مقایسۀ تأثیر عوامل جنسیتی بر نوشتار رمان‎‎های سال بلوا و خانۀ ادریسی‌ها

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانش آموخته کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه ولی عصر (عج) رفسنجان، کرمان، ایران

2 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه ولی عصر (عج) رفسنجان، کرمان، ایران

چکیده

جنسیّت نویسنده و بازتاب عوامل برخاسته از جنسیّت در سبک نوشتاری و چگونگی شکل‌گیری روایت، تأثیر‎گذار است. هدف این پژوهش مقایسۀ شیوۀ روایت‌پردازی سال بلوا از آثار عباس معروفی و خانۀ ادریسی‌ها اثر غزاله علیزاده از همین منظر است. دلیل انتخاب این دو اثر علاوه بر جنسیّت متقابلِ نویسندگان، تأثیر‎گذاری قاطع و اثبات‌شدۀ اکثر این عوامل بر کاربرد شیوه­های نوشتار در شکل‎دهی به ساختار روایت آنهاست. علاوه بر این، وقایع هر دو رمان به موازات هم در بازۀ زمانی یکسانی روی داده‎اند و طرح مسائل مرتبط با زنان (نگرش زن‎محور) در زبان داستان هر دو رمان نقشی اساسی داشته ‎است. براساس نتایج این جستار که به‌شیوۀ توصیفی‌تحلیلی انجام شده‎ است، کاربرد سبک نوشتاری زنانه در ساختار روایی رمان سال بلوا، برای تطابق با ذهنیت زنانۀ قهرمان داستان، در تضاد با جنسیت نویسنده‎اش گسترش یافته و تفکر مردانۀ عباس معروفی در این زمینه تأثیر بسزایی نداشته است. رمان خانۀ ادریسی‌ها اگرچه در مجموع رمانی کاملاً زن‌محور است و تحقّق اهداف زن‎محورانۀ غزاله علیزاده را دنبال می‎کند؛ اما نویسنده در موارد معدودی ضمن رعایت اقتضای حال و محل با دوری جستن از کاربرد بعضی از‌ ملزومات زنانه‌نویسی، متبحّرانه از شیوه‎های نوشتاری مردانه هم استفاده کرده است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Comparing the Effect of Gender Factors on the Writing Style of the Novels Sal-e Balva and ‎Khaneye Edrisi Ha

نویسندگان [English]

  • Reyhane Mirza Alian 1
  • Zahra Sayed Yazdi 2
  • Saeed Hatami 2
1 M. A. Student of Persian Language and Literature, Faculty of Humanities, Vali-e Asr University, Rafsanjan, ‎Kerman, Iran
2 Assistant Professor of Persian Language and Literature, Faculty of Humanities, Vali-e Asr University, Rafsanjan, ‎Kerman, Iran
چکیده [English]

Extended Abstract
The author's gender and the reflection of the elements arising from gender in terms of writing techniques are influential in how the narrative is formed. In this regard, the present study aims to compare the narrative style of Khaneye Edrisi Ha by Ghazaleh Alizadeh, and Sal-e Balva by Abbas Maroufi from the same perspective. Feminist theorists believe that the gender of the author is influential in the texts. Due to the spread of feminist issues in the field of literary criticism in today's world, the component of ‘women's writing style’ has become one of the main topics of text analysis based on the methodology of women's criticism. One of the methods that can be widely used in feminist literary criticism is to study examples of women writing styles in literary works.
In this study, most of the important coordinates of women's writing style, consisting of fourteen main and influential components, as criteria for measurement and comparison, are considered by the authors: 1) the strong presence of female characters, 2) maximum use of point of view to reflect the author's views, 3) the saliency of the nature of nostalgia or homesickness as one of the common themes in women's writing style, 4) the reflection of ‘waiting’ as an inseparable feature of women's personality, 5) women's meticulousness, 6) the clear manifestation of the concept of ‘love’ and its related feelings and emotions, 7) anti-masculinity, 8) attention to women's body and physical abilities, 9) the manifestation of a kind of solidarity and cooperation between women, which is called ‘sisterhood’, 10) the use of a formal and polite form of language, 11) the use of special vocabulary that indicates the family issues and a woman's preoccupation, 12) the color words, 13) words and emotional reactions, and 14) multilingual signs
The results of the study show that although the author of the novel Sal-e Balva is male, based on the gender of the protagonist who is Nooshafarin as the basis of his narrative style, except in a few cases (such as pornography and the use of incomplete sentences), he was well able to create feminine writing. As in most of these components, the narrative of Sal-e Balva has many similarities with the narrative of Khaneye Edrisi Ha. As far as can be said, the author of the novel Sal-e Balva has used feminine writing techniques in a way that conflicts with her gender. Although Khaneye Edrisi Ha is a feminist novel in general, and in most of the characteristics of feminine writing, this kind of author’s attitude is clearly reflected. But the author's narrative, contrary to expectations, in a few cases (such as the characterization of Shaukat as the hero and the use of female characters in words), clearly shows manifestations of masculine writing. In sum, the authors of both novels have creatively and coherently used feminine writing techniques to achieve their goals, and this fact has brought advantages to both novels.
 

کلیدواژه‌ها [English]

  • Story Criticism
  • Feminine Writing Techniques
  • Khaneye Edrisi Ha
  • Sal-e Balva
  • Gender Elements.‎

مقدمه

نظریه‌پردازان فیمنیست معتقدند جنسیت نویسنده در نگارش اثرگذار است. آنها تأکید می‌کنند: «زنان به دلیل ویژگی‌های خاص بیولوژیکی، تجارب و احساسات مخصوص به خود معانی ویژه‌ای از این تجارب و احساسات به خواننده منتقل می‌کنند که ادبیات مردانه از توصیف و بیان آن عاجز است» (سراج، 1394: 25). در جهان امروز باتوجه به ورود موضوعات مرتبط با فمینیسم به حوزۀ نقد ادبی و گسترش آن، مؤلّفۀ «نوشتار زنانه» مبدّل به یکی از مباحث اصلی تحلیل متن بر‌اساس روش‌شناسی نقد‌ زن‌محور شده ‎است. ایلین شوآلتر نظریه‌پرداز آمریکایی و هلن سیکسو نظریه‌پرداز فرانسوی این مبحث را در عرصۀ این نوع از نقدِ آثار ادبی، مطرح ‎کردند. «منظور آنها روایت‎هایی است که مطابق سبک، ذهنیت، احساسات، تفکرات و زبان و لحن زنانه نگارش یافته باشند» (پاینده،100:1397). نوشتار زنانه ازآنجاکه الزامات نوشتار مردانه را رعایت نمی‌کند، نوشتاری مختص زنان به ‌وجود می‌آورد، زبانی‌که نمود تظاهرات ناخودآگاه و ذهنیت و تجارب زنانه است. روش پرکاربرد در نقدِ ادبیِ فمینیستی، بررسی و تبیین مصداق‌های زنانه‌نویسی در آثار ادبی است. در این روش منتقد فمینیست می‌کوشد نشان دهد که نویسندگان زنانه‌نویس از پذیرش زبان مردمحورانۀ سنّتی سر باز می‌زنند تا در عوض نظام نشانگانی جدیدی را به‌عنوان بدیل بشناسانند. نظامی که با کیفیت سیال و انعطاف‌پذیری‎اش، امکانی برای بیان تجربیات زنانه فراهم ‌آورد. ازاین‌رو یک هدف مهم در نقد فمینیستی، نشان‌دادن همین شکاف‌ها و نحوۀ واسازی زبان در آثار نویسندگان زنانه‌نویس (اعم از زن یا مرد) است.

 ویژگی‌های زنانه‌نویسی کم‌وبیش در آثار تمام نویسندگان زنانه‌نویس اعم از زن و مرد موجود است؛ اگرچه نمود آن‎ در آثار زنان بیشتر است. چه ‌بسا مرد نویسنده‎ای که از جایگاه جنسیتی‌ای که فرهنگ مسلط بر جامعه برایش تعیین کرده فاصله گرفته است و با پشت پا زدن به تمام عرف‌های تبعیض‌آمیز و هنجارهای محصورکننده، مؤلّفه‌های نگارش زنانه را به نمایش می‌گذارد. برعکس این گزاره هم درست است. ‌بسا زن نویسنده‌ای که کلیشه‌های جنسیتی مردسالارانه چنان در ذهنش جای گرفته که با تأثیر‎پذیری از این نوع ذهنیت، اثرش را به سیاق زبانی و نوشتاری مردانه می‎نویسد. مقایسۀ شیوه‌های نوشتار زنانه و مردانه در روایت‌های مختلفی همچون رمان‌ نمایان‌کنندۀ توانمندی‌ها، دغدغه‌ها، ذهنیت، ذوق، استعداد، دیدگاه، سبک و سلایق نویسندگان است.

