بررسی کارکردهای زبانی بی‌ادبی در بخش نخست ابومسلم‌نامۀ ابوطاهر طرطوسی برپایۀ نظریۀ کالپپر

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران

2 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران

چکیده

ادب و بی‌ادبی از پدیده‌های زبانی رایجی‌ است که در تعاملات روزمرۀ اجتماعی نمود گسترده‌ای می‌یابد. اگر بتوان سطوح مختلفی ازقبیل: شناختی، هیجانی- ادراکی، زیبایی‌شناختی و رفتاری را در یک تعامل شناسایی کرد، ادب و بی‌ادبی ‌کلامی با سطح سوم ارتباط دارد. این رفتار که واجد ویژگی کاربردشناختی است و بر فایده‌مندی کنش در موقعیت دلالت دارد، از شیوه‌های نوین تحلیل زبان متون است که تاکنون در بررسی قصه‌های عامیانه فارسی به آن توجهی نشده است؛ نظر به این مهم، در پژوهش حاضر، انواع بی‌ادبی‌‌کلامی در بخش نخست ابومسلم‌نامه(جنیدنامه) برپایۀ راهبردهای پیشنهادی کالپپر بررسی شد. این نظریه تلفیق الگوی متقدّم و متأخّر او و حاصل نظریۀ «مدیریت ارتباط» اسپنسر-اوتی است. هدف اصلی تبیین جایگاه‌ها و چرایی راهبردها و نشانگرهای زبانی بی‌ادبی درداستان است. به این منظور، تمام جمله‌های جلد نخست ابومسلم‌نامه بررسی و پس از آن، بسامد هر راهبرد، از کل جامعۀ آماری محاسبه و نمونه‌ها تحلیل شد. نتایج پژوهش در حوزۀ راهبردها نشان داد از مجموع پنج راهبرد کالپپر، سه راهبرد بی‌ادبی‌ایجابی، بی‌ادبی‌سلبی و بی‌ادبی‌استهزایی در متن دیده می‌شود. بی‌ادبی‌ایجابیِ مستقیم پرکاربردترین و بی‌ادبی‌استهزایی کم‌کاربردترین است که با ایجاد انواع آیرونی در متن به برجستگی زبانی می‌انجامد. همچنین مؤلفه قدرت، فرادستی و فرودستی شخصیت‌ها تأثیر چندانی در میزان و شیوۀ کنش‌های‌کلامی بی‌ادبانه نداشته است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Investigating the linguistic functions of verbal impoliteness in the 1st part of Abu- Muslim Nameh of Tartoosi based on Culpeper's theoretical model

نویسندگان [English]

  • Hajar Mirzaei 1
  • Raziyeh Hojatizadeh 2
1 Ph. D. Student of Persian Language and Literature, Faculty of Literature and Humanities, University of Isfahan, Isfahan, Iran.
2 Assistant Professor of Persian Language and Literature, Faculty of Literature and Humanities, University of Isfahan, Isfahan, Iran.
چکیده [English]

Abstract
Introduction: Linguistic politeness/impoliteness is one of the topics in the theory of pragmatics, through which the hidden layers of language can be revealed. Politeness and impoliteness approaches can be divided into classical and postmodern. In the classical approach, the concept of politeness is mostly fixed and is defined in terms of social behavior as politely. Austin's theory of speech acts and Grice's Conversational Principles are the basis of classical approaches. But in the postmodern approach, the concept of politeness is dynamic and changeable, and is explained by factors such as context and social norms. Since this theory is accounted as one of the new methods of literary text analysis that has not yet been seriously considered in the study of the language of Persian folk tales, this paper is committed to examining its function in the first part of Abu Muslim Nameh.
Purpose: The main purpose of this paper is to explain in which positions in the text and for what reasons are the strategies of impoliteness used and what kinds of triggers are embedded in each case to indicate the appointed strategy.
Methodology: This research has been done by descriptive-analytical method and presents the types of verbal impoliteness in the first part of Abu-Muslim Nameh (i.e. Junaid Nameh) based on Culpeper's proposed strategies which combines his earlier and later patterns and is overshadowed by the Spencer-Oatey's theory of "rapport management".
Results: Regarding the strategies used, the results show that out of a total of five Culpeper 'strategies, three strategies of positive impoliteness, negative impoliteness and off-record impoliteness can be seen in the text. Direct positive impoliteness is the most widely used while off-record impoliteness is the least commonly used, which leads to linguistic prominence by creating the different types of irony in the text. Insulting is one of the most prominent forms of the positive impoliteness in Abu-Muslim Nameh. Insults are in categories as moral, religious, national and sexual. Negative impoliteness is usually characterized by signs of intimidation, ridicule, and threat. The threat, in addition to being the result of glorifying and heroics features in epic texts, becomes a factor in hindering and damaging the audience's private face. Off-record impoliteness is less widely used than the other two strategies, and it has mostly appeared ironically. In addition, in the theory of politeness in the sense of power, attention is paid to the interaction of verbal relations. Positions of weakness and strength shape people's verbal behaviors. However, in Abu-Muslim Nameh, the weakness and strength has little effect on verbal actions as inferiors and superiors use verbal behaviors alike.

کلیدواژه‌ها [English]

  • verbal impoliteness
  • Culpeper
  • Abu-Muslim Nameh
  • strategy of impoliteness
  • trigger

۱. مقدمه

رعایت ادب (Politeness) و بی‌ادبی‌کلامی (Impoliteness) در بافت‌های گفتمانی حاکی از پایگاه اجتماعی سخنگویان و روابط اجتماعی آن‌ها و دو صورت متقابل از کنش‌های اجتماعی و بازتاب آن در واژه‌ها و شیوۀ سخن گفتن است. محققان دربارۀ پدیدۀ ادب و بی‌ادبی‌کلامی نظریه‌های متعددی ارائه داده‌اند. با نگاهی به این نظریه‌ها می‌توان رویکردهای مربوط به ادب و بی‌ادبی را به دو بخش کلاسیک و پست‌مدرن تقسیم کرد. در رویکرد کلاسیک عمدتاً مفهوم ادب ثابت است و در قالب رفتار اجتماعی مؤدبانه تعریف می‌شود؛ اما در رویکرد پست‌مدرن مفهوم ادب پویا و متغیر است و باتوجه‌به عواملی مانند بافت موقعیتی و هنجارهای اجتماعی معرفی می‌شود. در رویکرد نخست که به رویکرد «جریان اول» معروف است، نظریه‌های کاربردشناسی کلاسیک مانند نظریۀ کنش‌گفتار های آستین و اصول مکالمه‌ای گرایس است که اساسِ رویکردهای کلاسیک به ‌شمار می‌آید. در همین زمینه، نظریۀ ادب لیچ مطرح می‌شود. لیچ برخلاف براون و لوینسون، ادب را جهانی نمی‌داند و معتقد است هرکدام از قواعد ادب در فرهنگ‌های مختلف ازنظر برجستگی متفاوت‌اند (Leech, 1983: 150). سپس، براون و لوینسون(Brown (&Levinson)  مشهورترین نظریۀ ادب را مطرح کردند که بر جریان‌های پس از خود اثر گذاشت. آن‌ها ادب را هرگونه رفتاری می‌دانند که برای حفظ ‌وجهۀ مخاطب به کار می‌رود. این مفهوم، در آرای گافمن ریشه دارد که وی آن را «ارزش اجتماعی» مثبتی می‌نامید که یک فرد برای خود ادعا می‌کند» (Goffman, 1967: 5). نظریۀ براون و لوینسون بیشتر بر مفهوم وجهه متمرکز است و راهبردهایی را ارائه می‌دهد که از میزان تهدید وجهۀ مخاطب می‌کاهد و بر متغیرهایی همچون قدرت (تحمیل ارزش‌های خود به شنونده)، فاصله (تعامل میان شنونده و گوینده) و رتبه‌بندی (میزان تحمیل‌ها براساس میزان حملۀ آن‌ها به وجهه) تأکید می‌کند (Brown & Levinson, 1987: 61).

رویکردهای پست‌مدرن را در بررسی ادب می‌توان در تحلیل‌های فرهنگی‌اجتماعی و انتقادات نظریه‌پردازان مخالف رویکرد کلاسیک دید که نظریۀ کالپپر یکی از شاخص‌ترین آن‌هاست. در مقابل نظریۀ ادب، کالپپر نظریۀ بی‌ادبی‌کلامی را مطرح می‌کند. کالپپر راهبردهای ‌بی‌ادبی‌کلامی را در پنج سطح بی‌ادبی‌آشکار(Bald on-record impoliteness) ، بی‌ادبی‌ایجابی(Positive impoliteness) ، بی‌ادبی‌سلبی(negative impoliteness)، بی‌ادبی استهزائی (off- record) impoliteness ( و ادب‌مضایقه‌شده (withhold politeness) ارائه می‌دهد. همچنین بر عواملی مانند احساسات، بافت و هنجارهای اجتماعی تأکید می‌کند. «باتوجه‌به مطالعات فراوانی که در زمینۀ ادب/ بی‌ادبی انجام شده است، هنوز چالش‌های نظری و روش‌شناختی اساسی در این زمینه وجود دارد. برخلاف رویکردهای سنتی به پدیدۀ ادب/ بی‌ادبی، نظریه‌های پست‌مدرن، این پدیده را ذاتی زبان نمی‌دانند و معتقدند که برای بررسی آن، هنجارهای اجتماعی و بافت نیز لازم است» (محمودی بختیاری و سلیمیان، 130:1395).

