نشانه‌شناسی تقابل‌های ساختاری داستان بیژن و منیژه

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران

چکیده

نشانه‌شناسی دانشی است در زمینۀ مطالعۀ نشانه‌ها و چگونگی کاربرد آنها در متن که با عنوان دکترین نشانه‌ها از آن یاد می‌شود. زبان‌شناسان، در طول تاریخ مطالعات نشانه‌شناختی، پدیدۀ نشانه را از دیدگاه‌های گوناگون مطالعه کرده‌اند. یکی از این دیدگاه‌ها که در جست‌وجوی شیوه‌ای برای تبیین کارکرد رابطه‌ای نشانه و تجلی معنایی آن در بافت متن است، نشانه‌شناسی بر پایۀ تقابل‌های دوتایی است که به منتقد فرصت می‌دهد تا چگونگی تولید معنای متن را با این رابطه در نظام‌های نشانه‌ای بررسی کند. این شیوه کانون توجه گاستون باشلار بوده است. وی بر نظریه‌پردازان ساختارگرایی مانند سوسور، کالر، گرماس و غیره تأثیر عمیقی گذاشت. بر اساس این روش، می‌توان به نوعی طبقه‌بندی دلالت‌های متنی دست پیدا کرد که رابطۀ تقابلی آنها صور و تخیلات حاکم بر ساختار نشانه‌ای متن را مکشوف می‌کند. البته برای تحلیل معنای این ساختارهای نشانه‌ای، باید از ثابت‌ها و متغیرهای معنایی استفاده کرد. یکی از داستان‌های کهن فارسی، که در شاهنامۀ فردوسی به‌خوبی می‌درخشد، داستان بیژن و منیژه است که قابلیت‌های زیادی برای تحلیل دارد. در این مقاله سعی می‌شود تا با توجه به زبان نشانه‌ای به‌کارگرفته‌شده در متن و روابط تقابلی موجود در نظام اجزای آن، این داستان تحلیل شود؛ لذا ابتدا کل داستان بر طبق یک ساختار کلان نشانه‌ای، به دو قطب تجزیه می‌شود، سپس ضمن تقسیم داستان به چند فصل (سکانس)، قطب‌های فرعی استخراج و بر اساس ثابت‌ها و متغیرهای نشانه‌ای موجود در آنها، روابط تقابل‌های دوتایی از منظر «تناقض، دیالکتیک و پیوندی» تعیین و دلالت‌های معنایی حاصل از آن تأویل می‌شود.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

The semiotic of structural contrasts on the narrative of "bijan & manije"

نویسنده [English]

  • Sedighe (Pooran) Alipoor
Assistant Professor of Persian Language and Literature, Shahid Bahonar University of Kerman. Kerman, Iran
چکیده [English]

Semiotic is taken of the word "semion" and it is a fieldof knowledge that studies signs and their applications on the text. We can name it "semiondoctorian". In the studies on the semiology, linguists present the different theories about "semion". One of the theories is semiology on the basis of a couple of contrasts that search method to analyze. This method is a good opportunity to study the state of the meaning production on the way a relation on the semion system.
Gaston Bachelard (June 27, 1884 - October 16, 1962), French epistemologist and theorist of the imagination, who influenced key figures in the structuralism and literary criticism asserts that the truth can be discovered through discourse, representation, and delineation of words. From his point of view, substances and classical elements as constituents of material imagination are deeply dualistic. The dualism of images is stronger than a conflict of thoughts since to capture the whole spirit, the material element must arouse dualistic emotions in a human while creating somewhat of fixity and homogeneity in mind. According to Bachelard, this deals with relationships and requires somewhat of a division. Bachelard’s approach which often acts as a dualistic relationship is of the paramount importance in the context of imagination. These relationships such as life/death, light/darkness, Anima/Animus, water/ earth, wind/ fire, attempt/ comfort, etc. as pure signs are imaginable.
Based on this approach, three factors play a significant role in the semiotic analysis of textual significations: 1. Determination of semiotic-contrary components, 2. Determination of fixed and variable semantic deep structures, 3. Analysis of the signification-based relationship of these structures on collective memory network which results in a different reading of literary works particularly dramatic texts including Shahnameh. Here, two questions are posed to complete our theoretical discussions:
1. what does the collective memory of signs mean?
Primarily signs make sense due to the reference they give to other elements in a string or system. Collective memory is a concept relevant to a collection of data to deliver or receive messages.
2. On what basis are signification-based relationships defined?
Generally, this narrative utilizes three dualistic relationships (contrary, dialectical, synthetic) and significant relationships exist between human and non-human, culture and non-culture, human and nature, and nature and industry. Accordingly, structural components of text, contrast relationships and collective memory in analyzing signs are of the utmost importance. The findings resulted from the criticism of the selected narrative are as follows:

The prevailing significant relationship in this story is of contrary and the rest of relationships act in a dialectical way to create a linear network of text.
Time and place, as the main basis for the emergence of signs, are effective in subjective and objective contexts.
Audiovisual signs, pictorial signs, and object, each with its related position in the story space, encompass a wide range of cultural significations such as identity, power, wealth, hegemony and intelligence in contrast with lack of identity, powerlessness, unintelligence and so on. Major fixed core signs: Iran (with a sign of high power, politics, and culture) / Touran (with a sign of powerlessness, chaos, and lack of high culture).
The major variable core signs are victory/ defeat and separation/alliance and the minor variables are mobility/immobility, motivation/mediation, forgiveness/ vengeance, lie/ disclosure of lie, reward/punishment, etc.