 محققان جامعه‌شناسیِ زبان نیز بر‌ این باورند که مرد یا زن بودن نویسنده یکی از عوامل اجتماعی مؤثر در سبک نوشتار است. تأثیر جنسیت در حوزه‌های مختلفِ آوایی، نحوی، واژگانی و معنایی دیده می‌شود. «مسائل جنسیتی در تمام ابعاد تولید و تجربۀ بشری ازجمله تولید و تجربۀ ادبی نقش دارند»، (تایسن، 1387: 164) اصطلاح «جنسیت» بیشتر دست‌پروردۀ اجتماع است؛ انسان زن زاده نمی‌شود؛ بلکه جامعه به او هویت زنانه می‎بخشد؛ بنابراین، باید گفت اصطلاح «نوشتار زنانه» بیشتر به تفاوت‌های روان‌شناختی، اجتماعی و فرهنگی بین زن و مرد مربوط می‌شود؛ زیرا بسیاری از تفاوت‌های میان مردان و زنان، اصلاً منشأ زیست‌شناسی ندارند؛ لذا «زنان گاهی به شیوۀ مردانه و مردان گاهی به شیوۀ زنانه می‌نویسند.» (سیکسو، 1386: 229).«وولف» نیز در این­باره با سیکسو کاملاً هم‎نظر است (ر.ک: وولف، 1383: 148). باتوجه به نظرات وولف و سیکسو شیوۀ نوشتار و روایت‌پردازی زنان و مردان باوجود تفاوت‌های نوشتاری از منظر‌های مختلف دارای شباهت‌ها و اشتراکاتی نیز هست؛ که امکان بررسی نوع روایت‌پردازی‌های زنان و مردان و شناسایی روش‌های نوشتاری آنها را در موضوع نقد داستان فراهم می‎آورد. با توجّه به آنچه گفتیم؛ توجه به نمود بارز انعکاس مختصات نوشتاری مرتبط با جنسیت، به‌گونه‌ای متضاد با هویت جنسی این دو نویسندۀ مطرح ادبیات معاصر ایران، ضرورت و اهمیت نگارش این مقاله را موجّه می‎نماید. پژوهش حاضر در‌صدد پاسخ به این پرسش است که ذهنیت و تفکر زنانه و مردانه تا چه اندازه در نوع نوشتار غزاله علیزاده و عباس معروفی دخیل بوده است؟

 غزاله علیزاده ازجمله معدود زنان نویسندۀ صاحب‎نام‌ در حوزۀ داستان کوتاه و رمان است که در مطرح کردن نگاه زنانه، در ادبیات معاصر ما دخیل بوده‌اند «خانۀ ادریسی‌ها» روایتی از سرگذشت چهار نفر از بازماندگان خانوادۀ ادریسی‌هاست که در خانه‎ اشرافی بازمانده از پیشینیان خود زندگی می‌کنند، روایتی اندوه‌بار و پر از رخدادهای شگفت‌آور و باورنکردنی. ماجراهای این رمان دربارۀ شهری به نام عشق‌آباد است. گروهی تازه به قدرت رسیده وارد شهر شده‌اند تا حق ستمدیدگان را از ثروتمندان بگیرند. گذر از دوران اشرافیت و ورود افراد متفرقه به خانه به ‌دلایل سیاسی (برانداختن نظام طبقاتی و اشرافی)، باعث آشنایی ساکنان آن با اقشار مختلف جامعه می‌شود. ساکنان اصلی خانه هر سه خود را در خانه و خاطراتشان زندانی کرده‌ بودند. گذراندن برهه‌ای از زندگی در کنار افراد جدید موجب تغییر در سبک زندگی، دگرگونی افکار و تحولات عمیق روحی آنان شد. تولدِ دوباره هریک از شخصیت‌ها متناسب با ویژگی‌های خاص درونی و گذشته‌اش، درون‌مایۀ اصلی تمام این تحولات به شمار می­رود. «نویسنده نه‌تنها زندگی اجتماعی چهار نسل از آدمیان این‌سوی جهان؛ بلکه درون آنها و زوایای پنهانی وجودشان را می‌کاود؛ حتی می‌کوشد تا ‌‎لایه‌های عواطف و خیالات آنها را پیش‌روی خواننده بگشاید. این از هنر علیزاده است که به‌جای پیچیده کردن بیان، درون پیچیده و سرنوشت آدمیان را نشان دهد. علیزاده با کنار گذاشتن آرمان‌گرایی چشم بر واقعیت‌های آشکار و پنهان می‌گشاید» (قاسم‌زاده: 1383، 413-411).

 سال بلوا اثری پست‌مدرن است که مصائب مردم و وقایع اواخر حکومت رضاشاه را در نظامی اسطوره‌ای روایت می‌کند. درون‌مایۀ اساسی داستان انتظار است، انتظار موعودِ خیال برانگیزی که نمی‌آید. معروفی در سال بلوا روزگار سیاهی را با تمام جزئیات تلخ آن از قبیل جنگ، نظامیان رنگارنگ، مادران داغدار، دلالی، دزدی، غارت، رشوه، نظام ملوک‌الطوایفی، یاغی‌گری و... به تصویر می‎کشد. «معروفی در ساخت و پرداخت رمان‌‌ نویسنده‌ای تجربه‌گراست؛ هم از شیوه‌های قصه‌گویی شرقی بهره برده و هم با روایت داستان توسط دو راوی، زاویۀ دید چرخانی را به کار گرفته است» (ثنایی‌مقدم، 1388: 198).

تاکنون پژوهش مجزایی درزمینۀ بررسی روایت‌پردازی این دو رمان از منظر مختصات نوشتار زنانه انجام ‌نشده است؛ اما پژوهش‌هایی در موضوعات مرتبط با این موضوع انجام‌ شده است که اهم آن بدین قرار است: طاهری در مقاله‎ای به عنوان «زبان و نوشتار زنانه؛ واقعیت یا توهم؟» به این نتیجه رسیده که «ما در آثار ادبی زنانه، با «سبک نوشتار زنانه» که حامل تجربه، لحن و عناصر درون‌مایه‌ای زنانه است، مواجه هستیم و زبان و نوشتار مستقل زنانه چنانکه ادعا می‌شود، نمی‌تواند تعیّن داشته باشد» (طاهری، 1388: 87). رضوی و صالحی‌نیا در مقاله‎ای با عنوان «بررسی شالوده‎شکنانه نوشتار زنانه: مقایسۀ سبک تاج­السلطنه و عزیز­السلطان»، خاطرات تاج‎السلطنه را با خاطرات عزیزالسلطان - که هر دو در بافت فرهنگی و موقعیت تاریخی یکسان نوشته‌ شده‌اند- مقایسه کرده و به این نتیجه رسیده‎اند که «نسبت دادن برخی از شاخصه‎های نوشتار زنان به «سبک زنانه» اساس محکمی ندارد و تفاوت‎های این مؤلفه‌ها بیشتر از عوامل اجتماعی و فرهنگی ناشی می‎شود نه موضوع جنسیت» (رضوی، 1393: 49). زارع در پایان‌نامه‌اش با عنوان بررسی تفاوت سبک نوشتار زنانه و مردانه در آثار سیمین دانشور و جلال آل احمد با محور قراردادن طرح مسائل زنانه در نوشته‌های دانشور و مقایسۀ آنها با آثار جلال آل احمد، نتیجه می‌گیرد که «تفاوت‌های نوشتاری بین آثار دانشور و آل احمد ازنظر جنسیت به‌خوبی قابل ‌مشاهده است و بیش‎تر شیوه‎ها و ویژگی‎هایی که برای آثار زنانه برمی‌شمارند، در نوشته‎های داستانی دانشور دیده می‎شود هم‎چنین نبود تطابق میان برخی داده‎ها و نتایج، می‎تواند حاصل تأثیر عوامل فرهنگی، محیطی و ویژگی‏‏های خاص شخصیتی هر نویسنده باشد» (زارع، 1390: 208). هادوی نیز در پایان‌نامۀ «بررسی مؤلفه­های نوشتار زنانه در داستان‌های غزاله علیزاده و فرشته ساری بر‌ مبنای نظریۀ الین شوالتر» کیفیت تعامل و ارتباط میان دو شاخص زبان و جنسیت را در عرصۀ داستان‌های غزاله علیزاده و فرشته ساری بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که از آثار فرشتۀ ساری (رمان «عطر رازیانه» را می‌توان به سنت نوشتاری مؤنث منتسب کرد و در رمان «مروارید خاتون» وجه مؤنث بر وجه فمینیستی غلبه دارد. از میان آثار غزالۀ علیزاده هم «خانۀ ادریسی‎ها» صرفاً رمانی فمینیستی است و در رمان «شب­های تهران» وجه فمینیستی نسبت به وجه سنت نوشتاری بیشتر به چشم می‎آید) (هادوی، 1395: 218).

2- مقایسۀ رمان «خانۀ ادریسی‌ها» و «سال بلوا» از منظر سبک نوشتار زنانه

 در این مقاله اغلب مختصات مهم نوشتار زنانه مشتمل بر چهارده مؤلفۀ اصلی و تأثیر‎گذار، معیارهای سنجش و مقایسه نویسندگان واقع‌ شده است:

2-1- حضور پررنگ شخصیت‌های زن

از ویژگی‌های رمان فمینیستی حضور پررنگ شخصیت‌های زن در روایت نسبت به مردان است و معمولاً شخصیت اول داستان هم از میان زنان انتخاب می‌شود؛ چون افکار، حالات، روحیات، اندیشه و احساسات شخصیت اول در داستان بیش از دیگران مطرح می‌شود. نویسندگان زن با توجه به شناخت بیشتر از روحیات و علایق زنان، اغلب شخصیت‌ها و قهرمانان داستان‌هایشان را از میان زنان انتخاب می‎کنند. تحول جایگاه شخصیت‎ها؛ خصوصاً شخصیت اول از درجۀ انفعال به درجۀ اثرگذاری درروند روایت، گویای این مطلب است که نویسندگان زن با انتخاب شخصیت اصلی داستان از میان زنان و قرار دادن مسائل زنان و آرمان‎ها و اهداف آنان در کانون توجه خود تلاش کرده‌اند تا تجربیات و ذهنیت‌های زنان را در زمینه‌های مختلف نمودار سازند. زن در آثار زن محور به‌گونه‌ای تصویر می‌شود که به دنبال کشف و شناخت زنانگی و هویت زنانۀ خویش است. «البته گونه‌های متفاوتی از زن بودن وجود دارد. ممکن است این گونه‌های مختلف با یکدیگر تعارض داشته باشند، اما همگی در برابر نوعی مفهوم مردانگی جای می‌گیرند» (سیدمن، 1392: 334).