 

  1. روش پژوهش

پژوهش پیشِ‌رو با شیوۀ توصیفی- تحلیلی انجام شده و می‌کوشد انواع راهبردها و نشانگرهای بی‌ادبی‌کلامی را در بخش نخست ابومسلم‌نامه براساس نظریۀ بی‌ادبی کالپپر تبیین ‌کند. باتوجه‌به کاستی‌های الگوی اول کالپپر، مولفان برآن شدند تا الگوی مقدم و موخر او را که از نظریۀ «مدیریت ارتباط» اسپنسر-اوتی به دست آمده، با هم ادغام کنند تا بتوانند الگوهای تعاملات گروهی ابومسلم‌نامه را که بر حفظ یا تهدید وجهۀ جمعی بیش از فردی تمرکز دارد، مطالعه کنند. هدف، بررسی راهبردها و نشانگر‌های ‌کلامی وابسته به آن‌ها، تبیین رابطۀ قدرت و کنش‌های‌کلامی در داستان ابومسلم‌نامه است. بر این ‌اساس، مجموعه جملات داستان براساس راهبردهای پنج‌گانۀ کالپپر استخراج و دسته‌بندی شد و نشانگرهای زبانی (triggers)، عوامل مؤثر بر ایجاد کنش کلامی ‌بی‌ادبانه در متن متناسب با داده‌های به‌دست‌آمده تبیین و تحلیل شد. انواع نشانگرها نیز براساس نمودار کالپپر  2015: 441)) در مقاله «استراتژی‌‌های بی‌ادبی کلامی» استخراج شده است. علت گزینش داستان ابومسلم‌نامه جنبه‌های اجتماعی، انعکاس زبان و محاورات مردم و گفت‌وگومحوری آن بوده است که تاکنون پژوهشی در این‌باره انجام نشده است و نبودِ چنین نگرشی در قصه‌های عامیانه احساس می‌شود. گفتنی‌ است ادب و بی‌ادبی که در این پژوهش براساس نظریۀ کاربردشناسی زبانی و برمبنای تقسیم‌بندی‌های کالپپر انجام شده، ابزاری برای بررسی زبان متن ابومسلم‌نامه است که نمودها و برجستگی‌های سبکی را به‌خوبی نشان می‌دهد.

 

  1. سؤال‌های پژوهش

ابومسلم‌نامه یکی از جلوه‌های فرهنگ و ادبیات عامیانه است و بازتاب زبان و کلیشه‌های زبانی دورۀ تولید اثر در آن دیده ‌می‌شود. انواع بی‌ادبی‌کلامی از جمله: دشنام‌ها، القاب و عناوینی که شخصیت‌ها به هم نسبت می‌دهند و نیز بی‌ادبی‌های کلامی دیگری که در هنگام مبارزه رد و بدل می‌شود در این متن دیده‌ می‌شود. با این پیش‌زمینه بر آنیم تا براساس بافت متن، دریابیم که کدام‌یک از راهبردها و نشانگرهای بی‌ادبی‌کلامی کالپپر در داستان‌ ابومسلم‌نامه نمود بیشتری دارد و چرا. همچنین‌ متن داستان نوعی حماسۀ دینی است و ایدئولوژی‌های حاکم بر عصر را تبلیغ‌ می‌کند. به این منظور بررسی می‌کنیم که چه رابطه‌ای میان قدرت و بی‌ادبی‌کلامی وجود دارد.

 

  1. پیشینۀ پژوهش

کالپپر و همکاران (2003) در مقالۀ «بازبینی بی‌ادبی باتوجه‌به ابعاد آهنگین و پویا» بی‌ادبی‌کلامی را در متن‌های گفتمانی متفاوت بررسی ‌کرده‌اند. نتیجۀ تحقیق نشان داده ‌است که برای بررسی بی‌ادبی‌کلامی نباید به یک راهکار اکتفا کرد؛ بلکه باید بی‌ادبی‌کلامی را در گفتمانی گسترده‌تر و در سایۀ مؤلفه‌هایی مانند عوامل آهنگین و لحن کلام تحلیل کرد.

شیو. آر اوپادهیای (SH. Upadhyay) (2010) در پژوهش «هویت و بی‌ادبی در پاسخ‌های رایانه‌ای خوانندگان» به تحلیل پاسخ‌های مخاطبان به نظراتی پرداخته است که روزنامه‌نگاران حرفه‌ای در رسانه‌های آنلاین بیان‌ کرده‌اند و نتایج تحقیق در یک نظریۀ روان‌شناسی و اجتماعی از هویت، نشان می‌دهد استفاده از بی‌ادبی کلامی با موقعیت ایدئولوژیکی فرد در ارتباط است.

حسینی (1388) در پژوهش «ادب و قدرت: نشانگرهای زبانی مخالفت در جلسات دفاع از پایان‌نامه» نشانگرهای زبانی ادب را در جلسات دفاع هنگام بیان نظر مخالف بررسی کرده ‌است. علاوه‌بر عامل قدرت عواملی مانند موقعیت، شدت تهدید وجهه و تفاوت نسلی در شیوۀ بیان مخالفت تأثیرگذار است.

رحمانی (1393) در مقالۀ «نگاهی به قدرت و جنسیت از منظر ادب و بی‌ادبی در رمان‌های نوجوانان فارسی‌زبان» به تأثیر قدرت و جنسیت در به‌کارگیری رویکردهای ادب و بی‌ادبی در ده رمان برگزیدۀ نوجوانان، براساس نظریۀ ادب براون و لوینسون و بی‌ادبی کالپپر پرداخته است. نتایج پژوهش نشان ‌می‌دهد شخصیت‌هایی که در موضع قدرت قرار دارند، از استراتژی‌های بی‌ادبی بیشتری و شخصیت‌هایی که در موضع ضعف هستند، از استراتژی‌های ادب بیشتری استفاده ‌کرده‌اند و زنان نسبت به مردان، رفتار کلامی مؤدبانه‌تری دارند.

محمودی بختیاری و سلیمیان (1395) در پژوهش «بررسی بی‌ادبی‌کلامی در نمایش‌نامۀ صیادان» از دیدگاه کالپپر به بررسی نمایش‌نامۀ صیادان پرداخته و به‌ترتیب پرکاربردترین و کم‌کاربردترین شیوۀ بی‌ادبی را در صیادان بی‌ادبی ایجابی و کنایۀ نیش‌دار می‌داند.

کوتلاکی (1396) در بخش‌هایی از کتاب «نظام ادب، تعارف و مفهوم وجهه در فرهنگ ایرانی» به مفهوم وجهه در فرهنگ ایرانی می‌پردازد و نمونه‌های متعددی از محاورات روزمرۀ گویشوران را ذکر می‌کند. همچنین به نقد نظریه‌های اصلی ادب می‌پردازد.

حسینی و دیگران (1396) در مقالۀ « رو و آبرو دو روی مفهوم وجهه در فرهنگ ایرانی: پژوهشی قوم‌نگارانه در کاربردشناسی زبان» دو بعد وجهه در فرهنگ ایرانی را بررسی و نمونه‌ها و اصطلاحات را در گفت‌و‌گوهای روزمره، وبلاگ‌ها و فیلم‌های تلویزیونی تحلیل کرده‌اند.

دریکوند (1397) در مقالۀ «بررسی زبان‌شناختی بی‌ادبی کلامی در فیلم‌های سینمایی ایرانی؛ مطالعۀ موردی: فیلم سینمایی «اااآدت نمی‌کنیم» و «ابد و یک روز» بی‌ادبی کلامی را برمبنای نظریۀ کالپپر در فیلم‌های سینمایی بررسی ‌کرده و ارتباط آن را با جنسیت سنجیده و نتیجه گرفته است مردان بیش از زنان از انواع بی‌ادبی‌کلامی استفاده‌ کرده‌اند.

رحمانی (1397) در جستار «تأثیر قدرت و جنسیت بر بی‌ادبی و شیوۀ برخورد با آن در نمایشنامۀ افول اثر اکبر رادی» تأثیر قدرت و جنسیت را بر اتخاذ رویکردهای بی‌ادبی‌کلامی در نمایشنامۀ افول بررسی‌کرده ‌است. نتایج تحقیق نشان‌دهندۀ آن است که شخصیت‌های فرادست و مردان از بی‌ادبی مستقیم و شخصیت‌های فرودست و زنانْ از بی‌ادبی غیرمستقیم استفاده‌ کرده‌اند.

نامور (1398) در پژوهش «جلوه‌های بی‌ادبی در تلویزیون در چارچوب نظریۀ گفتمان کالپپر مطالعۀ موردی: سریال مادرانه» نشان می‌دهد که همۀ الگوهای بی‌ادبی‌کلامی اعم از تهدید وجهۀ فردی، رابطه‌ای و اجتماعی در این سریال به کار رفته است.

همان‌طور که در پیشینه ذکر شد، اغلب پژوهش‌های انجام‌شده از الگوی بی‌ادبی کلامی کالپپر و نظریۀ ادب براون و لوینسون بهره برده‌اند و تعداد محدودی هم از نظر جامعه‌شناسی زبان به تحلیل متن پرداخته‌اند. غالباً پژوهش‌ها بر حوزۀ هنرهای تصویری، نمایش‌نامه، فیلم‌نامه و کنش‌های کلامی کاربران در فضای مجازی متمرکز بوده‌ و هیچ‌یک به متون ادبیات عامیانه- که ظرفیت گسترده‌ای در انتقال و بازتاب هویت فرهنگی یک ملت دارد- نپرداخته‌اند.

