شیوه‌ها و شگردهای تأکید در شاهنامه؛ با تمرکز بر مطالعة داستان کاموس کشانی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و زبان های خارجه، دانشگاه اراک، ایران

2 استاد گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و زبان های خارجه، دانشگاه اراک، ایران

3 دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و زبان های خارجه، دانشگاه اراک، ایران

چکیده

در یک متن ادبی برخی از جمله ها اهمیت بیشتری دارند و سخنوران برخی از مفاهیم را با شدت و حدّت بیشتری بیان می کنند یا آنها را به نحوی برجسته می ­سازند. تأکید این امکان را میسّر می ­سازد. این پژوهش به بررسی و تحلیل تأکید و روش های آن در داستان کاموس کشانی از شاهنامه خواهد پرداخت. پرسش‌های مطرح‌شدة پژوهش عبارت‌اند از: برای ایجاد تأکید در داستان کاموس کشانی چه شگردهایی به ‌کار رفته است؛ شگردهای دستوری ایجاد تأکید در این داستان کدام است و برای نمایش تأکید کدام فنون بلاغی ـ بدیع و معانی ـ بیشتر به‌ کار رفته است. گردآوری نمونه های تحقیق به روش استقرایی و بررسی اطلاعات به شیوة توصیفی ـ تحلیلی انجام گرفته است. این پژوهش نشان می ­دهد که بخش عمدة تأکید در شاهنامه در دو بخش عام و خاص با استفاده از ادات و واژگان خاص مانند اسم، گروه اسمی، صفت، فعل و گروه‌های گسستة قیدی شکل می‌گیرد. تکرار معنا شامل ترادف واژگان و مصراع، عطف، وصف، قصر و آرایه‌های ادبی مثل مبالغه، سیاقه‌الاعداد و تضاد شکل گرفته است. تأکید خاص اسم از طریق ضمیر، شمول و کلیت و پیوندهای تخصیص و تأکید خاص فعل از راه قید صفت، سوگند، صوت، پیوند و جابه‌جایی آن امکان‌پذیر است. همچنین جابه‌جایی اجزای جمله نیز در این فرایند نقش دارد. برجستگی تأکید در شاهنامه به‌دلیل همراهی آن با اغراق و مبالغه است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Methods and Techniques of Emphasis in Shahnameh: The Case of Kamoos Koshani Story

نویسندگان [English]

  • Elham Farmahini Farahani 1
  • Hassan Heidary 2
  • Ali Sabbaqi 3
1 Ph. D. Student of Persian Language and Literature, Faculty of Literature and Foreign Languages, Arak University, Arak, Iran
2 Professor of Persian Language and Literature, Faculty of Literature and Foreign Languages, Arak University, Arak, Iran
3 Associate Professor of Persian Language and Literature, Faculty of Literature and Foreign Languages, Arak University, Arak, Iran
چکیده [English]

Abstract
In literary texts, some sentences are more important than others and are thus, highlighted through emphasis. The current study aims at reviewing 3000 verses from Shahnameh to extract the methods and techniques of emphasis. The researcher seeks to find out what structural, rhetorical, or semantic devices are used in the Kamoos Keshani story to show emphasis. The data was collected deductively, and the data analysis was descriptive-analytic.
This study categorized the emphasis in Shahnameh into two types: general emphasis and specific emphasis. General emphasis consists of reiteration, apposition, description, hyperbole, contrast, opposition, and limitation. Reiteration is an artistic repetition of the exact words, meanings, synonyms, and a combination of words and meanings. The combination occurs in the repetition of nouns, noun phrases, adjectives, adverbial clauses, and objects. The repetition of meaning or synonym consists of a semantic synonym of two verses. The emphasis of apposition happens through a series of consecutive words. In this study, the words such as 'many', 'hard', 'much', and 'numerous' are known as descriptive. These words function as adjectives if they follow a noun and function as an adverb if they follow a verb. Hyperbole and other related terms such as exaggeration have an implied usage in epics. In Shahnameh, other devices of emphasis are usually along with hyperboles.
The second type of emphasis is the specific emphasis which happens through using nouns, inclusion, connecting pronouns, verbs, propounding the verb, prosody, sentence emphasis, sounds, rhetorical questions,  interjections, redundancy,  condition, omitting connectors, emphasis without devices, as well as emphasis through analogy and irony. Also, a transition of the sentence constituents can affect emphasis.
The noun emphasis in Shahnameh happens through appositive pronoun, and the inclusion emphasis happens through words such as 'purity', 'thoroughly', 'all', 'anybody', 'anything', 'every', and 'everyone'. The exemplar connectors, in Shahnameh, are only 'particular' and 'in particular'. The techniques of pronoun emphasis are similar to those of noun emphasis. The verb emphasis happens through the verbs with the comparative and superlative adjectives, adverbs, and swears. Moreover, propounding the verb is one of the main techniques of emphasis in Shahnameh.
The prosodic emphasis in Shahnameh mostly occurs with the word 'remorse'. Adverbs such as 'correctly' and 'inevitably' are used for the sentence emphasis, and 'never' and 'no' for emphasizing verbs such as 'prohibit' and 'forbid'. Redundancy is also another technique that occurs in Shahnameh based  to show emphasis.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Ferdowsi's Shahnameh
  • Kamoos Keshani story
  • emphasis
  • rhetoric

مقدمه و بیان مسئله

در یک متن ادبی همه جمله‌ها از حیث اهمیت و شدت و حدّت در بیان و مقصود مؤلف یکسان نیستند. شاعر به‌اقتضای موضوع بر برخی از جمله‌ها، گفته‌ها و کردار شخصیت‌ها انگشت می‌گذارد و آنها را با اهمیت بیشتری بیان می‌کند. او برای انجام این کار از ادات، واژگان و شیوه‌های خاصی استفاده می‌کند. بخشی از این شیوه‌ها به واحدهای زبرزنجیری مانند تکیه، درنگ و آهنگ مربوط است؛ یعنی به شیوة بیان و لحن کاربر زبان بستگی دارد و بخشی دیگر نیز به کیفیت نحو زبان و چینش واژه‌ها در متن و نیز چگونگی خروج کاربر زبان از هنجار معمول و متعارف ارتباط دارد. مخاطبان امروزی در متنی مانند شاهنامه به امکانات زبرزنجیری زبان دسترسی ندارند؛ مگر از طریق علائم سجاوندی و نشانه‌های نگارشی که مصححان طی صد سال اخیر در متن شاهنامه افزوده‌اند و این موضوع می‌تواند در تأیید کاربرد متن اصلی روزگار فردوسی باشد یا نباشد؛ بنابراین آنها باید به ادات و واژگان خاص تأکید و ارتباط آنها با سایر اجزای جمله در متن نوشتاری مراجعه کنند تا جمله‌های مؤکّد را دریابند. در جامعة آماری مقاله- که حدود 3000 بیت است- 130 بیت را که شاعر در آنها از انواع روش‌های تأکید استفاده کرده است، استخراج شده، سپس روش‌های تأکید تعیین و تقسیم‌بندی شده است. یکی از دشواری‌های تحقیق در این موضوع آن است که تأکید اغلب بافت‌محور است و این امر نقل بیت‌های پیش و پس بیت شاهد و تحلیل مستوفای وجوه تأکید آن را الزام می‌کند که با فضای محدود قالب مقاله سازگاری ندارد؛ بنابراین در موارد بسیاری به ذکر یک شاهد بسنده شده است.

 