Last, it’s worth noting that regarding the regular network of collective memory, the main contrary relationship in this story is the opposition between culture and non- culture.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Semiotics
  • constants and variables
  • relationship conflict
  • Semantic implications
  • Bijan and Manijeh story

 1. مقدمه

اصطلاح نشانه‌شناسی در واقع از واژۀ semeion به معنای نشانه گرفته شده است. جان لاک، اصطلاح نشانه‌شناسی را با عنوان «آموزۀ نشانه‌ها» و در قالب شاخۀ علمی برای شناخت فهم آدمی به کار برد (ر.ک:Locke, 1996: 720 ). فیلسوفان قرون شانزده، هفده و هجده، لایپ نیتس، برکلی، هیوم و لامبرت، در توسعۀ تفکرات نشانه‌شناختی مؤثر بودند. بعد از آنها هوسرل واژۀ semiotic را به معنای منطق نشانه‌ها به کار گرفت. او نشانه‌ها را به صورت قطب‌های دوگانه معرفی کرد: نشانه‌های روشن / مبهم، طبیعی / مصنوعی، صوری / مادی و غیره. پس از او فردینان دو سوسور و پیرس در سال‌های 1906 تا 1911 سرآغاز گرایش جدیدی با عنوان «مطالعۀ زبان‌شناختی نشانه‌ها» شدند (ر.ک:(Saussure,1974:60-71 . از نظر آنها معنای نشانه در درون نظام نشانه‌ای وجود دارد و هدف نشانه‌شناسی، کشف دلالت‌های معنایی متن است. بنابراین، نظام نشانه‌ای با نظام ارتباطی و معنایی سرو کار دارد (ر.ک: Dant, 1999:114)؛ چراکه کلید فهم نشانه‌ها توجه به رابطۀ ساختاریشان با نشانه‌های دیگر است (اکو، 1387: 7). به اعتقاد سوسور نیز نشانه‌شناسی در حکم دانشی عام، آن بخشی از روان‌شناسی اجتماعی را تشکیل می­دهد که به مطالعه حیات نشانه در بطن حیات اجتماعی می‌پردازد (بورشه و دیگران، 192). از نظر او ماهیت نشانه‌های زبان اساساً اختیاری و قراردادی است (کالر، 1379: 108-107).

در هر حال، یکی از مقولات اساسی در نقد آثار ادبی، نشانه‌شناسی است و یکی از شیوه‌های تحلیل دلالت‌های معنایی نشانه‌ها، ساختارهای تقابلی هستند. نظر به اینکه این مقاله بنا دارد روایت داستانی بیژن و منیژه را با تکیه بر این شیوه تحلیل کند، علاوه بر مفهوم نشانه‌شناسی، لازم است مفهوم تقابل‌های ساختاری نیز تبیین شود.

 

2. پیشینۀ پژوهش

ساختگرایی در حوزۀ زبان‌شناسی، متن را در دو وجه تحلیل می‌کند: یکی تحلیل اجزاء تشکیل‌دهنده و دیگری، تحلیل رابطۀ عناصر ساختی در کل شبکۀ متنی، و آنچه در این امر اهمیت دارد اصول ژرف ساختاری تقابل‌های دوگانه است (سلدن، 1375: 14). سوسور معتقد است که روایت‌های داستانی، با استفاده از تقابل‌های ضدونقیض بین شخصیت‌ها و نظامی از فضاهای مجزا که بر حسب هم تعریف شده‌اند، جایگاه‌های تثبیت‌شده‌ای برای روایت ایجاد می‌کند (سوسور و دیگران، 1380: 178) و گرماس نشانه‌شناس لیتوانیایی نیز دستوری از روایت ارائه می‌کند که مدعی است، در تحلیل هر روایتی، اساس کار بر تقابل‌های دوگانه است. او درک تقابل‌ها را زیربنای «ساختار بنیادی دلالت» می‌نامد (سجودی، 1378: 75-74) که دربرگیرندۀ صورت‌های معنایی حاصل از تضادهایی مثل (زن / مرد، پیر / جوان، حیوان / انسان و غیره) هستند (culler, 1975: 77).

گاستون باشلار (1884-1954) معرفت‌شناس فرانسوی و نظریه‌پرداز تخیل که ساختارگرایی و نقد ادبی را تحت تأثیر خود قرار داد، معتقد است که کشف حقیقت با گفتار و طراحی و ترسیم با کلمات امکان دارد (باشلار، 1377: 12). او در ابتدای امر، سعی در خوانش نمونه‌های خرد و عینی داشت، امّا به‌زودی به واسطۀ متافیزیک تخیل، به اهمیت مسئلۀ زبان پی برد. بنابراین، ضمن روی‌آوری به پدیدارشناسی (همان: 131) در کشف دنیای جدید تصاویر و ترسیم‌های کلامی کوشید. از نظر او، مواد و عناصر اصلی که ذات هستی‌بخش تخیل مادی‌اند، به طرز عمیقی دوگانه‌اند. دوگانگی تصاویر از تضاد و تعارض افکار شدیدتر است؛ چراکه عنصر مادی برای اینکه بتواند همۀ روح را تسخیر کند، باید احساسات دوگانه‌ای را در ما برانگیزد (باشلار، 1364: 25-24) و در عین حال، نوعی ثبات و همگنی در ذهن ایجاد کند. بر اساس نظر باشلار، این امر با رابطه‌ها سروکار دارد و مستلزم وجود نوعی تقسیم‌شدگی است. روش باشلار که اغلب به صورت رابطه‌ای دوگانه عمل می‌کند، در حوزۀ تخیل اهمیت ویژه‌ای دارد (باشلار، 1377: 29). این روابط، مثل مرگ / زندگی، تاریکی / روشنایی، نرینه‌جان / مادینه‌جان، آب / خاک، باد / آتش، کوشش / آسایش و غیره نشانه‌هایی ناب و قابل‌تخیل‌اند (باشلار، 1387: 26).