 

  1. مبانی نظری

1-5. مفهوم ادب

ادب سلسله‌رفتارهایی ا‌ست که براساس هنجارهای جامعه مؤدبانه تلقی می‌شود و بنابر هر فرهنگی اصول و شیوه‌های ویژۀ خود را دارد. «بعضی از این اصول کلی عبارت‌اند از باتدبیر بودن، باگذشت بودن، باحیا بودن و حس همدردی نسبت به دیگران» (یول، ۱۳۸۹: 82). در مطالعات مربوط به ادب، آستین از نظریۀ ربط (relevance theory) برای توضیح رفتاری استفاده ‌‌می‌کند که به‌عمد گستاخانه است. او به کنش‌های‌کلامی که آزاردهنده فرض ‌می‌شوند اشاره و از آن‌ها با عنوان کنش‌های حمله‌به‌وجهه(face attack acts) یاد‌ می‌کند و آن‌ها را جهت تاریک ادب می‌داند (نک. محمودی ‌بختیاری، ۱۳۹۵: 132). براون و لوینسون به‌تأسی از گافمن (1967) ادب را باتوجه‌به وجهۀ شنونده تعریف می‌کنند و به کارکردهایی برای کاستن میزان تهدید وجهه می‌پردازند. وجهه «در مقام اصطلاحی فنی، به‌معنی خودانگارۀ عام یک شخص است و به آن جنبۀ عاطفی و اجتماعی فرد دلالت دارد که هر شخصی داراست و انتظار دارد دیگران آن را به‌رسمیت ‌بشناسند» (یول، ۱۳۸۹: ۸۲). براون و لوینسون دو بعد سلبی و ایجابی برای وجهه تعریف ‌می‌کنند. وجهۀ سلبی نیاز شخص به استقلال و آزادی عمل و عدم تحمیل از جانب دیگران است. وجهۀ ایجابی به تمایل افراد به همکاری و پذیرفته‌شدن و پیوند با دیگران اشاره دارد و هر کنشی را که به این دو نوع وجهه آسیب برساند، کنش تهدید ‌وجهه نامیده‌ و پنج راهبرد ادب آشکار، ادب ایجابی، ادب سلبی، ادب طعنه‌آمیز و ادب مضایقه‌شده برای کاهش کنش تهدید وجهه ارائه داده‌اند.

2-5. مفهوم بی‌ادبی

کالپپر اولین کسی است که در مقابل پنج راهبرد ادب براون و لوینسون، پنج راهبرد بی‌ادبی‌کلامی را مطرح و اثبات ‌می‌کند که نظریۀ ادب به‌تنهایی قادر به بررسی و توجیه کنش‌های‌کلامی بی‌ادبانه نیست و افزون‎بر کارکردهای مثبت زبان، باید به کارکردهای منفی آن نیز توجه ‌کرد. درواقع کالپپر معتقد است بی‌ادبی کلامی زمانی رخ می‌دهد که الف: گوینده از روی عمد به وجهۀ مخاطب حمله کند؛ ب: شنونده آن را عمدی بپندارد؛ ج: آمیز‌ه‌ای از هردو صورت اتفاق بیفتد (Culpeper, 2005: 38). کالپپر در راستای بررسی بی‌ادبی کلامی به مفاهیمی همچون وجهه، تعمد(intentionality)، احساسات (feeling)، بافت (context) و هنجارهای اجتماعی (social norms) می‌پردازد.

به‌سبب آنکه بسیاری از نظریه‌های بی‌ادبی‌کلامی بر دانش موجود از ادب‌کلامی مبتنی ‌بود، کالپپر نیز در 2003 و 1996 الگوی ادب خود را از براون و لوینسون گرفت و بی‌ادبی را جفت مقابل ادب توصیف‌کرد. او اصطلاح استراتژی یا راهبرد را که براون و لوینسون برای ساخت، تنظیم و بازتولید اشکال تعامل و تعاون اجتماعی به ‌کار برده ‌بودند، حفظ ‌کرد؛ اما با وارونه‌کردن آن‌ها مجموعه‌ای از استراتژی‌های تعامل غیرتعاونی را ارائه‌ داد. ازاین‌رو، او بی‌ادبی‌کلامی را «شامل راهبردهای ارتباطی طراحی‌شده برای حمله ‌به ‌وجهه و درنتیجه، ایجاد درگیری و ناهماهنگی اجتماعی» تعریف می‌کند (Culpeper, 2003:154). بر این اساس، الگوی اولیه کالپپر شامل پنج کلان‌راهبرد و راهبرد به قرار زیر است:

  • بی‌ادبی‌ایجابی (با هدف تخریب وجهۀ ایجابی مخاطب ازقبیل: بی‌اعتنایی، سرزنش، محروم‌کردن، منع‌کردن از کاری، کنارکشیدن خود از دیگران، منکر هر نوع مشارکت و اشتراکی با دیگران شدن، فاصله‌گرفتن و دور از جمع نشستن، بی‌علاقه و لاقید و غیرموافق بودن، همدردی نداشتن، استفاده از نشانگرهای هویتی نامناسب، مثلاً دوستی را با عنوان یا نام خانوادگی‌اش نامیدن یا غریبه‌ای را با اسم کوچک صدازدن، کاربرد زبان مبهم و ناآشنا مانند یک لهجۀ خاص، ساز مخالف‌زدن، دیگران را آزردن مثلاً با سکوت نکردن، مزه پراندن و حرف مفت زدن، استفاده از الفاظ موهن، دشنام و القاب سخیف).
  • بی‌ادبی سلبی (با هدف تخریب وجهۀ سلبی مخاطب ازقبیل: تهدید، تحقیر، تمسخر (برای تأکید بر قدرت نسبی خود)، برخورد اهانت‌آمیز، تمکین‌نکردن (مانند حاضرجوابی)، دست‌کم گرفتن دیگری، کم‌ارزش جلوه‌دادن دیگران (با کمک کاهنده‌های زبانی نظیر پسوند تصغیر)، تجاوز به حریم دیگری صریحاً (مثلاً نزدیک‌تر از حد مجاز به دیگری ایستادن) یا تلویحاً (صحبت از مسائل خصوصی دیگری یا پرسش از آن‌ها)، قطع‌کردن کلام دیگری، استفاده از ضمیر تو به جای شما، دیون مخاطب را به رخ کشیدن و ...).

3و4 - کلان راهبرد بی‌ادبیِ مستقیم آشکار و بی‌ادبی غیرمستقیم:

هریک از دو راهبرد بی‌ادبی‌ایجابی و سلبی می‌تواند به دو صورت رک و مستقیم و بی‌پرده یا پوشیده و تلویحی محقق ‌شود. که در صورت دوم نیز وزن یک غرض پنهان در پشت سخن بر اغراض دیگر می‌چربد.

  • ادبِ مضایقه‌شده: (بروزنیافتن رفتاری در جایی که انتظار آن می‌رود، مانند امتناع از سپاسگزاری دربرابر هدیه و خدمت دیگری) (Culpeper, 1996: 356-357).

کالپپر (2015:425) از بی‌ادبی استهزایی که ریشه در اصل آیرونی در نظریۀ لیچ- گرایس دارد، به‌عنوان یک فراراهبرد نام می‌برد و منظور از آن، استفادۀ غیرصادقانه و صوری از راهبردهای ادب است.

در ادامه، کالپپر (2016) الگو و رده‌بندی اولیۀ خود را تغییر داد و با عطف به الگوی «مدیریت ارتباطی» اسپنسر- اوتی (Spencer- Oatey) از آن به‌مثابۀ «اصلاحیه‌ای بر وجهۀ منفی و مثبت براون و لوینسون» یاد کرد (ibid: 36). در این الگو، برخلاف الگوی براون و لوینسون که اغلب فردگرایانه بود و نمی‌توانست برای توصیف پویش‌ها و تعاملات‌گروهی و قومی در فرهنگ‌های غیرغربی به ‌کار ‌آید، مفهوم وجهه شامل چشم‌انداز بین‌فرهنگی و دیدگاه‌های گروهی بود. کوتلاکی (178 :1397) نیز در تحلیل وجهه در فرهنگ ایرانی ضمن انتقاد از نظریۀ اولیۀ ادب، تأکید می کند که «در زبان فارسی ملاحظات وجهه (شخصیت) به موقعیت و جایگاه فرد در جامعه ارتباط دارد» و «شخصیت فرد از طریق پذیرش در گروه و احترامی که در نتیجۀ آن دریافت ‌می‌کند، ارتقا می‌یابد» (ص179). کالپپر (2015) الگوی اسپنسر- اوتی را به‌شکل زیر اقتباس و تلخیص کرد:

وجهه (شخصیت):[1]

 

وجهۀ کیفی:

ما تمایل اساسی داریم به اینکه مردم ما را برحسب ویژگی‌های شخصی‌مان (توانمندی‌ها، قابل‌اعتمادبودن، سیما و ظاهر و ...) مثبت ارزیابی ‌کنند.

وجهۀ هویت اجتماعی:

ما تمایل اساسی داریم که مردم هویت یا نقش‌های اجتماعی ما را (به‌عنوان رهبر گروه، دوست صمیمی و ...) به رسمیت بشناسند و از آن حمایت ‌کنند.

وجهه وابستگی:

مربوط به خود در ارتباط با دیگران. (مثلاً یک رهبر مستعد یا معلم خوش‌قلب بودن مستلزم وجود یک نسبت یا رابطه است تا ارزیابی از طریق آن شکل ‌گیرد).

حقوق اجتماعی:

 

حقِّ برابری:

ما در جایگاه موجوداتی اجتماعی باور داریم که شخصاً شایستۀ توجه دیگران هستیم؛ به‌گونه‌ای که با ما عادلانه رفتارشود، بی‌جهت مکلّف به انجام کاری نباشیم، مورد سوء‌استفاده و بهره‌کشی قرار نگیریم.