پیشینة تحقیق

دربارة موضوع تأکید در حوزة زبان و ادب فارسی، تحقیقات انگشت‌شماری انجام شده است؛ اما در باب تأکید در شاهنامه تاکنون مقاله‌ای منتشر نشده است. نخستین مقاله در این موضوع که شواهد آن معطوف به متون ادب فارسی است، با عنوان «تأکید و قصر در زبان فارسی» (فرشیدورد، 1354) است. نویسنده نخست تأکید را بر محور دستور زبان تعریف و سپس آن را به دو گونة عام و خاص تقسیم کرده است. مقالة دیگر با عنوان «بررسی انواع تأکید در زبان فارسی» (راسخ مهند، 1384) است. طبق یافته‌های این مقاله، تأکید در تعامل بین ساخت آوایی تکیه‌ای و نحوی قرار دارد و درواقع می‌تواند کل جمله یا بخشی از آن را شامل شود و بسته به نوع زبان جایگاه آن فرق می‌کند. راسخ مهند (1385) در مقالة «ارتباط قلب نحوی و تأکید در زبان فارسی»، قلب نحوی را جابه­جایی دستوری سازه‌ها همراه با نقش آنها می‌شمارد، بدون آنکه در معنای تحلیلی جمله تغییری ایجاد کند. در مقالة «تأکید مجاز و پیوند آن با ابهام متن (معصومی و خاقانی اصفهانی، 1395) نویسندگان نشان داده‌اند که تأکید مجاز برخلاف اقتضای ظاهر امر، می‌تواند پدیده‌ای پذیرفته در سنت زبانی عربی باشد. مقالة دیگر با عنوان «روش‌های تأکید کلمه در زبان فارسی» (رفیعی، 1396) است که خلاصه­ای از تحقیق فرشیدورد است. مقالة دیگر با عنوان «کارکرد نشانه‌های تأکید در زبان عربی معاصر و معادل‌یابی آن در زبان فارسی» (آل‌بویه لنگرودی و شیخی قلات، 1395) است. نویسندگان در نظر داشته‌اند از منظر زبان‌شناسی به تأکید بنگرند، اما این مقصود حاصل نشده است و بیشتر به طرح برخی از ادات و اسلوب تأکید در زبان عربی معاصر و معادل‌های آن در فارسی پرداخته‌اند. جیگاره و نظربیگی (1396) در مقالة «برابرهای تأکیدی در دو زبان عربی و فارسی» که در آن به طرح موضوع تأکید به اقتضای حال و مقام پرداخته­اند؛ ایشان گفته‌اند گوینده بسته به موقعیت مخاطب، بی‌خبری، شک و انکار، خبر را عادی یا با تأکید بیان می‌کند. محمدی (1397) در مقالة «مفهوم بلاغی تأکید و تشخص در ترکیبات آثار سعدی» تأکید و تشخص را از مهم‌ترین اغراض بلاغی و عامل اصلی تغییراتی شمرده‌ است که در جایگاه اجزای ترکیب‌ها رخ می‌دهد. در سایر تحقیقات نویسندگان مستقیماً به تأکید نپرداخته‌اند، اما برخی از اغراض تأکید از نتیجة تحقیق آنها به دست می‌آید؛ مثلاً در مقالة «جایگاه قصر و حصر در علم معانی» (جمالی، 1389) نویسنده دریافته است که به‌طور طبیعی در قصر نوعی تأکید و انحصار وجود دارد. در مقالة «دلایل ذکر نهاد در داستان شیخ صنعان» (افراخته وهمکاران، 1398) یکی از دلایل ذکر نهاد را تثبیت حکم و جلوگیری از انکار شمرده‌اند. همچنین در مقالة «مبانی تکرار در اشعار قیصر امین­پور» (غنی­پور و همکاران، 1395) و در مقالة «بررسی انواع تکرار و کارکردهای آن در ویس و رامین» (بنی طالبی و فروزنده، 1396) به نقش تکرار در تأکید اشاره‌ شده است.

از پیشینة تحقیق برمی‌آید که موضوع تأکید دست‌کم با دو حوزة دستور زبان و بلاغت ارتباط مستقیم دارد و مطابق آنچه تاکنون منتشر شده است، بیشتر به‌صورت کلی و تطبیقی و کمتر به‌صورت موردی و اختصاصی به موضوع پرداخته‌اند. مقالة حاضر نخستین­بار تأکید را به‌صورت اختصاصی در شاهنامه مطرح و واکاوی کرده است.

 

تعریف تأکید و اقسام آن

تأکید از واژه‌هایی است که کارکرد آن از خود لفظ دریافت می‌شود. در منابع موجود تأکید به دو گونه تعریف‌ شده است؛ تعریف نخست دستوریـ بلاغی است: «سخنی را اعم از کلمه یا جمله یا گروه با وسایل دستوری یا معنایی به منظورهای بلاغی موردتوجه قرار دهیم و به آن شدت یا کمال یا روشنی بخشیم» (فرشیدورد، 1373: 399). تعریف دوم بیشتر زبان‌شناسانه است و به دو مفهوم مطرح ‌شده است؛ یک مفهوم آن را می‌توانیم به حوزة زبان گفتار مرتبط بدانیم؛ تأکید اشاره به سازه یا عبارتی دارد که «ازلحاظ آوایی برجسته‌تر از سازه‌های دیگر جمله تلفظ می‌شود» (راسخ مهند 1384: 5، به نقل از جکنداف و ولدووی). در مفهوم دوم، جمله به دو بخش کهنه و نو تقسیم می‌شود که یک قسمت آن متضمن معنای نو است، در اینجا تأکید «بخشی از جمله است که دارای اطلاع نو می‌باشد و از آن به‌عنوان تأکید یاد می‌شود. به‌عنوان‌مثال پاسخی که به عبارت پرسشی داده می‌شود، تأکید جمله است» (همانجا). از حیث اجزا، هر تأکیدی از سه جزءِ ابزار تأکید، تأکیدکننده و موضوع (مفهوم) تأکیدشده تشکیل‌ شده است. فرشیدورد و راسخ مهند هردو گفته­اند تأکید پدیدة پیچیده، تاریک و ناشناختة دستور و بلاغت فارسی و عربی و بعضی از زبان‌های دیگر است (فرشیدورد، 1373: 397 و راسخ مهند، 1384: 6) از حیث زمینة بحث، تأکید چندوجهی است. آن بخش از تأکید که بر تکیه، درنگ و آهنگ در جمله استوار است، بیشتر در حوزة زبان گفتار مطرح است. گوینده با امکاناتی چون شدت و ضعف صدا، زبان بدن و تکیه می‌تواند جملات دلخواه خود را تأکید کند. این امکانات غالباً در متن نوشتاری فراهم نیست. بخش دیگر از فرایند تأکید با به‌کارگیری ادات و واژگان تأکید میسّر می‌شود که در دستور زبان بحث می‌شود. بخش سوم منظورشناختی است که نیازمند درک معانی ثانوی جمله‌ها و در مواردی نیز به جابه­جایی اجزای آنها مرتبط است که جملگی در حیطة دانش معانی قرار می‌گیرد. تأکید هم شامل کلمه است و هم شامل کلام و گاه جمله و جمله‌واره و گروه را نیز دربر می‌گیرد. همچنین گاهی به معنای عام و کلی مطرح است که روش‌های آن شامل همه یا بیشتر اقسام کلمه و جمله و گروه می‌شود و گاه به معنای خاص مطرح است که به یکی از اقسام کلمه یا جمله اختصاص دارد (فرشیدورد، 1373: 399). در این مقاله تأکید به دو بخش عام و خاص تقسیم می‌شود و انواع و شگردهای آن معرفی و تحلیل می‌شود.

 

شگردهای تأکید و ادات آن در شاهنامه

شاهنامه متنی است که هم از حیث تأکید عام و هم تأکید خاص قابلیت تحقیق دارد. حتی برخی از روش‌های شناخته‌شدة تأکید در شاهنامه، ذاتی است و به نوع ادبی حماسه مربوط است؛ مثلاً شگرد مبالغه، اغراق و غلوّ را که فرشیدورد (1373: 402) در شمار شیوه‌های تأکید آورده است، ویژگی ذاتی حماسه نیز محسوب می‌شود. نظر علمای نحو و بلاغت هم مؤیّد این نکته است؛ سیبویه مبالغه و توکید را به یکدیگر معطوف کرده (رضایی، 1396: 26 به نقل از سیبویه، 1988: 4/75) و ابوبکر باقلّانی نیز ارزش اصلی مبالغه را در تأکید معنا دانسته است (همان: 28). تأکید در شاهنامه ادات و شیوه‌های متنوع دارد. حتی گاه واژه‌ها و حروف نشانه‌ای مثل «مر+ را» و «یاء استمراری» و «یک + ی نکره» را نیز از ادات تأکید شمرده‌اند (فرشیدورد، 1373: 397- 425) که در مقالة حاضر این‌گونه ویژگی‌های زبانی را در شمار تأکید در شاهنامه نیاورده‌ایم؛ زیرا این نشانه‌ها در همة متون فارسی به‌صورت عام حضور دارند و تفکیک موارد تأکید از غیر تأکید میسّر نیست. در اینجا به انواعی از ادات و شیوه‌های تأکید توجه شده است که دلالت آشکاری دارند.

بخش نخست: تأکید عام

مقصود آن نوع از شیوه‌های تأکید هستند که اقسام کلمه، گروه و جمله را دربر می‌گیرند و عبارت‌اند از:

1- تکرار: تکرار در همة گونه‌های زبان اعم از زبان روزمره و ادبی هست و بدین‌جهت کارکرد تأکیدی آن مشترک است. یکی از دلایل تکرار در سخن تأکید است (غنی­پور ملکشاه و همکاران، 1395: 31). تکرار در شاهنامه کارکردهای چندگانه دارد که یکی از انواع آن را خاص تأکید شمرده‌اند؛ «گونه دیگر آنکه کارکردِ تکرار تنها در تأکید است و از آن فراتر نمی‌رود» (خالقی مطلق: 1388: 423). تکرار به‌قصد تأکید در شاهنامه عمدتاً از سه طریق است: الف- تکرار عین لفظ (واژه/ سازه) ب- تکرار معنا (ترادف) ج- تلفیق لفظ و معنا.