در مقالۀ پیش رو تلاش شده است که به کمک روش نقد باشلار که تاکنون در هیچ مقاله یا پایان‌نامه‌ای به کار گرفته نشده است، نشانه‌های بنیادی را در داستان بیژن و منیژه تبیین کند.

 

3. اهمیت پژوهش

بر اساس طبقه‌بندی قطب‌های متضاد تخیل از دیدگاه باشلار، باید به ثابت‌های معنایی دست پیدا کرد که البته این امری قطعی است، ولی مسلماً هر متنی، علاوه بر ژرف‌ساخت‌های برآمده از ثابت‌های متنی، دربرگیرندۀ متغیرهایی معنایی نیز هست که بین اجزا و روابط نشانه‌ها در شبکۀ متنی پیوند برقرار می‌کنند و همین پیوند است که زبان تخیل متن را از خود بروز می‌دهد. بدین ترتیب، سه مسئلۀ اساسی در تحلیل نشانه‌شناختی دلالت‌های متنی حائز اهمیت است: اوّل، تعیین اجزای تقابلی نشانه‌ای. دوم، تعیین ژرف‌ساخت‌های معنایی ثابت و متغیر. سوم، تحلیل رابطۀ دلالتی آنها روی شبکۀ حافظۀ جمعی که از طریق آنها می‌توان خوانش متفاوتی از آثار ادبی، به‌ویژه متون دراماتیک، نظیر شاهنامه را به دست داد.

 اکنون با طرح دو سؤال مباحث نظری تکمیل می‌شود:

الف) منظور از حافظۀ جمعی نشانه‌ها چیست؟

نشانه‌ها اساساً در اثر ارجاع به عناصر دیگر زنجیره یا نظام معنا پیدا می‌کنند؛ چنانکه کوهن معتقد است: هر نشانه برای نشانۀ دیگر به عنوان ارجاع می‌تواند سرنخ کافی به دست دهد (Kuhn, 1963: 156). بنابراین وقتی می‌خواهیم به دنبال دلالت‌های معنایی فرامتن بگردیم، باید از حافظۀ جمعی کمک بگیریم؛ چنانکه لاکان نیز معتقد است که حافظۀ جمعی، مفهومی از مجموع داده‌ها برای تولید یا دریافت پیام است (فردوسی، 1376: 28). روانکاوی تخیل باشلار نیز کاملاً اجتماعی است. او برای مفاهیم جمعی اهمیت ویژه‌ای قایل است (عباسی، 1384: 136).

ب‌)     رابطه‌های دلالتی بر چه مبنایی تعیین می‌شوند؟

همان طور که در بالا توضیح داده شد، اساس ساختار تحلیل ذهنی بشر بر مبنای رابطه است که غالباً به سه صورت انجام می‌شود: 1- رابطه‌ای که تضاد را بیان می‌کند و نتیجه‌اش غلبۀ یکی بر دیگری و نفی آن دیگری است. 2- رابطه‌ای که تلفیق و اتصال را بیان می‌کند و نتیجه‌اش رسیدن به وحدت و یگانگی است. 3- رابطه‌ای که به صورت دیالکتیک واقع می‌گردد و نتیجه‌اش تکامل و پدید آمدن صورت سومی حاصل از ارتباط دو قطب است.

 

4. روش نقد

در زمینۀ نقد نشانه‌شناختی در آثار ادبی، مقالات زیادی منتشر شده، ولی نگارنده کوشیده است تا بر اساس دریافت خود از تئوری گاستون باشلار، الگویی برای نقد، طراحی و به اجرا درآورد. با توجه به اینکه در متن روایت، طراحی کلمات و ترسیم عبارات هستند که همچون تصاویر خیالبافی‌شده عمل می‌کنند، ابتدا داستان به چند فصل (سکانس) تقسیم می‌شود، بعد در هر فصل از طریق پی‌رفت‌های اصلی، تصاویر متنی استخراج و سپس با توجه به تصاویر، رابطه‌های درون آنها قطب‌بندی و از حاصل آن، ثابت‌ها و متغیرهای متنی تعیین می‌شود. بدین ترتیب، عناصر نشانه‌ای متن، برجسته و دلالت‌های معنایی آنها متجلی می‌شود. در نهایت نیز با استفاده از رابطۀ دیالکتیک شبکۀ متنی، از طریق عناصر مؤثر روایتی، چون شخصیت، مکان و زمان، تصویر و غیره در فصل‌ها، نشانه‌های تقابلی متن داستان، تحلیل می‌شود.