حق مشارکت:

ما سخت باور داریم که متناسب با نوع رابطه با دیگران، از حق مشارکتِ ‌اجتماعی با آن‌ها برخورداریم.[2]

 

براساس جدول بالا، کالپپر وجهۀ مثبت را در نظریۀ براون و لوینسون با وجهۀ کیفی، وجهۀ مربوط به هویتِ ‌اجتماعی و وجهۀ وابستگی در الگوی اسپنسر- اوتی برابر و وجهۀ منفی را با حق برابری و تاحدودی با حق مشارکت یکسان ‌می‌داند. حال، با ادغام دو الگوی متقدّم و متأخّر کالپپر و تلفیق و مطابقت آن با الگوهای رفتاری- زبانی گونۀ عیّاری که در متن ابومسلم‌نامه مشاهده شد (ازقبیل خام‌کردن، مخفی‌کاری، فریبکاری، عدالت‌طلبی، لاف‌وگزاف، رجزخوانی و ...)، به تحلیل متن می‌پردازیم.

 

  1. نمونه‌ها و تحلیل متن

1 -6. بی‌ادبی مستقیم (سلبی)

بی‌ادبی سلبی از راهبردهایی است که وجهه‌خواست‌های سلبی را تهدید ‌می‌کند و مفهوم استقلال و آزادی عمل فردی را می‌رساند و اگر نقض شود، درواقع حق برابری و مشارکتِ نادیده‌گرفته‌شده است. وجهه‌خواست سلبی در داستان ابومسلم‌نامه بیشتر ازطریق نشانگرهای تهدید، تحقیر، تمسخر، ترساندن، افشای اسرار افراد در ملأ عام، دخالت در امور دیگران و پند و اندرز تعیین ‌می‌شود. تهدید به‌منظور الزام مخاطب به انجام کاری یا ممانعت از آن است. اما درجۀ قوّت و ضعف نشانگر تهدید در موارد مختلف یکسان نیست. در مثال(5) شدیدتر و در مثال (1) خفیف‌تر است. برخی از موارد مذکور مانند تحقیر، ترساندن و مسخره‌کردن از ویزگی‌های متون حماسی است و به‌نوعی از نتایج و کارکرد‌های مفاخره به ‌شمار می‌رود؛ شخصیت ‌فردی حریف به‌واسطۀ رفتارهای‌کلامی تهاجمی تهدید‌ می‌شود و به این واسطه، زبان به‌صورت ابزاری شکنجه‌گر برای غلبه بر حریف در‌می‌آید؛ سپس بی‌ادبی و تهاجم زبانی با خشونت فیزیکی و نشانگرهای کلامی بی‌ادبی ‌ایجابی تلفیق‌ می‌شود که نشان می‌دهد برای تهدید وجهۀ سلبی (نقض حریم خصوصی) وجهۀ ایجابی نیز که شامل ویژگی‌های شخصیتی (وجهۀ کیفی) و هویت اجتماعی مخاطب باشد، زیر سؤال می‌رود و این دو، درواقع به‌هم وابسته‌اند.

1.ابومسلم به خردک آهنگر گفت: ای استاد خردک چون چنین است و ازو [ببر] مضرّت به مردم ‌می‌رسد، دفع او باید کرد. استاد از جا درآمد که: لشکر خراسان از پس این برنمی‌آیند. ترا خود بوی شیر از دهن‌ می‌آید ، زنهار که این اراده مکن (ابومسلم‌نامۀ طرطوسی، 1380: 581)[3].

باوجود اینکه خردک آهنگر از بهترین دوستان ابومسلم و سازندۀ گرز آهنین اوست، وی را تحقیر ‌می‌کند و کم‌ارزش ‌جلوه ‌می‌هد و او را کودک خطاب ‌می‌کند و با کنش‌های ‌کلامی سعی ‌دارد او را از این مبارزه منصرف‌ کند. درواقع، باتوجه‌به بافت متن، خردک آهنگر از نشانگر تحقیر و تمسخر برای ضربه‌زدن به وجهۀ ابومسلم بهره‌ می‌برد تا مانع این عمل او ود و از کشته‌شدن وی جلوگیری ‌کند. بنابراین، نقض وجهۀ کیفی و حق مشارکت و برابری و تهدید وجهۀ فردی ابومسلم مصلحتی و از سر دوستی و خیرخواهی است.

  1. نصر سیار روی به ماهیار کرد و گفت: ای ماهیار، حق نعمت آن بود که تو دشمن مرا در خانه راه‌دهی و با وی چندین تعهد و مظاهرت ‌کنی؟ و هر روز به‌جاسوسی به درگاه من آیی و هر چه در مجلس من استماع ‌کنی، او را واقف گردانی؟ (ص618).

ماهیار گبر ابومسلم را در خانۀ خود پناه ‌می‌دهد و هربار از خانۀ نصرسیار برای ابومسلم خبر می‌آورد. زرقیِ ‌جاسوس از این قضیه مطلع ‌می‌شود و با مکر و نیرنگ، اثبات ‌می‌کند که ابومسلم در خانۀ ماهیار گبر پنهان ‌شده ‌است. نصر سیار این خیانت ماهیار را گوشزد‌ می‌کند. ازطریق افشای راز وی می‌کوشد او را شرمسار کند تا به کار خود اعتراف ‌کند. وجهۀ کیفیِ(قابل اعتماد بودن) او را با یادآوری دیونی که بر او داشته، فاش‌کردن راز او و ماجرای جاسوسی‌اش نقض ‌می‌کند. همچنین در ادامۀ گفت‌و‌گوها، کنش‌های‌کلامی مقدمه‌ای برای کنش‌های‌ غیرکلامی(انتقام و خشونت) می‌شود.

  1. زن ماهیار را بیرون آوردند و به نزدیک نصر سیار بردند. نصر سیار به خشم و غضب بانگ بر روی زد و گفت: ای ملعونه راست بگو که آن روستایی کجاست؟ وگرنه به جان خلیفۀ روی زمین که ترا به صفتی بکشم که مرغان هوا بر تو بگریند (ص624).

زن ماهیار به هم‌دستی همسرش، ابومسلم را در خانه پنهان ‌کرده ‌است. زرقیِ‌جاسوس با حیلت آگاه ‌می‌شود. و آن‌ها را نزد نصر سیار می‌آورد. عجیب ‌نیست که نصر سیار از موضع قدرت، زنی دست‌بسته را تهدید کند؛ اما در جاهای دیگر این گفت‌و‌شنود، زن ماهیار در بارگاهِ نصر سیار او را دشنام‌ می‌دهد. درواقع در داستان ابومسلم‌نامه موضع قدرت و ضعف در کیفیت گفت‌وگوها اثر برجسته‌ای ندارد و در شیوۀ گفتمانی فرادست و فرودست تفاوت چشمگیری دیده نمی‌شود. کنش‌ تهدید‌ وجهه از هردو سوی اعمال می‌شود و زیردست ولو در مواضع خطر و تنگناهای هولناک از به زبان آوردن تهدید، ترساندن، تحقیر و ناسزا ابایی ندارد و آزادانه و شجاعانه سخن می‌گوید. علت این موضوع شخصیت‌پردازی ضعیف قصه، کوشش در اقناع عواطف و احساسات مخاطبان در مجالس نقالی و مجذوب‌کردن شنوندگان در پیگیری داستان است. همچنین برکشیدن و تثبیت گفتمان‌های دینی و سیاسی عصر نیز دلیل محکمی برای این موضوع است. ازاین‌رو، شخصیت‌های مثبت و عموماً شیعی حتی در مواضع ضعف نیز بی‌باکانه و متهوّرانه عمل می‌کنند. عیاران حماسه‌های مذهبی در اعتقادات بسیار محکم ‌بودند و حتی در بسیاری از بخش‌های ابومسلم‌نامه، عیّاران لباس مبدّل نمی‌پوشند و ترسی از شناخته‌شدن ندارند. البته در جنیدنامه که نسبت به ابومسلم‌نامه متأخّرتر است و تحت‌تأثیر عیّاران نئوکلاسیک است، صحنه‌های بسیاری از بدل‌پوشی دیده‌ می‌شود. از سوی‌ دیگر، کنش‌های‌کلامی غالباً در ابومسلم‌نامه به کنش‌های ‌رفتاری ختم ‌می‌شود؛ چنان‌که می‌بینیم نصر سیارْ ماهیار، همسر و فرزندانش را به ‌قتل ‌می‌رساند.

  1. قیصر گفت: بیا و ترسا شو، زنّار ببند و مصحف‌ بسوزان تا دختر خود را به تو بدهم، و جمله حکم و مراد بر تو حلاوت‌ کنم. سیدجنید چون این سخنان بشنید، بخندید و آب‌دهن را به روی قیصر انداخت (ص249).

قیصر سیدجنید را به زنجیر کشیده ‌است. از او می‌خواهد تا به آیین ترسا درآید، تا او را به ‌کام دل برساند. سیدجنید باوجود اینکه در موضع ضعف است و دست او بسته است، قیصر را مسخره‌ می‌کند و این کنش‌کلامی سلبی با کنش‌رفتاری، آب دهان‌انداختن بر او همراه می‌شود.

در اغلب داستان‌های حماسی- دینی ازجمله رستم‌نامه، رموز حمزه، اسکندرنامه و نظایر آن، مسلمان‌شدن و توبه‌کردن به دست رقیب دیده می‌شود؛ برای‌ مثال، «سید جنید چون این سخن بشنید، گفت: ای سگ مردارخور، اگر می‌خواهی به جان امان یابی، بیا مسلمان شو وگرنه تو را با پسرت پاره‌پاره کنم» (ص485). ولی در چند جای جنیدنامه قضیه برعکس می‌‌شود و حریف با تهدید و تحقیر از هماورد خود می‌خواهد تا از دین اسلام برگردد و به آیین ترسا درآید.

