هنجارگریزی آوایی در آثار نظامی (مخزن‌الأسرار، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، هفت‌پیکر)

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران

2 دکترای تخصصی زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران

چکیده

از بین شاعران هنجارگریز، نظامی گنجوی را می‌توان ازجمله کسانی به شمار آورد که از این راه می‌کوشد کلام خود را برجسته کند. در شعر نظامی، استفاده از زبان استعاری بیشترین کاربرد را دارد. با وجود این، استفاده از دیگر ظرفیت‌های زبانی را در آثار او نمی‌توان نادیده گرفت. هنجارگریزی‌هایی مانند هنجارگریزی موسیقایی، دستوری، واژگانی و امثال آن در همة اشعار نظامی نمایان است. وی بسیار هنرمندانه از زبان معیار زمان خویش فاصله می‌گیرد و با به‌کارگیری انواع آشنایی‌زدایی‌ها توجه خواننده را به شعر خود جلب می‌کند. او افزون‌بر آنکه می‌کوشد هنجارگریزی را همانند وسیله‌ای برای تحریک هرچه بیشتر ذهن خوانندگان اشعار خود به کار برد، افزونی‌ها و کاستی‌های اوزان اشعارش را نیز با این شیوه برطرف می‌‌کند. در هنگام بررسی هنجارگریزی در آثار شاعران متقدم، ضروری است زبان رایج در روزگار همان شاعران، معیار سنجش قرار گیرد؛ زیرا معیار قراردادن زبان هنجاری که پژوهشگر بدان زبان سخن می‌گوید، وی را در رسیدن به نتیجة درست دچار خطا خواهد کرد. در هنگام بررسی هنجارگریزی آوایی در آثار نظامی نیز به این اصل مهم توجه شده است.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Phonological Norm-Deviation in Nizami's Works: Makhzan-al-Asrar, Khosrow o Shirin, Leyli o Majnun, and Haft Paykar

نویسندگان [English]

  • Nasrin Shariati 1
  • Zahra Karami 1
  • Fereshteh Parsa 1
  • Mojtaba Razavi 1
  • Hajar Fathi Najaf Abadi 2
1 Ph.D. Student of Persian Language and Literature, Faculty of Literature and Humanities, University of Isfahan, Isfahan, Iran
2 Ph.D. Graduate of Persian Language and Literature, Faculty of Literature and Humanities, University of Isfahan, Isfahan, Iran
چکیده [English]

Among norm-deviationist poets, Nizami Ganjavi can be considered as a poet, who has used the method offoregroundingin hisspeech.In Nizami's works, metaphorical language compared to other literary techniqueshas been mostly utilized. Yet, we cannot overlook the other literary techniques in his works.Different norm deviations, such as melodic, grammatical, and lexical deviations are apparent in all Nizami's works.He has soartistically deviated from the standard language and attracted the reader to his poems using varieddefamiliarizations.He has not only used deviations as a means of stimulating the reader’s mind in his poems, but also as a way of controlling the Metresinthem.When examining norm-deviation in old works, it is necessary to consider the standard language of the poet at the time of writing his worksinceconsidering the contemporary language by the researcher results in errors. This important principle is regardedwhen investigating norm-deviation in Nizami's works.
 
Introduction
 The study of norm-deviation was first articulated by formalists like Roman Jakobson and Jan Mukařovský. The school of formalism emerged from the collective activities of people like Jakobson. We can hardly name a Persian poet like Nizami that has versified his poems with the help of norm-deviation as the primary means.
In this article, we defined extra regularity after defining defamiliarization and foregrounding. Examples weregiven from the four works of Nizami, i.e., Makhzan-al-Asrâr, Leyli o Majnun, Haft Peykar, and Khosrow o Shirin. Then, we thoroughly discussed norm-deviation and its kinds, and eachkindof the eight norm-deviationswas reviewed. Finally, phonological norm-deviation was examined and some examples weregiven for every sub-kind.
 
Defamiliarization
Defamiliarization in literature comes from norm-deviation; in fact, norm-deviation creates artistic works, which poets and authors create with the help of languagebecause of the relationship between language and literature. The creations are used by language and contribute to its growth.   
Foregrounding is the usage of the elements of language in a way that both considers the tone and is unconventional.
Geoffrey Leech believes that foregrounding is created from norm-deviation and extra regularity;in norm-deviation, a deviation is made in the rules governing language and in extra regularity, new rules are added to the language.
No deviation from the norms of language is made in extra regularity. Rather, new rules, which differ from norm-deviationin origin,are added to it because norm-deviation is a device of poem and results in a poem, but the result of extra regularity is tone and melody. 
Geoffrey Leech divides norm-deviation into eight variations:lexical, grammatical, writing, semantic, dialectal, stylistic, historical, and phonological.
Lexical norm-deviation:Amethod that the poet uses for foregrounding by creating new words is called lexical norm-deviation.
Semantic norm-deviation:Every semantic figure of speech, such as simile, metaphor, and metonymy, is considered a semantic norm-deviation. 
Grammatical norm-deviation:Regular conventional grammatical rules in different languages create a kind of habituation to those rules. Changing these rules is called grammatical norm-deviation. 
Dialectal norm-deviation:Sometimes, the poet or author brings in words to the standard language used in speech in his dialect. In case he brings words that do not already exist in the standard language, his norm-deviation is called dialectal norm-deviation.
Stylistic norm-deviation:The poet can diverge from the standard language and use colloquialism.For example, when the word کژ (kazh) is followed by the meaningless word مژ (mazh), it removes the word کژ (kazh) from the written language and brings it into a colloquial language.
Historical norm-deviation:In historical norm-deviation, familiar words from anold language are often used or the ancient form of the words are used; for example, using نبشت (nebesht) instead of نوشت (nevesht).  
 Phonological norm-deviation: phonological norm deviation is any kind of disobeying the standard language by phonological rules that results in the creation of new phonological norms.
Although in Nizami's works, especially Makhzan-al-Asrar, semantic norm-deviations, particularly metonymy and metaphorwereused more than other norm deviations, his works werefull of foregrounding.
 