فصل اول: دربار کیخسرو

پی‌رفت‌ها= > تقاضای چوپانان ارامنه، مبنی بر حملۀ گرازان در مرز- > فراخوان کیخسرو برای جنگ با گرازان- > پذیرش بیژن برای انجام مبارزه با وجود ممانعت گیو - > دستور کیخسرو به گرگین برای همراهی بیژن (به دلیل نشناختن منطقه) - > حملۀ بیژن به گرازان و شکست آنها

چوپانان / کیخسرو (رابطه: دیالکتیک): فرمان حمله

کیخسرو / بیژن (رابطه: دیالکتیک): قبول فرمان

بیژن / گیو (رابطه: تضاد): غلبۀ بیژن

بیژن / گرگین (رابطه: تلفیقی): همراهی

ثابت‌ها: خیر / شر - حرکت / ضدحرکت متغیرها: حمله / ضدحمله، ترغیب / ممانعت

بدین ترتیب در فصل اوّل، اصلی‌ترین رابطه تقابلی بین طبیعت (حیوان) / انسان (بیژن) و از نگاهی دیگر بین طبیعت (حیوان) و صنعت (سلاح جنگی) دلالت معنایی این تقابل اضطرابی است که طبیعت تولید کرده است و آرامشی که از تقابل و رویارویی صنعت و انسان با آن حاصل می‌شود. حس امنیت و آرامش یک نشانۀ فرهنگ محسوب می‌شود که در موقعیت کشور ایران حاصل از رابطۀ تقابلی طبیعت و حیوان است.

فصل دوم: مرز ایران و توران

پی‌رفت‌ها= > ناهمراهی و خدعۀ گرگین با بیژن - > دیدار بیژن با منیژه در گلزار

بیژن / گرازان (رابطه: تضاد): غلبۀ بیژن و نفی گرازان

بیژن / گرگین (رابطه: تضاد) : غلبۀ گرگین

بیژن / منیژه (رابطه: تلفیقی) : ایجاد رابطه

ثابت‌ها: خیر / شر - عشق (منیژه) / نفرت (گرگین) متغیرها: پیروزی / نابودی، مکر / مردانگی، عاشق / معشوق

در فصل دوم، اصلی‌ترین رابطه‌های تقابلی بین انسان / فرهنگ است. حسادت نشانۀ «نه‌فرهنگ» محسوب می‌شود که در رفتار گرگین به عنوان انسان با نشانۀ «فرهنگ» در تقابل است و حاصل آن یک رشتۀ خطی زمانی از نشانه‌های «نه انسان» و «نه‌فرهنگ» دیگری را در فصل‌های بعدی ایجاد می‌کند.

فصل سوم: کاخ افراسیاب

پی‌رفت‌ها= > گزارش حضور بیژن در کاخ منیژه - > به بند کشیدن بیژن توسط گرسیوز و دستور اعدام بیژن به خاطر دروغگویی در مورد اینکه پری جادویی او را کنار منیژه برده - > شفاعت پیران ویسه به خاطر اعدام بیژن - > در چاه انداختن بیژن و سوگ منیژه

افراسیاب / بیژن (رابطه: تضاد): مجازات

بیژن / گرسیوز (رابطه: تضاد): نفی بیژن

بیژن / پیران ویسه (رابطه: دیالکتیک): شفاعت‌گری

چاه بیژن / سنگ اکوان دیو(رابطه: دیالکتیک): ناامیدی

بیژن / منیژه (رابطه: تلفیقی): جدایی و شومی

ثابت‌ها: خیر / شر - عشق (بیژن و منیژه) / نفرت (افراسیاب) متغیرها: تحریک / شفاعت، وصل / جدایی

در فصل سوم، اصلی‌ترین رابطۀ تقابلی بین طبیعت / فرهنگ است. رابطۀ منیژه (زن) و بیژن (مرد) خلاف رسم محسوب می‌شود، ازدواج مخفیانه و کام‌گیری طبیعتی آنها با فرهنگ مغایرت دارد. دلالت معنایی حاصل از این رابطۀ تقابلی ویرانگری و سرخوردگی است که نشانۀ «نه‌فرهنگ» را در کشور توران تبیین می‌سازد.

فصل چهارم: کشور ایران

پی‌رفت‌ها = > گزارش دروغین گرگین و نشان دادن دندان گراز برای اثبات مرگ بیژن - > به سیاه‌چال انداختن گرگین به دستور کیخسرو - > رفتن گیو به دنبال رستم برای چاره‌جویی - > دیدن تصویر بیژن در چاه افراسیاب توسط کیخسرو در جام جم - > عفو گرگین توسط کیخسرو از خشم انتقام‌جویانه گیو با واسطه‌گری رستم

گرگین / گیو (رابطه: تضاد): نفی گرگین

گرگین / سیاهچال (رابطه: دیالکتیک): مجازات

گیو / رستم (رابطه: دیالکتیک): تلاش برای جست‌وجوی بیژن

رستم / کیخسرو (رابطه: دیالکتیک): شفاعت‌گری

کیخسرو / جام جم (رابطه: دیالکتیک): فرمان نجات

ثابت: خیر / شر متغیرها: دروغ / افشای دروغ، انتقام / عفو

در فصل چهارم که در دنبالۀ روایت خطی تقابل‌های پیشین ایجاد شده است، اصلی‌ترین رابطۀ تقابلی بین انسان / فرهنگ است، که دوستی / حسادت را در تقابل قرار می‌دهد، ولی این تقابل، به دلیل فرهیختگی هوشمندانه دربار ایران، منجر به حل مسئله می‌شود که درست خلاف نتیجۀ شر در فصل قبلی در کشور توران، ایران را در موضع نشانۀ «فرهنگ» برتر معرفی می‌کند که به‌رغم بروز تقابل‌های مطرح‌شده، نتیجۀ مثبتی به دست می‌دهد.