الف- تأکید با تکرار لفظ

شامل اقسام واژه چون اسم، صفت، ضمیر، گروه‌های گسستة قیدی و فعل می‌شود:

تکرار اسم:

خداوند تاج و خداوند گنج

 

نبندد دل اندر سرای سپنج
                                     (ب 1997) 1

تکرار گروه اسمی:

همان خون پرمایه گودرزیان

 

بیفزود چندین زیان بر زیان
                                       (ب 1566)

تکرار صفت: در جایی که تکرار آن افادة تأکید می‌کند:

شما را چه کارست با تاج و فر

درفشی دگر جست و اسپی دگـر

 

بدین زور و این کوشش و این هنر
                                       (ب 2119)

دگرگــونه‌جــوشن دگرگون‌سپر
                                       (ب 1549)

تکرار ضمیر: 2

سپاه از تو دارد همی پشت راست

 

تو آن کن که از گوهر تو سزاست
                                       (ب 1210)

تکرار عدد:

پر از دردم ای پهلوان از دو روی

 

ز دو انجمن سر پر از گفت­وگوی
                                       (ب 1690)

تکرار فعل:

مبینید جز یال اسپ و عنان

 

نخواهم کمان و نخواهم سنان
                                         (ب 298)

تکرار فعل و متمم:

به پاداش جان خواهد از من همی

 

سر بدگمان خواهد از من همی
                                    (بیت 1689)

تکرار مسند و رابطه:

بدو گفت خاقان: ترا بامداد

 

دگر بود رأی و دگر بود یاد
                                       (ب 2027)

- تکرار (نه ... نه) و (چه ...چه): این ادات را از حیث دستور از مقولة گروه‌های گسسته قیدی و از ادات تکرار تأکیدی شمرده‌اند که کلمه، گروه و جمله را تأکید می‌کنند (فرشید ورد: 1373: 405). تکرار آنها در شاهنامه فقط برای تأکید نیست و مقاصد دیگر نیز مطرح است. فردوسی آنجا که بیان کمّیت و تنوع را منظور دارد، از آنها بیشتر در جهت تأکید استفاده می‌کند:

نه کاموس ماند نه خاقان چین

پیاده همی راند تا کوه شهد

نه مرد کشاورز و نه پیشه‌ور

بیابان و تاریکی و پیل و شیر

 

نه شنگل نه گردان ایـران‌زمین
                                       (ب 1389)

نه پیل و نه تخت و نه تاج و نه مهد
                                        (ب2183)

نه خاک و نه کشور نه بوم و نه بر
                                       (ب 2746)

چه جادو و چه اژدهای دلیر
                                         (ب 665)

-تکرار مفعول و نشانة آن: در این موارد علاوه بر تکرار، پیشاوردِ مفعول نیز بر تأکید کلام می‌افزاید:

یکی را چنیـن تیره‌بخت آفرید

یکی را به بستر یکی را به جنگ

 

یکی را سزاوار تخت آفرید
                                       (ب 2369)

یکی را به نام و یکی را به ننگ
                                         (ب 501)

ب- تکرار معنا (ترادف)

منظور از باهم­آیی همنشینی و وقوع واحدهای زبان با یکدیگر است، به­ویژه در باهم­آیی متداعی، واحدهای زبان برحسب ویژگی­هایی که آنها را در یک حوزة معنایی قرار می­دهد، تداعی شده و همنشین می­شوند و این کاربرد در سنت مطالعة صناعات ادبی، مراعات­النظیر نامیده می شود (صفوی، 1384: 21 ـ 23). در این حالت خود واژه تکرار نمی‌شود، بلکه واژه‌های هم‌معنا، مضمون جمله و مفهوم مصراع در بیت تکرار می‌شود. باهم‌آیی واژگان مترادف علاوه بر تأکید از مؤلفه‌های سبک فردی فردوسی است؛

توان داد گنج و زر و خواسته

چو داند که تنگ اندر آمد نشیب

از ایران دَم و دار و بانگ و خروش

سر پیل پر نقش و رنگ­ونگار

 

ز ما هرچه او خواهد آراسته
                                       (ب 1955)

به کار آورد بند و رنگ و فریب
                                       (ب 1882)

فراوان ز هر شب فزون بود دوش
                                      (ب 1182)

همه پاک با افسر و گوشوار
                                       (ب 1931)

- مصراع اول مترادف مصراع دوم است:

بنـاز و بـیاسـای و چیزی بـخـور

 

به آرامش و جامه بنمای سر
                                         (ب 458)

-ترادف و تقابل مجموعاً تأکید را می‌رسانند:

چنین بــود تا بــود گردان­سپهر

 

گهی جنگ و کین و گهی شهد و مهر
                                       (ب 2185)

ج- تلفیق لفظ و معنا 2

رستم در حضور کیخسرو از رنج­های طولانی خود سخن می‌گوید. این مضمون در همة بیت‌ها تکرار شده است. در بیت دوم ترادف معنایی، در بیت سوم «سیاقه‌الاعداد» و گروه گسستة قیدی و از بیت چهارم تا هفتم ترادف معنایی و اطناب جهت تأکید است. مصراع دوم بیت 7 مترادف معنایی «من رهی» در مصراع نخست است:

به ایران به کین من کمر بسته‌ام

بیابان و تاریکی و پیل و شیر

بزرگان توران و مازندران

همان تشنگی‌ها و راه دراز

چنین رنج و سختی بسی دیده‌ام

تو شاه جهان هستی و من رهی

 

به آرام یک روز ننشسته‌ام
                                         (ب 664)

چه جادو و چه اژدهای دلیر
                                         (ب 665)

شب تیره و گرزهای گران
                                         (ب 666)

گزیدن در رنج بر جای ناز
                                         (ب 667)

که روزی ز شادی نپرسیده‌ام
                                        (ب 668)

میان بسته­ام چون تو فرمان دهی
                                        (ب 669)

2- تأکید با عطف

عطفِ کلمات را در جمله عامل تأکید شمرده‌اند: «عطف کلمات متناسب و پی آوری آنها موجب تأکید می‌شود» (فرشیدورد، 1373: 404). آنچه فرشیدورد عطف و پی­آوری نامیده، همان «سیاقه‌الاعداد» است که در شمار آرایه‌های بدیعی است و اغلب آن را در منابع بلاغی بر اساس در پی هم آوردن چند اسم تعریف کرده‌اند(نک. وحیدیان کامیار، 1379: 82). دقت در بیت‌های شاهنامه نشان می‌دهد که سیاقه‌الاعداد منحصر به اسم نیست و فردوسی با سایر اجزای جمله مثل فعل، صفت و قید نیز آن را می‌سازد. بر این اساس تعریف بهتر آن: همپایگی واژه‌ها با یک فعل است و اگر آن واژه‌ها صفت باشد تنسیق‌الصفات نامیده می‌شود. در بیت‌های زیر به ترتیب بر اشیا، سلاح، صفات، افراد، مکان­ها و رنگ‌ها با استفاده از شیوة سیاقه‌الاعداد و در دو بیت آخر خود رستم با تنسیق­الصفات تأکید شده است:

ترا فرّ و برز است و مردانگی

جهان پُر سراپرده و خیمه بود

بدو گفت گودرز کای پهلوان

 

نژاد و دل و بخت و فرزانگی
                                       (ب 2598)

زده سرخ و زرد و بنفش و کبود
                                          (ب789)

هشیوار و جنگی و روشن‌روان
                                        (ب1123)

3- تأکید با وصف

مقصود از وصف در اینجا گروه‌ها و کلماتی هستند که اگر با اسم بیایند، صفت هستند و اگر با فعل همراه شوند، قید به شمار می‌روند. واژه‌هایی مثل بسیار، سخت، زیاد و بی‌شمار از این جمله‌اند که بر شدت و کثرت و فراوانی و تأکید دلالت می‌کنند (فرشید ورد 1373: 404). در شاهنامه این نوع تأکید با اداتی چون بسی، زِ بَس، سخت، فراوان چنین، چنان، سراسر، بر آن‌سان، بدین‌سان، بدان­سان و این‌سان می‌آید و بیشتر با مبالغه و اغراق همراه است و گاه در یک بیت بیش از یک واژه تأکید مشاهده می‌شود:

ز بس نیزه و گرز و گوپال و تیغ

مرا از دروغ تو شاه جهان

بدان­سان گرفتند گرد اندرش

بسی سخت سوگندهای گران

فراوان ز گودرزیان خسته بــود

 

تو گفتی همی ژاله بارد ز میغ
                                       (ب 2038)

بسی یادکرد آشکار و نهان
                                       (ب 1968)

که خورشید تاریک شد بر سرش
                                        (ب2033)

بخورد و بر آهیخت گرز از میان
                                       (ب 1215)

بسی کشته بود و بسی بـسته بود
                                         (ب 432)

4- مبالغه، اغراق و غلوّ

در منابع بلاغت اغراق و غلوّ را از فروع مبالغه و از آرایه‌های بدیع معنوی شمرده و مبالغه را چنین تعریف کرده‌اند که صفتی در شدت و ضعف به مرزی رسیده که آن مرز محال یا بعید است. سپس مبالغه را منحصر به تبلیغ، اغراق و غلو دانسته‌اند. در تبلیغ صفت ادعاشده عقلاً و عادتاً ممکن و در اغراق عقلاً ممکن و عادتاً ناممکن و در غلوّ عقلا و عادتاً ناممکن است (تفتازانی، 1416: 434-35). اشاره شد که در منابع بلاغی قدیم و جدید یکی از هدف‌های اصلی مبالغه، اغراق و غلوّ تأکید است. در شاهنامه مبالغه با درجات سه‌گانة خود کاربرد وسیعی دارد و درواقع یکی از شیوه‌هایی است که فردوسی کلام را از دنیای واقع به دنیای خیال می‌کشاند و آن را وارد دنیای حماسه می­کند. این شیوه در شاهنامه معمولاً با سایر شیوه‌های تأکید مثل سیاقه‌الاعداد همراه است:

ز بس نیزه و گرز و گوپال و تیغ

ز کشته همه دشت آوردگاه

ز پیکان پولاد و پرّ عقاب

 

تو گفتی همی ژاله بارد ز میغ
                                       (ب 2038)

تن و دست و سر بود و ترگ و کلاه
                                       (ب 2039)

سیه گشت رخشان­رخ آفتاب
                                       (ب 2002)

فرشیدورد در بحث اغراق و مبالغه از یک نوع تشبیه به نام «تشبیه اغراقی» نام می‌برد و یکی از اغراض تشبیه را اصولاً تأکید و اغراق می‌شمارد (1373: 406). دقت بیشتر نشان می‌دهد که این امر منحصر به تشبیه نیست و بسیاری از آرایه‌های ادبی در ایجاد تأکید نقش دارند. در نمونه‌های زیر، در دو بیت نخست از تشبیه اغراقی، در بیت سوم و چهارم از تشخیص و در بیت پنجم از تشبیه وهمی و خیالی برای ایجاد تأکید استفاده ‌شده است:

سپاه است چندان بر این دشت و راغ

ز خون رود گفتی میستان شده­ست

همی کرکس آورد از ابر سیاه

سلیح است چندان برو روز کین

به ابر اندر آمد ز هرسو غریو

 

که روی زمین گشت چون پرّ زاغ
                                          (ب982)

ز نیزه هوا چون نیستان شده­ست
                                          (ب165)

نظاره ستاره بر آن جنگ و ماه
                                       (ب 2156)

که سیر آید از بار پشت زمین
                                       (ب 2585)

به­سان شب تار و انبوه دیو
                                        (ب 335)

5- تضاد و تقابل

 واژه‌های متضاد و آرایة تضاد در بیشتر متون ادبی هست و یک آرایه عام تلقی می‌شود؛ تضاد می­تواند به کلام تأکید ببخشد» (وحیدیان کامیار، 1379: 73). در شاهنامه نمونه‌های تقابل و تضاد فراوان است و البته همه‌جا نشانه تأکید نیست، اما در برخی از موارد قصد تأکید بارزتر است. در دو نمونة زیر، دو بیت نخست وصف دیدار گودرز با رستم پس از شکست سپاه ایران و رسیدن رستم برای یاری است. در بیت نخست با قید «به­زار» بر ناراحتی دو پهلوان تأکید شده و در بیت دوم بر علت ناراحتی آنها با تقابل «سود و زیان» تأکید شده است. سه بیت بعد نیز سخنان پیران ویسه به رستم است که در آنها بر امانت‌داری خود مبنی­بر ابلاغ تمام سخنان رستم به سپاه توران با ادات شمول و تضاد تأکید کرده است:

گرفتند مر یکدگر را کنار

از آن نامداران گودرزیان

برفتم ز نزد تو ای پهلوان

بگفتم هنرها همه هر چه بود

هم از آشتی راندم هم ز جنگ

 

خروشی برآمد ز هردو به­زار
                                       (ب 1121)

که زآن سود جستن سر آمد زیان
                                       (ب 1122)

پیامت بدادم بـه پیر و جوان
                                       (ب 1951)

ز گیتی ترا خود که یارد ستود؟
                                      (ب 1952)

سخن گفتم از هریکی رنگ‌رنگ
                                       (ب 1953)

6- ویژه سازی (قصر)

 قصر تخصیص امری است به امر دیگر یا به شخص دیگر و سلب آن از سایر امور و اشخاص است. ایجاد اختصاص مستلزم سازوکاری است که حتی در مرحلة زبانی نیز تأکید را همراه خود دارد؛ زیرا گوینده باید معنای ویژه­بودن یک یا چند ویژگی و صفت را در یک شخص یا یک موضوع تثبیت کند. «به‌طور طبیعی در قصر نوعی تأکید و انحصار (اختصاص مفید قطعیت) و به تعبیر ساده‌تر برجسته‌سازی دیده می‌شود» (جمالی،1389: 109) همچنین تأکید یکی از مقاصد قصر و حصر است؛ «بر پایة واقعیت یا حقیقت موضوع و نیز تأکید بر آن بیان می‌شوند» (بهمئی اصل و غفوری، 1395: 173). در برخی از منابع دستوری واژه‌هایی که قصر را ایجاد می‌کنند، «قید انحصار» (انوری و احمدی گیوی، 1390: 247) نامیده‌اند و این امر نشان می‌دهد که بین قصر و حصر فرقی نیست. امکانات بیان حصر در زبان فارسی را در دو مقوله تقسیم کرده‌اند؛ یکی فرازبانی یا زبرزنجیری است که جز تکیه نشانة‌ زبانی دیگری ندارد. دوم ساخت‌های نحوی اسنادی­شده، 3 استثنا، جابه­جایی اجزا و قیدهای مخصوص حصر است (مشتاق­مهر و همکاران، 163:1397). این تقسیم‌بندی خارج از دایرة سایر انواع و شیوه‌های تأکید نیست، بلکه با آن همسویی نیز دارد. در ابتدای بحث اشاره کردیم که «تکیه» یکی از راه‌های تأکید است؛ اما بیشتر در زبان گفتار قابلیت بررسی دارد. 4 سایر شیوه‌های ذکرشده در این تحقیق نیز در انواع تأکید مصداق دارد.

در خصوص لزوم ذکر یا حذف ادات تأکید در حصر و قصر اتفاق‌نظر وجود ندارد. برخی از اهل تحقیق بر آن‌اند که ذکر ادات الزامی ندارد و حذف آنها تأکید را نیز بیشتر می‌کند؛ «آوردن ادات اجباری نیست، بلکه در متون عالی ادبی مکرراً ادات را نیاورده‌اند و در این صورت تأکید و اغراق و تخییل بیشتر می‌شود» (شمیسا، 1386: 126)؛ برخی دیگر ذکر آنها را با­توجه­به اقتضای بافت کلامِ حصری لازم دانسته‌اند: «قیدها جزء اساسی و لازم ساخت نحوی برای بیان معنای حصر است و نمی‌توان آنها را حذف کرد، درواقع بدون ذکر آنها کلام معنای حصر نخواهد داشت، تنها زمانی می‌توان ادات را حذف کرد که ساخت نحوی و چگونگی نظم اجزا خود بیانگر مفهوم قصر باشد و نیازی به ذکر ادات نداشته باشد» (مشتاق­مهر و همکاران، 1397: 168) سخن شمیسا مبنی­بر اینکه حذف ادات تأکید و اغراق و تخییل را بیشتر می‌کند، محل بحث است. به نظر می‌رسد به‌عکس، ذکر ادات، تأکید و مبالغه را بیشتر می‌کند؛ اما لزوم ذکر یا حذف آنها به بافت جمله بستگی دارد. در شاهنامه هردو گونة حصر مشاهده می‌شود؛ گاه ویژه­سازی با ادات خاص حصر مثل بس، جز و مگر شکل می‌گیرد:

نباشد جز ایرانیان شاد کس

که این را جز از راستی پیشه نیست

 

پی رخش و ایزد مرا یار بس
                                       (ب 2052)

ز بد در دلش هیچ اندیشه نیست
                                       (ب 1847)

 

گاهی نیز ادات قصر به قرینة معنایی حذف و موجب ایجاز حذف نیز می‌شود. در بیت‌های زیر واژه تأکیدی «فقط= تنها» از مصراع نخست دو بیت اول و از هر دو مصراع بیت سوم به قرینة معنایی حذف ‌شده است:

ز یزدان بود زور و ما خود که‌ایم

به ایران سزاوار کیخسروست

جهان گنج و شمشیر گنجور تست

همانا نمانده­ست یـک جانور

نبیند ز ما هیچ مانیده شاه

 

برین تیره‌خاک اندرون بر چه­ایم
                                       (ب 1835)

که او در جهان شهریار نوست
                                       (ب 2117)

سر سروران جهان زیر تست
                                         (ب 679)

مگر بسته بر جنگ ما بر کمر
                                         (ب 985)

مگر تیره گـردد رخ هور و ماه
                                         (ب 103)

شیوة دیگر قصر مؤکّد، استفاده از اداتِ استثنا که همان قصرِ جمله است. قصر جمله چنان است که در جمله‌های کلی منفی و مثبت بعد از پیوندهای استثنا از قبیل مگر، مگر این‌که، جز اینکه و مانند آنها جمله‌ای می‌آید که از حکم مستثنا می‌شود (فرشیدورد، 1373: 411). در شاهنامه تأکید با استثنا بیشتر از طریق کاربرد واژه‌ مگر همراه با جمله‌های منفی و مثبت یا عکس آنهاست:

یکی دیگر از شیوه‌های ایجاد قصر را «مقدّم­داشتن کلمه‌ای که استحقاق تأخیر را داشته باشد» (همایی، 1373: 124) شمرده‌اند و آن را یک قاعده قلمداد کرده‌اند: «تقدیم ما حقه التأخیر یفید الحصر» (همان). نمونة والای این‌گونه حصر را در آیة شریفه «ایاک نعبد و ایاک نستعین» یافته‌اند. فردوسی نیز چنین حصری در بیان توحید ایجاد کرده است: 5