Conclusion
Although among Nizami's works, especially in Makhzan-al-Asrâr, semantic norm-deviations and specifically metonymical and metaphorical oneswereappliedmore than lexical norm-deviation, many instances of lexical foregrounding werefound in his poems. Nizami made a leverage of foregrounding so masterfully that he not only boosted the inner rhythms of his poems, but also constantly influencedhis reader’smind with words that had lost their emotional effects in the standard language due to the familiarity of the reader’s mind with them.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Nizami
  • norm-deviation
  • foregrounding
  • extra regularity
  • rule reduction

مقدمه

آنچه سبب می‌شود ذهن آدمی به هنجار زبانی عادت کند، قواعد حاکم بر آن عبارت است؛ بنابراین عبارتی که خلاف‌آمد عادت می‌نماید، عبارتی است که یا از قواعد عادی‌شدۀ حاکم بر آن کاسته و یا بر آن افزوده شده است. این عمل، انحراف از نُرم یا انحراف از هنجار نامیده می‌شود؛ اما دلیل آن نیست که هنجارگریزی حتماً مستلزم انحراف از زبان معیار باشد؛ نیز هرگونه کاهش یا افزایشی که ساخت دستوری عبارات را برهم بریزد، عدول هنرمندانه از هنجارهای زبانی به شمار نمی‌آید؛ به عبارت دیگر، اشتباهات دستوری ـ که معمولاً به هنگام تکلم نوآموزان و یا در مکالمات عامیانه رخ می‌دهد ـ هنجارگریزی نامیده نمی‌شود.

موضوع پرداختن به هنجارگریزی‌های زبانی را اولین‌بار فرمالیست‌هایی مانند رومان یاکوبسن و یان موکاروفسکی مطرح کردند. مجموعه فعالیت‌هایی که امثال یاکوبسن، موکاروفسکی، ویکتور شکلوفسکی و جفری لیچ در حوزۀ آشنایی‌زدایی و برجسته‌سازی با ایجاد انحراف در هنجارهای شناخته‌شده انجام دادند، به پدیدآمدن مکتبی به نام فرمالیسم انجامید. اصول مکتب فرمالیسم قاعده‌افزایی، هنجارگریزی، آشنایی‌زدایی، موسیقی، انسجام و به‌طور کلی همۀ آن چیزی است که موجب برجسته‌سازی متن می‌شود.

از میان شاعران پارسی‌گو شاید کمتر شاعری مانند نظامی را بتوان نام برد که در هنگام سرایش اشعار، خلاف‌آمدِ عادت به کمک وی می‌آید تا چنانکه خود می‌گوید، قافله‌سالار سعادت شود:

هرچه خلاف‌آمد عادت بود

 

قافله‌سالار سعادت بود
                            (نظامی، 1376: 108)

 

 

 

چنانکه همین امر، گردِ کهنگی و تکرار را از شعر وی می‌زداید، مشاهدۀ ردّ پای تقلید در آثار اولیۀ شاعران و شکل‌گرفتن اندک‌اندک سبکی منحصربه‌فرد در آثار مربوط به روزگار پختگی آنان، امری طبیعی است. آنچه اهمیت دارد، شیب نموداری است که آثار اولیۀ شاعران را به آثار نهایی آنان وصل می‌کند. در آثار نظامی نیز همین پدیده به‌روشنی هویداست؛ اما فاصلۀ زمانی بین سرایش مخزن‌الأسرار و اسکندرنامه، که اکثر مورخان بر آن اتفاق دارند، یک دورۀ حدوداً چهل‌ساله است که سرعت تحول زبانی در آثار نظامی را نشان می‌دهد؛ چنانکه هنر نظامی در این دوره در اسکندرنامه با توجه به تصویرسازی‌ها و هنجارگریزی‌ها و به طور کلی آفرینش فضاهای ناآشنا به اوج خود می‌رسد.

«نظامی به‌عنوان شاعری نوگرا و نواندیش در قرن ششم، بسیار فراتر از هنجارهای زمان خود پیش می‌رود. وی با دقت و ظرافت فراوان و ادراک شاعرانۀ قوی و حسّ زیبایی‌شناسی به ساختن و پرداختن منظومه‌هایی بی‌بدیل دست می‌زند که با زیور و زینت ادب آرایش یافته است. هرچند در این آراستگی نیز حدّ و اندازه نگاه می‌دارد. وی آنچنان ‌که خود می‌گوید، در جست‌وجوی سخنان تازه است و هرآنچه را که در بادی امر به ذهنش برسد، نمی‌پذیرد. او از تکرار و تقلیدهای ملال‌آور خسته است؛ پس درپی سخن تازه است. او حتی کلمات و مضامین تکراری را نیز لباسی نو بر تن می‌کند؛ به همین دلیل، ایتمولوژی یا واژه‌شناسی شعر او قابل توجه است» (حاجی علیلو، 1394: 10).

نظامی با بهره‌مندی از شگردهای گوناگون ادبی و زبانی، پیچیدگی‌های لفظی و معنوی و نیز چندلایه‌بودن، که ویژة شعر سبک آذربایجانی است، از شاعران نام‌آور این سبک به شمار می‌رود و ازنظر آرایه‌پردازی و توجه به صور خیال در شعر، گوی سبقت را از سایر شاعران هم‌دورۀ خود می‌رباید (رک. دهقانی، 1395: 217).

در این مقاله، پس از تعریف آشنایی‌زدایی و برجسته‌سازی، ابتدا به تعریف قاعده‌افزایی پرداخته می‌شود و مثال‌هایی نیز از چهار اثر نظامی (مخزن‌الأسرار، لیلی‌ و مجنون، هفت‌پیکر و خسرو و شیرین) آورده خواهد شد؛ سپس به‌تفصیل دربارة هنجارگریزی و انواع آن صحبت می‌شود و هرکدام از انواع هشتگانۀ هنجارگریزی نیز بررسی خواهد شد؛ درنهایت نیز هنجارگریزی آوایی در بوتۀ نقد و بررسی قرار می‌گیرد و برای هرکدام از زیرشاخه‌های آن مثال‌هایی آورده می‌شود؛ همچنین سعی شده است، تنها به یکی از رموز جاودانگی شعر نظامی پرداخته شود؛ درحالی‌ که به قول حافظ «هزار نکته در این کار هست تا دانی».