  1. روزی اسد با برادرش گفت: ای برادر ما تا امروز پدری داشتیم، باری تو امروز دختر عم ما مهلهل را به زنی‌ کن، تا ما پشت و پناهی داشته‌ باشیم. عمران گفت: من زن‌کن ‌نیستم، اگر تو میل‌ داری اختیار تراست (ص527).

اسد با گفتۀ خود مبنی‌بر ازدواج عمران با دختر عموی‌شان، به‌صراحت به حریم ‌خصوصی اسد وارد می‌شود. از موضع بالا با وی سخن‌ می‌گوید. پند و اندرز می‌دهد و در امور شخصی وی دخالت ‌می‌کند و به این طریق، حق برابری، وجهۀ فردی و حریم خصوصی وی را نادیده می‌گیرد. درمقابلِ کنش اسد، عمران نیز با بی‌اعتنایی و نادیده‌گرفتن سخن اسد، که از نشانگرهای بی‌ادبی ایجابی است، از وجهۀ فردی خود دفاع ‌می‌کند.

عوامل و دلایل استفاده از راهبردهای بی‌ادبی زبانی

نشانگر متنی

نمونۀ متنی

راهبرد خروجی

کلان‌راهبرد

شماره

نقض فاصلۀ اجتماعی و جنسیت

نقض حق مشارکت

نقض هویت اجتماعی

نقض وجهۀ کیفی

تحمیل و قدرت‌نمایی (نقض حق برابری)

 

*

 

 

 

تحقیر، تشدیدکنندۀ پیام

مثال 1

بی‌ادبی سلبی

بی‌ادبی مستقیم

ب)

 

*

 

 

 

تهدید

مثال2

 

*

 

 

 

تهدید

مثال3

 

 

 

 

*

تحقیر، تشدیدکنندۀ‌ پیام

مثال4

 

*

 

 

 

تحقیر

مثال 5

شکل شمارۀ 1: جدول نمونه‌های بی‌ادبی‌سلبی براساس نظریۀ اسپنسر-اوتی.

2 -6. بی‌ادبی مستقیم (ایجابی)

بیشتر بی‌ادبی‌های ایجابی در قالب دشنام و به‌طور مستقیم در ابومسلم‌نامه نمود یافته ‌است. بالطبع دشنام را جز با صراحت نمی‌توان به‌ کار برد. دشنام‌ها انواعی دارد و در دسته‌های مشخص قابل پیگیری است. تعدادی از آن‌ها عقل و خرد مخاطب را نشانه می‌‌گیرد؛  مانند: ابله، عجوز نادان، ابلهِ ‌نادان، پیرِ ابله، بی‌عقل، جوان‌ِ سفیه. تعدادی از آن‌ها منش و اخلاقیات را در مخاطب نقض ‌می‌کند. مانند: بدکردار‌ دروغ‌زن، بخیل ‌لعین، ظالمِ ‌بیچاره‌کش، غدّارِ مکّار، ساحرزاده، دزدِ ظالم، ناپاک‌سرشت، سست‌عهد. بعضی دشنام‌ها جنبۀ اعتقادی دارد؛ مانند: پیر زندیق، ابوترابی‌ اهل ‌بدعت، ناپاکِ ‌خارجی. برخی از آ‌ن‌ها دشنام ملّیّتی به‌ شمار می‌رود؛ مانند: عرب‌ سوسمارخوار، ریگِ ‌بیابان‌شمار، عربِ ‌موش‌خوار. تعدادی زیادی هم صبغۀ جنسی و ناموسی دارد یا به ریشه و نسب فرد را حمله می‌کند؛ مانند: مخنّث، نارعنای‌ گیسوبریده، حرام‌زاده، سگِ ‌بی‌ناموس، حرام‌زادۀ ‌بداصل. برخی دشنام‌ها نیز برگرفته از نام حیوانات است، که سگ در آن نمود برجسته‌ای دارد و با ترکیبات عطفی مختلف به‌ کارمی ‌رود؛ مانند: از سگ‌کمتر، سگِ ‌حرام‌زاده، سگِ ‌بی‌اعتبار، سگِ ‌ملعون، حرام‌زادۀ‌ سگ، سگانِ ‌بی‌دین.

داستان ابومسلم‌نامه نمودار فرهنگ و زبان مردم عصر خود بوده است؛ بنابراین هویت اجتماعی و جمعی و پذیرش از جانب گروه در آن نقش اساسی دارد. برخی دشنام‌ها و کنش‌های‌کلامی مانند ابوترابی، خارجی، عرب سوسمارخوار و... وجهۀ اجتماعی مخاطب را هدف ‌می‌گیرد و عاملی برای تهدید وجهه است و واکنش‌های کلامی و غیرکلامی (رفتاری) شدیدتری به ‌دنبال‌ دارد. در جای‌جای داستان کنش‌های‌کلامی تهاجمی مانند دشنام به زدوخوردهای فیزیکی منجر‌ می‌شود. درواقع، دشنام عاملی برای قدرت‌نمایی و نقض اصل برابری و مشارکت است و هماوردان در صحنه‌های مختلف در موضع ضعف و قدرت از آن استفاده ‌می‌کنند تا کم‌ارزش‌بودن حریف را گوشزد‌ و روحیۀ وی را تضعیف‌ و بر او غلبه ‌کنند.

  1. نصر سیار روی به ماهیار کرد و گفت: ای ملعون، راست بگوی که آن روستایی کجاست و اگرنه، به جان مروان سگ، بفرمایم تا هردو پسرت را سر ببرند. زن ماهیار گفت: ای سگ لعین، بفرمای که تا کودکان مرا بگشایند و سوگند یاد کن که ایشان را نکشی (ص625).
  2. آن خارجی از زمین برخاست و ناسزاگفتن آغاز کرد و ژاژ می‌خایید، که اسد در قهر رفت و گفت: ای سگ مادربه‌خطا، تو کور بودی افتادی امام چه کند؟ (ص562).

«در جای‌جای کتاب ابومسلم‌نامه، به ناسزاهایی برمی‌خوریم که که مؤمنان به خارجیان و خارجیان به مؤمنان و حتی خود راوی به خارجیان می‌دهد. در میان این دشنام‌ها اطلاق سگ به فرد بیشتر از همه دیده می‌شود و نشان می‌دهد که در نگاه ایرانی، دست‌کم پس از اسلام، سگ همواره چهره‌ای بد و منفور داشته و واژۀ مناسبی برای دشنام به دیگران به شمار آمده ‌است» (ذوالفقاری و باقری، 365:1398).

گاهی در متن ابومسلم‌نامه دشنام «سگ» به‌تنهایی می‌آید و گاهی با دشنام‌های دیگر همراه می‌شود و گاهی نیز با نام فرد ترکیب می‌شود؛ به ‌نظر می‌رسد در این‌گونه موارد تهدید وجهۀ شخص شدت بیشتری می‌یابد و قدرت تخریبی بیشتری دارد. دشنام‌هایی مانند: سگ خارجی،ازسگ‌کمتر، سگِ ‌ملعون، سگِ ‌بی‌اعتبار، سگِ ‌بدکردار، سگِ ‌خاکسار، سگِ ‌لعین، سگِ ‌مردارخور، یزیدِ سگ.

  1. نصرسیار بانگ بر زرقی زد و گفت: ای ملعون حرامزاده، چرا دروغ گفتی؟(ص623-624).
  2. زرقی حرامزاده به‌درستی معلوم کرد و به شتاب بازگردید. در پیش نصر سیار آمد. خدمت کرد و گفت: ای امیر رفتم و به‌حقیقت معلوم کردم، آن روستایی در خانۀ ماهیار است. پس نصر سیار بفرمود تا ماهیار را درآوردند و گفت: ای بدکردار دروغ‌زن، دیدی که دروغ چون پیدا گشت و ما معلوم کردیم که آن روستایی در خانۀ توست (ص619).
  3. ابومسلم خزیمه را آواز داد و گفت: ای حرامزاده، می‌خواهی آن تبر را بستانی و پنهان کنی؟ دل فارغ دار که آن تبر را خصمان بسیار است و هر وقت که باشد، من ترا بدان تبر خواهم کشت. تو گمان می‌بری که من سلاح دیگر ندارم؟ (ص631).
  4. نصر سیار چون این سخن بشنید، در ساعت، جلاد را گفت: ماهیار و زنش و فرزندانش را گردن بزن. ... پس گفت: ای نصر سیار حرام‌زاده، ما را بکش که شهیدیم و فردای قیامت، حشر ما با فرزندان رسول بود و حشر تو با یزید سگ (ص625).

در بیشتر داستان‌های عامیانه دشنام «حرام‌زاده» و دشنام‌هایی دیده می‌شود که به نسب فرد حمله می‌کند و آن را در مظان اتهام قرار ‌می‌دهد. در ابومسلم‌نامه نیز به صورت‌های مختلف نمود یافته است. مانند: حرام‌زادۀ ‌خارجی، حرام‌زادۀ ‌سگ، حرام‌زادۀ ‌بداصل، حرام‌زادۀ ‌ملعون، حرام‌زادگان ‌بداصل و ملعون‌ حرام‌زاده. این موارد در فرهنگ ایرانی از موهن‌ترین دشنام‌ها به‌  شمارمی‌آید.

«فحش‌هایی که خطاب به خویشاوندان مؤنث انسان است هم شرف مرد و هم مردانگی و حمیت او را مورد‌ حمله قرار می‌دهد و بدین دلیل به‌طورکلی بسیار موهن است. از این فحش‌ها آنچه که خطاب به مادر است، مخصوصاً شدید محسوب‌ می‌شود. زیرا اولاً اصل و نسب انسان را مورد تهمت قرار می‌دهد و ثانیاً به‌دلیل نزدیکی عاطفی و توهین مستتر در این‌گونه فحش‌ها از فحش به دیگر اعضای خانواده شدیدتر است. بنابراین اگر در نجابت مادر کوچک‌ترین تردیدی باشد، اصل‌و‌نسب فرزندی که از آن مادر زاییده‌ شده مورد سوءظن قرار ‌می‌گیرد» (امیدسالار، 345:1381).