خداوند کیوان و بهرام و شید

 

ازومان نوید و بدومان امید
                                            (ب 3)

بخش دوم: تأکید خاص (اخصّ)

اشاره شد که تأکید عام برای بیشتر اقسام کلمه، گروه و جمله به‌صورت عام است. در این بخش موارد تأکید خاص مطرح می‌شود که مقصود از آن تأکید هریک از اقسام کلمه و جمله با ادات و نشانه‌های خاص است:

1- تأکید اسم: مقصود شیوه‌هایی است که ویژة تأکید اسم است و شامل موارد زیر است:

1/1- ضمیر مشترک: با واژه‌هایی نظیر خود، بشخصه، بنفسه و مانند آنها ساخته می­شود و معادل تأکید معنوی در زبان عربی است. در بیت زیر رستم بر اندوه شخصی خود برای کشتگان خاندان گودرز تأکید کرده است:

به گودرزیان خود جگر خسته‌ام

 

کمر بر میان سوگ را بسته‌ام
                                         (ب 672)

2/1- شمول و کلیت: در مواردی است که گوینده می‌خواهد جمع را شامل همة اسامی بداند و نه شامل بعضی از آنها؛ که آن را در نحو عربی «تأکید توهّم عدم شمول» (فرشیدورد 1373: 413) نامیده‌اند. در فارسی چندین واژه برای رساندن این مفهوم هست که هرکدام به‌نوعی مفهوم تأکید را نیز می‌رسانند؛ مثلاً واژه‌ها و قیودی مثل جمعاً، مجموعاً، همه، پاک، سراسر و یکایک از این جمله‌اند (همان: 414). در شاهنامه این نوع تأکید بیشتر با استفاده از اداتی چون پاک سراسر، هر، هرچه، هرکه، هرکس، هر آن‌کس، هرگونه، هر و هیچ، همه، همه پاک، همه سربه­سر، همه هم‌گروه، همه همگنان، همه هرچه، همه یک‌به‌یک و یکایک نشان داده می‌شود:

همه همگنان خاک دادند بوس

وز آن روی هومان به­کردار کوه

بگفتم هنرها هـمـه هـرچه بود

همه یک‌به‌یک پیش تو بنده‌ایم

ســپــه را هـمـه سر به­سر خسته دیـد

 

چو رهام و گرگین و گودرز و طوس
                                            (ب98)

بیاورد لشکر همه هم‌گروه
                                        (ب 336)

ز گیتی ترا خود که یارد ستود
                                      (ب 1952)

ز تشویر خسرو سر افگنده‌ایم
                                       (ب 101)

وز آن روی پرخاش پیوسته دید
                                      (ب 2710)

در مواردی از بیش از یک واژه‌ تأکید جمع و کلیت و یا ترکیبی از این واژه‌ها استفاده می‌شود. در بیت زیر سه واژة مخصوص تأکید به‌ کار رفته است:

شما سربه­سر یک‌به‌یک هم‌گروه

 

مباشید از آن نامداران ستوه
                                       (ب 1992)

همچنین عطف دو اسم و دو صفت متضاد را موجب تأکید دانسته‌اند (فرشیدورد 1373: 414،416) که در شاهنامه از دو صفت متضاد برای کلیت و شمول استفاده می‌شود:

بدین مژده شاه پیر و جوان

 

همه شاد باشید و روشن‌روان
                                         (ب 750)

3/1- پیونده‌ای تخصیص: واژه‌هایی مثل به­خصوص، مخصوصاً و به‌ویژه را پیوندهای تخصیص امروزی و علی‌الخصوص و به­تخصیص را پیوندهای تخصیص قدیم تلقی کرده‌اند که گاه در جهت تأکید خاص اسم به کار می‌روند (فرشیدورد، 1373: 416) واژه تأکید «به‌ویژه» و «ویژه» خاص امروز نیست و در شاهنامه نیز دیده می‌شود:

مرا مهربانی ست بر مرد جنگ

 

به‌ویژه که دارد نهاد پلنگ
                                       (ب 1557)

همچنین از سایر نشانه‌های تأکید خاص اسم، حرف پیوند حتی و مترادف‌های آن است. در شاهنامه این واژه نیست، اما مفهوم معادل آن هست. مثلاً در بیت زیر مفهوم واژه حتی از مصراع دوم حذف‌شده و فعل «بگفتم» نیز بر درجة تأکید افزوده است:

بگفتم که سوی کلات و جَرَم

 

مرو گر فشانند بر سر درم
                                           (ب 32)

2- تأکید ضمیر: روش‌هایی که برای تأکید اسم ذکر شده، اغلب در تأکید ضمیر نیز جاری است. علاوه بر آن گاهی ضمیر خود به‌وسیلة ضمیر تأکید می‌شود (فرشیدورد، 1373: 417) در بیت‌های زیر ضمیر منفصل به‌وسیلة ضمیر متصل فاعلی یا شناسه (انوری و احمدی گیوی، 1390: 194) تأکید شده است:

که من رخش را بستم امروز نعل

فریگیس را من خریدم به جان

 

برو کرد خواهم بر و تیغ لعل
                                      (ب 1403)

پدر بر سر آورده بودش زمان
                                       (ب 1687)

3- تأکید فعل و فعل تأکید: از منظر تأکید، فعل در جمله موقعیت خاصی دارد که در حد خود جمله است. فعل در شمار اجزایی است که هم تأکیدکننده و هم تأکیدپذیر است. علاوه بر موارد عام تأکید فعل، مواردی مثل پیشوند فعلی (ب)، ادات استمرار (می، همی) و قیدهای پیشوندی مثل فرا، فراز، فرو و مانند آنها را که بر سر فعل می‌آید، نشانة‌ خاص تأکید فعل تلقی کرده‌اند (فرشیدورد، 1373: 420). چون این پیشوندها و نشانه‌ها در همة متون بازمانده از سبک خراسانی مشاهده می‌شوند، نمی‌توانیم موارد تأکیدی را از غیرتأکید جدا کنیم؛ بنابراین در این تحقیق آنها را در عداد عوامل تأکیدکنندة فعل به شمار نمی‌آوریم. همچنین گفته­اند فعل امر، نهی و فعل تأکیدی به‌خودی‌خود مؤکد است (همان: 421) مه پذیرش این نکته نیز که فعل امر و نهی به‌خودی‌خود مؤکد باشد، همان دشواری را دارد. 6 مثلاً در بیت زیر فعل «مشو» به‌خودی‌خود مؤکّد نیست، بلکه واژة «هیچ» آن را تأکید کرده است:

به گودرزیان هیچ غمگین مشو

 

که ایدر یکی گلستان است نو
                                         (ب 701)

 

اما در خصوص فعل تأکیدی سخن فرشیدورد درست است. مصدر بایستن در زبان فارسی حاوی تأکید است. هرگاه «باید» بر سر فعل بیاید، آن را تأکید می‌کند و در این صورت می‌توانیم آن را نشانة اخصّ تأکید فعل بشماریم. 7 «در زبان فارسی تنها فعلی که برای بیان درجة الزام در هرسه وجه برداشتی، درخواستی و توانمندی به کار می‌رود، فعل بایستن است و درجة امکان توسط دو فعل توانستن و شدن بیان می‌شود» (اخلاقی، 1386: 82). از میان سه وجه نقل‌شده وجه درخواستی همان تأکید است. در شاهنامه «باید» با فعل تابعی کاربرد زیادی دارد و با مصدر کامل و مرخّم هردو به‌ کار رفته است و البته همه‌جا نشانگر تأکید نیست. شاعر باتوجه­به بافت بیت و در کنار سایر شیوه‌های تأکید از آن استفاده کرده و بر درجة تأکید افزوده است:

بباشید گفت اندر آن رزمگاه

بباید بر آن رزمگاه آرمید

چنین گفت هومان به پیران که جنگ

 

نباید شدن پیش روی سپاه
                                         (ب 992)

یکی تا درفش من آید پدید
                                         (ب 993)

همی جست باید چه داری درنگ؟
                                         (ب 711)

غیر از نشانة تأکید «باید»، اگر فعل مضارع به­جای فعل امر و نهی همراه با ادات تنبیه و تحذیر مانند مبادا، تا و نگر تا همراه بشود، معنای تأکید می‌دهد (فرشیدورد 421:1373). ساخت تحذیر و تنبیه از ساخت تأکید بایستن جدا نیست و در مواردی ساخت منفی بایستن جای مبادا را می‌گیرد و نهی تأکیدی می‌سازد. خاقان چین قبل از نبرد با رستم می‌گوید:

نباید که یابند یک تن رها

 

که بددل گه جنگ نارد بها
                                       (ب 1808)

 

3/1- تأکید فعل با صفت: صفت‌های تفضیلی و عالی هردو اسم را تأکید می‌کنند. یکی از موارد خاص‌تر وقتی است که گروه‌ها و واژه‌های تفضیلی و عالی قید می‌شوند که در این صورت «فعل را تأکید می‌کنند نه اسم را مانند: زودتر آمد...» (فرشیدورد، 1373: 417). در دو بیت زیر که سخن رستم به پیران ویسه است، صفت سادة «بد» نقش مسندی دارد و در مصراع دوم صفت تفضیلی «بدتر» صفتِ سادة بد را تأکید کرده است. همچنین شاعر موصوف (کار، امر) را حذف کرده و صفت «بدتر» را نهاد قرار داده است تا بر تأکید آن بیفزاید:

بغلتی همی خیره در خون خویش

 

بد است این و زین بدتر آیدت پیش
                                       (ب 1970)

3/2- تأکید فعل با قید: تأکید فعل با قید با تأکید جمله با قید معمولاً مشترک است:

چو بشنید هومان برآشفت سخت

بدیشان چنین گفت شاه جهان

 

چنین گفت با گیو بیداربخت
                                          (ب240)

که هرگز پی کین نگردد نهان
                                           (ب90)

3/3- تأکید فعل با سوگند: سوگند و ادات سوگند جمله و فعل را تأکید می‌کند. فرشیدورد آنها را «نوعی گروه قیدی» شمرده است (همان: 421). در داستان کاموس چند نمونه دیده می‌شود؛ ازجمله سوگند شیده پسر افراسیاب (بنگرید به بیت‌های 2604-5) و سوگند کاموس کشانی (بنگرید به بیت‌های 1368-72) است. سه بیت زیر سوگند مؤکّد رستم است:

به جان و سر شاه و خورشید و ماه

که گر نامداری از ایران‌زمین

نبیند مگر دار یا بند و چاه

 

به خاک سیاوش به توران سپاه
                                      (ب 1101)

هزیمت پذیرد ز سالار چین
                                       (ب 1102)

به سر برنهاده ز کاغذ کلاه
                                       (ب 1103)

3/4- تقدیم فعل: تقدیم فعل در شاهنامه کارکردهای چندگانه‌ای دارد که یکی از آنها تأکید است و در این جایگاه بیشتر بافت­محور است و باتوجه­به فضای بیت‌ها ‌تشخیص داده می­شود:

نسازیم کین و نجویم نبرد

مــرا آزمــودی بــدین رزمگاه

 

نیارم ســر ســرکشان زیر گرد
                                       (ب 1574)

همین ست رسم و همین ست راه
                                     (بیت 1591)

4- تأکید صوت: در اینجا مقصود شبه­جمله‌هایی است که با پسوند «ا»، «ای» و «ای + ا» اختصاصاً مؤکد می‌شود. در شاهنامه گاه پسوند تأکیدکننده حذف شده و به­جای آن برای تأکید بیشتر از تکرار واژه استفاده ‌شده است:

دریغ آن فرود سیاوش دریغ

 

که با زورِ دل بود و با گرز و تیغ
                                           (ب 41)

5 – تأکید پیوند: مقصود تأکید جمله با حروف پیوند مانند که، اگر که، مگر که و مانند آنهاست:

مگر کردگار سپهر بلند

وگرنه به پرّ عقاب اندریم

 

رهاند تن و جان ما بی‌گزند
                                         (ب 595)

و گر زیر دریای آب اندریم
                                         (ب 596)

6- تأکید جمله: ازآنجاکه فعل رکن اصلی بخش گزاره است و به­تنهایی برابر با یک جمله می­تواند باشد، روش‌های تأکید فعل در تأکید جمله نیز کاربرد دارند. علاوه­بر آن، روش‌های خاص دیگری برای تأکید جمله وجود دارد:

1/6- قیدهای خاص تأکید جمله: قیدهایی چون: دُرُست، ناچار، گویی، بی‌گمان، همان بی‌گمان و همانا جمله را تأکید می‌کنند:

به گیتی نباشد کم از طوس کس

که جان و خرد بی‌گمان کرده‌اند

 

دُرُست از در پای­وندست و بس
                                          (ب 43)

سپهر و ستاره برآورده‌اند
                                           (ب 11)

 

2/6- اصوات: احساس گوینده را شدت می‌بخشند و جمله را تأکید می‌کنند:

بدو گفت بخ­بخ که بــا پهلوان

 

نشستم چنین شاد و روشن‌روان
                                      (بیت 796)

3/6- قیدهای تأکید جمله‌های نفی و نهی: بیشتر با اداتی چون هرگز و هیچ می‌آید:

بدیشان چنین گفت شاه جهان

نداری همانا ز خاقان چین

 

که هرگز نگردد پی کین نهان
                                           (ب 90)

ز کار گذشته به دل هیچ کین
                                       (ب 2166)

در دو بیت زیر- که از زبان گودرز است- شاعر هوشمندانه برای فعل دیدن قید تأکید به کار نبرده است؛ چون آنچه دیده‌ شده، مستند است و نیازی به تأکید ندارد؛ اما برای فعل شنیدن که محتمل صدق و کذب است، قید تأکید هرگز به ‌کار برده است تا مبالغه در عظمت جنگی را که گودرز از آن سخن می‌گوید، به اوج برساند. همچنین دایرة فعل دیدن محدود به عمر گودرز است؛ اما دایرة شنیدن به نسل‌های پیشین هم سرایت می‌کند و نامحدود می‌شود:

چنین گفت گودرز با پیرسر ندیدم
که رزمی بود زین نشان

 

که تا من به مردی ببستم کمر
نه هرگز شنیدم ز گردنکشان
                             (ب 2007 و 2008)

4/6- تأکید با استفهام انکاری: یکی از انواع استفهام، استفهام انکاری است که در این صورت سخن منفی را به‌صورت استفهام می‌آورند. درجة تأکید در استفهام انکاری از نفی بیشتر است؛ «یکی از راه‌های مؤثر تأکید جملة منفی آن است که آن را به‌صورت استفهام انکاری بیاوریم» (فرشیدورد، 1373: 424). در شاهنامه معمولاً این‌گونه جمله‌ها با تعدد استفهام همراه است که تأکید و مبالغه بیشتری دارد:

چه دانی جز از بند و چندین فریب؟

بدین مایه مردم بدین­گونه جنــگ

 

کجا پای داری تو اندر نشیب؟
                                      (ب 1967)

چرا باید و چیست چندین درنگ؟
                                       (ب 951)

تأکید با پرسش منحصر به استفهام انکاری نیست و گاهی معانی ثانوی دیگری در استفهام است که در آنها نیز تأکید دیده می‌شود. مثلاً تعدد پرسش در دو بیت زیر شدت نیاز به کسب خبر را تأکید کرده است:

بپرسید از آن پس کز ایران سپاه

کدامست جنگی و گردان که‌اند؟

 

که دارد نگین و که دارد کلاه؟
                                       (ب 797)

نشسته بر این کوه سر بر چه­اند؟
                                         (ب 798)

5/6- تأکید با ندا: جمله‌ را از حیث مفهوم و کیفیت بیان به عاطفی، پرسشی، امری و خبری تقسیم کرده‌اند (انوری و احمدی گیوی، 1390: 321 و شمیسا، 1386: 32). در شاهنامه جمله‌های ندایی- که زیرشاخة جملة عاطفی به شمار می­روند- با مقاصد مختلفی به ‌کار رفته که بنابر بافت جمله‌ها با هدف‌های خاص خود مطابقت دارد. جمله‌های ندایی اگر هیجان، احساس تند، تشویق، استغاثه، اغرا، اظهار تحسّر و مانند آنها را برسانند جملات تأکیدی به شمار می‌روند (فرشیدورد، 1373: 424). این نوع جمله‌ها معمولاً با سایر ادات و شیوه‌های تأکید همراه هستند؛ مثلاً در دو بیت زیر با استفاده از واژه تأکیدی «هم در زمان»، جمله ندایی، واژگان مترادف و تقابل و تضاد تأکید نشان داده شده است:

نهادند زین بر سمند چمان

که ای پهلوان جهان شاد باش

 

خروش آمد از دیده هم در زمان
                                         (ب 856)

ز تیمار و درد و غم آزاد باش
                                         (ب 857)

6/6- تأکید با اطناب: فرشیدورد در تحقیق خود به اطناب به‌عنوان عامل تأکید اشاره نکرده است، اما اطناب در کنار عوامل دیگر تأکید مثل ترادف معنایی، حشو 8 و بدل می‌تواند کلام را مؤکد سازد. 9 مواردی را که جمله‌ای جملة دیگر را تأکید می‌کند، «بدل معنوی یا ملحقات بدل» (فرشید ورد،1375: 244) شمرده‌ است؛ زیرا بدل اساساً مخصوص اسم است و بدل معنوی همة ویژگی‌های بدل را ندارد؛ بنابراین این‌گونه جمله‌ها را بهتر است تأکیدی بدانیم. در شاهنامه مواردی از بدل اسنادی 10 مشاهده می‌شود که با اطناب نیز همراه است:

سپهدار طوس ست مردی دلـیـر

 

به هامون نترسد ز پیگار شیر
                                         (ب 805)

اطناب در شاهنامه هم در یک بیت و هم در بیش از یک بیت دیده می‌شود. اگر در یک بیت باشد معمولاً یک مصراع مفهوم مصراع دیگر را تأکید می‌کند:

نـیایـد سلیـحم بـرو کـارگـر

 

بر آن ببر و آن خود و چینی سپر
                                       (ب 2661)

 

