انواع تمثیل در ادبیات مانوی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار گروه زبان انگلیسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران

2 دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شیراز، شیراز، ایران

3 کارشناسی ارشد گروه زبان انگلیسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران

چکیده

تمثیل‌ها و حکایت‌ها دستاوردهای ادبی بی‌نظیر ادبیات مانوی در آسیای مرکزی است. مانی به‌درستی از ارزشمندی داستان‌ها، در انتقال حقایق و مفاهیم آگاه بوده و همین امر سبب ایجاد ادبیات تمثیلی مانویان شده است. مانویان داستان‌سرایان بسیار زبده و چیره‌دستی بودند که برای بیان حقایق پنهانی این داستان‌ها را به‌صورت قصه بازگویی کردند. تمثیل در ادبیات مانوی به یک شیوۀ خاص تبدیل شده است. در این مقاله به بررسی گونه‌های مختلف آن در این نوع خاص ادبیات مانوی پرداخته‌ایم. مانویان از هنرهای چندگانه‌ای چون شعر، داستان، نقاشی، خوش‌نویسی، تذهیب و موسیقی بهره گرفته‌اند تا بتوانند آیین و کیش خود را به‌درستی ترویج و گسترش دهند. با بررسی تمثیل در ادبیات مانوی که یکی از مهم‌ترین گونه‌های ادبی در ادبیات مانوی است به این دستاورد رسیدیم که داستان‌ها و تمثیل‌های مانوی شامل حکایت‌های انسان‌ها و حیوان‌ها می‌شوند؛ که به‌مرورزمان افسانه‌هایی سرگرم‌کننده در ادبیات فارسی تبدیل‌ شده‌اند.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

The Types of Allegory in Manichean Literature

نویسندگان [English]

  • Farrokh Hajaiyani 1
  • Khairullah Mahmoodi 2
  • Somayya Ranjbar 3
1 Associate Professor of Ancient Iranian Languages, Faculty of Literature and Humanities, Shiraz University, Shiraz, ‎Iran
2 Associate Professor of Persian Language and Literature, Faculty of Literature and Humanities, Shiraz University, ‎Shiraz, Iran
3 Master of Ancient‏ ‏Iranian Languages, Faculty of Literature and Humanities, Shiraz University, Shiraz, Iran
چکیده [English]

One of the most important literary figures in Manicheism literature is simile as it was used by the Manichaeans to talk about their hidden truth so that they could properly propagate and spread their religion. Fable and parable are the impressive literary accomplishments of Manicheism literature in central Asia. As a result, in this study, we attempt to study the Manicheism simile and its different kinds used in this kind of literature.  To do so, a library-based descriptive analytical approach was used where a summary of a fable is provided followed by its interpretation and a discussion of its morale. In general, a great part of the Manicheism prose written in Iranian languages consists of stories about people (parables) and stories about animals (fables) which were used by the Manicheans as a way to teach their doctrines and propagate their religion.
 

Introduction

Simile in literature is mostly used in didactic and fictional literature as a way to explain and interpret ethical and mystical beliefs and has dedicated to itself a great portion of ancient literary works. The discovery of Manichaean literature in Turpan, China, and Faiyum’s (Egypt) expedition, revealed that literary works did not merely belong to the Islamic times; but, by studying Manicheism literature, researchers were able to open up new horizons in Persian literature. Although during the Islamic times, Manichaeans did not have much presence in Iran, their allegorical stories found their way into then-Persian literature and significantly influenced it. In fact, by gathering stories and allegories, and by distributing them to other cultures, Manicheans were able to create one of the most important literary genres; and, unlike Zoroastrians who were not interested in documenting and writing books, Manicheans managed to communicate with other nations’ literature and culture, and began translating and writing books.

Method

This research can be considered one of the first studies focusing on allegorical texts and their types in Manicheism literature; and to do so, a library-based descriptive analytical approach was used.
 

Discussion

Overall, Manicheism prose literature written in Iranian languages occupies a great portion of allegorical literature; nearly all such works, can be considered didactic and ethical works composed in a rhetorical style. Among Manicheism works, this literary genre is replete with rapture and literal and spiritual techniques about Mani and the history of his religion, religious pieces of advice and doctrines, the creation and demolition of the universe, sprits and salvation, Jesus Christ prayers, etc.  For instance, in a piece of prose written in Parti language about “Mani’s attempt to convert Turan-Shah to his own religion”, literary enchantments technique was used “to lead Turan-shah into the outer space”.  Or in another piece, the allegory of a storm-stricken ship as well as the burglary of the pearls, pieces of jewelry, and the ship cargo, actually refer to the battle of the early man with the beasts, or in other words, representing the imprisonment of human’s soul in their material flesh.
The Manicheism prose and allegory remained are in middle Persian languages, Parti and Sogdian languages; and at times, are so concise and succinct that can be phrased in only one sentence; just like the modern-day short stories, and, at times, they are very long and winded; like the allegory of “treat and welcome thy godsent guest with thy godsent food” or the allegory of “the princess who fallen madly in love with a boy”. In fact, in different nations and ethnicities, simile has always had a special place because it could be used as a way to guide people and promote religious doctrines and beliefs. And, this was evinced by those creative Manicheism writers and poets who were not concerned with becoming famous figures in the literature, and whose only goal was to spread their religious doctrines.
 Since Mani considered his religion better than and superior to other religions, and because literature had a very special and important place among the Manicheans, allegorical literature, too, become Manicheans’ most preferred and highly valued genre of literature. Even  over time, Manichaeans’ allegories and stories are now among the entertaining mythical stories in modern Persian literature. Stories that include the fables of humans and animals and that the Manichaeans used them for their instructive and propagational purposes

کلیدواژه‌ها [English]

  • Manichean Literature
  • Allegorical Literature
  • the Manicheans
  • Allegory and its types. ‎