نظامی چنانکه خود نیز در بیانی آمیخته به اغراق، بلندنامی در شعر را مختوم به خویش می‌داند، ظرافت‌هایی را در جاودانه‌‌کردن ابیات خود به کار می‌گیرد که ویژة خود اوست. این ظرافت‌های زبانی سبب بخشیدن نوعی جان‌بخشی به شعر او می‌شود. این جان‌بخشی از مخزن‌الأسرار شروع می‌شود و با شیبی نسبتاً تند در اسکندرنامه به اوج خود می‌رسد.

 

2ـ آشنایی‌زدایی

نظریۀ مهم ویکتور شکلوفسکی دربارة آشنایی‌زدایی، درپی این پرسش به وجود آمد که «چه چیز باعث شاعرانه‌بودن شعر می‌شود؟». وی در مقالۀ بسیار مهم خویش، «هنر به‌عنوان تکنیک»، چنین می‌گوید: «تکنیک هنر، ناآشناکردن اشیاست؛ مشکل‌کردن صورت است و پیچیده‌کردن هرچه بیشتر آن، تا طول مدت درکِ مطلب، بیشتر شود» (رک. مقدادی، 1378: 348).

شکلوفسکی اعتقاد دارد هنر سبب سازماندهی ادراک حسی ما می‌شود و درنتیجه، قواعد متعارف را تغییر می‌دهد. این امر سبب خلاف‌آمد عادت در ما می‌شود و ساختار ذهنی ما را دربارۀ مفاهیم به‌هم می‌ریزد (رک. احمدی، 1385: 47).

هر تغییری که سبب ماندگاری و استمرار بیشتر شعر شود، خواه‌ناخواه سبب رونق بیشتر بازار واژگانی می‌شود که زبان برای گستردگی خویش به آنها نیاز دارد.

آشنایی‌زدایی عبارت از به‌کارگیری هر روش انشایی جدید و نامتعارف است که سبب می‌شود مخاطبان در رویارویی با متنی ناآشنا تحت تأثیر قرار گیرند. آشنایی‌زدایی سبب خلق مفاهیم تازه می‌شود و ذهن مخاطبان را از عادت‌زدگی دور می‌‌کند؛ درنتیجه نوعی شگفتی در ذهن آنان پدید می‌آورد که راه را برای تعمق بیشتر نسبت‌به مفاهیم جدید بازمی‌کند. «این شگردها در قالب موسیقایی و زبان‌شناسی جای می‌گیرند که تمام ویژگی‌های زبان شعری، اعم از صور خیال، ویژگی‌های بیانی، بلاغی و زبانی را در خود جای می‌دهد و باعث تشخص و برجستگی بیشتر زبان شعر نسبت‌به زبان نثر می‌شود و ذهن مخاطب از معنی به زبان منعطف می‌گردد» (حسینی مؤخر، 1382: 79).

آشنایی‌زدایی در ادبیات با هنجارگریزی پدید می‌آید؛ درحقیقت، هنجارگریزی‌ها باعث ساخت هنری آثار ادبی می‌شود و از آنجایی که میان زبان و ادبیات نوعی دادوستد وجود دارد، شاعران و نویسندگان با استفاده از زبان به آفرینش می‌پردازند؛ سپس همان آفریده‌ها را در خدمت زبان قرار می‌دهند و باعث شکوفایی آن می‌شوند.

 

3ـ برجسته‌سازی

به‌کارگیری عناصر زبان به‌گونه‌ای که هم به شیوة بیان در آن توجه شود و هم غیرمتعارف باشد، برجسته‌سازی نامیده می‌شود؛ درواقع، برجسته‌سازی نوعی انحراف از زبان معیار است؛ به‌طوری که توجه مخاطبان را به خود جلب کند؛ بنابراین هرگونه انحراف از فرم خودکار زبان که دگرگونی ساختار کلامی را به همراه داشته باشد و به زیبایی آن نیز بینجامد، برجسته‌سازی است؛ البته به شرطی که تقلیدی یا تکراری نباشد؛ همچنین دو اصل مهمِ زیبایی‌شناسی و رسانگی زبان را نیز رعایت کرده باشد.

به اعتقاد موکاروفسکی، برجسته‌سازی فرایندی آگاهانه است و بدیهی است که هر اندازه فرایندی آگاهانه‌تر به کار گرفته شود، خودکاری کمتری نیز خواهد داشت. براساس نظر وی، برجسته‌سازی در مقابل هنجارها ایجاد می‌شود که حدّ اعلای آن از ویژگی‌های شعر است.

برجسته‌سازی موجب شکل‌گیری زبان ادبی و شاعرانه می‌شود که در آن عواملی مانند انسجام، نظام‌مندی، رسانگی، انگیزش و زیبایی‌شناسی تأمل‌برانگیز هستند. البته از بین این عوامل، دو اصل «رسانگی» و «زیبایی‌شناسی» از اهمیت بیشتری برخوردارند.

طبق نظر جفری لیچ، برجسته‌سازی ازطریق «هنجارگریزی» و «قاعده‌افزایی» صورت می‌پذیرد؛ به این معنا که در هنجارگریزی، در قواعد حاکم بر زبان خودکار انحراف صورت می‌پذیرد و در قاعده‌افزایی، قواعدی بر قوانین حاکم بر زبان خودکار افزوده می‌شود (رک. صفوی، 1373: 36‑41).

3ـ1 قاعده‌افزایی

قاعده‌افزایی یکی از شیوه‌های آشنایی‌زدایی در مکتب فرمالیسم روس است. در این شگرد، قواعدی بر قوانین زبان معیار افزوده می‌شود که موجب برجسته‌سازی متن ادبی خواهد شد. به اعتقاد یاکوبسن فرایند قاعده‌افزایی، توازن در وسیع‌ترین مفهوم خود است که ازطریق «تکرار کلامی» حاصل می‌شود (صفوی، 1380: 150).