فصل پنجم: کشور توران

پی‌رفت‌ها- > حضور رستم در لباس بازرگانان و هدیه دادن جام زرین گوهر به پیران ویسه فرماندار شهر- > دیدار منیژه با رستم و دریافت پیغام رمزگونۀ بیژن «تو آیا خداوند رخشی؟»- > فرستادن انگشتری رستم در مرغ بریان برای بیژن - > آتش برافروختن منیژه برای ایجاد دود و نشان دادن محل چاه به رستم - > شبیخون رستم و بیژن به کاخ افراسیاب و فرار افراسیاب

رستم / منیژه (رابطه: دیالکتیک): نقشه نجات

پیغام گفتاری «خداوند رخش» / رستم (رابطه: دیالکتیک): ترفند شناسایی

انگشتری / بیژن (رابطه: دیالکتیک): ترفند شناسایی

دود آتش / رستم (رابطه: دیالکتیک): ترفند شناسایی

رستم و بیژن / افراسیاب (رابطه: تضاد): غلبۀ رستم و بیژن

ثابت : خیر / شر متغیرها: ترفند / نتیجه، حمله / گریز

در فصل پنجم، اصلی‌ترین رابطه تقابلی بین غالب / مغلوب است و دلالت معنایی آن گره‌گشایی است که نشانۀ «هوشمندانگی سیاسی» در موضع کشور ایران است.

فصل ششم: مرز ایران و توران

پی‌رفت‌ها= > نبرد لشکر ایران با توران - > رستم با گرز گاو سر در مقابل افراسیاب می‌ایستد و افراسیاب خفتان و کلاه خود می‌پوشد - > شکست و فرار افراسیاب

ایران / توران (رابطه: تضاد): پیروزی ایران

رستم / افراسیاب (رابطه: تضاد): نفی افراسیاب

گرز گاوسر / خفتان و کلاه خود (رابطه: تضاد): غلبۀ قدرت

ثابت : خیر / شر متغیرها: پیروزی / شکست، قدرت / ضعف

در فصل ششم، اصلی‌ترین رابطه تقابلی بین کینه‌توزی و نبرد / رد کینه‌توزی و ضد نبرد است که دلالت معنایی آن: غلبۀ قدرت و برتری کشور ایران است.

فصل هفتم: کاخ کیخسرو

پی‌رفت‌ها = > جشن عروسی بیژن و منیژه - > پاداش جام پرگوهر توسط کیخسرو به رستم

بیژن / منیژه (رابطه: تلفیقی): وصل و مبارکی

کیخسرو / رستم (رابطه: دیالکتیک): پاداش

ثابت: خیر متغیر: عمل / نتیجه

در فصل هفتم، اصلی‌ترین رابطه بین انسان / فرهنگ است که حالت دیالکتیک مثبت دارد و دلالت معنایی حاصل از آن، فرجام نیک دو دلداده است که در موضع کشور توران به فلاکت و رنج منتهی می‌شود که نشانه‌های ناانسانی و «نه‌فرهنگ» تلقی می‌شوند، ولی کشور ایران را به دلیل ایجاد شرایط انسانی متناسب با شخصیت‌ها، در موضع برتری «فرهنگ» قرار می‌دهد و همچنین جام پرگوهر را که نشانۀ ثروت، قدرت، تجمل‌گرایی و سخاوت دربار ایران است در کنار منشی انسان‌مدار. اکنون با توجه به رابطه‌ها و تقابل‌های تعیین‌شده، نشانه‌های بنیادی ساختار روایت در این شبکۀ ارتباطی و دلالت‌های معنایی آنها، به کمک حافظۀ جمعی، به طور مجزا تحلیل می­شود.

 

نشانه‌شناسی تقابل‌های ساختار روایی داستان

الف) شخصیت‌ها

شخصیت‌های داستانی، به دلیل وجود سیال و ارتباط گسترده‌اش با سایر عناصر روایت، بیشترین نقش را در ساخت داستان دارند (خراپچینکو، 1364: 128). آنها اساساً درونمایۀ داستان را بروز می‌دهند (آلوت، 1380: 503). بنابراین شخصیت‌ها در پیامد یک رابطۀ جمعی با عناصر دیگر داستان  پروسۀ نشانه‌شناسی دلالت‌های معنایی را پیش می‌برند. صادقی برای شخصیت‌های داستانی انواعی را برمی‌شمرد. یکی از این موارد شخصیت‌های معرف تیپ و نوعی هستند که نشانۀ گروه یا طبقه‌ای از انسان‌های متمایز از دیگری‌اند (ر.ک: صادقی، 1376: 111-96). شخصیت‌های داستان بیژن و منیژه، اساساً افراد شناخته‌شدۀ قراردادی هستند که مرتباً در داستان ظاهر می‌شوند و در عین حال به صورت نشانه‌های تیپ‌گونه نقش ایفا می‌کنند. شخصیت‌های بنیادی این داستان، افراد زیر هستند که موجب تجلی دلالت‌های اصلی داستان می‌شوند.

کیخسرو / افراسیاب - > نشانۀ فرهیختگی، قدرتمندی و خوب مطلق / نافرهیختگی، ضعف و ناخوب مطلق.

بیژن / منیژه - > نشانۀ عاشق در موضع برتری فرهنگ / معشوق در موضع ضعف نه‌فرهنگ.