 «خانۀ ادریسی‌ها» به‌نوعی خانة تیپ‌های متفاوت زنان است و آرمان‌شهری است که به‌جای مردان، زنان در کانون توجه‌ واقع‌شده‌اند. در این رمان شخصیت‌های زن حضور و نمود بیشتری دارند، کنش‌های داستانی هم بیشتر زنانه است و تقریباً تمامی زنانِ رمان از شخصیتی مثبت برخوردارند. در رمان سال بلوا علاوه بر زن بودن قهرمانِ داستان، در نخستین صفحۀ کتاب با این عبارت مواجه می‌شویم «با احترام و یاد سیمین دانشور و سیمین بهبهانی کتاب را به مادرم پیشکش می‌کنم» (معروفی،1382: 3). این شواهد نشان می‌دهد موضوع اصلی رمان حول محور زن و مسائل اجتماعی زنان می‌چرخد؛ اما در مقام مقایسه از متن رمان‌ها چنین برمی‌آید که تعداد شخصیت‌های زن و تعدد جلوه‌های زنانه در رمان سال بلوا نسبت به رمان خانة ادریسی‌ها کمتر است و برخلاف رمان خانة ادریسی‌ها، شخصیت‌های زن از الگوها و ذهنیت‌های جدید و متفاوت و پویا دورند، نکتة حائز اهمیت اینکه اکثر شخصیت‌های زن این رمان بیشتر از آنکه بیماری جسمی داشته باشند، از بیماری روحی و روان‌نژندی رنج می‌برند. این امر آسیب‌پذیری روحی و روانی زن در جامعه مردسالار را نمایان می‌کند. چهره‌های منفی رمان هم اغلب از میان مردان انتخاب‌شده و فرهنگ مردسالاری موجود در رمان خانة ادریسی‌ها را در رمان سال بلوا هم می‌بینیم، معروفی نیز همچون علیزاده، شهری پلید را که در آن نوش‌آفرین و زنان دیگر جامعۀ پدرسالار از هر حیث در بدترین شرایط به سر می‌برند به تصویر می‌کشد. شخصیت اصلی (نوش‌آفرین) در سراسر رمان تسلیم تقدیر و تصمیم‌گیری دیگران است. شخصیت نوش‌آفرین در رمان عباس معروفی ازنظر زیبایی و شادابی و گردن نهادن به تقدیر خویش، باشخصیت­های رحیلا و لوبای غزاله علیزاده که دخترانی زیبارو و شاداب و تسلیم پدربزرگ و عموهای مستبد و ظالم خود هستند، متناظر است. مردان خانوادة ادریسی‌ها هم در بند زر و پول و مقام‎اند و زنان ارزشمند را تسلیم خواسته‌ها و قربانی مال‌اندوزی و مردسالاری خود می‎خواهند. همخوانی این شخصیت‌ها از قلم دو نویسنده با جنسیت‌های مختلف، نشانگر شباهت دغدغه‌های ذهنی این دو نویسنده است. طرح مسائل زنان در این دو رمان، روایت‌ها را بیش‌ازپیش به شاخصه­های رمان فمینیستی نزدیک می‌کند.

2-2- حداکثر استفادۀ از زاویۀ دید برای بازتاب دادن دیدگاههای نویسنده

انتخاب زاویۀ دید در زنانه‌نویسی بینش و نگرش نویسندۀ زن را نسبت به جهان پیرامونی او نمایش می‌دهد. اگر زاویۀ دید، از چشم‌اندازی درونی؛ یعنی اول‌شخص باشد، بین نویسنده و راوی رابطۀ مستقیم برقرار می‌شود؛ اما اگر زاویۀ دید از چشم‌انداز بیرونی؛ یعنی سوم شخص (دانای کل) باشد، گویا نویسنده در حال تصدیق تجربۀ دیگران است. نویسندۀ زنانه‌نویس معمولاً اگر از شیوۀ روایی دانای کل استفاده کند، از طریق آن نگاه زنانۀ خود را منتقل و تحمیل می‎کند و اگر از شیوۀ اول‌شخص استفاده کند، بازهم این بینش و نگرش شخصیت اول روایت (قهرمان) است که بیان می‌شود. «گفتمان» با «زاویۀ دید» نزدیکی تنگاتنگی دارد؛ یعنی نگرش نویسنده به موضوع از طریق عبارت‌پردازی‌ها، بازنمود می‎شود. (حسینی، 1384: 96). انتخاب نوش‌آفرین (قهرمان داستان) در مقام راوی اول‌شخص، در رمان سال بلوا از نشانه‌های استفاده از روش‌های نوشتاری زنانه است. نویسندۀ رمان خانة ادریسی‌ها هم با انتخاب راوی سوم شخص، کنترل و هدایت شخصیت‌ها را به دست گرفته و دیدگاه‎های زن‌محو رانۀ خود را با آزادی عمل در روایت متجلّی می‎کند.

2-3- پررنگ‎‎‎تر بودن نمودهای نوستالژی یا غم غربت به‌عنوان یکی از مضامین و موضوعات رایج در نوشتار زنان

واقعیت‎های خشن؛ خصوصاً در زمان بزرگ‌سالی، اغلب تناسبی بالطافت عاطفی و ایده آل‌های رؤیا گونۀ بسیاری از زنان ندارد؛ بنابراین آنان برای ایجاد تعادل بین واقعیت‎ها و تمایلات خود در لاک تنهایی فرو می‌روند و خیال‌بافی می‌کنند. بازگشت به گذشته (نوستالژی) و یادآوری دوران خوش کودکی و روزگار سرشار از شادیِ خردسالی از راه‌های مختلف، یکی از موضوع‌های دلخواه زنان و ویژگی مشهودِ رمان‌هایی با فن‌های زنانه نویسی است؛ زیرا این موضوع کمبود‎های عاطفی و روحی زنان را پر می‎کند «فرو‌رفتن در عالم رؤیا و خیال‌پردازی بیش از آنکه مردانه باشد، زنانه است» (حسینی، 1384: 96). نوستالژی از وجوه مشترک رمان خانة ادریسی‌ها و سال بلواست. در هر دو رمان شخصیت‌های شاخص داستانی به خاطرات کودکی رجوع می‌کنند، در رمان خانة ادریسی‌ها، خانم ادریسی خاطرات ایام جوانی خود را مرور می‌کند (علیزاده، 1380: 265). در رمان سال بلوا هم در هر قسمت از داستان با تلنگری کوچک، نوش‌آفرین به یاد خاطرات کودکی می‌افتد (معروفی، 1382: 156-154). استفاده از نوستالژی در جای‌جای متن هر دو رمان خودنمایی می‎کند.

2-4- بازتاب «در انتظار بودن» به‌عنوان یکی از ویژگیهای جدایی‌ناپذیر شخصیت زنان

در انتظار بودن ویژگی جدایی‌ناپذیر شخصیت زنان است که معمولاً در نوشتار آنها بازتاب می‎یابد. «زن منتظر» چهرۀ آشنای درونی هر زنی است، زنان به دلیل داشتن قدرت باروری نه ماه را در انتظار به دنیا آمدن فرزند خود سپری می‌کنند و این انتظار بی‌پایان تا زمان بزرگ شدن فرزندان ادامه دارد. این ویژگی تنها مختص اشعار زنانه نیست بلکه در رمان‌ها و داستان‌های زنانه‌نویس هم نمود یافته است. گرچه در رمان خانة ادریسی‌ها این موضوع به‌طور واضح تبلور نیافته؛ اما با خواندن سطور روایتِ می‌توان دریافت که چهار شخصیت خانۀ ادریسی‌ها در بلبشوی جنگ و انقلاب هرلحظه در انتظار ورود آتش‌کارهای حکومتی به خانه و اشغال خانه توسط آنها هستند. خانم ادریسی انتظاری دیرینه‌ با کورسویی از امید برای وصال به عاشق دیرینة جوانی‌اش دارد. «او به عدد برگ درخت‌ها فال گرفته بود؛ سرباز دل، بی‎بیِ ‌پیک و شاه خاج، هریک نوید دور و ناممکنی داده بودند. سراسر روز به انتظار پیکی، نامه‌ای، مهمان دلپذیری، پیشامد خوش‌یمنی، گوش‌به‌زنگ نشسته بود...» (علیزاده، 1380: 264). نویسندۀ رمان سال بلوا هم اگرچه مرد است؛ اما ویژگی در انتظار بودن را به‌خوبی در خصوص شخصیت اصلی رمانش (نوش‌آفرین) به کار می‌برد، نوش‌آفرین دائماً در انتظار بازگشت حسیناست؛ اما این بازگشت محقق نمی‌شود و انتظارش تنها با مرگ پایان می‌پذیرد. نوش‌آفرین حتی پس از ازدواجش با دکتر معصوم در انتظار حسینا بود. او که به‌اجبار تن به ازدواج با معصوم داده بود، عشق حسینا را در دل می‌پروراند و در انتظاری بی‌پایان به سر می‌برد. او در مهمانی‌ها هم در انتظار حسینا است: «جرئت پیداکرده بودم که پاهام را روی‌هم بیندازم...مدام برمی‌گشتم، پرده را کنار می‌زدم و به سیاهی کوچه چشم می‌دوختم» (معروفی، 1382: 273).