در قاعده‌افزایی هیچ‌گونه انحرافی از قواعد زبان معیار صورت نمی‌گیرد؛ بلکه قاعدۀ جدیدی بر آن افزوده می‌شود که در ماهیت با هنجارگریزی تفاوت دارد؛ زیرا هنجارگریزی از لوازم شعر به شمار می‌آید و نتیجة آن، شعر است؛ اما نتیجة قاعده‌افزایی، توازن و نظم است.

بخش تأمل‌برانگیزی از ساخت موسیقایی شعر مبتنی بر تکرارهای کلامی و توازن‌هاست. این تکرارها بسیار متنوع‌اند و سطوح گوناگونی را در بر می‌گیرند. گاهی تکرارها ناشی از واج‌های هم‌صدا در اثر ادبی است و گاهی نیز در اثر تکرار صامت‌ها و مصوت‌ها به وجود می‌آید؛ همچنین می‌تواند از تکرار مجموعه‌ای از واژگان یا تکرار یک جمله در سطح شعر برخاسته باشد.

فی‌المثل در بیت:

فاتحۀ فکرت و ختم سَخُن

 

نام خدای است بر او ختم کن
                                (نظامی، 1386: 3)

تکرار حرف «خ» قاعده‌افزایی به شمار می‌رود.

همچنین در بیت:

سدره شده صدرۀ پیراهنش

 

عرش گریبان زده در دامنش
                                       (همان: 1)

 

 

 

اگرچه حروف هم‌مخرج «س» و «ش» واجگاه یکسانی ندارند و مخرج آنها یکی نیست، توالی آنها براساس توالی حروف الفبای فارسی سبب نوعی قاعده‌افزایی شده است.

3ـ2 هنجارگریزی (فراهنجاری)

جفری لیچ نیز مانند بیشتر کسانی که در زمینۀ برجسته‌سازی سخن گفته‌اند، عقیده دارد انحراف از زبان سبب برجسته‌سازی کلام شاعر می‌شود و سطح آن را از سطح زبان معیار فراتر می‌برد. همان چیزی که موکاروفسکی نیز آن را برجسته‌سازی می‌نامد. به اعتقاد لیچ، زبانِ معیار (زبان علم) از برجسته‌سازی پرهیز می‌کند؛ در صورتی که در شعر، زبان ارتباطی به پس‌زمینه رانده می‌شود تا زبان شعری، خود را بنمایاند (رک. موکاروفسکی، 1371: 90).

حسن انوشه هنجارگریزی را گریز از قواعد حاکم بر زبان هنجار می‌داند که نتیجۀ آن نیز از بین رفتن تطابق و هماهنگی معانی با زبان متعارف است (رک. انوشه، 1376: 1445)؛ اما صفوی اعتقاد دارد که هرگونه گریز از قواعد زبان هنجار را نمی‌توان هنجارگریزی به شمار آورد؛ زیرا بعضی از هنجارگریزی‌ها، ساخت‌های نازیبایی را به وجود می‌آورند که دیگر نمی‌توان آنها را ابداع ادبی ناآشنای زیبا به شمار آورد (رک. صفوی، 1373: 42).

هنجارگریزی از روش‌های مؤثر در برجسته‌سازی زبان است که پس از شکلوفسکی، تینیانوف و یاکوبسن نیز از آن استفاده کردند و می‌توان گفت درواقع، دربرگیرندۀ روش‌ها و ابزارهای ادبی و زبانی است که متن را برای خواننده ناآشنا می‌کند و سبب لذت‌بخشی و زیبایی متن می‌شود.

مهم‌ترین وجه هنجارگریزی دوری از تکرار لفظ و معنای عادی است. انسان برای توصیف تصورات و اندیشه‌های نهفته در ذهن خود به آرایش الفاظ و تعبیرات مختلف نیاز دارد و از آنجا که دایرۀ لغات وی برای توصیف تصورات و تخیلاتش محدود است، می‌کوشد معنای واحد را به طرق مختلف بازگو کند تا شنونده را به وجد آورد و عواطف وی را تحت تأثیر قرار دهد؛ زیرا مهم‌ترین هدف شعر و نثر، متأثرکردن عواطف است و برای این تأثیر باید کلمات، برجسته‌تر و زیباتر باشند؛ بنابراین نقش هنجارگریزی نیز در شعر ایجاد زیبایی و جلب توجه خواننده است (رک. علوی مقدم، 1374: 302).

 جفری لیچ انواع هنجارگریزی را به هشت مقولۀ «واژگانی، نحوی، نوشتاری، معنایی، گویشی، سبکی، زمانی و آوایی» تقسیم می‌کند. در این پژوهش، پس از ارائۀ توضیحات مختصر دربارۀ هریک از انواع هنجارگریزی، مثال‌هایی از آثار نظامی آورده شده است؛ سپس درزمینۀ هنجارگریزی آوایی و زیرمجموعه‌های آن توضیح مفصل‌تری ارائه می‌شود و مثال‌های بیشتری ذکر خواهد شد.

3ـ2ـ1 هنجارگریزی واژگانی

هنجارگریزی واژگانی ازجمله شیوه‌هایی است که شاعر با آن، زبان خود را برجسته می‌کند؛ بدین‌ترتیب که برحسب قیاس و گریز از قواعد زبان هنجار، واژه‌ای جدید می‌آفریند و به کار می‌بندد (صفوی، 1383: 46).

هنجارگریزی واژگانی در آثار نظامی شامل مواردی مثل «ابداع واژگان مرکب»، «ابداع واژگان اشتقاقی»، «کاربرد واژگان و اصطلاحات عامیانه» و نیز «کاربرد واژگان رایج با معانی جدید و ابداعی» است.

مثلاً در بیت:

پیش وجود همه آیندگان

 

بیش‌بقای همه پایندگان
                              (نظامی، 1386: 2)

دو کلمۀ مرکب «پیش‌وجود» و «بیش‌بقا» ازطریق مرکب‌سازی واژگان ساده ابداع شده‌اند.