رستم و پیران ویسه / گرسیوز وگرگین - > نشانۀ نجات­دهنده زندگی / مُحرّک مرگ. البته شخصیت گرگین به دلیل بودن در موضع کشور ایران با نشانۀ فرهنگ، تحول روحی دارد و به واسطۀ هدایتگری رستم از نشانۀ «نه‌فرهنگ» به نشانۀ «فرهنگ» و از «ناانسان» به «انسان» ارتقا می‌یابد، ولی گرسیوز در موضع «نه‌فرهنگ» مطلق و «ناانسان» باقی می‌ماند.

ب) نشانه‌های زمانی و مکانی

ما در متن روایت با دو گونه زمان مواجه هستیم. یکی زمان بیرونی روایت که نظم دارد؛ یعنی زمان داستان به صورت منطقی، همراه با حوادث، رو به جلو پیش می‌رود. این رابطۀ زمانی را، به اصطلاح ریمون کنان، «ترتیب زمانی طبیعی» نیز می‌نامند (Kearns, 1999: 141) و دیگری زمان درونی روایت که در متن پیشامد می‌کند و بسته به حالت‌های مختلف روایت، در حال، گذشته و آینده در نوسان است. زمان این روایت اساساً بیرونی است و زمان درون‌متنی آن، حالت متغیری دارد: شب و شبیخون / روز و اشتیاق دیدار و موارد پراکندۀ دیگر که به طور اتفاقی انتخاب شده‌اند، لذا نمی‌توان برای آن نشانۀ ثابتی جست.

مکان یکی از اساسی‌ترین عناصر روایت است. باشلار معتقد است که تصاویر را می‌توان از طریق مکان تحلیل کرد (باشلار، 1377: 139). از نظر او، قیدهای مکانی قدرت‌هایی تعین‌بخش دارند (باشلار، 1388: 21). نشانه‌های مکانی داستان بیژن و منیژه دو گونه‌اند: نشانه‌هایی که نمایندۀ یک محیط کلی و عمومی هستند، مثل «کشور ایران» در این داستان و نشانه‌هایی که شاخص فضای جغرافیای عینی‌اند؛ مثل مرز «ایران / توران» که شخصیت‌ها در آن، ایفای نقش می‌کنند و کنش‌ها و در نتیجه حوادث در آنها پیش می‌آیند و همچنین گاه به حال و هوای داستان رنگ و فضای ذهنی می‌دهند، مثلاً حالت ترسناکی، مثل «چاه بیژن» در این داستان یا حالت شاعرانگی، مثل «مکان دیدار بیژن و منیژه در گلزار» که دلالت‌های معنایی خاصی از داستان را ارائه می‌کنند؛ چنانکه در زیر به موارد اصلی اشاره می‌شود:

کشور ایران - > به دلیل منش والا در اصلاح امور و ستیزه‌ناجویی در این روایت، نشانۀ «فرهنگ و سیاست والا» / کشور توران - > به دلیل منش جنگ‌طلبانه، غفلت و بی‌تدبیری، نشانۀ «نه‌فرهنگ و ضعف سیاسی» است.

به گفتۀ گاستون باشلار همان طور که خانه و غیرخانه تقسیمات اصلی فضاهای جغرافیایی هستند، خود و ناخود هم بیانگر تقسیمات اصلی فضاهای اصلی‌اند (ارباب جلفایی، 1379: 58)، از همین رو، گاهی نشانه‌های مکانی، نشانۀ هویتی هم تلقی می‌شوند. گیرو در نشانه‌شناسی، نشانه­های هویت را تعلق به یک گروه اجتماعی یا اقتصادی می‌داند که سازمان‌بندی جامعه و روابط میان افراد و گروه­ها را به نمایش می‌گذارند (گیرو، 1387: 117) و در اینجا کشور ایران نمایندۀ هویت یک ملیّت هم هست.

دربار کیخسرو- > معرّف هویت ایران در موضع امنیت و آرامش، شوکت و قدرت، هوشمندی و درایت است، پس نشانه‌ها در آن، خوش‌یمن به تصویر کشیده می‌شوند. / دربار افراسیاب - > معرّف هویت توران، در موضع اضطراب و آشفتگی است، لذا نشانه‌ها در آن، شوم تصویر شده است.

چاه توران / سیاهچال ایران - > در توران جرم و ناانسانی با مجازات و تنبیه مرتبط است، پس نشانۀ «نه‌قانون‌مداری انسانی-سیاسی» برجسته است. در ایران نشانه‌های «قانون‌مداری انسانی-سیاسی» با پاداش و مجازات ارتباط تنگاتنگی دارد.

مرز ایران و توران - > همواره در گیرودار جنگ دائم و ناسازوار «فرهنگ / نه‌فرهنگ» یا «طبیعت / صنعت» است.

ج) نشانه‌های دیداری و شنیداری

نشانه‌های دیداری، همچون جوهر محسوسی تلقی می‌شوند که تصویر ذهنی آن در ذهن انسان با تصویر ذهنی محرکی دیگر تداعی می‌شود و همواره با قصدی دایر بر انتقال معنا همراه است (گیرو، 1387: 39). البته این تعریف نمایه‌های طبیعی را در بر نمی‌گیرد، چون قصدی و عمدی نیستند؛ مثلاً دود نمایۀ آتش، به‌تنهایی نشانه تلقی نمی‌شود، اما در زیر دود، آتش فقط یک نمایۀ طبیعی نیست، بلکه نشانه‌ای کاملاً نیت‌مند و برای انتقال مفهومی خاص به کار گرفته شده است.