2-5- جزئی‌نگریهای زنانه

زبانِ اغلب نویسندگان زن بر توصیف جزئیات استوار است، این جزئی‌نگری از کنجکاوی‌های خاص زنانه نشئت می‌گیرد. نگارش جزئیات یک اتفاق یا یک صحنه و دقّت در ریزه‌کاری‌های امور از ویژگی‌های نگاه و نوشتار زنانه است. اغلب، چون روحیۀ زنان رمانتیک است و با احساسات سروکار دارد و نه با مسائل پیچیدۀ فلسفی و کلامی و علمی، زنان نیازی به برهان و استدلال ندارند و در عوض کوشش می‌کنند با تکرار یک مطلب یا بیان ریزه‌کاری‌های آن، خواننده را قانع کنند. آنها برای رسیدن به این هدف از جملات کوتاه و توصیفیِ پی‌درپی استفاده می‌کنند (فتوحی، 1391: 414). در مقابل نویسندگان مرد کمتر به توصیف دقیق ریزه‌کاری‌ها یا دقایق به‌ظاهر پیش‌پاافتاده خصوصاً دربارۀ زندگی خانوادگی می‌پردازند. ادبیات زنانه اغلب ادبیاتی است که با سخن گفتن‌های فراوان زنان، (سخن گفتن با خود و یا با زنان دیگر) در داستان تجلی می‌یابد (حسینی، 1384: 97). نویسندۀ زن برای روایت قصه‌اش و بیان روابط و فضاها از جزئیاتی نظیر رنگ‌ها، بوها، غذاها، عطرها، گل‌ها، لباس‌ها، مدها، حالت‌ها، اطوار، لحن‌ها، نگاه‌ها، هنرها، آرزوها، ترس‌ها، وزش نسیم شامگاهی، لرزش نوری بر سقف، تکان برگی در باد، تپش رگی زیرپوست، آهی فروخورده در سینه، حسرتی ناپیدا در نگاه‌ و... بهره ‌می‎برد تا روایت را به شیوه‎ای تصویری بیان کند.

 توجه نویسنده در رمان خانة ادریسی‌ها به اشیا و توصیفات جزئی در خصوص اشیای خانه و دیگر عناصر گویای استفاده از این شیوۀ نوشتاری زنانه است. «ساعت دیواری، با قاب کنده‌کاری و تارک پوشیده از نقش پرنده‌ها و گل‌ها، کار خرّاط‌های بخارا، ده ضربه نواخت» (علیزاده، 1380: 7). توصیف شخصیت‌ها در رمان خانة ادریسی‌ها جزئی‎تر و دقیق‌تر از توصیفات در رمان سال بلواست، این ویژگی نشان‌دهندۀ تفاوت نوشتاری دو نویسنده است. در رمان خانة ادریسی‌ها نویسنده در توصیف شخصیت‌ها با جزئیات کامل‌تری به وصف آنها می‌پردازد، «در باز شد و حدادیان تو آمد؛ شلوار را عوض کرده بود، صورت شسته بود و بین دو ابروی او تار مویی خیس چسبیده بود» (همان: 111).

 در رمان سال بلوا کمتر با جزئی‌نگری‎های زنانه مواجه می‌شویم؛ حتی زمانی که شخصیت اصلی (نوش‌آفرین) در حال توصیف شخصیتی یا مکانی است، مخاطب در وصف‌های او متوجة جزئی‌نگری برجسته‌ای نمی‌شود. «ملکوم مردی بود که مدام پیپ می‌کشید و به سنگ و گیاه و کوه علاقۀ عجیبی داشت، علاقه‌مندی خاصی نیز به عینک آفتابی داشت» (معروفی، 1382: 33). به‌طورکلی می‎توان گفت: معروفی در این زمینۀ به‌خصوص، در مقایسه با علیزاده کمتر موفق بوده است.

2-6- نمود بارز مفهوم «عشق» و احساسات مربوط به آن

عشق تنها عنصری است که همواره جزء اصلی رمان‌های زنانه است. در رمان‌های زنانه، عشق یا ماجرای اصلی است یا در پس‌زمینۀ روایت حضور دارد. «عشق در زندگی زن یک نیاز ضروری است. تنها عشق قادر است زیبایی‌های پنهان و آشکار او را بر خودش و دیگری آشکار کند. عشق برای او نیازی حیاتی همچون تشنگی و گرسنگی است» (زرلکی، 1382: 33). در نوشتار زنانه، به ارادة زنانه‌نویس (چه نویسنده زن باشد و چه مرد) «من معشوق» به «من عاشق» تبدیل می‌شود؛ یعنی زن این قدرت و جسارت را پیدا می‌کند تا از مقام معشوق به مقام عاشق تغییر موضع دهد. همین مسئله است که موجب می‌شود نوشتار زنانه قدری متفاوت باشد.

 در رمان خانة ادریسی‌ها شاهد خانم ادریسی در مقام زنی عاشق هستیم که عشق دیرینة سال‌های جوانی را در سر می‌پروراند و اجازه نمی‌دهد ریشه‌اش بخشکد. نوع شخصیت‎پردازی نویسنده از خانم ادریسی، پایداری این عشق زنانه را به‌خوبی به تصویر می‎کشد: «خانم ادریسی در باغ قدم می‌زد...وارد چمن‌زار شد... قهرمان قباد راست به چشم‌های او نگاه می‌کرد، بانوی پیر چند قدم دور شد. نیروی کجمداری، حس گریز ‌از ‌مرکزی، او را متلاطم می‌کرد. بر قلب وزنه‌ای داشت. از پشت سر، کسی گفت: بیا! فرار نکن! چند صباح بیشتر نمانده. پیمانه لبریز‌ شده. صدا لطیف و جوان بود... به لب گزیدنی عمر گذشته را طرد کرد و با غرور سرد دختری جوان چشم از او برداشت، سرسنگین پرسید: هنوز زنده‌اید؟ فکر نمی‌کردم. قهرمان قباد لبخند زد و باز بیست‌ویک‌ساله شد» (علیزاده، 1380: 149).

 در رمان سال بلوا نوش‌آفرین در برابر به دست آوردن دل حسینا حاضر است مرگ را لبیک گوید: «گفت: تو قول می‌دهی اما نمی‌توانی سر حرفت بمانی، یا دست از سر من بردار و برو، یا دور همه‌چیز را خط بکش و به من تکیه کن. تو بگو بمیر، من می‌میرم» (معروفی، 1382: 271). او در مقام زنی عاشق جلوه­گر می‌شود و در عالم خیال با حسینا زندگی می‌کند: «آن‌وقت سرما بود و این سرما استخوان‌هام را بی‌حس می‌کرد. منگ و بی‌حال می‌شدم و بعد به خیال او پناه می‌بردم، با او زندگی می‌کردم، حرف می‌زدم، سرم را روی سینه‌اش می‌گذاشتم تا باز کی بتوانم خودم را به او برسانم و در گرمای حضورش ذوب شوم» (معروفی، 1382: 271).

2-7- مردستیزی

زنان نویسنده معمولاً برای هویت‌بخشی و تثبیت مقام زن و تلاش برای خودیابی، به انتقاد از جامعۀ مردسالار و بزرگ‌نمایی نقاط ضعف و نواقص مردان می‌‎پردازند. این ویژگی نوشتاری باهدف نیل به برابری جنسیتی و برابرکردن جایگاه اجتماعی دو جنس بروز کرده و در آثار ادبی زنان ظهور می‎یابد. «مردها در مرزبندی‌های زنانه زیر تیغ انتقاد قرار می‌گیرند. پدران، شوهران و در کل مردها در نوشتار زنانه سرشار از خشونت، زورگویی، بی‌منطقی و احساس تملک توصیف می‌شوند. مردهای متعصب لقب دیکتاتور پیدا می‌کنند. نمودهای مرد ستیزی درجاهایی که مردها فقط به فکر ارضای غریزۀ جنسی خود هستند و مواردی که برای نشان دادن مردی و قدرت خود داد می‌زنند یا وسایل را می‌شکنند بیشتر دیده می‌شود» (فتوحی، 1391: 418). ازنظر نویسندۀ زن محور فرادستی مردان و فرودستی زنان معیاری به‌جز جنسیت ندارد و منشأ بسیاری از بیداد‌ها بر ضد زنان بوده و ستم‌ها و سرکوبی‌های فراوانی را متوجه آنها کرده است. ازآنجایی‌که ساختارهای اجتماعی مسلط بر جوامع انسانی با سلطه مردانه تعریف‌شده‌اند، ازاین‌رو فمینیسم راهی ندارد جز مبارزه برای تغییر این ساختارها و تعریف جهان به‌نوعی که نقش و حقوق زنان هم پایمال نشود. این موضوع که مردان در نوشتار زنانه به تعرض و خرده‌گیری زنان دچار شوند راهی برای بروز احساسات و مقابله با تفکرات مردسالار محسوب می‌شود.