و در بیت:

لعل‌طراز کمر آفتاب

 

حلّه‌گر خاک و حلی‌بند آب
                                        (همان: 3)

 

 

 

کلمۀ «لعل‌طراز» ازطریق مرکب‌سازی واژگان ساده ابداع شده است؛ همچنین کلمۀ «حلی‌بند» به همین صورت ساخته شده است. کلمۀ «حله‌گر» نیز با افزودن پسوند «گر» به کلمۀ سادۀ «پرده» ابداع شده است.

همچنین در بیت:

پرورش‌آموز درون‌پروران

 

روزبرآرندۀ روزی‌خوران
                                          (همان)

 

 

 

کلمۀ «پرورش‌آموز» ازطریق مرکب‌سازی واژگان ابداع شده است و کلمۀ «روزبرآرنده» با استفاده از مرکب‌سازی و همچنین به‌کارگیری پیشوند «بر» قبل از «آرنده» ابداع شده است.

3ـ2ـ2 هنجارگریزی معنایی

همة آنچه در مبحث صنایع معنایی بررسی می‌شود، جزو هنجارگریزی معنایی به شمار می‌آید که از آن جمله می‌توان به تشبیه، استعاره، کنایه و امثال آن اشاره کرد؛ به‌طور مثال در بیت:

خام‌کن پختۀ تدبیرها

 

عذرپذیرندۀ تقصیرها
                               (نظامی، 1386: 3)

 

 

 

 

به‌جای «از بین برندۀ تدبیرهای اندیشیده‌شده» از «خام‌کن پختۀ تدبیرها» استفاده شده است.

همچنین استفاده از کلمۀ «آمدشدن» به‌جای «نوشتن» در بیت ذیل:

چون قلم آمدشدن آغاز کرد

 

چشم جهان را به سخن باز کرد
                                       (همان: 38)

3ـ2ـ3 هنجارگریزی نحوی

قواعد منظم متعارف نحوی در زبان‌های مختلف سبب پدیدآمدن نوعی عادت نسبت‌به آن قواعد می‌شود. به‌هم ریختن این نظم در زبان شعری، هنجارگریزی نحوی نام دارد. در هنجارگریزی نحوی گاه آرایه‌ها به کمک شاعر می‌آید؛ برای مثال در مصراع:

چون که به جودش کَرَم آباد شد

 

بند وجود از عدم آزاد شد
                               (نظامی، 1386: 4)

ابتدا در ذهن شاعر، «کَرَم» یا «بخشش» به باغ تشبیه می‌شود؛ سپس آبادشدن، که از ملایمات همین تشبیه ذهنی است، به‌جای «به وجود آمدن» می‌نشیند.

یا در بیت:

چون گهر عقد فلک دانه کرد

 

جعد شب از گرد عدم شانه کرد
                                            (همان)

ابتدا «گهر عقد فلک» به گیاه تشبیه می‌شود و سپس «دانه‌کردن» به جای «پدیدآمدن» می‌نشیند.

و یا در بیت ذیل:

کرد قبا جبۀ خورشید و ماه

 

زین دو کله‌وار سپید و سیاه
                                         (همان: 5)

جبه، که جلوی آن بسته است، به قبا، که جلوی آن باز است، تشبیه می‌شود و «قباکردن» به‌جای «پاره‌کردن» می‌نشیند.

3ـ2ـ4 هنجارگریزی گویشی

در این نوع هنجارگریزی، شاعر یا نویسنده، واژگانی را وارد زبان معیار می‌کند که در هنگام سخن‌گفتن با گویش خود، از آنها استفاده می‌کند. در صورتی که شاعر ساخت‌هایی از گویش خود را وارد شعر کند که در زبان معیار وجود ندارد، هنجارگریزی وی، هنجارگریزی گویشی نامیده می‌شود. کاربرد واژگان محلی در شعر سبب می‌شود تا مخاطب با فضا و مکان شاعر آشنایی بیشتری حاصل کند؛ درنتیجه، صمیمیتی بین شاعر و مخاطب به وجود می‌آید که واژگان زبان هنجار قادر به پدیدآوردن آن نیستند (رک. سنگری، 1386: 260).

مثلاً در بیت:

بر پَلۀ پیره‌زنان ره مزن

 

شرم بدار از پَلۀ پیره‌زن
                             (نظامی، 1386: 92)

بین «پول و پله» اتباع وجود دارد و همین امر ذهن مخاطب را به سمت‌وسوی پول سوق می‌دهد؛ درحقیقت، تبعیت معنای «پله» از واژۀ پول، که همواره معطوف به آن می‌آید، سبب می‌شود مخاطب در ذهن خود واژۀ هنجارمند پول را جانشین آن کند.

یا در بیت:

چون تک ابلق به تمامی رسید

 

غاشیه‌داری به نظامی رسید
                                       (همان: 14)

استفاده از کلمۀ «تک» به‌جای «اسب تندرو» نیز نوعی هنجارگریزی گویشی است.

3ـ2ـ5 هنجارگریزی سبکی یا عدول از زبان ادبی

شاعران می‌توانند از زبان نوشتاری معیار فاصله بگیرند و ساخت‌های گفتاری را جایگزین آن کنند؛ برای مثال، واژۀ «کژ» در زبان ادبی کاربرد دارد؛ اما وقتی با واژۀ بی‌معنی «مژ» همراه شده است و سبب به وجود آمدن اتباع می‌شود، واژۀ «کژ» را نیز از زبان نوشتاری خارج و به مجموعه کلمات زبان گفتاری وارد می‌کند.

طفل چهل‌روزۀ کژمژ زبان

 

پیر چهل‌ساله برو درس‌خوان
                             (نظامی، 1386: 71)

3ـ2ـ6 هنجارگریزی زمانی (باستان‌گرایی)

در هنجارگریزی زمانی، اغلب از واژگان متداول در زبان باستان استفاده می‌شود یا آنکه صورت باستانی واژگان به کار می‌رود؛ مثلاً آوردن «نبشت» به‌جای «نوشت» و «نبشته آمد» به‌جای «نوشته شد».

خوب خطی عشق نبشت آمده

 

گلبنی از باغ بهشت آمده
                             (نظامی، 1386: 71)

به کارگیری واژگان باستانی و منسوخ‌شده نیز گریز از هنجار به شمار می‌رود؛ چنانکه شاعر واژۀ «نبشت» را که امروز کاربردی ندارد، به‌منظور هم‌قافیه بودن با «بهشت» استفاده کرده است.