۱. مقدمه

یکی از جنبش‌های مهم در زمان ساسانیان و ادیان ایران باستان، دین گنوسی مانوی است. دینی که از همان آغاز از سوی زردشتیان ایرانی با مخالفت مواجه شد. بااین‌حال مانی کوشید تا دین خود را جهانگیر نماید و آن را فراتر از مرزهای پادشاهی ایرانی و ساسانی گسترش دهد. وی با ترکیب آموزه‌های خود با ادیان مختلف، دینی با پذیرش جهانی به وجود آورد که از شرق تا غرب تمام ملت‌ها را به هم پیوند می‌داد (میرفخرایی، ۱۳۸۳: ۱۳-۲۰). سفرهای او و فرستادگانش به شهرها و کشورها سبب شد با فرهنگ و ادبیات آن سرزمین‌ها آشنا شوند و بتوانند رابطه‌ای تازه با آنها برقرار کنند؛ به‌گونه‌ای که آنان به نوشتن متون و همچنین ترجمه آثار ادبی و دینی پرداختند (فولادپور، ۱۳۹۴: ۲۳–۲۶). مانویان قالب‌های ادبی مختص به خود را به وجود آوردند و آن را پروراندند و در ادبیات زردشتی آن زمان بی‌نظیر بود. آنها با کمک فرهنگ‌ها و ادبیاتی که از سرزمین‌های دیگر آموخته بودند، بهترین نمونه‌های آثار ادبی میانه، ازلحاظ ارزش هنری و زیباشناختی را به وجود آوردند و داستان‌های بی‌نظیری را خلق کردند. چون وجود این داستان‌ها با همین مضامین در ادبیات اقوام دیگر نیز امکان‌پذیر است گفته می‌شود احتمالاً مانویان داستان‌های کهن سرزمین‌های دیگر را اقتباس کرده‌اند و با اهداف خود هماهنگ نموده‌اند. سپس برای مقاصد تعلیمی و تبلیغی آیین خود آنها را به فرهنگ‌های دیگر نیز گسترش دادند؛ بنابراین داستان‌ها هیچ‌گاه جنبه سرگرم‌کننده نداشتند، بلکه همۀ آنها همراه با حکمتی بودند؛ به‌گونه‌ای که حقایق نهفته در دل این داستان‌ها و تمثیل‌ها را به‌شکلی دلکش و جذاب و با نمادپردازی‌های ادبی و تمثیل و استعاره‌ها و بسیار استادانه به‌صورت قصه روایت کردند (یارشاطر، ۱۳۸۹: ۲۳۶–۲۷۵).

1-1- بیان مسئله پژوهش

تمثیل در ادبیات، بیشتر نمونه‌ای از ادبیات تعلیمی است که برای توضیح و تفسیر اعتقادات اخلاقی و عرفانی است و بخش بزرگی از منظومه‌های ادبیات کهن را شامل می‌شود. با کشف آثار مانویان در ترفان چین و یافته‌های فیلم در مصر، مطالعات ادبی تنها منحصر به دورۀ اسلامی نشد؛ بلکه پژوهشگران با مطالعۀ آثار ادبی مانویان توانستند، افق تازه‌ای را در ادبیات ایران بیابند. هرچند در دورۀ اسلامی، مانویان حضور چندانی در ایران نداشتند، اما داستان‌های تمثیلی آنها وارد ادبیات آن دوره شد و نقش بسزایی بر آن داشتند. در حقیقت مانویان با گردآوری داستان‌ها و حکایت‌ها و انتقال آنها به فرهنگ‌های دیگر، یکی از مهم‌ترین گونه‌های ادبی را ایجاد کردند و برخلاف زردشتیان که علاقه‌ای به نوشتن کتب و آثار نداشتند، آنان توانستند با فرهنگ و ادبیات سرزمین‌های دیگر ارتباط برقرار کنند و به نوشتن متون و ترجمۀ آثار روی آورند. داستان‌های تمثیلی مانوی به سه زبان فارسی میانه، پارتی و سغدی است که بخش مهمی از ادبیات مانوی را شامل می‌شود و دل‌بستگی مانویان را به شعر و داستان را به‌خوبی آشکار می‌کنند؛ همچنین یکی از برجسته‌ترین ابزار آنان در بیان و تبلیغ دین‌شان بوده است.

۲–۱– اهمیت و ضرورت پژوهش

در دین مانوی ادبیات جایگاه ویژه‌ای دارد. که تعدد آثار آنها گویای این جایگاه در میان مانویان است. در ادبیات مانوی، تمثیل یکی از مهم‌ترین گونه‌های ادبی بوده است. تمثیل در حقیقت، حکایت و داستان‌هایی است که مقصود اصلی گوینده در آن واضح بیان نمی‌شود، بلکه آن مقصود در قالب یک حکایت ساختگی با موضوع و فکر اصلی، به‌صورت قیاس بیان می‌شود. در حقیقت تمثیل در ادبیات مانوی شیوۀ ادبی و یکی از اجزای مهم و درخور توجه فرهنگ پیش از اسلام است. تمثیل در میان اقوام و ملت‌های گوناگون سابقه‌ای طولانی داشته است؛ به‌گونه‌ای که حتی تمامی کتب مقدس ازجمله قرآن کریم نیز شامل داستان‌های تمثیلی است؛ زیرا تمثیل یکی از شیوه‌های ارشاد و انتقال مفاهیم دینی و عقیدتی در میان بشر بوده است. باتوجه‌به جایگاه و منزلت ادبیات مانوی در ادبیات پیش از اسلام، برای آشنایی بیشتر با اندیشه‌های مانویان، ضرورت دارد ادبیات تمثیلی مانویان بیشتر تحقیق و بررسی شود. در این مقاله سعی شده است با بررسی ادبیات تمثیلی مانویان و انواع گونه‌های تمثیل در آن بیشتر به این تحقیق و بررسی کمک شود.

