دو مصراع دوری میشود. در غزلها بیشتر، کلمة وسط مصراع است که هجای آخر رکن دوم را به هجای اول رکن سوم وصل میکند. لذا فرضیة دستکاری ناسخان یعنی آوردن «واو» در وسط مصراع، حداقل در اینگونه غزلها باطل است.
3- عکس اختیار تسکین یا با تأسی از عروض عرب یا ناخودآگاه، در رکن مفاعیلن در شعر مولوی و در رکن مفعولن در شعر حزین و برخی شعرای معاصر استفاده شده است. این اختیار در رکن به دو شرط جایز است: اول اینکه، آن رکن به رکنی نامتعارف تبدیل نشود، بلکه به رکن متشابهش بدل گردد؛ مانند مفاعیلن به مفاعِلَتُن یا مفعولن به مفتعلن. دوم اینکه، در محل قافیه نباشد؛ زیرا ممکن است هجای قافیه را تغییر دهد. تسکین هم به همین دلیل، نباید در هجای قافیه رخ دهد و اگر بیاید، باید در تمام مصراعهای زوج رعایت شود.
4- با پذیرفتن این نکته که «مستفعل مستفعل مستفعل فع» وزن اصلی رباعی است، مسئلة عکس اختیار تسکین در وزن رباعی، منتفی است.