3ـ2ـ7 هنجارگریزی آوایی

در اشعار نظامی انواع هنجارگریزی دیده می‌شود. نظامی نیز مانند صورت‌گرایان به شکل و فرم توجه دارد. این امر سبب می‌شود همواره سخنان خود را در قالبی تازه بیان کند و از تکرار بپرهیزد که درنهایت سبب زدودن گرد کهنگی از اشعار وی شده است؛ حتی می‌شود ادعا کرد که «فرم منظومه‌های عاشقانه و ادب غنایی با نظامی شکل گرفته است. حساسیّت فراوان نظامی به زبان و کارکردهای گوناگون آن و آگاهی وی از عوامل برجسته‌سازی زبانی مانند هنجارگریزی و قاعده‌افزایی باعث شده است که وی گَرد کهنگی را از اشعار خود بزداید و شعر خود را با تنوع و تازگی بیاراید (رک. زیوری، 1389: 50).

چنانکه گفته شد، هنجارگریزی انحراف از قواعد حاکم بر زبان هنجار است؛ با وجود این، هرگونه انحراف را نیز در بر نمی‌گیرد؛ زیرا برخی از انحراف‌ها، سبب ساخت غیردستوری زبان می‌شود؛ بنابراین چنانکه لیچ نیز بدان اشاره می‌کند، نقش‌مندی، جهت‌مندی و غایت‌مندی از شروط اصلی برجسته‌سازی است.

هنجارگریزی آوایی نوعی سرپیچی از قواعد آوایی زبان هنجار است که به آفرینش صورت‌های آوایی تازه می‌انجامد؛ ازجملۀ این صورت‌ها می‌توان به «ابدال، ادغام، اشباع، تخفیف، اضافه، حذف، تشدید و تسکین» اشاره کرد (رک. صفوی، 1373: 47‑50).

هنجارگریزی آوایی صرفاً با رعایت وزن صورت نمی‌گیرد؛ بلکه گاه سبب ایجاد آرایه‌هایی همچون سجع، جناس و امثال آن در شعر می‌شود؛ گاه نیز گویش شاعر در شکل‌گیری هنجارگریزی تأثیر دارد.

تغییرات واجی همچون کاهش، افزایش، قلب و یا ابدال، به‌منظور انسجام در موسیقی شعر استفاده می‌شود؛ برای مثال در بیت زیر تشدید حرف «م» در واژۀ «امید» به تعادل وزن عروضی شعر کمک کرده است:

از پی توست این همه امّید و بیم

 

هم تو ببخشای و ببخش، ای کریم
                           (نظامی، 1386: 11)

همچنین واژۀ «زر» در بیت زیر:

کز سخن تازه و زرّ کهن

 

گوی چه به؟ گفت: سخن به، سخن
                                       (همان: 40)

یا واژۀ «کزو» به‌جای «که از او» در بیت ذیل:

خوشه کزو سنبل تر ساخته

 

سنبله را بر اسد انداخته
                                      (همان: 15)

یا استفاده از «گهر» به‌جای گوهر:

آن به گهر هم کدر و هم صفی

 

هم محک و هم زر و هم صیرفی
                                       (همان: 70)

یا «درین» به‌جای «در این» و «دیرگه» به‌جای «دیرگاه» در بیت ذیل:

کیست درین دیرگه دیرپای

 

کو لمن‌الملک زند جز خدای؟
                                        (همان: 3)

یا «شهان» به‌جای «شاهان» در این بیت:

داغ تو داریم و سگ داغدار

 

می‌نپذیرند شهان در شکار
                                       (همان: 10)

همچنین استفاده از واژۀ «زمی» به‌جای «زمین» در بیت ذیل:

او که چو گندم سروپایی نداشت

 

بی‌زمی و سنگ نوایی نداشت
                                       (همان: 72)

3ـ2ـ7ـ1 ابدال

هنگامی که برای ساختن واژه، تکواژها به هم پیوسته می‌شود، گاه واج آغازی یا پایانی تکواژ یا یکی از مصوت‌های هجاهای مجاور در محل پیوند تکواژها تغییر می‌کند و به صدای دیگری تبدیل می‌شود که در این صورت، به آن «ابدال» گفته می‌شود (مشکوة‌الدینی، 1377: 246)؛ مثلاً در بیت زیر ابدال صورت گرفته است که درنتیجۀ آن، «خَورد» به‌جای «خورد» تلفظ می‌شود:

جان به چه دل راه در این بحر کرد؟

 

دل به چه گستاخی از این چشمه خَورد
                             (نظامی، 1386: 11)

یا در این بیت از لیلی و مجنون که به ضرورت خلق قافیه و به تبع وزن «نورد»، «آبخورد» را به‌صورت «آبخَورد» خوانده می‌شود:

هر چار ز یک نورد بودند

 

ریحان یک آبخَورد بودند
                              (همان، 1385: 11)

یا در این بیت «فتوا» به ضرورت وزن شعر «فتوی» خوانده می‌شود:

ای حاکم کشور کفایت

 

فرمانده فتوی ولایت
                                         (همان: 9)

 

همچنین در این بیت «نبشت» ابدال‌یافتۀ فعل «نوشت» است:

طغراکش این مثال مشهور

 

بر شقه چنان نبشت منشور
                                     (همان: 254)

با توجه به اینکه آوردن نبشت و نوشت تغییری در وزن و قافیه ایجاد نمی‌کند، انتخاب «نبشت» به‌جای «نوشت»، تعمد نظامی را برای کاربرد صورت قدیم‌تر فعل نشان می‌دهد.