تأکید در دو بیت شدت و حدّت بیشتری دارد. در دو بیتِ زیر طوس، برای بیان شرمساری خود از کشته­شدن فرود با همة اعضا و جوارح خود (دل، جگر، زبان، جان و تن) از شاه پوزش می‌خواهد:

منم دل پر از غم ز کردار خویش

همان نیز جانم پر از شرم شاه

 

جگر خسته از درد و تیمار خویش
                                           (ب 77)

زبان پر ز پوزش تنم پر گناه
                                           (ب 78)

گاهی فردوسی مفهومی را که لازم است تأکید کند، در بیش از 10 بیت نیز می‌آورد. نمونة آن خواست کاموس از پیران و پاسخ اوست. نخست در 3 بیت با استفاده از تعدد پرسش مطلب را تأکید می‌کند:

ز پیران بپرسید کاین شیرمرد

ز بازوی و زورش چه داری نشان؟

چگونه­ست مردی و دیدار اوی؟

 

چگونه خرامد به دشت نبرد؟
                                     (ب 1344)

چه گوید به آورد با سرکشان؟
                                       (ب 1345)

چگونه شوم من به پیکار اوی؟
                                       (ب 1346)

سپس پاسخ پیران در 10 بیت مطرح می‌شود که با استفاده از مبالغه، اغراق، غلوّ همراه با اطناب پهلوانی و دلاوری رستم را تأکید می‌کند (بنگرید بیت‌های 1344-1363)

7/6 – تأکید با شرط: آن نوع از جمله‌های شرط که بر تأکید دلالت می‌کنند، از مقوله جمله‌های پیروی هستند که فعل و جمله را تأکید می‌کنند (فرشیدورد، 1373: 422) در بیت‌های زیر جملات شرط و جزای شرط همراه با گروه‌های گسستة قیدی، مبالغه و تکرار صفت اشاره آمده است تا تأکید را شدت بخشد:

گر آن رستم است او که من دیده‌ام

نه شَنگُل بماند بر این دشت کین

نه این زنده­پیلان آراسته

 

ز گـردنـکشان نـیـز بشنیده‌ام
                                      (ب 1820)

نه کندُر نه مَنثور و خاقان چین
                                       (ب 1821)

نه این تخت و این تاج و این خواسته
                                        (ب1822)

8/6- حذف پیوند یا فصل: از حیث تعریف فصل و مؤلفه‌های آن بین منابع بلاغی اتفاق‌نظر نیست. فصل را هم میان واژگان و هم بین پاره‌های یک جمله و هم بین دو جمله ممکن شمرده‌اند. اگر آن را شامل کلمه و جمله هردو در نظر بگیریم، می‌تواند در بخش تأکید عام مطرح شود و اگر آن را فقط شامل جمله بدانیم، در بخش تأکید خاص مطرح می‌شود. فرشیدورد آن را در شمار تأکید عام آورده است (1373: 406). همایی «فصل و وصل» را در دو جمله مطرح کرده‌ است: «وصل آن است که جمله‌ای را بر جمله دیگر به‌وسیله حروف عاطفه عطف کرده باشیم ... فصل آن است که دو جمله را از یکدیگر جدا ساخته مابین آنها حرف عطف نیاورده باشند» (1373: 127) و طبیبیان «وصل و فصل» را در پیوند یا عدم پیوند دو پارة یک جمله منحصر کرده‌ است (1388: 205). بخشی از این بحث که با تأکید ارتباط مستقیم دارد، موارد وجوب فصل است. وقتی بین دو جمله اتحاد کامل (کمال اتصال) است، فصل واجب است. در این حالت جمله دوم تأکید، بدل یا عطف بیان جمله اول است 11 (همایی، 1373: 127) درمجموع نظر همایی که فصل را بین دو جمله ممکن دانسته، بر بقیه ترجیح دارد؛ چون دانش معانی عرصه معنای ثانوی جمله است. شاهنامه ازحیث بلاغت در فصل و وصل جمله‌ها ممتاز است و محققان به­خصوص بر این نکته انگشت گذاشته‌اند (فروزانفر، 1387: 50-51). فردوسی به‌مقتضای مقام هم کلمات را بدون پیوند آورده و هم در جمله‌ها آن را رعایت کرده و از این حیث بر تأکید و مبالغة کلام افزوده است. نمونة همپایگی و عطف کلمه‌ها با حذف پیوند در دو بیت زیر دیده می‌شود:

شبـی داغ دل پــر ز تیمار طوس

بـیـامـد بــه نزدیک ایران­سپـاه

 

به خواب اندر آمد گه زخم کوس
                                         (ب 696)

سری پـر ز کینـه، دلی پر گــنـاه
                                         (ب 537)

نمونه‌های دیگر درون یک بیت و در رابطة بین دو مصراع است. وقتی کمال اتصال معنایی بین دو مصراع برقرار است، حرف پیوند حذف می‌شود. در بیت‌های زیر مصراع دوم درواقع تأکید معنایی مصراعِ اول است. کیخسرو رستم را چنین می‌ستاید:

دل چرخ در نوک شمشیر تست

ز تیغ تو خورشید بــریان شود

 

سپهر و زمین و زمان زیر تست
                                         (ب 642)

ز گــرز تـو نـاهید گریان شود
                                         (ب 645)

جمله‌های بدلی نیز در شاهنامه گاه تأکید را می‌رسانند و اینجا تفاوتی بین جمله بدلی و تأکیدی نیست:

و دیگر به بخت جهاندار شاه

 

خداوند شمشیر و تخت و کلاه
                                        (ب 822)

7- تأکید بدون ادات و واژه تأکید: گاهی ادات تأکید به قرینه لفظی و معنایی حذف می‌شود، اما تأکید را می‌رساند. در بیت زیر واژة تأکید «هیچ» از مصراع نخست و واژگان تأکید «حتی و هیچ‌گاه» از مصراع دوم حذف ‌شده است:

نباشد ز یزدان کسی ناامید

 

اگر شب شود روی روز سپید
                                         (ب 835)

نوع دیگری از تأکید است که در آن از ادات و واژه‌های تأکید استفاده نشده، اما مجموع گفتار و قصد گوینده در فضا و بافت بیت‌ها افادة تأکید می‌کند. سخنان درشت پیران ویسه در بیت‌های زیر چنین فضایی دارد:

کسی را که هستند از ایــران سران

بگفت این و دل پر ز کینه بــرفت

 

 

کنم پای و گردن بـه بند گران ....
                                         (ب 773)

همی پوست بر تنش گفتی بکفت
                                         (ب 783)

8- تأکید با تمثیل و کنایه: از میان سایر آرایه‌ها کنایه و مثَل نیز در مواردی نشان­دهندة تأکید هستند. تمثیل در شعر فارسی یک شگرد عام است که گاه افادة تأکید نیز می‌کند. شاهنامه به­خصوص ازحیث اشتمال بر تمثیل ممتاز است. نمونة آن در داستان کاموس سخنان شکایت‌آمیز گودرز است:

ز گیتی مرا شوربختی­ست بهر

 

پراگنده بر جای تریاک زهر
                                         (ب 843)

نتیجه­

فرایندی که طی آن شاعر یا نویسنده برخی از مفاهیم را با شدت و حدّت بیشتر بیان می‌کند، تأکید نام دارد. موضوع تأکید از مباحث نسبتاً ناشناختة متون ادب فارسی است. نتایج این مقاله نشان می‌دهد که تأکید در «داستان کاموس کشانی» از دو طریق عام و خاص شکل گرفته که تأکید عام شامل تکرار لفظ و معناست. تکرار لفظ شامل بیشتر اجزای جمله از کلمه تا گروه و جمله است و از طریق تکرار اسم، گروه اسمی، صفت، فعل و گروه‌های گسستة قیدی صورت می‌گیرد. تکرار معنا شامل ترادف واژگان و مصراع، عطف، وصف، قصر و آرایه‌های ادبی مثل مبالغه، سیاقه‌الاعداد و تضاد میسّر است. تأکید خاص اسم از طریق ضمیر، شمول و کلّیت و پیوندهای تخصیص شکل می‌گیرد. تأکید خاص فعل از راه قید، صفت، سوگند، صوت، پیوند و جابه­جایی آن امکان‌پذیر است. همچنین قیدهای خاص تأکید جمله، صوت، استفهام انکاری، ندا، اطناب، شرط و فصل یا حذف پیوند در تأکید خاص جمله کاربرد دارند. در این داستان تأکید با شیوه‌های مذکور در بیشتر موارد با مبالغه نیز همراه می‌شود.