 در هر دو رمان اکثر شخصیت‌های مرد تصویری از یک حاکم خشن و یا شوهری هرزه و عیاش را نمایش می‌دهند. در روایت خانة ادریسی‌ها برخی شخصیت‌های مرد (البته نه همۀ آن‎ها) یا دیکتاتورند یا هرزه؛ اما روایت سال بلوا بیشتر به ‌جنبه‎های منفی شخصیت مردان پرداخته است. از میان اینها فقط حسینا، میرزا حسن، سرهنگ نیلوفری و حسین‌خان چهره‎ای مثبت دارند. در رمان سال بلوا نویسنده با پردازش و برجسته کردن شخصیت دکتر معصوم به‌خوبی مرد ستیزی را به تصویر کشیده است.

 این سبک نوشتاری در رمان خانة ادریسی‌ها در نوع رفتار و خطاب‌های «قهرمان شوکت» نسبت به شخصیت‌های مرد به‌خوبی نمود یافته است. «قهرمان شوکت نزدیک وهاب، پیگیر، طناب می‌زد و مرد گام‌به‌گام عقب می‌رفت» (علیزاده، 1380: 124). شوکت در مسابقة کارد پرانی به رشید پیشنهاد رقابت می‌دهد، اما رشید اظهار عجز می‌کند. «قهرمان شوکت داد زد: رشید کجا؟ پیداست اینکاره نیستی، بیخود بر و بازو کلفت کرده‌ای! قهرمان رشید ایستاد: خودتان که هستید، چشم بد به دور! من به چه درد می‌خورم؟» (همان: 130).

 در رمال سال بلوا ضعف‌ها و نقصان‌های شخصیت‌های مرد از بینش زنانۀ نوش‌آفرین روایت ‌شده است. این ضعف و نقصان‎ها بیشتر در بیماری‌های جسمی و روحی مردان نمود یافته است. سرهنگ نیلوفری پدر نوش‌آفرین، سال‌ها بااقتدار زیسته بود، اما در دو سال پایان زندگی‌اش به‌شدت مریض و ضعیف شده بود: «می‌دانی، من برای آن‌یکی دو سال آخر که چشم‌هاش نمی‌دید گریه می‌کنم، هی به درودیوار دست می‌کشید، کورمال‌کورمال می‌رفت و آخرش زمین می‌خورد. همیشه یک‌جایی‌اش زخمی بود» (معروفی، 1382: 143). فروشکنی و ضعف سرهنگ نیلوفری در دعوا با دخترش نوشا به‌خوبی بیان شده است که از دیدگاه نوش‌آفرین چنین وصف می‌شود: «باز به طرفم هجوم آورد و من خودم را کنار کشیدم، عصاش هوا را شکافت و پدر با دو زانو فروشکست... من از روی میز احساس کردم که چقدر ضعیف و پیر و درهم‌شکسته است» (همان: 187-186). دکتر معصوم نیز روان‌نژند و عصبی است: «معصوم چند روز بعد به نوش‌آفرین گفت: سرمای مضحکی از بدنم پر کشید، نوشا. تنم شروع کرد به لرزیدن، چشم‌هام به دو‌دو افتاد» (همان: 81). «دست‌های معصوم به‌وضوح می‌لرزید، چشم‌هاش به دودو افتاده بود و نمی‌توانست سرپا بایستد» (همان: 129).

2-8- توجه به تن و توانمندی‌های جسمی زنان

تن و توانمندی‌های جسمی زنان مبتنی بر تمایزات جنسی و زیستی، به تمایز زبانِ آثار آنان از گونۀ زبان مردانه در روایت می‌انجامد. نوشتار زنانه حاوی کلمات، توصیف‌ها و عبارت‌هایی مرتبط با اندام زنان و برگرفته از تجربه‌هایی است که فقط زن‌ها می‌توانند آن را تجربه کنند. احساسات مرتبط با پدیدۀ مادر شدن، شکستن تابوی شرم با ابزار توصیف اندام‎های زنانه؛ نیز هرزه‎نگاری از وجوه یافت‌شدۀ این مؤلفه در این دو اثر محسوب می‎شود.

یکی از تجربه‌های ویژه و شاخص زنان حس زایش و مادر بودن است. زن با تجربۀ زیستی زایش ارتباط دارد و نمودهای زایندگی در زبان و نوشتار زنانه قابل‌مشاهده است. تجارب و ویژگی‌های خاص زنان همچون مادر شدن و ارتباط عمیق این خصوصیت‌ها با تن زن و انتقال این ویژگی‌ها به آثار ادبی موجب تفاوت در نوشتار زنان و مردان می‌گردد.

 در رمان خانة ادریسی‌ها این تجارب مادرانه و نمودهای آن به گونه‌های مختلف، درنهایت زیبایی به تصویر کشیده شده است. عشق مادرانة خانم ادریسی، به دخترش رحیلا به‌خوبی تصویرگر تجربۀ ناب مادر بودن است: «با تولد رحیلا، جان تازه‌ای گرفت؛ بچه مثل چراغ، روشن بود، مادر را به ثقل زمین پیوند نمی‌داد، بالا می‌برد و تازه و سبک‌بال می‌کرد. زیبایی نادر او زن دل‌مرده را از انزوا درآورد.» (علیزاده، 1380: 266-265). یکی دیگر از شخصیت‌های زن که تصویری متفاوت از مادر بودن می‌آفریند، رعنا مادر وهاب است که حق مادری را به‌درستی برای وهاب به‌جا نیاورده و خود نیز به این مسئله واقف است: «روزی وهاب را طلب کرد. دست‌های وهاب را بی‌وقفه می‌بوسید، شانه‌هایش را می‌فشرد، می‌گفت هرگز برای او مادر خوبی نبوده، میان هق‌هق گریه تقاضای بخشش می‌کرد» (همان: 75).

 در رمان سال بلوا نیز با مهر مادرانۀ خانم ادریسی و بی‌مهری مادری همچون رعنا برمی‌خوریم، البته پردازشِ نقش مادر و عواطف و احساسات گوناگونی که ناشی از این تجربۀ زیستی زنانه است در این رمان نسبت به رمان خانة ادریسی‌ها کمتر و کلی‌تر نمود یافته است. این موضوع با توجه به جنسیت نویسنده امری معقول است؛ چنانکه حتی از مادر نوش‌آفرین هم صرفاً پرداخت‌هایی کلی در رمان به چشم می‎خورد. به‌هرحال در چند جای داستان نگرانی‌ها و مهر مادرانه‌ به تصویر کشیده شده است. «مادر زیباترین پارچه را برای نوشا کنار می‌گذارد. مادر گفته بود: چند بار خواستم برای خودم بدوزمش، دلم نیامد. گذاشتم ته چمدان، برای تو» (معروفی، 1382: 25). «مادر می‌گفت: باز چی شده؟ و سراسیمه به درون می‌آمد: خدا کند توی پات نشکسته باشد» (همان: 27). «گفتم: دلم می‌خواهد پیش تو بخوابم. گفت: فقط همین امشب. فقط باید قول بدهی که خرناسه نکشی و لگد نیندازی» (همان: 15).

 اگر توصیف اندام زنانه را در اثر نویسندة زن یک تابوشکنی به‌حساب آوریم این تابوشکنی از ویژگی‌های خانة ادریسی‌های علیزاده به شمار می‌رود. «یقه را دراند، مشت بر سینة استخوانی زد. پستان‌های خشک تیره چون مویزهای آویخته از خوشه‌ای آفت‌زده تکان خورد» (علیزاده، 1380: 289). به این موضوع در رمان سال بلوا اشاره نشده است؛ اما معروفی با طرح موضوع «اجبار به هم‎خوابگی» این نقص را جبران کرده است. یکی از شخصیت‌های رمان سال بلوا رقیه دلال مادر نازو است. او دختر جوان و زیبای خود را مجبور به هم‌خوابگی با مردان می‌کند؛ تا از این راه امرارمعاش کند. این شخصیت چهرۀ متفاوتی از مادر بودن را نمایش می‌دهد، معروفی با ارائة شخصیت‌هایی از این قبیل در درک هرچه بهتر رواج فساد اخلاقی و مظلومیت زنان به مخاطب کمک وافری می‌رساند. «رقیه دلال سکوت را شکست. چیزی گفت که نازو گریه کرد. یکی از مردها گفت: ممتازیِ دواچی فردا شب به اینجا می‌آید. مردها چای‎شان را خوردند. رقیه دلال به نازو گفت: پاشو دخترم، برو خودت را آماده کن، ایشان دیرش می‌شود. مردی که از همه مسن‌تر بود، با گردن خمیده به‌طرف ساختمان رفت. نازو گفت: جای پدربزرگ من است. رقیه دلال گفت: غریبه که نیست» (معروفی، 1382: 152).