و نیز در این بیت «شنوده» صورت کمتر آشنای فعل است که به‌جای صورت آشنای «شنیده» به کار رفته است:

شش هفت هزار سال بوده

 

کاین دبدبه را جهان شنوده
                                       (همان: 10)

3ـ2ـ7ـ2 اشباع

اشباع تبدیل مصوت‌های کوتاه به مصوت‌های بلند متناسب با آن است؛ مثلاً در بیت ذیل از هفت‌پیکر به‌جای کلمۀ «استاد» از «اوستاد» استفاده شده است:

اوستادان کار می‌جستند

 

جای آن کارگاه می‌شستند
                             (نظامی، 1385: 58)

3ـ2ـ7ـ3 تخفیف

تخفیف برعکس اشباع است؛ یعنی تبدیل مصوت‌های بلند به مصوت‌های کوتاه متناسب با خود. نظامی برای برجسته‌سازی کلام شاعرانۀ خود این نوع هنجارگریزی را بسیار استفاده کرده است؛ مثلاً در این بیت از مخزن‌الأسرار:

رایت اسحاق از او عالی است

 

ضدّش اگر هست، سماعیلی است
                             (نظامی، 1386: 32)

یا در این بیت از لیلی و مجنون:

در کوچگه اوفتاد رختم

 

چون سست شدم، مگیر سختم
                            (همان، 1385: 250)

که نظامی در دو واژۀ پی‌درپی، یکبار در «کوچگه» از تخفیف و سپس بلافاصله بعد در «اوفتاد» از اشباع استفاده می‌کند.

یا در این بیت از هفت‌ پیکر که به‌جای «بوستان» از «بستان» استفاده شده است:

کس فرستاد و خواند نعمان را

 

لالۀ لعل داد بستان را
                              (همان، 1385: 58)

همچنین در بیت زیر در کلمۀ «خامشی» تخفیف صورت گرفته است:

همه در کار خویش حیرانند

 

چاره جز خامشی نمی‌دانند
                                     (همان: 144)

نیز در این بیت از خسرو و شیرین به‌جای واژۀ «راه»، از واژۀ «ره» استفاده شده است و به‌جای «بنمایان»، «نمایان» گفته است:

خداوندا درِ توفیق بگشای

 

نظامی را رهِ تحقیق بنمای
                                (همان، 1385: 2)

یا در این بیت:

چو عمر آمد به حدّ چارده سال

 

برآمد مرغ دانش را پَر و بال
                                       (همان: 42)

3ـ2ـ7ـ4 حذف

قاعدة حذف درست برعکس اضافه است؛ یعنی واج یا واج‌هایی از شکل نوشتاری رایج واژه حذف می‌شود؛ مثلاً در این بیت از هفت‌پیکر به‌جای «وانکه»، «وانک» آمده و واج آخر آن حذف شده است:

وانک ازو سایه گشت روی سپید

 

چه سخن؟ سایه وانگهی خورشید؟
                               (نظامی، 1385: 7)

همچنین در این بیت واژۀ «چهار» به‌صورت «چار» آمده و حذف صورت گرفته است:

چاریارش گزین به اصل و به فرع

 

چار دیوار گنج‌خانۀ شرع
                                         (همان: 8)

و نیز در بیت زیر در کلمۀ «افراخته» حذف صورت گرفته و به‌شکل «فراخته» آمده است:

چون سرو سهی برفراخته سر

 

زده در سیم تاج به کمر
                                       (همان: 78)

یا در این ابیات از خسرو و شیرین:

جواهربخش فکرت‌های باریک

و یا:

 

به‌‌‌روزآرندۀ شب‌های تاریک
                                (همان، 1385: 3)

 

پری‌دُختی، پری بگذار، ماهی

 

به زیر مقنعه صاحب‌کلاهی
                                       (همان: 50)

3ـ2ـ7ـ5 اضافه

در تعریف قاعدة اضافه چنین آمده است: «گاهی تحت شرایطی یک واحد زنجیری به زنجیرة گفتار اضافه می‌شود؛ این فرایند را اضافه می‌خوانیم» (حق‌شناس، 1356: 159)؛ مثلاً در این ابیات از لیلی و مجنون افزودن به منظور ایجاد قافیه صورت گرفته است:

کردند بسی به هم مدارا

بردیّ و بدان غریب دادی

 

تا راز نگردد آشکارا
                             (نظامی، 1385: 63)

کز وی سخن غریب زادی
                                       (همان: 95)

همچنین در بیت ذیل، نظامی با آوردن واژة «مهش» به‌صورت «مهیش»، آرایۀ جناس مختلف‌الاول ایجاد کرده و درواقع علاوه‌بر رعایت وزن، هنجارشکنی آوایی را در خدمت آفرینش‌های بدیعی درآورده است:

شد بدر مهیش چون هلالی

 

وان سرو سهیش چون خیالی
                                     (همان: 249)

یا در این بیت از هفت‌پیکر کلمۀ «فریش» به‌جای کلمۀ «فرش» به کار رفته است:

وز نمودار خانه تا به فریش

 

کرده همرنگ روی گنبد خویش
                            (همان، 1385: 146)

و نیز در ابیات ذیل از خسرو و شیرین واژۀ «فرامشت» به‌جای «فراموش» آمده است:

زبانش کرد پاسخ را فرامُشت

 

نهاد از عاجزی بر دیده انگُشت
                            (همان، 1385: 219)

همچنین در این بیت کلمۀ «کیستی» به‌جای «کسی» آورده شده است:

تو آن هستی که با تو کیستی نیست

 

تویی هست، آن دگر جز نیستی نیست
                                     (همان: 295)

3ـ2ـ7ـ6 تشدید

مشددکردن حروف غیرمشدد نیز روشی برای حفظ نظام عروضی شعر است که این تغییر نیز از زمرة هنجارگریزی آوایی است؛ مثلاً در این بیت از مخزن‌الأسرار:

گرچه دران سکه سخن چون زر است

 

سکۀ زرّ من ازان بهتر است
                             (نظامی، 1386: 36)

یا در این بیت از لیلی و مجنون:

ناسفته دُریّ و دُر همی سفت

 

چون خود همه بیت بکر می‌گفت
                              (همان، 1385: 95)

و یا در این ابیات از خسرو و شیرین:

غم و شادی فگار و بیم و اُمّید

 

شب و روز آفرین و ماه و خورشید
                                (همان، 1385: 3)

 

همچنین در این بیت:

دو شکّر چون عقیقِ آب‌داده

 

دو گیسو چون کمند تاب‌داده
                                       (همان: 50)

3ـ2ـ7ـ7 تسکین

گاه در شعر، حروف متحرک به‌صورت ساکن تلفظ می‌شوند. این فرایند تسکین نام دارد. تسکین در شعر نظامی در بیشتر اوقات به ضرورت وزنی و گاه برای زیباترشدن خوانش شعر انجام شده است:

در حلقۀ آن حظیره افتاد

 

کشتیش در آب تیره افتاد
                           (نظامی، 1385: 264)

3ـ2ـ7ـ8 ادغام

به هنگام ادغام، واژگان مجاور چنان به هم اتصال می‌یابند که برخی از حروف آنها حذف، و دو واژه به‌صورت یک واژه تلفظ می‌شود.