۳–۱– پیشینۀ پژوهش

از مانویان (۱۹۰۲) در ناحیۀ ترفان چین، دست‌نوشته‌های گوناگونی به زبان‌های فارسی میانه و پارتی در قالب‌های متفاوتی به ‌دست ‌آمده است. مولر (۱۹۰۴) با مطالعۀ بخشی از آنها راه گشای شیوۀ علمی زبان‌شناختی شد. وی متن‌های مهمی را به فارسی میانه، پارتی، سغدی، چینی و اویغوری به چاپ رساند و ایران‌شناسان دیگری چون مری بویس (۱۹۵۴) دو منظومۀ بلند پارتی (هوید گمان) و (انگدروشنان) را در لندن منتشر کرد و فهرست واژگان آن را به پیوست این دو مجموعه درآورد. نخستین بار والتر برونو هنینگ (۱۹۴۵) در مقاله‌ای به‌نام «تمثیل سغدی» مهم‌ترین داستان‌های سغدی را منتشر کرد که پایۀ تحقیق‌های بعدی قرار گرفت. همچنین ورنر زون درمان (۱۹۷۳) در کتابی به نام متون دربارۀ کیهان‌زایی و تمثیل در پارسی میانه و پارتی، متن‌های فارسی میانه و پارتی مربوط به کیهان‌شناخت مانوی را بازسازی و همراه تمثیل‌ها منتشر کرد. یکی از این تمثیل‌های سغدی (۱۹۸۵) در اثری مستقل به‌نام داستان دو مار نیز بهره‌ای دیگر از پژوهش‌های اوست. مرک بلاخ (۱۹۸۸) در مقاله‌ای با عنوان پدر و پسرانش که یکی از تمثیل‌های یونانی اروپا بازمانده در متون مانوی پارتی است. بخش کوچکی از این مجموعه عظیم و پربار را بر ما آشکار می‌کند و ازآنجاکه مانویان به سرزمین‌های زیادی سفرکرده‌ و داستان‌های بسیاری را جمع‌آوری و انتقال داده‌اند، داستان‌های تمثیلی بسیاری داشته‌اند. درواقع دستاورد ادبی بی‌نظیر مانویان در آسیای مرکزی تمثیل‌ها و حکایت‌ها بوده است. تمثیل در ادبیات معنوی شرق به قالب ادبی خاصی تبدیل شده است؛ به‌طوری ‌که مجموعه‌ای از تمثیل‌های پارتی را کولدیتس (۱۹۸۷) منتشر کرد و به‌گونۀ اصلی بن‌مایه‌های تمثیلی پرداخت. در ایران، زرشناس و ندّاف (۱۳۸۰) در مجموعه‌مقالاتی به‌نام جستارهایی در زبان‌های ایرانی میانۀ شرقی و شش متن سغدی به بررسی قصه‌های سغدی و مانوی پرداختند. زرشناس  و پرتوی (۱۳۸۹) در کتاب «قصه‌هایی از سغد» به انتشار نمونه‌های سغدی و مانوی در ادب فارسی و تحلیل روایی آنها پرداختند. همچنین شکری فومشی و فولادپور (۱۳۹۴) در مقالۀ «بررسی تمثیلات مانوی در ادبیات منثور فارسی از آغاز تا حملۀ مغول» بازتاب همۀ تمثیلات مانوی در متون منثور فارسی تا عصر مغول را بررسی و تحلیل کرده‌اند. بدون شک مانویان این داستان‌ها را از داستان‌های کهن اقتباس کردند و آنها را برای اهداف خود به کار گرفتند. به‌طوری‌ که هنینگ توانسته بود در میان داستان‌های سغدی مانوی، نمونه‌هایی از داستان‌های کلیله‌ودمنه، پنچه تنتره و حکایات ازوپ و مانند آنها را بازشناسد. ازآنجاکه ادبیات از وجوه برجسته و در دسترس هر فرهنگی محسوب می‌شود، در این مقاله سعی شد تمثیل و انواع آن ازنظر ساختاری در متون ادبی مانوی بررسی شود.

 

۲– بحث پژوهش

۱–۲– تمثیل

از دیرباز تمثیل، رکن اصلی شیوه‌های بیانی در تمامی آثار برتر هنری و متون آیینی و مذهبی بوده است. تمثیل از مصدر باب تفعیل و در لغت به معنی مثل است و در اصطلاح، آوردن کلامی حکیمانه در بیت یا جمله که حکم ضرب‌المثل را دارد (محبّتی، ۱۳۸۶، ۹۵–۹۶). در مباحث فارسی و عربی تمثیل را از خانواده تشبیه و استعاره می‌دانند (فتوحی، ۱۳۹۷: ۲۵۷). تمثیل از ارتباط بین مشبه و مشبهٌ‌به حاصل می‌شود؛ به‌طوری ‌که تنها مشبهٌ‌به بیان می‌شود (شمیسا، ۱۳۹۴: ۲۴۲). تمثیل تشبیه مرکبّی است که وجه‌شبه آن از یک یا چند جملۀ جدا تشکیل‌شده است؛ به‌گونه‌ای که جملات از همدیگر جدا نمی‌شوند. تمثیل دارای سه ویژگی اصلی است به‌این‌ترتیب که: ۱.وجه شبه در آن آشکار نیست؛ ۲.وجه شبه صفتی عقلی و غیرحقیقی برآمده از امور متعدد است. و 3. درک تمثیل نیاز به تآًویل دارد (فتوحی، ۱۳۹۷، ۲۵۶). به همین دلایل تمثیل با ایجاز و با استفاده از تشبیه و استعاره، به گستردگی و دل‌نشینی کلام کمک می‌کند (محبتی، ۱۳۸۶، ۹۵–۹۶). اصطلاح تمثیل حوزۀ معنایی گسترده‌ای دارد که با تعابیری چون تشبیه مرکب، استعاره مرکب، استدلال، ضرب‌المثل، اسلوب معادله تا حکایت اخلاقی، قصه‌های حیوانات، قصه‌های رمزی و نیز معادل روایت داستانی در ادبیات فرنگی از آن یاد کرد. در آثار ادبی فارسی اصطلاح تمثیل همراه با حکایت و قصه بیان‌ شده است و ما در اینجا به‌اصطلاح تمثیل داستانی (الیگوری) از آن یاد می‌کنیم (فتوحی، ۱۳۹۷: ۲۴۸–۲۵۷). رمز و تمثیل عناصر جدایی‌ناپذیر از ادبیات مانوی هستند و تمثیل در پارسی میانه āzand نامیده می‌شود (بهبهانی، ۱۳۹۲: ۲۳)؛ مانند تمثیل شیر، شبان و برۀ زخمی در داستان شبانی که بره‌اش را به جلوی شیری می‌افکند تا این‌گونه او را بفریبد و بره‌های دیگر را نجات دهد که درحقیقت این داستان، تمثیلی از به اسارت درآمدن انسان نخستین در چنگ نیروهای تاریکی است و شیر در آن نماد شهریار تاریکی و بره نماد انسان نخستین است که اسیر دیوان می‌شود (اسماعیل‌پور، ۱۳۹۳، ۵۰۹). یا داستان کشتی و سکان‌دار که نشان‌دهندۀ تلاش‌های انسان در راه تسخیر دیوان و نیروهای تاریکی است. تلاش انسان گرفتار در جهان تاریکی در قالب کشتی به توفان در نشسته و از کف دادن مرواریدها و جواهرات است (همان: ۵۰۹) یا داستان خرگوش و شکارچی که تمثیلی معماگونه دربارۀ خرگوشی است که مردی آن را کارکرده است و با خِردی فراطبیعی دربارۀ اتفاقات بدی پیش‌گویی می‌کند که به‌دلیل بدرفتاری مرد با خرگوش، نیز برای مرد و خانواده‌اش اتفاقی رخ می‌دهد (فولادپور، ۱۳۹۴: ۳۴). شکل‌های تمثیل در متون مانوی ازنظر ساختار و ظاهر به دو دستۀ کلی تقسیم می‌شود‌: حکایت حیوان‌ها، حکایت انسان‌ها.