2-9- نمود نوعی همبستگی و همیاری بین زنان که به آن «احساس خواهربودگی» میگویند

یکی از ویژگی‌هایی که فمینیست‌ها در رفتار زنانه می‌بینند و منتقدان ادبی فمینیست هم به کاویدن آن در متون ادبی علاقه نشان می‌دهند، خواهربودگی است. به اعتقاد فمینیست‌ها، زنان در مواجهه با مشکلات یکدیگر، می‌کوشند به هم یاری برسانند. با اندکی دقت در مشاهدات روزمره، درمی‌یابیم که حتی زنانی که هیچ‌گونه آشنایی قبلی با یکدیگر ندارند، با سهولت بیشتری باب سخن گفتن را باهم باز می‌کنند و غالباً تلاش می‌کنند یکدیگر را یاری دهند. به تعبیری استعاری، همة زنان باهم خواهر هستند. این الگوی زنانه از رفتار در بسیاری از رمان‌ها و فیلم‌های سینمایی مشهود است. گاه حتی زنانی هم که به دلیل تضاد منافع با یکدیگر کشمکش دارند، نوعی همبستگی زنانه از خود نشان می‌دهند و به وحدت عمل می‌رسند (پاینده، 1397: 90). زنان در برقراری ارتباطات بینا فردی توانایی و آمادگی بیشتری دارند و با بروز حس همدلی و دلسوزی به‌راحتی آغازکنندۀ معاشرت با دیگران بالأخص همگنان خود هستند، در مقابل مردان در تعامل با دیگران محافظه‎کار هستند و تدریجی عمل می‌کنند. این موضوع در آثار ادبی همچون رمان‌های زنانه نویس وارد و درنهایت تبدیل به یک ویژگی در نوشتار و نقدهای فمینیستی شده است.

 در رمان خانة ادریسی‌ها شخصیت‌های زن در اوج دعوا و مشاجره با یکدیگر، پشتیبان و یاور همدیگر هستند: «زن زیر گریه زد؛ خانم او را دلداری داد: هیچ‌کس کاملاً خوشبخت نیست. من هم بدبختم. آقا هیچ‌وقت در خانه نیست. دخترها همین روزها پی کارشان می‌روند» (علیزاده، 1380: 460). ویژگی خواهربودگی در رمان سال بلوا به‌روشنی و وضوح رمان خانة ادریسی‌ها پرداخته‌شده است که شاید به دلیل مراودات کم‌تر شخصیت‌های زن در این رمان باشد؛ اما در قسمت‌هایی از رمان دلسوزی‌های نوش‌آفرین برای هم‌جنسان خود، این ویژگی را به‌طور غیرمستقیم به مخاطب القا می‌کند. در قسمتی از رمان، نوش‌آفرین وقتی متوجه می‌شود، تن‌فروشی نازو و هم‌خوابگی او با مردان شهر به‌اجبار مادرش است تحت تأثیر شرایط نازو همچون خواهری برای او دلسوزی می‌کند: «این عجوزة کثیف چرا همسایة ماست؟ و تمام شب را برای دخترهایی که در تنهایی از خودشان خجالت می‌کشند گریه کردم» (معروفی، 1382: 153). غم زنان در سوگواری مرگ نوش‌آفرین نوعی خواهربودگی را نشان می‌دهد. «نازو چند شاخه گل روی ملافه گذاشته بود، گهگاهی چند قطرة اشک می‌ریخت و باز متین و موقر سعی می‌کرد با حرکت دست زن‌ها را آرام کند. دختر همسایه‌مان، کشور که روی زمین زانوزده بود، سرش را بر تخت گذاشته بود و هرچه می‌کرد نمی‌توانست جلو گریه‌اش را بگیرد» (همان: 339). همچنین هزینه کردن برای مراسم ختم نوش‌آفرین توسط نازو نشان‌دهندة نوعی خواهربودگی است (همان: 340).

2-10- استفاده از فرم رسمی و مؤدبانۀ زبان

زنان رعایت ضوابط کلام استاندارد را راهی برای کسب منزلت اجتماعی می‌دانند. در بسیاری از جوامع زن‌ها یا فاقد نقش اجتماعی هستند یا در قیاس با مردان از نقش‌های اجتماعی کمتری دارند؛ بنابراین آنان از زبان معیار برای مطرح ساختن خویش در جامعه بهره‌برداری می‌کنند. آنها حتی به‌موازات افزایش تحصیلات، کسب تخصص و هرگونه مهارت اجتماعی از فرم استاندارد زبان فاصله نمی‌گیرند و کاربرد الگوهای غیراستاندارد را حتی در مجامع خصوصی و زنانه دور از شأن تلقی می‌کنند. جامعه استعمال واژه‌های زشت و مبتذل را از زبان مردان راحت‌تر از زنان قبول می‌کند. در مقابل مردها به اشکال غیراستاندارد کلام تمایل دارند. این احساس قدرتمندی و بی‌رقیب بودن در عرصۀ کلام است که زبان را نزد مردها تا حد کسب منزلت از سنت‌شکنی رواج می‌دهد در مقابل زن‌ها در این حوزه به محافظه‌کاری در حفظ وضعیت استاندارد کلام تمایل دارند (محمدی اصل، 1389: 79-77). علاوه بر این، یکی از راه‌های کسب منزلت اجتماعی نزد زنان خطاب مؤدبانه است. استفاده از خطاب مؤدبانه در زنانه نویسی نشانة پایبندی آنها به فرم استاندارد زبان در روابط انسانی است. زنان از کلمات تابو و رکیک (دشواژه‎ها) کمتر بهره می‌گیرند. ازآنجاکه بخشی از هویت ما در رابطۀ تقابلی شکل می‌گیرد، ایجاد هویت متقاعدکننده برای یک زن به این معناست که تعداد زیادی از خصلت‌های مردانه در آثار زنانه نویس به نمایش گذاشته نشود. برای نمونه مردها میلی باطنی بیشتری به استفاده از دشواژه‌ها و ناسزاها دارند و این میل از سنین کمتر در آ‌نها به وجود می‌آید، زیرا شرایط اجتماعی به مردها اجازه می‌دهد تا از کلمه‌ها و عبارت‌های تابو استفاده کنند این درحالی است که نهایت خشم زنان در کاربرد اصطلاحاتی همچون بی‌شعور، گستاخ و بی‌ادب نمودار می‌شود. در توجیه این فرایند می‎توان سه دلیل عمده ارائه داد: اول اینکه، زنان بیشتر از مردان به موقعیت اجتماعی خود اهمیت می‌دهند، ازاین‌رو مؤدب‌تر هستند؛ دوم اینکه مؤدب بودن زنان به انتظارات جامعه از آنها بر‌می‌گردد؛ سومین دلیل آن است که زن‌ها بنا بر کلیشه‌های فرهنگی به حفظ حیثیت خود پایبند هستند. برخی از واژگان و اصطلاحات زنانه و برخی مردانه‌اند، در بسیاری از زبان‌ها واژه‌ها و اصطلاحات معیّنی وجود دارد که تنها از سوی یکی از دو جنس استفاده می­شود و جنس دیگر از کاربرد آنها خودداری می‌کند. برای مثال مردان فارسی‌زبان صورت‌هایی مثل «خدا مرگم بده» را زنانه می‌دانند و در مقابل زنان نیز اصطلاحاتی مانند «چاکرم» را مردانه می‌انگارند و از به ‌کار بردن آنها پرهیز می‌کنند (مدرسی، 1390: 163).

 در رمان خانۀ ادریسی‌ها با زنان زیاد و متفاوتی مواجه می‌شویم که هریک مطابق با فرهنگ، الگوی شخصیتی، زندگی شخصی و خانوادگی، نوع پرورش یافتن و... از لحن متناسب با کارکرد شخصیتشان استفاده می‌کنند. ازجمله شخصیت‌های بارز واصلی این رمان خانم ادریسی است که در خانواده‌ای اشرافی پرورش‌یافته از میان ویژگی‌های اخلاقی او صبوری، سکوت، مهربانی و ادب، شاخص‌تر از بقیه است. او حتی در مواقع پرخاشگری و عصبانیت هم جانب ادب و شأن و منزلت خود را رعایت و تا حد امکان از کاربرد واژگان رکیک و تابو پرهیز می‌کند. تنها در یک موقعیت از روایت شاهد کلمة حرامزاده هستیم در خطاب به دخترش: «لقا پی او دوید: مادر شما مریضید! حرامزاده ولم کن» (علیزاده، 1380: 264) شخصیت مقابل خانم ادریسی قهرمان شوکت است او سرکردة آتشکارهاست که هیچ ابایی از به ‌کار بردن واژگان رکیک و ناسزاها ندارد فحش‎ها و متلک‎های نیشدارش او را با موقعیت و شخصیتی که دارد تطبیق می‌دهند. نحوة صحبت کردن او با تمام شخصیت‌های داستان اعم از زن و مرد یکسان است. رفتار، لحن و کلماتی که شوکت به کار می‌برد ویژگی پرهیز از کاربرد دشواژه‌ها را توسط نویسندة زن نقض می‌کند. او با چهرۀ متفاوت زنانه در رمان حضور یافته تا با تابوشکنی‌هایش هویت جنسیتی متفاوت و جدیدی را از زنان به مخاطب بشناساند. «این‌قدر وق وق زدی که فکر کردم سگ هار بسته‌اند. پاها را گشود، یک صندلی پیش کشید، شانه‌های پیرزن را با فشار دست پایین برد بتمرگ! پوزه‌ات را ببند!» (علیزاده، 1380: 269)