در نمونۀ ذیل از لیلی و مجنون، حروف متحرک در همزۀ مابعد خود ادغام شده‌اند:

هریک ز قبیله‌ایّ و جایی

 

جمع‌آمده در ادب‌سرایی
                             (نظامی، 1385: 60)

در این بیت، همزۀ «آمده» در «عین» کلمۀ جمع، ادغام شده است و «جمع‌آمده» به‌صورت «جمآمده» تلفظ می‌شود.

همچنین در این ابیات از خسرو و شیرین:

دلی ده کو یقینت را بشاید

نیاید پادشاهی زوت بهتر

 

زبانی کافرینت را سراید
                                (همان، 1385: 2)

ورا کن بندگی، هم اوت بهتر
                                         (همان: 3)

نتیجه

در آثار نظامی، به‌ویژه در مخزن‌الأسرار، استفاده از هنجارگریزی معنایی، مخصوصاً به‌کارگیری زبان کنایی و استعاره نسبت‌به هنجارگریزی زبانی بیشتر است؛ اما نمونه‌های بسیاری از برجسته‌سازی زبانی را نیز در اشعار او می‌توان یافت. نظامی در به‌کارگیری این برجسته‌سازی‌ها استادانه عمل می‌کند؛ به‌گونه‌ای که با آنها بر موسیقی درونی شعر خود می‌افزاید؛ نیز پیوسته ذهن خوانندگان اشعارش را تحت تأثیر فراز و فرودهای واژگانی قرار می‌دهد که در زبان معیار به‌سبب آشنایی اذهان خوانندگان با آنها، تأثیرگذاری عاطفی خود را از دست داده‌اند.

بررسی اشعار نظامی، بیانگر این حقیقت است که او به‌خوبی می‌تواند ذهن خوانندگان را به شنیدن سخن خود برانگیزد و بدین‌وسیله کلام خود را پیوسته برای آنان تازه نگاه دارد. نظامی به‌خوبی می‌داند یکنواختی محرک‌های احساسی سبب عادت‌کردن به آنها می‌شود و همین عادت از تأثیر این محرک‌ها می‌کاهد؛ به همین سبب، شمشیر آشنایی‌زدایی را پیوسته در اشعارش بالا نگه می‌دارد تا با آن، پردۀ عادتِ خوانندگان خویش را قبا کند و به قول حافظ، کام تأثیرگذاری خویش بر خوانندگان اشعار خود را از خلاف‌آمدِ عادت طلب کند.

زلف پریشانی که نظامی با آن، جمعیت خوانندگان خویش را به‌هم می‌آورد تا آنان را با وجود گذشتن فاصلۀ زمانی چندصدساله، همچنان پایبند قصه‌های خویش نگاه دارد، حاصل نسیمی است که با هنجارگزیری از آن بهره می‌جوید.

  1.  

    1. احمدی، بابک (1385). ساختار و تأویل متن، تهران: نشر مرکز.
    2. انوشه، حسن (1376). فرهنگ‌نامة ادبی فارسی (2)، تهران: سازمان چاپ و انتشارات.
    3. حاجی علیلو، حسین (1394). «کاوش اسلوب و مبانی آشنایی‌زدایی در پنج‌گنج گنجه‌ای»، نشریۀ زیبایی‌شناسی ادبی، شماره 24، 9‑28.
    4. حسینی مؤخر، سیّد محسن (1382). «ماهیت شعر از دیدگاه منتقدان ادبی اروپا (از افلاطون تا دریدا)»، فصلنامة پژوهش‌های ادبی، سال اول، شمارۀ 2، 73‑90.
    5. حق‌شناس، محمدعلی (1356). آواشناسی، تهران: آگاه.
    6. دهقانی، ناهید (1395). «نگاهی به عناصر زیبایی‌شناسانه در هفت‌پیکر»، فنون ادبی، سال هشتم، 205‑218.
    7. زیوری، زینب (1389). «هنجارگریزی در خمسۀ نظامی»، فصلنامۀ پژوهش در زبان و ادبیات فارسی، 49‑67.
    8. سنگری، محمدرضا (1386). پرسه در سایۀ خورشید، تهران: نشر لوح زرین.
    9. صفوی، کوروش (1373). از زبان‌شناسی به ادبیات، جلد اول (نظم)، تهران: نشر چشمه.
    10. علوی مقدم، محمد (1372). در قلمرو بلاغت، آستان قدس رضوی: مرکز نشر فرهنگی رجاء.
    11. مشکوةالدینی، مهدی (1377). ساخت آوایی زبان، مشهد: دانشگاه فردوسی.
    12. مقدادی، بهرام (۱۳۷۸). فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی، تهران: فکور.
    13. موکارفسکی، یان (1371). زبان معیار و زبان شعر، ترجمۀ احمد اخوت، اصفهان: کتاب شعر.
    14. نظامی گنجوی (1385) لیلی و مجنون، تصحیح حسن دستگردی، به کوشش سعید حمیدیان، تهران: قطره.
    15. ــــــــــــ (1386). مخزن‌الأسرار، تصحیح حسن وحید دستگردی، به کوشش سعید حمیدیان، تهران: قطره.
    16. ــــــــــــ (1385) خسرو و شیرین، تصحیح حسن دستگردی، به کوشش سعید حمیدیان، تهران: قطره.
    17. ــــــــــــ (1385) هفت‌پیکر، تصحیح حسن دستگردی، به کوشش سعید حمیدیان، تهران: قطره.