دود آتش - > نشانۀ ‌شناسایی محل اخفای بیژن و دلالت معنایی آن: فراخواندن کمک است.

گیرو معتقد است که زبان ملفوظ نیز همچون رمزگان‌های ایما اشاره‌ای می‌تواند، به عنوان یک نشانه، پیام‌رسان باشند که مستلزم حضور فرستنده و گیرنده هستند (همان: 61)، مثل پیام لفظی بیژن به رستم: «اگر تو خداوند رخشی بگوی!»

 خداوند رخش - > نشانۀ شناسایی رستم و دلالت معنایی آن ایجاد اعتماد است.

نشانه‌های شناسایی ذکرشده در بالا، هویت کشور ایران را با نشانۀ «هوش سیاسی» معرفی می‌کند.

د) نشانه‌های تصویری

گیرو معتقد است که نشانه‌های تصویری، نشانه‌ای از مرجع خویش هستند که اشارات و نمایه‌های معنا را دربر دارند (گیرو، 1387: 61). در اندیشۀ باشلار کوچک‌ترین واحد شعر (یا ادبیات) را که تصویر است بررسی و بر مبنای آن دنیایی جدید را کشف می‌کند، این تصویر یا خیال شاعرانه دعوت به سفر است. باشلار کلّاً قلمرو تصاویر را به دو بخش تقسیم می‌کند: یکی منطقۀ روشن و نمایان که آن تخیل صوری است و دیگری منطقۀ تاریک و پنهان که تخیل مادی است (باشلار، 1364: 28).

تصویر موجود در جام جم - > که موجب افشاگری می‌شود، نشانۀ قدرت و عظمت دربار ایران است. / تصویر سنگ اکوان دیو بر چاه بیژن- > موجب اخفای عمل نا انسانی می‌شود، نشانۀ ضعف دربار توران است.

تصویر بیژن سوار بر اسب و سرهای گرازان وحشی با دندان‌های بزرگ چون عاج اطراف زین اسب - > که رابطۀ تضاد انسان با طبیعت و تصویر خیمۀ منیژه در گلزار و ایستادن بیژن روبه‌روی او در زیر درخت سرو- > که آمیختگی انسان با طبیعت را آشکار می‌سازد، به واسطۀ پیروزی متصرفانۀ بیژن در هر دو امر، کشور ایران را در موضع نشانه‌های فرهنگ مدبّرانه و در عین حال قدرت‌مداری قرار می‌دهد که طبیعت در تملک و مسخّر اوست.

د) نشانه‌های شیئی

باشلار معتقد است که یک شیء ممکن است صور خیالی از آرزو، امنیت، خوشی و احترام و غیره را عرضه کند (باشلار، 1388: 35).اشیاء در این داستان، دقیقاً به صورت نشانه‌ به کار گرفته شده‌اند و هر شیء به مثابۀ نشانه در رابطۀ تقابلی‌اش با شی‌ء نشانه‌ای دیگر، دلالت معنایی ویژه‌ای را از خود بروز می‌دهد. گیرو اینگونه نشانه‌ها را نشانه‌های آداب معاشرت نام‌گذاری کرده است که انتساب به یک کارکرد خاص دارند و متناسب با افراد و موقعیت‌های گوناگون تغییر می‌کنند (گیرو، 1387: 120)؛ مثل جام گوهر کیخسرو و گرز گاونشان رستم. برخی از این نشانه‌ها نیز رسانۀ پیام در امتداد حواس و کارکردهای انسانی هستند (همان: 31)؛ مثل جام گیتی‌نمای.

دندان گراز - > نشانۀ طبیعت وحشی و دلالت معنایی آن مرگ است که با سلاح جنگی دستکار انسان در تقابل قرار می‌گیرد.

جام گیتی‌نمای – > نشانۀ صنعت و تکنولوژی و دلالت معنایی آن قدرت حاکمیّت است که در تقابل با نه‌فرهنگِ طبیعت وحشی (به خاطر رفتار وحشیانه و ناانسانی با بیژن) در کشور توران قرار می‌گیرد.

انگشتری رستم - > نشانۀ هویت و همچنین فرهنگ «نوع‌دوستی» است که بشارت‌دهندۀ رهایی است. / سنگ اکوان دیو، بر سر چاه بیژن - > نشانۀ نه‌فرهنگ «نانوع‌دوستی» که بیم‌دهنده و اسارت‌آور است.

گرز گاو‌نشان - > نشانۀ قدرت و دلالت معنایی آن پیروزی حتمی است. / خفتان و کلاه‌خود افراسیاب - > نشانۀ دفاع ضعف‌آلود و دلالت معنایی آن شکست حتمی است.

جام گوهر کیخسرو - > نشانۀ ثروت و فرهنگ بخشندگی است / جام گوهر رستم - > نشانۀ ثروت و فرهنگ کیاست در به‌کارگیری ثروت است.