  1. طاهر گفت: ای روستایی گاوبند، هنوز طمع زندگی داری. ابومسلم گفت: ای سگ خارجی، بی رضای حق تعالی برگ از درخت نمی‌افتد (ص649).
  2. طاهر نصر سیار یک طپانچۀ سخت بر روی ابومسلم زد و خیو بر روی امیر انداخت و گفت: ای گاوبند روستایی، خود را چگونه می‌بینی؟ کجا شد آن مبارزت و شجاعت و پهلوانی تو؟ ابومسلم سر برآورد و گفت: ای حرامزادۀ بداصل و ای خارجی ملعون، این رسم مخنّثان است که بندی را بزنند و سفاهت کنند و خیو در روی او اندازند. اگر خدای- عزّ و جلّ- مرا توفیق دهد دانم که با تو حرام‌زادۀ خارجی چه باید کردن ( 648-649).

بسیاری از شخصیت‌های داستان ابومسلم‌نامه از اصناف و پیشه‌وران هستند، که گاه در داستان با القاب‌شان خطاب می‌شوند. «ابومسلم دوران کودکی‌اش را با هیزم‌کشی پشت سر می‌گذارد و از این پس، دشمن یرای تحقیر او لقب «روستایی» و «گاوبند» را به‌ کار ‌می‌برد» (اسماعیلی، 142:1380). این لقب به‌صورت‌های روستاییِ ‌ابله، روستاییِ ‌گاوبند، گاوبندِ روستایی در متن آمده است.

9 . اما چون نصر سیار فضیلت امیرالمومنین، علی (علیه‌السلام) را از ابومسلم بشنید با این‌همه تغیّر، آتش خشم بر وی اثر کرد و جهان در چشم او سیاه و تاریک شد. پس بانگ بر جلاد زد و گفت: این ابوترابی یاوه‌گوی را بزن تا دیگران را نصیحت باشد (ص635).

  1. نصر سیار گفت: دولت امیرالفاسقین، مروان، این را مقیّد کرد و گرفتار ماش ساخت. اکنون فرموده‌ام که تا او را گردن بزنند که هرکه بر امیرالکافرین بیرون‌ آید، قصاص وی این باشد.
  2. و یک قصیده در شأن حضرت علی‌ابن‌ابی‌طالب بخواند که غلغله در جان صخره افتاد و از درد در قهر شد، و نرگس‌دانی که در پیش او نهاده‌ بود، برداشت و بر روی خواجه انداخت. خواجه سر دزدید پیش خواجه نیز نرگس‌دانی نهاده ‌بود، دست‌ کرد و نرگس‌دان را درربود و گفت: ای سگِ ‌خارجی، نرگس‌دان پرتاب‌می‌کنی؟ خذیفه بانگ بر خواجه زد: ای ابوترابی، ترا چه حدّ آن باشد که بر روی امیر خراسان این سخن گویی و نرگس‌دان را برو حمله‌دهی؟ (ص541).

«ابومسلم‌نامه جایگاه تلاقی و برخورد دو جهان‌بینی ناهم‌جوش، دو گروه آشتی‌ناپذیر و دو کردار و گفتار متضاد است؛ در یک سوی، بدکاران، منافقان و «خارجیان» و در دیگر سوی نیکان، راستان و «مؤمنان» جای‌ گرفته‌اند. مروان شیخ بدکاران را «امیرالفاسقین» و امیر نیکان علی(ع) را «امیرالمؤمنین» می‌خواند. این نظام عقیدتی چهارچوب کلی همۀ ابومسلم‌نامه را تشکیل‌دهد» (اسماعیلی،102:1380). در گفت‌و‌گوها مؤمنان، خارجیان را با عنوان‌هایی مثل سگِ‌ خارجی، خارجی‌ِ ملعون، حرامزادۀ‌ خارجی، حرام‌زادۀ ‌مروانی می‌خوانند و در مقابل خارجیان، مؤمنان را ابوترابی می‌نامند.

عوامل و دلایل استفاده از راهبردهای بی‌ادبی زبانی

نشانگر متنی

نمونۀ متنی

راهبرد خروجی

کلان‌راهبرد

شماره

نقض فاصلۀ اجتماعی و جنسیت

نقض حق مشارکت

نقض هویت اجتماعی

نقض وجهۀ کیفی

تحمیل و قدرت‌نمایی (نقض حق برابری)

*

 

 

 

*

دشنام، تهدید

مثال1

بی‌ادبی ایجابی

بی‌ادبی مستقیم

الف

 

 

*

 

*

دشنام،

تحقیر،

نقدتند و نیش‌دار

مثال2

 

 

 

 

*

دشنام

مثال3

 

 

 

*

 

دشنام

مثال4

 

 

 

 

*

دشنام، تهدید

مثال5

 

 

*

 

 

دشنام

مثال6

 

 

*

*

*

دشنام

مثال7

*

 

 

 

 

دشنام، تهدید،تحقیر

مثال8

 

 

*

 

 

دشنام،

تهدید، تحقیر

مثال9

 

 

 

*

 

تحقیر

مثال10

*

 

 

*

*

دشنام

مثال11

شکل شمارۀ2 : جدول نمونه‌های بی‌ادبی‌ایجابی براساس نظریۀ اسپنسر-اوتی

 

3 -6. بی‌ادبی استهزایی(مستقیم و غیرمستقیم)

استهزاء در متن موردنظر به‌شکل آیرونی آشکار (مفاخره و رجزخوانی) و پنهان (مطایبه و کنایه) صورت می‌گیرد. به نظر می‌رسد هرجا نقض حق مشارکت فرد از سوی اجتماع (با کنش‌هایی نظیر: کنارگذاشتن، بی‌اعتنایی، نادیده‌گرفتن، کم‌ارزش جلوه دادن و ...) اتفاق می‌افتد، کنش لاف‌زنی، مفاخره و نظایر آن، که با نقض اصل کیفیت (صداقت) (quality maxim) و تواضع[4] (modesty maxim) همراه است، شکل می‌گیرد. لاف‌زدن و رجزخوانی در ابومسلمنامه بنابر جنسیت عاملان گفت‌وگو به دلایل مختلفی انجام می‌پذیرد. در زنان، این کنش درواقع، واکنشی آیرونیک به کلیشه‌ها و نابرابری‌های جنسیتی در جامعه و نقض وجهۀ کیفی است و گوینده را فردی جامعه‌ستیز نشان ‌می‌دهد. در مردان، به عاملی برای قدرت‌نمایی فردی یا گروهی تبدیل می‌شود. اقلیت‌های گروهی مانند عیاران، براساس حق مشارکت و وابستگی، بدین‌وسیله وجهۀخود را در جامعه بالا برده و بیشتر افراد را وادار به احترام و به رسمیت ‌شناختن خود می‌کردند.

«مردم خصوصاً جوانان و افراد پرجوش‌و‌خروش، دنبال مسلک و مرامی می‌گشتند که همۀ جنبه‌های ملیت و میهن‌پرستی آنان را دربر داشته‌ باشد. رسم عیاری می‌توانست به ‌آرزوهای آنان تحقق ‌بخشد. اعضای این فرقه، اغلب جزء طبقات پائین و متوسط مردم بودند که تحصیل معارفی نکرده ‌بودند، اما روحیۀ همکاری و علاقه‌مندی خاصی بین آنان وجود داشت که به پیشرفت کارها کمک‌ می‌کرد. رشته‌ای که این گوه را به‌هم‌ می‌پیوست، محبت و الفت و صداقت با هم‌دیگر بود» (باستانی‌پاریزی، 5:1383).

  1. رشیده گفت: «انتقام خون برادر می‌خواهم. آرزو دارم که مادرت چون مادر من سیاه‌پوش گشته به عزایت نشیند و چشمانش از خون جگر پر شود. می‌خواهم که دندانم را در قلبت فروکنم اگر توانم» (ص222).

«علی‌رغم این‌که اغلب رجزخوانی‌ها از زبان پهلوانان مرد است، در بعضی از حماسه‌ها، پهلوانان زن نیز حضور دارند. در اسکندرنامه نیز «نوشابه» پادشاه بُردَع خطاب به اسکندر سخنانی مفاخره‌آمیز می‌گوید» (شاه‌حسینی، 71:1385). زنان در داستان‌های عامیانه منفعل نبوده و همواره در رزم، بزم و اغلب امور حضوری فعال دارند. رشیده هم از زنان عیار جنیدنامه است، که به خون‌خواهی برادرش به میدان نبرد می‌آید و فریاد می‌زند و جنید را به مبارزه دعوت ‌می‌کند: «جنید حیران می‌ماند و می‌گوید «الله اکبر دختر چنین چست و چالاک» (ص222). از او می‌پرسد: چرا مرا به میدان می‌خوانی: رشیده پاسخ خود را با زبانی تند و تحقیرآمیز بیان‌ می‌کند:

  1. گفت: «ای سلطان در بارگاه خوب گرز می‌زنی، چرا در میدان این شجاعت ننمودی؟ من دختری با چادر و مقنعه تو را بر زمین زدم و مردی کردم که تو را نکشتم. دعوی پهلوانی می‌کنی، مهمان در سر خوان می‌گیری و دست‌بسته در برابر خود نگاه داشته گرز می‌اندازی، شرم نمی‌داری؟» (ص363).