 

پی‌نوشت ها

  1. ستایش کیخسرو از رستم در 9 بیت است (بیت‌های 639-647) که در آن‌ها 11 بار ضمیر «تو» تکرار شده که از نقل بیت‌ها خودداری شده است.
  2. پاسخِ رستم به فرستاده خاقان چین (بیت‌های 2169-2172) و درخواستِ هومان از رستم و پاسخ او (بیت‌های 1551-1555) نیز با این شیوه تأکید شده است.
  3. منظور از ساخت اسنادی شده آن است که «برای بیان حصر، آن جزء از کلام که محصور باید واقع شود فعل رابط قرار می‌گیرد و محصور علیه نیز به شکل جمله پس از حرف که به‌عنوان مسند الیه می‌آید. مثل: خداست که آسمان‌ها و زمین را آفریده است. » (مشتاق مهر، گلی و محمدی 1397: 169-70).
  4. جلال‌الدین همایی عمل تکیه را یکی از عواملی دانسته است که «به هر کلمه‌ای افادة قصر» می‌کند (همایی، 1373: 127).
  5. اهل تحقیق بر آگاهی فردوسی از اسلوب بلاغی قرآن و ادبیات عربی تأکید کرده­اند: «اسلوب و روش نظمی شاهنامه از اسلوب قرآن گرفته‌شده و هر چه در آنجا ازحیث بلاغت منظور و طرف بحث بلغاست، اینجا تقلید و نظیر آن ایجاد می‌شود... » (فروزانفر 1387: 51).
  6. فرشیدورد بعدها سخن خود را اصلاح کرده است: «امر و نهی گاهی بر تمنا و تحسر و تسلیت و نصیحت و تهدید یا بر احساسات دیگر دلالت می‌کنند در این صورت به جمله جنبه تأکیدی می‌دهند» (ص 184).
  7. باید واژه‌ای است که نخست فعل بوده و صیغه‌های مختلف آن صرف می‌شده است؛ اما امروزه به گفتة خطیب رهبر «باید جای هر شش صورت را گرفته است» (1350: 151). این واژه به‌مرور زمان مشمول «دستوری‌شدگی» شده است. برخی دیگر آن را بازماندة (abāyéd) فارسی میانه دانسته‌اند که اصولاً یک صیغه دارد و صورت‌های احتمالی دیگر آن قیاسی است (محمودی بختیاری، 1387: 166) در منابع دیگر دستوری ( انوری- احمدی گیوی) آن را از افعال ناقص شمرده­اند. اما بایستن به­صراحت از افعال تأکید شمرده شده است (دهخدا، ذیل بایستن).
  8. فرشیدورد حشو را مطابق زبان­شناسی جدید موجب تأکید دانسته است (1373: 398).
  9. حمید طبیبیان بحث جملة بدلی و تأکید را در موضوع کمال اتصال آورده (1388: 212) و خیامپور نیز جملة مووّل به بدل را مطرح کرده است (1373: 144).
  10. برای توضیح بدل اسنادی بنگرید به (فرشیدورد، 1375: 243)
  11. نمونة آن آیة «فمَهّل الکافرین أَمهِلهُم رُوَیداَ» است که جملة دوم تأکید جمله اول و تقریباً عین همان جمله است (همایی، 1373: 127).

 

  1.  

    1. آل‌بویه لنگرودی، عبدالعلی و شیخی قلات، سریّه. (1395). «کارکرد نشانه‌های تأکید در زبان عربی معاصر و معادل‌یابی آن در زبان فارسی؛ با تکیه بر ترجمة کتاب الایام طه حسین و مقدمه الشعر العربی أدونیس». پژوهش‌های ترجمه در زبان و ادبیات عربی، سال 6، شمارة 14، 13-41.
    2. اخلاقی، فریار. (1386). «بایستن، شدن و توانستن: سه فعل وجهی در فارسی امروز»، دستور (ویژه‌نامة فرهنگستان)، شمارة 3: 82-132.
    3. افراخته، الهیار؛ مدرسی، فاطمه و بهمن نزهت. (1398). «دلایل ذکر نهاد در داستان شیخ صنعان»، فنون ادبی، سال یازدهم، شمارة 3،  47-68.
    4. انوری، حسن و احمدی گیوی، حسن. (1390). دستور زبان فارسی 2، ویرایش چهارم، چاپ اول: تهران، انتشارات فاطمی.
    5. بنی طالبی، امین و فروزنده، مسعود. (1396). «بررسی انواع تکرار و کارکردهای آن در ویس و رامین»، فنون ادبی، سال نهم، شمارة 2، 27-42).
    6. بهمئی اصل، احمد و غفوری، علی‌اصغر. (1395). «ارزش بلاغی قصر در قصاید سنایی غزنوی»، فنون ادبی، شمارة 4، 157-176.
    7. تفتازانی، سعد الدین. (1416). المطول (شرح المختصر) و بهامشه حاشیه السید میر شریف، قم، منشورات مکتبه الداوری.
    8. جمالی، فاطمه. (1389). «جایگاه قصر و حصر در علم معانی»، فنون ادبی، سال دوم، شمارة 2، 109-122. 
    9. جیگاره، مینا و نظربیگی شرمین. (1396). «برابرهای تأکیدی در زبان عربی و فارسی»، مجلة زبان و ادبیات عربی (ادبیات و علوم انسانی سابق) شمارة 16، 59-87.
    10. خالقی مطلق، جلال. (1388). سخن‌های دیرینه (مجموعه مقاله دربارة فردوسی و شاهنامه). به کوشش علی دهباشی، چاپ سوم: تهران، نشر افکار.
    11. خطیب رهبر، خلیل. (1350). « فعل­های معین و افعال دوگانه و چندگانه«، مجموعه خطابه­های نخستین کنگرة تحقیقات ایرانی، تهران: دانشگاه تهران، 131 ـ 165.
    12. خیامپور، عبدالرسول. (1373) دستور زبان فارسی، چاپ نهم: تهران، کتاب‌فروشی تهران.
    13. دهخدا، علی­اکبر. (1377). لغت­نامة دهخدا، جلد سوم، چاپ دوم از دورة جدید، تهران: مؤسسة انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
    14. راسخ مهند، محمد. (1384). «بررسی انواع تأکید در زبان فارسی»، زبان و زبان­شناسی، دورة 1، شمارة 1: 5-19.
    15. __________ (1385). «ارتباط قلب نحوی و تأکید در زبان فارسی»، دستور (ویژه‌نامة فرهنگستان)، جلد دوم، شمارة پیاپی 2: 20-33.
    16. رضایی، رمضان. (1396). «فن مبالغه در سنت بلاغت اسلامی و جنبه‌های بلاغی آن»، دوفصلنامة بلاغت کاربردی و نقد بلاغی، سال دوم، شمارة چهارم، 23-38.
    17. رفیعی، داود. (1396). روش‌های تأکید کلمه در زبان فارسی، دو فصلنامه علوم ادبی دانشگاه قم، سال 7، شمارة 12، (ص 147-164)
    18. شمیسا، سیروس. (1386). معانی، ویرایش دوم، چاپ اول: تهران، نشر میترا.
    19. صفوی، کورش. (1384). فرهنگ توصیفی معنی­شناسی، چاپ اول، تهران: فرهنگ معاصر.
    20. طبیبیان، حمید. (1388). برابرهای علوم بلاغت در فارسی و عربی (بر اساس تلخیص المفتاح و مختصر المعانی). چاپ اول: تهران: امیرکبیر
    21. غنی­پور ملکشاه، احمد؛ محسنی، مرتضی و اصغر خوشه چرخ. (1395). «مبانی تکرار در اشعار قیصر امین­پور»، فنون ادبی، سال هشتم، شمارة 3، 29-42.
    22. فردوسی، ابوالقاسم. (1389). شاهنامه، دفتر سوم، به تصحیح جلال خالقی مطلق، چاپ سوم: تهران، انتشارات دائره‌المعارف بزرگ اسلامی
    23. فروزانفر، بدیع الزمان. (1387). سخن و سخنوران، تهران ،چاپ سوم، خوارزمی.
    24. فرشیدورد، خسرو. (1354). «تأکید و قصر در زبان فارسی»، گوهر، سال سوم، شمارة هفتم، 579 ـ 584.
    25. __________ (1373). دربارة ادبیات و نقد ادبی، دورة دوجلدی، چاپ دوم: تهران: انتشارات امیرکبیر.
    26. __________ (1375). گفتارهایی دربارة دستور زبان فارسی، چاپ اول، تهران: انتشارات امیرکبیر
    27. __________ (1378). جمله و تحول آن در زبان فارسی، چاپ دوم: تهران: انتشارات امیرکبیر.
    28. محمدی، فرهاد. (1397). «مفهوم بلاغی تأکید و تشخص در ترکیبات آثار سعدی»، کهن­نامة ادب پارسی، سال نهم، شمارة دوم، 119-134.
    29. محمودی بختیاری، بهروز. (1387). «ساخت­واژة افعال شاید و باید در زبان فارسی»، دستور (ویژه­نامة فرهنگستان)، شمارة 4، 152 ـ 169.
    30. مشتاق­مهر، رحمان؛ گلی، احمد و فرهاد محمدی. (1397). «ساخت­های نحوی بیان حصر در زبان فارسی؛ مطالعة موردی: آثار سعدی»، پژوهشنامة نقد ادبی و بلاغت، سال 7، شمارة 1: 163-182.
    31. معصومی، امیرصالح و خاقانی اصفهانی، محمد. (1395). «تأکید مجاز و پیوند آن با ابهام متن»، فنون ادبی، سال هشتم، ش 1: 15-26.
    32. وحیدیان کامیار، تقی. (1379). بدیع از دیدگاه زیبایی­شناسی، تهران: دوستان.
    33. همایی، جلال‌الدین. (1373). معانی و بیان، چاپ دوم: تهران، مؤسسة نشر هما.