 

نتیجه‌

نشانه‌شناسی یکی از مقولات حوزۀ نقد آثار ادبی است که به مطالعه ماهیت نشانه‌های متنی در رابطه با نشانه‌های همجوار می‌پردازد. یکی از شیوه‌های آن، کشف دلالت‌های معنایی از طریق تحلیل روابط دوگانۀ متن است که کانون توجه باشلار بوده است و در روایت‌شناسی، کارایی بسیاری دارد. در مقالۀ حاضر سعی شد تا بر اساس این شیوه، نقدی نشانه‌شناسانه از ساختارهای تقابلی روایت داستانی بیژن و منیژه ارائه شود. الگوی تحلیل، بر اساس استنباط نگارنده از نظریه طراحی شد. بر مبنای این الگو، اجزاء ساختاری متن، رابطه‌های تقابلی و حافظۀ جمعی در تحلیل نشانه‌ها، اهمیت ویژه‌ای دارد. نتایج حاصل از نقد روایت داستانی منتخب، به شرح زیر است:

به طور کلّی، این روایت از سه رابطۀ دوگانه (تضاد، دیالکتیک و تلفیق) بهره برده است و آن طور که از روابط برمی‌آید، رابطه‌های بنیادی بین انسان / ناانسان، فرهنگ / نه‌فرهنگ، انسان / طبیعت و صنعت / طبیعت برقرار شده است.

ثابت‌های کلان هسته‌ای: ایران (در نشانۀ قدرت، سیاست و فرهنگ والا) / توران (در نشانۀ ضعف، آشفتگی و نه‌فرهنگ).

متغیرهای کلان هسته‌ای شامل پیروزی / شکست و جدایی / وصل است و متغیرهای فرعی شامل حرکت / ضدحرکت، تحریک / شفاعت، عفو / انتقام، دروغ / افشای دروغ، پاداش / مجازات و غیره است.

رابطۀ زیربنایی غالب در این داستان، تضاد و تقابل است و بقیۀ رابطه‌ها برای ایجاد شبکۀ خطی متن، به صورت دیالکتیک عمل می‌کنند. زمان و مکان، به عنوان زمینۀ اصلی بروز نشانه‌ها، در فضای ذهنی و عینی مؤثرند. نشانه‌های دیداری / شنیداری، تصویری و شیئی نیز هریک بسته به موقعیتشان در فضای داستان، دربرگیرندۀ دلالت‌های فرهنگی گسترده‌ای نظیر هویت، قدرت، ثروت، سلطه و هوشمندی در مقابل ناهویت، ضعف، ناهوشمندی و غیره هستند.

در نهایت، با توجه به شبکۀ منتظم حافظۀ جمعی، اساسی‌ترین رابطۀ تقابلی در این داستان، تقابل فرهنگ / نه‌فرهنگ است.

  1.  

    1. آلوت، میریام (1380). رمان به روایت رمان‌نویسان، ترجمه علی محمد حق‌شناس، چ2، تهران: مرکز.
    2. ارباب جلفایی، آرش، (1379). (گزیده و ترجمه)، مبانی فلسفی و روان‌شناختی ادراک فضا، تهران: خاک.
    3. اکو، اومبرتو (1387). نشانه‌شناسی، ترجمه پیروز ایزدی، تهران: ثالث.
    4. باشلار، گاستون (1377). «پدیدار‌شناسی شعر»، ترجمه علی موحدیان، فصلنامه ارغنون، زمستان، شماره 14.
    5. ـــــــــــــــ (1388). دیالکتیک برون و درون: پدیدارشناسی خیال، ترجمه امیر مازیار، چ2، تهران: فرهنگستان هنر.
    6. ـــــــــــــــ (1364). روانکاوی آتش، ترجمه جلال ستاری، تهران: توس.
    7. ـــــــــــــــ (1377). شعله شمع، ترجمه جلال ستاری، تهران: توس.
    8. خراپچنکو، میخاییل، (1364). فردیت خلاق نویسنده و تکامل ادبیات، ترجمه نازی عظیما، تهران: عظیما.
    9. سجودی، فرزان (1378). نشانه‌شناسی کاربردی، تهران: نشر قصه.
    10. سلدن، رامان (1375). نظریۀ ادبی و نقد عملی، ترجمۀ جلال سخنور و سیما زمانی، تهران: پویندگان نور.
    11. سوسور، فردیناند و دیگران (1380). ساختگرایی، پساساختگرایی و مطالعات ادبی، گروه مترجمان، به کوشش فرزان سجودی، تهران: حوزۀ هنری.
    12. عباسی، علی (1384). «جلال شباهنگی از دیدگاه باشلار»، مجموعه مقالات اولین هم‌اندیشی فرهنگستان.
    13. فردوسی، حمیدرضا (1376). پست‌مدرنیزم و نشانه‌شناسی در ادبیات داستانی، تهران: سیاوش.
    14. کالر، جاناتان (1379). فردینان دو سوسور، ترجمۀ کوروش صفوی، تهران: هرمس.
    15. گیرو، پی یر (1387). نشانه‌شناسی، ترجمۀ محمد نبوی، چ3، تهران: آگاه،.
    16. میرصادقی، جمال (1376). عناصر داستان، تهران: سخن.
    17. Culler, Jonathan D. (1975). Structuralist poetics, structuralism, linguistics and the study of literature, London, Rutledge and Kegan Paul.
    18. Dant, Tim, Knowledge, (1999). Ideology and Discourse, London, Routledge
    19. Kearns, Michael (1999). Rhetorical narratology, University of Nebraska press.
    20. Kuhn, Alfred (1963). The study of society, London, Tavistock.
    21. Locke, John (1996). An Essay concerning Human understanding, Oxford, Clarendon press.
    22. Saussure, Ferdinand (1974). Course in General Linguistics, London, Fontana.