۱–۱–۲– حکایت حیوانات

حکایت‌های حیوان‌ها روایاتی هستند که شخصیت‌های آنها، غیر انسان‌ها (حیوان یا اشیا بی‌جان) است. حکایت حیوانات خود به یک دسته به‌نام فابل تقسیم می‌شود که فابل‌ها در مفهوم کلی هر داستان خیالی یا بیان توصیفی است؛ اما دقیق‌تر، حکایاتی کوتاه با شخصیت‌هایی حیوانی یا اشیای بی‌جان یا انسان‌ها و خدایان هستند که هدف آنها انتقال دروس اخلاقی و سودمند است (پورنامداریان، ۱۳۸۶: ۱۳۹–۱۶۰). در تمثیل‌های حیوانی، چون یک قرینۀ معنوی در آنها وجود دارد، ما می‌توانیم از ظاهر عبارات به معنای تمثیلی داستان پی ببریم. در متون مانوی در متن dg که بندهایی از دو سرود ازلی نام دارد، می‌بینیم که در بند ۵ آن تمثیلی وجود دارد که اشاره دارد به داستان زروانی هرمزد که جهان را آفرید. بنابه روایت یزنیک(Eznik von kolb) نویسندۀ ارمنی، در اسطورۀ زروانی آمده است که هرمز پس از آفریدن جهان، نمی‌دانست چگونه آن را روشن سازد تا اینکه دیوی به‌نام ماهمی او را به آفریدن خورشید تحریک می‌کند و باعث شکست اهریمن می‌شود (یزنیک، ۱۹۸۹، ۶۴–۶۵؛ به نقل از اسماعیل‌پور، ۱۳۹۲، ۴۲۷) شب و روز و طلوع و غروب خورشید درحقیقت عامل اصلی زمان هستند و دلالت بر زمان محدود و کران‌مند دارد و با مقطع‌های زمانی ارتباط تنگاتنگ با طلوع و غروب خورشید دارد. چنان‌که کارهای مهمی چون لشکرکشی و جنگ با دشمن، به هنگام سپیده‌دم و زمان طلوع خورشید صورت می‌گیرد و در مقابل غروب خورشید، پایان روز و فعالیت است. درحقیقت «خورشید یا روشنی» نماد خرد و دانش است و مانی تنها راه نجات روح انسان از اسارت مادی را از راه خرد و دانش حاصل از حکمت و عمل می‌داند (بهبهانی، ۱۳۹۲: ۲۱).

5_zūr ud pādēsāgῑh gawēnd abar

 O(h)rmezd, kūš māhmῑ dēw hammōxt

 Šahr rōšn kirdan.

۵– نیرنگ و تحقیر ورزند بر هرمزد

که او را ما همی دیو آموخت جهان را روشن کردن.

 اینکه در متن ax به‌نام سرود ۲ در بند شمارۀ ۲ تمثیل الیگوری فابل دیگری وجود دارد. جملۀ میهمان یزدان‌زاده را بنوازید بر خوراک خدای‌وار» بیشتر یادآور داستان نفس زنده است که رستگاری جسمانی وی در هریک از خوراک‌های آیینی گزیدگان گسترده شده است. همچنین شماره‌های مقدس مانویان که ایزدان و اصول دین مطابق آن به پنج، هفت و دوازده گروه‌بندی‌شده است (اسماعیل‌پور، ۱۳۹۲: ۴۰۴)

2-kē čašm ast ud gōš

 gyānēn mehmān

 yazdān zādag niwāžēd

 ō āxwaran baɤānῑg.

 sāžēd ispurr harw

 handām pad panj

 haft ud dwāδes.

۲– آن‌که چشم است و گوش معنوی، میهمان یزدان‌زاده را بنوازید بر خوراک خدای‌وار، کامل کنید هر اندام را به پنج، هفت، دوازده.