 در رمان سال بلوا دشواژه‌ها بیشتر توسط شخصیت‌های مرد خصوصاً معصوم بکار رفته‎اند او هیچ ابایی از کاربرد دشواژه ندارد: «چشم‌هاش را دراند: با من بحث نکن، پدرسگ!» (معروفی، 1382: 142). «معصوم گفت: واقعاً باید به این زندگی شاشید.» (همان: 37) از میان شخصیت‌های زن نوش‌آفرین،شخصیت اصلی رمان، فقط در مشاجراتش با معصوم ناسزا می‌گوید. «داد زدم: خفه شو مردکة دیوانه! تو حق نداری به پدر و مادرم توهین کنی» (همان: 14). اوج بی‌احترامی و به‌ کار بردن کلمات ناشایست توسط نوشا هم به کلماتی همچون دیوانه و بی‌شرف ختم می‌شود (همان: 14)

2-11- استفاده از دایرة واژگان خاصی که حاکی از مسائل خانوادگی و دل‌مشغولی‌های زنانه است

دیدگاه تجربی برگرفته از نقدِ منتقدان زن باور، اذعان می‌دارد کارهایی که انتظارات فرهنگی و اجتماعی به زنان تحمیل می‌کند؛ همچون آشپزی، پرورش کودکان، خانه‌داری و... موجب تفاوت ادراک عاطفی زن با مرد از محیط پیرامون می‌شود و اندیشه زنان را به‌واسطۀ تجارب خاص با اندیشه مردان متفاوت می‎سازد. به همین دلیل «این خود زنان هستند که در بهترین موقعیت، برای ارزیابیِ امکانات وجودی حقیقی زن بودن قرار دارند» (سلدن، 1387: 258).

 دایرة واژگان به‌کاررفته در آثار زنان حول محور خانواده، مسائل زنان و دل‌مشغولی‌های زنانه و متناسب باشخصیت‌های زن داستان می‎چرخد. ازآنجاکه نویسنده دربارۀ فضای زندگی زنان می‌نویسد، واژگان متعلق به این حوزه در داستان‌هایش بسامد بالاتری دارد. واژه‌های به‌کاررفته در این زمینه شامل دل‌مشغولی‌های زنان دربارۀ کارهای خانه و خانه‌داری مانند پخت‌وپز، استفاده از زیورآلات و دیگر متعلقات خاص زنانه هم می‎شود. «نظریة طرح­وارة جنسیتی زن بودن با رفتارهای خاص (گل‌آرایی)، نقش‌های خاص (خانه‌داری)، مشاغل خاص (آموزگار مدرسة ابتدایی) و صفات خاص (پرورش‌دهندگی) ارتباط دارد» (گولومبوک و فی وش، 1384: 111-110). بر این اساس واژگانی که مربوط به حوزه‌های بافندگی، خیاطی، آشپزی، لوازم خانه و خانه‌داری هستند بر اساس پایگاه اجتماعی زنان در آثارشان نمود بیشتری دارند. یکی از دلایل پایه‌گذاری سبک نوشتاری زنانه ایجاد فضایی برای تجلی تعلقات و تجربیات زنان در دنیای آثارشان به‌ویژه رمان‌ها بود.

 علیزاده در رمان خانة ادریسی‌ها به‌خوبی مسائل مربوط به زنان و دغدغه‌های مختلف تیپ‌های متفاوت زن را روایت کرده است. «لقا و خانم ادریسی در اتاق بانوی پیر سرگرم گلدوزی بودند. دست‌های خانم ادریسی می‌لرزید و سوزن به ‌فرمان او نبود، چپ و راست می‌زد. پارچه را روی تخت انداخت» (علیزاده،1380: 180). «خانم لب دامن‌ها با صابون علامت می‌گذاشت، کوک می‌زد. چندنفری برایش کیک خانگی، گل و کاکائو هدیه آوردند» (همان: 454) در رمان سال بلوا نیز شواهد بسیاری از واژگان خاصی که حاکی از مسائل خانوادگی و دل‌مشغولی‌های زنانه است مشاهده می‌شود. «گفت: نوشاخانم، دیشب یخ نزدید؟ من جوابی ندادم و به گلدوزی‌هام سرگرم شدم» (معروفی، 1382: 51). «هر وقت استکان‌ها را می‌شستم یادم بود که باید قرچ ‌و ‌قرچشان دربیاید» (همان: 268).

2-12- رنگ واژه‌ها

زنان برای هر رنگ طیف‌های گوناگونی در نظر می‌گیرند؛ اما در مقابل برای مردان طیف‌های گوناگون رنگ‌ها اهمیت چندانی ندارد آنها بیشتر رنگ‌های اصلی را می‌شناسند. «زنان در کاربرد رنگ واژه‌ها دقت و جزئی‌نگری بیشتری دارند و در مقایسه با مردان از اصطلاحات متنوع‌تری برای رنگ‌ها استفاده می‌کنند» (اوگریدی و دیگران، 1394: 538). احساسات زنانه و ارتباط آن با ارزش‌های بیانی باعث می‌شود زن‌ها بیشتر از مردها به کاربرد رنگ‌هایی نظیر پرتقالی، ارغوانی، لاجوردی، فیروزه‌ای، مغز پسته‌ای و ... در زبان تمایل نشان دهند و گرایش رمانتیک آثار خود را از این طریق تقویت کنند. نویسندۀ رمان خانة ادریسی‌ها با کاربرد این ویژگی به‌خوبی زنانه نویسی را مطرح کرده است. کاربرد رنگ واژه‌ها در طیف‌های مختلف آن در رمان خانة ادریسی‌ها از بسامد بالایی برخوردار است: «پیراهنی از ساتن ارغوانی با آستین‌های پف‌دار چروک به تن داشت» (علیزاده، 1380: 76). رنگ واژه‌های به‌کاررفته در رمان سال بلوا نسبت به رمان خانة ادریسی‌ها خیلی کمتر است. این رنگ واژه‌ها اغلب در توصیف لباس اشخاص به کار می‌رود و در این میان رنگ‌های سفید و مشکی و خاکستری نمایان‌تر است که شاید دلیلی بر نشان دادن بن‌مایۀ اجتماعی رمان باشد. «پارچة آبی حریری که خط‌های مورب قرمز و سیاه داشت» (معروفی، 1382: 24).

2-13- واژه‌ها و واکنش‌های عاطفی

زنان و مردان اگرچه از عواطف و احساسات مشترک برخوردارند؛ اما قدرت نامتوازن جنسیتی میان دو جنس و همچنین آموزه‌های فرهنگی جوامع مختلف نشان می‌دهد که مردها نباید مانند زنان آه بکشند یا ناله‌ و ‌زاری کنند یا نباید خشم و عصبانیت خود را مانند مردان با ادای کلمات آتشین نشان دهند. زبان روشنگر افکار جنسیتی است. «صورت‌ها و واژه‌های عاطفی در زبان وجود دارد که کاربران آنها بیشتر زنان هستند و از آنها به نام تعابیر زنانه نیز یاد می‌شود. مردان به‌ دلایلی مانند منع جامعه و تابو از کاربرد چنین واژه‌هایی پرهیز می‌کنند؛ همچنین تفاوت درزمینۀ فعالیت‌های هریک از دو جنس نیز از دلایلی است که سبب می‌شود هریک از آ‌نها صورت‌های زبانی دیگری را به کار نبرد» (مدرسی، 1390: 168). زن‌ها بیشتر و راحت‌تر از مردان عواطف و احساسات خود اعم از شادی و غم را بروز می‌دهند، این بدان معناست که زنان نه‌تنها نقش جنسیتی خود را در تقابل دوگانة عقل برای مردها و عاطفه برای زن‌ها پذیرفته‌اند، بلکه بااقتدار این ایدئولوژی را درون خویش اداره و ابراز می‌کنند.

 بیان عاطفی و واکنش‌های احساسی در رمان خانة ادریسی‌ها به‌وضوح قابل ‌مشاهده است: «خانم‌بزرگ ابرو به هم کشید: مرد بیچاره هم پیر شده، سینة خرابی هم دارد، زیاد چپق می‌کشد» (علیزاده، 1380: 8). «قهرمان کوکب کنار پری نشست و گونۀ او را نوازش کرد: به گوهر و بچة لال خواهرت رحم کن» (همان: 153). واکنش‌های عاطفی زنان از دلسوزی برای یکدیگر تا نثار کردن جملات محبت‌آمیز و دلداری‌های زنانه در رمان خانة ادریسی‌ها به تصویر کشیده شده؛ اما در رمان سال بلوا به دلیل مراودة کمتر زنان با یکدیگر این واکنش‌های عاطفی را کمرنگ‌تر می‌بینیم. جمله‌ها و واکنش‌های عاطفی در بخش‌هایی که نوش‌آفرین قربان صدقة حسینا می‌رود برجسته‌تر هستند. «بدنش به رعشه افتاده بود، سرخ‌شده بود و اصلاً نمی‌شد جلوش را گرفت. گفتم: الهی من فدای این کوزه‌هات بشوم، چرا می‌شکنیشان؟» (معروفی، 1382: 271). «هی می‌گفتم الهی بمیرم که همیشه ‌نان و سیب‌زمینی می‌خوری» (همان: 274).