درواقع، مفاخره و رجزخوانی ابزاری برای تحقیر و کوچک‌شمردن رقیب به ‌شمار‌ می‌آید. البته می‌توان به کارکردهای دیگر مفاخره در متون عامیانه نیز اشاره ‌کرد. ازجمله: تضعیف روحیۀ مخاطب، سرگرم‌کردن او با هدف دفع‌الوقت، روحیه‌دادن به لشکر خودی و «برکشیدن پهلوانان خودی، تحقیر هماورد، تهدید دشمن و تشجیع و تقویت خودی» (رک. فلاح، 113-118:1385).

  1. کاهور نگاه کرد، سواری دید چون سرو جویبار، دو چشم او چون ستاره می‌درخشید. کاهور با خود گفت: چشم‌های این سوار به چشم رشیده می‌ماند. و میانی بسته که گویی از انگشتر بگذرد. گفت: ای جوان، نام تو چیست؟ گفت: نام من مرگ تو.

رجزخوانی رشیده، یادآور نبرد رستم با هماورد تورانی، اشکبوس، است:

مرا مام من نام مرگ تو کرد

 

زمانه مرا پتک ترگ تو کرد
                         (فردوسی، 183:1371)

شاهنامۀ فردوسی تأثیر مستقیم و برجسته‌ای بر داستان‌های حماسی پهلوانی فارسی گذاشته است که در جای‌جای متن جنیدنامه دیده می‌شود. ازجمله تلمیحات شاهنامه‌ای که در این داستان‌ها دیده می‌شود، می‌توان به «ذکر نسب اشخاص»، «این‌همانی‌های شخصیتی»، «اشخاص اساطیری-حماسی» و «ذکر رویدادهای حماسی» اشاره کرد (محمدیان و جعفرپور، 258:1391).

نوع دوم آیرونی در متن با مطایبه‌ها و مضاحک «شیبو» محقق می‌شود. «شیبو» یکی از عیاران جنیدنامه است که شخصیتی نمایشی، حیله‌گر و مضحک دارد. در خلال داستان به‌روش عیاران لباس مبدل می‌پوشد و به شمایل بازرگان، مطرب و مویه‌گر ظاهر می‌شود و کارهای محیرالعقول انجام می‌دهد: کمند می‌اندازد و از داروی بیهوشانه برای خواب‌کردن دشمن استفاده‌ می‌کند. کنش‌های رفتاری و کنش‌های کلامی او با طنز و آیرونی همراه است. در مبارزات نفس‌گیر و لحظه‌های سرنوشت‌ساز با شوخی باعث خندۀ همگان می‌شود و از این شیوه برای غفلت و فریب رقیبان خود استفاده می‌کند:

  1. در حال شیبو گفت: مرا رفیق دانشمندی هست که چیزهای نیکو می‌داند. گفتند بگو تا بیاید. قاضی را پیش خود آوردند. قاضی به زبان عربی ایشان را لعن‌ می‌کرد و قیصر می‌گفت: آمین. قاضی می‌گفت: الهی، به حق سید مرسلین که خانۀ قیصر را خراب کن. قیصر می‌گفت: آمین. و زنان آمین می‌گفتند (ص253).

در این مثال، آیرونی در سطح کلام و واژگان اتفاق ‌افتاده است. شیبو و مختار در میان زنان رومی نوحه ‌می‌خواندند. شیبو با زبان عربی می‌گفت: «همین ای قیصر همین ساعت داروی بی‌هوشی بر سر شمع زنم تا بی‌هوش‌شوید...»(ص253 در ادامه قاضی با زبان عربی قیصر را لعن و نفرین می‌کرد و قیصر و زنان آمین ‌می‌گفتند. درنهایت آیرونی کلامی به نوعی آیرونی ساختاری و موقعیتی ختم‌می‌شود و مجلس دعا با بی‌هوشی حاضرین خاتمه‌ می‌یابد.

آیرونی طعنه‌آمیز آشکار و آیرونی طعنه‌آمیز پنهان در متن زیرمجموعه بی‌ادبی‌استهزائی و تاحدودی ادب‌سلبی(تهدید) قرار می‌گیرد. نوع اول را در برخی از رجزخوانی‌ها شاهدیم. به‌ویژه، در موقعیت‌هایی همچون مثال (2) که به‌دلیل تمایز جنسیتی انتظار مفاخره نمی‌رود. در اینجا، بی‌ادبی ‌آشکار معمولاً با هدف نقد نیشدار صورت‌ می‌گیرد و برخلاف ادعای براون و لوینسون، آیرونی در هر موقعیتی به حفظ وجهۀ مخاطب کمک ‌نمی‌کند، بلکه گاه به عاملی برای تشدید تهدید وجهه تبدیل می‌شود.

سلیکا (selika, 2015: 92) در مقاله‌ای که به بررسی رابطۀ میان آیرونی و بی‌ادبی اختصاص ‌دارد، به آیرونی استهزایی و تفاوت آن با ادب‌طعنه‌آمیز کالپپر اشاره ‌می‌کند و می‌گوید کالپپر از ادب طعنه‌آمیز به‌عنوان راهکاری از بی‌ادبی غیرمستقیم استفاده می‌کند و آن را شامل همۀ انواع آیرونی می‌داند؛ درحالی‌که آیرونی طعنه‌آمیز به‌نسبت با انواع دیگری چون آیرونی فکاهی یا غیرطعنه‌آمیز، راهبرد کلامی تهاجمی‌تری محسوب ‌می‌شود که متضمن نگرش منفی گوینده به مخاطب و با هدف نقد اوست. درحالی‌که انواع دیگر آیرونی لزوماً چنین نگرشی را نمی‌رساند و هدف از آن تنها می‌تواند به شوخ‌طبعی و بذله‌گویی خلاصه شود. لیکن باتوجه‌به ابومسلم‌نامه، این نوع اخیر را باید بی‌ادبی ایجابی پنهان دانست که در ظاهرِ کنشی مودبانه، وجهه اجتماعی گوینده را حفظ می‌کند و در جایی به کار می رود که بی‌ادبی آشکار مانند استهزاء به‌دلیل روابط نابرابر دو طرف، به نقض فاصلۀ اجتماعی و به مخاطره‌افتادن وجهۀ گوینده می‌انجامد.

 آیرونی نوع اول که در مفاخره و رجز به کار می‌رود، لغوناشدنی و نوع دوم لغوپذیر است، یعنی در صورت نیاز، گوینده می‌تواند معنای تضمنی گزاره آیرونیک خود را کتمان کند؛ اما در هردو نوع، نقض اصل کیفیت (صداقت) گرایس، یعنی نادیده‌گرفتن صدق گزاره به درجات مختلف مشاهده می‌شود که با هدف نوعی «اعتراض یا بی‌اعتنایی آیرونیک» (پایدارنوبخت و یوسفیان، 1300: 268) و با تأکید بر برجستگی زبانی شکل ‌‌می‌گیرد. درواقع، بسیاری از انواع بی‌ادبی با نقض اصل کیفیت شکل‌‌ می‌گیرد که در مفاخرات هدف از آن، کم‌ارزش جلوه‌دادن دیگری، انتقاد و اثبات خود و در آیرونی طعنه‌آمیز پنهان با هدف کفّ نفس، حفظ وجهۀ اجتماعی خود و فریب دیگری صورت ‌می‌گیرد که در متن، غلبه با نوع اول است. شکل (شمارۀ 2) انواع مختلف آیرونی را ازحیث سلسله‌مراتب قوّت و ضعف در بی‌ادبی نشان می‌دهد.

+ تشدید بی‌ادبی                                   - تخفیف بی‌ادبی

شکل شمارۀ 3: انواع آیرونی در رابطه با مؤلفه بی‌ادبی

عوامل و دلایل استفاده از راهبردهای بی‌ادبی زبانی

نشانگر متنی

نمونۀ متنی

کلان‌راهبرد

شماره

نقض فاصله اجتماعی و جنسیت

نقض حق مشارکت

نقض هویت اجتماعی

نقض وجهۀ کیفی

تحمیل و قدرت‌نمایی (نقض حق برابری)

 

 

 

 

*

تهدید

مثال(1)

بی‌ادبی استهزائی (طعنه‌آمیز)

د)

 

 

*

 

*

تحقیر، نقدهای تند و نیش‌دار

مثال(2)

 

 

 

 

*

تهدید، تحقیر

مثال(3)

*

 

 

 

 

لعن و نفرین

مثال(4)

جدول شمارۀ 4: جدول نمونه‌های بی‌ادبی‌استهزایی براساس نظریۀ اسپنسر-اوتی

 

 

انواع بی‌ادبی

فراوانی

درصد

بی‌ادبی سلبی

95

28.88

بی‌ادبی ایجابی

204

62.01

بی‌ادبی استهزایی

30

9.12

مجموع

329

100.00

شکل شمارۀ 5: فراوانی انواع بی‎‌ادبی در داستان ابومسلم‌نامه

  1. نتیجه‌

تمام جمله‌ها و گفت‌وگوهای شخصیت‌های مختلف در بخش نخست ابومسلم‌نامۀ ابوطاهر طرطوسی (جنیدنامه)، براساس نظریۀ بی‌ادبی کالپپر بررسی و داده‌ها دسته‌بندی و فراوانی هر مؤلفه از کل جامعۀ آماری محاسبه شد. یافته‌های پژوهش به شرح زیر است:

از مجموع راهبردهای بی‌ادبی کالپپر، تنها سه راهبرد بی‌ادبی مستقیم سلبی و ایجابی و ادب استهزائی در داستان ابومسلم‌نامه استفاده شده و بی‌ادبی غیرمستقیم سلبی و ایجابی و ادب‌ِ مضایقه‌شده در متن به ‌کار نرفته است. بی‌ادبی‌ایجابی(62.01درصد)، بی‌ادبی‌سلبی(28.88) و بی‌ادبی‌استهزایی (9.12درصد) به‌ترتیب فراوانی بیشتری داشتند (رک. شکل شمارۀ 5). غالب بی‌ادبی‌های‌ایجابی به‌صورت دشنام در ابومسلم‌نامه نمود یافته ‌است. دشنام‌ها در رده‌های: اخلاقی، اعتقادی، ملّیّتی و جنسی دیده ‌می‌شود. جمع‌مداری، شرکت در گروه و تعامل افراد با هم است، عامل به‌کارگیری این راهبرد است. همچنین بافت و موقعیت اجتماعی زمانه بی‌تأثیر نیست؛ چنانکه در متون دورۀ صفویه این تعابیر و اصطلاحات به‌وفور مشاهده می‌شود. بی‌ادبی‌سلبی عموماً با نشانگرهای تهدید، تمسخر و ترساندن جلوه‌ می‌کند و تهدید، علاوه برآنکه از نتایج مفاخره و رجزخوانی در متون حماسی است، به عاملی برای ممانعت و آسیب‌رساندن به وجهۀ خصوصی مخاطب تبدیل می‌شود.