همچنین در متن h (به‌نام اعزام فرستادگان به کشورها) که درحقیقت داستان ورود مار اَمّو به سرزمین خراسان و ملاقات وی با بغ آرد، واخش خراسان است که نخست وی را به سرزمین خود راه نمی‌دهد، اما هنگامی‌که مار اَمّو از تعلیمات دین مانوی برای او می‌گوید، او را در سرزمین خود می‌پذیرد و تمثیل‌هایی دربارۀ پنج دروازه» (گوش‌ها، چشم‌ها و بینی) به او می‌آموزد (فولادپور، ۱۳۹۴: ۳۲). اولین تمثیل در این متن تمثیل مردی است که در دشت سرابی می‌بیند، با شهر و درخت و بسیار چیزهای دیگر و دیو او را می‌فریبد و می‌کشد (اسماعیل‌پور، ۱۳۹۳: ۵۰۳–۵۰۴). در این تمثیل سخن از دینداری و پارسایی شخص پرهیزگار است. چنان‌که پنج دروازه همان حواس پنج‌گانه انسان است که سبب گمراهی یا دانایی و پرهیزگاری شخص دیندار می‌شود. به همین دلیل در چشمان نمادی از حس بینایی است که فرد با آن مشاهده‌کننده است و دیو نمادی از زندگی مادی است که روح انسان به اسارت آن درآمده است و دیو سبب دیدن سراب و درخت و شهر می‌شود که نماد ظواهر و زیبایی‌های دنیای مادی است و با آن انسان را فریب می‌دهد و می‌کشد. کشتن انسان نمادی از گرفتار شدن روح انسان در منجلاب زندگی مادی و تاریکی و ظلمت است.

(h)_7:pas bagard wāxš harubišn ῑ

panzān darān pad āzend ō man wizēh,

mānāg dar ῑ čašmān,kē pad dῑdišn ῑg

tuhῑg wῑfsēd,če,ōn merd,kē pad dašt,

wimēs wēnēd,šahr,draxt,āb, an was

tis.hān dēw wῑbēd,u_š ōzanēd.

 

۷– پس بغ آرد روح، گردآوری پنج در را به من آموخت. مانند اینکه در چشمان که به دیدار تهی فریفته شود، چنان مردی است که در صحرا سراب بیند، شهر، درخت، آب و... او را آن دیو فریب دهد و کُشد.

همچنین در متن ab تمثیلی از آتشی بزرگ است که بیش از هزار سال ادامه دارد و همۀ پلیدی‌ها در این آتش بزرگ بسوزند و نابود شوند و انوار پالوده‌شده فراز روند (اسماعیل‌پور، ۱۳۹۶: ۱۸۹).

(ab)-1:ud az ādur wuzurg āzend,ku čawāɤōn

āxwared pad dēbahr sēzdēn ō im zambūdῑg

ādur uš wxaš sayed čawāɤōn ῑm ādur

kē pad tanbār,ō bēn ādur kē pad bār

ud wxardῑg āsed,āxwared,uš waxš

sayed bid čawāɤōn dō brādarān kē

fraɤāw windād uš pašag mard ēw

pad bēd angāfād ud murd ahēnd.

čawāɤōn ohyā,lewyātin ud rufaēl,

ēw pad bēd angāfād ud apēd ahēnd,

čawāɤōn šarɤzādag gāwzādag pad

marg,ud rōbās,ēw pad bid angāfād

ud apēd ahēnd awāɤōn hō/haw

ādur wuzurg ō harw dō ādur….

 

۱– و تمثیل «ی» از آتش بزرگ، که چگونه فروخورد به خشمی نیرومند. این آتش جهانی را و او را خوش آید، چونان این آتش که در تن است، آتش بیرونی را که در میوه و خوردنی آید، فراخورد و او را خوش آید. دیگر، چونان دو برادر که گنجی یافتند، وآن مرد تعقیب کننده، که یکدیگر را دریدند و مردند. چونان اُوهیا، لوپاتین و روفائل، یکدیگررا دریدند و ناپدید شدند، چونان بچۀ شیر، گوساله در مرغزار و روباه، یکدیگر را دریدند و ناپدید شدند؛ همان‌گونه نیز آن آتش بزرگ هردو آتش را ...فروخورد.

۲–۱–۲– حکایات انسان‌ها

حکایات انسان‌ها تمثیلی هستند که قهرمان یا قهرمانان آن انسان‌ها هستند. این تمثیل‌ها خود به دو دستۀ پارابل و اگزومپلوم تقسیم می‌شوند که در متون مانوی بیشتر پارابل کاربرد داشته است. پارابل یا مثل گویی حکایتی است؛ اخلاقی با شخصیت‌های انسانی که در آن وقایعی را بیان می‌کند که به‌طور طبیعی اتفاق افتاده است. در این نوع حکایت‌ها، داستان‌ها معمولاً از زبان پیامبران و عارفان و مردان بزرگی بیان می‌شوند و هدف آنها بیان یک اصل اخلاقی، عرفانی و مذهبی است. پارابل به‌دلیل اینکه مستقیم به نصیحت و پند و اندرز نمی‌پردازد، بیشتر موردعلاقۀ مردم است (شمیسا، ۱۳۹۴: ۲۵۳–۲۵۶). در متون مانوی در متن dg (بندهایی از دو سرود ازلی) تمثیل الیگوری و پارابل وجود دارد که ایزد مرقیون که خداوندگار عهد عتیق است و خداوندگاری متعال و بخشنده بوده، پدر عیسی (ع) نبوده، بلکه آفریننده‌ای بود که حاکم بر جهان بوده است. ایزد مرقیون بر این باور بوده که جسم مسیح خیال و تصویری بیش نبوده و اگر واقعی باشد، تنها سرچشمه‌ای آسمانی و الهی داشته و این صورت ظاهر و منظر عیسی بوده که بر زمین ظاهرشده و بر دار گشته است (اسماعیل‌پور، ۱۳۹۲، ۴۲۷).

(dg)-9: mānāg hān čišān kird,

ōy yazd ῑ markyōn čiš

 nēd,hān ῑ nē xwēš

ūšān griyft ud ōzad.

۹– مانند آنچه آنان کردند. آن ایزد مرقیون به میان آورد چیزی را که نه از آن خویش «بود» و ایشان آن «ظاهر عیسی» را گرفتند و کشتند.