2-14- نشانه‌های فرازبانی

پژوهشگران نیز بر این باورند که زنان در ارتباط کلامی خود بیشتر از مردان از نشانه‌های فرازبانی استفاده می‌کنند. این علائم فرازبانی در گفتار شامل حرکات دست‌ها، سر و لحن و آهنگ کلام می‌شود و در نوشتار به‌صورت استفاده از انواع علائم نگارشی از قبیل سه‌نقطه یا خط تیره است. نقطه‌چین در پایان جمله‌ها از مشهودترین این علائم است. نویسنده جمله‌ها را با کاربرد این نشانه‌ نا‌تمام رها کرده و سکوت می‌کند. «مردان جملات را به‌صورت خبری و برای آگاهی‌بخشی و کسب اعتبار، از جایگاه قدرت به‌طور کامل بیان می‌کنند؛ اما هدف زنان از سخن گفتن بیشتر برای برقراری ارتباط با دیگران و حس همدلی با آنان است» (نجم عراقی، 1382: 270). از مشخصات بارز نشانه‌های فرازبانی در نوشتار زنان می‌توان به جمله‌های ناتمام، کاربرد زیاد وقفه و میل به سکوت، اظهارات ضعیف توأم با معذرت‌خواهی‌ها، جملات سؤالی بریده‌بریدۀ همراه با شک ‌و ‌تردید، جملات پرسشی به ‌گونۀ حدیث نفس و استفاده از دم سؤالی (جملات کوتاه پرسشی در ادامة سخن) اشاره کرد. پرسش‌های ضمیمه‌ای که قدرت اظهارنظر قطعی را کاهش می‌دهند نیز در زمرۀ نشانه‌های فرازبانی زبان زنانه قرار می‌گیرند... «پرسش‌های ضمیمه‌ای عباراتی کوتاه در پایان جملۀ خبری هستند که آن را سؤالی می‌کند» (ترادگیل، 1376: 158).

 در رمان خانة ادریسی‌ها از میان انواع نشانه‌های فرازبانی، جملات پرسشی به ‌شکل حدیث نفس، بیشتر به‌ کار رفته است: «لقا با نفرت از زن رو گرداند. چرا همه‌چیز را می‌گفت؟ زشت‌ترین خاطرات خود را بدون پرده‌پوشی بر زبان می‌آورد» (علیزاده، 1380: 90). «مرد پلک‌ها را نیمه‌باز کرد. دستی به پیشانی کشید. آیا مادر زنده بود؟ یا پرواز کوتاه و ناکامش در قیاس با زندگی پرملال زن‌های خانة ادریسی نوعی پیروزی محسوب می‌شد؟ با سرخوردگی اندیشید اگر رحیلا زنده می‌ماند چه رجحانی بر دیگران داشت؟» (همان: 281-280).

 در رمان سال بلوا از نشانه‌های فرازبانی قسمِ جمله‌های ناتمام شاخص‌تر جلوه می‌نماید: «وانگهی، تو کی هستی؟ چی داری که این‌همه...» (معروفی، 1382: 141). میل به سکوت نیز که یکی از ویژگی‌هایی سبک و سیاق زنانه‌نویسی است، با بسامد بالا در سراسر رمان سال بلوا بازتاب‌ یافته است «تو می‌توانی بزایی؟ تو هر وقت هوس می‌کنی... و یکباره ساکت شدم، نخواستم ادامه بدهم، گفتم چه اهمیت دارد؟» (معروفی، 1382: 142).

 

3- نتیجه‌

شیوۀ روایت‌پردازی «خانۀ ادریسی‌ها» اثر غزالۀ علیزاده و «سال بلوا» اثر عباس معروفی به‌گونه‌ای قاطع و معنی‎دار ازنظر سبک­های نوشتاری از شیوه‎های نوشتار زنانه تأثیر پذیرفته است. این جستار نشان می‎دهد نویسندۀ رمان «سال بلوا» باوجود اینکه مذکّر است، جنسیت قهرمان داستانش، یعنی نوش‎آفرین را مبنای شیوۀ روایتگری خود قرار داده و جز در مواردی معدود (مانند هرزه‎نگاری و استفاده از جمله‎های ناتمام) به‌خوبی توانسته است نوشتاری زنانه خلق کند؛ چنانکه در اکثر این مؤلفه‌ها، روایت سال بلوا شباهت‎های بسیاری با روایت رمان خانۀ ادریسی‎ها دارد؛ تا جایی که می‎توان گفت: نویسندۀ رمان سال بلوا از سبک­های نوشتار زنانه به‌گونه‌ای در تضاد با جنسیت خود بهره برده است. رمان خانۀ ادریسی‌ها نیز باوجوداینکه درمجموع رمانی فمینیستی است و در اکثر مشخصه‌های نوشتار زنانه، این نوع نگرش نویسنده به‌روشنی بازتاب دارد؛ اما روایت نویسنده برخلاف انتظار در موارد معدودی (مانند شخصیت‎پردازی قهرمان شوکت و استفادۀ شخصیت‌های زن از دشواژه‌ها) به‌روشنی نمودهایی از نوشتار مردانه را به رخ می‎کشد. درمجموع نویسندگان هر دو رمان برای تحقّق اهداف خود، به‌گونه‌ای خلاقانه و منسجم از سبک­های نوشتار زنانه استفاده کرده‎‎اند و این واقعیت مزیّت‎هایی برای هر دو رمان به ارمغان آورده است.

  1.  

    1. اگریدی، ویلیام. (1394). درآمدی بر زبان‌شناسی معاصر، ترجمۀ علی درزی. تهران: نشر سمت.
    2. پاینده، حسین. (1397). نظریه و نقد ادبی درسنامه‌ای میان‌رشته‌ای، تهران: پژوهشکدۀ تحقیق و توسعۀ علوم انسانی.
    3. تانگ، رزمری. (1387). درآمدی جامع بر نظریه‌های فمینیستی، ترجمۀ منیژه نجم عراقی. تهران: نی.
    4. تایسن، لوئیس.(1387). نظریه‌های نقد ادبی معاصر، ترجمۀ مازیار حسن‌زاده و فاطمه حسینی، تهران: نگاه امروز.
    5. ترادگیل، پیتر (1376). زبان‌شناسی اجتماعی، درآمدی بر زبان و جامعه، ترجمۀ دکتر محمد طباطبایی، تهران: آگه.
    6. ثنایی‌مقدم، حسین. (1388). نقد و تحلیل آثار عباس معروفی. پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد. دانشگاه محقق اردبیلی.
    7. حسینی، مریم. (1384). «روایت زنانه در داستان‌نویسی زنانه». کتاب ماه ادبیات و فلسفه. شمارۀ 93.
    8. زرلکی، شهلا. (1382). زنان علیه زنان، تهران: نشر کاوش.
    9. رضوی، فاطمه و مریم صالحی نیا (1393). «بررسی شالوده‌شکنانه نوشتار زنانه: مقایسه سبک تاج‌السلطنه و عزیزالسلطان». نقد ادبی، شمارۀ 26، صص 66-47.
    10. زارع، صَمیه (1390). بررسی تفاوت سبک نوشتار زنانه و مردانه در آثار سیمین دانشور و جلال آل احمد. پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه یاسوج، استاد راهنما: قاسم سالاری، دانشگاه یاسوج.
    11. سراج، سید علی (1394) گفتمان زنانه: روند تکوین گفتمان زنانه در آثار نویسندگان زن ایرانی، تهران، نشر روشنگران و مطالعات زنان.
    12. سلدن، رامان. (1387). راهنمای نظریۀ ادبی معاصر. ترجمۀ عباس مخبر. تهران: نشر طرح نو.
    13. سیکسو، هلن. (1386). خندۀ مدوسا. ترجمۀ نوشین احمدی خراسانی و همکاران. تهران: روشنگران.
    14. طاهری، قدرت‎الله، (1388)«زبان و نوشتار زنانه؛ واقعیت یا توهم؟» زبان و ادب پارسی، شمارۀ 42، صص 107-87 .
    15. علیزاده، غزاله. (1380). خانۀ ادریسی‌ها، تهران: نشر توس.
    16. فتوحی، محمود. (1391). سبکشناسی نظریه‌ها، رویکردها و روشها، تهران: نشر سخن.
    17. قاسم‌زاده، محمد. (1383). داستان‌نویسان معاصر ایران: گزیده و نقد هفتادسال داستان‌نویسی معاصر ایران. تهران: نشر هیرمند.
    18. گولومبوک، سوزان و رابین فی وش. (1384). رشد جنسیت، ترجمۀ مهرناز شهرآرای. تهران: نشر ققنوس.
    19. محمدی اصل، عباس. (1389). جنسیت و زبانشناسی اجتماعی، تهران: گل‌آذین.
    20. مدرسی، یحیی. (1390). درآمدی بر جامعهشناسی زبان. تهران: نشر علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
    21. معروفی، عباس. (1382). سال بلوا. تهران: نشر ققنوس.
    22. نجم عراقی، منیژه. (1382). زن و ادبیات، سلسله پژوهش‌های نظری دربارۀ مسائل زنان، تهران: نشر چشمه.
    23. وولف، ویرجینیا. (1383). اتاقی از آن خود. ترجمه صفورا نوربخش. تهران: نشر نیلوفر.
    24. هادوی قاسم‌آبادی، ربابه (1395). بررسی مؤلفه‌های نوشتار زنانه در داستان‌های غزاله علیزاده و فرشته ساری بر ‌مبنای نظریۀ الین شوالتر. پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی، باراهنمایی سعید حاتمی دانشگاه ولی‌عصر (عج) رفسنجان.