 بی‌ادبی‌استهزایی نسبت به دو راهکار دیگر کمتر استفاده شده بود و بیشتر به‌شکل آیرونی روایت ‌شده ‌است. گفت‌وگوها و زبان از شرایط و بافت حاکم بر فضای داستانی تأثیر پذیرفته و زبان به‌شکل صریح نمود یافته است. باوجود اینکه ادبیات عامیانه و به‌طور خاص قصه‌های عامیانه خلقیات و رفتارهای‌کلامی و غیرکلامی فرهنگ ایرانی را نشان‌ می‌دهد، اما قصۀ ابومسلم‌نامه خلاف جهت جریان معمول در حرکت است؛ چنانکه در زبان و محاورات جمعی ایرانی کاربرد طعنه، تعریض و کنایه رواج بیشتری دارد، اما در قصۀ ابومسلم‌نامه راهبرد بی‌ادبی‌استهزایی کمتر به کار رفته است. باید به این نکته توجه کرد که گفت‌و‌گوها در چه بافتی صورت ‌گرفته است؟ بیشتر صحنه‌های داستان روایت رزم، تنش و جدال است؛ لذا شرایط حاکم بر موقعیت، کنش‌های‌کلامی غیرمستقیم را نمی‌طلبد. زمان اندک و لحظه‌ها حساس است. نه گوینده فرصت اندیشیدن و آفریدن معانیِ در پس پرده را دارد و نه شنونده وقت واکاوی و دریافتن معانی ورای الفاظ را دارد. زبان صریح عمل می‌کند بنابراین کنایه و تعریض در رتبۀ آخر قرار می‌گیرد.

همچنین در نظریۀ ادب به مفهوم قدرت در برهم‌کنشی روابط کلامی توجه می‌شود. مواضع ضعف و قدرت رفتارهای‌کلامی افراد را شکل می‌دهد. در قصۀ ابومسلم‌نامه، موضع ضعف و قدرت، تأثیر چندانی در کنش‌های‌کلامی ندارد. فرودست در موضع ضعف با فرادست در موضع قدرت به‌طور یکسان از رفتارهای‌کلامی استفاده می‌کند و دلیل آن می‌تواند شخصیت‌پردازی ضعیف قصه، کوشش در اقناع عواطف روایت‌شنو و جذب مخاطبان و تثبیت گفتمان‌های دینی و سیاسی عصر باشد.

  1. پیوست (1)

(cf. Culpepr, 2015: 441)

نمودار الگوی پایین به بالای نشانگرهای بی‌ادبی

پیوست (2)

پرسش‌های ‌نامطلوب

تشدید‌کنندۀ‌ پیام

لعن و نفرین

نقدهای‌ تند ‌و ‌نیش‌دار

تهدید

تحقیر

دشنام

نشانگرهای بی‌ادبی‌کلامی

4

2

8

3

65

97

150

تعداد

 

329

جمع کل

شکل شمارۀ 6: جدول نشانگرهای بی‌ادبی‌کلامی در داستان ابومسلم‌نامه

 

  1. امیدسالار، محمود (1381). «نکاتی دربارۀ فحش و فحاشی در زبان‌فارسی»، ایران‌شناسی، 54، صص350-341.
  2. باستانی‌پاریزی، محمدابراهیم (1383). «جنبش ملی و اجتماعی عیارن»، مجلۀ حافظ، ش 5: 7-5.
  3. پایدارنوبخت، فرشته و یوسفیان کناری، محمدجعفر (1399). «آیرونی کلامی و کاربردهای زبان‌شناختیِ آن در فراتاریخ‌نگاری؛ با تکیه بر دو نمایشنامۀ جنگنامۀ غلامان و فتح‌نامۀ کلات اثر بهرام بیضایی». جستارهای زبانی، 6 (پیاپی60). صص 286-257.
  4. حسینی‌، سیدمحمد؛ آقاگل‌زاده، فروس؛ کرد زعفرانلو کامبوزیا، عالیه و گلفام، ارسلان (1396). «رو و آبرو دو روی مفهوم وجهه در فرهنگ ایرانی: پژوهشی قوم‌نگارانه در کاربردشناسی زبان»، جستارهای زبانی، ش6، صص215-246.
  5. حسینی، سیدمحمد (1388). «ادب و قدرت: نشانگرهای زبانی مخالفت در جلسات دفاع از پایان‌نامه»، پژوهش‌های زبانی، 1، 100-79.
  6. دریکوند، زهرا (1397). «بررسی زبان‌شناختی بی‌ادبی کلامی در فیلم‌های سینمایی ایرانی (مطالعۀ موردی: فیلم سینمایی «اااآدت نمی‌کنیم» و «ابد و یک روز»، زبان‌کاوی، 6، 88-71.
  7. ذوالفقاری، حسن و باقری، بهادر (1398). افسانه‌های پهلوانی ایران، جلد اول، چاپ اول، تهران، خاموش.
  8. رحمانی، حسین (1393). «نگاهی به قدرت و جنسیت از منظر ادب و بی‌ادبی در رمان‌های نوجوانان فارسی‌زبان»، زبان و زبان‌شناسی، 20، 56-31.
  9. ---------- (1397). «تأثیر قدرت و جنسیت بر بی‌ادبی و شیوۀ برخورد با آن در نمایشنامۀ افول اثر اکبر رادی»، زبان‌شناسی اجتماعی، 4، 65-54.
  10. شاه‌حسینی، فهیمه (1385). «رجزخوانی زنان در حماسه»، حافظ، 26، صص72-70.
  11. طرطوسی، ابوطاهر (1380). ابومسلم‌نامه. به تصحیح حسین اسماعیلی، تهران: قطره.
  12. فلاح، غلامعلی (1385). «رجزخوانی در شاهنامه»، دوفصلنامۀ زبان ‌و ‌ادبیات ‌فارسی، 55-54، صص130-107.
  13. کوتلاکی، سوفیا (1396). نظام ادب، تعارف و مفهوم وجهه در فرهنگ ایرانی، ترجمۀ زهرا فرخ‌نژاد و آذردخت جلیلیان، تهران، علمی‌و‌فرهنگی.
  14. محمدیان، عباس و جعفرپور، میلاد (1391). «اهمیت داستان‌های حماسی- پهلوانی منثور در تاریخ ادبیات‌فارسی»، 3(61)، صص264-234.
  15. محمودی بختیاری، بهروز و سلیمیان، سمیه (1395). «الگوی بی‌ادبی کلامی در نمایش‌نامۀ صیادان»، جستارهای زبانی، ۷(۱)، 150-129.
  16. نامور، زهرا (1398). «جلوه‌های بی‌ادبی کلامی در تلویزیون در چارچوب نظریۀ گفتمان کالپپر مطالعۀ موردی: سریال مادرانه»، رسانه‌های دیداری و شنیداری، 29، 252-227.
  17. یول، جرج (1389). کاربردشناسی زبان، ترجمۀ محمد عموزاده مهدیرجی و منوچهر توانگر، تهران، سمت.
  18. Brown, P. & S. C. Levinson (1987). Politeness; Some Universals of Language Usage. Cambridge:Cambridge University Press.
  19. Culpeper, J. (1996). “Towards an Anatomy of (Im)politeness”. Journal of pragmatics, 25, 349-67.
  20. Culpeper, J., Busfielf, D & Wichmann (2003). "Impoliteness revisited: with special reference to dynamic & prosodic aspects". Journal of pragmatics, 35 (10-11): 1545-1579.
  21. -------------- (2005). “(Im)politeness and Entertainment in the Television Quiz Show: The Weakest Link”. Journal of Politeness Research: Language, Behavior, Culture, 1, 35-72.
  22. -------------- (2011). (Im)politeness :Using Language to Cause Offence. Cambridge:
  23. Culpepr, J (2015). "Impoliteness Strategies". In. Interdiscip 1-linary Studies in Pragmatics, Culture & society. (pp. 421-445). Switzerland: Springer.
  24. Fraser, Bruce. (1990). “Perspectives on Politeness”. Journal of Prag Matics 14.
  25. Goffman, E. (1967). Interactional Ritual: Essays on Face-to-Face Behavior. Garden City, NY: Anchor Books.
  26. Leech, G. N. (1983). Principles of Pragmatics. London: Longman. New York: Cambridge University Press.
  27. Tselika, Aikaterini (2015). "Irony as an Impoliteness Tool: An Exploration of Irony’s Intentionality, Cancellability and Strength. Athens Journal of Philology - Volume 2, Issue 2 – Pages 89-108.
  28. Upadhyay, Sh. (2010). “Identity and Impoliteness in Computer-mediated ReaderResponses”. Journal of Politeness Research 6, 105-27.