و نیز در متن h در ادامۀ بند ۷ تمثیل دژی است که دشمنان می‌خواستند به آن درتازند، اما راه ورودش را نمی‌دانستند؛ پس بزمی آراستند با سرود و نوای بسیار. آنان که درون دژ بودند، شیفتۀ دیدن نغمه‌سرایان شدند. پس دروازه گشودند و دشمنان فریبکار تاختند و دژ را تسخیر کردند. در این تمثیل نیز می‌گوید که انسان پارسا ممکن است ازطریق حس بینایی خودفریب خورد؛ به‌طوری ‌که ازطریق چشمان خود (نماد حس بینایی) آن بزم و سرود و نوایی را (نماد خوشی‌ها و لذایذ و ظواهر زندگی مادی)  نظاره‌گر شود و از آن دژ (نماد روح خویشتن‌دار انسان پارسا و دیندار) غافل می‌شود و فریب این جهان مادی و تاریک را می‌خورد و روح او به تسخیر و اسارت دشمن (نماد اهریمن) درمی‌آید.

(h)_7:dudῑ, mānāg ō diz ῑ pad rafēnd,

Kē dušmenūn adēn nē wendēd.pas

Dušmenūn ispaxr wirāst,srōd ud

niwāg ῑ was awῑn ῑ andar diz ō dῑdišn

ruzdist. dušmenūn az pas abar sad ud

diz griyft.

 

۷– دیگر همانند دژی که به وی تازند، که دشمنان راه ورودش را نیافتند. پس دشمنان بزم آراستند با سرود و نوایی بسیار، آنان که اندر دژ بودند دیدار آرزو کردند. دشمنان از پس برآمدند (بالا رفتند) و دژ را گرفتند.

تمثیل دیگر، بازرگانی است که جماعت راه زنان با سخنان جذاب او را فریفتند و به‌ جای دور رهنمون شدند، او را کشتند و گنجش را دزدیدند. این داستان به حس شنوایی انسان دیندار اشاره دارد که یکی دیگر از پنج دروازه‌های انسان است. گوش (نماد حس شنوایی) جماعت راهزنان نماد اهریمن است که با سخنان شیرین (نماد همان صحبت‌های دل‌فریب و آرزوهای و امیال انسانی) مرد بازرگان را (نماد روح انسان) می‌فربیند و گنج او را که نماد روشنایی‌های درونی انسان است می‌دزدند و انسان را اسیر زندگی دنیوی می‌کنند.

(h)_8:mānāg dar ῑg gōšān ō awē merd,

kē pad rāh ῑ bag raft abāg was ganz.pas

dō gēg nazd gōš ēstād, pad gōwišn

ῑ xwaš wῑft, ō gyāg ῑ dūr nῑd, u_š

ōzad,ganziš appurd.

۷– در گوش‌ها همانند است بدان مرد که راه امر رفت با گنج بسیار. پس دو دزد نزد گوش ایستادند. به گفتار خویش او را فریفتند و به جای دور رهنمون شدند. او را کشتند و گنجش را ربودند.

ادامۀ بند ۸ تمثیل دخترکی زیباروی که در دژی زندانی بود و مردی فریب‌کار که در بن دیوار نوای شیرین سرود، آهنگش دخترک را چندان شیفته کرد که از زاری و هیجان مرد (اسماعیل‌پور، ۱۳۹۳، ۵۰۴) و این تمثیل هم اشاره به حواس پنج‌گانۀ بشری دارد و بازهم، گوش (نماد حس شنوایی) و دخترک زیباروی زندانی در دژ، نماد انسان پارسا و پرهیزگاری است که به اصول و دستورات دینی پایبند است و مرد فریبکار نماد اهریمن است که با نوای شیرین (نماد لذت‌های زندگی مادی) انسان پارسا را می‌فریبد و او از شدت هیجان می‌میرد. مردن نیز نماد خروج شخص پرهیزگار از دین و پایان پارسایی اوست.

(h)_8: dudῑ mānāg ō kanῑg ῑ huzihr

kē pad diz parzῑd, ud merd ῑ wῑbāg

kē pad bun ῑ dēwār niwāg ῑ šῑrῑn

frasrūd, dā kē hān kanῑg az zarῑg ba murd.

 

۸– دیگر همانند کنیزی/دوشیزه‌ای زیبا که به دژ اسیر بود و مرد فریبکار که در بن دیوار نوای شیرین فرا سرود تا که آن کنیز از زاری بمرد.

 یا متن M46 بر اساس کتاب زوندرمان داستان شاهزاده خانمی را بیان می‌کند که گرفتار عشق پسری شده است که به او بی‌اعتنایی می‌کند. شاه برای رهایی دختر خویش از غم و هجران، سربازان خود را نزد پسر می‌فرستد تا او را پیش وی آورند. پسرک علاوه بر امتناع از رفتن، سواران شاه را نیز می‌کشد. شاه ناامید شد، اما در این هنگام پیرزنی وارد ماجرا می‌شود و چاره‌جویی می‌کند. یک بره و اندکی میْ می‌ستاند و به زیر درختی می‌رود که پسر در بالای آن نشسته بود. پیرزن چنین وانمود می‌کند که می‌خواهد بره را از سوی دنبه ذبح کند. پسرک که از این کار وی شگفت‌زده و کنجکاو شده است، به او می‌گوید: بره را که از دنبه ذبح نمی‌کنند. باید سر آن را ببری! پیرزن وانمود می‌کند که از این کار بی‌خبر است و از او راهنمایی می‌خواهد. پسر فریب می‌خورد و از درخت پایین می‌آید. پیرزن می را به او می‌دهد و پسر بی‌هوش می‌شود و آن‌گاه پیرزن او را نزد پادشاه می‌برد. شاه برای در بند کردن پسر، خانه‌ای با سه در می‌سازد. دو در از جنس قلع و روی و در سوم از جنس آهن و قلع است. زمانی که پسر به هوش می‌آید، نی می‌زند و چون گاو صدای نی را می‌شنود، هر سه در را می‌شکند و در این ‌بین نیز یکی از شاخ‌های گاو شکسته می‌شود. سپس گاو و پسر هر دو آنجا را ترک می‌کنند. در این داستان شهریار نماد اهریمن و آن سه نوع و جنسِ در نماد آتش، شهوت و آز هستند. در این داستان پسر نماد انسان آگاه است که عیسیِ درخشان او را از اصل الهی آگاه ساخته است؛ که در ادبیات مانوی پسر صورت تشخص‌یافتۀ اشتیاق روح به رستگاری است. شاه نمادی از اهریمن است که می‌خواهد پسر را در زندان تن اسیر کند. شاهزاده خانم نماد عشق زمینی و رابطۀ زن و مرد است. خانه نماد دنیای مادی است که انسان را در بند نگه می‌دارد. به‌طورکلی سه نوع در هر کدام نماد چیزی هستند:

  1. آتش که جایش در شکم انسان است و انسان با عمل غذا خوردن روشنایی را از گیاهان و میوه‌ها می‌گیرد و در تن انبار می‌کند. ۲. شهوت 3. آز که هرکدام بخشی از تن انسان را تحت کنترل دارند. می نماد بی‌خبری، فراموشی و گمراهی است. گاو نماد هیئت نور یا خدایان منجی است که روح را از زندان تن رها می‌کند. شاخ شکسته گاو نماد روشنی‌های ازدست‌رفته است و بهایی است که روح برای پیروزی بر ماده می‌پردازد و نای زدن نماد فریاد دادخواهی انسان برای رهایی از دوزخ است (بهبهانی، ۱۳۹۲: ۲۶–۲۷).

(R)_1: ka hān rahῑg ēdar ānēd ō man

zan dayēd šāh asb u merd frēstēd

 sē jār ku šawēd ud rahῑg ānēd ō

šwdēnd u pērāmōn draxt istād hēnd

guft ēnd šāh xwānēd rahῑg nē …(st) sē

{3-4} āwām mardōmān {2-3} kird ōzad ō šāh

gōft nūn čē kunēm asb ud merd wany

būd ō marg {?},pῑr zan būd ō gōft any

.] šāh gōft ku čē, ōn ō pas_š (?), may

ud warrg ēw istad ō šud ō ēr draxt

nišast warrag pāy bast ō pad dumbag

kušt ō rahῑg gōft ō pad garden kuš

ōy pad dumbag kušt ō pas ō rahῑg

guft awar ō man nimāy ō gahy hān

rahῑg az draxt frōd āmad kuš nimāyān

zan may dād ō naxust ēn xwar ō xward

abēōš būd o pas pad xar dišt ō ōšāh nῑd

o ō kanῑg dād pad {3-4} sē dar kird ušān dō

r ōyēn o arzizēn ō hān ῑg andarōn ō rāy

āhun amar arziz amar ō agnēn kird

o o yek dar kird o rahῑg ō uš mad nāy zad

ō gāw išnūd ō āmad ō dō dar iškast hēnd

ō uš sēdῑg dar āmad pd zōr iškast hēnd

ō uš srōy yek/iškast ō šud rahῑg ba rōbud

ō u nῑd ō rahῑg gōft padῑsāy….tān hamāg

….šahryār ahremen….zan ῑ pῑr….sē nāy….

panj andarz ῑ ardāvān ….sē ādur āwarzōg…

 

۱– هنگامی‌که آن رهی (پسر) را اینجا آوردید، مرا (به او) به زنی دهید. شاه اسب و مرد فرستاد سه بار، که: شوید (بروید) و رهی را بیاورید». شدند (رفتند) و پیرامون درخت ایستادند. گفتند: شاه می‌خواند (فرامی‌خواند)» رهی نَ... سه نوبت مردمان (مردان) را () کرد، کشت. شاه گفت: اکنون چه کنم؟ اسب و مرد تباه شد، مرگ (؟) پیر زنی بود، گفت:»(تدبیر؟) دیگری () شاه گفت که: چگونه»؟ پس (پیرزن) برایش می و بره‌ای بستد. شد (رفت) و زیر درخت نشست. بره را پای بست (پای بره را بست) (آن را) به دنبه کشت، رهی (پسر) گفت: به گردنش بکش!» او (بره را) به دنبه کشت، پس به رهی گفت: بیا به من بنمای. آن‌گاه آن رهی از درخت فرودآمد، در حالی که با خود می‌اندیشید: «به او خواهم نمود». آن زن (به او) می‌داد (گفت): نخست این را بخور، خورد، بی‌هوش شد، پس (او را) به خر سوار کرد و به سوی شاه راند. (او را) به کنیزک داد به ... سه در ساخت و (از آنها دو تا) رویین و ارزیز، آن اندرون (در اندرونی) را از آهن بی شمار (و) ارزیز بی‌شمار ترکیب کرد و یک در ساخت، هنگامی که رهی به هوش آمد، نای زد، گاو شنید، آمد دو در را شکست، و به سومین در آمد، به زور شکستند (درها به زور (گاو) شکسته شدند) و او را (گاو را) شاخی شکسته شد. رفت (گاو رفت) رهی را ربود و (او را بیرون) راند، به رهی گفت: از آن جا که ..._تان همه....شهریار، اهریمن ...،...زن پیر... سه نای... پنج اندرز برگزیدگان ...سه آتش: شهوت...

 

۳– نتیجه

به‌طورکلی ادبیات منثور مانوی به زبان‌های ایرانی، بخش گسترده‌ای از ادبیات داستان‌های تمثیلی را شامل می‌شوند که تقریباً تمامی این آثار با هدف تعلیمی و اخلاقی و دارای سبک بلاغی هستند. این ‌گونۀ ادبی میان نوشته‌های مانوی سرشار از شگردهای لفظی و معنوی و دربارۀ مانی و تاریخ کیش او، اندرزها و دستورهای دینی، دربارۀ آفرینش و پایان جهان، روح و رستگاری، نیایش عیسی مسیح و ... است. برای نمونه در قطعۀ پارتی به کیش خود درآوردن مانی توران شاه را از شگرد مسحورکردن و به فضا راهبر شدن توران شاه استفاده ‌شده است؛ یا در قطعه‌ای دیگر تمثیل کشتی به توفان درافتاده است و سرقت جواهر و مروارید، محمولۀ کشتی، نیز رمز اسارت انسان نخستین در جنگ با دیوان است و در اصل رمز اسارت روح در تن مادی است. داستان‌های منثور تمثیلی یا تمثیل‌های مانوی به فارسی میانه، پارتی و سغدی باز مانده است و گاه چنان فشرده و کوتاه هستند که تنها در یک جمله بیان می‌شوند؛ مانند داستان‌های امروزی و گاهی مفصل‌تر هستند؛ مانند تمثیل میهمان یزدان‌زاده را بنوازید بر خوراک خدای‌وار؛ یا تمثیل شاهزاده خانم که به عشق پسری گرفتار شده است. درواقع در میان اقوام و ملل گوناگون، تمثیل جایگاه ویژه‌ای داشته است؛ زیرا یکی از شیوه‌های ارشاد و انتقال مفاهیم دینی و عقیدتی در میان انسان‌ها بوده است و نویسندگان و شاعران خلاق مانوی که هرگز در پی نام و نام‌آوری در پهنۀ وسیع ادبیات نبوده است و تنها هدفشان ترویج آموزه‌های دینی بوده است. این نکته را در خلال آثار خود به اثبات رسانده است و ازآنجاکه‌ مانی دین خود را از همۀ ادیان برتر و بهتر می‌شمارد و به‌دلیل اینکه ادبیات در میان مانویان جایگاه والایی داشته است، ادبیات تمثیلی نیز یکی از مهم‌ترین گونه‌های ادبی در میان آنان بوده است؛ به‌طوری ‌که به‌مرور زمان تمثیل‌ها و داستان‌های مانوی به‌صورت افسانه‌هایی سرگرم‌کننده در ادبیات فارسی درآمدند. داستان‌هایی که شامل حکایت‌های انسان‌ها و حیوانات می‌شوند و مانویان از آنها برای مقاصد تعلیمی و تبلیغی خود استفاده می‌کردند.

 

  1. اسماعیل‌پور، ابوالقاسم (۱۳۹۲). سرودهای روشنایی، تهران: هیرمند.
  2. ____________ (۱۳۹۳). ادبیات مانوی، مجموعه تاریخ جامع ایران، جلد ۵. زیرنظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران: مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی.
  3. ___________ (۱۳۹۶). اسطورۀ آفرینش در کیش مانی، تهران: چشمه.
  4. بهار، مهرداد و اسماعیل‌پور، ابوالقاسم (۱۳۹۳). گزارش دست‌نوشته‌های منثور پارسی میانه و پهلوانی از آثار مانی و مانویان و زندگی‌مانی، آثار و پژوهش‌های مانی و بحثی در تاریخ اندیشه‌های گنوسی، تهران: کارنامه.
  5. بهبهانی، امید (۱۳۹۲). «بررسی تمثیلی مانوی بر اساس الگوی اسطورۀ آفرینش به زبان پارسی میانه»، زبانشناخت، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال چهارم، شمارۀ اول، صص ۱۵–۲۸.
  6. پورنامداریان، تقی (۱۳۸۶). رمز و داستان‌های رمزی در ادب فارسی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
  7. زرشناس، زهره و ندّاف، ویدا (۱۳۸۰). شش متن سغدی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
  8. زرشناس، زهره و پرتوی، آناهیتا (۱۳۸۹). قصه‌هایی از سغد، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
  9. شمیسا، سیروس (۱۳۹۴). بیان، تهران: میترا.
  10. فتوحی، محمود (۱۳۹۷). بلاغت تصویر، تهران: سخن.
  11. فولادپور، سیما و شکری فومشی، محمد (۱۳۹۴). «ادبیات منثور فارسی از آغاز تا حملۀ مغول»، (پژوهش‌های ادبی)، سال ۲، شمارۀ۵۰: ۵۶–۲۳.
  12. محبتی، مهدی (۱۳۸۶). بدیع نو، هنر ساخت و آرایش سخن، تهران: سخن.
  13. میرفخرایی، مهشید (۱۳۸۳). فرشتۀ روشنی مانی و آموزه‌های او، تهران: ققنوس.
  14. یارشاطر، احسان (۱۳۸۹). تاریخ ادبیات فارسی/ادبیات ایران پیش از اسلام، تهران: سخن
  15. یزنیک، کقباتسی (۱۹۸۹م). تکذیب و رد فرق دینی، ترجمۀ گئورگی نعلبندیان، ایروان: ادارۀ نشریات ایروان.
  16. Boyce,Mary(1954).The Manichaen Hymn-Cycles in Parthian.Oxford
  17. Boyce,Mary(1954). Some Remarks on the Transmission of the Kayanian Heroic Cycle.» In:R.N. Frye et al.eds. Serta Cantabrigiensia.
  18. Boyce,Mary(1975)."A Reader in Manichaean Middle Persian and Parthian", (Acta Iranica9),Tehran,Liege:Bibliotheque Pahlavi.
  19. Boyce,Mary(1977)."A Word_List in Manichaean Middlle Persian and Parthian", (Acta Iranica9a),Tehran,Liege:Bibliotheque Pahlavi.
  20. Colditz,I(1987). Bruchstucke manichaisch-parthischer Parabelsammlungen”.AOF 14.
  21. Henning,W.B(1945). Sogdian Tales.» BSOAS 11 (1943-1946)
  22. Merkelbach,R, (1988), The Father and sons”.Manichaica (10) Eine Fable Manis,In:Zeitschrift fur Papyrologie und Epigraphik 75,93-94
  23. Sundermann,werner(1973),mittlepersische and parthishe kosmogonische und parabeltexte der manichaer,Berlin:Akademie verlag
  24. Sundermann,werner(1985).Ein manichaiche sogdisches parabeluch.